زینب (س) آموزگار حیا و پاکدامنى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
زینب نام آشنایى است که دور آن را هالهاى از اوصاف نیک و برتر احاطه نموده است. صبر زینب(س) زبانزد دوست و دشمن است؛ و آسمانیان نیز با آن آشنا چرا که «عَجِبَت مِن صَبرِکَ مَلائِکَةُ السَّماءِ؛ از صبر زینب ملائکه آسمانى به تعجب آمدند.» وفاى زینب نیز بر کسى پوشیده نیست، چرا که او بود که با تحمّل رنج آورترین حادثهها، و دادن جوانان خویش وفاى خود را به برادر و امام خویش ثابت نمود.
دانش و بصیرت زینب(س) هم براى همه مشهود است چرا که با بصیرت او و خطبهها و پیامهاى او بود که انقلاب کربلا تا درون کاخ یزید در شام پیشرفت و یزید و ابن زیاد رابه زانو در آورد.
و تدبیر او بود که کاروان اسرا را با سربلندى به مدینه رساند، و در طول اسارت عزّت و سربلندى را، عبادت و عرفان را، حیا و عفّت و پاکدامنى و نجابت را به نمایش گذاشت و... حقاً که زینب، زینت پدرش امیرمؤمنان (علیه السلام) مىباشد با این همه فضیلت:
دو عالم بر على نازد، على بر همسرش نازد
على و همسرش زهرا(س) به زینب دخترش نازد
در این مقال برآنیم گوشههایى از حیا، عفت و پاکدامنى زینب را به تصویر کشیم و ره توشه گرانبهایى براى بانوانى که مىخواهند زینب گونه زندگى کنند و به افتخار و سربلندى ابدى برسند، مهیا سازیم.
ضرورت بحث حیا امروزه در سرتاسر جهان، مخصوصاً کشورهاى اسلامى و علىالخصوص جامعه تشیّع، تلاش استعمارگران و مهاجمان فرهنگى برآن است که حیا و عفّت بانوان را نشانه روند و جامعه را از این راه به بىبند و بارى و بىدینى سوق دهند و در نتیجه آن به مطامع شیطانى خود برسند، چرا که آنها به خوبى یافتهاند اگر دین و مذهب تشیّع را بخواهند نابود کنند. باید حیا، عفت و پاکدامنى را از بین ببرند. هرگاه از جامعه حیا رخت بر بست و عفت در آن لگدکوب شد، دین هم بساط خویش را جمع خواهد کرد. على (علیهالسلام) به زیبایى مىفرماید: «اَحسَنُ مَلابِس الدِّینِ اَلحَیاءُ ؛ نیکوترین لباس دین حیا است.»(1) ؛ امام صادق (ع) فرمود: «لاایمانَ لِمَن لاحَیاءَ لَهُ ؛ایمانى نیست براى آن کسى که حیا ندارد.»(2) و امام باقر (ع) فرمود: «اَلحَیاءُ وَ الاِیمان مَقرُونانِ فى قَرنٍ فَاِذا ذَهَبَ اَحَدَهُما تَبَعهُ صاحِبهُ ؛حیا و ایمان با هم بر یک شاخه قرار گرفتهاند، پس هرگاه یکى از آن دو برود، دیگرى نیز از او تبعیت مىکند.»(3) و زیباتر از همه، امام حسین (ع) - آن کسى که زینب (س)، حیا را از مکتب او آموخت - فرمود: «لا حَیاءَ لِمَن لادِینَ لَهُ ؛ آن که دین ندارد، حیاء هم ندارد.»(4) از روایات فوق به خوبى استفاده مى شود که بین ماندگارى دین در جامعه و وجود حیا، رابطه تنگاتنگى وجود دارد. مهاجمان فرهنگى، بخوبى این رابطه و ملازمه را دریافتهاند از این رو صهیونیست معروف «نتانیاهو» این گونه القاء مىکند که «برنامههاى ماهوارهاى به مثابه یک نیروى شورشى بسیار مؤثر عمل مىکنند، بچّههاى ایرانى مسلماً لباس هاى زیبایى را خواهند خواست که در شوهاى تلویزیونى مىبینند آنها استخرهاى شنا و شیوه زندگى فانتزى خواهند خواست.»(5)
به گفته یک مقام آگاه در حال حاضر 97 ماهواره متعلق به 15 کشور جهان براى مردم ایران برنامههاى تلویزیونى پخش مىکنند که برخى از این ماهوارهها بیش از 200 کانال تلویزیونى را به طریق دیجیتال پخش مىکنند. این منبع آگاه افزود «از این تعداد 600 شبکه تلویزیونى در سازمان صدا و سیما و برخى نهادهاى نظامى، فرهنگى و اطلاعاتى مونیتور مىشود، بنابر این گزارش از این تعداد شبکه 11 شبکه به زبان فارسى است و اکثر آنها علیه نظام جمهورى اسلامى و ناهنجارهاى فرهنگى و اجتماعى برنامه پخش مىکنند.»(6)
از طرف دیگر هواداران استکبار جهانى در داخل کشور با قلمهاى زهرآگین و رفتارهاى زننده، لباسها و فیلمهاى مبتذل، در نابودى حیا و عفت، استعمار را یارى مىرسانند. و با کمال بىحیایى دم از اختلاط پسر و دختر، و طرح دوستى و رفاقت آنها مىزنند، اینها همانها هستند که در «کنفرانس برلین» آلمان، با عریان رقصیدن اوج بىحیایى را به نمایش جهانى گذاشتند، و عدّهاى از مدعیان دین و دیانت! نیز به تماشا نشستند.
البته از اینها و اربابانشان گلهاى نیست چرا که آنها خود همان گونهاند «از کوزه همان برون تراود که در اوست» و منافع دنیوى آنها چنان اقتضا مىکند امّا آنچه جاى تأسف دارد، و دردمندانه باید اظهار داشت رفتارهاى بعضى از بى خبران و دوستان ناآگاه است، آن هایى که دم از دین و دیانت مىزنند، چرا فرهنگ ابتذال را با طرح برنامههایى چون «شرکت بانوان در ورزشگاهها به صورت مختلط»، «اختلاط در دانشگاه» و... ترویج مىکنند و بدینسان اساسىترین مسئله دینى را نشانه گرفتهاند. و یا دوستانى که در صدا و مخصوصاً سیما هستند با پخش برنامهها و فیلمها و... فرهنگ ابتذال و حرمت شکنى را تبلیغ مىکنند و بانوان را با آرایشهاى آنچنانى و برخورد کذائى در فیلمها به نمایش مىگذارند تا حیا و نجابت را تحقیر و لکّهدار کنند.
راستى نشان دادن آن فیلمها و مصاحبه کردن مردان با زنان و بالعکس چه ضرورتى دارد، مگر امام صادق (ع) نفرمود: «زن با غیر شوهر و محارمش بیش از پنج کلمه آن هم در حال ضرورت سخن نگوید»(7) آیا اینگونه حرکات ترویج ابتذال نیست؟! راستى چه شده است ما را که فرهنگ اصیل اسلامى را پاس نمىداریم آیا فقط «فارسى را باید پاس داشت» و یا لازم است مرزها و حدود شرعى را نیز پاس داریم؟! اگر بدنبال زیبایى هستیم از حیا و نجابت است، على (ع) فرمود: «الحیاء سبب الى کلّ جمیلٍ ؛حیا راهى است به تمام زیبایىها»(8) و راز و کلید همه خیرها و خوبى در حیا است: «اَلحَیاءُ مِفتاحُ کُلّ الخَیر ؛ حیا کلید تمام نیکى است»(9) و پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اَلحَیاءُ خَیرٌ کُلُّه ؛ حیا تمامش نیکى است»(10)، راستى کجا رفته حیاى فاطمى و نجابت و حیاى زینبى، چرا مسئولان به گونهاى برنامه ریزى نمىکنند که فیلمها، لباسهاى عرضه شده در بازار، خیابانها، پارکها و... حیا بر و عفّتشکن نباشند؟ مگر فریاد مرزبان حیاء على (ع) را نمىشنوند که فرمود: «اَما تَستَحیُونَ وَ لاتَغارُونَ نِسائَکُم یَخرُجنَ اِلَى الاَسواقِ وَ یُزاحِمنَ العلُوج ؛ آیا شما (غیرت) و حیا ندارید که زنانتان را به بازارها سرازیر کردید و با بىبند و بارها اختلاط پیدا مىکنید.»(11)
زن را به خاطر عصمتى که دارد و میراث دار پاکى مریم و زهرا(س) و زینب نباید گذاشت بازیچه هوس، و آلوده به "ویروس" گناه گردد، گوهر عفاف و حیا و پاکى کمارزشتر از طلا و پول و محصول و باغ و وسایل خانه نیست، دزدان ایمان و غارتگران حیا نیز فراوانند.
سادگى و خامى است که زنان را در معرض دید و تماشاى نگاههاى مسموم و چشمهاى ناپاک قرار داد، آنگاه خیال شود که بیمار دلان و راهزنان عفاف و حیا به وسوسه نیفتند، و از زهر نگاهها و نیش پشههاى شهوت در امان بمانند. بعضى از «نگاه»ها ویروس «گناه» منتشر مىکند و حیا را آلوده مىسازد. و بعضى از چهرهها حشره مزاحمت تولید مىکند و عفت و نجابت را لکّهدار مىسازد. بیاییم همه دیوارها را خراب نکنیم و همه پردهها را کنار نزنیم و همه پنجرهها را باز نکنیم، بیاییم دیوار آسیب دیده حیا را ترمیم کنیم،(12) چرا که بىحیایى و کم حیایى نشانه تیره اندیشى است نه روشنفکرى،
علامت جهالت است نه تمدن، على (ع) فرمود: «اَعقَلُ النّاسِ، اَحیاهُم ؛ عاقلترین مردم باحیاترین آنها است.»(13) نگاهى به جایگاه حیا در فرهنگ غنى اسلام
اشارتى مختصر به بیان نکاتى درباره حیا در اینجا مناسب مىنماید:
الف: حیاى دختران شعیب در قرآن:
قرآن کریم با این که غالباً مسائل را به صورت کلّى بیان مىدارد، ولى گاهى بجهت حیاتى بودن مسأله، جزئیات و نمونه هایى بیان مىدارد از این دست است ماجراى حضرت موسى و برخورد او با دختران حضرت شعیب، در اینباره مىفرماید: «و هنگامى که (موسى) به (چاه) آب مَدیَن رسید، گروهى از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب مىکنند؛ در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند و به چاه با بودن مردان نزدیک نمىشوند. موسى از آنان پرسید: کار شما چیست؟ گفتند: آنها را آب نمىدهیم تا چوپانان همگى خارج شوند... موسى براى (گوسفندان) آن دو آب کشید و...» در ادامه این داستان درباره نحوه آمدن یکى از دختران شعیب و گفتگوى او با حضرت موسى (ع) مىفرماید: «فَجاءَتهُ اِحدا هُما تَمشى عَلَى اِستِحیاء قالَت اِنَّ اَبى یَدعُوک لِیَجزِیَکَ اَجرَما سَقَیتَ لَنا ؛ ناگهان یکى از آن دو (زن) به سراغ او آمد، در حالى که با نهایت حیا گام بر مىداشت. گفت: پدرم از تو دعوت مىکند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که براى ما انجام دادى به تو بپردازد.»(14) از این آیه مىتوان حیا را به زیبایى دریافت چرا که:
1- تا زمانى که مردان کنار چاه بودند دختران شعیب نزدیک چاه نمىرفتند.
2- آنگاه اقدام به آب دادن گوسفند کردند که تمام مردان پراکنده شدند.
3- سراپا حیا نزد موسى (ع) آمدند.
4- نگفت: مزد تو را مىپردازیم بلکه گفت: پدرم از تو دعوت مىکند تا مزد تو را بپردازد. ب: حیا تمام دین است:
على (ع) مىفرماید: «اَلحَیاءُ هُوَ الدِّین کُلُّه ؛ حیا تمام دین است.»(15) پ: حیا بازدارنده از زشتىها:
على (ع) مىفرماید: «اَلحَیاءُ یَصُدُّ عَن فِعلِ القَبِیح ؛ حیا (انسان را) از کار زشت باز مىدارد؟»(16) بىحیا به هر کراى دست مىزند، در روایات عدیدهاى این مضمون آمده که آخرین سفارش پیامبران، سفارش به حیاء بود. امام هفتم (ع) مىفرماید: «ما بَقىَ مِن اَمثالِ الاَنبیاءِ (ع) اِلّا کَلِمَةً، اِذا لَم تَستَحى فَاعمَل ماشِئتَ...؛ از مثالهاى (کلمات قصار) انبیاء باقى نمانده است مگر یک کلمه (و آن این است که) هرگاه حیا نداشتى، هرکارى مىخواهى انجام بده...»(17) ت: عاقبت بىحیایى:
على (ع) فرمود: «... مَن قَلَّ حَیاؤُهُ؛ قَلَّ وَرعُهُ وَ مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ وَ مَن ماتَ قَلبُهُ فَادخَل النّارَ...؛ کسى که حیا و شرمش اندک شد، پرهیزکارى او نیز اندک خواهد بود، و کسى که ورعش کمتر باشد، قلبش مىمیرد و آن که دلش مرده باشد، در آتش جهنم داخل خواهد شد.»(18) ث: سرپوش عیبها:
على (ع) فرمود: «من کساه الحیاء ثوبه؛لم یر النّاس عیبه؛ آن کس که با لباس حیاء خود را بپوشاند کسى عیب او را نبیند.»(19) ج: سرچشمه خوبىها:
و آن حضرت فرمود: «مَن لاحَیاءَ لَهُ لاخَیر فِیهِ کسى که حیا ندارد، خیرى در او نخواهد بود.»(20)
پیامبر اکرم(ص) فرمود:«الحَیاءَ عَشرَةُ اَجزاءٍ فَتِسعَة فِى النِّساءِ وَ واحِدٌ فى الرِّجالِ؛ حیاء ده جزء دارد، نه سهم آن در زنها است، و یک سهم آن در مردان.»(21)
و بانوى حیا زینب کبرى(س) تمامى آن را در کنار پرورش پدر و مادر دارا مىباشد.
نمونههایى از حیاى زینب(س)
1. فرزند بیت حیا و عفّت:
تأثیر وراثت و خانواده در رفتار و کردار انسان تردید پذیر نیست. امروزه به روشنى ثابت شده است که بخشى از صفات، خوب و بد، از راه وراثت، از نسلى به نسلى منتقل مىشوند و به همین جهت خانواده هایى که پیامبران در آن متولّد شدند، عموماً پاک و اصیل بودند به همین جهت در منابع اسلامى نیز از ازدواج با زنان زیبایى که در خانوادههاى ناپاک و عارى از حیا به بار آمدهاند نهى شده است. در کنار وراثت، تربیت مطرح است، زیرا بخشى از فضایل و کمالات با تربیت صحیح به فرزندان منتقل مىشود.
در زندگى زینب(س) این دو عامل (وراثت و تربیت) در بالاترین حد خویش وجود داشت، زینب از پستان حیا شیر نوشید و در دامان حیا و پاکى تربیت یافته، چنان که در زیارت نامه آن بانوى گرانسنگ مىخوانیم: «السَّلامُ عَلى مَن رَضَعت بِلُبانِ الاِیمان ؛ سلام بر کسى که از پستان ایمان شیر نوشید. و ایمان و حیا همراه و ملازم همدیگرند. «الحیاء و الایمان مقرونان»(22)
آن که پا تا به سر ایمان و حیاست
خونش آمیخته با خون خداست
عشق را همسفر کرببلاست
مظهر عصمت و پاکى، تقواست
به یقین زینب کبرى باشد
زاده حیدر و زهرا باشد
آرى! زینب کبرى(س) در خانه وحى و ولایت، از پدر و مادر معصوم به دنیا آمد و در آغوش نبوت، مهد امامت و ولایت و مرکز نزول وحى الهى نشو و نما نمود و از پستان یگانه مادر معصوم جهان هستى «فاطمه زهرا(س)» شیر خورد و از ابتداى شیرخوارگى در آغوش پرمهر مادر، عفت، حیا، شهامت و عطوفت را فرا گرفت و هم زمان با دوران شیرخوارگى در محضر بزرگترین استادان جهان انسانیت یعنى رسول اللّه (ص) و امیرالمؤمنین و دو برادر بزرگوارش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) تربیت یافت. در نتیجه، گمان نمىرود که تا به حال هیچ دخترى به آن تربیت بلند که زینب (س) در آن خانواده بزرگ به آن نایل گردید، رسیده باشد زینب کبرى اکثر اوقات در کنار جد مهربانش رسول خدا بود، انس زینب (س) به رسول خدا(ص) و نیز محبّت حضرت به این دختر در وصف و بیان نمىگنجد.
فاطمه زهرا(سلام اللّه علیها) در آن مدّت کوتاه نهتنها دخترش زینب را از نظر رشد فکرى، اخلاقى، فرهنگى و معنوى تربیت کرد بلکه او را از بسیارى از علوم قرآنى و پیش آمدهاى آینده آگاه نمود. و حیا و عفت را عملاً به او آموخت تا آنجا که نابینایى بر فاطمه وارد مىشود پشت پرده مىرود، این درسهاى حیا را زینب (س) بخوبى فرا گرفت.
زینب تربیت شده پدرى است که در اوج شجاعت و قهرمانى، از بالاترین حد حیا برخوردار است. و اوج حیایى آن مادر پاکدامن و این پدر دلاور را هنگام خواستگارى على (ع) از زهرا(س) مىبینیم که جز سکوت محض هیچ نمىگویند.(23)
از این دو دریاى حیا و پاکى شیر زنى چون زینب (س) که مجسمه حیا است به وجود مىآید. و این والدین معصوم سخت از مرز حیا و عفت او پاسدارى مىکردند.
«یحیى مازنى» که از علماى بزرگ و راویان حدیث است، چنین نقل مىکند: مدتها در مدینه، در همسایگى على (ع) در یک محلّه زندگى مىکردم. منزل من در کنار منزلى بود که «زینب» دختر على (ع) در آنجا سکونت داشت، حتى یکبار هم، کسى حضرت زینب را ندید و صداى او را نشنید. او هرگاه مىخواست به زیارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب مىرفت، و در حالى که پدرش على(ع) در پیش و برادرانش حسن و حسین (علیهما السلام) در اطراف او بودند. وقتى هم به نزدیک قبر شریف رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مىرسیدند، امیرالمؤمنین(ع) شمعهاى اطراف قبر را خاموش مىکرد. یک روز امام حسن(ع) علّت این کار را سؤال کرد، حضرت فرمود: «اَخشى اَن یَنظُر اَحَد اِلى شَخصِ اُختِکَ زَینَبَ؛ از آن مىترسم که کسى (در روشنى) خواهرت زینب را ببیند.(24)» راستى کجا رفته این مرزبانىهاى حیا؟! و چرا در جامعه شیعه علوى مىبینیم که مردان با همسران آرایش کرده و دختران بىبهره از حجاب در پارکها و خیابانها و... ظاهر مىشوند؟! و به قول «شیخ جعفر نقدى» زینب (سلام اللّه علیها) تربیت شده پنج تن آل عباء است: «فَالخَمسَةُ اَصحاب العَباءِ هُمُ الَّذِین قامُوا بِتَربیَتِها وَ تَهذِیبِها وَ کَفاکَ بِهِم مُؤَدَّبینَ و مُعَلِّمین ؛ پنج تن آل عباء به تربیت و فرهنگى سازى و تهذیب زینب همّت گماردند و همین بس که آنها اَدب کننده و آموزگار باشند.»(25) 2. حیا در آغاز جوانى
دکتر «عائشة بنت الشاطى»، بانوى نویسنده و اهل تحقیق اهل سنّت، چنین مىگوید: «زینب در آغاز جوانى چگونه بوده است؟ مراجع تاریخى از وصف رخساره زینب در این اوقات خوددارى مىکنند، زیرا که او در خانه و رو بسته زندگى مىکرد. ما نمىتوانیم مگر از پشت پرده روى وى را بنگریم، ولى پس از گذشتن دهها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون مى آید و مصیبت جانگداز کربلا او را به ما نشان مىدهد. و کسى که او را به چشم دیده براى ما وصفش مىکند و چنین مىگوید: چنان که طبرى نقل کرده است: گویا مىبینم زنى را که مانند خورشید مىدرخشید و با شتاب از خیمهگاه بیرون آمد.»(26) پرسیدم او کیست؟ گفتند: زینب دختر على (ع) است. و از دیگرى نقل شده، که: به خدا که من صورتى مانند آن ندیدم گویا پارهاى از ماه بود، در صورتى که این بانوى بزرگ در آن وقت در پنجاه و پنجمین سال زندگى خود بود، غریب بود، خسته و کوفته بود، مصیبت زده و داغ دیده بود، پس جمال زینب در آغاز جوانى پیش از آن که سالمندى، و مصایب جانگداز خوردش کند و جام داغ دیدگى را تا پایان بَدُو بنوشاند چگونه بود.(27) تاریخ او را ندیده، چرا که حیاى او مانع از آن شده است. مادرش فاطمه (سلام اللّه علیها) توصیه کرده است که: «خَیرٌ لِلنِّساءِ اَن لایَرَینَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ؛(28)براى زنان بهتر است که آنان مردان را نبینند، و مردان نیز) آنها را نبینند.» با این حال از مسائل اجتماعى به دور نبودند بلکه داراى مجلس علمى ارجمندى بود، زنانى که مىخواستند احکام دین را بیاموزند، در آن مجلس حاضر مىشدند و کسب دانش مىکردهاند.»(29)
و اگر دستور الهى و آسمانى نبود که: «انَّ اللّهَ شاء اَن یَراهُنّ سَبایا؛براستى خدا خواسته که آنها را اسیر ببیند»، حسین (ع) هرگز به خود اجازه نمىداد خواهر را در سفر کربلا به همراه ببرد.
بردن اهل حرم دستور بود و سِرّ غیب
ورنه این بىحرمتى را کى روا دارد حسین(ع)
ادامه دارد. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. محمدى رىشهرى، میزان الحکمه (بیروت دارالحدیث)، چاپ دوم، 1419، ج 2، ص 716 ، روایت 4544. 2. همان، ص 717، روایت 4570. 3. همان، روایت، 4565؛ بحارالانوار، ج 78، ص 309. 4. همان، ج78، ص 111، حدیث 6، میزان الحکمه، ج 2، ص 717، روایت 4569. 5. روزنامه جمهورى اسلامى، 23/6/1381. 6. هفتهنامه بصیرت، سال نهم، شماره 26، 10/2/82، ص 4. 7. وسائل الشیعه،ج 14، ص 143. 8. میزان الحکمه، ص 716، روایت 4542. 9. همان، ص 716، روایت 4546 10. همان، روایت 4547. 11. فروغکافى، محمدبن یعقوب کلینى(دارالکتب الاسلامیه)، ج5، ص 537 و ر - ک حر عاملى،وسائل الشیعه (داراحیاء التراث العربى)، ج14، ص 174، حدیث 2، و روضة المتقین، ج 8، ص 383. 12. اقتباس از «گل عفاف» جواد محدثى. 13. همان، ج 2، ص 716. 14. سوره قصص، آیه 23 - 25. 15. میزان الحکمه، ج2، ص 717، روایت 4567. 16. همان، ص 717 ؛ روایت 4556، امالى طوسى، ص 301. 17. میزان الحکمه، ص 718، خصال صدوق، ص 20. 18. نهج البلاغه، محمد دشتى، ص 712، حکمت 349. 19. همان، ص 676، حکمت 223. 20. عبدالواحد آمدى، غررالحکم، ترجمه على انصارى، ص 646. 21. میزان الحکمه، همان، ص 730، روایت 4603. 22. میزان الحکمه، ج2، ص 717، روایت 4565. 23. بحارالانوار، ج43، ص 130 - 132. 24. شیخ جعفر نقدى، کتاب زینب کبرى، ص 22، و ریاحین، ج3،ص 60. 25. کتاب زینب کبرى، ص 20. 26. جریر طبرى، تاریخ طبرى، (بیروت مؤسسة الاعلمى، چاپ چهارم، 1403) ج 4، ص 340 - 341. 27. عائشة بنت الشاطى، بانوى کربلا، ترجمه سید رضا صدر(قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ سوم، 1378) ص 59 - 58. 28. وسائل الشیعه، ج 14، ص 43، حدیث 7. 29. بانوى کربلا، ص 60.
دانش و بصیرت زینب(س) هم براى همه مشهود است چرا که با بصیرت او و خطبهها و پیامهاى او بود که انقلاب کربلا تا درون کاخ یزید در شام پیشرفت و یزید و ابن زیاد رابه زانو در آورد.
و تدبیر او بود که کاروان اسرا را با سربلندى به مدینه رساند، و در طول اسارت عزّت و سربلندى را، عبادت و عرفان را، حیا و عفّت و پاکدامنى و نجابت را به نمایش گذاشت و... حقاً که زینب، زینت پدرش امیرمؤمنان (علیه السلام) مىباشد با این همه فضیلت:
دو عالم بر على نازد، على بر همسرش نازد
على و همسرش زهرا(س) به زینب دخترش نازد
در این مقال برآنیم گوشههایى از حیا، عفت و پاکدامنى زینب را به تصویر کشیم و ره توشه گرانبهایى براى بانوانى که مىخواهند زینب گونه زندگى کنند و به افتخار و سربلندى ابدى برسند، مهیا سازیم.
ضرورت بحث حیا امروزه در سرتاسر جهان، مخصوصاً کشورهاى اسلامى و علىالخصوص جامعه تشیّع، تلاش استعمارگران و مهاجمان فرهنگى برآن است که حیا و عفّت بانوان را نشانه روند و جامعه را از این راه به بىبند و بارى و بىدینى سوق دهند و در نتیجه آن به مطامع شیطانى خود برسند، چرا که آنها به خوبى یافتهاند اگر دین و مذهب تشیّع را بخواهند نابود کنند. باید حیا، عفت و پاکدامنى را از بین ببرند. هرگاه از جامعه حیا رخت بر بست و عفت در آن لگدکوب شد، دین هم بساط خویش را جمع خواهد کرد. على (علیهالسلام) به زیبایى مىفرماید: «اَحسَنُ مَلابِس الدِّینِ اَلحَیاءُ ؛ نیکوترین لباس دین حیا است.»(1) ؛ امام صادق (ع) فرمود: «لاایمانَ لِمَن لاحَیاءَ لَهُ ؛ایمانى نیست براى آن کسى که حیا ندارد.»(2) و امام باقر (ع) فرمود: «اَلحَیاءُ وَ الاِیمان مَقرُونانِ فى قَرنٍ فَاِذا ذَهَبَ اَحَدَهُما تَبَعهُ صاحِبهُ ؛حیا و ایمان با هم بر یک شاخه قرار گرفتهاند، پس هرگاه یکى از آن دو برود، دیگرى نیز از او تبعیت مىکند.»(3) و زیباتر از همه، امام حسین (ع) - آن کسى که زینب (س)، حیا را از مکتب او آموخت - فرمود: «لا حَیاءَ لِمَن لادِینَ لَهُ ؛ آن که دین ندارد، حیاء هم ندارد.»(4) از روایات فوق به خوبى استفاده مى شود که بین ماندگارى دین در جامعه و وجود حیا، رابطه تنگاتنگى وجود دارد. مهاجمان فرهنگى، بخوبى این رابطه و ملازمه را دریافتهاند از این رو صهیونیست معروف «نتانیاهو» این گونه القاء مىکند که «برنامههاى ماهوارهاى به مثابه یک نیروى شورشى بسیار مؤثر عمل مىکنند، بچّههاى ایرانى مسلماً لباس هاى زیبایى را خواهند خواست که در شوهاى تلویزیونى مىبینند آنها استخرهاى شنا و شیوه زندگى فانتزى خواهند خواست.»(5)
به گفته یک مقام آگاه در حال حاضر 97 ماهواره متعلق به 15 کشور جهان براى مردم ایران برنامههاى تلویزیونى پخش مىکنند که برخى از این ماهوارهها بیش از 200 کانال تلویزیونى را به طریق دیجیتال پخش مىکنند. این منبع آگاه افزود «از این تعداد 600 شبکه تلویزیونى در سازمان صدا و سیما و برخى نهادهاى نظامى، فرهنگى و اطلاعاتى مونیتور مىشود، بنابر این گزارش از این تعداد شبکه 11 شبکه به زبان فارسى است و اکثر آنها علیه نظام جمهورى اسلامى و ناهنجارهاى فرهنگى و اجتماعى برنامه پخش مىکنند.»(6)
از طرف دیگر هواداران استکبار جهانى در داخل کشور با قلمهاى زهرآگین و رفتارهاى زننده، لباسها و فیلمهاى مبتذل، در نابودى حیا و عفت، استعمار را یارى مىرسانند. و با کمال بىحیایى دم از اختلاط پسر و دختر، و طرح دوستى و رفاقت آنها مىزنند، اینها همانها هستند که در «کنفرانس برلین» آلمان، با عریان رقصیدن اوج بىحیایى را به نمایش جهانى گذاشتند، و عدّهاى از مدعیان دین و دیانت! نیز به تماشا نشستند.
البته از اینها و اربابانشان گلهاى نیست چرا که آنها خود همان گونهاند «از کوزه همان برون تراود که در اوست» و منافع دنیوى آنها چنان اقتضا مىکند امّا آنچه جاى تأسف دارد، و دردمندانه باید اظهار داشت رفتارهاى بعضى از بى خبران و دوستان ناآگاه است، آن هایى که دم از دین و دیانت مىزنند، چرا فرهنگ ابتذال را با طرح برنامههایى چون «شرکت بانوان در ورزشگاهها به صورت مختلط»، «اختلاط در دانشگاه» و... ترویج مىکنند و بدینسان اساسىترین مسئله دینى را نشانه گرفتهاند. و یا دوستانى که در صدا و مخصوصاً سیما هستند با پخش برنامهها و فیلمها و... فرهنگ ابتذال و حرمت شکنى را تبلیغ مىکنند و بانوان را با آرایشهاى آنچنانى و برخورد کذائى در فیلمها به نمایش مىگذارند تا حیا و نجابت را تحقیر و لکّهدار کنند.
راستى نشان دادن آن فیلمها و مصاحبه کردن مردان با زنان و بالعکس چه ضرورتى دارد، مگر امام صادق (ع) نفرمود: «زن با غیر شوهر و محارمش بیش از پنج کلمه آن هم در حال ضرورت سخن نگوید»(7) آیا اینگونه حرکات ترویج ابتذال نیست؟! راستى چه شده است ما را که فرهنگ اصیل اسلامى را پاس نمىداریم آیا فقط «فارسى را باید پاس داشت» و یا لازم است مرزها و حدود شرعى را نیز پاس داریم؟! اگر بدنبال زیبایى هستیم از حیا و نجابت است، على (ع) فرمود: «الحیاء سبب الى کلّ جمیلٍ ؛حیا راهى است به تمام زیبایىها»(8) و راز و کلید همه خیرها و خوبى در حیا است: «اَلحَیاءُ مِفتاحُ کُلّ الخَیر ؛ حیا کلید تمام نیکى است»(9) و پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اَلحَیاءُ خَیرٌ کُلُّه ؛ حیا تمامش نیکى است»(10)، راستى کجا رفته حیاى فاطمى و نجابت و حیاى زینبى، چرا مسئولان به گونهاى برنامه ریزى نمىکنند که فیلمها، لباسهاى عرضه شده در بازار، خیابانها، پارکها و... حیا بر و عفّتشکن نباشند؟ مگر فریاد مرزبان حیاء على (ع) را نمىشنوند که فرمود: «اَما تَستَحیُونَ وَ لاتَغارُونَ نِسائَکُم یَخرُجنَ اِلَى الاَسواقِ وَ یُزاحِمنَ العلُوج ؛ آیا شما (غیرت) و حیا ندارید که زنانتان را به بازارها سرازیر کردید و با بىبند و بارها اختلاط پیدا مىکنید.»(11)
زن را به خاطر عصمتى که دارد و میراث دار پاکى مریم و زهرا(س) و زینب نباید گذاشت بازیچه هوس، و آلوده به "ویروس" گناه گردد، گوهر عفاف و حیا و پاکى کمارزشتر از طلا و پول و محصول و باغ و وسایل خانه نیست، دزدان ایمان و غارتگران حیا نیز فراوانند.
سادگى و خامى است که زنان را در معرض دید و تماشاى نگاههاى مسموم و چشمهاى ناپاک قرار داد، آنگاه خیال شود که بیمار دلان و راهزنان عفاف و حیا به وسوسه نیفتند، و از زهر نگاهها و نیش پشههاى شهوت در امان بمانند. بعضى از «نگاه»ها ویروس «گناه» منتشر مىکند و حیا را آلوده مىسازد. و بعضى از چهرهها حشره مزاحمت تولید مىکند و عفت و نجابت را لکّهدار مىسازد. بیاییم همه دیوارها را خراب نکنیم و همه پردهها را کنار نزنیم و همه پنجرهها را باز نکنیم، بیاییم دیوار آسیب دیده حیا را ترمیم کنیم،(12) چرا که بىحیایى و کم حیایى نشانه تیره اندیشى است نه روشنفکرى،
علامت جهالت است نه تمدن، على (ع) فرمود: «اَعقَلُ النّاسِ، اَحیاهُم ؛ عاقلترین مردم باحیاترین آنها است.»(13) نگاهى به جایگاه حیا در فرهنگ غنى اسلام
اشارتى مختصر به بیان نکاتى درباره حیا در اینجا مناسب مىنماید:
الف: حیاى دختران شعیب در قرآن:
قرآن کریم با این که غالباً مسائل را به صورت کلّى بیان مىدارد، ولى گاهى بجهت حیاتى بودن مسأله، جزئیات و نمونه هایى بیان مىدارد از این دست است ماجراى حضرت موسى و برخورد او با دختران حضرت شعیب، در اینباره مىفرماید: «و هنگامى که (موسى) به (چاه) آب مَدیَن رسید، گروهى از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب مىکنند؛ در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند و به چاه با بودن مردان نزدیک نمىشوند. موسى از آنان پرسید: کار شما چیست؟ گفتند: آنها را آب نمىدهیم تا چوپانان همگى خارج شوند... موسى براى (گوسفندان) آن دو آب کشید و...» در ادامه این داستان درباره نحوه آمدن یکى از دختران شعیب و گفتگوى او با حضرت موسى (ع) مىفرماید: «فَجاءَتهُ اِحدا هُما تَمشى عَلَى اِستِحیاء قالَت اِنَّ اَبى یَدعُوک لِیَجزِیَکَ اَجرَما سَقَیتَ لَنا ؛ ناگهان یکى از آن دو (زن) به سراغ او آمد، در حالى که با نهایت حیا گام بر مىداشت. گفت: پدرم از تو دعوت مىکند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که براى ما انجام دادى به تو بپردازد.»(14) از این آیه مىتوان حیا را به زیبایى دریافت چرا که:
1- تا زمانى که مردان کنار چاه بودند دختران شعیب نزدیک چاه نمىرفتند.
2- آنگاه اقدام به آب دادن گوسفند کردند که تمام مردان پراکنده شدند.
3- سراپا حیا نزد موسى (ع) آمدند.
4- نگفت: مزد تو را مىپردازیم بلکه گفت: پدرم از تو دعوت مىکند تا مزد تو را بپردازد. ب: حیا تمام دین است:
على (ع) مىفرماید: «اَلحَیاءُ هُوَ الدِّین کُلُّه ؛ حیا تمام دین است.»(15) پ: حیا بازدارنده از زشتىها:
على (ع) مىفرماید: «اَلحَیاءُ یَصُدُّ عَن فِعلِ القَبِیح ؛ حیا (انسان را) از کار زشت باز مىدارد؟»(16) بىحیا به هر کراى دست مىزند، در روایات عدیدهاى این مضمون آمده که آخرین سفارش پیامبران، سفارش به حیاء بود. امام هفتم (ع) مىفرماید: «ما بَقىَ مِن اَمثالِ الاَنبیاءِ (ع) اِلّا کَلِمَةً، اِذا لَم تَستَحى فَاعمَل ماشِئتَ...؛ از مثالهاى (کلمات قصار) انبیاء باقى نمانده است مگر یک کلمه (و آن این است که) هرگاه حیا نداشتى، هرکارى مىخواهى انجام بده...»(17) ت: عاقبت بىحیایى:
على (ع) فرمود: «... مَن قَلَّ حَیاؤُهُ؛ قَلَّ وَرعُهُ وَ مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ وَ مَن ماتَ قَلبُهُ فَادخَل النّارَ...؛ کسى که حیا و شرمش اندک شد، پرهیزکارى او نیز اندک خواهد بود، و کسى که ورعش کمتر باشد، قلبش مىمیرد و آن که دلش مرده باشد، در آتش جهنم داخل خواهد شد.»(18) ث: سرپوش عیبها:
على (ع) فرمود: «من کساه الحیاء ثوبه؛لم یر النّاس عیبه؛ آن کس که با لباس حیاء خود را بپوشاند کسى عیب او را نبیند.»(19) ج: سرچشمه خوبىها:
و آن حضرت فرمود: «مَن لاحَیاءَ لَهُ لاخَیر فِیهِ کسى که حیا ندارد، خیرى در او نخواهد بود.»(20)
پیامبر اکرم(ص) فرمود:«الحَیاءَ عَشرَةُ اَجزاءٍ فَتِسعَة فِى النِّساءِ وَ واحِدٌ فى الرِّجالِ؛ حیاء ده جزء دارد، نه سهم آن در زنها است، و یک سهم آن در مردان.»(21)
و بانوى حیا زینب کبرى(س) تمامى آن را در کنار پرورش پدر و مادر دارا مىباشد.
نمونههایى از حیاى زینب(س)
1. فرزند بیت حیا و عفّت:
تأثیر وراثت و خانواده در رفتار و کردار انسان تردید پذیر نیست. امروزه به روشنى ثابت شده است که بخشى از صفات، خوب و بد، از راه وراثت، از نسلى به نسلى منتقل مىشوند و به همین جهت خانواده هایى که پیامبران در آن متولّد شدند، عموماً پاک و اصیل بودند به همین جهت در منابع اسلامى نیز از ازدواج با زنان زیبایى که در خانوادههاى ناپاک و عارى از حیا به بار آمدهاند نهى شده است. در کنار وراثت، تربیت مطرح است، زیرا بخشى از فضایل و کمالات با تربیت صحیح به فرزندان منتقل مىشود.
در زندگى زینب(س) این دو عامل (وراثت و تربیت) در بالاترین حد خویش وجود داشت، زینب از پستان حیا شیر نوشید و در دامان حیا و پاکى تربیت یافته، چنان که در زیارت نامه آن بانوى گرانسنگ مىخوانیم: «السَّلامُ عَلى مَن رَضَعت بِلُبانِ الاِیمان ؛ سلام بر کسى که از پستان ایمان شیر نوشید. و ایمان و حیا همراه و ملازم همدیگرند. «الحیاء و الایمان مقرونان»(22)
آن که پا تا به سر ایمان و حیاست
خونش آمیخته با خون خداست
عشق را همسفر کرببلاست
مظهر عصمت و پاکى، تقواست
به یقین زینب کبرى باشد
زاده حیدر و زهرا باشد
آرى! زینب کبرى(س) در خانه وحى و ولایت، از پدر و مادر معصوم به دنیا آمد و در آغوش نبوت، مهد امامت و ولایت و مرکز نزول وحى الهى نشو و نما نمود و از پستان یگانه مادر معصوم جهان هستى «فاطمه زهرا(س)» شیر خورد و از ابتداى شیرخوارگى در آغوش پرمهر مادر، عفت، حیا، شهامت و عطوفت را فرا گرفت و هم زمان با دوران شیرخوارگى در محضر بزرگترین استادان جهان انسانیت یعنى رسول اللّه (ص) و امیرالمؤمنین و دو برادر بزرگوارش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) تربیت یافت. در نتیجه، گمان نمىرود که تا به حال هیچ دخترى به آن تربیت بلند که زینب (س) در آن خانواده بزرگ به آن نایل گردید، رسیده باشد زینب کبرى اکثر اوقات در کنار جد مهربانش رسول خدا بود، انس زینب (س) به رسول خدا(ص) و نیز محبّت حضرت به این دختر در وصف و بیان نمىگنجد.
فاطمه زهرا(سلام اللّه علیها) در آن مدّت کوتاه نهتنها دخترش زینب را از نظر رشد فکرى، اخلاقى، فرهنگى و معنوى تربیت کرد بلکه او را از بسیارى از علوم قرآنى و پیش آمدهاى آینده آگاه نمود. و حیا و عفت را عملاً به او آموخت تا آنجا که نابینایى بر فاطمه وارد مىشود پشت پرده مىرود، این درسهاى حیا را زینب (س) بخوبى فرا گرفت.
زینب تربیت شده پدرى است که در اوج شجاعت و قهرمانى، از بالاترین حد حیا برخوردار است. و اوج حیایى آن مادر پاکدامن و این پدر دلاور را هنگام خواستگارى على (ع) از زهرا(س) مىبینیم که جز سکوت محض هیچ نمىگویند.(23)
از این دو دریاى حیا و پاکى شیر زنى چون زینب (س) که مجسمه حیا است به وجود مىآید. و این والدین معصوم سخت از مرز حیا و عفت او پاسدارى مىکردند.
«یحیى مازنى» که از علماى بزرگ و راویان حدیث است، چنین نقل مىکند: مدتها در مدینه، در همسایگى على (ع) در یک محلّه زندگى مىکردم. منزل من در کنار منزلى بود که «زینب» دختر على (ع) در آنجا سکونت داشت، حتى یکبار هم، کسى حضرت زینب را ندید و صداى او را نشنید. او هرگاه مىخواست به زیارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب مىرفت، و در حالى که پدرش على(ع) در پیش و برادرانش حسن و حسین (علیهما السلام) در اطراف او بودند. وقتى هم به نزدیک قبر شریف رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مىرسیدند، امیرالمؤمنین(ع) شمعهاى اطراف قبر را خاموش مىکرد. یک روز امام حسن(ع) علّت این کار را سؤال کرد، حضرت فرمود: «اَخشى اَن یَنظُر اَحَد اِلى شَخصِ اُختِکَ زَینَبَ؛ از آن مىترسم که کسى (در روشنى) خواهرت زینب را ببیند.(24)» راستى کجا رفته این مرزبانىهاى حیا؟! و چرا در جامعه شیعه علوى مىبینیم که مردان با همسران آرایش کرده و دختران بىبهره از حجاب در پارکها و خیابانها و... ظاهر مىشوند؟! و به قول «شیخ جعفر نقدى» زینب (سلام اللّه علیها) تربیت شده پنج تن آل عباء است: «فَالخَمسَةُ اَصحاب العَباءِ هُمُ الَّذِین قامُوا بِتَربیَتِها وَ تَهذِیبِها وَ کَفاکَ بِهِم مُؤَدَّبینَ و مُعَلِّمین ؛ پنج تن آل عباء به تربیت و فرهنگى سازى و تهذیب زینب همّت گماردند و همین بس که آنها اَدب کننده و آموزگار باشند.»(25) 2. حیا در آغاز جوانى
دکتر «عائشة بنت الشاطى»، بانوى نویسنده و اهل تحقیق اهل سنّت، چنین مىگوید: «زینب در آغاز جوانى چگونه بوده است؟ مراجع تاریخى از وصف رخساره زینب در این اوقات خوددارى مىکنند، زیرا که او در خانه و رو بسته زندگى مىکرد. ما نمىتوانیم مگر از پشت پرده روى وى را بنگریم، ولى پس از گذشتن دهها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون مى آید و مصیبت جانگداز کربلا او را به ما نشان مىدهد. و کسى که او را به چشم دیده براى ما وصفش مىکند و چنین مىگوید: چنان که طبرى نقل کرده است: گویا مىبینم زنى را که مانند خورشید مىدرخشید و با شتاب از خیمهگاه بیرون آمد.»(26) پرسیدم او کیست؟ گفتند: زینب دختر على (ع) است. و از دیگرى نقل شده، که: به خدا که من صورتى مانند آن ندیدم گویا پارهاى از ماه بود، در صورتى که این بانوى بزرگ در آن وقت در پنجاه و پنجمین سال زندگى خود بود، غریب بود، خسته و کوفته بود، مصیبت زده و داغ دیده بود، پس جمال زینب در آغاز جوانى پیش از آن که سالمندى، و مصایب جانگداز خوردش کند و جام داغ دیدگى را تا پایان بَدُو بنوشاند چگونه بود.(27) تاریخ او را ندیده، چرا که حیاى او مانع از آن شده است. مادرش فاطمه (سلام اللّه علیها) توصیه کرده است که: «خَیرٌ لِلنِّساءِ اَن لایَرَینَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ؛(28)براى زنان بهتر است که آنان مردان را نبینند، و مردان نیز) آنها را نبینند.» با این حال از مسائل اجتماعى به دور نبودند بلکه داراى مجلس علمى ارجمندى بود، زنانى که مىخواستند احکام دین را بیاموزند، در آن مجلس حاضر مىشدند و کسب دانش مىکردهاند.»(29)
و اگر دستور الهى و آسمانى نبود که: «انَّ اللّهَ شاء اَن یَراهُنّ سَبایا؛براستى خدا خواسته که آنها را اسیر ببیند»، حسین (ع) هرگز به خود اجازه نمىداد خواهر را در سفر کربلا به همراه ببرد.
بردن اهل حرم دستور بود و سِرّ غیب
ورنه این بىحرمتى را کى روا دارد حسین(ع)
ادامه دارد. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. محمدى رىشهرى، میزان الحکمه (بیروت دارالحدیث)، چاپ دوم، 1419، ج 2، ص 716 ، روایت 4544. 2. همان، ص 717، روایت 4570. 3. همان، روایت، 4565؛ بحارالانوار، ج 78، ص 309. 4. همان، ج78، ص 111، حدیث 6، میزان الحکمه، ج 2، ص 717، روایت 4569. 5. روزنامه جمهورى اسلامى، 23/6/1381. 6. هفتهنامه بصیرت، سال نهم، شماره 26، 10/2/82، ص 4. 7. وسائل الشیعه،ج 14، ص 143. 8. میزان الحکمه، ص 716، روایت 4542. 9. همان، ص 716، روایت 4546 10. همان، روایت 4547. 11. فروغکافى، محمدبن یعقوب کلینى(دارالکتب الاسلامیه)، ج5، ص 537 و ر - ک حر عاملى،وسائل الشیعه (داراحیاء التراث العربى)، ج14، ص 174، حدیث 2، و روضة المتقین، ج 8، ص 383. 12. اقتباس از «گل عفاف» جواد محدثى. 13. همان، ج 2، ص 716. 14. سوره قصص، آیه 23 - 25. 15. میزان الحکمه، ج2، ص 717، روایت 4567. 16. همان، ص 717 ؛ روایت 4556، امالى طوسى، ص 301. 17. میزان الحکمه، ص 718، خصال صدوق، ص 20. 18. نهج البلاغه، محمد دشتى، ص 712، حکمت 349. 19. همان، ص 676، حکمت 223. 20. عبدالواحد آمدى، غررالحکم، ترجمه على انصارى، ص 646. 21. میزان الحکمه، همان، ص 730، روایت 4603. 22. میزان الحکمه، ج2، ص 717، روایت 4565. 23. بحارالانوار، ج43، ص 130 - 132. 24. شیخ جعفر نقدى، کتاب زینب کبرى، ص 22، و ریاحین، ج3،ص 60. 25. کتاب زینب کبرى، ص 20. 26. جریر طبرى، تاریخ طبرى، (بیروت مؤسسة الاعلمى، چاپ چهارم، 1403) ج 4، ص 340 - 341. 27. عائشة بنت الشاطى، بانوى کربلا، ترجمه سید رضا صدر(قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ سوم، 1378) ص 59 - 58. 28. وسائل الشیعه، ج 14، ص 43، حدیث 7. 29. بانوى کربلا، ص 60.