آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

مجموعه مقالاتى است که امام‏شناسى خالص و ناب شیعى را با الهام از زیارت جامعه کبیره دنبال مى‏کند. ما بر این باوریم که زیارت جامعه کبیره مرام نامه شیعیان مخلص اهل بیت(ع) است نه مرام نامه شیعیان غالى! آنان که این زیارت را به این عنوان مى‏خوانند نه به عمق زیارت جامعه کبیره رسیده‏اند و نه غلو را شناخته‏اند «غلو»، خدا یا پیامبر دیدن امامان است، در کدام فراز از زیارت جامعه کبیره امامان را خدا یا پیامبر(ص) مى‏خوانیم؟!! در آغاز زیارت گفته‏اند صد مرتبه "اللّه اکبر" بگوئید. چرا؟ آیا جز این است که باید از آغاز با بینش ضد غلوّ وارد زیارت جامعه شد. اینک چگونه با این صراحت برخى این زیارت نامه بلند را مرام نامه شیعیان غالى مى‏خوانند؟!! بهرحال توفیقى است که مدتها است همراه با شما خوانندگان محترم مجله پاسدار اسلام فرازهاى این زیارت بلند را پى مى‏گیریم در این مقاله فراز «السلام على الدعاة الى اللّه» را به شرح مى‏نشینیم .
سلام بر شما امامان که دعوت کنندگان به سوى خدا هستید.
«امامان خلیفة اللّه فى الارض» هستند، همان راه را مى‏روند که خداوند متعال برایشان تعیین کرده و همان منش را دارند که ذات مقدّس ربوبى دارد. «و اللّه یدعوا الى دارالسلام؛(1) خداوند دعوت به سراى صلح و سلامت مى‏کند». امامان اوصیاء نبى اکرم(ص) هستند، رسالت اصلى پیامبر اکرم «دعوت انسانها» به خداست «یا ایها النبى انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الى اللّه باذنه و سراجاً منیراً؛(2) اى پیامبر ما تو را به عنوان گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده و تو را دعوت کننده به سوى اللّه به فرمان او قرار دادیم و چراغ روشنى بخش»
«و انک لتدعوهم الى صراط مستقیم؛(3) به طور قطع و یقین تو آنها را به صراط مستقیم دعوت مى‏کنى.»
آنچه مهم است «آشتى دادن مردم با خداوند است» و این رسالت اصلى انبیاء است. درست است که انبیاء در پى تربیت جامعه‏اى بودند که خود قائم به قسط باشند «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط...؛(4) تحقیقاً ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانى و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.» دعوت به خدا هدف نهائى‏
ولى این هدف میانى است، هدف نهائى دعوت الى اللّه است.
هدف اصلى همه رسالتها آن است که مردم خدا آشنا شده او را بپرستند. «و لقد بعثنا فى کل امة رسولاً ان اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت...؛(5) و ما در هر امتى رسولى فرستادیم که خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.»
فطرت انسانها فطرت خداجویانه است از این رو سعادت و کمال و خیر و صلاح و فلاح انسان در معرفت خداوند و پرستش و پیمودن راه قرب به خداوند است ولى از آنجا که انسان طبیعتاً اجتماعى است و اگر بر جامعه، نظامات متعادل اجتماعى حکمفرما نباشد حرکت خداجویانه انسانها امکان‏پذیر نیست پیامبران به اقامه عدل و قسط و نفى ظلم و تبعیض پرداخته‏اند. یعنى اقامه قسط مقدمه‏اى است براى صاف شدن جاده سعادت انسانها براى قرب به خداوند، لیکن مقدمه‏اى که خود هم ارزش ذاتى دارد. «این است که معارف اسلامى ما مى‏گوید: دارندگان اخلاق فاضله از قبیل عدالت، احسان، جود و غیره هر چند مشرک باشند اعمالشان در جهان دیگر بى اثر نیست اینگونه افراد اگر کفر و شرکشان از روى عناد نباشد به نوعى در جهان دیگر مأجورند.»(6)
بهرحال هدف نهائى رسالتها دعوت به خداست.
در این ره انبیا چون ساربانند
دلیل و رهنماى کاروانند
وزایشان سید ما گشت سالار
هم او اول هم او آخر در این کار
بر او ختم آمده پایان این راه‏
در او منزل شده ادعوا الى اللّه‏
مقام دلگشایش جمع جمع است‏
جمال جانفزایش شمع جمع است(7) دعوت به خدا یعنى دعوت به بهترین زندگى‏
«دعوت به خدا» یعنى دعوت به راه سعادت، دعوت به خداوند یعنى دعوت به بهترین زندگى.
«یا ایها الّذین آمنوا استجیبوا للّه و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم...؛(8) اى کسانى که ایمان آورده‏اید دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به چیزى مى‏خواند که مایه حیاتتان است.»
تفسیر درست زندگى را باید در مکتب حیات بخش اسلام دید. پذیرش دعوت حق یعنى مفتخر شدن به «حیوة طیبة».
«من عمل صالحاً من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون؛(9) هر کس عمل صالح کند در حالى که مؤمن است خواه مرد باشد یا زن به او حیات پاکیزه مى‏بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام دادند خواهیم داد.»
«حیوة طیبة» یعنى زندگى پاکیزه نقطه مقابل آن «حیات خبیثه» است حیات خبیثه کدام است؟ آن زندگى که خدا و معنویت در آن غایب است. «و من اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکاً؛(10) و هر کس از یاد من روى گردان شود زندگى تنگ و سختى خواهد داشت...» زندگى منهاى خدا
زندگى منهاى خدا یعنى معیشت ضنک. زندگى منهاى خدا یعنى غرق در شهوات و حرص و طمع شدن، زندگى منهاى خدا یعنى زندگى منهاى اخلاق و ارزشهاى الهى، زندگى منهاى خدا یعنى زندگى حیوانى!
«... لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضلّ و اولئک هم الغافلون؛(11)... دلهایى دارند که با آن حقایق را دریافت نمى‏کنند، چشمانى دارند که با آنها نمى‏بینند و گوشهائى دارند که با آنها نمى‏شنوند آنان همانند چهارپایانند بلکه گمراه ترند آرى آنان همانا غافلانند.»
«... و الّذین کفروا یتمتعون و یأکلون کما تأکل الانعام و النار مثوىً لهم؛(12) و آنان که کافرانند از متاع زود گذر دنیا بهره مى‏گیرند و همچون چهارپایان مى‏خورند و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آن‏هاست» زندگى شیرین در سایه ایمان و اعتقاد به خداست. «الا بذکر اللّه تطمئن القلوب؛(13) آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام مى‏گیرد» و زندگى منهاى خدا ناکامى مدام است. و این همان چیزى است که غافلان نیز به آن معترفند.
«رئیس جمهور اسبق آمریکا (کشور شیطان بزرگ) نیکسون در نخستین نطق ریاست جمهوریش به این واقعیت اعتراف کرد و گفت: ما گرداگرد خویش زندگانیهاى توخالى مى‏بینیم در آرزوى ارضاء شدن هستیم ولى هرگز ارضاء نمى‏شویم.»
یکى دیگر از مردان معروف آنها که نقش او در جامعه به اصطلاح شادى آفریدن براى همه بود مى‏گوید: «من مى‏بینم انسانیت در کوچه تاریکى مى‏دود که در انتهاى آن جز نگرانى مطلق نیست.»(14) بعثت برترین نعمت‏
بر این اساس بهترین خدمت به بشریت دعوت به دین و معنویت است لذاست که «بعثت» انبیاء نعمت بزرگ خداوند بر مردم است «لقد منّ اللّه على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین؛(15) تحقیقاً خداوند بر مؤمنان منت نهاد(نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک‏کند و کتاب و حکمت بیاموزد هرچند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.»
(کلمه منت در اصل از «من» به معناى سنگهائى است که با آن وزن مى‏کنند، به همین دلیل هر نعمت سنگین و گرانبهائى را «منت» گویند که اگر جنبه عملى داشته باشد یعنى کسى عملاً نعمت بزرگى به دیگرى بدهد کاملاً زیبا و ارزنده است و اما گر کسى کار کوچک خود را با سخن بزرگ کند و به رخ افراد بکشد کارى است بسیار زشت بنابراین منتى که نکوهیده است به معناى بزرگ شمردن نعمتها در گفتار است اما منتى که زیبنده است همان بخشیدن نعمتهاى بزرگ است).(16)
و بهترین گفتار هم، گفتارى است که محتواى آن دعوت به خداوند باشد، «و من احسن قولاً ممن دعا الى اللّه و عمل صالحاً و قال انّنى من المسلمین ؛(17) گفتار چه کسى بهتر است از آن کس که دعوت به سوى خدا مى‏کند و عمل صالح انجام مى‏دهد و مى‏گوید من از مسلمین هستم.»
مراد از آیه آن است که هیچکس سخنانش از داعیان به سوى خدا و منادیان توحید بهتر نیست همان منادیانى که با عمل صالح خویش دعوت زبانى خود را تأکید و تثبیت مى‏کنند و با اعتقاد به اسلام و تسلیم در برابر حق بر عمل صالح خویش صحه مى‏گذارند.
پیامبران و امامان سلام اللّه علیهم اجمعین بالاترین خدمتگزاران بشریتند که بهترین خدمتها را به انسانیت نمودند، راه سعادت را به آنان آموختند. امامان نور و امامان نار
در قرآن کریم سخن از دو نوع رهبر در تاریخ بشریت است.
یکى رهبرانى که مردم را دعوت به آتش مى‏کنند: فرعون و هامان و اطرافیانش یک مصداق این نوع رهبرانند:
«وجعلناهم ائمة یدعون الى النار و یوم القیامة لاینصرون؛(18) ما آنها را پیشوایانى که دعوت به آتش مى‏کنند قرار دادیم و روز رستاخیز یارى نخواهند داشت.»
اینان امامان نارند، مردم را هدایت مى‏کنند به راهى که سرانجام آن چیزى جز جهنم نیست. در قیامت نیز بهمراه رهروانشان به جهنم مى‏روند: «یقدم قومه یوم القیامة فاوردهم النار؛(19) فرعون پیشاپیش قومش در قیامت حرکت مى‏کند و آنها را وارد دوزخ مى‏سازد.»
نقطه مقابل آنان امامان هدایتند آنان که هدایتگر مردم به سوى خدا و معنویت و ارزشها هستند:
«وجعلناهم ائمة یهدون بامرنا و اوصینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا عابدین؛(20) و آن‏ها را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت مى‏کردند و انجام کارهاى نیک و بر پاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم و آنها تنها مرا پرستش مى‏کردند.» این امامان فرمان خدا را بر فرمان خلق و اراده خودشان مقدم مى‏دارند و حکم او را برترین احکام مى‏دانند در حالى که امامان نار فرمان خویش را بر فرمان خدا مقدم مى‏دارند و حکم خویش را قبل از حکم او مى‏شمرند.
از مصادیق بارز امامان نور و هدایت، امامان معصوم(ع) هستند که تمام ویژگیهاى ذکر شده در آیه را دارند، براى امامان ما امر و دستور خدا در رأس بود، کانون فعل خیرات بودند اقامه نمازو ایتاء زکوة روند عادى زندگى آنها بود و پیوسته در حوزه بندگى حضرت حق بودند. اقسام دعوتها
آنچه در دعوت امامان حائز اهمیت است اینست که این دعوت به خداوند هم به اذن اوست توضیح آنکه: دعوتها اقسامى دارد گاه دعوت به غیر خدا است، دعوت به غیر خدا دعوت به هر کس باشد طاغوت است «ذلک بانّ اللّه هو الحق و انّ ما یدعون من دونه هوالباطل...؛(21) این بخاطر آن است که خدا حق است و آنچه را غیر از او مى‏خوانند باطل است...»
«...فماذا بعد الحق الّا الضلال...؛(22) بعد از حق جز گمراهى وجود دارد؟» دعوت به خود هم از مصادیق دعوت به غیر خدا و دعوت به طاغوت است: «ماکان لبشر ان یؤتیه اللّه الکتاب و الحکم و النبوة ثم یقول للناس کونوا عباداً لى من دون اللّه؛(23) براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند کتاب آسمانى و حکم و نبوت به او بدهد سپس او به مردم بگوید: غیر خدا مرا پرستش کنید.»
و گاه دعوت به سوى خداست اما خودسرانه و بدون اذن مستقیم یا غیر مستقیم الهى، این دعوت هم ضلالت است، مدعیان دروغین نبوت مثل سیلمه کذّاب و همسر وى، سباح بنت الحارث، لمیهلة بن کعب بن عوف العنسى، طلیحه اسدى همگى خود را پیامبر مبعوث از سوى خدا و داعى الى اللّه معرفى مى‏کردند لیکن چون مأذون از سوى خدا نبودند باطل بودند و در حقیقت دعوت به نفس بود نه دعوت الى اللّه. و قسم سوّم دعوتها دعوت به خداوند است با اذن او و «داعیا الى اللّه باذنه»(24).
امامان معصوم که جانشینان پیامبر خدا هستند با توجه به نصب و معرفى آن حضرت اذن ویژه‏اى در این زمینه دارند در مقابل، خداوند نیز اطاعت آنها و اجابت دعوتشان را لازم کرده است.
«... یا ایها الّذین آمنوا اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم؛(25) اى کسانى که ایمان آورده‏اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیاء پیامبر اکرم(ص)) را...»(26)
در رابطه با شیوه‏هاى دعوت امامان بحث نسبتاً مبسوطى ذیل فراز «والدعوة الحسنى» تقدیم کردیم که مى‏تواند مکمّل این بحث باشد. پاورقی ها:پى‏نوشت‏ها: - 1. سوره یونس، آیه 25.2. سوره احزاب، آیه 45 و 46.3. سوره مؤمنون، آیه 73.4. سوره حدید، آیه 25.5. سوره نحل، آیه 36.6. رجوع کنید به مجموعه آثار شهید مطهرى، ج 2، از 175 تا 179.7. گلشن راز.8. سوره انفال، آیه 25.9. سوره نحل، آیه 97.10. سوره طه، آیه 124.11. سوره اعراف، آیه 179.12. سوره محمد(ص)، آیه 12.13. سوره رعد، آیه 38.14. تفسیر نمونه، ج 13، ص 329، به نقل از معماى هستى، ص 50 و 51.15. سوره آل عمران، آیه 164.16. تفسیر نمونه، ج 3، ص 183 به نقل از مفردات راغب.17. سوره فصلت، آیه 33.18. سوره قصص، آیه 41.19. سوره هود، آیه 98.20. سوره انبیاء، آیه 73.21. سوره حج، آیه 62.22. سوره یونس، آیه 32.23. سوره آل عمران، آیه 79.24. سوره احزاب، آیه 46.25. سوره نساء، آیه 59.26. قسمت پایانى بحث را از «ادب فناى مقربان، ج 2، ص 302 تا 304 بهره بردم.

تبلیغات