شکرگزارى در قرآن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
شکر خدا
از مسائلى که فرهنگ اسلامى بر آن تأکید کرده و در قرآن و روایات به عنوان خصلتى ارزنده و نیک براى انسانها بیان شده شکرگزارى و سپاس از بابت نعمتهاى الهى است. اسلام مىخواهد افراد به درجهاى از یقین برسند که در هر حالى اعم از آرامش و یا روى آوردن مصائب شکر خدا را بجاى آورند. بنظر مىرسد که انسانها پس از دریافت نعمت، شکر بجاى آورند امّا عارفان و اهل معرفت معتقدند که حتى بلایى که انسان بدان گرفتار مىشود جاى سپاس دارد و شخصى که به ناراحتى مبتلا شده خداوند را حمد گوید که از میان بلاهاى گوناگون به یکى از آنها گرفتار آمده است. علماء درجه شکر را از صبر برتر دانسته و گفتهاند شکر از رضا برخیزد و ریشه صبر در ناپسندى نهفته است. شکر در قرآن و منابع اسلامى
شکرگزارى بدرگاه الهى از مهمترین خصوصیات انسان است. گرچه نعمتها و فضل پروردگار بسیار زیاد مىباشد و قابل احصاء نیست امّا همین معرفت و شناخت که بشر بداند از شکر الهى عاجز است مقدمهاى بر رویش این فرهنگ در وجود او خواهد بود. به قول شاعر:
فضل خداى را که تواند شمار کرد
یا کیست آنکه شکر یکى در هزار کرد
بنده همان به که زتقصیر خویش
عذر به درگاه خداى آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که به جاى آورد
ثناگویى در برابر نعمت و بخشش را شکر گویند. چنانچه قرآن درباره حضرت ابراهیم مىفرماید: «شاکراً لانعمه و هداه الى صراط مستقیم(1)؛چون حضرت ابراهیم نسبت به نعمتهاى الهى شکرگزار بود و در این راه ایستادگى کرد و از مشرکان اعراض نمود، خداوند وى را به عنوان رسول خویش برگزید و به راه راست هدایت کرد.»
هم چنین وقتى که حضرت ابراهیم هاجر و اسماعیل را در سرزمین بىآب و علف مکه قرار داد با خداوند راز و نیاز کرد کهاى پروردگار ما: برخى از فرزندانم را به وادى بىآب و علف نزدیک خانه گرامى تو جاى دادم تا نماز بگذارند پس اى خداوند متعال دلهاى مردمان را چنان کن که بسوى آنها میل کنند و از هر ثمرهاى روزیشان ده باشند که سپاس گذارند.(2) در این آیه که ترجمه آن گذشت حضرت ابراهیم در دعاى خویش بر شکر و سپاسگزارى بر نعمتهاى الهى تأکید مىورزد. همانگونه که یادآورى نعمت و اظهار آن را شکر گویند. فراموش نمودن نعمت و غفلت از آن و تفکر نکردن درخصوص منعم، خود کتمان حقیقتى است که معادل کفر محسوب مىشود.
شکر مراتب و درجاتى دارد، تشکر به قلب و اعماق روح و روان و تذکر به آنچه اعطاء شده است، جارى ساختن بر زبان و ثناگویى منعم، بروز شکر بر جوارح و اعضاء به نحوى که انسان در حد توان بتواند از قواى خود در جهت مصالح و امورى که رضایت الهى در آن نهفته است اقدام نماید.
در منابع اسلامى شکر را اینگونه معرفى کردهاند: ثناگویى و سپاسگزارى بر زبان آوردن الفاظ نیست که بر سبیل تکرار و به منظور ساقط شدن بار تکلیف ادا گردد. بلکه شکر گویى مرحلهاى بالاتر و رتبهاى ژرفتر دارد. انسان شاکر در فیض هستى و سرچشمه رحمت و نعمت الهى تفکر مىکند و از رهگذر این اندیشه به باورى مىرسد که رشته هستى او را به طور عملى و عینى به بارگاه پروردگار ربط مىدهد چنین تفکر و باورى موجب مىشود که انسان حتى لحظهاى از عمر خود را تباه نسازد و اوقات گرانبهاى خویش را به عبث نگزارند و از تلاش در جهت تزکیه و سبقت در تحصیل خیرات و کمالات دست بر ندارد و براى نیل به مکارم و فضایل اهتمام ورزد. روایت شده که خداوند به حضرت موسى وحى فرستاد کهاى موسى حق شکر مرا به جاىآر، عرض کرد پروردگارا چگونه شکر کنم تو را که حق شکر تو باشد در حالى که هیچ شکرى نیست که به آن ترا شکر کنم، مگر آنکه همان شکر هم نعمتى است که تو به من ارزانى داشتى، فرمود: اى موسى اکنون حق شکر مرا ادا کردى که دانستى آن هم از من است.(3)
علامه طباطبائى در توضیح آیه...سیجزى اللّه الشاکرین مىفرماید: و حقیقت شکر اظهار نعمت است. چنانکه حقیقت کفرى که مقابل آن است اخفاء نعمت مىباشد و اظهار نعمت عبارت از استعمال آن در محلى است پس شکر خدا به این است که انسان نعمت را در محل خودش بکار برده و در موقع استفاده از آن نیز متذکر خدا بوده باشد.(4)
قرآن کریم تشکر از خدا را قرین با ذکر پروردگار مىداند و مىفرماید: «فاذکرونى اذکرکم و اشکرولى ولاتکفرون»(5) در اینجا یاد کردن و شکر الهى تنها یک ذکر زبانى صرف نیست بلکه منظور از یاد، پاک ساختن روح و جان از رذایل و آماده شدن آن براى پذیرش رحمت پروردگار است و منظور از شکر استفاده کردن هر نعمتى به جاى خود و در راه همان است که براى آن آفریده شده. معناى دیگر شکر که از آیه: «اعملوا آل داود شکراً»(6) مستفاد مىشود این است که شکر بیشتر عمل انسان را در بر مىگیرد گرچه یکى از اقسام شکر عمل به جوارح است. امّا باید تلاش گردد با بهرهگیرى صحیح از نعمتهاى داده شده شکر آن را در عمل بجا آوریم که اقل مراتب شکر است. به عبارتى دیگر مىتوان بیان داشت که شکر آن است که انسان همیشه و در همه حال بدون فراموشى به یاد خدا باشد و بدون انجام گناه به دستورات الهى گردن نهد. شکر از دیدگاه معصومین(ع)
وظیفه شکرگزارى نعمتى است که بزرگان دین در کسبش کوشیدهاند و خویش را بدان آراستهاند. از امام صادق(ع) روایت شده که رسول خدا(ص) در شبى که نزد عایشه بود در پیشگاه الهى سر تواضع فرود آورده و به عبادت و دعا مشغول شد، عایشه که این حالت را از پیامبر خدا دید به او گفت: یا رسول اللّه چرا خود را به زحمت مىاندازى با اینکه خداوند تو را آمرزیده است نسبت به گذشته و آنچه آینده خواهى داشت. آن حضرت فرمود: اى عایشه نباید بنده شاکرى باشم؟(7)
توفیقى که انسان به گاه شکر و عبادت به درگاه حق بدست مىآورد نعمتى است ارزنده که خداوند او را بدان مفتخر نموده و لازم است به پاس این شکرگزارى به شکرى دیگر پردازد چنانچه امام سجاد(ع) در مناجات شاکرین مىفرماید: چگونه مى توانم حق شکر تو را به جاى آورم در حالى که همین شکر من نیاز به شکر جدیدى دارد و هر زمانى که مىگویم الحمدللّه. بر من فرض است که بخاطر همین توفیق شکرگزارى بگویم: الحمدللّه.
حضرت على(ع) در موارد متعددى به اهمیت شکر و فضیلت آن اشاره کرد و مىفرماید: حمد و سپاس سزاى خداوندى است که حمد را به نعمتها و نعمتها را به شکر پیوند زده و به ازاء نعمتها حمد را واجب کرده و شکر را سبب فراوانى آنها قرار داده، بر نعمت هایش او را حمد مىکنیم چنانکه بر بلایش سپاسگزاریم.(8)
نعمتهاى الهى افزون بر شکر و حمد انسانهاست و یادآورى این مطلب که بشر از سپاسگزارى الطاف بى حد الهى عاجز است نزول نعمت از جانب پروردگار را بیشتر نموده و زمینه این امر را تحقق مىبخشد. با این حال اگر انسان از دید خویش پنداشت کمتر از نعمتها بهرهمند شده و به بلایا و سختىها گرفتار آمده وظیفه دارد به سپاسگزارى آفریدگار جهان بپردازد. و این نکتهاى است که حضرت على(ع) بدان اشاره فرموده است: اى مردم زهد، دل نبستن به دنیا، کم کردن آرزوها و شکرگزارى نعمتهاى - خداوندى - و دورى از حرامهاست. پس اگر به این سه چیز دست نیافتید حرام بر شکیبایى و صبر شما غالب نشود و شکرگزارى از نعمتها را فراموش نکنید.(9)
شکر به هنگام برخوردارى از نعمتها و یادآورى عظمت و ارزش آنها اعم از مادى و معنوى موجبات تقرب به درگاه الهى و قرار گرفتن در بستر پرستش حق است که نهایت هدف جهان خلقت مىباشد.
انجام اعمال صالح و بروز رفتار صحیح و پسندیده از جلوههاى شکرگزارى و بیانگر تواضع، معرفت و شناخت بندگان با ایمان است و مسلماً باید خداوند را به عمل شکر گفت، امّا بزرگان و پیشوایان دین حمد و سپاس از طریق زبان را نیز نوعى شکرگزارى دانستهاند. صفوان جمال مىگوید:
امام صادق(ع) به من فرمودند: خدا هر نعمتى که به بندهاى دهد کوچک یا بزرگ و او بگوید الحمدللّه شکرش رابجا آورده و باز فرمود: خدا هر نعمتى به بندهاش دهد که آن را از دل بفهمد شکرش را ادا کرده است.(10)
از آموزههاى دینى درمىیابیم که ایمان دو قسم است یکى صبر و دیگرى شکر، چنانچه در احوالات پیامبر اسلام(ص) آوردهاند که هرگاه امرى پیش مىآمد که آن حضرت را شاد مىکرد. مىفرمود: حمد خدا را بر این نعمت و چون امر غم آورى برایش رخ مىداد، مىفرمود: حمد خدا را به هر حال. تشکر از واسطههاى نعمت
از نشانههاى ایمان در وهله اول سپاسگزارى و شکر نسبت به خداوند است که مظهر لطف و بخشش بوده و با نعمتهاى فراوان مخلوقاتش را به بندگى و اطاعت از خویش فرمان داده است. در مرتبه دوم تشکر از کسانى که راه رسیدن به نعمات الهى را هموار نموده و واسطه این فیض شدهاند وظیفهاى است که مورد سفارش خدا و اولیاء دین مىباشد. در روایت است که: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» هر کس در مقابل احسان و نیکى بندگان خداوند شکرگزارى نکند خدا را شکر نگفته است. بنابراین اگر در جامعه روحیه تشکر و قدردانى از انسانهاى خیّر، مبتکر و خلّاق از بین برود، گرایش به فعالیتهاى مثبت و سازنده کمرنگ شده و دلسردى و خمودگى جاى آن را خواهد گرفت.
از آنجایى که تشکر و تشویق به انگیزش افراد در ارائه خدمات بهتر و مطلوبتر کمک مىکند و روح و روان آنها را شاد و بانشاط مىگرداند، این امر همیشه مورد تأکید اسلام و پیشوایان دینى بوده است.
در روایت است که خداوند به یکى از بندگانش در روز قیامت فرمان مىدهد به آتش، آن بنده گوید پروردگارا مرا امر مىکنى که به آتش بروم در حالى که من قرآن تلاوت نمودم، خطاب مىرسد، آرى قرآن خواندى ولى نعمت مرا که به تو داده بودم شکر نکردى. بنده مىگوید: خدایا هر نعمتى که دادى من شکر آن را بجا آوردم. آنگاه نعمتها را بر مىشمارد و بیان مىکند که شکر آنها را انجام دادم. خطاب مىرسد. بنده من راست مىگویى ولیکن تو شکر کسى که نعمت مرا به تو رسانید انجام ندادى و من تعهد کردم برخودم که نپذیرم شکر بندگان خودم را در مقابل نعمت هایى که به او دادم مگر آنکه شکر کند بندهاى را که به او نعمت مرا رسانیده است.(11)
علامه جعفرى مىگوید: شکر و سپاس، یکى از عالىترین عوامل سازنده روح انسانى است. آغاز چنین معرفت و عمل، آغاز تکامل انسانى و برقرارى یک ارتباط معقول میان او و جهان هستى و همنوعان خویش مىباشد. در راه وصول به چنین مقام والا، نخستین معرفتى که نصیب انسان مىگردد، این است که اولاً مىفهمد که به هیچ وجه از خلاق هستى و فیض بخش کائنات، طلبکار نیست که در نتیجه آنچه را که در این زندگانى به دست مىآورد، یک ضرورتى باشد که خداوند مجبور است آن را به مخلوقات خود بدهد؟ تنها چنین معرفت است که فیض بودن هستى را براى انسان قابل درک مىسازد. یک نتیجه بسیار با اهمیت که از این درک حاصل مىشود طراوت و انبساط و سرور درونى است که با غوطه ورشدن در مصائب و ناگوارىهاى حیات طبیعى هرگز مختل نمىگردد... هر نعمتى شایسته شکرى است که براى برآمدن از عهده حق آن نعمت بایستى آن را به جاى آورد و خود این توجه و آگاهى تدریجاً مىتواند اراده شکرگزارى را تحریک نموده و این کمال را نصیب انسان سازد.(12) ثمرات شکرگزارى
خداوند در قرآن آورده است «لئن شکرتم لازیدنّکم ولئن کفرتم انّ عذابى لشدید» از اثرات قابل توجه شکر فزونى نعمت است و از اثرات کفر نعمت، عذاب پروردگار مىباشد. با دقت در آیه فوق درمىیابیم که خداوند در برابر نعمتهایش نیازى به شکر ما ندارد گرچه دستور به شکرگزارى داده و اینکار موجب نعمت دیگرى بر ما مىشود، مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست و بخشنده نعمت کیست؟ که این توجه و آگاهى قدم اول شکر و ثنا با زبان مرحله بعدى و از هر دو بالاتر اقدام و شکر عملى است.
افزایش نعمتهاى خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده تنها به نعمتهاى مادى تازه منحصر نمىباشد. بلکه نفس شکرگزارى توأم با توجه خاص به خداوند و عشق به ساحت مقدس ربوبى است خود نعمتى بزرگ مىباشد که موجب تربیت نفس و هدایت به مسیر حق مىگردد.
در روایت است که حضرت رضا(ع) فرمود: بپرهیزید خدا را و بر شما باد تواضع و شکر و حمد خدا، به درستى که در بنىاسرائیل مردى بود که شبى در خواب دید کسى که گفت نصف عمرت در وسعت رزق و روزى هستى، انتخاب کن نصف اول عمر باشد یا نصف آخر، مرد گفت صبر کن تا با شریک زندگیم - همسرم - مشورت کنم و بعد پاسخ گویم. صبح که از خواب بیدار شد به همسرش گفت: دیشب مردى به من خبر داد که نصف عمرت در رفاه خواهى بود و مخیرى انتخاب کنى که نصف اول باشد یا نصف آخر و من مهلت خواستم تا با تو مشورت کنم. حال تو انتخاب کن. همسرش گفت: نصف اول را انتخاب مىکنیم. مرد پذیرفت و آنگاه دنیا به او روى آورد و هرچه نعمت بر او بیشتر مىرسید همسرش مىگفت به فلان همسایه و فلان فامیل که محتاجند کمک کن و این روش آنها بود هر وقت نعمتى خداوند به آنها مىداد صدقه مىدادند، شکر مىکردند و بخش مىنمودند تا اینکه شبى در خواب دید که به او گفتند نصف عمرت که باید در رفاه باشى تمام شد. مرد گفت صبر کن با همسرم مشورت کنم صبح به همسرش گفت: دیشب مرا خبر دادند که نصف عمرت که باید در رفاه باشى تمام شده است. همسرش گفت: خداوند به ما نعمت داد و ما شکر کردیم و خدا وعده داد، که اگر شکر نعمت کنید، نعمت شما زیاد مىشود و او اولى به وفاء است پس شب به مرد خبر دادند که گفته همسرت درست است و نصف دیگر عمرت را نیز در رفاه خواهى بود. زیرا که شکر نعمت کردى.(13)
ثمره شکر متوجه خود انسان است خداوند مىفرماید: «ان اشکرلله و من یشکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان اللّه غنى حمید»(14) هر کس سپاس گذارد جز این نیست که براى خود سپاس گزارد، زیرا خداوند بىنیاز و حمید است. نتیجه شکر و یا کفر نعمت به سود و یا ضرر خود انسان است. زیرا که خداوند از همگان بىنیاز است و اگر همه عالم شکر گویند و یا کفران کنند به ساحت الهى گردى نمىنشیند بلکه سود شکرگزارى که دوام نعمت و پاداش اخروى است عائد خود انسان مىشود همانگونه که زیان کفران نعمت فقط دامان خودش را مىگیرد.
حضرت على(ع): محققاً خدایتعالى را در هر نعمتى حق سپاس است، پس هر که بجا آورد خداوند از آن نعمت بر او فراوان دهد و هرکه در بجاآوردن آن حق کوتاهى کند خدا آن نعمت را در خطر نابودى و دور شدن اندازد.(15) سجده شکر
خداوند در قرآن مىفرماید: «یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا و اعبدوا ربکم»(16) اى کسانى که ایمان آوردید رکوع کنید و سجده کنید و پروردگار خود را عبادت کنید. یکى از مشخصههاى ایمان آورندگان سجده به درگاه الهى جهت عرض حال، تقصیر و شکر مىباشد که بارزترین نمونه آن را در فعل و رفتار پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) مشاهده مىنمائیم.
از امام صادق(ع) روایت است: هر مؤمن که براى خدا سجده کند از جهت نعمتى در غیر نماز، حقتعالى ده حسنه برایش بنویسد و ده گناه او را محو کرده و ده درجه در بهشت او را بلند گرداند و در حدیثى دیگر فرمود: سجده شکر واجب است بر هر مسلمانى بدرستى که هرگاه بنده نماز بگذارد و بعد آن سجده شکر کند، پروردگار عالمیان حجاب را از میان بنده و ملائکه بردارد و بگوید اى ملائکه من، نظر کنید بسوى بنده من که ادا کرد فرض مرا و تمام کرد عهد مرا و سجده کرد نزد من براى شکر آنچه من بر او انعام کردهام. اى ملائکه من او را چه باید داد؟ گویند پروردگارا رحمت تو، پس فرماید: دیگر چه؟ گویند پروردگارا بهشت تو و باز فرماید، دیگر چه؟ و ملائکه گویند کفایت مهمات او و بر آوردن حاجاتش، پس حق تعالى مکرر سؤال کند و ملائکه جواب گویند: تا آنکه ملائکه گویند پروردگارا دیگر چیزى نمىدانیم. آنگاه خداوند کریم فرماید: که من او را شکر کنم چنانچه او مرا شکر کرد و اقبال کنم بسوى او به فضل و رحمت عظیم خود در روز قیامت.(17)
ظاهراً لفظ شکر بعد از نماز بر زبان جارى مىگردد. امّا این عمل جلوه شکر قلب و رضایت انسان است به آنچه پروردگار به او بخشیده، چنین بندهاى به مقام تسلیم پروردگار نائل شده و در پیشگاه او به مقامى بلند دست مىیابد.
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) در سفرى بر پشت شترى سوار بود که ناگهان پیاده شد و پنج بار سجده کرد، سپس سوار شد همراهان از علت این کار پرسیدند؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد و از طرف خداوند به من مژده داد و من بخاطر هر یک سجدهاى بجا آوردم. و در ادامه فرمود: هرگاه یکى از شماها نعمت خدا را به یاد آوردید، باید گونه بر خاک نهاده و به شکرانه آن سجده کنید. اگر سواره باشد پیاده گردد و گونه بر خاک گذارد و اگر از بیم شهرت نتوانست پیاده گردد همانجا سجده کند. و خدا را بدانچه بر او نعمت بخشیده سپاس گوید.(18) شکر در دعا
شکر در قبال نعمات مادى و معنوى که خداوند به ما ارزانى داشته تنها به زبان خلاصه نمىگردد. رسیدن به مقام شاکرین و قرار گرفتن در این جایگاه از آن افرادى است که دائماً در محضر الهى خویش را سنجیده و به عجز و ناتوانى در مقابل اینهمه نعمت اعتراف کردهاند. امام سجاد(ع) که به عالیترین مراتب شکر و سپاسگزارى نائل گشته در مناجات الشاکرین مىفرماید: اى خدا نعمتهاى پىدرپى تو مرا از انجام وظیفه شکرگزارى غافل کرد و...عجز و ناتوانى مقام کسى است که به نعمتهاى فراوان تو اعتراف کرده و به تقصیر در اداى شکر آنها روبروست.
شکر در مقابل نعمتهاى پروردگار نصیب افرادى مىگردد که به قرب پروردگار رسیده و در انجام فرامین او کوشیدهاند. و در پى رضایت او بودهاند. حضرت على(ع) در دعاى کمیل مىفرماید:
اسئلک بجودک ان تدنینى من قربک و ان توزعنى شکرک. از تو مىخواهم به بخشش و جودت که مرا به مقام قربت نزدیک کنى و سپاسگزارى و شکر به درگاهت را نصیبم گردانى. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره نحل، آیه 121. 2. سوره ابراهیم، آیه 37. 3. اصول کافى، ج 4، ص 301. 4. تفسیر المیزان، ج 7، ص 65. 5. سوره بقره، آیه 152. 6. سوره سباء، آیه 12. 7. اصول کافى، ج 4، ص 289. 8. نهج البلاغه، خطبه 113. 9. همان خطبه 80. 10. اصول کافى، ج 4، ص 293. 11. همان، ص 303. 12. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، علامه جعفرى، ج12، ص 13-10. 13. مشکاة الانوار،ص 45. 14. سوره لقمان، آیه 14. 15. نهجالبلاغه، حکمت 236. 16. سوره حج، آیه 77. 17. مفاتیح الجنان، سجده شکر. 18. اصول کافى، ج 4، ص 301.
از مسائلى که فرهنگ اسلامى بر آن تأکید کرده و در قرآن و روایات به عنوان خصلتى ارزنده و نیک براى انسانها بیان شده شکرگزارى و سپاس از بابت نعمتهاى الهى است. اسلام مىخواهد افراد به درجهاى از یقین برسند که در هر حالى اعم از آرامش و یا روى آوردن مصائب شکر خدا را بجاى آورند. بنظر مىرسد که انسانها پس از دریافت نعمت، شکر بجاى آورند امّا عارفان و اهل معرفت معتقدند که حتى بلایى که انسان بدان گرفتار مىشود جاى سپاس دارد و شخصى که به ناراحتى مبتلا شده خداوند را حمد گوید که از میان بلاهاى گوناگون به یکى از آنها گرفتار آمده است. علماء درجه شکر را از صبر برتر دانسته و گفتهاند شکر از رضا برخیزد و ریشه صبر در ناپسندى نهفته است. شکر در قرآن و منابع اسلامى
شکرگزارى بدرگاه الهى از مهمترین خصوصیات انسان است. گرچه نعمتها و فضل پروردگار بسیار زیاد مىباشد و قابل احصاء نیست امّا همین معرفت و شناخت که بشر بداند از شکر الهى عاجز است مقدمهاى بر رویش این فرهنگ در وجود او خواهد بود. به قول شاعر:
فضل خداى را که تواند شمار کرد
یا کیست آنکه شکر یکى در هزار کرد
بنده همان به که زتقصیر خویش
عذر به درگاه خداى آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که به جاى آورد
ثناگویى در برابر نعمت و بخشش را شکر گویند. چنانچه قرآن درباره حضرت ابراهیم مىفرماید: «شاکراً لانعمه و هداه الى صراط مستقیم(1)؛چون حضرت ابراهیم نسبت به نعمتهاى الهى شکرگزار بود و در این راه ایستادگى کرد و از مشرکان اعراض نمود، خداوند وى را به عنوان رسول خویش برگزید و به راه راست هدایت کرد.»
هم چنین وقتى که حضرت ابراهیم هاجر و اسماعیل را در سرزمین بىآب و علف مکه قرار داد با خداوند راز و نیاز کرد کهاى پروردگار ما: برخى از فرزندانم را به وادى بىآب و علف نزدیک خانه گرامى تو جاى دادم تا نماز بگذارند پس اى خداوند متعال دلهاى مردمان را چنان کن که بسوى آنها میل کنند و از هر ثمرهاى روزیشان ده باشند که سپاس گذارند.(2) در این آیه که ترجمه آن گذشت حضرت ابراهیم در دعاى خویش بر شکر و سپاسگزارى بر نعمتهاى الهى تأکید مىورزد. همانگونه که یادآورى نعمت و اظهار آن را شکر گویند. فراموش نمودن نعمت و غفلت از آن و تفکر نکردن درخصوص منعم، خود کتمان حقیقتى است که معادل کفر محسوب مىشود.
شکر مراتب و درجاتى دارد، تشکر به قلب و اعماق روح و روان و تذکر به آنچه اعطاء شده است، جارى ساختن بر زبان و ثناگویى منعم، بروز شکر بر جوارح و اعضاء به نحوى که انسان در حد توان بتواند از قواى خود در جهت مصالح و امورى که رضایت الهى در آن نهفته است اقدام نماید.
در منابع اسلامى شکر را اینگونه معرفى کردهاند: ثناگویى و سپاسگزارى بر زبان آوردن الفاظ نیست که بر سبیل تکرار و به منظور ساقط شدن بار تکلیف ادا گردد. بلکه شکر گویى مرحلهاى بالاتر و رتبهاى ژرفتر دارد. انسان شاکر در فیض هستى و سرچشمه رحمت و نعمت الهى تفکر مىکند و از رهگذر این اندیشه به باورى مىرسد که رشته هستى او را به طور عملى و عینى به بارگاه پروردگار ربط مىدهد چنین تفکر و باورى موجب مىشود که انسان حتى لحظهاى از عمر خود را تباه نسازد و اوقات گرانبهاى خویش را به عبث نگزارند و از تلاش در جهت تزکیه و سبقت در تحصیل خیرات و کمالات دست بر ندارد و براى نیل به مکارم و فضایل اهتمام ورزد. روایت شده که خداوند به حضرت موسى وحى فرستاد کهاى موسى حق شکر مرا به جاىآر، عرض کرد پروردگارا چگونه شکر کنم تو را که حق شکر تو باشد در حالى که هیچ شکرى نیست که به آن ترا شکر کنم، مگر آنکه همان شکر هم نعمتى است که تو به من ارزانى داشتى، فرمود: اى موسى اکنون حق شکر مرا ادا کردى که دانستى آن هم از من است.(3)
علامه طباطبائى در توضیح آیه...سیجزى اللّه الشاکرین مىفرماید: و حقیقت شکر اظهار نعمت است. چنانکه حقیقت کفرى که مقابل آن است اخفاء نعمت مىباشد و اظهار نعمت عبارت از استعمال آن در محلى است پس شکر خدا به این است که انسان نعمت را در محل خودش بکار برده و در موقع استفاده از آن نیز متذکر خدا بوده باشد.(4)
قرآن کریم تشکر از خدا را قرین با ذکر پروردگار مىداند و مىفرماید: «فاذکرونى اذکرکم و اشکرولى ولاتکفرون»(5) در اینجا یاد کردن و شکر الهى تنها یک ذکر زبانى صرف نیست بلکه منظور از یاد، پاک ساختن روح و جان از رذایل و آماده شدن آن براى پذیرش رحمت پروردگار است و منظور از شکر استفاده کردن هر نعمتى به جاى خود و در راه همان است که براى آن آفریده شده. معناى دیگر شکر که از آیه: «اعملوا آل داود شکراً»(6) مستفاد مىشود این است که شکر بیشتر عمل انسان را در بر مىگیرد گرچه یکى از اقسام شکر عمل به جوارح است. امّا باید تلاش گردد با بهرهگیرى صحیح از نعمتهاى داده شده شکر آن را در عمل بجا آوریم که اقل مراتب شکر است. به عبارتى دیگر مىتوان بیان داشت که شکر آن است که انسان همیشه و در همه حال بدون فراموشى به یاد خدا باشد و بدون انجام گناه به دستورات الهى گردن نهد. شکر از دیدگاه معصومین(ع)
وظیفه شکرگزارى نعمتى است که بزرگان دین در کسبش کوشیدهاند و خویش را بدان آراستهاند. از امام صادق(ع) روایت شده که رسول خدا(ص) در شبى که نزد عایشه بود در پیشگاه الهى سر تواضع فرود آورده و به عبادت و دعا مشغول شد، عایشه که این حالت را از پیامبر خدا دید به او گفت: یا رسول اللّه چرا خود را به زحمت مىاندازى با اینکه خداوند تو را آمرزیده است نسبت به گذشته و آنچه آینده خواهى داشت. آن حضرت فرمود: اى عایشه نباید بنده شاکرى باشم؟(7)
توفیقى که انسان به گاه شکر و عبادت به درگاه حق بدست مىآورد نعمتى است ارزنده که خداوند او را بدان مفتخر نموده و لازم است به پاس این شکرگزارى به شکرى دیگر پردازد چنانچه امام سجاد(ع) در مناجات شاکرین مىفرماید: چگونه مى توانم حق شکر تو را به جاى آورم در حالى که همین شکر من نیاز به شکر جدیدى دارد و هر زمانى که مىگویم الحمدللّه. بر من فرض است که بخاطر همین توفیق شکرگزارى بگویم: الحمدللّه.
حضرت على(ع) در موارد متعددى به اهمیت شکر و فضیلت آن اشاره کرد و مىفرماید: حمد و سپاس سزاى خداوندى است که حمد را به نعمتها و نعمتها را به شکر پیوند زده و به ازاء نعمتها حمد را واجب کرده و شکر را سبب فراوانى آنها قرار داده، بر نعمت هایش او را حمد مىکنیم چنانکه بر بلایش سپاسگزاریم.(8)
نعمتهاى الهى افزون بر شکر و حمد انسانهاست و یادآورى این مطلب که بشر از سپاسگزارى الطاف بى حد الهى عاجز است نزول نعمت از جانب پروردگار را بیشتر نموده و زمینه این امر را تحقق مىبخشد. با این حال اگر انسان از دید خویش پنداشت کمتر از نعمتها بهرهمند شده و به بلایا و سختىها گرفتار آمده وظیفه دارد به سپاسگزارى آفریدگار جهان بپردازد. و این نکتهاى است که حضرت على(ع) بدان اشاره فرموده است: اى مردم زهد، دل نبستن به دنیا، کم کردن آرزوها و شکرگزارى نعمتهاى - خداوندى - و دورى از حرامهاست. پس اگر به این سه چیز دست نیافتید حرام بر شکیبایى و صبر شما غالب نشود و شکرگزارى از نعمتها را فراموش نکنید.(9)
شکر به هنگام برخوردارى از نعمتها و یادآورى عظمت و ارزش آنها اعم از مادى و معنوى موجبات تقرب به درگاه الهى و قرار گرفتن در بستر پرستش حق است که نهایت هدف جهان خلقت مىباشد.
انجام اعمال صالح و بروز رفتار صحیح و پسندیده از جلوههاى شکرگزارى و بیانگر تواضع، معرفت و شناخت بندگان با ایمان است و مسلماً باید خداوند را به عمل شکر گفت، امّا بزرگان و پیشوایان دین حمد و سپاس از طریق زبان را نیز نوعى شکرگزارى دانستهاند. صفوان جمال مىگوید:
امام صادق(ع) به من فرمودند: خدا هر نعمتى که به بندهاى دهد کوچک یا بزرگ و او بگوید الحمدللّه شکرش رابجا آورده و باز فرمود: خدا هر نعمتى به بندهاش دهد که آن را از دل بفهمد شکرش را ادا کرده است.(10)
از آموزههاى دینى درمىیابیم که ایمان دو قسم است یکى صبر و دیگرى شکر، چنانچه در احوالات پیامبر اسلام(ص) آوردهاند که هرگاه امرى پیش مىآمد که آن حضرت را شاد مىکرد. مىفرمود: حمد خدا را بر این نعمت و چون امر غم آورى برایش رخ مىداد، مىفرمود: حمد خدا را به هر حال. تشکر از واسطههاى نعمت
از نشانههاى ایمان در وهله اول سپاسگزارى و شکر نسبت به خداوند است که مظهر لطف و بخشش بوده و با نعمتهاى فراوان مخلوقاتش را به بندگى و اطاعت از خویش فرمان داده است. در مرتبه دوم تشکر از کسانى که راه رسیدن به نعمات الهى را هموار نموده و واسطه این فیض شدهاند وظیفهاى است که مورد سفارش خدا و اولیاء دین مىباشد. در روایت است که: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» هر کس در مقابل احسان و نیکى بندگان خداوند شکرگزارى نکند خدا را شکر نگفته است. بنابراین اگر در جامعه روحیه تشکر و قدردانى از انسانهاى خیّر، مبتکر و خلّاق از بین برود، گرایش به فعالیتهاى مثبت و سازنده کمرنگ شده و دلسردى و خمودگى جاى آن را خواهد گرفت.
از آنجایى که تشکر و تشویق به انگیزش افراد در ارائه خدمات بهتر و مطلوبتر کمک مىکند و روح و روان آنها را شاد و بانشاط مىگرداند، این امر همیشه مورد تأکید اسلام و پیشوایان دینى بوده است.
در روایت است که خداوند به یکى از بندگانش در روز قیامت فرمان مىدهد به آتش، آن بنده گوید پروردگارا مرا امر مىکنى که به آتش بروم در حالى که من قرآن تلاوت نمودم، خطاب مىرسد، آرى قرآن خواندى ولى نعمت مرا که به تو داده بودم شکر نکردى. بنده مىگوید: خدایا هر نعمتى که دادى من شکر آن را بجا آوردم. آنگاه نعمتها را بر مىشمارد و بیان مىکند که شکر آنها را انجام دادم. خطاب مىرسد. بنده من راست مىگویى ولیکن تو شکر کسى که نعمت مرا به تو رسانید انجام ندادى و من تعهد کردم برخودم که نپذیرم شکر بندگان خودم را در مقابل نعمت هایى که به او دادم مگر آنکه شکر کند بندهاى را که به او نعمت مرا رسانیده است.(11)
علامه جعفرى مىگوید: شکر و سپاس، یکى از عالىترین عوامل سازنده روح انسانى است. آغاز چنین معرفت و عمل، آغاز تکامل انسانى و برقرارى یک ارتباط معقول میان او و جهان هستى و همنوعان خویش مىباشد. در راه وصول به چنین مقام والا، نخستین معرفتى که نصیب انسان مىگردد، این است که اولاً مىفهمد که به هیچ وجه از خلاق هستى و فیض بخش کائنات، طلبکار نیست که در نتیجه آنچه را که در این زندگانى به دست مىآورد، یک ضرورتى باشد که خداوند مجبور است آن را به مخلوقات خود بدهد؟ تنها چنین معرفت است که فیض بودن هستى را براى انسان قابل درک مىسازد. یک نتیجه بسیار با اهمیت که از این درک حاصل مىشود طراوت و انبساط و سرور درونى است که با غوطه ورشدن در مصائب و ناگوارىهاى حیات طبیعى هرگز مختل نمىگردد... هر نعمتى شایسته شکرى است که براى برآمدن از عهده حق آن نعمت بایستى آن را به جاى آورد و خود این توجه و آگاهى تدریجاً مىتواند اراده شکرگزارى را تحریک نموده و این کمال را نصیب انسان سازد.(12) ثمرات شکرگزارى
خداوند در قرآن آورده است «لئن شکرتم لازیدنّکم ولئن کفرتم انّ عذابى لشدید» از اثرات قابل توجه شکر فزونى نعمت است و از اثرات کفر نعمت، عذاب پروردگار مىباشد. با دقت در آیه فوق درمىیابیم که خداوند در برابر نعمتهایش نیازى به شکر ما ندارد گرچه دستور به شکرگزارى داده و اینکار موجب نعمت دیگرى بر ما مىشود، مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست و بخشنده نعمت کیست؟ که این توجه و آگاهى قدم اول شکر و ثنا با زبان مرحله بعدى و از هر دو بالاتر اقدام و شکر عملى است.
افزایش نعمتهاى خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده تنها به نعمتهاى مادى تازه منحصر نمىباشد. بلکه نفس شکرگزارى توأم با توجه خاص به خداوند و عشق به ساحت مقدس ربوبى است خود نعمتى بزرگ مىباشد که موجب تربیت نفس و هدایت به مسیر حق مىگردد.
در روایت است که حضرت رضا(ع) فرمود: بپرهیزید خدا را و بر شما باد تواضع و شکر و حمد خدا، به درستى که در بنىاسرائیل مردى بود که شبى در خواب دید کسى که گفت نصف عمرت در وسعت رزق و روزى هستى، انتخاب کن نصف اول عمر باشد یا نصف آخر، مرد گفت صبر کن تا با شریک زندگیم - همسرم - مشورت کنم و بعد پاسخ گویم. صبح که از خواب بیدار شد به همسرش گفت: دیشب مردى به من خبر داد که نصف عمرت در رفاه خواهى بود و مخیرى انتخاب کنى که نصف اول باشد یا نصف آخر و من مهلت خواستم تا با تو مشورت کنم. حال تو انتخاب کن. همسرش گفت: نصف اول را انتخاب مىکنیم. مرد پذیرفت و آنگاه دنیا به او روى آورد و هرچه نعمت بر او بیشتر مىرسید همسرش مىگفت به فلان همسایه و فلان فامیل که محتاجند کمک کن و این روش آنها بود هر وقت نعمتى خداوند به آنها مىداد صدقه مىدادند، شکر مىکردند و بخش مىنمودند تا اینکه شبى در خواب دید که به او گفتند نصف عمرت که باید در رفاه باشى تمام شد. مرد گفت صبر کن با همسرم مشورت کنم صبح به همسرش گفت: دیشب مرا خبر دادند که نصف عمرت که باید در رفاه باشى تمام شده است. همسرش گفت: خداوند به ما نعمت داد و ما شکر کردیم و خدا وعده داد، که اگر شکر نعمت کنید، نعمت شما زیاد مىشود و او اولى به وفاء است پس شب به مرد خبر دادند که گفته همسرت درست است و نصف دیگر عمرت را نیز در رفاه خواهى بود. زیرا که شکر نعمت کردى.(13)
ثمره شکر متوجه خود انسان است خداوند مىفرماید: «ان اشکرلله و من یشکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان اللّه غنى حمید»(14) هر کس سپاس گذارد جز این نیست که براى خود سپاس گزارد، زیرا خداوند بىنیاز و حمید است. نتیجه شکر و یا کفر نعمت به سود و یا ضرر خود انسان است. زیرا که خداوند از همگان بىنیاز است و اگر همه عالم شکر گویند و یا کفران کنند به ساحت الهى گردى نمىنشیند بلکه سود شکرگزارى که دوام نعمت و پاداش اخروى است عائد خود انسان مىشود همانگونه که زیان کفران نعمت فقط دامان خودش را مىگیرد.
حضرت على(ع): محققاً خدایتعالى را در هر نعمتى حق سپاس است، پس هر که بجا آورد خداوند از آن نعمت بر او فراوان دهد و هرکه در بجاآوردن آن حق کوتاهى کند خدا آن نعمت را در خطر نابودى و دور شدن اندازد.(15) سجده شکر
خداوند در قرآن مىفرماید: «یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا و اعبدوا ربکم»(16) اى کسانى که ایمان آوردید رکوع کنید و سجده کنید و پروردگار خود را عبادت کنید. یکى از مشخصههاى ایمان آورندگان سجده به درگاه الهى جهت عرض حال، تقصیر و شکر مىباشد که بارزترین نمونه آن را در فعل و رفتار پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) مشاهده مىنمائیم.
از امام صادق(ع) روایت است: هر مؤمن که براى خدا سجده کند از جهت نعمتى در غیر نماز، حقتعالى ده حسنه برایش بنویسد و ده گناه او را محو کرده و ده درجه در بهشت او را بلند گرداند و در حدیثى دیگر فرمود: سجده شکر واجب است بر هر مسلمانى بدرستى که هرگاه بنده نماز بگذارد و بعد آن سجده شکر کند، پروردگار عالمیان حجاب را از میان بنده و ملائکه بردارد و بگوید اى ملائکه من، نظر کنید بسوى بنده من که ادا کرد فرض مرا و تمام کرد عهد مرا و سجده کرد نزد من براى شکر آنچه من بر او انعام کردهام. اى ملائکه من او را چه باید داد؟ گویند پروردگارا رحمت تو، پس فرماید: دیگر چه؟ گویند پروردگارا بهشت تو و باز فرماید، دیگر چه؟ و ملائکه گویند کفایت مهمات او و بر آوردن حاجاتش، پس حق تعالى مکرر سؤال کند و ملائکه جواب گویند: تا آنکه ملائکه گویند پروردگارا دیگر چیزى نمىدانیم. آنگاه خداوند کریم فرماید: که من او را شکر کنم چنانچه او مرا شکر کرد و اقبال کنم بسوى او به فضل و رحمت عظیم خود در روز قیامت.(17)
ظاهراً لفظ شکر بعد از نماز بر زبان جارى مىگردد. امّا این عمل جلوه شکر قلب و رضایت انسان است به آنچه پروردگار به او بخشیده، چنین بندهاى به مقام تسلیم پروردگار نائل شده و در پیشگاه او به مقامى بلند دست مىیابد.
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) در سفرى بر پشت شترى سوار بود که ناگهان پیاده شد و پنج بار سجده کرد، سپس سوار شد همراهان از علت این کار پرسیدند؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد و از طرف خداوند به من مژده داد و من بخاطر هر یک سجدهاى بجا آوردم. و در ادامه فرمود: هرگاه یکى از شماها نعمت خدا را به یاد آوردید، باید گونه بر خاک نهاده و به شکرانه آن سجده کنید. اگر سواره باشد پیاده گردد و گونه بر خاک گذارد و اگر از بیم شهرت نتوانست پیاده گردد همانجا سجده کند. و خدا را بدانچه بر او نعمت بخشیده سپاس گوید.(18) شکر در دعا
شکر در قبال نعمات مادى و معنوى که خداوند به ما ارزانى داشته تنها به زبان خلاصه نمىگردد. رسیدن به مقام شاکرین و قرار گرفتن در این جایگاه از آن افرادى است که دائماً در محضر الهى خویش را سنجیده و به عجز و ناتوانى در مقابل اینهمه نعمت اعتراف کردهاند. امام سجاد(ع) که به عالیترین مراتب شکر و سپاسگزارى نائل گشته در مناجات الشاکرین مىفرماید: اى خدا نعمتهاى پىدرپى تو مرا از انجام وظیفه شکرگزارى غافل کرد و...عجز و ناتوانى مقام کسى است که به نعمتهاى فراوان تو اعتراف کرده و به تقصیر در اداى شکر آنها روبروست.
شکر در مقابل نعمتهاى پروردگار نصیب افرادى مىگردد که به قرب پروردگار رسیده و در انجام فرامین او کوشیدهاند. و در پى رضایت او بودهاند. حضرت على(ع) در دعاى کمیل مىفرماید:
اسئلک بجودک ان تدنینى من قربک و ان توزعنى شکرک. از تو مىخواهم به بخشش و جودت که مرا به مقام قربت نزدیک کنى و سپاسگزارى و شکر به درگاهت را نصیبم گردانى. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره نحل، آیه 121. 2. سوره ابراهیم، آیه 37. 3. اصول کافى، ج 4، ص 301. 4. تفسیر المیزان، ج 7، ص 65. 5. سوره بقره، آیه 152. 6. سوره سباء، آیه 12. 7. اصول کافى، ج 4، ص 289. 8. نهج البلاغه، خطبه 113. 9. همان خطبه 80. 10. اصول کافى، ج 4، ص 293. 11. همان، ص 303. 12. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، علامه جعفرى، ج12، ص 13-10. 13. مشکاة الانوار،ص 45. 14. سوره لقمان، آیه 14. 15. نهجالبلاغه، حکمت 236. 16. سوره حج، آیه 77. 17. مفاتیح الجنان، سجده شکر. 18. اصول کافى، ج 4، ص 301.