روش تربیت در نهج البلاغه
آرشیو
چکیده
متن
پرهیز از طمع
خلق دیگرى را که باید پدر و فرزند پایه ریزى نموده پرورش دهد، اجتناب و پرهیز از طمع است. طمع باعث ذلّت و خوارى انسان مىشود، طمع گریزى بخواهد در انسانى ایجاد شود، باید روحیه توکّل بر خداوند و یأس و ناامیدى از مردم در انسان تقویت شود، به این جهت على(ع) براى ایجاد و تقویت این روحیه در فرزندش مىفرماید: «قدیکون الیأس ادراکاً اذا کان الطّمع هلاکاً؛(1) گاهى ناامیدى(از آنچه در دست مردم است) خود رسیدن به هدف است، آنجا که طمع ورزى هلاکت باشد» البته این نکته از دید کسى پنهان نیست که پدر فقط با توصیه به پرهیز از طمع و یأس از مردم نمىتواند فرزند را درست تربیت کند بلکه آن گاه توصیههاى او کار ساز است که خود نیز عملاً اهل طمع ورزى نباشد، و على(ع) از این پدران است که هرگز طمع در زندگى او راه نیافت، به این جهت با تمام وجودش مىگوید: «و ایّاک ان توجف بک مطایاء الطمع فتوردک مناهل الهلکة، و ان استطعت الّا یکون بینک و بین اللّه ذونعمةٍ فافعل...؛(2) دورى کن از این که مرکب طمع ورزى تو را به سوى هلاکت به پیش راند، و اگر توانستى که بین تو و خدا صاحب نعمتى قرار نگیرد، این کار را انجام بده، زیرا تو، روزى خود را دریافت مىکنى و سهم خود برمىدارى و مقدار اندکى که از طرف خداى سبحان به دست مىآورى، بزرگ و گرامىتر از (مال) فراوانى است که از دست بندگان دریافت مىدارى، گرچه همه از طرف خداست هرگاه نیاز است براى میراندن طمع آنچه خود دارد در مصرفش زیاده روى نکند، و با برنامه ریزى و میانه روى حرکت کند تا اسیر ذلّت درخواست از دیگران نشود. امیرمؤمنان(ع) در ادامه مىفرماید: «و حفظ ما فى یدیک احبّ الىّ من طلب ما فى یدى غیرک و مرارة الیأس خیرٌ من الطّلب الى النّاس؛(3) و نگهدارى آنچه که در دست دارى، پیش من بهتر است از آن که چیزى از دیگران بخواهى و تلخى ناامیدى بهتر از درخواست کردن از مردم است.» سکوت و حفظ اسرار
خصلت دیگرى را که امیر بیان به فرزندش توصیه مىکند و او را بر آن صفت تربیت مىکند سکوت و کم حرف زدن و حفظ اسرار است که این هر دو ملازم یکدیگرند، حضرت مىفرماید: «و تلافیک ما فرط من صمتک ایسر من ادراک مافات من منطقک و حفظ ما فى الوعاء بشدّ الوکاء؛(4) آنچه با سکوت از دست مىدهى آسانتر از آن است که با سخن از دست برود، چرا که نگهدارى آنچه در مشک است با محکم بستن دهانه آن امکانپذیر است.» انسان تا سخن نگفته سخن درگرو اوست وقتى که سخن گفت انسان در گرو حرف است. و درباره حفظ اسرار فرمود: «والمرء احفظ لسرّه وربّ ساعٍ فیما یضرّه من اکثر اهجر و من تفکّر ابصر؛(5) مرد براى پنهان نگاه داشتن اسرار خویش سزاوار است، چه بسا تلاش کنندهاى (در حرف گفتن و آشکار نمودن اسرار) به زیان خود مىکوشد، هرکس پرحرفى کند یاوه مىگوید، و آن کس که بیندیشد بینا شود.» از نوجوانى و جوانى باید روش حرف زدن و تفکّر و اندیشه را به فرزندان آموخت و آنها را این گونه بارآورد.
رفاقت با خوبان و اجتناب از بدان
تنها تربیت والدین ضامن بقاى سلامت روحى و روانى فکرى فرزند نیست، بلکه در درون تربیت این نکته نیز گنجانده شود و به فرزند آموخته شود که براى حفظ دین و سلامت اندیشه خود از دوستان ناباب و رفقاى آلوده پرهیز کند و تا مىتواند به دنبال انسانهاى پاک و دوستان صالح باشد چرا که:
مىرود از سینهها در سینهها
از ره پنهان صلاح و کینهها
صحبت صالح تو را صالح کند
صحبت طالح تو را طالح کند
با توجّه به این نکته تربیتى است که مولاى متقیان على(ع) به فرزندش مىفرماید: «قارن اهل الخیر تکن منهم و باین اهل الشّرّ تبن عنهم؛(6) به نیکان نزدیک شو و از آنان باش و از بدان دور شو تا از آنها جداگردى (و جزء بدان نباشى) و گاه تذکر مىدهد که رفاقت با برخى افراد هیچ سودى ندارد: «لاخیر فى معین مهینٍ ولافى صدیقٍ ظنینٍ؛(7) خیرى در یارى دادن انسان پست وجود ندارد، و نه در دوستى با دوست متّهم.» دورى از لقمه حرام
پدر براى تربیت صحیح فرزند هم باید خود غذاى حلال بخورد و از خوردن حرام پرهیز نماید، و هم براى عیال و فرزندان خویش لقمه حلال تهیه نماید و هم به نوجوان و جوانش تعلیم و تلقین کند از خوردن لقمه حرام به شدّت پرهیز نماید در همین راستا است که على (ع) به فرزند دلبندش فرمود: «بئس الطّعام الحرام و ظلم الضّعیف افحش الظّلم؛(8) بدترین غذاها، لقمه حرام، و بدترین ستمها، ستمکارى به ناتوان است» و این نکته را هم گوشزد مىکند که روزیهاى حرام، انسان خود به دنبالش مىرود، خداوند در ابتدا براى کسى روزى حرام قرار نمىدهد این خود انسان است که با اختیار خویش به دنبال آن مىرود امّا روزى حلال به دنبال انسان مىآید، چنان که على(ع) فرمود: «یا بنىّ انّ الرزق رزقان: رزقٌ تطلبه، و رزقٌ یطلبک، فان انت لم تأته اتاک؛(9) پسرم! بدان که روزى دوقسم است، یکى آن که تو آن را مىجویى، و دیگر آن که او تو را مىجوید، و اگر تو به سوى آن نروى، خود به سوى تو خواهد آمد،...همانا سهم تو از دنیا آن اندازه خواهد بود که با آن سراى آخرت را اصلاح کنى.» فرصت را غنیمت شمردن
«بادر الفرصة قبل ان تکون غصّةً؛(10) پیش از آن که فرصت از دست برود، و انده ببار آورد، از فرصتها استفاده کن.» به نوجوان و جوان باید تفهیم شود که عمر همچون ابرى بهارى و آبى در جوى مىگذرد، و اگر لحظهاى از آن غافل گردى خسارت جبران ناپذیرى در پى خواهد داشت. مراعات حقوق دوستان
زندگى اجتماعى انسان جداى از دیگران نیست یقیناً هر انسانى از جمله نوجوانان و جوانان با عدهاى بعنوان رفیق و دوست و یا آشنا و فامیل ارتباط دارند، بلکه ارتباط جوانان با همنوعان خویش بیش از دیگران است، بر پدر و مربیان جامعه است که به آنها بیاموزند که حقوق دوستان و آشنایان را مراعات نمایند.
على(ع) در همین راستا به فرزندش مىفرماید: «چون برادر(دینى ا)ت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستى را برقرار کن. و اگر روى برگرداند تو مهربانى کن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامى که دورى مىگزیند تو نزدیک شو و چون سخت مىگیرد، تو آسان گیر و به هنگام گناهش عذر او را بپذیر، چنان که گویا بنده او مىباشى و او صاحب نعمت تو مىباشد، مبادا دستورات یاد شده را با غیردوستانت انجام دهى، یا با انسانهایى که سزاوار آن نیستند بجا آورى، دشمن دوست خود را دوست مگیر تا با دوستت دشمنى نکرده باشى، در پند دادن دوست بکوش، خوب باشد یا بد، و خشم را فرو خور که من جرعهاى شیرینتر از آن ننوشیدم و پایانى گواراتر از آن ندیدم. با آن کس که با تو درشتى کرده نرم باش که امید است به زودى در برابر تو نرم شود... اگر خواستى از برادرت جدا شوى، جایى براى دوستى باقى گذار، تا اگر روزى خواست به سوى تو بازگردد بتواند، کسى که به تو گمان نیک برده او را تصدیق کن، و هرگز حق برادرت را به اعتماد دوستى که با او دارى ضایع نکن، زیرا آن کس که حقّش را ضایع مىکنى با تو برادر نخواهد بود؛... و به کسى که به تو علاقهاى ندارد دل مبند، مبادا برادرت براى قطع پیوند دوستى، دلیلى محکمتر از برقرارى پیوند با تو داشته باشد، و یا در بدى کردن، بهانهاى قوىتر از نیکى کردن تو بیاورد، ستمکارى کسى که به تو ستم مىکند در دیدهات بزرگ جلوه نکند، چه او به زبان خود و سود تو کوشش دارد و سزاى آن کس که تو را شاد مىکند بدى کردن نیست.»(11) اگر اوصاف یاد شده در جوانى و یا نوجوانى با تلاش پدر بعنوان یک تربیت اخلاقى ریشهدار بوجود آید، آینده خوب و روشنى را براى زندگى اجتماعى او رقم مىزند، براى اهمیت این مسأله حضرت در ادامه با تذکر برخى نشانههاى دوستان خوب به این نکته توجه مىکند که نداشتن دوستان خوب نشانه ضعف انسان است، «یار و همنشین چونان خویشاوندان است، دوست (خوب) آن است که در نهان آیین دوستى را مراعات کند، هواپرستى همانند کورى است، چه بسا دور که از بستگان نزدیکتر است. و چه بسا نزدیک که از دور دورتر است، «و الغریب من لم یکن له حبیب؛(12)(غریب آن نیست که از وطن خویش دورباشد) غریب کسى است که دوستى نداشته باشد.» پند پذیرى
یک پدر خوب آنگاه مربّى خوب براى فرزندان و جوانانش بحساب مىآید، که او را فقط اسیر پندهاى خویش نکند که با نبود او فرزند لنگ بماند. بلکه او را به گونهاى بارآورد، که از هر پند و موعظه خیرخواه پند آموزد و از هر کسى براى هدایت خویش، ره توشه برگیرد. لذا على(ع) به فرزندش فرمود: «ولاتکوننّ ممن لاتنفعه العظة الّا اذا بالغت فى ایلامه فانّ العاقل یتعظ بالآداب و البهائم (والجاهل) لاتتعظ الّا بالضّرب؛(13) از کسانى مباش که اندرز سودشان ندهد، مگر با آزردن فراوان، زیرا عاقل با اندرز و آداب پند گیرد و حیوانات (نسخه بدل جاهل) با زدن.» توجّه به یاد مرگ و فلسفه آن
برخى بر این باورند که براى شادابى فرزند مخصوصاً جوان و نوجوان از مرگ و آخرت و فلسفه آن در تربیت آنها سخن به میان نیاید، ولى امیرمؤمنان(ع) بر عکس مىاندیشند از امورى که در ضمن روش تربیتى خویش قرار داده است و فرزندان را بر آن تربیت و نمو و رشد داده است تذکر یاد آخرت و مرگ و بیان فلسفه معاد است، لذا فرمود: «بدان راهى پرمشقت و بس طولانى در پیش روى دارى، و در این راه بدون کوشش بایسته، و تلاش فراوان، و اندازهگیرى زاد و توشه و سبک کردن بار گناه، موفق نخواهى شد. بیش از تحمّل خود بار مسؤولیتها بر دوش منه، که سنگینى آن براى تو عذاب آور است اگر مستمندى را دیدى که که توشه ات را تا قیامت مىبرد، و فردا که نیاز دارى به تو باز مىگرداند، کمک او را غنیمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالى دارى بیشتر انفاق کن، و همراه او بفرست، زیرا ممکن است روزى در رستاخیز در جستجوى چنین فردى باشى و او را نیابى، به هنگام بىنیازى اگر کسى از تو وام و قرض بخواهد(به او بده و) غنیمت بشمار، تا در روز سختى و تنگدستى به تو بازگرداند، بدان که در پیش روى تو، گردنههاى صعب العبورى وجود دارد، که حال سبکباران به مراتب بهتر از سنگین باران است و آن که کند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده مىباشد. و سرانجام حرکت، بهشت و یا دوزخ است. پس براى خویش قبل از رسیدن به آخرت وسائلى مهیّا ساز، و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن، زیرا پس از مرگ عذرى پذیرفته نمىشود، و راه بازگشتى وجود ندارد.(14)
و از آن جا که جوان منطقپذیر است حضرت فلسفه توجّه به قیامت را بیان مىکند، و به او تفهیم مىکند که هدف از آفرینش انسان در واقع این است که انسان براى آخرت و دار ابدى کار کند لذا فرمود: «واعلم یا بنىّ انّک انّما خلقت للآخرة لاللّدنیا و للفناء لاللبقاء و للموت لاللحیاة...؛(15) پسرم بدان تو براى آخرت آفریده شدى نه دنیا،براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى و به آخرت(و عالم برزخ) درآیى، و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد، و هر که او را بجوید به آن مىرسد، و سرانجام او را مرگ مىگیرد. پس از مرگ بترس! نکند زمانى سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد که در این حال خود را تباه کردهاى.»
از آنجا که یاد مرگ آثار تربیتى فراوانى دارد دوباره تأکید مىکنم که پسرم: «اکثر من ذکر الموت و ذکرماتهجم علیه و تفضى بعد الموت الیه، حتّى یأتیک و قد اخذت منه حذرک و شددت له ازرک و لایأتیک بغتةً فیبهرک؛(16) فراوان بیاد مرگ باش و به یاد آنچه که به سوى آن مىروى، و پس از مرگ در آن قرار مىگیرى، تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باشى.» 8 - امید دهى به جوان
یک مربى خوب همچون طبیب عمل مىکند که در مجموع داروهایى را تجویز مىکند که مفید باشد و زیان آور نباشد، در تربیت هم چنین است وقتى از مرگ و یاد مرگ سخن به میان مىآید ممکن است انسان از زندگى دنیا و تلاش براى آن ناامید شود، یک مربى همه سونگر در کنار یاد مرگ و فلسفه خلقت به فرزند امید مىدهد که در دنیا تلاش کند و از سعى باز نایستد لذا فرمود: «و اعلم انّ الّذى بیده خزائن السّماوات و الارض قد اذن لک فى الدعاء...و امرک ان...تسترحمه لیرحمک...؛(17) بدان خدایى که گنجهاى آسمان و زمین در دست اوست، به تو اجازه داده... و فرمان داده که درخواست رحمت کنى تا ببخشاید و خداوند بین تو و خودش کسى را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند، و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطهاى پناه ببرى، و در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است، در کیفر تو شتاب نداشته و در توبه و بازگشت بر تو عیب نگرفته است، در آنجا که رسوایى سزاوار توست، رسوا نساخته، و براى بازگشت بخویش شرایط سنگینى مطرح نکرده است، در گناهان تو را به محاکمه نکشید: «و لم یؤیسک من الرّحمة...؛(18)و از رحمت خویش ناامیدت نکرده، بلکه بازگشت تو را از گناهان نیکى شمرده است، هرگناه تو را یکى ، و هر نیکى تو را ده به حساب آورده و راه بازگشت و توبه را به روى تو گشوده است.» قبلاً در بخش آثار توبه توضیح داده شد که جملات فوق سراسر امید و خوشبینى به خدا و نظام هستى و آینده است. و جوانى که به هستى و خالق آن و آینده امید داشته باشد و خوشبین باشد بیشترین تلاش را براى اصلاح خود و جامعه و رسیدن به اهداف عالى انجام خواهد داد.
امّا این نکته را هم تذکر مىدهد که اگر به برخى از امیدها و آرزوهایى که داشتى نرسیدى ناامید نشو، چرا که اینگونه نیست که انسان در این دنیا به تمام آرزوى خویش برسد، چنان که فرمود: «واعلم انّک لن تبلغ املک ولن تعدو اجلک، و انّک فى سبیل من کان قبلک، فخفّض فى الطّلب قد جرّ الى حربٍ فلیس کلّ طالبٍ بمرزوق، و لاکلّ مجملٍ بمحرومٍ؛(19) به یقین بدان که تو به همه آرزوهاى خود نخواهى رسید و تا زمان مرگ بیشتر زندگى نخواهى کرد، و بر راه کسى مىروى که پیش از تو مىرفت، پس در به دست آوردن دنیا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردى نیکو عمل کن زیرا چه بسا تلاش بىاندازه براى دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد. پس هر تلاشگرى به روزى دلخواه نخواهد رسید، و هر مدارا کنندهاى محروم نخواهد شد.» 9- تشویق به دعا
دعا مکتب بزرگ و وسیع تربیتى است که مردان بزرگ را در دامن خویش تربیت و پرورش داده است، انبیاء، اولیاء، عرفا صالحان و پاکان همه از مکتب دعا به کوى دوست راهیافتهاند، قرآن دعا را به عنوان مهمترین و محکمترین ارتباط انسان با خدا دانسته(20) و ارزش انسان را در دعاى او مىداند.(21)
و در روایت مىخوانیم که: «الدّعا مفاتیح النجاح و مقالید الفلاح؛(22) دعا کلیدهاى پیروزى و گنجینههاى رستگارى است.» و دانشمندان درباره آثار تربیتى دعا سخنان نغزى گفتهاند از جمله دیل کارنگى مىگوید: «دعا و نیایش انسان را به کار و کوشش وا مىدارد و نخستین گام به سوى عمل است.»(23)
و الکسیس کارل مىگوید: «فقدان نیایش در میان ملّتى برابر با سقوط آن ملت است! اجتماعى که احتیاج به نیایش را در خود کشته است معمولاً از فساد و زوال مصون نخواهد بود...»(24)
در ادامه مىگوید: «نیایش در همین حال که آرامش را پدیدآورده است در فعالیتهاى مغزى انسان یک نوع شکفتگى و انبساط باطنى و گاهى روح قهرمانى و دلاورى را تحریک مىکند.
نیایش خصائل خویش را با علامات بسیار مشخص و منحصربه فرد نشان مىدهد، صفاى نگاه، متانت رفتار، انبساط و شادى درونى، چهره پر از یقین، استعداد هدایت، و نیز استقبال از حوادث، اینها است که از وجود یک گنجینهاى پنهان در عمق روح ما حکایت مىکند، و تحت این قدرت حتى مردم عقب مانده و کم استعداد نیز مىتوانند نیروى عقلى و اخلاقى خویش را بهتر به کار بندند و از آن بیشتر بهره گیرند، امّا متأسفانه در دنیاى ما کسانى که نیایش را در چهره حقیقیش بشناسند بسیار کمند.»(25) به جهت این آثار شگرف تربیتى است که امیرمؤمنان مربى انسان، در تربیت فرزند دلبندش او را سخت به دعا و نیایش سفارش و آثار و فوائد گرانسنگ آن را بیان مىدارد و مىفرماید: «قد اذن لک فى الدّعاء و تکفّل لک بالاجابة و امرک ان تسأله لیعطیک... فاذا نادیته سمع نداک و اذا ناجیته علم نجواک فافضیت الیه بحاجتک...؛(26) بدان خدا... به تو اجازه درخواست و دعا داده، و اجابت آن را به عهده گرفته است، تو را فرمان داده که از او بخواهى تا عطا کند... هرگاه او را بخوانى، ندایت را مىشنود، و چون با او راز دل گویى راز تو را مىداند، پس حاجت خود را با او بگوى، و آنچه در دل دارى نزد او بازگوى، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن، تا غمهاى تو را برطرف کند و در مشکلات تو را یارى رساند.»
آنگاه به آثار اجابت دعا و راز عدم اجابت برخى دعاها پرداخته سفارش مىکند که مبادا تأخیر در اجابت دعا ناامیدت کند، لذا فرمود: «و سألته من خزائن رحمته مالایقدر على اعطائه غیره، من زیادة الاعمار و صحّة الابدان وسعة الارزاق ثمّ جعل فى یدیک مفاتیح خزائنه بما اذن لک فیه من مسألته...؛(27) و از گنجینههاى رحمت او چیزهایى را درخواست کردى که جز او کسى نمىتواند عطا کند، مانند عمر بیشتر، تندرستى بدن، و گشایش در روزى، سپس خداوند کلیدهاى گنجینههاى خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن داد، پس هرگاه اراده کردى مىتوانى با دعا درهاى نعمت خدا را بگشایى تا باران رحمت الهى بر تو ببارد. هرگز از تأخیر اجابت دعا ناامید مباش زیرا بخشش الهى به اندازه نیّت است گاه در اجابت دعا تأخیر مىشود تا پاداش درخواست کننده بیشتر و جزاى آرزومند کاملتر شود، گاهى درخواست مىکنى امّا پاسخ داده نمىشود، زیرا بهتر از آنچه خواستى به زودى یا در وقت مشخص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطاء بهتر از آنچه خواستى، دعا به اجابت نمىرسد، زیرا چه بسا خواسته هایى دارى که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود. پس خواستههاى تو به گونهاى باشد که جمال و زیبایى تو را تأمین، و رنج و سختى را از تو دور کند. پس نه مال دنیا براى تو پایدار، و نه تو براى مال دنیا باقى خواهى ماند.» 10- معرّفى اهل دنیا
یک راهنماى خوب آن است که هم راه نشان دهد و هم چاه را، یک طبیب حاذق آن است که هم دارو نشان دهد و هم خطر سم را گوشزد نماید، و یک مربى خوب آن است که هم الگوهاى سالم و مطلوب را معرفى نماید و هم الگوهاى ناسالم را با نشانههاى آن بشناساند، در همین راستا على(ع) در بخشهاى قبلى به معرفى صالحان و پاکان به عنوان الگوهاى صحیح پرداخت و در این بخش به معرفى اهل دنیا که سخت باید نوجونان و جوانان از نزدیک شدن و همسانى با آنها پرهیز نمایند مىپردازد:
«ایّاک ان تغتر بماترى من اخلاد اهل الدّنیا الیها، و تکالبهم علیها، فقد نبّأک اللّه عنها و نعت هى لک عن نفسها، و تکشّفت لک عن مساویها؛(28) مبادا دلبستگى فراوان دنیاپرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور ساخته و فریب دهد، چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده، و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده و از زشتىهاى روزگار پرده برداشته است.» مهم شناخت نشانههاى اهل دنیا است، چرا که خیلىها ادّعاى زهد دارند ولى در واقع اهل دنیا هستند، براى این که جوان به دام چنان افرادى نیفتد، حضرت امیر(ع) نشانهها را این چنین معرفى مىکند: «فانّما اهلها کلاب عاریة و سباع ضاریةٌ یهرّ بعضها على بعضٍ و یأکل عزیزها ذلیلها و یقهر کبیرها صغیرها نعمٌ معقّلةٌ...؛(29) همانا دنیا پرستان چونان سگهاى درنده، عوعوکنان براى دریدن صید در شتابند، برخى به برخى دیگر هجوم آورند، و نیرومندشان، ناتوان را مىخورد، و بزرگترها کوچکترها را، و یا چونان شترانى هستند که برخى از آنها پاى بسته، و برخى دیگر در بیابان رها شده، که راه گم کرده و در جادّههاى نامعلومى در حرکتند، و در وادى پر از آفتها، و در شنزارى که حرکت با کندى صورت مىگیرد گرفتارند، نه چوپانى دارند که به کارشان برسد، و نه چرانندهاى که به چراگاهشان ببرد، دنیا آنها را به راه کورى کشاند. و دیدگانشان را از چراغ هدایت بپوشاند، در بیراهه سرگردان، و در نعمتها غرق شدهاند که نعمتها را پروردگار خود قرار دادند(به جاى خدا) هم دنیا آنها را به بازى گرفته، و هم آنها با دنیا به بازى پرداخته، و آخرت را فراموش کردهاند.» 11- پرهیز از غیرت بىجا
تربیت یک پدر دلسوز فقط منحصر به دوران کودکى و یا نوجوانى و آغاز جوانى نمىشود بلکه با تربیت صحیح آینده او را نیز تضمین مىکند و روش صحیح زندگى مشترک را نیز به او تعلیم مىدهد، در اینباره حضرت امیر(ع) نکاتى را یادآور مىشود، از جمله دورى از غیرت بىجا، اجتناب از تحمیل بیش از قدرت نسبت به زنان، ودر گرامى داشتن زیاده روى نکردن... چنان که فرمود: «و لا تملک المرأة من امرها ماجاوز نفسها، فانّ المرأة ریحانةٌ و لیست بقهرمانة و لاتعد بکرامتها نفسها، و لاتطمعها فى ان تشفع لغیرها، و ایّاک و التّغایر فى غیر موضع غیرةٍ فانّ ذلک یدعوا الصحیحة الى السّقم و البریئة الى الرّیب؛(30) کارى که برتر از توانایى زن است به او وامگذار، که زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت کوش، مبادا در گرامى داشتن زن زیاده روى کنى که او را به طمع ورزى کشاند براى دیگران به ناروا شفاعت کند( نقد تفکر فمینیسم و اصالت دادن به زن و زن سالارى) بپرهیز از غیرت نشان دادن بى جا که درستکار را به بیمار دلى، و پاکدامن را به بدگمانى رساند.» نکته دیگرى را که در مسائل خانوادگى به عنوان تربیت به فرزندش یادآور مىشود احترام به خویشاوندان است. لذا فرمود: «واکرم عشیرتک فانّهم جناحک الّذى به تطیر، و اصلک الّذى الیه تصیر و یدک الّتى بها تصول ؛(31) خویشاوندانت را گرامى دار، زیرا آنها پروبال تو مىباشند، که با آن پرواز مىکنى و ریشه تو هستند که به آنها باز مىگردى، و دست نیرومند تو مىباشند که با آن حمله مىکنى.» 12- نظم در کارها
از جمله امورى که باید فرزندان بر آن تربیت یابند و پدر و مادر نسبت به فراگیرى و مراعات آن حساس باشند مراعات نظم در کار و زندگى است. یک مربى دلسوز با گفتار و رفتار خویش افراد تحت تربیت خویش را با نظم بار مىآورد، چرا که اساس هستى، موفقیت و پیشرفتها استفاده از فرصتها... بستگى به نظم دارد،لذا على(ع) بر این امر تأکید، در یک جا فرمود: «اوصیکما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغه کتابى، بتقوى اللّه و نظم امرکم؛(32) شما (حسن(ع) و حسین(ع)) و تمام فرزندان و خاندانم را، و هر کسى که این نامه من به او مىرسد به تقوى و ترس از خدا، و نظم در امور زندگى... سفارش مىکنم» و در بخش پایانى نامه 31 به حسنش(ع) فرمود: «واجعل لکلّ انسان من خدمک عملاً تأخذ به فانّه احرى الّا یتواکلوا فى خدمتک؛ کار هر کدام از خدمتکارانت را (با نظم دقیق) معیّن کن که او را در برابر آن کار مسئول بدانى، که تقسیم(و تنظیم) درست کار سبب مىشود کارها را به یکدیگر وانگذارید، و در خدمت سستى نکنند.» 13- تربیت تمام شدنى نیست
خیلى از پدر و مادرها بر این باورند، که تلاش بر تربیت فرزندان و نظارت تربیتى بر رفتار آنها و پند و اندرز تربیتى نسبت به آنها مخصوص دوران کودکى و حداکثر تا دوران بلوغ است و بعد از بلوغ و مخصوصاً بعد از ازدواج کار تربیتى را تمام شده مىدانند و این زبانحال و قال همه است که «ماشاء اللّه مردى» شده و یا به دخترش مىگوید: «ماشاء اللّه زن و خانمى شده» و فرزندان نیز بر این باورند که با بزرگ شدن و یا ازدواج کردن والدین حق تذکرات تربیتى، و نظارت تربیتى را ندارند، لذا گاه در جواب برخى تذکرات مىگویند: «آغا جون! پدر جون من دیگه مردى شدهام و...» این اندیشه در دو سو، سخت بر اشتباهند، چرا که تعلیم و تربیت باهمند و رفیق جدا نشدنى از هم، اگر گفته شد که: «زگهواره تا گور دانش بجوى» باید گفت: «که زگهواره بلکه پیش از گهواره تا گور تربیت طلب» به همین جهت است که امیر موحّدان و مؤمنان و مربیان على(ع) آن روز که فرزندانش خوردسالند نصیحت و موعظه و پند مىدهد، و آن روز که حسنش(ع) جوانى «حدث» است با نامهسراسر تربیتى او را هدایت مىکند و آن روز هم که در شرف شهادت قرار مىگیرد در سال چهل هجرى در حالى که حسنش(ع) حدود 37 سال و حسینش 36 سال دارد، و مردانى کامل شدهاند، آنهم حسنینى که معصومند و پاک، بازهم وصیّت نامه تربیتى مىنویسد و آنان را با تأکیدات زیاد و تکرار دوبار اسم «اللّه» در هر فقره و هر مطلب به اصلاح گرى بین مردم، کمک به یتیمان، رسیدگى به همسایگان، عمل به قرآن، اقامه نماز، شرکت در جهاد با مال و جان و عدم ترک امر به معروف و نهى از منکر، سفارش مىنماید.(33)
با تأسى به امیر مؤمنان است که همیشه علماء، بزرگان، عرفا و سالکان راه حق، در طول زندگى نامههاى فراوان تربیتى براى فرزندان خویش، حتى در سنّ بالا داشتهاند (که جمع آورى این نامهها، کتابى حجیم، بلکه کتابهایى خواهد شد مفید) تا بگویند که تربیت تمام شدنى نیست. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. نهج البلاغه،دشتى، ص 536.2. همان، ص 532.3. همان.4. همان.5. همان.6. همان.7. همان، ص 534.8. همان، ص 532.9. همان، 534.10. همان، 532.11. همان، ص 534.12. همان، ص 536.13. همان.14. همان، ص 528.15. همان، ص 530.16. همان.17. همان، ص 528.18. همان.19. همان، ص 532.20. سوره بقره، آیه 186.21. سوره فرقان، آیه آخر.22. اصول کافى، ص 213.23. آیین زندگى، ص 199.24. الکسیس کارل، نیایش به نقل از ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 1، ص 640.25. همان، ص 640 و 641.26. نهج البلاغه، همان، ص 528.27. همان، ص 528 - 530.28. همان، ص 530.29. همان، ص 530 - 532.30. همان، ص 536.31. همان، ص 538.32. همان، ص 558، نامه 47.33. ر ک نامه 47، ص 558 - 559، این نامه در مقاله «واپسین لحظههاى امیرمؤمنان(ع)» در همین مجله و از همین نگارنده مورد اشاره قرار گرفت.
خلق دیگرى را که باید پدر و فرزند پایه ریزى نموده پرورش دهد، اجتناب و پرهیز از طمع است. طمع باعث ذلّت و خوارى انسان مىشود، طمع گریزى بخواهد در انسانى ایجاد شود، باید روحیه توکّل بر خداوند و یأس و ناامیدى از مردم در انسان تقویت شود، به این جهت على(ع) براى ایجاد و تقویت این روحیه در فرزندش مىفرماید: «قدیکون الیأس ادراکاً اذا کان الطّمع هلاکاً؛(1) گاهى ناامیدى(از آنچه در دست مردم است) خود رسیدن به هدف است، آنجا که طمع ورزى هلاکت باشد» البته این نکته از دید کسى پنهان نیست که پدر فقط با توصیه به پرهیز از طمع و یأس از مردم نمىتواند فرزند را درست تربیت کند بلکه آن گاه توصیههاى او کار ساز است که خود نیز عملاً اهل طمع ورزى نباشد، و على(ع) از این پدران است که هرگز طمع در زندگى او راه نیافت، به این جهت با تمام وجودش مىگوید: «و ایّاک ان توجف بک مطایاء الطمع فتوردک مناهل الهلکة، و ان استطعت الّا یکون بینک و بین اللّه ذونعمةٍ فافعل...؛(2) دورى کن از این که مرکب طمع ورزى تو را به سوى هلاکت به پیش راند، و اگر توانستى که بین تو و خدا صاحب نعمتى قرار نگیرد، این کار را انجام بده، زیرا تو، روزى خود را دریافت مىکنى و سهم خود برمىدارى و مقدار اندکى که از طرف خداى سبحان به دست مىآورى، بزرگ و گرامىتر از (مال) فراوانى است که از دست بندگان دریافت مىدارى، گرچه همه از طرف خداست هرگاه نیاز است براى میراندن طمع آنچه خود دارد در مصرفش زیاده روى نکند، و با برنامه ریزى و میانه روى حرکت کند تا اسیر ذلّت درخواست از دیگران نشود. امیرمؤمنان(ع) در ادامه مىفرماید: «و حفظ ما فى یدیک احبّ الىّ من طلب ما فى یدى غیرک و مرارة الیأس خیرٌ من الطّلب الى النّاس؛(3) و نگهدارى آنچه که در دست دارى، پیش من بهتر است از آن که چیزى از دیگران بخواهى و تلخى ناامیدى بهتر از درخواست کردن از مردم است.» سکوت و حفظ اسرار
خصلت دیگرى را که امیر بیان به فرزندش توصیه مىکند و او را بر آن صفت تربیت مىکند سکوت و کم حرف زدن و حفظ اسرار است که این هر دو ملازم یکدیگرند، حضرت مىفرماید: «و تلافیک ما فرط من صمتک ایسر من ادراک مافات من منطقک و حفظ ما فى الوعاء بشدّ الوکاء؛(4) آنچه با سکوت از دست مىدهى آسانتر از آن است که با سخن از دست برود، چرا که نگهدارى آنچه در مشک است با محکم بستن دهانه آن امکانپذیر است.» انسان تا سخن نگفته سخن درگرو اوست وقتى که سخن گفت انسان در گرو حرف است. و درباره حفظ اسرار فرمود: «والمرء احفظ لسرّه وربّ ساعٍ فیما یضرّه من اکثر اهجر و من تفکّر ابصر؛(5) مرد براى پنهان نگاه داشتن اسرار خویش سزاوار است، چه بسا تلاش کنندهاى (در حرف گفتن و آشکار نمودن اسرار) به زیان خود مىکوشد، هرکس پرحرفى کند یاوه مىگوید، و آن کس که بیندیشد بینا شود.» از نوجوانى و جوانى باید روش حرف زدن و تفکّر و اندیشه را به فرزندان آموخت و آنها را این گونه بارآورد.
رفاقت با خوبان و اجتناب از بدان
تنها تربیت والدین ضامن بقاى سلامت روحى و روانى فکرى فرزند نیست، بلکه در درون تربیت این نکته نیز گنجانده شود و به فرزند آموخته شود که براى حفظ دین و سلامت اندیشه خود از دوستان ناباب و رفقاى آلوده پرهیز کند و تا مىتواند به دنبال انسانهاى پاک و دوستان صالح باشد چرا که:
مىرود از سینهها در سینهها
از ره پنهان صلاح و کینهها
صحبت صالح تو را صالح کند
صحبت طالح تو را طالح کند
با توجّه به این نکته تربیتى است که مولاى متقیان على(ع) به فرزندش مىفرماید: «قارن اهل الخیر تکن منهم و باین اهل الشّرّ تبن عنهم؛(6) به نیکان نزدیک شو و از آنان باش و از بدان دور شو تا از آنها جداگردى (و جزء بدان نباشى) و گاه تذکر مىدهد که رفاقت با برخى افراد هیچ سودى ندارد: «لاخیر فى معین مهینٍ ولافى صدیقٍ ظنینٍ؛(7) خیرى در یارى دادن انسان پست وجود ندارد، و نه در دوستى با دوست متّهم.» دورى از لقمه حرام
پدر براى تربیت صحیح فرزند هم باید خود غذاى حلال بخورد و از خوردن حرام پرهیز نماید، و هم براى عیال و فرزندان خویش لقمه حلال تهیه نماید و هم به نوجوان و جوانش تعلیم و تلقین کند از خوردن لقمه حرام به شدّت پرهیز نماید در همین راستا است که على (ع) به فرزند دلبندش فرمود: «بئس الطّعام الحرام و ظلم الضّعیف افحش الظّلم؛(8) بدترین غذاها، لقمه حرام، و بدترین ستمها، ستمکارى به ناتوان است» و این نکته را هم گوشزد مىکند که روزیهاى حرام، انسان خود به دنبالش مىرود، خداوند در ابتدا براى کسى روزى حرام قرار نمىدهد این خود انسان است که با اختیار خویش به دنبال آن مىرود امّا روزى حلال به دنبال انسان مىآید، چنان که على(ع) فرمود: «یا بنىّ انّ الرزق رزقان: رزقٌ تطلبه، و رزقٌ یطلبک، فان انت لم تأته اتاک؛(9) پسرم! بدان که روزى دوقسم است، یکى آن که تو آن را مىجویى، و دیگر آن که او تو را مىجوید، و اگر تو به سوى آن نروى، خود به سوى تو خواهد آمد،...همانا سهم تو از دنیا آن اندازه خواهد بود که با آن سراى آخرت را اصلاح کنى.» فرصت را غنیمت شمردن
«بادر الفرصة قبل ان تکون غصّةً؛(10) پیش از آن که فرصت از دست برود، و انده ببار آورد، از فرصتها استفاده کن.» به نوجوان و جوان باید تفهیم شود که عمر همچون ابرى بهارى و آبى در جوى مىگذرد، و اگر لحظهاى از آن غافل گردى خسارت جبران ناپذیرى در پى خواهد داشت. مراعات حقوق دوستان
زندگى اجتماعى انسان جداى از دیگران نیست یقیناً هر انسانى از جمله نوجوانان و جوانان با عدهاى بعنوان رفیق و دوست و یا آشنا و فامیل ارتباط دارند، بلکه ارتباط جوانان با همنوعان خویش بیش از دیگران است، بر پدر و مربیان جامعه است که به آنها بیاموزند که حقوق دوستان و آشنایان را مراعات نمایند.
على(ع) در همین راستا به فرزندش مىفرماید: «چون برادر(دینى ا)ت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستى را برقرار کن. و اگر روى برگرداند تو مهربانى کن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامى که دورى مىگزیند تو نزدیک شو و چون سخت مىگیرد، تو آسان گیر و به هنگام گناهش عذر او را بپذیر، چنان که گویا بنده او مىباشى و او صاحب نعمت تو مىباشد، مبادا دستورات یاد شده را با غیردوستانت انجام دهى، یا با انسانهایى که سزاوار آن نیستند بجا آورى، دشمن دوست خود را دوست مگیر تا با دوستت دشمنى نکرده باشى، در پند دادن دوست بکوش، خوب باشد یا بد، و خشم را فرو خور که من جرعهاى شیرینتر از آن ننوشیدم و پایانى گواراتر از آن ندیدم. با آن کس که با تو درشتى کرده نرم باش که امید است به زودى در برابر تو نرم شود... اگر خواستى از برادرت جدا شوى، جایى براى دوستى باقى گذار، تا اگر روزى خواست به سوى تو بازگردد بتواند، کسى که به تو گمان نیک برده او را تصدیق کن، و هرگز حق برادرت را به اعتماد دوستى که با او دارى ضایع نکن، زیرا آن کس که حقّش را ضایع مىکنى با تو برادر نخواهد بود؛... و به کسى که به تو علاقهاى ندارد دل مبند، مبادا برادرت براى قطع پیوند دوستى، دلیلى محکمتر از برقرارى پیوند با تو داشته باشد، و یا در بدى کردن، بهانهاى قوىتر از نیکى کردن تو بیاورد، ستمکارى کسى که به تو ستم مىکند در دیدهات بزرگ جلوه نکند، چه او به زبان خود و سود تو کوشش دارد و سزاى آن کس که تو را شاد مىکند بدى کردن نیست.»(11) اگر اوصاف یاد شده در جوانى و یا نوجوانى با تلاش پدر بعنوان یک تربیت اخلاقى ریشهدار بوجود آید، آینده خوب و روشنى را براى زندگى اجتماعى او رقم مىزند، براى اهمیت این مسأله حضرت در ادامه با تذکر برخى نشانههاى دوستان خوب به این نکته توجه مىکند که نداشتن دوستان خوب نشانه ضعف انسان است، «یار و همنشین چونان خویشاوندان است، دوست (خوب) آن است که در نهان آیین دوستى را مراعات کند، هواپرستى همانند کورى است، چه بسا دور که از بستگان نزدیکتر است. و چه بسا نزدیک که از دور دورتر است، «و الغریب من لم یکن له حبیب؛(12)(غریب آن نیست که از وطن خویش دورباشد) غریب کسى است که دوستى نداشته باشد.» پند پذیرى
یک پدر خوب آنگاه مربّى خوب براى فرزندان و جوانانش بحساب مىآید، که او را فقط اسیر پندهاى خویش نکند که با نبود او فرزند لنگ بماند. بلکه او را به گونهاى بارآورد، که از هر پند و موعظه خیرخواه پند آموزد و از هر کسى براى هدایت خویش، ره توشه برگیرد. لذا على(ع) به فرزندش فرمود: «ولاتکوننّ ممن لاتنفعه العظة الّا اذا بالغت فى ایلامه فانّ العاقل یتعظ بالآداب و البهائم (والجاهل) لاتتعظ الّا بالضّرب؛(13) از کسانى مباش که اندرز سودشان ندهد، مگر با آزردن فراوان، زیرا عاقل با اندرز و آداب پند گیرد و حیوانات (نسخه بدل جاهل) با زدن.» توجّه به یاد مرگ و فلسفه آن
برخى بر این باورند که براى شادابى فرزند مخصوصاً جوان و نوجوان از مرگ و آخرت و فلسفه آن در تربیت آنها سخن به میان نیاید، ولى امیرمؤمنان(ع) بر عکس مىاندیشند از امورى که در ضمن روش تربیتى خویش قرار داده است و فرزندان را بر آن تربیت و نمو و رشد داده است تذکر یاد آخرت و مرگ و بیان فلسفه معاد است، لذا فرمود: «بدان راهى پرمشقت و بس طولانى در پیش روى دارى، و در این راه بدون کوشش بایسته، و تلاش فراوان، و اندازهگیرى زاد و توشه و سبک کردن بار گناه، موفق نخواهى شد. بیش از تحمّل خود بار مسؤولیتها بر دوش منه، که سنگینى آن براى تو عذاب آور است اگر مستمندى را دیدى که که توشه ات را تا قیامت مىبرد، و فردا که نیاز دارى به تو باز مىگرداند، کمک او را غنیمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالى دارى بیشتر انفاق کن، و همراه او بفرست، زیرا ممکن است روزى در رستاخیز در جستجوى چنین فردى باشى و او را نیابى، به هنگام بىنیازى اگر کسى از تو وام و قرض بخواهد(به او بده و) غنیمت بشمار، تا در روز سختى و تنگدستى به تو بازگرداند، بدان که در پیش روى تو، گردنههاى صعب العبورى وجود دارد، که حال سبکباران به مراتب بهتر از سنگین باران است و آن که کند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده مىباشد. و سرانجام حرکت، بهشت و یا دوزخ است. پس براى خویش قبل از رسیدن به آخرت وسائلى مهیّا ساز، و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن، زیرا پس از مرگ عذرى پذیرفته نمىشود، و راه بازگشتى وجود ندارد.(14)
و از آن جا که جوان منطقپذیر است حضرت فلسفه توجّه به قیامت را بیان مىکند، و به او تفهیم مىکند که هدف از آفرینش انسان در واقع این است که انسان براى آخرت و دار ابدى کار کند لذا فرمود: «واعلم یا بنىّ انّک انّما خلقت للآخرة لاللّدنیا و للفناء لاللبقاء و للموت لاللحیاة...؛(15) پسرم بدان تو براى آخرت آفریده شدى نه دنیا،براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى و به آخرت(و عالم برزخ) درآیى، و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد، و هر که او را بجوید به آن مىرسد، و سرانجام او را مرگ مىگیرد. پس از مرگ بترس! نکند زمانى سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد که در این حال خود را تباه کردهاى.»
از آنجا که یاد مرگ آثار تربیتى فراوانى دارد دوباره تأکید مىکنم که پسرم: «اکثر من ذکر الموت و ذکرماتهجم علیه و تفضى بعد الموت الیه، حتّى یأتیک و قد اخذت منه حذرک و شددت له ازرک و لایأتیک بغتةً فیبهرک؛(16) فراوان بیاد مرگ باش و به یاد آنچه که به سوى آن مىروى، و پس از مرگ در آن قرار مىگیرى، تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باشى.» 8 - امید دهى به جوان
یک مربى خوب همچون طبیب عمل مىکند که در مجموع داروهایى را تجویز مىکند که مفید باشد و زیان آور نباشد، در تربیت هم چنین است وقتى از مرگ و یاد مرگ سخن به میان مىآید ممکن است انسان از زندگى دنیا و تلاش براى آن ناامید شود، یک مربى همه سونگر در کنار یاد مرگ و فلسفه خلقت به فرزند امید مىدهد که در دنیا تلاش کند و از سعى باز نایستد لذا فرمود: «و اعلم انّ الّذى بیده خزائن السّماوات و الارض قد اذن لک فى الدعاء...و امرک ان...تسترحمه لیرحمک...؛(17) بدان خدایى که گنجهاى آسمان و زمین در دست اوست، به تو اجازه داده... و فرمان داده که درخواست رحمت کنى تا ببخشاید و خداوند بین تو و خودش کسى را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند، و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطهاى پناه ببرى، و در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است، در کیفر تو شتاب نداشته و در توبه و بازگشت بر تو عیب نگرفته است، در آنجا که رسوایى سزاوار توست، رسوا نساخته، و براى بازگشت بخویش شرایط سنگینى مطرح نکرده است، در گناهان تو را به محاکمه نکشید: «و لم یؤیسک من الرّحمة...؛(18)و از رحمت خویش ناامیدت نکرده، بلکه بازگشت تو را از گناهان نیکى شمرده است، هرگناه تو را یکى ، و هر نیکى تو را ده به حساب آورده و راه بازگشت و توبه را به روى تو گشوده است.» قبلاً در بخش آثار توبه توضیح داده شد که جملات فوق سراسر امید و خوشبینى به خدا و نظام هستى و آینده است. و جوانى که به هستى و خالق آن و آینده امید داشته باشد و خوشبین باشد بیشترین تلاش را براى اصلاح خود و جامعه و رسیدن به اهداف عالى انجام خواهد داد.
امّا این نکته را هم تذکر مىدهد که اگر به برخى از امیدها و آرزوهایى که داشتى نرسیدى ناامید نشو، چرا که اینگونه نیست که انسان در این دنیا به تمام آرزوى خویش برسد، چنان که فرمود: «واعلم انّک لن تبلغ املک ولن تعدو اجلک، و انّک فى سبیل من کان قبلک، فخفّض فى الطّلب قد جرّ الى حربٍ فلیس کلّ طالبٍ بمرزوق، و لاکلّ مجملٍ بمحرومٍ؛(19) به یقین بدان که تو به همه آرزوهاى خود نخواهى رسید و تا زمان مرگ بیشتر زندگى نخواهى کرد، و بر راه کسى مىروى که پیش از تو مىرفت، پس در به دست آوردن دنیا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردى نیکو عمل کن زیرا چه بسا تلاش بىاندازه براى دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد. پس هر تلاشگرى به روزى دلخواه نخواهد رسید، و هر مدارا کنندهاى محروم نخواهد شد.» 9- تشویق به دعا
دعا مکتب بزرگ و وسیع تربیتى است که مردان بزرگ را در دامن خویش تربیت و پرورش داده است، انبیاء، اولیاء، عرفا صالحان و پاکان همه از مکتب دعا به کوى دوست راهیافتهاند، قرآن دعا را به عنوان مهمترین و محکمترین ارتباط انسان با خدا دانسته(20) و ارزش انسان را در دعاى او مىداند.(21)
و در روایت مىخوانیم که: «الدّعا مفاتیح النجاح و مقالید الفلاح؛(22) دعا کلیدهاى پیروزى و گنجینههاى رستگارى است.» و دانشمندان درباره آثار تربیتى دعا سخنان نغزى گفتهاند از جمله دیل کارنگى مىگوید: «دعا و نیایش انسان را به کار و کوشش وا مىدارد و نخستین گام به سوى عمل است.»(23)
و الکسیس کارل مىگوید: «فقدان نیایش در میان ملّتى برابر با سقوط آن ملت است! اجتماعى که احتیاج به نیایش را در خود کشته است معمولاً از فساد و زوال مصون نخواهد بود...»(24)
در ادامه مىگوید: «نیایش در همین حال که آرامش را پدیدآورده است در فعالیتهاى مغزى انسان یک نوع شکفتگى و انبساط باطنى و گاهى روح قهرمانى و دلاورى را تحریک مىکند.
نیایش خصائل خویش را با علامات بسیار مشخص و منحصربه فرد نشان مىدهد، صفاى نگاه، متانت رفتار، انبساط و شادى درونى، چهره پر از یقین، استعداد هدایت، و نیز استقبال از حوادث، اینها است که از وجود یک گنجینهاى پنهان در عمق روح ما حکایت مىکند، و تحت این قدرت حتى مردم عقب مانده و کم استعداد نیز مىتوانند نیروى عقلى و اخلاقى خویش را بهتر به کار بندند و از آن بیشتر بهره گیرند، امّا متأسفانه در دنیاى ما کسانى که نیایش را در چهره حقیقیش بشناسند بسیار کمند.»(25) به جهت این آثار شگرف تربیتى است که امیرمؤمنان مربى انسان، در تربیت فرزند دلبندش او را سخت به دعا و نیایش سفارش و آثار و فوائد گرانسنگ آن را بیان مىدارد و مىفرماید: «قد اذن لک فى الدّعاء و تکفّل لک بالاجابة و امرک ان تسأله لیعطیک... فاذا نادیته سمع نداک و اذا ناجیته علم نجواک فافضیت الیه بحاجتک...؛(26) بدان خدا... به تو اجازه درخواست و دعا داده، و اجابت آن را به عهده گرفته است، تو را فرمان داده که از او بخواهى تا عطا کند... هرگاه او را بخوانى، ندایت را مىشنود، و چون با او راز دل گویى راز تو را مىداند، پس حاجت خود را با او بگوى، و آنچه در دل دارى نزد او بازگوى، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن، تا غمهاى تو را برطرف کند و در مشکلات تو را یارى رساند.»
آنگاه به آثار اجابت دعا و راز عدم اجابت برخى دعاها پرداخته سفارش مىکند که مبادا تأخیر در اجابت دعا ناامیدت کند، لذا فرمود: «و سألته من خزائن رحمته مالایقدر على اعطائه غیره، من زیادة الاعمار و صحّة الابدان وسعة الارزاق ثمّ جعل فى یدیک مفاتیح خزائنه بما اذن لک فیه من مسألته...؛(27) و از گنجینههاى رحمت او چیزهایى را درخواست کردى که جز او کسى نمىتواند عطا کند، مانند عمر بیشتر، تندرستى بدن، و گشایش در روزى، سپس خداوند کلیدهاى گنجینههاى خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن داد، پس هرگاه اراده کردى مىتوانى با دعا درهاى نعمت خدا را بگشایى تا باران رحمت الهى بر تو ببارد. هرگز از تأخیر اجابت دعا ناامید مباش زیرا بخشش الهى به اندازه نیّت است گاه در اجابت دعا تأخیر مىشود تا پاداش درخواست کننده بیشتر و جزاى آرزومند کاملتر شود، گاهى درخواست مىکنى امّا پاسخ داده نمىشود، زیرا بهتر از آنچه خواستى به زودى یا در وقت مشخص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطاء بهتر از آنچه خواستى، دعا به اجابت نمىرسد، زیرا چه بسا خواسته هایى دارى که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود. پس خواستههاى تو به گونهاى باشد که جمال و زیبایى تو را تأمین، و رنج و سختى را از تو دور کند. پس نه مال دنیا براى تو پایدار، و نه تو براى مال دنیا باقى خواهى ماند.» 10- معرّفى اهل دنیا
یک راهنماى خوب آن است که هم راه نشان دهد و هم چاه را، یک طبیب حاذق آن است که هم دارو نشان دهد و هم خطر سم را گوشزد نماید، و یک مربى خوب آن است که هم الگوهاى سالم و مطلوب را معرفى نماید و هم الگوهاى ناسالم را با نشانههاى آن بشناساند، در همین راستا على(ع) در بخشهاى قبلى به معرفى صالحان و پاکان به عنوان الگوهاى صحیح پرداخت و در این بخش به معرفى اهل دنیا که سخت باید نوجونان و جوانان از نزدیک شدن و همسانى با آنها پرهیز نمایند مىپردازد:
«ایّاک ان تغتر بماترى من اخلاد اهل الدّنیا الیها، و تکالبهم علیها، فقد نبّأک اللّه عنها و نعت هى لک عن نفسها، و تکشّفت لک عن مساویها؛(28) مبادا دلبستگى فراوان دنیاپرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور ساخته و فریب دهد، چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده، و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده و از زشتىهاى روزگار پرده برداشته است.» مهم شناخت نشانههاى اهل دنیا است، چرا که خیلىها ادّعاى زهد دارند ولى در واقع اهل دنیا هستند، براى این که جوان به دام چنان افرادى نیفتد، حضرت امیر(ع) نشانهها را این چنین معرفى مىکند: «فانّما اهلها کلاب عاریة و سباع ضاریةٌ یهرّ بعضها على بعضٍ و یأکل عزیزها ذلیلها و یقهر کبیرها صغیرها نعمٌ معقّلةٌ...؛(29) همانا دنیا پرستان چونان سگهاى درنده، عوعوکنان براى دریدن صید در شتابند، برخى به برخى دیگر هجوم آورند، و نیرومندشان، ناتوان را مىخورد، و بزرگترها کوچکترها را، و یا چونان شترانى هستند که برخى از آنها پاى بسته، و برخى دیگر در بیابان رها شده، که راه گم کرده و در جادّههاى نامعلومى در حرکتند، و در وادى پر از آفتها، و در شنزارى که حرکت با کندى صورت مىگیرد گرفتارند، نه چوپانى دارند که به کارشان برسد، و نه چرانندهاى که به چراگاهشان ببرد، دنیا آنها را به راه کورى کشاند. و دیدگانشان را از چراغ هدایت بپوشاند، در بیراهه سرگردان، و در نعمتها غرق شدهاند که نعمتها را پروردگار خود قرار دادند(به جاى خدا) هم دنیا آنها را به بازى گرفته، و هم آنها با دنیا به بازى پرداخته، و آخرت را فراموش کردهاند.» 11- پرهیز از غیرت بىجا
تربیت یک پدر دلسوز فقط منحصر به دوران کودکى و یا نوجوانى و آغاز جوانى نمىشود بلکه با تربیت صحیح آینده او را نیز تضمین مىکند و روش صحیح زندگى مشترک را نیز به او تعلیم مىدهد، در اینباره حضرت امیر(ع) نکاتى را یادآور مىشود، از جمله دورى از غیرت بىجا، اجتناب از تحمیل بیش از قدرت نسبت به زنان، ودر گرامى داشتن زیاده روى نکردن... چنان که فرمود: «و لا تملک المرأة من امرها ماجاوز نفسها، فانّ المرأة ریحانةٌ و لیست بقهرمانة و لاتعد بکرامتها نفسها، و لاتطمعها فى ان تشفع لغیرها، و ایّاک و التّغایر فى غیر موضع غیرةٍ فانّ ذلک یدعوا الصحیحة الى السّقم و البریئة الى الرّیب؛(30) کارى که برتر از توانایى زن است به او وامگذار، که زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت کوش، مبادا در گرامى داشتن زن زیاده روى کنى که او را به طمع ورزى کشاند براى دیگران به ناروا شفاعت کند( نقد تفکر فمینیسم و اصالت دادن به زن و زن سالارى) بپرهیز از غیرت نشان دادن بى جا که درستکار را به بیمار دلى، و پاکدامن را به بدگمانى رساند.» نکته دیگرى را که در مسائل خانوادگى به عنوان تربیت به فرزندش یادآور مىشود احترام به خویشاوندان است. لذا فرمود: «واکرم عشیرتک فانّهم جناحک الّذى به تطیر، و اصلک الّذى الیه تصیر و یدک الّتى بها تصول ؛(31) خویشاوندانت را گرامى دار، زیرا آنها پروبال تو مىباشند، که با آن پرواز مىکنى و ریشه تو هستند که به آنها باز مىگردى، و دست نیرومند تو مىباشند که با آن حمله مىکنى.» 12- نظم در کارها
از جمله امورى که باید فرزندان بر آن تربیت یابند و پدر و مادر نسبت به فراگیرى و مراعات آن حساس باشند مراعات نظم در کار و زندگى است. یک مربى دلسوز با گفتار و رفتار خویش افراد تحت تربیت خویش را با نظم بار مىآورد، چرا که اساس هستى، موفقیت و پیشرفتها استفاده از فرصتها... بستگى به نظم دارد،لذا على(ع) بر این امر تأکید، در یک جا فرمود: «اوصیکما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغه کتابى، بتقوى اللّه و نظم امرکم؛(32) شما (حسن(ع) و حسین(ع)) و تمام فرزندان و خاندانم را، و هر کسى که این نامه من به او مىرسد به تقوى و ترس از خدا، و نظم در امور زندگى... سفارش مىکنم» و در بخش پایانى نامه 31 به حسنش(ع) فرمود: «واجعل لکلّ انسان من خدمک عملاً تأخذ به فانّه احرى الّا یتواکلوا فى خدمتک؛ کار هر کدام از خدمتکارانت را (با نظم دقیق) معیّن کن که او را در برابر آن کار مسئول بدانى، که تقسیم(و تنظیم) درست کار سبب مىشود کارها را به یکدیگر وانگذارید، و در خدمت سستى نکنند.» 13- تربیت تمام شدنى نیست
خیلى از پدر و مادرها بر این باورند، که تلاش بر تربیت فرزندان و نظارت تربیتى بر رفتار آنها و پند و اندرز تربیتى نسبت به آنها مخصوص دوران کودکى و حداکثر تا دوران بلوغ است و بعد از بلوغ و مخصوصاً بعد از ازدواج کار تربیتى را تمام شده مىدانند و این زبانحال و قال همه است که «ماشاء اللّه مردى» شده و یا به دخترش مىگوید: «ماشاء اللّه زن و خانمى شده» و فرزندان نیز بر این باورند که با بزرگ شدن و یا ازدواج کردن والدین حق تذکرات تربیتى، و نظارت تربیتى را ندارند، لذا گاه در جواب برخى تذکرات مىگویند: «آغا جون! پدر جون من دیگه مردى شدهام و...» این اندیشه در دو سو، سخت بر اشتباهند، چرا که تعلیم و تربیت باهمند و رفیق جدا نشدنى از هم، اگر گفته شد که: «زگهواره تا گور دانش بجوى» باید گفت: «که زگهواره بلکه پیش از گهواره تا گور تربیت طلب» به همین جهت است که امیر موحّدان و مؤمنان و مربیان على(ع) آن روز که فرزندانش خوردسالند نصیحت و موعظه و پند مىدهد، و آن روز که حسنش(ع) جوانى «حدث» است با نامهسراسر تربیتى او را هدایت مىکند و آن روز هم که در شرف شهادت قرار مىگیرد در سال چهل هجرى در حالى که حسنش(ع) حدود 37 سال و حسینش 36 سال دارد، و مردانى کامل شدهاند، آنهم حسنینى که معصومند و پاک، بازهم وصیّت نامه تربیتى مىنویسد و آنان را با تأکیدات زیاد و تکرار دوبار اسم «اللّه» در هر فقره و هر مطلب به اصلاح گرى بین مردم، کمک به یتیمان، رسیدگى به همسایگان، عمل به قرآن، اقامه نماز، شرکت در جهاد با مال و جان و عدم ترک امر به معروف و نهى از منکر، سفارش مىنماید.(33)
با تأسى به امیر مؤمنان است که همیشه علماء، بزرگان، عرفا و سالکان راه حق، در طول زندگى نامههاى فراوان تربیتى براى فرزندان خویش، حتى در سنّ بالا داشتهاند (که جمع آورى این نامهها، کتابى حجیم، بلکه کتابهایى خواهد شد مفید) تا بگویند که تربیت تمام شدنى نیست. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. نهج البلاغه،دشتى، ص 536.2. همان، ص 532.3. همان.4. همان.5. همان.6. همان.7. همان، ص 534.8. همان، ص 532.9. همان، 534.10. همان، 532.11. همان، ص 534.12. همان، ص 536.13. همان.14. همان، ص 528.15. همان، ص 530.16. همان.17. همان، ص 528.18. همان.19. همان، ص 532.20. سوره بقره، آیه 186.21. سوره فرقان، آیه آخر.22. اصول کافى، ص 213.23. آیین زندگى، ص 199.24. الکسیس کارل، نیایش به نقل از ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 1، ص 640.25. همان، ص 640 و 641.26. نهج البلاغه، همان، ص 528.27. همان، ص 528 - 530.28. همان، ص 530.29. همان، ص 530 - 532.30. همان، ص 536.31. همان، ص 538.32. همان، ص 558، نامه 47.33. ر ک نامه 47، ص 558 - 559، این نامه در مقاله «واپسین لحظههاى امیرمؤمنان(ع)» در همین مجله و از همین نگارنده مورد اشاره قرار گرفت.