آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

انسان موجودى اجتماعى است و بالطبع نیاز به روابط اجتماعى و ارتباط عاطفى با همنوع خود دارد. روانشناسان یکى از نیازهاى او را دوست داشتن دیگران و مورد محبت دیگران واقع شدن مى‏دانند. سلامت روانى در صورتى است که فرد، محبوب دیگر افراد قرار گیرد و به این صورت یکى از نیازهایش برآورده شده، شادمان، خشنود و بانشاط مى‏گردد، در صورت محرومیت از محبت احساس کمبود کرده، دچار اضطراب و افسردگى مى‏شود.(1) از طرفى بسیارى از افراد دنبال شادابى‏اند تا کارهاى خود را با انگیزه‏هاى درونى و با شور و سرزندگى انجام دهند و با کسالت و خمودى رابطه‏اى نداشته باشند. سؤال این است که آیا مى‏توان از دیدگاه قرآن که کتاب حیات و زندگى است، رابطه‏اى میان این دو امر مهم (محبت و شادابى) یافت؟
ادعاى ما این است که محبت خداوند موجب نشاط انسان مى‏شود، چه اینکه انسان، خدا را دوست و محبوب خویش بداند و یا خدا انسان را دوست بدارد، شادابى لازم در زندگى او بوجود آمده، و محرک درونى او براى فعالیتهاى مادى و معنوى به ویژه عبادت مى‏شود. توضیح و اثبات این مطلب در ادامه این نوشتار مى‏آید.
همانطورى که در مقدمه اشاره شد محبت یکى از نیازهاى روانى بشر است، اسلام نیز به این جنبه عاطفى انسان توجه نموده و درباره محبت زن و شوهر نسبت به یکدیگر و دوستى پدر و مادر نسبت به فرزندان و به عکس، سفارشات فراوانى را کرده است. در بحث رابطه انسان با خدا نیز مسأله محبت قابل طرح است، این نوع محبت را مى‏توان در دو شکل مشاهده کرد یا (به عبارتى صحیح‏تر) دو مرحله دانست:
1- محب خدا بودن (دوست داشتن خداوند)
2- محبوب خدا بودن (خداوند انسان را دوست بدارد).
مرحله اول: محبت و دوست داشتن خداوند
قرآن مؤمنان را اینچنین ستایش مى‏کند: «و من الناس من یتخذ من دون اللّه اندادا یحبونهم کحب اللّه و الذین آمنوا اشدّ حبّاً للّه»(2)
بعضى از مردم همتایانى به جاى خدا مى‏گیرند و آنها را مانند دوستى خدا دوست مى‏دارند، ولى آنان که ایمان آورده‏اند خدا را بیشتر دوست مى‏دارند .
مؤمنان خداوند را بسیار دوست داشته و به او عشق مى‏ورزند، زیرا خداوند از هر جهت که تصور شود سزاوارترین موجود براى بالاترین مرتبه محبت است. و از طرفى خداوند خالق ما و نعمت دهنده به ماست، نعمت هایى که از شماره بیرون و همیشگى است(3) این خود نیز منشأ محبت ما نسبت به اوست زیرا ما هر نعمت دهنده‏اى را براى انعامش دوست مى‏داریم.
در این آیه خداوند مشرکان را سرزنش مى‏کند که چرا براى خویش معبودهایى انتخاب کرده و همچون پروردگار او را دوست مى‏داند، مؤمنان را مى‏ستاید که آنان بیشترین محبت را به خداوند دارند. از آیات بعدى (سوره بقره، آیه 166 و 167) چنین استفاده مى‏شود که این مذمت و ستایش به جهت لازمه محبت یعنى عمل مى‏باشد که مؤمنان در عمل فرمانبر خداوند هستند، شدت دوستى او تنها از راه اطاعت و پیروى پروردگار بدست مى‏آید نه با ادعاى دوستى.(4)
از طرفى هرچه محبت به چیزى بیشتر باشد لذتى که از رسیدن به آن حاصل مى‏شود بیشتر خواهد بود، و از سوى دیگر کمال لذت بستگى به مرتبه مطلوبیت و ارزش وجودى محبوب نیز دارد، پس اگر کسى شدیدترین محبت را به ارزنده‏ترین موجودات یعنى خداوند پیدا کند، و بهاى وجودى او را درک نماید به عالى‏ترین و بالاترین لذت‏ها نایل خواهد شد.(5)
عشق جوشد بحر را مانند دیگ‏
عشق ساید کوه را مانند ریگ‏
عشق بشکافد فلک را صد شکاف‏
عشق لرزاند زمین را از گزاف‏
(مولوى)

طبق آیه فوق افراد با ایمان چون بالاترین محبت را به پروردگار خویش دارند، بیشترین لذت را از زندگى در این دنیا مى‏برند. لذت نیز رابطه‏اى تنگاتنگ با شادابى دارد، لذت ملایم طبع انسان است او ذاتا به گونه‏اى آفریده شده است که همواره در پى کسب لذت است(6) و حصول لذت براى او نشاط آور است. پس دوست داشتن خداوند باعث نشاط انسانهاى با ایمان مى‏شود.
مرحله دوم: محبوب خدا گشتن
این بدان معنى است که انسان به مرتبه‏اى از کمال برسد که خدا او را دوست خود بداند و به او عشق بورزد. در محبت‏هاى معمولى که بین انسان‏ها وجود دارد، دوستى بین محبّ و محبوب دو طرفى است در مورد خداوند هم چنین است، که مؤمنان خدا را دوست دارند و کارهاى خود را براى او انجام مى‏دهند و سعى و تلاش خویش را به کار مى‏گیرند تا اعمال شان را با اخلاص و نیت پاک انجام دهند، حال اگر بدانند که خداوند هم ایشان را دوست دارد( و این مطلب را در وجود خود بیابند) در آنان نشاط مضاعف ایجاد شده، فعالیت شان بسیار بیشتر مى‏شود. در این هنگام ایشان علاوه بر اینکه وظایف خود را به خوبى بجا مى‏آورند بدنبال این هستند که هر کارى که فقط رضایت الهى در آن است انجام دهند.
درجات و مراتب نشاط و شادابى به مراتب محبت بستگى دارد. شادابى محبوب خدا بودن بالاتر از شادابى محب خداست، بنابراین افراد با ایمان به دنبال راهى هستند که درجه نشاط را با افزودن درجه محبت زیاد کنند. از این رو به مرحله دوم محبت مى‏رسند که بالاتر از مرحله اول است.
اینکه انسان محبوب خداوند بشود و خداوند او را دوست داشته باشد شرطى دارد که در آیه زیر، ذکر شده است، قرآن مى‏گوید:
«قل ان کنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى یحببکم اللّه و یغفر لکم ذنوبکم و اللّه غفورٌ رّحیم»(7).
بگو اگر خدا را دوست مى‏دارید از من پیروى کنید تا او نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد که او آمرزنده و مهربان است.
و آن شرط پیروى از پیامبر اکرم - صلى اللّه علیه و آله و سلم - است. از آیه شریفه استفاده مى‏شود که محبت و دوستى، مشوّق و محرک انسان به عمل است، وقتى مى‏فرماید محبّ واقعى خداوند کسى است که پیرو پیامبر باشد، روشن مى‏شود که انسان وظایفى را که پیامبر بر عهده او گذاشته است باید به خوبى انجام دهد. اگر کسى چنین بود از محب خدا بودن بالاتر رفته، محبوب خدا مى‏گردد و به مرتبه‏اى مى‏رسد که خدا او را دوست دارد. این امر سبب مى‏شود که انسان نه تنها از یک نشاط سرشار بهره برد بلکه در اعمال و رفتار وى نیز آثار خود را نمایان ساخته، مى‏کوشد تا اعمال و رفتار خود را مطابق با رفتار پیامبر اکرم - صلى اللّه علیه و آله - (و ائمه معصومین علیهم السلام) گرداند، زیرا محبت و دوستى تنها یک علاقه قلبى نیست بلکه باید آثار آن در عمل انسان آشکار باشد. در صورتى مى‏توان ادعاى محبت و دوستى خدا را داشت که پیرو راستین پیامبر اکرم - صلى اللّه علیه و آله - بود و بنابر فرمایش امام صادق (علیه السلام) که مى‏فرمایند:
«و من سرّه ان یعلم انّ اللّه یحبّه فلیعمل بطاعة اللّه و لیتبعنا الم یسمع قول اللّه لنبیه - صلى اللّه علیه و آله - (قل ان کنتم تحبّون اللّه...)(8)»
هر کس مى‏خواهد بداند که خداوند او را دوست دارد، باید از خدا اطاعت کند و از ما تبعیت نماید.
از ائمه معصومین نیز مى‏بایست پیروى کرد. اما کسى که در عمل سست بوده و کارهاى خویش را به خوبى انجام نمى‏دهد و یا براى غیر خدا انجام مى‏دهد و یا طبق هوى و هوس عمل مى‏کند، در حقیقت در شناخت و محبت خدا سست است و اگر ادعایى مبنى بر دوستى خدا کند، ادعایى بى‏مورد و دروغ است.(9)
پس با پیروى از شریعت ودستوراتى که پیامبر آورده، مى‏توان به بزرگترین بشارتى که براى محب است - اینکه خدا انسان را دوست بدارد - دست یافت؛ زیرا براى محب هیچ امرى و بشارتى لذت بخش‏تر از این نیست که محبوبش نیز او را دوست بدارد. بنده‏اى که راه محبت الهى را با اخلاص طى مى‏کند آرزویى جز آنکه خداوند او را دوست داشته باشد ندارد. او مى‏خواهد چنانچه خدا را دوست دارد پروردگار نیز او را دوست بدارد و چنانچه او براى خداست، خدا هم براى او باشد. با دانستن اینکه پروردگار او را دوست خویش مى‏داند به بزرگترین آرزوى خود نایل گردیده و در خود احساس شادمانى مى‏نماید.
افراد بسیارى تلاش مى‏کنند تا خدا را دوست بدارند. کسى محب خداوند باشد مهم است، ولى مهمتر آن است که آدمى محبوب خدا بشود. از آنجا که تمام نظام آفرینش لشکریان الهى است، «و للّه جنود السماوات و الارض»(10)؛ اگر خداى سبحان نسبت به انسانى محبت داشت، همه نظام آفرینش نسبت به او مهر مى‏ورزند، زیرا همه آنها تابع اراده الهى هستند و اگر اراده الهى به صورت محبت به انسان کاملى تعلق گرفت و چنین فیض ویژه‏اى درباره او بروز کرد کل نظام، محب او خواهند بود. اگر فردى احساس کند تمام نظام آفرینش نسبت به او مهر مى‏ورزند و همه محب اویند، خود را تنها نمى‏بیند از این رو شادابى عجیبى را احساس مى‏کند و همین نشاط او را به تلاش و فعالیت در راه هدفى که اختیار نموده، وادار مى‏کند.

به طور خلاصه مى‏توان راه رسیدن به محبت الهى (مرحله اول محبت) را در دو امر بیان کرد:
1 - ارتباط نزدیک داشتن با رسول خدا و نیز ائمه معصومین (علیهم السلام) که اینان اولیاء و دوستان خدا هستند. محبت اولیاى الهى شاخ و برگ محبت خداست، اگر این محبت تقویت شود محبت به خدا نیز تقویت مى‏گردد. (از آنجا که با اولیاى خدا از طریق حواسمان تماس داریم، آنها را مى‏بینیم و صدایشان را مى‏شنویم و آنها همنوع ما هستند بیشتر مى‏توانیم درباره آنها بیندیشیم. اگر از راه محبت آنها وارد شویم، راه براى محبت خداوند آسان مى‏گردد). پس یکى از مهمترین راه‏هاى جلب دوستى خداوند، دوست داشتن اولیاى الهى (رسول خدا و ائمه معصومین (علیهم السلام)) است.
2 - راه دیگر براى جلب دوستى و محبت خدا دور ساختن محبت‏هاى دنیوى است. اگر دل انسان مملو از دوستى مال و فرزند (و به طور کلى محبت‏هاى دنیا) باشد جایى براى دوستى خدا باقى نمى‏ماند.
خداوند مى‏فرماید:« زُیّنَ لِلنَّاس حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَالبَنِینَ القَناطِیر المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وَ الخَیلِ المُسَومّةِ و الانعام وَالحَرثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الدُّنیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسنُ المَآبِ»(11)
دوستى خواستنیها(ى گوناگون) از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب‏هاى نشاندار و دامهاو کشتزار(ها) براى مردم آراسته شده (لیکن) اینها برخوردارى زندگى دنیاست و (حال آنکه) فرجام نیکو نزد خداست.
شیطان زینت دهنده محبت دنیا و جلوه دهنده آن به عنوان هدف براى مردم است(12)، که با دلبستگى به امور مادى دیگر جایى براى محبت خدا باقى نمى‏ماند. در صورتى که امکانات مادى تنها وسیله‏اى براى گذراندن زندگى دنیا و بهره بردن از آنهاست تا انسان براى آخرت خویش توشه برگیرد. و نیز مى‏فرماید: «و تحبّون المال حبّاً جمّاً»(13) ؛ و مال را دوست دارید دوست داشتنى بسیار.
شما مال و ثروت را بسیار دوست دارید، شما افرادى دنیا پرست، ثروت اندوز، عاشق و دلباخته مال و متاع دنیا هستند، کسى که علاقمند به مال باشد، در هنگام مرگ فشار بسیارى را خواهد دید زیرا در وقت مرگ تمام علاقه‏هاى دنیا قطع مى‏گردد. گاهى ممکن است مال کم باشد ولى دلبستگى به آن زیاد باشد. کسى که حب ثروت تمام قلبش را پر کرده، جایى براى یاد و محبت خداوند وجود ندارد. پس افرادى که خواهان محبت الهى هستند باید تلاششان را به کار گیرند تا خانه دل را از تعلقات مادى فارغ نگه دارند و بتهاى سیم و زر را از کعبه دل فرود آورند و بشکنند؛ علاقه به آنها را در دل راه ندهند و چنانچه این محبت وارد قلبشان شده است آن را بیرون آورند، با اینکه از امکانات مادى استفاده مى‏برند، اما هرگز آن را هدف خود نپندارند.
مى‏توان گفت دوستى دنیا محبت دروغین است که انسان نقص را کمال پنداشته و بر اساس چنین پندار باطلى به آن کمال موهوم علاقمند گردد. محبت کاذب داراى جاذبه بوده، انسانها را به سوى خود جذب مى‏کند اما جاذبه‏اى که عین دافعه است، چنانکه افعیها بانفس کشیدن برخى از حشرات را جذب مى‏کنند اما نه براى پرورش بلکه براى نابود کردن. زرق و برق دنیا چنین است که انسان را جذب مى‏کند تا او را درهم بکوبد و نابود سازد و سپس به صورت زباله دفع کند. ولى خداوند نه تنها محبوب مؤمنان بلکه محب آنان بوده، آنان را به سمت خود جذب مى‏کند تا آنان را بپروراند و زندگى معنوى به آنان بخشد، از این رو مى‏بینیم در نبردهایى که بین مردان با ایمان و مشرکان در طول تاریخ اتفاق افتاده است، مؤمنان همواره پیروز بوده‏اند، زیرا معرفت آنان کامل بوده، و در پرتو آن اشتیاق و علاقه آنان کاملتر است، که این امر باعث ایستادگى آنان شده، در نتیجه پیروزى نصیبشان مى‏شود.(14)
پى‏نوشت‏ها: -
1. ر.ک: آبراهام مزلو؛انگیزش و شخصیت ؛ ترجمه احمد رضوانى؛ مشهد: آستان قدس رضوى، 1372ش، ص 254.
2. سوره بقره، آیه 165.
3. و ان تعدّوا نعمت اللّه لاتحصوها... سوره ابراهیم، آیه 34(و اگر نعمت خدا را شماره کنید نمى‏توانید آن را به شمار درآورید.)
4. ر.ک: طباطبایى، محمد حسین ؛ المیزان فى تفسیر القرآن ؛ چ 5، قم: 1371 ش، ج 1، ص 405.
5. حضرت على علیه السلام مى‏فرمایند:«لذیذترین و زیباترین چیز در بهشت محبت خداوند است، هنگامى که بهشتیان نعمتهاى بهشتى را مشاهده مى‏کنند دلهایشان لبریز از محبت شده، فریاد مى‏زنند «الحمد للّه رب العالمین» عبد على عروسى حویزى، تفسیر نورالثقلین ؛ تصحیح هاشم رسول محلاتى ؛ قم: اسماعیلیان، بى‏تا، ج 2، ص 295.
6. ر.ک: رجبى محمود ؛ انسان‏شناسى ؛ج‏1، قم: مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى (ره)، 1380 ش، ص 211.
7. سوره آل عمران، آیه 31.
8. کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 3، ص 68.
9. همانند ادعایى که قوم بنى اسرائیل مى‏کردند، خداوند به پیامبر اکرم - صلّى اللّه علیه و اله و سلم - مى‏فرماید:
«قل یا ایّها الّذین هادوا ان زعمتم أنّکم اولیاء للّه من دون النّاس فتمنّوا الموت ان کنتم صادقین و لا یتمنّونه أبداً بما قدّمت أیدیهم و اللّه علیمٌ بالظّالمین» (سوره جمعه، آیه 6 و 7)
بگو اى کسانى که یهودى شدید اگر پندارید که شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس اگر راست مى‏گویید درخواست مرگ کنید؛ و(لى) هرگز آن را به سبب آنچه از پیش به دست خویش کرده‏اند آرزو نخواهند کرد و خدا به (حال) ستمگران داناست یهود مى‏گفتند ما فرزندان و دوستان ویژه خداوند هستیم، خداوند به پیامبرش دستور مى‏دهد در مقابل بلند پروازى آنها چنین بگو: اى یهودیان اگر شما گمان مى‏کنید که دوستان خدا هستید و در ادعاى خود راست مى‏گویید آرزوى مرگ کنید چرا که دوست همیشه مشتاق ملاقات با دوست خود است و با مرگ، انسانها به لقاى پروردگار خویش مى‏رسند. اگر شماى یهود در ادعاى خود راست مى‏گویید چرا این اندازه به زندگى دنیا علاقمند و از مرگ گریزان هستید. در آیه دوم مى‏فرماید آنان هرگز آرزوى مرگ نمى‏کنند زیرا آنان اعمال زشت و گناهانى را مرتکب شده‏اند که مى‏دانند عذابى دردناک در انتظار آنان است، بنابراین ادعاى آنان که خود را دوستان خدا مى‏پندارند و در عمل به اثبات نمى‏رسانند، ادعایى بى‏پشتوانه و غلط است.
فردا که قیامت آشکارا گردد
هرکس که نه عاشق است رد خواد بود
(مولوى)
10. سوره فتح، آیه 4.
11. سوره آل عمران، آیه 14.
12. به این دلیل که در چند آیه مى‏فرماید: «وزیّن لهم الشّیطان اعمالهم» (نمل،24؛عنکبوت،38؛ نحل،63؛انعام،43.
شیطان اعمال زشت آنان را در نظرشان زینت داده بود، (و هم اکنون نیز کارهاى ناپسند را براى انسانها زیبا جلوه مى‏دهد) آنان هر کار زشتى را انجام مى‏دادند، زیبا و هر کار خلافى را صواب مى‏پنداشتند.
13. سوره فجر، آیه 20.
14. ر.ک عبداللّه جوادى آملى؛ تفسیر موضوعى قرآن،ج‏2 ،قم: مرکز نشر اسراء، 1378 ش، ج 11، ص 326.

تبلیغات