توحید
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
واژه زیباى توحید در میان سایر واژگان و اصطلاحات فکرى و اعتقادى، از جایگاه و موقعیّت ویژهاى برخوردار است و در طول تاریخ بشریّت، محور اصلى دعوت پیامبران الهى، به ویژه پیامبران ابراهیمى بود.آنان، نخستین و مهمترین گفتارى که با مردم عصر خود داشتند، توجه و آگاهى آنها به پذیرش توحید و پرهیز از کفر و شرک بود و به آنان مىگفتند: «قُولُوا لا اِلهَ الّا اللّه، تُفلِحوُا؛ بگویید جز خداى واحد، خداى دیگرى نیست تا رستگار شوید». معناى توحید
توحید به معناى یگانگى خدا و اعتقاد به یگانه بودن اوست.
به این معنا، که در مقام فکر و اندیشه، شریک و رقیبى در آفرینش جهان هستى و برقرارى نظم و نظام آن، براى وى قایل نشویم و در مقام عمل، جز در برابر او، براى هیچ کس و هیچ چیزى سر تعظیم فرود نیاورده و آن را سجده و پرستش ننماییم. توحید از منظر اسلام
مجموعه تعلیمات اسلامى را مىتوان در سه بخش کلى، خلاصه کرد: اصول عقاید، اخلاقیات و احکام.
اصول عقاید اسلامى از دیدگاه شیعه، معروف به پنج اصل است: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد.
غیر از شیعه، سایر مذاهب و فرقههاى اسلامى نیز به سه اصل از اصول عقاید، یعنى: توحید، نبوت و معاد معتقد بوده و با شیعیان اتفاق نظر دارند.
اصول عقاید، از جمله توحید، در مقام فکر و اندیشه قابل بررسى است.
به این معنا، که هرکس مىتواند با تدبر و تعقل و اندیشیدن درباره آفرینندهى جهان هستى، پى به یگانگى خدابرده و اعتقاد به وحدانیت او پیدا کند. بدین جهت، تقلید و پیروى کردن از دیدگاه قرآن، بدون این که خود تلاش و کوشش فکرى و عقلى نماید، کافى نیست و اساس و پایهى استوارى براى آن نخواهد بود و به هنگام مواجه شدن با شبهات و ایجاد تردید و دودلى بدخواهان و منکران، توان استقامت و ایستادگى نخواهد داشت . اساس دعوت پیامبر اسلام
پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) علاوه بر آن که عربهاى مشرک و بتپرست جزیرةالعرب را، که متعصبانه در پرستش بتها راه افراط را در پیش گرفته بودند، یهودیان و مسیحیان. سایر پیروان ادیان الهى را نیز که از اصول اوّلیه دین و مذهبشان عدول کرده و مرتکب شرک شده و براى خداوند متعال شریکى قرار مىدادند، دعوت به توحید و پرهیز از شرک و کفر مىنمود.
خداوند متعال، طى فرمانى به پیامبر اکرم (ص) وحى فرستاد: «قُل یا اَهلَ الکِتابِ تَعالوا اِلى کَلِمَةٍ سواءٍ بَینَنا وَ بَینَکُم، الّا نَعبُدَ الّا الّلهَ و لا نُشرِکَ بِهِ شَیئاً.» (1)
یعنى: بگو، اى اهل کتاب (و پیروان کتابهاى مقدس آسمانى) بیایید به جانب کلمهاى که میان ما و شما یکسان است (و بر آن اتفاق کنیم) به این که جز خدا، چیزى را نپرستیم و براى او شریکى قرار ندهیم.
پیامبر اسلام (ص) به آنان یادآو مىشد که پیامبران گذشته، همگى بر توحید و پرهیز از شرک و کفر تأکید داشته و در این راه، سختىهاى فراوان کشیده و چه بسا به دست منکران و معاندان کشته شدند و شما که ادعاى پیروى آن پیامبران بزرگ را دارید، باید اهدافشان را برآورده کرده و راه توحید و ایمان را در پیش گیرید و از شرک دست برداشته و شریکى براى خداوند متعال قرار ندهید.
ولیکن پیروان ادیان و مذاهب موجود جهان، هم چنان در اشتباه و انحراف خود باقى بوده و تلاشى بر تصحیح عقاید خود به عمل نیاوردند. تنها پیروان دین اسلام، یعنى مسلمانان واقعى به خاطر بهرهمندى از قرآن کریم، که کتاب آسمانى رسول خدا(ص) و تماماً وحى و گفتار الهى است، از شرک و کفر به دور بوده و معتقد به توحید و یگانگى خدا بوده و هستند. از منظر عقل
عقل سلیم بشرى (که عارى از هواى نفس و دسیسههاى شیطانى باشد) حکم مىکند به این که تمام پدیدههاى جهان هستى، که داراى نظم و نظام خاص بوده و هر کدام از آنها به وظیفه تکوینى خود عمل کرده و ذّرهاى سرپیچى و بى نظمى نمىنمایند، همگى از مبدأیى واحد به وجود آمده و از همان مبدأ فرماندهى مىگردند.
آن مبدأ واحد، چیزى جز خداى یکتا نیست، که ما اعتقاد به یگانگى وجود آن را داریم. اساساً محال و غیر ممکن است به جاى خداى واحد، دو خدا و یا چند خدا وجود داشته باشد. چون در آن صورت لازم مىآید که یک آفریننده بالاترى که جامع آنها باشد، وجود داشته باشد. دوتایى و یا چندتایى بودن چیزى، از خواص موجوداتِ محدودِ نسبى است و در میان مخلوقات و موجودات، ممکن و عملى است ولى درباره خدا که موجودى نامحدود، لایتناهى و مطلق است، تعدّد و چندتایى راه ندارد.
در قرآن مجید نیز به این برهان اشاره شده است: «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ، لَفَسَدَتا.»(2)
یعنى: اگر در آسمانها و زمین، غیر از خدا، خدایان دیگرى بود، هر آینه آسمانها و زمین تباه شده و از بین مىرفتند.
به تعداد ذرات عالم دلیل
بود بر وجود خداى جلیل
همه عالم از ذره و کهکشان
دلالت کند بر خداى جهان
ز آب و ز خاک و ز نور و فضاى
دلیل است بر هست یکتا خداى(3) یگانگى خدا از منظر قرآن کریم
قرآن مجید در آیات متعدد خود، صفات توحیدى خداوند متعال را به روشنى و صراحت تمام بیان کرده است. شایسته است در اینجا به برخى از آنها اشارهاى داشته باشیم:
1- خداوند متعال، یکتا و یگانه است: «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ».(4)
2- از همه کس و از همه چیز بى نیاز است: «اَللّهُ الصَّمَدُ».(5)
3- کسى او را نزاییده و از او نیز کسى زاییده نشده است: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ».(6)
4- هم وزن و هم شأنى ندارد: «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ».(7)
5- همتا و همانندى ندارد: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ»(8)
6- همباز و شریکى ندارد: «لا شَریکَ لَهُ». (9)
7- به همه چیز آگاه و دانا است: «اِنَّهُ بِکُلِّ شَىء عَلیمٌ». (10)
8- از آشکار و نهان همگان باخبر است: «اِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَولِ وَ یَعْلَمُ ما تَکْتُمُونَ».(11)
9- بر همه چیز قادر و تواناست: «اَنَّهُ عَلى کُلِّ شَىءٍ قَدیرٌ»(12)
10- پروردگار همه کس و همه چیز است: «وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَىءٍ». (13)
11- به هر طرف که روى آوریم، به سوى او خواهد بود: «اَیْنَما تُوَلُوّا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ».(14)
12- از همه چیز، حتّى از رگ گردن به انسان نزدیکتر است: «نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ».(15)
13- هیچ دیدهاى او را نبیند و او همه را مىبیند: «لا تُدْرِکُهُ الْأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأبْصارَ».(16)
14- همگان به او نیازمندند: «اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللّهِ». (17)
15- از وسوسههاى نفس و از باطن همه آگاه است: «وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسَهُ». (18) به گفته خواجوى کرمانى:
«هم رازق بىریبى و هم خالق بىعیب
هم ظاهر پنهانى و هم باطن پیدا
مأمور تو از برگ سمن تا به سمندر
مصنوع تو از تحت ثرى تا به ثریا
توحید تو خواند به سحر مرغ سحرخوان
تسبیح تو گوید به چمن بلبل گویا»(19) توحید در کلام امیر مؤمنان (ع)
امیر مؤمنان، امام علىبنأبىطالب(ع) زیباترین و شیواترین توصیف از پروردگار متعال را در کلام خویش دارد که بسیارى از آنها در کتاب شریف نهج البلاغه گردآورى شده است. در این جا، تنها به بخشى از یک خطبه آن حضرت، که درباره عظمت خداى سبحان است، اشاره مىکنیم:
«همه چیز در برابر خداى متعال، خاضع و فروتنند و همه به یارى و قدرت او پا بر جا. او بى نیاز کننده هر مستمند و عزّتبخش هر خوار و افتادهاى است و نیرودهنده هر ناتوان و پناهگاه هر بیچاره و ستمدیدهاى است. هر که سخن بگوید، او مىشنود و هر که سکوت کند، رازهاى درونش را مىداند. آن که زنده است، روزى اش با اوست و هر کسى بمیرد، بازگشتنش به سوى او خواهد بود .
(خدایا) چشمان کسى تو را ندیده تا از تو خبر دهد و تو از قبل بودهاى، پیش از آن که مخلوقان از تو سخن گفته و بتوانند تو را توصیف کنند. آفریدگان را به خاطر ترس از تنهایى نیافریدى و آنان را براى سود خویش به کار وانداشتى. کسى از قدرت تو نمىتواند بگریزد و آن که را بگیرى نمىتواند از چنگت رهایى یابد. نافرمانى و سرپیچى گناهکاران، از عظمت تو نمىکاهد و پیروى و فرمانبردارى مطیعان بر ملکت نمىافزاید.
آن کس که از قضاى تو به خشم آید، نمىتواند فرمانت را برگرداند و کسى که از فرمانت روگرداند، از تو بىنیاز نمىشود.»(20)
توحید در شعر سنایى غزنویى
مَلکا، ذکر تو گویم که تو پاکى و خدایى
نروم جز به همان ره که توام راه نمایى
همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایى
تو زن و جفت ندارى، تو خور و خُفت ندارى
اَحدِ بىزن و جفتى، ملک کامروایى
نه نیازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتى، تو نصیر الأمرایى
تو حکیمى، تو عظیمى، تو کریمى، تو رحیمى
تو نماینده فضلى، تو سزاوار ثنایى
برى از رنج و گدازى، برى از درد و نیازى
برى از بیم و امیدى، برى از چون و چرایى
برى از خوردن و خفتن، برى از شرک و شبیهى
برى از صورت و رنگى، برى از عیب و خطایى
نتوان وصف تو گفتن، که تو در فهم نگنجى
نتوان شبه تو گفتن، که تو در وهم نیایى
نَبُد این خلق و تو بودى، نبوَد خلق تو باشى
نه بجُنبى، نه بگردى، نه بکاهى، نه فزایى
همه عزّى و جلالى، همه علمى و یقینى
همه نورى و سرورى، همه جودى و جزایى
همه غیبى تو بدانى، همه عیبى تو بپوشى
همه بیشى تو بکاهى، همه کمى تو فزایى
اَحَدٌ لَیْسَ کمِثله صَمَد، لیس له ضِد
لمن الملک تو گویى که مر آن را تو سزایى
لب و دندان سنایى همه توحید تو گویند
مگر از آتش دوزخ بودش روى رهایى(21) مراتب و درجات توحید
آن چه تا بدین جا بیان شد، مختصرى درباره توحید به طور کلى و اجمالى بود، ولى باید توجه داشت که توحید، داراى مراتب و درجاتى است، که موحّد واقعى تا به همه آنها دسترسى پیدا نکند، نمىتواند به حقیقت توحید برسد و راه کمال و سعادت انسانى را طى کند.
علماى علم کلام، از یک لحاظ، چهار درجه براى توحید بیان کردهاند، که عبارتند از: 1- توحید ذاتى
یعنى شناختن ذات خداوند سبحان به وحدت و یگانگى. به عبارت دیگر یعنى خداوند متعال، حقیقتى است که در وجود خود، به حقیقت دیگر وابسته نیست و به چیزى اتّکا ندارد و بالعکس، همه حقیقتها و پدیدههاى جهان هستى به او وابسته بوده و متّکى به اراده و خواست او مىباشند. حکما و فلاسفه از چنین ذاتى به "واجب الوجود" و "علت العلل" تعبیر مىکنند. 2 - توحید صفاتى
یعنى شناخت یگانگى ذات و صفات خداوند متعال. به این معنا که صفات خدا (اعم از صفات جمالیه و صفات جلالیه) عین ذات اوست و میان ذات و صفات او، همچنین میان صفات او نسبت به یکدیگر، دوگانگى و اختلافى نیست. زیرا اختلاف ذات با صفات و یا اختلاف صفات با یکدیگر، لازمه محدودیت است. همان طورى که در انسان و یا موجودات دیگر عالم آفرینش چنین چیزى ممکن و معمول است. ولیکن در خداى سبحان، چون ذاتش یگانه و وجودش لایتناهى و غیر محدود است، کثرت و ترکیب و یا اختلاف ذات و صفات و یا اختلاف صفات با یکدیگر، قابل تصوّر نیست و از محالات مىباشد. 3 - توحید افعالى
یعنى شناخت این که جهان هستى با تمامى نظم و نظامش و علت و معلولاتش، کارِ خداست و هر فعلى بر گرفته از اراده و خواست او مىباشد. بنابراین، هر کار و یا هر علت و سببى براى پدیدهاى تصور شود، بى تردید، وابسته به اراده خداست و قائم به خواست وى مىباشد و هیچ چیزى از خودش استقلال ندارد و هر چیز و هر کارى تابع اراده الهى است 4 - توحید در عبادت
یعنى این معنا، که عبادت ، تنها براى خداوند سبحان سزاوار است واز غیر او،بر هیچ چیز و هیچ کسى روا نبوده و حرام مىباشد.
عبادت از نظر اسلام، داراى درجاتى است که باید درجایى خودش مورد بحث و بررسى قرار گیرد ولى روشنترین و صریحترین مرتبه آن، انجام مراسم تقدیس و تنزیه (مانند نماز و طواف) است که اگر براى غیر خدا انجام شود، مستلزم شرک و خروج از جرگه اهل توحید خواهد بود. یادآورى
مراتب توحید را از لحاظ دیگر مىتوان به دو بخش تقسیم کرد:
1- توحید نظرى. یعنى شناخت خداوند متعال و پى بردن به وجود وصفات او از راه فکر و اندیشه. این بخش شامل توحید ذاتى، توحید صفاتى و توحید افعالى مىگردد.
2- توحید عملى. یعنى درک وحدانیت خداوند متعال در مرحله عمل و انجام کار. این بخش شامل توحید در عبادت مىگردد.(22)
به هر روى، توحید و اعتقاد به یگانگى پروردگار متعال در جان آدمى و در فطرت پاک هر انسان موجود است و تا زمانى که زنگار گناه و انحراف از مسیر حقیقت، وى را فرا نگیرد، موحد واقعى است و در آن صورت مىتواند راه تعالى و کمال را به پیماید و به سر منزل تقوى و یقین برسد. به گفته اوحدى مراغهاى:
تا ز توحید نگردى مَست
ندهد رتبت وصولت دست(23) شرک، در برابر توحید
در برابر توحید، شرک قرار دارد که به معناى شریک قرار دادن براى خدا (چه از لحاظ نظرى و چه از لحاظ عملى) است. شرک نیز به مانند توحید درجات و مراتبى دارد که لازم است در جاى خودش مورد بررسى قرار گیرد. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) سوره آل عمران، آیه 64. 2) سوره أنبیاء، آیه 22 3) سیماى توحید، محمد رضا آدینه وند، ص 28 4) سوره توحید، آیه 1. 5) همان، آیه 2. 6) همان آیه 3 7) همان آیه 4 8) سوره شورى آیه 11 9) سوره انعام آیه 163 10) سوره شورى آیه 12 11) سوره انبیاء، آیه 110 12) سوره حج، آیه 6 13) سوره انعام، آیه 164 14) سوره بقره، آیه 115 15) سوره ق، آیه 16 16) سوره انعام، آیه 103 17) سوره فاطر، آیه 15 18) سوره ق، آیه 16 19) دیوان اشعار خواجوى کرمانى 20) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 108 21) دیوان اشعار سنایى غزنوى 22) برگرفته از مجموعه آثار شهید آیت الله مطهرى (ره)،ج 2، ص 99 23) دیوان جام جم، اوحدى مراغهاى
توحید به معناى یگانگى خدا و اعتقاد به یگانه بودن اوست.
به این معنا، که در مقام فکر و اندیشه، شریک و رقیبى در آفرینش جهان هستى و برقرارى نظم و نظام آن، براى وى قایل نشویم و در مقام عمل، جز در برابر او، براى هیچ کس و هیچ چیزى سر تعظیم فرود نیاورده و آن را سجده و پرستش ننماییم. توحید از منظر اسلام
مجموعه تعلیمات اسلامى را مىتوان در سه بخش کلى، خلاصه کرد: اصول عقاید، اخلاقیات و احکام.
اصول عقاید اسلامى از دیدگاه شیعه، معروف به پنج اصل است: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد.
غیر از شیعه، سایر مذاهب و فرقههاى اسلامى نیز به سه اصل از اصول عقاید، یعنى: توحید، نبوت و معاد معتقد بوده و با شیعیان اتفاق نظر دارند.
اصول عقاید، از جمله توحید، در مقام فکر و اندیشه قابل بررسى است.
به این معنا، که هرکس مىتواند با تدبر و تعقل و اندیشیدن درباره آفرینندهى جهان هستى، پى به یگانگى خدابرده و اعتقاد به وحدانیت او پیدا کند. بدین جهت، تقلید و پیروى کردن از دیدگاه قرآن، بدون این که خود تلاش و کوشش فکرى و عقلى نماید، کافى نیست و اساس و پایهى استوارى براى آن نخواهد بود و به هنگام مواجه شدن با شبهات و ایجاد تردید و دودلى بدخواهان و منکران، توان استقامت و ایستادگى نخواهد داشت . اساس دعوت پیامبر اسلام
پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) علاوه بر آن که عربهاى مشرک و بتپرست جزیرةالعرب را، که متعصبانه در پرستش بتها راه افراط را در پیش گرفته بودند، یهودیان و مسیحیان. سایر پیروان ادیان الهى را نیز که از اصول اوّلیه دین و مذهبشان عدول کرده و مرتکب شرک شده و براى خداوند متعال شریکى قرار مىدادند، دعوت به توحید و پرهیز از شرک و کفر مىنمود.
خداوند متعال، طى فرمانى به پیامبر اکرم (ص) وحى فرستاد: «قُل یا اَهلَ الکِتابِ تَعالوا اِلى کَلِمَةٍ سواءٍ بَینَنا وَ بَینَکُم، الّا نَعبُدَ الّا الّلهَ و لا نُشرِکَ بِهِ شَیئاً.» (1)
یعنى: بگو، اى اهل کتاب (و پیروان کتابهاى مقدس آسمانى) بیایید به جانب کلمهاى که میان ما و شما یکسان است (و بر آن اتفاق کنیم) به این که جز خدا، چیزى را نپرستیم و براى او شریکى قرار ندهیم.
پیامبر اسلام (ص) به آنان یادآو مىشد که پیامبران گذشته، همگى بر توحید و پرهیز از شرک و کفر تأکید داشته و در این راه، سختىهاى فراوان کشیده و چه بسا به دست منکران و معاندان کشته شدند و شما که ادعاى پیروى آن پیامبران بزرگ را دارید، باید اهدافشان را برآورده کرده و راه توحید و ایمان را در پیش گیرید و از شرک دست برداشته و شریکى براى خداوند متعال قرار ندهید.
ولیکن پیروان ادیان و مذاهب موجود جهان، هم چنان در اشتباه و انحراف خود باقى بوده و تلاشى بر تصحیح عقاید خود به عمل نیاوردند. تنها پیروان دین اسلام، یعنى مسلمانان واقعى به خاطر بهرهمندى از قرآن کریم، که کتاب آسمانى رسول خدا(ص) و تماماً وحى و گفتار الهى است، از شرک و کفر به دور بوده و معتقد به توحید و یگانگى خدا بوده و هستند. از منظر عقل
عقل سلیم بشرى (که عارى از هواى نفس و دسیسههاى شیطانى باشد) حکم مىکند به این که تمام پدیدههاى جهان هستى، که داراى نظم و نظام خاص بوده و هر کدام از آنها به وظیفه تکوینى خود عمل کرده و ذّرهاى سرپیچى و بى نظمى نمىنمایند، همگى از مبدأیى واحد به وجود آمده و از همان مبدأ فرماندهى مىگردند.
آن مبدأ واحد، چیزى جز خداى یکتا نیست، که ما اعتقاد به یگانگى وجود آن را داریم. اساساً محال و غیر ممکن است به جاى خداى واحد، دو خدا و یا چند خدا وجود داشته باشد. چون در آن صورت لازم مىآید که یک آفریننده بالاترى که جامع آنها باشد، وجود داشته باشد. دوتایى و یا چندتایى بودن چیزى، از خواص موجوداتِ محدودِ نسبى است و در میان مخلوقات و موجودات، ممکن و عملى است ولى درباره خدا که موجودى نامحدود، لایتناهى و مطلق است، تعدّد و چندتایى راه ندارد.
در قرآن مجید نیز به این برهان اشاره شده است: «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ، لَفَسَدَتا.»(2)
یعنى: اگر در آسمانها و زمین، غیر از خدا، خدایان دیگرى بود، هر آینه آسمانها و زمین تباه شده و از بین مىرفتند.
به تعداد ذرات عالم دلیل
بود بر وجود خداى جلیل
همه عالم از ذره و کهکشان
دلالت کند بر خداى جهان
ز آب و ز خاک و ز نور و فضاى
دلیل است بر هست یکتا خداى(3) یگانگى خدا از منظر قرآن کریم
قرآن مجید در آیات متعدد خود، صفات توحیدى خداوند متعال را به روشنى و صراحت تمام بیان کرده است. شایسته است در اینجا به برخى از آنها اشارهاى داشته باشیم:
1- خداوند متعال، یکتا و یگانه است: «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ».(4)
2- از همه کس و از همه چیز بى نیاز است: «اَللّهُ الصَّمَدُ».(5)
3- کسى او را نزاییده و از او نیز کسى زاییده نشده است: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ».(6)
4- هم وزن و هم شأنى ندارد: «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ».(7)
5- همتا و همانندى ندارد: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ»(8)
6- همباز و شریکى ندارد: «لا شَریکَ لَهُ». (9)
7- به همه چیز آگاه و دانا است: «اِنَّهُ بِکُلِّ شَىء عَلیمٌ». (10)
8- از آشکار و نهان همگان باخبر است: «اِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَولِ وَ یَعْلَمُ ما تَکْتُمُونَ».(11)
9- بر همه چیز قادر و تواناست: «اَنَّهُ عَلى کُلِّ شَىءٍ قَدیرٌ»(12)
10- پروردگار همه کس و همه چیز است: «وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَىءٍ». (13)
11- به هر طرف که روى آوریم، به سوى او خواهد بود: «اَیْنَما تُوَلُوّا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ».(14)
12- از همه چیز، حتّى از رگ گردن به انسان نزدیکتر است: «نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ».(15)
13- هیچ دیدهاى او را نبیند و او همه را مىبیند: «لا تُدْرِکُهُ الْأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأبْصارَ».(16)
14- همگان به او نیازمندند: «اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللّهِ». (17)
15- از وسوسههاى نفس و از باطن همه آگاه است: «وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسَهُ». (18) به گفته خواجوى کرمانى:
«هم رازق بىریبى و هم خالق بىعیب
هم ظاهر پنهانى و هم باطن پیدا
مأمور تو از برگ سمن تا به سمندر
مصنوع تو از تحت ثرى تا به ثریا
توحید تو خواند به سحر مرغ سحرخوان
تسبیح تو گوید به چمن بلبل گویا»(19) توحید در کلام امیر مؤمنان (ع)
امیر مؤمنان، امام علىبنأبىطالب(ع) زیباترین و شیواترین توصیف از پروردگار متعال را در کلام خویش دارد که بسیارى از آنها در کتاب شریف نهج البلاغه گردآورى شده است. در این جا، تنها به بخشى از یک خطبه آن حضرت، که درباره عظمت خداى سبحان است، اشاره مىکنیم:
«همه چیز در برابر خداى متعال، خاضع و فروتنند و همه به یارى و قدرت او پا بر جا. او بى نیاز کننده هر مستمند و عزّتبخش هر خوار و افتادهاى است و نیرودهنده هر ناتوان و پناهگاه هر بیچاره و ستمدیدهاى است. هر که سخن بگوید، او مىشنود و هر که سکوت کند، رازهاى درونش را مىداند. آن که زنده است، روزى اش با اوست و هر کسى بمیرد، بازگشتنش به سوى او خواهد بود .
(خدایا) چشمان کسى تو را ندیده تا از تو خبر دهد و تو از قبل بودهاى، پیش از آن که مخلوقان از تو سخن گفته و بتوانند تو را توصیف کنند. آفریدگان را به خاطر ترس از تنهایى نیافریدى و آنان را براى سود خویش به کار وانداشتى. کسى از قدرت تو نمىتواند بگریزد و آن که را بگیرى نمىتواند از چنگت رهایى یابد. نافرمانى و سرپیچى گناهکاران، از عظمت تو نمىکاهد و پیروى و فرمانبردارى مطیعان بر ملکت نمىافزاید.
آن کس که از قضاى تو به خشم آید، نمىتواند فرمانت را برگرداند و کسى که از فرمانت روگرداند، از تو بىنیاز نمىشود.»(20)
توحید در شعر سنایى غزنویى
مَلکا، ذکر تو گویم که تو پاکى و خدایى
نروم جز به همان ره که توام راه نمایى
همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایى
تو زن و جفت ندارى، تو خور و خُفت ندارى
اَحدِ بىزن و جفتى، ملک کامروایى
نه نیازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتى، تو نصیر الأمرایى
تو حکیمى، تو عظیمى، تو کریمى، تو رحیمى
تو نماینده فضلى، تو سزاوار ثنایى
برى از رنج و گدازى، برى از درد و نیازى
برى از بیم و امیدى، برى از چون و چرایى
برى از خوردن و خفتن، برى از شرک و شبیهى
برى از صورت و رنگى، برى از عیب و خطایى
نتوان وصف تو گفتن، که تو در فهم نگنجى
نتوان شبه تو گفتن، که تو در وهم نیایى
نَبُد این خلق و تو بودى، نبوَد خلق تو باشى
نه بجُنبى، نه بگردى، نه بکاهى، نه فزایى
همه عزّى و جلالى، همه علمى و یقینى
همه نورى و سرورى، همه جودى و جزایى
همه غیبى تو بدانى، همه عیبى تو بپوشى
همه بیشى تو بکاهى، همه کمى تو فزایى
اَحَدٌ لَیْسَ کمِثله صَمَد، لیس له ضِد
لمن الملک تو گویى که مر آن را تو سزایى
لب و دندان سنایى همه توحید تو گویند
مگر از آتش دوزخ بودش روى رهایى(21) مراتب و درجات توحید
آن چه تا بدین جا بیان شد، مختصرى درباره توحید به طور کلى و اجمالى بود، ولى باید توجه داشت که توحید، داراى مراتب و درجاتى است، که موحّد واقعى تا به همه آنها دسترسى پیدا نکند، نمىتواند به حقیقت توحید برسد و راه کمال و سعادت انسانى را طى کند.
علماى علم کلام، از یک لحاظ، چهار درجه براى توحید بیان کردهاند، که عبارتند از: 1- توحید ذاتى
یعنى شناختن ذات خداوند سبحان به وحدت و یگانگى. به عبارت دیگر یعنى خداوند متعال، حقیقتى است که در وجود خود، به حقیقت دیگر وابسته نیست و به چیزى اتّکا ندارد و بالعکس، همه حقیقتها و پدیدههاى جهان هستى به او وابسته بوده و متّکى به اراده و خواست او مىباشند. حکما و فلاسفه از چنین ذاتى به "واجب الوجود" و "علت العلل" تعبیر مىکنند. 2 - توحید صفاتى
یعنى شناخت یگانگى ذات و صفات خداوند متعال. به این معنا که صفات خدا (اعم از صفات جمالیه و صفات جلالیه) عین ذات اوست و میان ذات و صفات او، همچنین میان صفات او نسبت به یکدیگر، دوگانگى و اختلافى نیست. زیرا اختلاف ذات با صفات و یا اختلاف صفات با یکدیگر، لازمه محدودیت است. همان طورى که در انسان و یا موجودات دیگر عالم آفرینش چنین چیزى ممکن و معمول است. ولیکن در خداى سبحان، چون ذاتش یگانه و وجودش لایتناهى و غیر محدود است، کثرت و ترکیب و یا اختلاف ذات و صفات و یا اختلاف صفات با یکدیگر، قابل تصوّر نیست و از محالات مىباشد. 3 - توحید افعالى
یعنى شناخت این که جهان هستى با تمامى نظم و نظامش و علت و معلولاتش، کارِ خداست و هر فعلى بر گرفته از اراده و خواست او مىباشد. بنابراین، هر کار و یا هر علت و سببى براى پدیدهاى تصور شود، بى تردید، وابسته به اراده خداست و قائم به خواست وى مىباشد و هیچ چیزى از خودش استقلال ندارد و هر چیز و هر کارى تابع اراده الهى است 4 - توحید در عبادت
یعنى این معنا، که عبادت ، تنها براى خداوند سبحان سزاوار است واز غیر او،بر هیچ چیز و هیچ کسى روا نبوده و حرام مىباشد.
عبادت از نظر اسلام، داراى درجاتى است که باید درجایى خودش مورد بحث و بررسى قرار گیرد ولى روشنترین و صریحترین مرتبه آن، انجام مراسم تقدیس و تنزیه (مانند نماز و طواف) است که اگر براى غیر خدا انجام شود، مستلزم شرک و خروج از جرگه اهل توحید خواهد بود. یادآورى
مراتب توحید را از لحاظ دیگر مىتوان به دو بخش تقسیم کرد:
1- توحید نظرى. یعنى شناخت خداوند متعال و پى بردن به وجود وصفات او از راه فکر و اندیشه. این بخش شامل توحید ذاتى، توحید صفاتى و توحید افعالى مىگردد.
2- توحید عملى. یعنى درک وحدانیت خداوند متعال در مرحله عمل و انجام کار. این بخش شامل توحید در عبادت مىگردد.(22)
به هر روى، توحید و اعتقاد به یگانگى پروردگار متعال در جان آدمى و در فطرت پاک هر انسان موجود است و تا زمانى که زنگار گناه و انحراف از مسیر حقیقت، وى را فرا نگیرد، موحد واقعى است و در آن صورت مىتواند راه تعالى و کمال را به پیماید و به سر منزل تقوى و یقین برسد. به گفته اوحدى مراغهاى:
تا ز توحید نگردى مَست
ندهد رتبت وصولت دست(23) شرک، در برابر توحید
در برابر توحید، شرک قرار دارد که به معناى شریک قرار دادن براى خدا (چه از لحاظ نظرى و چه از لحاظ عملى) است. شرک نیز به مانند توحید درجات و مراتبى دارد که لازم است در جاى خودش مورد بررسى قرار گیرد. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) سوره آل عمران، آیه 64. 2) سوره أنبیاء، آیه 22 3) سیماى توحید، محمد رضا آدینه وند، ص 28 4) سوره توحید، آیه 1. 5) همان، آیه 2. 6) همان آیه 3 7) همان آیه 4 8) سوره شورى آیه 11 9) سوره انعام آیه 163 10) سوره شورى آیه 12 11) سوره انبیاء، آیه 110 12) سوره حج، آیه 6 13) سوره انعام، آیه 164 14) سوره بقره، آیه 115 15) سوره ق، آیه 16 16) سوره انعام، آیه 103 17) سوره فاطر، آیه 15 18) سوره ق، آیه 16 19) دیوان اشعار خواجوى کرمانى 20) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 108 21) دیوان اشعار سنایى غزنوى 22) برگرفته از مجموعه آثار شهید آیت الله مطهرى (ره)،ج 2، ص 99 23) دیوان جام جم، اوحدى مراغهاى