آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

«در آستان امامان» مجموعه مقالاتى است پیرامون «امام‏شناسى» با الهام از زیارت جامعه کبیره، فرازهائى از این زیارت در مقالات قبلى مورد بحث قرار گرفت. در این مقاله از فراز «و حجج اللّه على اهل الدنیا و الآخرة و الاولى و رحمة اللّه و برکاته» سخن مى‏گوئیم.
سلام بر شما امامان معصوم که حجتهاى خداوند بر اهل دنیائید هم در آخرت حجت هستید و هم در دنیا و رحمت و برکات خداوند بر شما باد. معناى حجت‏
ابتدا باید معناى حجت را پى‏گیریم آنگاه بحث کنیم معناى این که امامان(ع) حجتهاى خداوند بر اهل دنیایند چیست؟
واژه «حج» که حجت هم برگرفته از آن است معانى گوناگون دارد معناى معروف آن قصد است. به حج خانه خدا هم که حج گفته مى‏شود بدین مناسبت است که قصد به خانه خدا براى انجام مناسک در آن ملحوظ شده است به راه روشن «محجّه» گفته مى‏شود چون مقصود است «حجت» هم برگرفته از همین معنى است چون حجت مورد قصد است و با آن مى‏توان به حق مطلوب رسید.(1)
جویرى حجت را به معناى برهان گرفته است گفته مى‏شود «حاجة» به معناى آن است که با حجت بر او غالب شد.(2)
«قل فلله الحجة البالغه»(3) بگو براى خدا دلیل رسا و قاطع است «حجت بالغه» یعنى دلایل خداوند براى بشر بسیار روشن و رساست به گونه‏اى که جاى هیچگونه تردید براى افراد باقى نمى‏گذارد. از امام صادق(ع) سؤال شد معناى آیه چیست؟ حضرت فرمود: خداوند در روز رستاخیز به بنده خویش مى‏گوید بنده من آیا مى‏دانستى و گناه کردى؟ اگر بگوید آرى مى‏فرماید چرا به آن‏چه مى‏دانستى عمل نکردى و اگر بگوید نمى‏دانستم مى‏گوید چرا یاد نگرفتى تا عمل کنى؟ در این موقع فرد مى‏ماند این همان حجت بالغه است.(4) در زبان فارسى هم این واژه به این معنا تفسیر شده که: آنچه با آن بتوان ادعائى را اثبات کرد، دلیل، برهان.(5) امامان حجت خدا
سنت خداوند بر آن است که «اتمام حجت» کند. یعنى بصورت روشن راه را از چاه مشخص کرده و بگوید که راه سعادت کدام است؟ قاعده لطف که از قواعد مسلّم علم کلام است گویاى همین مضمون است. این قاعده مى‏گوید که لطف بر خداوند واجب است یعنى باید با ارسال رسل و انزال کتب زمینه‏هاى قرب بنده به خداوند و دورى‏اش را از نافرمانى فراهم سازد. یعنى توسط پیامبران ارشاد نماید و سنت حضرتش اجبار نیست. «لطف» روشنگرى است و بیان صراط هدایت و به تعبیر مرحوم شعرانى «لطف بمعناى الجاء و اجبار مردم به طاعت نیست بلکه به معناى هدایت و تسهیل اسباب است که اگر خواست به اختیار خویش اطاعت کند.»(6) خداوند از آغاز خلقت انسان این «لطف» را بر انسان ارزانى داشته و تا قیامت هم خواهد داشت.
خداوند براى انسان دوحجت قرار داده است یکى حجت باطنى است که همان عقل است که او را دعوت به اطاعت از خداوند و بندگى مى‏نماید و حجت دوم انبیاء و رسل و امامان آنها هستند. حضرت امام کاظم(ع) فرمود:
«یا هشام ان للّه على الناس حجّتین حجة ظاهرة و حجة باطنة فامّا الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة و امّا الباطنة فالعقول»(7) اى هشام خدا بر مردم دو حجت دارد حجت آشکار و حجت پنهان، حجت آشکار رسولان و پیغمبران و امامانند و حجت پنهان عقلهاى آنهاست.
مقصود از اینکه عقل حجت است هر برداشتى را که معمولاً انسانها دارد و مى‏گوید من با عقلم چنین مى‏فهمم نیست! بلکه مقصود مستقلات عقلیه است یعنى عقل انسان ادراکاتى دارد که انبیاء هم نباشند، امامان هم نمى‏بودند آنها را داشت مثل وجوب اطاعت از منعم، دفع ضرر محتمل، قبح عقاب بلا بیان و... و...
و مقصود از حجت بودن انبیاء و امامان اینست که راه سعادت را باید از آنان آموخت آنها هستند که راهنماى به قلّه رفیع سربلندى و سعادت انسان هستند امام صادق (ع) فرمود: «مازالت الارض الّا و للّه فیها الحجة یعرف الحلال و الحرام و یدعوا الناس الى سبیل اللّه»(8) یعنى زمین پیوسته حجتى الهى را در خود دارد که حلال را از حرام مى‏شناساند و مردم را به راه خداوند تبلیغ مى‏کند. امامان حجت بر اهل دنیا
آنان حجت خداوند بر دنیاى مردم اند، یعنى سعادت دنیاى مردم در گرو اطاعت از معصومین(ع) است. آنان مفسر قرآن هستند که هدایتگر به سوى بهترین زندگى هاست «انّ هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم»(9)اینست معناى «حجج اللّه على اهل الدنیا» لکن آنچه گفتنى است اینست که «شعار» محبت آن‏ها کافى نیست(گرچه ارزشمند است) آن‏چه مهم است تمسّک به آنهاست که به عبارت دیگر رهروى راهشان مى‏باشد.
اینکه در روایات، اهل بیت تشبیه به «بیت اللّه» شده‏اند گویاى همین نکته است که باید سراغ کعبه رفت و آنرا طواف کرد. پیامبر اکرم(ص) به مولى على (ع) فرمود: «مثلکم یا على مثل بیت اللّه الحرام؛(10)یعنى مثل شما مثل خانه خداست».
اینکه در روایات اهل بیت تشبیه به سر و جایگاه چشم در سر شده‏اند بدین معنى است که باید فرمانده کل قواى زندگى، اهل بیت علیهم السلام باشند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اجعلوا اهل بیتى منکم مکان الرأس من الجسد و مکان العینین من الرأس فانّ الجسد لایهتدى الّا بالرأس و لا یهتدى الرأس الّا بالعینین؛(11) اهل بیتم را همانند سر در بدن قرار دهید و همانند دو چشم در سر همانا جسد بى سر راه بجائى نمى‏برد و راه یابى سرهم با چشم است» و اینکه در روایات اهل بیت تشبیه به کشتى نوح شده‏اند یعنى همین که تنها کسانى از طوفانهاى گمراه کننده زندگى جان سالم بدر مى‏برند که سوار بر آن کشتى شوند. کسى از دور نشسته باشد و شعار دهد از غرق شدن نجات نمى‏یابد، آن کس نجات یافته است که سوار آن شود و سوار بر کشتى اهل بیت(ع) شدن یعنى عمل به رهنمودهاى آنها، یعنى زندگى را با آئین نامه تدوین شده از سوى آنان که همان قرآن و سنت است اداره کردن، ابوذر مى‏گوید: از پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: «الا انّ مثل اهل بیتى فیکم مثل سفینة نوح من قومه من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق»(12) آگاه باشید که مثل اهل بیتم در بین شما همانند کشتى نوح در قوم خویش است هرکس سوار آن شود نجات مى‏یابد و آن کس که سوار نشود (تخلّف کند) غرق مى‏شود.
امیر مؤمنان على (ع) فرمود: «من اتبع امرنا سبق، من رکب غیر سفینتنا غرق»(13)آن کس که مطیع امر ما باشد پیشى مى‏گیرد و آن کس که بر غیر کشتى ما سوار شود غرق مى‏شود.
در روایتى پیامبر اکرم(ص) فرمود: «الائمة بعدى اثنا عشر تسعة من صلب الحسین و منا مهدى هذه الامة من تمسک من بعدى بهم فقد استمسک بحبل اللّه و من تخلّى منهم فقد تخلّى من اللّه؛(14) امامان بعد از من دوازده نفرند، نه امام از فرزندان امام حسین(ع) و از ماست مهدى این امت هر کس بعد از من تمسک به اینان داشته باشد به ریسمان الهى چنگ زده است و هر کس از آنها کناره گیرد از خداى کناره گرفته است.»
در روایاتى اهل بیت(ع) اهل تقوى اهل اصلاح، اهل ولایت، اهل بندگى را از خود نامیده‏اند.(15)
و از سوى دیگر ذلت پذیران، بى ادبها آنان که نه به بزرگترها احترام مى‏کنند نه کوچکترها را مورد مهر قرار مى‏دهند، آنان که اهل خیانت اند، اهل مکر و فریب اند، همسایه آزارند و...و...را از خود نفى کرده و فرموده‏اند: اینان از ما نیستند.(16)
امام صادق(ع) فرمود: «لیس من شعیتنا من وافقنا بلسانه و خالفنا فى اعمالنا و آثارنا؛(17) شیعه ما نیست آن کس که با زبان با ما همراه باشد اما در اعمال و آثارمان با ما مخالفت کند».
این مجموعه روایات که حجم عظیمى مى‏باشد همگى گویاى اینست که آنچه در رابطه با اهل بیت تضمین کننده سعادت انسان است رهروى راه آنان است. پس آنان حجت خداوند بر اهل دنیا هستند، برهان روشن سعادتند. حجتهاى خداوند در آخرت‏
امامان علاوه بر آنکه حجت خدا بر اهل دنیایند، حجت او در آخرت هم هستند. یعنى آن‏جا نیز آنانند که میزان اعمالند، آنان در این دنیا شاهد اعمال بندگانند: «و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و المؤمنون».(18)
در آن جهان نیز شاهدند اینجا محل تحمل شهادت است و آنجا محل اداء آن. «فکیف اذاجئنا من کلّ امة بشهید و جئنابک على هؤلاء شهیداً؛(19) حال آن‏ها چگونه خواهد بود در آن روز که براى هر امتى گواهى بر اعمالشان مى‏طلبیم و ترا گواه این امت قرار مى‏دهیم».
در روایتى در ذیل آیه آمده است که امام صادق(ع) فرمود: «نزلت فى امة محمد(ص) خاصة فى کلّ قرن منهم امام منّا شاهد علیهم و محمد شاهد علینا»(20) این آیه درباره امت محمّد (ص) بالخصوص نازل شده که در هر قرنى از این امت امامى از ما خواهد بود که گواه بر آن هاست و محمد(ص) گواه بر ماست. «اولى» یعنى چه‏
اینک سخن اینست که مراد از «الاولى» چیست؟ اگر مراد «دنیا» باشد که در فراز قبل آمد. برخى گفته‏اند که «الاولى» تأکید بر دنیاست ولى با توجه به اینکه کلام معصوم همانند وحى است باید کلامشان را تا مى‏توانیم حمل بر «تأسیس» کنیم نه «تأکید» گرچه تأکید بجا نیز با فصاحت و بلاغت سازگار است. بر این اساس برخى از شارحان زیارت جامعه چنین گفته‏اند: «عوالم بطور کلّى بر سه وجه است عالم امر، عالم خلق، عالم حساب و قیامت به اصطلاح عالم آخرت، پس عالم امر را عالم اولى مى‏گوئیم چون قبل از خلقت است و این همان عالم ذر است که خداوند قبل از ایجاد آنان در این عالم از تمام ذرّات پیمان گرفته بر توحید و نبوّت و ولایت ائمه و عالم آخرت مقابل عالم امر است چون همیشه آخر مقابل اول است و به همین جهت آن را آخرت مى‏گویند چون در آخر عوالم است و بین این دو عالم دنیاست که موجودات در آن زندگى مى‏کنند پس معناى عبارت اینست که شما اهل بیت عصمت و طهارت حجج الهیه هستید در هر سه عالم عالم دنیا و عالم آخرت و عالم ذر».(21) پاورقی ها:پى‏نوشت‏ها: - 1. مقائیس اللّغة، ماده حج. 2. صحاح اللّغة ماده حج. 3. سوره انعام، آیه 149. 4. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 776. 5. فرهنگ سخن، ج 3، ص 2471. 6. اثبات نبوت، ص 96. 7. اصول کافى، ج 1، کتاب العقل و الجهل. 8. همان، کتاب المحجة، ص 178. 9. سوره اسراء، آیه 9. 10. خصائص الائمه، ص 77. 11. اهل البیت فى الکتاب و السّنة، ص 101، بنقل از امالى شیخ طوسى، ص 482. 12. المستدرک على الصحیحین 3، ص 163. اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 95. 13. اهل البیت، ص 96. 14. کفایة الاثر، ص 94. 15. اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 535 و 536. 16. همان، ص 537 و 538 و 539. 17. مشکاة الانوار، ص 70، اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 539. 18. سوره توبه، آیه 105. 19. سوره نساء، آیه 41. 20. اصول کافى، ج 1، ص 190. 21. شرح زیارت جامعه کبیره، ص 125، الانوار التالعه فى شرح الزیارة الجامعه، ص 111.

تبلیغات