آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

«أ لم تر أن الله أنزل من السماء ماء فأخرجنا به ثمرات مختلفا ألوانه و من الجبال جددٌ بیض و حمر مختلف ألوانها و غرابیب سود. و من الناس و الدواب و الأنعام مختلف ألوانه کذلک، إنما یخشى الله من عباده العلماء إن الله عزیز غفور»(1)
آیا ندیده‏اى که خداوند باران را از آسمان فرود آورد. و همانا از آن آب، انواع گوناگون میوه‏هاى رنگارنگ را پدید آوردیم و همچنین کوه‏هاى رنگارنگ سفید، قرمز و سیاه آفریدیم و از گونه‏هاى مردم و جنبندگان و چارپایان نیز رنگهاى مختلف و متنوع خلق کردیم. و بى گمان تنها دانایان خشیت دارند و از خدا مى‏ترسند و همانا خداوند، توانا و بخشنده است.
در این آیه مبارکه، خداوند به یکى از آیات و نشانه هاى عظمت خود در دنیا اشاره کرده است و آن اختلاف رنگها است. پس در حالى که تمام جانوران و گیاهان و حتى جمادات از یک نوع مایع زندگى (آب) پرورش مى‏یابند و ادامه زندگى مى‏دهند. با این حال رنگهاى گوناگونى در طبیعت به چشم مى‏خورد که زیبائى و ظرافتى بى نظیر به آن بخشیده است. آرى، گلها و میوه هاى متنوع با رنگهاى جذاب و زیبا، انسانها و حیوانات داراى رنگهاى مختلف و همچنین سنگها و کوه ها نیز رنگهاى زیبائى دارند که تمام اینها دلیل بر تدبیر الهى در این کار رنگ آمیزى است که زندگى را از یکنواختى در مى‏آورد و به انسانها نشاط و تحرک مى‏بخشد.
فأخرجنا به: در این فراز از آیه، التفات ظریفى نهفته است چه اینکه پس از بیان جمله با ضمیر غایب، منتقل به ضمیر متکلم مى‏شود. خداوند از آسمان، آبى فرود آورد... سپس مى‏فرماید: پس به وسیله آن آب میوه‏هائى پدید آوردیم و در این نکته اى بسیار زیبا از نظر ادبى گنجانده شده است. وشاید این التفات به خاطر اهمیت دادن به این مطلب باشد که تمام رنگهاى مختلفى که در طبیعت وجود دارد، منشأ همه آنها آب است، آن هم آبى که خود هیچ رنگ ندارد ! و این مطلب از نظر خلقت بسیار شگفت انگیز است و از کمال قدرت خداوندى خبر مى‏دهد و این نکته را تنها دانایان مى‏دانند و به آن پى مى‏برند.
غرابیب: جمع غربیب است به معناى سیاهى شدید واز این روى کلاغ را نیز غراب مى‏گویند. اضافه شدن سود (که آن نیز به معناى سیاهى است) به غرابیب از باب بدل و یا عطف بیان است و شاید براى شدت سیاهى به کار برده شده است.
جدد: جمع جده به معناى جاده و راه است. احتمالا مراد از راه هاى کوه ها، خود کوه ها باشد نه تنها راه هایش و گویا کوه ها از دور به صورت خطوطى روى زمین دیده مى‏شود.
«انما یخشى الله من عباده العلماء»: تنها بندگان عالم و داناى خداوند از او مى‏ترسند و خشیت واقعى دارند.
در این مقطع از آیه، خداوند، منحصرا عالمان و دانایان را خداترس معرّفى مى‏کند زیرا انسان دانا است که پى به عظمت خالق از دیدن آیات و مشاهده نشانه هایش مى‏برد و لذا پیوسته از خشم و غضب او هراس دارد و تلاش مى‏کند در تمام ادوار زندگى، رضایتش را بدست آورد.
البته مقصود از «عالم» در این آیه شریفه، تنها روحانیون یا فقها نمى‏باشند و صنف خاصى را در بر نمى‏گیرد بلکه مطلب فراتر از آن است.
در روایتى از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: مقصود خداوند از علما، کسى است که کردارش با گفتارش هماهنگ باشد پس کسى که عملش مصدّق قولش نیست، هرگز عالم نمى‏باشد هرچند در حقیقت، علم به امور و آشنائى با مسائل داشته باشد.
در روایت دیگرى در کافى آمده است. امام سجاد علیه السلام از جد بزرگوارش رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل مى‏کند که فرمود: علم بر دو قسم است، یکى علمى است که در قلب نهفته است و آن علم، سودمند و فایده دار مى‏باشد و دیگر علمى است که بر زبان جارى مى‏باشد و آن حجتى است براى خدا علیه بندگانش که خداوند با همان علم، علیه صاحبانش، احتجاج خواهد کرد.
مطلب دیگرى که در این آیه وجود دارد اینکه در باره ترس از خداوند واژه «خشیت» آمده است و خشیت با خوف بسیار فرق دارد .خوف به معناى ترس است که از هر چیزى، ممکن است انسان بترسد و وحشت کند و از آن فرار نماید. ولى خشیت حالتى است درونى که در روان انسان هاى عارف پدید مى‏آید و نه تنها او را به فرار نمى‏خواند بلکه اقتضاى خشیت، تقرب و نزدیک شدن به خداوند است. ترس مایه فرار است و خشیت مایه جذب. خوشا به حال عارفان خدا شناس که با خشیت پیوسته به «او» نزدیک مى‏شوند و در محیط «قرب» ذوب مى‏شوند.
ان الله عزیز غفور: این دو صفت از صفات جلال خداى سبحان است ؛ اشاره به اینکه خداوند در عین اینکه غالب و قاهر است، آمرزنده و مهربان و رحیم نیز مى‏باشد. و اگر مهر و رحمت پروردگار نبود همه ما در پرتو خشم و غضبش مى‏سوختیم ولى او که بر خود رحمت را واجب گردانیده (کتب ربکم على نفسه الرحمة) از آن همه خطاهاى ما هواپرستان چشم پوشى مى‏کند و ما را به خود جذب مى‏نماید. کو آن قلب دانا که بداند و درک کند و ره به سوى دوست گیرد و در او ذوب شود.
در پایان نکته اى که لازم به تذکر است و مفسران از آن اغماض کرده اند ربط این پدیده زیباى اختلاف رنگها با خشیت دانایان از خدا است. چه ارتباطى میان دیدن مناظر زیباى طبیعت و استفاده کردن از نعمتهاى رنگارنگ وجود دارد با بیان خشیت و منحصر نمودن آن در دانایان و عالمان ؟!
شاید علت ذکر این فراز از آیه (انما یخشى الله من عباده العلماء) بدین مناسبت باشد که خداوند پس از ذکر آن همه مظاهر جمال و مناظر جلال و زیبائیهاى فزون از حد طبیعت، به این نکته بسیار مهم اشاره مى‏کند که غالبا مردم از دیدن آن مناظر طبیعى زیبا، به وجد مى‏آیند و به تفریح و تفرج وقت خود را مى‏گذرانند و اصلا در چنان مواقع و مناسبتهائى به فکر ذکر خدا نیستند. انسانها وحتى مؤمنین در مواقع تفریح و گردش، از ذکر الهى غفلت مى‏کنند. اما مردان دانا در چنین مواقعى نیز به یاد خدا مى‏افتند و این همه زیبائى را آیه عظمت او مى‏دانند و در برابر این همه جلال و جمال و شکوه، سر تسلیم و تعظیم فرود مى‏آورند و به کرنش و خضوع و خشوع مى‏افتند که بار خدایا ! تمام این زیبائى ها دلالت بر عظمت ذات مقدست دارد و به ما غافلان پیوسته هشدار مى‏دهد که به خود آئیم و از تو غفلت نکنیم و به پرستش و عبادتت بپردازیم. و اینسان عالمان حتى در هنگام دیدن مناظر زیباى طبیعت در حال خشیت به سر مى‏برند و ضمن لذت بردن از آن همه زیبائى و جمال، مشغول ذکر خدا بر زبان و در دل هستند. اى کاش ما نیز چنین مى‏بودیم. والسلام‏ پاورقی ها:

تبلیغات