جایگاه خرد و خردورزان در سخنان امام هشتم(ع)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اساس تمام پیشرفتهاى مادى و معنوى بشر در طول تاریخ اندیشه و تعقل از یک طرف و سعى و تلاش خردورزان از طرف دیگر بوده است. اگر بشر قرن بیستم و بیست و یکم از نظر صنعتى و تکنولوژى به موفقیتهاى چشمگیرى دست یافته، بر اثر اندیشه و تلاش بوده است چنان که پیشرفتهاى معنوى جوامع و افراد نیز بر اثر بهرهورى از توان عقل و خرد و قدرت عقل و تلاش بوده است.
پیامبران، امامان و بندگان صالح الهى همه اهل خرد و تعقّل و مروجان تفکّر و اندیشه بودهاند ابوذر شاگرد تربیت شده و خردورز پیامبر اکرم(ص) بیشترین اوقات خویش را صرف تعقّل و اندیشه و عبرت اندوزى و بهرهگیرى از خرد دیگران مىنمود.(1)
قرآن این کتاب جاوید و ماندگار الهى و آسمانى براى اندیشه و خردورزى و صاحبان عقل و خردورزان، ارزش والا و حیاتى قائل است و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش دانش و تعقّل و دقت و تفقّه بیان نموده است. در قرآن بیش از هزار بار(2) کلمه «علم» و مشتقات آن، که نشانه بارورى خرد و اندیشه است تکرار شده، و افزون بر 17 آیه به طور صریح انسان را دعوت به تفکّر نموده، بیش از 10 آیه با کلمه «انظروا، دقت کنید» شروع شده است. بیش از پنجاه مورد کلمه «عقل» و مشتقّات آن به کار رفته است و در چهار آیه نیز قاطعانه به تدبّر در قرآن امر شده است و همچنین از کلمه فقه و تفقّه و امثال آن بهره جسته است.
از طرف دیگر فقهاى خردورز ما نیز عقل و خرد را یکى از چهار منبع استنباط و استخراج معرّفى نموده و حکیمان و اندیشمندان اسلام نیز با بهرهگیرى از خرد، فلسفه و کلام اسلامى را در اوج عظمت و متانت ارتقاء و صعود دادهاند و بر توده مردم نیز لازم است که در اعتقادات اصولى و اساسى از خرد بهره جویند.
راستى از انصاف بسیار فاصله دارد آنانى که دین اسلام را غیر عقلانى قلمداد نموده و احکام آن را به دور از اندیشه و عقلانیت مىدانند.
آنچه در پیش رو دارید نگاهى است گذرا به جایگاه عقل و تعقّل و عاقلان و خردورزان در کلام عالم و اندیشمند اهلبیت(ع) حضرت على بن موسى(ع).
الف: جایگاه خرد
1- عقل حجّت باطنى:
عقل را تعریف گوناگونى شده است، در روایات به «العقل ما عبد به الرحمان ؛ عقل چیزى است که بوسیله آن خدا بندگى مىشود» و یا حجّت باطنى تعریف شده است(3) امام هشتم (ع) نیز عقل را حجّت باطنى در کنار حجّت ظاهرى یعنى انبیاء و امامان دانسته است. ابن سکّیت به امام عرض کرد: «ما اَلحُجّةُ عَلَى الخَلقِ اَلیَومَ؟ فَقال(ع) اَلعَقلُ یَعرِفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَى اللّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ الکاذِبُ عَلَى اللّه فَیُکَذِّبُهُ فَقالَ اِبنُ السِّکّیت. هذا وَ اللّهِ هُوَ الجَواب؛ امروز حجّت بر مردم چیست؟ امام(ع) فرمود: همان خرد باشد که انسان به وسیله آن راستگویى بر خدا را مىشناسد و او را تصدیق مىکند و از دروغ پرداز بر خدا آگاهى مىیابد و او را تکذیب مىکند، پس ابن سکّیت گفت: به خدا سوگند که این همان پاسخ (درست) است».(4)
خود حضرت نیز در روزگارى که حجت ظاهرى خداوند یعنى امامت الهى در حد پادشاهى و ولایت عهدى تنزّل یافته و امامان معصوم ناشناخته ماندهاند از حجّت باطنى بیشترین بهره را برد و با تشکیل مناظرات و احتجاجات عقلانى، خردورزان را جذب خویش نموده و عدهاى از آنها را به راه اصلى و حجّت ظاهرى و امامت هدایت نمود.
مهمترین احتجاجات عقلى حضرت عبارتند از:
1- مناظره با جاثلیق، رئیس اسقفها و پیشواى مسیحیان.
2- مناظره با رأس الجالوت بزرگ یهودیان.
3- مناظره با هربز اکبر، بزرگ زرتشتیان.
4- مناظره با عمران صابى.
5 - مناظره با سلیمان مروزى دانشمند علم کلام.
6 - مناظره با على بن محمد بن جهم ناصبى.
7- مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.
هر یک از مناظرات حضرت داراى محتواى عمیق عقلانى است که هر خردمندى را مقهور خود مىسازد.(5) 2- عقل هدیه الهى:
خداوند نعمتهاى فراوانى ارزانى انسان داشته، در بین این نعمتها، نعمت ولایت و نعمت عقل از جایگاه ویژه و خاصى برخوردار است. به همین جهت است که در جاى جاى روایات، این نعمت را مخصوصاً به خداوند نسبت داده و هدیه الهى دانسته است با اینکه تمام نعمتها از آن اوست، در واقع این یک نوع اضافه تشریفى به خداوند متعال است حضرت على بن موسى (ع) به ابى هاشم جعفرى فرمود: «یا اَبا هاشِمٍ اَلعَقلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ و الاَدَبُ کُلفَةً، فَمَن تَکَلَّف الاَدَبَ قَدَرَ عَلَیهِ وَ مَن تَکَلَّفَ العَقل لَم یَزدَد بِذلِکَ اِلّا جَهلاً؛(6) اى ابى هاشم خرد ارزانى خداوند است و (به دست آوردن) ادب مشقّت آور است. پس هر کس مشقّت ادب آموزى را بر عهده گیرد به آن دست یابد و هر کس مشقّت خرد آموزى (و به دست آوردن آن را) بر عهده گیرد جز نادانى نیفزاید(چرا که عقل را خداوند باید عنایت کند). 3- تعقّل برترین عبادت:
عدهاى بر این باورند که عبادات منحصر است در انجام نماز و خواندن نمازهاى مستحبى و گرفتن روزههاى واجب و مستحب، بدون آن که در رمز و راز آن اندیشه کنند، و یا در زمان و اوضاع آن تعقل نمایند.
امام هشتم(ع) با گوشزد این خطر عبادت اصلى را در زیادى اندیشیدن و بهرهورى از خرد مىداند آنجا که فرمود: «لیست العبادة کثرة الصّیام و الصّلوة، و انّما العبادة کثرة التّفکر فى امر اللّه؛(7) عبادت (زیادى روزه و نماز نیست و بلکه) فقط بسیار اندیشیدن در امر خداوند است». 4- بهترین دوست:
خرد علاوه بر آنکه در کار فکرى و نظرى مددکار انسان است و به عبادت انسان ارزش و بهاء مىدهد، در کارهاى عملى نیز بهترین یار انسان و در تنهائىها بهترین رفیق و دوست انسان شمرده مىشود، امام هشتم (ع) در اینباره مىفرماید: «صدیق کلّ امرءٍ عقله و عدوه جهله؛(8) دوست هر مردى (و انسانى) خرد اوست و دشمنش نادانى او». و پیامبر اکرم(ص) نیز عقل را قوام انسان و عامل نگهدارنده او دانسته آنجا که فرمود: «قوام المرء عقله؛(9) قوام مرد (و آنچه انسان را سرپا نگه مىدارد) عقل اوست. و على (ع) نزدیکترین یار انسان را خرد معرّفى مىکند که: «العقل خلیل المؤمن؛(10) خرد دوست مؤمن است». 5 - مهر عامل دوستى
عقل و خرد نه تنها دوست و یار خود انسان است، که دوستى با دوستان و یاران نیز با عقل و خرد میسر است، انسان بخواهد دوستان خود را در سطح جامعه و فامیل و خانواده حفظ کند باید از مهربانى برخواسته از خرد بهره برد، امام هشتم(ع) در کلام نغز و زیباى خود فرمود: «التودّد الى النّاس نصف العقل؛(11) مهربانى با مردم نیمى از خرد است. 6- برترین عقلها:
عقل انسان داراى مرابت و درجاتى است، برترین عقلها آن است که انسان را به سوى اهداف نورانى هدایت کند، و شناخت انسان را نسبت به خالق هستى، جهانشناسى، و انسانشناسى، بیشتر سازد، در این میان شناخت خود انسان بعنوان پلى براى خداشناسى و جهانشناسى از جایگاه ویژه برخوردار است حضرت رضا(ع) باتوجّه به این نقش مىفرماید: «افضل المال ماوقى به العِرض و افضل العقل معرفة الانسان نفسه؛(12) بهترین مال، مالى است که آبروى آدمى توسط آن حفظ شود، و بهترین عقل، شناختن انسان است خودش را». ب: نشانه خردورزان
بسیارند کسانى که ادّعاى خردورزى مىکنند و گاه خود را برترین خرد ورز معرّفى مىنمایند، امّا اینگونه نیست که هر مدّعى خردى، خردورز باشد، چه بسیار کسانى هستند که بجاى عقل از شیطنت و حیلهگرى برخوردارند، و همچون عمروعاص براى هر کارى حیلهاى، و براى هر حق باطلى و براى هر راست، دروغى پیش ساخته دارند، اینها هرگز از نظر دینى خردمند و عاقل بحساب نمىآیند، براى تشخیص این امر حضرت ثامن الحجج(ع) نشانه خردمندان واقعى را به جامعه معرّفى مىنماید آنجا که فرمود: «لا یتمّ عقل امرءٍ مسلمٍ حتّى تکون فیه عشر خصالٍ الخیر منه مأمول و الشّرّ منه مأمونٌ یستکثر قلیل الخیر من غیره، و یستقلّ کثیر الخیر من نفسه، لایسأم من طلب الحوائج الیه، و لا یملّ من طلب العلم طول دهره، الفقر فى اللّه احبّ الیه من الغنى، والذّلّ فى اللّه احبّ الیه من العزّ فى عدوّه، و الخمول اشهى الیه من الشّهرة، ثمّ قال العاشرة و ما العاشرة، قیل له: ماهى؟ قال(ع): لایرى احداً الّا قال هو خیرٌ منّى واتقى؛(13) خرد مرد مسلمان کامل نمىشود مگر آنکه ده ویژگى در او باشد:
1- به نیکى او امید رود(و دست خیر او در جامعه مورد امید نیازمندان باشد).
2- از بدى او آسودگى باشد(و کسى از شرّ او بر خود بیم نداشته باشد).
3- و نیکى اندک دیگرى را بسیار شمارد.
4- و نیکى بسیار خویش را ناچیز داند.
5 - و از نیازخواهى (دیگران) نزد او دلگیر و خسته نمىشود.
6- و از علمجویى در طول عمرش دلخسته نمىگردد.
7 - و تهدیستى در راه خدا را بیشتر از توانگرى دوست مىدارد.
8 - و خوارى (ظاهرى) در راه خدا را از بزرگمندى درنزد دشمن خدا خوشتر دارد.
9- و گمنامى براى او رغبت انگیزتر از بلند آوازگى (و شهرت) است.
10 - سپس حضرت فرمود: دهمى و چه (دانى) دهمى (چیست)؟ عرض شد به حضرت: دهمى چیست؟ فرمود: کسى را نبیند مگر آن که گوید: او از من بهتر و پارساتر است.
در ادامه آن حضرت فرمود: «اِنَّما النّاسُ رَجُلان: رَجَلٌ خَیرٌ مِنه وَاَتقى تَواضَعَ لَهُ لِیَلحَقَ بِهِ، فَاِذا فَعَلَ ذلِکَ فَقَد عَلا مجدُهُ وَ طابَ خَیرُهُ وَ حَسُنَ ذِکرُهُ وَ سادَ اَهلَ زَمانِهِ؛(14) به راستى مردم دو دستهاند: بهتر و پارساتر از او و بدتر و پائینتر، پس (خردمند) هرگاه مردى بدتر از خود را ملاقات کند مىگوید: شاید نیکى و خوبى او در درون و باطن اوست که این به سود اوست، ولى نیکى من آشکار است و (شاید) این به زیان من است. و هرگاه بهتر و پارساتر از خویش را ببیند در برابرش فروتنى کند تا همپاى او گردد، پس چنانچه این گونه کند بى گمان بزرگمندىاش فراز گیرد و نیکىاش پاکیزه شود و یاد او نیک گردد و سرور مردم دوران خویش باشد.
به حقیقت اگر به آنچه در روایت فوق بعنوان اوصاف خردمندان و خردورزان اشاره شده عمل شود، بسیارى از امور جامعه امروز ما اصلاح خواهد شد.
یکى از مشکلات جامعه امروز ما ندیده گرفتن خدمات و تلاشهاى جناح مخالف است هر گروهى براى بیرون کردن رقیب ازمیدان، بیش از آنکه نقاط مثبت خویش را بیان دارد، تلاش در بزرگ جلوه دادن نقاط منفى مخالف دارد، بدون آنکه نقاط مثبت و کارهاى انجام شده گروه مخالف را بیان کند، اگر طرفین به اوصاف خردمندان پایبند بودند، در کنار انتقاد و بیان ضعف، کارهاى خیر و مثبت رقیب را نیز بیان مىکردند، و در جامعه بخوبى جلوه مىدادند، چنانکه امام هشتم(ع) فرمود:
مشکل دیگر احساس خستگى مسئولان و مراجع ذىربط و افراد متشخص در مقابل مراجعات و اظهار حاجات مردم است و حال آنکه خردمندان بنابه گفته امام هشتم (ع) هرگز در مقابل حاجتهاى مردم و گرهگشائى از کار آنان اظهار عجز و ملامت و خستگى نمىکنند.
مشکل سوّم در جامعه، شهرت طلبى و شهر خواهى است، نمونه بارز آن را در ایام انتخابات مىبینیم خیلى از نامزدها یقین دارند که در انتخابات کشورى یا استانى برنده نمىشوند، با این حال خرجهاى کلان و اسرافهاى بىشمارى را مرتکب مىشوند، آنهم در اوضاعى که خیلى از جوانهاى ما بر اثر نداشتن توان مالى از امر ازدواج عاجزند، و خیلى از خانوادههاى فقیر در نان شب شان درمانده، و...آن همه خرجها و تلاشها جز به هدف شهرت خواهى انجام نمىپذیرد. و حال آن که حضرت ثامن الحجج فرمود: انسان خردمند و خردپیشه از شهرتطلبى گریزان، مگر آنجاى که در مسیر انجام وظائف الهى باشد. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج 22، ص 431. 2. آمار استخراج شده بر اساس اطلاعات کتاب «المعجم المفهرس» محمد فؤاد عبدالباقى (دارالحدیث قاهره) مىباشد. 3. منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ص 358. 4. شیخ ابومحمد حرّانى، تحف العقول، انتشارات آل على(ع)، چاپ اوّل، ص 814، شماره 48. 5. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 155، بحار، ج 49، و ر ک مجموعه آثار دوّمین کنگره جهانى حضرت رضا(ع) 1366، ه.ش، ج 1، ص 432 - 452. 6. همان، ص 812، شماره 46. 7. همان، ص 802، شماره 3. 8. همان، ص 804، شماره 14. 9. روضة الواعظین، ص 9، و منتخب میزان الحکمه، ص 357. 10. همان، ص 357 و تحف العقول، ص 203. 11. تحف العقول، همان، ص 804، شماره 15. 12. میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج 10، ص 577. 13. همان، ص 804، شماره 17. 14. همان، ص 804.
پیامبران، امامان و بندگان صالح الهى همه اهل خرد و تعقّل و مروجان تفکّر و اندیشه بودهاند ابوذر شاگرد تربیت شده و خردورز پیامبر اکرم(ص) بیشترین اوقات خویش را صرف تعقّل و اندیشه و عبرت اندوزى و بهرهگیرى از خرد دیگران مىنمود.(1)
قرآن این کتاب جاوید و ماندگار الهى و آسمانى براى اندیشه و خردورزى و صاحبان عقل و خردورزان، ارزش والا و حیاتى قائل است و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش دانش و تعقّل و دقت و تفقّه بیان نموده است. در قرآن بیش از هزار بار(2) کلمه «علم» و مشتقات آن، که نشانه بارورى خرد و اندیشه است تکرار شده، و افزون بر 17 آیه به طور صریح انسان را دعوت به تفکّر نموده، بیش از 10 آیه با کلمه «انظروا، دقت کنید» شروع شده است. بیش از پنجاه مورد کلمه «عقل» و مشتقّات آن به کار رفته است و در چهار آیه نیز قاطعانه به تدبّر در قرآن امر شده است و همچنین از کلمه فقه و تفقّه و امثال آن بهره جسته است.
از طرف دیگر فقهاى خردورز ما نیز عقل و خرد را یکى از چهار منبع استنباط و استخراج معرّفى نموده و حکیمان و اندیشمندان اسلام نیز با بهرهگیرى از خرد، فلسفه و کلام اسلامى را در اوج عظمت و متانت ارتقاء و صعود دادهاند و بر توده مردم نیز لازم است که در اعتقادات اصولى و اساسى از خرد بهره جویند.
راستى از انصاف بسیار فاصله دارد آنانى که دین اسلام را غیر عقلانى قلمداد نموده و احکام آن را به دور از اندیشه و عقلانیت مىدانند.
آنچه در پیش رو دارید نگاهى است گذرا به جایگاه عقل و تعقّل و عاقلان و خردورزان در کلام عالم و اندیشمند اهلبیت(ع) حضرت على بن موسى(ع).
الف: جایگاه خرد
1- عقل حجّت باطنى:
عقل را تعریف گوناگونى شده است، در روایات به «العقل ما عبد به الرحمان ؛ عقل چیزى است که بوسیله آن خدا بندگى مىشود» و یا حجّت باطنى تعریف شده است(3) امام هشتم (ع) نیز عقل را حجّت باطنى در کنار حجّت ظاهرى یعنى انبیاء و امامان دانسته است. ابن سکّیت به امام عرض کرد: «ما اَلحُجّةُ عَلَى الخَلقِ اَلیَومَ؟ فَقال(ع) اَلعَقلُ یَعرِفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَى اللّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ الکاذِبُ عَلَى اللّه فَیُکَذِّبُهُ فَقالَ اِبنُ السِّکّیت. هذا وَ اللّهِ هُوَ الجَواب؛ امروز حجّت بر مردم چیست؟ امام(ع) فرمود: همان خرد باشد که انسان به وسیله آن راستگویى بر خدا را مىشناسد و او را تصدیق مىکند و از دروغ پرداز بر خدا آگاهى مىیابد و او را تکذیب مىکند، پس ابن سکّیت گفت: به خدا سوگند که این همان پاسخ (درست) است».(4)
خود حضرت نیز در روزگارى که حجت ظاهرى خداوند یعنى امامت الهى در حد پادشاهى و ولایت عهدى تنزّل یافته و امامان معصوم ناشناخته ماندهاند از حجّت باطنى بیشترین بهره را برد و با تشکیل مناظرات و احتجاجات عقلانى، خردورزان را جذب خویش نموده و عدهاى از آنها را به راه اصلى و حجّت ظاهرى و امامت هدایت نمود.
مهمترین احتجاجات عقلى حضرت عبارتند از:
1- مناظره با جاثلیق، رئیس اسقفها و پیشواى مسیحیان.
2- مناظره با رأس الجالوت بزرگ یهودیان.
3- مناظره با هربز اکبر، بزرگ زرتشتیان.
4- مناظره با عمران صابى.
5 - مناظره با سلیمان مروزى دانشمند علم کلام.
6 - مناظره با على بن محمد بن جهم ناصبى.
7- مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.
هر یک از مناظرات حضرت داراى محتواى عمیق عقلانى است که هر خردمندى را مقهور خود مىسازد.(5) 2- عقل هدیه الهى:
خداوند نعمتهاى فراوانى ارزانى انسان داشته، در بین این نعمتها، نعمت ولایت و نعمت عقل از جایگاه ویژه و خاصى برخوردار است. به همین جهت است که در جاى جاى روایات، این نعمت را مخصوصاً به خداوند نسبت داده و هدیه الهى دانسته است با اینکه تمام نعمتها از آن اوست، در واقع این یک نوع اضافه تشریفى به خداوند متعال است حضرت على بن موسى (ع) به ابى هاشم جعفرى فرمود: «یا اَبا هاشِمٍ اَلعَقلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ و الاَدَبُ کُلفَةً، فَمَن تَکَلَّف الاَدَبَ قَدَرَ عَلَیهِ وَ مَن تَکَلَّفَ العَقل لَم یَزدَد بِذلِکَ اِلّا جَهلاً؛(6) اى ابى هاشم خرد ارزانى خداوند است و (به دست آوردن) ادب مشقّت آور است. پس هر کس مشقّت ادب آموزى را بر عهده گیرد به آن دست یابد و هر کس مشقّت خرد آموزى (و به دست آوردن آن را) بر عهده گیرد جز نادانى نیفزاید(چرا که عقل را خداوند باید عنایت کند). 3- تعقّل برترین عبادت:
عدهاى بر این باورند که عبادات منحصر است در انجام نماز و خواندن نمازهاى مستحبى و گرفتن روزههاى واجب و مستحب، بدون آن که در رمز و راز آن اندیشه کنند، و یا در زمان و اوضاع آن تعقل نمایند.
امام هشتم(ع) با گوشزد این خطر عبادت اصلى را در زیادى اندیشیدن و بهرهورى از خرد مىداند آنجا که فرمود: «لیست العبادة کثرة الصّیام و الصّلوة، و انّما العبادة کثرة التّفکر فى امر اللّه؛(7) عبادت (زیادى روزه و نماز نیست و بلکه) فقط بسیار اندیشیدن در امر خداوند است». 4- بهترین دوست:
خرد علاوه بر آنکه در کار فکرى و نظرى مددکار انسان است و به عبادت انسان ارزش و بهاء مىدهد، در کارهاى عملى نیز بهترین یار انسان و در تنهائىها بهترین رفیق و دوست انسان شمرده مىشود، امام هشتم (ع) در اینباره مىفرماید: «صدیق کلّ امرءٍ عقله و عدوه جهله؛(8) دوست هر مردى (و انسانى) خرد اوست و دشمنش نادانى او». و پیامبر اکرم(ص) نیز عقل را قوام انسان و عامل نگهدارنده او دانسته آنجا که فرمود: «قوام المرء عقله؛(9) قوام مرد (و آنچه انسان را سرپا نگه مىدارد) عقل اوست. و على (ع) نزدیکترین یار انسان را خرد معرّفى مىکند که: «العقل خلیل المؤمن؛(10) خرد دوست مؤمن است». 5 - مهر عامل دوستى
عقل و خرد نه تنها دوست و یار خود انسان است، که دوستى با دوستان و یاران نیز با عقل و خرد میسر است، انسان بخواهد دوستان خود را در سطح جامعه و فامیل و خانواده حفظ کند باید از مهربانى برخواسته از خرد بهره برد، امام هشتم(ع) در کلام نغز و زیباى خود فرمود: «التودّد الى النّاس نصف العقل؛(11) مهربانى با مردم نیمى از خرد است. 6- برترین عقلها:
عقل انسان داراى مرابت و درجاتى است، برترین عقلها آن است که انسان را به سوى اهداف نورانى هدایت کند، و شناخت انسان را نسبت به خالق هستى، جهانشناسى، و انسانشناسى، بیشتر سازد، در این میان شناخت خود انسان بعنوان پلى براى خداشناسى و جهانشناسى از جایگاه ویژه برخوردار است حضرت رضا(ع) باتوجّه به این نقش مىفرماید: «افضل المال ماوقى به العِرض و افضل العقل معرفة الانسان نفسه؛(12) بهترین مال، مالى است که آبروى آدمى توسط آن حفظ شود، و بهترین عقل، شناختن انسان است خودش را». ب: نشانه خردورزان
بسیارند کسانى که ادّعاى خردورزى مىکنند و گاه خود را برترین خرد ورز معرّفى مىنمایند، امّا اینگونه نیست که هر مدّعى خردى، خردورز باشد، چه بسیار کسانى هستند که بجاى عقل از شیطنت و حیلهگرى برخوردارند، و همچون عمروعاص براى هر کارى حیلهاى، و براى هر حق باطلى و براى هر راست، دروغى پیش ساخته دارند، اینها هرگز از نظر دینى خردمند و عاقل بحساب نمىآیند، براى تشخیص این امر حضرت ثامن الحجج(ع) نشانه خردمندان واقعى را به جامعه معرّفى مىنماید آنجا که فرمود: «لا یتمّ عقل امرءٍ مسلمٍ حتّى تکون فیه عشر خصالٍ الخیر منه مأمول و الشّرّ منه مأمونٌ یستکثر قلیل الخیر من غیره، و یستقلّ کثیر الخیر من نفسه، لایسأم من طلب الحوائج الیه، و لا یملّ من طلب العلم طول دهره، الفقر فى اللّه احبّ الیه من الغنى، والذّلّ فى اللّه احبّ الیه من العزّ فى عدوّه، و الخمول اشهى الیه من الشّهرة، ثمّ قال العاشرة و ما العاشرة، قیل له: ماهى؟ قال(ع): لایرى احداً الّا قال هو خیرٌ منّى واتقى؛(13) خرد مرد مسلمان کامل نمىشود مگر آنکه ده ویژگى در او باشد:
1- به نیکى او امید رود(و دست خیر او در جامعه مورد امید نیازمندان باشد).
2- از بدى او آسودگى باشد(و کسى از شرّ او بر خود بیم نداشته باشد).
3- و نیکى اندک دیگرى را بسیار شمارد.
4- و نیکى بسیار خویش را ناچیز داند.
5 - و از نیازخواهى (دیگران) نزد او دلگیر و خسته نمىشود.
6- و از علمجویى در طول عمرش دلخسته نمىگردد.
7 - و تهدیستى در راه خدا را بیشتر از توانگرى دوست مىدارد.
8 - و خوارى (ظاهرى) در راه خدا را از بزرگمندى درنزد دشمن خدا خوشتر دارد.
9- و گمنامى براى او رغبت انگیزتر از بلند آوازگى (و شهرت) است.
10 - سپس حضرت فرمود: دهمى و چه (دانى) دهمى (چیست)؟ عرض شد به حضرت: دهمى چیست؟ فرمود: کسى را نبیند مگر آن که گوید: او از من بهتر و پارساتر است.
در ادامه آن حضرت فرمود: «اِنَّما النّاسُ رَجُلان: رَجَلٌ خَیرٌ مِنه وَاَتقى تَواضَعَ لَهُ لِیَلحَقَ بِهِ، فَاِذا فَعَلَ ذلِکَ فَقَد عَلا مجدُهُ وَ طابَ خَیرُهُ وَ حَسُنَ ذِکرُهُ وَ سادَ اَهلَ زَمانِهِ؛(14) به راستى مردم دو دستهاند: بهتر و پارساتر از او و بدتر و پائینتر، پس (خردمند) هرگاه مردى بدتر از خود را ملاقات کند مىگوید: شاید نیکى و خوبى او در درون و باطن اوست که این به سود اوست، ولى نیکى من آشکار است و (شاید) این به زیان من است. و هرگاه بهتر و پارساتر از خویش را ببیند در برابرش فروتنى کند تا همپاى او گردد، پس چنانچه این گونه کند بى گمان بزرگمندىاش فراز گیرد و نیکىاش پاکیزه شود و یاد او نیک گردد و سرور مردم دوران خویش باشد.
به حقیقت اگر به آنچه در روایت فوق بعنوان اوصاف خردمندان و خردورزان اشاره شده عمل شود، بسیارى از امور جامعه امروز ما اصلاح خواهد شد.
یکى از مشکلات جامعه امروز ما ندیده گرفتن خدمات و تلاشهاى جناح مخالف است هر گروهى براى بیرون کردن رقیب ازمیدان، بیش از آنکه نقاط مثبت خویش را بیان دارد، تلاش در بزرگ جلوه دادن نقاط منفى مخالف دارد، بدون آنکه نقاط مثبت و کارهاى انجام شده گروه مخالف را بیان کند، اگر طرفین به اوصاف خردمندان پایبند بودند، در کنار انتقاد و بیان ضعف، کارهاى خیر و مثبت رقیب را نیز بیان مىکردند، و در جامعه بخوبى جلوه مىدادند، چنانکه امام هشتم(ع) فرمود:
مشکل دیگر احساس خستگى مسئولان و مراجع ذىربط و افراد متشخص در مقابل مراجعات و اظهار حاجات مردم است و حال آنکه خردمندان بنابه گفته امام هشتم (ع) هرگز در مقابل حاجتهاى مردم و گرهگشائى از کار آنان اظهار عجز و ملامت و خستگى نمىکنند.
مشکل سوّم در جامعه، شهرت طلبى و شهر خواهى است، نمونه بارز آن را در ایام انتخابات مىبینیم خیلى از نامزدها یقین دارند که در انتخابات کشورى یا استانى برنده نمىشوند، با این حال خرجهاى کلان و اسرافهاى بىشمارى را مرتکب مىشوند، آنهم در اوضاعى که خیلى از جوانهاى ما بر اثر نداشتن توان مالى از امر ازدواج عاجزند، و خیلى از خانوادههاى فقیر در نان شب شان درمانده، و...آن همه خرجها و تلاشها جز به هدف شهرت خواهى انجام نمىپذیرد. و حال آن که حضرت ثامن الحجج فرمود: انسان خردمند و خردپیشه از شهرتطلبى گریزان، مگر آنجاى که در مسیر انجام وظائف الهى باشد. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج 22، ص 431. 2. آمار استخراج شده بر اساس اطلاعات کتاب «المعجم المفهرس» محمد فؤاد عبدالباقى (دارالحدیث قاهره) مىباشد. 3. منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ص 358. 4. شیخ ابومحمد حرّانى، تحف العقول، انتشارات آل على(ع)، چاپ اوّل، ص 814، شماره 48. 5. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 155، بحار، ج 49، و ر ک مجموعه آثار دوّمین کنگره جهانى حضرت رضا(ع) 1366، ه.ش، ج 1، ص 432 - 452. 6. همان، ص 812، شماره 46. 7. همان، ص 802، شماره 3. 8. همان، ص 804، شماره 14. 9. روضة الواعظین، ص 9، و منتخب میزان الحکمه، ص 357. 10. همان، ص 357 و تحف العقول، ص 203. 11. تحف العقول، همان، ص 804، شماره 15. 12. میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج 10، ص 577. 13. همان، ص 804، شماره 17. 14. همان، ص 804.