آموزههاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى(عج) (3)
آرشیو
چکیده
متن
دورى و پرهیز از گناه مسأله دورى از گناه
در سومین فراز از دعاى امام عصر(عج) سخن از دورى از گناه و ترک آن آمده آنجا که مىخوانیم: «توفیق الطّاعة و بعد المعصیة؛ خدایا توفیق اطاعت و دورى از گناه را به من عنایت فرما.»
واژه دورى از گناه همان تقوا و پرهیزکارى و مراقبت در ترک هرگونه گناه و نافرمانى خدا است. مسأله دورى از گناه از عوامل مهم ریشهاى و کلیدى براى هدایت و رهروى در راه کمالات است، چرا که گناه یک آسیب و آفت خطرناک و سرنوشت برانداز براى هلاکت و گمراهى و سقوط در درّه هولناک عذاب الهى است. براى روشن شدن این مطلب، نظر شما را به چند مثال جلب مىکنم:
1- انسانى که از نظر جسمى بیمار مىشود، نزد طبیب براى معالجه مىرود، طبیب به طور کلى در بازگرداندن سلامتى به بیمار، دو برنامه دارد: 1- برنامه بهداشت و پیشگیرى 2- برنامه درمان و به عبارت دیگر پزشک در علاج خود داراى دو دستور منفى و مثبت است، در مورد برنامه منفى مىگوید: باید از این چند موضوع پرهیز کنى، و اگر قبلاً نیز پرهیز مىکردى گرفتار بیمارى نمىشدى، و در برنامه مثبت مىگوید: از این چند مورد دارو (از قرص، و شربت و آمپول و...) باید استفاده کنى، و طبق دستور تنظیم شده رفتار نمایى، تا درمانیابى. در این برنامه، قطعاً مسأله پیشگیرى و پرهیز مهمتر و آسانتر و کم هزینهتر از برنامه مثبت و درمان (داروها) است، حتى ممکن است بیمار بر اثر ادامه پرهیز بى آنکه دارو مصرف کند، سلامتى خود را بازیابد.
2- درختى را در نظر بگیرید،براى رشد و به ثمر رسیدن آن نیاز به فراهم شدن عوامل کمال مانند: نور، حرارت، غذا(کود)، آب و هواى آزاد است، با ایجاد این عوامل به طور طبیعى و سریع رشد نموده و به رشد و کمال خود ادامه مىدهد. ولى آیا همین آمادگى کافى است، قطعاً نه، بلکه باید از عوامل ضد تکامل مانند آفتهاى مختلف گیاهى نیز جلوگیرى و پیشگیرى شود، و گرنه آن آفتها تار و پود گیاه را مىخورند، و آن را درهم مىشکنند و از درون متلاشى مىسازند. در انسان نیز در رابطه با کمالات و رشد معنوى نیاز به فراهم شدن عوامل تکامل مانند: علم،ایمان،عمل صالح و رابطه عرفانى و تنگاتنگ با خدا است. ولى همین آمادگى کافى نیست، بلکه باید از هرگونه عوامل ضد تکامل، یعنى آفتهاى گناه دورى کرد، و با سپر تقوا و دژ نیروى ملکوتى ضدگناه، از نفوذ هرگونه گناه به طور قاطع جلوگیرى نمود. وگرنه همان گناه همانند آفتهاى گیاه در این مثال، تار و پود معنویت انسان را مىخورد، و انسان را بىمحتوا و بى هویت نموده و در پرتگاه هلاکت و سقوط قرار مىدهد.
بر همین اساس مىبینیم در دعاى فوق، امام عصر(عج) به ما آموخته که از گناه فاصله بگیریم و دورى کنیم، و این تعبیر از تعبیر ترک گناه، رساتر و پرمعنىتر است، چرا که مسأله دورى از گناه دامنه وسیعتر و عمیقتر دارد، و پیام آور آن است که گناهان، و اقسام آنها و زمینهها و عوامل و آثار شوم آنها را بشناسیم، خود را در مبارزه و ستیز با گناه به گونهاى بسازیم که از آن متنفّر شده و فرار کنیم و فاصله قاطع بگیریم، چنان که خداوند در قرآن مىفرماید: «ففرّوا الى اللّه انّى لکم منه نذیرٌ مبینٌ؛(1) پس (از هرگونه گناه و انحراف) به سوى خدا فرار کنید، که من از سوى او براى شما هشدار دهنده هستم.» در قرآن در مورد بعضى از گناهان تعبیراتى مانند: اجتناب از گناه، نزدیک نشدن به گناه شده که بیانگر شدت مراقبت براى حفظ خود از گناه است، مثلاً مىفرماید: «واجتنبوا الطّاغوت؛(2) از طاغوت دورى کنید.» و یا مىفرماید: «ولاتقربوا الفواحش ماظهر منها و ما بطن؛(3) به کارهاى زشت خواه آشکار و خواه پنهان نزدیک نشوید.» و یا مىفرماید: «ولاتقربوا مال الیتیم؛به مال یتیم (براى حیف و میل آن) نزدیک نشوید.» و یا مىفرماید: «ففروا الى اللّه؛(4) از گناهان به سوى خدا فرار کنید.» تعبیر به فرار بیانگر آن است که لحظهاى غفلت نکنید، بلکه بى درنگ و سریع از گناه فاصله بگیرید.
این تعبیرات یک نوع آژیر خطر است، چرا که انجام ندادن و نزدیک نشدن، نشانگر دو نوع خطر است، مثلاً در مورد نفت مىگوییم کبریت به آن نزنید، ولى در مورد بنزین مىگوییم کبریت را نزدیک آن نبرید که فاجعه مىآفریند. موضوع دورى از گناه (بعد المعصیه) بیانگر آن است که عصیان و نافرمانى خدا چنان وسوسه انگیز است که نزدیک شدن به پرتگاه آن ممکن است انسان را در پرتگاه خطرناک قرار دهد، بنابراین باید به عوامل زمینه ساز و سوق دهنده به سوى گناه مانند محیط فاسد و آلوده، و غذاى حرام و دوست نامناسب و...که لغزندگى شدیدى براى سقوط در درّه گناه دارند دورى نمود. تا آنجا که امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلایقوم مکان ریبةٍ؛(5) کسى که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، در مکانى که موجب تهمت و شک او مىشود نمىایستد.» و امام صادق(ع) فرمود: «انسانى که به خدا و قیامت ایمان دارد در مجلسى که امامى را سرزنش کنند، یا مؤمنى را عیبجویى نمایند نمىنشیند.»(6)
و نیز در رابطه با دورى از گناه، در گفتار بسیارى از پیامبر(ص) و امامان(ع) تعبیر به هجرت و «ایّاک و ایّاکم» که بیانگر شدت پرهیز و دورى از گناه است. و نیز تعبیر به «احذر و احذروا» شده که به معنى هشدار و هراس شدید از گناه است، تا مبادا انسان با نزدیک شدن به آن مبتلا گردد.
چنان که با نگاه به گفتار امام على(ع) (که در غررالحکم، جلد اول) آمده این تعبیرات را به طور مکرر مىبینیم مثلاً مىفرماید: «ایّاک و النّمیمة فانّها تزرع الضّغینة و تبعّد عن اللّه و النّاس؛(7) از سخن چینى، به شدت دورى کن، چرا که باعث کینه توزى و دورى از خدا و خلق مىشود.» یا مىفرماید: «احذر فحش القول و الکذب، فانّهما یزریان بالقائل؛ از زشت گویى و دروغ بترس و برحذر باش، چرا که این دو، گویندهاش را معیوب مىسازد.»
و امام باقر(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «والمهاجر من هجر السّیئات؛(8) مهاجر و فاصله گیرنده کسى است که از گناهان فاصله بگیرد.»
این تعبیرات و شبیه آنها حاکى از آن است که خطر گناه، خطر بسیار شدید و ویران گر است، و انسان باید با قاطعیت از آن فاصله بگیرد، وگرنه سیه بخت دو سرا خواهد شد.
جالب این که در سخنى از رسول خدا(ص) مسأله دورى و تنفّر و ترس از گناه چنین آمده که آن حضرت در میان پندهاى خود به ابوذر فرمود: «انّ المؤمن لیرى ذنبه کانّه تحت صخرةٍ یخاف ان تقع علیه، و انّ الکافر لیرى ذنبه کانّه ذبابٌ مرّ على انفه؛(9) انسان با ایمان نسبت به گناه خود، به گونهاى برخورد مىکند و مىترسد که گویى در زیر سنگ بسیار سنگینى در سختى قرار گرفته و هرلحظه ترس آن را دارد که آن سنگ بر روى او بیفتد و او را به هلاکت برساند، ولى کافر گناه را همچون مگسى مىپندارد که از کنار بینیش عبور مىنماید.» نکته قابل توجه این که یکى از عوامل زمینه ساز براى انجام گناه، رضایت به آن است که موجب سوق دادن نیت و عمل به سوى گناه مىشود، اسلام براى دورى از گناه، رضایت به آن را نیز گناه شمرده، گرچه سالها از انجام گناهى گذشته باشد، در این راستا رسول خدا(ص) فرمود: «هرگاه گناهى پدید آید، کسى که در کنار گناه ناظر و حاضر است ولى از آن متنفّر مىباشد، مانند کسى است که از آن غایب است، ولى کسى که از گناه غایب است اما به انجام آن خشنود است، مانند کسى است که در انجام آن حاضر و شریک مىباشد.»(10) و در زیارتنامه امام حسین(ع) آمده: «لعن اللّه امّة سمعت بذلک فرضیت به؛ خدا لعنت کند امّتى را که ماجراى کربلا را شنید و به ظلمهاى آن نسبت به امام حسین(ع) و یارانش راضى شد.»
آخرین سخن در این راستا این که در تحقیق و ریشهیابى چنین به دست مىآید که عامل اصلى براى سوق دادن انسانها به سوى گناه، شیطان است، او است که با القائات خود، روح انسان را به نفس امّاره تبدیل مىکند، و نفس امّاره نیز انسان را به سوى گناهان مىکشاند، پس باید با جهاد اکبر به جنگ شیطان رفت، بهترین راه براى نبرد با شیطان، تحصیل فضایل است که مىتوان به یارى فضایل که لشگر نیرومند عقل هستند، لشگر شیطان را مغلوب کرد، در این راستا نظر شما را به این سخن جالب پیامبر(ص) جلب مىکنیم، آن حضرت به یاران فرمود: «آیا مىخواهید شما را به چیزى خبر دهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما مانند دورى مغرب از مشرق دور مىگردد؟» پاسخ دادند. آرى، فرمود: «روزه روى شیطان را سیاه مىکند، صدقه کمرش را مىشکند، دوستى براى خدا و تقویت با عمل صالح، پشتیبانش را متلاشى مىنماید، استغفار، شاهرگش را قطع مىکند.»(11)
نتیجه این که شیطان شکنى باعث دورى بسیار از گناه، و تنفّر شدید از معصیت خواهد شد.
این مطالب بیانگر آن است که باید از ابعاد مختلف با گناه فاصله گرفت و از آن به شدت دورى نمود. و حتى فضاى ذهن را از هرگونه تمایل به آن پاک سازى کرد. مسأله تخلیه و تحلیه و تجلیه
نکته جالب دیگر در رابطه با ترک گناه، مسألهاى است که علماى اخلاق براى پیمودن راه سیر و سلوک عرفانى و اخلاقى بیان کردهاند که خلاصهاش چنین است: هرگاه مؤمن تصمیم بر ترک گناه گرفت، روح و روانش را از آلودگى گناه خالى نموده و به مقام تخلیه رسیده است. سپس اگر روح و روان پاکش را با زیورهاى فضایل اخلاقى بیاراید به مقام تحلیه و آراستگى رسیده، و اگر از این مرحله نیز بالا رفت و دل و روح خود را آینه جمال الهى نمود، عظمت خدا در او تجلّى مىکند، و او به مقام مظهریت مىرسد که عالىترین درجه عرفان و اخلاق است. به این ترتیب پایه نخست این مقام عالى و ملکوتى، دورى از گناه است.
بر همین اساس وقتى که پیامبر(ص) در آخرین جمعه ماه شعبان، در مسجد النّبى در مدینه خطبهاى در شأن ماه رمضان القاء فرمود، و پاداش چند برابر اعمال نیک در این ماه را گوشزد کرد، و حتى فرمود: «تلاوت یک آیه در این ماه معادل تلاوت همه آیات قرآن پاداش دارد» در قسمت پایانى خطبه، حضرت على(ع) پرسید: «برترین عمل در این ماه چیست؟» پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «افضل الاعمال فى هذا الشّهر الورع عن محارم اللّه؛ برترین کارها در این ماه، پرهیز و دورى از حرام و معصیت خدا است.»(12)
مقام تقوا و دورى از گناه در درجهاى است که از نظر قرآن قبولى و کمال هرگونه عمل نیک بستگى به دورى از گناه دارد، وگرنه کارهاى نیک در کنار گناه، بى خاصیت خواهد شد، و مانند علف هرزههایى است که مانع رشد و به ثمر رسیدن گیاهان مفید و پرثمر مىشود، باید آن علفها را وجین کرد تا آن گیاهان مفید به رشد و نمو کافى برسند. آرى در آیه نهم مائده قرآن مىخوانیم: «انّما یتقبّل اللّه من المتّقین؛قطعاً خداوند کارهاى نیک را از افراد پاک و پرهیزکار از گناه مىپذیرد.»
و حتى قرآن براى کسى مفید و راهنماى کامل است که او تصمیم بر تقوا و دورى از گناه گرفته باشد، چنان که این مطلب در آیه 2 سوره بقره تصریح شده است. چرا که دورى از گناه، بر کیفیّت کارهاى نیک مىافزاید، و آنچه که موجب پاداشهاى عظیم است کیفیّت است نه کمیت تنها.
نکته قابل توجه در مورد دورى از گناه این که باید عوامل و ریشههاى گناه را شناخت و آنها را از محیط زندگى خود ریشه کن نمود، و مىدانیم که طغیان نفس موجب گناهان است، و این طغیان بر اثر القائات شیطان ایجاد مىشود، پس باید شیطانشناسى، و عوامل و وسائل غلبه بر شیطان را مورد توجه جدى خود قرار دهیم، تا بتوانیم از گناه فاصله بگیریم، بر همین اساس از امام صادق(ع) و او از پدرانش از رسول خدا(ص) روایت مىکند که آن حضرت روزى به اصحاب خود فرمود: «آیا مىخواهید شما را به چیزى خبر دهم که شما را همانند دورى مغرب از مشرق، از شیطان دور سازد؟» یاران گفتند: آرى. فرمود: «روزه گرفتن روى شیطان را سیاه مىکند، و صدقه کمر شیطان را مىشکند، و دوستى براى خدا، و استمداد از عمل صالح، پشت و پشتوانه شیطان را قطع مىکند، و استغفار شاهرگ شیطان را مىبرد، و براى هر چیزى زکاة و عامل پاک سازى است، پاک سازى بدن، روزه است.»(13) قرآن و مسأله دورى از گناه
در قرآن بسیار از تقوا و دورى از گناه، سخن به میان آمده، و گاهى با بیان مجازات سخت مجرمان و اهل گناه، و زمانى با بیان آثار درخشان دورى از گناه، با تعبیرهاى گوناگون که به بعضى از آنها قبلاً اشاره شد انسانها را به سوى تنفّر از گناه فراخوانده است، از جمله در سوره شمس نود و یکمین سوره قرآن، یازده سوگند یاد نموده براى این مطلب که: «قد افلح من زکّاها - و قد خاب من دسّاها؛(14)که قطعاً هر کس روح و روانش را با دورى از گناه، پاک نموده رستگار شده است، و آن کس که روح و روانش را با گناه آلوده نموده، نومید و محروم و تیره بخت گشته است.»
قابل توجه این که واژه معصیت که در دعاى مورد بحث آمده(و بعد المعصیة) در اصل به معنى عصیان و سرپیچى و خروج از فرمان خدا است که انسان را از مرز بندگى خدا خارج مىسازد، و تحت سیطره شیطان قرار داده و عامل گناهان مىشود، این واژه با تعبیرات گوناگون 33 بار در قرآن آمده است. از جمله مىفرماید: «و من یعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً؛(15) و هر کس نافرمانى خدا و رسولش کند، دچار گمراهى آشکارى شده است.» و در مورد دیگر مىفرماید: «و من یعض اللّه و رسوله فانّ له نار جهنّم خالدین فیها؛(16) و هر کس نافرمانى خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن او است و جاودانه در آن مىماند.» و در مورد کیفر در بدرى و ذلّت و خوارى یهودیان مىفرماید: «ذلک بما عصوا و کانو یعتدون؛(17) این کیفرهاى شدید براى یهودیان از آن جهت است که معصیت خدا نموده و به حدود قوانین الهى تجاوز نمودند.»
این تعبیرات بیانگر آن است که قرآن با هشدارهاى مکرر، پیروان خود را به دورى از گناه و پرهیز از سرپیچى از فرمان خدا، و نجات از بازتاب شوم و سخت گناه فرا مىخواند، و گناه را آفت ویرانگر و عامل بلاها و عذابهاى دنیا و آخرت مىداند. پرهیز از کوچک شمردن گناه
یکى از عواملى که انسان را به سوى گناه سوق مىدهد، کوچک شمردن گناه است، و گاهى با تقسیم گناه به صغیره و کبیره، بعضى را فریب مىدهد که پس ارتکاب گناهان صغیره چندان مهم نیست، غافل از آن که گناه به معنى فرمان خدا را زیر پا گذاشتن و فرمان شیطان را روى چشم نهادن است، و چنین کارى بسیار بزرگ و خطرناک است، و مسأله صغیره و کبیره امرى نسبى است،
یعنى بعضى از گناهان نسبت به بعضى دیگر کوچکترند، و گرنه هر گناهى ذاتاً بزرگ و خطیر است و حتماً باید از آن دورى جست. وانگهى کوچک شمردن گناه موجب تبدیل آن به گناه بزرگ مىشود. چرا که به عنوان مثال اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کرد، ولى بعداً پشیمان شد و عذرخواهى کرد، شایسته است که او را ببخشیم، ولى اگر سنگ ریزهاى به ما بزند، و در مقابل اعتراض بگوید این که چیزى نیست، بى خیالش. او را نمىبخشیم، زیرا این کار از روح استکبارى او پرده بر مىدارد، و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مىشمرد، از این رو امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «اشدّ الذّنوب ما استهان به صاحبه؛(18) بدترین گناهان آن است که صاحبش آن را کوچک و سبک بشمرد.» و امام سجاد(ع) از خطرناک بودن کوچک شمردن گناه به خدا پناه مىبرد، و در ضمن دعا عرض مىکند: «اللّهم اعوذ بک...من الاصرار على المأثم و استصغار المعصیة؛(19)پروردگارا! به تو پناه مىبرم از اصرار بر گناهان، و کوچک شمردن گناه.»
و به طور کلى از گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع) فهمیده مىشود که گناهان صغیره در چندین مورد به گناه بزرگ تبدیل مىگردد، مانند: 1- اصرار بر صغیره 2- کوچک شمردن گناه. 3- اظهار خوشحالى هنگام گناه 4- گناه از روى طغیان 5 - مغرور شدن به مهلت الهى هنگام گناه 6- تظاهر به گناه 7 - گناه افراد با شخصیّت 8 - عزم بر تکرار گناه صغیره 9- رضایت به گناه دیگران. و باید توجه داشت که همین گناهانى که ما آنها را کوچک مىپنداریم، انباشته شدن آنها مىتواند بزرگترین خطرها را بیافریند، مانند آن که قطرههایى از بنزین را در ظرفى جمع کنیم و آن را با خود حمل نماییم، که جرقّهاى کافى است تا فاجعهاى ایجاد کند، براى تجسّم این مطلب، امام صادق(ع) از مثال عملى پیامبر(ص) بهره گرفت، فرمود: روزى پیامبر(ص) با همراهان خود در سرزمین بىآب و علفى فرود آمد، در آنجا به آنها فرمود: «بروید هیزم جمع آورى کنید، تا با آن آتش روشن کنیم و غذا بپزیم.» یاران عرض کردند: اینجا سرزمین خشکى است و هیچگونه هیزم در آن نیست، پیامبر(ص) فرمود: بروید هر مقدار که مىتوانید جمع کنید. آنها رفتند و هر کدام مختصرى هیزم یافته و آوردند و روى هم ریختند، و هیزم زیادى انباشته شد، پیامبر(ص) با نگاه به آن هیزم به همراهان فرمود: «هکذا تجتمع الذّنوب؛ گناهان این گونه روى هم انباشته مىگردند.» آنگاه فرمود: «ایّاکم و المحقّرات من الذّنوب...؛(20) از گناهان حقیر و ریز بپرهیزید که همه آنها ثبت و جمع مىگردد...»
امام کاظم(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «لاتستقلوا قلیل الذّنوب، فانّ قلیل الذّنوب تجتمع حتّى یکون کثیراً؛(21) گناهان کوچک و اندک را کم نشمرید، زیرا همانها انباشته شده و بسیار مىشوند.» و امام حسن عسکرى (ع) فرمود: «از گناهان نابخشودنى این است که انسان بگوید: کاش مرا به غیر از این گناه مجازات نکند.»(22) چرا که این تعبیر بیانگر کوچک شمردن گناه است. مسأله حسابگرى و مراقبت
در اینجا توجه به دو نکته بسیار کارساز و روشنگر است، اول حسابگرى، دوم مراقبت، در مورد حسابگرى باید توجه داشت که همه ما از طرف خداوند مأمور و مسؤول حسابرسى همه اعمال خود هستیم، گرچه بعضى از اعمال ما به اندازه خردل (ذرّهاى همانند دانه ریز خشخاش) باشد، بر همین اساس قرآن از قول لقمان مىفرماید: «یا بنىّ انّها ان تک مثقال حبّةٍ من خردلٍ فتکون فى صخرةٍ او فى السّماوات او فى الارض یأت بها اللّه؛(23) اى پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى(کار نیک یابد) باشد، و آن در دل سنگى یا در (گوشهاى از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را در قیامت (براى حساب) مىآورد.» و به نقل شیخ بهائى (ره) یکى از علماى برجسته به نام ثوبة بن الصمّه در بسیارى از اوقات شبانه روز، خود را حسابرسى مىکرد، روزى حساب کرد که از عمرش شصت سال گذشته، و دریافت که 60 سال معادل 21500 روز است، گفت واى بر من که اگر روزى یک گناه کرده باشم، با خدا با 21500 گناه ملاقات مىکنم، چه جواب بدهم، این را گفت و ناله سوزان کشید و جان باخت.(24)
همه این دستورات بیانگر دورى از گناه، و دورى از عوامل سوق دهنده به سوى گناه، و احساس خطر نسبت به گناه است که به راستى اگر انسانها نسبت به هرگونه گناه چنین احساسى داشته باشند، و با حساسیّت و احتیاط و در عین حال با قاطعیت از کنار آن دور شوند، مىتوانند خود را از آثار شوم گناه بیمه کنند، و با پاک زیستى، زمینههاى پیمودن مدارج کمالات را در پیش روى خود هموار سازند، و در پرتو این فرهنگ سازى و ایجاد زمینه، به سوى قلّه کمال، گامهاى راسخ بردارند. و با توجه به حساب رسى دقیق الهى در قیامت خود را کنترل کنند، تا بتوانند در قیامت با سرافرازى بگویند: «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.»
و در مورد مراقبت، باید گفت از عوامل کلیدى و بسیار مهم دورى از گناه است، مراقبت همان پاییدن و توجه کامل و هوشیارى براى گرفتار نشدن در دام گناه است که اثر به سزایى در دستیابى به توفیق الهى براى دورى از گناه دارد، که امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «رحم اللّه عبداً راقب ذنبه و خاف ربّه؛(25) خداوند رحمت کند بندهاى را که مراقب گناه خود باشد و از خدا بترسد.» جالب توجه این که: علّامه طباطبایى(ره) صاحب تفسیر المیزان هنگامى که در لحظات آخر عمر قرار گرفت، یکى از شاگردانش آیت اللّه امینى در بالینش به سر مىبرد، حال علّامه منقلب بود، شاگرد مىگوید مترصّد بودم که یک فرصتى به دست آید تا از علّامه درخواست موعظه کنم، آن فرصت به دست آمد، دهانم را نزدیک گوشش بردم و گفتم: «استاد! مرا موعظه کن.» علّامه با حالى ملکوتى که آخرین سخن خود را بیان مىکرد، سه بار فرمود: «مراقبت، مراقبت، مراقبت.» آرى مراقبت عامل مهم تصمیمگیرى براى دورى از گناه است.
براى تکمیل این بحث نظر شما را به یک حدیث جالب که نشان دهنده مراقبت و زمینه سازى براى دورى از گناه است جلب مىکنیم، که چنین زمینه سازى در پرتو صفاى باطن و ایجاد حالت نورانى روحى و تصفیه روح و روان از رذایل و صفات زشت اخلاقى به دست مىآید. روایت شده اباصلت هروى از امام رضا(ع) پرسید: «درختى که در بهشت، آدم و حوّا از آن خوردند و به همین دلیل از آن اخراج شدند، چه درختى بود؟ بعضى گویند درخت گندم، و بعضى گویند درخت انگور، بعضى گویند درخت حسد بود.» امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: اى اباصلت! درخت بهشت مانند درختهاى دنیا نیست، بلکه در بهشت از یک نوع درخت چندین نوع میوه به دست آید. وقتى که آدم و حوا وارد بهشت شدند و فرمان خدا به ساق عرش نگاه کردند، آدم دید در ساق عرش نام خدا و محمّد(ص) و على(ع) و فاطمه(س) و حسن و حسین علیهم السلام به عنوان افراد برجسته نوشته شده، خداوند آنها را معرفى کرد، و به آدم فرمود با چشم حسد به آنها منگر، ولى آدم(ع) (بر اثر ترک اولى) به مقام آنها رشک برد، و تمناى آن مقامات را کرد، وقتى که این حالت رذیله در او پدیدار شد، شیطان بر او مسلط شده، و او را به خوردن آن درخت نهى شده واداشت، و در نتیجه موجب اخراج آنها از بهشت گردید.(26) آرى باید حالات نورانى در خود ایجاد کرد تا بتوان از گناه دورى نمود، و گرنه حالات تیره انسان را به سوى گناه مىکشاند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره ذاریات، آیه 50.2. سوره نحل، آیه 36.3. سوره انعام، آیه 151.4. سوره اسراء، آیه 36، سوره ذاریات، آیه 50.5. اصول کافى، ج 2، ص 378.6. همان، ص 377.7. غررالحکم، ج 1، ص 149.8. همان، ص 143، اصول کافى، ج 2، ص 235.9. بحارالانوار، ج 77، ص 79.10. وسائل الشیعه، ج 11، ص 410.11. فروع کافى، ج 4، ص 62.12. عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 295.13. فروع کافى، ج 4، ص 62.14. سوره شمس، آیه 9 - 10.15. سوره احزاب، آیه 36.16. سوره جن، آیه 23.17. سوره بقره، آیه 61.18. نهج البلاغه، حکمت 348.19. صحیفه سجادیه، دعاى هشتم.20. اصول کافى، ج 2، ص 288.21. همان، ص 287.22. تحف العقول، ص 478.23. سوره لقمان، آیه 16.24. سفینة البحار، ج 1، ص 488 (واژه ذنب).25. غررالحکم؛ میزان الحکمه، ج 4، ص 166.26. اقتباس از بحارالانوار، ج 11، ص 164.
در سومین فراز از دعاى امام عصر(عج) سخن از دورى از گناه و ترک آن آمده آنجا که مىخوانیم: «توفیق الطّاعة و بعد المعصیة؛ خدایا توفیق اطاعت و دورى از گناه را به من عنایت فرما.»
واژه دورى از گناه همان تقوا و پرهیزکارى و مراقبت در ترک هرگونه گناه و نافرمانى خدا است. مسأله دورى از گناه از عوامل مهم ریشهاى و کلیدى براى هدایت و رهروى در راه کمالات است، چرا که گناه یک آسیب و آفت خطرناک و سرنوشت برانداز براى هلاکت و گمراهى و سقوط در درّه هولناک عذاب الهى است. براى روشن شدن این مطلب، نظر شما را به چند مثال جلب مىکنم:
1- انسانى که از نظر جسمى بیمار مىشود، نزد طبیب براى معالجه مىرود، طبیب به طور کلى در بازگرداندن سلامتى به بیمار، دو برنامه دارد: 1- برنامه بهداشت و پیشگیرى 2- برنامه درمان و به عبارت دیگر پزشک در علاج خود داراى دو دستور منفى و مثبت است، در مورد برنامه منفى مىگوید: باید از این چند موضوع پرهیز کنى، و اگر قبلاً نیز پرهیز مىکردى گرفتار بیمارى نمىشدى، و در برنامه مثبت مىگوید: از این چند مورد دارو (از قرص، و شربت و آمپول و...) باید استفاده کنى، و طبق دستور تنظیم شده رفتار نمایى، تا درمانیابى. در این برنامه، قطعاً مسأله پیشگیرى و پرهیز مهمتر و آسانتر و کم هزینهتر از برنامه مثبت و درمان (داروها) است، حتى ممکن است بیمار بر اثر ادامه پرهیز بى آنکه دارو مصرف کند، سلامتى خود را بازیابد.
2- درختى را در نظر بگیرید،براى رشد و به ثمر رسیدن آن نیاز به فراهم شدن عوامل کمال مانند: نور، حرارت، غذا(کود)، آب و هواى آزاد است، با ایجاد این عوامل به طور طبیعى و سریع رشد نموده و به رشد و کمال خود ادامه مىدهد. ولى آیا همین آمادگى کافى است، قطعاً نه، بلکه باید از عوامل ضد تکامل مانند آفتهاى مختلف گیاهى نیز جلوگیرى و پیشگیرى شود، و گرنه آن آفتها تار و پود گیاه را مىخورند، و آن را درهم مىشکنند و از درون متلاشى مىسازند. در انسان نیز در رابطه با کمالات و رشد معنوى نیاز به فراهم شدن عوامل تکامل مانند: علم،ایمان،عمل صالح و رابطه عرفانى و تنگاتنگ با خدا است. ولى همین آمادگى کافى نیست، بلکه باید از هرگونه عوامل ضد تکامل، یعنى آفتهاى گناه دورى کرد، و با سپر تقوا و دژ نیروى ملکوتى ضدگناه، از نفوذ هرگونه گناه به طور قاطع جلوگیرى نمود. وگرنه همان گناه همانند آفتهاى گیاه در این مثال، تار و پود معنویت انسان را مىخورد، و انسان را بىمحتوا و بى هویت نموده و در پرتگاه هلاکت و سقوط قرار مىدهد.
بر همین اساس مىبینیم در دعاى فوق، امام عصر(عج) به ما آموخته که از گناه فاصله بگیریم و دورى کنیم، و این تعبیر از تعبیر ترک گناه، رساتر و پرمعنىتر است، چرا که مسأله دورى از گناه دامنه وسیعتر و عمیقتر دارد، و پیام آور آن است که گناهان، و اقسام آنها و زمینهها و عوامل و آثار شوم آنها را بشناسیم، خود را در مبارزه و ستیز با گناه به گونهاى بسازیم که از آن متنفّر شده و فرار کنیم و فاصله قاطع بگیریم، چنان که خداوند در قرآن مىفرماید: «ففرّوا الى اللّه انّى لکم منه نذیرٌ مبینٌ؛(1) پس (از هرگونه گناه و انحراف) به سوى خدا فرار کنید، که من از سوى او براى شما هشدار دهنده هستم.» در قرآن در مورد بعضى از گناهان تعبیراتى مانند: اجتناب از گناه، نزدیک نشدن به گناه شده که بیانگر شدت مراقبت براى حفظ خود از گناه است، مثلاً مىفرماید: «واجتنبوا الطّاغوت؛(2) از طاغوت دورى کنید.» و یا مىفرماید: «ولاتقربوا الفواحش ماظهر منها و ما بطن؛(3) به کارهاى زشت خواه آشکار و خواه پنهان نزدیک نشوید.» و یا مىفرماید: «ولاتقربوا مال الیتیم؛به مال یتیم (براى حیف و میل آن) نزدیک نشوید.» و یا مىفرماید: «ففروا الى اللّه؛(4) از گناهان به سوى خدا فرار کنید.» تعبیر به فرار بیانگر آن است که لحظهاى غفلت نکنید، بلکه بى درنگ و سریع از گناه فاصله بگیرید.
این تعبیرات یک نوع آژیر خطر است، چرا که انجام ندادن و نزدیک نشدن، نشانگر دو نوع خطر است، مثلاً در مورد نفت مىگوییم کبریت به آن نزنید، ولى در مورد بنزین مىگوییم کبریت را نزدیک آن نبرید که فاجعه مىآفریند. موضوع دورى از گناه (بعد المعصیه) بیانگر آن است که عصیان و نافرمانى خدا چنان وسوسه انگیز است که نزدیک شدن به پرتگاه آن ممکن است انسان را در پرتگاه خطرناک قرار دهد، بنابراین باید به عوامل زمینه ساز و سوق دهنده به سوى گناه مانند محیط فاسد و آلوده، و غذاى حرام و دوست نامناسب و...که لغزندگى شدیدى براى سقوط در درّه گناه دارند دورى نمود. تا آنجا که امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلایقوم مکان ریبةٍ؛(5) کسى که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، در مکانى که موجب تهمت و شک او مىشود نمىایستد.» و امام صادق(ع) فرمود: «انسانى که به خدا و قیامت ایمان دارد در مجلسى که امامى را سرزنش کنند، یا مؤمنى را عیبجویى نمایند نمىنشیند.»(6)
و نیز در رابطه با دورى از گناه، در گفتار بسیارى از پیامبر(ص) و امامان(ع) تعبیر به هجرت و «ایّاک و ایّاکم» که بیانگر شدت پرهیز و دورى از گناه است. و نیز تعبیر به «احذر و احذروا» شده که به معنى هشدار و هراس شدید از گناه است، تا مبادا انسان با نزدیک شدن به آن مبتلا گردد.
چنان که با نگاه به گفتار امام على(ع) (که در غررالحکم، جلد اول) آمده این تعبیرات را به طور مکرر مىبینیم مثلاً مىفرماید: «ایّاک و النّمیمة فانّها تزرع الضّغینة و تبعّد عن اللّه و النّاس؛(7) از سخن چینى، به شدت دورى کن، چرا که باعث کینه توزى و دورى از خدا و خلق مىشود.» یا مىفرماید: «احذر فحش القول و الکذب، فانّهما یزریان بالقائل؛ از زشت گویى و دروغ بترس و برحذر باش، چرا که این دو، گویندهاش را معیوب مىسازد.»
و امام باقر(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «والمهاجر من هجر السّیئات؛(8) مهاجر و فاصله گیرنده کسى است که از گناهان فاصله بگیرد.»
این تعبیرات و شبیه آنها حاکى از آن است که خطر گناه، خطر بسیار شدید و ویران گر است، و انسان باید با قاطعیت از آن فاصله بگیرد، وگرنه سیه بخت دو سرا خواهد شد.
جالب این که در سخنى از رسول خدا(ص) مسأله دورى و تنفّر و ترس از گناه چنین آمده که آن حضرت در میان پندهاى خود به ابوذر فرمود: «انّ المؤمن لیرى ذنبه کانّه تحت صخرةٍ یخاف ان تقع علیه، و انّ الکافر لیرى ذنبه کانّه ذبابٌ مرّ على انفه؛(9) انسان با ایمان نسبت به گناه خود، به گونهاى برخورد مىکند و مىترسد که گویى در زیر سنگ بسیار سنگینى در سختى قرار گرفته و هرلحظه ترس آن را دارد که آن سنگ بر روى او بیفتد و او را به هلاکت برساند، ولى کافر گناه را همچون مگسى مىپندارد که از کنار بینیش عبور مىنماید.» نکته قابل توجه این که یکى از عوامل زمینه ساز براى انجام گناه، رضایت به آن است که موجب سوق دادن نیت و عمل به سوى گناه مىشود، اسلام براى دورى از گناه، رضایت به آن را نیز گناه شمرده، گرچه سالها از انجام گناهى گذشته باشد، در این راستا رسول خدا(ص) فرمود: «هرگاه گناهى پدید آید، کسى که در کنار گناه ناظر و حاضر است ولى از آن متنفّر مىباشد، مانند کسى است که از آن غایب است، ولى کسى که از گناه غایب است اما به انجام آن خشنود است، مانند کسى است که در انجام آن حاضر و شریک مىباشد.»(10) و در زیارتنامه امام حسین(ع) آمده: «لعن اللّه امّة سمعت بذلک فرضیت به؛ خدا لعنت کند امّتى را که ماجراى کربلا را شنید و به ظلمهاى آن نسبت به امام حسین(ع) و یارانش راضى شد.»
آخرین سخن در این راستا این که در تحقیق و ریشهیابى چنین به دست مىآید که عامل اصلى براى سوق دادن انسانها به سوى گناه، شیطان است، او است که با القائات خود، روح انسان را به نفس امّاره تبدیل مىکند، و نفس امّاره نیز انسان را به سوى گناهان مىکشاند، پس باید با جهاد اکبر به جنگ شیطان رفت، بهترین راه براى نبرد با شیطان، تحصیل فضایل است که مىتوان به یارى فضایل که لشگر نیرومند عقل هستند، لشگر شیطان را مغلوب کرد، در این راستا نظر شما را به این سخن جالب پیامبر(ص) جلب مىکنیم، آن حضرت به یاران فرمود: «آیا مىخواهید شما را به چیزى خبر دهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما مانند دورى مغرب از مشرق دور مىگردد؟» پاسخ دادند. آرى، فرمود: «روزه روى شیطان را سیاه مىکند، صدقه کمرش را مىشکند، دوستى براى خدا و تقویت با عمل صالح، پشتیبانش را متلاشى مىنماید، استغفار، شاهرگش را قطع مىکند.»(11)
نتیجه این که شیطان شکنى باعث دورى بسیار از گناه، و تنفّر شدید از معصیت خواهد شد.
این مطالب بیانگر آن است که باید از ابعاد مختلف با گناه فاصله گرفت و از آن به شدت دورى نمود. و حتى فضاى ذهن را از هرگونه تمایل به آن پاک سازى کرد. مسأله تخلیه و تحلیه و تجلیه
نکته جالب دیگر در رابطه با ترک گناه، مسألهاى است که علماى اخلاق براى پیمودن راه سیر و سلوک عرفانى و اخلاقى بیان کردهاند که خلاصهاش چنین است: هرگاه مؤمن تصمیم بر ترک گناه گرفت، روح و روانش را از آلودگى گناه خالى نموده و به مقام تخلیه رسیده است. سپس اگر روح و روان پاکش را با زیورهاى فضایل اخلاقى بیاراید به مقام تحلیه و آراستگى رسیده، و اگر از این مرحله نیز بالا رفت و دل و روح خود را آینه جمال الهى نمود، عظمت خدا در او تجلّى مىکند، و او به مقام مظهریت مىرسد که عالىترین درجه عرفان و اخلاق است. به این ترتیب پایه نخست این مقام عالى و ملکوتى، دورى از گناه است.
بر همین اساس وقتى که پیامبر(ص) در آخرین جمعه ماه شعبان، در مسجد النّبى در مدینه خطبهاى در شأن ماه رمضان القاء فرمود، و پاداش چند برابر اعمال نیک در این ماه را گوشزد کرد، و حتى فرمود: «تلاوت یک آیه در این ماه معادل تلاوت همه آیات قرآن پاداش دارد» در قسمت پایانى خطبه، حضرت على(ع) پرسید: «برترین عمل در این ماه چیست؟» پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «افضل الاعمال فى هذا الشّهر الورع عن محارم اللّه؛ برترین کارها در این ماه، پرهیز و دورى از حرام و معصیت خدا است.»(12)
مقام تقوا و دورى از گناه در درجهاى است که از نظر قرآن قبولى و کمال هرگونه عمل نیک بستگى به دورى از گناه دارد، وگرنه کارهاى نیک در کنار گناه، بى خاصیت خواهد شد، و مانند علف هرزههایى است که مانع رشد و به ثمر رسیدن گیاهان مفید و پرثمر مىشود، باید آن علفها را وجین کرد تا آن گیاهان مفید به رشد و نمو کافى برسند. آرى در آیه نهم مائده قرآن مىخوانیم: «انّما یتقبّل اللّه من المتّقین؛قطعاً خداوند کارهاى نیک را از افراد پاک و پرهیزکار از گناه مىپذیرد.»
و حتى قرآن براى کسى مفید و راهنماى کامل است که او تصمیم بر تقوا و دورى از گناه گرفته باشد، چنان که این مطلب در آیه 2 سوره بقره تصریح شده است. چرا که دورى از گناه، بر کیفیّت کارهاى نیک مىافزاید، و آنچه که موجب پاداشهاى عظیم است کیفیّت است نه کمیت تنها.
نکته قابل توجه در مورد دورى از گناه این که باید عوامل و ریشههاى گناه را شناخت و آنها را از محیط زندگى خود ریشه کن نمود، و مىدانیم که طغیان نفس موجب گناهان است، و این طغیان بر اثر القائات شیطان ایجاد مىشود، پس باید شیطانشناسى، و عوامل و وسائل غلبه بر شیطان را مورد توجه جدى خود قرار دهیم، تا بتوانیم از گناه فاصله بگیریم، بر همین اساس از امام صادق(ع) و او از پدرانش از رسول خدا(ص) روایت مىکند که آن حضرت روزى به اصحاب خود فرمود: «آیا مىخواهید شما را به چیزى خبر دهم که شما را همانند دورى مغرب از مشرق، از شیطان دور سازد؟» یاران گفتند: آرى. فرمود: «روزه گرفتن روى شیطان را سیاه مىکند، و صدقه کمر شیطان را مىشکند، و دوستى براى خدا، و استمداد از عمل صالح، پشت و پشتوانه شیطان را قطع مىکند، و استغفار شاهرگ شیطان را مىبرد، و براى هر چیزى زکاة و عامل پاک سازى است، پاک سازى بدن، روزه است.»(13) قرآن و مسأله دورى از گناه
در قرآن بسیار از تقوا و دورى از گناه، سخن به میان آمده، و گاهى با بیان مجازات سخت مجرمان و اهل گناه، و زمانى با بیان آثار درخشان دورى از گناه، با تعبیرهاى گوناگون که به بعضى از آنها قبلاً اشاره شد انسانها را به سوى تنفّر از گناه فراخوانده است، از جمله در سوره شمس نود و یکمین سوره قرآن، یازده سوگند یاد نموده براى این مطلب که: «قد افلح من زکّاها - و قد خاب من دسّاها؛(14)که قطعاً هر کس روح و روانش را با دورى از گناه، پاک نموده رستگار شده است، و آن کس که روح و روانش را با گناه آلوده نموده، نومید و محروم و تیره بخت گشته است.»
قابل توجه این که واژه معصیت که در دعاى مورد بحث آمده(و بعد المعصیة) در اصل به معنى عصیان و سرپیچى و خروج از فرمان خدا است که انسان را از مرز بندگى خدا خارج مىسازد، و تحت سیطره شیطان قرار داده و عامل گناهان مىشود، این واژه با تعبیرات گوناگون 33 بار در قرآن آمده است. از جمله مىفرماید: «و من یعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً؛(15) و هر کس نافرمانى خدا و رسولش کند، دچار گمراهى آشکارى شده است.» و در مورد دیگر مىفرماید: «و من یعض اللّه و رسوله فانّ له نار جهنّم خالدین فیها؛(16) و هر کس نافرمانى خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن او است و جاودانه در آن مىماند.» و در مورد کیفر در بدرى و ذلّت و خوارى یهودیان مىفرماید: «ذلک بما عصوا و کانو یعتدون؛(17) این کیفرهاى شدید براى یهودیان از آن جهت است که معصیت خدا نموده و به حدود قوانین الهى تجاوز نمودند.»
این تعبیرات بیانگر آن است که قرآن با هشدارهاى مکرر، پیروان خود را به دورى از گناه و پرهیز از سرپیچى از فرمان خدا، و نجات از بازتاب شوم و سخت گناه فرا مىخواند، و گناه را آفت ویرانگر و عامل بلاها و عذابهاى دنیا و آخرت مىداند. پرهیز از کوچک شمردن گناه
یکى از عواملى که انسان را به سوى گناه سوق مىدهد، کوچک شمردن گناه است، و گاهى با تقسیم گناه به صغیره و کبیره، بعضى را فریب مىدهد که پس ارتکاب گناهان صغیره چندان مهم نیست، غافل از آن که گناه به معنى فرمان خدا را زیر پا گذاشتن و فرمان شیطان را روى چشم نهادن است، و چنین کارى بسیار بزرگ و خطرناک است، و مسأله صغیره و کبیره امرى نسبى است،
یعنى بعضى از گناهان نسبت به بعضى دیگر کوچکترند، و گرنه هر گناهى ذاتاً بزرگ و خطیر است و حتماً باید از آن دورى جست. وانگهى کوچک شمردن گناه موجب تبدیل آن به گناه بزرگ مىشود. چرا که به عنوان مثال اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کرد، ولى بعداً پشیمان شد و عذرخواهى کرد، شایسته است که او را ببخشیم، ولى اگر سنگ ریزهاى به ما بزند، و در مقابل اعتراض بگوید این که چیزى نیست، بى خیالش. او را نمىبخشیم، زیرا این کار از روح استکبارى او پرده بر مىدارد، و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مىشمرد، از این رو امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «اشدّ الذّنوب ما استهان به صاحبه؛(18) بدترین گناهان آن است که صاحبش آن را کوچک و سبک بشمرد.» و امام سجاد(ع) از خطرناک بودن کوچک شمردن گناه به خدا پناه مىبرد، و در ضمن دعا عرض مىکند: «اللّهم اعوذ بک...من الاصرار على المأثم و استصغار المعصیة؛(19)پروردگارا! به تو پناه مىبرم از اصرار بر گناهان، و کوچک شمردن گناه.»
و به طور کلى از گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع) فهمیده مىشود که گناهان صغیره در چندین مورد به گناه بزرگ تبدیل مىگردد، مانند: 1- اصرار بر صغیره 2- کوچک شمردن گناه. 3- اظهار خوشحالى هنگام گناه 4- گناه از روى طغیان 5 - مغرور شدن به مهلت الهى هنگام گناه 6- تظاهر به گناه 7 - گناه افراد با شخصیّت 8 - عزم بر تکرار گناه صغیره 9- رضایت به گناه دیگران. و باید توجه داشت که همین گناهانى که ما آنها را کوچک مىپنداریم، انباشته شدن آنها مىتواند بزرگترین خطرها را بیافریند، مانند آن که قطرههایى از بنزین را در ظرفى جمع کنیم و آن را با خود حمل نماییم، که جرقّهاى کافى است تا فاجعهاى ایجاد کند، براى تجسّم این مطلب، امام صادق(ع) از مثال عملى پیامبر(ص) بهره گرفت، فرمود: روزى پیامبر(ص) با همراهان خود در سرزمین بىآب و علفى فرود آمد، در آنجا به آنها فرمود: «بروید هیزم جمع آورى کنید، تا با آن آتش روشن کنیم و غذا بپزیم.» یاران عرض کردند: اینجا سرزمین خشکى است و هیچگونه هیزم در آن نیست، پیامبر(ص) فرمود: بروید هر مقدار که مىتوانید جمع کنید. آنها رفتند و هر کدام مختصرى هیزم یافته و آوردند و روى هم ریختند، و هیزم زیادى انباشته شد، پیامبر(ص) با نگاه به آن هیزم به همراهان فرمود: «هکذا تجتمع الذّنوب؛ گناهان این گونه روى هم انباشته مىگردند.» آنگاه فرمود: «ایّاکم و المحقّرات من الذّنوب...؛(20) از گناهان حقیر و ریز بپرهیزید که همه آنها ثبت و جمع مىگردد...»
امام کاظم(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «لاتستقلوا قلیل الذّنوب، فانّ قلیل الذّنوب تجتمع حتّى یکون کثیراً؛(21) گناهان کوچک و اندک را کم نشمرید، زیرا همانها انباشته شده و بسیار مىشوند.» و امام حسن عسکرى (ع) فرمود: «از گناهان نابخشودنى این است که انسان بگوید: کاش مرا به غیر از این گناه مجازات نکند.»(22) چرا که این تعبیر بیانگر کوچک شمردن گناه است. مسأله حسابگرى و مراقبت
در اینجا توجه به دو نکته بسیار کارساز و روشنگر است، اول حسابگرى، دوم مراقبت، در مورد حسابگرى باید توجه داشت که همه ما از طرف خداوند مأمور و مسؤول حسابرسى همه اعمال خود هستیم، گرچه بعضى از اعمال ما به اندازه خردل (ذرّهاى همانند دانه ریز خشخاش) باشد، بر همین اساس قرآن از قول لقمان مىفرماید: «یا بنىّ انّها ان تک مثقال حبّةٍ من خردلٍ فتکون فى صخرةٍ او فى السّماوات او فى الارض یأت بها اللّه؛(23) اى پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى(کار نیک یابد) باشد، و آن در دل سنگى یا در (گوشهاى از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را در قیامت (براى حساب) مىآورد.» و به نقل شیخ بهائى (ره) یکى از علماى برجسته به نام ثوبة بن الصمّه در بسیارى از اوقات شبانه روز، خود را حسابرسى مىکرد، روزى حساب کرد که از عمرش شصت سال گذشته، و دریافت که 60 سال معادل 21500 روز است، گفت واى بر من که اگر روزى یک گناه کرده باشم، با خدا با 21500 گناه ملاقات مىکنم، چه جواب بدهم، این را گفت و ناله سوزان کشید و جان باخت.(24)
همه این دستورات بیانگر دورى از گناه، و دورى از عوامل سوق دهنده به سوى گناه، و احساس خطر نسبت به گناه است که به راستى اگر انسانها نسبت به هرگونه گناه چنین احساسى داشته باشند، و با حساسیّت و احتیاط و در عین حال با قاطعیت از کنار آن دور شوند، مىتوانند خود را از آثار شوم گناه بیمه کنند، و با پاک زیستى، زمینههاى پیمودن مدارج کمالات را در پیش روى خود هموار سازند، و در پرتو این فرهنگ سازى و ایجاد زمینه، به سوى قلّه کمال، گامهاى راسخ بردارند. و با توجه به حساب رسى دقیق الهى در قیامت خود را کنترل کنند، تا بتوانند در قیامت با سرافرازى بگویند: «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.»
و در مورد مراقبت، باید گفت از عوامل کلیدى و بسیار مهم دورى از گناه است، مراقبت همان پاییدن و توجه کامل و هوشیارى براى گرفتار نشدن در دام گناه است که اثر به سزایى در دستیابى به توفیق الهى براى دورى از گناه دارد، که امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «رحم اللّه عبداً راقب ذنبه و خاف ربّه؛(25) خداوند رحمت کند بندهاى را که مراقب گناه خود باشد و از خدا بترسد.» جالب توجه این که: علّامه طباطبایى(ره) صاحب تفسیر المیزان هنگامى که در لحظات آخر عمر قرار گرفت، یکى از شاگردانش آیت اللّه امینى در بالینش به سر مىبرد، حال علّامه منقلب بود، شاگرد مىگوید مترصّد بودم که یک فرصتى به دست آید تا از علّامه درخواست موعظه کنم، آن فرصت به دست آمد، دهانم را نزدیک گوشش بردم و گفتم: «استاد! مرا موعظه کن.» علّامه با حالى ملکوتى که آخرین سخن خود را بیان مىکرد، سه بار فرمود: «مراقبت، مراقبت، مراقبت.» آرى مراقبت عامل مهم تصمیمگیرى براى دورى از گناه است.
براى تکمیل این بحث نظر شما را به یک حدیث جالب که نشان دهنده مراقبت و زمینه سازى براى دورى از گناه است جلب مىکنیم، که چنین زمینه سازى در پرتو صفاى باطن و ایجاد حالت نورانى روحى و تصفیه روح و روان از رذایل و صفات زشت اخلاقى به دست مىآید. روایت شده اباصلت هروى از امام رضا(ع) پرسید: «درختى که در بهشت، آدم و حوّا از آن خوردند و به همین دلیل از آن اخراج شدند، چه درختى بود؟ بعضى گویند درخت گندم، و بعضى گویند درخت انگور، بعضى گویند درخت حسد بود.» امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: اى اباصلت! درخت بهشت مانند درختهاى دنیا نیست، بلکه در بهشت از یک نوع درخت چندین نوع میوه به دست آید. وقتى که آدم و حوا وارد بهشت شدند و فرمان خدا به ساق عرش نگاه کردند، آدم دید در ساق عرش نام خدا و محمّد(ص) و على(ع) و فاطمه(س) و حسن و حسین علیهم السلام به عنوان افراد برجسته نوشته شده، خداوند آنها را معرفى کرد، و به آدم فرمود با چشم حسد به آنها منگر، ولى آدم(ع) (بر اثر ترک اولى) به مقام آنها رشک برد، و تمناى آن مقامات را کرد، وقتى که این حالت رذیله در او پدیدار شد، شیطان بر او مسلط شده، و او را به خوردن آن درخت نهى شده واداشت، و در نتیجه موجب اخراج آنها از بهشت گردید.(26) آرى باید حالات نورانى در خود ایجاد کرد تا بتوان از گناه دورى نمود، و گرنه حالات تیره انسان را به سوى گناه مىکشاند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره ذاریات، آیه 50.2. سوره نحل، آیه 36.3. سوره انعام، آیه 151.4. سوره اسراء، آیه 36، سوره ذاریات، آیه 50.5. اصول کافى، ج 2، ص 378.6. همان، ص 377.7. غررالحکم، ج 1، ص 149.8. همان، ص 143، اصول کافى، ج 2، ص 235.9. بحارالانوار، ج 77، ص 79.10. وسائل الشیعه، ج 11، ص 410.11. فروع کافى، ج 4، ص 62.12. عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 295.13. فروع کافى، ج 4، ص 62.14. سوره شمس، آیه 9 - 10.15. سوره احزاب، آیه 36.16. سوره جن، آیه 23.17. سوره بقره، آیه 61.18. نهج البلاغه، حکمت 348.19. صحیفه سجادیه، دعاى هشتم.20. اصول کافى، ج 2، ص 288.21. همان، ص 287.22. تحف العقول، ص 478.23. سوره لقمان، آیه 16.24. سفینة البحار، ج 1، ص 488 (واژه ذنب).25. غررالحکم؛ میزان الحکمه، ج 4، ص 166.26. اقتباس از بحارالانوار، ج 11، ص 164.