خاستگاه پاداش و کیفر در نظام آفرینش
آرشیو
چکیده
متن
قرآن کریم در بیان اثبات معارف، اندیشه آدمى را در چارچوب اصطلاحات فلسفى و براهینِ دقیق و پر پیچ و خم محصور نمىسازد. هر چند که در ارائه حقایق، اشاراتى دقیق داشته و خواص نیز از آن استفاده مىنمایند، ولى سبک عمومى استدلال و بیان الهى، توجه دادن انسان به فطرت و برانگیختن زمینههاى فطرى و توجه به خودشناسى و یا مظاهر طبیعت مىباشد. به طورى که حقایقى همچون رستاخیز و پاداش و کیفر را به صورت یک حادثه طبیعى مطرح نموده و وجدانهاى پاک و به دور از غفلت را سیراب مىگرداند.
براساس همین روش، در تبیین خاستگاه پاداش و کیفر که موضوع نوشتار ما در این مقاله مىباشد، قرآن کریم بر دو عنصرِ هدفمندى نظام آفرینش و عدالت الهى که هر دو منبعث از حکمت الهى است، تکیه نموده و در آیات متعددى به آن مىپردازد. «پاداش و کیفر» و غایت آفرینش
مطالعه اجمالى توأم با دقت در جهان نشان مىدهد که نظام آفرینش و حتى جزئیات آن، براساس هدفى حکیمانه بوده، مخلوق و مصنوعِ خداوند حکیمِ على الاطلاق مىباشد.
هدفمندى نظام خلقت که از مقتضیات حکمت الهى است با بیانهاى گوناگونى در قرآن یاد شده و در بعضى از آیات رسیدن به پاداش و کیفر به عنوان غایت و هدف آفرینش معرفى گشته است و بر این مبنا، پاداش و کیفر، مندرج در قاموس خلقت و منبعث از حکمت الهى است.
خداوند متعال مىفرماید: «وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ؛(1) خداوند آسمانها و زمین (مجموعه عالم) را به حق آفریده و هدف، آن است که هر کس در برابر اعمالى که انجام داده است، جزا داده شود؛ در حالى که هیچ ستمى به آنها نخواهد شد.»
زمخشرى در کشاف مىگوید: «جمله «ولِتُجْزى» عطف بر «بالحق» است؛ زیرا در آن معناى تعلیل است. یا عطف بر جمله محذوفى مىباشد که تقدیر آن چنین است: «و خلق اللَّه السموات و الارض بالحق لیدل به على قدرته و لتجزى کل نفس»(2). در آیات دیگرى نیز غایت آفرینش را رسیدن به پاداش و کیفر اعلام نموده مىفرماید: «وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ لِیَجْزِىَ الَّذِینَ أَساؤاْ بِمَا عَمِلُواْ وَ یَجْزِىَ الَّذِینَ أَحْسَنُواْ بِالْحُسْنَى؛(3) براى خدا است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است تا بدکاران را به خاطر اعمال بدشان کیفر دهد و نیکوکاران را در برابر نیکىشان پاداش دهد.»
در ترکیب آیه محل بحث، وجوهى محتمل است که بنابر نظر اکثر مفسران مىتوان گفت: جمله «وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ» جمله مستأنفه و لام «لِیَجْزِىَ الَّذِینَ...» براى غایت و متعلق به معناى مفهوم و متنزع از جمله «لِلَّهِ مَا فِى السَّمَواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ» مىباشد. از اینرو، معناى آیه چنین مىشود: «آنچه در آسمانها و زمین است براى خداست و آن را آفریده تا بدکاران را کیفر و نیکوکاران را پاداش دهد.»
با استفاده از آیاتِ مذکور غایت و هدف از آفرینش این است که انسان در پرتو برنامههاى تکوینى و تشریعى و تعلیم و تربیت، در مسیر تکامل پیش رفته و به قرب الهى و لوازم آن برسد که در حقیقت، وصول به این نتیجه در هر مرحلهاى، پاداش کسانى است که در این مسیر گام بر مىدارند. از سوى دیگر، کسانى که در مسیر عکس هدف آفرینش حرکت نمایند، نتیجه ناخوشایند سیر انحرافى خویش را خواهند دید.
با بیان مذکور، اصل پاداش و کیفر در دنیا و آخرت، خود غایت و هدف خلقت خواهد بود وگرنه کاشت و داشت بدون برداشت کارى بیهوده بوده، از یک باغبان حکیم، قبیح مىباشد و از حکیم على الطلاق محال است. «پاداش و کیفر»، و عدل الهى
عدالت از مقتضیات حکمت الهى بوده، در آسمانها و زمین و در سراسر جهان هستى دیده مىشود.
رسول خدا(ص) مىفرمایند: «بِالعَدْلِ قامَتِ السِّمواتُ و الاَرَضُ؛(4) آسمانها و زمین با عدالت بر پاست.»
پس عدالتِ حاکم بر این نظام که از مقتضیات حکمت بالغه الهى مىباشد، ایجاب مىکند که نیکوکار و بدکار، مطیع و عاصى هر کدام در جایگاه خویش قرار گرفته، به پاداش و کیفر مناسب خویش برسند در غیر این صورت اگر بنا شود حکم به تساوى شده، همه بخشیده شوند یا همه کیفر ببینند یا هیچ کیفر و پاداشى نباشد، لازم مىآید بر خلاف آئین عدالت به اکثر نیکوکاران ستم شده، و مجرمان و مفسدان (هر چند در ظرف دنیا) ظاهراً خوشبخت باشند.
به حکم عقل، پاداش دادن نیکوکاران بر خدا لازم نیست و این امر از باب تفضّل و احسان است نه استحقاق؛ زیرا آنان با برخوردارى از نعمتها و سرمایههاى الهى او را اطاعت کردهاند و بر این اساس، استحقاق مطالبه چیزى را ندارند و تنها کیفر نیکوکاران، قبیح و بر خلاف عدل الهى است.
همچنین به حکم عقل، کیفر نافرمایان نیز حقِ محضِ خداوند بوده که مىتواند ببخشد و یا کیفر دهد؛ زیرا فرد گنهکار فقط او را مخالفت کرده و بر او طغیان نموده است و حق او را نادیده گرفته است و چنانچه حقى از مخلوقات را نیز ضایع کرده است او مىتواند آنها را جبران کند و فرد گنهکار را در هر حال ببخشد و از کیفر معاف دارد. این احکام در صورتى صحیح است که حکم عقل در مورد هر یک از مطیع و عاصى جداگانه در نظر گرفته شود؛ بدین معنا که اگر همه مردم مطیع فرمان الهى باشند، پاداش دادن لازم نیست؛ بلکه تفضلى از ناحیه خداوند خواهد بود و اگر همه مردم هم نافرمان و عاصى باشند، باز کیفر دادنشان بر خدا واجب نیست و عفو و بخشش همه جایز است. ولى واقعیت این است که انسانها بر دو دستهاند: برخى فرمانبردار و برخى نافرمان، و رفتار یکسان با همه به هر صورتى که باشد؛ چه همه را پاداش دهد و یا همه را کیفر دهد و یا هیچ کس را براى جزاء و پاداش زنده نکند، این رفتار یکسان بر خلاف عدالت و حکم عقل است.(5)
وانگهى او خود به پاداش و کیفر تصریح و وعده و وعیده داده است و عمل به وعده واجب، و تخلف از وعیدهاى مؤکد با قسم نیز بعید مىباشد. و بالجمله حذف پاداش و کیفر از قاموس آفرینش با عدل الهى که خداوند خود را به آن توصیف مىکند، سازگار نیست.(6) در مجموعهاى از آیات به هر دو برهان به طور یکجا و به صورت پیوسته تصریح شده، مىفرماید: «وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا باطِلاً ذَ لِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِى الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ؛(7) ما آسمان و زمین و آنچه را بین آن دو است، به باطل خلق نکردیم. این پندار غلط کسانى است که کافر شدند. پس واى به حال کفار از آتش جهنم: (آیا هیچ عاقلى احتمال مىدهد) ما کسانى را که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، همچون مفسدان در روى زمین قرار دهیم و یا پرهیزگاران را همچون فاجران قرار دهیم؟»
در آیات فوق، طى آیه اول به هدف و غایت بودن پاداش در آفرینش اشاره داشته مىفرماید: «نظام خلقت بیهوده و باطل آفریده نشده، بلکه پاداش و کیفرى به دنبال داشته و کفار به کیفر جهنمى خویش مىرسند». و در طى آیه دوم به عدالت خداوند اشاره داشته و حکم به تساوى بین مصلح و مفسد، متقین و فجار را رد مىنماید. گستره برهان هدف و عدالت
آنچه از براهین بر ضرورت پاداش و کیفر در جهان آفرینش اقامه شد، هر دو نشئه دنیوى و اخروى را شامل مىشود.
هر چند موطن اصلى، اتمّ و اکمل پاداش و کیفر، سراى آخرت است، ولى حکمت و عدالت خداوند در ظرف دنیا نیز موجب آن مىگردد که هر کدام از صالح و طالح، مطیع و عاصى به نحوى از انحاء به بخشى از پاداش و کیفر خویش برسند.
آیاتى که پاداش و کیفر را به عنوان غایت و هدف آفرینش ترسیم مىنماید اطلاق داشته، ظرف دنیا را نیز فرامىگیرد.(8)
همچنین آیاتى که به برهان عدالت اشاره دارد نیز مطلق بوده،(9) بعضى از آن آیات منطوقاً نیز عمومیت دارد؛ آنجا که حکم به تساوى مؤمنان با فاسقان و مطیعان با مجرمان را در حیات و ممات رد کرده، مىفرماید: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُواْ السَّیَِّاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحاتِ سَوَآءً مَّحْیَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ سَآءَ مَا یَحْکُمُونَ؛(10) آیا کسانى که مرتکب سیئات شدند، گمان کردند که ما آنها را همچون کسانى که ایمان آوردهاند قرار مىدهیم که در حال زندگى و در حال مرگ (سراى آخرت) با هم یکسان باشند؟! چه بد داورى مىکنند.» عدم ظرفیت دنیا براى جزاى کامل
هر چند بخشى از پاداشها و کیفرهاى الهى در دنیا به صورت مقطعى و اجمالى و به حکمت تنبیه و تربیت جریان دارد و در صحنه دنیا گونههاى مختلفى از پاداشها یا کیفرهاى تشریعى و تکوینى، مادى و یا معنوى اجراء مىگردد، ولى عمومیت نداشته، تمامیت آن پاداش یا کیفر براى افراد گوناگون به ظهور نمىرسد. وانگهى میزان آنها کامل و جامع نیست و به طور کلى تنها جایگاهى که پاداش و کیفر به نحو کامل بروز مىکند، سراى آخرت است و دنیا از ظرفیت استیفاى کامل پاداش و کیفر الهى برخوردار نمىباشد.
براى اثبات این ادعا ادله و شواهد فراوانى قابل ارائه مىباشد که به طور خلاصه بعضى از آنها را ذکر مىنمائیم. الف. عدم امکان جزاى برخى اعمال در دنیا
همانطور که بیان شد استیفاى کیفر و پاداش کامل اعمال در دنیا مقدور نیست؛ جنایتکارى که صدها یا هزارها نفر را به قتل رسانده، چگونه مىتوان در دنیا او را کیفر داد؟ حتى اگر اعدام شود، باز به کیفر خود نمىرسد.
شهیدى که جان خویش را براى اهداف عالیه و مقدس از دست مىدهد، آیا در دنیا باقى مىماند تا به او پاداشى عطا شود؟ کسى که عمرى را براى خدمت به انسانها زحمت مىکشد، در دنیا چه چیزى را به عنوان پاداش مىتوان به او داد؟ گاهى ارزش اعمال آنقدر عظیم است که پاداشهاى دنیوى قابلیت پاداش براى آن اعمال را ندارد.
زندگى مادى این جهان که پر از گرفتارىها و ناراحتىهاست، آیا قابل پاداش براى نیکوکاران است؟ دنیائى که به تعبیر قرآن متاع قلیل و فانى شدنى است، چگونه پاداش اعمال بسیار نیک قرار مىگیرد؟ از طرفى بر فرض اینکه پاداش یا کیفر انسان به او داده شود، پاداش و کیفر اعمال آخرین روزها یا آخرین لحظات حیات او کجا داده مىشود؟! مولاى موحدان على(ع) مىفرماید: «اِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ لَمْ یَرضَها ثَواباً لِاَوْلیائِهِ و لا عِقاباً لِاَعدائِهِ؛(11) خداوند سبحان (بر اثر حقارت و پستى دنیا و عدم ظرفیت آن) راضى نگشت که آن را پاداش دوستان خود و کیفر دشمنانش قرار دهد.» ب. تنافى جزاى کامل در دنیا با اختیار انسان
دنیا ظرف و مهلتى براى عمل و امتحان آدمى است که مستلزم وجود اختیار و آزادى کافى در عمل مىباشد. فرمان و حکم تکوینى خداوند بر این محقق گشته تا زمان معینى که همان اجل مسمى و مرگ حتمى است، به انسان مهلت داده شده، ظرف مناسبى براى امتحان او فراهم گردد. از اینرو، مجازات کامل به سراى دیگرى موکول شده است و براساس این سنت، دنیا دار مجازات کامل نیست. خداوند مىفرماید: «وَ لَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِىَ بَیْنَهُمْ؛(12) و اگر فرمانى از سوى پروردگار تو صادر نشده بود که آنها تا سرآمد معینى زنده و آزاد باشند، خداوند در میان آنها داورى مىکرد.»
اگر همه افراد، آن هم به سرعت، در دنیا پاداش و کیفر کامل خویش را ببینند، اختیار و آزادى در عمل که بستر رشد و تکامل است، از انسان گرفته مىشود و همه به خاطر خوف زیاد یا شوق شدید تن به خوبىها داده یا از بدىها فرار مىکنند. بدیهى است این امر، فاقد ارزش خواهد بود.
شرف انسان به آزادى و انتخاب اوست وگرنه عبادت قهرى را میلیونها ملائکه داشته و دارند. خداوند انسان را آفریده تا در میان هوىها و هوسها و انگیزههاى ضد و نقیض، حق را انتخاب نماید. مهم این است که انسان در میان راه حق و باطل با وجود کششهاى مختلف، هوى و هوس را زیر پا گذارد، همانند یوسف(ع) شعار «معاذاللّه» سر داده و از گناه برهد.(13)
یا همچون ابراهیم(ع) فرزند را به حکم خدا به قربانگاه برده و یا اسماعیلوار تن به اطاعت و بندگى دهد.(14) و یا همانند على(ع) در لیلة المبیت رضاى خدا را ترجیح داده، جانش را در خطر انداخته، در شب حادثه در بستر پیامبر(ص) بخوابد(15) و یا در صحنههاى دیگر انفاق مال و یا ایثار طعام نماید.(16) ج. برچیده شدن زندگى دنیوى
اگر کیفر انسانها در همین دنیا به طور کامل و سریع صورت گیرد، نظام دنیوى استمرار نیافته، سریع به هم مىخورد و هدف خلقت که فراهم شدن زمینه تکامل و تقرب است و نظام دنیوى هم میدان آن مىباشد، محقق نمىشود.
قرآن کریم مىفرماید: «وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى؛(17) اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان (سریعاً و بدون مهلت در دنیا) مجازات کند، جنبندهاى بر روى زمین باقى نخواهد گذاشت، ولى خداوند آنها را تا اجل نام برده شده، مهلت مىدهد.»
بنابراین، بااستفاده از آیه فوق، اگر بنا بر سرعت در مجازات کامل در ظرف دنیا باشد، مجازاتهاى جانکاهى چون: صاعقهها، زلزلهها و طوفانهاى شدید گنهکاران را در هم مىکوبد که دیگر زمین جاى زندگى براى کسى نخواهد بود. ولى خداوند به لطف و کرمش و به اقتضاء حکمتش، حیات آنها را تا زمان معینى تأخیر انداخته، به آنها فرصت توبه و اصلاح را نیز مىدهد. د. تنافى جزاى کامل در دنیا با عدالت و رحمت الهى
پاداش و کیفر فورى در بعضى موارد، عادلانه نیست؛ زیرا کیفر و پاداش کامل، آن است که تنها به خود عمل نگاه نشود، بلکه عوارض و لوازم آن و پیامدهاى مثبت و منفى آن به طور مستمر مورد توجه قرار گیرد و به تعبیر قرآن، مقدّم و مؤخّر و آثار آن هم لحاظ شود.(18)
به عنوان مثال، شخصى که با یک کتاب یا فیلم ایجاد صلاح یا فساد مىکند و مردم سالها اثر خوب یا بدش را دریافت مىکنند، پاداش یا کیفر عجولانه بعنوان پاداش یا کیفرِ تام و تمام بر خلاف عدالت است.
بنابراین، ضمن این که کیفرها و پاداشهاى مقطعى در دنیا نیز جارى است، اما پرونده افراد تا آخر عمر و حتى پس از آن در عالم برزخ باز و آثار و لوازم اعمال نیز به آن ملحق مىشود تا زمانىکه نظام دنیوى بر چیده و سراى آخرت براى پاداش و کیفر کامل بر پا گردد.
از طرفى، در برخى موارد اجراى کیفر به نحو کامل، منافات با لطف و رحمت الهى دارد؛ زیرا ممکن است مجرم و گنهکارى با یک انقلاب درونى و توبه واقعى خود را اصلاح، حقوق مافى الذمه را اداء و مفاسد قبلى را جبران کند که این امر مستلزم مهلت در تمام مدت عمر او مىباشد.
پس اقتضاى لطف و رحمت الهى آن است که انسانِ ضعیف در دامِ شیطان و اسیرِ شهوات را تا پایان عمر مهلت دهد و کیفر تام را بعد از اتمام مهلت به اجرا گذارد هر چند این مهلت براى بعضى سبب سوء استفاده و به ضرر آنان تمام شود.
خداوند متعال مىفرماید: «وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِ مَوْلاً؛(19) پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است. اگر مىخواست آنها را به اعمالشان مجازات کند، هر چه زودتر عذاب را بر آنها مىفرستاد. ولى براى آنها موعدى است که با فرارسیدن آن راه فرارى نخواهند داشت.»
این مقاله توسط آقاى محمد حسین رنجبرى به سفارش مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى تهیه شده است. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) جاثیه، 22. 2) تفسیر کشاف، زمخشرى، ج 4، ص 290. 3) نجم، 31. 4) تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج 5، ص 107. 5) اقتباس از الهیات، محاضرات آیتالله سبحانى، ج 4، ص 170 و 171. 6) شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَئکَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئمَا بِالْقِسْطِ لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(آلعمران، 18) 7) سوره ص، 27 و 28. 8) وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ لِیَجْزِىَ الَّذِینَ أَساؤاْ بِمَا عَمِلُواْ وَ یَجْزِىَ الَّذِینَ أَحْسَنُواْ بِالْحُسْنَى» (نجم، 31)، «وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسِ بِمَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ »(جاثیه، 22) 9) أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ * مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»(قلم، 35 و 36)، «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِى الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ» (ص،28) 10) جاثیه، 21. 11) نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 407. 12) شورى، 14. 13) وَ قَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ»(یوسف، 23) 14) فَلَمَّآ أَسْلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ...»(صافات،103) 15) وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» (بقره، 207) 16) وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا» (انسان، 8) 17) نحل، 61. «وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُواْ...»(فاطر/ 45) 18) إِنَّا نَحْنُ نُحْىِ الْمَوْتَى وَ نَکْتُبُ مَاقَدَّمُواْ وَ ءَاثَرَهُمْ وَ کُلَّ شَىْءٍ أَحْصَیْنَهُ فِى إِمَامٍ مُّبِینٍ» (یس، 12)؛ «یُنَبَّؤُاْ الْإِنسَنُ یَوْمَئذِ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»(قیامت/ 13) 19) کهف، 58. موئل از ماده «وئل» به معنى ملجا و پناهگاه و وسیله نجات است.
براساس همین روش، در تبیین خاستگاه پاداش و کیفر که موضوع نوشتار ما در این مقاله مىباشد، قرآن کریم بر دو عنصرِ هدفمندى نظام آفرینش و عدالت الهى که هر دو منبعث از حکمت الهى است، تکیه نموده و در آیات متعددى به آن مىپردازد. «پاداش و کیفر» و غایت آفرینش
مطالعه اجمالى توأم با دقت در جهان نشان مىدهد که نظام آفرینش و حتى جزئیات آن، براساس هدفى حکیمانه بوده، مخلوق و مصنوعِ خداوند حکیمِ على الاطلاق مىباشد.
هدفمندى نظام خلقت که از مقتضیات حکمت الهى است با بیانهاى گوناگونى در قرآن یاد شده و در بعضى از آیات رسیدن به پاداش و کیفر به عنوان غایت و هدف آفرینش معرفى گشته است و بر این مبنا، پاداش و کیفر، مندرج در قاموس خلقت و منبعث از حکمت الهى است.
خداوند متعال مىفرماید: «وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ؛(1) خداوند آسمانها و زمین (مجموعه عالم) را به حق آفریده و هدف، آن است که هر کس در برابر اعمالى که انجام داده است، جزا داده شود؛ در حالى که هیچ ستمى به آنها نخواهد شد.»
زمخشرى در کشاف مىگوید: «جمله «ولِتُجْزى» عطف بر «بالحق» است؛ زیرا در آن معناى تعلیل است. یا عطف بر جمله محذوفى مىباشد که تقدیر آن چنین است: «و خلق اللَّه السموات و الارض بالحق لیدل به على قدرته و لتجزى کل نفس»(2). در آیات دیگرى نیز غایت آفرینش را رسیدن به پاداش و کیفر اعلام نموده مىفرماید: «وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ لِیَجْزِىَ الَّذِینَ أَساؤاْ بِمَا عَمِلُواْ وَ یَجْزِىَ الَّذِینَ أَحْسَنُواْ بِالْحُسْنَى؛(3) براى خدا است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است تا بدکاران را به خاطر اعمال بدشان کیفر دهد و نیکوکاران را در برابر نیکىشان پاداش دهد.»
در ترکیب آیه محل بحث، وجوهى محتمل است که بنابر نظر اکثر مفسران مىتوان گفت: جمله «وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ» جمله مستأنفه و لام «لِیَجْزِىَ الَّذِینَ...» براى غایت و متعلق به معناى مفهوم و متنزع از جمله «لِلَّهِ مَا فِى السَّمَواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ» مىباشد. از اینرو، معناى آیه چنین مىشود: «آنچه در آسمانها و زمین است براى خداست و آن را آفریده تا بدکاران را کیفر و نیکوکاران را پاداش دهد.»
با استفاده از آیاتِ مذکور غایت و هدف از آفرینش این است که انسان در پرتو برنامههاى تکوینى و تشریعى و تعلیم و تربیت، در مسیر تکامل پیش رفته و به قرب الهى و لوازم آن برسد که در حقیقت، وصول به این نتیجه در هر مرحلهاى، پاداش کسانى است که در این مسیر گام بر مىدارند. از سوى دیگر، کسانى که در مسیر عکس هدف آفرینش حرکت نمایند، نتیجه ناخوشایند سیر انحرافى خویش را خواهند دید.
با بیان مذکور، اصل پاداش و کیفر در دنیا و آخرت، خود غایت و هدف خلقت خواهد بود وگرنه کاشت و داشت بدون برداشت کارى بیهوده بوده، از یک باغبان حکیم، قبیح مىباشد و از حکیم على الطلاق محال است. «پاداش و کیفر»، و عدل الهى
عدالت از مقتضیات حکمت الهى بوده، در آسمانها و زمین و در سراسر جهان هستى دیده مىشود.
رسول خدا(ص) مىفرمایند: «بِالعَدْلِ قامَتِ السِّمواتُ و الاَرَضُ؛(4) آسمانها و زمین با عدالت بر پاست.»
پس عدالتِ حاکم بر این نظام که از مقتضیات حکمت بالغه الهى مىباشد، ایجاب مىکند که نیکوکار و بدکار، مطیع و عاصى هر کدام در جایگاه خویش قرار گرفته، به پاداش و کیفر مناسب خویش برسند در غیر این صورت اگر بنا شود حکم به تساوى شده، همه بخشیده شوند یا همه کیفر ببینند یا هیچ کیفر و پاداشى نباشد، لازم مىآید بر خلاف آئین عدالت به اکثر نیکوکاران ستم شده، و مجرمان و مفسدان (هر چند در ظرف دنیا) ظاهراً خوشبخت باشند.
به حکم عقل، پاداش دادن نیکوکاران بر خدا لازم نیست و این امر از باب تفضّل و احسان است نه استحقاق؛ زیرا آنان با برخوردارى از نعمتها و سرمایههاى الهى او را اطاعت کردهاند و بر این اساس، استحقاق مطالبه چیزى را ندارند و تنها کیفر نیکوکاران، قبیح و بر خلاف عدل الهى است.
همچنین به حکم عقل، کیفر نافرمایان نیز حقِ محضِ خداوند بوده که مىتواند ببخشد و یا کیفر دهد؛ زیرا فرد گنهکار فقط او را مخالفت کرده و بر او طغیان نموده است و حق او را نادیده گرفته است و چنانچه حقى از مخلوقات را نیز ضایع کرده است او مىتواند آنها را جبران کند و فرد گنهکار را در هر حال ببخشد و از کیفر معاف دارد. این احکام در صورتى صحیح است که حکم عقل در مورد هر یک از مطیع و عاصى جداگانه در نظر گرفته شود؛ بدین معنا که اگر همه مردم مطیع فرمان الهى باشند، پاداش دادن لازم نیست؛ بلکه تفضلى از ناحیه خداوند خواهد بود و اگر همه مردم هم نافرمان و عاصى باشند، باز کیفر دادنشان بر خدا واجب نیست و عفو و بخشش همه جایز است. ولى واقعیت این است که انسانها بر دو دستهاند: برخى فرمانبردار و برخى نافرمان، و رفتار یکسان با همه به هر صورتى که باشد؛ چه همه را پاداش دهد و یا همه را کیفر دهد و یا هیچ کس را براى جزاء و پاداش زنده نکند، این رفتار یکسان بر خلاف عدالت و حکم عقل است.(5)
وانگهى او خود به پاداش و کیفر تصریح و وعده و وعیده داده است و عمل به وعده واجب، و تخلف از وعیدهاى مؤکد با قسم نیز بعید مىباشد. و بالجمله حذف پاداش و کیفر از قاموس آفرینش با عدل الهى که خداوند خود را به آن توصیف مىکند، سازگار نیست.(6) در مجموعهاى از آیات به هر دو برهان به طور یکجا و به صورت پیوسته تصریح شده، مىفرماید: «وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا باطِلاً ذَ لِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِى الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ؛(7) ما آسمان و زمین و آنچه را بین آن دو است، به باطل خلق نکردیم. این پندار غلط کسانى است که کافر شدند. پس واى به حال کفار از آتش جهنم: (آیا هیچ عاقلى احتمال مىدهد) ما کسانى را که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، همچون مفسدان در روى زمین قرار دهیم و یا پرهیزگاران را همچون فاجران قرار دهیم؟»
در آیات فوق، طى آیه اول به هدف و غایت بودن پاداش در آفرینش اشاره داشته مىفرماید: «نظام خلقت بیهوده و باطل آفریده نشده، بلکه پاداش و کیفرى به دنبال داشته و کفار به کیفر جهنمى خویش مىرسند». و در طى آیه دوم به عدالت خداوند اشاره داشته و حکم به تساوى بین مصلح و مفسد، متقین و فجار را رد مىنماید. گستره برهان هدف و عدالت
آنچه از براهین بر ضرورت پاداش و کیفر در جهان آفرینش اقامه شد، هر دو نشئه دنیوى و اخروى را شامل مىشود.
هر چند موطن اصلى، اتمّ و اکمل پاداش و کیفر، سراى آخرت است، ولى حکمت و عدالت خداوند در ظرف دنیا نیز موجب آن مىگردد که هر کدام از صالح و طالح، مطیع و عاصى به نحوى از انحاء به بخشى از پاداش و کیفر خویش برسند.
آیاتى که پاداش و کیفر را به عنوان غایت و هدف آفرینش ترسیم مىنماید اطلاق داشته، ظرف دنیا را نیز فرامىگیرد.(8)
همچنین آیاتى که به برهان عدالت اشاره دارد نیز مطلق بوده،(9) بعضى از آن آیات منطوقاً نیز عمومیت دارد؛ آنجا که حکم به تساوى مؤمنان با فاسقان و مطیعان با مجرمان را در حیات و ممات رد کرده، مىفرماید: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُواْ السَّیَِّاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحاتِ سَوَآءً مَّحْیَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ سَآءَ مَا یَحْکُمُونَ؛(10) آیا کسانى که مرتکب سیئات شدند، گمان کردند که ما آنها را همچون کسانى که ایمان آوردهاند قرار مىدهیم که در حال زندگى و در حال مرگ (سراى آخرت) با هم یکسان باشند؟! چه بد داورى مىکنند.» عدم ظرفیت دنیا براى جزاى کامل
هر چند بخشى از پاداشها و کیفرهاى الهى در دنیا به صورت مقطعى و اجمالى و به حکمت تنبیه و تربیت جریان دارد و در صحنه دنیا گونههاى مختلفى از پاداشها یا کیفرهاى تشریعى و تکوینى، مادى و یا معنوى اجراء مىگردد، ولى عمومیت نداشته، تمامیت آن پاداش یا کیفر براى افراد گوناگون به ظهور نمىرسد. وانگهى میزان آنها کامل و جامع نیست و به طور کلى تنها جایگاهى که پاداش و کیفر به نحو کامل بروز مىکند، سراى آخرت است و دنیا از ظرفیت استیفاى کامل پاداش و کیفر الهى برخوردار نمىباشد.
براى اثبات این ادعا ادله و شواهد فراوانى قابل ارائه مىباشد که به طور خلاصه بعضى از آنها را ذکر مىنمائیم. الف. عدم امکان جزاى برخى اعمال در دنیا
همانطور که بیان شد استیفاى کیفر و پاداش کامل اعمال در دنیا مقدور نیست؛ جنایتکارى که صدها یا هزارها نفر را به قتل رسانده، چگونه مىتوان در دنیا او را کیفر داد؟ حتى اگر اعدام شود، باز به کیفر خود نمىرسد.
شهیدى که جان خویش را براى اهداف عالیه و مقدس از دست مىدهد، آیا در دنیا باقى مىماند تا به او پاداشى عطا شود؟ کسى که عمرى را براى خدمت به انسانها زحمت مىکشد، در دنیا چه چیزى را به عنوان پاداش مىتوان به او داد؟ گاهى ارزش اعمال آنقدر عظیم است که پاداشهاى دنیوى قابلیت پاداش براى آن اعمال را ندارد.
زندگى مادى این جهان که پر از گرفتارىها و ناراحتىهاست، آیا قابل پاداش براى نیکوکاران است؟ دنیائى که به تعبیر قرآن متاع قلیل و فانى شدنى است، چگونه پاداش اعمال بسیار نیک قرار مىگیرد؟ از طرفى بر فرض اینکه پاداش یا کیفر انسان به او داده شود، پاداش و کیفر اعمال آخرین روزها یا آخرین لحظات حیات او کجا داده مىشود؟! مولاى موحدان على(ع) مىفرماید: «اِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ لَمْ یَرضَها ثَواباً لِاَوْلیائِهِ و لا عِقاباً لِاَعدائِهِ؛(11) خداوند سبحان (بر اثر حقارت و پستى دنیا و عدم ظرفیت آن) راضى نگشت که آن را پاداش دوستان خود و کیفر دشمنانش قرار دهد.» ب. تنافى جزاى کامل در دنیا با اختیار انسان
دنیا ظرف و مهلتى براى عمل و امتحان آدمى است که مستلزم وجود اختیار و آزادى کافى در عمل مىباشد. فرمان و حکم تکوینى خداوند بر این محقق گشته تا زمان معینى که همان اجل مسمى و مرگ حتمى است، به انسان مهلت داده شده، ظرف مناسبى براى امتحان او فراهم گردد. از اینرو، مجازات کامل به سراى دیگرى موکول شده است و براساس این سنت، دنیا دار مجازات کامل نیست. خداوند مىفرماید: «وَ لَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِىَ بَیْنَهُمْ؛(12) و اگر فرمانى از سوى پروردگار تو صادر نشده بود که آنها تا سرآمد معینى زنده و آزاد باشند، خداوند در میان آنها داورى مىکرد.»
اگر همه افراد، آن هم به سرعت، در دنیا پاداش و کیفر کامل خویش را ببینند، اختیار و آزادى در عمل که بستر رشد و تکامل است، از انسان گرفته مىشود و همه به خاطر خوف زیاد یا شوق شدید تن به خوبىها داده یا از بدىها فرار مىکنند. بدیهى است این امر، فاقد ارزش خواهد بود.
شرف انسان به آزادى و انتخاب اوست وگرنه عبادت قهرى را میلیونها ملائکه داشته و دارند. خداوند انسان را آفریده تا در میان هوىها و هوسها و انگیزههاى ضد و نقیض، حق را انتخاب نماید. مهم این است که انسان در میان راه حق و باطل با وجود کششهاى مختلف، هوى و هوس را زیر پا گذارد، همانند یوسف(ع) شعار «معاذاللّه» سر داده و از گناه برهد.(13)
یا همچون ابراهیم(ع) فرزند را به حکم خدا به قربانگاه برده و یا اسماعیلوار تن به اطاعت و بندگى دهد.(14) و یا همانند على(ع) در لیلة المبیت رضاى خدا را ترجیح داده، جانش را در خطر انداخته، در شب حادثه در بستر پیامبر(ص) بخوابد(15) و یا در صحنههاى دیگر انفاق مال و یا ایثار طعام نماید.(16) ج. برچیده شدن زندگى دنیوى
اگر کیفر انسانها در همین دنیا به طور کامل و سریع صورت گیرد، نظام دنیوى استمرار نیافته، سریع به هم مىخورد و هدف خلقت که فراهم شدن زمینه تکامل و تقرب است و نظام دنیوى هم میدان آن مىباشد، محقق نمىشود.
قرآن کریم مىفرماید: «وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى؛(17) اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان (سریعاً و بدون مهلت در دنیا) مجازات کند، جنبندهاى بر روى زمین باقى نخواهد گذاشت، ولى خداوند آنها را تا اجل نام برده شده، مهلت مىدهد.»
بنابراین، بااستفاده از آیه فوق، اگر بنا بر سرعت در مجازات کامل در ظرف دنیا باشد، مجازاتهاى جانکاهى چون: صاعقهها، زلزلهها و طوفانهاى شدید گنهکاران را در هم مىکوبد که دیگر زمین جاى زندگى براى کسى نخواهد بود. ولى خداوند به لطف و کرمش و به اقتضاء حکمتش، حیات آنها را تا زمان معینى تأخیر انداخته، به آنها فرصت توبه و اصلاح را نیز مىدهد. د. تنافى جزاى کامل در دنیا با عدالت و رحمت الهى
پاداش و کیفر فورى در بعضى موارد، عادلانه نیست؛ زیرا کیفر و پاداش کامل، آن است که تنها به خود عمل نگاه نشود، بلکه عوارض و لوازم آن و پیامدهاى مثبت و منفى آن به طور مستمر مورد توجه قرار گیرد و به تعبیر قرآن، مقدّم و مؤخّر و آثار آن هم لحاظ شود.(18)
به عنوان مثال، شخصى که با یک کتاب یا فیلم ایجاد صلاح یا فساد مىکند و مردم سالها اثر خوب یا بدش را دریافت مىکنند، پاداش یا کیفر عجولانه بعنوان پاداش یا کیفرِ تام و تمام بر خلاف عدالت است.
بنابراین، ضمن این که کیفرها و پاداشهاى مقطعى در دنیا نیز جارى است، اما پرونده افراد تا آخر عمر و حتى پس از آن در عالم برزخ باز و آثار و لوازم اعمال نیز به آن ملحق مىشود تا زمانىکه نظام دنیوى بر چیده و سراى آخرت براى پاداش و کیفر کامل بر پا گردد.
از طرفى، در برخى موارد اجراى کیفر به نحو کامل، منافات با لطف و رحمت الهى دارد؛ زیرا ممکن است مجرم و گنهکارى با یک انقلاب درونى و توبه واقعى خود را اصلاح، حقوق مافى الذمه را اداء و مفاسد قبلى را جبران کند که این امر مستلزم مهلت در تمام مدت عمر او مىباشد.
پس اقتضاى لطف و رحمت الهى آن است که انسانِ ضعیف در دامِ شیطان و اسیرِ شهوات را تا پایان عمر مهلت دهد و کیفر تام را بعد از اتمام مهلت به اجرا گذارد هر چند این مهلت براى بعضى سبب سوء استفاده و به ضرر آنان تمام شود.
خداوند متعال مىفرماید: «وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِ مَوْلاً؛(19) پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است. اگر مىخواست آنها را به اعمالشان مجازات کند، هر چه زودتر عذاب را بر آنها مىفرستاد. ولى براى آنها موعدى است که با فرارسیدن آن راه فرارى نخواهند داشت.»
این مقاله توسط آقاى محمد حسین رنجبرى به سفارش مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى تهیه شده است. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) جاثیه، 22. 2) تفسیر کشاف، زمخشرى، ج 4، ص 290. 3) نجم، 31. 4) تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج 5، ص 107. 5) اقتباس از الهیات، محاضرات آیتالله سبحانى، ج 4، ص 170 و 171. 6) شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَئکَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئمَا بِالْقِسْطِ لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(آلعمران، 18) 7) سوره ص، 27 و 28. 8) وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ لِیَجْزِىَ الَّذِینَ أَساؤاْ بِمَا عَمِلُواْ وَ یَجْزِىَ الَّذِینَ أَحْسَنُواْ بِالْحُسْنَى» (نجم، 31)، «وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسِ بِمَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ »(جاثیه، 22) 9) أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ * مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»(قلم، 35 و 36)، «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِى الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ» (ص،28) 10) جاثیه، 21. 11) نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 407. 12) شورى، 14. 13) وَ قَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ»(یوسف، 23) 14) فَلَمَّآ أَسْلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ...»(صافات،103) 15) وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» (بقره، 207) 16) وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا» (انسان، 8) 17) نحل، 61. «وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُواْ...»(فاطر/ 45) 18) إِنَّا نَحْنُ نُحْىِ الْمَوْتَى وَ نَکْتُبُ مَاقَدَّمُواْ وَ ءَاثَرَهُمْ وَ کُلَّ شَىْءٍ أَحْصَیْنَهُ فِى إِمَامٍ مُّبِینٍ» (یس، 12)؛ «یُنَبَّؤُاْ الْإِنسَنُ یَوْمَئذِ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»(قیامت/ 13) 19) کهف، 58. موئل از ماده «وئل» به معنى ملجا و پناهگاه و وسیله نجات است.