امامان حاملان کتاب خدا
آرشیو
چکیده
متن
سخن پیرامون شرح زیارت جامعه کبیره این جامعترین متن امامشناسى بود. در این مقاله به شرح جمله «وحملة کتاب اللّه» مىپردازیم.
سلام بر شما امامان که حامل کتاب خداوند هستید. ابتدا به شرح واژهها و سپس به شرح جمله مىپردازیم: شرح واژهها
واژه حمله جمع حامل است ریشه این واژه از حمل است به معناى بار برداشتن و برنشاندن است و هرگاه با على ذکر شود به معناى نهادن است. «حِمل» بر وزن «شِعر» بارى است که بر پشت حمل مىشود. «...و ان تدع مثقلة الى حِملها لایحمل منه شىء و لو کان ذاقربى...؛(1)...و اگر شخص سنگین بارى دیگرى را براى حمل بار خود بخواند (پاسخ منفى به دعوت او مىدهد) و چیزى از آن را بر دوش نخواهد گرفت هرچند از نزدیکان او باشد.»
«حَمُولَة» به معناى حیوانات بزرگ بار بر هستند مانند شتر و اسب و نظایر آن «...و من الانعام حمولة و فرشاً...؛(2) خداوند کسى است که از چهار پایان براى شما حیوانات بزرگ باربر و حیوانات کوچک آفرید.» واژه کتاب
«کتاب» مصدر ثلاثى مجرد از ریشه کتب است این واژه غالباً بر مجموعه واحد دست نوشته یا چاپ شده اطلاق مىگردد. غرض از کتاب چیزى است که پارهاى از معانى یا اشیاء دیگر را ضبط و نگهدارى مىکند به گونهاى که در اختیار ضبط کننده و احیاناً دیگران است و هر وقت که بخواهند مىتوانند به آن مراجعه کنند. واژه «کتاب» در قرآن در چند معنى به کار رفته است.
1- مجموعهاى که مشتمل بر قوانین و مقررات وحى باشد:
«...فبعث اللّه النبیّین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق؛(3) پس خداوند پیامبران را مژده رسان و بیم دهنده برانگیخت و همراه آنها کتاب آسمانى را به حق فرستاد.»
اما بر سایر مجموعههایى که وحى است اما قوانین ندارد کتاب اطلاق نشده «زبور» گفته شده است: «و آتینا داود زبوراً؛(4) و به داود زبور عطا کردیم.»
2- جایگاه ثبت عقاید، اخلاق و اعمال انسانها که این خود بر سه نوع است:
الف - کتاب شخصى افراد «و کل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشوراً؛(5) و سرنوشت هر انسانى را بر گردنش لازم و ثابت کردیم و در روز قیامت نوشتهاى را براى او بیرون مىآوریم که آن را باز و گشوده دیدار خواهد کرد.
«فاما من اوتى کتاب بیمینه؛(6) پس آن کس که نامه عملش به دست راستش داده شود.»
ب - کتابى که کارنامه هر امت را جداگانه ثبت کرده است: «کل امة تدعى الى کتابها؛(7) هر امتى به سوى کتاب خود خوانده مىشود.
ج - کارنامه همه خلایق: «و وضع الکتاب فترى المجرمین مشفقین مما فیه؛(8) و آن کتاب نهاده مىشود پس گنهکاران را از آنچه در آن است هراسان خواهى دید...
همین کتاب است که گاهى به معناى کتاب ابرار و کتاب فجار تقسیم مىشود.
3- حقیقتى که تفصیل احکام هستى با تمام جزئیاتش در آن ثبت است:
«...و عندنا کتاب حفیظ؛(9) و در نزد ما کتابى است که حافظ است و از هر حادثهاى و تفسیر محفوظ مىماند. «... و لا رطب و لایابس الّا فى کتاب مبین؛(10)...و هیچتر و خشکى نیست جز آنکه در کتابى روشن هست.
از این حقیقت به علم الهى (البته بعضى از مراتب آن) لوح محفوظ و امثال آن تعبیر مىشود.
4- قباله نکاح و تجارت یا دست نوشتههاى بشرى
«ولا تعزموا عقدة النکاح حتى یبلغ الکتاب اجله؛(11) و هرگز تصمیم بستن عقد زوجیت نگیرید تا عده مقرر(که مکتوب است) به پایان رسد.» دقت در موارد استعمال نشان مىدهد که قرآن کریم گاهى واژه کتاب را در کتاب تکوینى و گاه در کتاب تدوینى به کار برده است.(12) حاملان کتاب خدا
اینک سؤال این است که مراد از جمله فوق چیست؟
برخى این جمله را به معناى این گرفتهاند که شما عالمان به کتاب الهى هستید، برخى آنرا بدین معنا گرفتهاند که شما عاملان به قرآن هستید ولى به نظر مىرسد که مناسب است معناى این جمله را عام بگیریم یعنى هم شما حاملان علم قرآنید و هم عاملان به قرآن و اصولاً عمل بى علم امکان ندارد. امامان عاملان به کتاب خدا
اینکه علم قرآن نزد امامان است از بدیهیات معارف حقّه است «بل هو آیات بینات فى صدور الّذین اوتوا العلم و ما یجحد بآیاتنا الّا الظالمون؛(13) بلکه این کتاب آسمانى مجموعهاى از آیات روشن است که در سینه صاحبان علم جاى دارد و آیات ما را جز ستمگران انکار نمىکنند.»
در روایات فراوانى مصداق «الذین اوتوا العلم» معصومین (ع) معرفى شدهاند. از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت شده هم الائمه(ع) (14) در برخى روایات آمده است «نحن وایانا عنى» اوتوا العلم مائیم و آیه ما را اراده کرده است.(15)
در روایتى امام صادق(ع) فرمود: «هم الائمه من آل محمد صلوات اللّه علیهم اجمعین باقیة دائمة فى کل حین؛(16) اینان امامان از آل محمد(ص) که پیوسته در هر زمان باقى و دائمند.»
در روایتى امام باقر(ع) فرمود: «من عسى ان یکون غیرنا؛(17) چه کسى غیر از ما مىتواند مراد باشد.» در روایتى دیگر امام باقر(ع) اشاره به سینه خودشان فرمودند.(18)
حضرت امیرمؤمنان على(ع) فرمود:
«ما نزلت علیه آیة فى لیل و لانهار و لاسماء و لاارض و لادنیا ولا آخرة و لا جنة و لانار ولاسهل و لا جبل و لاضیاء و لاظلمة الا اقرأنیها و املاها علىّ فکتبتها بیدى و علّمنى تأویلها و تفسیرها و ناسخها و منسوخها و محکمها و متشابهها و خاصها و عامها و این نزلت و فیم نزلت الى یوم القیامة.»(19)
هیچ آیهاى نه در شب و نه در روز، نه در آسمان و نه در زمین، نه درباره دنیا و نه درباره آخرت، نه درباره بهشت و نه درباره دوزخ، نه در صحرا و نه در کوه، نه در روشنائى و نه در تاریکى بر پیامبر نازل نشد مگر آنکه مرا به خواندن آن وا داشت و آنرا بر من املاء کرد و من بدست خویش آنرا نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام آن و جاى نزول و علت نزول آن را تا روز قیامت به من آموخت.
«قل کفى باللّه شهیداً بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب»(20).
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه فرمود: «ایانا عنى و علىّ اوّلنا و افضلنا و خیرنا بعد النبى(ص)؛(21) خداوند در این آیه تنها ما را اراده کرده است و امیرالمؤمنین على(ع) اول ما و افضل ما و بهترین ما بعد از پیامبر(ص) است.»
نیز فرمود: «ما ادعى احد من الناس انه جمع القرآن کلّه کما انزل الّا کذّاب و ما جمعه و حفظه کما نزّله اللّه تعالى الّا على بن ابى طالب(ع) و الائمة من بعده علیهم السلام؛(22) هیچکس نمىتواند ادعاء کند که علم به تمام قرآن را در خود جمع کرده مگر آنکه دروغگو باشد کسى جز على بن ابى طالب(ع) و ائمه بعد از او علم به قرآن را آنگونه که خدا نازل کرده حفظ و جمع نکرده است.»
حضرت امام صادق(ع) فرمود: «و اللّه انى لاعلم کتاب اللّه من اوله الى آخره کانه فى کفّى..؛(23) بخدا قسم کتاب خدا را از آغاز تا پایان چنان مىدانم که گویا در کف دست من است.»
«سلمة بن محرز» گوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود:
«انّ من علم ما اوتینا تفسیرالقرآن و احکامه؛(24) از جمله علومى که خداوند به ما عنایت کرده است علم تفسیر قرآن و احکام آن است.
حضرت امام صادق(ع) فرمود: «انا اهل بیت لم یزل اللّه یبعث فینا من یعلم کتابه من اوّله الى آخره؛(25) پیوسته در میان ما اهلبیت پیامبر کسانى برانگیخته مىشوند که عالم به کتاب از آغاز تا پایان آنند.»
روایات در این باره فراوان است.(26)
بر اساس این روایات آنان که در پى یافتن معارف قرآنى هستند باید بدانند که چشمه زلال معارف قرآنى اهل بیت علیهمالسلاماند. منطق اخبارىها
گفتنى است که منطق ما منطق اخبارىها نیست که مىگویند ظاهر کتاب خدا حجت نیست و حتى «نصوص صریح کتاب» را هم نمىتوان بدون روایات معصومین (ع) فهمید: محمد امین استرآبادى بنیانگذار مکتب اخبارىگرى مىگوید:
«... و انه لا سبیل لنا فیما لانعلمه من الاحکام النظریة الشرعیة اصلیة کانت او فرعیة الا السماع من الصادقین علیهم السلام و انه لایجوز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر کتاب اللّه و لا ظواهر السنن النبویه ما لم یعلم احوالهما من جهة اهل الذکر؛(27)... و راهى نداریم در احکام نظرى شرعى که به آنها علم نداریم مگر آنکه از امامان (ع) بشنویم و استنباط احکام نظرى از ظواهر کتاب خدا و ظواهر سنتهاى پیامبر مادامى که حال اینها از امامان(ع) ندانیم.
محدث بزرگوار مرحوم شیخ حر عاملى که گرایش اخبارىگرى دارد در ابواب صفات قاضى بابى تحت این عنوان منعقد کرده است که «باب عدم جواز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر القرآن الّا بعد معرفة تفسیرها من الائمه(ع)؛(28) باب عدم جواز استنباط احکام نظرى از ظواهر قرآن مگر بعد از شناختن تفسیر آنها از امامان.»
برخى از اخباریین تا بدانجا پیش رفتند که گفتند حتّى «قل هو اللّه احد» را هم نمىتوان جز با تفسیر امامان فهمید.(29)
البته این گرایش اخبارى گرى افراطى است، اخبارىهاى معتدل این مبنا را نادرست مىدانند. نیاز به اهل بیت در فهم قرآن
منطق ما این منطق نیست بلکه بر این باوریم که ظواهر قرآن قابل فهم است و مهمترین دلیل مطلب آن است که امامان قرآن را مرجع و مرجح صحت و سقم روایات به حساب آورده و شیوه استنباط احکام خداوند را از کتاب خدا به آنها آموزش دادهاند و دلایل دیگر.
امّا سخن ما اینست که نمىتوانیم در تفسیر قرآن خود را مستغنى از روایات ببینیم و بگوئیم بدون استفاده از روایات قرآن را تفسیر مىکنیم. این عبارت دیگر «حسبنا کتاب اللّه» است منطق کسانى که با این شعار «ما را کتاب خدا بس» است اهل بیت(ع) را از جایگاه حقشان کنار گذاشتند.
معناى تفسیر قرآن به قرآن استغناء از روایات نیست دلیلش اینست که مرحوم علامه طباطبائى که در تفسیر فراوان از این شیوه بهره مىگیرد خود در ذیل آیات «بحث روائى» دارد که تحلیل عمیق این بزرگوار از روایات نیز استفاده کردنى و ستودنى است.
امامان «حملة کتاب اللّه» هستند، آنان که در پى یافتن، معارف زلال اسلام ناب محمّدى(ص) با الهام از قرآنند نمىتوانند از این کوثر استفاده نکنند.
این یک تفسیر «حملة کتاب اللّه». امامان عاملان به کتاب خدا
دیگر تفسیر این جمله آن است که امامان عاملان به کتاب خدا هستند آنان در صدر کسانى هستند که عامل به قرآنند.
مبناى این تفسیر این است که در قرآن حمل به این معنا آمده است:
«مثل الّذین حملوا التوراة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفاراً...؛(30)مثل آنان که مکلّف به تورات شدند ولى حق آن را اداء ننمودند مانند دراز گوشى هستند که کتابهائى را حمل مىکنند...»
این آیه شریفه مثالى است براى عالمان بى عمل که سنگینى مسئولیت علم را به دوش مىکشند بى آنکه از برکات آن بهره گیرند. همانند درازگوشى که بار کتاب دارد. او از کتاب چیزى جز سنگینى احساس نمىکند و برایش تفاوت ندارد که سنگ و چوب بر پشت دارد یا کتابهائى که دقیقترین اسرار آفرینش و مفیدترین برنامههاى زندگى در آن است. در روایات نکوهش شدیدى از عالم بى عمل شده است در بعضى تعبیرات تشبیه به «شجر بلاثمر» درخت بى میوه شدهاند و در برخى دیگر به «سحاب بلامطر» ابر بى باران و...و... از بعضى روایات استفاده مىشود که عالم بى عمل شایسته نام عالم نیست نبى اکرم(ص) فرمود: «لا یکون المرء عالما حتى یکون بعلمه عاملاً؛(31) انسان عالم نخواهد شد مگر آنکه به علمش عمل کند.»
امیرمؤمنان على(ع) در خطبهاى فرمود:
«ایها الناس اذا علمتم فاعملوا بما علمتم لعلکم تهتدون ان العالم العامل بغیره کالجاهل الحائر الّذى لایستفیق من جهله بل قد رأیت الحجة علیه اعظم و الحسرة الزم؛(32) اى مردم هنگامى که چیزى را دانستید عمل کنید تا هدایت یابید زیرا عالمى که بر خلاف علمش عمل کند مانند جاهل سرگردانى است که هرگز از جهلش هشیار نمىشود بلکه من حجت را بر چنین عالمى بزرگتر و حسرت را پایدارتر مىبینم.»
بر این اساس «حمّلوا» و «لم یحمولها» تفسیر به عمل و عمل نکردن شده است. با این مبنا «حملة کتاب اللّه» بدین معنا مىشود که شما امامان هستید که عامل بر کتاب خدا هستید. شما هستید که مصداق «یتلونه حق تلاوته» قرآن را تلاوت مىکنند حق تلاوت هستید: «الّذین آتینا هم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون به و من یکفر به فاولئک هم الخاسرون؛(33) کسانى که کتاب آسمانى به آنها دادهایم و آن را با دقت مىخوانند به پیامبر(ص) ایمان مىآورند و کسانى که به او کافر شوند زیان کارند.»
در حدیثى از حضرت امام صادق(ع) «یتلونه حق تلاوته» چنین تفسیر شده است:
«یرتلون آیاته و یتفقهون به و یعملون باحکامه و یرجون وعده و وعیده و یعتبرون بقصصه و یأتمرون باوامره و ینتهیون بنواهیه ما هو و اللّه حفظ آیاته و درس حروفه و تلاوة سوره و درس اعشاره و اخماسه، حفظوا حروفه و اضاعوا حدوده و انما هو تدبر آیاته و العمل بارکانه قال اللّه تعالى کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته؛(34) منظور اینست که آیات آنرا به دقت بخوانند و حقایق آنرا درک کنند و به احکام آن عمل نمایند و به وعدههاى آن امیدوار و از وعیدهاى آن ترسان باشند از داستانهاى آن عبرت گیرند به اوامرش گردن نهند و نواهى آنرا بپذیرند. به خدا سوگند منظور حفظ آیات و خواندن حروف و تلاوت سورهها و یاد گرفتن اعشار و اخماس (تقسیماتى که در قرآن مىشود مانند تقسیم به سى جزء و یا هر جزء به چهار حزب و امثال آن) آن نیست - آنها حروف قرآن را حفظ کردند اما حدود آنرا ضایع ساختند منظور تنها اینست که در آیات قرآن بیندیشند و به احکامش عمل کنند چنانکه خداوند مىفرماید این کتابى است که ما بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبر کنند.»
در روایتى آمده است که: ابو ولّاد گوید تفسیر آیه فوق را از امام صادق(ع) پرسیدم حضرت فرمود: «هم الائمة»(35) اینان که مصداق «یتلونه حق تلاوته» اند امامان معصوم علیهم السلام هستند. امامان اولین عاملان به قرآن
آرى امامان در خط مقدّم عمل کنندگان به کتاب خداوند در تمامى عرصهها هستند. اگر در قرآن مىخوانند و لا یغتب بعضکم بعضاً(36) نباید بعضى از شما غیبت بعضى دیگر کنند. خود مقیدند که جلوى این گناه را بگیرند در روایتى آمده است: شخصى مىخواست نزد سید الشهداء(ع) از کسى غیبت کند حضرت فرمود: «یا هذا کفّ عن الغیبة فانها ادام کلاب النار»(37) فلانى زبان از غیبت فروبند که غیبت خورش سگان جهنم است، سالار شهیدان اگر در قرآن مىخواند: «کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر...؛(38) شما بهترین امتى هستید که (از جانب خدا) بر مردم (جهان) پدیدار شدهاید به کار پسندیده امر مىکنید و از کار زشت باز مىدارید» خود در خط مقدم آمران به معروف و ناهیان از منکر است آنهم با هزینه جان خود و عزیزانش و اسارت خاندان مکرمش، او از آغاز حرکت سخن از امر به معروف و نهى از منکر داشت. به هنگامى که مىخواست در مدینه با تربت پاک پیامبر وداع کند فرمود: «...اللهم انى احبّ المعروف و انکر المنکر...؛(39)خدایا من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم.»
نیز در وصیت نامه الهى حضرتش که مىتوان آنرا منشور جاوید نهضت حسینى نامید، مىفرماید: «...ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر...؛(40) برآنم که امر به معروف و نهى از منکر نمایم...» این یعنى عمل به قرآن آنهم با این هزینه سنگین!
حضرت امام سجاد(ع) که در قرآن مىخواند: «...والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و اللّه یحب المحسنین...؛(41) «اهل تقوا»...خشم خود را فرو مىبرند و از خطاى مردم در مىگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
حضرتش خود عامل به این آیه است.
«کنیزکى مىخواست آب وضو براى آن حضرت فراهم آورد که ظرف سفالین از دستش فرو افتاد و شکست! امام به کنیزک نگاهى کرد کنیز گمان کرد که مولایش خشمگین شده است، این آیه را خواند: «...والکاظمین الغیظ» متقین خشم خود را فرو مىخورند امام فرمود: بر خشم خود چیره شدم، کنیز ادامه آیه را خواند و گفت: «والعافین عن النّاس» یعنى آنان که از خطاى مردم چشم مىپوشند امام فرمود: من از تو گذشتم کنیز ادامه داد: «و اللّه یحب المحسنین» خداوند نیکوکاران را دوست دارد، امام فرمود تو را در راه خدا آزاد ساختم.(42)
و از این نمونهها در زندگانى امامان فراوان است که ذکر نمونهها از عهده یک مقاله بیرون است.
در پایان این نکته گفتنى است: که عامل بودن این ذوات مقدس به کتاب خدا محدود به عمل به ظواهر که از عهده بسیارى از انسانهاى عادى برمىآید نیست بلکه آنها عامل به جمیع مراتب ظاهر و باطن قرآن کریم هستند کتابى که عصاره نظام هستى است یعنى اگر نظام هستى را خلاصه کنند به این کتاب تبدیل خواهد شد و اگر این کتاب را تفصیل دهند به نظام هستى مبدّل خواهد گشت و این همان هماهنگى کتاب تکوین و کتاب تدوین است چنانکه اگر هویت انسان کامل معصوم(ع) به صورت کتاب تدوینى درآید در چهره قرآن حکیم ظهور مىکند و اگر قرآن کریم به صورت انسان کامل معصوم درآید در چهره رسول گرامى و اهل بیت عصمت(ع) تجلّى مىیابد بنابراین قرآن حکیم پیام جامع و مشترک بین انسان و جهان است.(43)
آرى همانگونه که در مورد پیامبر اکرم(ص) آمده است که اخلاقش قرآن بود امام سلام اللّه علیهم اجمعین نیز اخلاق قرآنى داشته و در حقیقت «تجسم قرآن» بودند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره فاطر، آیه 18. 2. سوره انعام، آیه 42. 3. سوره بقره، آیه 213. 4. سوره نساء، آیه 163. 5. سوره اسراء، آیه 13. 6. سوره انشقاق، آیه 7. 7. سوره جاثیه، آیه 28. 8. سوره کهف، آیه 49. 9. سوره «ق»، آیه 4. 10. سوره انعام، آیه 59. 11. سوره بقره، آیه 235. 12. ادب فناى مقربان، ج 2، از ص 185 تا 187 با تلخیص. 13. سوره عنکبوت، آیه 49. 14. اصول کافى، ج 1، ص 414 ح 2 - کنزالدقائق، ج 9، ص 227 با تصحیحهاى عراقى . 15. بصائر الدرجات جزء رابع، ص 207، ح 16. 16. تأویل الآیات، ج1، ص 432. 17. بصائر الدرجات، جزء رابع، ص 205، ح 4. 18. مرآة العقول، ج 2، ص 436. 19. تحف العقول، ص 196. 20. سوره رعد، آیه 43. 21. اصول کافى، ج 1، ص 229. 22. همان، ص 228. 23. قرآن در احادیث اسلامى، ص 178 به نقل از تفسیر عیاشى 24. اصول کافى، ج 1، ص 229. 25. قرآن در احادیث اسلامى، ص 178 به نقل از تفسیر عیاشى. 26. مراجعه کنید به کتاب موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 10، از ص 49 تا 59. 27. الفوائد المدنیه، ص 47. 28. وسائل الشیعة، ج 18، ص 129. 29. الحدائق الناضرة، ج 1، ص 27 - الدرة النجفیة، ص 169. 30. سوره جمعه، آیه 5. 31. المحجة البیضاء، ج 1، ص 125. 32. نهج البلاغه کلمات قصار، کلمه 366. 33. سوره بقره، آیه 121. 34. المیزان، ج 1، ص 260، چاپ بیروت. 35. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 120، تفسیر صافى، ج 4، ص 315. 36. سوره حجرات، آیه 12. 37. تحف العقول، ص 245. 38. سوره آل عمران، آیه 110. 39. مقتل خوارزمى، ج 1، ص 186. 40. همان، ص 188. 41. سوره آل عمران، آیه 134. 42. ارشاد مفید، ج 1، ص 142 - اعلام الورى، ص159؛ کشف الغمه ج 2، ص 276، امام سجاد جمال نیایشگران، ص 740 43. ادب فناى مقربان، ج 2، ص 190.
سلام بر شما امامان که حامل کتاب خداوند هستید. ابتدا به شرح واژهها و سپس به شرح جمله مىپردازیم: شرح واژهها
واژه حمله جمع حامل است ریشه این واژه از حمل است به معناى بار برداشتن و برنشاندن است و هرگاه با على ذکر شود به معناى نهادن است. «حِمل» بر وزن «شِعر» بارى است که بر پشت حمل مىشود. «...و ان تدع مثقلة الى حِملها لایحمل منه شىء و لو کان ذاقربى...؛(1)...و اگر شخص سنگین بارى دیگرى را براى حمل بار خود بخواند (پاسخ منفى به دعوت او مىدهد) و چیزى از آن را بر دوش نخواهد گرفت هرچند از نزدیکان او باشد.»
«حَمُولَة» به معناى حیوانات بزرگ بار بر هستند مانند شتر و اسب و نظایر آن «...و من الانعام حمولة و فرشاً...؛(2) خداوند کسى است که از چهار پایان براى شما حیوانات بزرگ باربر و حیوانات کوچک آفرید.» واژه کتاب
«کتاب» مصدر ثلاثى مجرد از ریشه کتب است این واژه غالباً بر مجموعه واحد دست نوشته یا چاپ شده اطلاق مىگردد. غرض از کتاب چیزى است که پارهاى از معانى یا اشیاء دیگر را ضبط و نگهدارى مىکند به گونهاى که در اختیار ضبط کننده و احیاناً دیگران است و هر وقت که بخواهند مىتوانند به آن مراجعه کنند. واژه «کتاب» در قرآن در چند معنى به کار رفته است.
1- مجموعهاى که مشتمل بر قوانین و مقررات وحى باشد:
«...فبعث اللّه النبیّین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق؛(3) پس خداوند پیامبران را مژده رسان و بیم دهنده برانگیخت و همراه آنها کتاب آسمانى را به حق فرستاد.»
اما بر سایر مجموعههایى که وحى است اما قوانین ندارد کتاب اطلاق نشده «زبور» گفته شده است: «و آتینا داود زبوراً؛(4) و به داود زبور عطا کردیم.»
2- جایگاه ثبت عقاید، اخلاق و اعمال انسانها که این خود بر سه نوع است:
الف - کتاب شخصى افراد «و کل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشوراً؛(5) و سرنوشت هر انسانى را بر گردنش لازم و ثابت کردیم و در روز قیامت نوشتهاى را براى او بیرون مىآوریم که آن را باز و گشوده دیدار خواهد کرد.
«فاما من اوتى کتاب بیمینه؛(6) پس آن کس که نامه عملش به دست راستش داده شود.»
ب - کتابى که کارنامه هر امت را جداگانه ثبت کرده است: «کل امة تدعى الى کتابها؛(7) هر امتى به سوى کتاب خود خوانده مىشود.
ج - کارنامه همه خلایق: «و وضع الکتاب فترى المجرمین مشفقین مما فیه؛(8) و آن کتاب نهاده مىشود پس گنهکاران را از آنچه در آن است هراسان خواهى دید...
همین کتاب است که گاهى به معناى کتاب ابرار و کتاب فجار تقسیم مىشود.
3- حقیقتى که تفصیل احکام هستى با تمام جزئیاتش در آن ثبت است:
«...و عندنا کتاب حفیظ؛(9) و در نزد ما کتابى است که حافظ است و از هر حادثهاى و تفسیر محفوظ مىماند. «... و لا رطب و لایابس الّا فى کتاب مبین؛(10)...و هیچتر و خشکى نیست جز آنکه در کتابى روشن هست.
از این حقیقت به علم الهى (البته بعضى از مراتب آن) لوح محفوظ و امثال آن تعبیر مىشود.
4- قباله نکاح و تجارت یا دست نوشتههاى بشرى
«ولا تعزموا عقدة النکاح حتى یبلغ الکتاب اجله؛(11) و هرگز تصمیم بستن عقد زوجیت نگیرید تا عده مقرر(که مکتوب است) به پایان رسد.» دقت در موارد استعمال نشان مىدهد که قرآن کریم گاهى واژه کتاب را در کتاب تکوینى و گاه در کتاب تدوینى به کار برده است.(12) حاملان کتاب خدا
اینک سؤال این است که مراد از جمله فوق چیست؟
برخى این جمله را به معناى این گرفتهاند که شما عالمان به کتاب الهى هستید، برخى آنرا بدین معنا گرفتهاند که شما عاملان به قرآن هستید ولى به نظر مىرسد که مناسب است معناى این جمله را عام بگیریم یعنى هم شما حاملان علم قرآنید و هم عاملان به قرآن و اصولاً عمل بى علم امکان ندارد. امامان عاملان به کتاب خدا
اینکه علم قرآن نزد امامان است از بدیهیات معارف حقّه است «بل هو آیات بینات فى صدور الّذین اوتوا العلم و ما یجحد بآیاتنا الّا الظالمون؛(13) بلکه این کتاب آسمانى مجموعهاى از آیات روشن است که در سینه صاحبان علم جاى دارد و آیات ما را جز ستمگران انکار نمىکنند.»
در روایات فراوانى مصداق «الذین اوتوا العلم» معصومین (ع) معرفى شدهاند. از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت شده هم الائمه(ع) (14) در برخى روایات آمده است «نحن وایانا عنى» اوتوا العلم مائیم و آیه ما را اراده کرده است.(15)
در روایتى امام صادق(ع) فرمود: «هم الائمه من آل محمد صلوات اللّه علیهم اجمعین باقیة دائمة فى کل حین؛(16) اینان امامان از آل محمد(ص) که پیوسته در هر زمان باقى و دائمند.»
در روایتى امام باقر(ع) فرمود: «من عسى ان یکون غیرنا؛(17) چه کسى غیر از ما مىتواند مراد باشد.» در روایتى دیگر امام باقر(ع) اشاره به سینه خودشان فرمودند.(18)
حضرت امیرمؤمنان على(ع) فرمود:
«ما نزلت علیه آیة فى لیل و لانهار و لاسماء و لاارض و لادنیا ولا آخرة و لا جنة و لانار ولاسهل و لا جبل و لاضیاء و لاظلمة الا اقرأنیها و املاها علىّ فکتبتها بیدى و علّمنى تأویلها و تفسیرها و ناسخها و منسوخها و محکمها و متشابهها و خاصها و عامها و این نزلت و فیم نزلت الى یوم القیامة.»(19)
هیچ آیهاى نه در شب و نه در روز، نه در آسمان و نه در زمین، نه درباره دنیا و نه درباره آخرت، نه درباره بهشت و نه درباره دوزخ، نه در صحرا و نه در کوه، نه در روشنائى و نه در تاریکى بر پیامبر نازل نشد مگر آنکه مرا به خواندن آن وا داشت و آنرا بر من املاء کرد و من بدست خویش آنرا نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام آن و جاى نزول و علت نزول آن را تا روز قیامت به من آموخت.
«قل کفى باللّه شهیداً بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب»(20).
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه فرمود: «ایانا عنى و علىّ اوّلنا و افضلنا و خیرنا بعد النبى(ص)؛(21) خداوند در این آیه تنها ما را اراده کرده است و امیرالمؤمنین على(ع) اول ما و افضل ما و بهترین ما بعد از پیامبر(ص) است.»
نیز فرمود: «ما ادعى احد من الناس انه جمع القرآن کلّه کما انزل الّا کذّاب و ما جمعه و حفظه کما نزّله اللّه تعالى الّا على بن ابى طالب(ع) و الائمة من بعده علیهم السلام؛(22) هیچکس نمىتواند ادعاء کند که علم به تمام قرآن را در خود جمع کرده مگر آنکه دروغگو باشد کسى جز على بن ابى طالب(ع) و ائمه بعد از او علم به قرآن را آنگونه که خدا نازل کرده حفظ و جمع نکرده است.»
حضرت امام صادق(ع) فرمود: «و اللّه انى لاعلم کتاب اللّه من اوله الى آخره کانه فى کفّى..؛(23) بخدا قسم کتاب خدا را از آغاز تا پایان چنان مىدانم که گویا در کف دست من است.»
«سلمة بن محرز» گوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود:
«انّ من علم ما اوتینا تفسیرالقرآن و احکامه؛(24) از جمله علومى که خداوند به ما عنایت کرده است علم تفسیر قرآن و احکام آن است.
حضرت امام صادق(ع) فرمود: «انا اهل بیت لم یزل اللّه یبعث فینا من یعلم کتابه من اوّله الى آخره؛(25) پیوسته در میان ما اهلبیت پیامبر کسانى برانگیخته مىشوند که عالم به کتاب از آغاز تا پایان آنند.»
روایات در این باره فراوان است.(26)
بر اساس این روایات آنان که در پى یافتن معارف قرآنى هستند باید بدانند که چشمه زلال معارف قرآنى اهل بیت علیهمالسلاماند. منطق اخبارىها
گفتنى است که منطق ما منطق اخبارىها نیست که مىگویند ظاهر کتاب خدا حجت نیست و حتى «نصوص صریح کتاب» را هم نمىتوان بدون روایات معصومین (ع) فهمید: محمد امین استرآبادى بنیانگذار مکتب اخبارىگرى مىگوید:
«... و انه لا سبیل لنا فیما لانعلمه من الاحکام النظریة الشرعیة اصلیة کانت او فرعیة الا السماع من الصادقین علیهم السلام و انه لایجوز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر کتاب اللّه و لا ظواهر السنن النبویه ما لم یعلم احوالهما من جهة اهل الذکر؛(27)... و راهى نداریم در احکام نظرى شرعى که به آنها علم نداریم مگر آنکه از امامان (ع) بشنویم و استنباط احکام نظرى از ظواهر کتاب خدا و ظواهر سنتهاى پیامبر مادامى که حال اینها از امامان(ع) ندانیم.
محدث بزرگوار مرحوم شیخ حر عاملى که گرایش اخبارىگرى دارد در ابواب صفات قاضى بابى تحت این عنوان منعقد کرده است که «باب عدم جواز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر القرآن الّا بعد معرفة تفسیرها من الائمه(ع)؛(28) باب عدم جواز استنباط احکام نظرى از ظواهر قرآن مگر بعد از شناختن تفسیر آنها از امامان.»
برخى از اخباریین تا بدانجا پیش رفتند که گفتند حتّى «قل هو اللّه احد» را هم نمىتوان جز با تفسیر امامان فهمید.(29)
البته این گرایش اخبارى گرى افراطى است، اخبارىهاى معتدل این مبنا را نادرست مىدانند. نیاز به اهل بیت در فهم قرآن
منطق ما این منطق نیست بلکه بر این باوریم که ظواهر قرآن قابل فهم است و مهمترین دلیل مطلب آن است که امامان قرآن را مرجع و مرجح صحت و سقم روایات به حساب آورده و شیوه استنباط احکام خداوند را از کتاب خدا به آنها آموزش دادهاند و دلایل دیگر.
امّا سخن ما اینست که نمىتوانیم در تفسیر قرآن خود را مستغنى از روایات ببینیم و بگوئیم بدون استفاده از روایات قرآن را تفسیر مىکنیم. این عبارت دیگر «حسبنا کتاب اللّه» است منطق کسانى که با این شعار «ما را کتاب خدا بس» است اهل بیت(ع) را از جایگاه حقشان کنار گذاشتند.
معناى تفسیر قرآن به قرآن استغناء از روایات نیست دلیلش اینست که مرحوم علامه طباطبائى که در تفسیر فراوان از این شیوه بهره مىگیرد خود در ذیل آیات «بحث روائى» دارد که تحلیل عمیق این بزرگوار از روایات نیز استفاده کردنى و ستودنى است.
امامان «حملة کتاب اللّه» هستند، آنان که در پى یافتن، معارف زلال اسلام ناب محمّدى(ص) با الهام از قرآنند نمىتوانند از این کوثر استفاده نکنند.
این یک تفسیر «حملة کتاب اللّه». امامان عاملان به کتاب خدا
دیگر تفسیر این جمله آن است که امامان عاملان به کتاب خدا هستند آنان در صدر کسانى هستند که عامل به قرآنند.
مبناى این تفسیر این است که در قرآن حمل به این معنا آمده است:
«مثل الّذین حملوا التوراة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفاراً...؛(30)مثل آنان که مکلّف به تورات شدند ولى حق آن را اداء ننمودند مانند دراز گوشى هستند که کتابهائى را حمل مىکنند...»
این آیه شریفه مثالى است براى عالمان بى عمل که سنگینى مسئولیت علم را به دوش مىکشند بى آنکه از برکات آن بهره گیرند. همانند درازگوشى که بار کتاب دارد. او از کتاب چیزى جز سنگینى احساس نمىکند و برایش تفاوت ندارد که سنگ و چوب بر پشت دارد یا کتابهائى که دقیقترین اسرار آفرینش و مفیدترین برنامههاى زندگى در آن است. در روایات نکوهش شدیدى از عالم بى عمل شده است در بعضى تعبیرات تشبیه به «شجر بلاثمر» درخت بى میوه شدهاند و در برخى دیگر به «سحاب بلامطر» ابر بى باران و...و... از بعضى روایات استفاده مىشود که عالم بى عمل شایسته نام عالم نیست نبى اکرم(ص) فرمود: «لا یکون المرء عالما حتى یکون بعلمه عاملاً؛(31) انسان عالم نخواهد شد مگر آنکه به علمش عمل کند.»
امیرمؤمنان على(ع) در خطبهاى فرمود:
«ایها الناس اذا علمتم فاعملوا بما علمتم لعلکم تهتدون ان العالم العامل بغیره کالجاهل الحائر الّذى لایستفیق من جهله بل قد رأیت الحجة علیه اعظم و الحسرة الزم؛(32) اى مردم هنگامى که چیزى را دانستید عمل کنید تا هدایت یابید زیرا عالمى که بر خلاف علمش عمل کند مانند جاهل سرگردانى است که هرگز از جهلش هشیار نمىشود بلکه من حجت را بر چنین عالمى بزرگتر و حسرت را پایدارتر مىبینم.»
بر این اساس «حمّلوا» و «لم یحمولها» تفسیر به عمل و عمل نکردن شده است. با این مبنا «حملة کتاب اللّه» بدین معنا مىشود که شما امامان هستید که عامل بر کتاب خدا هستید. شما هستید که مصداق «یتلونه حق تلاوته» قرآن را تلاوت مىکنند حق تلاوت هستید: «الّذین آتینا هم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون به و من یکفر به فاولئک هم الخاسرون؛(33) کسانى که کتاب آسمانى به آنها دادهایم و آن را با دقت مىخوانند به پیامبر(ص) ایمان مىآورند و کسانى که به او کافر شوند زیان کارند.»
در حدیثى از حضرت امام صادق(ع) «یتلونه حق تلاوته» چنین تفسیر شده است:
«یرتلون آیاته و یتفقهون به و یعملون باحکامه و یرجون وعده و وعیده و یعتبرون بقصصه و یأتمرون باوامره و ینتهیون بنواهیه ما هو و اللّه حفظ آیاته و درس حروفه و تلاوة سوره و درس اعشاره و اخماسه، حفظوا حروفه و اضاعوا حدوده و انما هو تدبر آیاته و العمل بارکانه قال اللّه تعالى کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته؛(34) منظور اینست که آیات آنرا به دقت بخوانند و حقایق آنرا درک کنند و به احکام آن عمل نمایند و به وعدههاى آن امیدوار و از وعیدهاى آن ترسان باشند از داستانهاى آن عبرت گیرند به اوامرش گردن نهند و نواهى آنرا بپذیرند. به خدا سوگند منظور حفظ آیات و خواندن حروف و تلاوت سورهها و یاد گرفتن اعشار و اخماس (تقسیماتى که در قرآن مىشود مانند تقسیم به سى جزء و یا هر جزء به چهار حزب و امثال آن) آن نیست - آنها حروف قرآن را حفظ کردند اما حدود آنرا ضایع ساختند منظور تنها اینست که در آیات قرآن بیندیشند و به احکامش عمل کنند چنانکه خداوند مىفرماید این کتابى است که ما بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبر کنند.»
در روایتى آمده است که: ابو ولّاد گوید تفسیر آیه فوق را از امام صادق(ع) پرسیدم حضرت فرمود: «هم الائمة»(35) اینان که مصداق «یتلونه حق تلاوته» اند امامان معصوم علیهم السلام هستند. امامان اولین عاملان به قرآن
آرى امامان در خط مقدّم عمل کنندگان به کتاب خداوند در تمامى عرصهها هستند. اگر در قرآن مىخوانند و لا یغتب بعضکم بعضاً(36) نباید بعضى از شما غیبت بعضى دیگر کنند. خود مقیدند که جلوى این گناه را بگیرند در روایتى آمده است: شخصى مىخواست نزد سید الشهداء(ع) از کسى غیبت کند حضرت فرمود: «یا هذا کفّ عن الغیبة فانها ادام کلاب النار»(37) فلانى زبان از غیبت فروبند که غیبت خورش سگان جهنم است، سالار شهیدان اگر در قرآن مىخواند: «کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر...؛(38) شما بهترین امتى هستید که (از جانب خدا) بر مردم (جهان) پدیدار شدهاید به کار پسندیده امر مىکنید و از کار زشت باز مىدارید» خود در خط مقدم آمران به معروف و ناهیان از منکر است آنهم با هزینه جان خود و عزیزانش و اسارت خاندان مکرمش، او از آغاز حرکت سخن از امر به معروف و نهى از منکر داشت. به هنگامى که مىخواست در مدینه با تربت پاک پیامبر وداع کند فرمود: «...اللهم انى احبّ المعروف و انکر المنکر...؛(39)خدایا من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم.»
نیز در وصیت نامه الهى حضرتش که مىتوان آنرا منشور جاوید نهضت حسینى نامید، مىفرماید: «...ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر...؛(40) برآنم که امر به معروف و نهى از منکر نمایم...» این یعنى عمل به قرآن آنهم با این هزینه سنگین!
حضرت امام سجاد(ع) که در قرآن مىخواند: «...والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و اللّه یحب المحسنین...؛(41) «اهل تقوا»...خشم خود را فرو مىبرند و از خطاى مردم در مىگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
حضرتش خود عامل به این آیه است.
«کنیزکى مىخواست آب وضو براى آن حضرت فراهم آورد که ظرف سفالین از دستش فرو افتاد و شکست! امام به کنیزک نگاهى کرد کنیز گمان کرد که مولایش خشمگین شده است، این آیه را خواند: «...والکاظمین الغیظ» متقین خشم خود را فرو مىخورند امام فرمود: بر خشم خود چیره شدم، کنیز ادامه آیه را خواند و گفت: «والعافین عن النّاس» یعنى آنان که از خطاى مردم چشم مىپوشند امام فرمود: من از تو گذشتم کنیز ادامه داد: «و اللّه یحب المحسنین» خداوند نیکوکاران را دوست دارد، امام فرمود تو را در راه خدا آزاد ساختم.(42)
و از این نمونهها در زندگانى امامان فراوان است که ذکر نمونهها از عهده یک مقاله بیرون است.
در پایان این نکته گفتنى است: که عامل بودن این ذوات مقدس به کتاب خدا محدود به عمل به ظواهر که از عهده بسیارى از انسانهاى عادى برمىآید نیست بلکه آنها عامل به جمیع مراتب ظاهر و باطن قرآن کریم هستند کتابى که عصاره نظام هستى است یعنى اگر نظام هستى را خلاصه کنند به این کتاب تبدیل خواهد شد و اگر این کتاب را تفصیل دهند به نظام هستى مبدّل خواهد گشت و این همان هماهنگى کتاب تکوین و کتاب تدوین است چنانکه اگر هویت انسان کامل معصوم(ع) به صورت کتاب تدوینى درآید در چهره قرآن حکیم ظهور مىکند و اگر قرآن کریم به صورت انسان کامل معصوم درآید در چهره رسول گرامى و اهل بیت عصمت(ع) تجلّى مىیابد بنابراین قرآن حکیم پیام جامع و مشترک بین انسان و جهان است.(43)
آرى همانگونه که در مورد پیامبر اکرم(ص) آمده است که اخلاقش قرآن بود امام سلام اللّه علیهم اجمعین نیز اخلاق قرآنى داشته و در حقیقت «تجسم قرآن» بودند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره فاطر، آیه 18. 2. سوره انعام، آیه 42. 3. سوره بقره، آیه 213. 4. سوره نساء، آیه 163. 5. سوره اسراء، آیه 13. 6. سوره انشقاق، آیه 7. 7. سوره جاثیه، آیه 28. 8. سوره کهف، آیه 49. 9. سوره «ق»، آیه 4. 10. سوره انعام، آیه 59. 11. سوره بقره، آیه 235. 12. ادب فناى مقربان، ج 2، از ص 185 تا 187 با تلخیص. 13. سوره عنکبوت، آیه 49. 14. اصول کافى، ج 1، ص 414 ح 2 - کنزالدقائق، ج 9، ص 227 با تصحیحهاى عراقى . 15. بصائر الدرجات جزء رابع، ص 207، ح 16. 16. تأویل الآیات، ج1، ص 432. 17. بصائر الدرجات، جزء رابع، ص 205، ح 4. 18. مرآة العقول، ج 2، ص 436. 19. تحف العقول، ص 196. 20. سوره رعد، آیه 43. 21. اصول کافى، ج 1، ص 229. 22. همان، ص 228. 23. قرآن در احادیث اسلامى، ص 178 به نقل از تفسیر عیاشى 24. اصول کافى، ج 1، ص 229. 25. قرآن در احادیث اسلامى، ص 178 به نقل از تفسیر عیاشى. 26. مراجعه کنید به کتاب موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 10، از ص 49 تا 59. 27. الفوائد المدنیه، ص 47. 28. وسائل الشیعة، ج 18، ص 129. 29. الحدائق الناضرة، ج 1، ص 27 - الدرة النجفیة، ص 169. 30. سوره جمعه، آیه 5. 31. المحجة البیضاء، ج 1، ص 125. 32. نهج البلاغه کلمات قصار، کلمه 366. 33. سوره بقره، آیه 121. 34. المیزان، ج 1، ص 260، چاپ بیروت. 35. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 120، تفسیر صافى، ج 4، ص 315. 36. سوره حجرات، آیه 12. 37. تحف العقول، ص 245. 38. سوره آل عمران، آیه 110. 39. مقتل خوارزمى، ج 1، ص 186. 40. همان، ص 188. 41. سوره آل عمران، آیه 134. 42. ارشاد مفید، ج 1، ص 142 - اعلام الورى، ص159؛ کشف الغمه ج 2، ص 276، امام سجاد جمال نیایشگران، ص 740 43. ادب فناى مقربان، ج 2، ص 190.