آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

فرازهاى زیارت بلند جامعه کبیره محور بحث بود. زیارتى که برجسته‏ترین متن امام‏شناسى است. از ویژگیهائى که در این زیارت امامان به آن توصیف شده‏اند «امناء الرحمن» است. در این مقاله به شرح و بسط این جمله در رابطه با امامان مى‏پردازیم.
«امانت و رحمن»
امامان، امانت دار خداى رحمن هستند. «امناء» جمع امین است «امین» را کتابهاى لغت چنین معنا کرده‏اند «آنکه در امانت خیانت نمى‏کند مورد اطمینان و درستکار است.»(1)
خدا ترس باید امانت گزار
امین کز تو ترسد امینش مدار
امین باید از داور اندیشه ناک‏
نه از رفع دیوان و زجر هلاک(2)
واژه «رحمن» واژه‏اى است که در قرآن کریم 57 بار خداوند به آن خوانده شده و به همراه واژه‏هاى رحیم،تواب (3)، رؤف(4)، غفور،(5)، ودود(6)، ربّ(7)، عزیز(8)، برّ(9) آمده است.
«رحمن» گویاى رحمت گسترده ذات مقدّس ربوبى است که در قرآن از این رحمت با واژه‏هاى دیگر مثل رحیم، ارحم الراحمین، ودود، رئوف، لطیف و صفى یاد شده است. جهان در پوشش رحمت گسترده ذات مقدّس ربوبى است و جلوه‏اى از رحمت گسترده‏اش «مهرى» است که بین بندگانش دائر کرده است، مهر مادر به فرزند و بالعکس، مهر پدر به فرزند و بالعکس، مهر زوجین به یکدیگر، مهر برادران به یکدیگر و... و...
جالب اینجاست که در روایتى از مولى على (ع) رسیده است اینهمه یک صدم مهر ربوبى است:
«اللّه رحیم بعباده و من رحمته انه خلق مأتة رحمة واحدةً فى الخلق کلهم فبها یتراحم الناس و ترحم الوالدة ولدها... فاذا کان یوم القیامة اضاف هذه الرحمة الواحدة الى تسع و تسعین رحمة فیرحم بها امة محمد(ص)». خداوند نسبت به بندگانش رحیم است و از رحمت او این است که یکصد شاخه رحمت آفریده، یکى از آن را بین تمام بندگان تقسیم کرده و به واسطه آن مردم نسبت به یکدیگر مهربانند و مادر نسبت به فرزند خود مهر مى‏ورزد... در روز قیامت این رحمت را به نود و نه قسمت دیگر اضافه مى‏کند و با همه آنها امّت پیغمبر اسلام را مشمول رحمتش قرار مى‏دهد.(10) امامان امناء خداى رحمانند. از کانال این امناء است که رحمت خداوند شامل حال بندگان مى‏گردد.
امانت چیست؟
اینک سؤال این است که امامان امینند، «امانت چیست؟» به نظر مى‏رسد که «امانت» را هم در عرصه تکوین تفسیر کنیم و هم در عرصه تشریع.
در عرصه تکوین آنها «واسطه فیض‏اند» امام زین العابدین (ع) فرمود: «...بنا ینزل الغیث و بنا ینشر الرحمة و یخرج برکات الارض و لولا ما فى الارض منّا لساخت باهلها»(11) به برکت ماست که باران نازل مى‏شود و رحمت الهى منتشر مى‏گردد و زمین برکاتش را خارج و ظاهر مى‏سازد و اگر ما نبودیم زمین اهلش را فرو مى‏برد.
نظام موجود جهان هستى و قانون حاکم بر آن قانون «اسباب و مسببات» است. امام صادق (ع) فرمود: «ابى الله ان یجرى الاشیاء الاّ بالاسباب فجعل لکلّ شى‏ء سببا» مشیت الهى بر این تعلق گرفته است که تمام چیزها با علل و اسباب طبیعى خود جریان پیدا کند لذا براى هر چیزى سببى قرار داده است.(12) انسان تشنه با آشامیدن آب خنک سیراب مى‏گردد، سرمازده با حرارت زائى آتش گرم مى‏شود، دارو در بهبودى بیمار اثر مى‏گذارد و مادّه سمّى آدم سالم را به خطر مى‏افکند. در بهاران از ابر باران فرو مى‏ریزد و آن آب به زمین نیرو بخشیده انواع گیاهان را مى‏رویاند، حیوان از نبات تغذى نموده و خود نیز سبب بقاء و ادامه حیات انسان مى‏گردد.(13) در باور مسلمین این عقیده نهادینه شده که نباید «اسباب» را محدود به اسباب و وسائل مادّى دید از این زاویه است که «واسطه فیض بودن» امامان (ع) در عرصه معنوى واضح مى‏گردد. آنها در این عرصه امانتداراند و این «واسطه گرى» را آنچنان که خداوند دستور داده انجام مى‏دهند. گرچه بر این مطلب بارها تأکید کرده‏ایم که این «واسطه بودن» به اذن اللّه تبارک و تعالى است. این همه تأکید بدان جهت است که پیوسته بر این نکته تأکید کنیم که مادر نهایت عشق به معصومین، هرگز آنها را از حدّى که خود تعیین کرده‏اند بیرون نبرده این گلهاى بى خار جهان هستى را بندگان صالح خداوند مى‏دانیم. این در عرصه تکوین.
امانت در عرصه تشریع‏
اما در عرصه تشریع، امامان (ع) امناء خداوند بوده نگهبان دین او هستند. اگر پاسدارى این پاسداران گلستان دیانت نبود، بى تردید دشمنانى که تمام همت خود را درجهت نابودى دین به کار گرفتند کامروا مى‏شدند ولى حضور این نگهبانان شایسته دین بود که آنان را ناکام گذاشت.در روایتى از پیامبر اکرم (ص) مى‏خوانیم که حضرت به امام على بن ابى‏طالب (ع) فرمود: «یا على انا و انت وابناک الحسن و الحسین و تسعة من ولدالحسین(ع) ارکان الدین و دعائم الاسلام من تبعنا نجى و من تخلّف عنّا فالى النار»(14) یا على! من و تو و دو فرزندت حسن و حسین و نه فرزند از فرزندان امام حسین (ع) ارکان دین و پایه‏هاى اسلام هستیم هرکس مطیع ما باشد نجات مى‏یابد و هرکس از ما جدا شود سرانجامش جهنم است.
امام رضا (ع) در ضمن ویژگیهائى که براى امام معصوم مى‏شمرد آن است که «ناصح لعباد الله حافظ لدین الله»(15) او دلسوز بندگان خدا و حافظ دین خداست.
بى‏تردید اگر امامان (ع) نبودند که از مکتب پیامبر حراست کنند از دین جز مطالبى سطحى و خرافات چیزى باقى نمى‏ماند و دقیقاً اسلام به همان سرنوشتى مبتلا مى‏شد که مسیحیت و یهودیت به آن مبتلا گشت.
دشمنان خارجى و نفوذى‏ها تمام همت خود را براى تحریف این مکتب به کار گرفتند، اما پاسدارى نگهبانان اصیل اسلام یعنى امامان(ع) آنها را ناکام گذاشت. مناسب است در اینجا تنها به یک چهره غارتگر فرهنگى اشاره داشته باشیم او کعب بن ماتع معروف به کعب الاحبار است. او یکى از بزرگترین دانشمندان یهود محسوب مى‏شد. در عصر ابوبکر به ظاهر اسلام را پذیرفت او به مدینه آمده بود تا از آنجا به بیت المقدس رفته در آنجا سکونت گزیند ولى عمر به او اصرار کرد تا در مدینه بماند او هم تا زمان عثمان در مدینه ماند سپس به شام رفت و به معاویه پیوست. تمام تلاش کعب نشر اخبار یهود بین مسلمانان بود و در این باره روایات دروغین فراوانى نشر داد از جمله آنکه: «انّ الکعبة تسجد لبیت المقدّس فى کل غداة» خانه کعبه هر روز صبحگاهان براى بیت المقدس سجده مى‏کند.(16)
جالب اینجاست که این روایت را براى امام باقر(ع) خواندند و گفتند کعب راست گفته است، حضرت فرمود: دروغ گفتى و کعب چون تو دروغ گفت(17)، «کعب» در پى آن بود که یهودیت را میان مسلمانان نشر داده و ارزشهاى آنرا به عنوان ارزشهاى اسلامى جابزند.
او با تربیت شاگردانى شبیخون گسترده فرهنگى را به مکتب سامان داد. همانند ابوهریره دوسى، کعب مى‏کوشید به این مرد که از عصر معاویه به بعد اهمیت یافت تعلیمات خاصى بدهد و او را با بینش یهودى سیراب سازد. ابوهریره علاوه بر روایات فراوانى که بدون نام از «کعب» نقل مى‏کند در مواردى هم به وضوح نام کعب را مى‏برد.(18)
ابن کثیر مى‏گوید: ابوهریره در روایت کردن تدلیس مى‏کرد یعنى آنچه از پیامبر شنیده و آنچه از کعب شنیده بود براى مردم تعریف مى‏کرده و روایت کعب را از روایت پیامبر (ص) جدا نمى‏ساخت و معلوم نمى‏کرد.(19)
احمد بن حنبل در مسند خود روایت کرده که ابوهریره حدیثى را روایت کرد حاضران به او گفتند: این را که نقل کردى از پیامبر(ص) یا از کیسه خودت مى‏باشد ابوهریره گفت از کیسه خودم مى‏باشد.(20)
با این که ابوهریره در سال هشتم هجرت مسلمان شد و کمتر از دو سال در خدمت پیامبر(ص) بود تنها در مسند بقى بن مخلد اندلسى 5374 حدیث از وى نقل شده است! او آنقدر دروغ‏پردازى کرد که عمر او را از نقل حدیث ممنوع کرد که اگر از نقل حدیث دست نکشى ترا به سرزمین دوس (که وطن اصلى‏اش) بوده تبعید خواهم کرد.(21)
در روایتى از مولى على(ع) مى‏خوانیم: «اکذب الناس على رسول اللّه (ص) ابوهریرة الدوسى»(22)
دروغ پردازترین کسان بر پیامبر(ص) ابوهریره است این عنصر فاسد دست پروریده کعب است.
و از اینگونه عناصر نفوذى پس از پیامبر(ص) فراوان بودند که روایتشان بخصوص در کتب اهل سنت فراوان است.
این خدمت بزرگ امامان(ع) بود که در ابعاد مختلف به تبیین اسلام پرداخته و به صورت شفاف اسلام ناب را از آنچه به اسم اسلام براى مردم مطرح مى‏کردند روشن نمودند. اگر بخواهیم نمونه‏ها را در عرصه اعتقادى، تفسیرى، فقهى و... بیاوریم از عهده این مقاله بیرون است و شایسته آن است که کتابها در این زمینه تدوین گردد.(23)
امامان شیعه براى این امانتدارى از تمام آنچه در توان داشتند جان، مال و آبرو مایه گذاشتند و در عمل نشان دادند که امانتدار شایسته‏اند. و از آموزه‏هاى آنان توصیه به امانتدارى شایسته بوده است.
امانتدارى فضیلتى ستودنى‏
قرآن کریم مؤمنان شایسته را به «امانتدارى» مى‏ستاید «الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون» (24) آنان که رعایت امانت و عهد را مى‏نمایند و در روایات هم بر این فضیلت انسانى تأکید بسیار شده است در برخى روایات آمده است که اگر بدترین و شقى‏ترین انسان‏ها هم امانتى به شما سپردند و شما پذیرفتید باید امانتدارى کنید...
شقى‏ترین مثل قاتل مولى على(ع)(25) مثل قاتلان اولاد انبیاء(26)، قاتل سیدالشهدا(27)و...
روایات امانتدارى را محک دین مدارى شمرده(28)، و آنرا با دین گره زده‏اند تا آنجا که امیر مؤمنان (ع) فرمود: «من لا امانة له لا ایمان له»(29)، آنکس که امانتدار نیست ایمان ندارد.
آرى امامان «امانتداران شایسته» خداى رحمان بودند و به حق از عهده اداء آن برآمدند امید که ما که بر سر سفره «امانتى» که آنها با مجاهدتهاى بسیار آنرا گسترانیده‏اند نشسته‏ایم، امانتدارى را از آنها آموخته دَین خود را به دین اداء نمائیم. آمین یا رب العالمین.
پى‏نوشت‏ها:
1. فرهنگ سخن، ج 1، ص 576.
2. بوستان سعدى‏
3. سوره بقره، آیه 27.
4. همان، آیه 143.
5. همان، آیه 173.
6. سوره هود، آیه 90.
7. سوره یس، آیه 58.
8. سوره شعراء، آیه 9.
9. سوره طور، آیه 28.
10. مستدرک سفینة البحار، ج 4، ص 135.
11. اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 160، به نقل از امالى صدوق،ص 156؛ کمال الدین، ص 207؛ ینابیع المودة، ج 1، ص 75؛ فرائد السمطین،ج 1، ص 45؛ روضة الواعظین، ص 220.
12. اصول کافى، ج 1، ص 183؛ المحجة البیضاء، ج 1، ص 201. بصائر الدرجات، ص 505، ج 2. تجلیات ولایت، ص 56.
13. توسل از دیدگاه عقل و قرآن و حدیث، ص 29.
14. اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 155 به نقل از الکافى، ج 8، ص 5.
15. همان، ص 156 به نقل از الکافى، ج 1، ص 202.
16. الدر المنثور، ج 1، ص 136.
17. فروع کافى، ج 4، ص 240.
18. الاصابة، ج 3، ص 299 - تاریخ طبرى، ج 1، ص 115.
19. تاریخ ابن کثیر، ج 8، ص 109.
20. نگاهى به نقش ائمه در احیاء دین، ص 171.
21. پیغمبر و یاران، ج 1، ص 158.
22. بحارالانوار، ج 34، ص 287 سفینة البحار، 4جلدى، ج 4، ص 821.
23. دوره 12 جلدى کتاب «نقش ائمه در احیاء دین» تألیف علامه عسکرى گامى ارزشمند در این راستاست.
24. سوره مؤمنون، آیه 8.
25. الکافى، ج 2، ص 104؛ امام صادق (ع) فلو ان قاتل امیرالمؤمنین ائتمتنى على امانة لادیتها الیه.
26. الامام على (ع) ادوا الامانة و لو الى قتلة اولاد الانبیاء ؛ بحار الانوار، ج 75، ص 115.
27. امام صادق (ع) ادوا الامانة و لو الى قاتل الحسین بن على(ع)، امالى صدوق، ص 203.
28. نبى اکرم(ص): لا تنظروا الى کثرة صلوتهم... ولکن انظروا الى صدق الحدیث و اداء الامانة، بحار، ج 75، ص 114.
29. فهرست غرر، کلمه امانت.
 

تبلیغات