آموزههاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى(عج) (5)
آرشیو
چکیده
متن
رعایت حریمها و مرزهاى قوانین و اخلاق اهمیت حریمها و مرزهاى قوانین و اخلاق
در پنجمین فراز از دعاى امام عصر(عج) با تعبیر «و عرفان الحرمة؛ خدایا توفیق شناخت حرمتها و حریمها را به من عنایت کن.» سخن از احترام به حریمها، و شناخت آنها، و نگهبانى از مرزها و خط قرمزها به میان آمده است که در جاى خود از اهمیت ویژهاى برخوردار است.
براى توضیح این مطلب لازم است امورى در این راستا مورد بررسى قرار گیرد، که در ذیل تحت چند عنوان تبیین مىگردد: 1- مسأله شناخت
مسأله معرفت و شناخت، به ویژه معرفت دینى و شناخت قوانین و حریمها و مرزها، و به اصطلاح شناخت خط قرمزها، از امور بسیار مهمى است که باید در سرلوحه برنامهها و ارزشها قرار گیرد، چرا که موجب نگهدارى دین و جامعه و انضباط اجتماعى شده، و از انحرافات و کژىها و هرج و مرج جلوگیرى مىنماید. و فرد فرد انسانها را از حرمت شکنى، و تحریم حریم که عامل بزرگترین خسارت دینى و اجتماعى است باز مىدارد. از اهمیت شناخت همین بس که پیامبر(ص) فرمود: «انّ لکلّ شىءٍ دعامةً، و دعامة هذا الدّین الفقه، و الفقیه الواحد اشدّ على الشیطان من الف عابدٍ؛(1) هر چیزى داراى زیر بنا و پایه است، زیربنا و پایه اسلام، علم و شناخت است، به طورى که یک فرد داراى شناخت در ضدّیت با شیطان (الگوى هر بدى) از هزار عابد(انسان خداپرست ولى بىشناخت) خطرناکتر است.» و نیز فرمود:«من عمل على غیر علمٍ کان ما یفسد اکثر ممّا یصلح؛(2) کسى که بدون شناخت کارى انجام دهد فساد و تباهى او بیش از اصلاح و سامان دهى او خواهد بود.» اهمیت شناخت از نظر اسلام در درجهاى است که امام صادق(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «هرگاه قاضى بدون آگاهى حتى قضاوت بر حق کند، اهل دوزخ است.»(3)
براى دریافت اهمیت کاربردى شناخت کافى است که آن مثال معروف مولانا را در مثنوى یادآور شویم که مىگوید: در هندوستان شبانه در تاریکى فیلى را به روستایى آوردند، و در اصطبل تاریکى جاى دادند، مردم آن روستا اصلاً نمىدانستند که فیل چه شکلى دارد، در همان شب مىخواستند بدانند که فیل چگونه است، کنار آن اصطبل اجتماع کردند و در تاریکى هر کدام داخل اصطبل مىشدند، تا بیرون بیاید و شکل فیل را براى حاضران تعریف کنند. یکى به داخل رفت دستش به پشت فیل رسید، سپس بیرون آمد و گفت: فیل مثل تخت است. دومى رفت و دستش به دم فیل رسید و بیرون آمد و گفت فیل مانند ریسمان ضخیم است، سومى رفت و دستش به خرطوم فیل رسید و بیرون آمد و گفت: فیل مانند ناودان است، چهارمى رفت و دستش به گوشهاى فیل رسید و بیرون آمد و گفت: فیل مانند بادبزن است، پنجمى رفت و دستش به پاى فیل رسید و بیرون آمد و گفت فیل مانند ستون است. و چون چراغ شناخت در دستشان نبود، اختلاف نظرشان به اوج رسید و همه به اشتباه افتادند، آنها اگر با چراغ وارد اصطبل مىشدند مىدانستند که فیل آنگونه نیست که آنها مىگویند، بلکه مجموعهاى از اعضاء جوارح با شکلهاى مختلف به هم پیوسته است:
از نظرگه گفتشان بد مختلف
آن یکى دالش لقب داد، آن الف
در کف هر کس اگر شمعى بُدى
اختلاف از گفتشان بیرون شدى
چشم حس همچون کف دست است و بس
نیست کف را بر همه آن دست رس
چشم دریا دیگر است و کف دگر
کف بِهِل وزدیده در دریا نگر(4) 2- احترام به حریمها پس از آگاهى از آنها
در جمله «عرفان الحرمة» که در دعاى مورد بحث آمده، امام عصر(عج) سفارش کرده که ما حرمتها را بشناسیم، یعنى هم از جهت نظرى حریمها و حدود و مرزها و خط قرمزها را بشناسیم، و هم در عمل آن را رعایت کنیم، یعنى چنان که جهل به حریمها و ناآگاهى از حرمتها، گناه است، آگاهى به آنها بدون عمل به آنها که احترام حریمها باشد نیز گناه است. به عنوان مثال مرز بین ذلّت و تواضع، و بین عزّت و تکبّر، و بین سیاست و دنیاپرستى، و بین قناعت و بخل، و بین سخاوت و اسراف، و بین سکوت و کنترل زبان، و بین شجاعت و بىباکى، و بین عفّت و تعطیل خواستهاى غرائز و بین زهد و ترک دنیاى خوب و... مرزهاى نزدیکى - البته به نظر سطحى - وجود دارد، که بسیارى بر اثر عدم شناخت به اشتباه خطرناکى مىافتند. مثلاً به عنوان حفظ عزّت، تکبر مىورزند، و یا به عنوان قناعت، بخل مىورزند، و یا به عنوان تواضع دچار ذلّت و تملّق مىگردند. چنین انحراف خطرناک بر اثر عدم شناخت حریمها و مرزها پدید مىآید. بنابراین باید ضابطهها، معیارها، و حریمها را شناخت تا ناخواسته به دره هولناک گناه و صفات زشت اخلاقى نیفتاده، و کار نیک را به عنوان کار بد ترک نکرد، و یا کار زشت را به عنوان کار نیک انجام نداد.
و نیز باید توجه داشت که در راستاى شناسایى ارزشها و ضد ارزشها، و در مرحله عمل، باید به استثناها و تبصرهها توجه کرد، چرا که در بسیارى از موارد انجام گناهان کبیره در بعضى از موارد بصورت استثنا جایز بلکه واجب است و یا بعضى از واجبات و امور مباح در مواردى حرام یا مکروه مىباشند، در این بخش نیز اگر استثناءها و تبصرهها شناخته نشوند، ممکن است انسان مؤمن به طور ناخودآگاه، واجبى را به عنوان حرام ترک کند، و یا حرامى را به تصور واجب انجام دهد، به عنوان مثال سوگند دروغ از گناهان کبیره است، ولى اگر حفظ جان مظلومى از دست ظالم. بستگى به آن داشته باشد، در این مورد سوگند دروغ واجب است، و یا مثلاً غیبت و بدگویى در پشت سر افراد از گناهان کبیره است، ولى در بعضى از موارد - به صورت استثناء - غیبت کردن جایز بلکه واجب است. چنان که فقیه بزرگ شیخ انصارى بیش از ده مورد از استثنائات غیبت را برمىشمرد، یکى از آنها غیبت از بدعت گذار است، که براى آگاهى بخشى و جلوگیرى از فریب او واجب خواهد بود.(5)
بنابراین باید حریمها و خط قرمزها را شناخت، ولى به استثنائات و تبصرهها نیز توجه داشت که در این موارد، حرمتى وجود ندارد، و یا اگر حرمتى هست، به دلایل مهمتر، شکستن آن جایز و یا لازم است، چنان که امام معصوم(ع) فرمود: «سه شخص حرمت و احترامى ندارد: 1- هوى پرست بدعت گذار 2- حاکم ستمگر 3- فاسقى که آشکارا گناه مىکند.»(6)
مطلب مهم دیگر در راستاى شناخت حرمتها این است که درشناخت عناوین باید به همه ارزشها و جوانب توجه عمیق داشت. و بر اساس قانون اهم و مهم، مسأله عنوان اولى و ثانوى مطرح مىشود، که دامنه وسیعى در فقه اسلامى دارد، مثلاً گاهى کار نیکى آن چنان مهم است که کارهاى ناشایسته دیگر را تحت الشّعاع قرار داده و به ورطه فراموشى مىسپارد. در صورتى که باید به آن کارهاى ناشایسته نیز توجه کرد و آن را ترک نمود، و گرنه آثار درخشان کار نیک را خنثى خواهند ساخت، در جنگ احد یکى از یاران پیامبر(ص) با کمال دلاورى در رکاب پیامبر(ص) با دشمنان نبرد قهرمانانه کرد تا به شهادت رسید، مادرش به بالینش آمد، خاک از چهره شهیدش پاک کرده و به او گفت: «فرزندم بهشت برتو گوارا باد» رسول اکرم(ص) به آن مادر فرمود: «چه مىدانى که بهشت براى او گوارا است؟ شاید او سخنان بیهوده مىگفته، و یا در مورد چیزى که باعث کمبودش نمىشد، بخل ورزیده باشد.»(7) و نیز روایت شده پیامبر(ص) پس از جنگ خیبر، در یکى از سفرهاى نظامى، همراه یاران براى جلوگیرى از اشرار به منطقه جنگ رفتند، یکى از یاران آن حضرت به نام مِرعَم، وسائل جنگى را از پشت شترى گرفت و به زمین گذاشت، تا آماده براى جنگ شود، در این هنگام ناگهان از ناحیه دشمن، تیرى به بدن او اصابت کرد، و او در خون خود غلطید و به شهادت رسید. حاضران فریاد زدند: «خوشا به حالش، بهشت بر او گوارا باد» پیامبر(ص) که با شناخت حرمتها و حریمها، به همه جوانب توجه داشت به یاران خطاب کرد و فرمود: «سوگند به کسى که جان محمّد(ص) در دست او است، اکنون لباسى که در تن مِرعَم است از آتش شعلهور است، همان لباسى که در ماجراى پیروزى در جنگ خیبر از غنائم مسلمین به خیانت برده است.» اصحاب تعجب کردند و تحت تأثیر شدید گفتار پیامبر(ص) قرار گرفتند، یکى از یاران از پیامبر(ص) پرسید: «من دو بند کفش از غنائم برداشتهام، آیا من نیز مسؤولم؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود:«براى تو همانند آن دو بند کفش، در آتش دوزخ بریده مىشود.»(8)
آرى مسؤولیت حریم شکنى این گونه خطیر است که حتى شهید راه خدا، از این رو که حریم حفظ بیت المال را به اندازه یک لباس، شکسته آن گونه کیفر مىگردد. و حتى مقام شهادت با آن همه عظمت، نمىتواند از کیفر آن جلوگیرى نماید.
نیز در روایات آمده:روزى پیامبر اکرم(ص) پس از اقامه نماز جماعت، به مسلمانان رو کرد و فرمود: آیا از طایفه بنىالنجّار کسى در اینجا هست؟ که یکى از افراد برجسته آنها شهید شده و به خاطر بدهکارى سه درهم حقالنّاس، (مراحل را طى کرده تا به کنار بهشت رسیده ولى) پشت در بهشت مانده، و در را به روى او باز نمىکنند. براى آن که آن در به روى او باز شود، آیا کسى هست که این حقالناس را از طرف او بپردازد؟(9) شخصى براى اداى این حقالناس داوطلب شد،و در نتیجه در بهشت براى آن شهید گشوده گردید. چنان که ملاحظه مىکنید حریم شکنى در رابطه با حقالناس باعث شد، که حتى شهید راه خدا، پس از گذر از همه مراحل، مانند پل صراط، اعراف و...تا به در بهشت رسید، ولى در بهشت به رویش باز نشد، اما شفاعت پیامبر(ص) و اداى حقالنّاس به نیابت از او، باعث نجات او گردید. 3- اقسام حرمتها و حریمها
به طور کلى حدود الهى، و مرزهایى که خداوند براى برنامههاى عملى انسان قرار داده همان حرمتها و حریمها هستند، به ویژه محرّمات و امورى که به عنوان حرام شناخته شده، مشخص کننده همان خط قرمزهاى اسلام است که باید از آن حفاظت کرد، و حرمت آن را نشکست، بهترین تعبیر این است که بگوییم قانون الهى، همان حریم است که باید حرمت و احترام آن را هم از نظر فکرى، و هم از نظر عملى نگه داشت. و از نظر دیگر مىتوان حریم را تقسیم کرد، مانند: حریم الهى، حریم نبوت، حریم ولایت و امامت، حریم دستورهاى الهى از سیاسى، فرهنگى، اقتصادى، نظامى، اجتماعى و فردى، و در این راستا باید توجه داشت همانگونه که گناهان گوناگون هستند و به گناهان بزرگ و کوچک و هر کدام به مراحل شدت و ضعف تقسیم مىشوند، حریمها نیز گوناگون است، باید همه را به ویژه حریمهاى مهم را شناخت و رعایت کرد. به عنوان مثال شراب خوارى از گناهان کبیره است و باید نزدیک آن نرفت، ولى از آن بزرگتر شرابخورى در ماه رمضان است، و از آن بزرگتر شرابخورى در ماه رمضان در مسجد است، و از آن بزرگتر شرابخوارى در ماه رمضان در مسجد الحرام در کنار کعبه است. و به همین ترتیب، حریمها داراى مراحل شدیدتر خواهند بود، و قطعاً آن که شدیدتر است، باید بیشتر رعایت شود. یا مثلاً انسانها داراى حرمت و کرامت هستند، ولى حرمت مؤمن بیشتر است، و حرمت دانشمند مؤمن از آن بیشتر مىباشد، و حرمت همسایه دانشمند مؤمن از آن نیز بیشتر است، مثلاً در مورد رعایت حرمت انسان مؤمن، امام صادق(ع) مىفرماید: «من استخفّ مؤمناً فبنا استخفّ، وضیّع حرمة اللّه عزّ و جلّ؛(10) کسى که مؤمنى را تحقیر کند و حرمت او را سبک بشمرد، ما را تحقیر کرده و حرمت ما را سبک شمرده، و حرمت الهى را تباه ساخته است.» 4- سفارش قرآن به حفظ حریمها
قرآن در مورد احترام به قوانین الهى، و حدود و مرزهاى آن تأکید فراوان کرده، از جمله مىفرماید: «تلک حدود اللّه فلاتقربوها؛(11) این دستورها، مرزهاى الهى است، پس (براى شکستن آن) به آن نزدیک نشوید.»و در مورد دیگر مىفرماید: «تلک حدود اللّه فلا تعتدوها و من یتعد حدود اللّه فاولئک هم الظّالمون؛(12) اینها حدود و مرزهاى الهى است، از آن تجاوز نکنید(آنها را نشکنید) و هر کس از آن تجاوز کند ستمگر است.»
قرآن در موارد دیگر قانون شکنان را به عنوان کافر، ظالم و فاسق معرفى کرده و مىفرماید: «آنان که بر طبق قانون الهى حکم نمىکنند، کافرند و... ظالمند و... فاسق مىباشند.»(13) وقتى که ما پذیرفتیم حاکمیت مطلق از آن خدا است، پس باید چهارچوب قانون ما فراتر از حدود الهى نباشد و گرنه سر از انحراف و ستم بیرون مىآورد. چنان که خداوند مىفرماید: «تلک حدود اللّه و من یتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه؛(14) این حدود خداست و هر کس از حدود خدا تجاوز کند به خود ستم کرده است.»
براى روشن شدن بیشتر در مورد شدت کیفر قانون شکنان و مخالفت با حریمهاى الهى نظر شما را به داستان اصحاب سبت، که قرآن به آن اشاره کرده (15) جلب مىکنم.
عصر حضرت داود(ع) بود، در ساحل دریاى سرخ واقع در خاورمیانه، شهرى به نام ایله وجود داشت که دهها هزار نفر در آن سکونت داشتند. خداوند توسط پیامبرش به آنها فرمان داده بود که در روزهاى شنبه صید ماهى نکنند. مدتى به این قانون الهى عمل شد، و همین باعث شده بود که ماهیان در روزهاى شنبه احساس امنیت مىکردند، و در کنارههاى دریا ظاهر مىشدند، ولى در روزهاى دیگر به قعر دریا مىرفتند. دنیاپرستان از خدا بى خبر حیله و ترفندى پیش خود طرح کردند، که در حقیقت قانون شکنى بود، ولى در ظاهر یک نوع کلاه شرعى و نیرنگ بود، و مىخواستند وانمود کنند که قانون شکنى نمىکنند. ترفند آنها چنین بود که حوضچهها و جدولهایى در کنار دریا درست کردند، و راههایى براى ارتباط بین دریا و آن حوضچهها و جدولها ساختند، به طورى که ماهىها در روزهاى شنبه وارد آن حوضچهها و جدولها شده، هنگام غروب که مىخواستند به دریا بازگردند، راهها را مىبستند و در نتیجه ماهىها در آن حوضچهها و جدولها حبس مىشدند، آنگاه در روزهاى دیگر (که صید ماهى حرام نبود) آنها را صید مىکردند، و از این راه نامشروع ثروتهاى کلانى به دست مىآوردند. و مدتى زندگى را با مخالفت حریم الهى، و قانون شکنى گذراندند. و به نهى از منکر ناصحان و پیامهاى پیامبران گوش نکردند، و با شکستن خط قرمزها، به گناه بزرگ خود ادامه دادند. مطابق بعضى از روایات، هشتاد و چند هزار نفر در شهر ایله سکونت داشتند، و آنها در رابطه با این قانون شکنى سه دسته بودند، حدود هفتاد هزار نفر آنها به این نیرنگ خشنود بودند، و به آن دست زدند، ولى حدود ده هزار نفر از آنها دو قسمت شدند یک قسمت آنها نهى از منکر مىکردند، و با نصایح خود، حریم شکنان را از این کار حرام نهى مىکردند، ولى یک قسمت از آنها خاموش بودند و راه سکوت را برگزیدند، و حتى به ناصحان مىگفتند: «چرا این قوم قانون شکن را نصیحت مىکنید؟ چکار به آنها دارید؟ خداوند خودش به موقع آنها را عذاب شدید خواهد کرد.» ناصحان در پاسخ مىگفتند: «ما از این رو که در پیشگاه خداوند معذور باشیم، آنها را نصیحت و نهى از منکر مىکنیم.» کوتاه سخن آنکه سخن ناصحان در آنها اثر نکرد، حتى ناصحان با خود گفتند اینک که چنین است خوب است از شهر ایله خارج شویم و به جاى دیگر کوچ کنیم زیرا هر لحظه ممکن است عذاب عمومى سختى بر این قوم قانون شکن وارد شود. آنها از
شهر خارج شدند، طولى نکشید که عذاب سختى بر مردم ایله وارد شد، و آنها بر اثر آن به صورت میمونهاى گوناگون مسخ شدند و پس از سه روز با کمال ذلّت تسلیم مرگ شده و نابود گشتند، آرى چنانکه قرآن مىفرماید: «فلمّا عتوا عن مانهوا عنه قلنا لهم کونوا قردةً خاسئین؛(16) هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند سرکشى کردند، به آنها گفتیم به شکل میمونهاى طرد شده درآیید.»
عجیب این که شیطان آن چنان این قانون شکنان را به وادى نیرنگ و تزویر افکنده بود که بعضى از آنها روز شنبه ماهى مىگرفت و نخى به دم سوراخ شده ماهى مىبست، و طرف دیگر نخ را در بیرون آب به میخى بند مىکرد، و ماهى را در میان آب رها مىساخت، ماهى در میان همان قسمت آب، زندانى مىشد، فرداى آن روز، او مىآمد و ماهى را صید مىکرد و مىگفت من در روز شنبه ماهى را صید نکردهام.(17) روایت شده امام سجّاد (ع) فرمود: پس از آن که آنها به صورت میمون مسخ شدند، اهالى روستاهاى اطراف کنار قلعه ایله آمدند، و از دیوار آن بالا رفتند دیدند همه اهل ایله از زن و مرد، میمون شدهاند، اهالى روستا، خویشان و دوستان خود را مىشناختند، نزد آنها رفته و از تک تک آنها مىپرسیدند، که آیا تو فلانى نیستى. او گریه مىکرد و با سرش اشاره مىکرد و مىگفت: آرى. آنها سه روز به همین شکل ماندند، و روز سوم طوفان شدیدى برخاست و همه آنها را به دریاى سرخ افکند، و به این ترتیب همه آنها نابود شدند.(18) آرى همانها که مدتها ماهیان حرام را مىخوردند، و با ارتزاق از راه قانون شکنى، زندگیشان را آلوده کرده بودند، سرانجام خوراک ماهیان شدند، و کیفر شکستن خط قرمز الهى را چشیدند. باید بدانیم مسأله قانون و حرمت آن از نظر اسلام در رأس ارزشها است، موجب نظم و عدالت و امنیت و حفظ حریمهاى مختلف شده و جامعه را به صلح و صفا و مدینه فاضله و ایدهآل تبدیل مىسازد.
همه ما وظیفه داریم که قانون مدار باشیم، هم قانون را به خوبى بشناسیم و هم به آن عمل کنیم. حضرت امام خمینى (قدّسسرّه) به حفظ حریم قانون بسیار حساس بود، و در همه جا مىفرمود: «باید طبق مقررات رفتار شود.» یکى از علماى مورد اطمینان مىگفت: از امام اجازه خصوصى خواستم تا گاهى که از ماشینهاى دولتى استفاده کنم جایز باشد امام فرمود: «طبق مقررات رفتار شود.» نیز مىگفت: آنگاه که امام در پاریس بود، بعضى از دوستان گوسفندى تهیه کرده و به حیاط خانه استیجارى امام آوردند، تا هم گوشت حلال با ذبح اسلامى فراهم شود، و هم به خاطر سلامتى امام به اصطلاح خونى ریخته گردد، پس از آن که گوسفند ذبح شد، و با گوشت آن غذا تهیه گردید، امام از آن غذا نخوردند از علت آن سؤال شد فرمود: «شما برخلاف قانون فرانسه که براى حفظ بهداشت محیط زیست نباید گوسفند را در اینجا ذبح نمود، چرا خلاف قانون رفتار نمودید؟!»
آخرین سخن این که یکى از طرفداران حضرت على(ع) به نام نجاشى که شاعرى دلیر بود و در جنگها در رکاب على(ع) اشعارش را به صورت شعار مىخواند و با دشمن مىجنگید، در ماه رمضان، حریم شکنى کرد و شراب خورد،این موضوع براى على(ع) ثابت شد، به عنوان اجراى حد شرابخوارى هشتاد ضربه به او شلّاق زد، سپس دستور داد تا او را یک شب زندانى کنند و فردا نزدش بیاورند، فردا او را نزد حضرت على(ع) آوردند، آن حضرت بیست ضربه دیگر به او شلاق زد. او پرسید: دیروز شلاق مرا زدى، پس این بیست ضربه براى چیست؟ در پاسخ فرمود:هذا لتجرّیک على شرب الخمر فى شهر رمضان؛(19) این بیست ضربه براى آن است که با کمال گستاخى حریم قداست رمضان را شکستى و در ماه رمضان شراب خوردى.»
آرى قداست حرمتها را باید شناخت، و کمال احترام را در حفظ آنها کرد، و دانست که گستاخى و بىباکى در شکستن حریم آنها از نظر اسلام، مجازات بسیار سخت دارد. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. نهج الفصاحة، حدیث 90. 2. اصول کافى، ج 1، ص 44. 3. فروع کافى، ج 7، ص 407. 4. دیوان مثنوى، دفتر سوم، به خط میرخانى، ص 233. 5. مکاسب، ص 44 و 46. 6. همان . 7. المحجّةالبیضاء، ج 5، ص 200. 8. سیره ابن هشام، ج 3، ص 353. 9. بحارالانوار، ج 17، ص 295. 10. وسائل الشیعه، ج 8، ص 592. 11. سوره بقره، آیه 187. 12. سوره بقره، آیه 229. 13. «و من لم یحکم بما انزل اللّه فاولئک هم الکافرون - هم الظّالمون - هم الفاسقون» (سوره مائده، آیات 44 و 45 و 47.) 14. سوره طلاق، آیه 1. 15. آیات 163 تا 166 سوره اعراف. 16. سوره اعراف، آیه 166. 17. بحارالانوار، ج 14، ص 62. 18. همان، ص 58. 19. فروغ کافى، ج 7، ص 216.
در پنجمین فراز از دعاى امام عصر(عج) با تعبیر «و عرفان الحرمة؛ خدایا توفیق شناخت حرمتها و حریمها را به من عنایت کن.» سخن از احترام به حریمها، و شناخت آنها، و نگهبانى از مرزها و خط قرمزها به میان آمده است که در جاى خود از اهمیت ویژهاى برخوردار است.
براى توضیح این مطلب لازم است امورى در این راستا مورد بررسى قرار گیرد، که در ذیل تحت چند عنوان تبیین مىگردد: 1- مسأله شناخت
مسأله معرفت و شناخت، به ویژه معرفت دینى و شناخت قوانین و حریمها و مرزها، و به اصطلاح شناخت خط قرمزها، از امور بسیار مهمى است که باید در سرلوحه برنامهها و ارزشها قرار گیرد، چرا که موجب نگهدارى دین و جامعه و انضباط اجتماعى شده، و از انحرافات و کژىها و هرج و مرج جلوگیرى مىنماید. و فرد فرد انسانها را از حرمت شکنى، و تحریم حریم که عامل بزرگترین خسارت دینى و اجتماعى است باز مىدارد. از اهمیت شناخت همین بس که پیامبر(ص) فرمود: «انّ لکلّ شىءٍ دعامةً، و دعامة هذا الدّین الفقه، و الفقیه الواحد اشدّ على الشیطان من الف عابدٍ؛(1) هر چیزى داراى زیر بنا و پایه است، زیربنا و پایه اسلام، علم و شناخت است، به طورى که یک فرد داراى شناخت در ضدّیت با شیطان (الگوى هر بدى) از هزار عابد(انسان خداپرست ولى بىشناخت) خطرناکتر است.» و نیز فرمود:«من عمل على غیر علمٍ کان ما یفسد اکثر ممّا یصلح؛(2) کسى که بدون شناخت کارى انجام دهد فساد و تباهى او بیش از اصلاح و سامان دهى او خواهد بود.» اهمیت شناخت از نظر اسلام در درجهاى است که امام صادق(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «هرگاه قاضى بدون آگاهى حتى قضاوت بر حق کند، اهل دوزخ است.»(3)
براى دریافت اهمیت کاربردى شناخت کافى است که آن مثال معروف مولانا را در مثنوى یادآور شویم که مىگوید: در هندوستان شبانه در تاریکى فیلى را به روستایى آوردند، و در اصطبل تاریکى جاى دادند، مردم آن روستا اصلاً نمىدانستند که فیل چه شکلى دارد، در همان شب مىخواستند بدانند که فیل چگونه است، کنار آن اصطبل اجتماع کردند و در تاریکى هر کدام داخل اصطبل مىشدند، تا بیرون بیاید و شکل فیل را براى حاضران تعریف کنند. یکى به داخل رفت دستش به پشت فیل رسید، سپس بیرون آمد و گفت: فیل مثل تخت است. دومى رفت و دستش به دم فیل رسید و بیرون آمد و گفت فیل مانند ریسمان ضخیم است، سومى رفت و دستش به خرطوم فیل رسید و بیرون آمد و گفت: فیل مانند ناودان است، چهارمى رفت و دستش به گوشهاى فیل رسید و بیرون آمد و گفت: فیل مانند بادبزن است، پنجمى رفت و دستش به پاى فیل رسید و بیرون آمد و گفت فیل مانند ستون است. و چون چراغ شناخت در دستشان نبود، اختلاف نظرشان به اوج رسید و همه به اشتباه افتادند، آنها اگر با چراغ وارد اصطبل مىشدند مىدانستند که فیل آنگونه نیست که آنها مىگویند، بلکه مجموعهاى از اعضاء جوارح با شکلهاى مختلف به هم پیوسته است:
از نظرگه گفتشان بد مختلف
آن یکى دالش لقب داد، آن الف
در کف هر کس اگر شمعى بُدى
اختلاف از گفتشان بیرون شدى
چشم حس همچون کف دست است و بس
نیست کف را بر همه آن دست رس
چشم دریا دیگر است و کف دگر
کف بِهِل وزدیده در دریا نگر(4) 2- احترام به حریمها پس از آگاهى از آنها
در جمله «عرفان الحرمة» که در دعاى مورد بحث آمده، امام عصر(عج) سفارش کرده که ما حرمتها را بشناسیم، یعنى هم از جهت نظرى حریمها و حدود و مرزها و خط قرمزها را بشناسیم، و هم در عمل آن را رعایت کنیم، یعنى چنان که جهل به حریمها و ناآگاهى از حرمتها، گناه است، آگاهى به آنها بدون عمل به آنها که احترام حریمها باشد نیز گناه است. به عنوان مثال مرز بین ذلّت و تواضع، و بین عزّت و تکبّر، و بین سیاست و دنیاپرستى، و بین قناعت و بخل، و بین سخاوت و اسراف، و بین سکوت و کنترل زبان، و بین شجاعت و بىباکى، و بین عفّت و تعطیل خواستهاى غرائز و بین زهد و ترک دنیاى خوب و... مرزهاى نزدیکى - البته به نظر سطحى - وجود دارد، که بسیارى بر اثر عدم شناخت به اشتباه خطرناکى مىافتند. مثلاً به عنوان حفظ عزّت، تکبر مىورزند، و یا به عنوان قناعت، بخل مىورزند، و یا به عنوان تواضع دچار ذلّت و تملّق مىگردند. چنین انحراف خطرناک بر اثر عدم شناخت حریمها و مرزها پدید مىآید. بنابراین باید ضابطهها، معیارها، و حریمها را شناخت تا ناخواسته به دره هولناک گناه و صفات زشت اخلاقى نیفتاده، و کار نیک را به عنوان کار بد ترک نکرد، و یا کار زشت را به عنوان کار نیک انجام نداد.
و نیز باید توجه داشت که در راستاى شناسایى ارزشها و ضد ارزشها، و در مرحله عمل، باید به استثناها و تبصرهها توجه کرد، چرا که در بسیارى از موارد انجام گناهان کبیره در بعضى از موارد بصورت استثنا جایز بلکه واجب است و یا بعضى از واجبات و امور مباح در مواردى حرام یا مکروه مىباشند، در این بخش نیز اگر استثناءها و تبصرهها شناخته نشوند، ممکن است انسان مؤمن به طور ناخودآگاه، واجبى را به عنوان حرام ترک کند، و یا حرامى را به تصور واجب انجام دهد، به عنوان مثال سوگند دروغ از گناهان کبیره است، ولى اگر حفظ جان مظلومى از دست ظالم. بستگى به آن داشته باشد، در این مورد سوگند دروغ واجب است، و یا مثلاً غیبت و بدگویى در پشت سر افراد از گناهان کبیره است، ولى در بعضى از موارد - به صورت استثناء - غیبت کردن جایز بلکه واجب است. چنان که فقیه بزرگ شیخ انصارى بیش از ده مورد از استثنائات غیبت را برمىشمرد، یکى از آنها غیبت از بدعت گذار است، که براى آگاهى بخشى و جلوگیرى از فریب او واجب خواهد بود.(5)
بنابراین باید حریمها و خط قرمزها را شناخت، ولى به استثنائات و تبصرهها نیز توجه داشت که در این موارد، حرمتى وجود ندارد، و یا اگر حرمتى هست، به دلایل مهمتر، شکستن آن جایز و یا لازم است، چنان که امام معصوم(ع) فرمود: «سه شخص حرمت و احترامى ندارد: 1- هوى پرست بدعت گذار 2- حاکم ستمگر 3- فاسقى که آشکارا گناه مىکند.»(6)
مطلب مهم دیگر در راستاى شناخت حرمتها این است که درشناخت عناوین باید به همه ارزشها و جوانب توجه عمیق داشت. و بر اساس قانون اهم و مهم، مسأله عنوان اولى و ثانوى مطرح مىشود، که دامنه وسیعى در فقه اسلامى دارد، مثلاً گاهى کار نیکى آن چنان مهم است که کارهاى ناشایسته دیگر را تحت الشّعاع قرار داده و به ورطه فراموشى مىسپارد. در صورتى که باید به آن کارهاى ناشایسته نیز توجه کرد و آن را ترک نمود، و گرنه آثار درخشان کار نیک را خنثى خواهند ساخت، در جنگ احد یکى از یاران پیامبر(ص) با کمال دلاورى در رکاب پیامبر(ص) با دشمنان نبرد قهرمانانه کرد تا به شهادت رسید، مادرش به بالینش آمد، خاک از چهره شهیدش پاک کرده و به او گفت: «فرزندم بهشت برتو گوارا باد» رسول اکرم(ص) به آن مادر فرمود: «چه مىدانى که بهشت براى او گوارا است؟ شاید او سخنان بیهوده مىگفته، و یا در مورد چیزى که باعث کمبودش نمىشد، بخل ورزیده باشد.»(7) و نیز روایت شده پیامبر(ص) پس از جنگ خیبر، در یکى از سفرهاى نظامى، همراه یاران براى جلوگیرى از اشرار به منطقه جنگ رفتند، یکى از یاران آن حضرت به نام مِرعَم، وسائل جنگى را از پشت شترى گرفت و به زمین گذاشت، تا آماده براى جنگ شود، در این هنگام ناگهان از ناحیه دشمن، تیرى به بدن او اصابت کرد، و او در خون خود غلطید و به شهادت رسید. حاضران فریاد زدند: «خوشا به حالش، بهشت بر او گوارا باد» پیامبر(ص) که با شناخت حرمتها و حریمها، به همه جوانب توجه داشت به یاران خطاب کرد و فرمود: «سوگند به کسى که جان محمّد(ص) در دست او است، اکنون لباسى که در تن مِرعَم است از آتش شعلهور است، همان لباسى که در ماجراى پیروزى در جنگ خیبر از غنائم مسلمین به خیانت برده است.» اصحاب تعجب کردند و تحت تأثیر شدید گفتار پیامبر(ص) قرار گرفتند، یکى از یاران از پیامبر(ص) پرسید: «من دو بند کفش از غنائم برداشتهام، آیا من نیز مسؤولم؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود:«براى تو همانند آن دو بند کفش، در آتش دوزخ بریده مىشود.»(8)
آرى مسؤولیت حریم شکنى این گونه خطیر است که حتى شهید راه خدا، از این رو که حریم حفظ بیت المال را به اندازه یک لباس، شکسته آن گونه کیفر مىگردد. و حتى مقام شهادت با آن همه عظمت، نمىتواند از کیفر آن جلوگیرى نماید.
نیز در روایات آمده:روزى پیامبر اکرم(ص) پس از اقامه نماز جماعت، به مسلمانان رو کرد و فرمود: آیا از طایفه بنىالنجّار کسى در اینجا هست؟ که یکى از افراد برجسته آنها شهید شده و به خاطر بدهکارى سه درهم حقالنّاس، (مراحل را طى کرده تا به کنار بهشت رسیده ولى) پشت در بهشت مانده، و در را به روى او باز نمىکنند. براى آن که آن در به روى او باز شود، آیا کسى هست که این حقالناس را از طرف او بپردازد؟(9) شخصى براى اداى این حقالناس داوطلب شد،و در نتیجه در بهشت براى آن شهید گشوده گردید. چنان که ملاحظه مىکنید حریم شکنى در رابطه با حقالناس باعث شد، که حتى شهید راه خدا، پس از گذر از همه مراحل، مانند پل صراط، اعراف و...تا به در بهشت رسید، ولى در بهشت به رویش باز نشد، اما شفاعت پیامبر(ص) و اداى حقالنّاس به نیابت از او، باعث نجات او گردید. 3- اقسام حرمتها و حریمها
به طور کلى حدود الهى، و مرزهایى که خداوند براى برنامههاى عملى انسان قرار داده همان حرمتها و حریمها هستند، به ویژه محرّمات و امورى که به عنوان حرام شناخته شده، مشخص کننده همان خط قرمزهاى اسلام است که باید از آن حفاظت کرد، و حرمت آن را نشکست، بهترین تعبیر این است که بگوییم قانون الهى، همان حریم است که باید حرمت و احترام آن را هم از نظر فکرى، و هم از نظر عملى نگه داشت. و از نظر دیگر مىتوان حریم را تقسیم کرد، مانند: حریم الهى، حریم نبوت، حریم ولایت و امامت، حریم دستورهاى الهى از سیاسى، فرهنگى، اقتصادى، نظامى، اجتماعى و فردى، و در این راستا باید توجه داشت همانگونه که گناهان گوناگون هستند و به گناهان بزرگ و کوچک و هر کدام به مراحل شدت و ضعف تقسیم مىشوند، حریمها نیز گوناگون است، باید همه را به ویژه حریمهاى مهم را شناخت و رعایت کرد. به عنوان مثال شراب خوارى از گناهان کبیره است و باید نزدیک آن نرفت، ولى از آن بزرگتر شرابخورى در ماه رمضان است، و از آن بزرگتر شرابخورى در ماه رمضان در مسجد است، و از آن بزرگتر شرابخوارى در ماه رمضان در مسجد الحرام در کنار کعبه است. و به همین ترتیب، حریمها داراى مراحل شدیدتر خواهند بود، و قطعاً آن که شدیدتر است، باید بیشتر رعایت شود. یا مثلاً انسانها داراى حرمت و کرامت هستند، ولى حرمت مؤمن بیشتر است، و حرمت دانشمند مؤمن از آن بیشتر مىباشد، و حرمت همسایه دانشمند مؤمن از آن نیز بیشتر است، مثلاً در مورد رعایت حرمت انسان مؤمن، امام صادق(ع) مىفرماید: «من استخفّ مؤمناً فبنا استخفّ، وضیّع حرمة اللّه عزّ و جلّ؛(10) کسى که مؤمنى را تحقیر کند و حرمت او را سبک بشمرد، ما را تحقیر کرده و حرمت ما را سبک شمرده، و حرمت الهى را تباه ساخته است.» 4- سفارش قرآن به حفظ حریمها
قرآن در مورد احترام به قوانین الهى، و حدود و مرزهاى آن تأکید فراوان کرده، از جمله مىفرماید: «تلک حدود اللّه فلاتقربوها؛(11) این دستورها، مرزهاى الهى است، پس (براى شکستن آن) به آن نزدیک نشوید.»و در مورد دیگر مىفرماید: «تلک حدود اللّه فلا تعتدوها و من یتعد حدود اللّه فاولئک هم الظّالمون؛(12) اینها حدود و مرزهاى الهى است، از آن تجاوز نکنید(آنها را نشکنید) و هر کس از آن تجاوز کند ستمگر است.»
قرآن در موارد دیگر قانون شکنان را به عنوان کافر، ظالم و فاسق معرفى کرده و مىفرماید: «آنان که بر طبق قانون الهى حکم نمىکنند، کافرند و... ظالمند و... فاسق مىباشند.»(13) وقتى که ما پذیرفتیم حاکمیت مطلق از آن خدا است، پس باید چهارچوب قانون ما فراتر از حدود الهى نباشد و گرنه سر از انحراف و ستم بیرون مىآورد. چنان که خداوند مىفرماید: «تلک حدود اللّه و من یتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه؛(14) این حدود خداست و هر کس از حدود خدا تجاوز کند به خود ستم کرده است.»
براى روشن شدن بیشتر در مورد شدت کیفر قانون شکنان و مخالفت با حریمهاى الهى نظر شما را به داستان اصحاب سبت، که قرآن به آن اشاره کرده (15) جلب مىکنم.
عصر حضرت داود(ع) بود، در ساحل دریاى سرخ واقع در خاورمیانه، شهرى به نام ایله وجود داشت که دهها هزار نفر در آن سکونت داشتند. خداوند توسط پیامبرش به آنها فرمان داده بود که در روزهاى شنبه صید ماهى نکنند. مدتى به این قانون الهى عمل شد، و همین باعث شده بود که ماهیان در روزهاى شنبه احساس امنیت مىکردند، و در کنارههاى دریا ظاهر مىشدند، ولى در روزهاى دیگر به قعر دریا مىرفتند. دنیاپرستان از خدا بى خبر حیله و ترفندى پیش خود طرح کردند، که در حقیقت قانون شکنى بود، ولى در ظاهر یک نوع کلاه شرعى و نیرنگ بود، و مىخواستند وانمود کنند که قانون شکنى نمىکنند. ترفند آنها چنین بود که حوضچهها و جدولهایى در کنار دریا درست کردند، و راههایى براى ارتباط بین دریا و آن حوضچهها و جدولها ساختند، به طورى که ماهىها در روزهاى شنبه وارد آن حوضچهها و جدولها شده، هنگام غروب که مىخواستند به دریا بازگردند، راهها را مىبستند و در نتیجه ماهىها در آن حوضچهها و جدولها حبس مىشدند، آنگاه در روزهاى دیگر (که صید ماهى حرام نبود) آنها را صید مىکردند، و از این راه نامشروع ثروتهاى کلانى به دست مىآوردند. و مدتى زندگى را با مخالفت حریم الهى، و قانون شکنى گذراندند. و به نهى از منکر ناصحان و پیامهاى پیامبران گوش نکردند، و با شکستن خط قرمزها، به گناه بزرگ خود ادامه دادند. مطابق بعضى از روایات، هشتاد و چند هزار نفر در شهر ایله سکونت داشتند، و آنها در رابطه با این قانون شکنى سه دسته بودند، حدود هفتاد هزار نفر آنها به این نیرنگ خشنود بودند، و به آن دست زدند، ولى حدود ده هزار نفر از آنها دو قسمت شدند یک قسمت آنها نهى از منکر مىکردند، و با نصایح خود، حریم شکنان را از این کار حرام نهى مىکردند، ولى یک قسمت از آنها خاموش بودند و راه سکوت را برگزیدند، و حتى به ناصحان مىگفتند: «چرا این قوم قانون شکن را نصیحت مىکنید؟ چکار به آنها دارید؟ خداوند خودش به موقع آنها را عذاب شدید خواهد کرد.» ناصحان در پاسخ مىگفتند: «ما از این رو که در پیشگاه خداوند معذور باشیم، آنها را نصیحت و نهى از منکر مىکنیم.» کوتاه سخن آنکه سخن ناصحان در آنها اثر نکرد، حتى ناصحان با خود گفتند اینک که چنین است خوب است از شهر ایله خارج شویم و به جاى دیگر کوچ کنیم زیرا هر لحظه ممکن است عذاب عمومى سختى بر این قوم قانون شکن وارد شود. آنها از
شهر خارج شدند، طولى نکشید که عذاب سختى بر مردم ایله وارد شد، و آنها بر اثر آن به صورت میمونهاى گوناگون مسخ شدند و پس از سه روز با کمال ذلّت تسلیم مرگ شده و نابود گشتند، آرى چنانکه قرآن مىفرماید: «فلمّا عتوا عن مانهوا عنه قلنا لهم کونوا قردةً خاسئین؛(16) هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند سرکشى کردند، به آنها گفتیم به شکل میمونهاى طرد شده درآیید.»
عجیب این که شیطان آن چنان این قانون شکنان را به وادى نیرنگ و تزویر افکنده بود که بعضى از آنها روز شنبه ماهى مىگرفت و نخى به دم سوراخ شده ماهى مىبست، و طرف دیگر نخ را در بیرون آب به میخى بند مىکرد، و ماهى را در میان آب رها مىساخت، ماهى در میان همان قسمت آب، زندانى مىشد، فرداى آن روز، او مىآمد و ماهى را صید مىکرد و مىگفت من در روز شنبه ماهى را صید نکردهام.(17) روایت شده امام سجّاد (ع) فرمود: پس از آن که آنها به صورت میمون مسخ شدند، اهالى روستاهاى اطراف کنار قلعه ایله آمدند، و از دیوار آن بالا رفتند دیدند همه اهل ایله از زن و مرد، میمون شدهاند، اهالى روستا، خویشان و دوستان خود را مىشناختند، نزد آنها رفته و از تک تک آنها مىپرسیدند، که آیا تو فلانى نیستى. او گریه مىکرد و با سرش اشاره مىکرد و مىگفت: آرى. آنها سه روز به همین شکل ماندند، و روز سوم طوفان شدیدى برخاست و همه آنها را به دریاى سرخ افکند، و به این ترتیب همه آنها نابود شدند.(18) آرى همانها که مدتها ماهیان حرام را مىخوردند، و با ارتزاق از راه قانون شکنى، زندگیشان را آلوده کرده بودند، سرانجام خوراک ماهیان شدند، و کیفر شکستن خط قرمز الهى را چشیدند. باید بدانیم مسأله قانون و حرمت آن از نظر اسلام در رأس ارزشها است، موجب نظم و عدالت و امنیت و حفظ حریمهاى مختلف شده و جامعه را به صلح و صفا و مدینه فاضله و ایدهآل تبدیل مىسازد.
همه ما وظیفه داریم که قانون مدار باشیم، هم قانون را به خوبى بشناسیم و هم به آن عمل کنیم. حضرت امام خمینى (قدّسسرّه) به حفظ حریم قانون بسیار حساس بود، و در همه جا مىفرمود: «باید طبق مقررات رفتار شود.» یکى از علماى مورد اطمینان مىگفت: از امام اجازه خصوصى خواستم تا گاهى که از ماشینهاى دولتى استفاده کنم جایز باشد امام فرمود: «طبق مقررات رفتار شود.» نیز مىگفت: آنگاه که امام در پاریس بود، بعضى از دوستان گوسفندى تهیه کرده و به حیاط خانه استیجارى امام آوردند، تا هم گوشت حلال با ذبح اسلامى فراهم شود، و هم به خاطر سلامتى امام به اصطلاح خونى ریخته گردد، پس از آن که گوسفند ذبح شد، و با گوشت آن غذا تهیه گردید، امام از آن غذا نخوردند از علت آن سؤال شد فرمود: «شما برخلاف قانون فرانسه که براى حفظ بهداشت محیط زیست نباید گوسفند را در اینجا ذبح نمود، چرا خلاف قانون رفتار نمودید؟!»
آخرین سخن این که یکى از طرفداران حضرت على(ع) به نام نجاشى که شاعرى دلیر بود و در جنگها در رکاب على(ع) اشعارش را به صورت شعار مىخواند و با دشمن مىجنگید، در ماه رمضان، حریم شکنى کرد و شراب خورد،این موضوع براى على(ع) ثابت شد، به عنوان اجراى حد شرابخوارى هشتاد ضربه به او شلّاق زد، سپس دستور داد تا او را یک شب زندانى کنند و فردا نزدش بیاورند، فردا او را نزد حضرت على(ع) آوردند، آن حضرت بیست ضربه دیگر به او شلاق زد. او پرسید: دیروز شلاق مرا زدى، پس این بیست ضربه براى چیست؟ در پاسخ فرمود:هذا لتجرّیک على شرب الخمر فى شهر رمضان؛(19) این بیست ضربه براى آن است که با کمال گستاخى حریم قداست رمضان را شکستى و در ماه رمضان شراب خوردى.»
آرى قداست حرمتها را باید شناخت، و کمال احترام را در حفظ آنها کرد، و دانست که گستاخى و بىباکى در شکستن حریم آنها از نظر اسلام، مجازات بسیار سخت دارد. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. نهج الفصاحة، حدیث 90. 2. اصول کافى، ج 1، ص 44. 3. فروع کافى، ج 7، ص 407. 4. دیوان مثنوى، دفتر سوم، به خط میرخانى، ص 233. 5. مکاسب، ص 44 و 46. 6. همان . 7. المحجّةالبیضاء، ج 5، ص 200. 8. سیره ابن هشام، ج 3، ص 353. 9. بحارالانوار، ج 17، ص 295. 10. وسائل الشیعه، ج 8، ص 592. 11. سوره بقره، آیه 187. 12. سوره بقره، آیه 229. 13. «و من لم یحکم بما انزل اللّه فاولئک هم الکافرون - هم الظّالمون - هم الفاسقون» (سوره مائده، آیات 44 و 45 و 47.) 14. سوره طلاق، آیه 1. 15. آیات 163 تا 166 سوره اعراف. 16. سوره اعراف، آیه 166. 17. بحارالانوار، ج 14، ص 62. 18. همان، ص 58. 19. فروغ کافى، ج 7، ص 216.