آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

«أفرأیت من اتخذ الهه هواه و اضله اللّه على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة، فمن یهدیه من بعد اللّه، أفلا تذکرون.» (سوره جاثیه، آیه 23)
اى رسول خدا آیا نمى‏بینى آن را که هواى نفس خویش را خداى خود قرار داده و خدا او را با علم (پس از اتمام حجت) گمراه مى‏سازد و برگوش و دلش مهر مى‏زند و بر دیده‏اش پرده‏اى مى‏افکند، پس چه کسى بعد از خدا او را هدایت خواهد کرد آیا پند نمى‏گیرید؟

از اینکه در این آیه کریمه واژه «الهه» را مقدّم بر «هواه» ذکر کرده است معلوم مى‏شود که چنین کسى کاملاً مى‏داند که خدا و پروردگارى دارد و باید او را بپرستد و از او اطاعت نماید ولى از آنکه گرفتار هواى نفس است بجاى خدا، هوا را مى‏پرستد و به جاى "اللّه" از نفس خود که مالامال از فساد و شهوات است اطاعت مى‏کند، بلکه هواى نفس را به جاى خدا قرار مى‏دهد و این عبارت بسیار زیبا و رسا است که خداوند مى‏فرماید: «اتخذ الهه هواه» خداى خود را هواى خود قرار داده است پس چنین انسان گمراهى که عارفانه و عالمانه اطاعت هواى نفس مى‏کند و از خدا دورى مى‏جوید سزاوار است که مورد خشم و نفرین پروردگار قرار گیرد و خداوند او را در حالت گمراهى رها سازد.
حال باید دید چگونه ممکن است کسى هواى خود را عبادت کند، با آنکه عبادت تنها و تنها شایسته مقام ربوبى است؟
آرى! همین طور است عبادت فقط از آن خدا است ولى عبادت مگر چه مى‏باشد؟ عبادت چیزى جز اطاعت نیست، پس هر کس دیگرى را - چه از جنس انسان باشد و چه از جنس جماد باشد و یا حتى ملائکه باشد - اطاعت کند، او را در حقیقت عبادت کرده است و آن شى‏ء را معبود خویش قرار داده است.
خداوند مى‏فرماید:
«الم اعهد الیکم یا بنى آدم ألاّ تعبدوا الشیطان انه لکم عدوٌ مبین و أن اعبدونى هذا صراط مستقیم» آیا با شما فرزندان آدم پیمان نبستم که عبادت شیطان نکنید چرا که او براى شما دشمنى است آشکار، بلکه مرا عبادت کنید که عبادت من، صراط مستقیم و راه درست و صحیح است.
دقت فرمائید خداوند هشدار مى‏دهد که من با شما آدمیان از «روز الست» پیمان بستم که از شیطان دورى کنید و او را نپرستید و از او اطاعت نکنید. عبادت به معناى اطاعت است، پس اگر کسى شیطان را یا هواى نفس را اطاعت کند آن را «اله» خود قرار داده، و او را مى‏پرستد. و این در حالى است که مى‏داند باید خدا را عبادت کند. یعنى در فطرت هر کسى نهفته است که باید تنها خدا را بپرستد و او را عبادت کند و براى خدا شریکى قرار ندهد.
در روایت مشهور از رسول خدا(ص) آمده است: «کل مولود یولد على الفطرة فأبواه یهودانه أو ینصرانه أو یمجسانه» هر نوزادى بر فطرت به دنیا مى‏آید و این پدر و مادرش هستند که او را یهودى یا نصرانى و یا مجوسى مى‏کنند. در این روایت مقصود از فطرت همان وحدانیت الهى و اعتراف به خدا و اقرار به عبودیت و پرستش مطلق از حق است. و این همان هدایت تکوینى است که انسان را به سوى خدا سوق مى‏دهد و خداوند این فطرت را بدون کم و زیاد به هر انسانى عطا کرده است. ضمناً از این روایت معلوم مى‏شود فطرت انسانى همان اسلام است و بس. در جاى دیگرى از قرآن مجید آمده است: «فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرة اللّه التى فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللّه ذلک الدین القیّم» این دین قیّم و استوار همان فطرت الهى است که خداوند مردم را بر آن دین آفریده است پس تو اى رسول خدا به سوى همین دین حنیف روى آور. هرگز در خلق خدا تبدیل و تغییرى روا نیست.
بازگردیم به آیه مورد نظر:
خداوند هشدار مى‏دهد که هوا را خداى خود قرار ندهید، و هوا امرى کلى و جامع است که شامل هر چیزى مى‏شود که "صبغة اللّه" نداشته باشد و از روى اندیشه و هواى انسانى تراوش کرده باشد. چه بسا انسانهایى فکر مى‏کنند که فلان امر شاید موجب وحدت و یگانگى مردم شود و احتمالاً مردم را به انسجام و توافق برساند ولى نمى‏توان به صرف اندیشه، آن را مطرح کرد، باید هر اندیشه و فکرى را منطبق با قرآن و سنت دانست و با استفاده از متخصصین که فقهاى عالى مقام و مخالف هواى نفس هستند آن اندیشه و فکر را مورد نقد و بررسى قرار داد و سرانجام اگر مطابق با حکم خدا بود، به مرحله اجرا رساند نه آنکه اگر خود پسندید به آن بسنده کند و شامل همان کسانى شود که درباره‏شان فرمود:«و هم یحسبون انّهم یحسنون صنعاً» گمان مى‏کنند که کار درستى انجام مى‏دهند!
این مطلب بسیار مهم است و باید دست اندرکاران و مسئولان امور بدان توجه بیشتر کنند که ما تابع حق باید باشیم نه آنکه هرچه ما اندیشیدیم حق است؟! در آیه قرآن آمده است:
«ولو اتبع الحق أهواءهم لفسدت السموات و الارض» و اگر حق از هواى نفس آنان پیروى کند تمام آسمان‏ها و زمین نابود شده و به فساد کشیده مى‏شوند.
«أضلّه اللّه على علم» پس از گمراه شدن آن انسان که هواى خود را خداى خویش قرار داده خداوند مى‏فرماید که او را گمراه مى‏کند زیرا او عالم به وضعیت خود بوده و مى‏دانست که به بى‏راهه مى‏رود.
در جائى دیگر از قرآن مى‏فرماید: «و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم» به آن کافر شدند در حالى که یقین به آن داشتند.
پس قطعاً مقصود از (على علم) این است که اینچنین کسانى که هواپرست‏اند عالمانه و با شعور از آن اطاعت مى‏کنند و هواى خود را مقدّم بر خدا مى‏دانند و این گمراهى بزرگى است که انسان بداند و خلاف کند. البته شاید براى برخى از مردم شگفت‏انگیز و باور کردنى نباشد که انسانى با علم به وجود خدا و ضرورت تبعیت و پیروى و اطاعت از او، هواى نفس خود را مورد اطاعت و پرستش قرار دهد ولى هرگز عجیب نیست. انسان‏هاى زیادى - چه بسا در لباس دین هم باشند - در همین دنیاى معاصر دیده مى‏شوند که با علم و درایت و شعور و ایمان و عواقب امور و باورکردن مبدأ و معاد، تمام ارزشهاى الهى را زیر پا مى‏گذارند و با کمال جرأت در برابر آن ارزشها مقاومت مى‏کنند و نه تنها خود را گرفتار غضب و خشم خدا نموده بلکه مردم را به فساد و انحراف مى‏کشانند. مگر ابوجهل نبود که مى‏گفت: «و اللّه انى لأعلم انه صادق» به خدا قسم مى‏دانم که محمد(ص) راست مى‏گوید ولى به خاطر هواى نفس با وى مخالفت مى‏کرد و چه بسیارند ابوجهلان دانشمند که همه چیز را به خاطر هوا زیر پا مى‏گذارند!
چنین فاسدان هواپرستى که شاید به خاطر مقام یا جاه و یا مال و یا رسیدن به بعضى از لذائذ دنیوى، عالمانه هواى نفس و شهوات خود را خداى خویش قرار مى‏دهند و ازهواى نفس بجاى پروردگارشان اطاعت و عبادت مى‏کنند، قطعاً مورد خشم و نفرت ذات مقدس حق قرار مى‏گیرند و خداوند مهر قهر خود را بر زبان و دیدگانشان مى‏زند و پرده‏اى از ظلمت بر قلوبشان مى‏افکند که در این راه پلید انحرافى غوطه ورشوند و در منجلاب فساد و تباهى غرق گردند و هرگز به سوى دین قیّم فطرت باز نگردند چه اینکه دیگر قابلیت بازگشت ندارند.
«فمن یهدیه من بعد اللّه» واى به حالشان و چه بد عاقبتى به انتظار آنان است. اینها که از خدا روى برگرداندند و به خاطر هر چیز غیر اخلاقى پیروى از هواى نفس کردند، پس از خدا چه کسى آنها را هدایت خواهد کرد؟!
«و من یضلل اللّه فماله من هاد» و هر که خدا او را گمراه کند، پس دیگر هرگز هدایت کننده‏اى نخواهد داشت. البته باز هم تکرار مى‏کنیم که خداوند کسى را گمراه نمى‏کند، بلکه همه را با فطرت به دنیا مى‏آورد و این انسان‏ها هستند که با دیدن راه راست و کژ، یابه سوى صراط مستقیم روى مى‏کنند و یا به بى راهه مى‏روند که در آن حال، دیگر جاى بازگشت براى کژان و منحرفان نخواهد بود.
«افلا تذکرون» آیا نمى‏خواهید عبرت بگیرید و از حال این مردم متذکر شوید و به سوى خدا روى آورید و هواى نفس را زیر پاى خود پایمال کنید؟
در روایتى از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:
«احذروا أهواءکم کما تحذرون أعداءکم» اى مردم از هواى نفس خود آنچنان بترسید که از دشمنانتان مى‏ترسید.
«فلیس شى‏ء أعدى للرجال من اتباع اهوائهم و حصائد ألسنتهم» هیچ چیزى براى انسان دشمن‏تر از پیروى کردن از هواى نفس و آنچه بر زبان جارى مى‏شود نیست.
خداوندا به تو پناه مى‏بریم از تبعیت و پیروى کردن و اطاعت نمودن از هواها و شهوت‏ها و خواسته‏هاى نابجاى نفس امّاره.

تبلیغات