آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

بیستم جمادى الثانى مصادف است با ولادت سعادت آفرین یگانه بانوى عالم بشریت، عطاى خداوند رحمان، حضرت زهرا(س) وجود مقدسى که زنان و مردان بسیارى در کلاس درسش زانوى ادب زدند و از جویبار طیب و طاهرش جرعه‏هایى از علم و معرفت و تقوا نوشیدند و کام تشنه خویش را سیراب کردند. آن حضرت در چنین روزى که به یمن قدم پرفیضش «روز زن» نام گرفت از پدرى که بهترین خلق خداست و مادرى پاک و فداکار که با بذل سرمایه و اندوخته خود سبب پیشرفت دین خدا شد، بدنیا آمد و جهان را به تلألؤ نور خویش روشن کرد.
شخصیت ارزشمند فاطمه (س) چنان والاست که یاد و نامش بزرگان را به تعظیم وامى‏دارد و مهر و محبتش قلوب اولیاء حق را صفا مى‏دهد، براى پدر آنقدر عزیز است که دستانش را مى‏بوسد و وقتى بر او وارد مى‏شود به احترامش مى‏ایستد و با کلام «فداها ابوها» او را مدح مى‏کند. فرشته وحى با اجازه او به خانه رسول الله قدم مى‏نهد و با نزول «هل اتى» خانه‏اش روشن و منوّر مى‏گردد، همسر فاطمه (س) على مرتضى(ع) با آنکه امام اوست کاتب وحى نازل شده به آن حضرت مى‏گردد و مصحف فاطمه (س) را گردآورى مى‏کند. حضرت زهرا (س) یکى از علل آفرینش عالم امکان است و در طهارت جسم و روح آنگونه است که مصداق آیه تطهیر واقع مى‏گردد و در خرد و اندیشه داراى مقامى است که علم دین حدیث مى‏کند و شاگردان مکتبش فرشتگان الهى‏اند. بنیان گزار جمهورى اسلامى امام خمینى (ره) مى‏فرماید «فاطمه زهرا کسى است که فضائل او همطراز فضائل بى‏نهایت پیغمبر اکرم و خاندان عصمت و طهارت مى‏باشد و تمام ابعادى که براى زن متصور است و براى یک انسان متصور است در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده است... زنى که تمام خاصه‏هاى انبیاء دراوست، زنى که اگر مرد بود بجاى رسول الله بود و اگر روزى باید روز زن باشد چه روزى والاتر و افتخار آمیزتر از روز ولادت باسعادت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.»(1) هم چنین روز میلاد پربرکت حضرت زهرا (س) به عنوان روز مادر، نامگذارى شده چرا که آن حضرت با پرورش فرزندان لایق و والامقام وظیفه مادرى را به بهترین نحو به انجام رساند، او نمونه و الگوى کاملى است از زن اندیشمند، آگاه، باتقوا و آراسته به فضائل الهى که باید زنان و مردان از رفتار و گفتار و کردارش تبعیت کنند و در طلب علم دین و کمالات اخلاقى و انسانى بکوشند و در پایان گرامى مى‏داریم سالروز تولد امام خمینى (ره) را که مصادف با ولادت حضرت زهرا (س) مى‏باشد، فرزند صالحى که با کسب دانش و معرفت از آئین حق فاطمى با هدایت و رهبرى صحیح، این ملت را از بند ظلم رهانید و به ساحل نجات هدایت کرد.
 * اساس خلقت انسان‏
در پهن دشت عالم هستى اراده پروردگار متعال بر این تعلق گرفت که از هر موجودى جفتى بیافریند تا تحت قوانین و مقررات خاص و با جذبه و کششى که در هر زوج نسبت به دیگرى قرار داده تولید نسل ادامه یابد و سبب بقاى نظام آفرینش و بهره مندى صحیح از زندگى و حیات گردد.
خداوند در آیاتى متعدد به زوجیت موجودات از جمله انسان با هدفى معین چنین اشاره مى‏کند: «ومن کلّ شى‏ء خلقنا زوجین؛(2) ما از هر چیزى جفت آن را آفریدیم.» این آیه خبر از آن دارد که آفرینش کل کائنات بر قاعده زوجیت استوار بوده و چرخش گردونه حیات و زندگى در گرو آن است. از دیدگاه قرآن، زن و مرد نفسى واحده‏اند که هر دو از یک ریشه و یک حقیقت آفریده شده‏اند تا به رشد و تعالى هم کمک کنند:
«یا ایها الناس اتقوا ربّکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها؛(3) اى مردم بترسید از خدایى که شما را از نفسى واحد (آرام) آفرید و از آن جفت او را خلق کرد.»
بنابراین جنسیت در ماهیت و حقیقت انسانى او دخالت ندارد، آنچه موجب برترى زن و مرد مى‏شود کسب کمالات و انجام اعمال فردى است: «من عمل صالحاً من ذکرٍ او انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیبه؛(4) هر زن و مرد مؤمنى که عمل صالح انجام دهد خداوند او رابه حیات طیبه و پاک زنده مى‏کند.»
در اسلام زوجین باید نسبت به هم متعهد و مسئول باشند تا در استمرار حیات بشرى و دستیابى به کمال واقعى و رسیدن به سعادت دنیوى و اخروى موفق شوند. «واللّه جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفدة؛(5) خداوند از جنس خودتان براى شما جفت آفرید و از آن جفت‏ها پسران و دختران (زنان و مردان دیگر) را خلق نمود.»
خلقت انسان از حقیقتى واحده ابتدا با آفرینش آدم و سپس همسرش حوا تحقق یافت.هزاران سال از سکونت او بر زمین گذشت و خداوند تعالى در این مدت پیامبران و اولیا را مسئول راهنمایى و هدایت آنان قرار داد. سپس نسل بشر را به وجود مقدس و منوّر پیغمبر خاتم (ص) و خاندان عزیز او مژده داد. آن حضرت در خلقت خویش چنین مى‏فرماید «حق تعالى نور ما را در صلب‏هاى پاک و رحم‏هاى پاکیزه منتقل نمود تا به عبدالمطلب رسید. آن گاه به اراده او نور وجود من (من و على) تقسیم شد. خداوند نور مرا در صلب عبدالله و نور على را در صلب ابوطالب جاى داد.»(6)
بعد از آن خداوند از صلب پیامبر(ص) و رحم همسر حنیف او خدیجه(س)، فاطمه(س) را به وجود آورد و على (ع) را ازصلب ابوطالب و از رحم پاک فاطمه بنت اسد در کعبه به دنیا آورد. از پیوند مبارک این دو روح پاک بقیه معصومین (علیهم السلام) را در اصلاب شامخه و ارحام مطهره به ترتیب از پدران معصوم و مادران نیک سیرت با ویژگى‏هاى منحصر به فرد، به عالم انسانیت هدیه کرد تا انسان‏ها از شعاع پر برکت علم و عملشان تا قیامت بهره‏مند شده و به سعادت و رستگارى نائل آیند.
نظرى بر شخصیت زن در تاریخ‏
چنان که اشاره شد، خداوند زن را از ماهیت حقیقى انسان، همتا و جفت مرد بیافرید تا وسیله سکون و آرامش در خانواده گردد و بتواند مادرى نسل پاک و سالم را به عهده گیرد:«و من آیاته اَن خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة؛(7) از نشانه‏هاى قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانى آفرید تا به ایشان آرامش یابید.»
نقش حساس و مؤثر زنان در جوامع انسانى موجب گردیده تا دانشمندان و نویسندگان در احوالات آنان تاریخ را کنکاش کرده و از مراحل مختلف زندگى او از گذشته تاریخ تا امروز به تحقیق و مطالعه بپردازند و ما را با وضعیت ذلت‏بار و مظلومانه زنان آشنا سازند.
زن از ابتداى خلقت تا ظهور خورشید عالم تاب اسلام کمتر از اعتبار و ارزشى که خداوند در آیین مقدس اسلام برایش منظور کرده شناخته و یا تعریف شده است.
ملت‏هاى قبل از اسلام نسبت به زن رفتار مناسبى نداشته و پیوسته به آزار و اذیت او مى‏پرداختند؛ حقوق او را پایمال و تا حد یک کالا و گاه پایین‏تر از آن به حسابش مى‏آوردند. در مقطعى از زمان کالاى سوداگران و سرمایه بازرگانان بود و در بازارها به بهاى معین فروخته مى‏شد.آنها از هیچ گونه استقلالى برخوردار نبودند. تا زمانى که ازدواج نکرده بودند حاکم و قیم آنها پدر و بعد از او شوهر بود. مردان حق اجاره او را داشتند. زن را مخلوقى پست و فرومایه مى‏دانستند به طورى که بعضى اوقات او را از خوردن و آشامیدن منع مى‏کردند و به بیگارى مى‏گرفتند. علاوه بر کارهاى سخت و خشن که با ساختار وجودى او هماهنگى نداشت انجام کارهاى خانه را به عهده داشت. در جاهلیت عرب، قبل از رسیدن به سن بلوغ او را زنده به گور مى‏کردند و از داشتنش احساس خوارى و شرمسارى مى‏کردند.(8) علامه طباطبائى مى‏فرماید:
« در قبائل دور از تمدن مانند وحشیان آفریقا و استرالیا و جزایر مسکونى اقیانوسیه و اهالى بومى آمریکاى قدیم و غیره زندگى زنان نسبت به مردان، مانند زندگى چار پایان و سایر جانوران اهلى نسبت به انسان بوده است.»(9)
تنها آیینى که زنان را از جور و جفا و افراط و تفریط و محرومیت و کوتاهى در خصوص حقوق آنان نجات داد، مکتب اسلام بود که تعالیم روح بخش آن به جامعه زنان ارزانى گشت و آنان را به هویت اصلى‏اى که خلقت بر آن استوار بود رهنمون ساخت، امّا مکاتبى که باترویج قوانین الهى، منافع خود را در ضرر و خسران مى‏دیدند سعى کردند با بیانات و تبلیغات گسترده، زن را از روح و حیات اسلامى و دینى خویش دور کرده و به بازارهاى مد و مدپرستى. تجملات و خوش گذرانى‏هاى دنیایى و اسارت در چنگال مردان بکشانند و با فریب او از شخصیّتش کالایى بسازند که هر لحظه با خودنمایى و تبرج جاهلى در انظار دیگران هویدا گشته و به بهانه آزادى و آزادى خواهى هویت زن را منسوخ و به انجام هر برنامه‏اى راضى کنند.
لذا بر زن امروز لازم است اگر بخواهد از دام زرق و برق‏هاى قرن کنونى و از چنگال قدرت‏هاى فریبنده، رهایى یابد به دامن پر مهر اسلام و الگوهاى آن چون حضرت زهرا(س) - کامل‏ترین اسوه زن - برگردد و با تبعیت از وجود مقدس آن حضرت، به وظایف خویش عمل نماید و به سلامت خود و جامعه همت بگمارد.
زن در مقام مادر
از تجلیات ارزشمند زن در جهان خلقت، نقش مادرى اوست. وجودى در دنیاى پهناور هستى نیست که از چشمه پر مهر و بخشنده مادر ننوشیده باشد و دست‏هاى نوازش گر او بر آلام و دردهاى او تسکین نداده باشد. مادر معماى پیچیده و شیرین زندگى، شاهکار آفرینش، همتاى مرد و همان نفس انسانى‏اى است که با تمام ویژگى‏ها و اوصاف خود اعجوبه خلقت به شمار مى‏آید.
در عالم هستى هر کجا صحبت از رحمت، عشق، مهر و محبت به میان آید نام مادر مى‏درخشد، زیرا هر کدام از این واژه‏ها نمادى از مادراند که مفهوم خود را از حضرت حق دریافت کرده است.
گرچه تمام افکار و اندیشه‏ها به نوعى تلاش کرده‏اند تا چهره مادر را در قالبى از شعر و نثر، نمایش و تئاتر، نقاشى و پیکر تراشى، خط و موسیقى متجلى سازند، امّا واقعیت آن است که هیچ یک نتوانسته‏اند حقیقت را آن گونه که هست ادا کنند، چون ابزارهاى فوق، گنجایش بزرگى و شکوهمندى چنین معنایى را ندارد. عظمت مادر و زوایاى پیچیده روح و جان او باعث شده تا هیچ کس به مقام و شأن او نرسد. ابعاد عاطفى و محبت مثال زدنى او به خانواده؛ خصوصاً نسبت به فرزندان، محبت مشروط و اکتسابى نیست. رحمت و مهربانى او پرتوى از رحمت و لطف الهى است که با نافرمانى‏هاى مقطعى و سطحى به عقوبت نمى‏انجامد.
عشق و علاقه مادر در ذات و سرشت او ریشه دارد به طورى که محبت پدر به پایه آن نخواهد رسید. پدر اگر فرزندش ناسالم به دنیا آید او را طردمى کند، از ارث محروم کرده و یا او را شدیداً تنبیه مى‏کند. امّا محبت مادرى نه تنها چنین اجازه‏اى را نمى‏دهد، بلکه با مهر و علاقه نامحدود و غیر مشروط، فرزندش را دوست دارد؛ حتى اگر در حقش ناسپاسى کند. دامن او براى همیشه پذیراى فرزند است و جهت خوشبختى او تا لحظات آخر حیات، چون شمع مى‏سوزد.
در تاریخ آمده است: فرزندى مادر خود را از خانه بیرون کرد. پس از آن بى‏احترامى را به جایى رساند که مادر را به لب چاهى آورد و او را در قعر چاه انداخت. دل آکنده از مهر مادر، او را به داد و نفرین مبتلا نکرد و از ته چاه فرزند را صدا زد و گفت: عقب بایست تا به چاه نیفتى!
تا به دنیا زبشر نام و نشان خواهد بود
مهر فرزند گل گلشن جان خواهد بود
اندر آن ورطه که مادر ببرد کشتى مهر
موج رحمت زکران تا به کران خواهد بود
آتش سینه زن کى شود از مهر خموش‏
کاین نسیمى است که تا حشر وزان خواهد بود
اندر آن لحظه که مادر نگران طفل است‏
به خدا، چشم خدا هم نگران خواهد بود
قرآن و احترام به والدین
قرآن کریم به رعایت حقوق والدین تکیه کرده و در آیاتى روشن وظایف خطیر آنان را بیان مى‏دارد. در چندین آیه نیکى به پدر و مادر بلافاصله پس از توحید مطرح گردیده است ؛ از جمله آیه: «وقضى ربک الاّتعبدوا الاّایّاه و بالوالدین احسانا امّا یبلغن عندک الکبر أحدهما او کلاهما فلاتقل لهما افٍ و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریما. واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحهما کما ربّیانى صغیرا(10)؛ پروردگارت مقرر داشت که جز او نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه تا تو زنده هستى هر دو یا یکى از آن دو سالخورده شوند. آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن... و در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و...»

علامه طباطبائى مى‏گوید:
معلوم مى‏شود احسان به پدر و مادر بعد از توحید، واجب‏ترین واجبات است ؛ همچنانکه عقوق والدین بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگ‏ترین گناهان کبیره است. به همین جهت این مسئله را بعد از توحید و قبل از سایر احکام مطرح کرده است.(11)
قرآن اجازه کوچک‏ترین بى‏احترامى به پدر و مادر را نداده است.در حدیثى از امام صادق(ع) آمده است که اگر چیزى کمتر از «اُف» وجود داشت خداوند از آن نهى مى‏کرد.(12)

علامه طباطبایى در توضیح بیشتر این آیه مى‏نویسد: کلمه «اُف» همانند «آخ» در فارسى انزجار را مى‏رساند و کلمه «نهر» به معناى رنجاندن است که با داد زدن بر کسى و یا درشت حرف زدن انجام مى‏گیرد. اگر این حکم به دوران پیرى پدر و مادر اختصاص داده شده به دلیل آن است که در آن دوران سخت‏ترین حالات را دارند و نیاز بیشترى احساس مى‏کنند، زیرا از بسیارى واجبات زندگى خود ناتوانند...
البته آیه نمى‏خواهد حکم را منحصر به دوران پیرى پدر و مادر کند، بلکه مى‏خواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعایت تام در معاشرت و سخن گفتن با ایشان را بفهماند؛ چه در هنگام احتیاج به مساعدت فرزند و چه در مواقع دیگر. باز کردن بال و پر محبت و فروتنى از دیگر وظایف فرزند در مقابل پدر و مادر است به طورى که آنها این تواضع را احساس کرده و بفهمند که مورد توجه قرار گرفته‏اند و از اینکه فرمود: و بگو پروردگارا ایشان را رحم کن چنان که مرا در خردسالى تربیت کردند؛ دوران طفولیت فرزند را به یادش مى‏آورد و خاطر نشان مى‏سازد حال که پدر و مادر، ناتوان شده‏اند و تو نیز به فکر دوره نیازمندى خود باش و از خدا بخواه که به آنها رحم کند، همانطورى که به تو رحم کرده و "تربیت " نمودند.(13)
سید قطب الدین در تفسیر "فى ظلال القرآن " حدیثى از پیامبر اکرم (ص) نقل مى‏کند: «مردى مشغول طواف بود و مادرش را بر دوش گرفته و طواف مى‏داد. پیامبر (ص) را دید ، عرض نمود: آیا حق مادرم را با این کار به جا آوردم؟ فرمود: حتى جبران یکى از ناله‏هاى او را به هنگام وضع حمل نمى‏کند!»(14)

خداوند درباره پدر و مادر چنین سفارش نموده: «و وصینا الانسان بوالدیه حملته امّه و هنا على و هن و فصاله فى عامین ان اشکرلى و لوالدیک الىّ المصیر(15)؛آدمى را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوان‏تر گشت و پس از دو سال از شیرش باز گرفت و سفارش کردیم که مرا و پدر و مادرت را شکر گوى که سرانجام تو نزد من است.»
در این آیه به رعایت حقوق پدر و مادر؛ خصوصاً تلاش‏ها و زحمات فوق العاده مادر به هنگام حمل فرزند در دوران باردارى که همراه ضعف و ناتوانى است، سفارش شده است. این مسئله از نظر علمى نیز به اثبات رسیده که مادران در دوران باردارى گرفتار ضعف و سستى مى‏شوند، چرا که شیره جان و مغز استخوانشان به پرورش جنین اختصاص مى‏یابد و در این زمان گرفتار کمبود انواع ویتامین‏ها مى‏شوند و بعد از آن در مدت شیر دادن دچار صدمه و رنج مى‏گردند.
مادر در دوران حمل و شیردهى بزرگ‏ترین فداکارى را هم از نظر روحى، عاطفى و جسمى براى فرزندش انجام مى‏دهد. در این آیه به شکر گزارى پدر و مادر اشاره شده و در ردیف شکرگزارى نعمت‏هاى خدا قرار گرفته است. لذا از انسان مى‏خواهد که شکر (خدا) که خالق اصلى بوده و چنین پدر و مادرى را به او داده به جا آورده و نیز شکر پدر و مادر را که واسطه فیض و عهده دار انتقال نعمت‏هاى خدا به تو هستند را به جاى آور.(16)
از آیات قرآن و روایات متعددى که از زبان پیامبر اکرم (ص) و معصومین(ع) صادر شده چنین برمى‏آید که اطاعت از والدین و ادب و احترام و نیکى به آنها و عدم آزار و اذیت ایشان از حقوق مسلم آنهاست. که فرزندان باید آن را عملى سازند؛ مثلاً از این که آنها را به نام صدا کنند و یا جلوى آنان حرکت کنند بپرهیزند. در مقابل پدر و مادر خضوع و خشوع داشته باشند و در حقشان - چه مرده و چه زنده - دعا کنند و به نیابت از آنها به نماز و روزه و انجام اعمال مستحبى بپردازند.
مقام مادر در روایات معصومین(ع)
ائمه طاهرین (ع) فرمایشات زیادى درباره احترام به مادر داشته و ما را به مقام و منزلت این وجود گرانبها راهنمایى مى‏کنند: از امام صادق (ع) نقل شده که مردى نزد پیغمبر (ص) آمد و عرض کرد: به چه کسى احسان کنم؟ فرمود: به مادرت، گفتم سپس به که؟ فرمود به مادرت، گفتم: سپس به چه کسى؟ فرمود: مادرت گفتم بعد چه کسى؟ فرمود: پدرت.
از این روایت مى‏فهمیم که مستحب است در نیکى کردن جانب مادر را بیشتر رعایت کنیم. از حضرت رسول(ص) سؤال شد که حق کدام یک از والدین بزرگ‏تر است؟ فرمود: آن که نه ماه تو را در شکم گرفت و بعد به سختى به دنیا آورد و سپس از سینه خود غذا داد.(17)
در نیکى به پدر و مادر، ملاک مسلمان بودن آنها نیست، بلکه اگر پدر و مادر کافر و معصیت کار هم باشند، باید به آنها احترام نمود و به خوبى رفتار کرد.
از امام سجاد(ع) نقل شده که فرمود: مردى به حضور پیامبر اکرم (ص) آمد و عرض کرد: هیچ کار زشتى نبوده که به جا نیاورده باشم، آیا براى من راهى به توبه هست؟ حضرت فرمود: آیا از پدر یا مادرت کسى زنده هست؟ گفت: آرى پدرم زنده است. حضرت فرمود: به او محبت و نیکى کن. وقتى آن مرد رفت پیامبر فرمود: چه خوب بود اگر مادرش زنده مى‏بود.(18)جهاد در راه خدا از واجبات دینى است و بر همه لازم است که در آن شرکت کنند، امّا اگر امر بین اطاعت از پدر و مادر و جهاد در راه خدا (که واجب عینى نباشد) واقع گردد، شخص نمى‏تواند بدون اذن آنان به میدان جنگ قدم گذارد.
مردى نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: «من جوانى با نشاط و ورزیده‏ام و جهاد در راه خدا را دوست دارم، ولى مادرى دارم که از این موضوع ناراحت مى‏شود. پیامبر (ص) فرمود: برگرد و با مادر خویش باش. سوگند به خدایى که مرا به حق مبعوث کرده، یک شب با مادر خود مأنوس باشى بهتر است از یکسال جهاد در راه خدا.»(19)
بى احترامى والدین ؛ به ویژه مادرى که از جان و دل براى فرزندش قبول زحمت کرده و آسایش و آرامش خود را فداى راحتى او مى‏کند، موجب غضب پروردگار شده و پیامدهاى سویى را به دنبال خواهد داشت.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «از آزردن والدین بپرهیزید، چون بوى بهشت از هزار سال راه استشمام مى‏شود ولى عاق والدین و قطع کننده رحم آن را نمى‏یابند.»(20)
گرچه مادر بدون هیچ چشمداشتى، هستى خود را به پاى فرزند مى‏ریزد امّا بر فرزندان واجب است تا قدر مهربانى‏ها و از خود گذشتگى‏هاى او را بدانند و به زندگى آرامى که مادر در ایام کودکى براى آنان فراهم کرد بیندیشند. معصومین (ع) در رعایت حقوق مادران خویش نهایت توجه را داشته‏اند. نقل شده است که حضرت سجاد(ع) با مادر خود هم خوراک نمى‏شد و مى‏فرمود: مى‏ترسم براى لقمه‏اى دست دراز کنم که مادرم قصد آن را داشته و با این عمل رعایت حرمت و ادب را ترک کرده باشم.(21)لذا قبل از او به خوردن نمى‏پرداخت.
زکریا بن ابراهیم مسلمان شد و در حج به خدمت حضرت صادق (ع) رسید و عرض نمود: مادر پیر و کورى دارم، حضرت فرمود: به مادرت توجه کن و به او احسان نما و چون مرد جنازه او را به دیگرى وامگذار، و خودت به کارهاى او قیام کن و به غسل و کفن و دفن او همت نما. زکریا پس از برگشت به کوفه، به مادرش خیلى مهربانى نمود. با دست خود لقمه به دهانش مى‏گذاشت و لباس در تنش مى‏کرد و به نظافت و خدمتکارى او مى‏پرداخت. مادرش گفت: اى فرزند! قبلاً که بر دین نصرانیت بودى، این‏طور با من برخورد نمى‏کردى. حال چه شده این طور عمل مى‏نمایى؟ زکریا گفت: آقایى از اولاد پیغمبر (ص) به من چنین دستور داده که خدمت گزار تو باشم. مادر پرسید: آیا این مرد پیغمبر است؟ گفت: نه، ولیکن پسر پیغمبر(ص) است. مادر گفت: اى فرزند این شخص باید پیغمبر باشد، زیرا امرى که به تو نموده وصیت و سفارش پیغمبران درباره مادر است. زکریا گفت: پس از پیغمبر (ص) اسلام که نبوت به او ختم شد دیگر پیغمبرى نخواهد آمد بلکه او پسر پیغمبر (ص) است. مادر گفت: اى فرزند دین اسلام بهترین ادیان است که تو اختیار کردى به من عرضه بدار تا من هم مسلمان شوم. پس شهادتین را به او تلقین کرد و سایر عقاید و نماز را به او تعلیم داد. پس از این که نماز ظهر، عصر و سپس مغرب و عشاء را خواند، حالتش دگرگون شد و گفت: اى فرزند آنچه را که امروز یاد من دادى دوباره تکرار کن. عقاید اسلام را مجدداً به او یادآورى کرد و مادر پذیرفت و از دنیا رفت. زکریا به همراه مسلمانان او را غسل داد، بر او نماز خواند و او را دفن نمود.(22)
وظیفه مادرى‏
نخستین جایگاه رشد براى پرورش طفل دامان مادر است. او چون کشتزارى است که نهال طفل در آن کاشته مى‏شود و با مراقبت‏هاى صحیح به ثمر مى‏نشیند. پیامبر گرامى اسلام (ص) فرمود: ببینید نطفه را در چه جایگاهى مستقر مى‏کنید، چه اینکه وراثت صفات را به فرزند منتقل مى‏سازد.(23)
در حدیثى دیگر حضرت مى‏فرماید: «ایاکم و تزویج الحمقاء فانّ صحبتها بلاء وولدها ضیاع؛(24) از ازدواج با زنان احمق (کم هوش) خوددارى کنید، زیرا مصاحبت با آنها ناگوار و فرزندى که از آنها متولد مى‏شود بى ارزش و تباه است.»
انتخاب همسرى نیکو و پاکدامن از اولین اقدامات پسندیده در زندگى کسانى است که به آینده‏اى درخشان و فرزندانى صالح و سالم نظر دارند. چون مرد علاوه برداشتن همسرى شایسته خواهان مادرى عفیف و درست کردار براى تربیت فرزندان خود مى‏باشد. پدران و مادرانى که ایمان مذهبى دارند و پایبند تعالیم آسمانى اند قادر به پرورش فرزندانى لایق و درستکار مى‏باشند. استاد فلسفى در گفتارى درباره نقش و وظیفه مادر بیان داشته است:
«کار مادر، مانند نقاشى نیست که زیبایى‏ها را روى پرده نمایان مى‏سازد. به کار پیکر تراشى هم که مرمر را حجّارى مى‏کند شباهت ندارد. مانند نویسنده‏اى هم نیست که اندیشه‏هاى منزه خود را در قالب الفاظ بریزد، بلکه او وظیفه دارد به کمک پروردگار در یک روان انسانى جلوه‏اى از الاهیت را نمودار سازد.
نمى‏توان گفت هر کس فرزندى را به دنیا آورد، در انجام نقش مادرى موفق است. تربیت صحیح و مسئولیت به سامان رساندن فرزندان از جهات اخلاقى و فرهنگى از نشانه‏هاى بارز مادران موفقى است که از دیدگاه مکتب اسلام داراى ارزش و منزلتى خاص مى‏باشند.
مادر در اولین تولد فرزند، رابطه عاطفى با وى برقرار مى‏کند و سنگ بناى یک زندگى خوب را براى خود و فرزندش پى‏ریزى مى‏نماید. مهارت مادر و نقش اصلى او در نگهدارى از کودک و آشنایى او با وظایف مربوطه کار کمى نیست. اگر مادرى احساس کند که مراقبت و سرپرستى از فرزندان وظیفه کوچکى است، در آموختن مهارت‏هاى مختلف به آنان دچار ضعف و سستى مى‏شود. مادر باید نقش حساس و دقیق خود رابشناسد و بدان راضى باشد. در غیر این صورت نمى‏تواند ارتباط خوبى با فرزندش برقرار کند و در نتیجه بنیان مهر و محبت در خانواده را متزلزل مى‏کند. مادر وظیفه دارد به دنبال برقرارى ارتباط مهرآمیز و هدایت گر با فرزندان، آنان را به پدر علاقمند کند و احترام و جایگاه او را یاد آور گردد. آشنایى با زندگى دسته جمعى، تفهیم خطرات و مشکلات اجتماعى و صبر و مقاومت در برابر آنها از جمله مسئولیت‏هاى سنگین مادرى دانا و دلسوز است که مى‏تواند فرزند خود را به موفقیت و خوشبختى برساند. پر واضح است که نقش مخرّب و نادرست یک مادر زمینه‏هاى گمراهى و سقوط فرزندان را به وجود خواهد آورد.(25)
رسول اکرم (ص) در این باره فرمود: «لعنت خدا بر پدر و مادرى که فرزند خویش را بد تربیت کرده و موجبات عاق خود را فراهم کنند.»(26)
رشد و پیشرفت انسان، گویاى نقش مثبت والدین؛ خصوصاً مادران است. چنان که کج روى و بزهکارى آنها را گاهى مى‏توان در کوتاهى این وظیفه جست جو کرد. بیان سرگذشت ذیل ما را به حساسیت موضوع آگاه‏تر مى‏گرداند: در تاریخ آورده‏اند، جوانى محکوم به اعدام شد. از او خواستند اگر وصیتى دارد بنویسد. گفت: وصیتى ندارم ولى مایلم لحظات آخر عمرم مادرم را ببینم، مادرش را آوردند. او هنگام خداحافظى با مادر لب او را گاز گرفت مادر از شدت درد بى حال شد. اطرافیان، جوان را ملامت کردند که این چه کارى بود که کردى، او گفت: این دار اعدام من، توسط مادرم برپاشد. روزى که کودک بودم از همسایه یک تخم مرغ دزدیدم، مرا تشویق کرد تا شتر دزد شدم و سپس قاتل از آب در آمدم.
دانشمند فقیه حجة الاسلام محمد تقى فلسفى، در نقش سازنده مادرش در رسیدن به درجات عالى منبر و خطابه چنین مى‏گوید:
مادرم مواظب بود تا بچه‏هاى خود را با فضیلت و پاک و با ایمان تربیت کند. من گمان مى‏کنم بالاترین مرتبه مدیریت براى یک مادر، حسن تربیت فرزند باشد. او براى پدرم نیز یک ملجأ و مرجع پر مهر و محبت بود. رفتار آن بانو در روحیه پدرم در امر تحقیق و مطالعه و اطمینان خاطر در تدریس و برخورد با مردم فوق العاده مؤثر بود. علت منبرى شدن من هم خواست مادرم بود. حتى مدتى بین او و پدرم در این باره گفت و گو بود. پدرم معتقد بود که من باید درس بخوانم و مادرم مى‏گفت: که بایستى منبر بروم. عاقبت آن دو توافق کردند که از صبح شنبه تا غروب چهار شنبه وقت من براى درس خواندن در اختیار پدر باشد و از شب پنج شنبه تا روز جمعه (اوقات تعطیل درس طلبگى) اختصاص به منبر داشته باشد. بدین ترتیب مادرم که عاشق حضرت اباعبداللّه (ع) بود به آرزوى خویش رسید و مرا در مسیر خطابه و منبر قرار داد.(27)
مادرانى که با پیروى از دستورهاى الهى زندگى مى‏کنند، از همان لحظه که در بطن خود فرزند را پرورش مى‏دهند مراقب اخلاق و رفتار خویش اند تا از اثرات سوء کارهاى ناپسند بر جنین جلوگیرى کنند. آنها از هر خوراکى استفاده نمى‏کنند مگر به حلال بودن آن آگاه باشند. مسائل مربوط به محرم و نامحرم را رعایت مى‏کنند. در هر مجلسى قدم نمى‏گذارند و به احکام دین، طهارت و نجاست توجه دارند. به واجبات عمل مى‏کنند و از آنچه ناپسند و نکوهیده است اجتناب مى‏ورزند. که امام حسین در نبرد خونین روز عاشورا سر حر بن یزید ریاحى را به دامن مى‏گیرد حریت و آزادى او را به مادرش نسبت مى‏دهد و مى‏فرماید! «انت حرٌ کما سمّتک امّک حراً؛ تو آزادى و این آزادى را از مادر نشانه دارى.»
امیر المؤمنین على (ع) پس از شهادت مالک اشتر بر فراز منبر مسجد کوفه مى‏فرماید: مادران را نمى‏یابم که فرزندى مانند مالک بیاورند. مالک! چه مالکى، اگر کوه بود کوهى استوار. اگر سنگ، سنگى با صلابت، مالک براى من مانند من براى پیامبر (ص) بود.
آن حضرت پس از شهادت حضرت زهرا(س) به برادرش عقیل مى‏فرماید: براى من زنى انتخاب کن که از مادران شجاع عرب به دنیا آمده باشد.(28) چون مى‏خواهم براى من فرزندى بیاورد که از شجاعان عرب باشد. عقیل - که به انساب و ریشه قبایل خوب آشنا بود - بعد از جستجو، فاطمه بنت خزام بن خالد کلابى که بعداً به‏ام البنین مشهور شد را براى حضرت انتخاب مى‏کند.
نکته قابل توجه این است: با این که پدر، امیرالمؤمنین (ع) است و نه تنها ضعفى در او نیست، بلکه داراى عالى‏ترین صفات مردانگى و پدرى است و از نظر کمالات روحى و جسمى فوق العاده مى‏باشد، مادر و صفات او را در تربیت فرزند چنان مؤثر مى‏داند که براى داشتن فرزندانى شایسته به دنبال مادرى لایق و با استعداد مى‏گردد.
تربیت صحیح و سازنده مادران میهن اسلامى سبب شد، جوانان با نیت‏هاى خالص و ایمان و عقیده راستین قدم به میدان‏هاى رزم و جهاد بگذارند و با دلاورى‏هاو جانفشانى‏هاى خود در اهتزاز پرچم توحید و حفظ کشور اسلامى از دست برد دشمنان، مبارزه کنند و در نهایت پیروزى اسلام بر کفر را با شهادت خود رقم زنند.
احترام ویژه به مادر
احترام به پدر و مادر و رعایت حقوق آنان را از نظر قرآن و روایات و اهل بیت بیان نمودیم. ولى احترام به مادر موضوعى است که بیش از این باید مورد نظر قرار گیرد. از رسول خدا (ع) سؤال کردند حق مادر چیست؟ فرمود: هیهات: هیهات: اگر به عدد ریگ‏هاى بیابان و قطره‏هاى باران در خدمت مادر بایستید معادل یک روزى که در شکم او بوده‏اید نخواهد بود.(29)
با احترام به مادر، به دعاى خیر او، عمر با برکت، رضاى پروردگار، وسعت رزق و ده‏ها ثمر ونتیجه‏اى که امامان معصوم (ع) وعده آن را داده‏اند دست مى‏یابیم.
چه بسا وقایع و اتفاقاتى که دیده و یا شنیده‏ایم که بر اثر عدم حرمت مادران به وقوع پیوسته و خیلى از اوقات از فضل و رحمت پروردگار محروم مانده‏اند. اشخاصى که به پدر و مادر خود بى‏اعتنایى کرده‏اند، اعمال و عبادات آنها تباه شده است.
احترام به والدین نه تنها باید در زندگى آنان صورت پذیرد بلکه وظیفه فرزندان است که بعد از مرگ با یاد و خاطره آنان و انجام عمل نیک به نیابت از آنها روحشان را شاد نمایند. گفته شده وقتى مادر والا مقام مرحوم شیخ مرتضى انصارى (قدّس سرّه) از دنیا رفت، مرحوم شیخ به بالین مادر آمده و شدیداً گریه کرد. یکى از شاگردان به منظور دلجویى و تسلیت به ایشان عرض کرد. شما بااین مقام علمى و عظمتى که دارید سزاوار نیست بر بالین پیرزنى اشک بریزید؟ شیخ فرمود: گویا شما هنوز به عظمت مقام مادر واقف نیستید. تربیت صحیح و زحمات فراوان این مادر مرا شیخ انصارى کرد. ریشه و بنیان وجود مرا این مادر با دست تواناى خویش بنا نهاد. تربیت اولیه این مادر زمینه را براى رسیدن من به این مقام شامخ علمى و عملى فراهم نمود.(30)
نفس گرم مادر در عرصه‏هاى زندگى
همراهى مادر، در تمامى لحظات زندگى و هم دلى و هم صحبتى با فرزندان و راهبرى او نعمتى است که هم پاى دعاى خیرش ارزانى انسان‏هاى موفق، عالم و وارسته شده است. در کتاب «تذکرة الاولیاء» آمده: از بایزید بسطامى سؤال شد که بزرگى میان خلق و مقام روحانى را چگونه به دست آوردى؟ گفت: به دعاى مادر! شبى مادرم از من آب خواست. برایش آب آوردم. چون برگشتم، مادرم به خواب رفته بود. گفتم: اگر او را بیدا کنم، خطا کارم. پس بر بالین او ایستادم تا بیدار شد. همان طور ایستاده بودم. صبح شد و مادرم از خواب بیدار گشت. گفت: چرا ایستاده‏اى؟ گفتم: ترسیدم بیدار شوى و من حاضر نباشم. پس مادرم برخاست و نماز خواند و دست به دعا برداشت و گفت: الهى چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، او را میان خلق بزرگ و عزیز گردان.
امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) هنگام فوت جوانى حاضر شد و فرمود: بگو «لا اله الا اللّه» جوان زبانش را چندین بار حرکت داد ولى نتوانست این ذکر را بگوید. پیامبر به زنى که بالاى سر جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ گفت: بلى من مادر او هستم. حضرت فرمود: آیا تو بر او خشمگین هستى؟ زن گفت: بلى، شش سال است که با او حرف نزده‏ام، حضرت فرمود: از او راضى شو. گفت: خدا به رضاى تو از او راضى شود. سپس رسول خدا(ص) به جوان فرمود: بگو "لا اله الا اللّه" جوان این کلمه را گفت، پیامبر فرمود: چه مى‏بینى. گفت: مردى سیاه و زشت و بد بو که مرا احاطه کرده و گلویم را مى‏فشارد. فرمود: بگو: اى کسى که عمل کم را مى‏پذیرى و از گناهان بسیار در مى‏گذرى عمل کم من را بپذیر و از گناهان بسیارم درگذر که حقاً آمرزنده و مهربانى. جوان این جملات را گفت. پیغمبر(ص) به او فرمود: چه مى‏بینى؟ گفت: مردى سفید، خوش لباس و خوش صورت و خوش بو که مرا در بر گرفته است. در همین حال جان به جان آفرین تسلیم کرد.(31)
در این داستان واقعى به عظمت گذشت مادر و رضایت و دعاى او پى‏مى‏بریم. چه نیکو و پسندیده است که فرزندان در تمام مدت عمر، احترام مادر را نگه دارند، نه تنها در روز مادر با یک دسته گل یا یک کادو بخواهند زحمات او را جبران کنند و در طول سال به او توجهى نداشته باشند و از تلاش‏هاى بى دریغ او قدردانى نکنند، بلکه در طول سال به یاد او باشند و به او احترام بگذارند.
پى‏نوشت‏ها: -
1- سخنرانى امام خمینى در تاریخ 11/4/58 و پیام به مناسبت ولادت حضرت فاطمه (س) در تاریخ 15/5/59.
2- سوره الزاریات، آیه 49.
3- سوره نساء، آیه 1.
4- سوره نحل، آیه 98.
5- همان، آیه 72.
6- کشف الغمه، ج اول.
7- سوره، روم، آیه 21.
8- طومار عفت.
9- المیزان، علامه طباطبائى، ج 15، ص 139.
10- سوره اسراء، آیه 25 - 24.
11- المیزان، ج 15، ص 139.
12- تفسیر نمونه، ج 12، ص 80 - 78.
13- المیزان،، ج 15، ص 141.
14- تفسیر نمونه، ج 12، ص 80 - 78.
15- سوره لقمان، آیه 14.
16- تفسیر نمونه.
17- اصول کافى، باب احسان به پدر و مادر.
18- ره توشه راهیان نور، محرم 78، ص 144.
19- اصول کافى، باب احسان به پدر و مادر.
20- گناهان کبیره، شهید دستغیب، ج 1، ص 127.
21- همان، ص 148.
22- مشکاة الانوار، ص 319.
23- با فرزندان در سایه قرآن، ابراهیم مظاهرى، ص 44.
24- وسائل الشیعه، ج 3، ص 6.
25- همشهرى، 8 مهر 78، ش 1942.
26- وسائل الشیعه، ج 5، ص 115.
27- گفتار وعاظ، محمد مهدى تاج الدین، ص 211.
28- خاطرات فلسفى، 41 - 40.
29- نظام خانواده در اسلام، حسین انصاریان، ص 439 - 437.
30- ره توشه راهیان نور،محرم 78، ص 85.
31- گفتار وعاظ، محمد مهدى تاج الدین، ص 211.

تبلیغات