مسکن، مکان آرامش و آسایش
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
قسمت دوّم نشانه سعادت
از مسایلى که آیین اسلام در خصوص مسکن بر آن تأکید دارد فراخى و وسعت خانه است. رسول اکرم(ص) فرمودهاند: سه چیز در این جهان مایه سعادت مرد مسلمان است. همسایه خوب، خانه وسیع و مرکب خوش رفتار.(1)
امیر مؤمنان (ع) نیز بشارت دادهاند: براى خانه شرافت و برکتى است، شرافت آن در وسیع بودن جلو حیات و منزل و صالح بودن خانواده است اما برکت آن در برترى نشیمن گاه، وسعت، صحن و حیات و نیکوبودن همسایههایش نهفته است.(2) امام صادق(ع) مىفرماید: وسیع بودن منزل از سعادت مرد است و راحتى مؤمن در فراخى خانهاش مىباشد.(3) وسیع بودن خانه با روى آوردن به تجمل و رفاه فرق مىکند و اسلام خانهاى را مورد توجّه و تشویق قرار داده که صبقاى عاطفه و شور زندگى در آن حاکم باشد و نبض حیات سالم در آن بطپد و زلال محبت در آن جارى باشد از دیدگاه اهل بیت عصمت و طهارت یکى از چیزهایى که آسایش مسلمان را تأمین مىکند خانه وسیعى است که ناموس صاحبش و وضع او را از چشم مردم بپوشاند. همانگونه که در اسلام افراد به زیستن در خانههاى وسیع تشویق گردیدهاند، زندگى در مساکن تنگ و تاریک در این آیین نکوهش شده است. رسول اکرم (ص) یکى از سه چیزى را که سبب بدبختى آدمى مىشود خانه محقرى که جاى کمى دارد دانستهاند.(4) امام باقر و امام صادق(ع) نیز خانههاى تنگ و کوچک را مذمت نمودهاند.(5) معمربن خالد مىگوید: امام کاظم خانهاى خرید و به یکى از دوستانش که در خانهاى تنگ زندگى مىکرد، فرمود: برو در آن خانه بنشین. وى عرض کرد: آخر این خانه پدرم را کفایت مىکرد و با وجود کوچکى با آن مىساخت: امام در جوابش فرمود: شاید پدرت نادان بوده است آیا تو هم مىخواهى مثل او باشى.(6) با تأمل در این روایات و مشاهده زندگى آنان که در خانههاى کوچک، تاریک و پرسر و صدا زندگى مىکنند، ملاحظه مىگردد که ساکنین این مساکن به لحاظ بهداشتى و سلامتى بدنى و روانى چقدر مشکل دارند و از هواى پاک، نور مناسب و آفتاب که تابش آن ضامت سلامتى است محرومند همین کاستىها موجب شده که آنان از نظر وضع عمومى، دچار برخى بیمارىها و ناگوارىها باشند. یکى از پژوهشگران اروپایى به دنبال تحقیقاتى به این نتیجه رسیده است که زیستن در اتاقهاى کوچک و بدون پنجره که کمتر با فضاى بیرون و هواى سالم ارتباط دارد، در پیدایش کسالت روحى و افسردگى ساکنین تأثیر مىگذارد.(7)
محیط محدود و فضاى بسته زمینه را براى تنگنا اندیش فراهم مىکند. بر اساس پژوهشهاى به عمل آمده در یکى از سرزمینهاى اروپایى، رشد فکرى و بدنى اطفال با نوع مسکن ارتباط دارد. این بررسىها نشان داده است که مالک یا مستأجر بودن، منطقه محل سکونت و تراکم جمعیت بر جنبههاى عاطفى و فکرى کودکان اثر مىگذارد. اغلب اطفالى که در خانههاى محقر و فضاهاى کوچک زندگى مىکنند از بیمارىهاى تنفسى رنج مىبرند، زندگى در خانههاى آپارتمانى در تماس کودکان با افراد هم سال مشکل ایجاد مىنماید.(8)
بسیارى از اختلافات ساکنین مجتمعهاى مسکونى فشرده و لاله زنبورى ناشى از کمى فضا و ایجاد مزاحمت براى یکدیگر است زیرا آنان تصوّر مىنمایند چون صاحب خانه هستند هرگونه بخواهند مىتوانند زندگى کنند. بروز هر نوع دشوارى و ناگوارى را براى همسایگان خود، ناشى از فضاهاى مسکونى و نوع بنا مىدانند، این روند هرگونه تفاهمى را از بین برده و آسایش دیگران را مختل مىکند. سرو صداى بچهها، عدم احساس مسؤولیت نسبت به خرابىها، نم زدگىها، ترکیدگى لولهها، چکه نمودن آب، عدم رعایت موازین شرعى در خصوص وضع حجاب، نوع پوشش و مانند آن، مشکلاتى است که براى ساکنین این خانههاى محقر پدید مىآید، چنین زندگى، عاطفه، الفت و صمیمیت را به تحلیل مىبرد. اصولاً افراد در چنین مساکنى با هم تجانس ندارند و منافعشان در تضاد است، ارزشهاى معنوى و فضایل اخلاقى معمولاً در مقابل ملاکهایى چون نوع لباس، میزان حقوق، دارایى، بهاى خانه، چگونگى امکانات و تجملات، وسیله نقلیه و موقعیت شغلى رنگ مىبازد و چون پایگاه اجتماعى افراد به چنین امورى بستگى دارد و برخى افراد نمىتوانند از مسیر متعارف، قانونى و مشروع به چنین موقیعیتى دست یابند به خلاف، جرم و تجاوز به حریم دیگران روى مىآورند، از این روى کجروىهاى اجتماعى در محلات غیر بومى و مناطقى که مساکن جدید و فشرده دارند نسبت به مناطق سنتى افزونتر است.
خودخواهى، خودبرتر بینى، خشم و خشونت غیر منطقى، ترجیح منافع شخصى بر منافع اجتماعى، رقابت غیر اصولى و ستیزه جویى، عدم پیروى از نگرشهاى خردمندانه، جدال ناگوار و حتى خونین معمولاً عوارضى منفى است که در این گونه نواحى مسکونى قابل مشاهده است.
معمولاً وقتى افراد از نظارت اشخاص آشنا رها شوند بیشتر مستعد انحراف و گژى مىشوند. در محلات بومى که هویّت مذهبى و فرهنگى حاکمیت دارد معمولاً همسایهها به نوعى اخلاق و رفتار یکدیگر را اصلاح مىکنند، به یکدیگر تذکر مىدهند، هشدارهایى سازنده دارند و خلافکاران را ملامت مىکنند امّا در بلوکهاى ساختمانى به دلیل فقدان روابط عاطفى و صمیمانه افراد قادر نخواهند بود ارزشهاى اخلاقى را نسبت به هم بیازمایند و به محک گذارند و یا آنها را متعادل کرده، خویشتن را با دیگران هماهنگ سازند. نکوهش ارتفاع زیاد
از مجموعه روایات منقول از ائمه هدى(ع) بر مىآید که در احداث ساختمان، ارتفاع دادن به بنا روا نمىباشد و این مساکن براى اهل آن عوارضى به بار مىآورند. در برخى احادیث تصریح گردیده است هرگاه ارتفاع ساختمان ازهشت ذراع فراتر رفت باید بر فراز آن آیة الکرسى نوشت.(9) ابو خدیجه گفت: من مشاهده کردم آیة الکرسى بر اطراف خانه امام صادق (ع) نوشته شده بود.(10) رسول اکرم(ص) فرمودهاند حق همسایه آن است که بناى خود را از بناى او بالاتر نبرند و جریان هوا را بروى مسدود نکنند.(11) در منابع روایى تصریح گریده است خانههاى با ارتفاع زیاد محل سکونت جنیان و شیاطین خواهند بود.(12)
این که شهرى را به تورم ساختمانى مبتلا کردهاند، بخشى از آن را با آسمان خراشها اشباع نمودهاند و بخش دیگر را مخروبه و محروم نگه داشتهاند امر درستى نمىباشد، خانههاى با ارتفاع زیاد در میان مساکن معمولى براى صاحبان آنها نوعى غرور کاذب ایجاد مىکند، این بناها بر خانههاى مجاور اشراف پیدا مىنمایند و زمینههاى نگاه حرام را بوجود مىآورند، این روند هوسهاى آدمى را تحریک نموده و موجب مىشود افراد خلافهاى خطرناکى مرتکب شوند که شرف انسانى را خدشه دار مىسازند. بر افراشتن خانهاى مرتفع درمیان بناهاى عادى غیر از آن که نمادى از تفرقه و خودبرتر بینى است همسایگان را از حقوق طبیعى چون نور مناسب، تهویه، نسیم خنک و فضاى باز محروم مىکند و امنیت داخل منازل نیز دچار نقصان مىگردد. ساکنین خانههاى یک اشکوبه در نتیجه وجود ساختمان بلند هم جوار از بسیارى از حقوق مسلّم خویش محروم گردیده و زندگى خصوصى آنان در معرض دید بالانشینان قرار مىگیرد.(13)
نقل کردهاند روزى رسول اکرم(ص) همراه صحابه از جایى عبور مىنمودند که ساختمان بزرگ، مرتفع و قبّه مانندى را مشاهده کردند، پرسیدند: این بنا به چه کسى تعلّق دارد. گفتند: از آن مرد انصارى است. بعد از چند روز صاحب خانه مزبور به محضر آن بزرگوار شرفیاب گردید. حضرت از وى روى برتافت و او متوجّه شد پیامبر به دلیل احداث بناى مرتفع از دست وى ناراحت شده است. حضرت عقیده داشتند چنین بناهایى براى اهل محل، زحمت و دردسر ایجاد مىکند.(14)
مستحب است لب بام هم سطح آن نباشد و حداقل یک ذراع حائلى بلندتر داشته باشد. در روایتى رسول اکرم(ص) مسلمانان را از خوابیدن بر بامى که فاقد دیوار است، نهى فرمودهاند و افزودهاند هر کس بر بام بدون دیوار بخوابد از امان الهى خارج مىشود. همچنین امام صادق(ع) فرمودهاند: تنها خوابیدن بر بام مکروه بوده و خوابیدن بر روى بام بدون دیوار جایز نخواهد بود و این حکم براى زن و مرد مساوى است، پرسیدند اگر سه جانب آن دیوار باشد چگونه است؟ فرمودند کفایت نمىکند،(15) دلیل این توصیهها و تأکیدها، جلوگیرى از حوادث ناگوار چون سقوط از پشت بام و اصلاح و کنترل روابط همسایگان و رعایت شئونات اخلاقى، حفظ حیاء و عفت است. منع از نگاه به خانهها
اشراف بر زندگى دیگران و گشودن روزنه و پنجره به مساکن اهل محل در نظام معمارى اسلامى روا نبوده و تجاوز به حقوق دیگران به حساب مىآید امام صادق(ع) فرمودند: مؤمن در سه چیز آسوده است که یکى از آنها خانه گستردهاى است که از نادیدنىهاى او پرده پوشى کند و حالات ناروا را از دید مردم مصون بدارد.(16) از امام پنجم روایت گردیده است کسى که خانه مسلمانى سرک کشد در آوردن چشمانش بر آن مسلمان مباح خواهد بود.(17)(مىتواند آن را آماج تیر و مانند آن سازد). قرآن مسلمانان را از تجسّس در امر یکدیگر منع نموده(18) و این موضوع درباره خانهها نیز صادق است. نقل کردهاند یکى از خلفاء شبى در مدینه صداى مردى را شنید که در منزل خود مشغول خواندن آواز بود. پس از دیوار خانهاش بالا رفت و خطاب به وى گفت:اى دشمن خدا گمان کردى معصیت پروردگار را مرتکب شدى و خداوند از تو مىگذرد. آن مرد در پاسخ گفت: در عقوبت من تعجیل مکن چون اگر مرتکب خالفى شدهام تو در طریق معصیت بر من سبقت گرفتهاى زیرا سه تخلف نمودهاى، چرا که خداوند انسا نها را از جستجو در امور هم نهى نموده است ولى تو این تجسس را انجام دادى، همچنین بدون اجازه وارد منزل من شدى و قرآن چنین مجوّزى را صادر ننموده است جز به استیناس و نیز ار دیوار بالا آمدى نه از درب که این عمل نیز خلاف مىباشد. از رسول اکرم(ص) روایت شده است: لغزشهاى مسلمین را دنبال نکنید. اگر چه نهى از منکر و جلوگیرى از خلافهاى دیگران از ضرورتهاى مهم و دستورات مؤکّد آیین اسلام است ولى پافشارى در افشاى گناه مسلمان کار درستى نمىباشد و نباید همت مسلمانان این باشد که عیبجوئى از دیگران را مشى خود قرار دهد مصطفاى پیامبران رسول خدا(ص) فرمودهاند: خانه هر کس حرم اوست،(19) پس نباید کسى بدون اجازه و جلب رضایت صاحبش وارد آن شود. بعد از فتح مکّه آن حضرت به مخالفان امان داد و فرمود: خانه هرکس وقتى صاحبش در آن بماند ودرب را ببنددو نیز مسجدالحرام امان گاه مىباشد.(20) دختر ابوطالب (امّ هانى) دوتن از بستگان شوهر خویش را در منزل پناه داد، حضرت على(ع) که قصد به هلاکت رسانیدن آن دو را داشت به دستور رسول اکرم(ص) نکشت.(21)
ارزش چشم در قوانین قضایى و حقوقى با جان آدمى برابر است تا آنجا که اگر فردى دو چشم دیگرى را نابینا نماید دیه کامل یک انسان بر عهدهاش مىباشد و باید آن را بپردازد.(22) اما همین چشم اگر نگاه خائنانه و خلاف بنماید و بخواهد به مساکن، اسرار و نوامیس مردم بنگرد، اگر از سوى اهل منزلى که وى بدان دزدانه دید مىزند آسیب ببیند و حتى منجر به کورى شود، دیه ندارد، این حکم شدّت مذمّت چشم ناپاکى را مىرساند که بى اذن و به ناروا و حرام وارد حریم دیگران مىشود و مرتکب گناه مىگردد.(23) امام خمینى (قدس سره) در اینباره چنین فتوا دادهاند: دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحب خانه حق دارد سنگ یا چیزى به سوى نگاه کننده پرتاب کند و ضمانى هم بر او نیست حتى اگر به درون خانههایى دور با ابزارى (مثل دوربین قوى) بنگرد مثل آن است که از نزدیک نگاه مىنماید. نگاه به درون خانه کسى از طریق نصب آیینه نیز همین حکم را دارد.(24)این مجازات شدید براى دیدگان ناپاک حرمت گذارى براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسانهاست و برگرفته از روایات معصومین مىباشد. چنانچه رسول اکرم(ص) در حدیثى تصریح فرمودهاند: هر کس به خانه همسایهاش سرک کشد تا به عورت مردى یا موى زنى یا بدن بانویى بنگرد بر خداوند رواست که او را همراه منافقان به آتش دوزخ بیافکند.(25) نقل نمودهاند رسول خدا(ص) در خانه خویش مشغول شانه زدن به موهاى مبارک بود و در آن حال یکى از همسران آن وجود مقدس در کنارش نشسته بود، کسى از شکاف در به اندرون خانه حضرت مىنگریست، پیامبر فرمود: اگر به تو نزدیک بودم، چشمانت را با همین شانه در مىآوردم و در برخى روایات آمده است حضرت آن مرد خاطى را تعقیب نمود و او گریخت.(26)امام صادق(ع) هم فرمودهاند هر کسى بدون اجازه به خانهاى نگاه کند در چنین حال اگر چشمش را معیوب سازند دیهاى بر آنان نیست.(27)
در تفسیر ابوالفتوح رازى آمده است. جوانى در اوقات نماز، بر فراز مأذنه مسجدى اذان مىگفت: یک روز در حال اذان گفتن به خانههاى اطراف نظر انداخت، نظرى که اسلام از باب مصلحت انسان و حفظ وى از فتنهها حرام کرده است. ناگهان چشمانش در خانهاى به دخترى نیکو منظر و صاحب جمال افتاد. پس دل به او داد بعد از اذان به سوى آن خانه رفت و دربش را کوبید، صاحب منزل درب را گشود. جوان خطاب به وى گفت: اگر دخترتان را شوهر مىدهید من مایلم او را به همسرى خویش برگزینم، صاحبخانه گفت ما آسورى مذهبیم اگر آیین ما را مىپذیرى از این که وى را به عقد تو در آورم پرهیزى ندارم. جوان که دل به جمال و زیبایى آن دختر دوخته بود از پذیرش این شرط استقبال کرد و از اسلام دست بر داشت امّا هنگامى که مىخواست آن دختر را بر طبق رسم آسوریان عقد کند از بالاى پلههاى خانه با سر بر زمین آمد و به هلاکت رسید.
از حضرت امام حسن عسکرى(ع) روایت شده است: به خاتم رسولان حضرت محمد(ص) وحى گردید فردى به خانه همسایه خویش مىنگرد و از دیدن زن نامحرم مضایقه ندارد آن حضرت بر آشفت و فرمود: او را به نزد من آورید. کسى عرض کرد از پیروان شماست و به رسالت آن جناب و امامت حضرت على(ع) اعتقاد دارد و از دشمنان اهل بیت بیزارى مىجوید، رسول اکرم(ص) فرمود: مگوئید از متابعان ماست دروغ مىگوید، آگاه باشید مطیع ما کسى است که در اعمال و رفتار پیرومان باشد و این گونه عمل نکرده است.(28) لقمان به فرزندش مىگوید: فرزندم خدمت چهار هزار پیامبر رفته و از هر کدام کلمهاى آموختم و از میان آنها هشت کلمه برگزیدم که یکى از آنها این است: چون در خانه دیگرى بودى چشم خود را حفظ کن.(29) ایجاد انس براى اهل خانه
از دیدگاه شریعت اسلامى هیچ کس حق ندارد بدون اطلاع و اجازه قبلى به خانه دیگرى وارد شود. در عصر جاهلیت در حجاز رسم نبود کسى براى دخول به بیت دیگران اذن بگیرد و در خانهها باز بود و حتى اجازه گرفتن را نوعى اهانت به خود تلقّى مىکردند و سرزده به خانههاى هم مىرفتند، آیین اسلام این رسم غلط را باطل اعلام کرد و دستور داد مردم باید با اطلاع قبلى به منازل هم بروند و حکمت چنین حکمى دو چیز است: آماده شدن زنان ساکن در خانه براى پوشیدن خود و نیز هر کسى در خانه اسرارى و مسایلى دارد که مایل نباشد دیگران از آنها آگاه گردند خویشاوند، دوستى و الفت نیز موجب نمىشود که این حکم نادیده گرفته شود همچنین توصیه مذکور به منازلى که زنان در آنها اقامت دارند نمىباشد و براى ورود به هر خانهاى اذن از اهلش لازم است.
قرآن کریم مىفرماید: «یا ایها الّذین آمنوا لا تدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتى تستأنسوا و تسلّموا على اهلها ذلکم خیرٌ لعلّکم تذکّرون؛(30) اى کسانى که ایمان آوردهاید به خانهاى غیر از محل سکونت خود، بدون آن که اجازه گرفته و بر ساکنانش سلام کرده باشید داخل مشوید. این برایتان بهتر است باشد که پند گیرید». این انس که قرآن بدان تصریح دارد ضد وحشت است یعنى جلب آرامش اهل خانه زیرا اگر مردى ناگهانى به منزل دیگرى برود نوعى نزع و نگرانى به اهل خانه غالب مىگردد، قرآن هشدار مىدهد اجازه ندهید این تشویش و آشفتگى بر ذهنها حاکم شود. در واقع از دیدگاه کلام وحى خانه محل آسایش است و باید آرامش اهل آن حفظ گردد. چه بسا وضع خانهاى به نحوى است که صاحبش دوست ندارد کسى آن اوضاع را مشاهده کند و یا آن که خسته و بیمار بوده و آمادگى پذیرش کسى را ندارد. چه بسا سرزده وارد اتاق یا خانهاى شدن سبب شود که نگاه فورى به چهرهاى یا اندامى یا صحنهاى افکنده شود که بر اثر آن هوس و شهوات بیدار شوند و دام فتنه و گناه را شیطان بگستراند. قرآن در دنباله تأکید در آیه فوق اضافه مىکند:«فان لم تجدوا فیها احداً فلاتدخلوها حتّى یؤذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکى لکم و اللّه بما تعملون علیم؛(31)اگر در خانه کسى را نیافتید داخل مشوید تا شما را رخصت دهند و اگر گویند باز گردید، مراجعت کنید این برایتان پاکیزهتر است و خداوند به هر کارى که مىکنید آگاه است. اگر خانهاى مصون از دید دیگران و چشم و نگاههاى آلوده نباشد دیگر محل آسایش، آرامش و امنیّت نخواهد بود. این که باید بر در خانه یا اتاق پردهاى باشد و با این وجود باز هم اهل آن را خبردار نمود تا وارد شوید براى جلوگیرى از برخى خلافها و معاصى است. البته صاحب خانه هم باید در تجهیز امکانات خویش و تأمین وسایلى که به این ایمنى و احساس آرامش کمک مىکند بکوشد. رهگذران، همسایگان و ساکنین طبقات بالاتر و خانههاى مشرف نیز باید نگاه خویش را تحت کنترل درآورند.
رسول اکرم(ص) فرمودهاند: براى خبردادن به اهل خانه ذکر خدا بر زبان جارى گردد همچون سبحان اللّه، اللّه اکبر و این که ایرانیان به هنگام ورود به منازل افراد یا اللّه مىگویند: الهام گرفته از این توصیه است. همچنین طبق آیه قرآن باید بر اهل خانه سلام کرد. امام باقر(ع) فرمودهاند: به هنگام ورود به منازل افراد باید بر اهل آن سلام نمود و چنانچه کسى نباشد بگوئید السلام علینا من عند ربّنا (درود بر ما از جانب پروردگار ما) چرا که خداوند فرموده است: تحیّت با برکت و پاکیزه نزد خداست.(32) رسول اکرم(ص) وقتى به در خانه کسى مىآمدند با صداى بلند اجازه ورود مىگرفتند زیرا آن روزها متداول نبود بر در خانهها پردهاى نصب کنند(33)، اگر اهل خانه اجازه ورود مىدادند داخل مىشدند و اگر جوابى نمىشنیدند در نوبت دوم و سوم سلام را تکرار مىفرمودند و اگر پاسخى نمىشنیدند برمىگشتند. آن حضرت این روش را حتى در مورد خانه دخترش حضرت فاطمه زهرا(س) به اجرا در مىآوردند.(34)
امام صادق(ع) فرمودهاند: اجازه خواستن براى ورود به خانه دیگران سه بار است، بار اول مىشنوند، بار دوم خود را حفظ مىکنند و در سومین بار اگر خواستند اجازه ورود مىدهند در غیر این صورت مستأذن باز مىگردد.(35) یک بار ابوسعید خدرى روبروى خانه حضرت محمّد(ص) ایستاده اذن ورود طلبید، پیامبر فرمود: روبروى در اجازه نگیر.(36) سرزده به خانه خویش نیز وارد شدن روا نمىباشد. در آداب سفر آمده است پیامبر اکرم(ص) نهى نمود اگر کسى شبانه از مسافرت برگشته سرزده وارد خانه شود مگر آن که قبلاً اعلام کند و خبر دهد.(37)
از امام صادق(ع) رسیده است مرد هنگام ورود به خانهاش، به اهل خانه سلام کند و در حال ورود به درگاه پاپوش خویش را به صدا در آورد و سرفه کند تا اهل خانه خبردار شوند، مبادا چیزى به چشم ببیند که وى را ناخوشایند باشد و نیز توصیه شده است هنگام بیرون آمدن از خانه آیات آخر سوره آل عمران، آیة الکرسى، انّا انزلنا و فاتحه الکتاب خوانده شود. در حدیث مستندى آمده است هنگام بیرون آمدن از خانه این عبارت باید زمزمه گردد: آمنت باللّه، توکلت على اللّه، لاحول ولا قوة الّا باللّه. ابوحمزه ثمالى روایت مىکند امام سجاد(ع) هنگام بیرون رفتن از خانه این ذکر را بر زبان مبارک خویش جارى مىفرمود:« بسم اللّه حسبى اللّه توکلت على اللّه اللهم انّى اسئلک خیر امور کلّها و اعوذبک من خزى الدنیا و عذاب الاخرة»(38)، از حضرت على (ع) روایت شده است وقتى کسى بخواهد پى کارى رود پگاه پنج شنبه از خانه بیرون آید.(39)
مردى خدمت حضرت محمّد (ص) آمد و عرض کرد: آیا براى وارد شدن به محل سکونت مادرم باید اجازه بخواهم، پیامبر اکرم(ص) فرمود: آرى، آن مرد پرسید: چون مادرم خدمتکارى جز من ندارد باز هم لازم است هر بار که نزدش مىروم اجازه بگیرم؟ حضرت فرمود: آیا دوست دارى مادرت را عریان مشاهده کنى؟ مرد گفت: نه!، حضرت فرمود: پس اجازه بگیر و وارد شو.
ادب دیگرى که اسلام به پیروان خود مىآموزد و به سلامتى خانوادگى و اخلاقى نوجوانان و افراد نابالغ مربوط مى شود اجازه گرفتن براى ورود به اتاق والدین است و این دستور را باید والدین و فرزندان مراعات کنند به نحوى که زمینههاى بد آموزى، تحریک و انحراف در کودکان و نوجوانان پدید نیاید. توصیه قرآن این است: «یا ایها الّذین آمنوا لیستأذنکم الّذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مراتٍ من قبل صلوة الفجر و حین تضعون نیابکم من الظهیره و من بعد صلوة العشاء ثلاث عوراتٍ لکم لیس علیکم ولا علیهم جناح بعد هنّ طوافون علیکم بعضکم على بعض کذلک یبیّن اللّه لکم الآیات و اللّه علیم حکیم.»(40)
اى آنان که ایمان آوردهاید خدمتکاران شما و کودکانى که به سن بلوغ نرسیدهاند (باید براى ورود به اتاق) سه بار اذن بگیرند قبل از نماز صبح، هنگام استراحت ظهر، شب بعد از عشاء. قرآن در اذن گرفتن براى رفتن نزد والدین بین کودکان نابالغ و اطفالى که به سن بلوغ رسیدهاند تفاوت قائل مىشود زیرا افرادى که ایام بلوغ را درک نکردهاند تنها در سه وقت مشخص موظف به اجازه گرفتن هستند چون زندگى آنان با زندگى پدر و مادر آنقدر آمیخته است که اگر بخواهند در همه حال اذن بگیرند مشکل خواهد بود، از این گذشته غریزه جنسى آنان بطور کامل بیدار نشده است امّا قرآن در مورد نوجوانان بالغ چنین حکم صادر نموده است:
«و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستأذنوکما استأذن الّذین من قبلهم کذلک یتّبین اللّه لکم آیاته و اللّه علیم حکیم».(41) و هنگامى که کودکان به بلوغ (آشکار شدن علایم مردى) برسند موظفند (در همه حال) اذن بگیرند چنانکه پیش از ایشان اجازه مىگرفتند تا وارد شوند بدین گونه خداوند نشانههاى خویش را براى شما بیان مىکند این حکم مخصوص موقعى است که والدین در جایى مشخص استراحت مىنمایند ولى وارد شدن به اتاق عمومى، بویژه موقعى که دیگر اعضاى خانواده یا میهمانان حاضرند بدون اذن گرفتن جایز است و اشکالى ندارد.(42)
به نظر علامه طباطبایى اجازه گرفتن براى آمدن به داخل خانه این زمینه را فراهم مىسازد که ساکنین منزل خود را بپوشانند و از ناحیه خویشتن ایمن و خاطر جمع باشند و این شیوه شایسته کمک مىکند روح اخوت، تفاهم و تعاون عمومى در مسیر گسترش فضایل و مکارم و پوشانیده شدن امور ناروا استمرار یابد.(43)
متأسّفانه ما مسلمانان نسبت به این گونه ظرافت و دقتهاى اخلاقى، شرعى و دینى حساسیت خود را از دست دادهایم. شخصى به خانه یکى از بستگان خود مىرود و برایش تفاوت نمىکند که چه لحظهاى از شب است آنقدر زنگ درب یا آیفون را مىزند تا درب باز شود، با وجود آن که تلفن هم دارد، تماس نمىگیرد و هماهنگى نمىکند من قصد آمدن به خانه شما را دارم تا صاحب خانه موقعیت خود را در نظر گیرد و براى پذیرایى آمادگى لازم را به دست آورد، با نهایت تأسف عرف هم نمىپذیرد که این آقایى که بىخبر آمده و بدون قول و قرار قبلى اصرار دارد پا به خانه خویشاوند خویش بگذارد، باز گردد، آرى سرزده به منزل آشنایان و دوستان مىرویم و توقع داریم با بهترین برخوردها و گشادهرویى از ما پذیرایى بنمایند و اگر غذاى مناسب، میوه مرغوب و شیرینى عالى نیاورند و با عواطف و احساسات احوالپرسى نکنند رنجیده خاطر مىشویم، این گونه رفت و آمدهها علاوه بر آن که نشان مىدهد ما با ادب قرآنى و سیره رسول اکرم(ص) و اهل بیت، تربیت نشدهایم، موجب زوال روابط عاطفى و علاقه و به تحلیل رفتن محبتهاى خویشاوندى مىگردد و روح نفرت و انزجار، بدبینى و کدورت را جایگزین آن مىسازد. قرآن تأکید مىکند اگر صاحب خانه به شما گفت برگردید فعلاً آمادگى نشستن و پذیرایى را ندارم بدون آنکه ناراحت شوید باید بازگردید و از این برخورد صادقانه دچار ملال نشوید امّا سوگمندانه چنین فرهنگى در جامعه ما حاکمیت ندارد و صراحت لهجه صاحب خانه را در مورد عدم آمادگى در آن وقت معین براى پذیرایى را نوعى اهانت و تحقیر تلقى نموده، قهر کرده و در هر محفل و مجلسى زبان به مذمت و انتقاد و غیبت گشوده و مىگوئیم فلانى ما را به منزل خویش راه نداد، چه بسا خداى ناکرده نسبت ناروا هم مىدهیم که چرا ما را نپذیرفته است. این رفتار علاوه بر آن که ناشى از جهالت و عدم رشد فکرى و اجتماعى است از ضعف ایمان، سستى در اخلاق و رفتار نیز حکایت دارد.(44)
بنابراین آیین اسلام به ما هشدار مىدهد باید به حقوق ساکنین در منازل احترام گذاشت و البته این موضوع صرفاً مسئله فقهى نمىباشد که به عنوان مثال تصرف در ملک غیر بدون رضایتش و اجازهاش حرام است یا نه بلکه مسئلهاى اخلاقى، انسانى و اجتماعى مطرح است که در فضایى فراتر از محدوده حقوق مدنى سیر مىکند و باحیثیت، آبرو و آزادى افراد ارتباط دارد. که باید مصون از تعرض باقى بماند و عدم رعایت این دستور، خلافى آشکار و رفتارى ضد قرآن به شمار مىآید.(45)
قرآن در مورد چگونگى ورود به خانه پیامبر اکرم و نحوه برخورد با آن حضرت طى آیهاى رهنمودى بسیار عالى، آموزنده و رشد دهنده دارد که یک فرد مسلمان مىتواند آن را در مورد مشاهیر و رهبران دینى و مراجع عظام، برنامهاى براى رفتار خویش قرار دهد: «یا ایها الّذین آمنوا لاتدخلوا بیوت النّبى الّا ان یؤذن لکم الى طعام غیر ناظرین انیه ولکن اذا دعیتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسین لحدیث انّ ذلکم یؤذى النّبى فیستحیى منکم و اللّه لا یستحیى من الحق...(46)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید در بیوت پیامبر داخل مشوید مگر آن که به شما براى صرف غذا اجازه داده شود(مشروط بر آن که قبل از موعد معین نیایید) و در انتظار وقت غذا ننشینید امّا هنگامى که دعوت شدید داخل شوید و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید و (بعد از صرف غذا) به بحث و گفتگو ننشینید. این رفتار، رسول اکرم(ص) را ناراحت مىکند ولى او از شما شرم مىنماید، امّا خداوند از بیان حق شرم ندارد.
بنابه حکم قرآنى نباید بىموقع به خانهاى که دعوت شدهاند وارد گردید و نه اجابت دعوت را نادیده انگاشت و نه باید پس از صرف غذا براى مدت طولانى درنگ کرد.(47) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. نهج الفصاحه، ص 261 - 260 ؛خصائل صدوق، ج 1، ص 179. 2. بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج 76، ص 148. 3. مکارم الآثار، ص 24. 4. نهج الفصاحه، ص 254، حدیث 1254. 5. خصال صدوق، ج 1، ص 122 ؛ کافى، ج 6، ص 526، حدیث ششم. 6. کافى، ج 6، ص 525، روایت دوم. 7. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 2، ص 182. 8. مجله فولاد، آبان 1374، مقاله آقاى حسین قاسمى جامى، ص 27 - 26. 9. بحارالانوار، ج 76، ص 151. 10. همان. 11. نهج الفصاحه، ص 291. 12. نک: حلیة المتقین، علامه مجلسى، ص 447 - 446. 13. نک: جامعهشناسى انحرافات، دکتر داور شیخاوندى. 14. فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره 50، ص 56. 15. حلیة المتقین، ص 232. 16. کافى، ج 5، ص 327، روایت 6. 17. معارف و معاریف، سید مصطفى حسینى دشتى، ج 5، ص 37. 18. سوره حجرات، آیه 13. 19. نهج الفصاحه، ص 331، حدیث 1582. 20. تاریخ پیامبر اسلام، دکتر آیتى، ص 561. 21. تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 419. 22. رساله نوین منطبق با فتاوى حضرت امام خمینى، ج 4، ص 285. 23. اخلاق معاشرت، مقاله جواد محدثى، مجله پیام زن، شماره 74، ص 10. 24. تحریرالوسیله، ج 1، ص 493. 25. وسایل الشیعه، ج 14، ص 141. 26. همان، ج 19، ص 49 - 48. 27. همان، ص 50. 28. تنبیه الخواطر(مجموعه ورّام)، ج 2، ص 204. 29. چهل حدیث، محمد اسماعیل ملّایى، ص 50 به نقل از سفینة البحار. 30. سوره نور، آیه 27. 31. همان، آیه 28. 32. آداب معاشرت از دیدگاه معصومین، ص 69. 33. تفسیر فخر رازى، ج 23، ص 198. 34. تفسیر نمونه، ج 14، ص 431. 35. خصال صدوق، ج 1، ص 431. 36. تفسیر فخر رازى، همان جلد، ص 199. 37. مکارم الاخلاق، ص 266. 38. معارف و معاریف ، ج 5، ص 40. 39. تفسیر مجمع البیان، ج 14، ص 135. 40. سوره نور، آیه 58. 41. همان، آیه 59. 42. تفسیر نمونه، ج 14، ص 541. 43. المیزان فى التفسیر القرآن، ج 15، ص 118. 44. نک: مسئله حجاب، شهید مطهرى، بحث استیناس، ص 119 - 113 ؛ آشنایى با قرآن، همان مؤلف، ج 4، ص 84 - 73. 45. نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، آیة اللّه مهدوى کنى، ص 579. 46. سوره احزاب، آیه 53. 47. تفسیر نمونه، ج 17، ص 400.
از مسایلى که آیین اسلام در خصوص مسکن بر آن تأکید دارد فراخى و وسعت خانه است. رسول اکرم(ص) فرمودهاند: سه چیز در این جهان مایه سعادت مرد مسلمان است. همسایه خوب، خانه وسیع و مرکب خوش رفتار.(1)
امیر مؤمنان (ع) نیز بشارت دادهاند: براى خانه شرافت و برکتى است، شرافت آن در وسیع بودن جلو حیات و منزل و صالح بودن خانواده است اما برکت آن در برترى نشیمن گاه، وسعت، صحن و حیات و نیکوبودن همسایههایش نهفته است.(2) امام صادق(ع) مىفرماید: وسیع بودن منزل از سعادت مرد است و راحتى مؤمن در فراخى خانهاش مىباشد.(3) وسیع بودن خانه با روى آوردن به تجمل و رفاه فرق مىکند و اسلام خانهاى را مورد توجّه و تشویق قرار داده که صبقاى عاطفه و شور زندگى در آن حاکم باشد و نبض حیات سالم در آن بطپد و زلال محبت در آن جارى باشد از دیدگاه اهل بیت عصمت و طهارت یکى از چیزهایى که آسایش مسلمان را تأمین مىکند خانه وسیعى است که ناموس صاحبش و وضع او را از چشم مردم بپوشاند. همانگونه که در اسلام افراد به زیستن در خانههاى وسیع تشویق گردیدهاند، زندگى در مساکن تنگ و تاریک در این آیین نکوهش شده است. رسول اکرم (ص) یکى از سه چیزى را که سبب بدبختى آدمى مىشود خانه محقرى که جاى کمى دارد دانستهاند.(4) امام باقر و امام صادق(ع) نیز خانههاى تنگ و کوچک را مذمت نمودهاند.(5) معمربن خالد مىگوید: امام کاظم خانهاى خرید و به یکى از دوستانش که در خانهاى تنگ زندگى مىکرد، فرمود: برو در آن خانه بنشین. وى عرض کرد: آخر این خانه پدرم را کفایت مىکرد و با وجود کوچکى با آن مىساخت: امام در جوابش فرمود: شاید پدرت نادان بوده است آیا تو هم مىخواهى مثل او باشى.(6) با تأمل در این روایات و مشاهده زندگى آنان که در خانههاى کوچک، تاریک و پرسر و صدا زندگى مىکنند، ملاحظه مىگردد که ساکنین این مساکن به لحاظ بهداشتى و سلامتى بدنى و روانى چقدر مشکل دارند و از هواى پاک، نور مناسب و آفتاب که تابش آن ضامت سلامتى است محرومند همین کاستىها موجب شده که آنان از نظر وضع عمومى، دچار برخى بیمارىها و ناگوارىها باشند. یکى از پژوهشگران اروپایى به دنبال تحقیقاتى به این نتیجه رسیده است که زیستن در اتاقهاى کوچک و بدون پنجره که کمتر با فضاى بیرون و هواى سالم ارتباط دارد، در پیدایش کسالت روحى و افسردگى ساکنین تأثیر مىگذارد.(7)
محیط محدود و فضاى بسته زمینه را براى تنگنا اندیش فراهم مىکند. بر اساس پژوهشهاى به عمل آمده در یکى از سرزمینهاى اروپایى، رشد فکرى و بدنى اطفال با نوع مسکن ارتباط دارد. این بررسىها نشان داده است که مالک یا مستأجر بودن، منطقه محل سکونت و تراکم جمعیت بر جنبههاى عاطفى و فکرى کودکان اثر مىگذارد. اغلب اطفالى که در خانههاى محقر و فضاهاى کوچک زندگى مىکنند از بیمارىهاى تنفسى رنج مىبرند، زندگى در خانههاى آپارتمانى در تماس کودکان با افراد هم سال مشکل ایجاد مىنماید.(8)
بسیارى از اختلافات ساکنین مجتمعهاى مسکونى فشرده و لاله زنبورى ناشى از کمى فضا و ایجاد مزاحمت براى یکدیگر است زیرا آنان تصوّر مىنمایند چون صاحب خانه هستند هرگونه بخواهند مىتوانند زندگى کنند. بروز هر نوع دشوارى و ناگوارى را براى همسایگان خود، ناشى از فضاهاى مسکونى و نوع بنا مىدانند، این روند هرگونه تفاهمى را از بین برده و آسایش دیگران را مختل مىکند. سرو صداى بچهها، عدم احساس مسؤولیت نسبت به خرابىها، نم زدگىها، ترکیدگى لولهها، چکه نمودن آب، عدم رعایت موازین شرعى در خصوص وضع حجاب، نوع پوشش و مانند آن، مشکلاتى است که براى ساکنین این خانههاى محقر پدید مىآید، چنین زندگى، عاطفه، الفت و صمیمیت را به تحلیل مىبرد. اصولاً افراد در چنین مساکنى با هم تجانس ندارند و منافعشان در تضاد است، ارزشهاى معنوى و فضایل اخلاقى معمولاً در مقابل ملاکهایى چون نوع لباس، میزان حقوق، دارایى، بهاى خانه، چگونگى امکانات و تجملات، وسیله نقلیه و موقعیت شغلى رنگ مىبازد و چون پایگاه اجتماعى افراد به چنین امورى بستگى دارد و برخى افراد نمىتوانند از مسیر متعارف، قانونى و مشروع به چنین موقیعیتى دست یابند به خلاف، جرم و تجاوز به حریم دیگران روى مىآورند، از این روى کجروىهاى اجتماعى در محلات غیر بومى و مناطقى که مساکن جدید و فشرده دارند نسبت به مناطق سنتى افزونتر است.
خودخواهى، خودبرتر بینى، خشم و خشونت غیر منطقى، ترجیح منافع شخصى بر منافع اجتماعى، رقابت غیر اصولى و ستیزه جویى، عدم پیروى از نگرشهاى خردمندانه، جدال ناگوار و حتى خونین معمولاً عوارضى منفى است که در این گونه نواحى مسکونى قابل مشاهده است.
معمولاً وقتى افراد از نظارت اشخاص آشنا رها شوند بیشتر مستعد انحراف و گژى مىشوند. در محلات بومى که هویّت مذهبى و فرهنگى حاکمیت دارد معمولاً همسایهها به نوعى اخلاق و رفتار یکدیگر را اصلاح مىکنند، به یکدیگر تذکر مىدهند، هشدارهایى سازنده دارند و خلافکاران را ملامت مىکنند امّا در بلوکهاى ساختمانى به دلیل فقدان روابط عاطفى و صمیمانه افراد قادر نخواهند بود ارزشهاى اخلاقى را نسبت به هم بیازمایند و به محک گذارند و یا آنها را متعادل کرده، خویشتن را با دیگران هماهنگ سازند. نکوهش ارتفاع زیاد
از مجموعه روایات منقول از ائمه هدى(ع) بر مىآید که در احداث ساختمان، ارتفاع دادن به بنا روا نمىباشد و این مساکن براى اهل آن عوارضى به بار مىآورند. در برخى احادیث تصریح گردیده است هرگاه ارتفاع ساختمان ازهشت ذراع فراتر رفت باید بر فراز آن آیة الکرسى نوشت.(9) ابو خدیجه گفت: من مشاهده کردم آیة الکرسى بر اطراف خانه امام صادق (ع) نوشته شده بود.(10) رسول اکرم(ص) فرمودهاند حق همسایه آن است که بناى خود را از بناى او بالاتر نبرند و جریان هوا را بروى مسدود نکنند.(11) در منابع روایى تصریح گریده است خانههاى با ارتفاع زیاد محل سکونت جنیان و شیاطین خواهند بود.(12)
این که شهرى را به تورم ساختمانى مبتلا کردهاند، بخشى از آن را با آسمان خراشها اشباع نمودهاند و بخش دیگر را مخروبه و محروم نگه داشتهاند امر درستى نمىباشد، خانههاى با ارتفاع زیاد در میان مساکن معمولى براى صاحبان آنها نوعى غرور کاذب ایجاد مىکند، این بناها بر خانههاى مجاور اشراف پیدا مىنمایند و زمینههاى نگاه حرام را بوجود مىآورند، این روند هوسهاى آدمى را تحریک نموده و موجب مىشود افراد خلافهاى خطرناکى مرتکب شوند که شرف انسانى را خدشه دار مىسازند. بر افراشتن خانهاى مرتفع درمیان بناهاى عادى غیر از آن که نمادى از تفرقه و خودبرتر بینى است همسایگان را از حقوق طبیعى چون نور مناسب، تهویه، نسیم خنک و فضاى باز محروم مىکند و امنیت داخل منازل نیز دچار نقصان مىگردد. ساکنین خانههاى یک اشکوبه در نتیجه وجود ساختمان بلند هم جوار از بسیارى از حقوق مسلّم خویش محروم گردیده و زندگى خصوصى آنان در معرض دید بالانشینان قرار مىگیرد.(13)
نقل کردهاند روزى رسول اکرم(ص) همراه صحابه از جایى عبور مىنمودند که ساختمان بزرگ، مرتفع و قبّه مانندى را مشاهده کردند، پرسیدند: این بنا به چه کسى تعلّق دارد. گفتند: از آن مرد انصارى است. بعد از چند روز صاحب خانه مزبور به محضر آن بزرگوار شرفیاب گردید. حضرت از وى روى برتافت و او متوجّه شد پیامبر به دلیل احداث بناى مرتفع از دست وى ناراحت شده است. حضرت عقیده داشتند چنین بناهایى براى اهل محل، زحمت و دردسر ایجاد مىکند.(14)
مستحب است لب بام هم سطح آن نباشد و حداقل یک ذراع حائلى بلندتر داشته باشد. در روایتى رسول اکرم(ص) مسلمانان را از خوابیدن بر بامى که فاقد دیوار است، نهى فرمودهاند و افزودهاند هر کس بر بام بدون دیوار بخوابد از امان الهى خارج مىشود. همچنین امام صادق(ع) فرمودهاند: تنها خوابیدن بر بام مکروه بوده و خوابیدن بر روى بام بدون دیوار جایز نخواهد بود و این حکم براى زن و مرد مساوى است، پرسیدند اگر سه جانب آن دیوار باشد چگونه است؟ فرمودند کفایت نمىکند،(15) دلیل این توصیهها و تأکیدها، جلوگیرى از حوادث ناگوار چون سقوط از پشت بام و اصلاح و کنترل روابط همسایگان و رعایت شئونات اخلاقى، حفظ حیاء و عفت است. منع از نگاه به خانهها
اشراف بر زندگى دیگران و گشودن روزنه و پنجره به مساکن اهل محل در نظام معمارى اسلامى روا نبوده و تجاوز به حقوق دیگران به حساب مىآید امام صادق(ع) فرمودند: مؤمن در سه چیز آسوده است که یکى از آنها خانه گستردهاى است که از نادیدنىهاى او پرده پوشى کند و حالات ناروا را از دید مردم مصون بدارد.(16) از امام پنجم روایت گردیده است کسى که خانه مسلمانى سرک کشد در آوردن چشمانش بر آن مسلمان مباح خواهد بود.(17)(مىتواند آن را آماج تیر و مانند آن سازد). قرآن مسلمانان را از تجسّس در امر یکدیگر منع نموده(18) و این موضوع درباره خانهها نیز صادق است. نقل کردهاند یکى از خلفاء شبى در مدینه صداى مردى را شنید که در منزل خود مشغول خواندن آواز بود. پس از دیوار خانهاش بالا رفت و خطاب به وى گفت:اى دشمن خدا گمان کردى معصیت پروردگار را مرتکب شدى و خداوند از تو مىگذرد. آن مرد در پاسخ گفت: در عقوبت من تعجیل مکن چون اگر مرتکب خالفى شدهام تو در طریق معصیت بر من سبقت گرفتهاى زیرا سه تخلف نمودهاى، چرا که خداوند انسا نها را از جستجو در امور هم نهى نموده است ولى تو این تجسس را انجام دادى، همچنین بدون اجازه وارد منزل من شدى و قرآن چنین مجوّزى را صادر ننموده است جز به استیناس و نیز ار دیوار بالا آمدى نه از درب که این عمل نیز خلاف مىباشد. از رسول اکرم(ص) روایت شده است: لغزشهاى مسلمین را دنبال نکنید. اگر چه نهى از منکر و جلوگیرى از خلافهاى دیگران از ضرورتهاى مهم و دستورات مؤکّد آیین اسلام است ولى پافشارى در افشاى گناه مسلمان کار درستى نمىباشد و نباید همت مسلمانان این باشد که عیبجوئى از دیگران را مشى خود قرار دهد مصطفاى پیامبران رسول خدا(ص) فرمودهاند: خانه هر کس حرم اوست،(19) پس نباید کسى بدون اجازه و جلب رضایت صاحبش وارد آن شود. بعد از فتح مکّه آن حضرت به مخالفان امان داد و فرمود: خانه هرکس وقتى صاحبش در آن بماند ودرب را ببنددو نیز مسجدالحرام امان گاه مىباشد.(20) دختر ابوطالب (امّ هانى) دوتن از بستگان شوهر خویش را در منزل پناه داد، حضرت على(ع) که قصد به هلاکت رسانیدن آن دو را داشت به دستور رسول اکرم(ص) نکشت.(21)
ارزش چشم در قوانین قضایى و حقوقى با جان آدمى برابر است تا آنجا که اگر فردى دو چشم دیگرى را نابینا نماید دیه کامل یک انسان بر عهدهاش مىباشد و باید آن را بپردازد.(22) اما همین چشم اگر نگاه خائنانه و خلاف بنماید و بخواهد به مساکن، اسرار و نوامیس مردم بنگرد، اگر از سوى اهل منزلى که وى بدان دزدانه دید مىزند آسیب ببیند و حتى منجر به کورى شود، دیه ندارد، این حکم شدّت مذمّت چشم ناپاکى را مىرساند که بى اذن و به ناروا و حرام وارد حریم دیگران مىشود و مرتکب گناه مىگردد.(23) امام خمینى (قدس سره) در اینباره چنین فتوا دادهاند: دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحب خانه حق دارد سنگ یا چیزى به سوى نگاه کننده پرتاب کند و ضمانى هم بر او نیست حتى اگر به درون خانههایى دور با ابزارى (مثل دوربین قوى) بنگرد مثل آن است که از نزدیک نگاه مىنماید. نگاه به درون خانه کسى از طریق نصب آیینه نیز همین حکم را دارد.(24)این مجازات شدید براى دیدگان ناپاک حرمت گذارى براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسانهاست و برگرفته از روایات معصومین مىباشد. چنانچه رسول اکرم(ص) در حدیثى تصریح فرمودهاند: هر کس به خانه همسایهاش سرک کشد تا به عورت مردى یا موى زنى یا بدن بانویى بنگرد بر خداوند رواست که او را همراه منافقان به آتش دوزخ بیافکند.(25) نقل نمودهاند رسول خدا(ص) در خانه خویش مشغول شانه زدن به موهاى مبارک بود و در آن حال یکى از همسران آن وجود مقدس در کنارش نشسته بود، کسى از شکاف در به اندرون خانه حضرت مىنگریست، پیامبر فرمود: اگر به تو نزدیک بودم، چشمانت را با همین شانه در مىآوردم و در برخى روایات آمده است حضرت آن مرد خاطى را تعقیب نمود و او گریخت.(26)امام صادق(ع) هم فرمودهاند هر کسى بدون اجازه به خانهاى نگاه کند در چنین حال اگر چشمش را معیوب سازند دیهاى بر آنان نیست.(27)
در تفسیر ابوالفتوح رازى آمده است. جوانى در اوقات نماز، بر فراز مأذنه مسجدى اذان مىگفت: یک روز در حال اذان گفتن به خانههاى اطراف نظر انداخت، نظرى که اسلام از باب مصلحت انسان و حفظ وى از فتنهها حرام کرده است. ناگهان چشمانش در خانهاى به دخترى نیکو منظر و صاحب جمال افتاد. پس دل به او داد بعد از اذان به سوى آن خانه رفت و دربش را کوبید، صاحب منزل درب را گشود. جوان خطاب به وى گفت: اگر دخترتان را شوهر مىدهید من مایلم او را به همسرى خویش برگزینم، صاحبخانه گفت ما آسورى مذهبیم اگر آیین ما را مىپذیرى از این که وى را به عقد تو در آورم پرهیزى ندارم. جوان که دل به جمال و زیبایى آن دختر دوخته بود از پذیرش این شرط استقبال کرد و از اسلام دست بر داشت امّا هنگامى که مىخواست آن دختر را بر طبق رسم آسوریان عقد کند از بالاى پلههاى خانه با سر بر زمین آمد و به هلاکت رسید.
از حضرت امام حسن عسکرى(ع) روایت شده است: به خاتم رسولان حضرت محمد(ص) وحى گردید فردى به خانه همسایه خویش مىنگرد و از دیدن زن نامحرم مضایقه ندارد آن حضرت بر آشفت و فرمود: او را به نزد من آورید. کسى عرض کرد از پیروان شماست و به رسالت آن جناب و امامت حضرت على(ع) اعتقاد دارد و از دشمنان اهل بیت بیزارى مىجوید، رسول اکرم(ص) فرمود: مگوئید از متابعان ماست دروغ مىگوید، آگاه باشید مطیع ما کسى است که در اعمال و رفتار پیرومان باشد و این گونه عمل نکرده است.(28) لقمان به فرزندش مىگوید: فرزندم خدمت چهار هزار پیامبر رفته و از هر کدام کلمهاى آموختم و از میان آنها هشت کلمه برگزیدم که یکى از آنها این است: چون در خانه دیگرى بودى چشم خود را حفظ کن.(29) ایجاد انس براى اهل خانه
از دیدگاه شریعت اسلامى هیچ کس حق ندارد بدون اطلاع و اجازه قبلى به خانه دیگرى وارد شود. در عصر جاهلیت در حجاز رسم نبود کسى براى دخول به بیت دیگران اذن بگیرد و در خانهها باز بود و حتى اجازه گرفتن را نوعى اهانت به خود تلقّى مىکردند و سرزده به خانههاى هم مىرفتند، آیین اسلام این رسم غلط را باطل اعلام کرد و دستور داد مردم باید با اطلاع قبلى به منازل هم بروند و حکمت چنین حکمى دو چیز است: آماده شدن زنان ساکن در خانه براى پوشیدن خود و نیز هر کسى در خانه اسرارى و مسایلى دارد که مایل نباشد دیگران از آنها آگاه گردند خویشاوند، دوستى و الفت نیز موجب نمىشود که این حکم نادیده گرفته شود همچنین توصیه مذکور به منازلى که زنان در آنها اقامت دارند نمىباشد و براى ورود به هر خانهاى اذن از اهلش لازم است.
قرآن کریم مىفرماید: «یا ایها الّذین آمنوا لا تدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتى تستأنسوا و تسلّموا على اهلها ذلکم خیرٌ لعلّکم تذکّرون؛(30) اى کسانى که ایمان آوردهاید به خانهاى غیر از محل سکونت خود، بدون آن که اجازه گرفته و بر ساکنانش سلام کرده باشید داخل مشوید. این برایتان بهتر است باشد که پند گیرید». این انس که قرآن بدان تصریح دارد ضد وحشت است یعنى جلب آرامش اهل خانه زیرا اگر مردى ناگهانى به منزل دیگرى برود نوعى نزع و نگرانى به اهل خانه غالب مىگردد، قرآن هشدار مىدهد اجازه ندهید این تشویش و آشفتگى بر ذهنها حاکم شود. در واقع از دیدگاه کلام وحى خانه محل آسایش است و باید آرامش اهل آن حفظ گردد. چه بسا وضع خانهاى به نحوى است که صاحبش دوست ندارد کسى آن اوضاع را مشاهده کند و یا آن که خسته و بیمار بوده و آمادگى پذیرش کسى را ندارد. چه بسا سرزده وارد اتاق یا خانهاى شدن سبب شود که نگاه فورى به چهرهاى یا اندامى یا صحنهاى افکنده شود که بر اثر آن هوس و شهوات بیدار شوند و دام فتنه و گناه را شیطان بگستراند. قرآن در دنباله تأکید در آیه فوق اضافه مىکند:«فان لم تجدوا فیها احداً فلاتدخلوها حتّى یؤذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکى لکم و اللّه بما تعملون علیم؛(31)اگر در خانه کسى را نیافتید داخل مشوید تا شما را رخصت دهند و اگر گویند باز گردید، مراجعت کنید این برایتان پاکیزهتر است و خداوند به هر کارى که مىکنید آگاه است. اگر خانهاى مصون از دید دیگران و چشم و نگاههاى آلوده نباشد دیگر محل آسایش، آرامش و امنیّت نخواهد بود. این که باید بر در خانه یا اتاق پردهاى باشد و با این وجود باز هم اهل آن را خبردار نمود تا وارد شوید براى جلوگیرى از برخى خلافها و معاصى است. البته صاحب خانه هم باید در تجهیز امکانات خویش و تأمین وسایلى که به این ایمنى و احساس آرامش کمک مىکند بکوشد. رهگذران، همسایگان و ساکنین طبقات بالاتر و خانههاى مشرف نیز باید نگاه خویش را تحت کنترل درآورند.
رسول اکرم(ص) فرمودهاند: براى خبردادن به اهل خانه ذکر خدا بر زبان جارى گردد همچون سبحان اللّه، اللّه اکبر و این که ایرانیان به هنگام ورود به منازل افراد یا اللّه مىگویند: الهام گرفته از این توصیه است. همچنین طبق آیه قرآن باید بر اهل خانه سلام کرد. امام باقر(ع) فرمودهاند: به هنگام ورود به منازل افراد باید بر اهل آن سلام نمود و چنانچه کسى نباشد بگوئید السلام علینا من عند ربّنا (درود بر ما از جانب پروردگار ما) چرا که خداوند فرموده است: تحیّت با برکت و پاکیزه نزد خداست.(32) رسول اکرم(ص) وقتى به در خانه کسى مىآمدند با صداى بلند اجازه ورود مىگرفتند زیرا آن روزها متداول نبود بر در خانهها پردهاى نصب کنند(33)، اگر اهل خانه اجازه ورود مىدادند داخل مىشدند و اگر جوابى نمىشنیدند در نوبت دوم و سوم سلام را تکرار مىفرمودند و اگر پاسخى نمىشنیدند برمىگشتند. آن حضرت این روش را حتى در مورد خانه دخترش حضرت فاطمه زهرا(س) به اجرا در مىآوردند.(34)
امام صادق(ع) فرمودهاند: اجازه خواستن براى ورود به خانه دیگران سه بار است، بار اول مىشنوند، بار دوم خود را حفظ مىکنند و در سومین بار اگر خواستند اجازه ورود مىدهند در غیر این صورت مستأذن باز مىگردد.(35) یک بار ابوسعید خدرى روبروى خانه حضرت محمّد(ص) ایستاده اذن ورود طلبید، پیامبر فرمود: روبروى در اجازه نگیر.(36) سرزده به خانه خویش نیز وارد شدن روا نمىباشد. در آداب سفر آمده است پیامبر اکرم(ص) نهى نمود اگر کسى شبانه از مسافرت برگشته سرزده وارد خانه شود مگر آن که قبلاً اعلام کند و خبر دهد.(37)
از امام صادق(ع) رسیده است مرد هنگام ورود به خانهاش، به اهل خانه سلام کند و در حال ورود به درگاه پاپوش خویش را به صدا در آورد و سرفه کند تا اهل خانه خبردار شوند، مبادا چیزى به چشم ببیند که وى را ناخوشایند باشد و نیز توصیه شده است هنگام بیرون آمدن از خانه آیات آخر سوره آل عمران، آیة الکرسى، انّا انزلنا و فاتحه الکتاب خوانده شود. در حدیث مستندى آمده است هنگام بیرون آمدن از خانه این عبارت باید زمزمه گردد: آمنت باللّه، توکلت على اللّه، لاحول ولا قوة الّا باللّه. ابوحمزه ثمالى روایت مىکند امام سجاد(ع) هنگام بیرون رفتن از خانه این ذکر را بر زبان مبارک خویش جارى مىفرمود:« بسم اللّه حسبى اللّه توکلت على اللّه اللهم انّى اسئلک خیر امور کلّها و اعوذبک من خزى الدنیا و عذاب الاخرة»(38)، از حضرت على (ع) روایت شده است وقتى کسى بخواهد پى کارى رود پگاه پنج شنبه از خانه بیرون آید.(39)
مردى خدمت حضرت محمّد (ص) آمد و عرض کرد: آیا براى وارد شدن به محل سکونت مادرم باید اجازه بخواهم، پیامبر اکرم(ص) فرمود: آرى، آن مرد پرسید: چون مادرم خدمتکارى جز من ندارد باز هم لازم است هر بار که نزدش مىروم اجازه بگیرم؟ حضرت فرمود: آیا دوست دارى مادرت را عریان مشاهده کنى؟ مرد گفت: نه!، حضرت فرمود: پس اجازه بگیر و وارد شو.
ادب دیگرى که اسلام به پیروان خود مىآموزد و به سلامتى خانوادگى و اخلاقى نوجوانان و افراد نابالغ مربوط مى شود اجازه گرفتن براى ورود به اتاق والدین است و این دستور را باید والدین و فرزندان مراعات کنند به نحوى که زمینههاى بد آموزى، تحریک و انحراف در کودکان و نوجوانان پدید نیاید. توصیه قرآن این است: «یا ایها الّذین آمنوا لیستأذنکم الّذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مراتٍ من قبل صلوة الفجر و حین تضعون نیابکم من الظهیره و من بعد صلوة العشاء ثلاث عوراتٍ لکم لیس علیکم ولا علیهم جناح بعد هنّ طوافون علیکم بعضکم على بعض کذلک یبیّن اللّه لکم الآیات و اللّه علیم حکیم.»(40)
اى آنان که ایمان آوردهاید خدمتکاران شما و کودکانى که به سن بلوغ نرسیدهاند (باید براى ورود به اتاق) سه بار اذن بگیرند قبل از نماز صبح، هنگام استراحت ظهر، شب بعد از عشاء. قرآن در اذن گرفتن براى رفتن نزد والدین بین کودکان نابالغ و اطفالى که به سن بلوغ رسیدهاند تفاوت قائل مىشود زیرا افرادى که ایام بلوغ را درک نکردهاند تنها در سه وقت مشخص موظف به اجازه گرفتن هستند چون زندگى آنان با زندگى پدر و مادر آنقدر آمیخته است که اگر بخواهند در همه حال اذن بگیرند مشکل خواهد بود، از این گذشته غریزه جنسى آنان بطور کامل بیدار نشده است امّا قرآن در مورد نوجوانان بالغ چنین حکم صادر نموده است:
«و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستأذنوکما استأذن الّذین من قبلهم کذلک یتّبین اللّه لکم آیاته و اللّه علیم حکیم».(41) و هنگامى که کودکان به بلوغ (آشکار شدن علایم مردى) برسند موظفند (در همه حال) اذن بگیرند چنانکه پیش از ایشان اجازه مىگرفتند تا وارد شوند بدین گونه خداوند نشانههاى خویش را براى شما بیان مىکند این حکم مخصوص موقعى است که والدین در جایى مشخص استراحت مىنمایند ولى وارد شدن به اتاق عمومى، بویژه موقعى که دیگر اعضاى خانواده یا میهمانان حاضرند بدون اذن گرفتن جایز است و اشکالى ندارد.(42)
به نظر علامه طباطبایى اجازه گرفتن براى آمدن به داخل خانه این زمینه را فراهم مىسازد که ساکنین منزل خود را بپوشانند و از ناحیه خویشتن ایمن و خاطر جمع باشند و این شیوه شایسته کمک مىکند روح اخوت، تفاهم و تعاون عمومى در مسیر گسترش فضایل و مکارم و پوشانیده شدن امور ناروا استمرار یابد.(43)
متأسّفانه ما مسلمانان نسبت به این گونه ظرافت و دقتهاى اخلاقى، شرعى و دینى حساسیت خود را از دست دادهایم. شخصى به خانه یکى از بستگان خود مىرود و برایش تفاوت نمىکند که چه لحظهاى از شب است آنقدر زنگ درب یا آیفون را مىزند تا درب باز شود، با وجود آن که تلفن هم دارد، تماس نمىگیرد و هماهنگى نمىکند من قصد آمدن به خانه شما را دارم تا صاحب خانه موقعیت خود را در نظر گیرد و براى پذیرایى آمادگى لازم را به دست آورد، با نهایت تأسف عرف هم نمىپذیرد که این آقایى که بىخبر آمده و بدون قول و قرار قبلى اصرار دارد پا به خانه خویشاوند خویش بگذارد، باز گردد، آرى سرزده به منزل آشنایان و دوستان مىرویم و توقع داریم با بهترین برخوردها و گشادهرویى از ما پذیرایى بنمایند و اگر غذاى مناسب، میوه مرغوب و شیرینى عالى نیاورند و با عواطف و احساسات احوالپرسى نکنند رنجیده خاطر مىشویم، این گونه رفت و آمدهها علاوه بر آن که نشان مىدهد ما با ادب قرآنى و سیره رسول اکرم(ص) و اهل بیت، تربیت نشدهایم، موجب زوال روابط عاطفى و علاقه و به تحلیل رفتن محبتهاى خویشاوندى مىگردد و روح نفرت و انزجار، بدبینى و کدورت را جایگزین آن مىسازد. قرآن تأکید مىکند اگر صاحب خانه به شما گفت برگردید فعلاً آمادگى نشستن و پذیرایى را ندارم بدون آنکه ناراحت شوید باید بازگردید و از این برخورد صادقانه دچار ملال نشوید امّا سوگمندانه چنین فرهنگى در جامعه ما حاکمیت ندارد و صراحت لهجه صاحب خانه را در مورد عدم آمادگى در آن وقت معین براى پذیرایى را نوعى اهانت و تحقیر تلقى نموده، قهر کرده و در هر محفل و مجلسى زبان به مذمت و انتقاد و غیبت گشوده و مىگوئیم فلانى ما را به منزل خویش راه نداد، چه بسا خداى ناکرده نسبت ناروا هم مىدهیم که چرا ما را نپذیرفته است. این رفتار علاوه بر آن که ناشى از جهالت و عدم رشد فکرى و اجتماعى است از ضعف ایمان، سستى در اخلاق و رفتار نیز حکایت دارد.(44)
بنابراین آیین اسلام به ما هشدار مىدهد باید به حقوق ساکنین در منازل احترام گذاشت و البته این موضوع صرفاً مسئله فقهى نمىباشد که به عنوان مثال تصرف در ملک غیر بدون رضایتش و اجازهاش حرام است یا نه بلکه مسئلهاى اخلاقى، انسانى و اجتماعى مطرح است که در فضایى فراتر از محدوده حقوق مدنى سیر مىکند و باحیثیت، آبرو و آزادى افراد ارتباط دارد. که باید مصون از تعرض باقى بماند و عدم رعایت این دستور، خلافى آشکار و رفتارى ضد قرآن به شمار مىآید.(45)
قرآن در مورد چگونگى ورود به خانه پیامبر اکرم و نحوه برخورد با آن حضرت طى آیهاى رهنمودى بسیار عالى، آموزنده و رشد دهنده دارد که یک فرد مسلمان مىتواند آن را در مورد مشاهیر و رهبران دینى و مراجع عظام، برنامهاى براى رفتار خویش قرار دهد: «یا ایها الّذین آمنوا لاتدخلوا بیوت النّبى الّا ان یؤذن لکم الى طعام غیر ناظرین انیه ولکن اذا دعیتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسین لحدیث انّ ذلکم یؤذى النّبى فیستحیى منکم و اللّه لا یستحیى من الحق...(46)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید در بیوت پیامبر داخل مشوید مگر آن که به شما براى صرف غذا اجازه داده شود(مشروط بر آن که قبل از موعد معین نیایید) و در انتظار وقت غذا ننشینید امّا هنگامى که دعوت شدید داخل شوید و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید و (بعد از صرف غذا) به بحث و گفتگو ننشینید. این رفتار، رسول اکرم(ص) را ناراحت مىکند ولى او از شما شرم مىنماید، امّا خداوند از بیان حق شرم ندارد.
بنابه حکم قرآنى نباید بىموقع به خانهاى که دعوت شدهاند وارد گردید و نه اجابت دعوت را نادیده انگاشت و نه باید پس از صرف غذا براى مدت طولانى درنگ کرد.(47) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. نهج الفصاحه، ص 261 - 260 ؛خصائل صدوق، ج 1، ص 179. 2. بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج 76، ص 148. 3. مکارم الآثار، ص 24. 4. نهج الفصاحه، ص 254، حدیث 1254. 5. خصال صدوق، ج 1، ص 122 ؛ کافى، ج 6، ص 526، حدیث ششم. 6. کافى، ج 6، ص 525، روایت دوم. 7. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 2، ص 182. 8. مجله فولاد، آبان 1374، مقاله آقاى حسین قاسمى جامى، ص 27 - 26. 9. بحارالانوار، ج 76، ص 151. 10. همان. 11. نهج الفصاحه، ص 291. 12. نک: حلیة المتقین، علامه مجلسى، ص 447 - 446. 13. نک: جامعهشناسى انحرافات، دکتر داور شیخاوندى. 14. فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره 50، ص 56. 15. حلیة المتقین، ص 232. 16. کافى، ج 5، ص 327، روایت 6. 17. معارف و معاریف، سید مصطفى حسینى دشتى، ج 5، ص 37. 18. سوره حجرات، آیه 13. 19. نهج الفصاحه، ص 331، حدیث 1582. 20. تاریخ پیامبر اسلام، دکتر آیتى، ص 561. 21. تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 419. 22. رساله نوین منطبق با فتاوى حضرت امام خمینى، ج 4، ص 285. 23. اخلاق معاشرت، مقاله جواد محدثى، مجله پیام زن، شماره 74، ص 10. 24. تحریرالوسیله، ج 1، ص 493. 25. وسایل الشیعه، ج 14، ص 141. 26. همان، ج 19، ص 49 - 48. 27. همان، ص 50. 28. تنبیه الخواطر(مجموعه ورّام)، ج 2، ص 204. 29. چهل حدیث، محمد اسماعیل ملّایى، ص 50 به نقل از سفینة البحار. 30. سوره نور، آیه 27. 31. همان، آیه 28. 32. آداب معاشرت از دیدگاه معصومین، ص 69. 33. تفسیر فخر رازى، ج 23، ص 198. 34. تفسیر نمونه، ج 14، ص 431. 35. خصال صدوق، ج 1، ص 431. 36. تفسیر فخر رازى، همان جلد، ص 199. 37. مکارم الاخلاق، ص 266. 38. معارف و معاریف ، ج 5، ص 40. 39. تفسیر مجمع البیان، ج 14، ص 135. 40. سوره نور، آیه 58. 41. همان، آیه 59. 42. تفسیر نمونه، ج 14، ص 541. 43. المیزان فى التفسیر القرآن، ج 15، ص 118. 44. نک: مسئله حجاب، شهید مطهرى، بحث استیناس، ص 119 - 113 ؛ آشنایى با قرآن، همان مؤلف، ج 4، ص 84 - 73. 45. نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، آیة اللّه مهدوى کنى، ص 579. 46. سوره احزاب، آیه 53. 47. تفسیر نمونه، ج 17، ص 400.