منافقان در قرآن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
شک نیست که منافقان از نظر دینى و اخلاقى اهمیتى براى خشنودى مسلمانان قائل نبودند، بلکه مىخواستند از این راه کدورتهاى قلبى آنان را بشویند تا در آینده از عکس العملهاى آنان در امان بمانند.
یکى از منافقان به دروغ سخنى گفت و سپس آنرا تکذیب کرد. زمانى که آیات سوره منافقون نازل گشت و دروغ او ظاهر شد. بعضى به او گفتند خدمت پیامبر برو تا براى تو استغفار کند. او سرش را تکان داده و سخنان ناروایى گفت. آیه 5 سوره منافقون به این مطلب اشاره دارد. «هنگامى که به آنها گفته شود، بیائید تا رسول خدا براى شما استغفار کند. سرهاى خود را (از روى استهزاء و تکبّر و غرور) تکان مىدهند و آنها را مىبینى که از سخنان تو اعراض کرده و تکبّر مىورزند.» در آیه بعد خداوند براى رفع هرگونه ابهام در این زمینه مىافزاید، به فرض که آنها نزد تو بیایند و براى آنها استغفار کنى، اصلاً زمینه آمرزش در آنها وجود ندارد. بنابراین «براى آنها تفاوت نمىکند، خواه استغفار کنى یا نکنى، هرگز خداوند آنها را نمىبخشد، خداوند قوم فاسق را هدایت نمىکند».(1)
استغفار پیامبر تنها در صورتى اثر مىگذارد که زمینه مساعد و قابلیت لازم، فراهم شود. اگر به راستى آنها توبه کنند و سر تسلیم در مقابل حق فرود آورند، استغفار پیامبر و شفاعت او مسلّماً مؤثر است در غیر این صورت کمترین اثرى نخواهد بخشید. در آیه 80 سوره توبه خداوند تأکید بیشترى روى مجازات منافقان نموده و خطاب به پیامبر مىفرماید: «چه براى آنها (منافقان) استغفار کنى و چه نکنى، حتى اگر هفتار بار براى آنها از خداوند طلب آمرزش نمایى، هرگز خداوند آنها را نخواهد بخشید چرا که آنها خدا و پیامبرش را انکار کردند و راه کفر پیش گرفتند. خداوند افراد فاسق و منافق را هدایت نمىکند.»
پس از آنکه منافقان با تخلف صریح، از شرکت در میدان جهاد، پردهها را دریدند و کارشان برملا شد، خداوند به پیامبرش دستور مىدهد روش صریحتر و محکمترى در برابر آنها اتخاذ کند تا براى همیشه فکر نفاق و منافقگرى از مغزهاى دیگران برچیده شود لذا مىفرماید: «بر هیچ یک از آنها (منافقان) که از دنیا مىروند نماز مگذار!» «وَلا تُصَلِّ عَلى اَحدٍ منهُم ماتَ اَبَدا(2)؛ و هیچگاه در کنار قبر او براى طلب آمرزش و استغفار نایست». (و لاتقم على قبره) در حقیقت این یک نوع مبارزه منفى و در عین حال مؤثر در برابر گروه منافقان است و مسلمانان امروز هم باید از روشهاى مشابه با آن استفاده کنند. در پایان آیه خداوند بار دیگر دلیل این دستور را روشن مىسازد و مىفرماید: «این حکم بخاطر آنست که آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند و در حالى که فاسق و مخالف فرمان خدا بودند، از دنیا رفتند.»
سرانجام خداوند در آیه 73 سوره توبه دستور به شدّت عمل در برابر کفار و منافقین داده و خطاب به پیامبر مىفرماید: «یا ایّها النّبى جاهد الکفّار و المنافقین و اغلظ علیهم و مأویهم جهنّم و بئس المصیر؛ اى پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن و در برابر آنها روش سخت و خشنى در پیش گیر. (این مجازات آنها در دنیاست و در آخرت)، جایگاهشان دوزخ است که بدترین سرنوشت و جایگاه است». البته این خطاب در آیه 9 سوره تحریم نیز آمده است.
باید توجه داشت که طرز جهاد در برابر کفار، جهاد همه جانبه و مخصوصاً جهاد مسلحانه است ولى در مورد منافقان جهاد مسلحانه منظور نیست و اشکال دیگر مبارزه مانند مذمت، توبیخ، تهدید، رسوا ساختن و منزوى کردن آنها است و شاید جمله: «و اغلظ علیهم» اشاره به همین معنى باشد. البته بعد از پیامبر، حضرت على (ع) با
منافقان مسلّح، به نبرد پرداخت.
خداوند در آیات متعددى از قرآن کریم به توصیف عاقبت کار منافقین و نتایج اعمال آنها پرداخته است و این در خور تأمل است که نتیجه این گروه و سرنوشت آنها در این دنیا و آن دنیا چگونه است. در آیه 16 سوره بقره، خداوند سرنوشت نهایى منافقان که بسیار غمانگیز، شوم و تاریک است را چنین ترسیم مىکند. آنها کسانى هستند که در تجارتخانه این جهان ، هدایت را با گمراهى معاوضه کردهاند، پس تجارت آنها سودى نداشته است (بلکه سرمایه وجود را نیز از کف دادهاند) و آنها هرگز روى هدایت را ندیدهاند. «اولئک الّذینَ اشَتَروا الضَّلالَةَ بِالهُدى فَما ربحت تِجارتُهُم و ما کانوا مُهتَدین» و در جاى دیگر مىفرماید: آنها که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند و بار دیگر راه کفر در پیش گرفتند و سپس بر کفر خود افزودند، (منافقان) هرگز خداوند آنها را نمىآمرزد و به راه راست هدایت نمىکند. «إنّ الّذینَ امَنوا ثُمَّ کَفَروا ثُمَّ امَنوا ثُمَّ کَفَروا ثُمَّ ازدادُوا کُفراً لَم یَکُنِ اللّهِ لِیَغفِرَ لَهُم وَلا لِیَهدیهِم سَبیلا».
خداوند در جاى دیگر درباره منافقان مىفرماید «حَبِطَت اَعمالُهُم فَأصبَحوا خاسِرین(3)؛ همه اعمال نیک آنها بر باد رفت و زیانکار شدند».
و در آیه 23 سوره محمد سرنوشت نهایى منافقان بهانهجو اینطور وصف شده است. آنها کسانى هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته پس گوشهایشان را کر و چشمهایشان را کور نموده است. «اولئک الّذین لعنهم اللّه فأصمّهم و اعمى ابصارهم» و نیز «کسانى که بعد از روشن شدن حق، بازگشتند و پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنها را به آرزوهاى دور و دراز فریفته است».
(اِنّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلى أدبارِهِم مِن بَعد ماتَبَیَّنَ لَهُم الهُدى الشّیطانُ سَوَّل لَهُم و أملى لَهُم)(4)
آیه 19 سوره مجادله سرنوشت نهایى منافقان تیره دل را چنین بیان مىکند: شیطان بر آنها مسلّط شده است و یاد خدا را از خاطر آنها برده است. آنها حزب شیطانند و بدانید حزب شیطان زیان کارانند. «اِستَحوَذَ عَلَیهم الشیطان فَأنساهُم ذِکرَ اللّهِ، اولئک حِزبُ الشّیطانِ، اَلا اِنَّ حِزب الشیطانِ هُمُ الخاسِرون». آیه بعد، سرنوشت حتمى منافقان را شکست و نابودى بیان مىکند. نخست مىفرماید: کسانى که با خدا و رسولش دشمنى مىکنند آنها در زمره ذلیلترین افرادند؛ «اِنّ الّذین یُحادّونَ اللّهَ وَ رسُولَهُ اولئکَ فِى الأذَلّین»(5).منافقان امروز باید از سرنوشت تاریخى منافقان دیروز پند گیرند و دست از اعمال خود بردارند. خداوند این هشدار را به منافقان دیروز مىدهد، آینه تاریخ را پیش روى آنها مىگذارد و با مقایسه زندگى آنان با منافقان و گردنکشان پیشین، عبرت انگیزترین درسها را به آنها مىدهد و مىفرماید: شما همانند منافقان پیشین هستید. همانها که از نظر نیرو از شما قوىتر و از نظر اموال و فرزندان از شما افزونتر بودند. آنها از نصیب و بهره خود در دنیا، در طریق شهوات و آلودگى و گناه و فساد و تبهکارى، بهره گرفتند. شما منافقان این امت نیز از نصیب و بهره خود، همان گونه که منافقان پیشین بهره گرفته بودند، بهره بردارى کردید. شما در کفر و نفاق و استهزاء مؤمنان فرو رفتید، همانگونه که آنها در این امور فرو رفتند. آنها کسانى هستند که همه اعمالشان در دنیا و آخرت برباد رفته و مىرود و هیچ نتیجه مثبتى از آن عائدشان نمىگردد. آنها زیانکاران حقیقى و خسران یافتگان واقعى هستند.(6)
در اینجا ممکن است، سؤالى براى ما مسلمانان مطرح شود که اگر منافقان به راستى این همه از رحمت خدا دورند، پس چرا خداوند به آنها، این همه محبت کرده و این همه مال و فرزند (نیروى اقتصادى و انسانى) در اختیار آنها گذارده است. آیه 85 سوره توبه روى سخن رابه پیامبر کرده و پاسخ این سؤال را چنین مىدهد. اموال و فرزندانشان هیچگاه نباید مایه اعجاب تو شود، خداوند مىخواهد آنان را بوسیله اینها در دنیا مجازات کند و با حال کفر جان دهند. این آیه اشاره به این واقعیت مىکند که امکانات اقتصادى و نیروهاى انسانى در دست افراد ناصالح نه تنها سعادت آفرین نیست بلکه غالباً مایه دردسر و بلا و بدبختى است. این مفهوم در آیه 73 سوره احزاب نیز مورد توجّه قرار گرفته است. خداوند در بیان علّت عرضه امانت بزرگ الهى مىفرماید: هدف این بوده که خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب کند و کیفر دهد (لِیُعَذِّبَ اللّهُ المنافقینَ وَ المنافِقات و المُشرِکینَ و المُشرِکات). خداوند در این آیه منافقان را بر مشرکان مقدم داشته است و زنان منافق را در کنار مردان منافق قرار داده است.
از آن جا که غالباً منافقان به اموال و فرزندان خود براى حل مشکلات تکیه مىکنند. قرآن مىفرماید: هرگز اموال و اولادشان، آنها را از عذاب الهى حفظ نمىکند. آنها اهل آتشند و جاودانه در آن مىمانند(7).
خداوند در آیات متعددى و با شدیدترین لحنها وضع منافقان در قیامت را توصیف مىکند: در آیه 138 سوره نساء مىفرماید: به منافقان بشارت ده که عذاب دردناکى براى آنها است. «بَشِّرِ المُنافِقین بِأنَّ لَهُم عَذاباً ألیماً» و نیز خداوند همه منافقان و کافران را در دوزخ جمع مىکند، «انّ اللّهَ جامِعُ المُنافِقینَ و الکافِرینَ فى جَهَنَّمَ جمیعاً»(8).
سوره بقره، آیه 10، سرنوشت منافقان را بیان کرده و مىفرماید: براى آنها عذاب دردناکى است بخاطر دروغهایى که مىگفتند. «و لهم عذابٌ الیمٌ بما کانوا یکذبون» و در آیه 4 سوره منافقون خداوند مىفرماید: خدا آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف مىشوند «قاتلهم اللّه فأنّى یؤفکون» از آنجا که نفاق بدترین نوع کفر است، در نتیجه منافقان بدتر از کفار هستند و عذاب آنها نیز بدترین عذاب است. منافقان در پائینترین و نازلترین مراحل دوزخ قرار دارند و هیچ یاورى براى آنها نخواهى یافت. «انّ المنافقین فى الدّرک الأسفل من النّار و لن تجد لهم نصیرا»(9)
خداوند در بیان عذاب منافقان مىفرماید: مگر نمىدانند کسى که با خدا و رسولش دشمنى و مخالفت کند، براى او آتش است جاودانه در آن خواهد ماند؛ اَلَم یَعلَموا اَنَّهُ مَن یُحادِدِ اللّهَ و رسوله فَانَّ لَهُ نار جَهنَّمَ خالداً فیها»(10) و نیز آنها که به رسول خدا آزار مىرسانند (منافقان) عذاب دردناکى دارند ؛ «والّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذابٌ الیم»(11).
همچنین خداوند عذاب شدیدى براى آنها فراهم ساخته است: «اَعَدَّ اللّهُ لَهُم عذاباً شدیداً»(12) و «لهم عذابٌ مهین» و براى آنها (منافقان) عذاب خوار کنندهاى است.(13) در آیه 68 سوره توبه نیز مجازات شدیدى براى منافقان بیان شده است: خداوند، مردان و زنان منافق و همه کفار و افراد بىایمان را وعده آتش جهنم داده است، جاودانه در آن خواهند ماند. همین مجازات براى آنها کافى است. خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگى نصیبشان نموده است. «وَعَدَ اللّهُ المُنافقینَ و المُنافِقاتِ وَ الکُفّارَ نارَ جَهَنَّم خالِدینَ فیها هِىَ حَسبُهُم وَ لَعَنهُم اللّهُ وَ لَهُم عذابٌ مُقیم».
در آیه 6 سوره فتح نیز سرنوشت منافقان این گونه ترسیم شده است:و خداوند، مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مىبرند مجازات مىکند، حوادث ناگوارى بر آنها نازل مىشود، خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته است، جهنم را براى آنها (از اکنون) آماده کرده و چه بد سرانجامى است. «وَ یُعَذِّب المُنافِقینَ وَ المُنافقاتِ و المُشرِکینَ وَ المُشرِکاتِالظّانّین بِاللّهِ ظَنَّ السَّوء عَلَیهم دائِرَةُ السّوءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلیهِم وَ لَعَنَهم واَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ و ساءَت مَصیرا».
خداوند در آیه 27 سوره محمد ضمن تهدید سر بسته به منافقان، مىفرماید: پس حال آنها (منافقان) چگونه خواهد بود هنگامى که فرشتگان مرگ روحشان را قبض مىکنند، در حالىکه بر صورت و پشت آنها مىزنند ؛ «فَکَیفَ اذا تَوَفّتهُم المَلائِکةُ یَضرِبُون وُجُوهَهُم وَ اَدبارَهُم» به صورت آنها مىکوبند، براى اینکه رو بسوى دشمنان خدا رفتهاند و بر پشت آنها مىزنند به خاطر اینکه به آیات الهى و پیامبرش پشت کردند.
عجیب است که این منافقان در قیامت هم دست از منافقگرى خود برنمىدارند. چنانکه خداوند در آیه 18 سوره مجادله مىفرماید: روزى را که خداوند همه آنها را برمىانگیزد و (اعمالشان را بر آنها عرضه مىدارد و در دادگاه عدلش از آنها سؤال مىکند) ولى آنان براى خدا نیز سوگند (دروغ) یاد مىکنند. همانگونه که بر شما یاد مىکنند و گمان مىکنند مىتوانند کارى انجام دهند.
یکى از توصیفات زیبایى که خداوند درباره وضع منافقان در قیامت و برخورد آنان با مؤمنان دارد. آیات 13 الى 15 سوره حدید است. در قیامت منافقانى که در تاریکى وحشتناک کفر و نفاق و گناه فرو رفتهاند. فریادشان بلند مىشود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضاى نور مىکنند، اما چیزى جز جواب منفى نمىشنوند. چنانکه قرآن مىفرماید: روزى که مردان و زنان منافق به مؤمنان مىگویند نظرى به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوى بگیریم(در پاسخ به آنها) گفته مىشود به پشت سرخود برگردید و کسب نور کنید. پس (در این هنگام) دیوارى میان آنها زده مىشود که درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب.(14)
منافقان آنها (مؤمنان) را صدا مىزنند که مگر ما با شما نبودیم. (مؤمنان در پاسخ) مىگویند: آرى ولى شما (بواسطه پیمودن طریق کفر) خود را به هلاکت افکندید، شما انتظار (مرگ پیامبر) را کشیدید و پیوسته (در امر معاد و حقانیت دعوت پیامبر و قرآن) شک و تردید داشتید و آرزوهاى دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خداوند (و مرگتان) فرا رسید و شیطان شما را در برابر خداوند فریب داد.(15)
سرانجام مؤمنان در یک نتیجهگیرى، منافقان را مخاطب ساخته و مىگویند: پس امروز نه از شما فدیهاى پذیرفته مىشود و نه از کافران، جایگاهتان آتش است و همان آتش سرپرستتان مىباشد و چه بد جایگاهى است.(16)
و این است سرانجام نفاق و درویى.
این بحث را با دو تشبیه که خداوند براى ترسیم حال منافقان بیان فرموده است، به پایان مىبریم.
در مثال اول، خداوند منافقان را اینگونه تشبیه مىکند: آنها مانند کسى هستند که آتشى (در شب ظلمانى) افروخته، تا در پرتو آن راه را از بیراه بشناسد و به منزل مقصود برسد. ولى همین که این شعله آتش اطراف آنها را روشن ساخت، خداوند آنها را خاموش مىسازد و در ظلمات رهاشان مىکند به گونهاى که چیزى نبینند(17). منافقان فکر مىکردند با این آتش مختصر و این نور کم مىتوانند با تاریکیها به پیکار برخیزند، امّا ناگهان بر اثر بادى سخت یا باران درشت یا پایان گرفتن مواد آتش افروز، آتش آنها به سردى و خاموشى گرایید و بار دیگر در تاریکى سرگردان مىشوند، این نور مختصر یا اشاره به فروغ وجدان و فطرت توحیدى است، یا اشاره به ایمان نخستین آنها که بعداً بر اثر تقلیدهاى کورکورانه و تعصبهاى غلط و لجاجتها در پس پرده ظلمت مخفى شده است. سپس خداوند اضافه مىکند: آنها کر هستند و گنگ و نابینا (و چون هیچ یک از وسایل اصلى درک حقایق را ندارند) از راهشان باز نمىگردند.(18)
در مثال دوم قرآن صحنه زندگى آنها را به شکل دیگرى ترسیم مىنماید: شبى است تاریک و ظلمانى و پرخوف و خطر. باران به شدت مىبارد. از کرانههاى افق برقى مىجهد، صداى غرش وحشتزا و مهیب رعد، نزدیک است پردههاى گوش را پاره کند، انسان بى پناه در دل این دشت وسیع و ظلمانى، حیران و سرگردان مانده است، باران پر پشت، بدن او را مرطوب ساخته است ، نه پناهگاه مورد اطمینانى وجود دارد که به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه مىدهد گامى به مقصد بردارد. قرآن در یک عبارت کوتاه، حال چنین مسافر سرگردانى را بازگو مىکند: یا همانند بارانى که در شب تاریک توأم با رعد و برق و صاعقه ببارد، آنها از ترس مرگ انگشتها را در گوش خود مىگذارند تا صداى وحشتانگیز صاعقهها را نشنوند و خداوند بر کافران احاطه دارد.(19)
نور برق آنچنان خیره کننده است که نزدیک است چشمهاى آنها را برباید، هر زمان که برق مىزند و صفحه بیابان تاریک روشن مىشود، چندگامى در پرتو آن راه مىروند ولى بلافاصله ظلمت بر آنها مسلّط مىشود و آنها در جاى خود متوقف مىگردند. آنها هر لحظه خطر را در برابر خود احساس مىکنند، چرا که در دل این بیابان نه کوهى به چشم مىخورد و نه درختى تا از خطر رعد و برق و صاعقه جلوگیرى کند. هر لحظه ممکن است هدف صاعقهاى قرار گیرند و در یک لحظه خاکستر شوند. حتى این خطر وجود دارد که غرش رعد، گوش آنها را پاره و نور خیره کننده برق چشمشان را نابینا کند.
آرى اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از میان مىبرد چرا که خدا بر هر کارى و عملى توانا است(20)
ولى افسوس که منافقان به پناهگاه مطمئن ایمان پناه نبردهاند تا از شر صاعقههاى مرگبار مجازات الهى نجات یابند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره منافقون، آیه 6. 2. سوره توبه، آیه 84. 3. سوره مائده، آیه 53. 4. سوره محمد، آیه 25. 5. سوره مجادله، آیه 20. 6. سوره توبه، آیه 69. 7. سوره مجادله، آیه 17. 8. سوره نساء، آیه 140. 9. همان، آیه 145. 10. سوره توبه، آیه 63. 11. سوره توبه، آیه 61. 12. سوره مجادله، آیه 15. 13. همان، آیه 16. 14. سوره حدید آیه 13. 15. همان، آیه 14. 16. همان، آیه 15. 17. سوره بقره، آیه 17. 18. همان، آیه 18. 19. همان، آیه 19. 20. همان، آیه 20.
یکى از منافقان به دروغ سخنى گفت و سپس آنرا تکذیب کرد. زمانى که آیات سوره منافقون نازل گشت و دروغ او ظاهر شد. بعضى به او گفتند خدمت پیامبر برو تا براى تو استغفار کند. او سرش را تکان داده و سخنان ناروایى گفت. آیه 5 سوره منافقون به این مطلب اشاره دارد. «هنگامى که به آنها گفته شود، بیائید تا رسول خدا براى شما استغفار کند. سرهاى خود را (از روى استهزاء و تکبّر و غرور) تکان مىدهند و آنها را مىبینى که از سخنان تو اعراض کرده و تکبّر مىورزند.» در آیه بعد خداوند براى رفع هرگونه ابهام در این زمینه مىافزاید، به فرض که آنها نزد تو بیایند و براى آنها استغفار کنى، اصلاً زمینه آمرزش در آنها وجود ندارد. بنابراین «براى آنها تفاوت نمىکند، خواه استغفار کنى یا نکنى، هرگز خداوند آنها را نمىبخشد، خداوند قوم فاسق را هدایت نمىکند».(1)
استغفار پیامبر تنها در صورتى اثر مىگذارد که زمینه مساعد و قابلیت لازم، فراهم شود. اگر به راستى آنها توبه کنند و سر تسلیم در مقابل حق فرود آورند، استغفار پیامبر و شفاعت او مسلّماً مؤثر است در غیر این صورت کمترین اثرى نخواهد بخشید. در آیه 80 سوره توبه خداوند تأکید بیشترى روى مجازات منافقان نموده و خطاب به پیامبر مىفرماید: «چه براى آنها (منافقان) استغفار کنى و چه نکنى، حتى اگر هفتار بار براى آنها از خداوند طلب آمرزش نمایى، هرگز خداوند آنها را نخواهد بخشید چرا که آنها خدا و پیامبرش را انکار کردند و راه کفر پیش گرفتند. خداوند افراد فاسق و منافق را هدایت نمىکند.»
پس از آنکه منافقان با تخلف صریح، از شرکت در میدان جهاد، پردهها را دریدند و کارشان برملا شد، خداوند به پیامبرش دستور مىدهد روش صریحتر و محکمترى در برابر آنها اتخاذ کند تا براى همیشه فکر نفاق و منافقگرى از مغزهاى دیگران برچیده شود لذا مىفرماید: «بر هیچ یک از آنها (منافقان) که از دنیا مىروند نماز مگذار!» «وَلا تُصَلِّ عَلى اَحدٍ منهُم ماتَ اَبَدا(2)؛ و هیچگاه در کنار قبر او براى طلب آمرزش و استغفار نایست». (و لاتقم على قبره) در حقیقت این یک نوع مبارزه منفى و در عین حال مؤثر در برابر گروه منافقان است و مسلمانان امروز هم باید از روشهاى مشابه با آن استفاده کنند. در پایان آیه خداوند بار دیگر دلیل این دستور را روشن مىسازد و مىفرماید: «این حکم بخاطر آنست که آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند و در حالى که فاسق و مخالف فرمان خدا بودند، از دنیا رفتند.»
سرانجام خداوند در آیه 73 سوره توبه دستور به شدّت عمل در برابر کفار و منافقین داده و خطاب به پیامبر مىفرماید: «یا ایّها النّبى جاهد الکفّار و المنافقین و اغلظ علیهم و مأویهم جهنّم و بئس المصیر؛ اى پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن و در برابر آنها روش سخت و خشنى در پیش گیر. (این مجازات آنها در دنیاست و در آخرت)، جایگاهشان دوزخ است که بدترین سرنوشت و جایگاه است». البته این خطاب در آیه 9 سوره تحریم نیز آمده است.
باید توجه داشت که طرز جهاد در برابر کفار، جهاد همه جانبه و مخصوصاً جهاد مسلحانه است ولى در مورد منافقان جهاد مسلحانه منظور نیست و اشکال دیگر مبارزه مانند مذمت، توبیخ، تهدید، رسوا ساختن و منزوى کردن آنها است و شاید جمله: «و اغلظ علیهم» اشاره به همین معنى باشد. البته بعد از پیامبر، حضرت على (ع) با
منافقان مسلّح، به نبرد پرداخت.
خداوند در آیات متعددى از قرآن کریم به توصیف عاقبت کار منافقین و نتایج اعمال آنها پرداخته است و این در خور تأمل است که نتیجه این گروه و سرنوشت آنها در این دنیا و آن دنیا چگونه است. در آیه 16 سوره بقره، خداوند سرنوشت نهایى منافقان که بسیار غمانگیز، شوم و تاریک است را چنین ترسیم مىکند. آنها کسانى هستند که در تجارتخانه این جهان ، هدایت را با گمراهى معاوضه کردهاند، پس تجارت آنها سودى نداشته است (بلکه سرمایه وجود را نیز از کف دادهاند) و آنها هرگز روى هدایت را ندیدهاند. «اولئک الّذینَ اشَتَروا الضَّلالَةَ بِالهُدى فَما ربحت تِجارتُهُم و ما کانوا مُهتَدین» و در جاى دیگر مىفرماید: آنها که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند و بار دیگر راه کفر در پیش گرفتند و سپس بر کفر خود افزودند، (منافقان) هرگز خداوند آنها را نمىآمرزد و به راه راست هدایت نمىکند. «إنّ الّذینَ امَنوا ثُمَّ کَفَروا ثُمَّ امَنوا ثُمَّ کَفَروا ثُمَّ ازدادُوا کُفراً لَم یَکُنِ اللّهِ لِیَغفِرَ لَهُم وَلا لِیَهدیهِم سَبیلا».
خداوند در جاى دیگر درباره منافقان مىفرماید «حَبِطَت اَعمالُهُم فَأصبَحوا خاسِرین(3)؛ همه اعمال نیک آنها بر باد رفت و زیانکار شدند».
و در آیه 23 سوره محمد سرنوشت نهایى منافقان بهانهجو اینطور وصف شده است. آنها کسانى هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته پس گوشهایشان را کر و چشمهایشان را کور نموده است. «اولئک الّذین لعنهم اللّه فأصمّهم و اعمى ابصارهم» و نیز «کسانى که بعد از روشن شدن حق، بازگشتند و پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنها را به آرزوهاى دور و دراز فریفته است».
(اِنّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلى أدبارِهِم مِن بَعد ماتَبَیَّنَ لَهُم الهُدى الشّیطانُ سَوَّل لَهُم و أملى لَهُم)(4)
آیه 19 سوره مجادله سرنوشت نهایى منافقان تیره دل را چنین بیان مىکند: شیطان بر آنها مسلّط شده است و یاد خدا را از خاطر آنها برده است. آنها حزب شیطانند و بدانید حزب شیطان زیان کارانند. «اِستَحوَذَ عَلَیهم الشیطان فَأنساهُم ذِکرَ اللّهِ، اولئک حِزبُ الشّیطانِ، اَلا اِنَّ حِزب الشیطانِ هُمُ الخاسِرون». آیه بعد، سرنوشت حتمى منافقان را شکست و نابودى بیان مىکند. نخست مىفرماید: کسانى که با خدا و رسولش دشمنى مىکنند آنها در زمره ذلیلترین افرادند؛ «اِنّ الّذین یُحادّونَ اللّهَ وَ رسُولَهُ اولئکَ فِى الأذَلّین»(5).منافقان امروز باید از سرنوشت تاریخى منافقان دیروز پند گیرند و دست از اعمال خود بردارند. خداوند این هشدار را به منافقان دیروز مىدهد، آینه تاریخ را پیش روى آنها مىگذارد و با مقایسه زندگى آنان با منافقان و گردنکشان پیشین، عبرت انگیزترین درسها را به آنها مىدهد و مىفرماید: شما همانند منافقان پیشین هستید. همانها که از نظر نیرو از شما قوىتر و از نظر اموال و فرزندان از شما افزونتر بودند. آنها از نصیب و بهره خود در دنیا، در طریق شهوات و آلودگى و گناه و فساد و تبهکارى، بهره گرفتند. شما منافقان این امت نیز از نصیب و بهره خود، همان گونه که منافقان پیشین بهره گرفته بودند، بهره بردارى کردید. شما در کفر و نفاق و استهزاء مؤمنان فرو رفتید، همانگونه که آنها در این امور فرو رفتند. آنها کسانى هستند که همه اعمالشان در دنیا و آخرت برباد رفته و مىرود و هیچ نتیجه مثبتى از آن عائدشان نمىگردد. آنها زیانکاران حقیقى و خسران یافتگان واقعى هستند.(6)
در اینجا ممکن است، سؤالى براى ما مسلمانان مطرح شود که اگر منافقان به راستى این همه از رحمت خدا دورند، پس چرا خداوند به آنها، این همه محبت کرده و این همه مال و فرزند (نیروى اقتصادى و انسانى) در اختیار آنها گذارده است. آیه 85 سوره توبه روى سخن رابه پیامبر کرده و پاسخ این سؤال را چنین مىدهد. اموال و فرزندانشان هیچگاه نباید مایه اعجاب تو شود، خداوند مىخواهد آنان را بوسیله اینها در دنیا مجازات کند و با حال کفر جان دهند. این آیه اشاره به این واقعیت مىکند که امکانات اقتصادى و نیروهاى انسانى در دست افراد ناصالح نه تنها سعادت آفرین نیست بلکه غالباً مایه دردسر و بلا و بدبختى است. این مفهوم در آیه 73 سوره احزاب نیز مورد توجّه قرار گرفته است. خداوند در بیان علّت عرضه امانت بزرگ الهى مىفرماید: هدف این بوده که خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب کند و کیفر دهد (لِیُعَذِّبَ اللّهُ المنافقینَ وَ المنافِقات و المُشرِکینَ و المُشرِکات). خداوند در این آیه منافقان را بر مشرکان مقدم داشته است و زنان منافق را در کنار مردان منافق قرار داده است.
از آن جا که غالباً منافقان به اموال و فرزندان خود براى حل مشکلات تکیه مىکنند. قرآن مىفرماید: هرگز اموال و اولادشان، آنها را از عذاب الهى حفظ نمىکند. آنها اهل آتشند و جاودانه در آن مىمانند(7).
خداوند در آیات متعددى و با شدیدترین لحنها وضع منافقان در قیامت را توصیف مىکند: در آیه 138 سوره نساء مىفرماید: به منافقان بشارت ده که عذاب دردناکى براى آنها است. «بَشِّرِ المُنافِقین بِأنَّ لَهُم عَذاباً ألیماً» و نیز خداوند همه منافقان و کافران را در دوزخ جمع مىکند، «انّ اللّهَ جامِعُ المُنافِقینَ و الکافِرینَ فى جَهَنَّمَ جمیعاً»(8).
سوره بقره، آیه 10، سرنوشت منافقان را بیان کرده و مىفرماید: براى آنها عذاب دردناکى است بخاطر دروغهایى که مىگفتند. «و لهم عذابٌ الیمٌ بما کانوا یکذبون» و در آیه 4 سوره منافقون خداوند مىفرماید: خدا آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف مىشوند «قاتلهم اللّه فأنّى یؤفکون» از آنجا که نفاق بدترین نوع کفر است، در نتیجه منافقان بدتر از کفار هستند و عذاب آنها نیز بدترین عذاب است. منافقان در پائینترین و نازلترین مراحل دوزخ قرار دارند و هیچ یاورى براى آنها نخواهى یافت. «انّ المنافقین فى الدّرک الأسفل من النّار و لن تجد لهم نصیرا»(9)
خداوند در بیان عذاب منافقان مىفرماید: مگر نمىدانند کسى که با خدا و رسولش دشمنى و مخالفت کند، براى او آتش است جاودانه در آن خواهد ماند؛ اَلَم یَعلَموا اَنَّهُ مَن یُحادِدِ اللّهَ و رسوله فَانَّ لَهُ نار جَهنَّمَ خالداً فیها»(10) و نیز آنها که به رسول خدا آزار مىرسانند (منافقان) عذاب دردناکى دارند ؛ «والّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذابٌ الیم»(11).
همچنین خداوند عذاب شدیدى براى آنها فراهم ساخته است: «اَعَدَّ اللّهُ لَهُم عذاباً شدیداً»(12) و «لهم عذابٌ مهین» و براى آنها (منافقان) عذاب خوار کنندهاى است.(13) در آیه 68 سوره توبه نیز مجازات شدیدى براى منافقان بیان شده است: خداوند، مردان و زنان منافق و همه کفار و افراد بىایمان را وعده آتش جهنم داده است، جاودانه در آن خواهند ماند. همین مجازات براى آنها کافى است. خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگى نصیبشان نموده است. «وَعَدَ اللّهُ المُنافقینَ و المُنافِقاتِ وَ الکُفّارَ نارَ جَهَنَّم خالِدینَ فیها هِىَ حَسبُهُم وَ لَعَنهُم اللّهُ وَ لَهُم عذابٌ مُقیم».
در آیه 6 سوره فتح نیز سرنوشت منافقان این گونه ترسیم شده است:و خداوند، مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مىبرند مجازات مىکند، حوادث ناگوارى بر آنها نازل مىشود، خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته است، جهنم را براى آنها (از اکنون) آماده کرده و چه بد سرانجامى است. «وَ یُعَذِّب المُنافِقینَ وَ المُنافقاتِ و المُشرِکینَ وَ المُشرِکاتِالظّانّین بِاللّهِ ظَنَّ السَّوء عَلَیهم دائِرَةُ السّوءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلیهِم وَ لَعَنَهم واَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ و ساءَت مَصیرا».
خداوند در آیه 27 سوره محمد ضمن تهدید سر بسته به منافقان، مىفرماید: پس حال آنها (منافقان) چگونه خواهد بود هنگامى که فرشتگان مرگ روحشان را قبض مىکنند، در حالىکه بر صورت و پشت آنها مىزنند ؛ «فَکَیفَ اذا تَوَفّتهُم المَلائِکةُ یَضرِبُون وُجُوهَهُم وَ اَدبارَهُم» به صورت آنها مىکوبند، براى اینکه رو بسوى دشمنان خدا رفتهاند و بر پشت آنها مىزنند به خاطر اینکه به آیات الهى و پیامبرش پشت کردند.
عجیب است که این منافقان در قیامت هم دست از منافقگرى خود برنمىدارند. چنانکه خداوند در آیه 18 سوره مجادله مىفرماید: روزى را که خداوند همه آنها را برمىانگیزد و (اعمالشان را بر آنها عرضه مىدارد و در دادگاه عدلش از آنها سؤال مىکند) ولى آنان براى خدا نیز سوگند (دروغ) یاد مىکنند. همانگونه که بر شما یاد مىکنند و گمان مىکنند مىتوانند کارى انجام دهند.
یکى از توصیفات زیبایى که خداوند درباره وضع منافقان در قیامت و برخورد آنان با مؤمنان دارد. آیات 13 الى 15 سوره حدید است. در قیامت منافقانى که در تاریکى وحشتناک کفر و نفاق و گناه فرو رفتهاند. فریادشان بلند مىشود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضاى نور مىکنند، اما چیزى جز جواب منفى نمىشنوند. چنانکه قرآن مىفرماید: روزى که مردان و زنان منافق به مؤمنان مىگویند نظرى به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوى بگیریم(در پاسخ به آنها) گفته مىشود به پشت سرخود برگردید و کسب نور کنید. پس (در این هنگام) دیوارى میان آنها زده مىشود که درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب.(14)
منافقان آنها (مؤمنان) را صدا مىزنند که مگر ما با شما نبودیم. (مؤمنان در پاسخ) مىگویند: آرى ولى شما (بواسطه پیمودن طریق کفر) خود را به هلاکت افکندید، شما انتظار (مرگ پیامبر) را کشیدید و پیوسته (در امر معاد و حقانیت دعوت پیامبر و قرآن) شک و تردید داشتید و آرزوهاى دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خداوند (و مرگتان) فرا رسید و شیطان شما را در برابر خداوند فریب داد.(15)
سرانجام مؤمنان در یک نتیجهگیرى، منافقان را مخاطب ساخته و مىگویند: پس امروز نه از شما فدیهاى پذیرفته مىشود و نه از کافران، جایگاهتان آتش است و همان آتش سرپرستتان مىباشد و چه بد جایگاهى است.(16)
و این است سرانجام نفاق و درویى.
این بحث را با دو تشبیه که خداوند براى ترسیم حال منافقان بیان فرموده است، به پایان مىبریم.
در مثال اول، خداوند منافقان را اینگونه تشبیه مىکند: آنها مانند کسى هستند که آتشى (در شب ظلمانى) افروخته، تا در پرتو آن راه را از بیراه بشناسد و به منزل مقصود برسد. ولى همین که این شعله آتش اطراف آنها را روشن ساخت، خداوند آنها را خاموش مىسازد و در ظلمات رهاشان مىکند به گونهاى که چیزى نبینند(17). منافقان فکر مىکردند با این آتش مختصر و این نور کم مىتوانند با تاریکیها به پیکار برخیزند، امّا ناگهان بر اثر بادى سخت یا باران درشت یا پایان گرفتن مواد آتش افروز، آتش آنها به سردى و خاموشى گرایید و بار دیگر در تاریکى سرگردان مىشوند، این نور مختصر یا اشاره به فروغ وجدان و فطرت توحیدى است، یا اشاره به ایمان نخستین آنها که بعداً بر اثر تقلیدهاى کورکورانه و تعصبهاى غلط و لجاجتها در پس پرده ظلمت مخفى شده است. سپس خداوند اضافه مىکند: آنها کر هستند و گنگ و نابینا (و چون هیچ یک از وسایل اصلى درک حقایق را ندارند) از راهشان باز نمىگردند.(18)
در مثال دوم قرآن صحنه زندگى آنها را به شکل دیگرى ترسیم مىنماید: شبى است تاریک و ظلمانى و پرخوف و خطر. باران به شدت مىبارد. از کرانههاى افق برقى مىجهد، صداى غرش وحشتزا و مهیب رعد، نزدیک است پردههاى گوش را پاره کند، انسان بى پناه در دل این دشت وسیع و ظلمانى، حیران و سرگردان مانده است، باران پر پشت، بدن او را مرطوب ساخته است ، نه پناهگاه مورد اطمینانى وجود دارد که به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه مىدهد گامى به مقصد بردارد. قرآن در یک عبارت کوتاه، حال چنین مسافر سرگردانى را بازگو مىکند: یا همانند بارانى که در شب تاریک توأم با رعد و برق و صاعقه ببارد، آنها از ترس مرگ انگشتها را در گوش خود مىگذارند تا صداى وحشتانگیز صاعقهها را نشنوند و خداوند بر کافران احاطه دارد.(19)
نور برق آنچنان خیره کننده است که نزدیک است چشمهاى آنها را برباید، هر زمان که برق مىزند و صفحه بیابان تاریک روشن مىشود، چندگامى در پرتو آن راه مىروند ولى بلافاصله ظلمت بر آنها مسلّط مىشود و آنها در جاى خود متوقف مىگردند. آنها هر لحظه خطر را در برابر خود احساس مىکنند، چرا که در دل این بیابان نه کوهى به چشم مىخورد و نه درختى تا از خطر رعد و برق و صاعقه جلوگیرى کند. هر لحظه ممکن است هدف صاعقهاى قرار گیرند و در یک لحظه خاکستر شوند. حتى این خطر وجود دارد که غرش رعد، گوش آنها را پاره و نور خیره کننده برق چشمشان را نابینا کند.
آرى اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از میان مىبرد چرا که خدا بر هر کارى و عملى توانا است(20)
ولى افسوس که منافقان به پناهگاه مطمئن ایمان پناه نبردهاند تا از شر صاعقههاى مرگبار مجازات الهى نجات یابند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره منافقون، آیه 6. 2. سوره توبه، آیه 84. 3. سوره مائده، آیه 53. 4. سوره محمد، آیه 25. 5. سوره مجادله، آیه 20. 6. سوره توبه، آیه 69. 7. سوره مجادله، آیه 17. 8. سوره نساء، آیه 140. 9. همان، آیه 145. 10. سوره توبه، آیه 63. 11. سوره توبه، آیه 61. 12. سوره مجادله، آیه 15. 13. همان، آیه 16. 14. سوره حدید آیه 13. 15. همان، آیه 14. 16. همان، آیه 15. 17. سوره بقره، آیه 17. 18. همان، آیه 18. 19. همان، آیه 19. 20. همان، آیه 20.