معلم رکن آموزش و پرورش
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کسى گفت: چونى چنین رنج بر
به تعظیم استاد بیش از پدر؟
بگفتا: زد آن نقش آب و گِلم
وزین تربیت یافت جان و دلم
از آن شد تن من پذیراى جان
وزین آمدن زنده و جاودان
«جامى» تعلیمات معلمان بشریت
در فرهنگ لغت معلم به معناى تعلیم دهنده، آموزنده، مدرّس، آموزگار، استاد و شیخ آمده است. در اهمیت مقام معلم همین بس که پروردگار متعال نخستین معلم انسانیت است، چرا که به قول قرآن کریم خداوند تمامى اسماء را به آدم آموخت: و علّم آدم الاسماء کلّها؛(1) و نیز کلام وحى تأکید دارد معلم و آموزنده شما خداست: و یعلّمکم اللّه و اللّه بکلّ شىءٍ علیم(2) و در سوره اقرأ که به قول جمعى، آغازین سوره بود که بر رسول اکرم(ص) نازل گردید، خداوند مىفرماید: الّذى علّم بالقلم، علّم الانسان ما لم یعلم(3) و در سوره الرحمن مىخوانیم: الرّحمن علّم القرآن خلق الانسان علّمه البیان.(4)
اساس فرهنگ و معارف بشرى خواندن، نوشتن و سخن گفتن است و آنچه بشر را از سایر موجودات ممتاز مىسازد همین سه مورد مىباشد و معلّم اینها خداى عزّو جلّ است زیرا در مقام خواندن مىفرماید: علّم القران و علّم بالقلم و علّمه البیان که به نوشتن و تکلّم اشاره دارد. بنابراین عالم صنع به منزله مدرسهاى است که افراد بشر به تفاوت مراتب، تفاوتهاى فردى و استعدادها، فراگیران این مدرسه هستند. خداوند متعال علاوه بر این که معلّم عمومى و مربّى تمام انسانها مىباشد، تعلیم اختصاصى هم دارد و شاگرد اول و برجستگان تدریس خصوصى او انبیاء و اولیاء عظام هستند. در سوره کهف ذیل داستان خضر و موسى(ع) خداوند درباره خضر مىفرماید: آتیناه رحمةً من عندنا و علّمناه من لدنّا علماً(5)، در اینجا خداوند معلّم اختصاصى یکى از بندگان با استعداد و شایسته خود است که به مرتبه علم لدّنى در برابر دانش اکتسابى ارتقاء داده شد. رسول اکرم(ص) در روایتى فرمودهاند: ادّبنى ربّى فاحسن تأدیبى: پروردگارم مرا تربیت کرده و نیکو مرا ادبآموخته و مرا به حسن ادب پرورش داده است.
بعد از خداوند که معلّم و مربّى اول خلایق است، انبیاء و فرستادگان الهى معلّم ثانى جوامع بشرى هستند، در واقع این شاگردان شایسته مکتب حق بر حسب مشیّت و عنایت خداوندى به مقام و رتبه معلمى دیگر آحاد بشر رسیدهاند و با نیل چنین منزلتى، اعتبار و افتخار یافتهاند. آنان به مدد وحى و الهام ربّانى بدون واسطه یا توسط یکى از ملائکه که امین وحى و جبرئیل یا پیک پروردگار نامیده مىشود تعلیم و تربیت یافته تا به سرحد خلافت معلم اول(خداوند) ترقى نمودهاند. پیک وحى یا به تعبیر قرآن «شدید القوى» همچون دانشیار از طرف خداوند مأمور املاء و تعلیم و تدریس کتاب وحى است، درباره رسول اکرم(ص) قرآن مىفرماید: هو الّذى بعث فى الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة؛(6) در آیهاى دیگر تصریح گردیده است: لقد منّ اللّه على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة(7) پس از پیامبران، اولیاء الهى و ائمه هدى مربّى و معلم انسانهاى تشنه معارف و مکارم مىباشند. معلم نخستین امام، رسول اکرم(ص) مىباشد چنانکه آن حضرت مىفرماید: آن زمان که کودکى بیش نبودم (رسول خدا) مرا به خانه خود برد و مورد پرورش قرار داد. هر روز از اخلاق و منش خود لوایى به من مىنمایاند و مرا در درجهاى بالاتر و برتر قرار مىداد و دستور مىداد تا بدان راه گام نهم و هرسال مرا با خود به کوه حراء مىبرد و چیزهایى نشانم مىداد که به دیگران ارائه نداد.(8) این نمونه و شواهد فراوان دیگر نشان دهنده یک نوع تربیت ویژه است که نبى اسلام آن را در مورد امام اول به انجام رسانید تا او را براى معلّمى جامعه اسلامى مهیا سازد. حضرت امام حسین(ع) در قیام خود علیه استبداد یک کلاس درس و مکتبى آموزشى و تربیتى تربیت داد که طى آن در برابر انحرافات پایمردى نشان داد، در قالب ارزشهاى قرآنى از مکتب اسلام پاسدارى کرد و براى اصلاح امت اسلامى و احیاء نمودن عنصر امر به معروف و نهى از منکر با مخالفان به مبارزه برخاست، از چهرههاى مزوّرى که در وراى آنها جز فساد،تباهى و تجاوز به آبرو و نوامیس و اموال مردم انگیزه دیگرى وجود ندارد، پرده برداشت، نیروهاى مخلص را جذب کرد و در جهت تزکیه و تهذیب اصحاب خویش کوشید و براى استمرار راه و رسیدن به هدف عالى و مقدّس نیروهاى زبده، خبره و برگزیده را تربیت کرد.
پیامبران و ائمه هم یادآورنده و متذّکرند و هم معلم، زیرا چه بسا خیلى مطالب به طور مبهم در ذهن افراد جامعه وجود دارد اما آنان نسبت به این مسایل بىاعتنا و در حال غفلت هستند و آن بزرگان سعى دارند انسان را بیدار کنند، در واقع زوایاى روح در خوابى عمیق فرو رفته است و پیامبر یا امامى آن روح غافل را آگاه مىسازد، آنان علاوه بر آن که مطالبى را که تاکنون در ذهن مردم نیامده است به آنان یاد مىدهند (و یعلّمکم ما لم تکونوا تعلمون)(9) به کمک نور تذکر، تنبّه و یادآورى، اشخاص را از ظلمت گناه و عصیان و تاریکىها و آلودگىها بیرون مىآورند و به فضاى نورانى تقوا و پارسایى و پاکیزگى سوق مىدهند.(10)
نکته دیگر این که در تعالیم انبیاء و وارثان آنان یعنى اولیاى الهى تعلیم کتاب با آموزش حکمت توأم است و این واژه یعنى حکمت به معناى مفاهیم خشک و بى روح فلسفه نمىباشد بلکه منظور ادراک و شناخت حقیقى امور و اشیاء است به نور باطن و روشنى درونى قرآن تأکید مىنماید به هر کس حکمت داده شود خیر فراوانى نصیب او گردیده است: «و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیراً کثیر»(11) آنچه موجب رستگارى و سعادت دنیوى و اخروى بشر مىگردد همین حکمت قرآنى و ایمانى است که از راه تهذیب اخلاق و صفاى باطن و اتصال به عالم قدس و ملکوت، براى مشتاقان طریق حق بدست مىآید و نتیجهاش رسیدن به مقام «علم الیقین» و «حق الیقین» است نه آنچه محصول اوهام و تخیّلات متزلزل افکار بشر است که نتیجهاى جز تردید، نگرانى و آشفتگى ندارد. از مرادف بودن کتاب با حکمت این نکته استنباط مىشود که تعلیم کتاب وقتى فایده دارد که با حکمت و تدبّر و فهم لطایف و دقایق محتویات کتاب قرین گردد و در یاد دادن و یاد گرفتن و کسب علوم و فنون صرفاً خواندن، نوشتن و به حافظه سپردن مضامین کتاب نیست بلکه درست فهمیدن و درک کردن روح مطالب نیز شرط است. صلاح دینى و سعادت واقعى جامعه و افراد وقتى تأمین مىگردد که تحصیل علوم و فنون با حکمت ایمانى، فضایل معنوى و مکارم اخلاقى مقرون باشد.(12) مقام و منزلت معلم
معلم از زبان واسطه فیض الهى، در ملکوت آسمانها عظیم خوانده مىشود: «من تعلّم العلم و عمل به و علّم للّه دعى فى ملکوت السموات عظیماً»(13) معلم مظهر اسم شریف محیى است که نفوس مستعد را به آب حیات علم احیا مىکند، معلم اگر در مسیر ارزشها گام بردارد و کارش الهى باشد در حقیقت فرزندان معنوى پرورش مىدهد و از عقیم بودن بدر مىآید و تا آثار وجودیش باقى است از آنها بهرهمند است که ارتقاى درجات نورى در نشأت ماوراى طبیعت عایدش مىگردد، بدون این که از پاداش عاملان به آثارش چیزى کم شود. علم شخص روح انسان و عمل ویژه بدن او در عالم آخرت است و هر کس به صورت علم و عمل خویش در سراى دیگر برانگیخته مىشود و این معلم است که مىتواند چنین ملکاتى را در انسانها شکوفا سازد و آنها را به سوى سعادت جاویدان رهنمون نماید. اگر نهال وجود طفل و نوجوانى به دست باغبانى شایسته قرار گیرد، شجره طیّبهاى پدید مىآید که ثمرات نورانى و معنوى آن معلم و متعلّم را ارتقاء خواهد داد:
قدر خود بشناس و مشمر سرسرى
خویش را کز هرچه گویم برترى
آن که دست قدرتش خاکت سرشت
حرف حکمت بر دل پاکت نوشت(14)
از این جهت امام خمینى(ره) شغل معلمان را بسیار شریف دانسته و آن را در ردیف برنامههاى تعلیماتى پیامبران دانستهاند و فرمودهاند: «شما باید خیلى توجه داشته باشید که یک مردم عادى نیستید، شماها معلم نسلى هستید که در آتیه همه مقدّرات کشور به آن نسل سپرده مىشود» و خاطرنشان ساختهاند: «معلم امانت دارى است که غیر از همه امانتها، انسان امانت اوست»(15) و در جمع گروهى از بانوان دزفول فرمودهاند: «شغل شما، شغل انسان سازى است، معلم انسان درست مىکند، همان شغل انبیاست، انبیاء آمدند...انسان درست کنند، آنها معلم همه بشر هستند، شما هم معلم یک عده هستید اینها در یک محیط وسیعتر و ماها در یک محیط کوچکتر، بنابراین، این شغل شما، شغل بسیار شریفى است لکن مسؤولیت آن هم بسیار زیاد است.»(16)
مقام معظم رهبرى حضرت آیة اللّه العظمى خامنهاى متذکر گردیدهاند: «حقیقت این است که معلم با بار معنایى که در این کلمه هست در همه جوامع نقش تعیین کننده دارد، زیرا در هر جامعهاى آنچه که تضمین کننده بقاء حرکت آن جامعه و در اختیار آن جامعه است، نسلهاى روبه رشدى هستند که اداره امور آن جامعه را در آینده بر عهده خواهند داشت. پس جهت آینده هر جامعه جهت نوباوگان آن جامعه است و نوباوگان در اختیار معلمان هستند لذاست که نقش معلم حسّاس است...»(17)
ایشان در جایى دیگر مىفرمایند: «معلمین، نسل آینده ما را مىسازند و چشم و چراغ این مملکت اند و صرف نظر از مجاهدین... باید بگویم که مؤثرترین و والاترین مشاغل، معلمى است زیرا همه براى کوتاه مدت و یا میان مدت کار مىکنند ولى معلّم براى استمرار زمان کار مىکند، همه مصرف کننده نیروى انسانى هستند و معلّم تولید کننده نیروى انسانى است.»(18)
اگر تربیت را فراهم نمودن زمینههاى بالندگى، متعادل کردن و بالابردن گوهر آدمى بدانیم و هدفش را فعلیت بخشیدن به استعدادهاى بالقوه آدمى در جهت کمال مقدّر و قرب الى اللّه در نظر آوریم، بدون شک معلّمان در تحقق این امر نقش ارزنده و بسزایى دارند و اگر مقصد تعلیم را انتخاب و انتقال عناصر فرهنگى و تجارب بشرى به نسل دیگر تصور کنیم این معلمان اند که در جوامع گوناگون و در اعصار مختلف در انتقال چنین عناصر و مفاهیمى سهم فراوانى داشتهاند.
اگر هدف از تزکیه را پاکسازى روح وروان و دل از تمامى زنگارهاى گناه و آلودگىها بدانیم این معلمان هستند که مراحل تخلیه، تحلیه و تجلیه را براى به کمال رسانیدن آدمى عملى مىسازند. شهید ثانى مىنویسد: به واسطه معلم است که دانش در دنیا باقى مىماند و از بین نمىرود، از این رو تدریس و تعلیم از مهمترین عبادات و از واجب کفایى است.(19)
با سخنان معلم، انسان جانى تازه بدست مىآورد، با شنیدن کلامش پر مىگیرد و پرواز مىکند و به آسمان انسانیت صعود مىنماید و به سرچشمه زلال و حکمت دست مىیابد، کلام معلم دیده درون را مىگشاید و بصیرت آدمى را افزایش داده و ارزشهاى والا را در معرض دید او قرار مىدهد، تلاش معلم شوقها را به تکاپو وا مىدارد و رفتارش دلها را خاضع و خاشع مىنماید، فروغ بینش او روان شاگردان را نوازش مىدهد و آنان را بنده خود مىسازد، چنان که على(ع) فرمودهاند: «من علّمنى حرفاً فقد صیّرنى عبداً»(20). در تجلیل از منزلت معلم امام صادق(ع) فرمودهاند: تمامى موجودات زمین، ماهیان دریا و هر کوچک و بزرگى در زمین و آسمان براى معلّم خوب طلب آمرزش مىکنند.(21) به یکى از مشاهیر گفتند: چرا معلم خود را بیش از پدرت تعظیم مىنمایى؟ پاسخ داد: پدرم مرا از عالم ملکوت به زمین آورد ولى استادم مرا از زمین به سوى آسمان ارتقاء داد.(22)
شدت احترام علامه طباطبایى نسبت به استاد و مربّى عرفان خود آیة اللّه سید على قاضى طباطبایى به حدى بود که حدود دو سال پس از رحلت ایشان یکى از شاگردان وى به، علامه طباطبایى عطر تعارف نمود، آن مفسّر بزرگ شیشه عطر را به دست گرفته و گفتند دو سال است که استادمان به سراى باقى شتافته و من تا به حال عطر نزدهام!(23)
جواد اقتصادخواه یکى از معلمان علامه جعفرى در کلاس چهارم دبستان است، علامه جعفرى از وى به عنوان فردى فاضل، متدین و دلسوز نام مىبرد و مىافزاید یک روز که در دانشگاه مشهد سخنرانى داشتم همین که پشت میز قرار گرفتم، از دور فردى را دیدم که آشنا به نظر مىرسید، دقت کردم دیدم آقاى جواد اقتصادخواه است وقتى قیافه ایشان را دیدم به جهت احساس احترام چند دقیقهاى نتوانستم سخنرانى کنم.(24)
شهید مطهرى از استاد خویش علامه طباطبایى با احترام و تجلیل فراوان سخن مىگفت و در برخى از سخنرانىها و نوشتهها از وى به عنوان استادناالکرام علامه طباطبایى روحى فداه یاد مىکند.(25)
علامه حسن زاده آملى مىگوید: محضر اساتیدم همه شریف و عزیز بود، هر یک از کواکب قدر اوّل آسمان معارف حق الهیه بودهاند. بنده حریم استادان را بسیار حفظ مىکردم، سعى مىنمودم در حضورشان به دیوار تکیه ندهم کوشش داشتم چهارزانو بنشینم، مواظب بودم سخنى را در محضرشان زیاد تکرار نکنم، یک بار در محضر حکیم الهى قمشهاى نشسته بودم، خم شدم و کف پاى ایشان را بوسیدم، ایشان فرمودند: چرا چنین کردى؟ گفتم: من لیاقت ندارم دست شما را ببوسم.(26) خصال معلّم
چنین نیست که هر کس قوت حافظه و انبار کردن و تحویل دادن اصطلاحات و محفوظات علمى و ادبى را بدست آورد و آنها را به فراگیران انتقال داد، معلم است و منزل و مقام معنوى و شایستگىهاى روحانى را به خویش اختصاص داده است، دانش اکتسابى اگر با ایمان، درست کردارى و راست گفتارى حکیمانه مقرون نباشد نه تنها سرچشمه هدایت و رشد نخواهد بود بلکه مایه ضلالت است. مقصود و هدف اسلام از تحصیل علم و معارف این علوم اکتسابى که در مدرسه و نزد معلمان و استادان یاد مىگیرند نیست و این آئین چنین دانشى را براى سعادت بشر کافى نمىداند بلکه غرض عالىترى دارد و آن عبارت است از تربیت اخلاق، رشد معنوى و معرفت حقیقى که روح و روان آدمى را به فضایل و کمالات عالى آراسته نماید: آن علمى که بر عبادت خداوند رحجان دارد و عالمش وارث انبیاست و مداد فضلش از خون شهیدان برتر است یاد دادن و فراگرفتن تعدادى تعاریف و فورمولهاى خشک فیزیک و ریاضى و انباشتن حافظه از چند واژه تازه و مباهات کردن به آنها نمىباشد، تازه عدهاى این دانستهها را که اثرى بر فکر و ذهنشان هم ندارد و صرفاً چون بسته هایى در انبار مغز جادادهاند مایه تکبّر، سرمایه خودنمایى، خودستایى و فضل فروشى قرار مىدهند و جاهلانه مىگویند ما مدرک بالا هم داریم! در حالى که درک پایینترى دارند، علمى که مقصودش تحصیل امور دنیوى، ریاستطلبى و صدرنشینى کاذب و فخر فروشى بر مردمان جامعه باشد در واقع علم نیست بلکه جهالتى است در پوستین علم و دارندهاش جاهل عالم نماست، علم حقیقى باید مایه صفاى روح و روشنایى ضمیر باشد و تیرگىهاى دل و جان را زایل کند، خیر و برکت و صلاح و نیکى به همراه دارد و نفاق، بخل و حسد را محو مىسازد و صاحبش را فروتن و عارى از هرگونه عجب، داعیه دارى، گزافه گویى و لاف زدن و خود ستایى مىنماید معلم نیز باید دانشى را تحصیل نماید و به دانشآموزان بیاموزد که مایه آمادگى، آرامش درون، سکینه قلب و سبکبارى روح گردد تا شایسته این شغل مقدس و لیاقت این مقام و منزلت عالى را داشته باشد و جا دارد که معلمان راستین به شغل شریف خود دلگرم باشند و از این که در خور چنین جایگاهى شدهاند بر خود ببالند و خداوند عالم را از این بابت سپاسگزار باشند و روز به روز بر اهتمام خود براى تعالى و ترقى بیفزایند. شهید آیة اللّه دکتر بهشتى مىگوید: معلم باید در جهت خودسازى الهى کار کند، مهربانى و فروتنى را حفظ نماید، خصال خوب را در وجود خویش بیارآید و پیگیر راستى و درستى باشد.(27) کسى که مىخواهد عهده دار منصب تعلیم گردد باید قبلاً شرایط احراز چنین مقامى را در وجود خویش فراهم آورد و کسى که چنین نکند موجبات ذلت و خوارى خود را فراهم ساخته و به جامعه خصوص نسل جوان خیانت بزرگى کرده است، میوه نارس طعمى تلخ دارد، به علاوه خاصیت اصلى خود را هنوز بدست نیاورده است ولى وقتى رسید هم طعم آن شیرین شده و هم خاصیت اصلى را پیدا مىکند. در ذیل به خصالى که معلم باید به آنها آراسته باشد، اشاره مىکنیم:
1- پاکیزگى و آراستگى ظاهر: شایستگى معلم باید در تمام مظاهر وجودش پدیدار باشد یعنى سیما، طرز سخن گفتن و گفتارش نمایانگر اهلیّت او باشد، تناسب بدنى، سلامتى فیزیکى و روانى، پاکى، نظافت و طهارت ظاهرى بر عملکرد معلم و رابطه مستقیم او با شاگردان اثر مىگذارد انبیاء پاکیزه و طاهر بودند و خداوند خطاب به رسولش مىگوید: «وثیابک فطهّر»(28)
2- توانایى علمى: معلم باید در سطحى از معلومات و معارف باشد که بتواند پاسخ گوى سؤالات دانشآموزان باشد و نیز مشکلات رفتارى آنها را به شیوهاى حکیمانه حل کند، با تدبیر، هوشیارى و فراست بر حسب تفاوتها و استعدادهاى دانشآموزان مبانى فکرى و علمى را مطرح نماید معلّم باید بر مطالبى که تدریس مىنماید احاطه علمى داشته و با وسعت نظر و سعه صدر نسبت به شکوفایى دانشآموزان بکوشد، آگاهىهاى معرفتى به معلم نوعى فروتنى مىدهد و نیز اقتدار معنوى او را نزد فراگیران افزایش مىدهد، در غیر این صورت، سیر آموزش دچار لغزش گردیده و متعلمین در معرض اشتباهات آشکار قرار مىگیرند، معلومات غلط و سطحى که در روح و ذهن معلم به صورت ملکه درنیامده است او را دچار فشار روانى و واکنشهاى رفتارى منفى و هیجانى مىکند در نتیجه به دلیل این گردبادهاى عصبى نمىتواند فکر منظم و هدایت شده داشته باشد، تسلط کلاس از دستش خارج مىگردد و هرج و مرج و آشفتگىهاى حاکم بر کلاس را به دوش دانشآموزان خاطى مىاندازد. معلم باید همواره براى تقویت معلومات و توانایىهاى فکرى و آموزشى تلاش نماید و لحظهاى از آموختن نکتههاى علمى، اخلاقى و روانشناسى غافل نباشد. رسول اکرم(ص) با آن مقام ملکوتى و معنوى وقتى مشاهده کرد در مسجد دو کلاس تشکیل شده است که در یکى علوم اسلامى مىخوانند و در دیگرى به دعا و نیایش مشغولند فرمود: هر دو در مسیر خیرند امّا من براى تعلیم برانگیخته شدهام پس در کنار دانشآموزان نشست.(29)
ابوریحان بیرونى در حالت احتضار، همسایه دانشمند خود را فراخواند تا از او سؤالى بکند، آن مرد عالم با شگفتى گفت حالا که زمان ارتحال شماست و هنگام پرسیدن نمىباشد، ابوریحان پاسخ داد فکر مىکنم اگر بدانم و جان دهم بهتر از آن است که ندانم و بمیرم.(30) ابونصر فارابى معلم بزرگ حکیم ایرانى هشتاد سال از عمر خویش را بدون برخوردارى از امکانات رفاهى و حتى با وجود محروم بودن از خانه و کاشانه وقف مطالعه، تفکر و کسب معرفت و نگارش نمود، کتاب نفس ارسطو را بارها خواند و بازهم خود را نیازمند مراجعه مجدد به آثار این فیلسوف مىدانست.(31)
3- اخلاق و رفتار شایسته: معلمى که خوش خلقى و رأفت را روش خود قرار مىدهد دانشآموزان را به سوى خود جذب مىنماید، کلاس درسش شیرین و در حضور او، فراگیران احساس آرامش و امنیت روانى مىکنند، چنین همدلى و صمیمیت از یک سو باز دهى آموزشى را بالا مىبرد و از طرف دیگر بر دانشآموزان اثر مىگذارد و آنان به خلق و خوى اسلامى و انسانى علاقهمند مىشوند معلّم سخت گیر که کلاس خود را به یک پادگان نظامى تبدیل کرده است و برخود مىبالد در کلاس من دانشآموزان حق نفس کشیدن هم ندارند! در وهله اول میزان اعتماد به نفس و سلامتى روانى فراگیران را دچار مخاطره مىسازد، کلاس او تلخکام و توأم با شرنگ مىگردد، شاگردان نسبت به درس او رغبتى نشان نمىدهند و حتى از مدرسه گریزان مىگردند و احتمال دارد ترک تحصیل نمایند در صورتى که به قول شاعر:
درس معلم ار بود زمزمه محبتى
جمعه به مکتب آورد طفل گریزپاى را
اگر معلم با اخلاص و صفاى باطن و ایمان قوى و بهره مندى از محبت به امر تعلیم و تربیت روى آورد دستورات و تعلیماتش در متعلّم، راسخ و جایگزین شده و در برابر برنامه هایش منقاد مىگردند.(32)
معلمى که نقش خود را کریم و عزیز بشمارد، خواستهها و تمایلات دنیوى و فناپذیر در نظرش پست مىگردد، به خود راستین توجه کرده و ارزش واقعى خویش را از یاد نمىبرد، معلمى که به این خصلت آراسته باشد در نظر دانشآموزان باوقار جلوه مىکند و محبوبیت او هر روز افزایش مىیابد. کسى که در چنین کسوتى درمىآید باید قول و فصل خویش را هماهنگ نماید و میان گفتار و کردارش تضاد نباشد. معلمى که راه و رسم نیکى را به مردم یاد مىدهد ولى خود را فراموش مىکند همانند فتیلهاى است که به دیگران روشنایى مىبخشد ولى خود را سوزانده و تباه مىنماید.(33) امام صادق(ع) مىفرماید: هرگاه عالمى به دانش خود عمل نکند گفتارش در دلها نفوذى ندارد، چنانچه آب باران در کوه صفا نفوذ نمىنماید.(34) شهید آیة اللّه مطهرى مىنویسد: میرزا على آقا شیرازى (استاد نهج البلاغه) از خودى و خود رسته و به حق پیوسته بود، اندرزهایش چون از جان برون مىآمد لاجرم بر دل مىنشست. هر وقت به قم مىآمد علماى طراز اول با اصرار از او مىخواستند که منبر برود و موعظه نماید منبرش بیش از آن که قال باشد حال بود.(35) معلم باید در حدّ توان خویش، حق را با صراحت و بدون سازش و مجامله اظهار کند، اگر خلافى از شاگردش دید بطور غیر مستقیم و باکنایه او را متنبه سازد، تا دست از مسیر نادرست بردارد و اگر متوجه نشد با صراحت او را از امور ناروا باز دارد.
وظایف معلّم در برابر دانشآموز
مىرود از سینهها در سینهها
از ره پنهان صلاح و کینهها
صحبت صالح تو را صالح کند
صحبت طالح تو را طالح کند
اگر معلم به وظایف خویش به درستى آگاه باشد و از نحوه رفتار و کردار و شیوههاى خویش مراقبت لازم را به عمل آورد در این صورت مىتواند انسانى صالح و شایسته به جامعه تحویل دهد در این خصوص معلم وظایفى دارد که اجمالاً آنها را از نظر علاقهمندان مىگذرانیم.
1- ایجاد انگیزش در فراگیران: انگیزه تابعى از چند عامل مىباشد: انتظارات هنگام ارزیابى، میزان اختیارات، ماهیت فعالیت کلاسى، انگیزش درونى از تمایلات دانشآموز ناشى مىگردد و انگیزش بیرونى به شرایطى که در محیط وجود دارد، وابسته است، این دو مىتوانند اثرات متفاوتى بر احساسهاى فردى دانشآموزان در فعالیتهاى درسى، خلاقیت و شکوفایى استعداد آنها اثر بگذارد، وقتى افراد به این واقعیت برسند که خود انگیخته و شایستهاند، انگیزش تحقق مىیابد معلمان غالباً با چگونگى پیشبرد انگیزش بیرونى از قبیل پاداش دادن، جشنها و اردوها وحتّى اخطارهاى متداول آشنایى دارند و از اینها براى عملکردهاى شایسته و نگرشهاى مشارکتى کمک مىگیرند امّا تلاش در جهت شکوفایى انگیزههاى درونى به ظرافت ویژهاى نیاز دارد و این موضوع یک مسأله روان شناختى بوده و به موقعیتهاى متفاوت بستگى دارد در واقع افراد زمانى به طور بیرونى برانگیخته مىشوند که به خاطر پاداش و اجتناب از موقعیت منفى به کارى اقدام کننده، در مقابل بر انگیختگى زمانى درونى است که اشخاص به دلیل تمایل درونى به انجام دادن موفقیتآمیز تکلیف، به آن عمل کنند بدون توجه به این که با پاداش و تنبیهى همراه باشد و دانشآموزان زمانى به این رویکرد علاقه بروز مىدهند که احساس شایستگى کنند و معلم باید چنان محیطى بیآفریند که تصورات شاگردان را از شایستگى و کنترل خود افزایش دهد، براى رسیدن به این منظور باید اصولى رعایت گردد: ایجاد محیط کلاس قابل پیش بینى، یافتن تعادلى بین تکالیف تحصیلى درگیر کننده و متوسط و بوجودآوردن فرصت هایى براى دانشآموزان در این باره که به رشد شایستگى آنها منجر خواهد شد، تدارک حمایتهاى آموزشى لازم براى دانش آموزان اصل سوم است که علاوه بر روش گفتارى معلم باید از الگودهى، تقسیم تکلیف و تجزیه اهداف استفاده کند، چهارمین اصل این است که معلم فرصت هایى را ارائه دهد تا دانشآموزان در انتخاب نوع یادگیرى آزاد باشند که باید راهنماى آنان بود و تشویقشان کرد تا انتخابهاى آسان را برگزینند، همچنین معلم بهتر است به جاى مقایسه کردن دانشآموزان با یکدیگر، شایستگى آنان را از طریق نشان دادن میزان رشد و پیشرفت که در یک دوره معین رخ مىدهد کشف کند و یا به او نشان دهد که تا چه حد و مقدار به ملاکهاى از قبل تعیین شده رسیده و یا ناموفق بوده است. آخرین اصل به معلمان پی
شنهاد مىکند که هراز چندگاهى به فعالیتها و دروس بعدى تازگى بخشند و آن را به صورت غیر منتظره درآورند، اجراى این روش علاقه دانشآموزان را به درس و فعالیتهاى کلاسى افزایش خواهد داد.(36)
2- مراقبتهاى رفتارى: معلمان باید فرصتهاى زندگى را غنیمت شمرده و از لحظههاى عمر استفاده بهینه ببرند، از فصاحت کلام، بلاغت و مبانى تعلیم و تربیت بهره کافى بدست آورند در شیوه هایى که اتخاذ مىکنند روش اعتدال را پیش گیرند و از افراط و تفریط بپرهیزند، در برخورد با دانشآموزان و در هنگامى که با مشکلات و ناگوارىهاى آموزشى روبرو مىگردند خشم و غضب را تحت کنترل عقل خویش گرفته و برخوردهاى منطقى، برهانى و متین را جایگزین تصمیمگیرىهاى عجولانه و هیجانى بنمایند، براى شاگردان نمونه عقل و وقار باشند و ذهن آنان را براى درک مسایل آموزنده با استفاده از بهترین و نزدیکترین راه و روش آماده سازند و از احتمالات بعید و تکلّفآمیز، دورى کنند، دروس را قبل از تشریح براى دانش آموزان حاضر و آماده سازند و براى تصحیح الفاظ و سخنان خود و نیز در تفحص و تحقیق در مبانى دروس به آثار مورد نیاز مراجعه کنند. به دانشآموزان یاد دهند که چگونه مفاهیم علوم را درک کنند، پیرامون آنها اندیشه نمایند، درباره مضامین درسى بحث کنند و عادت کنند در این خصوص خود پژوهش نمایند و قادر باشند مسایل را با برهان صحیح اثبات کنند، تعصّب، جمود و تحجر را از ذهن خود و دانشآموزان خالى کرده و اندیشه را به انصاف و رعایت منطق بیارایند.(37)
3- تشویق و تنبیه: در مسیر آموزش و پرورش و هر حرکت تربیتى و ارشادى تشویق و تنبیه امر لازمى به نظر مىرسد، انسان نیز بطور غریزى از تشویق، حمایت و پاداش لذت مىبرد و از مجازات، تنبیه و جریمه روى گردان است، جایزه دادن، ستایش و تقدیر، احترام و ابراز علاقه و حمایتهاى عاطفى از امورى هستند که دانشآموزان را به سوى تلاشهاى آموزشى و پرورشى سوق مىدهد. در فرهنگ اسلامى نیز این اصل مطرح است و مفاهیمى چون بشیر و نذیر، سختى و آسانى(عسر و یسر)، دوزخ و جنّت مجازاتهاى قضایى، جزایى و جنایى، سود و زیان، کفاره گناهان، بیم و امید، مکافات عمل از جنبه تنبهى حکایت دارد ولى در تنبیه باید نکاتى را مورد توجه قرار داد یکى این که غالباً باید از نوع خود عمل باشد، دیگر این که تنبیه باید جبران کننده کمبود عمل و تلاش و مکمّل وظیفهاى باشد که در آن کوتاهى شده است، معلم باید شرایطى را فراهم سازد که دانشآموزان از غفلت، نسیان، بىتفاوتى و راحتطلبى بیرون آیند و با درک ارزش تحصیل و مدارج علمى و کرامتهاى اخلاقى آنان را براى اهتمام در درس و کوششهاى کلاسى مهیا سازد.
در تنبیه باید به عواقب و عوارض آن توجه داشت، اعتدال و رعایت انصاف و نیز مساوات قائل شدن امرى ضرورى در این مورد است. در منابع اسلامى از کتک زدن به کودکان و نوجوانان منع گردیده است، حضرت على(ع) خطاب به فرزندش امام مجتبى(ع) مىفرماید: از آن اشخاص مباش که موعظه در آنان سودى ندارد مگر آن که توأم با رنج و آزار باشد، زیرا انسان عاقل باید از طریق آموزش و اندیشه پند پذیرد، این حیوانات هستند که جز با کتک فرمان نمىبرند.(38)
روانشناسى امروز و نیز یافتههاى تربیتى تنبیه بدنى را نهى نمودهاند. البته جدّیت و قاطعیت، حسابى جداگانه دارد کارنکو مىنویسد: در مورد کیفیت ابراز محبت، تنبیه، صدور دستورات، تشویق، دادن انواع امتیازات، اغماض و گذشت و سختگیرىها، زیادهروى هایى به چشم مىخورد اما وقتى گفتگو از روش تربیتى است باید تمام این اشکال جاى خود را به موازینى بدهند که جنبه اساسىتر، یگانهتر و ضرورىتر دارند، مربیان باید تا آنجا که امکان دارد روش آرام، یک نواخت و محبتآمیزى پیش گیرند ولى در عین حال در کار خویش متین و جدّى باشند، معلمان مىتوانند هر قدر که امکان دارد با دانشآموزان خود مهربان شوند اما باید سیر آموزش به گونهاى برنامه ریزى گردد که شاگردان در اجراى دستورات و تکالیف آنها هیچ گونه مسامحه و کوتاهى نکنند و نظارت، بررسى، مراقبت و ارزشیابى مستمر مىتواند توأم با برخوردهاى عاطفى اجرا گردد.(39) معلم در برخورد با شاگرد باید مراحل رشد متعلّم، وضع بدنى، روحى، انگیزهها، علایق و خلق و خوى او را در نظر گیرد و با کشف دقیق آنها، راه حل مؤثرى بدست آورد، همچنین او باید با شاگرد به گونهاى رفتار کند که از اهداف تربیتى فاصله نگیرد، حضرت على(ع) مىفرماید: زیادى روى در ملامت آتش لجاجت را شعلهور مىسازد.(40) بنابراین باید کوشید تنبیه و انتقاد از دانش آموز به صورت کنایهاى، تعریضى و غیرعلنى باشد در غیر این صورت موجب پرده درى، خلاف کارى افزونتر و جرأت بیشتر متعلّم در کوتاهى از وظایف مىگردد.
4- تدریس سودمند: معلم براى بیان مطالب علمى، آموزشى و اصولى لازم است از عبارتپردازىهاى خسته کننده و ساختگى پرهیز نماید و از کلمات ساده، روشن و قابل درک استفاده کند. حضرت على(ع) فرمودهاند: بهترین کلام آن است که از حسن نظام برخوردار بوده و عموم مردم و خواص آن را بفهمد(41) و نیز به فرمایش آن امام همام، کلامى بهتر است که مستمعین براى درک آن به زحمت و مشقت نیفتند.(42)
ضرورت دارد معلم ضمن تقویت رفتار مناسب داخل کلاس و پروردن محتوا در جریان دروس، موضوع را به معلومات و تجارب قبلى شاگردان متصل کند، شاگردان را تشویق مىنماید که همکارانه تلاش نمایند و به یکدیگر یارى دهند، بدون نگرانى سؤال نمایند و در دروس سهیم گردند. معلمان توانمند احساس هدف مندى مدرسه رفتن و درس خواندن جدى و نیز استفاده بهینه از فرصت بدست آمده را به شاگردان گوشزد مىکنند. تمرکز حواس، سرعت یادگیرى و انجام تکالیف و وظایف مورد نظر را به موقع به آنها مىآموزند. برنامههاى درسى باید به شاگردان کمک کند که چه گونه استعداد خود را بروز دهند، مهارتهاى لازم را به دست آورند، نقش اجتماعى خویش را در جامعه بیابند و معلومات، نگرش، ارزشها و یافتههاى علمى را درست و منطقى در مسیر زندگى فردى و جمعى بکار گیرند.
وقتى تدریس منسجم باشد، ترتیب و توالى معنادار در آن رعایت گردد، محتوا به طور اصولى گزینش شود، هدف فوق زودتر بدست مىآید، معلمان با بصیرت در هنگام ارائه دروس با دادن توضیحات، ذکر مثال و شواهد، موضوع را اثبات مىکنند و ضمن سازماندهى و مرحله بندى علاقه به محتوا را بین فراگیران تقویت مىنمایند. مشارکت دانشآموزان در امر تدریس نیز اهمیّت فوق العادهاى دارد، این برنامه فواید زیادى دارد از جمله آن که آنها را وادار مىکند درس را به دقت گوش دهند، از روى فکر و تأمل سؤال کنند و مشکلات درسى خویش را مطرح نمایند و فضاى صمیمى و توأم با آرامش بر کلاس حاکم نمایند.(43) قدر دانى از تلاش معلم
وقتى رسول اکرم(ص) تأکید مىفرماید که من معلم برانگیخته شدم و حضرت على(ع) فرموده است: هر کس به من سخنى آموزد مرا بنده خویش ساخته است و چون عبدالرحمن سلمى به فرزند امام حسین(ع) سوره حمد را آموزش داد آن فروغ اصالت علاوه بر پول نقد و پارچهاى که از راه حقشناسى به معلم طفل داد، دهان آموزگار را از مروارید پر نمود، برخى افراد از این همه عطا تعجب نمودند و دلیلش را خواستند، خورشید عاشورا فرمود: کجا پاداش مالى با آموزش این معلم برابرى مىکند.(44) این نمونههاى مستند مقام و میزان تلاش آموزشى و پرورشى معلم را به اثبات مىرساند امّا.
قدر مجموعه گل، مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقى خواند و معانى دانست
شالوده و پایه آموزشى و تربیتى یک دانشآموز را معلم پىریزى مىکند و از این جهت پایگاه اجتماعى و فرهنگى معلم در میان سایر اقشار جامعه باید شامخ و رفیع باشد. حفظ حرمت و شأن معنوى معلمان توسط اولیاى دانشآموزان، شاگردان و دست اندرکاران و برنامه ریزان امر تعلیم و تربیت در واقع گرامى داشتن معماران فکرى و احیاء کنندگان جانهاى مستعدى است که نوباوگان را با ذهنى سرشار از عشق و امید به سوى چشمه معارف و مکارم رهسپار مىسازند و بدین گونه جامعه با چنین اهتمامى از فروغ بیکران دانش و اندیشه منور مىگردد:
گر جسم و جان فداى معلم کنى رواست
تعلیم و تربیت به جهان کار انبیاست
شأن و منزلت معلمى همان گونه که مقام معظم رهبرى تصریح فرمودهاند، اقتضا مىکند که به معلم و مسؤولیت خطیرش با بصیرت و اعتبار خاصى نگریسته شود، بزرگداشت معلم در روز و هفته خاصى بدین مناسبت و نیز تکریم از مقامش در سخنرانىهاى مسؤولین، نمىتواند قدردانى واقعى و راستین از زحمات این قشر مخلص و سخت کوش باشد، معلمانى که علیرغم مشکلات فراوان از قبیل کمبود امکانات آموزشى، تنگ نظرىهاى عدهاى از برنامه ریزان آموزشى، تراکم زیاد دانشآموزان، ملموس نبودن محتواى دروس، جذاب و با نشاط نبودن فضاى مدارس، مشکلات مالى و معیشتى به کار طاقت فرساى تدریس ادامه مىدهند و با این نگرش که مسؤولیت پرورش نسل آینده را عهده دارند با اشتیاق درونى و انگیزههاى قوى انجام وظیفه مىکنند باید در عرصه عمل به عنوان یکى از ارکان مهم، اثر گذار و تعیین کننده در نظام آموزشى به شمار آیند و فعالیتهاى آنان بادیدگاههاى محدود و بخش نامههاى تقویمى و مصرفى محصور و تحت الشعاع قرار نگیرد، پیش بینىهاى سنجیده با پشتوانههاى علمى و ارزشى و با در نظر گرفتن نیازهاى معنوى، شغلى و معیشت معلمان مىتواند در این خصوص مؤثر باشد. در بررسى مشکلات معلمان، در نخستین گام، کمبودهاى مالى خودنمایى مىکند امّا اعطاى عزت حرفهاى به معلم از مطالبات مادى کمتر نمىباشد، به نظر مىرسد مشکل اصلى احیاى حقوق آموزشى و پرورشى و منزلت حرفهاى و معنوى معلمان است. حقوق حرفهاى معلم به جایگاهش در کلاس درس و ساختار نظام آموزشى مربوط است و از این جهت براى شناسایى حقوق مسلّم این قشر لازم است ضوابط، مقررات، وظایف و اختیارات در تمامى مؤلفههاى برنامه ریزى آموزشى و درسى با انگیزه بازسازى منزلت معلم مورد بررسى، بازبینى و تحقیق و تجدید نظر قرار گیرد. نکته آخر این که بیش از همه باید خود معلمان براى حفظ موقعیت ارزشى خود اهتمام ورزند و اجازه ندهند مطالبات بر حق آنان ابزارى در دست فرصت طلبان و بازىهاى جناحى و گروه بازى سیاسى قرار گیرد. وزارت آموزش و پرورش نیز باید در جذب معلمان به جاى توجه صرف به مدرک تحصیلى که نمىتواند به تنهایى دلایل توانایى و مهارت باشد به جنبههاى گوناگون از جمله انگیزه، عشق و علاقه، زمینههاى ذوقى و کوششهاى علمى، قدرت کاوشگرى، خلاقیت، کارآفرینى و تجارب ارزنده آموزشى و مهمتر از همه اینها به میزان تعهد، پاى بندى به ارزشها، شخصیت علمى معلّم توجه داشته باشد و بیش از گذشته معلمان را در امر تعلیم و تربیت بصورت زیربنائى سهیم بداند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره بقره، آیه 32. 2. همان، آیه 282. 3. سوره اقرأ (علق)، آیات 4 و 5. 4. سوره الرحمن، آیات 1 و 2 و 4. 5. سوره کهف، آیه 65. 6. سوره جمعه، آیه 2. 7. سوره آل عمران، آیه 164. 8. نهج البلاغه، خطبه قاصعه. 9. سوره بقره، آیه 151. 10. آشنایى با قرآن، شهید مطهرى، ج 8، ص 58 - 57. 11. سوره بقره، آیه 269. 12. با استفاده از مقاله استاد جلال الدین همایى که بصورت مقدهاى بر کتاب «مقام معلم» در تاریخ پنجم مرداد 1345 ه.ش نوشته است. 13. اصول کافى، ج 1، ص 27. 14. گفتگو با علامه حسن زاده آملى، ص 154 - 153. 15. کلمات قصار امام خمینى، ص 204. 16. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 22، ص 355. 17. دیدگاهها، آیةاللّه خامنهاى، ص 287. 18. چهار ساله دوم ریاست جمهورى حضرت آیة اللّه خامنهاى، ج 2، ص 153. 19. آداب تعلیم و تعلم در اسلام، دکتر سید محمد باقر حجتى، ص 257. 20. آنچه معلمان و مربیان باید بدانند، فرهادیان، ص 10. 21. بحارالانوار، ج 2، ص 17. 22. گلچینى از کشکول شیخ بهایى، هاشم نجفى یزدى، ص 27. 23. جرعههاى جانبخش، ص 65. 24. آفاق مرزبانى، عبداللّه نصرى، ص 24. 25. جرعههاى جانبخش . 26. منظومه معرفت، از نگارنده، ص 40. 27. یادنامه شهید بهشتى، سید فرید قاسمى، ص 159. 28. سوره مدثر، آیه 3. 29. منیة المرید، شهید ثانى، ص 10. 30. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهرى، ص 200. 31. زندگى و شرح حال معلم ثانى فارابى، دکتر سید ابوالقاسم هاشمى، ص 25 - 20. 32. نک: غررالحکم، ج 2، ص 672. 33. نک: کنزالعمال، ج 10، ص 186. 34. اصول کافى، ج 1. 35. سیرى در نهج البلاغه، شهید مطهرى، مقدمه. 36. انگیزش در کلاس درس، ال. اسپالدینگ، ترجمه حسن یعقوبى و ایرج خوش خلق، ص 10 و 69.کار آفرینى خلّاق، انواع و شیوههاى حمایت، دکتر حسن قاسم زاده، فصلنامه پژوهش و مهندسى، ش 11 و 12، بهار 1378. 37. نک: منیة المرید، ص 68 - 58. 38. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، ص 248. 39. انسان مربى و نویسنده، ماکارنکو، ترجمه ب. کیوان، ص 89 - 88. 40. تحف العقول 7 ص 84. 41. الحیاة، ج 1، ص 97. 42. تحف العقول، ص 267. 43. نک: مجموعه رویههاى آموزشى(تدریس) جربروفى، دفتر همکارىهاى علمى بین المللى آموزش و پرورش، جزئیات روش تدریس، دکتر نادر قلى قورچیان. 44. مستدرک الوسایل، ج 1، ص 290، و نیز بنگرید به کتاب حضرت على اکبر(ع) شبیه پیامبر شهید ولایت، از نگارنده.
به تعظیم استاد بیش از پدر؟
بگفتا: زد آن نقش آب و گِلم
وزین تربیت یافت جان و دلم
از آن شد تن من پذیراى جان
وزین آمدن زنده و جاودان
«جامى» تعلیمات معلمان بشریت
در فرهنگ لغت معلم به معناى تعلیم دهنده، آموزنده، مدرّس، آموزگار، استاد و شیخ آمده است. در اهمیت مقام معلم همین بس که پروردگار متعال نخستین معلم انسانیت است، چرا که به قول قرآن کریم خداوند تمامى اسماء را به آدم آموخت: و علّم آدم الاسماء کلّها؛(1) و نیز کلام وحى تأکید دارد معلم و آموزنده شما خداست: و یعلّمکم اللّه و اللّه بکلّ شىءٍ علیم(2) و در سوره اقرأ که به قول جمعى، آغازین سوره بود که بر رسول اکرم(ص) نازل گردید، خداوند مىفرماید: الّذى علّم بالقلم، علّم الانسان ما لم یعلم(3) و در سوره الرحمن مىخوانیم: الرّحمن علّم القرآن خلق الانسان علّمه البیان.(4)
اساس فرهنگ و معارف بشرى خواندن، نوشتن و سخن گفتن است و آنچه بشر را از سایر موجودات ممتاز مىسازد همین سه مورد مىباشد و معلّم اینها خداى عزّو جلّ است زیرا در مقام خواندن مىفرماید: علّم القران و علّم بالقلم و علّمه البیان که به نوشتن و تکلّم اشاره دارد. بنابراین عالم صنع به منزله مدرسهاى است که افراد بشر به تفاوت مراتب، تفاوتهاى فردى و استعدادها، فراگیران این مدرسه هستند. خداوند متعال علاوه بر این که معلّم عمومى و مربّى تمام انسانها مىباشد، تعلیم اختصاصى هم دارد و شاگرد اول و برجستگان تدریس خصوصى او انبیاء و اولیاء عظام هستند. در سوره کهف ذیل داستان خضر و موسى(ع) خداوند درباره خضر مىفرماید: آتیناه رحمةً من عندنا و علّمناه من لدنّا علماً(5)، در اینجا خداوند معلّم اختصاصى یکى از بندگان با استعداد و شایسته خود است که به مرتبه علم لدّنى در برابر دانش اکتسابى ارتقاء داده شد. رسول اکرم(ص) در روایتى فرمودهاند: ادّبنى ربّى فاحسن تأدیبى: پروردگارم مرا تربیت کرده و نیکو مرا ادبآموخته و مرا به حسن ادب پرورش داده است.
بعد از خداوند که معلّم و مربّى اول خلایق است، انبیاء و فرستادگان الهى معلّم ثانى جوامع بشرى هستند، در واقع این شاگردان شایسته مکتب حق بر حسب مشیّت و عنایت خداوندى به مقام و رتبه معلمى دیگر آحاد بشر رسیدهاند و با نیل چنین منزلتى، اعتبار و افتخار یافتهاند. آنان به مدد وحى و الهام ربّانى بدون واسطه یا توسط یکى از ملائکه که امین وحى و جبرئیل یا پیک پروردگار نامیده مىشود تعلیم و تربیت یافته تا به سرحد خلافت معلم اول(خداوند) ترقى نمودهاند. پیک وحى یا به تعبیر قرآن «شدید القوى» همچون دانشیار از طرف خداوند مأمور املاء و تعلیم و تدریس کتاب وحى است، درباره رسول اکرم(ص) قرآن مىفرماید: هو الّذى بعث فى الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة؛(6) در آیهاى دیگر تصریح گردیده است: لقد منّ اللّه على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة(7) پس از پیامبران، اولیاء الهى و ائمه هدى مربّى و معلم انسانهاى تشنه معارف و مکارم مىباشند. معلم نخستین امام، رسول اکرم(ص) مىباشد چنانکه آن حضرت مىفرماید: آن زمان که کودکى بیش نبودم (رسول خدا) مرا به خانه خود برد و مورد پرورش قرار داد. هر روز از اخلاق و منش خود لوایى به من مىنمایاند و مرا در درجهاى بالاتر و برتر قرار مىداد و دستور مىداد تا بدان راه گام نهم و هرسال مرا با خود به کوه حراء مىبرد و چیزهایى نشانم مىداد که به دیگران ارائه نداد.(8) این نمونه و شواهد فراوان دیگر نشان دهنده یک نوع تربیت ویژه است که نبى اسلام آن را در مورد امام اول به انجام رسانید تا او را براى معلّمى جامعه اسلامى مهیا سازد. حضرت امام حسین(ع) در قیام خود علیه استبداد یک کلاس درس و مکتبى آموزشى و تربیتى تربیت داد که طى آن در برابر انحرافات پایمردى نشان داد، در قالب ارزشهاى قرآنى از مکتب اسلام پاسدارى کرد و براى اصلاح امت اسلامى و احیاء نمودن عنصر امر به معروف و نهى از منکر با مخالفان به مبارزه برخاست، از چهرههاى مزوّرى که در وراى آنها جز فساد،تباهى و تجاوز به آبرو و نوامیس و اموال مردم انگیزه دیگرى وجود ندارد، پرده برداشت، نیروهاى مخلص را جذب کرد و در جهت تزکیه و تهذیب اصحاب خویش کوشید و براى استمرار راه و رسیدن به هدف عالى و مقدّس نیروهاى زبده، خبره و برگزیده را تربیت کرد.
پیامبران و ائمه هم یادآورنده و متذّکرند و هم معلم، زیرا چه بسا خیلى مطالب به طور مبهم در ذهن افراد جامعه وجود دارد اما آنان نسبت به این مسایل بىاعتنا و در حال غفلت هستند و آن بزرگان سعى دارند انسان را بیدار کنند، در واقع زوایاى روح در خوابى عمیق فرو رفته است و پیامبر یا امامى آن روح غافل را آگاه مىسازد، آنان علاوه بر آن که مطالبى را که تاکنون در ذهن مردم نیامده است به آنان یاد مىدهند (و یعلّمکم ما لم تکونوا تعلمون)(9) به کمک نور تذکر، تنبّه و یادآورى، اشخاص را از ظلمت گناه و عصیان و تاریکىها و آلودگىها بیرون مىآورند و به فضاى نورانى تقوا و پارسایى و پاکیزگى سوق مىدهند.(10)
نکته دیگر این که در تعالیم انبیاء و وارثان آنان یعنى اولیاى الهى تعلیم کتاب با آموزش حکمت توأم است و این واژه یعنى حکمت به معناى مفاهیم خشک و بى روح فلسفه نمىباشد بلکه منظور ادراک و شناخت حقیقى امور و اشیاء است به نور باطن و روشنى درونى قرآن تأکید مىنماید به هر کس حکمت داده شود خیر فراوانى نصیب او گردیده است: «و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیراً کثیر»(11) آنچه موجب رستگارى و سعادت دنیوى و اخروى بشر مىگردد همین حکمت قرآنى و ایمانى است که از راه تهذیب اخلاق و صفاى باطن و اتصال به عالم قدس و ملکوت، براى مشتاقان طریق حق بدست مىآید و نتیجهاش رسیدن به مقام «علم الیقین» و «حق الیقین» است نه آنچه محصول اوهام و تخیّلات متزلزل افکار بشر است که نتیجهاى جز تردید، نگرانى و آشفتگى ندارد. از مرادف بودن کتاب با حکمت این نکته استنباط مىشود که تعلیم کتاب وقتى فایده دارد که با حکمت و تدبّر و فهم لطایف و دقایق محتویات کتاب قرین گردد و در یاد دادن و یاد گرفتن و کسب علوم و فنون صرفاً خواندن، نوشتن و به حافظه سپردن مضامین کتاب نیست بلکه درست فهمیدن و درک کردن روح مطالب نیز شرط است. صلاح دینى و سعادت واقعى جامعه و افراد وقتى تأمین مىگردد که تحصیل علوم و فنون با حکمت ایمانى، فضایل معنوى و مکارم اخلاقى مقرون باشد.(12) مقام و منزلت معلم
معلم از زبان واسطه فیض الهى، در ملکوت آسمانها عظیم خوانده مىشود: «من تعلّم العلم و عمل به و علّم للّه دعى فى ملکوت السموات عظیماً»(13) معلم مظهر اسم شریف محیى است که نفوس مستعد را به آب حیات علم احیا مىکند، معلم اگر در مسیر ارزشها گام بردارد و کارش الهى باشد در حقیقت فرزندان معنوى پرورش مىدهد و از عقیم بودن بدر مىآید و تا آثار وجودیش باقى است از آنها بهرهمند است که ارتقاى درجات نورى در نشأت ماوراى طبیعت عایدش مىگردد، بدون این که از پاداش عاملان به آثارش چیزى کم شود. علم شخص روح انسان و عمل ویژه بدن او در عالم آخرت است و هر کس به صورت علم و عمل خویش در سراى دیگر برانگیخته مىشود و این معلم است که مىتواند چنین ملکاتى را در انسانها شکوفا سازد و آنها را به سوى سعادت جاویدان رهنمون نماید. اگر نهال وجود طفل و نوجوانى به دست باغبانى شایسته قرار گیرد، شجره طیّبهاى پدید مىآید که ثمرات نورانى و معنوى آن معلم و متعلّم را ارتقاء خواهد داد:
قدر خود بشناس و مشمر سرسرى
خویش را کز هرچه گویم برترى
آن که دست قدرتش خاکت سرشت
حرف حکمت بر دل پاکت نوشت(14)
از این جهت امام خمینى(ره) شغل معلمان را بسیار شریف دانسته و آن را در ردیف برنامههاى تعلیماتى پیامبران دانستهاند و فرمودهاند: «شما باید خیلى توجه داشته باشید که یک مردم عادى نیستید، شماها معلم نسلى هستید که در آتیه همه مقدّرات کشور به آن نسل سپرده مىشود» و خاطرنشان ساختهاند: «معلم امانت دارى است که غیر از همه امانتها، انسان امانت اوست»(15) و در جمع گروهى از بانوان دزفول فرمودهاند: «شغل شما، شغل انسان سازى است، معلم انسان درست مىکند، همان شغل انبیاست، انبیاء آمدند...انسان درست کنند، آنها معلم همه بشر هستند، شما هم معلم یک عده هستید اینها در یک محیط وسیعتر و ماها در یک محیط کوچکتر، بنابراین، این شغل شما، شغل بسیار شریفى است لکن مسؤولیت آن هم بسیار زیاد است.»(16)
مقام معظم رهبرى حضرت آیة اللّه العظمى خامنهاى متذکر گردیدهاند: «حقیقت این است که معلم با بار معنایى که در این کلمه هست در همه جوامع نقش تعیین کننده دارد، زیرا در هر جامعهاى آنچه که تضمین کننده بقاء حرکت آن جامعه و در اختیار آن جامعه است، نسلهاى روبه رشدى هستند که اداره امور آن جامعه را در آینده بر عهده خواهند داشت. پس جهت آینده هر جامعه جهت نوباوگان آن جامعه است و نوباوگان در اختیار معلمان هستند لذاست که نقش معلم حسّاس است...»(17)
ایشان در جایى دیگر مىفرمایند: «معلمین، نسل آینده ما را مىسازند و چشم و چراغ این مملکت اند و صرف نظر از مجاهدین... باید بگویم که مؤثرترین و والاترین مشاغل، معلمى است زیرا همه براى کوتاه مدت و یا میان مدت کار مىکنند ولى معلّم براى استمرار زمان کار مىکند، همه مصرف کننده نیروى انسانى هستند و معلّم تولید کننده نیروى انسانى است.»(18)
اگر تربیت را فراهم نمودن زمینههاى بالندگى، متعادل کردن و بالابردن گوهر آدمى بدانیم و هدفش را فعلیت بخشیدن به استعدادهاى بالقوه آدمى در جهت کمال مقدّر و قرب الى اللّه در نظر آوریم، بدون شک معلّمان در تحقق این امر نقش ارزنده و بسزایى دارند و اگر مقصد تعلیم را انتخاب و انتقال عناصر فرهنگى و تجارب بشرى به نسل دیگر تصور کنیم این معلمان اند که در جوامع گوناگون و در اعصار مختلف در انتقال چنین عناصر و مفاهیمى سهم فراوانى داشتهاند.
اگر هدف از تزکیه را پاکسازى روح وروان و دل از تمامى زنگارهاى گناه و آلودگىها بدانیم این معلمان هستند که مراحل تخلیه، تحلیه و تجلیه را براى به کمال رسانیدن آدمى عملى مىسازند. شهید ثانى مىنویسد: به واسطه معلم است که دانش در دنیا باقى مىماند و از بین نمىرود، از این رو تدریس و تعلیم از مهمترین عبادات و از واجب کفایى است.(19)
با سخنان معلم، انسان جانى تازه بدست مىآورد، با شنیدن کلامش پر مىگیرد و پرواز مىکند و به آسمان انسانیت صعود مىنماید و به سرچشمه زلال و حکمت دست مىیابد، کلام معلم دیده درون را مىگشاید و بصیرت آدمى را افزایش داده و ارزشهاى والا را در معرض دید او قرار مىدهد، تلاش معلم شوقها را به تکاپو وا مىدارد و رفتارش دلها را خاضع و خاشع مىنماید، فروغ بینش او روان شاگردان را نوازش مىدهد و آنان را بنده خود مىسازد، چنان که على(ع) فرمودهاند: «من علّمنى حرفاً فقد صیّرنى عبداً»(20). در تجلیل از منزلت معلم امام صادق(ع) فرمودهاند: تمامى موجودات زمین، ماهیان دریا و هر کوچک و بزرگى در زمین و آسمان براى معلّم خوب طلب آمرزش مىکنند.(21) به یکى از مشاهیر گفتند: چرا معلم خود را بیش از پدرت تعظیم مىنمایى؟ پاسخ داد: پدرم مرا از عالم ملکوت به زمین آورد ولى استادم مرا از زمین به سوى آسمان ارتقاء داد.(22)
شدت احترام علامه طباطبایى نسبت به استاد و مربّى عرفان خود آیة اللّه سید على قاضى طباطبایى به حدى بود که حدود دو سال پس از رحلت ایشان یکى از شاگردان وى به، علامه طباطبایى عطر تعارف نمود، آن مفسّر بزرگ شیشه عطر را به دست گرفته و گفتند دو سال است که استادمان به سراى باقى شتافته و من تا به حال عطر نزدهام!(23)
جواد اقتصادخواه یکى از معلمان علامه جعفرى در کلاس چهارم دبستان است، علامه جعفرى از وى به عنوان فردى فاضل، متدین و دلسوز نام مىبرد و مىافزاید یک روز که در دانشگاه مشهد سخنرانى داشتم همین که پشت میز قرار گرفتم، از دور فردى را دیدم که آشنا به نظر مىرسید، دقت کردم دیدم آقاى جواد اقتصادخواه است وقتى قیافه ایشان را دیدم به جهت احساس احترام چند دقیقهاى نتوانستم سخنرانى کنم.(24)
شهید مطهرى از استاد خویش علامه طباطبایى با احترام و تجلیل فراوان سخن مىگفت و در برخى از سخنرانىها و نوشتهها از وى به عنوان استادناالکرام علامه طباطبایى روحى فداه یاد مىکند.(25)
علامه حسن زاده آملى مىگوید: محضر اساتیدم همه شریف و عزیز بود، هر یک از کواکب قدر اوّل آسمان معارف حق الهیه بودهاند. بنده حریم استادان را بسیار حفظ مىکردم، سعى مىنمودم در حضورشان به دیوار تکیه ندهم کوشش داشتم چهارزانو بنشینم، مواظب بودم سخنى را در محضرشان زیاد تکرار نکنم، یک بار در محضر حکیم الهى قمشهاى نشسته بودم، خم شدم و کف پاى ایشان را بوسیدم، ایشان فرمودند: چرا چنین کردى؟ گفتم: من لیاقت ندارم دست شما را ببوسم.(26) خصال معلّم
چنین نیست که هر کس قوت حافظه و انبار کردن و تحویل دادن اصطلاحات و محفوظات علمى و ادبى را بدست آورد و آنها را به فراگیران انتقال داد، معلم است و منزل و مقام معنوى و شایستگىهاى روحانى را به خویش اختصاص داده است، دانش اکتسابى اگر با ایمان، درست کردارى و راست گفتارى حکیمانه مقرون نباشد نه تنها سرچشمه هدایت و رشد نخواهد بود بلکه مایه ضلالت است. مقصود و هدف اسلام از تحصیل علم و معارف این علوم اکتسابى که در مدرسه و نزد معلمان و استادان یاد مىگیرند نیست و این آئین چنین دانشى را براى سعادت بشر کافى نمىداند بلکه غرض عالىترى دارد و آن عبارت است از تربیت اخلاق، رشد معنوى و معرفت حقیقى که روح و روان آدمى را به فضایل و کمالات عالى آراسته نماید: آن علمى که بر عبادت خداوند رحجان دارد و عالمش وارث انبیاست و مداد فضلش از خون شهیدان برتر است یاد دادن و فراگرفتن تعدادى تعاریف و فورمولهاى خشک فیزیک و ریاضى و انباشتن حافظه از چند واژه تازه و مباهات کردن به آنها نمىباشد، تازه عدهاى این دانستهها را که اثرى بر فکر و ذهنشان هم ندارد و صرفاً چون بسته هایى در انبار مغز جادادهاند مایه تکبّر، سرمایه خودنمایى، خودستایى و فضل فروشى قرار مىدهند و جاهلانه مىگویند ما مدرک بالا هم داریم! در حالى که درک پایینترى دارند، علمى که مقصودش تحصیل امور دنیوى، ریاستطلبى و صدرنشینى کاذب و فخر فروشى بر مردمان جامعه باشد در واقع علم نیست بلکه جهالتى است در پوستین علم و دارندهاش جاهل عالم نماست، علم حقیقى باید مایه صفاى روح و روشنایى ضمیر باشد و تیرگىهاى دل و جان را زایل کند، خیر و برکت و صلاح و نیکى به همراه دارد و نفاق، بخل و حسد را محو مىسازد و صاحبش را فروتن و عارى از هرگونه عجب، داعیه دارى، گزافه گویى و لاف زدن و خود ستایى مىنماید معلم نیز باید دانشى را تحصیل نماید و به دانشآموزان بیاموزد که مایه آمادگى، آرامش درون، سکینه قلب و سبکبارى روح گردد تا شایسته این شغل مقدس و لیاقت این مقام و منزلت عالى را داشته باشد و جا دارد که معلمان راستین به شغل شریف خود دلگرم باشند و از این که در خور چنین جایگاهى شدهاند بر خود ببالند و خداوند عالم را از این بابت سپاسگزار باشند و روز به روز بر اهتمام خود براى تعالى و ترقى بیفزایند. شهید آیة اللّه دکتر بهشتى مىگوید: معلم باید در جهت خودسازى الهى کار کند، مهربانى و فروتنى را حفظ نماید، خصال خوب را در وجود خویش بیارآید و پیگیر راستى و درستى باشد.(27) کسى که مىخواهد عهده دار منصب تعلیم گردد باید قبلاً شرایط احراز چنین مقامى را در وجود خویش فراهم آورد و کسى که چنین نکند موجبات ذلت و خوارى خود را فراهم ساخته و به جامعه خصوص نسل جوان خیانت بزرگى کرده است، میوه نارس طعمى تلخ دارد، به علاوه خاصیت اصلى خود را هنوز بدست نیاورده است ولى وقتى رسید هم طعم آن شیرین شده و هم خاصیت اصلى را پیدا مىکند. در ذیل به خصالى که معلم باید به آنها آراسته باشد، اشاره مىکنیم:
1- پاکیزگى و آراستگى ظاهر: شایستگى معلم باید در تمام مظاهر وجودش پدیدار باشد یعنى سیما، طرز سخن گفتن و گفتارش نمایانگر اهلیّت او باشد، تناسب بدنى، سلامتى فیزیکى و روانى، پاکى، نظافت و طهارت ظاهرى بر عملکرد معلم و رابطه مستقیم او با شاگردان اثر مىگذارد انبیاء پاکیزه و طاهر بودند و خداوند خطاب به رسولش مىگوید: «وثیابک فطهّر»(28)
2- توانایى علمى: معلم باید در سطحى از معلومات و معارف باشد که بتواند پاسخ گوى سؤالات دانشآموزان باشد و نیز مشکلات رفتارى آنها را به شیوهاى حکیمانه حل کند، با تدبیر، هوشیارى و فراست بر حسب تفاوتها و استعدادهاى دانشآموزان مبانى فکرى و علمى را مطرح نماید معلّم باید بر مطالبى که تدریس مىنماید احاطه علمى داشته و با وسعت نظر و سعه صدر نسبت به شکوفایى دانشآموزان بکوشد، آگاهىهاى معرفتى به معلم نوعى فروتنى مىدهد و نیز اقتدار معنوى او را نزد فراگیران افزایش مىدهد، در غیر این صورت، سیر آموزش دچار لغزش گردیده و متعلمین در معرض اشتباهات آشکار قرار مىگیرند، معلومات غلط و سطحى که در روح و ذهن معلم به صورت ملکه درنیامده است او را دچار فشار روانى و واکنشهاى رفتارى منفى و هیجانى مىکند در نتیجه به دلیل این گردبادهاى عصبى نمىتواند فکر منظم و هدایت شده داشته باشد، تسلط کلاس از دستش خارج مىگردد و هرج و مرج و آشفتگىهاى حاکم بر کلاس را به دوش دانشآموزان خاطى مىاندازد. معلم باید همواره براى تقویت معلومات و توانایىهاى فکرى و آموزشى تلاش نماید و لحظهاى از آموختن نکتههاى علمى، اخلاقى و روانشناسى غافل نباشد. رسول اکرم(ص) با آن مقام ملکوتى و معنوى وقتى مشاهده کرد در مسجد دو کلاس تشکیل شده است که در یکى علوم اسلامى مىخوانند و در دیگرى به دعا و نیایش مشغولند فرمود: هر دو در مسیر خیرند امّا من براى تعلیم برانگیخته شدهام پس در کنار دانشآموزان نشست.(29)
ابوریحان بیرونى در حالت احتضار، همسایه دانشمند خود را فراخواند تا از او سؤالى بکند، آن مرد عالم با شگفتى گفت حالا که زمان ارتحال شماست و هنگام پرسیدن نمىباشد، ابوریحان پاسخ داد فکر مىکنم اگر بدانم و جان دهم بهتر از آن است که ندانم و بمیرم.(30) ابونصر فارابى معلم بزرگ حکیم ایرانى هشتاد سال از عمر خویش را بدون برخوردارى از امکانات رفاهى و حتى با وجود محروم بودن از خانه و کاشانه وقف مطالعه، تفکر و کسب معرفت و نگارش نمود، کتاب نفس ارسطو را بارها خواند و بازهم خود را نیازمند مراجعه مجدد به آثار این فیلسوف مىدانست.(31)
3- اخلاق و رفتار شایسته: معلمى که خوش خلقى و رأفت را روش خود قرار مىدهد دانشآموزان را به سوى خود جذب مىنماید، کلاس درسش شیرین و در حضور او، فراگیران احساس آرامش و امنیت روانى مىکنند، چنین همدلى و صمیمیت از یک سو باز دهى آموزشى را بالا مىبرد و از طرف دیگر بر دانشآموزان اثر مىگذارد و آنان به خلق و خوى اسلامى و انسانى علاقهمند مىشوند معلّم سخت گیر که کلاس خود را به یک پادگان نظامى تبدیل کرده است و برخود مىبالد در کلاس من دانشآموزان حق نفس کشیدن هم ندارند! در وهله اول میزان اعتماد به نفس و سلامتى روانى فراگیران را دچار مخاطره مىسازد، کلاس او تلخکام و توأم با شرنگ مىگردد، شاگردان نسبت به درس او رغبتى نشان نمىدهند و حتى از مدرسه گریزان مىگردند و احتمال دارد ترک تحصیل نمایند در صورتى که به قول شاعر:
درس معلم ار بود زمزمه محبتى
جمعه به مکتب آورد طفل گریزپاى را
اگر معلم با اخلاص و صفاى باطن و ایمان قوى و بهره مندى از محبت به امر تعلیم و تربیت روى آورد دستورات و تعلیماتش در متعلّم، راسخ و جایگزین شده و در برابر برنامه هایش منقاد مىگردند.(32)
معلمى که نقش خود را کریم و عزیز بشمارد، خواستهها و تمایلات دنیوى و فناپذیر در نظرش پست مىگردد، به خود راستین توجه کرده و ارزش واقعى خویش را از یاد نمىبرد، معلمى که به این خصلت آراسته باشد در نظر دانشآموزان باوقار جلوه مىکند و محبوبیت او هر روز افزایش مىیابد. کسى که در چنین کسوتى درمىآید باید قول و فصل خویش را هماهنگ نماید و میان گفتار و کردارش تضاد نباشد. معلمى که راه و رسم نیکى را به مردم یاد مىدهد ولى خود را فراموش مىکند همانند فتیلهاى است که به دیگران روشنایى مىبخشد ولى خود را سوزانده و تباه مىنماید.(33) امام صادق(ع) مىفرماید: هرگاه عالمى به دانش خود عمل نکند گفتارش در دلها نفوذى ندارد، چنانچه آب باران در کوه صفا نفوذ نمىنماید.(34) شهید آیة اللّه مطهرى مىنویسد: میرزا على آقا شیرازى (استاد نهج البلاغه) از خودى و خود رسته و به حق پیوسته بود، اندرزهایش چون از جان برون مىآمد لاجرم بر دل مىنشست. هر وقت به قم مىآمد علماى طراز اول با اصرار از او مىخواستند که منبر برود و موعظه نماید منبرش بیش از آن که قال باشد حال بود.(35) معلم باید در حدّ توان خویش، حق را با صراحت و بدون سازش و مجامله اظهار کند، اگر خلافى از شاگردش دید بطور غیر مستقیم و باکنایه او را متنبه سازد، تا دست از مسیر نادرست بردارد و اگر متوجه نشد با صراحت او را از امور ناروا باز دارد.
وظایف معلّم در برابر دانشآموز
مىرود از سینهها در سینهها
از ره پنهان صلاح و کینهها
صحبت صالح تو را صالح کند
صحبت طالح تو را طالح کند
اگر معلم به وظایف خویش به درستى آگاه باشد و از نحوه رفتار و کردار و شیوههاى خویش مراقبت لازم را به عمل آورد در این صورت مىتواند انسانى صالح و شایسته به جامعه تحویل دهد در این خصوص معلم وظایفى دارد که اجمالاً آنها را از نظر علاقهمندان مىگذرانیم.
1- ایجاد انگیزش در فراگیران: انگیزه تابعى از چند عامل مىباشد: انتظارات هنگام ارزیابى، میزان اختیارات، ماهیت فعالیت کلاسى، انگیزش درونى از تمایلات دانشآموز ناشى مىگردد و انگیزش بیرونى به شرایطى که در محیط وجود دارد، وابسته است، این دو مىتوانند اثرات متفاوتى بر احساسهاى فردى دانشآموزان در فعالیتهاى درسى، خلاقیت و شکوفایى استعداد آنها اثر بگذارد، وقتى افراد به این واقعیت برسند که خود انگیخته و شایستهاند، انگیزش تحقق مىیابد معلمان غالباً با چگونگى پیشبرد انگیزش بیرونى از قبیل پاداش دادن، جشنها و اردوها وحتّى اخطارهاى متداول آشنایى دارند و از اینها براى عملکردهاى شایسته و نگرشهاى مشارکتى کمک مىگیرند امّا تلاش در جهت شکوفایى انگیزههاى درونى به ظرافت ویژهاى نیاز دارد و این موضوع یک مسأله روان شناختى بوده و به موقعیتهاى متفاوت بستگى دارد در واقع افراد زمانى به طور بیرونى برانگیخته مىشوند که به خاطر پاداش و اجتناب از موقعیت منفى به کارى اقدام کننده، در مقابل بر انگیختگى زمانى درونى است که اشخاص به دلیل تمایل درونى به انجام دادن موفقیتآمیز تکلیف، به آن عمل کنند بدون توجه به این که با پاداش و تنبیهى همراه باشد و دانشآموزان زمانى به این رویکرد علاقه بروز مىدهند که احساس شایستگى کنند و معلم باید چنان محیطى بیآفریند که تصورات شاگردان را از شایستگى و کنترل خود افزایش دهد، براى رسیدن به این منظور باید اصولى رعایت گردد: ایجاد محیط کلاس قابل پیش بینى، یافتن تعادلى بین تکالیف تحصیلى درگیر کننده و متوسط و بوجودآوردن فرصت هایى براى دانشآموزان در این باره که به رشد شایستگى آنها منجر خواهد شد، تدارک حمایتهاى آموزشى لازم براى دانش آموزان اصل سوم است که علاوه بر روش گفتارى معلم باید از الگودهى، تقسیم تکلیف و تجزیه اهداف استفاده کند، چهارمین اصل این است که معلم فرصت هایى را ارائه دهد تا دانشآموزان در انتخاب نوع یادگیرى آزاد باشند که باید راهنماى آنان بود و تشویقشان کرد تا انتخابهاى آسان را برگزینند، همچنین معلم بهتر است به جاى مقایسه کردن دانشآموزان با یکدیگر، شایستگى آنان را از طریق نشان دادن میزان رشد و پیشرفت که در یک دوره معین رخ مىدهد کشف کند و یا به او نشان دهد که تا چه حد و مقدار به ملاکهاى از قبل تعیین شده رسیده و یا ناموفق بوده است. آخرین اصل به معلمان پی
شنهاد مىکند که هراز چندگاهى به فعالیتها و دروس بعدى تازگى بخشند و آن را به صورت غیر منتظره درآورند، اجراى این روش علاقه دانشآموزان را به درس و فعالیتهاى کلاسى افزایش خواهد داد.(36)
2- مراقبتهاى رفتارى: معلمان باید فرصتهاى زندگى را غنیمت شمرده و از لحظههاى عمر استفاده بهینه ببرند، از فصاحت کلام، بلاغت و مبانى تعلیم و تربیت بهره کافى بدست آورند در شیوه هایى که اتخاذ مىکنند روش اعتدال را پیش گیرند و از افراط و تفریط بپرهیزند، در برخورد با دانشآموزان و در هنگامى که با مشکلات و ناگوارىهاى آموزشى روبرو مىگردند خشم و غضب را تحت کنترل عقل خویش گرفته و برخوردهاى منطقى، برهانى و متین را جایگزین تصمیمگیرىهاى عجولانه و هیجانى بنمایند، براى شاگردان نمونه عقل و وقار باشند و ذهن آنان را براى درک مسایل آموزنده با استفاده از بهترین و نزدیکترین راه و روش آماده سازند و از احتمالات بعید و تکلّفآمیز، دورى کنند، دروس را قبل از تشریح براى دانش آموزان حاضر و آماده سازند و براى تصحیح الفاظ و سخنان خود و نیز در تفحص و تحقیق در مبانى دروس به آثار مورد نیاز مراجعه کنند. به دانشآموزان یاد دهند که چگونه مفاهیم علوم را درک کنند، پیرامون آنها اندیشه نمایند، درباره مضامین درسى بحث کنند و عادت کنند در این خصوص خود پژوهش نمایند و قادر باشند مسایل را با برهان صحیح اثبات کنند، تعصّب، جمود و تحجر را از ذهن خود و دانشآموزان خالى کرده و اندیشه را به انصاف و رعایت منطق بیارایند.(37)
3- تشویق و تنبیه: در مسیر آموزش و پرورش و هر حرکت تربیتى و ارشادى تشویق و تنبیه امر لازمى به نظر مىرسد، انسان نیز بطور غریزى از تشویق، حمایت و پاداش لذت مىبرد و از مجازات، تنبیه و جریمه روى گردان است، جایزه دادن، ستایش و تقدیر، احترام و ابراز علاقه و حمایتهاى عاطفى از امورى هستند که دانشآموزان را به سوى تلاشهاى آموزشى و پرورشى سوق مىدهد. در فرهنگ اسلامى نیز این اصل مطرح است و مفاهیمى چون بشیر و نذیر، سختى و آسانى(عسر و یسر)، دوزخ و جنّت مجازاتهاى قضایى، جزایى و جنایى، سود و زیان، کفاره گناهان، بیم و امید، مکافات عمل از جنبه تنبهى حکایت دارد ولى در تنبیه باید نکاتى را مورد توجه قرار داد یکى این که غالباً باید از نوع خود عمل باشد، دیگر این که تنبیه باید جبران کننده کمبود عمل و تلاش و مکمّل وظیفهاى باشد که در آن کوتاهى شده است، معلم باید شرایطى را فراهم سازد که دانشآموزان از غفلت، نسیان، بىتفاوتى و راحتطلبى بیرون آیند و با درک ارزش تحصیل و مدارج علمى و کرامتهاى اخلاقى آنان را براى اهتمام در درس و کوششهاى کلاسى مهیا سازد.
در تنبیه باید به عواقب و عوارض آن توجه داشت، اعتدال و رعایت انصاف و نیز مساوات قائل شدن امرى ضرورى در این مورد است. در منابع اسلامى از کتک زدن به کودکان و نوجوانان منع گردیده است، حضرت على(ع) خطاب به فرزندش امام مجتبى(ع) مىفرماید: از آن اشخاص مباش که موعظه در آنان سودى ندارد مگر آن که توأم با رنج و آزار باشد، زیرا انسان عاقل باید از طریق آموزش و اندیشه پند پذیرد، این حیوانات هستند که جز با کتک فرمان نمىبرند.(38)
روانشناسى امروز و نیز یافتههاى تربیتى تنبیه بدنى را نهى نمودهاند. البته جدّیت و قاطعیت، حسابى جداگانه دارد کارنکو مىنویسد: در مورد کیفیت ابراز محبت، تنبیه، صدور دستورات، تشویق، دادن انواع امتیازات، اغماض و گذشت و سختگیرىها، زیادهروى هایى به چشم مىخورد اما وقتى گفتگو از روش تربیتى است باید تمام این اشکال جاى خود را به موازینى بدهند که جنبه اساسىتر، یگانهتر و ضرورىتر دارند، مربیان باید تا آنجا که امکان دارد روش آرام، یک نواخت و محبتآمیزى پیش گیرند ولى در عین حال در کار خویش متین و جدّى باشند، معلمان مىتوانند هر قدر که امکان دارد با دانشآموزان خود مهربان شوند اما باید سیر آموزش به گونهاى برنامه ریزى گردد که شاگردان در اجراى دستورات و تکالیف آنها هیچ گونه مسامحه و کوتاهى نکنند و نظارت، بررسى، مراقبت و ارزشیابى مستمر مىتواند توأم با برخوردهاى عاطفى اجرا گردد.(39) معلم در برخورد با شاگرد باید مراحل رشد متعلّم، وضع بدنى، روحى، انگیزهها، علایق و خلق و خوى او را در نظر گیرد و با کشف دقیق آنها، راه حل مؤثرى بدست آورد، همچنین او باید با شاگرد به گونهاى رفتار کند که از اهداف تربیتى فاصله نگیرد، حضرت على(ع) مىفرماید: زیادى روى در ملامت آتش لجاجت را شعلهور مىسازد.(40) بنابراین باید کوشید تنبیه و انتقاد از دانش آموز به صورت کنایهاى، تعریضى و غیرعلنى باشد در غیر این صورت موجب پرده درى، خلاف کارى افزونتر و جرأت بیشتر متعلّم در کوتاهى از وظایف مىگردد.
4- تدریس سودمند: معلم براى بیان مطالب علمى، آموزشى و اصولى لازم است از عبارتپردازىهاى خسته کننده و ساختگى پرهیز نماید و از کلمات ساده، روشن و قابل درک استفاده کند. حضرت على(ع) فرمودهاند: بهترین کلام آن است که از حسن نظام برخوردار بوده و عموم مردم و خواص آن را بفهمد(41) و نیز به فرمایش آن امام همام، کلامى بهتر است که مستمعین براى درک آن به زحمت و مشقت نیفتند.(42)
ضرورت دارد معلم ضمن تقویت رفتار مناسب داخل کلاس و پروردن محتوا در جریان دروس، موضوع را به معلومات و تجارب قبلى شاگردان متصل کند، شاگردان را تشویق مىنماید که همکارانه تلاش نمایند و به یکدیگر یارى دهند، بدون نگرانى سؤال نمایند و در دروس سهیم گردند. معلمان توانمند احساس هدف مندى مدرسه رفتن و درس خواندن جدى و نیز استفاده بهینه از فرصت بدست آمده را به شاگردان گوشزد مىکنند. تمرکز حواس، سرعت یادگیرى و انجام تکالیف و وظایف مورد نظر را به موقع به آنها مىآموزند. برنامههاى درسى باید به شاگردان کمک کند که چه گونه استعداد خود را بروز دهند، مهارتهاى لازم را به دست آورند، نقش اجتماعى خویش را در جامعه بیابند و معلومات، نگرش، ارزشها و یافتههاى علمى را درست و منطقى در مسیر زندگى فردى و جمعى بکار گیرند.
وقتى تدریس منسجم باشد، ترتیب و توالى معنادار در آن رعایت گردد، محتوا به طور اصولى گزینش شود، هدف فوق زودتر بدست مىآید، معلمان با بصیرت در هنگام ارائه دروس با دادن توضیحات، ذکر مثال و شواهد، موضوع را اثبات مىکنند و ضمن سازماندهى و مرحله بندى علاقه به محتوا را بین فراگیران تقویت مىنمایند. مشارکت دانشآموزان در امر تدریس نیز اهمیّت فوق العادهاى دارد، این برنامه فواید زیادى دارد از جمله آن که آنها را وادار مىکند درس را به دقت گوش دهند، از روى فکر و تأمل سؤال کنند و مشکلات درسى خویش را مطرح نمایند و فضاى صمیمى و توأم با آرامش بر کلاس حاکم نمایند.(43) قدر دانى از تلاش معلم
وقتى رسول اکرم(ص) تأکید مىفرماید که من معلم برانگیخته شدم و حضرت على(ع) فرموده است: هر کس به من سخنى آموزد مرا بنده خویش ساخته است و چون عبدالرحمن سلمى به فرزند امام حسین(ع) سوره حمد را آموزش داد آن فروغ اصالت علاوه بر پول نقد و پارچهاى که از راه حقشناسى به معلم طفل داد، دهان آموزگار را از مروارید پر نمود، برخى افراد از این همه عطا تعجب نمودند و دلیلش را خواستند، خورشید عاشورا فرمود: کجا پاداش مالى با آموزش این معلم برابرى مىکند.(44) این نمونههاى مستند مقام و میزان تلاش آموزشى و پرورشى معلم را به اثبات مىرساند امّا.
قدر مجموعه گل، مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقى خواند و معانى دانست
شالوده و پایه آموزشى و تربیتى یک دانشآموز را معلم پىریزى مىکند و از این جهت پایگاه اجتماعى و فرهنگى معلم در میان سایر اقشار جامعه باید شامخ و رفیع باشد. حفظ حرمت و شأن معنوى معلمان توسط اولیاى دانشآموزان، شاگردان و دست اندرکاران و برنامه ریزان امر تعلیم و تربیت در واقع گرامى داشتن معماران فکرى و احیاء کنندگان جانهاى مستعدى است که نوباوگان را با ذهنى سرشار از عشق و امید به سوى چشمه معارف و مکارم رهسپار مىسازند و بدین گونه جامعه با چنین اهتمامى از فروغ بیکران دانش و اندیشه منور مىگردد:
گر جسم و جان فداى معلم کنى رواست
تعلیم و تربیت به جهان کار انبیاست
شأن و منزلت معلمى همان گونه که مقام معظم رهبرى تصریح فرمودهاند، اقتضا مىکند که به معلم و مسؤولیت خطیرش با بصیرت و اعتبار خاصى نگریسته شود، بزرگداشت معلم در روز و هفته خاصى بدین مناسبت و نیز تکریم از مقامش در سخنرانىهاى مسؤولین، نمىتواند قدردانى واقعى و راستین از زحمات این قشر مخلص و سخت کوش باشد، معلمانى که علیرغم مشکلات فراوان از قبیل کمبود امکانات آموزشى، تنگ نظرىهاى عدهاى از برنامه ریزان آموزشى، تراکم زیاد دانشآموزان، ملموس نبودن محتواى دروس، جذاب و با نشاط نبودن فضاى مدارس، مشکلات مالى و معیشتى به کار طاقت فرساى تدریس ادامه مىدهند و با این نگرش که مسؤولیت پرورش نسل آینده را عهده دارند با اشتیاق درونى و انگیزههاى قوى انجام وظیفه مىکنند باید در عرصه عمل به عنوان یکى از ارکان مهم، اثر گذار و تعیین کننده در نظام آموزشى به شمار آیند و فعالیتهاى آنان بادیدگاههاى محدود و بخش نامههاى تقویمى و مصرفى محصور و تحت الشعاع قرار نگیرد، پیش بینىهاى سنجیده با پشتوانههاى علمى و ارزشى و با در نظر گرفتن نیازهاى معنوى، شغلى و معیشت معلمان مىتواند در این خصوص مؤثر باشد. در بررسى مشکلات معلمان، در نخستین گام، کمبودهاى مالى خودنمایى مىکند امّا اعطاى عزت حرفهاى به معلم از مطالبات مادى کمتر نمىباشد، به نظر مىرسد مشکل اصلى احیاى حقوق آموزشى و پرورشى و منزلت حرفهاى و معنوى معلمان است. حقوق حرفهاى معلم به جایگاهش در کلاس درس و ساختار نظام آموزشى مربوط است و از این جهت براى شناسایى حقوق مسلّم این قشر لازم است ضوابط، مقررات، وظایف و اختیارات در تمامى مؤلفههاى برنامه ریزى آموزشى و درسى با انگیزه بازسازى منزلت معلم مورد بررسى، بازبینى و تحقیق و تجدید نظر قرار گیرد. نکته آخر این که بیش از همه باید خود معلمان براى حفظ موقعیت ارزشى خود اهتمام ورزند و اجازه ندهند مطالبات بر حق آنان ابزارى در دست فرصت طلبان و بازىهاى جناحى و گروه بازى سیاسى قرار گیرد. وزارت آموزش و پرورش نیز باید در جذب معلمان به جاى توجه صرف به مدرک تحصیلى که نمىتواند به تنهایى دلایل توانایى و مهارت باشد به جنبههاى گوناگون از جمله انگیزه، عشق و علاقه، زمینههاى ذوقى و کوششهاى علمى، قدرت کاوشگرى، خلاقیت، کارآفرینى و تجارب ارزنده آموزشى و مهمتر از همه اینها به میزان تعهد، پاى بندى به ارزشها، شخصیت علمى معلّم توجه داشته باشد و بیش از گذشته معلمان را در امر تعلیم و تربیت بصورت زیربنائى سهیم بداند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره بقره، آیه 32. 2. همان، آیه 282. 3. سوره اقرأ (علق)، آیات 4 و 5. 4. سوره الرحمن، آیات 1 و 2 و 4. 5. سوره کهف، آیه 65. 6. سوره جمعه، آیه 2. 7. سوره آل عمران، آیه 164. 8. نهج البلاغه، خطبه قاصعه. 9. سوره بقره، آیه 151. 10. آشنایى با قرآن، شهید مطهرى، ج 8، ص 58 - 57. 11. سوره بقره، آیه 269. 12. با استفاده از مقاله استاد جلال الدین همایى که بصورت مقدهاى بر کتاب «مقام معلم» در تاریخ پنجم مرداد 1345 ه.ش نوشته است. 13. اصول کافى، ج 1، ص 27. 14. گفتگو با علامه حسن زاده آملى، ص 154 - 153. 15. کلمات قصار امام خمینى، ص 204. 16. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 22، ص 355. 17. دیدگاهها، آیةاللّه خامنهاى، ص 287. 18. چهار ساله دوم ریاست جمهورى حضرت آیة اللّه خامنهاى، ج 2، ص 153. 19. آداب تعلیم و تعلم در اسلام، دکتر سید محمد باقر حجتى، ص 257. 20. آنچه معلمان و مربیان باید بدانند، فرهادیان، ص 10. 21. بحارالانوار، ج 2، ص 17. 22. گلچینى از کشکول شیخ بهایى، هاشم نجفى یزدى، ص 27. 23. جرعههاى جانبخش، ص 65. 24. آفاق مرزبانى، عبداللّه نصرى، ص 24. 25. جرعههاى جانبخش . 26. منظومه معرفت، از نگارنده، ص 40. 27. یادنامه شهید بهشتى، سید فرید قاسمى، ص 159. 28. سوره مدثر، آیه 3. 29. منیة المرید، شهید ثانى، ص 10. 30. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهرى، ص 200. 31. زندگى و شرح حال معلم ثانى فارابى، دکتر سید ابوالقاسم هاشمى، ص 25 - 20. 32. نک: غررالحکم، ج 2، ص 672. 33. نک: کنزالعمال، ج 10، ص 186. 34. اصول کافى، ج 1. 35. سیرى در نهج البلاغه، شهید مطهرى، مقدمه. 36. انگیزش در کلاس درس، ال. اسپالدینگ، ترجمه حسن یعقوبى و ایرج خوش خلق، ص 10 و 69.کار آفرینى خلّاق، انواع و شیوههاى حمایت، دکتر حسن قاسم زاده، فصلنامه پژوهش و مهندسى، ش 11 و 12، بهار 1378. 37. نک: منیة المرید، ص 68 - 58. 38. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، ص 248. 39. انسان مربى و نویسنده، ماکارنکو، ترجمه ب. کیوان، ص 89 - 88. 40. تحف العقول 7 ص 84. 41. الحیاة، ج 1، ص 97. 42. تحف العقول، ص 267. 43. نک: مجموعه رویههاى آموزشى(تدریس) جربروفى، دفتر همکارىهاى علمى بین المللى آموزش و پرورش، جزئیات روش تدریس، دکتر نادر قلى قورچیان. 44. مستدرک الوسایل، ج 1، ص 290، و نیز بنگرید به کتاب حضرت على اکبر(ع) شبیه پیامبر شهید ولایت، از نگارنده.