توسّل در سیره پیشوایان
آرشیو
چکیده
متن
معنى توسّل و حقیقت آن
توسّل از خانواده وسیله است، و به معنى واسطه قرار دادن چیزى براى تقرّب به خداوند متعال است، مانند این که نردبان وسیله رفتن به پشت بام و آسانسور وسیله رفتن به طبقات بالاى ساختمان است، و یا هواپیما وسیله رفتن از اینجا به مکه است و... به این منظور لغت شناس معروف مىنویسد:«توسّل الیه بکذا؛ تقرّب الیه بحرمةٍ آصرةٍ تعطفه علیه؛به فلان موجود متوسّل شد، یعنى به وسیله احترام و مقام آنچه نظر وى را جلب مىکند به او نزدیک گردید.»(1)
یکى از مصادیق توسّل، واسطه قرار دادن پیامبران و امامان و اولیاء خدا در درگاه الهى است. یعنى ما خود را در پیشگاه الهى، حقیر و گنهکار مىدانیم از این رو خود را لایق نمىدانیم که به طور مستقیم، با ذات پاک الهى تماس بگیریم، بلکه یکى از آبرومندان درگاهش را که یکتاپرست کامل و حقیقى است و در دریاى توحید غرق است واسطه قرار مىدهیم، تا خداوند به آبروى او به ما لطف کند، جاى بسى تعجب است که بعضى (مانند وهّابیان) این گونه توسل را شرک مىدانند، در صورتى که اگر با توجّه عمیق بیندیشیم مىتوانیم دریابیم که این گونه توسل، عین توحید است، زیرا اولاً ما از اولیاء خدا به طور مستقل چیزى نمىخواهیم، بلکه آنها را واسطه قرار مىدهیم، و ثانیاً آنها از این رو که عبد خالص وفانى در ذات پاک خدا هستند، و داراى توحید کامل در ابعاد مختلف مىباشند واسطه قرار مىدهیم، چرا که خود را داراى توحید ناقص مىدانیم، بنابراین واسطه قرار دادن انسانهاى والا که در اوج توحید هستند، موجب تقویت توحید، و بیزارى بیشتر از هرگونه شرک است، نه این که موجب شرک باشد. توسل از دیدگاه قرآن
در قرآن در آیات متعدد به مسأله صحیح بودن توسل، تصریح یا اشاره شده است، و از آنها به خوبى استفاده مىشود که وسیله و واسطه قراردادن شخصیتهاى آبرومند نه تنها ممنوع نیست، بلکه شایسته و محبوب خواهد بود. به عنوان نمونه نظر شما را به چند آیه جلب مىکنیم:
1- «یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا اللّه و ابتغوا الیه الوسیلة ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و وسیلهاى براى تقرّب به او بجویید».(2)
منظور از وسیله در این آیه همان وسیله قرار دادن و وساطت چیزى است که موجب تقرّب به درگاه خدا است. که مهمترین آنها عبارت است از: ایمان به خدا و رسول خدا(ص)، جهاد، اخلاص، نماز، زکات، روزه،حج و عمره، صله رحم، صدقه پنهانى و آشکار و هرگونه کار نیک که انسان را از سقوط نجات دهد، چنان که این مطلب در فرازى از گفتار حضرت على(ع) آمده است.(3)
به طور کلى از روایات استفاده مىشود که توسل بر چهار گونه است: 1- توسل به ایمان 2- توسل به کارهاى نیک 3- توسل به دعاى بندگان صالح(4)4- توسل به اولیاى خدا، چنان که در صدر اسلام تا کنون بین مسلمانان، معمولى و متعارف بوده و هست.
2- «ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه تواباً رحیماً؛ (5) و اگر این مخالفان هنگامى که به خود ستم مىکردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مىگذاشتند) به نزد تو (اى پیامبر) مىآمدند، و از خدا طلب آمرزش مىکردند، و پیامبر هم براى آنها استغفار مىکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مىیافتند.»
این آیه بیانگر آن است که واسطه قرار دادن پیامبر(ص) براى شفاعت و دعا کردن براى انسانهاى گنهکار، مطلوب و مفید بوده و موجب نتیجه خوب خواهد شد.
و از آیه 114 سوره توبه که بیانگر استغفار ابراهیم خلیل(ع) براى پدرش است نیز این مطلب را تأیید مىکند.
3- قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انّا کنّا خاطئین - قال سأستغفر لکم ربّى انّه هو الغفور الرّحیم؛(6) (فرزندان یعقوب به پدر خود) گفتند: اى پدر ما از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کار بودیم - یعقوب گفت: به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مىطلبم، که او آمرزنده و مهربان است.»
بنابراین مطابق این آیات، توسل به دعاى بندگان شایسته، و واسطه قرار دادن آنها در درگاه الهى روا و جایز است.
نمونه هایى از مطلوبیت توسل در روش پیامبر(ص) و امامان(ع)
از سیره درخشان زندگى پیامبران و پیامبر اسلام و امامان (ع) فهمیده مىشود که آن حضرات توسل دیگران را تأیید نموده و یا خود به اولیاء خدا توسل جستهاند، با توجه به اینکه آنها فانى در توحید و آموزگار آن بوده و از هرگونه شرک دورى مىجستند، تأیید آنها دلیل بر این است که مسأله توسل هیچ گونه ناسازگارى با اصل توحید ندارد، بلکه وسیلهاى سالم و کارساز براى تقرب به درگاه ذات پاک خدا است، در این راستا نظر شما را به نمونههاى زیر جلب مىکنیم:
1- در روایات متعدد آمده پیامبرانى مانند حضرت آدم، نوح ، ابراهیم، موسى و... پنج تن آل عبا(ع) را در درگاه الهى واسطه قرار دادهاند، در قرآن مىخوانیم: «فتلقّى آدم من ربّه کلماتٍ فتاب علیه؛(7)سپس آدم (ع) از پروردگار خود کلماتى دریافت داشت، (و با آنها توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت.» مطابق روایات متعددى که از طرق ائمه اهل بیت(ع) رسیده، مقصود از این کلمات، بهترین مخلوقات خدا محمّد(ص)، على،فاطمه، حسن و حسین(ع) بودهاند. از جمله از امام صادق(ع) روایت شده که پیامبر(ص) فرمود: آدم(ع) هنگام توبه به درگاه الهى گفت: «اللّهمّ انّى اسئلک بحقّ محمّدٍ و آل محمّدٍ لمّا غفرت لى؛ خدایا از درگاه تو به حق محمّد (ص) و آل او مسئلت مىجویم که مرا بیامرزى.»(8)
نیز روایت شده شخصى از امام صادق(ع) پرسید: منظور از کلمات در آیه «و اذ ابتلى ابراهیم ربّه بکلماتٍ فاتمّهنّ؛(9)به خاطر بیاورید هنگامى که خداوند ابراهیم را به وسایل مختلف آزمود.» چیست؟ امام صادق (ع) فرمود: همان کلماتى است که آدم (ع) آنها را از خدا دریافت نمود و به وسیله آنها توبه کرده و توبهاش پذیرفته شد، و آن این بود که به خدا عرض کرد: «یا ربّ اسئلک بحق محمّدٍ و علىٍّ و فاطمة و الحسن و الحسین الّا تبت علىّ ؛پروردگارا! به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسین (ع) از درگاهت مسئلت دارم که توبهام را بپذیر.»(10)
2- ترمذى دانشمند معروف اهل تسنن به عنوان شاهد بر جواز توسل روایت مىکند: مردى نابینا به محضر پیامبر(ص) آمد و گفت از خدابخواه تا به من سلامتى چشم بدهد. پیامبر(ص) فرمود: اگر بخواهى دعا مىکنم و اگر بخواهى تأخیر مىاندازم و این بهتر است. او عرض کرد اکنون دعا کن، آن حضرت به او فرمود: وضوى کامل بگیر و دو رکعت نماز بخوان و این گونه دعا کن: «پروردگارا! من از تو درخواست مىکنم به وسیله محمّد (ص) پیامبر رحمت، اى محمّد! من به وسیله تو به درگاه خدا متوجّه مىشوم، خداوندا او را شفیع من ساز.» نابینا به این دستور عمل کرد، و بینا شد.(11)
از این روایت به خوبى استفاده مىشود که پیامبر(ص) توسل را به آن شخص نابینا دستور داد، و توسل مطلوب اسلام و موجب نتیجه سودمند است.
3- ابن ابى الحدید دانشمند معروف اهل تسنن از على (ع) چنین روایت مىکند: «...روزى از رسول خدا(ص) درخواست دعا براى آمرزش کردم، آن حضرت برخاست و دو رکعت نماز خواند و سپس دست به سوى آسمان بلند کرد و عرض نمود: «اللّهم بحقّ علىٍّ عندک اغفر لعلىٍّ ؛خداوندا! به حق آن مقامى که على(ع) در پیشگاه تو دارد على(ع) را ببخش.»(12)
4- روایت شده حضرت زهرا(س) هنگام رحلت جان سوز رسول خدا(ص) در بالین او نشسته بود و این شعر ابوطالب را مىخواند:
و ابیض یستسقى الغمام بوجهه
ثمال الیتامى عصمةٌ للارامل
سفید رویى که مردم به برکت چهره او از درگاه خدا طلب باران مىکنند، او که فریادرس یتیمان و پناه بیوه زنان است.»(13)
در صحیح دارمى از ابن جوزا روایت شده یک سال در مدینه قحطى سختى رخ داد، بعضى شکایت به عایشه بردند، او سفارش کرد که بر فراز قبر رسول خدا(ص) بروید و روزنهاى در سقف ایجاد کنید، تا به برکت قبر پیامبر(ص) از طرف خدا باران نازل شود. آنها به این دستور عمل کردند و باران فراوانى بارید.»(14)
این روایت بیانگر آن است که عایشه یکى از همسران رسول خدا(ص) قبلاً مسأله مطلوب بودن توسّل و نتیجه بخشى آن را در عصر رسول خدا(ص) تجربه کرده بود، که چنین سفارشى نمود.
5 - ابن شهرآشوب در مناقب به سند خود از امام باقر (ع) نقل مىکند: در عصر رسول خدا(ص) مردى گناهى کرد، و سپس خود را مخفى نمود( تا او را دستگیر نکنند) تا اینکه روزى در خفا در یک راه خلوت حسن و حسین(ع) را دید، آنها را بر دوش خود گرفت و به محضر رسول خدا(ص) آمد و ملتمسانه عرض کرد: «اى رسول خدا! من پناه آوردهام به خدا، و به وسیله این دو کودک.»
پیامبر (ص) آن چنان خندید، به گونهاى که دستش را بر دهانش گرفت، آنگاه به آن مرد گفت: «اذهب فانت طلیقٌ؛ برو که تو آزاد شده هستى.»
سپس به حسن و حسین(ع) فرمود: این مرد شما را در مورد نجات خود، شفیع خود قرار داد تا او را شفاعت کنید. در این هنگام این آیه نازل شد:«ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً؛اگر آنها که به خود ظلم کردند نزد تو مىآمدند، و از خدا طلب آمرزش مىکردند، و پیامبر هم براى آنها استغفار مىکرد، خدا را توبهپذیر مىیافتند.»(15)
6 - شیخ صدوق(ره) نقل مىکند: مردى از اهالى بلخ برده (غلام)اى داشت، به همراه او به مشهد براى زیارت مرقد حضرت امام رضا(ع) آمدند، در آنجا آن غلام به امام متوسل شد که خداوند وسیله آزادى او را از بردگى فراهم کند، و نیز داراى همسر و باغى شود، او و اربابش پس از سجده طولانى در حرم حضرت رضا(ع) برخاستند، ارباب هماندم بى آنکه به خواسته غلامش آگاه باشد به او رو کرد و گفت: تو را در راه خدا آزاد کردم، و نیز فلان کنیزم را آزاد نمودم و او را همسر تو گرداندم و مهریه او را بر عهده گرفتم. و فلان باغ را نیز به شما دونفر وقف نمودم، و شما نیز آن را بعد از خود وقف نسل خود کنید. غلام با شنیدن این گفتار، منقلب شد و گریه کرد و گفت: «سوگند به خدا و سوگند به این امام همام من در سجده همین تقاضا را از حضرت رضا(ع) نمودم، و به آن حضرت متوسل شدم، اینک مىبینم به نتیجه رسیدم.»(16)
در قسمت آخر این گفتار نظر شما را به مناظره جالب دکتر تیجانى با آیت اللّه العظمى شهید سید محمد باقر صدر جلب مىکنم:
دکتر سید محمد تیجانى از اهالى تونس که از اهل تسنن و مالکى بود و شیعه شده و چندین کتاب پیرامون حقانیت تشیع نوشته در یکى از کتابهایش به نام «ثمّ اهتدیت» مىنویسد: به نجف اشرف سفر کردم، و توسط یکى از دوستانم به محضر آیت اللّه العظمى سید محمد باقر صدر(17) رسیدم نخست از ایشان پرسیدم: علماى سعودى مىگویند دست بر قبر کشیدن و توسل به صالحین و تبرّک جویى از آنان، شرک به خدا است، نظر شما چیست؟ آیت اللّه صدر فرمود: «هرگاه دست کشیدن بر قبر و توسّل جستن به این نیت باشد که آنها(بدون اذن خدا) نفع و ضرر مىرسانند چنین کارى شرک است، ولى مسلمانان یکتاپرست مىدانند که تنها خدا نفع و ضرر مىرساند، و اولیاء خدا وسیله و واسطه هستند، بنابراین با این نیت که آنها واسطه هستند هرگز شرک نیست. همه مسلمین از سنّى و شیعه از عصر رسول خدا(ص) تا کنون در این امر اتفاق نظر دارند. به استثناى وهّابیان که در قرون جدید پیدا شدهاند(18) و بر خلاف اجماع مسلمین رفتار مىنمایند. و دست بر قبر کشیدن و توسل به اولیاء خدا را شرک مىدانند.» آنگاه فرمود: مرحوم سید شرف الدّین (محقق بزرگ اسلامى، صاحب کتاب ارزشمند المراجعات) در عصر سلطنت عبدالعزیز سعودى، توسط او به مناسبت عید قربان دعوت شد، آقاى شرف الدین این دعوت را پذیرفت و نزد عبدالعزیز سعودى رفت، و یک جلد قرآن که داراى جلدى پوستین بود به شاه عربستان(عبدالعزیز) هدیه کرد، شاه آن را گرفت و بوسید و به عنوان احترام بر پیشانى خود گذاشت. سید شرف الدین از این فرصت استفاده نمود و ناگهان گفت: «اى شاه! چرا این جلد را مىبوسى و این گونه از آن احترام مىنمایى، با این که این جلد چیزى جز پوست بز نیست؟» شاه گفت: غرض من از بوسیدن جلد، قرآنى است که در داخل آن قرار دارد، نه خود جلد. آقاى شرف الدین بىدرنگ فرمود: احسنت اى پادشاه! ما شیعیان نیز وقتى پنجره یا اطاق قبر پیامبر(ص) را مىبوسیم،مىدانیم که آهن نمىتواند کارى کند، غرض ما آن کسى است که ماوراى این آهنها و چوبها است. ما مىخواهیم به رسول خدا(ص) احترام کنیم همان گونه که شما با بوسیدن پوست بز، به قرآن کریم احترام کردى. شاه سخن شرف الدین را پذیرفت، و حاضران تکبیر گفتند، در آن سال او اجازه داد که از تبرکجویى به قبر رسول خدا(ص) جلوگیرى نکنند.(19) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. لسان العرب، واژه وسل، ج 11، ص 724. 2. سوره مائده، آیه 35. 3. «انّ افضل ماتوسّل به المتوسّلون...»(نهج البلاغه، خطبه 110) ماجراى اصحاب رقیم که در روایات آمده حاکى است که توسّل به اعمال نیک موجب نجات خواهد شد(نورالثقلین، ج 3، ص 249) 4. چنان که در آیه 7 و 8 سوره یوسف استفاده مىشود. 5. سوره نساء، آیه 64. 6. سوره یوسف، آیه 97 و 98. 7. سوره بقره، آیه 37. 8. احتجاج طبرسى، به نقل نورالثقلین، ج1، ص 67. نظیر این مطلب در کتاب وفاء الوفاء، ج 3، ص 1371، و کتاب التوصل الى حقیقة التوسّل، ص 215 نقل شده است. 9. سوره بقره، آیه 124. 10. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 68. 11. وفاء الوفاء، ص 372، التوصّل الى حقیقة التوسّل، چاپ بیروت، ص 158. 12. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 20، ص 315 و 316. 13. محدّث قمى، انوار البهیه، ص 35. 14. تفسیر روح المعانى، ج 4، ص 114 و 115. 15. مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 400؛ بحار، ج 43، ص 318. 16. عیون اخبار الرّضا، ج 2، ص 282. 17. شهید صدر در 47 سالگى در شب 19 فروردین سال 1359 ه.ش به دست دژخیمان بعث عراق به شهادت رسید. 18. مسلک وهابیت به شیخ محمد فرزند عبدالوهّاب منسوب است. وى در سال 1153 هجرى قمرى، عقیده وهّابىگرى را تأسیس و منتشر نمود. 19. اقتباس از کتاب آنگاه...هدایت شدم، ص 92 و 93.
توسّل از خانواده وسیله است، و به معنى واسطه قرار دادن چیزى براى تقرّب به خداوند متعال است، مانند این که نردبان وسیله رفتن به پشت بام و آسانسور وسیله رفتن به طبقات بالاى ساختمان است، و یا هواپیما وسیله رفتن از اینجا به مکه است و... به این منظور لغت شناس معروف مىنویسد:«توسّل الیه بکذا؛ تقرّب الیه بحرمةٍ آصرةٍ تعطفه علیه؛به فلان موجود متوسّل شد، یعنى به وسیله احترام و مقام آنچه نظر وى را جلب مىکند به او نزدیک گردید.»(1)
یکى از مصادیق توسّل، واسطه قرار دادن پیامبران و امامان و اولیاء خدا در درگاه الهى است. یعنى ما خود را در پیشگاه الهى، حقیر و گنهکار مىدانیم از این رو خود را لایق نمىدانیم که به طور مستقیم، با ذات پاک الهى تماس بگیریم، بلکه یکى از آبرومندان درگاهش را که یکتاپرست کامل و حقیقى است و در دریاى توحید غرق است واسطه قرار مىدهیم، تا خداوند به آبروى او به ما لطف کند، جاى بسى تعجب است که بعضى (مانند وهّابیان) این گونه توسل را شرک مىدانند، در صورتى که اگر با توجّه عمیق بیندیشیم مىتوانیم دریابیم که این گونه توسل، عین توحید است، زیرا اولاً ما از اولیاء خدا به طور مستقل چیزى نمىخواهیم، بلکه آنها را واسطه قرار مىدهیم، و ثانیاً آنها از این رو که عبد خالص وفانى در ذات پاک خدا هستند، و داراى توحید کامل در ابعاد مختلف مىباشند واسطه قرار مىدهیم، چرا که خود را داراى توحید ناقص مىدانیم، بنابراین واسطه قرار دادن انسانهاى والا که در اوج توحید هستند، موجب تقویت توحید، و بیزارى بیشتر از هرگونه شرک است، نه این که موجب شرک باشد. توسل از دیدگاه قرآن
در قرآن در آیات متعدد به مسأله صحیح بودن توسل، تصریح یا اشاره شده است، و از آنها به خوبى استفاده مىشود که وسیله و واسطه قراردادن شخصیتهاى آبرومند نه تنها ممنوع نیست، بلکه شایسته و محبوب خواهد بود. به عنوان نمونه نظر شما را به چند آیه جلب مىکنیم:
1- «یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا اللّه و ابتغوا الیه الوسیلة ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و وسیلهاى براى تقرّب به او بجویید».(2)
منظور از وسیله در این آیه همان وسیله قرار دادن و وساطت چیزى است که موجب تقرّب به درگاه خدا است. که مهمترین آنها عبارت است از: ایمان به خدا و رسول خدا(ص)، جهاد، اخلاص، نماز، زکات، روزه،حج و عمره، صله رحم، صدقه پنهانى و آشکار و هرگونه کار نیک که انسان را از سقوط نجات دهد، چنان که این مطلب در فرازى از گفتار حضرت على(ع) آمده است.(3)
به طور کلى از روایات استفاده مىشود که توسل بر چهار گونه است: 1- توسل به ایمان 2- توسل به کارهاى نیک 3- توسل به دعاى بندگان صالح(4)4- توسل به اولیاى خدا، چنان که در صدر اسلام تا کنون بین مسلمانان، معمولى و متعارف بوده و هست.
2- «ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه تواباً رحیماً؛ (5) و اگر این مخالفان هنگامى که به خود ستم مىکردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مىگذاشتند) به نزد تو (اى پیامبر) مىآمدند، و از خدا طلب آمرزش مىکردند، و پیامبر هم براى آنها استغفار مىکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مىیافتند.»
این آیه بیانگر آن است که واسطه قرار دادن پیامبر(ص) براى شفاعت و دعا کردن براى انسانهاى گنهکار، مطلوب و مفید بوده و موجب نتیجه خوب خواهد شد.
و از آیه 114 سوره توبه که بیانگر استغفار ابراهیم خلیل(ع) براى پدرش است نیز این مطلب را تأیید مىکند.
3- قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انّا کنّا خاطئین - قال سأستغفر لکم ربّى انّه هو الغفور الرّحیم؛(6) (فرزندان یعقوب به پدر خود) گفتند: اى پدر ما از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کار بودیم - یعقوب گفت: به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مىطلبم، که او آمرزنده و مهربان است.»
بنابراین مطابق این آیات، توسل به دعاى بندگان شایسته، و واسطه قرار دادن آنها در درگاه الهى روا و جایز است.
نمونه هایى از مطلوبیت توسل در روش پیامبر(ص) و امامان(ع)
از سیره درخشان زندگى پیامبران و پیامبر اسلام و امامان (ع) فهمیده مىشود که آن حضرات توسل دیگران را تأیید نموده و یا خود به اولیاء خدا توسل جستهاند، با توجه به اینکه آنها فانى در توحید و آموزگار آن بوده و از هرگونه شرک دورى مىجستند، تأیید آنها دلیل بر این است که مسأله توسل هیچ گونه ناسازگارى با اصل توحید ندارد، بلکه وسیلهاى سالم و کارساز براى تقرب به درگاه ذات پاک خدا است، در این راستا نظر شما را به نمونههاى زیر جلب مىکنیم:
1- در روایات متعدد آمده پیامبرانى مانند حضرت آدم، نوح ، ابراهیم، موسى و... پنج تن آل عبا(ع) را در درگاه الهى واسطه قرار دادهاند، در قرآن مىخوانیم: «فتلقّى آدم من ربّه کلماتٍ فتاب علیه؛(7)سپس آدم (ع) از پروردگار خود کلماتى دریافت داشت، (و با آنها توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت.» مطابق روایات متعددى که از طرق ائمه اهل بیت(ع) رسیده، مقصود از این کلمات، بهترین مخلوقات خدا محمّد(ص)، على،فاطمه، حسن و حسین(ع) بودهاند. از جمله از امام صادق(ع) روایت شده که پیامبر(ص) فرمود: آدم(ع) هنگام توبه به درگاه الهى گفت: «اللّهمّ انّى اسئلک بحقّ محمّدٍ و آل محمّدٍ لمّا غفرت لى؛ خدایا از درگاه تو به حق محمّد (ص) و آل او مسئلت مىجویم که مرا بیامرزى.»(8)
نیز روایت شده شخصى از امام صادق(ع) پرسید: منظور از کلمات در آیه «و اذ ابتلى ابراهیم ربّه بکلماتٍ فاتمّهنّ؛(9)به خاطر بیاورید هنگامى که خداوند ابراهیم را به وسایل مختلف آزمود.» چیست؟ امام صادق (ع) فرمود: همان کلماتى است که آدم (ع) آنها را از خدا دریافت نمود و به وسیله آنها توبه کرده و توبهاش پذیرفته شد، و آن این بود که به خدا عرض کرد: «یا ربّ اسئلک بحق محمّدٍ و علىٍّ و فاطمة و الحسن و الحسین الّا تبت علىّ ؛پروردگارا! به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسین (ع) از درگاهت مسئلت دارم که توبهام را بپذیر.»(10)
2- ترمذى دانشمند معروف اهل تسنن به عنوان شاهد بر جواز توسل روایت مىکند: مردى نابینا به محضر پیامبر(ص) آمد و گفت از خدابخواه تا به من سلامتى چشم بدهد. پیامبر(ص) فرمود: اگر بخواهى دعا مىکنم و اگر بخواهى تأخیر مىاندازم و این بهتر است. او عرض کرد اکنون دعا کن، آن حضرت به او فرمود: وضوى کامل بگیر و دو رکعت نماز بخوان و این گونه دعا کن: «پروردگارا! من از تو درخواست مىکنم به وسیله محمّد (ص) پیامبر رحمت، اى محمّد! من به وسیله تو به درگاه خدا متوجّه مىشوم، خداوندا او را شفیع من ساز.» نابینا به این دستور عمل کرد، و بینا شد.(11)
از این روایت به خوبى استفاده مىشود که پیامبر(ص) توسل را به آن شخص نابینا دستور داد، و توسل مطلوب اسلام و موجب نتیجه سودمند است.
3- ابن ابى الحدید دانشمند معروف اهل تسنن از على (ع) چنین روایت مىکند: «...روزى از رسول خدا(ص) درخواست دعا براى آمرزش کردم، آن حضرت برخاست و دو رکعت نماز خواند و سپس دست به سوى آسمان بلند کرد و عرض نمود: «اللّهم بحقّ علىٍّ عندک اغفر لعلىٍّ ؛خداوندا! به حق آن مقامى که على(ع) در پیشگاه تو دارد على(ع) را ببخش.»(12)
4- روایت شده حضرت زهرا(س) هنگام رحلت جان سوز رسول خدا(ص) در بالین او نشسته بود و این شعر ابوطالب را مىخواند:
و ابیض یستسقى الغمام بوجهه
ثمال الیتامى عصمةٌ للارامل
سفید رویى که مردم به برکت چهره او از درگاه خدا طلب باران مىکنند، او که فریادرس یتیمان و پناه بیوه زنان است.»(13)
در صحیح دارمى از ابن جوزا روایت شده یک سال در مدینه قحطى سختى رخ داد، بعضى شکایت به عایشه بردند، او سفارش کرد که بر فراز قبر رسول خدا(ص) بروید و روزنهاى در سقف ایجاد کنید، تا به برکت قبر پیامبر(ص) از طرف خدا باران نازل شود. آنها به این دستور عمل کردند و باران فراوانى بارید.»(14)
این روایت بیانگر آن است که عایشه یکى از همسران رسول خدا(ص) قبلاً مسأله مطلوب بودن توسّل و نتیجه بخشى آن را در عصر رسول خدا(ص) تجربه کرده بود، که چنین سفارشى نمود.
5 - ابن شهرآشوب در مناقب به سند خود از امام باقر (ع) نقل مىکند: در عصر رسول خدا(ص) مردى گناهى کرد، و سپس خود را مخفى نمود( تا او را دستگیر نکنند) تا اینکه روزى در خفا در یک راه خلوت حسن و حسین(ع) را دید، آنها را بر دوش خود گرفت و به محضر رسول خدا(ص) آمد و ملتمسانه عرض کرد: «اى رسول خدا! من پناه آوردهام به خدا، و به وسیله این دو کودک.»
پیامبر (ص) آن چنان خندید، به گونهاى که دستش را بر دهانش گرفت، آنگاه به آن مرد گفت: «اذهب فانت طلیقٌ؛ برو که تو آزاد شده هستى.»
سپس به حسن و حسین(ع) فرمود: این مرد شما را در مورد نجات خود، شفیع خود قرار داد تا او را شفاعت کنید. در این هنگام این آیه نازل شد:«ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً؛اگر آنها که به خود ظلم کردند نزد تو مىآمدند، و از خدا طلب آمرزش مىکردند، و پیامبر هم براى آنها استغفار مىکرد، خدا را توبهپذیر مىیافتند.»(15)
6 - شیخ صدوق(ره) نقل مىکند: مردى از اهالى بلخ برده (غلام)اى داشت، به همراه او به مشهد براى زیارت مرقد حضرت امام رضا(ع) آمدند، در آنجا آن غلام به امام متوسل شد که خداوند وسیله آزادى او را از بردگى فراهم کند، و نیز داراى همسر و باغى شود، او و اربابش پس از سجده طولانى در حرم حضرت رضا(ع) برخاستند، ارباب هماندم بى آنکه به خواسته غلامش آگاه باشد به او رو کرد و گفت: تو را در راه خدا آزاد کردم، و نیز فلان کنیزم را آزاد نمودم و او را همسر تو گرداندم و مهریه او را بر عهده گرفتم. و فلان باغ را نیز به شما دونفر وقف نمودم، و شما نیز آن را بعد از خود وقف نسل خود کنید. غلام با شنیدن این گفتار، منقلب شد و گریه کرد و گفت: «سوگند به خدا و سوگند به این امام همام من در سجده همین تقاضا را از حضرت رضا(ع) نمودم، و به آن حضرت متوسل شدم، اینک مىبینم به نتیجه رسیدم.»(16)
در قسمت آخر این گفتار نظر شما را به مناظره جالب دکتر تیجانى با آیت اللّه العظمى شهید سید محمد باقر صدر جلب مىکنم:
دکتر سید محمد تیجانى از اهالى تونس که از اهل تسنن و مالکى بود و شیعه شده و چندین کتاب پیرامون حقانیت تشیع نوشته در یکى از کتابهایش به نام «ثمّ اهتدیت» مىنویسد: به نجف اشرف سفر کردم، و توسط یکى از دوستانم به محضر آیت اللّه العظمى سید محمد باقر صدر(17) رسیدم نخست از ایشان پرسیدم: علماى سعودى مىگویند دست بر قبر کشیدن و توسل به صالحین و تبرّک جویى از آنان، شرک به خدا است، نظر شما چیست؟ آیت اللّه صدر فرمود: «هرگاه دست کشیدن بر قبر و توسّل جستن به این نیت باشد که آنها(بدون اذن خدا) نفع و ضرر مىرسانند چنین کارى شرک است، ولى مسلمانان یکتاپرست مىدانند که تنها خدا نفع و ضرر مىرساند، و اولیاء خدا وسیله و واسطه هستند، بنابراین با این نیت که آنها واسطه هستند هرگز شرک نیست. همه مسلمین از سنّى و شیعه از عصر رسول خدا(ص) تا کنون در این امر اتفاق نظر دارند. به استثناى وهّابیان که در قرون جدید پیدا شدهاند(18) و بر خلاف اجماع مسلمین رفتار مىنمایند. و دست بر قبر کشیدن و توسل به اولیاء خدا را شرک مىدانند.» آنگاه فرمود: مرحوم سید شرف الدّین (محقق بزرگ اسلامى، صاحب کتاب ارزشمند المراجعات) در عصر سلطنت عبدالعزیز سعودى، توسط او به مناسبت عید قربان دعوت شد، آقاى شرف الدین این دعوت را پذیرفت و نزد عبدالعزیز سعودى رفت، و یک جلد قرآن که داراى جلدى پوستین بود به شاه عربستان(عبدالعزیز) هدیه کرد، شاه آن را گرفت و بوسید و به عنوان احترام بر پیشانى خود گذاشت. سید شرف الدین از این فرصت استفاده نمود و ناگهان گفت: «اى شاه! چرا این جلد را مىبوسى و این گونه از آن احترام مىنمایى، با این که این جلد چیزى جز پوست بز نیست؟» شاه گفت: غرض من از بوسیدن جلد، قرآنى است که در داخل آن قرار دارد، نه خود جلد. آقاى شرف الدین بىدرنگ فرمود: احسنت اى پادشاه! ما شیعیان نیز وقتى پنجره یا اطاق قبر پیامبر(ص) را مىبوسیم،مىدانیم که آهن نمىتواند کارى کند، غرض ما آن کسى است که ماوراى این آهنها و چوبها است. ما مىخواهیم به رسول خدا(ص) احترام کنیم همان گونه که شما با بوسیدن پوست بز، به قرآن کریم احترام کردى. شاه سخن شرف الدین را پذیرفت، و حاضران تکبیر گفتند، در آن سال او اجازه داد که از تبرکجویى به قبر رسول خدا(ص) جلوگیرى نکنند.(19) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. لسان العرب، واژه وسل، ج 11، ص 724. 2. سوره مائده، آیه 35. 3. «انّ افضل ماتوسّل به المتوسّلون...»(نهج البلاغه، خطبه 110) ماجراى اصحاب رقیم که در روایات آمده حاکى است که توسّل به اعمال نیک موجب نجات خواهد شد(نورالثقلین، ج 3، ص 249) 4. چنان که در آیه 7 و 8 سوره یوسف استفاده مىشود. 5. سوره نساء، آیه 64. 6. سوره یوسف، آیه 97 و 98. 7. سوره بقره، آیه 37. 8. احتجاج طبرسى، به نقل نورالثقلین، ج1، ص 67. نظیر این مطلب در کتاب وفاء الوفاء، ج 3، ص 1371، و کتاب التوصل الى حقیقة التوسّل، ص 215 نقل شده است. 9. سوره بقره، آیه 124. 10. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 68. 11. وفاء الوفاء، ص 372، التوصّل الى حقیقة التوسّل، چاپ بیروت، ص 158. 12. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 20، ص 315 و 316. 13. محدّث قمى، انوار البهیه، ص 35. 14. تفسیر روح المعانى، ج 4، ص 114 و 115. 15. مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 400؛ بحار، ج 43، ص 318. 16. عیون اخبار الرّضا، ج 2، ص 282. 17. شهید صدر در 47 سالگى در شب 19 فروردین سال 1359 ه.ش به دست دژخیمان بعث عراق به شهادت رسید. 18. مسلک وهابیت به شیخ محمد فرزند عبدالوهّاب منسوب است. وى در سال 1153 هجرى قمرى، عقیده وهّابىگرى را تأسیس و منتشر نمود. 19. اقتباس از کتاب آنگاه...هدایت شدم، ص 92 و 93.