تقویت امانتدارى مهمترین نیاز جامعه
آرشیو
چکیده
متن
از مهمترین دغدغههاى عصر ما تضعیف و کم رنگ شدن خصلت زیبا و خدا پسندانه امانتدارى است. فراگیر شدن این پدیده ناشایست ممکن است در تمام ردههاى جامعه تأثیر منفى بگذارد. حتى بعید نیست در اثر عملکرد برخى افراد اساساً این صفت والاى انسانى جایگاه ارزشمند خود را از دست بدهد و در نتیجه انسانهاى امین و درستکارى عقب رانده شده و نکوهش شوند و افراد خیانت پیشه و چاپلوس و دروغگو مورد مدح و ستایش و تشویق قرار گیرند. این امر همان وارونه شدن ارزشها و تبدیل آن به ضد ارزش مىباشد که امیرمؤمنان على(ع) در خطبه 108 نهج البلاغه آن را پیشبینى کرده و فرمود: «و غار الصّدق و فاض الکذب و استعملت المودّة باللسان و تشاجر النّاس بالقلوب و صار الفسوق نسباً و العفاف عجباً و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوباً؛راستى از میان رفته و دروغ شایع مىشود مردم در زبان با هم دوست و در دل با هم دشمن مىشوند، به گناه افتخار مىکنند و از پاکدامنى به شگفت مىآیند و اسلام را همچون پوستینى واژگونه مىپوشند.»
عبدالواسع جبلى نیز در این زمینه چنین سروده است:
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا
شد راستى خیانت و شد زیرکى سفه
شد دوستى عداوت و شد مردمى جفا
بنابراین براى جبران این مشکل اخلاقى در جامعه متولیان امور فرهنگى لازم است قدمهائى برداشته و در حدّ توان و امکانات خود در رفع این خلأ اخلاقى بکوشند تا خداى ناکرده به جائى نرسیم که معروفها منکر و منکرها معروف شود. ارزش ضد ارزش و خلافکاریها و فریب دادنها و اختلاسها به عنوان کارهاى مورد پسند و زرنگى و هوشیارى تلقى گردد. اگر ما بتوانیم با تقویت و پرورش امانتدارى در وجود افراد تحولى ایجاد کرده و افراد جامعه را زیر پوشش صفات اخلاقى بویژه امانتدارى گرد آوریم بسیارى از مشکلات و گرفتاریها، برطرف شده و برخى از مشکلترین پروندههاى قضائى دیگر تشکیل نخواهد شد. چرا که اکثر درگیرىها، اختلافات از خیانت در امانت و دروغگوئىها و تجاوزها به حقوق همدیگر سرچشمه مىگیرد. امّا در صورت ایمان به راستى و امانتدارى و دانستن فوائد و برکات بىشمار اجتماعى و فردى آن خیلىها آنرا با جان و دل پذیرفته و به سوى آن متمایل مىشوند. در این مقاله تلاش شده برخى از روشهاى تقویت امانتدارى در افراد جامعه از منظر قرآن و اهل بیت(ع) بررسى شود و به عنوان راهکارى عملى در منظر شیفتگان اهل بیت(ع) قرار گیرد. 1- آشکار ساختن اهمّیت امانتدارى
همچنانکه مىدانیم که اشتیاق به چیزى بعد از معرفت و شناخت ارزش آن است و میانبرترین راه براى نشان دادن اهمّیت هر چیزى شناساندن صحیح آن و بیان کردن منافع و فوائد اوست. گذشته از این انسان فطرتاً طالب سود و نفع بوده و تلاش مىکند با جلب منفعت و دفع مفسده، عزت نفس خویش را که یک نیاز طبیعى است به دست آورد و در نهایت غریزه کمالجوئى خود را ارضا کند. بنابراین ما مىتوانیم با ذکر آثار و برکات امانتدارى و تأثیر آن، کمال شخصیت انسان و توضیح اهمّیت آن در زندگى افراد و سطح جامعه، مردم را به سوى امانتدارى ترغیب نموده و این ویژگى را در وجود آنان تقویت کنیم.
شواهد فراوانى در سیره و تاریخ ائمه اطهار(ع) و زندگى بزرگان دین در رابطه با این شیوه وجود دارد که ما به برخى از آنان اشاره مىکنیم:
امام باقر(ع) در مورد اهمیت فوق العاده امانتدارى مىفرماید: «علیکم بالورع والاجتهاد و صدق الحدیث و اداء الامانة الى من ائتمنکم علیها برّاً کان او فاجراً، فلو انّ قاتل علىّ بن ابى طالبٍ(ع) ائتمننى على امانةٍ لادّیتها الیه؛(1) بر شما باد! پارسائى، تلاش و کوشش، راستگوئى و بازدهى امانت به هر کسى که شما را امین ساخته و امانتى به شما سپرده است شخص نیکوکار باشد یا بدکار، اگر قاتل على بن ابىطالب (ع) بر من امانتى بسپارد مطمئناً من آنرا براى او باز خواهم گرداند.»
این بیان شیواى پیشواى پنجم(ع) با استفاده از این شیوه در توسعه و گسترش فرهنگ امانتدارى صورت گرفته است. در بعضى از روایات ضمن توصیه به امانت دارى و راستگوئى، این ویژگى ارزشمند مهمترین ملاک ارزیابى ایمان و شخصیت افراد قرار گرفته است. امام صادق(ع) فرمود: «لا تغترّوا بصلاتهم، و لا بصیامهم فانّ الرّجل ربّما لهج بالصّلاة و الصوم حتى لو ترکه استوحش ولکن اختبروهم عند صدق الحدیث و اداء الامانة؛ به نماز و روزه افراد فریب نخورید چه بسا برخى از مردم به نماز و روزه عادت کرده و به آن شیفته مىشود تا آنجائى که اگر این عادت را ترک کند به هراس مىافتد ولى آنها را با راستگوئى و اداء امانت آزمایش کنید.»
امام صادق(ع) با این گفتار حکیمانه خویش اهمیت امانتدارى و راستگوئى را آن چنان بالا برده که میزان شخصیت، اعتماد کردن و در واقع ملاک سنجش ایمان راستین افراد قرار داده است. زیرا نماز و روزه ظاهرى و سایر اعمال عبادى افراد را نمىتوان معیار ارزش قرار داد براى اینکه ممکن است بعد از مدتى اینها جزء عادات شخصى وى شده باشد و فرد بدون توجه به روح عبادت آن اعمال را انجام دهد و یا به انگیزههاى غیر خدائى به عبادت اشتغال ورزد که هیچگونه تأثیرى در تکامل روح و پیشرفت فضائل اخلاقى در انسان ندارد بلکه گاهى عبادتهاى بى خاصیت افراد تأثیر منفى در نسل جدید مىگذارد.
بنابراین در شناخت ایمان راستین باید به راستگوئى و امانتدارى افراد تکیه کرد. در همین رابطه امام جواد(ع) از امیرمؤمنان (ع) نقل فرمود که: «لاتنظروا الى کثرة صلاتهم و صومهم و کثرة الحجّ و المعروف وطنطنتهم باللیل، انظروا الى صدق الحدیث و اداء الامانة؛(2) نگاه نکنید به بسیارى نماز و روزه افراد یا اینکه زیاد به حج مىروند و در ظاهر کارهاى نیک انجام مىدهند و شبها دعا و زمزمه دارند (این اعمال شما را فریب ندهد) شما فقط دقت کنید به راستگوئى و اداء امانت آنها». با توجه به این سخنان ارزنده ما باید افراد جامعه خود را از اهمیت این خلق پسندیده در نزد خداوند و رهبران الهى آگاه سازیم و همچنین به کارگمارى افراد و سپردن مسئولیتها را با توجه به این معیار انجام دهیم و گرنه ممکن است در جامعه ما افرادى پیدا شوند که در مراسم مذهبى شرکت مىکنند، به دین دارى تظاهر نمایند در حج رفتن پیشقدم بوده و بارها مشرف شوند امّا در راستگوئى و امانتپردازى دچار مشکل باشند و نتوانند از عهده برآیند: البته امانتدارى از منظر امام صادق(ع) سه مرحله دارد که باید یک شخص امین در هر سه مرحله موفق باشد و گرنه نمىتوان به وى امین و امانتدار راستین اطلاق کرد. آن حضرت فرمود: «لایکون الامین امیناً حتّى یؤتمن على ثلاثةٍ فیؤدّیها: على الاموال و الاسرار و الفروج، و ان حفظ اثنین و ضیّع واحدةً فلیس بامینٍ؛(3) کسى را نمىتوان امین دانست تا اینکه در سه مورد امانتدارى خود را نشان دهد: در حفظ اموال، حفظ اسرار و حفظ ناموس اگر چنانکه دو مورد را مراعات کند اما در یکى بلغزد او امین نخواهد بود.» ناگفته نماند که این مراحل به ترتیب درجات امانتدار را نشان مىدهد زیرا امانتدارى در اموال آسانتر از اسرار است و این دو آسانتر از امانتدارى در ناموس است.
این همه اهتمام و توجه ویژه به مقوله امانتدارى در سیره اهل بیت(ع) اگر به عموم بیان شود. مىتواند در پایدارى و تقویت این روحیه والا آحاد مردم را یارى کند.
آیا مىدانید مهمترین عاملى که سبب شد على(ع) در نزد پیامبر(ص) به آن مقامات عالیه دست یابد چه بود؟ امام صادق در پاسخ به این پرسش فرمود: «فانّ علیاً(ع) انّما بلغ ما بلغ به عند رسول اللّه (ص) بصدق الحدیث و اداء الامانة؛(4) همانا على(ع) به آن مقامات عالى در نزد رسول خدا با راستگوئى و اداء امانت نائل شد». 2- یاد آورى فوائد و برکات
بیان فوائد بیشمارى که براى امانتدارى ذکر شده تأثیر فراوانى در تقویت روحیه امانتدارى در افراد دارد. به عنوان نمونه رسولخدا(ص) در این زمینه فرمود: «الامانة تجلب الغنى؛حفظ و اداء امانت موجب جلب ثروت مىشود.» آن حضرت با این بیان شیوا یکى از فوائد امانتدارى را بیان کرده و مردم را به سوى آن ترغیب مىکند. البته علت این قضیه روشن است اگر فردى امین و درستکار باشد مردم به آنها اعتماد مىکنند و در اثر اطمینان و اعتماد مورد توجّه خلق قرار مىگیرند و مردم کارهاى خود را به آنان واگذار کرده و کار و زندگىشان رونق مىگیرد.
در این زمینه مىتوان با استفاده از آیات و روایات متعدد و خاطرات و نظرات بزرگان دین و تجربیات شخصى آثار و فوائد بیشمار امانتدارى را بررسى کرده و به مسئولین، مدیران، جوانان، زنان و مردان جامعه اسلامى بیان کرده و توضیح داد.
آنچه از بررسى روایات بر مىآید برخى از فوائد امانت دارى عبارتند از: حاکم شدن فضاى اعتماد به همدیگر، گسترش امنیت و آسایش در جامعه، تحکیم جایگاه اجتماعى افراد، داشتن زندگى شاد و نشاط آور، کامل شدن ایمان و فضائل اخلاقى، محبوبیت نزد خداوند متعال، رسیدن به سرچشمه فضائل، تقویت احساس اعتماد به نفس و آرامش وجدان، هماهنگى با انبیاء و اولیاء، مأیوس شدن شیطان، امنیت در روز قیامت، ایجاد وحدت و همدلى.(5)
اساساً بدون شناخت منافع و آثار یک عمل خیر انجام آن غیر مقدور است زیرا انسان انگیزه و محرّکى براى آن نخواهد داشت. مولاى متقیان فرمود: «من لم یعرف منفعة الخیر لم یقدر على العمل به؛(6) هر کس بهرههاى اعمال نیک را نداد براى انجام آن قادر نخواهد بود.
براى توضیح بیشتر نقل خاطرهاى از سیره تربیتى امام صادق(ع) در این زمینه مناسب مىنماید:
عبدالرحمن بن سیابه کوفى مىگوید: موقعى که پدرم از دنیا رفت، یکى از دوستانش براى تسلیت به منزل ما آمد و پس از تفقد و دلدارى، از وضع مالى ما جویا شد. برایش توضیح دادم که پدرم هنگام مرگ مالى بجاى نگذاشت و ما هم اکنون دست خالى هستیم. او هزار درهم به من داد و گفت: با این پول، خرید و فروش کرده و از منافعش مخارج زندگى را، تأمین نماو در حفظ و نگهدارى اصل آن مراقبت کن!
من بى اندازه از اقدام به موقع آن مرد مسرور شدم و نزد مادرم دویدم و گشایشى را که خداوند برایمان فراهم نموده بود براى او گفتم و شب را با خوشحالى تمام بسر بردیم. روز بعد بازار رفتم و به شخصى که با پدرم سابقه رفاقت داشت مراجعه کردم. او براى من مقدارى کالاى تجارتى و و پوشاک خرید و من در مغازهاى آنها را در معرض فروش گذاشتم. خریدو فروش لباس ادامه یافت و من به فضل الهى از این راه سود کلانى بردم و کارم رونق گرفت. موسم حج فرا رسید و شوق زیارت خانه خدا و انجام مناسک حج در دلم افتاد، مادرم را از نیت خود با خبر کردم. او گفت: پسرم! تو قبل از سفر حج وظیفه مهمترى دارى که باید انجام دهى و آن این است که هزار درهم امانت آن مرد را به او برگردانى و خود را از بدهکارى مردم نجات دهى. من آن پول را آماده کردم و نزد او رفته و امانت را به صاحبش تسلیم نمودم. گفت: چرا پول را بر مىگردانى؟ اگر مقدارش کم است بر آن بیفزایم؟ گفتم: نه. قصد سفر حج دارم و خواستم امانت ترا قبل از سفر رد کرده باشم، صاحب پول آنچنان خوشحال شد که گویا من آن مبلغ را از جیب خودم به وى بخشیدم. آنگاه به تهیه مقدمات سفر پرداخته و قدم در راه خدا نهادم.
پس از انجام مناسک، به مدینه رفته و به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم. گروه بسیارى از مردم در اطراف آن حضرت گرد آمده و مسائل خود را از حضرت مىپرسیدند.
من که جوانى نورس بودم پائین مجلس نشستم. هنگامى که مجلس خلوت شد، امام(ع) به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. از من پرسید: آیا کارى دارى؟ خودم را معرفى کردم. از پدرم سؤال کرد: گفتم: وفات کرد! حضرت ناراحت شد فرمود: خدایش رحمت کند، آیا ثروتى براى تو باقى گذاشت؟ گفتم، نه. پرسید: پس مخارج حج را از کجا آوردى؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را براى امام (ع) شرح دادم، پیش از آنکه سخنان من تمام شود، حضرت با نگرانى پرسید: با پول امانتى آن مرد چه کردى؟ گفتم: آنرا به او رد کردم. فرمود: احسنت! کار خوبى کردى! مىخواهى ترا نصیحتى بکنم؟ گفتم: بله، فدایت شوم. فرمود: بر تو باد راستگوئى و امانتدارى! انسان راستگو و امانتدار شریک مال مردم است. آنگاه انگشتان دستانش را درهم داخل کرد و فرمود: این چنین!(7)
عبدالرحمن بن سیابه در ادامه مىافزاید: بعد از آن من سفارش امام(ع) را به کار بستم و تا الآن (آنچنان وضع مالیم خوب شده است که) سیصد و شصت هزار درهم حقوق مالى و وجوهات شرعیه پرداختهام.(8)
پیشواى ششم در این روایت، علاوه بر اینکه، این جوان کوفى را بخاطر امانتدارى ستوده و تشویق مىکند، براى شناساندن و تقویت امانتدارى در وجود او، ضمن توصیه به این خصلت زیبا، آثار و برکات آنرا نیز بر وى یادآور مىشود تا او با آگاهى بیشترى به سمت امانتدارى متمایل شود. همچنین مادر این جوان نیز که در تحریک و ترغیب فرزندش به اداى حقوق مردم پافشارى کرده و قاطعیت نشان مىدهد در این زمینه سرمشق مناسبى براى پدران و مادران و مسئولین است. گذشته از اینها، بازگرداندن سپردههاى مردم در هنگام مسافرت که به پیروى از سیره اهل بیت (ع) انجام یافته - بویژه آنکه امام(ع) با نگرانى از او مىپرسد: وقتى به سفر آمدى با آن ودیعه چه کردى؟ - یکى دیگر از پیامهاى تربیتى اهلبیت (ع) به آحاد مردم بویژه بر متولیان امر مىباشد. افزون بر اینها در این روایت پرداختن وجوهات شرعیه مورد توجه قرار گرفته که یکى دیگر از اقسام امانتدارى است. 3- آموزش عملى امانتدارى
در میان شیوههاى تربیتى آموزش عملى بهترین و موفقترین طریقه تعلیم و تربیت است. پند و اندرزى که از راه گوش ما به قلب انسان راه مىیابد قطعاً مؤثر است ولى اثرش محدود و موقتى است، بدین جهت اگر مبلغ و مربى به موعظه تنها اکتفاء کند و گفته هایش در عمل او محسوس نباشد تأثیرى بر مخاطب نخواهد داشت. ولى اگر او گفتارش را در رفتار نشان دهد اثرى عمیق و ماندگار در دلهاى مخاطبان گذاشته و مؤثرترین انگیزه را براى عمل ایجاد خواهد کرد. راز موفقیت رسول اکرم(ص) و پیشوایان معصوم(ع) در تربیت انسانها را باید در همین حقیقت جستجو نمود. پیامبر اسلام (ص) قبل از بعثت در مکه در اثر عملکرد شایسته خویش، به لقب «امین» شهرت یافت و یا در سختترین بحرانهاى زندگى اش که حتى جانش در خطر بود و مىخواست به سوى مدینه مهاجرت کند، على(ع) را مأمور نمود که امانتها را به صاحبانش برگرداند، گرچه آنان دشمن او بودند، قرآن از پیامبران بزرگ الهى به عنوان امین یاد مىکند.(9) و بالاخره نمونههاى فراوانى در سیره عملى اهل بیت(ع) در این زمینه وجود دارد، که ما را به این واقعیت رهنمون مىشود. بنابراین سرمشق عملى بودن رهبران جامعه، مدیران ارشد، مربیان، معلمان چنین تأثیر ماندگارى در تقویت روحیه امانتدارى در افراد دارد.
ما فقط به نقل دو نمونه از سیره عملى رسول اکرم(ص) در زمینه پاسدارى از امانت بسنده مىکنیم:
1- پیامبر اکرم (ص) دوران جوانى را قبل از بعثت مىگذراند و هنوز با خدیجه ازدواج نکرده بود که به عنوان وکیل با اموال خدیجه یک سفر تجارتى به سوى شام رفت. قبل از سفر خدیجه کسى را به دنبال آن حضرت فرستاد که: راستگوئى، امانت دارى و اخلاق پسندیدهات توجه مرا جلب کرده است من حاضرم دو برابر آنچه به دیگران مىدادم، به تو بدهم و دو غلام ویژه خود را با تو همراه خواهم کرد که در تمام مراحل سفر در تحت فرمان تو باشند.
پیامبر(ص) این پیشنهاد را پذیرفت و به همراه کاروان به شام رفت. سفر پایان یافت و همگى اهل کاروان با سودى سرشار و بى سابقه به مقصد رسیدند. خدیجه در مورد وکیل جوان و امین قریش از غلام خود سؤال کرد. او نیز وقتى از کرامات، صفات برجسته و پسندیده و امانتدارى حضرت محمد(ص) به خدیجه گزارش داد خدیجه گفت: میسره! کافى است علاقه مرا به محمد(ص) دو چندان کردى. برو من تو و همسرت را آزاد کردم.(10)
2- در ماجراى هجرت پیامبر(ص) از مکه به سوى مدینه حضرت رسول(ص) على (ع) را در مکه گذاشت که امانتها و سپردههاى مردم را ادا کند زیرا قریش آن حضرت را پیوسته در جاهلیت به امانتدارى و راستگوئى مىشناختند و او را محمد امین مىگفتند و امانتهاى بسیارى به آن حضرت مىسپردند و هم چنین در موسم حج در مکه زائران حرم امانتهاى خویش را نزد آن حضرت به ودیعه مىسپردند و بعد از بعثت نیز این برنامه ادامه داشت براى همین به على (ع) در هنگام هجرت فرمود: صبح و شام در ابطح ندا کن و با صداى بلند بگو: هر کس نزد محمد(ص) امانتى به ودیعه نهاده بیاید و از من بگیرد و امانتهاى مردم را در ملأ عام و آشکارا به آنان تحویل ده زیرا تو جانشین من هستى.(11)
على(ع) نیز به نقش عملى مربى گرانقدرش حضرت رسول خدا(ص) مباهات کرده و مىفرماید: «یرفع لى فى کلّ یومٍ علماً من اخلاقه و یأمرنى بالاقتداء به؛ آن حضرت براى من هر روز از سجایاى پسندیده خود پرچمى مىافراشت و امر مىفرمود، عملاً از اخلاق آن حضرت پیروى کنم.(12)
پرورشهاى عمیق و عالمانه و عملى رسول اکرم(ص) تمام استعدادهاى نهانى وجود مقدس على(ع) را شکوفا نموده و در مدت کوتاهى به عالىترین مدارج انسانیت رسانید و این گویاى تأثیر شگرف رفتار بزرگان، رهبران و مربیان جامعه در اعمال و رفتار آحاد مردم و جوانان و نوجوانان مىباشد. یکى از بزرگان در ضمن سخنانى که خطاب به مبلغان و مربیان ایراد مىکرد چنین گفت: اگر شما یک ماه تمام در رابطه با یک موضوع اخلاقى صحبت کنید و تمام جوانب و زوایاى آنرا بررسى و موشکافى نموده و با شکلى زیبا و سخنانى شیوا بر مخاطبین عرضه کنید در مدت کوتاهى تمام گفتههاى شما و یا اکثر سخنانتان از حافظه شنوندهگان پاک مىشود اما در طول این مدت اگر یک عمل مثبت و یا منفى قابل توجه از شما سر بزند آن عمل تا مدتهاى مدید در خاطر آنان باقى خواهد ماند. 4- شناساندن اسوههاى امین
تأثیر الگو و نقش پذیرى انسان از وى یک امر طبیعى است که از غریزه تقلید سرچشمه مىگیرد. حس تقلید یکى از نیرومندترین غرایز بشرى است که در طبیعت هر انسانى به ودیعت نهاده شده است و در صورت هدایت صحیح آن مىتواند دستاوردهاى ریشه دار و سودمندى را براى شخص در پى داشته باشد. در حقیقت وجود غریزه تقلید زمینه ساز تأثیر الگوها و اسوه هاست.
از شاخصترین ویژگیهاى مکتب تربیتى اسلام ارائه الگوهاى کامل و بى عیب و نقص براى پیروان خود مىباشد که آنها را مىتوان مظهر جلال و جمال و کمال حضرت حق قلمداد کرد. در همین راستا یکى از شیوههاى تربیتى قرآن شناساندن اسوه و سرمشق مىباشد. بر خلاف سایر مکاتب تربیتى و مادّى که در آن مدل روشن و کاملى از انسانهاى خودساخته و ایده آل براى عرضه به مردم وجود ندارد. از منظر آئین وحیانى اسلام رسول اکرم(ص) بارزترین الگوى کامل و تمام عیار براى مسلمانان مىباشد و خداوند در این زمینه فرمود: «لقد کان لکم فى رسول اللّه اسوةٌ حسنهٌ؛(13)مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا(ص) سرمشق خوبى است.»
هر چقدر مسلمانان بیشتر از آن حضرت پیروى کنند و در اخلاق و رفتار و کردار از آن بزرگوار تأسّى جویند بیشتر به کمالات نزدیک خواهند شد. یکى از مهمترین ویژگیهاى رسول خدا(ص) امانتدارى وى است که دوست و دشمن آنرا پذیرفته بود. او در امانتدارى نه تنها سرمشق مسلمانان بلکه الگوى همه انسانها بود. رسول خدا نه تنها خود چنین بود بلکه یاران خویش را نیز با این ویژگى ارزش داده و براى امور مهم برمىگزید و امانتدارى و صداقت را در سرلوحه برنامه هایش قرار داده بود. به همین جهت امام صادق(ع) در پیام خود به عبداللّه بن ابى یعفور به این نکته تأکید کرده و فرمود: اى عبداللّه! دقت کن در آن چیزى که حضرت على(ع) را در نزد رسول خدا(ص) سرافراز کرد و به آن مقامات عالى رسانید، پس تو هم آنها را براى خودت لازم بدان و شخصیت خویش را به آن صفات زیبا بیاراى! بدان! مطمئنّاً على (ع) در نزد پیامبر(ص) به آن درجه و عظمت نرسید مگر با راستى و امانتدارى.(14)
گذشته از این مىتوان براى ترویج و تقویت امانتدارى نمونههاى عینى و ملموس را از عصر خود شناسائى کرده و معرفى کنیم. هر کجا فردى امین و درستکار باشد او را به دیگران شناسانده و خصلتهاى نیکویش را بستائیم. خاطرات، و داستانها و هرگونه مطالبى را در این زمینه منتشر سازیم. در قرآن حضرت یوسف و حضرت موسى و سایر پیامبران الهى را با صفت امین در ناموس و اسرار و اموال ستایش کرده و با روشنترین عبارات معرفى مىکند. زندگى ائمه اطهار(ع)، یاران شایسته آن بزرگواران، علماى صاحب نفس، عرفاى برجسته و انسانهاى پاک و وارسته در هر عصر و زمانى مىتواند مطرح شده و سرمشق دیگران باشد. گاهى نیز مىتوان با ارائه نشانهها و علامتهاى انسانهاى وارسته آنها را شناساند. روزى پیامبر اکرم(ص) رو به مردم کرده و فرمود: آیا مىخواهید مؤمن واقعى را بشما معرفى کنم؟ مؤمن کسى است که انسانهاى با ایمان او را بر جان و مال خود امین بدانند.(15) 5 - تشویق و تکریم انسانهاى امین
تشویق در روح و جان آدمى اثر فوق العاده و معجزه آسائى دارد و او را در انجام کار مصممتر مىکند چرا که هر انسانى طبعاً خودش را دوست دارد و احترام و قدرشناسى دیگران عزت نفس او را تقویت کرده و از ته دل مسرور مىسازد. این شیوه محرکى بسیار قوى براى رساندن افراد تشویق شده به سوى اهداف مطلوب مىباشد. آرى تکریم و تشویق، افراد را در مداومت آن عمل به شوق مىآورد و او را ناخواسته به سوى تکرار عمل مىکشاند. در مقابل ناسپاسى، دلسردى و یأس بدنبال دارد. على(ع) مىفرماید: هرگز نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان نباشند زیرا چنین روشى نیکوکار را در کار نیک بى رغبت کرده و بدکار را به سوى کار بد سوق مىدهد.(16) تجربه نشان داده است که هرگاه متولیان و دست اندرکاران جامعه در مقابل فردى که فعالیتهاى دلسوزانه و مخلصانه انجام مىدهد بىتفاوت باشند و عمل نیک وى را مورد ستایش و تحسین قرار ندهند او براى ادامه فعالیتهاى دلسوزانه کمتر علاقه نشان مىدهد و یا مأیوس مىشود.
از منظر اسلام اصل تشویق و تنبیه به عنوان یک اصل مسلّم تربیتى پذیرفته شده است و اساساً وجود بهشت و جهنم، انذار و تبشیر پیامبران و آیههاى مربوط به پاداش و کیفر، وعده و وعیدهاى شوقانگیز و هراسناک و سایر موارد جلوههائى از تشویق و تنبیه است.
خداوند متعال حضرت یوسف(ع) را به خاطر امانتدارى و حفظ ناموس مردم در نوجوانى، تشویق و ستایش مىکند و او را با صفات زیباى "امین"، "محسن"، "متقى" و "مخلص" تحسین کرده و علاوه بر اعطاى حکومت دنیوى، وعده پاداش نیک اخروى و فضل و رحمت الهیه به وى مقرر داشته و دوازدهمین سوره قرآن را به تمجید و تکریم از آن شخصیت وارسته و امین اختصاص داده است. امام صادق(ع) نیز عبدالرحمن بن سیابه را بخاطر اداى امانت تشویق و تحسین نمود. در هر صورت براى تقویت روحیه امانتدارى در افراد، جوانان، مسئولین و سایر ردههاى اجتماعى بهتر است از این شیوه قرآنى بهره بگیریم. بدون تردید تشویق کارگزاران امین، متصدّیان درستکار و مدیران و مجریان و کارگران و کارفرمایان و سایر آحاد مردمى که امانتدارى خود را به نوعى در جامعه ثابت کردهاند نتایج خوب و ثمر بخشى را به دنبال خواهد داشت. 6- استفاده از هنر
انسان طبیعتاً از هنر لذت مىبرد و از شیوههاى متنوع و جدید نیرو مىگیرد، چه زیباست براى انتقال و آموزش صفات نیک از روشهاى هنرى و القاءات غیر مستقیم بهره گیریم. به کارگیرى هنر و شیوههاى جدید عصر در قالب فیلم، کارتون، تآتر، نقاشى، خط، مسابقه، معمّا، شعر، سرود، خاطره، قصه، برنامههاى رایانهاى و...مىتواند ما را در ترویج آموزههاى اخلاقى و دینى یارى کند. اگر بجاى این همه برنامههاى بى خاصیت و گاهى زیانبار هنرى، تلویزیونى و سینمائى، بازیگران و هنرپیشهها در نقش انسانهاى امین و درستکار البته با پشتوانهاى قوى و...عمل کنند یقیناً در تمام مردم بویژه در نسل جدید نفوذ خواهند کرد و ویژگىهاى اخلاقى و معنوى را خواهند پذیرفت.
این برنامههاى هنرى، اگر با سوژههاى مثبت و با شیوههاى صحیح تربیتى تنظیم و اجرا گردد، ضمن بیان وقایع تاریخى، معرفى زندگى و شخصیت افراد صالح، آشکار ساختن آثار سوء انحرافات و کجرویهاى افراد خائن و منحرف، روح و قلب مخاطبان خود را تسخیر کرده و تا عمق حوادث وقایع آنان را با خود همراه مىکند و با همین شیوه مىتوان الگوهائى ملموس و محسوس از افراد امین در اذهان مخاطبان مجسم ساخته و گفتار و رفتار آنان را سرمشق قرار داد.
در فرهنگ اسلامى براى تربیت افراد استفاده از خلاقیتهاى هنرى و روشهاى غیر مستقیم جایگاه ویژهاى دارد. بخش اعظمى از تربیتهاى قرآنى با بهرهگیرى از هنر قصه، تمثیل، موزون و همگون بودن آیات - که جذابیت ویژهاى براى خواننده و شنونده دارد - حرکات نمایشى(مانند داستان آموزش خاک سپارى جنازه هابیل براى قابیل توسط حرکت نمایشى دو کلاغ و یا مرافعه نمایشى دو فرشته در پیش حضرت داوود(ع)) شیوه سؤال و جواب و سایر روشهاى هنرى بیان شده است.
خداوند متعال تأثیر هنر در انحراف مردم را در قرآن کریم بیان کرده و به آثار سوء خیانت سامرى که با یک هنرنمائى (مجسمه سازى) همراه بود اشاره مىفرماید و همچنین با نقل قصههاى شیرین و جذّاب به فوائد و آثار امانتدارى و عواقب زشت خیانت در امانت مىپردازد.
حضرت امیر مؤمنان على(ع) در برابر خواست نامشروع برادرش عقیل، که از آن حضرت تقاضا مىکرد مقدارى گندم از بیت المال مسلمانان به صورت غیر قانونى به او بدهد و در امانت مردم خیانت کند؛ میلهاى آهنى داغ کرده و به دست او نزدیک نمود. آنگاه که او حرارت آتش را احساس کرد بانگ نالهاش بلند شد. امام (ع) به او فرمود: «اتئنّ من حدیدةٍ احماها انسانها للبعه و تجرّنى الى نارٍ سجرها جبّارها لغضبه؛(17)آیا تو از آهن پارهاى که آدمى آنرا براى بازى خود (در ضمن یک حرکت نمایشى) سرخ کرده ناله مىکنى؟ و مرا بسوى آتشى که خداوند قهار آنرا از روى خشم خویش افروخته، مىکشانى؟! و بدین ترتیب آثار خیانت را عملاً به او فهمانید. 7- تکرار و مداومت
اهمیت تکرار و دوام پىگیرى در یک برنامه ترتیبى و پرورش اخلاقى و رشد خصلتهاى نیک، در نهاد انسانها بر کسى پوشیده نیست. در بیان فرق میان تعلیم و تربیت گفتهاند: که در تربیت،تکرار و ممارست یک اصل اجتنابناپذیر است. تکرار موجب مىشود تا خصلتهاى پسندیدهاى که مورد نظر مربّى است در عمق جان مخاطب نفوذ کرده و به صورت یک عادت و ملکه درآید.
براى ترویج امانتدارى لازم است که این موضوع در رأس برنامههاى تبلیغى، فرهنگى قرار گیرد، موضوعات امانتدارى پىگیرى شود و پیامها و برنامههاى مربوطه به صورت مداوم تکرار شود.
در برنامه آموزشى و تربیتى پیشوایان دین ما این شیوه به صورت گستردهاى مورد بهرهبردارى قرار گرفته است، دستورات اکید به مداومت در نماز و روزه و بطور کلى انجام دائمى تکالیف شرعیه، توصیه و ترغیب به تلاوت مکرر قرآن، تکرار برخى آیات بیش از سى مرتبه و توصیه به زنده نگه داشتن ایام اللّه، یاد و نام و خاطره اهل بیت(ع) (بویژه عزادارى امام حسین(ع)) ترغیب به زیارتهاى مکرر، دعاها و مراسمهاى مذهبى،ممارست به کارهاى پسندیده و صفات نیکو، نمونههائى از روش تکرار در فرهنگ اهل بیت(ع) است. آنان براى عمق بخشیدن به روحیه امانتدارى در روح و جان مسلمانان با پیامهاى متعدد بیان فوائد و برکات آن سعى مىکردند که آنرا به صورت یک عادت در وجود افراد در آورند. تکرار موضوع امانت و امین در آیات قرآن و صدور اخبار و احادیث فراوان که موجب فتح بابى در متون روائى و فقهى شده است، نشانگر بهرهمندى پیشوایان معصوم ما از شیوه تکرار و مداومت مىباشد. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. تحف العقول، ص 299. 2. وسائل، ج 19، ص 69. 3. تحف العقول، ص 316. 4. وسائل الشیعه، ج 19، ص 67. 5. تفصیل این بخش را در مقاله آثار امانتدارى از نگارنده مىتوانید مطالعه کنید. 6. غررالحکم، حدیث 9009. 7. الکافى، ج 5، ص 134. 8. بحارالانوار، ج 47، ص 384. 9. انى لکم رسول امین، این آیه شریفه مکرر در مورد پیامبران الهى در قرآن بیان شده است. 10. فروغ ابدیت، ج 1، ص 190. 11. حیوةالقلوب، ج 2، ص 461. 12. حلیه الابرار، ج 2، ص 30. 13. سوره احزاب، آیه 21. 14. وسائل الشیعه، ج 19، ص 67. 15. اصول کافى، باب مؤمن و علاماته، ح 19. 16. نهج البلاغه، عهدنامه مالک اشتر. 17. نهج البلاغه، خطبه 224.
عبدالواسع جبلى نیز در این زمینه چنین سروده است:
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا
شد راستى خیانت و شد زیرکى سفه
شد دوستى عداوت و شد مردمى جفا
بنابراین براى جبران این مشکل اخلاقى در جامعه متولیان امور فرهنگى لازم است قدمهائى برداشته و در حدّ توان و امکانات خود در رفع این خلأ اخلاقى بکوشند تا خداى ناکرده به جائى نرسیم که معروفها منکر و منکرها معروف شود. ارزش ضد ارزش و خلافکاریها و فریب دادنها و اختلاسها به عنوان کارهاى مورد پسند و زرنگى و هوشیارى تلقى گردد. اگر ما بتوانیم با تقویت و پرورش امانتدارى در وجود افراد تحولى ایجاد کرده و افراد جامعه را زیر پوشش صفات اخلاقى بویژه امانتدارى گرد آوریم بسیارى از مشکلات و گرفتاریها، برطرف شده و برخى از مشکلترین پروندههاى قضائى دیگر تشکیل نخواهد شد. چرا که اکثر درگیرىها، اختلافات از خیانت در امانت و دروغگوئىها و تجاوزها به حقوق همدیگر سرچشمه مىگیرد. امّا در صورت ایمان به راستى و امانتدارى و دانستن فوائد و برکات بىشمار اجتماعى و فردى آن خیلىها آنرا با جان و دل پذیرفته و به سوى آن متمایل مىشوند. در این مقاله تلاش شده برخى از روشهاى تقویت امانتدارى در افراد جامعه از منظر قرآن و اهل بیت(ع) بررسى شود و به عنوان راهکارى عملى در منظر شیفتگان اهل بیت(ع) قرار گیرد. 1- آشکار ساختن اهمّیت امانتدارى
همچنانکه مىدانیم که اشتیاق به چیزى بعد از معرفت و شناخت ارزش آن است و میانبرترین راه براى نشان دادن اهمّیت هر چیزى شناساندن صحیح آن و بیان کردن منافع و فوائد اوست. گذشته از این انسان فطرتاً طالب سود و نفع بوده و تلاش مىکند با جلب منفعت و دفع مفسده، عزت نفس خویش را که یک نیاز طبیعى است به دست آورد و در نهایت غریزه کمالجوئى خود را ارضا کند. بنابراین ما مىتوانیم با ذکر آثار و برکات امانتدارى و تأثیر آن، کمال شخصیت انسان و توضیح اهمّیت آن در زندگى افراد و سطح جامعه، مردم را به سوى امانتدارى ترغیب نموده و این ویژگى را در وجود آنان تقویت کنیم.
شواهد فراوانى در سیره و تاریخ ائمه اطهار(ع) و زندگى بزرگان دین در رابطه با این شیوه وجود دارد که ما به برخى از آنان اشاره مىکنیم:
امام باقر(ع) در مورد اهمیت فوق العاده امانتدارى مىفرماید: «علیکم بالورع والاجتهاد و صدق الحدیث و اداء الامانة الى من ائتمنکم علیها برّاً کان او فاجراً، فلو انّ قاتل علىّ بن ابى طالبٍ(ع) ائتمننى على امانةٍ لادّیتها الیه؛(1) بر شما باد! پارسائى، تلاش و کوشش، راستگوئى و بازدهى امانت به هر کسى که شما را امین ساخته و امانتى به شما سپرده است شخص نیکوکار باشد یا بدکار، اگر قاتل على بن ابىطالب (ع) بر من امانتى بسپارد مطمئناً من آنرا براى او باز خواهم گرداند.»
این بیان شیواى پیشواى پنجم(ع) با استفاده از این شیوه در توسعه و گسترش فرهنگ امانتدارى صورت گرفته است. در بعضى از روایات ضمن توصیه به امانت دارى و راستگوئى، این ویژگى ارزشمند مهمترین ملاک ارزیابى ایمان و شخصیت افراد قرار گرفته است. امام صادق(ع) فرمود: «لا تغترّوا بصلاتهم، و لا بصیامهم فانّ الرّجل ربّما لهج بالصّلاة و الصوم حتى لو ترکه استوحش ولکن اختبروهم عند صدق الحدیث و اداء الامانة؛ به نماز و روزه افراد فریب نخورید چه بسا برخى از مردم به نماز و روزه عادت کرده و به آن شیفته مىشود تا آنجائى که اگر این عادت را ترک کند به هراس مىافتد ولى آنها را با راستگوئى و اداء امانت آزمایش کنید.»
امام صادق(ع) با این گفتار حکیمانه خویش اهمیت امانتدارى و راستگوئى را آن چنان بالا برده که میزان شخصیت، اعتماد کردن و در واقع ملاک سنجش ایمان راستین افراد قرار داده است. زیرا نماز و روزه ظاهرى و سایر اعمال عبادى افراد را نمىتوان معیار ارزش قرار داد براى اینکه ممکن است بعد از مدتى اینها جزء عادات شخصى وى شده باشد و فرد بدون توجه به روح عبادت آن اعمال را انجام دهد و یا به انگیزههاى غیر خدائى به عبادت اشتغال ورزد که هیچگونه تأثیرى در تکامل روح و پیشرفت فضائل اخلاقى در انسان ندارد بلکه گاهى عبادتهاى بى خاصیت افراد تأثیر منفى در نسل جدید مىگذارد.
بنابراین در شناخت ایمان راستین باید به راستگوئى و امانتدارى افراد تکیه کرد. در همین رابطه امام جواد(ع) از امیرمؤمنان (ع) نقل فرمود که: «لاتنظروا الى کثرة صلاتهم و صومهم و کثرة الحجّ و المعروف وطنطنتهم باللیل، انظروا الى صدق الحدیث و اداء الامانة؛(2) نگاه نکنید به بسیارى نماز و روزه افراد یا اینکه زیاد به حج مىروند و در ظاهر کارهاى نیک انجام مىدهند و شبها دعا و زمزمه دارند (این اعمال شما را فریب ندهد) شما فقط دقت کنید به راستگوئى و اداء امانت آنها». با توجه به این سخنان ارزنده ما باید افراد جامعه خود را از اهمیت این خلق پسندیده در نزد خداوند و رهبران الهى آگاه سازیم و همچنین به کارگمارى افراد و سپردن مسئولیتها را با توجه به این معیار انجام دهیم و گرنه ممکن است در جامعه ما افرادى پیدا شوند که در مراسم مذهبى شرکت مىکنند، به دین دارى تظاهر نمایند در حج رفتن پیشقدم بوده و بارها مشرف شوند امّا در راستگوئى و امانتپردازى دچار مشکل باشند و نتوانند از عهده برآیند: البته امانتدارى از منظر امام صادق(ع) سه مرحله دارد که باید یک شخص امین در هر سه مرحله موفق باشد و گرنه نمىتوان به وى امین و امانتدار راستین اطلاق کرد. آن حضرت فرمود: «لایکون الامین امیناً حتّى یؤتمن على ثلاثةٍ فیؤدّیها: على الاموال و الاسرار و الفروج، و ان حفظ اثنین و ضیّع واحدةً فلیس بامینٍ؛(3) کسى را نمىتوان امین دانست تا اینکه در سه مورد امانتدارى خود را نشان دهد: در حفظ اموال، حفظ اسرار و حفظ ناموس اگر چنانکه دو مورد را مراعات کند اما در یکى بلغزد او امین نخواهد بود.» ناگفته نماند که این مراحل به ترتیب درجات امانتدار را نشان مىدهد زیرا امانتدارى در اموال آسانتر از اسرار است و این دو آسانتر از امانتدارى در ناموس است.
این همه اهتمام و توجه ویژه به مقوله امانتدارى در سیره اهل بیت(ع) اگر به عموم بیان شود. مىتواند در پایدارى و تقویت این روحیه والا آحاد مردم را یارى کند.
آیا مىدانید مهمترین عاملى که سبب شد على(ع) در نزد پیامبر(ص) به آن مقامات عالیه دست یابد چه بود؟ امام صادق در پاسخ به این پرسش فرمود: «فانّ علیاً(ع) انّما بلغ ما بلغ به عند رسول اللّه (ص) بصدق الحدیث و اداء الامانة؛(4) همانا على(ع) به آن مقامات عالى در نزد رسول خدا با راستگوئى و اداء امانت نائل شد». 2- یاد آورى فوائد و برکات
بیان فوائد بیشمارى که براى امانتدارى ذکر شده تأثیر فراوانى در تقویت روحیه امانتدارى در افراد دارد. به عنوان نمونه رسولخدا(ص) در این زمینه فرمود: «الامانة تجلب الغنى؛حفظ و اداء امانت موجب جلب ثروت مىشود.» آن حضرت با این بیان شیوا یکى از فوائد امانتدارى را بیان کرده و مردم را به سوى آن ترغیب مىکند. البته علت این قضیه روشن است اگر فردى امین و درستکار باشد مردم به آنها اعتماد مىکنند و در اثر اطمینان و اعتماد مورد توجّه خلق قرار مىگیرند و مردم کارهاى خود را به آنان واگذار کرده و کار و زندگىشان رونق مىگیرد.
در این زمینه مىتوان با استفاده از آیات و روایات متعدد و خاطرات و نظرات بزرگان دین و تجربیات شخصى آثار و فوائد بیشمار امانتدارى را بررسى کرده و به مسئولین، مدیران، جوانان، زنان و مردان جامعه اسلامى بیان کرده و توضیح داد.
آنچه از بررسى روایات بر مىآید برخى از فوائد امانت دارى عبارتند از: حاکم شدن فضاى اعتماد به همدیگر، گسترش امنیت و آسایش در جامعه، تحکیم جایگاه اجتماعى افراد، داشتن زندگى شاد و نشاط آور، کامل شدن ایمان و فضائل اخلاقى، محبوبیت نزد خداوند متعال، رسیدن به سرچشمه فضائل، تقویت احساس اعتماد به نفس و آرامش وجدان، هماهنگى با انبیاء و اولیاء، مأیوس شدن شیطان، امنیت در روز قیامت، ایجاد وحدت و همدلى.(5)
اساساً بدون شناخت منافع و آثار یک عمل خیر انجام آن غیر مقدور است زیرا انسان انگیزه و محرّکى براى آن نخواهد داشت. مولاى متقیان فرمود: «من لم یعرف منفعة الخیر لم یقدر على العمل به؛(6) هر کس بهرههاى اعمال نیک را نداد براى انجام آن قادر نخواهد بود.
براى توضیح بیشتر نقل خاطرهاى از سیره تربیتى امام صادق(ع) در این زمینه مناسب مىنماید:
عبدالرحمن بن سیابه کوفى مىگوید: موقعى که پدرم از دنیا رفت، یکى از دوستانش براى تسلیت به منزل ما آمد و پس از تفقد و دلدارى، از وضع مالى ما جویا شد. برایش توضیح دادم که پدرم هنگام مرگ مالى بجاى نگذاشت و ما هم اکنون دست خالى هستیم. او هزار درهم به من داد و گفت: با این پول، خرید و فروش کرده و از منافعش مخارج زندگى را، تأمین نماو در حفظ و نگهدارى اصل آن مراقبت کن!
من بى اندازه از اقدام به موقع آن مرد مسرور شدم و نزد مادرم دویدم و گشایشى را که خداوند برایمان فراهم نموده بود براى او گفتم و شب را با خوشحالى تمام بسر بردیم. روز بعد بازار رفتم و به شخصى که با پدرم سابقه رفاقت داشت مراجعه کردم. او براى من مقدارى کالاى تجارتى و و پوشاک خرید و من در مغازهاى آنها را در معرض فروش گذاشتم. خریدو فروش لباس ادامه یافت و من به فضل الهى از این راه سود کلانى بردم و کارم رونق گرفت. موسم حج فرا رسید و شوق زیارت خانه خدا و انجام مناسک حج در دلم افتاد، مادرم را از نیت خود با خبر کردم. او گفت: پسرم! تو قبل از سفر حج وظیفه مهمترى دارى که باید انجام دهى و آن این است که هزار درهم امانت آن مرد را به او برگردانى و خود را از بدهکارى مردم نجات دهى. من آن پول را آماده کردم و نزد او رفته و امانت را به صاحبش تسلیم نمودم. گفت: چرا پول را بر مىگردانى؟ اگر مقدارش کم است بر آن بیفزایم؟ گفتم: نه. قصد سفر حج دارم و خواستم امانت ترا قبل از سفر رد کرده باشم، صاحب پول آنچنان خوشحال شد که گویا من آن مبلغ را از جیب خودم به وى بخشیدم. آنگاه به تهیه مقدمات سفر پرداخته و قدم در راه خدا نهادم.
پس از انجام مناسک، به مدینه رفته و به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم. گروه بسیارى از مردم در اطراف آن حضرت گرد آمده و مسائل خود را از حضرت مىپرسیدند.
من که جوانى نورس بودم پائین مجلس نشستم. هنگامى که مجلس خلوت شد، امام(ع) به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. از من پرسید: آیا کارى دارى؟ خودم را معرفى کردم. از پدرم سؤال کرد: گفتم: وفات کرد! حضرت ناراحت شد فرمود: خدایش رحمت کند، آیا ثروتى براى تو باقى گذاشت؟ گفتم، نه. پرسید: پس مخارج حج را از کجا آوردى؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را براى امام (ع) شرح دادم، پیش از آنکه سخنان من تمام شود، حضرت با نگرانى پرسید: با پول امانتى آن مرد چه کردى؟ گفتم: آنرا به او رد کردم. فرمود: احسنت! کار خوبى کردى! مىخواهى ترا نصیحتى بکنم؟ گفتم: بله، فدایت شوم. فرمود: بر تو باد راستگوئى و امانتدارى! انسان راستگو و امانتدار شریک مال مردم است. آنگاه انگشتان دستانش را درهم داخل کرد و فرمود: این چنین!(7)
عبدالرحمن بن سیابه در ادامه مىافزاید: بعد از آن من سفارش امام(ع) را به کار بستم و تا الآن (آنچنان وضع مالیم خوب شده است که) سیصد و شصت هزار درهم حقوق مالى و وجوهات شرعیه پرداختهام.(8)
پیشواى ششم در این روایت، علاوه بر اینکه، این جوان کوفى را بخاطر امانتدارى ستوده و تشویق مىکند، براى شناساندن و تقویت امانتدارى در وجود او، ضمن توصیه به این خصلت زیبا، آثار و برکات آنرا نیز بر وى یادآور مىشود تا او با آگاهى بیشترى به سمت امانتدارى متمایل شود. همچنین مادر این جوان نیز که در تحریک و ترغیب فرزندش به اداى حقوق مردم پافشارى کرده و قاطعیت نشان مىدهد در این زمینه سرمشق مناسبى براى پدران و مادران و مسئولین است. گذشته از اینها، بازگرداندن سپردههاى مردم در هنگام مسافرت که به پیروى از سیره اهل بیت (ع) انجام یافته - بویژه آنکه امام(ع) با نگرانى از او مىپرسد: وقتى به سفر آمدى با آن ودیعه چه کردى؟ - یکى دیگر از پیامهاى تربیتى اهلبیت (ع) به آحاد مردم بویژه بر متولیان امر مىباشد. افزون بر اینها در این روایت پرداختن وجوهات شرعیه مورد توجه قرار گرفته که یکى دیگر از اقسام امانتدارى است. 3- آموزش عملى امانتدارى
در میان شیوههاى تربیتى آموزش عملى بهترین و موفقترین طریقه تعلیم و تربیت است. پند و اندرزى که از راه گوش ما به قلب انسان راه مىیابد قطعاً مؤثر است ولى اثرش محدود و موقتى است، بدین جهت اگر مبلغ و مربى به موعظه تنها اکتفاء کند و گفته هایش در عمل او محسوس نباشد تأثیرى بر مخاطب نخواهد داشت. ولى اگر او گفتارش را در رفتار نشان دهد اثرى عمیق و ماندگار در دلهاى مخاطبان گذاشته و مؤثرترین انگیزه را براى عمل ایجاد خواهد کرد. راز موفقیت رسول اکرم(ص) و پیشوایان معصوم(ع) در تربیت انسانها را باید در همین حقیقت جستجو نمود. پیامبر اسلام (ص) قبل از بعثت در مکه در اثر عملکرد شایسته خویش، به لقب «امین» شهرت یافت و یا در سختترین بحرانهاى زندگى اش که حتى جانش در خطر بود و مىخواست به سوى مدینه مهاجرت کند، على(ع) را مأمور نمود که امانتها را به صاحبانش برگرداند، گرچه آنان دشمن او بودند، قرآن از پیامبران بزرگ الهى به عنوان امین یاد مىکند.(9) و بالاخره نمونههاى فراوانى در سیره عملى اهل بیت(ع) در این زمینه وجود دارد، که ما را به این واقعیت رهنمون مىشود. بنابراین سرمشق عملى بودن رهبران جامعه، مدیران ارشد، مربیان، معلمان چنین تأثیر ماندگارى در تقویت روحیه امانتدارى در افراد دارد.
ما فقط به نقل دو نمونه از سیره عملى رسول اکرم(ص) در زمینه پاسدارى از امانت بسنده مىکنیم:
1- پیامبر اکرم (ص) دوران جوانى را قبل از بعثت مىگذراند و هنوز با خدیجه ازدواج نکرده بود که به عنوان وکیل با اموال خدیجه یک سفر تجارتى به سوى شام رفت. قبل از سفر خدیجه کسى را به دنبال آن حضرت فرستاد که: راستگوئى، امانت دارى و اخلاق پسندیدهات توجه مرا جلب کرده است من حاضرم دو برابر آنچه به دیگران مىدادم، به تو بدهم و دو غلام ویژه خود را با تو همراه خواهم کرد که در تمام مراحل سفر در تحت فرمان تو باشند.
پیامبر(ص) این پیشنهاد را پذیرفت و به همراه کاروان به شام رفت. سفر پایان یافت و همگى اهل کاروان با سودى سرشار و بى سابقه به مقصد رسیدند. خدیجه در مورد وکیل جوان و امین قریش از غلام خود سؤال کرد. او نیز وقتى از کرامات، صفات برجسته و پسندیده و امانتدارى حضرت محمد(ص) به خدیجه گزارش داد خدیجه گفت: میسره! کافى است علاقه مرا به محمد(ص) دو چندان کردى. برو من تو و همسرت را آزاد کردم.(10)
2- در ماجراى هجرت پیامبر(ص) از مکه به سوى مدینه حضرت رسول(ص) على (ع) را در مکه گذاشت که امانتها و سپردههاى مردم را ادا کند زیرا قریش آن حضرت را پیوسته در جاهلیت به امانتدارى و راستگوئى مىشناختند و او را محمد امین مىگفتند و امانتهاى بسیارى به آن حضرت مىسپردند و هم چنین در موسم حج در مکه زائران حرم امانتهاى خویش را نزد آن حضرت به ودیعه مىسپردند و بعد از بعثت نیز این برنامه ادامه داشت براى همین به على (ع) در هنگام هجرت فرمود: صبح و شام در ابطح ندا کن و با صداى بلند بگو: هر کس نزد محمد(ص) امانتى به ودیعه نهاده بیاید و از من بگیرد و امانتهاى مردم را در ملأ عام و آشکارا به آنان تحویل ده زیرا تو جانشین من هستى.(11)
على(ع) نیز به نقش عملى مربى گرانقدرش حضرت رسول خدا(ص) مباهات کرده و مىفرماید: «یرفع لى فى کلّ یومٍ علماً من اخلاقه و یأمرنى بالاقتداء به؛ آن حضرت براى من هر روز از سجایاى پسندیده خود پرچمى مىافراشت و امر مىفرمود، عملاً از اخلاق آن حضرت پیروى کنم.(12)
پرورشهاى عمیق و عالمانه و عملى رسول اکرم(ص) تمام استعدادهاى نهانى وجود مقدس على(ع) را شکوفا نموده و در مدت کوتاهى به عالىترین مدارج انسانیت رسانید و این گویاى تأثیر شگرف رفتار بزرگان، رهبران و مربیان جامعه در اعمال و رفتار آحاد مردم و جوانان و نوجوانان مىباشد. یکى از بزرگان در ضمن سخنانى که خطاب به مبلغان و مربیان ایراد مىکرد چنین گفت: اگر شما یک ماه تمام در رابطه با یک موضوع اخلاقى صحبت کنید و تمام جوانب و زوایاى آنرا بررسى و موشکافى نموده و با شکلى زیبا و سخنانى شیوا بر مخاطبین عرضه کنید در مدت کوتاهى تمام گفتههاى شما و یا اکثر سخنانتان از حافظه شنوندهگان پاک مىشود اما در طول این مدت اگر یک عمل مثبت و یا منفى قابل توجه از شما سر بزند آن عمل تا مدتهاى مدید در خاطر آنان باقى خواهد ماند. 4- شناساندن اسوههاى امین
تأثیر الگو و نقش پذیرى انسان از وى یک امر طبیعى است که از غریزه تقلید سرچشمه مىگیرد. حس تقلید یکى از نیرومندترین غرایز بشرى است که در طبیعت هر انسانى به ودیعت نهاده شده است و در صورت هدایت صحیح آن مىتواند دستاوردهاى ریشه دار و سودمندى را براى شخص در پى داشته باشد. در حقیقت وجود غریزه تقلید زمینه ساز تأثیر الگوها و اسوه هاست.
از شاخصترین ویژگیهاى مکتب تربیتى اسلام ارائه الگوهاى کامل و بى عیب و نقص براى پیروان خود مىباشد که آنها را مىتوان مظهر جلال و جمال و کمال حضرت حق قلمداد کرد. در همین راستا یکى از شیوههاى تربیتى قرآن شناساندن اسوه و سرمشق مىباشد. بر خلاف سایر مکاتب تربیتى و مادّى که در آن مدل روشن و کاملى از انسانهاى خودساخته و ایده آل براى عرضه به مردم وجود ندارد. از منظر آئین وحیانى اسلام رسول اکرم(ص) بارزترین الگوى کامل و تمام عیار براى مسلمانان مىباشد و خداوند در این زمینه فرمود: «لقد کان لکم فى رسول اللّه اسوةٌ حسنهٌ؛(13)مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا(ص) سرمشق خوبى است.»
هر چقدر مسلمانان بیشتر از آن حضرت پیروى کنند و در اخلاق و رفتار و کردار از آن بزرگوار تأسّى جویند بیشتر به کمالات نزدیک خواهند شد. یکى از مهمترین ویژگیهاى رسول خدا(ص) امانتدارى وى است که دوست و دشمن آنرا پذیرفته بود. او در امانتدارى نه تنها سرمشق مسلمانان بلکه الگوى همه انسانها بود. رسول خدا نه تنها خود چنین بود بلکه یاران خویش را نیز با این ویژگى ارزش داده و براى امور مهم برمىگزید و امانتدارى و صداقت را در سرلوحه برنامه هایش قرار داده بود. به همین جهت امام صادق(ع) در پیام خود به عبداللّه بن ابى یعفور به این نکته تأکید کرده و فرمود: اى عبداللّه! دقت کن در آن چیزى که حضرت على(ع) را در نزد رسول خدا(ص) سرافراز کرد و به آن مقامات عالى رسانید، پس تو هم آنها را براى خودت لازم بدان و شخصیت خویش را به آن صفات زیبا بیاراى! بدان! مطمئنّاً على (ع) در نزد پیامبر(ص) به آن درجه و عظمت نرسید مگر با راستى و امانتدارى.(14)
گذشته از این مىتوان براى ترویج و تقویت امانتدارى نمونههاى عینى و ملموس را از عصر خود شناسائى کرده و معرفى کنیم. هر کجا فردى امین و درستکار باشد او را به دیگران شناسانده و خصلتهاى نیکویش را بستائیم. خاطرات، و داستانها و هرگونه مطالبى را در این زمینه منتشر سازیم. در قرآن حضرت یوسف و حضرت موسى و سایر پیامبران الهى را با صفت امین در ناموس و اسرار و اموال ستایش کرده و با روشنترین عبارات معرفى مىکند. زندگى ائمه اطهار(ع)، یاران شایسته آن بزرگواران، علماى صاحب نفس، عرفاى برجسته و انسانهاى پاک و وارسته در هر عصر و زمانى مىتواند مطرح شده و سرمشق دیگران باشد. گاهى نیز مىتوان با ارائه نشانهها و علامتهاى انسانهاى وارسته آنها را شناساند. روزى پیامبر اکرم(ص) رو به مردم کرده و فرمود: آیا مىخواهید مؤمن واقعى را بشما معرفى کنم؟ مؤمن کسى است که انسانهاى با ایمان او را بر جان و مال خود امین بدانند.(15) 5 - تشویق و تکریم انسانهاى امین
تشویق در روح و جان آدمى اثر فوق العاده و معجزه آسائى دارد و او را در انجام کار مصممتر مىکند چرا که هر انسانى طبعاً خودش را دوست دارد و احترام و قدرشناسى دیگران عزت نفس او را تقویت کرده و از ته دل مسرور مىسازد. این شیوه محرکى بسیار قوى براى رساندن افراد تشویق شده به سوى اهداف مطلوب مىباشد. آرى تکریم و تشویق، افراد را در مداومت آن عمل به شوق مىآورد و او را ناخواسته به سوى تکرار عمل مىکشاند. در مقابل ناسپاسى، دلسردى و یأس بدنبال دارد. على(ع) مىفرماید: هرگز نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان نباشند زیرا چنین روشى نیکوکار را در کار نیک بى رغبت کرده و بدکار را به سوى کار بد سوق مىدهد.(16) تجربه نشان داده است که هرگاه متولیان و دست اندرکاران جامعه در مقابل فردى که فعالیتهاى دلسوزانه و مخلصانه انجام مىدهد بىتفاوت باشند و عمل نیک وى را مورد ستایش و تحسین قرار ندهند او براى ادامه فعالیتهاى دلسوزانه کمتر علاقه نشان مىدهد و یا مأیوس مىشود.
از منظر اسلام اصل تشویق و تنبیه به عنوان یک اصل مسلّم تربیتى پذیرفته شده است و اساساً وجود بهشت و جهنم، انذار و تبشیر پیامبران و آیههاى مربوط به پاداش و کیفر، وعده و وعیدهاى شوقانگیز و هراسناک و سایر موارد جلوههائى از تشویق و تنبیه است.
خداوند متعال حضرت یوسف(ع) را به خاطر امانتدارى و حفظ ناموس مردم در نوجوانى، تشویق و ستایش مىکند و او را با صفات زیباى "امین"، "محسن"، "متقى" و "مخلص" تحسین کرده و علاوه بر اعطاى حکومت دنیوى، وعده پاداش نیک اخروى و فضل و رحمت الهیه به وى مقرر داشته و دوازدهمین سوره قرآن را به تمجید و تکریم از آن شخصیت وارسته و امین اختصاص داده است. امام صادق(ع) نیز عبدالرحمن بن سیابه را بخاطر اداى امانت تشویق و تحسین نمود. در هر صورت براى تقویت روحیه امانتدارى در افراد، جوانان، مسئولین و سایر ردههاى اجتماعى بهتر است از این شیوه قرآنى بهره بگیریم. بدون تردید تشویق کارگزاران امین، متصدّیان درستکار و مدیران و مجریان و کارگران و کارفرمایان و سایر آحاد مردمى که امانتدارى خود را به نوعى در جامعه ثابت کردهاند نتایج خوب و ثمر بخشى را به دنبال خواهد داشت. 6- استفاده از هنر
انسان طبیعتاً از هنر لذت مىبرد و از شیوههاى متنوع و جدید نیرو مىگیرد، چه زیباست براى انتقال و آموزش صفات نیک از روشهاى هنرى و القاءات غیر مستقیم بهره گیریم. به کارگیرى هنر و شیوههاى جدید عصر در قالب فیلم، کارتون، تآتر، نقاشى، خط، مسابقه، معمّا، شعر، سرود، خاطره، قصه، برنامههاى رایانهاى و...مىتواند ما را در ترویج آموزههاى اخلاقى و دینى یارى کند. اگر بجاى این همه برنامههاى بى خاصیت و گاهى زیانبار هنرى، تلویزیونى و سینمائى، بازیگران و هنرپیشهها در نقش انسانهاى امین و درستکار البته با پشتوانهاى قوى و...عمل کنند یقیناً در تمام مردم بویژه در نسل جدید نفوذ خواهند کرد و ویژگىهاى اخلاقى و معنوى را خواهند پذیرفت.
این برنامههاى هنرى، اگر با سوژههاى مثبت و با شیوههاى صحیح تربیتى تنظیم و اجرا گردد، ضمن بیان وقایع تاریخى، معرفى زندگى و شخصیت افراد صالح، آشکار ساختن آثار سوء انحرافات و کجرویهاى افراد خائن و منحرف، روح و قلب مخاطبان خود را تسخیر کرده و تا عمق حوادث وقایع آنان را با خود همراه مىکند و با همین شیوه مىتوان الگوهائى ملموس و محسوس از افراد امین در اذهان مخاطبان مجسم ساخته و گفتار و رفتار آنان را سرمشق قرار داد.
در فرهنگ اسلامى براى تربیت افراد استفاده از خلاقیتهاى هنرى و روشهاى غیر مستقیم جایگاه ویژهاى دارد. بخش اعظمى از تربیتهاى قرآنى با بهرهگیرى از هنر قصه، تمثیل، موزون و همگون بودن آیات - که جذابیت ویژهاى براى خواننده و شنونده دارد - حرکات نمایشى(مانند داستان آموزش خاک سپارى جنازه هابیل براى قابیل توسط حرکت نمایشى دو کلاغ و یا مرافعه نمایشى دو فرشته در پیش حضرت داوود(ع)) شیوه سؤال و جواب و سایر روشهاى هنرى بیان شده است.
خداوند متعال تأثیر هنر در انحراف مردم را در قرآن کریم بیان کرده و به آثار سوء خیانت سامرى که با یک هنرنمائى (مجسمه سازى) همراه بود اشاره مىفرماید و همچنین با نقل قصههاى شیرین و جذّاب به فوائد و آثار امانتدارى و عواقب زشت خیانت در امانت مىپردازد.
حضرت امیر مؤمنان على(ع) در برابر خواست نامشروع برادرش عقیل، که از آن حضرت تقاضا مىکرد مقدارى گندم از بیت المال مسلمانان به صورت غیر قانونى به او بدهد و در امانت مردم خیانت کند؛ میلهاى آهنى داغ کرده و به دست او نزدیک نمود. آنگاه که او حرارت آتش را احساس کرد بانگ نالهاش بلند شد. امام (ع) به او فرمود: «اتئنّ من حدیدةٍ احماها انسانها للبعه و تجرّنى الى نارٍ سجرها جبّارها لغضبه؛(17)آیا تو از آهن پارهاى که آدمى آنرا براى بازى خود (در ضمن یک حرکت نمایشى) سرخ کرده ناله مىکنى؟ و مرا بسوى آتشى که خداوند قهار آنرا از روى خشم خویش افروخته، مىکشانى؟! و بدین ترتیب آثار خیانت را عملاً به او فهمانید. 7- تکرار و مداومت
اهمیت تکرار و دوام پىگیرى در یک برنامه ترتیبى و پرورش اخلاقى و رشد خصلتهاى نیک، در نهاد انسانها بر کسى پوشیده نیست. در بیان فرق میان تعلیم و تربیت گفتهاند: که در تربیت،تکرار و ممارست یک اصل اجتنابناپذیر است. تکرار موجب مىشود تا خصلتهاى پسندیدهاى که مورد نظر مربّى است در عمق جان مخاطب نفوذ کرده و به صورت یک عادت و ملکه درآید.
براى ترویج امانتدارى لازم است که این موضوع در رأس برنامههاى تبلیغى، فرهنگى قرار گیرد، موضوعات امانتدارى پىگیرى شود و پیامها و برنامههاى مربوطه به صورت مداوم تکرار شود.
در برنامه آموزشى و تربیتى پیشوایان دین ما این شیوه به صورت گستردهاى مورد بهرهبردارى قرار گرفته است، دستورات اکید به مداومت در نماز و روزه و بطور کلى انجام دائمى تکالیف شرعیه، توصیه و ترغیب به تلاوت مکرر قرآن، تکرار برخى آیات بیش از سى مرتبه و توصیه به زنده نگه داشتن ایام اللّه، یاد و نام و خاطره اهل بیت(ع) (بویژه عزادارى امام حسین(ع)) ترغیب به زیارتهاى مکرر، دعاها و مراسمهاى مذهبى،ممارست به کارهاى پسندیده و صفات نیکو، نمونههائى از روش تکرار در فرهنگ اهل بیت(ع) است. آنان براى عمق بخشیدن به روحیه امانتدارى در روح و جان مسلمانان با پیامهاى متعدد بیان فوائد و برکات آن سعى مىکردند که آنرا به صورت یک عادت در وجود افراد در آورند. تکرار موضوع امانت و امین در آیات قرآن و صدور اخبار و احادیث فراوان که موجب فتح بابى در متون روائى و فقهى شده است، نشانگر بهرهمندى پیشوایان معصوم ما از شیوه تکرار و مداومت مىباشد. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. تحف العقول، ص 299. 2. وسائل، ج 19، ص 69. 3. تحف العقول، ص 316. 4. وسائل الشیعه، ج 19، ص 67. 5. تفصیل این بخش را در مقاله آثار امانتدارى از نگارنده مىتوانید مطالعه کنید. 6. غررالحکم، حدیث 9009. 7. الکافى، ج 5، ص 134. 8. بحارالانوار، ج 47، ص 384. 9. انى لکم رسول امین، این آیه شریفه مکرر در مورد پیامبران الهى در قرآن بیان شده است. 10. فروغ ابدیت، ج 1، ص 190. 11. حیوةالقلوب، ج 2، ص 461. 12. حلیه الابرار، ج 2، ص 30. 13. سوره احزاب، آیه 21. 14. وسائل الشیعه، ج 19، ص 67. 15. اصول کافى، باب مؤمن و علاماته، ح 19. 16. نهج البلاغه، عهدنامه مالک اشتر. 17. نهج البلاغه، خطبه 224.