چگونه پاکان از ناپاکان شناخته شوند؟
آرشیو
چکیده
متن
«ما کان الله لیذر المؤمنین على ما أنتم علیه حتّى یمیز الخبیث من الطیب و ما کان الله لیطلعکم على الغیب و لکنّ الله یجتبى من رسله من یشاء فآمنوا بالله و رسله و إن تؤمنوا و تتقوا فلکم أجر عظیم» (سوره آل عمران، آیه 179)
ممکن نیست خداوند مؤمنان را همانگونه که شما هستید واگذارد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد و ممکن نیست خداوند شما را بر اسرار غیب آگاه سازد (که منافقان و ناپاکان را از راه غیب بشناسید) ولى خداوند از میان پیامبرانش هر که را بخواهد بر مىگزیند (و قسمتى از علم غیب را به او مىدهد) پس به خدا و رسولانش ایمان بیاورید که اگر ایمان آوردید و تقوا را پیشه خود ساختید، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود.
این آیه بحث از سنت آزمایش و امتحان را به میان آورده است و ضمنا به مؤمنان هشدار مىدهد که مواظب منافقان و ناپاکان باشند تا از آنها ضربههاى جبرانناپذیر نخورند.
این آیه مبارکه آخرین آیهاى است که درباره غزوه أحد در سوره آل عمران بیان شده است.به مسلمانان مىفهماند که منافقان هرچند ممکن است سالیان درازى در میان شما به صورت انسانهاى با ایمان و پاک زندگى کنند ولى خواه ناخواهشامل سنت تغییر ناپذیر الهى خواهند شد و در این آزمایش ها است که پاک از ناپاک و خبیث از طیّب و مؤمن از منافق شناخته و جدا مىشوند.
پس باید مؤمنین در هر حال مواظب باشند و به هر کس که قیافه حق به جانب به خود گرفته و چند صباحى در مسجد و معبد به نماز و نیاز گذرانده، اعتماد نکنند چه بسا منافقى پلید باشد که در پى جمع غنایم یا جاسوسى براى بیگانگان یا ضربه زدن به سران قوم است ولى هرگاه قضیهاى جدى نمایان مىشود به زودى منافقان چهره پلیدشان آشکار مىشود و دیگر توان ادامه راه با قیافه مبدّل را نخواهند داشت. ولى چه سود که گاهى در اثر بى احتیاطى مؤمنان ضربه هائى جدى و خطرناک از سوى نا پاکان مىخورند و وقتى به فکر مىافتند و دیده مىگشایند که کار از کار گذشته است چنانکه در حادثة فراموش نشدنى هفتم تیر شاهد آن بودیم و دیدیم چگونه در اثر اعتماد کردن بزرگان به چند نفر منافق کوردل در یک لحظه سران انقلاب را همچون شهید مظلوم بهشتى و سایر یارانش از دست دادیم.
مطلب دیگرى که آیه شریفه بر آن تکیه دارد این است که خیال نکنید خداوند آنچه را پشت پرده غیب است به شما مىنمایاند تا به راحتى منافقان و ناپاکان را تشخیص دهید و از فتنه ها و بلاهایشان در امان باشید. خداوند به گروهى از برگزیدگان از پیامبرانش قسمتى از علم غیب عطا مىکند زیرا اگر بنا بود عامه مردم از غیب و نهان افراد با خبر باشند باعث هرج و مرج و فساد جامعه و گسسته شدن پیوندهاى اجتماعى و به خاموشى گرائیدن شعلههاى امید در میان مردم مىشد و بدینسان تمام تلاش و سعى آنها از بین مىرفت. و لذا علم غیب را تنها به برخى از برگزیدگانش آموخته که قدرت تحمل آن را دارند.
و اما راه شناسائى افراد از یکدیگر فقط ایمان و عمل صالح و شایسته است. البته ممکن است مدتى به طول انجامد تا پاک از ناپاک جدا شود ولى به هر حال ضمن اینکه باید مردم مواظب باشند و به هر کس اطمینان نکنند، در کشاکش روزگار و هنگام بروز حوادث سهمگین چهره ناپاکان مشخص و هویدا مىگردد.
از این آیه معلوم مىشود که تنها راه شناختن افراد از راه اعمالشان است بویژه در مواقع خطر همچون جنگ یا خطرى کلى که جامعه را در بر گیرد مانند محاصره اقتصادى و یا مصیبتهاى عمومى که در آن حال انسانهاى خوب مجبور به فداکارى و از خود گذشتگى مىشوند و در آنصورت منافقان و ناپاکان کاملا شناخته مىشوند.
حال که زندگى دنیا میدان آزمایش و بوته امتحان است چه باید کرد؟ خداوند در این آیه مبارکه به مؤمنان گوشزد مىکند که اگر بخواهید پاک و طیب بمانید باید در مرحله اول ایمان داشته باشید و ایمان به تنهائى کافى نیست که باید در مرحله دوم ایمان را با تقوا آمیخته و با عمل شایسته همنشین سازید.پس اگر انسان، ایمان به خدا و پیامبرانش آورد و آن ایمان را با تقوا و عمل آمیخت، جزء پاکان و خوبان قرار خواهد گرفت و پاداش عظیم در انتظار او است.
خلاصه سخن.. از این آیه مبارکه استفاده مىشود که:
1- ثواب و عقاب، امرى استحقاقى است که ثواب در برابر عمل صالح (همراه با نیت خالص) به انسان داده مىشود بر خلاف باور بسیارى از مردم که مىپندارند ثوابتفضل و بخشش الهى است و هیچ ربطى به عمل ندارد چنانکه شاعر مىگوید:
جنت به بها نمىدهى مىدانم
اما به بهانه مىدهى مىدانم
خدایش بیامرزد شهید بهشتى را که پیوسته مىگفت:
خداوند قطعا بهشت را به بها مىدهد نه به بهانه! و مگر در قرآن نیامده است: «و أن لیس للإنسان الا ما سعى و أنّ سعیه سوف یرى» و هیچ چیز براى انسان نیست جز با سعى و کوشش خویش و همین عمل او است که نتیجه اش در آخرت نمایان مىگردد و انسان پیوسته مرهون عمل خویش است.
2- ممکن است عدهاى با ایمان صلاحیت حمل رسالت الهى را داشته باشند ولى خداوند در میان مردم برخى را مىگزیند و انتخاب مىکند زیرا رسالت الهى امرى استحقاقى نیست (بر خلاف ثواب و عقاب) بلکه منصبى است الهى که تنها به برگزیدگان مىبخشند.
3- پیامبران الهى به خودى خود عالم به غیب نیستند بلکه بر اثر تعلیم الهى، قسمتى از اسرار نهان به آنان داده مىشود و مقدار آگاهى آنها بسته به مشیت خداوند است.
4- این که خداوند مؤمن را طیب مىنامد معنایش این است که انسان در اصل فطرت مؤمن است و عوامل خارجى او را ناپاک و آلوده مىسازد. مگر نه در روز «ألست» پاسخ مثبت به پروردگارش داده آنگاه که از او مىپرسد «ألست بربکم»؟ در پایان اشارهاى به چند بیت شعر جامى مىکنیم که چه زیبا شرح این آیه را به شعر در آورده است:
واگذارد مؤمنان را کى خدا؟
اندر آن چیزى که هستید از خطا
یعنى از شرک و نفاق و بد دلى
که شمائید اندر آن از جاهلى
تا که ننماید جدا بد را زخوب
هم نسازد دیده ورتان بر عیوب
تا شناسید آن هنرها را ز عیب
نیک و بد را بنگرید از چشم غیب
و سر انجام در آخر ابیاتش مىگوید:
آنکه دید او بد گلى از گلشنى
جامى از جو خوشه از هر خرمنى
برگزیند هر که را خواهد خدا
از رسل کو داند اسرار خفا
بگروید از بر خدا و بر رسول
باز بینید آن حقایق را اصول
مؤمنان را این بود اجر عظیم
نیست کس بىمزد از آن لطف عمیم
مزد هر عامل بقدر سعى اوست
تا چه باشد ظرف کسجو یا سبواست
ممکن نیست خداوند مؤمنان را همانگونه که شما هستید واگذارد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد و ممکن نیست خداوند شما را بر اسرار غیب آگاه سازد (که منافقان و ناپاکان را از راه غیب بشناسید) ولى خداوند از میان پیامبرانش هر که را بخواهد بر مىگزیند (و قسمتى از علم غیب را به او مىدهد) پس به خدا و رسولانش ایمان بیاورید که اگر ایمان آوردید و تقوا را پیشه خود ساختید، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود.
این آیه بحث از سنت آزمایش و امتحان را به میان آورده است و ضمنا به مؤمنان هشدار مىدهد که مواظب منافقان و ناپاکان باشند تا از آنها ضربههاى جبرانناپذیر نخورند.
این آیه مبارکه آخرین آیهاى است که درباره غزوه أحد در سوره آل عمران بیان شده است.به مسلمانان مىفهماند که منافقان هرچند ممکن است سالیان درازى در میان شما به صورت انسانهاى با ایمان و پاک زندگى کنند ولى خواه ناخواهشامل سنت تغییر ناپذیر الهى خواهند شد و در این آزمایش ها است که پاک از ناپاک و خبیث از طیّب و مؤمن از منافق شناخته و جدا مىشوند.
پس باید مؤمنین در هر حال مواظب باشند و به هر کس که قیافه حق به جانب به خود گرفته و چند صباحى در مسجد و معبد به نماز و نیاز گذرانده، اعتماد نکنند چه بسا منافقى پلید باشد که در پى جمع غنایم یا جاسوسى براى بیگانگان یا ضربه زدن به سران قوم است ولى هرگاه قضیهاى جدى نمایان مىشود به زودى منافقان چهره پلیدشان آشکار مىشود و دیگر توان ادامه راه با قیافه مبدّل را نخواهند داشت. ولى چه سود که گاهى در اثر بى احتیاطى مؤمنان ضربه هائى جدى و خطرناک از سوى نا پاکان مىخورند و وقتى به فکر مىافتند و دیده مىگشایند که کار از کار گذشته است چنانکه در حادثة فراموش نشدنى هفتم تیر شاهد آن بودیم و دیدیم چگونه در اثر اعتماد کردن بزرگان به چند نفر منافق کوردل در یک لحظه سران انقلاب را همچون شهید مظلوم بهشتى و سایر یارانش از دست دادیم.
مطلب دیگرى که آیه شریفه بر آن تکیه دارد این است که خیال نکنید خداوند آنچه را پشت پرده غیب است به شما مىنمایاند تا به راحتى منافقان و ناپاکان را تشخیص دهید و از فتنه ها و بلاهایشان در امان باشید. خداوند به گروهى از برگزیدگان از پیامبرانش قسمتى از علم غیب عطا مىکند زیرا اگر بنا بود عامه مردم از غیب و نهان افراد با خبر باشند باعث هرج و مرج و فساد جامعه و گسسته شدن پیوندهاى اجتماعى و به خاموشى گرائیدن شعلههاى امید در میان مردم مىشد و بدینسان تمام تلاش و سعى آنها از بین مىرفت. و لذا علم غیب را تنها به برخى از برگزیدگانش آموخته که قدرت تحمل آن را دارند.
و اما راه شناسائى افراد از یکدیگر فقط ایمان و عمل صالح و شایسته است. البته ممکن است مدتى به طول انجامد تا پاک از ناپاک جدا شود ولى به هر حال ضمن اینکه باید مردم مواظب باشند و به هر کس اطمینان نکنند، در کشاکش روزگار و هنگام بروز حوادث سهمگین چهره ناپاکان مشخص و هویدا مىگردد.
از این آیه معلوم مىشود که تنها راه شناختن افراد از راه اعمالشان است بویژه در مواقع خطر همچون جنگ یا خطرى کلى که جامعه را در بر گیرد مانند محاصره اقتصادى و یا مصیبتهاى عمومى که در آن حال انسانهاى خوب مجبور به فداکارى و از خود گذشتگى مىشوند و در آنصورت منافقان و ناپاکان کاملا شناخته مىشوند.
حال که زندگى دنیا میدان آزمایش و بوته امتحان است چه باید کرد؟ خداوند در این آیه مبارکه به مؤمنان گوشزد مىکند که اگر بخواهید پاک و طیب بمانید باید در مرحله اول ایمان داشته باشید و ایمان به تنهائى کافى نیست که باید در مرحله دوم ایمان را با تقوا آمیخته و با عمل شایسته همنشین سازید.پس اگر انسان، ایمان به خدا و پیامبرانش آورد و آن ایمان را با تقوا و عمل آمیخت، جزء پاکان و خوبان قرار خواهد گرفت و پاداش عظیم در انتظار او است.
خلاصه سخن.. از این آیه مبارکه استفاده مىشود که:
1- ثواب و عقاب، امرى استحقاقى است که ثواب در برابر عمل صالح (همراه با نیت خالص) به انسان داده مىشود بر خلاف باور بسیارى از مردم که مىپندارند ثوابتفضل و بخشش الهى است و هیچ ربطى به عمل ندارد چنانکه شاعر مىگوید:
جنت به بها نمىدهى مىدانم
اما به بهانه مىدهى مىدانم
خدایش بیامرزد شهید بهشتى را که پیوسته مىگفت:
خداوند قطعا بهشت را به بها مىدهد نه به بهانه! و مگر در قرآن نیامده است: «و أن لیس للإنسان الا ما سعى و أنّ سعیه سوف یرى» و هیچ چیز براى انسان نیست جز با سعى و کوشش خویش و همین عمل او است که نتیجه اش در آخرت نمایان مىگردد و انسان پیوسته مرهون عمل خویش است.
2- ممکن است عدهاى با ایمان صلاحیت حمل رسالت الهى را داشته باشند ولى خداوند در میان مردم برخى را مىگزیند و انتخاب مىکند زیرا رسالت الهى امرى استحقاقى نیست (بر خلاف ثواب و عقاب) بلکه منصبى است الهى که تنها به برگزیدگان مىبخشند.
3- پیامبران الهى به خودى خود عالم به غیب نیستند بلکه بر اثر تعلیم الهى، قسمتى از اسرار نهان به آنان داده مىشود و مقدار آگاهى آنها بسته به مشیت خداوند است.
4- این که خداوند مؤمن را طیب مىنامد معنایش این است که انسان در اصل فطرت مؤمن است و عوامل خارجى او را ناپاک و آلوده مىسازد. مگر نه در روز «ألست» پاسخ مثبت به پروردگارش داده آنگاه که از او مىپرسد «ألست بربکم»؟ در پایان اشارهاى به چند بیت شعر جامى مىکنیم که چه زیبا شرح این آیه را به شعر در آورده است:
واگذارد مؤمنان را کى خدا؟
اندر آن چیزى که هستید از خطا
یعنى از شرک و نفاق و بد دلى
که شمائید اندر آن از جاهلى
تا که ننماید جدا بد را زخوب
هم نسازد دیده ورتان بر عیوب
تا شناسید آن هنرها را ز عیب
نیک و بد را بنگرید از چشم غیب
و سر انجام در آخر ابیاتش مىگوید:
آنکه دید او بد گلى از گلشنى
جامى از جو خوشه از هر خرمنى
برگزیند هر که را خواهد خدا
از رسل کو داند اسرار خفا
بگروید از بر خدا و بر رسول
باز بینید آن حقایق را اصول
مؤمنان را این بود اجر عظیم
نیست کس بىمزد از آن لطف عمیم
مزد هر عامل بقدر سعى اوست
تا چه باشد ظرف کسجو یا سبواست