ارزش وقت در سیره پیشوایان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
سرمایه گرانبها
بى شک وقت و فرصت بزرگترین سرمایه گرانبها و بىنظیر براى بشر است، که مىتوان در استفاده بهینه از آن، در همه عرصهها به پیش رفت و به عالىترین درجات مادى و معنوى نایل گشت.
وقت یعنى فرصتها، ساعتها، روزها و ماهها و سالها بلکه دقیقهها و ثانیهها و لحظهها، بهرهگیرى از وقت بزرگترین توفیقى است که نصیب بشر مىشود، و او مىتواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد، و به پیروزى در همه ابعاد دست یابد، وقت گوهر ناب و گران سنجى است که ارزش هیچچیز را نمىتوان با آن مقایسه کرد، این که مىگویند وقت طلاست، تعریف صحیحى نیست، چرا که:
وقت گذشته را نتوانى خرید باز
مفردش خیره کاین گهر پاک بىبهاست
سعدى چیزى را براى سنجش ارزش وقت نیافته جز شب قدر را که مطابق قرآن بهتر از هزار ماه است آنجا که گوید:
قضا روزگارى زمن در ربود
که هر روزش از پى شب قدر بود
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف
که فرصت عزیز است و الوقت ضیف
وقت همان عمر انسان است که سرمایهاى بالاتر از آن نیست، مشروط بر این که از آن براى رشد و ترقى ظاهر و باطن استفاده شود، یعنى وقت نردبان ترقى گردد، و گرنه نه تنها سرمایه نیست بلکه شرمایه، و وسیله شرّ و تیره بختى است. بر همین اساس امام سجّاد(ع) در فرازى از دعاى خود به خداوند عرض مىکند: «وَ عَمِّرنِى ماکانَ عُمرِى بِذلَةً فِى طاعَتِکَ، فَاِذا کانَ عُمرِى مَرتَعاً لِلشَّیطانِ فاقبِضنِى اِلَیکَ؛ عمر طولانى تا هنگامى که عمرم در راه اطاعت تو صرف شود به من عطا کن، و هرگاه عمرم چراگاه شیطان گردد، جانم را قبل از پیشى گرفتن عذابت بگیر.»(1)
و در فراز دیگر عرض مىکند: «وَ نبّهِنى لِذِکرِکَ فِى اَوقات الغَفلَةِ، وَ استَعمِلنِى
بِطاعَتِکَ فِى اَیّامِ المُهلَةِ؛ خدایا مرا در وقتهاى غفلت و بىخبرى، براى یاد خودت هوشیار و بیدار کن، و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگى بگمار.»(2)
انسانها معمولاً وقت را فداى مال و ثروت مىکنند، و آن را وسیله ترقى مادى قرار مىدهند، در صورتى که باید مال و ثروت در خدمت وقت باشد، و آنها را وسیله بهرهمندى برتر از وقت قرار داد. بر همین اساس پیامبر(ص) فرمود: «کُن عَلى عُمرِکَ اَشَحُّ مِنک عَلى دِرهَمِکَ وَ دِینارِک؛ در مورد حفظ عمر خود بخیلتر از پول و ثروت خود باش.»(3)
به طور کلى هرکس براى وقت ارزش قایل شد، و از آن با آگاهى و جدّیت استفاده صحیح نمود، به جایى رسید، و هرکس آن را عاطل و باطل نمود، قطعاً خود را تیره بخت نموده و درچاه هلاکت انداخته است. از این رو حضرت على(ع) فرمود: «وقتهاى زندگى تو جزء جزء عمر تو است، پس بکوش که هیچ وقتى از عمر تو جز در موارد امورى که عامل نجاتت است تلف نشود.»(4) چگونگى استفاده از وقت
چگونگى استفاده بهینه از وقت به این است که انسان با برنامه ریزى صحیح، کارهاى مثبت خود را با تنظیم خاصى بین ساعات شبانه روز تقسیم کند، و هر ساعت یا هر چند ساعت را براى انجام کارى قرار داده، و به این برنامه و نظم ادامه دهد، به گونهاى که اگر روزى در نظم و برنامهاش خللى وارد شد احساس چالش و کمبود نموده و به جبران آن بپردازد، مثلاً در امور معنوى و خودسازى، چنان که علماى اخلاق گفتهاند وقتى که صبح فرا رسید تا شب هنگام خواب پنج مرحله را با ترتیب و برنامه خاص بپیماید که عبارتند از: مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و مکافئه. یعنى در مرحله نخست با خدا و خود شرط و عهد کند که گناه نکند و دچار لغزش نگردد. در مرحله دوم، مراقب و متوجه باشد که به عهد خود وفا نماید، و با مراقبت و نگهبانى جدّى به ترک گناه ادامه دهد، و با اراده نیرومند از ورود گناه بر زندگیش جلوگیرى نماید، و در مرحله سوم در پایان کار، خود را محاسبه کند، و اعمال و گفتارش راحسابرسى نماید، و با کنترل دقیق ریز و درشت کارهاى خود را تجزیه و تحلیل نماید، در مرحله چهارم هرگاه دریافت که در حسابرسى خود دچار گناه و لغزشى شده است توبه کند، و با عتاب و سرزنش خود، نفس سرکش خویش را رام نموده و طغیان آن را سرکوب نماید. و در مرحله پنجم توجه داشته باشد که گناه موجب چالش شده، با انجام کارهاى نیک آن را جبران نماید، و خلأ به وجود آمده را پُر کند.
این برنامه ریزى پنج مرحلهاى یک نوع وقتشناسى، و بهرهمندى از فرصت طلایى وقت است، که قطعاً باعث رشد و تعالى شده و موجب نجات و پیروزى در دو جهان خواهد شد. امیرمؤمنان على(ع) براى استفاده از ساعات شبانه روز و چگونگى بهرهمندى از آن ساعتها در سخنى مىفرماید:«انسان با ایمان ساعتهاى زندگیش را به سه بخش تقسیم مىکند، 1- بخشى را به مناجات با خدا و برقرارى ارتباط با آفریدگار جهان مىپردازد. 2- و بخشى را در طریق تأمین هزینه زندگى و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) به کار مىگیرد 3- و بخش دیگر را براى استراحت و بهرهگیرى از لذّتهاى حلال و آرامش بخش روح و روان برمىگزیند، و براى خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکى از این سه مورد باشد، یعنى تأمین معاش، و عبادت و آباد نمودن آخرت یا بهرهگیرى از لذّت و آسایش غیر حرام.»(5) ارزش وقت از دیدگاه قرآن
در قرآن به قدرى به وقت احترام شده که گویى در اوج ارزشها و مادر فضایل است، تا آنجا که خداوند به آن سوگند یاد نموده و مىفرماید: «والعصر؛ سوگند به وقت»(6)
زیرا عصر به معنى زمان و روزگار است، که در تفسیر این آیه به عنوان یکى از تفاسیر ذکر شده، و زمان همان وقت است.
در قرآن آنچه را که موجب اتلاف وقت مىشود به عنوان لغو، باطل، افراط و به طور کلّى بیهوده گرایى و پوچى، از آن سرزنش شده است، چرا که موجب نابودى عالىترین سرمایه زندگى، و آفت زیست سالم مىگردد، خداوند در تعریف انسان با ایمان مىفرماید: «و الّذین هم عن اللّغو معرضون؛ مؤمنان از کارهاى بیهوده روىگردان هستند.»(7) نیز در چندین آیه، خسارت و آه و افسوس آنان را که به وقت اهمّیت ندادند، در قیامت متذکر شده در یکجا مىفرماید: «و خسر هنا لک المبطلون؛ در قیامت اهل باطل و اتلافگران وقت زیان خواهند دید.»(8) و در مورد دیگر مىفرماید: «ان تقول نفسٌ یا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه؛ باید ترسید از آن روزى(قیامت) که انسان بیهوده گرا بگوید افسوس بر من از افراط کارى و کوتاهىهایى که در راه اطاعت خدا نمودم.»(9)
تا آنجا که با ناله و فریاد مىگویند به دنیا باز گردیم و از وقت استفاده کنیم، ولى به آنها گفته مىشود، ما عمر و وقت وسیعى در اختیار شما گذاشتیم، چرا استفاده نکردید؟ «و هم یصطرخون فیها ربّنا اخرجنا...؛ دوزخیان فریاد مىزنند پروردگارا! ما را از دوزخ خارج کن تا عمل صالحى انجام دهیم، غیر از آنچه انجام دادیم(در پاسخ به آنان گفته مىشود) آیا شما را به اندازهاى وقت وسیع ندادیم به طورى که هر کس پندپذیر است، پندها را بپذیرد و آیا انذار کننده الهى به سراغ شما نیامد؟ اکنون عذاب الهى را بچشید که براى ظالمان هیچ یاورى نیست.»(10)
چنان که ملاحظه مىکنید قرآن با تعبیرات گوناگون و هشدارهاى شدید، ما را به بهرهگیرى صحیح از وقت فراخوانده، و اتلافگران وقت را به عذابهاى سخت تهدید نموده است، بنابراین آنان که وقت خود را به بطالت مىگذرانند در حقیقت بر ضد قرآن گام برداشته، و در راه گمراهى افتادهاند، چرا که قرآن قدردانى از وقت را از ارکان اصلى ایمان، و وسیله نجات و پیروزى قرار داده است. آخرین سخن این که به فرموده قرآن یکى از پرسشهایى که کافران از پیامبر(ص) نمودند در مورد فواید ماهها بود، خداوند به پیامبر(ص) وحى کرد: «قل هى مواقیتٌ للنّاس...؛بگو این ماهها نشان دهنده وقتها براى نظام زندگى مردم است.»(11)
از این عبارت مىتوان این نتیجه را گرفت که: زندگى فردى و اجتماعى، هیچ کس بدون وقتشناسى و ایجاد نظم و برنامه به سامان نمىرسد، نظم در تقسیم صحیح وقت، نظم در برنامه ریزى، نظم در مدیریت و اجرا، ما با یک نگاه به جهان هستى مىفهمیم که همه چیز بر اساس نظم دقیق است، بنابراین بیهوده گرایى، درست گام نهادن بر خلاف نظم است، همان گونه که گردش ماه وسیلهاى براى نظام زمان بندى شده است، ما نیز باید همسو با این نظام، با برنامه ریزى صحیح حرکت کنیم، و زندگى معنوى و مادى خود را با آن هماهنگ سازیم، و این هماهنگى همان استفاده مطلوب از وقتها، فرصتها و لحظهها است. وقتشناسى در سیره پیشوایان
پیامبران و امامان (ع) به طور مکرر مردم را به اغتنام فرصتها و اهمیت دقت و استفاده صحیح از آن سفارش مىکردند، و خود در این راستا پیشتاز و الگو بودند، پیامبر(ص) به ابوذر فرمود: «اِغتَنِم خَمساً قَبلَ خَمسٍ،حَیاتَکَ قَبلَ مَوتِکَ، وَ صِحَّتَکَ قَبلَ سُقمِک وَ فِراغَکَ قَبلَ شُغلِک، وَ شَبابَکَ قَبلَ هِرَمِکَ، وَ غِناکَ قَبل فَقرِک؛ پنج چیز را قبل از فرارسیدن پنج چیز دیگر غنیمت بشمار؛ زندگى قبل از مرگ، سلامتى قبل از بیمارى، فراغت قبل از اشتغال، جوانى قبل از پیرى،و بىنیازى را قبل از تهى دستى .»(12)
امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «تزوّد من یومک لغدک، واغتنم عفو الزّمان، و انتهز فرصة الامکان؛ از امروزت براى فردایت توشه برگیر، و فراهم شدن وقت را غنیمت شمار، و از فرصت و مهلت و امکانات استفاده کن.»(13)
نیز فرمود: «المؤمن مشغولٌ وقته؛ همه وقت مؤمن پراست، و او در همه وقتش به کارهاى مثبت اشتغال دارد.»(14)
نیز در ضمن نامهاى به یکى از اصحاب فرمود: «با آنچه از عمرت باقى مانده از گذشته جبران کن، فردا و پس فردانگو( و کار امروز را به فردا وانگذار) زیرا گذشتگانى که به هلاکت رسیدند، به خاطر پایدارى در آرزوها و امروز و فردا کردن بود، تا آنگاه که ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سویشان آمد، در حالى که غافل بودند.»(15)
نیز فرمود:«مِنَ الخُرقِ؛ اَلمُعاجَلَةُ قَبلَ الاِمکانِ، وَ اَلاَناة قَبلَ الفُرصَةِ؛ شتاب در کار پیش از آمادگى و توانایى، ابلهى است، همان گونه که اتلاف وقت پس از فراهم شدن فرصت از ابلهى و نادانى مىباشد.»(16)
نیز فرمود: «و الفرصة تمرّمرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخیر؛ فرصت وقت همچون ابر مىگذرد، فرصتهاى نیک را غنیمت بشمارید، و قبل از گذشتن، از آنها بهره بگیرید.»(17)
و از سخنان، امام صادق(ع) است: «لیس شىء اعزّ من قلبک و وقتک؛ هیچ چیزى عزیزتر از روح و وقت تو نیست.»(18)
برهمین اساس پیامبران و امامان و اولیاء خدا بیشترین استفاده را از وقت خود نموده و وقت گذرانى بیهوده را از گناهان بزرگ مىشمردند، به عنوان نمونه:
1- پیامبر اسلام (ص) سراسر عمر خود را در راه ارشاد مردم و جهاد با دشمنان و تأمین هزینه زندگى و تعلیم و آموزش گذراند، و از لحظه لحظههاى عمرش کمال استفاده را نمود. تا آنجا که روزى به مسجد براى عبادت رفت، در آنجا ابوذر غفارى وقت را غنیمت شمرد، و نزد پیامبر(ص) شتافت و به طور مکرر از آن حضرت خواست که موعظه کند، پیامبر (ص) از همان فرصت استفاده کامل کرد، و با آب زلال موعظههاى طولانى و سرشار از حکمت خود روح تشنه ابوذر را سیراب نمود.(19) این مواعظ به قدرى طولانى است که شاید براى ذکر آن نیاز به بیش از ده ساعت وقت است، آرى پیامبر(ص) براى تربیت شاگرد، این چنین وقت گرانبهاى خود را به طور رایگان در اختیار شاگردان مىگذاشت. در ابتداى این مواعظ آمده: ابوذر مىگوید: روزى در مدینه به مسجد النّبى رفتم، پیامبر(ص) را در آنجا دیدم، تنها بود از وقت استفاده کرده به محضرش رفتم، و تقاضاى موعظه کردم...» آنگاه پیامبر(ص) به سؤالات ابوذر پاسخ مىداد، و مواعظ آن حضرت بسیار طول کشید.(20)
فرازى از سخنان پیامبر(ص) به ابوذر در رابطه با ارزش وقت و استفاده صحیح از آن این بود: «اى اباذر! بر خردمندى که عقلش مغلوب هواى نفسش نیست لازم است که ساعات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسیم کند: 1- بخشى از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاک او بپردازد، و بخش دوم رابه حساب رسى خود اختصاص دهد، و بخش سوم را به تفکر در مخلوقات خدا بگذراند، و بخش چهارم را به بهره مندى از لذّات و شادىها و آسایش از راه حلال مصرف کند، چرا که این بخش از آسایشو بهره از لذّات، حامى و کمک براى استفاده از سه بخش قبل است، و موجب شادى قلب و تفریح روح خواهد شد.»(21)
2- امامان (ع) حتى در زندان و در سختترین شرایط از وقت استفاده مىکردند، مطابق بعضى از روایات، امام رضا(ع) مدتى در زندان سرخس تحت نظر بود، اباصلت هروى مىگوید: براى دیدار آن حضرت به کنار زندان رفتم، و از زندانبان تقاضاى ملاقات با امام را نمودم، او گفت نمىتوانى با امام(ع) ملاقات کنى. گفتم: چرا؟ گفت: امام شبانه روز مشغول نماز و عبادت است، وقت ملاقات ندارد، در یک شبانه روز هزار رکعت نماز مىخواند. فقط ساعتى در آغاز روز، و قبل از ظهر و ساعاتى هنگام غروب، در محل نماز خود به راز و نیاز با خدا مشغول است و نماز نمىخواند...(22)
3- عنوان بصرى پیرمرد 94 ساله از اصحاب امام صادق(ع) بود، گاهى به محضر امام صادق(ع) مىآمد و پس از شنیدن مواعظ آن حضرت، در آنجا مىنشست، بىآنکه کارى داشته باشد، نشستن او به طور طبیعى موجب آن مىشد که وقت امام(ع) تلف شود، روزى امام صادق(ع) به او فرمود: «من مردى هستم که کار و زندگى دارم، و در عین حال در ساعاتى از شب و روز ذکرهایى دارم که باید انجام دهم، مرا از عبادت بازمدار.» (یعنى برخیز و برو)
عنوان بصرى برخاست و رفت، روز بعد به محضر امام صادق(ع) آمد، و پس از شنیدن مواعظ آن حضرت، باز بیش ازاندازه در حضور آن حضرت نشست، که باعث اتلاف وقت امام مىشد، امام به او رو کرد و فرمود: «قم عنّى فقد نصحت لک، ولاتفسد علىّ وردى، فانّى امرء ضنین بنفسى؛ برخیز و از اینجابرو(نصیحتى که خواستى) آن را انجام دادم، ذکر و عبادتم را تباه نساز، من کسى هستم که به وجود خود (و به وقت و عمرم) بخل و دریغ دارم) تا مبادا وقت عزیزم به هدر رود) پس برخیز برو.»(23)
بر همین اساس پیروان راستین امامان(ع) از علما و مراجع و سایر اولیاء، به پیروى از امامان(ع) به اوقات خود احترام شایانى مىکردند، و به همین علت به درجات عالى رسیدند. یکى از این علما و مراجع، مرحوم آیت اللّه العظمى شیخ محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر(مؤلف جواهرالکلام) است، این مرد بزرگ بر اثر اهمّیت دادن به وقت، این کتاب را که شامل فقه استدلالى همه ابواب فقه است و در بیش از 40جلد تألیف شده، به رشته تحریر درآورد، و چنین کتاب ارزشمندى رابه جهان بشریت تحویل داد، نقل شده یکى از پسرانش از دنیا رفت، او از آن با خبر شد، دست از قلم کشید و کنار جنازه پسر آمد، و پس از تلاوت آیاتى از قرآن، همانجا بقچه خود را گشود، و از فرصت استفاده نمود، و مشغول نوشتن کتاب جواهر شد، تا حاضران از غسل و تکفین پسرش فارغ شوند. به امید آن که به موضوع وقت، که مسأله سرنوشت ساز است اهمّیت بیشتر بدهیم، تا به روسفیدى دنیا و آخرت نایل گردیم. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. صحیفه سجادیه، دعاى بیستم، بند 6. 2. همان، بند 29. 3. بحارالانوار، ج 77، ص 78. 4. غررالحکم، ج1، ص 252. 5. نهج البلاغه، حکمت 39. 6. سوره عصر، آیه 1. 7. سوره مؤمنون، آیه 3. 8. همان، آیه 78. 9. سوره زمر، آیه 56. 10. سوره فاطر، آیه 37. 11. سوره بقره، آیه 189. 12. کنزالعمّال، حدیث 43490. 13. غررالحکم، ج 1، ص 394. 14. همان، ص 252. 15. اصول کافى، ج 2،ص 136. 16. نهج البلاغه، حکمت 363. 17. همان، حکمت 21. 18. لئالى الاخبار، ج 1، ص 16. 19. این مواعظ در 19 صفحه بحار ذکر شده است - بحار، ج 77، ص 72 تا 93. 20. همان، ص 72. 21. همان، ص 74 و 73. 22. عیون اخبار الرّضا، ج 2، ص 183 و 184. 23. بحار، ج 1، ص 224 تا 226، به طور اقتباس.
بى شک وقت و فرصت بزرگترین سرمایه گرانبها و بىنظیر براى بشر است، که مىتوان در استفاده بهینه از آن، در همه عرصهها به پیش رفت و به عالىترین درجات مادى و معنوى نایل گشت.
وقت یعنى فرصتها، ساعتها، روزها و ماهها و سالها بلکه دقیقهها و ثانیهها و لحظهها، بهرهگیرى از وقت بزرگترین توفیقى است که نصیب بشر مىشود، و او مىتواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد، و به پیروزى در همه ابعاد دست یابد، وقت گوهر ناب و گران سنجى است که ارزش هیچچیز را نمىتوان با آن مقایسه کرد، این که مىگویند وقت طلاست، تعریف صحیحى نیست، چرا که:
وقت گذشته را نتوانى خرید باز
مفردش خیره کاین گهر پاک بىبهاست
سعدى چیزى را براى سنجش ارزش وقت نیافته جز شب قدر را که مطابق قرآن بهتر از هزار ماه است آنجا که گوید:
قضا روزگارى زمن در ربود
که هر روزش از پى شب قدر بود
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف
که فرصت عزیز است و الوقت ضیف
وقت همان عمر انسان است که سرمایهاى بالاتر از آن نیست، مشروط بر این که از آن براى رشد و ترقى ظاهر و باطن استفاده شود، یعنى وقت نردبان ترقى گردد، و گرنه نه تنها سرمایه نیست بلکه شرمایه، و وسیله شرّ و تیره بختى است. بر همین اساس امام سجّاد(ع) در فرازى از دعاى خود به خداوند عرض مىکند: «وَ عَمِّرنِى ماکانَ عُمرِى بِذلَةً فِى طاعَتِکَ، فَاِذا کانَ عُمرِى مَرتَعاً لِلشَّیطانِ فاقبِضنِى اِلَیکَ؛ عمر طولانى تا هنگامى که عمرم در راه اطاعت تو صرف شود به من عطا کن، و هرگاه عمرم چراگاه شیطان گردد، جانم را قبل از پیشى گرفتن عذابت بگیر.»(1)
و در فراز دیگر عرض مىکند: «وَ نبّهِنى لِذِکرِکَ فِى اَوقات الغَفلَةِ، وَ استَعمِلنِى
بِطاعَتِکَ فِى اَیّامِ المُهلَةِ؛ خدایا مرا در وقتهاى غفلت و بىخبرى، براى یاد خودت هوشیار و بیدار کن، و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگى بگمار.»(2)
انسانها معمولاً وقت را فداى مال و ثروت مىکنند، و آن را وسیله ترقى مادى قرار مىدهند، در صورتى که باید مال و ثروت در خدمت وقت باشد، و آنها را وسیله بهرهمندى برتر از وقت قرار داد. بر همین اساس پیامبر(ص) فرمود: «کُن عَلى عُمرِکَ اَشَحُّ مِنک عَلى دِرهَمِکَ وَ دِینارِک؛ در مورد حفظ عمر خود بخیلتر از پول و ثروت خود باش.»(3)
به طور کلى هرکس براى وقت ارزش قایل شد، و از آن با آگاهى و جدّیت استفاده صحیح نمود، به جایى رسید، و هرکس آن را عاطل و باطل نمود، قطعاً خود را تیره بخت نموده و درچاه هلاکت انداخته است. از این رو حضرت على(ع) فرمود: «وقتهاى زندگى تو جزء جزء عمر تو است، پس بکوش که هیچ وقتى از عمر تو جز در موارد امورى که عامل نجاتت است تلف نشود.»(4) چگونگى استفاده از وقت
چگونگى استفاده بهینه از وقت به این است که انسان با برنامه ریزى صحیح، کارهاى مثبت خود را با تنظیم خاصى بین ساعات شبانه روز تقسیم کند، و هر ساعت یا هر چند ساعت را براى انجام کارى قرار داده، و به این برنامه و نظم ادامه دهد، به گونهاى که اگر روزى در نظم و برنامهاش خللى وارد شد احساس چالش و کمبود نموده و به جبران آن بپردازد، مثلاً در امور معنوى و خودسازى، چنان که علماى اخلاق گفتهاند وقتى که صبح فرا رسید تا شب هنگام خواب پنج مرحله را با ترتیب و برنامه خاص بپیماید که عبارتند از: مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و مکافئه. یعنى در مرحله نخست با خدا و خود شرط و عهد کند که گناه نکند و دچار لغزش نگردد. در مرحله دوم، مراقب و متوجه باشد که به عهد خود وفا نماید، و با مراقبت و نگهبانى جدّى به ترک گناه ادامه دهد، و با اراده نیرومند از ورود گناه بر زندگیش جلوگیرى نماید، و در مرحله سوم در پایان کار، خود را محاسبه کند، و اعمال و گفتارش راحسابرسى نماید، و با کنترل دقیق ریز و درشت کارهاى خود را تجزیه و تحلیل نماید، در مرحله چهارم هرگاه دریافت که در حسابرسى خود دچار گناه و لغزشى شده است توبه کند، و با عتاب و سرزنش خود، نفس سرکش خویش را رام نموده و طغیان آن را سرکوب نماید. و در مرحله پنجم توجه داشته باشد که گناه موجب چالش شده، با انجام کارهاى نیک آن را جبران نماید، و خلأ به وجود آمده را پُر کند.
این برنامه ریزى پنج مرحلهاى یک نوع وقتشناسى، و بهرهمندى از فرصت طلایى وقت است، که قطعاً باعث رشد و تعالى شده و موجب نجات و پیروزى در دو جهان خواهد شد. امیرمؤمنان على(ع) براى استفاده از ساعات شبانه روز و چگونگى بهرهمندى از آن ساعتها در سخنى مىفرماید:«انسان با ایمان ساعتهاى زندگیش را به سه بخش تقسیم مىکند، 1- بخشى را به مناجات با خدا و برقرارى ارتباط با آفریدگار جهان مىپردازد. 2- و بخشى را در طریق تأمین هزینه زندگى و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) به کار مىگیرد 3- و بخش دیگر را براى استراحت و بهرهگیرى از لذّتهاى حلال و آرامش بخش روح و روان برمىگزیند، و براى خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکى از این سه مورد باشد، یعنى تأمین معاش، و عبادت و آباد نمودن آخرت یا بهرهگیرى از لذّت و آسایش غیر حرام.»(5) ارزش وقت از دیدگاه قرآن
در قرآن به قدرى به وقت احترام شده که گویى در اوج ارزشها و مادر فضایل است، تا آنجا که خداوند به آن سوگند یاد نموده و مىفرماید: «والعصر؛ سوگند به وقت»(6)
زیرا عصر به معنى زمان و روزگار است، که در تفسیر این آیه به عنوان یکى از تفاسیر ذکر شده، و زمان همان وقت است.
در قرآن آنچه را که موجب اتلاف وقت مىشود به عنوان لغو، باطل، افراط و به طور کلّى بیهوده گرایى و پوچى، از آن سرزنش شده است، چرا که موجب نابودى عالىترین سرمایه زندگى، و آفت زیست سالم مىگردد، خداوند در تعریف انسان با ایمان مىفرماید: «و الّذین هم عن اللّغو معرضون؛ مؤمنان از کارهاى بیهوده روىگردان هستند.»(7) نیز در چندین آیه، خسارت و آه و افسوس آنان را که به وقت اهمّیت ندادند، در قیامت متذکر شده در یکجا مىفرماید: «و خسر هنا لک المبطلون؛ در قیامت اهل باطل و اتلافگران وقت زیان خواهند دید.»(8) و در مورد دیگر مىفرماید: «ان تقول نفسٌ یا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه؛ باید ترسید از آن روزى(قیامت) که انسان بیهوده گرا بگوید افسوس بر من از افراط کارى و کوتاهىهایى که در راه اطاعت خدا نمودم.»(9)
تا آنجا که با ناله و فریاد مىگویند به دنیا باز گردیم و از وقت استفاده کنیم، ولى به آنها گفته مىشود، ما عمر و وقت وسیعى در اختیار شما گذاشتیم، چرا استفاده نکردید؟ «و هم یصطرخون فیها ربّنا اخرجنا...؛ دوزخیان فریاد مىزنند پروردگارا! ما را از دوزخ خارج کن تا عمل صالحى انجام دهیم، غیر از آنچه انجام دادیم(در پاسخ به آنان گفته مىشود) آیا شما را به اندازهاى وقت وسیع ندادیم به طورى که هر کس پندپذیر است، پندها را بپذیرد و آیا انذار کننده الهى به سراغ شما نیامد؟ اکنون عذاب الهى را بچشید که براى ظالمان هیچ یاورى نیست.»(10)
چنان که ملاحظه مىکنید قرآن با تعبیرات گوناگون و هشدارهاى شدید، ما را به بهرهگیرى صحیح از وقت فراخوانده، و اتلافگران وقت را به عذابهاى سخت تهدید نموده است، بنابراین آنان که وقت خود را به بطالت مىگذرانند در حقیقت بر ضد قرآن گام برداشته، و در راه گمراهى افتادهاند، چرا که قرآن قدردانى از وقت را از ارکان اصلى ایمان، و وسیله نجات و پیروزى قرار داده است. آخرین سخن این که به فرموده قرآن یکى از پرسشهایى که کافران از پیامبر(ص) نمودند در مورد فواید ماهها بود، خداوند به پیامبر(ص) وحى کرد: «قل هى مواقیتٌ للنّاس...؛بگو این ماهها نشان دهنده وقتها براى نظام زندگى مردم است.»(11)
از این عبارت مىتوان این نتیجه را گرفت که: زندگى فردى و اجتماعى، هیچ کس بدون وقتشناسى و ایجاد نظم و برنامه به سامان نمىرسد، نظم در تقسیم صحیح وقت، نظم در برنامه ریزى، نظم در مدیریت و اجرا، ما با یک نگاه به جهان هستى مىفهمیم که همه چیز بر اساس نظم دقیق است، بنابراین بیهوده گرایى، درست گام نهادن بر خلاف نظم است، همان گونه که گردش ماه وسیلهاى براى نظام زمان بندى شده است، ما نیز باید همسو با این نظام، با برنامه ریزى صحیح حرکت کنیم، و زندگى معنوى و مادى خود را با آن هماهنگ سازیم، و این هماهنگى همان استفاده مطلوب از وقتها، فرصتها و لحظهها است. وقتشناسى در سیره پیشوایان
پیامبران و امامان (ع) به طور مکرر مردم را به اغتنام فرصتها و اهمیت دقت و استفاده صحیح از آن سفارش مىکردند، و خود در این راستا پیشتاز و الگو بودند، پیامبر(ص) به ابوذر فرمود: «اِغتَنِم خَمساً قَبلَ خَمسٍ،حَیاتَکَ قَبلَ مَوتِکَ، وَ صِحَّتَکَ قَبلَ سُقمِک وَ فِراغَکَ قَبلَ شُغلِک، وَ شَبابَکَ قَبلَ هِرَمِکَ، وَ غِناکَ قَبل فَقرِک؛ پنج چیز را قبل از فرارسیدن پنج چیز دیگر غنیمت بشمار؛ زندگى قبل از مرگ، سلامتى قبل از بیمارى، فراغت قبل از اشتغال، جوانى قبل از پیرى،و بىنیازى را قبل از تهى دستى .»(12)
امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «تزوّد من یومک لغدک، واغتنم عفو الزّمان، و انتهز فرصة الامکان؛ از امروزت براى فردایت توشه برگیر، و فراهم شدن وقت را غنیمت شمار، و از فرصت و مهلت و امکانات استفاده کن.»(13)
نیز فرمود: «المؤمن مشغولٌ وقته؛ همه وقت مؤمن پراست، و او در همه وقتش به کارهاى مثبت اشتغال دارد.»(14)
نیز در ضمن نامهاى به یکى از اصحاب فرمود: «با آنچه از عمرت باقى مانده از گذشته جبران کن، فردا و پس فردانگو( و کار امروز را به فردا وانگذار) زیرا گذشتگانى که به هلاکت رسیدند، به خاطر پایدارى در آرزوها و امروز و فردا کردن بود، تا آنگاه که ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سویشان آمد، در حالى که غافل بودند.»(15)
نیز فرمود:«مِنَ الخُرقِ؛ اَلمُعاجَلَةُ قَبلَ الاِمکانِ، وَ اَلاَناة قَبلَ الفُرصَةِ؛ شتاب در کار پیش از آمادگى و توانایى، ابلهى است، همان گونه که اتلاف وقت پس از فراهم شدن فرصت از ابلهى و نادانى مىباشد.»(16)
نیز فرمود: «و الفرصة تمرّمرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخیر؛ فرصت وقت همچون ابر مىگذرد، فرصتهاى نیک را غنیمت بشمارید، و قبل از گذشتن، از آنها بهره بگیرید.»(17)
و از سخنان، امام صادق(ع) است: «لیس شىء اعزّ من قلبک و وقتک؛ هیچ چیزى عزیزتر از روح و وقت تو نیست.»(18)
برهمین اساس پیامبران و امامان و اولیاء خدا بیشترین استفاده را از وقت خود نموده و وقت گذرانى بیهوده را از گناهان بزرگ مىشمردند، به عنوان نمونه:
1- پیامبر اسلام (ص) سراسر عمر خود را در راه ارشاد مردم و جهاد با دشمنان و تأمین هزینه زندگى و تعلیم و آموزش گذراند، و از لحظه لحظههاى عمرش کمال استفاده را نمود. تا آنجا که روزى به مسجد براى عبادت رفت، در آنجا ابوذر غفارى وقت را غنیمت شمرد، و نزد پیامبر(ص) شتافت و به طور مکرر از آن حضرت خواست که موعظه کند، پیامبر (ص) از همان فرصت استفاده کامل کرد، و با آب زلال موعظههاى طولانى و سرشار از حکمت خود روح تشنه ابوذر را سیراب نمود.(19) این مواعظ به قدرى طولانى است که شاید براى ذکر آن نیاز به بیش از ده ساعت وقت است، آرى پیامبر(ص) براى تربیت شاگرد، این چنین وقت گرانبهاى خود را به طور رایگان در اختیار شاگردان مىگذاشت. در ابتداى این مواعظ آمده: ابوذر مىگوید: روزى در مدینه به مسجد النّبى رفتم، پیامبر(ص) را در آنجا دیدم، تنها بود از وقت استفاده کرده به محضرش رفتم، و تقاضاى موعظه کردم...» آنگاه پیامبر(ص) به سؤالات ابوذر پاسخ مىداد، و مواعظ آن حضرت بسیار طول کشید.(20)
فرازى از سخنان پیامبر(ص) به ابوذر در رابطه با ارزش وقت و استفاده صحیح از آن این بود: «اى اباذر! بر خردمندى که عقلش مغلوب هواى نفسش نیست لازم است که ساعات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسیم کند: 1- بخشى از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاک او بپردازد، و بخش دوم رابه حساب رسى خود اختصاص دهد، و بخش سوم را به تفکر در مخلوقات خدا بگذراند، و بخش چهارم را به بهره مندى از لذّات و شادىها و آسایش از راه حلال مصرف کند، چرا که این بخش از آسایشو بهره از لذّات، حامى و کمک براى استفاده از سه بخش قبل است، و موجب شادى قلب و تفریح روح خواهد شد.»(21)
2- امامان (ع) حتى در زندان و در سختترین شرایط از وقت استفاده مىکردند، مطابق بعضى از روایات، امام رضا(ع) مدتى در زندان سرخس تحت نظر بود، اباصلت هروى مىگوید: براى دیدار آن حضرت به کنار زندان رفتم، و از زندانبان تقاضاى ملاقات با امام را نمودم، او گفت نمىتوانى با امام(ع) ملاقات کنى. گفتم: چرا؟ گفت: امام شبانه روز مشغول نماز و عبادت است، وقت ملاقات ندارد، در یک شبانه روز هزار رکعت نماز مىخواند. فقط ساعتى در آغاز روز، و قبل از ظهر و ساعاتى هنگام غروب، در محل نماز خود به راز و نیاز با خدا مشغول است و نماز نمىخواند...(22)
3- عنوان بصرى پیرمرد 94 ساله از اصحاب امام صادق(ع) بود، گاهى به محضر امام صادق(ع) مىآمد و پس از شنیدن مواعظ آن حضرت، در آنجا مىنشست، بىآنکه کارى داشته باشد، نشستن او به طور طبیعى موجب آن مىشد که وقت امام(ع) تلف شود، روزى امام صادق(ع) به او فرمود: «من مردى هستم که کار و زندگى دارم، و در عین حال در ساعاتى از شب و روز ذکرهایى دارم که باید انجام دهم، مرا از عبادت بازمدار.» (یعنى برخیز و برو)
عنوان بصرى برخاست و رفت، روز بعد به محضر امام صادق(ع) آمد، و پس از شنیدن مواعظ آن حضرت، باز بیش ازاندازه در حضور آن حضرت نشست، که باعث اتلاف وقت امام مىشد، امام به او رو کرد و فرمود: «قم عنّى فقد نصحت لک، ولاتفسد علىّ وردى، فانّى امرء ضنین بنفسى؛ برخیز و از اینجابرو(نصیحتى که خواستى) آن را انجام دادم، ذکر و عبادتم را تباه نساز، من کسى هستم که به وجود خود (و به وقت و عمرم) بخل و دریغ دارم) تا مبادا وقت عزیزم به هدر رود) پس برخیز برو.»(23)
بر همین اساس پیروان راستین امامان(ع) از علما و مراجع و سایر اولیاء، به پیروى از امامان(ع) به اوقات خود احترام شایانى مىکردند، و به همین علت به درجات عالى رسیدند. یکى از این علما و مراجع، مرحوم آیت اللّه العظمى شیخ محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر(مؤلف جواهرالکلام) است، این مرد بزرگ بر اثر اهمّیت دادن به وقت، این کتاب را که شامل فقه استدلالى همه ابواب فقه است و در بیش از 40جلد تألیف شده، به رشته تحریر درآورد، و چنین کتاب ارزشمندى رابه جهان بشریت تحویل داد، نقل شده یکى از پسرانش از دنیا رفت، او از آن با خبر شد، دست از قلم کشید و کنار جنازه پسر آمد، و پس از تلاوت آیاتى از قرآن، همانجا بقچه خود را گشود، و از فرصت استفاده نمود، و مشغول نوشتن کتاب جواهر شد، تا حاضران از غسل و تکفین پسرش فارغ شوند. به امید آن که به موضوع وقت، که مسأله سرنوشت ساز است اهمّیت بیشتر بدهیم، تا به روسفیدى دنیا و آخرت نایل گردیم. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. صحیفه سجادیه، دعاى بیستم، بند 6. 2. همان، بند 29. 3. بحارالانوار، ج 77، ص 78. 4. غررالحکم، ج1، ص 252. 5. نهج البلاغه، حکمت 39. 6. سوره عصر، آیه 1. 7. سوره مؤمنون، آیه 3. 8. همان، آیه 78. 9. سوره زمر، آیه 56. 10. سوره فاطر، آیه 37. 11. سوره بقره، آیه 189. 12. کنزالعمّال، حدیث 43490. 13. غررالحکم، ج 1، ص 394. 14. همان، ص 252. 15. اصول کافى، ج 2،ص 136. 16. نهج البلاغه، حکمت 363. 17. همان، حکمت 21. 18. لئالى الاخبار، ج 1، ص 16. 19. این مواعظ در 19 صفحه بحار ذکر شده است - بحار، ج 77، ص 72 تا 93. 20. همان، ص 72. 21. همان، ص 74 و 73. 22. عیون اخبار الرّضا، ج 2، ص 183 و 184. 23. بحار، ج 1، ص 224 تا 226، به طور اقتباس.