دعاى عرفه منشور جاویدان توحید
آرشیو
چکیده
متن
عرفه روز دعا و روز نیایش و مناجات با پروردگار عالمیان است، دعائى که طبق فرموده على(ع) همه هستى انسانهاست. اساساً انسان از خودش چیزى ندارد و در این عالم او فقط مالک دعاست. على(ع) با اشاره به این معنى در دعاى کمیل مىفرماید: یا سریع الرّضا اغفر لمن لایملک الّا الدّعا؛(1) دعا تنها وسیله و ابزار در دست انسان است و او با همین سلاح مىتواند به خواستههایش برسد که همان سلاح انبیاء است. امام رضا(ع) فرمود: «علیکم بسلاح الانبیاء؛(2) بر شما باد که خود را به سلاح انبیاء مجهز کنید» و توضیح مىداد که آن سلاح همان دعاست. امام حسین(ع) ناتوانترین مردم را کسى مىداند که از دعا کردن عاجز باشد و مىفرماید: اعجز النّاس من عجز عن الدّعاء؛(3) به همین جهت در روز عرفه گرچه روزه گرفتن مستحب است امّا به خاطر اهمیت آن فرمودهاند که اگر روزه موجب ضعف مىشود و از دعا کردن باز مىدارد دعا خواندن بر روزه تقدم دارد.(4) یکى از زیباترین و شیرینترین دعاها مناجات امام حسین(ع) در روز عرفه مىباشد. آنحضرت در این دعاى پرمحتوا و شیوا که در عصر روز عرفه و مناسبترین وقت دعا عرضه شده است، عالیترین مضامین توحیدى را در قالب کلماتى دلنشین بیان مىکند. روح عرفان و معرفت در عرصه توحید الهى در فرازهاى مختلف این دعا موج مىزند و سالکان راه حقیقت را در طى مراحل سیر و سلوک استوارتر، مصممتر و مشتاقتر مىسازد. امام حسین(ع) این مناجات عاشقانه را در فضائى معنوى و در کنار کعبه مقدسترین جایگاه مسلمانان و با دلى پرسوز و چشمانى اشکبار قرائت کرده و به عنوان منشور جاویدان توحید براى اهل ایمان به یادگار گذاشته است.
به حقیقت مىتوان گفت که اگر از آن بزرگوار به غیر از همین مناجات سخن دیگرى براى رسیدن به حق و معرفت الهى به جاى نمانده بود اهل عرفان و ایمان را همین کلمات عارفانه و حیاتبخش بس بود در حالى که دعاى عرفه بخش اندکى از معارف بلند و اندیشههاى عبادى، عرفانى، اجتماعى و سیاسى حضرت اباعبداللّه الحسین(ع) را به پیروان حقیقت جوى آن حضرت ارائه مىکند.
حضرت آیة اللّه جوادى آملى در مورد این دعاى دلنشین و انسان ساز مىنویسد: مهمترین نیایشى که جنبه سیاسى، عبادى حج و زیارت را به خوبى تبیین مىکند دعاى عرفه عارف معروف در بین اهل معرفت و سیر شاهدان کوى شهود و شهادت، سالار جانبازان میدان نبرد توحید علیه طاغوت، و سرور پاکان و آزادگان، در ساحت فضیلت حضرت حسین بن على(ع) است. این دعا هم دستور کفر ستیزى و راه طاغوت زدایى و رسم سلحشورى و سنت سرکوبى جنایتکاران را ارائه مىکند و هم ستایش حکومت اسلامى و تقدیر دولت مکتبى و ظهور ولایت الهى را نشان مىدهد و هم تجلى هستى و ذات اقدس خداوند و ظهور گسترده و همه جانبه آن ذات مقدس و خفاى هرچه غیر اوست در پرتو نور او و پىبردن به او از خود او به غیر او بها ندادن و غیر او را به او شناختن و ذاتش را عین شهود و مستغنى از استشهاد دانستن را تفهیم مىکند.(5)
با توجه به اهمیت این مناجات توحیدى در این نوشتار به بررسى فرازهائى از آن مىپردازیم. فرجام ستمگران
امام در نخستین فرازهاى دعا بعد از حمد و ثناى الهى و شمارش صفات جمیل حضرت حق مىفرماید: هو للدّعوات سامعٌ و للکربات دافعٌ و للدّرجات رافعٌ و للجبابرة قامعٌ فلا اله غیره؛او نیایش دعا کنندگان را مىشنود و گرفتارىهایشان را رفع مىکند و درجات آن را بالا مىبرد و جبّاران و ستمگران را ریشه کن و سرکوب مىسازد چرا که هیچ معبود حقى به غیر از او نیست.
حضرت ابا عبداللّه ستم گران را به عنوان مهمترین مانع راه سعادت و توحید بیان مىکند و تا فرهنگ ظلم و ستم و قدرت بیداد حاکم باشد مردم نخواهند توانست به سوى کمال قدم بردارند. براى همین یکى از سنتهاى الهى در طول تاریخ مجازات ستم پیشهگان بوده است. قرآن در این زمینه مىفرماید: فلمّا نسوا ماذکّروا به فتحنا علیهم ابواب کلّ شىءٍ حتّى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتةً فاذا هم مبلسون؛(6) هنگامى که «ستمگران نعمتها و اندرزهاى ما را» فراموش کردند ما نخست درهاى نعمت را به رویشان گشودیم و آنان کاملاً خوشحال شده (و به آن دل بستند) امّا ناگهان (حال) آنها را گرفتیم و همگى مأیوس و ناامید شدند. فقطع دابر القوم الّذین ظلموا؛(7) و به این ترتیب دنباله زندگى ستم پیشگان بریده شد. به گفته صائب تبریزى:
ظالم به ظلم خویش گرفتار مىشود
از پیچ و تاب نیست رهائى کمند را شوق و افتخار به مقام بندگى
سعدى تو کیستى که دم دوستى زنى
دعوى بندگى کن و اقرار چاکرى
بى تردید اگر انسانها مقام و موقعیت خویش را در برابر آفریدگار هستى دریابند و با کمال بندگى به آن اعتراف کنند هرگز از موازین و حدود الهى پافراتر نخواهند گذاشت و به حقوق دیگران نیز بىاعتنائى نخواهند کرد شناخت مقام عبودیت در مقابل حضرت رب الارباب و رعایت حدود آن بنده را به مقامات عالى انسانى نائل کرده و او را به اوج افتخار خواهد رسانید.
گر تو خواهى حرّى و آزادگى
بندگى کن بندگى کن بندگى
از خودى بگذر که تا یابى خدا
فانى حق شو که تا یابى بقا
حضرت امام حسین(ع) در بخش دیگرى مىفرماید: «اللّهم انّى ارغب الیک و اشهد بالرّبوبیّة لک مقرّاً بانّک ربّى و الیک مردى ابتدأتنى بنعمتک قبل ان اکون شیئاً مذکورا؛ خداوندا! من مشتاق تو هستم و به ربوبیت تو گواهى مىدهم بارالها! من اقرار مىکنم که تو پروردگار منى و بازگشت من به سوى تو خواهد بود. خداوندا (تو آنقدر مهربان و رئوف هستى که) قبل از آنکه من چیزى قابل ذکر باشم مرا نعمت وجود و هستى بخشیدى!». حضرت على(ع) نیز در این زمینه مقام بندگى را تبیین کرده و آنرا بالاترین افتخار انسانى قلمداد مىکند و مىفرماید: «الهى! کفى بى عزّاً ان اکون لک عبدا و کفى بى فخراً ان تکون لى ربّا؛(8) خدایا این عزت و شکوه مرا بس که عبد تو باشم و این افتخار و سعادت مرا کافى است که تو پروردگار من باشى». سپاس از فضاى توحیدى
امام حسین(ع) از والاترین نعمتهاى الهى پرورش در فضاى عطرآگین توحیدى و حکومت الهى مىشمارد. چرا که یکى از مؤثرترین عوامل تربیتى و تأثیرگذار در شخصیت انسانى محیط و جامعه ایست که در آن گام مىنهد. هر فردى که در خانوادهاى و محیطى سالم به دنیا آمده و پرورش مىیابد شایسته است که اوّلاً از خداوند متعال و ثانیاً از والدین و دست اندرکاران و مربیان و عوامل به وجود آورنده چنین جامعه و فضاى سالم سپاسگزار و ممنون باشد. چرا که اگر این بستر مناسب براى رشد صحیح شخصیت انسانها فراهم نمىشد معلوم نبود که سرنوشت آنان چگونه بوده و به کجا منتهى مىگشت. به همین جهت انسانهاى حق شناس همواره از خداوند متعال و پدر و مادر و مربیان و عواملى که موجب شدهاند آنان در فضائى آکنده از کمالات و معنویات رشد یافته و نفس بکشند شکرگزارى مىکنند. حضرت با تبیین این واقعیت مىفرماید: «لم تخرجنى لرأفتک بى ولطفک لى و احسانک الىّ فى دولة ائمة الکفر الّذین نقضوا عهدک و کذّبوا رسلک لکنّک اخرجتنى للّذى سبق لى من الهدى؛ بارالها! از نشانههاى لطف و احسان تو بر من اینکه مرا در فضاى حکومت سردمداران کفر و شرک به دنیا نیاوردى آنانکه عهد تو را شکسته و پیامبرانت را تکذیب کردند بلکه مرا در عصر هدایت و روزگار معرفت (توسط پیامبر خاتم(ص)) به وجود آوردى!». نعمتهاى بىشمار
سپاس و شکر به درگاه حضرت حق از جمله خصلتهاى اولیاء الهى و بندگان شایسته است. پیشواى سوم در مقام سپاس و قدردانى از نعمتهاى فراوان الهى مىفرماید: «فاىّ نعمک یا الهى احصى عدداً و ذکراً ام اىّ عطایاک اقوم بها شکراً و هى یا ربّ اکثر من ان یحصیها العادّون او یبلغ علماً بها الحافظون؛ بارالها! کدامیک از
نعمتهاى فراوان ترا مىشود ذکر کرده و به شمار آورد. یا کدامیک از بخششها و عطایاى بىحد ترا مىشود سپاس گفت در حالىکه حساب آنان از دست حسابگران و آمار نگاران بیرون است.» امام در فراز دیگرى به ناتوانى بندگان در اداى شکر و سپاس الهى پرداخته و عرضه مىدارد: «لوحاولت و اجتهدت مدى الاعصار و الاحقاب لو عمّرتها ان اؤدّى شکر واحدةٍ من انعمک ما استطعت ذلک الّا بمنّک الموجب علىّ به شکرک آنفاً جدیداً؛ خداوندا! اگر من در طول عصرها و قرنها عمرى داشته باشم و تلاش کنم که شکر یکى از نعمتهایت را بجاى آورم نخواهم توانست مگر به عنایت و فضل تو که آن هم نیز شکرى جدید لازم دارد.»
و سعدى این مضمون را چه زیبا سروده است:
فضل خداى را که تواند شمار کرد؟
یا کیست؟ آنکه شکر یکى از هزار کرد؟
آن صانع قدیم که بر فرش کاینات
چندین هزار صورت الوان نگار کرد
ترکیب آسمان و طلوع ستارگان
از بهر عبرت نظر هوشیار کرد
بحر آفرید و برّ و درختان و آدمى
خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد
الوان نعمتى که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتى که نشاید شمار کرد
آثار رحمتى که جهان سر بسر گرفت
ما را به حسن عاقبت امیدوار کرد
چندین هزار منظر زیبا بیافرید
تا کیست کو نظر ز سر اعتبار کرد
شکر کدام فضل بجاى آورد کسى؟
حیران بماند هرکه در این افتکار کرد.
توحید گوى او نه بنى آدمند و بس
هر بلبلى که زمزمه برشاخسار کرد(9) خواستههاى حیاتبخش
امام بعد از اشاره به نعمتهاى بىحد و حصر الهى و ناتوانى بندگان در شکرگزارى از آن به درخواستهاى مشروع خویش پرداخته و شیوه دعا کردن و از خدا خواستن را به ما مىآموزد. مقام خشوع و خضوع در مقابل حق، سعادت و نیک بختى بر اساس تقوا و طاعت، سرنوشت مبارک و خوشایند، کسب رضایت حق، غناى در نفس، یقین قلبى، اخلاص در عمل، روشنائى و بینائى بصیرت در دین، بهرهمندى از اعضا و جوارح، یارى در مقابل ستم گران، پیروزى بر دشمنان و اجابت دعاها بعنوان چشم روشنى، رفع غم و غصه، پوشیدن عیبها، بخشش گناهان، خوارکردن وسوسه گران و شیاطین، آزادى ذمّه از حقوق دیگران، عطاى بهترین و عالیترین درجه اخروى و دنیوى بخشى از خواستههاى حضرت اباعبداللّه (ع) از درگاه حضرت پروردگار در این دعا مىباشد.
حضرت در این فرازهاى از دعاى عرفه علاوه بر چگونه خواستن و چه چیزهائى را از خدا خواستن، به ما مىفهماند که آنچه را که نیاز دارید از درگاه ربوبى بخواهید به زبان بیاورید چرا که این از شرایط و آداب دعا است و به اجابت نزدیکتر مىباشد. امام صادق(ع) فرمود: «انّ اللّه تبارک و تعالى یعلم ما یرید العبد اذا دعاه، ولکنّه یحب ان تبث الیه الحوائج فاذا دعوت فسمّ حاجتک؛(10) خداوند تبارک و تعالى آنچه را که در دل دارید مىداند امّا دوست دارد که آنرا بر زبان بیاورید و نیازهایتان را به درگاهش اطلاع دهید. پس هرگاه دعا مىکنید نیازها و خواستههاى خود را یک به یک بشمارید». در اوج عرفان
امام در این مناجات آن چنان عاشقانه و عارفانه سخن مىگوید که دل هر حقیقت جوى عارف را به شوق آورده و به سوى خداوند جلب مىکند. آن حضرت با زیباترین واژههاى انسانى راز و نیاز مىکند و عالیترین ارتباط عرفانى را به نمایش مىگذارد: «ایکون لغیرک من الظّهور ما لیس لک حتى یکون هو المظهر لک، متى غبت حتّى تحتاج الى دلیلٍ یدلّ علیک و متى بعدت حتّى تکون الآثار هى الّتى توصل الیک؟(11)؛ معبودا! آیا براى غیر تو ظهورى هست که براى تو نیست تا آن تو را آشکار و ظاهر سازد؟ خدایا! تو کى غائب بودهاى که تا نیاز به راهنما و دلیلى باشد که به سوى تو رهنمون گردد؟ و کى دور بودهاى تا نشانهها و آثار بندگان را به تو رساند؟».
کى رفتهاى زدل که تمنّا کنم ترا
کى گشتهاى نهفته که پیدا کنم ترا
غایت نگشتهاى که شوم طالب حضور
پنهان نبودهاى که هویدا کنم ترا
باصد هزار جلوه برون آمدى که من
با صد هزار دیده تماشا کنم ترا
امام در این فراز معرفت و رسیدن به خدا را بوسیله ذات مقدّسش بیان مىکند و برهان صدیقین را به انسانهاى خداجوى و حکماى سعادت طلب آموزش مىدهد. و این همان از خدا به خدا رسیدن است و مقام سلوک و وصول و شهود ورود به وادى ایمن الهى را به سالکان حقیقت نشان مىدهد امام سجاد(ع) نیز با اشاره به این سخن در دعاى ابوحمزه ثمالى مىفرماید: «و انّک لاتحتجب عن خلقک الّا ان تحجبهم الاعمال دونک؛(12) خدایا! تو از مردم پنهان نیستى اعمال و آرزوها آنان را از تو جدا کرده است». پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. مصباح المتهجد، ص 850. 2. الدعوات راوندى، ص 18. 3. بحارالانوار، 90، ص 294. 4. بحارالانوار، ج 94، ص 123. 5. صهباى حج، ص 428. 6. سوره انعام، آیه 44 و 45. 7. الامام على (ع)، ص 140. 8. کلیات سعدى، ص 1058. 9. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 552. 10. اقبال الاعمال، ج 2، ص 74، مستدرک الوسائل، ج 10، ص 23 ؛ مفاتیح الجنان، اعمال روز عرفه. 11. مصباح المتهجد، ص 583.
به حقیقت مىتوان گفت که اگر از آن بزرگوار به غیر از همین مناجات سخن دیگرى براى رسیدن به حق و معرفت الهى به جاى نمانده بود اهل عرفان و ایمان را همین کلمات عارفانه و حیاتبخش بس بود در حالى که دعاى عرفه بخش اندکى از معارف بلند و اندیشههاى عبادى، عرفانى، اجتماعى و سیاسى حضرت اباعبداللّه الحسین(ع) را به پیروان حقیقت جوى آن حضرت ارائه مىکند.
حضرت آیة اللّه جوادى آملى در مورد این دعاى دلنشین و انسان ساز مىنویسد: مهمترین نیایشى که جنبه سیاسى، عبادى حج و زیارت را به خوبى تبیین مىکند دعاى عرفه عارف معروف در بین اهل معرفت و سیر شاهدان کوى شهود و شهادت، سالار جانبازان میدان نبرد توحید علیه طاغوت، و سرور پاکان و آزادگان، در ساحت فضیلت حضرت حسین بن على(ع) است. این دعا هم دستور کفر ستیزى و راه طاغوت زدایى و رسم سلحشورى و سنت سرکوبى جنایتکاران را ارائه مىکند و هم ستایش حکومت اسلامى و تقدیر دولت مکتبى و ظهور ولایت الهى را نشان مىدهد و هم تجلى هستى و ذات اقدس خداوند و ظهور گسترده و همه جانبه آن ذات مقدس و خفاى هرچه غیر اوست در پرتو نور او و پىبردن به او از خود او به غیر او بها ندادن و غیر او را به او شناختن و ذاتش را عین شهود و مستغنى از استشهاد دانستن را تفهیم مىکند.(5)
با توجه به اهمیت این مناجات توحیدى در این نوشتار به بررسى فرازهائى از آن مىپردازیم. فرجام ستمگران
امام در نخستین فرازهاى دعا بعد از حمد و ثناى الهى و شمارش صفات جمیل حضرت حق مىفرماید: هو للدّعوات سامعٌ و للکربات دافعٌ و للدّرجات رافعٌ و للجبابرة قامعٌ فلا اله غیره؛او نیایش دعا کنندگان را مىشنود و گرفتارىهایشان را رفع مىکند و درجات آن را بالا مىبرد و جبّاران و ستمگران را ریشه کن و سرکوب مىسازد چرا که هیچ معبود حقى به غیر از او نیست.
حضرت ابا عبداللّه ستم گران را به عنوان مهمترین مانع راه سعادت و توحید بیان مىکند و تا فرهنگ ظلم و ستم و قدرت بیداد حاکم باشد مردم نخواهند توانست به سوى کمال قدم بردارند. براى همین یکى از سنتهاى الهى در طول تاریخ مجازات ستم پیشهگان بوده است. قرآن در این زمینه مىفرماید: فلمّا نسوا ماذکّروا به فتحنا علیهم ابواب کلّ شىءٍ حتّى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتةً فاذا هم مبلسون؛(6) هنگامى که «ستمگران نعمتها و اندرزهاى ما را» فراموش کردند ما نخست درهاى نعمت را به رویشان گشودیم و آنان کاملاً خوشحال شده (و به آن دل بستند) امّا ناگهان (حال) آنها را گرفتیم و همگى مأیوس و ناامید شدند. فقطع دابر القوم الّذین ظلموا؛(7) و به این ترتیب دنباله زندگى ستم پیشگان بریده شد. به گفته صائب تبریزى:
ظالم به ظلم خویش گرفتار مىشود
از پیچ و تاب نیست رهائى کمند را شوق و افتخار به مقام بندگى
سعدى تو کیستى که دم دوستى زنى
دعوى بندگى کن و اقرار چاکرى
بى تردید اگر انسانها مقام و موقعیت خویش را در برابر آفریدگار هستى دریابند و با کمال بندگى به آن اعتراف کنند هرگز از موازین و حدود الهى پافراتر نخواهند گذاشت و به حقوق دیگران نیز بىاعتنائى نخواهند کرد شناخت مقام عبودیت در مقابل حضرت رب الارباب و رعایت حدود آن بنده را به مقامات عالى انسانى نائل کرده و او را به اوج افتخار خواهد رسانید.
گر تو خواهى حرّى و آزادگى
بندگى کن بندگى کن بندگى
از خودى بگذر که تا یابى خدا
فانى حق شو که تا یابى بقا
حضرت امام حسین(ع) در بخش دیگرى مىفرماید: «اللّهم انّى ارغب الیک و اشهد بالرّبوبیّة لک مقرّاً بانّک ربّى و الیک مردى ابتدأتنى بنعمتک قبل ان اکون شیئاً مذکورا؛ خداوندا! من مشتاق تو هستم و به ربوبیت تو گواهى مىدهم بارالها! من اقرار مىکنم که تو پروردگار منى و بازگشت من به سوى تو خواهد بود. خداوندا (تو آنقدر مهربان و رئوف هستى که) قبل از آنکه من چیزى قابل ذکر باشم مرا نعمت وجود و هستى بخشیدى!». حضرت على(ع) نیز در این زمینه مقام بندگى را تبیین کرده و آنرا بالاترین افتخار انسانى قلمداد مىکند و مىفرماید: «الهى! کفى بى عزّاً ان اکون لک عبدا و کفى بى فخراً ان تکون لى ربّا؛(8) خدایا این عزت و شکوه مرا بس که عبد تو باشم و این افتخار و سعادت مرا کافى است که تو پروردگار من باشى». سپاس از فضاى توحیدى
امام حسین(ع) از والاترین نعمتهاى الهى پرورش در فضاى عطرآگین توحیدى و حکومت الهى مىشمارد. چرا که یکى از مؤثرترین عوامل تربیتى و تأثیرگذار در شخصیت انسانى محیط و جامعه ایست که در آن گام مىنهد. هر فردى که در خانوادهاى و محیطى سالم به دنیا آمده و پرورش مىیابد شایسته است که اوّلاً از خداوند متعال و ثانیاً از والدین و دست اندرکاران و مربیان و عوامل به وجود آورنده چنین جامعه و فضاى سالم سپاسگزار و ممنون باشد. چرا که اگر این بستر مناسب براى رشد صحیح شخصیت انسانها فراهم نمىشد معلوم نبود که سرنوشت آنان چگونه بوده و به کجا منتهى مىگشت. به همین جهت انسانهاى حق شناس همواره از خداوند متعال و پدر و مادر و مربیان و عواملى که موجب شدهاند آنان در فضائى آکنده از کمالات و معنویات رشد یافته و نفس بکشند شکرگزارى مىکنند. حضرت با تبیین این واقعیت مىفرماید: «لم تخرجنى لرأفتک بى ولطفک لى و احسانک الىّ فى دولة ائمة الکفر الّذین نقضوا عهدک و کذّبوا رسلک لکنّک اخرجتنى للّذى سبق لى من الهدى؛ بارالها! از نشانههاى لطف و احسان تو بر من اینکه مرا در فضاى حکومت سردمداران کفر و شرک به دنیا نیاوردى آنانکه عهد تو را شکسته و پیامبرانت را تکذیب کردند بلکه مرا در عصر هدایت و روزگار معرفت (توسط پیامبر خاتم(ص)) به وجود آوردى!». نعمتهاى بىشمار
سپاس و شکر به درگاه حضرت حق از جمله خصلتهاى اولیاء الهى و بندگان شایسته است. پیشواى سوم در مقام سپاس و قدردانى از نعمتهاى فراوان الهى مىفرماید: «فاىّ نعمک یا الهى احصى عدداً و ذکراً ام اىّ عطایاک اقوم بها شکراً و هى یا ربّ اکثر من ان یحصیها العادّون او یبلغ علماً بها الحافظون؛ بارالها! کدامیک از
نعمتهاى فراوان ترا مىشود ذکر کرده و به شمار آورد. یا کدامیک از بخششها و عطایاى بىحد ترا مىشود سپاس گفت در حالىکه حساب آنان از دست حسابگران و آمار نگاران بیرون است.» امام در فراز دیگرى به ناتوانى بندگان در اداى شکر و سپاس الهى پرداخته و عرضه مىدارد: «لوحاولت و اجتهدت مدى الاعصار و الاحقاب لو عمّرتها ان اؤدّى شکر واحدةٍ من انعمک ما استطعت ذلک الّا بمنّک الموجب علىّ به شکرک آنفاً جدیداً؛ خداوندا! اگر من در طول عصرها و قرنها عمرى داشته باشم و تلاش کنم که شکر یکى از نعمتهایت را بجاى آورم نخواهم توانست مگر به عنایت و فضل تو که آن هم نیز شکرى جدید لازم دارد.»
و سعدى این مضمون را چه زیبا سروده است:
فضل خداى را که تواند شمار کرد؟
یا کیست؟ آنکه شکر یکى از هزار کرد؟
آن صانع قدیم که بر فرش کاینات
چندین هزار صورت الوان نگار کرد
ترکیب آسمان و طلوع ستارگان
از بهر عبرت نظر هوشیار کرد
بحر آفرید و برّ و درختان و آدمى
خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد
الوان نعمتى که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتى که نشاید شمار کرد
آثار رحمتى که جهان سر بسر گرفت
ما را به حسن عاقبت امیدوار کرد
چندین هزار منظر زیبا بیافرید
تا کیست کو نظر ز سر اعتبار کرد
شکر کدام فضل بجاى آورد کسى؟
حیران بماند هرکه در این افتکار کرد.
توحید گوى او نه بنى آدمند و بس
هر بلبلى که زمزمه برشاخسار کرد(9) خواستههاى حیاتبخش
امام بعد از اشاره به نعمتهاى بىحد و حصر الهى و ناتوانى بندگان در شکرگزارى از آن به درخواستهاى مشروع خویش پرداخته و شیوه دعا کردن و از خدا خواستن را به ما مىآموزد. مقام خشوع و خضوع در مقابل حق، سعادت و نیک بختى بر اساس تقوا و طاعت، سرنوشت مبارک و خوشایند، کسب رضایت حق، غناى در نفس، یقین قلبى، اخلاص در عمل، روشنائى و بینائى بصیرت در دین، بهرهمندى از اعضا و جوارح، یارى در مقابل ستم گران، پیروزى بر دشمنان و اجابت دعاها بعنوان چشم روشنى، رفع غم و غصه، پوشیدن عیبها، بخشش گناهان، خوارکردن وسوسه گران و شیاطین، آزادى ذمّه از حقوق دیگران، عطاى بهترین و عالیترین درجه اخروى و دنیوى بخشى از خواستههاى حضرت اباعبداللّه (ع) از درگاه حضرت پروردگار در این دعا مىباشد.
حضرت در این فرازهاى از دعاى عرفه علاوه بر چگونه خواستن و چه چیزهائى را از خدا خواستن، به ما مىفهماند که آنچه را که نیاز دارید از درگاه ربوبى بخواهید به زبان بیاورید چرا که این از شرایط و آداب دعا است و به اجابت نزدیکتر مىباشد. امام صادق(ع) فرمود: «انّ اللّه تبارک و تعالى یعلم ما یرید العبد اذا دعاه، ولکنّه یحب ان تبث الیه الحوائج فاذا دعوت فسمّ حاجتک؛(10) خداوند تبارک و تعالى آنچه را که در دل دارید مىداند امّا دوست دارد که آنرا بر زبان بیاورید و نیازهایتان را به درگاهش اطلاع دهید. پس هرگاه دعا مىکنید نیازها و خواستههاى خود را یک به یک بشمارید». در اوج عرفان
امام در این مناجات آن چنان عاشقانه و عارفانه سخن مىگوید که دل هر حقیقت جوى عارف را به شوق آورده و به سوى خداوند جلب مىکند. آن حضرت با زیباترین واژههاى انسانى راز و نیاز مىکند و عالیترین ارتباط عرفانى را به نمایش مىگذارد: «ایکون لغیرک من الظّهور ما لیس لک حتى یکون هو المظهر لک، متى غبت حتّى تحتاج الى دلیلٍ یدلّ علیک و متى بعدت حتّى تکون الآثار هى الّتى توصل الیک؟(11)؛ معبودا! آیا براى غیر تو ظهورى هست که براى تو نیست تا آن تو را آشکار و ظاهر سازد؟ خدایا! تو کى غائب بودهاى که تا نیاز به راهنما و دلیلى باشد که به سوى تو رهنمون گردد؟ و کى دور بودهاى تا نشانهها و آثار بندگان را به تو رساند؟».
کى رفتهاى زدل که تمنّا کنم ترا
کى گشتهاى نهفته که پیدا کنم ترا
غایت نگشتهاى که شوم طالب حضور
پنهان نبودهاى که هویدا کنم ترا
باصد هزار جلوه برون آمدى که من
با صد هزار دیده تماشا کنم ترا
امام در این فراز معرفت و رسیدن به خدا را بوسیله ذات مقدّسش بیان مىکند و برهان صدیقین را به انسانهاى خداجوى و حکماى سعادت طلب آموزش مىدهد. و این همان از خدا به خدا رسیدن است و مقام سلوک و وصول و شهود ورود به وادى ایمن الهى را به سالکان حقیقت نشان مىدهد امام سجاد(ع) نیز با اشاره به این سخن در دعاى ابوحمزه ثمالى مىفرماید: «و انّک لاتحتجب عن خلقک الّا ان تحجبهم الاعمال دونک؛(12) خدایا! تو از مردم پنهان نیستى اعمال و آرزوها آنان را از تو جدا کرده است». پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. مصباح المتهجد، ص 850. 2. الدعوات راوندى، ص 18. 3. بحارالانوار، 90، ص 294. 4. بحارالانوار، ج 94، ص 123. 5. صهباى حج، ص 428. 6. سوره انعام، آیه 44 و 45. 7. الامام على (ع)، ص 140. 8. کلیات سعدى، ص 1058. 9. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 552. 10. اقبال الاعمال، ج 2، ص 74، مستدرک الوسائل، ج 10، ص 23 ؛ مفاتیح الجنان، اعمال روز عرفه. 11. مصباح المتهجد، ص 583.