بررسى هایى در کتابهاى آموزشى و علمى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
رویکرد به محفوظات یا شکوفایى اندیشه؟!
کتاب از عوامل و عناصر بسیار مهمى است که در ماندگارى و توسعه تمدن، نقش بسزایى دارد. در انتقال معارف، باورها، فرهنگ، اندیشه و اندوختههاى علمى بشر از نسلى به نسل دیگر نقش کتاب حائز اهمیت است.
وقوع پدیده انقلاب در ارتباطات و فناورى رایانهاى در جهان هرچند سبب رشد و توسعه دانش گردیده است، اما نمىتوان نقش و جایگاه کتاب را که یکى از ارکان اصلى تعامل فرهنگ و اندیشههاى انسانى و علل تعیین کننده انتقال عرضى و طولى معرفت در جامعه انسانى است، فراموش کرد.
در ایران، کتاب از شاخصهاى مهم توسعه فرهنگى به شمار مىرود؛ اما براى رسیدن به وضع مطلوب و تحقق دغدغههاى مقام معظم رهبرى، حضرت آیت الله العظمى خامنهاى، براى رشد و شکوفایى علمى، فکرى، تولید دانش و
استقلال در علوم و معارف، تلاش بیشترى لازم است. به نظر مىرسد در سالهاى اخیر، حرکتها و جهتگیرىهاى امیدبخشى در برنامهریزى کشورى و ناحیهاى در سطح کلان صورت گرفته است؛ اما هنوز موانع و مشکلاتى بر سر راه این توسعه و رونق علمى و آموزشى وجود دارد.
در آموزشعالى و آموزش و پرورش به علت کم توجهى به نهادینه شدن پژوهش و حاشیهاى بودن تحقیقات، تدوین برنامههاى آموزشى و درسى با روشهاى قدیمى تهیه و ارائه مىشود. از سوى دیگر، تأثیر کنکور بر فعالیتهاى فرهنگى و تعلیمى کشور موجب گردیده است که برنامههاى درسى در مقطع متوسطه اعم از نظرى، فنى و حرفهاى، کارآمدى خود را از دست بدهد و شیوههاى یاددهى، یادگیرى و ارزشیابى مدارس، متأثر از شرایط روانى و اجتماعى کنکور باشد. این روند باعث شده تا زمینههاى پرورشى و نگرشى دانشآموزان و ترویج مکارم و فضایل در بین آنان، ناقص بماند.
وجود سیاست تمرکز در تألیف کتابهاى درسى باعث شده است که این نهاد، از حضور متخصصان زبده، خبره و دلسوز کمترى، براى تألیف کتابهاى آموزشى و پرورشى مفید، آموزنده و ارزشمند بىنصیب باشد. بوروکراسى ادارى و نبود استانداردها و ضوابط مشخص نیز، این روند را دچار کاستى و نقصان ساخته است.
درباره کتابهاى کمک آموزشى این وضع بسیار نگرانکنندهتر است، زیرا زبان، موقعیت سنى، میزان درک و فهم دانش آموزان و دانشجویان، معیارها و ارزشهاى متعالى در آنها کمتر مورد توجه قرار مىگیرد و غالباً اهداف تجارى، فصلى و مصرفى در تدوین آنها لحاظ مىگردد.
کتاب آموزشى مطلوب باید حقایقى را مطرح کند و از دانشآموز بخواهد درباره محتویات آن فکر کند، پژوهش نماید و مبانى آن را در زندگى فردى و اجتماعى خود به کار بندد؛ در حالىکه در وضع کنونى، تمام تلاشها بر این تعلق گرفته است که از کتابها، تست استخراج گردد و جوابهایى حاضر و آماده براى آنها تهیه شود، چنین فردى که این کتابها را مىخواند وقتى فارغ التحصیل مىگردد متوجه مىشود که فقط مقدارى محفوظات را بر ذهن و فکرخود تحمیل کرده است در حالى که نمىتواند در مسائل اجتماعى، فرهنگى، فنى و کاربردى از ذهن خود کمک بگیرد؛ چون اندیشهاش به شکوفایى لازم نرسیده و صرفاً تعدادى فرمول و واژه و چندتعریف و توصیف خشک و بىروح را به صورت بستهبندى شده در مغز خود جایگزین ساخته است؛ همین وضع آشفته موجب مىگردد که معایب زیادى دامن فرد و جامعه را بگیرد و مردم هزینهها و خسارات سنگینى را براى یاد نگرفتن اصول بدیهى و مبانى کاربردى و مفاهیم ارزشى بپردازند.
علم، این نیست که دانش آموز همهچیز را حفظ کند، بلکه او باید فراگیرد که چگونه اطلاعات را به دست آورد، و بداند آموزشهاى بنیادى چه کاربردى دارد و چه گرهى از مشکلات جامعه و زندگى مردم باز مىکند. براى گسترش و شکوفایى معارف باید همراه با حرکت علمى، از رشد ارزشها و متبلور نمودن آنها در اخلاق و رفتار غافل نشد؛ چون اگر علم و ایمان باهم توأم نگردد فاجعهاى خطرناک به بار مىآورد.
مشکل عمده دانش و تکنولوژى غربى این است که از اخلاق و باورها فاصله گرفته است به همین علت، عوارض و نابسامانىهاى بىشمارى را براى خانوادهها به ارمغان آورده و درواقع، چون رودخانهاى طغیانگر و سیلى بنیانکن، ارزشها و سنتهاى اصیل را به کام خود فرو کشیده است. این وضعیت حتى اعتراض دانشمندان غربى، چون نیلپستمن، نوام چامسکى، الوینتافلر، والترترنس استیس، ایوا اتزیونىهالوى و ... را برانگیخته است و آنان در آثار خویش عواقب ادامه چنین روند مهلکى را خاطرنشان کردهاند، از این جهت مقام معظم رهبرى مىفرمایند:
«اگر ما آموزش و پرورش فعالى داشته باشیم؛ اما در کار تربیت با معناى اسلامى آنکه براى ما مهم است، توفیقى بهدست نیاوریم، ناکام و ناموفق ماندهایم.» ایشان همچنین در دیدار با اعضاى معاونت آموزش وزارت آموزش و پرورش در سوم شهریور 1382 فرمودهاند:
«یک وقت است که مىخواهیم مجموعهاى از اطلاعات و معلومات و معارف را بهتدریج در ذهن کودکان و نوجوانان و جوانان وارد کنیم، این خوب است؛ لیکن کافى نیست. ما باید اهدافى را که در مورد یک شخصیت ایرانى مطلوب به ذهنمان مىرسد، در نظر بگیریم و کارى کنیم که در تعلیم، این اهداف تحقق پیدا بکند. فرض کنید ما مىخواهیم ایرانى نسل بعد، یک انسان دینباور و متدین و متشّرع باشد، این باید در کتابهاى درسى رعایت شود. اگر مىخواهیم اهل علم و تولید فکر باشد این باید در کتابهاى درسى دیده شود. اینها باید در عمل مشاهده شود. هیجانها و جریانهاى جارى را که غالباً انگیزه سیاسى دارند، ندیده بگیرید و سعى کنید اینها را، در تألیف کتب درسى، دخالت ندهید. ملالآور بودن کتب درسى موجب شده است که علاقهمندان، به کتابهاى غیردرسى روى آورند؛ اما این کتابها دچار مشکلات اساسى و غیرقابل اغماض هستند». نکاتى مورد تأمل
در خصوص کتابهاى درسى این سؤال مطرح است که فرزندان این مرز و بوم با دریافت حجم اطلاعات ارائه شده در کتابهاى درسى و با تحمل زحمات، هزینه و زمان صرف شده، استرسهاى روانى و ... به چه مهارتهایى دست مىیابند، فرآیند آموزش فعلى صرفاً به انباشته شدن اطلاعات در حافظه دانشآموز منجر مىگردد و فراگیران مهارتهاى عملى کسب نمىکنند و اینهمه زحمات طاقتفرسا نتایجى کمارزش به دنبال دارد، مهمتر از اینها فضاى کتابها کمتر ارزشى و دینى است. متأسفانه عدهاى از برنامهریزان درسى چون حوزه اجرایى و کاربردى را به خوبى مورد بررسى قرار ندادهاند، حجم کتاب را متناسب با نیازها، امکانات و شرایط تدوین نمىکنند. توجه به رویکردهاى جدید در طراحى و ساماندهى برنامههاى درسى، تجدیدنظر و اصلاح در شیوههاى نظام آموزشى، تولید مواد آموزشى متنوع و هماهنگى متون درسى با آنها، شناسایى فضا و امکانات مورد نیاز برنامههاى درسى جهت پیشگیرى از تورم غیراصولى و محفوظاتى کتابهاى درسى و نیز برخى مطالعات تطبیقى به منظور روشن شدن مفاهیم، از عواملى است که اگر رعایت شوند، کتابهاى درسى وضع بهترى پیدا مىکنند.
در بررسىهاى آمارى مشخص گردیده است حدود 25 درصد دانشآموزان به درس و مدرسه علاقهاى ندارند و سبب این انزجار غالباً خشکى کلاسها، جذاب نبودن دروس و شیوههاى آموزشى نامطلوب بوده است. این واقعیت مؤید آن است که نظام تدوین کتابهاى درسى برخلاف دیگر کشورها هنوز هماهنگ با ذائقه، توانایىها و تفاوتهاى فردى دانشآموزان نمىباشد و این معضل، موجب گریزان شدن دانشآموزان از مطالب درسى و در نهایت شکست تحصیلى و ترک تحصیلى آنان گردیده است. در نگارش و ویرایش کتابهاى درسى نیز کمتر «درست نوشتن» مورد توجه قرار گرفته است.
کتاب بینشاسلامى اخیراً با عنوان «دین و زندگى» در اختیار دانشآموزان قرار گرفته است. نظام آموزش دینى باید به گونهاى باشد که مخاطبان خود را متوجه گوهر و باطن دین کند به علاوه این آموزشها بر اساس مباحث روانشناسى باید متناسب با رشد ذهنى کودکان، نوجوانان و جوانان باشد و هرچه آموزش عینىتر باشد، سطح یادگیرى و کارآیى آن بالاتر مىرود. در بین مطالب دینى، امور نظرى و اعتقادى که احیاناً به دفاع فلسفى و برهانى نیاز دارد، دیرتر از موضوعات دیگر فهمیده مىشود، اما آنچه ملموس، فهمیدنى و عمل کردنى است اخلاق است که مىتواند تنشهاى روحى نسل جوان را تسکین دهد و آنها را در تصمیمگیرىهاى افرطى و تفریطى معتدل نماید بنابراین باید در مجموعه آموزشهاى دینى اخلاق و فضایل و مکارم مورد تأکید قرار بگیرد؛ اما در کتابهاى درسى عکس این نکته را مشاهده مىکنیم؛ زیرا اکثر مطالب آنها به بحثهاى نظرى و برهانى اختصاص دارد که دیر یا زود به بوته فراموشى و حتى ناباورى سپرده خواهد شد واگر دانشآموز از آموزشهاى قابل توجه اخلاقى برخوردار باشد وقتى در بررسىهاى اعتقادى مشکلى پیدا کند، در هرحال مىتواند خود را از ورطه انحراف و سستى در عقیده برهاند، اما بحث اندک اخلاقى کتابهاى دینى مدارس نمىتواند چنین موضوعى را جامه عمل بپوشاند.
در کتابهاى ادبیات و علوم انسانى نیز مفاهیم ارزشى کمرنگ و احیاناً نارسا و ناقص معرفى شدهاند. نتایج یک بررسى نشان داده است که مفهوم «اعتماد» به عنوان یکى از ابعاد سرمایههاى معنوى جامعه در کتابهاى فارسى دوره دبستان مورد بىتوجهى و غفلت قرار گرفته است؛ اگر هم در جایى به جنبههاى مثبت اعتماد پرداخته شده، در مواردى جنبههاى منفى آن یعنى بىاعتمادى مطرح شدهاند، به علاوه به اعتماد شخصى تأکید شده و از اعتماد تعمیم یافته اثرى مشاهده نمىشود؛ جاى اعتماد به نظام نیز کاملاً خالى است.
در سال 1377 کتابى با عنوان تاریخ ایران(ج2) در دوره معاصر، براى سال دوم نظام جدید آموزش متوسطه تألیف گردید که در سال تحصیلى 1379 - 1378 در همین مقطع تدریس گشت که مضامین آن خشم بسیارى از افراد دلسوز و مدافع حقیقت را برانگیخت، زیرا در این کتاب، تاریخ معاصر در مواردى دچار اشکال شد و افراد و رجال تاریخى مسئله دار، موجه شناخته شدند و نقش عالمان دینى در نهضتهاى صدساله اخیر کمرنگ تلقى گردید. که خوشبختانه در چاپ جدید، موارد مورد تأمل اصلاح گردیده است و نگرانى هاى حامیان ارزشهاى دینى را تا حدودى کاهش داده است. آفتهاى نگارش تاریخ معاصر
در خصوص مسایل تاریخى و نگارش حوادث تاریخى و تجزیه و تحلیل آنها از گذشتههاى دور، آثارى به رشته تألیف در آمده است که هرکدام به سهم خود مزایا و نیز کاستىهایى داشتهاند و در اینجا مجال پرداختن به آنها نمىباشد، در چند دهه اخیر، نویسندگانى خوشفکر و واقعنگر و با انصاف دست به قلم بردند و نگاشتههاى جالبى با موضوع تاریخ و به ویژه تاریخ معاصر به جامعه عرضه نمودند، دکتر عباس زریابخویى، دکتر سیدجعفر شهیدى، دکتر عبدالحسین نوایى، دکتر عبدالله شهبازى، استاد محیط طباطبایى، دکتر موسىنجفى، رسول جعفریان و ... از آن جملهاند. اما به رغم این روزنههاى امیدوار کننده، نگارش تاریخ در ایران دچار دگرگونى حقایق و تحریف وقایع گردیده و این آفت به خصوص در تاریخ معاصر از مشروطه به بعد، به شکل بارزى به چشم مىخورد. متأسفانه عدهاى حتى با جعل اسناد و مخدوش نمودن مدارک معتبر، نکات مسلّم تاریخى را با توفان تحریف، غبارآلود و وارونه جلوه مىدهند. آنان در آثار خود مىکوشند که استقلال فرهنگى و سیاسى و نیز هویت ارزشى و فرهنگى ایران را مخدوش نشان دهند و رجال خائن، مشکوک، وابسته به قدرتهاى استعمار، فراماسون و سرسپرده به رژیم هاى استبدادى و حتى کارگزار ستم را شخصیتهایى موجه معرفى کنند و جنایاتها و خیانتهاى فاحش آنها را یک اشتباه عادى و طبیعى قلمداد نمایند و نقش عالمان شیعه را در حرکتهاى ضد استبدادى و ضد استکبارى خیلى ناچیز و حاشیهاى ترسیم مىکنند.
آنها مىکوشند به قیامها و نهضتهاى یک قرن اخیر، چهرهاى ملّى آنهم با تصور خودشان بدهند و نه سیمایى ارزشى و مقدس و مذهبى. در آثار آنان به بهانه بیان وقایع، نوعى ابتذال و مطالب منافى عفّت دیده مىشود. آنها معمولاً حرکتهاى مستبدانى چون رضاخان و فرزندش را که در جهت استحاله فرهنگ ایران صورت گرفته، یک نوع اصلاح طلبى، نوگرایى و تحول جلوهدادهاند تا یک حرکت وقیحانه، ضمناً با حمایت عوامل استعمارى، سیماى رهبران قیامها و نخبههاى راستین مذهبى و مردمى را مشوش، مردّد و غبارآلود و کدر معرفى مىکنند. به باستان گرایى تأکید دارند و مىکوشند دوران قبل از اسلام را درخشان، غنى و مفید جلوه دهند و به خواننده القاء کنند با آمدن عربها (نه اسلام) این وضع به هم خورد؛ کارى که سیاستمداران زمان رضاخان همچون «پیرنیا» در نگارش کتابهاى تاریخ ایران باستان پىگیرى مىکردند و ذکاء الملک فروغى پىگیر آن بود.
یکى از این افراد «فریدون آدمیت» است که همواره مورد حمایت رژیم پهلوى بود. وى از تمام رویدادها و اندیشههاى معاصر تاریخ ایران، افکار افراد سکولار را برگزیده است نوعى توهّمگرایى با بینش غیر دینى در آثار او دیده مىشود. او مىکوشد به مردمان ایران و خوانندگان بقبولاند که باید براى توسعه و ترقى، دنبالهرو تمدن غرب گردند. او حرکتهاى مذهبى به رهبرى عالمان شیعه را نوعى ارتجاع مىداند، و در فضایى بیگانه با تحولات اجتماعى سیاسى که با تکیه بر ارزشهاى شیعه صورت گرفتهاند، به تحلیل وقایع مىپردازد، آدمیت با چنین نگرشى، روشنفکرى و تجدد را مؤسس و عامل انقلاب مشروطه مىداند و مىکوشد تا روشنفکرانى چون میرزا فتحعلى آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانى، میرزا ملکم خان و طالبوف را تنها آشنایان به دموکراسى معرفى کند و آنان را در جایگاه رهبرى قیام مشروطه تثبیت نماید. دکتر شمسالدین میر علایى از وزیران دوران پهلوى در ترجمه بخشى از کتاب «ورنون والتراز» امانت را مراعات نکرده و به اهانت و نشر دروغ روى مىآورد. سرهنگ نجاتى نیز ملىگراى دیگرى است که در ترجمه همین کتاب یعنى مذاکرات دکتر مصدق و هریمن(نوشته والترز) چهره آیتالله کاشانى را مشوّش نشان مىدهد و ترجمه گزارشى از یک روزنامهنگار آمریکایى را نقل مىکند که آیتالله کاشانى مبلغى قابل توجه دریافت کرد، تا در کودتاى 28 مرداد 1332 ه.ش. شرکت کند در حالىکه خود آن آمریکایى مطمئن نیست که چنینکارى صورت گرفته باشد، متأسفانه شرکت انتشار هم این تحریف را در کتابى منتشر مىنماید. (کودتاى 28 مرداد، گازیوژوسکى، ترجمه غلامرضا نجاتى، تهران،1367 ص 36) بیژن جزنى، مارکسیست هم براى ما تاریخ معاصر مىنویسد و در آن تحریفات مورد نظرش را انجام مىدهد. یک ملىگراى وطنى به نام همایون کاتوزیان در کتابى تحت عنوان «مصدق و نبرد قدرت» با یک حکم کلّى مىنویسد: روحانیت دربست هوادار کودتا بود!! و به برخى از مراجع از جمله آیتالله بروجردى تهمت زده است، بدتر از اینها آن است که فدائیان اسلام را به عنوان افراد مؤثر در کودتاى 28 مرداد 1332 معرفى مىکند! در حالىکه رهبر این تشکیلات شهید سید مجتبى نواب صفوى موضع خود را در برابر شاه و دولت زاهدى اعلام نمود و تاوان این مخالفت را داد. ترویج عرفان بازارى و روانشناسى خرافى
کتابهاى روان شناسى گسترهاى از موضوعات گوناگون این رشته از دانش بشرى را در بر مىگیرند. صرفنظر از کتابهایى که جنبه علمى و پژوهشى دارند، تعدادى از کتابهایى که در حیطه روانشناسى روانه بازار نشر مىگردند غیر علمى و بازارى بوده و از نظر قوت و استحکام مطالب و علمى بودن بحثها و کاربردى بودن آنها ضعیفند، گروهى از این کتابها به خواب و رؤیا و تعبیر آنها و نیز طالعبینى هندى و ژاپنى اختصاص دارند که دانشمندان روانشناسى براى آنها اعتبارى قائل نیستند. در حوزه ترجمه این آثار با مترجمانى مواجه هستیم که به دلیل عدم آشنایى با روانشناسى، دقت لازم را در انتقال مفاهیم نمىکنند، گروهى نیز ترکیبى از روانشناسى غربى و روان شناسى اسلامى را در قالب کتاب تدوین و منتشر مىنمایند که این حرکت التقاطى کار شایسته و مفیدى نخواهد بود و خوشبختانه روانشناسى اسلامى آنقدر غنى هست که احتیاجى به کمک گرفتن از منابع اروپایى نداشته باشد؛ البته استفاده از نظرات دانشمندان غربى در تحلیل مباحث و ذیل موضوعات، اشکالى نخواهد داشت، ولى باید تفکیک بین آنها کاملاً مشخص باشد.
نکته دیگر، اینکه ترجمه آثار روانشناسى از نویسندگان هندى چون اُشو و کریشنامورتى این عارضه را دارد که افکار مذاهب هندو را به خواننده منتقل مىکند و ناخودآگاه در باورهاى ارزشى و دینى او تردید وارد مىکند. آثار اریک فروم و برتراندراسل نیز نوعى نگرش مادّى و دنیازدگى منهاى مذهب و معاد را به خواننده تزریق مىکنند. در پارهاى از منابع روانشناسى که ترجمه شدهاند مطالبى شرکآمیز و کفرآلود نیز قابل مشاهدهاند، فلورانس اسکاول شین در کتاب «در مخفى توفیق» با ترجمه گیتى خوشدل مىنویسد: عیسى گفت: من و پدر (خدا) یکى هستیم، من و اصل کائنات یگانهایم. در تعدادى از این کتابها مسایل مبتذل و شهوتانگیز به گونهاى صریح بیان شدهاند که مفسده دارند. در خصوص عرفان نیز وضع پریشانترى داریم، زیرا در داخل کشور عدهای، صوفىگرى و عرفان مسئولیت سوز و عزلتنشین و اهل انزوا و ملامت را مطرح مىکنند و متأسفانه این آثار به وفور در اختیار مردم قرار مىگیرد، نوشتههایى که در آنها اغراق، غلوّ، تحریف، بدعت و توهمها و تخیّلهاى صوفیانه به نام کرامت دیده مىشود. از سوى دیگر عرفان هندى، سرخپوستى و آثار صوفیان آمریکایى لاتین ترجمه و منتشر مىگردد که با خود، بار فرهنگى این مناطق و گرایشهاى دینى مؤلفان را به همراه مىآورد و خواننده را تحت تأثیر قرار مىدهد، در حالى که عرفان اصیل اسلامى که منبعث از قرآن و عترت است، همچون زرناب و گوهرى گرانبها کمتر عرضه مىگردد و برخى از این متون، آنقدر ثقیل هستند که خوانندگان عادى از فهم آنها عاجزند. عدهاى خواستهاند بگویند البته ترجمه ذن، بودیسم، هندوئیسم و تائوتیسم اشکالى ندارد و در این عصر نگرانىها و دلزدگى از تکنولوژى لازم است این آثار در اختیار علاقهمندان قرار بگیرد؛ در حالى که این خزِفها بازار پر رونق لعل که عرفان ناب اسلامى است را از رونق مىاندازد؛ به علاوه آنقدر آمیخته به خرافات و موهومات است که خواننده را از اندیشه و تفکر و بصیرت باز مىدارد و او را در دنیاى خیال و اوهام نگه مىدارد. از سوى دیگر، دستاندرکاران حوزه و کارشناسان معارف اسلامى باید برنامهریزى کنند تا عرفان اسلامى با سبکى نو و نثرى روان و محتوایى قابل فهم براى تمام گروههاى سنى به نگارش درآید و در اختیار عموم مردم قرار بگیرد. ما در زمینه عرفان، ذخایر فراوان داریم ولى کمتر استخراج و عرضه
گردیدهاند.
بسیارى از کتابهاى عرفانى و روانشناسى عامیانه و بازارى که در ایران تألیف و یا ترجمه مىگردد عارى از تحقیق هستند و اگر تورّقى گردند، مشاهده مىشود به تقلید از کتابهاى دیگر به وجود آمدهاند و از دیگران کلاهى براى خود بافتهاند به علاوه این آثار گرهگشا هم نبودهاند و صرفاً نامى فریبنده و کاذب دارند. مثل: صد کلید موفقیت، پیروزى آسان است، غلبه بر نگرانى، به سوى کامیابى، جوان شوید، شاداب گردید و ... آرى:
از محقق تا مقلد فرقهاست
کاین چون داود است و آن دیگر صداست
منبع گفتار این سوزى بود
و آن مقلد کهنه آموزى بود
(مولوى) ادبیات پریشان و آشفته
سوگمندانه باید گفت که حجم قابل توجهى از رمانها و داستانهایى که مخصوصاً در یک دهه اخیر نشر یافته است، هم از هویت اصیل ایرانى و هم از مسایل ارزشى فاصله دارد. به علاوه، در عرصه ادبیات افرادى را مطرح مىکنند که حتى در زندگى خویش براى حل مسایل فکری، فلسفى و نگرشى خویش مشکل داشتهاند و نمىتوانستهاند درک صحیحى از حیات انسانى داشته باشند، یکى از اینها صادق هدایت است که در سال 1381 به بهانه یکصدمین سال تولد او ویژهنامههاى زیاد، مقالههاى متعدد و کتابهاى قابل توجهى در معرفى او و آثارش انتشار یافت. موجب تأسف است که در کشورى شیعى که نظام آن متکى بر ارزشهاى مذهبى است، پوچگرایى و نیهیلیسم تبلیغ مىگردد وآثارى که یأس و حرمان و بیهودگى و فساد و ابتذال را ترویج مىکنند، طبع و نشر مىگردد.
نکته دیگر، اینکه به بهانه نشر فرهنگ مردم عدهاى مشغول جمعآورى و تدوین افسانههاى موهوم، آداب معارض با فرهنگ دینى و خرافات و امور اسطورهاى هستند، احمد شاملو با نوشتن کتاب «کوچه» در این راه گام بر داشت، على اشرف درویشیان نیز پانزده جلد فرهنگ عامیانه را فراهم آورده است که در برخى جلدهاى آن آنقدر مطالب مبتذل و فحشهاى عامیانه بودکه مدتها براى کسب مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى مشکل داشت، حمیدرضا شعربافیان، نیز «باورهاى عامیانه» را نوشته و به چاپ رسانیده است.
ادبیات عامهپسند یا نوشتههاى مخدر ذهنها که شکلى بازارى هم دارد، از دیگر آفتهاى زبان و ادبیات فارسى است، در این شیوه از نگارش، نقش شانس، تصادف و اقبال بسیار پر رنگ است حادثههاى غیرمنطقى یک مرتبه مسیر داستان را به سوى ماجرایى جدید سوق مىدهند، در این نوع ادبیات مسایل جنسى و امور ضد اخلاقى مشاهده مىگردد که خاصیتى جز ترویج فساد و فحشا ندارد. آثار ذبیحالله منصورى نمونهاى از ادبیات عامهپسند است. داستانهاى پلیسى و جنایى و رمانهاى عشقى چنین وضعى دارند. در رمانهاى خانم فهیمه رحیمى زندگى ناامید کننده است، مسایل معنوى حضور ندارند. مراسم خرافى زنده است. در روابط افراد ضوابط شرعى و عرفى مراعات نمىگردد، دختر و پسر به رقص و پایکوبى مىپردازند، رفتارهاى شهوتانگیز و نگاههاى آمیخته به گناه دیده مىشود.
شایسته است براى تهذیب و پالایش ادبیات از این هرزهگرىها و رمانهایى که اخلاق و فضیلت را تهدید مىکنند؛ فکرى بشود. البته باید گفت که در زمینه ادبیات پایدارى و انقلاب اسلامى آثار آموزندهاى به طبع رسیده اگرچه اندک است. چرا غافل شدهایم
با وجود کارهاى خوبى که در زمینه تألیف و تحقیق انجام مىگیرد، اما در مقابل، از موریانههاى فرهنگى که به جان فضایل و مکارم افتادهاند مقدارى غفلت کردهایم. نباید اجازه دهیم نسل جوان از گذشته ارزشمند خود گسسته گردد؛ سکوت و خاموشى در برابر این حرکت، خیانت به معنویت و معرفت دینى است.
در برابر کتابهایى که غربىها مىنویسند و در ایران ترجمه مىشوند، نیز، غالباً خاموش نشستهایم. اصولاً پیشگامان شرقشناسى و ایرانشناسى کشیشان بودهاند؛ سپس عوامل سیاسى به این میدان وارد شدهاند و آنهمه مطالب تحریف شده و مجعول در نوشتههاى خود آوردهاند، اکثر آثار دانشمندان اروپایى دربارة اسلام و بهخصوص تشیع و گرایشهاى مذهبى ایرانیان، با تعصب و غرض تألیف شده است و کوشش در تحریف حقایق در آنها دیده مىشود. دقت کنید فردى مثل منتسکیو با آن اعتبار علمى و فلسفى در فصل دوم از بخش شانزدهم کتاب روح القوانین چه اشتباهاتى را در خصوص زندگى رسول اکرم(ص) مرتکب مىشود. باید در برابر این توطئههاى فرهنگى و یورشهاى فکرى به معرفت و ادبیات و توانایىهاى علمى مسلح گردید و با سبکى بدیع و قالبى زیبا آثارى ارزشمند به جامعه عرضه نمود. نگارش کتاب براى خنثى نمودن اندیشههاى وارداتى مسئلهدار از زمان امام صادق(ع) متداول بوده است. هشام بن حکم در رد اقوال فیلسوفان یونان کتابى نوشت که خشم یحیى بن خالد برمکى را که در دستگاه هارون منزلتى داشت و متهم به زندقه بود، برانگیخت و سرانجام با سیاست وى، هشام کشته شد. سیداحمد صفایى وقتى مشاهده کرد از ذکر فضایل متکلمى چون هشام بن حکم، در کتاب تاریخ علم کلام به قلم شبلى نعمانى خوددارى شده است، در مدت سه سال موفق گردید کتابى تحت عنوان «هشام بن حکم متکلم معروف قرن دوم هجرى» بنویسد که دانشگاه تهران آن را چاپ کرده است. شیخ مفید، آراى گروهى از روشنفکران منحرف را به محاکمه کشید و بطلان آنها را پدیدار ساخت. قاضى نورالله شوشترى «مجالس المؤمنین» و «احقاق الحق» را نگاشت. وقتى مولوى عبدالعزیز دهلوى عالم برجسته هندى کتاب «تحفه اثناعشریه» را بدون رعایت جانب حق نوشت و در آن عقاید شیعه را مورد اعتراض قرار داد، میرحامد حسین در برابرش ایستاد و کتاب گرانسنگ «عبقات الانوار» را تدوین نمود. وقتى جرجى زیدان در کتاب مشهور خود: «تاریخ آداب اللغه العربیه» شیعه را طایفهاى کوچک معرفى کرد که آثار قابل اعتنایى ندارد، سیدحسین صدر با نوشتن کتاب «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام» پاسخ جهالتها و غرض ورزىهاى او را داد. علامه کاشف الغطا نیز کتاب مزبور را نقد کرد و اشتباهات جرجى زیدان را باز گفت، شیخ آقا بزرگ تهرانى نیز طبقات اعلامالشیعه و کتاب الذریعه را نوشت. امام خمینى در برابر یاوه سرایىهاى کتاب «اسرار هزارساله» کتاب مهم و نفیس «کشف اسرار» را نگاشت. البته کسانى که مىخواهند از طریق نگارش به دفاع از اسلام بپردازند، باید صلاحیت لازم را داشته باشند، اگر مىخواهند مطلبى را ساده بنویسند تا مردم و خصوصاً نوجوانان و جوانان آنها را درک کنند، نباید به این بهانه سطحى و عامیانه بنویسند، بلکه باید دقت و عمق و برهان در آن موج بزند. نقش مهم نویسنده این است که محصول چندین سال تحقیق و تتبع خود را به صورتى روشن و شیوا عرضه کند. جامعه به بصیرت، معنویت و فضایل نیاز دارد و یکى از طرق رسیدن به این منظور مطالعه آثار خوب، مفید و آموزنده است، حال که این همه آثار گمراه کننده و حاوى تحریفات و ابتذال و اعوجاج در معرض دید جوانان قرار مىگیرد، چرا باید کوتاهى کنیم؟ کتابهاى پژوهشى و تحقیقى و نسخهشناسى و مانند آن لازم هستند، اما براى عموم مردم قابل استفاده نمىباشند و باید در این زمینه همه نویسندگان متدین بسیج گردند و چه خوب است بسیج، یک شاخهاى از نویسندگان خودى را ساماندهى کند. بدیهى است براى نویسندگان، آگاهى و فضل کفایت نمىکند، بلکه ذوق ادبى، توانایى در خلق اثرى با رعایت جوانب گوناگون براى اینکار، لازم است، شناخت موقعیتها، مقتضیات زمان، روحیات جامعه و حالات رفتارى مقاطع گوناگون سنى نیز ضرورت دارد.
کتاب از عوامل و عناصر بسیار مهمى است که در ماندگارى و توسعه تمدن، نقش بسزایى دارد. در انتقال معارف، باورها، فرهنگ، اندیشه و اندوختههاى علمى بشر از نسلى به نسل دیگر نقش کتاب حائز اهمیت است.
وقوع پدیده انقلاب در ارتباطات و فناورى رایانهاى در جهان هرچند سبب رشد و توسعه دانش گردیده است، اما نمىتوان نقش و جایگاه کتاب را که یکى از ارکان اصلى تعامل فرهنگ و اندیشههاى انسانى و علل تعیین کننده انتقال عرضى و طولى معرفت در جامعه انسانى است، فراموش کرد.
در ایران، کتاب از شاخصهاى مهم توسعه فرهنگى به شمار مىرود؛ اما براى رسیدن به وضع مطلوب و تحقق دغدغههاى مقام معظم رهبرى، حضرت آیت الله العظمى خامنهاى، براى رشد و شکوفایى علمى، فکرى، تولید دانش و
استقلال در علوم و معارف، تلاش بیشترى لازم است. به نظر مىرسد در سالهاى اخیر، حرکتها و جهتگیرىهاى امیدبخشى در برنامهریزى کشورى و ناحیهاى در سطح کلان صورت گرفته است؛ اما هنوز موانع و مشکلاتى بر سر راه این توسعه و رونق علمى و آموزشى وجود دارد.
در آموزشعالى و آموزش و پرورش به علت کم توجهى به نهادینه شدن پژوهش و حاشیهاى بودن تحقیقات، تدوین برنامههاى آموزشى و درسى با روشهاى قدیمى تهیه و ارائه مىشود. از سوى دیگر، تأثیر کنکور بر فعالیتهاى فرهنگى و تعلیمى کشور موجب گردیده است که برنامههاى درسى در مقطع متوسطه اعم از نظرى، فنى و حرفهاى، کارآمدى خود را از دست بدهد و شیوههاى یاددهى، یادگیرى و ارزشیابى مدارس، متأثر از شرایط روانى و اجتماعى کنکور باشد. این روند باعث شده تا زمینههاى پرورشى و نگرشى دانشآموزان و ترویج مکارم و فضایل در بین آنان، ناقص بماند.
وجود سیاست تمرکز در تألیف کتابهاى درسى باعث شده است که این نهاد، از حضور متخصصان زبده، خبره و دلسوز کمترى، براى تألیف کتابهاى آموزشى و پرورشى مفید، آموزنده و ارزشمند بىنصیب باشد. بوروکراسى ادارى و نبود استانداردها و ضوابط مشخص نیز، این روند را دچار کاستى و نقصان ساخته است.
درباره کتابهاى کمک آموزشى این وضع بسیار نگرانکنندهتر است، زیرا زبان، موقعیت سنى، میزان درک و فهم دانش آموزان و دانشجویان، معیارها و ارزشهاى متعالى در آنها کمتر مورد توجه قرار مىگیرد و غالباً اهداف تجارى، فصلى و مصرفى در تدوین آنها لحاظ مىگردد.
کتاب آموزشى مطلوب باید حقایقى را مطرح کند و از دانشآموز بخواهد درباره محتویات آن فکر کند، پژوهش نماید و مبانى آن را در زندگى فردى و اجتماعى خود به کار بندد؛ در حالىکه در وضع کنونى، تمام تلاشها بر این تعلق گرفته است که از کتابها، تست استخراج گردد و جوابهایى حاضر و آماده براى آنها تهیه شود، چنین فردى که این کتابها را مىخواند وقتى فارغ التحصیل مىگردد متوجه مىشود که فقط مقدارى محفوظات را بر ذهن و فکرخود تحمیل کرده است در حالى که نمىتواند در مسائل اجتماعى، فرهنگى، فنى و کاربردى از ذهن خود کمک بگیرد؛ چون اندیشهاش به شکوفایى لازم نرسیده و صرفاً تعدادى فرمول و واژه و چندتعریف و توصیف خشک و بىروح را به صورت بستهبندى شده در مغز خود جایگزین ساخته است؛ همین وضع آشفته موجب مىگردد که معایب زیادى دامن فرد و جامعه را بگیرد و مردم هزینهها و خسارات سنگینى را براى یاد نگرفتن اصول بدیهى و مبانى کاربردى و مفاهیم ارزشى بپردازند.
علم، این نیست که دانش آموز همهچیز را حفظ کند، بلکه او باید فراگیرد که چگونه اطلاعات را به دست آورد، و بداند آموزشهاى بنیادى چه کاربردى دارد و چه گرهى از مشکلات جامعه و زندگى مردم باز مىکند. براى گسترش و شکوفایى معارف باید همراه با حرکت علمى، از رشد ارزشها و متبلور نمودن آنها در اخلاق و رفتار غافل نشد؛ چون اگر علم و ایمان باهم توأم نگردد فاجعهاى خطرناک به بار مىآورد.
مشکل عمده دانش و تکنولوژى غربى این است که از اخلاق و باورها فاصله گرفته است به همین علت، عوارض و نابسامانىهاى بىشمارى را براى خانوادهها به ارمغان آورده و درواقع، چون رودخانهاى طغیانگر و سیلى بنیانکن، ارزشها و سنتهاى اصیل را به کام خود فرو کشیده است. این وضعیت حتى اعتراض دانشمندان غربى، چون نیلپستمن، نوام چامسکى، الوینتافلر، والترترنس استیس، ایوا اتزیونىهالوى و ... را برانگیخته است و آنان در آثار خویش عواقب ادامه چنین روند مهلکى را خاطرنشان کردهاند، از این جهت مقام معظم رهبرى مىفرمایند:
«اگر ما آموزش و پرورش فعالى داشته باشیم؛ اما در کار تربیت با معناى اسلامى آنکه براى ما مهم است، توفیقى بهدست نیاوریم، ناکام و ناموفق ماندهایم.» ایشان همچنین در دیدار با اعضاى معاونت آموزش وزارت آموزش و پرورش در سوم شهریور 1382 فرمودهاند:
«یک وقت است که مىخواهیم مجموعهاى از اطلاعات و معلومات و معارف را بهتدریج در ذهن کودکان و نوجوانان و جوانان وارد کنیم، این خوب است؛ لیکن کافى نیست. ما باید اهدافى را که در مورد یک شخصیت ایرانى مطلوب به ذهنمان مىرسد، در نظر بگیریم و کارى کنیم که در تعلیم، این اهداف تحقق پیدا بکند. فرض کنید ما مىخواهیم ایرانى نسل بعد، یک انسان دینباور و متدین و متشّرع باشد، این باید در کتابهاى درسى رعایت شود. اگر مىخواهیم اهل علم و تولید فکر باشد این باید در کتابهاى درسى دیده شود. اینها باید در عمل مشاهده شود. هیجانها و جریانهاى جارى را که غالباً انگیزه سیاسى دارند، ندیده بگیرید و سعى کنید اینها را، در تألیف کتب درسى، دخالت ندهید. ملالآور بودن کتب درسى موجب شده است که علاقهمندان، به کتابهاى غیردرسى روى آورند؛ اما این کتابها دچار مشکلات اساسى و غیرقابل اغماض هستند». نکاتى مورد تأمل
در خصوص کتابهاى درسى این سؤال مطرح است که فرزندان این مرز و بوم با دریافت حجم اطلاعات ارائه شده در کتابهاى درسى و با تحمل زحمات، هزینه و زمان صرف شده، استرسهاى روانى و ... به چه مهارتهایى دست مىیابند، فرآیند آموزش فعلى صرفاً به انباشته شدن اطلاعات در حافظه دانشآموز منجر مىگردد و فراگیران مهارتهاى عملى کسب نمىکنند و اینهمه زحمات طاقتفرسا نتایجى کمارزش به دنبال دارد، مهمتر از اینها فضاى کتابها کمتر ارزشى و دینى است. متأسفانه عدهاى از برنامهریزان درسى چون حوزه اجرایى و کاربردى را به خوبى مورد بررسى قرار ندادهاند، حجم کتاب را متناسب با نیازها، امکانات و شرایط تدوین نمىکنند. توجه به رویکردهاى جدید در طراحى و ساماندهى برنامههاى درسى، تجدیدنظر و اصلاح در شیوههاى نظام آموزشى، تولید مواد آموزشى متنوع و هماهنگى متون درسى با آنها، شناسایى فضا و امکانات مورد نیاز برنامههاى درسى جهت پیشگیرى از تورم غیراصولى و محفوظاتى کتابهاى درسى و نیز برخى مطالعات تطبیقى به منظور روشن شدن مفاهیم، از عواملى است که اگر رعایت شوند، کتابهاى درسى وضع بهترى پیدا مىکنند.
در بررسىهاى آمارى مشخص گردیده است حدود 25 درصد دانشآموزان به درس و مدرسه علاقهاى ندارند و سبب این انزجار غالباً خشکى کلاسها، جذاب نبودن دروس و شیوههاى آموزشى نامطلوب بوده است. این واقعیت مؤید آن است که نظام تدوین کتابهاى درسى برخلاف دیگر کشورها هنوز هماهنگ با ذائقه، توانایىها و تفاوتهاى فردى دانشآموزان نمىباشد و این معضل، موجب گریزان شدن دانشآموزان از مطالب درسى و در نهایت شکست تحصیلى و ترک تحصیلى آنان گردیده است. در نگارش و ویرایش کتابهاى درسى نیز کمتر «درست نوشتن» مورد توجه قرار گرفته است.
کتاب بینشاسلامى اخیراً با عنوان «دین و زندگى» در اختیار دانشآموزان قرار گرفته است. نظام آموزش دینى باید به گونهاى باشد که مخاطبان خود را متوجه گوهر و باطن دین کند به علاوه این آموزشها بر اساس مباحث روانشناسى باید متناسب با رشد ذهنى کودکان، نوجوانان و جوانان باشد و هرچه آموزش عینىتر باشد، سطح یادگیرى و کارآیى آن بالاتر مىرود. در بین مطالب دینى، امور نظرى و اعتقادى که احیاناً به دفاع فلسفى و برهانى نیاز دارد، دیرتر از موضوعات دیگر فهمیده مىشود، اما آنچه ملموس، فهمیدنى و عمل کردنى است اخلاق است که مىتواند تنشهاى روحى نسل جوان را تسکین دهد و آنها را در تصمیمگیرىهاى افرطى و تفریطى معتدل نماید بنابراین باید در مجموعه آموزشهاى دینى اخلاق و فضایل و مکارم مورد تأکید قرار بگیرد؛ اما در کتابهاى درسى عکس این نکته را مشاهده مىکنیم؛ زیرا اکثر مطالب آنها به بحثهاى نظرى و برهانى اختصاص دارد که دیر یا زود به بوته فراموشى و حتى ناباورى سپرده خواهد شد واگر دانشآموز از آموزشهاى قابل توجه اخلاقى برخوردار باشد وقتى در بررسىهاى اعتقادى مشکلى پیدا کند، در هرحال مىتواند خود را از ورطه انحراف و سستى در عقیده برهاند، اما بحث اندک اخلاقى کتابهاى دینى مدارس نمىتواند چنین موضوعى را جامه عمل بپوشاند.
در کتابهاى ادبیات و علوم انسانى نیز مفاهیم ارزشى کمرنگ و احیاناً نارسا و ناقص معرفى شدهاند. نتایج یک بررسى نشان داده است که مفهوم «اعتماد» به عنوان یکى از ابعاد سرمایههاى معنوى جامعه در کتابهاى فارسى دوره دبستان مورد بىتوجهى و غفلت قرار گرفته است؛ اگر هم در جایى به جنبههاى مثبت اعتماد پرداخته شده، در مواردى جنبههاى منفى آن یعنى بىاعتمادى مطرح شدهاند، به علاوه به اعتماد شخصى تأکید شده و از اعتماد تعمیم یافته اثرى مشاهده نمىشود؛ جاى اعتماد به نظام نیز کاملاً خالى است.
در سال 1377 کتابى با عنوان تاریخ ایران(ج2) در دوره معاصر، براى سال دوم نظام جدید آموزش متوسطه تألیف گردید که در سال تحصیلى 1379 - 1378 در همین مقطع تدریس گشت که مضامین آن خشم بسیارى از افراد دلسوز و مدافع حقیقت را برانگیخت، زیرا در این کتاب، تاریخ معاصر در مواردى دچار اشکال شد و افراد و رجال تاریخى مسئله دار، موجه شناخته شدند و نقش عالمان دینى در نهضتهاى صدساله اخیر کمرنگ تلقى گردید. که خوشبختانه در چاپ جدید، موارد مورد تأمل اصلاح گردیده است و نگرانى هاى حامیان ارزشهاى دینى را تا حدودى کاهش داده است. آفتهاى نگارش تاریخ معاصر
در خصوص مسایل تاریخى و نگارش حوادث تاریخى و تجزیه و تحلیل آنها از گذشتههاى دور، آثارى به رشته تألیف در آمده است که هرکدام به سهم خود مزایا و نیز کاستىهایى داشتهاند و در اینجا مجال پرداختن به آنها نمىباشد، در چند دهه اخیر، نویسندگانى خوشفکر و واقعنگر و با انصاف دست به قلم بردند و نگاشتههاى جالبى با موضوع تاریخ و به ویژه تاریخ معاصر به جامعه عرضه نمودند، دکتر عباس زریابخویى، دکتر سیدجعفر شهیدى، دکتر عبدالحسین نوایى، دکتر عبدالله شهبازى، استاد محیط طباطبایى، دکتر موسىنجفى، رسول جعفریان و ... از آن جملهاند. اما به رغم این روزنههاى امیدوار کننده، نگارش تاریخ در ایران دچار دگرگونى حقایق و تحریف وقایع گردیده و این آفت به خصوص در تاریخ معاصر از مشروطه به بعد، به شکل بارزى به چشم مىخورد. متأسفانه عدهاى حتى با جعل اسناد و مخدوش نمودن مدارک معتبر، نکات مسلّم تاریخى را با توفان تحریف، غبارآلود و وارونه جلوه مىدهند. آنان در آثار خود مىکوشند که استقلال فرهنگى و سیاسى و نیز هویت ارزشى و فرهنگى ایران را مخدوش نشان دهند و رجال خائن، مشکوک، وابسته به قدرتهاى استعمار، فراماسون و سرسپرده به رژیم هاى استبدادى و حتى کارگزار ستم را شخصیتهایى موجه معرفى کنند و جنایاتها و خیانتهاى فاحش آنها را یک اشتباه عادى و طبیعى قلمداد نمایند و نقش عالمان شیعه را در حرکتهاى ضد استبدادى و ضد استکبارى خیلى ناچیز و حاشیهاى ترسیم مىکنند.
آنها مىکوشند به قیامها و نهضتهاى یک قرن اخیر، چهرهاى ملّى آنهم با تصور خودشان بدهند و نه سیمایى ارزشى و مقدس و مذهبى. در آثار آنان به بهانه بیان وقایع، نوعى ابتذال و مطالب منافى عفّت دیده مىشود. آنها معمولاً حرکتهاى مستبدانى چون رضاخان و فرزندش را که در جهت استحاله فرهنگ ایران صورت گرفته، یک نوع اصلاح طلبى، نوگرایى و تحول جلوهدادهاند تا یک حرکت وقیحانه، ضمناً با حمایت عوامل استعمارى، سیماى رهبران قیامها و نخبههاى راستین مذهبى و مردمى را مشوش، مردّد و غبارآلود و کدر معرفى مىکنند. به باستان گرایى تأکید دارند و مىکوشند دوران قبل از اسلام را درخشان، غنى و مفید جلوه دهند و به خواننده القاء کنند با آمدن عربها (نه اسلام) این وضع به هم خورد؛ کارى که سیاستمداران زمان رضاخان همچون «پیرنیا» در نگارش کتابهاى تاریخ ایران باستان پىگیرى مىکردند و ذکاء الملک فروغى پىگیر آن بود.
یکى از این افراد «فریدون آدمیت» است که همواره مورد حمایت رژیم پهلوى بود. وى از تمام رویدادها و اندیشههاى معاصر تاریخ ایران، افکار افراد سکولار را برگزیده است نوعى توهّمگرایى با بینش غیر دینى در آثار او دیده مىشود. او مىکوشد به مردمان ایران و خوانندگان بقبولاند که باید براى توسعه و ترقى، دنبالهرو تمدن غرب گردند. او حرکتهاى مذهبى به رهبرى عالمان شیعه را نوعى ارتجاع مىداند، و در فضایى بیگانه با تحولات اجتماعى سیاسى که با تکیه بر ارزشهاى شیعه صورت گرفتهاند، به تحلیل وقایع مىپردازد، آدمیت با چنین نگرشى، روشنفکرى و تجدد را مؤسس و عامل انقلاب مشروطه مىداند و مىکوشد تا روشنفکرانى چون میرزا فتحعلى آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانى، میرزا ملکم خان و طالبوف را تنها آشنایان به دموکراسى معرفى کند و آنان را در جایگاه رهبرى قیام مشروطه تثبیت نماید. دکتر شمسالدین میر علایى از وزیران دوران پهلوى در ترجمه بخشى از کتاب «ورنون والتراز» امانت را مراعات نکرده و به اهانت و نشر دروغ روى مىآورد. سرهنگ نجاتى نیز ملىگراى دیگرى است که در ترجمه همین کتاب یعنى مذاکرات دکتر مصدق و هریمن(نوشته والترز) چهره آیتالله کاشانى را مشوّش نشان مىدهد و ترجمه گزارشى از یک روزنامهنگار آمریکایى را نقل مىکند که آیتالله کاشانى مبلغى قابل توجه دریافت کرد، تا در کودتاى 28 مرداد 1332 ه.ش. شرکت کند در حالىکه خود آن آمریکایى مطمئن نیست که چنینکارى صورت گرفته باشد، متأسفانه شرکت انتشار هم این تحریف را در کتابى منتشر مىنماید. (کودتاى 28 مرداد، گازیوژوسکى، ترجمه غلامرضا نجاتى، تهران،1367 ص 36) بیژن جزنى، مارکسیست هم براى ما تاریخ معاصر مىنویسد و در آن تحریفات مورد نظرش را انجام مىدهد. یک ملىگراى وطنى به نام همایون کاتوزیان در کتابى تحت عنوان «مصدق و نبرد قدرت» با یک حکم کلّى مىنویسد: روحانیت دربست هوادار کودتا بود!! و به برخى از مراجع از جمله آیتالله بروجردى تهمت زده است، بدتر از اینها آن است که فدائیان اسلام را به عنوان افراد مؤثر در کودتاى 28 مرداد 1332 معرفى مىکند! در حالىکه رهبر این تشکیلات شهید سید مجتبى نواب صفوى موضع خود را در برابر شاه و دولت زاهدى اعلام نمود و تاوان این مخالفت را داد. ترویج عرفان بازارى و روانشناسى خرافى
کتابهاى روان شناسى گسترهاى از موضوعات گوناگون این رشته از دانش بشرى را در بر مىگیرند. صرفنظر از کتابهایى که جنبه علمى و پژوهشى دارند، تعدادى از کتابهایى که در حیطه روانشناسى روانه بازار نشر مىگردند غیر علمى و بازارى بوده و از نظر قوت و استحکام مطالب و علمى بودن بحثها و کاربردى بودن آنها ضعیفند، گروهى از این کتابها به خواب و رؤیا و تعبیر آنها و نیز طالعبینى هندى و ژاپنى اختصاص دارند که دانشمندان روانشناسى براى آنها اعتبارى قائل نیستند. در حوزه ترجمه این آثار با مترجمانى مواجه هستیم که به دلیل عدم آشنایى با روانشناسى، دقت لازم را در انتقال مفاهیم نمىکنند، گروهى نیز ترکیبى از روانشناسى غربى و روان شناسى اسلامى را در قالب کتاب تدوین و منتشر مىنمایند که این حرکت التقاطى کار شایسته و مفیدى نخواهد بود و خوشبختانه روانشناسى اسلامى آنقدر غنى هست که احتیاجى به کمک گرفتن از منابع اروپایى نداشته باشد؛ البته استفاده از نظرات دانشمندان غربى در تحلیل مباحث و ذیل موضوعات، اشکالى نخواهد داشت، ولى باید تفکیک بین آنها کاملاً مشخص باشد.
نکته دیگر، اینکه ترجمه آثار روانشناسى از نویسندگان هندى چون اُشو و کریشنامورتى این عارضه را دارد که افکار مذاهب هندو را به خواننده منتقل مىکند و ناخودآگاه در باورهاى ارزشى و دینى او تردید وارد مىکند. آثار اریک فروم و برتراندراسل نیز نوعى نگرش مادّى و دنیازدگى منهاى مذهب و معاد را به خواننده تزریق مىکنند. در پارهاى از منابع روانشناسى که ترجمه شدهاند مطالبى شرکآمیز و کفرآلود نیز قابل مشاهدهاند، فلورانس اسکاول شین در کتاب «در مخفى توفیق» با ترجمه گیتى خوشدل مىنویسد: عیسى گفت: من و پدر (خدا) یکى هستیم، من و اصل کائنات یگانهایم. در تعدادى از این کتابها مسایل مبتذل و شهوتانگیز به گونهاى صریح بیان شدهاند که مفسده دارند. در خصوص عرفان نیز وضع پریشانترى داریم، زیرا در داخل کشور عدهای، صوفىگرى و عرفان مسئولیت سوز و عزلتنشین و اهل انزوا و ملامت را مطرح مىکنند و متأسفانه این آثار به وفور در اختیار مردم قرار مىگیرد، نوشتههایى که در آنها اغراق، غلوّ، تحریف، بدعت و توهمها و تخیّلهاى صوفیانه به نام کرامت دیده مىشود. از سوى دیگر عرفان هندى، سرخپوستى و آثار صوفیان آمریکایى لاتین ترجمه و منتشر مىگردد که با خود، بار فرهنگى این مناطق و گرایشهاى دینى مؤلفان را به همراه مىآورد و خواننده را تحت تأثیر قرار مىدهد، در حالى که عرفان اصیل اسلامى که منبعث از قرآن و عترت است، همچون زرناب و گوهرى گرانبها کمتر عرضه مىگردد و برخى از این متون، آنقدر ثقیل هستند که خوانندگان عادى از فهم آنها عاجزند. عدهاى خواستهاند بگویند البته ترجمه ذن، بودیسم، هندوئیسم و تائوتیسم اشکالى ندارد و در این عصر نگرانىها و دلزدگى از تکنولوژى لازم است این آثار در اختیار علاقهمندان قرار بگیرد؛ در حالى که این خزِفها بازار پر رونق لعل که عرفان ناب اسلامى است را از رونق مىاندازد؛ به علاوه آنقدر آمیخته به خرافات و موهومات است که خواننده را از اندیشه و تفکر و بصیرت باز مىدارد و او را در دنیاى خیال و اوهام نگه مىدارد. از سوى دیگر، دستاندرکاران حوزه و کارشناسان معارف اسلامى باید برنامهریزى کنند تا عرفان اسلامى با سبکى نو و نثرى روان و محتوایى قابل فهم براى تمام گروههاى سنى به نگارش درآید و در اختیار عموم مردم قرار بگیرد. ما در زمینه عرفان، ذخایر فراوان داریم ولى کمتر استخراج و عرضه
گردیدهاند.
بسیارى از کتابهاى عرفانى و روانشناسى عامیانه و بازارى که در ایران تألیف و یا ترجمه مىگردد عارى از تحقیق هستند و اگر تورّقى گردند، مشاهده مىشود به تقلید از کتابهاى دیگر به وجود آمدهاند و از دیگران کلاهى براى خود بافتهاند به علاوه این آثار گرهگشا هم نبودهاند و صرفاً نامى فریبنده و کاذب دارند. مثل: صد کلید موفقیت، پیروزى آسان است، غلبه بر نگرانى، به سوى کامیابى، جوان شوید، شاداب گردید و ... آرى:
از محقق تا مقلد فرقهاست
کاین چون داود است و آن دیگر صداست
منبع گفتار این سوزى بود
و آن مقلد کهنه آموزى بود
(مولوى) ادبیات پریشان و آشفته
سوگمندانه باید گفت که حجم قابل توجهى از رمانها و داستانهایى که مخصوصاً در یک دهه اخیر نشر یافته است، هم از هویت اصیل ایرانى و هم از مسایل ارزشى فاصله دارد. به علاوه، در عرصه ادبیات افرادى را مطرح مىکنند که حتى در زندگى خویش براى حل مسایل فکری، فلسفى و نگرشى خویش مشکل داشتهاند و نمىتوانستهاند درک صحیحى از حیات انسانى داشته باشند، یکى از اینها صادق هدایت است که در سال 1381 به بهانه یکصدمین سال تولد او ویژهنامههاى زیاد، مقالههاى متعدد و کتابهاى قابل توجهى در معرفى او و آثارش انتشار یافت. موجب تأسف است که در کشورى شیعى که نظام آن متکى بر ارزشهاى مذهبى است، پوچگرایى و نیهیلیسم تبلیغ مىگردد وآثارى که یأس و حرمان و بیهودگى و فساد و ابتذال را ترویج مىکنند، طبع و نشر مىگردد.
نکته دیگر، اینکه به بهانه نشر فرهنگ مردم عدهاى مشغول جمعآورى و تدوین افسانههاى موهوم، آداب معارض با فرهنگ دینى و خرافات و امور اسطورهاى هستند، احمد شاملو با نوشتن کتاب «کوچه» در این راه گام بر داشت، على اشرف درویشیان نیز پانزده جلد فرهنگ عامیانه را فراهم آورده است که در برخى جلدهاى آن آنقدر مطالب مبتذل و فحشهاى عامیانه بودکه مدتها براى کسب مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى مشکل داشت، حمیدرضا شعربافیان، نیز «باورهاى عامیانه» را نوشته و به چاپ رسانیده است.
ادبیات عامهپسند یا نوشتههاى مخدر ذهنها که شکلى بازارى هم دارد، از دیگر آفتهاى زبان و ادبیات فارسى است، در این شیوه از نگارش، نقش شانس، تصادف و اقبال بسیار پر رنگ است حادثههاى غیرمنطقى یک مرتبه مسیر داستان را به سوى ماجرایى جدید سوق مىدهند، در این نوع ادبیات مسایل جنسى و امور ضد اخلاقى مشاهده مىگردد که خاصیتى جز ترویج فساد و فحشا ندارد. آثار ذبیحالله منصورى نمونهاى از ادبیات عامهپسند است. داستانهاى پلیسى و جنایى و رمانهاى عشقى چنین وضعى دارند. در رمانهاى خانم فهیمه رحیمى زندگى ناامید کننده است، مسایل معنوى حضور ندارند. مراسم خرافى زنده است. در روابط افراد ضوابط شرعى و عرفى مراعات نمىگردد، دختر و پسر به رقص و پایکوبى مىپردازند، رفتارهاى شهوتانگیز و نگاههاى آمیخته به گناه دیده مىشود.
شایسته است براى تهذیب و پالایش ادبیات از این هرزهگرىها و رمانهایى که اخلاق و فضیلت را تهدید مىکنند؛ فکرى بشود. البته باید گفت که در زمینه ادبیات پایدارى و انقلاب اسلامى آثار آموزندهاى به طبع رسیده اگرچه اندک است. چرا غافل شدهایم
با وجود کارهاى خوبى که در زمینه تألیف و تحقیق انجام مىگیرد، اما در مقابل، از موریانههاى فرهنگى که به جان فضایل و مکارم افتادهاند مقدارى غفلت کردهایم. نباید اجازه دهیم نسل جوان از گذشته ارزشمند خود گسسته گردد؛ سکوت و خاموشى در برابر این حرکت، خیانت به معنویت و معرفت دینى است.
در برابر کتابهایى که غربىها مىنویسند و در ایران ترجمه مىشوند، نیز، غالباً خاموش نشستهایم. اصولاً پیشگامان شرقشناسى و ایرانشناسى کشیشان بودهاند؛ سپس عوامل سیاسى به این میدان وارد شدهاند و آنهمه مطالب تحریف شده و مجعول در نوشتههاى خود آوردهاند، اکثر آثار دانشمندان اروپایى دربارة اسلام و بهخصوص تشیع و گرایشهاى مذهبى ایرانیان، با تعصب و غرض تألیف شده است و کوشش در تحریف حقایق در آنها دیده مىشود. دقت کنید فردى مثل منتسکیو با آن اعتبار علمى و فلسفى در فصل دوم از بخش شانزدهم کتاب روح القوانین چه اشتباهاتى را در خصوص زندگى رسول اکرم(ص) مرتکب مىشود. باید در برابر این توطئههاى فرهنگى و یورشهاى فکرى به معرفت و ادبیات و توانایىهاى علمى مسلح گردید و با سبکى بدیع و قالبى زیبا آثارى ارزشمند به جامعه عرضه نمود. نگارش کتاب براى خنثى نمودن اندیشههاى وارداتى مسئلهدار از زمان امام صادق(ع) متداول بوده است. هشام بن حکم در رد اقوال فیلسوفان یونان کتابى نوشت که خشم یحیى بن خالد برمکى را که در دستگاه هارون منزلتى داشت و متهم به زندقه بود، برانگیخت و سرانجام با سیاست وى، هشام کشته شد. سیداحمد صفایى وقتى مشاهده کرد از ذکر فضایل متکلمى چون هشام بن حکم، در کتاب تاریخ علم کلام به قلم شبلى نعمانى خوددارى شده است، در مدت سه سال موفق گردید کتابى تحت عنوان «هشام بن حکم متکلم معروف قرن دوم هجرى» بنویسد که دانشگاه تهران آن را چاپ کرده است. شیخ مفید، آراى گروهى از روشنفکران منحرف را به محاکمه کشید و بطلان آنها را پدیدار ساخت. قاضى نورالله شوشترى «مجالس المؤمنین» و «احقاق الحق» را نگاشت. وقتى مولوى عبدالعزیز دهلوى عالم برجسته هندى کتاب «تحفه اثناعشریه» را بدون رعایت جانب حق نوشت و در آن عقاید شیعه را مورد اعتراض قرار داد، میرحامد حسین در برابرش ایستاد و کتاب گرانسنگ «عبقات الانوار» را تدوین نمود. وقتى جرجى زیدان در کتاب مشهور خود: «تاریخ آداب اللغه العربیه» شیعه را طایفهاى کوچک معرفى کرد که آثار قابل اعتنایى ندارد، سیدحسین صدر با نوشتن کتاب «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام» پاسخ جهالتها و غرض ورزىهاى او را داد. علامه کاشف الغطا نیز کتاب مزبور را نقد کرد و اشتباهات جرجى زیدان را باز گفت، شیخ آقا بزرگ تهرانى نیز طبقات اعلامالشیعه و کتاب الذریعه را نوشت. امام خمینى در برابر یاوه سرایىهاى کتاب «اسرار هزارساله» کتاب مهم و نفیس «کشف اسرار» را نگاشت. البته کسانى که مىخواهند از طریق نگارش به دفاع از اسلام بپردازند، باید صلاحیت لازم را داشته باشند، اگر مىخواهند مطلبى را ساده بنویسند تا مردم و خصوصاً نوجوانان و جوانان آنها را درک کنند، نباید به این بهانه سطحى و عامیانه بنویسند، بلکه باید دقت و عمق و برهان در آن موج بزند. نقش مهم نویسنده این است که محصول چندین سال تحقیق و تتبع خود را به صورتى روشن و شیوا عرضه کند. جامعه به بصیرت، معنویت و فضایل نیاز دارد و یکى از طرق رسیدن به این منظور مطالعه آثار خوب، مفید و آموزنده است، حال که این همه آثار گمراه کننده و حاوى تحریفات و ابتذال و اعوجاج در معرض دید جوانان قرار مىگیرد، چرا باید کوتاهى کنیم؟ کتابهاى پژوهشى و تحقیقى و نسخهشناسى و مانند آن لازم هستند، اما براى عموم مردم قابل استفاده نمىباشند و باید در این زمینه همه نویسندگان متدین بسیج گردند و چه خوب است بسیج، یک شاخهاى از نویسندگان خودى را ساماندهى کند. بدیهى است براى نویسندگان، آگاهى و فضل کفایت نمىکند، بلکه ذوق ادبى، توانایى در خلق اثرى با رعایت جوانب گوناگون براى اینکار، لازم است، شناخت موقعیتها، مقتضیات زمان، روحیات جامعه و حالات رفتارى مقاطع گوناگون سنى نیز ضرورت دارد.