آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

امام نهم نامش «محمّد»، کنیه‏اش «ابوجعفر» و لقب او «تقى» و «جواد» مى‏باشد، در نیمه ماه رجب 195 ه.ق در شهر مدینه دیده به جهان گشود.(1)
مادر او «سبیکه» که از خاندان «ماریه قبطیّه» همسر پیامبر اسلام به شمار مى‏رود، از نظر فضائل اخلاقى، در درجه والایى قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود، به طورى که امام رضا(ع) از او به عنوان بانویى منزّه و پاکدامن و با فضیلت یاد مى‏کرد.(2)
حضرت در مجموع دوران امامت خود با دو خلیفه عباسى، یعنى مأمون (193 - 218) و معتصم (218 - 227) معاصر بوده است. و سرانجام در پایان ماه ذیقعده در سال 220 ه.ق به شهادت رسید.
«ابن حجر هیثمى» از علماى اهل سنت مى‏نویسد: «مأمون او را به دامادى انتخاب کرد، زیرا با وجود کمى سن، از نظر علم و آگاهى و حلم بر همه دانشمندان برترى داشت.»(3)
«شبلنجى» عالم دیگر اهل سنت مى‏گوید: «مأمون پیوسته شیفته او بود، زیرا با وجود کمى سن، فضل و علم و کمال عقل خود را نشان داده، عظمت خود را آشکار ساخت.»(4)
به بهانه آخر ذى‏قعده سالروز شهادت آن حضرت، در این مقال برآنیم، که خوشه‏هایى از خرمن علم و فضل و کمال او برگیریم، و فرا روى اندیشه و رفتار خویش قرار دهیم.
پاى سخنان آن حضرت
سخنان حضرت را در دو بخش اعتقادى و اخلاقى، بیان مى‏داریم.
الف: اعتقادى‏
1- عزت زیر سایه توحید و تکیه بر خداوند
امام جواد (ع) فرمود: «اَلثِّقَةُ بِاللّهِ تَعالى ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ وَ سُلّم لِکُلّ عالٍ»(5)؛ اعتماد به خداى متعال بهاى هرچیز گران بهایى است و نردبان رسیدن به هرجا و مقام بلندى است. و فرمود: «عزّ المؤمن غناه عن النّاس»(6)؛عزّت مؤمن در بى‏نیازى او از مردم است. آرى آن کسى که به خدا تکیه کند خداوند دست او را مى‏گیرد، چنانکه حضرت فرمود: «کَیفَ یَضِیعُ مِنَ اللّهِ تَعالى کافِلُه وَ کَیفَ یَنجُو مِنَ اللّهِ تَعالى طالِبُهُ وَ مَنِ انقَطَعَ اِلى غَیرِ اللّهِ وَکّلهُ اللّهُ اِلَیهِ...»(7)؛ چگونه به خود واگذارده مى‏شود کسى که خدا را کفیل قرار داده است؟ و چگونه نجات مى‏یابد کسى که خداوند در صدد (انتقام) اوست؟ کسى که به غیر خدا اعتماد کند خداوند او را به خودش وامى‏گذارد. این روایات که نظیر آن از اهلبیت (علیهم السلام) فراوان نقل شده است به ما مى‏آموزد که سعادت و آرامش و نجات در این است که انسان به خداوند تکیه و اعتماد داشته باشد، و شقاوت و دلهره و اضطراب در این که انسان چشم امید به دیگران داشته باشد، به این نکته در آیات فراوانى از قرآن اشاره شده است از جمله مى‏فرماید: «مَن یَتَّقِ اللّهُ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً... وَ مَن یَتَوَکَّل عَلى اللّهِ فَهُو حسبُهُ...»(8)؛ هر کسى تقوا پیشه کند - و رابطه او با خدا محکم باشد - پروردگار عالم (در بن بستها براى او راه فرار و چاره مى‏آفریند) و از راهى که امید ندارد به او روزى مى‏دهد، هر کسى به خدا تکیه و اعتماد کند خدا او را کفایت مى‏کند.
2- دل در گرو دوست داشتن و اسیر عشق کوى او بودن خوش است‏
امام جواد (ع) در این زمینه مى‏فرماید: «اَلقَصدُ اِلى اللّهِ تَعالى بالقُلُوبِ اَبلَغُ مِن اِلقابِ الجَوارِحِ بِالاَعمالِ»(9)؛ آهنگ خدا را در دل داشتن، رساتر است از آن که اعضاء و بدن را با انجام اعمال به رنج و زحمت اندازیم، و فرمود: «لاتکُن وَلِى اللّهِ فِى العَلانیه وَ عَدُوّاً لَهُ فِى السِّرِ»(10)؛ نباش دوست خدا در آشکار و علن، و دشمن خدا در (باطن) و پنهان (یعنى با زبان اظهار دوستى، ولى با رفتار خود، اظهار دشمنى کنى).
3- مقام شامخ اهلبیت (علیهم السلام) از زبان امام جواد (ع)
محمد بن سنان مى‏گوید: در محضر امام جواد از اختلاف شیعیان سخن گفتم حضرت فرمود: «فَقالَ یا مُحَمَّدُ اِنَّ اللّهَ تَبارَک وَ تَعالى لَم یَزَل متفَرِّداً بِوحدانِیَّته ثُمَّ خَلَقَ مُحمَّداً وَ عَلِیّاً وَ فاطِمَةَ فمکَثُوا اَلفَ دَهرٍ، ثُمّ خَلَقَ جَمیعَ الاَشیاءِ فاَشهَدَ هُم خَلقاً و اَجرى طاعَتَهُم عَلیها وَ فَوّضَ اُمُورَها اِلیهِم...»(11)؛ اى محمّد خداى تبارک وتعالى همواره در یگانگى خود بى‏همتاست در آغاز محمد(ص) و على(ع) و فاطمه (س) را آفرید، آنها هزار دوران بماندند، سپس همه چیزهاى دیگر را آفرید و ایشان را بر آفریدگان خود گواه گرفت و اطاعت ایشان را بر آنها لازم نمود، و کارهاى آفریدگان را به آنها واگذاشت پس آنها هرچه را بخواهند حرام سازند و هرچه را خواهند حلال کنند، و هرگز نخواهند جز آنچه را که خدا بخواهد، سپس فرمود: اى محمد، این است آن آیینى که هر که از آن پیشى گیرد، از دین بیرون رفته است، و هرکه از آن عقب بماند، نابود گردد، و هرکه با آن همراه باشد به حق رسیده است، اى محمد آنچه را گفتم مغتنم شمار (و قدر بدان)(12).
4- امام دوازدهم در کلام امام نهم‏
از عبدالعظیم بن عبداللّه (مدفون در شهر رى) نقل شده که به امام جواد (ع) عرض کردم مولاى من امیدوارم که قائم آل محمد (ص) آن کسى که زمین را پر از عدل و داد مى‏کند بعد از آن که پر از ستم و ظلم شده است، شما باشى، آنگاه حضرت فرمود: همه ما قائم (و قیام کننده) هستیم به امر الهى و هدایت کننده به سوى دین او، «وَلکِنَّ الَّذِى یَطهُرُ اللّهُ بِهِ الاَرضَ مِن اَهلِ الکُفرِ وَ اَلجُحُودِ وَ یَملأها قِسطاً وَ عَدلاً هُو الَّذى یُخفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ یَغیبُ عَنهُم شَخصُهُ، وَ یَحرُمُ عَلَیهِم تَسمیته وَ هُو سمّى رَسُولِ اللّهِ وَ کنّیه، وَ هُوَ الَّذِى تَطوى لَهُ الاَرضُ و یَذِلّ له کُلُّ صَعبٍ، یَجتَمِعُ اِلَیهِ مِن اصحابِهِ عِدَّةُ اَهلِ بَدرٍ،..»؛ ولکن آن کسى که زمین بوسیله او از کفر و کافر پیشه‏گان، پاک، و پر از عدل و داد مى‏شود، کسى است که ولادتش بر مردم پوشیده است، و چهره‏اش از مردم پنهان، و بردن نام او حرام، او هم نام و هم کنیه با پیامبر اکرم (ص) مى‏باشد، او کسى است که زمین در اختیار اوست، و هر سختى براى او آسان مى‏شود، و یاران او که به تعداد اصحاب بدر سیصد و سیزده نفرند، از دورترین نقطه‏هاى زمین گردهم مى‏آیند، چنانکه خداوند مى‏فرماید: «هر کجا که باشید خداوند شما را جمع مى‏کند، زیرا خداوند بر همه چیز توان دارد»(13)، آنگاه که این تعداد از افراد با اخلاص گردهم آمدند، خداوند فرمانش را آشکار مى‏کند، وقتى که نیروى او به حدّ ده هزار نفر رسید آنگاه، قائم علناً قیام مى‏کند و به نابودى و قتل دشمنان خدا مى‏پردازد تا آنجا که خداوند راضى شود. عبدالعظیم حسنى مى‏گوید: عرض کردم آقاى من! چگونه آن حضرت مى‏فهمد که خداوند راضى شده است؟ «قالَ: یُلقى فِى قَلبِهِ الرَّحمَةَ فَاِذا دَخَل المَدِینة اَخرَجَ اللات و العُزّى فَاَحرَقَهُما»(14)؛ فرمود: رحمت را بر قلب او القاء مى‏کند، وقتى وارد مدینه شد لات و عزّى را از خاک بیرون آورده آتش مى‏زند.
مناظره امام جواد(ع) با یحیى بن اکثم‏
از امام جواد (ع) مناظرات متعددى نقل شده است(15) که به عنوان نمونه به یکى از آن‏ها که مختصر و مربوط به مسائل اعتقادى است اشاره مى‏شود، با تذکر این نکته که امام با حفظ تقیّه، این مناظره را انجام داده است.
بعد از آن که مأمون ام الفضل را به تزویج حضرت جواد (ع) درآورد، یحیى بن اکثم (یکى از علماى اهل سنت) با جماعت بسیارى نزد آن حضرت و مأمون آمدند. یحیى عرض کرد: اى پسر رسول خدا! نظر شما درباره روایتى که (در مدارک اهل سنّت) نقل شده است که: «خداوند جبرئیل را فرستاد تا از پیامبر بخواهد که از ابابکر سؤال کند: آیا او از خداوند راضى هست یا نه؟ با این که خداوند از او راضى مى‏باشد» چیست؟
امام جواد (ع) فرمود: بر ناقل این خبر لازم است که طبق دستور پیامبر (ص) عمل کند. پیامبر اکرم (ص) در حجة الوداع فرمود: «بعد از من جاعلان حدیث فراوان مى‏شوند، لذا باید احادیث را بر قرآن و سنّت عرضه کنید، هر حدیثى که موافق قرآن و سنّت من باشد به آن عمل کنید و اگر مخالف آن دو بود، بدان عمل نشود»، این خبر موافق با قرآن نیست، زیرا خداوند مى‏فرماید: «ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏هاى نفس او را مى‏دانیم و ما از رگ قلبش به او نزدیکتریم.»(16)، آنگاه چگونه مى‏شود خداوند از رضایت و غضب ابابکر نسبت به خود بى‏خبر باشد، تا نیاز به سؤال داشته باشد؟ این عقلاً محال است.
یحیى گفت: روایت شده که ابابکر و عمر در زمین مانند جبرئیل و میکائیل در آسمان مى‏باشند؟ حضرت فرمود: در این حدیث هم باید دقت نمود، چرا که آن دو فرشته از فرشتگان مقرّب بوده، لحظه‏اى از طاعت خدا جدا نشدند و هرگز خدا را معصیت نکردند، و حال آن که آن دو، مشرک بودند، بعد مسلمان شدند، و اکثر عمر خود را در شرک به سر بردند، آنگاه چگونه مى‏توانند همسان جبرئیل و میکائیل باشند.
یحیى گفت: در روایت آمده که آن دو (ابابکر و عمر)، پیران اهل بهشت مى‏باشند، در این زمینه چه مى‏گوئید؟
حضرت فرمود: این هم محال است، چون بهشتى‏ها همه جوانند، در آنجا پیرمردى وجود ندارد. این روایت را بنى امیّه براى مقابله با آن روایتى که مى‏گوید: «حسن(ع) و حسین(ع) آقاى جوانان بهشتى مى‏باشند»، ساختند.
یحیى گفت: نقل شده که عمر چراغ اهل بهشت است.
حضرت فرمود: این هم محال است، چرا که در بهشت فرشتگان مقرّب، پیامبران، آدم و محمّد (ص) حضور دارند. چگونه بهشت با نور آن‏ها روشن نشده، که نیاز به نور عمر باشد؟!
یحیى گفت: نقل شده که پیامبر (ص) فرمود: اگر من مبعوث نمى‏شدم، عمر به جاى من مبعوث مى‏شد.
حضرت فرمود: قرآن راستگوتر از این حدیث است. آنجا که مى‏فرماید: «و هنگامى که از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح و ابراهیم و موسى و عیسى بن مریم، و ما از همه آنان پیمان محکمى گرفتیم.»(17)
آنگاه چگونه پیمان خدا عوض مى‏شود؟ (از این گذشته) پیامبران یک چشم به هم زدن مشرک نشدند، چگونه کسى به رسالت مبعوث مى‏شود در حالى که اکثر عمر خود را در شرک به سر برده است.؟!
یحیى گفت: در روایت آمده که پیغمبر(ص) فرمود: اگر عذاب نازل شود، جز عمر کسى از آن رهایى نمى‏یابد.
حضرت فرمود: این هم محال است، چرا که خداوند مى‏فرماید: «خداوند تا تو (پیامبر) در میان آن‏ها باشى، آن‏ها را عذاب نخواهد کرد و مادامى که به درگاه خدا توبه و استغفار کنند، (باز هم) آن‏ها را عذاب نخواهد کرد.»(18) مى‏بینید که براى نزول عذاب دو مانع ذکر شده است و لاغیر.
1- وجود مبارک پیامبر (ص) در بین مردم‏
2- توبه و استغفار مردم(19)
ب: اخلاقى‏
اخلاق که برمى‏گردد، به سیرت باطنى انسان، اساس آن را چند امر تشکیل دهد.
1- تزکیه نفس و مسلّط شدن بر هوى‏هاى نفسانى 2- توفیق خداوندى 3- مراقبت از نفس 4- نصیحت پذیرى از دیگران، در این امور هم از سخنان آن امام همام کمک مى‏گیریم درباره امر اوّل فرمود: «مَن اَطاعَ هَواهُ اَعطى عَدُوَّهُ مُناهُ»(20)؛هر کس پیرو هوس خویش گشت، دشمنش (شیطان) را به آرزو (و مراد دل خویش) رسانده است. درباره امور بعدى چنین مى‏فرماید: «اَلمُؤمِنُ یَحتاجُ اِلى ثَلاثِ خِصالٍ تَوفِیقٍ مِنَ اللّهِ، وَ واعِظٍ مِن نَفسِهِ و قبُولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ»(21)؛ مؤمن (در ساختار اخلاقى و موفقیّت خود) به سه امر نیازمند است: 1- توفیق خداوند (که اسباب و وسیله را براى او فراهم کند) 2- واعظى از درون خویش (وجدان اخلاقى، و نفس لوّامه) که پیوسته او را موعظه کند (و رفتار او را مراقبت، و محاسب باشد). 3- نصیحت پذیرى از دیگران، با این مقدّمه، به برخى سخنان اخلاقى حضرت مى‏پردازیم.
1- عزت مؤمن در چیست؟ فرمود: «عزّ المؤمن غناه عن النّاس»(22)؛ عزّت مؤمن در بى‏نیازى او از مردم است.
2- از رفقاى بد دورى کنید: دوستان و رفیقان انسان در ساختار اخلاقى انسان نقش بسیار مؤثرى دارند، تا آنجا که گفته‏اند: انسان بر دین رفیقش مى‏باشد، و قرآن هم بر این مسئله تأکید دارد، و شعراى وارسته هم این مسئله را به تصویر کشیده‏اند، و هشدار داده‏اند که:
مى‏رود از سینه‏ها در سینه‏ها
از ره پنهان صلاح و کینه‏ها
صحبت صالح تو را صالح کند
صحبت طالح تو را طالح کند

امام جواد (ع) در این زمینه مى‏فرماید: «اِیّاکَ وَ مُصاحَبةُ الشَّرِیرِ، فَاِنَّه کَالسَّیفِ المَسلُولِ یَحسُنُ مَنظَرُهُ وَ یَقبَحُ آثارُهُ»(23)؛ از رفاقت و همراهى با آدمهاى بد و شریر، بشدت پرهیز کنید، چرا که (چنین افرادى) به شمشیر برهنه مانند، که ظاهر زیبا، و آثار زشت و زننده دارد. در جاى دیگر فرمود: «کفى بالمرء خیانةً اَن یکُونَ اَمِیناً لِلخَوَنَةِ»(24)؛ در خیانت و نادرستى انسان همین بس که امین (مورد اعتماد) خیانتکاران باشد.
گویند بوعلى‏سینا از محلّى مى‏گذشت، دیوانه‏اى او را محکم به بغل گرفت و سر و صورت او را بوسید، از این جریان سخت ناراحت شد و گفت: حتماً در من رفتار غیر عاقلانه، دیده است که با من چنین رفیق شده است.
3- با خوبان و نیکان رفیق باشید
در این رابطه فرمود: «مُلاقاة الاِخوان نُشرَةٌ وَ تَلقِیحٌ لِلعَقلِ وَ اِن کان نَزراً قَلیلاً»(25)؛ دیدار برادران دینى باعث شادابى، و زیادى عقل مى‏شود هر چند مدّت دیدار کم باشد. و در جاى دیگر فرمود: «مَنِ استَفادَ اَخاً فِى اللّهِ فَقدِ استَفادَ بَیتاً فى الجَنّةِ»(26)؛ کسى که از برادر دینى و خدایى خود بهره برد(در جهت اصلاح درون، و نیکو شدن اخلاق) بحقیقت خانه در بهشت (بعنوان پاداش) بهره اوست.
4- خوشرفتارى با دیگران: در این باره مى‏فرماید: «من هَجَرَ المُدارةَ قاربَهُ المَکرُوهُ»؛ کسى که خوشرفتارى و مدارا با دیگران دور ماند، رنج و سختى به او (روى آورده) به او نزدیک مى‏شود.
5 - محکم کارى: فرمود: «اِظهارُ الشَّى‏ءِ قَبلَ اَن یَستَحکم مُفسِدَةٌ لَهُ»(27)، علنى نمودن کار و سخنى قبل از محکم کردن ریشه‏هاى آن (زمینه سازى) موجب مفسده‏اى براى آن است.
6- تو هستى و عمل نیکت: مى‏فرماید: «... وَ اِنّ مالَکَ مِن عَمَلِک اَحسَنتَ فِیه، فَاَحسِن اِلى اِخوانِک وَ اعلَم اَنَّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ سأَلکَ مِن مَثاقِیل الذّرِّ وَ الخَردَلِ»(28)؛ براستى آنچه از رفتارت براى تو ماندگار است احسان تو است، سپس با برادر دینى، خود نیکى کن و بدان خداوند از سنگینى اعمال به اندازه ذرّات و دانه خردل نیز خواهد پرسید. و بدان در این بازار دنیا آن کسى برنده است که اعمال نیک انجام داد، و آن کسى که از احسان و تقوى و عمل خیر بدور ماند، باخت، چنانکه امام جواد (ع) فرمود: «الدُّنیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَومٌ وَ خَسِرَ آخَرُون»(29)، دنیا بازارى است که عدّه‏اى در آن سود مى‏برند، و عدّه‏اى دیگر زیان.
7- رفتار آگاهانه باشد (عمل توأم با علم) - همچنان که سفارش شده که علم همراه با عمل باشد، تأکید شده که عمل هم هماهنگ با علم و آگاهانه باشد، لذا امام جواد (ع) فرمود: «مَن عَمِلَ عَلى غیر عِلمٍ اَفسَدَ اَکثَرُ مِمّا یُصلِحُ»(30)؛ هرکس ناآگاهانه عمل کند، فساد او بیشتر از صلاح و اصلاح خواهد بود، این حدیث مى‏رساند که کارها را به آگاهان و متخصّصان واگذارید، چنان که دلالت دارد در اعمال فردى خود، نیز اهل علم و آگاهى باشید.
8 - و فتوا هم آگاهانه باشد: این قسمت قابل دقت براى کسانى است که بدون علم فتوا مى‏دهند، حضرت فرمود: «...اِتّقِ اللّه اِتّقِ اللّه اِنّه لَعَظیمٌ اَن یَقِفَ یَومَ القِیامَةِ بَینَ یَدَىِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقُولُ لَکَ لِمَ اَفتَیتَ النّاسَ بِما لاتَعلَم»(31)؛ بترس از خدا، بترس از خدا، براستى که بسیار بزرگ و سنگین است که در پیشگاه الهى در روز قیامت قرار بگیرى سپس آنگاه خداوند بفرماید: چرا براى مردم بدون علم، فتوا دادى؟ و در جاى دیگر فرمود: «فَیَقُولُ لَکَ: لِمَ تُفتى عِبادى بما لَم تَعلَم، وَ فى الامَّة مَن هُوَ اَعلَمُ مِنکَ»(32)؛ که خداوند مى‏گوید: چرا به آنچه نمى‏دانستى براى بندگانم فتوا دادى، در حالى که داناتر از تو در بین مردم وجود داشت.
حسن ختام بحث را روایت طولانى که از جناب عبدالعظیم حسنى از امام جواد (ع) نقل شده است قرار مى‏دهیم: او مى‏گوید: عرض کردم به امام محمد تقى، جوادالائمه(ع) اى پسر رسول خدا(ص) حدیثى برایم از پدران بزرگوار خود بیان فرما، فرمود: پدرم از پدرش و او از پدرانش تا مى‏رسد به امیرالمؤمنین (ع) و او فرمود: 1- «لایَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما تفاوَتُوا فَاِذا استووا هَلَکُوا»، تا زمانى که تفاوت‏ها بین مردم وجود داشته باشد، در خیر و نیکى بسر مى‏برند، هرگاه همه مثل هم شدند (و از نظر استعدادها مساوى شدند) باعث هلاکت (و از هم پاشیدگى جامعه مى‏شود) توجّه شود که این تفاوت‏ها است که بشر را به تلاش واداشته و همه نیازمند همدیگرند، تفاوت در جامعه حق است، آنچه نارواست تبعیض است عرض کردم بیشتر بفرمایید: حضرت فرمود: 2- «لَو تکاشَفتُم ما تَدافَنتُم» اگر خداوند عیب‏هاى مردم را آشکار مى‏کرد (حاضر نبودند که) همدیگر را، دفن کنند، عرض کردم باز هم بفرمایید: فرمود: 3- «اِنَّکُم لَن تسعوا النّاسَ بِاَموالِکُم فَسعُوهُم بِطلاقَةِ الوَجهِ وَ حُسنِ اللقاء»؛ اموال شما گنجایش همه مردم را ندارد (و نمى‏توانید از نظر مالى به همه کمک کنید لااقل) با گشاده‏رویى و خوش برخوردى با همه رفتار کنید، گفتم ادامه دهید، حضرت فرمود: 4-«مَن عَتَبَ عَلَى الزَّمانِ طالَت مَعتَبَتهُ»؛ هر کس بر زمان (و روزگار) خشم گیرد، خشمش طولانى خواهد شد (شاید مراد این باشد که تقصیرها را به گردن زمان و روزگار، نحس بودن فلان روز، شانس و... نیندازیم بلکه دنبال علل و عوامل نقص و عیب‏ها باشیم ، و الّا خشم و ناراحتى طولانى و مداوم خواهد شد) عرض کردم ادامه دهید، فرمود: 5 - «مُجالِسَةُ الاَشرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَنِّ بالاَخیارِ»؛ همنشینى با بدان بدگمانى نسبت به خوبان و نیکان را در پى دارد. و فرمود: 6 - «بئس الزادُ اِلى المَعادِ اَلعُدوان عَلَى العِبادِ»؛ بدترین توشه (براى سفر آخرت) دشمنى (و ستم) بر بندگان خدا است. عرض کردم بازهم بفرمایید، فرمود: 7- «قِیمَةُ کُلِّ امرِىٍ ما یُحسِنُهُ»؛ ارزش و بهاى هرکس در خوبى‏هایى است که انجام مى‏دهد، گفتم اى فرزند رسول خدا ادامه دهید: فرمود: 8 - «اَلمَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ».
مرد (انسان) پنهان است در زیر زبان خویشتن‏
قیمت و قدرش ندانى تا نیاید در سخن‏
دیگرى گفته:
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
آرى زبان متعرّف کامل و آیینه قدنماى شخصیّت انسان است.
چو در بسته باشد چه داند کسى‏
که گوهر فروش است یا پیله ور

عرض کردم ادامه دهید، فرمود: 9- «ماهَلَکَ اِمرُءٌ عَرَفَ قَدرَهُ»، هر کس قدر و بهاى خویش شناخت هلاک نشود، درخواست کردم ادامه دهید، فرمود: 10- «التّدبیر قبل العمل یؤمنک من النّدم»، تدبیر و برنامه ریزى (در هر کارى قبل از اقدام) انسان را از افتادن در پشیمانى، حفظ و نگهدارى مى‏کند، عرض کردم ادامه دهید، فرمود: 11- «مَن وَثَقَ بالزَمانِ صرِعَ»، هر کس به زمان اعتماد کند بزمین خواهد خورد(ممکن است مراد این باشد که انسان تکیه گاه خویش را نحس و سعد ایام قرار ندهد، و ممکن است مراد اهل زمان باشد، که خوشباورى باعث مى‏شود، که انسان گرفتار شود...) و با درخواست من ادامه داد: 12- «خاطَرَ بِنَفسِهِ مَنِ استَغنى بِرَأیِهِ» جان خویش را بخطر افکنده است هر کس که فقط به رأى و نظر خویش (در کارهاى مهم) اکتفا کند (و از مشورت با دیگران، بهره بردارى نکند)».
عرض کردم ادامه دهید، فرمود: 13- «قِلَّةُ العِیالِ اِحدَى الیَسارَینِ»، کمى اهل و عیال (و اولاد) یکى از دو توانگرى است» چنانکه کمى مال نیز باعث راحتى است که «هر که بامش بیش، برفش بیشتر» و ادامه داد: 14- «مَن دَخَلَهُ العُجبُ هَلَکَ»، هر کس دچار عجب (و خودپندى و غرور ناشى از عبادت و خیر) شود هلاک شده است. گفتم ادامه دهید اى پسر رسول خدا (ص)، فرمود: 15- «مَن اَیقَنَ بِالخَلفِ جادَ بِالعَطِّیه»، کسى که باور دارد، هر بخششى (بلافاصله از طرف خداوند) جایگزین و عوض دارد، در عطاء و بخشش جوان مردى بخرج مى‏دهد.
عرض کردم، بازهم بفرمایید، اى پسر رسول خدا(ص)، فرمود: حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرموده: 16- «مَن رَضِىَ بالعافیَةِ مِمَّن دُونَهُ رَزَقَ السَّلامَة مِمَّن فَوقَهُ»، کسى که رضایت دهد به عافیت و سلامت زیر دستان خویش، روزى او خواهد شد سلامتى از کسانى که برتر از اوست.(33)
آنگاه جناب عبدالعظیم حسنى عرض کرد به امام جواد (ع) که آنچه فرمودى کافى است مرا (براى عمل) .
نکات جالب و زیبایى که در شیوه نقل و بیان احادیث فوق وجود دارد، در خور دقت است:
اوّلاً: امام جواد (ع) تمام احادیث را یک‏باره بیان نمى‏کند، بلکه منتظر مى‏ماند، که پرسشگر خود بخواهد، و احساس تشنگى کند.
آب کم جو تشنگى آور بدست
تا بریزد آبت از بالا و پست
این سخن شیر است در پستان جان
بى مکیدن شیر کى گردد روان‏

ثانیاً: عبدالعظیم حسنى در تمام سئولات خویش ادب را کاملاً مراعات مى‏کند، و هرگز احساس خستگى نمى‏کند و مرتب کلمه " یابن رسول اللّه (ص)" و... تکرار مى‏شود و امام جواد (ع) هم با تمام حوصله، برگزیده‏ترین احادیث و سخنان را در شانزده نوبت، بیان مى‏دارند.
ثالثاً: پایان احادیث پیش گفته، نشان مى‏دهد، که جناب عبدالعظیم حسنى، این مطالب را براى صرف یادگیرى نپرسیده،(و براى تهیّه مطالب منبر و مقاله و....نیست که) این همه سماجت بخرج داده است، بلکه جهت عمل و اصلاح خویش و... زیباترین سخنان را با اصرار از زبان امام نهم (ع) بیرون کشیده است، امید آنکه ما هم این سخنان را فراروى اندیشه و رفتار خویش قرار دهیم.
پى‏نوشت‏ها: -
1. ر.ک طبرسى، اعلام الورى، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوّم) ص 344 بعضى ولادت آن حضرت را در ماه مبارک رمضان سال 195 مى‏دانند؛ ر ک شیخ مفید، الارشاد (قم، مکتبة بصیرتى) ص 316.
2. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، (المکتبة الاسلامیة) ج 50، ص 15.
3. الصواعق المحرقه، (قاهره، مکتبة القاهرة، چاپ دوّم، 1385 ه.ق) ص 205.
4. شبلنجى، نورالابصار (قاهره، مکتبة المشهد الحسینى) ص 161.
5 و 6. آیة اللّه حسین مظاهرى، چهارده معصوم (کانون پرورش فکرى جوانان، چاپ دوم)، ص 128 و ر ک منتهى الآمال، شیخ عباس قمى (چاپ قدیم)،ج 2، ص 228.
7. سید احمد موسوى مستنبط، القطره (مطبعة النعمان النجف، محرّم 1378)، ج 2، ص‏334.
8. طلاق، 2 - 3.
9. منتهى الآمال (پیشین) ج 2، ص 229.
10. همان.
11. یعقوب کلینى، (اصول کافى، ج 1، ص 441 حدیث 5، به نقل از اربعین امام خمینى (ره) (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ سیزدهم، 1376)، ص 551.
12. سوره بقره، آیه 148.
13. احمد طبرسى، الاحتجاج (قم، انتشارات اسوه، چاپ اوّل، 1413)، ج 2، ص 481.
14. همان، ج 2، ص 465 - 488.
15. سوره ق، آیه 16.
16. سوره احزاب، آیه 7.
17. سوره انفال، آیه 33.
18. احتجاج (پیشین)، ج 2، ص 477 - 480.
19. منتهى الآمال، (پیشین)، ج 2، ص 229.
20. همان.
21. همان، ص 228.
22. منتهى الآمال (پیشین) ص 228.
23. همان.
24. شیخ مفید الامالى (قم، مؤسسة نشرالاسلامى، چاپ سوم، 1415 ه.ق) ص 329 ، روایت 13.
25. منتهى الآمال(پیشین)، ج 2، ص 229.
26. همان، 228.
27. على بن شعبه، تحف العقول،ص 235.
28. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار (بیروت، داراحیاء التراث العربى)، ج 50، ص 86، روایت 2.
29. على بن شعبه، تحف العقول، ص 574.
30. منتهى الآمال، ج 2، ص 228 و ر ک القطر (پیشین)، ج 2، ص 334.
31. بحار الانوار (پیشین)، ج 50، ص 85 ذیل صفحه.
32. همان، ص 100.
33. منتهى الآمال (پیشین)، ج 2، ص 230 - 231.

تبلیغات