یهود در قرآن
آرشیو
چکیده
متن
حال که با افکار و رفتارهاى اجتماعى یهود بیشتر آشنا شدیم. برخوردهاى یهودیان را با مسلمانان که در آیات قرآن به آن اشاره شده است مورد بررسى قرار مىدهیم، باشد که براى مسلمانان امروز مخصوصاً دولتهاى اسلامى تذکّرى باشد و به رفتارهاى یهودیان و صهیونیزم با مسلمانان با دقت بیشترى بنگرند: «لتجدن اَ شَدّ النّاس عَداوةً للّذین امنوا الیهود والّذین أشرکوُا(1)؛ به طور مسلم یهود و مشرکان را دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت.» در این آیه خداوند یهود و مشرکان را در یک صف قرار داده است.
تاریخ به نحوى نشان مىدهد که در بسیارى از نبردهاى ضد اسلامى، یهود به طور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتهاند و از هیچ کارشکنى و دشمنى دریغ نورزیدهاند. اکثریت یهود به خاطر این که خود را نژاد برتر مىدانستند از پذیرش آئین حق سرباز مىزدند و افراد بسیار کمى از آنان به اسلام گرویدهاند. با آن که داراى کتاب آسمانى بودند، امّا به خاطر دلبستگى بیش از اندازه به مادیات در صف مشرکانى قرار گرفتهاند که از نظر مذهبى با آنها هیچ وجه اشتراکى نداشتند.
این تعبیر در جاى دیگرى از قرآن نیز بیان شده است، آن جا که مىفرماید:«وَلَنَسمَعُنَّ مِنَ الّذین اوتُوا الکتاب مِن قَبلِکُم وَ مِنَ الّذین أشرکوا أذىً کثیراً(2)؛ و از آنها که پیش از شما کتاب آسمانى داده شد(یهودیان) و هم چنین از مشرکان سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید.»قرآن با بیان این مطلب مسلمانان را به ادامه مقاومت با این دو گروه که در یک صف قرار گرفتهاند، دعوت مىکند. از آن جا که اذیت و آزار یهودیان اکثراً به صورت زخم زبان بود. این اذیتها در روح مسلمانها تأثیر بیشترى مىگذاشت و آن آیات باعث دلگرمى و صبر بیشتر مسلمانان مىشد.
در صدر اسلام عدهاى از مسلمانان به سبب همسایگى، قرابت یا پیمانى که پیش از اسلام بسته بودند با یهودیان دوست بودند تا آن جا که بعضى از اسرار مسلمانان را با آنها در میان مىگذاشتند. بدین وسیله یهودیانى که سرسختترین دشمن مسلمانان بودند به ظاهر خود را دوست آنها نشان مىدادند و از اسرار مسلمین آگاه مىشدند. خداوند راجع به این دوستى به مسلمین هشدار مىدهد: «ها أنتُم اولاءِ تُحبّونَهُم ولا یُحِبّونکم و اذا لقوکم قالوا آمَنّا و إذا خَلَو عَضّوا علیکم الأ نامِلَ مِنَ الغَیظ قُل موُتوُابِغیضِکُم(3)؛ شما اى مسلمانان! آنان را (یهودیان) از روى هم جوارى یا خویشاوندى و یا به علل دیگر دوست مىدارید غافل از این که آنها شما را دوست نمىدارند، در حالى که شما به تمام کتابهایى که از طرف خداوند نازل شده ایمان دارید، ولى آنان به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند.» سپس به بیان چهره واقعى آنان پرداخته و مىفرماید: «و این دسته از اهل کتاب منافق هستند. چون هرگاه با شما ملاقات کنند، مىگویند: ما ایمان داریم و آیین شما را تصدیق مىکنند، ولى چون تنها شوند از شدت عداوت و خشم سرانگشتان خود را به دندان مىگیرند. اى پیامبر! بگو با همین خشمى که دارید بمیرید»
این همان تعبیر شهید مظلوم دکتر بهشتى است که مىفرماید: «به آمریکا بگویید از دست ما عصبانى باش و از این عصبانیت بمیر». گروهى از یهود که دشمنى با حق نداشتند در ملاقات با مسلمانان، صفات پیامبر را که در تورات بیان شده بازگو مىکردند. بزرگان یهود بعد از اطلاع از این ماجرا ناراحت شده و آنان را از این کار منع کردند. خداوند پرده از روى حقیقت تلخ دیگرى پیرامون این جمعیت حیله گر و منافق بر مىدارد و یادآور مىشود که: «إذا لَقُوا الّذین آمَنوا قالوا آمَنّا و إذا خَلا بَعضُهُم إلى بعضٍ قالوا أتُحَدّثونَهم بما فَتَح اللّهُ عَلیکُم لِیُجاجّوکم بِهِ عِندَ ربّکُم،افلا تَعقِلون(4)؛ هرگاه با مؤمنان روبه رو شوند گویند: ما نیز مانند شما ایمان آوردهایم و چون با یکدیگر خلوت کنند گویند: چرا درى که خداوند از علوم براى شما گشوده بر روى مسلمانان باز مىکنید تا به کمک همان علوم (و ادلّه رسالت پیامبر خاتم) با شما محاکمه و خصومت کنند. چرا تعقّل نمىکنید؟.»
آرى یهودیان هر چند با مسلمین به روى خوش ملاقات کنند و اظهار محبت کنند و به نحوى برخورد کنند که گویا خیرخواه هستند واى بسا حرفهایى بزنند که به طبع مسلمین خوش آید، ولى جز گمراه کردن مسلمین از صراط مستقیم قصدى ندارند لذا براى رسیدن به این هدف از دوستى ریاکارانه، نفاق، دروغ و خدعه نیز به کرّات بهره مىگیرند.
قرآن کریم یکى دیگر از آیینهاى دوستى یهود را این چنین برمى شمرد: «ان تَمسَسکُم حسنةٌ تَسُؤهُم و ان تُصِبکُم سَیّئةٌ یَفرحوا بها(5)؛ اگر نیکى به شما برسد آنها را ناراحت مىکند و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد آنها خوشحال مىشوند.» این دوستان در آیین دوستى خود این گونه عمل مىکنند. همان گونه که بر مسلمانان صدر اسلام لازم بوده که از قرابت با یهود بپرهیزند، امروز هم مسلمانان و به ویژه حکومتها و دولتهاى اسلامى وظیفه سنگینترى بردوش دارند. مبناى اعتقادى یهود از پاى بست ویران است، لذا هر چقدر هم که از تاریخ و قدمت آن مىگذرد نه تنها تفکر خود را اصلاح نکرده، بلکه با سرعتى بیشتر به سمت انحراف و خود برتربینى و سرکشى در مقابل خداوند و انسانها پیش رفتهاند. در قرآن مشاهده مىکنیم که باز خداوند یهود را در کنار مشرکان قرار داده و از دوستى آنها توصیف مىکند: «ما یَوَدُّ الّذین کَفَرُوا مِن أهل الکتابِ و لاَ المشرکینَ أن یُنَزّلَ علیکم مِن خیرٍ مِن رَبِّکم(6)؛ کافران اهل کتاب (یهود) و مشرکین دوست ندارند خیر و برکتى از سوى خداوند بر شما نازل گردد.»
این دشمنان تاریخى از شدّت حسادت حاضر نبودند این افتخار را بر مسلمانان ببینند که پیامبرى بزرگ و صاحب یک کتاب آسمانى با عظمت از سوى خداوند بر آنها مبعوث گردد.آنها از یک طرف خود را دوست و خیرخواه مسلمانان نشان مىدادند و از طرف دیگر حاضر نبودند خیر و نیکىاى به مسلمین برسد، یعنى همه چیز را براى خود مىخواستند. این افراد تنها به این قناعت نمىکردند که خود آئین اسلام را نپذیرند، بلکه اصرار داشتند که مؤمنان نیز از ایمانشان باز گردند. انگیزه آنان در این امر چیزى جز حسادت نبود. قرآن کریم با اشاره به این مطلب مىفرماید: «وَدّ کثیرٌ من اهل الکتاب لو یُرَدوّکم من بَعدِ ایمانِکم کُفّارًا حسداً من عِندِ أنفسهم(7)؛ بسیارى از اهل کتاب (یهود) از روى حسد که در وجود آنها ریشه دوانده دوست داشتند شما را بعد از اسلام و ایمان، به کفر بازگردانند. این حسادت آنها که جنبه شخصى داشت در جان و عمق آنها ریشه دوانده بود.»
دشمنان اسلام؛ مخصوصاً یهود براى دور ساختن تازه مسلمانان از اسلام از هیچ کوششى فرو گذار نبودند و حتى درباره یاران مخصوص پیامبر نیز چنین طمعى داشتند که بتوانند آنها را از اسلام باز گردانند. بى شک اگر مىتوانستند در یک یا چند نفر از یاران نزدیک آن حضرت نفوذ کنند ضربه بزرگى به اسلام وارد مىشد و زمینه براى تزلزل دیگران نیز فراهم مىگشت. خداوند در قرآن با اشاره به این مطلب مىفرماید: «ودّت طائفةٌ مِن اهلِ الکتابِ لَو یُضِلّونکم و ما یُضلّونَالاّ انفسکم و ما یشعُرون(8)؛ جمعى از اهل کتاب (یهود) دوست داشتند شما را گمراه کنند(امّا آنها بابد بدانند که نمىتوانند شما را گمراه سازند) آنها مگر خودشان را گمراه نمىکنند و نمىفهمند»
آیه فوق ضمن افشاى این نقشه دشمنان به آنها یادآور مىشود که دست از تلاش بیهوده خود بازدارند. اینان غافل بودند که این تربیت شدگان مکتب اسلام هرگز دست از آیین خود بر نخواهند داشت. آنها اسلام را با تمام هستى خود دریافته بودند و به آن عشق مىورزیدند و این عداوت آنها جز خسران براى خودشان و دور کردن بیشتر آنان از حق فایدهاى به آنان نمىرساند.
همانطور که مىدانیم مسلمانان ابتدا به سوى بیت المقدس نماز مىخواندند. پس از ورود پیامبر به مدینه، یهود این موضوع را دستاویز خود قرار دادند و مرتباً مسلمانان را سرزنش مىکردند که آنهااز خود استقلال ندارند و قبول قبله ما دلیل بر قبول مذهب ما است. تا این که خداوند آیه نازل فرمود و قبله مسلمین را به سمت مکه تغییر داد. جالب این جاست که تغییر قبله یکى از نشانههاى پیامبر بوده که در کتب پیشین ذکر شده بود و یهودیان در کتب خود خوانده بودند که او به سوى دو قبله نماز مىخواند. خداوند با اشاره به این موضوع تأکید مىفرماید که: «انّ الّذین اوُتوا الکتاب لیعلمون اَنّهُ الحَقُّ من ربّهم(9)؛ کسانى که کتاب آسمانى به آنها داده شده (یهود) مىدانند که این فرمان حقى است از ناحیه پروردگارشان.»
با توجه به این موضوع باز تعصبها و لجاجتهاى یهود نگذاشت که آنان حقیقت را پذیرفته و به پیامبر ایمان آورند، بلکه بر شدت تمسخر و اذیت خود افزودند. خداوند براى دلدارى پیامبر و بیان رفتار یهود با قاطعیت مىفرماید: « وَلَئن أتَیتَ الّذینَ اوُتوا الکتاب بِکُلِّ آیة ما تَبعوا قِبلَتَک(10)؛ سوگند که اگر هر گونه آیه و نشانه و دلیلى براى این گروه از اهل کتاب(یهود) بیاورى از قبله تو پیروى نخواهند کرد.» باز براى تأکید و قاطعیت بیشتر به پیامبر اخطار مىکند: «اگر پس از این آگاهى که از ناحیه خداوند به تو رسید تسلیم هوسهاى آنان شوى و از آنان پیروى کنى مسلّماً از ستمگران خواهى بود: «وَ لَئِن اتّبعت أهواءَهم مِن بَعدِ ماجائکَ مِنَ العِلمِ انّک اذاً لِمن الظّالمین(11)»
بعد از آن که یهود در این جریان هم شکست خوردند خداوند به پیامبر اعلام کرد که این گروه از یهود و نصارى نه با هماهنگى در قبله و نه با چیز دیگر از تو راضى نخواهد شد، مگر این که به طور کامل تسلیم خواستههاى آنان شوى و آیین آنان را بپذیرى: «وَلَن ترضى عنک الیهود و لا النّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهم(12)؛ آنها هرگز از تو راضى نخواهند شد، مگر این که به طور کامل تسلیم خواستهها و پیرو آیین آنها شوى.»
البته این ادعاى یهود که مىگویند اگر این کار را انجام دهى ایمان مىآوریم همه بهانه جویى است و با قصد کارشکنى و اذیت و آزار مسلمانان این درخواستها را مطرح مىکنند.
با این که یهودیان این قدر به اذیت و آزار مسلمین دست مىزدند و آنان را از لحاظ روحى در فشار قرار مىدادند ولى تا مدتى پیامبر اجازه جهاد با یهودیان را نداشتند و در برابر اذیت و آزار و کارشکنىهاى یهود آیه «فَاعفوا و اصفحوا حتّى یأتى اللّه بأمره؛(13)در گذرید و مدارا کنید تا هنگامىکه فرمان خدا برسد.» دستور تاکتیکى به مسلمانان داد و آنها در برابر فشار شدید دشمن در آن شرایط خاص از سلاح عفو و گذشت استفاده مىکردند و به ساختن خویشتن و جامعه اسلامى مىپرداختند و در انتظار فرمان خداوند بودند.
تا این که بعد از مدتى آیه بیست و نه سوره توبه نازل شد. از آن جا که اهل کتاب از نظر پیروى از یک دین آسمانى شباهتى با مسلمانان دارند، خداوند در صورتى اجازه کنار آمدن با اهل کتاب را به مسلمانان مىدهد که اهل کتاب حاضر شوند به عنوان یک اقلیت سالم مذهبى با مسلمانان زندگى مسالمتآمیز داشته باشند؛ اسلام را محترم شمرده و دست به تحریکات ضدّ اسلامى نزنند و در برابر آن به مسلمانان «جزیه» بپردازند، در غیر این صورت خداوند در این آیه اجازه مبارزه و پیکار را صادر مىکند: «قاتِلوا الّذین لا یُؤمِنونَ باللّه و لا بالیومِ الآخِر و لا یُحرِّمون ما حَرَّم اللّهُ و روسله و لا یَدینُون دینَ الحَقِّ من الذّین اوُتوا الکتابَ حتّى یُعطوُا الجِزیةَ عن یَدٍ و هم صاغِروُنَ(14)؛ با کسانى از اهل کتاب که نه به خداوند و نه به روز جزا ایمان دارند و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام مىشمرند و نه آیین حق را مىپذیرند، پیکار کنید تا زمانى که جزیه را به دست خود با خضوع و تسلیم بپردازند» البته بعد از نزول این آیه «کعب بن اشرف» به دستور پیامبر اعدام انقلابى شد.
حال که رفتارها و برخوردهاى یهودیان را با مسلمانان مورد بحث قرار دادیم، در ادامه به نقشهها و توطئههایى که یهودیان بر ضد مسلمین انجام مىدادند مىپردازیم:
یهودیان که شاهد پیشرفت روز به روز اسلام و حتى مسلمان شدن جمعى از یهودیان بودند(و این براى آنان سخت گران بود) دست به توطئهها و نقشه هایى بر ضد مسلمانان مىزدند که البته تمام آنها توسط پیک وحى برملا و خنثى مىشد. جمعى از دانشمندان یهود، هنگامى که موقعیت اجتماعى خود را در خطر دیدند کوشش کردند نشانه هایى که در تورات درباره آخرین پیامبر وجود داشت و شخصاً آنها را نوشته بودند، تحریف نمایند و حتى سوگند یاد کردند که این جملههاى تحریف شده از ناحیه خداست. لذا خداوند متعال در آیه 77 سوره آل عمران به این خلاف کارى یهود اشاره کرده و مجازات آنها را بیان مىکند.
بعد از آنکه «عبداللّه بن سلام» که از دانشمندان یهود بود با عدهاى دیگر مسلمان شدند، بزرگان یهود از این حادثه بسیار ناراحت شده و در صدد برآمدند که آنها را متهم به شرارت کرده و آنها را نزد دیگر یهودیان پست جلوه دهند، گفتند: اگر آنها افراد درستى بودند، دین نیاکان خود را ترک نمىگفتند و به ملت یهود خیانت نمىکردند، بدین ترتیب خواستند جلو مسلمان شدن دیگر یهودیان را بگیرند. خداوند در آیه صد و سیزده سوره آل عمران علاوه بر جواب دادن به یهودیان، براى رعایت عدالت و احترام به حقوق افراد شایسته و اعلام این که همه آنها را نمىتوان به یک چشم نگاه کرد مىفرماید: «همه اهل کتاب یکسان نیستند» و از آنها با تعبیر «یسارعون فى الخیرات» نام مىبرد.
قرآن از این که نژاد یهود را به کلى محکوم مىکند خود دارى کرده و تنها روى اعمال زشت آنها انگشت مىگذارد. قرآن با تجلیل از افرادى که به اکثریت فاسد نپیوستند و در برابر حق تسلیم شدند به نیکى یاد مىکند. به این روش اسلام است که در هیچ مورد مبارزه او، رنگ نژادى و قبیلهاى ندارد.و تنها بر محور عقاید و اعمال و رفتار افراد دور مىزند.
در حالى که دین مبین اسلام در مورد یهودیان با انصاف و عدالت قضاوت مىکند، سرکردگان و تشنگان زور و قدرت هنوز هم از ادعاهاى خویش دست برنمى دارند و از آزار و اذیت انسانها نه تنها شرم نمىکنند که با توسل به نژاد پرستى و عقاید کثیف خویش جنایت را حق خود مىشمرند.(15)
یکى دیگر از نقشههاى یهودیان این بود که دوازده نفر از دانشمندان یهود براى متزلزل ساختن بعضى از مؤمنان با یکدیگر تبانى کردند که صبح گاهان خدمت پیامبر برسند و به ظاهر ایمان بیاورند و مسلمان شوند، ولى در آخر روز از دین اسلام برگردند و چون از آنها سؤال شود چرا چنین کردید؛ بگویند: ما از نزدیک مشاهده کردیم و هنگامى که به کتب دینى خود مراجعه نمودیم دیدیم که با صفات پیامبر مطابقت ندارد، لذا منصرف شدیم. بنابراین هدفشان تزلزل دیگر ایمان آورندگان بود.
از آن جا که این نقشه ماهرانه در افراد ضعیف النفس اثر مىگذاشت، خداوند از این نقشه پرده برمىدارد: «وقالَت طائفَةٌ مِن اهلِ الکتابِ آمنِوُا بالّذى اُنزِلَ عَلَى الّذینَ آمَنوا وَجهَ النّهار واکفُروا آخِرَةُ لَعَلَّهُم یَرجعون(16)؛ و گروهى از اهل کتاب (یهود) گفتند که به دین و کتابى که بر مسلمانان نازل شده اول روز ایمان آورید و آخر روز کافر شوید شاید بدین حیله آنها نیز از دین اسلام برگردند.» خداوند با این آیات پرده از این توطئه محرمانه برداشته و آنها را رسوا مىسازد تا هم درس عبرتى براى مؤمنان باشد و هم وسیلهاى براى هدایت مخالفان.
همان طور که قبلاً اشاره شد یکى از عادات زشت یهودیان تحریف حقایق بود. یکى از یهودیان به نام «ابورافع» به اتفاق عدهاى از مسیحیان خدمت پیامبر آمده و اظهار داشتند: آیا مایل هستى تو را پرستش کنیم و براى تو مقام الوهیت قائل شویم؟!
البته این پیشنهاد توطئهاى براى بد نام کردن پیامبر و منحرف ساختن افکار عمومى بود که خود پیامبر به شدت با آن برخورد کرده و خداوند نیز در جواب این گروه مىفرماید: «ما کان لِبَشرٍ أن یُوتِیَهُ اللّهُ الکتاب و الحکم و النُّبوَّة ثُمَّ یَقولُ لِلنّاسِ کوُنوا عباداً لى مِن دون اللّهِ(17)؛ براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند کتاب آسمانى و حکم و نبوّت به او دهد و سپس او به مردم بگوید مرا. غیر از خدا پرستش کنید.»
یهودیان هیچ کس را قبول نداشتند حتّى راجع به حضرت عیسى نیز دست به تحریف و بهتان زدند: «وَ بِکُفرِهِم وَ قولِهم عَلى مریَم بُهتاناً عظیماً و قولهم انّا قَتَلنا المسیحَ عیسى ابنَ مَریَمَ رَسولَ اللّهِ(18)؛ و هم به واسطه کفرشان و هم بهتان بزرگشان به مریم (س) و هم از این رو که (به دروغ) گفتند ما عیسى ابن مریم، رسول خدا را کشتیم(بر دل هایشان مهر نهاد که بجز اندکى ایمان نیاورند)»
آنان در راه کفر آن چنان سریع تاختند که به مریم پاکدامن. مادر حضرت عیسى که به فرمان الهى، بدون همسر باردار شده بود تهمت بزرگى زدند و حتى به کشتن عیسى افتخار مىکردند و با صراحت مىگفتند که ما او را کشتیم که خداوند این افسانه و این تحریفها را رد مىکند.
یکى دیگر از توطئهها و نقشههاى این قوم حیله گر این بود که گروهى از آنها براى این که براى اشراف خود حدود الهى را اجرا نکنند، سراغ پیامبر اسلام رفتند. هدفشان این بود که پیامبر حکم آسانترى درباره آنها صادر کند. جالب این که مىگفتند: اگر پیامبر مثل ما حرف زد آن را قبول کنید و گرنه رد کنید: «إن اوتیتُم هذا فخذوه و إن لَم تُؤتوه فاحذروا(19)؛ اگر این را که ما مىخواهیم به شما دادند بپذیرید و گرنه دورى کنید.»
در واقع مشاهده مىکنیم که این قوم به قضاوت با دید ابزار قدرت نگاه مىکنند، نه وسیلهاى براى احقاق حقّ.
گروهى دیگر از یهودیان توطئه کردند و پس از تبانى با یکدیگر نزد پیامبر رفتند و گفتند: ما دانشمندان و اشراف یهود هستیم و اگر ما از تو پیروى کنیم مطمئناً سایر یهودیان نیز از ما تبعیت مىکنند، ولى شرط پیروى ما این است که ما و گروهى دیگر (در مورد قتل یا چیز دیگرى) نزاع داریم و تو باید در این نزاع به نفع ما داورى کنى تا ایمان بیاوریم. پیامبر از انجام این کار خود دارى فرمود، در این موقع این آیه نازل شد و به پیامبر هشدار داد: «واحذَرهُم ان یَفتنوک عن بَعض ما انزَل اللّهُ الیک(20)؛ آگاه باش که اینها تبانى کردهاند تا تو را از آیین حق و عدالت منحرف کنند.»
این یهودیان امروزه نیز موقعى از حقوق بشر و سازمان ملل دم مىزنند که حرفهاى خود آنها تکرار شود و گرنه ذرّهاى اعتبار براى حقوق بین الملل قائل نیستند. جالب این است که به این تبعیضها وبى عدالتىها جنبه قانونى و حتّى مذهبى نیز مىدهند.(21)
به عنوان آخرین موضوع، پیش گوییهاى قرآن درباره یهود و آینده این قوم را مورد بررسى قرار مىدهیم:
خداوند سرچشمه هدایت و نور و رحمت است، هدف از نبوت و ظهور مکاتب آسمانى چیزى جز به تکامل رسیدن و سعادت حقیقى بشر نبوده است. خداوند در هر دورهاى از حیات انسان، پیغمبرانى فرستاده تا پیام آوران نداى او باشند. هر دینى مکمّل مکتب و دین پیش از خود بود، تا این که نعمت و رحمت رادر حقّ بندگان خود تمام کرده و با نزول دین اسلام بر بندگانش منّت گذاشت. آن دسته از بندگان خدا که رضاى او و سعادت خویش را مىجستند سر تسلیم بر آستان توحید و نبوتش گذاردند و آن دسته که از دام خویش و منیّت رهایى نیافتند(مانند یهودیان) سر از بندگى تافته و از رحمت و لطف و هدایت خداوند دور گشتند و گرنه خداوند عین عدل و رحمت است و هرگز مانند بندگانش بر معیار، نژاد و خون و... تمایزى قائل نمىشود، بلکه آنها به سبب رفتار زشتشان خود را از رحمت خداوند محروم کردند و تا امروز در آتش سرگردانى و آوارگى مىسوزند و متأسفانه بىگناهان زیادى را نیز با خود همراه کردهاند. افسوس که از اعمال و اندیشه اشتباهشان دست برنمىدارند و به نتایج و آینده کارهایشان فکر نمىکنند.
خداوند در آیه صد و یازده سوره آل عمران به مسلمانانى که از طرف قوم کافر خود و یهودیان تحت فشار قرار گرفتهاند و به خاطر پذیرش اسلام نکوهش و احیاناً تهدید شدهاند بشارت مىدهد که مخالفان هرگز نمىتوانند زیانى به آنان برسانند و زیان آنها بسیار جزیى و کم اثر خواهد بود: «لن یَضُرّوکم الاّ اذىً».
این آیه متضمن پیش گویى و بشارت مهم به مسلمانان است و بیان مىکند که اهل کتاب هیچ گاه نمىتوانند ضرر مهمى به مسلمین برسانند و زیانهاى آنها جزیى و زود گذر است. در ادامه آیه مىفرماید: «وَ ان یُقاتلوکُم یُولوّکُم الأدبار؛ هرگاه در جنگ با آنها روبه رو شوید شکست خواهند خورد. و طعم پیروزى نهایى را مسلمین خواهند چشید.» در ادامه خداوند فرمان تکوینى و حکم قاطع تاریخ را بیان مىکند: «ضرِبَت عَلَیهم الذلّة؛ آنها هر کجا یافت شوند مهر ذلت بر آنان خورده و همواره ذلیل و بیچاره خواهند بود»، مگر این که در برنامه خود تجدید نظر کرده و راه خدا را در پیش گیرند.
البته طولى نکشید که این وعدههاى الهى و بشارت آسمانى در زمان خود پیامبر تحقق یافت و مخصوصاً یهودیان حجاز پس از تحریکات فراوان بر ضد اسلام، در میدانهاى مختلف جنگ یکى یکى از مسلمین شکست خورده و متوارى گشتند.
یکى دیگر از پیش گویىهاى قرآن درباره یهودیان آیه پنجاه و پنج سوره آل عمران است که مىفرماید: «و جاعِلُ الّذینَ اتّبَعوک فوقَ الّذینَ کفروا الى یَومِ القِیامة؛ خداوند در این آیه به حضرت عیسى و پیروان راستین او بشارت مىدهد که «پیروان تو را تا روز قیامت بر کافران برترى مىدهیم.»
بدیهى است که منظور از «الذین کفروا» در این جا یهود است که به حضرت عیسى کافر شدند. این بشارتى است که خداوند به مسیح و پیروان او داد تا مایه دل گرمى آنها در مسیرى که انتخاب کرده بودند گردد.
در واقع این آیه یکى از آیات اعجازآمیز و از پیش گویىهاى غیبى قرآن است که مىگوید: پیروان حضرت عیسى همواره بر یهود که مخالف حضرت عیسى هستند برترى خواهند داشت. هم اکنون در دنیاى امروز این حقیقت را با چشم خود مىبینیم که یهود و صهیونیستها بدون ارتباط و همبستگى به مسیحیان حتى یک روز نمىتوانند به حیات سیاسى، اجتماعى خود ادامه دهند.
البته از این آیه استفاده مىشود که حتى پس از ظهور امام زمان (عج) تمامى یهودیان مسلمان نمىشوند و عدهاى حتى در آن زمان نیز با پرداخت «جزیه» در کنار مسلمانان زندگى خواهند کرد.
یکى دیگر از آیات بشارت دهنده به مسلمانان، مخصوصاً در عصر حاضر آیه صد و شصت و هفت سوره اعراف است که در آن آیه خداوند صراحتاً مىفرماید: «وَ اذا تَأذَّن رَبَّکَ لَیبعَثَنَّ علَیهم الى یوم القیامةِ مَن یسومُهم سوءَ العذاب؛ (و نیز به خاطر بیاور) هنگامى که پروردگارت اعلام کرده تا دامنه قیامت کسى را بر آنها (یهودیان) مسلط خواهد ساخت که آنها را به طور مداوم در عذاب سختى قرار دهد.»
این آیه اشاره به قسمتى از کیفرهاى دنیوى یهود دارد. از این آیه استفاده مىشود که این گروه هرگز روى آرامش کامل نخواهند دید؛ هر چند براى خود حکومت و دولتى تأسیس کنند.
پىنوشتها:
1- مائده،آیه 82.
2- آل عمران، آیه 186.
3- همان، آیه 119.
4- بقره، آیه 76.
5- آل عمران، آیه 120.
6- بقره، آیه 105.
7- همان، آیه 109.
8- آل عمران، آیه 69.
9- بقره، آیه 144.
10- همان، آیه 145.
11- همان.
12- همان، آیه 120.
13- توبه، آیه 29.
14- همان، آیه 109.
15- اسرائیل در نزد خداوند بیشتر از ملائکه محجوب و معتبر است. اگر غیر یهودى یک یهودى را بزند چنان است که به عزّت الهیّه خسارت زده است و جزاى چنین شخصى جز مرگ چیز دیگرى نیست و باید او را کشت (تلمود). به اعتقاد ما حق بعنى اعمال زور، واژه حق واژهاى ذهنى است که به هیچ وجه عینیّت به خود نمىگیرد(پروتکل).
16- آل عمران، آیه 72.
17- همان، آیه 79.
18- نساء، آیه 155 - 156.
19- مائده، آیه 41.
20- همان، آیه 49.
21- هرگاه یهودى و اجنبى شکایت داشته باشند باید حق را به یهودى داد اگر چه بر باطل باشد(تلمود) دزدى از یهودى حرام و از غیر یهودى جایز است.(تلمود)
تاریخ به نحوى نشان مىدهد که در بسیارى از نبردهاى ضد اسلامى، یهود به طور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتهاند و از هیچ کارشکنى و دشمنى دریغ نورزیدهاند. اکثریت یهود به خاطر این که خود را نژاد برتر مىدانستند از پذیرش آئین حق سرباز مىزدند و افراد بسیار کمى از آنان به اسلام گرویدهاند. با آن که داراى کتاب آسمانى بودند، امّا به خاطر دلبستگى بیش از اندازه به مادیات در صف مشرکانى قرار گرفتهاند که از نظر مذهبى با آنها هیچ وجه اشتراکى نداشتند.
این تعبیر در جاى دیگرى از قرآن نیز بیان شده است، آن جا که مىفرماید:«وَلَنَسمَعُنَّ مِنَ الّذین اوتُوا الکتاب مِن قَبلِکُم وَ مِنَ الّذین أشرکوا أذىً کثیراً(2)؛ و از آنها که پیش از شما کتاب آسمانى داده شد(یهودیان) و هم چنین از مشرکان سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید.»قرآن با بیان این مطلب مسلمانان را به ادامه مقاومت با این دو گروه که در یک صف قرار گرفتهاند، دعوت مىکند. از آن جا که اذیت و آزار یهودیان اکثراً به صورت زخم زبان بود. این اذیتها در روح مسلمانها تأثیر بیشترى مىگذاشت و آن آیات باعث دلگرمى و صبر بیشتر مسلمانان مىشد.
در صدر اسلام عدهاى از مسلمانان به سبب همسایگى، قرابت یا پیمانى که پیش از اسلام بسته بودند با یهودیان دوست بودند تا آن جا که بعضى از اسرار مسلمانان را با آنها در میان مىگذاشتند. بدین وسیله یهودیانى که سرسختترین دشمن مسلمانان بودند به ظاهر خود را دوست آنها نشان مىدادند و از اسرار مسلمین آگاه مىشدند. خداوند راجع به این دوستى به مسلمین هشدار مىدهد: «ها أنتُم اولاءِ تُحبّونَهُم ولا یُحِبّونکم و اذا لقوکم قالوا آمَنّا و إذا خَلَو عَضّوا علیکم الأ نامِلَ مِنَ الغَیظ قُل موُتوُابِغیضِکُم(3)؛ شما اى مسلمانان! آنان را (یهودیان) از روى هم جوارى یا خویشاوندى و یا به علل دیگر دوست مىدارید غافل از این که آنها شما را دوست نمىدارند، در حالى که شما به تمام کتابهایى که از طرف خداوند نازل شده ایمان دارید، ولى آنان به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند.» سپس به بیان چهره واقعى آنان پرداخته و مىفرماید: «و این دسته از اهل کتاب منافق هستند. چون هرگاه با شما ملاقات کنند، مىگویند: ما ایمان داریم و آیین شما را تصدیق مىکنند، ولى چون تنها شوند از شدت عداوت و خشم سرانگشتان خود را به دندان مىگیرند. اى پیامبر! بگو با همین خشمى که دارید بمیرید»
این همان تعبیر شهید مظلوم دکتر بهشتى است که مىفرماید: «به آمریکا بگویید از دست ما عصبانى باش و از این عصبانیت بمیر». گروهى از یهود که دشمنى با حق نداشتند در ملاقات با مسلمانان، صفات پیامبر را که در تورات بیان شده بازگو مىکردند. بزرگان یهود بعد از اطلاع از این ماجرا ناراحت شده و آنان را از این کار منع کردند. خداوند پرده از روى حقیقت تلخ دیگرى پیرامون این جمعیت حیله گر و منافق بر مىدارد و یادآور مىشود که: «إذا لَقُوا الّذین آمَنوا قالوا آمَنّا و إذا خَلا بَعضُهُم إلى بعضٍ قالوا أتُحَدّثونَهم بما فَتَح اللّهُ عَلیکُم لِیُجاجّوکم بِهِ عِندَ ربّکُم،افلا تَعقِلون(4)؛ هرگاه با مؤمنان روبه رو شوند گویند: ما نیز مانند شما ایمان آوردهایم و چون با یکدیگر خلوت کنند گویند: چرا درى که خداوند از علوم براى شما گشوده بر روى مسلمانان باز مىکنید تا به کمک همان علوم (و ادلّه رسالت پیامبر خاتم) با شما محاکمه و خصومت کنند. چرا تعقّل نمىکنید؟.»
آرى یهودیان هر چند با مسلمین به روى خوش ملاقات کنند و اظهار محبت کنند و به نحوى برخورد کنند که گویا خیرخواه هستند واى بسا حرفهایى بزنند که به طبع مسلمین خوش آید، ولى جز گمراه کردن مسلمین از صراط مستقیم قصدى ندارند لذا براى رسیدن به این هدف از دوستى ریاکارانه، نفاق، دروغ و خدعه نیز به کرّات بهره مىگیرند.
قرآن کریم یکى دیگر از آیینهاى دوستى یهود را این چنین برمى شمرد: «ان تَمسَسکُم حسنةٌ تَسُؤهُم و ان تُصِبکُم سَیّئةٌ یَفرحوا بها(5)؛ اگر نیکى به شما برسد آنها را ناراحت مىکند و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد آنها خوشحال مىشوند.» این دوستان در آیین دوستى خود این گونه عمل مىکنند. همان گونه که بر مسلمانان صدر اسلام لازم بوده که از قرابت با یهود بپرهیزند، امروز هم مسلمانان و به ویژه حکومتها و دولتهاى اسلامى وظیفه سنگینترى بردوش دارند. مبناى اعتقادى یهود از پاى بست ویران است، لذا هر چقدر هم که از تاریخ و قدمت آن مىگذرد نه تنها تفکر خود را اصلاح نکرده، بلکه با سرعتى بیشتر به سمت انحراف و خود برتربینى و سرکشى در مقابل خداوند و انسانها پیش رفتهاند. در قرآن مشاهده مىکنیم که باز خداوند یهود را در کنار مشرکان قرار داده و از دوستى آنها توصیف مىکند: «ما یَوَدُّ الّذین کَفَرُوا مِن أهل الکتابِ و لاَ المشرکینَ أن یُنَزّلَ علیکم مِن خیرٍ مِن رَبِّکم(6)؛ کافران اهل کتاب (یهود) و مشرکین دوست ندارند خیر و برکتى از سوى خداوند بر شما نازل گردد.»
این دشمنان تاریخى از شدّت حسادت حاضر نبودند این افتخار را بر مسلمانان ببینند که پیامبرى بزرگ و صاحب یک کتاب آسمانى با عظمت از سوى خداوند بر آنها مبعوث گردد.آنها از یک طرف خود را دوست و خیرخواه مسلمانان نشان مىدادند و از طرف دیگر حاضر نبودند خیر و نیکىاى به مسلمین برسد، یعنى همه چیز را براى خود مىخواستند. این افراد تنها به این قناعت نمىکردند که خود آئین اسلام را نپذیرند، بلکه اصرار داشتند که مؤمنان نیز از ایمانشان باز گردند. انگیزه آنان در این امر چیزى جز حسادت نبود. قرآن کریم با اشاره به این مطلب مىفرماید: «وَدّ کثیرٌ من اهل الکتاب لو یُرَدوّکم من بَعدِ ایمانِکم کُفّارًا حسداً من عِندِ أنفسهم(7)؛ بسیارى از اهل کتاب (یهود) از روى حسد که در وجود آنها ریشه دوانده دوست داشتند شما را بعد از اسلام و ایمان، به کفر بازگردانند. این حسادت آنها که جنبه شخصى داشت در جان و عمق آنها ریشه دوانده بود.»
دشمنان اسلام؛ مخصوصاً یهود براى دور ساختن تازه مسلمانان از اسلام از هیچ کوششى فرو گذار نبودند و حتى درباره یاران مخصوص پیامبر نیز چنین طمعى داشتند که بتوانند آنها را از اسلام باز گردانند. بى شک اگر مىتوانستند در یک یا چند نفر از یاران نزدیک آن حضرت نفوذ کنند ضربه بزرگى به اسلام وارد مىشد و زمینه براى تزلزل دیگران نیز فراهم مىگشت. خداوند در قرآن با اشاره به این مطلب مىفرماید: «ودّت طائفةٌ مِن اهلِ الکتابِ لَو یُضِلّونکم و ما یُضلّونَالاّ انفسکم و ما یشعُرون(8)؛ جمعى از اهل کتاب (یهود) دوست داشتند شما را گمراه کنند(امّا آنها بابد بدانند که نمىتوانند شما را گمراه سازند) آنها مگر خودشان را گمراه نمىکنند و نمىفهمند»
آیه فوق ضمن افشاى این نقشه دشمنان به آنها یادآور مىشود که دست از تلاش بیهوده خود بازدارند. اینان غافل بودند که این تربیت شدگان مکتب اسلام هرگز دست از آیین خود بر نخواهند داشت. آنها اسلام را با تمام هستى خود دریافته بودند و به آن عشق مىورزیدند و این عداوت آنها جز خسران براى خودشان و دور کردن بیشتر آنان از حق فایدهاى به آنان نمىرساند.
همانطور که مىدانیم مسلمانان ابتدا به سوى بیت المقدس نماز مىخواندند. پس از ورود پیامبر به مدینه، یهود این موضوع را دستاویز خود قرار دادند و مرتباً مسلمانان را سرزنش مىکردند که آنهااز خود استقلال ندارند و قبول قبله ما دلیل بر قبول مذهب ما است. تا این که خداوند آیه نازل فرمود و قبله مسلمین را به سمت مکه تغییر داد. جالب این جاست که تغییر قبله یکى از نشانههاى پیامبر بوده که در کتب پیشین ذکر شده بود و یهودیان در کتب خود خوانده بودند که او به سوى دو قبله نماز مىخواند. خداوند با اشاره به این موضوع تأکید مىفرماید که: «انّ الّذین اوُتوا الکتاب لیعلمون اَنّهُ الحَقُّ من ربّهم(9)؛ کسانى که کتاب آسمانى به آنها داده شده (یهود) مىدانند که این فرمان حقى است از ناحیه پروردگارشان.»
با توجه به این موضوع باز تعصبها و لجاجتهاى یهود نگذاشت که آنان حقیقت را پذیرفته و به پیامبر ایمان آورند، بلکه بر شدت تمسخر و اذیت خود افزودند. خداوند براى دلدارى پیامبر و بیان رفتار یهود با قاطعیت مىفرماید: « وَلَئن أتَیتَ الّذینَ اوُتوا الکتاب بِکُلِّ آیة ما تَبعوا قِبلَتَک(10)؛ سوگند که اگر هر گونه آیه و نشانه و دلیلى براى این گروه از اهل کتاب(یهود) بیاورى از قبله تو پیروى نخواهند کرد.» باز براى تأکید و قاطعیت بیشتر به پیامبر اخطار مىکند: «اگر پس از این آگاهى که از ناحیه خداوند به تو رسید تسلیم هوسهاى آنان شوى و از آنان پیروى کنى مسلّماً از ستمگران خواهى بود: «وَ لَئِن اتّبعت أهواءَهم مِن بَعدِ ماجائکَ مِنَ العِلمِ انّک اذاً لِمن الظّالمین(11)»
بعد از آن که یهود در این جریان هم شکست خوردند خداوند به پیامبر اعلام کرد که این گروه از یهود و نصارى نه با هماهنگى در قبله و نه با چیز دیگر از تو راضى نخواهد شد، مگر این که به طور کامل تسلیم خواستههاى آنان شوى و آیین آنان را بپذیرى: «وَلَن ترضى عنک الیهود و لا النّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهم(12)؛ آنها هرگز از تو راضى نخواهند شد، مگر این که به طور کامل تسلیم خواستهها و پیرو آیین آنها شوى.»
البته این ادعاى یهود که مىگویند اگر این کار را انجام دهى ایمان مىآوریم همه بهانه جویى است و با قصد کارشکنى و اذیت و آزار مسلمانان این درخواستها را مطرح مىکنند.
با این که یهودیان این قدر به اذیت و آزار مسلمین دست مىزدند و آنان را از لحاظ روحى در فشار قرار مىدادند ولى تا مدتى پیامبر اجازه جهاد با یهودیان را نداشتند و در برابر اذیت و آزار و کارشکنىهاى یهود آیه «فَاعفوا و اصفحوا حتّى یأتى اللّه بأمره؛(13)در گذرید و مدارا کنید تا هنگامىکه فرمان خدا برسد.» دستور تاکتیکى به مسلمانان داد و آنها در برابر فشار شدید دشمن در آن شرایط خاص از سلاح عفو و گذشت استفاده مىکردند و به ساختن خویشتن و جامعه اسلامى مىپرداختند و در انتظار فرمان خداوند بودند.
تا این که بعد از مدتى آیه بیست و نه سوره توبه نازل شد. از آن جا که اهل کتاب از نظر پیروى از یک دین آسمانى شباهتى با مسلمانان دارند، خداوند در صورتى اجازه کنار آمدن با اهل کتاب را به مسلمانان مىدهد که اهل کتاب حاضر شوند به عنوان یک اقلیت سالم مذهبى با مسلمانان زندگى مسالمتآمیز داشته باشند؛ اسلام را محترم شمرده و دست به تحریکات ضدّ اسلامى نزنند و در برابر آن به مسلمانان «جزیه» بپردازند، در غیر این صورت خداوند در این آیه اجازه مبارزه و پیکار را صادر مىکند: «قاتِلوا الّذین لا یُؤمِنونَ باللّه و لا بالیومِ الآخِر و لا یُحرِّمون ما حَرَّم اللّهُ و روسله و لا یَدینُون دینَ الحَقِّ من الذّین اوُتوا الکتابَ حتّى یُعطوُا الجِزیةَ عن یَدٍ و هم صاغِروُنَ(14)؛ با کسانى از اهل کتاب که نه به خداوند و نه به روز جزا ایمان دارند و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام مىشمرند و نه آیین حق را مىپذیرند، پیکار کنید تا زمانى که جزیه را به دست خود با خضوع و تسلیم بپردازند» البته بعد از نزول این آیه «کعب بن اشرف» به دستور پیامبر اعدام انقلابى شد.
حال که رفتارها و برخوردهاى یهودیان را با مسلمانان مورد بحث قرار دادیم، در ادامه به نقشهها و توطئههایى که یهودیان بر ضد مسلمین انجام مىدادند مىپردازیم:
یهودیان که شاهد پیشرفت روز به روز اسلام و حتى مسلمان شدن جمعى از یهودیان بودند(و این براى آنان سخت گران بود) دست به توطئهها و نقشه هایى بر ضد مسلمانان مىزدند که البته تمام آنها توسط پیک وحى برملا و خنثى مىشد. جمعى از دانشمندان یهود، هنگامى که موقعیت اجتماعى خود را در خطر دیدند کوشش کردند نشانه هایى که در تورات درباره آخرین پیامبر وجود داشت و شخصاً آنها را نوشته بودند، تحریف نمایند و حتى سوگند یاد کردند که این جملههاى تحریف شده از ناحیه خداست. لذا خداوند متعال در آیه 77 سوره آل عمران به این خلاف کارى یهود اشاره کرده و مجازات آنها را بیان مىکند.
بعد از آنکه «عبداللّه بن سلام» که از دانشمندان یهود بود با عدهاى دیگر مسلمان شدند، بزرگان یهود از این حادثه بسیار ناراحت شده و در صدد برآمدند که آنها را متهم به شرارت کرده و آنها را نزد دیگر یهودیان پست جلوه دهند، گفتند: اگر آنها افراد درستى بودند، دین نیاکان خود را ترک نمىگفتند و به ملت یهود خیانت نمىکردند، بدین ترتیب خواستند جلو مسلمان شدن دیگر یهودیان را بگیرند. خداوند در آیه صد و سیزده سوره آل عمران علاوه بر جواب دادن به یهودیان، براى رعایت عدالت و احترام به حقوق افراد شایسته و اعلام این که همه آنها را نمىتوان به یک چشم نگاه کرد مىفرماید: «همه اهل کتاب یکسان نیستند» و از آنها با تعبیر «یسارعون فى الخیرات» نام مىبرد.
قرآن از این که نژاد یهود را به کلى محکوم مىکند خود دارى کرده و تنها روى اعمال زشت آنها انگشت مىگذارد. قرآن با تجلیل از افرادى که به اکثریت فاسد نپیوستند و در برابر حق تسلیم شدند به نیکى یاد مىکند. به این روش اسلام است که در هیچ مورد مبارزه او، رنگ نژادى و قبیلهاى ندارد.و تنها بر محور عقاید و اعمال و رفتار افراد دور مىزند.
در حالى که دین مبین اسلام در مورد یهودیان با انصاف و عدالت قضاوت مىکند، سرکردگان و تشنگان زور و قدرت هنوز هم از ادعاهاى خویش دست برنمى دارند و از آزار و اذیت انسانها نه تنها شرم نمىکنند که با توسل به نژاد پرستى و عقاید کثیف خویش جنایت را حق خود مىشمرند.(15)
یکى دیگر از نقشههاى یهودیان این بود که دوازده نفر از دانشمندان یهود براى متزلزل ساختن بعضى از مؤمنان با یکدیگر تبانى کردند که صبح گاهان خدمت پیامبر برسند و به ظاهر ایمان بیاورند و مسلمان شوند، ولى در آخر روز از دین اسلام برگردند و چون از آنها سؤال شود چرا چنین کردید؛ بگویند: ما از نزدیک مشاهده کردیم و هنگامى که به کتب دینى خود مراجعه نمودیم دیدیم که با صفات پیامبر مطابقت ندارد، لذا منصرف شدیم. بنابراین هدفشان تزلزل دیگر ایمان آورندگان بود.
از آن جا که این نقشه ماهرانه در افراد ضعیف النفس اثر مىگذاشت، خداوند از این نقشه پرده برمىدارد: «وقالَت طائفَةٌ مِن اهلِ الکتابِ آمنِوُا بالّذى اُنزِلَ عَلَى الّذینَ آمَنوا وَجهَ النّهار واکفُروا آخِرَةُ لَعَلَّهُم یَرجعون(16)؛ و گروهى از اهل کتاب (یهود) گفتند که به دین و کتابى که بر مسلمانان نازل شده اول روز ایمان آورید و آخر روز کافر شوید شاید بدین حیله آنها نیز از دین اسلام برگردند.» خداوند با این آیات پرده از این توطئه محرمانه برداشته و آنها را رسوا مىسازد تا هم درس عبرتى براى مؤمنان باشد و هم وسیلهاى براى هدایت مخالفان.
همان طور که قبلاً اشاره شد یکى از عادات زشت یهودیان تحریف حقایق بود. یکى از یهودیان به نام «ابورافع» به اتفاق عدهاى از مسیحیان خدمت پیامبر آمده و اظهار داشتند: آیا مایل هستى تو را پرستش کنیم و براى تو مقام الوهیت قائل شویم؟!
البته این پیشنهاد توطئهاى براى بد نام کردن پیامبر و منحرف ساختن افکار عمومى بود که خود پیامبر به شدت با آن برخورد کرده و خداوند نیز در جواب این گروه مىفرماید: «ما کان لِبَشرٍ أن یُوتِیَهُ اللّهُ الکتاب و الحکم و النُّبوَّة ثُمَّ یَقولُ لِلنّاسِ کوُنوا عباداً لى مِن دون اللّهِ(17)؛ براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند کتاب آسمانى و حکم و نبوّت به او دهد و سپس او به مردم بگوید مرا. غیر از خدا پرستش کنید.»
یهودیان هیچ کس را قبول نداشتند حتّى راجع به حضرت عیسى نیز دست به تحریف و بهتان زدند: «وَ بِکُفرِهِم وَ قولِهم عَلى مریَم بُهتاناً عظیماً و قولهم انّا قَتَلنا المسیحَ عیسى ابنَ مَریَمَ رَسولَ اللّهِ(18)؛ و هم به واسطه کفرشان و هم بهتان بزرگشان به مریم (س) و هم از این رو که (به دروغ) گفتند ما عیسى ابن مریم، رسول خدا را کشتیم(بر دل هایشان مهر نهاد که بجز اندکى ایمان نیاورند)»
آنان در راه کفر آن چنان سریع تاختند که به مریم پاکدامن. مادر حضرت عیسى که به فرمان الهى، بدون همسر باردار شده بود تهمت بزرگى زدند و حتى به کشتن عیسى افتخار مىکردند و با صراحت مىگفتند که ما او را کشتیم که خداوند این افسانه و این تحریفها را رد مىکند.
یکى دیگر از توطئهها و نقشههاى این قوم حیله گر این بود که گروهى از آنها براى این که براى اشراف خود حدود الهى را اجرا نکنند، سراغ پیامبر اسلام رفتند. هدفشان این بود که پیامبر حکم آسانترى درباره آنها صادر کند. جالب این که مىگفتند: اگر پیامبر مثل ما حرف زد آن را قبول کنید و گرنه رد کنید: «إن اوتیتُم هذا فخذوه و إن لَم تُؤتوه فاحذروا(19)؛ اگر این را که ما مىخواهیم به شما دادند بپذیرید و گرنه دورى کنید.»
در واقع مشاهده مىکنیم که این قوم به قضاوت با دید ابزار قدرت نگاه مىکنند، نه وسیلهاى براى احقاق حقّ.
گروهى دیگر از یهودیان توطئه کردند و پس از تبانى با یکدیگر نزد پیامبر رفتند و گفتند: ما دانشمندان و اشراف یهود هستیم و اگر ما از تو پیروى کنیم مطمئناً سایر یهودیان نیز از ما تبعیت مىکنند، ولى شرط پیروى ما این است که ما و گروهى دیگر (در مورد قتل یا چیز دیگرى) نزاع داریم و تو باید در این نزاع به نفع ما داورى کنى تا ایمان بیاوریم. پیامبر از انجام این کار خود دارى فرمود، در این موقع این آیه نازل شد و به پیامبر هشدار داد: «واحذَرهُم ان یَفتنوک عن بَعض ما انزَل اللّهُ الیک(20)؛ آگاه باش که اینها تبانى کردهاند تا تو را از آیین حق و عدالت منحرف کنند.»
این یهودیان امروزه نیز موقعى از حقوق بشر و سازمان ملل دم مىزنند که حرفهاى خود آنها تکرار شود و گرنه ذرّهاى اعتبار براى حقوق بین الملل قائل نیستند. جالب این است که به این تبعیضها وبى عدالتىها جنبه قانونى و حتّى مذهبى نیز مىدهند.(21)
به عنوان آخرین موضوع، پیش گوییهاى قرآن درباره یهود و آینده این قوم را مورد بررسى قرار مىدهیم:
خداوند سرچشمه هدایت و نور و رحمت است، هدف از نبوت و ظهور مکاتب آسمانى چیزى جز به تکامل رسیدن و سعادت حقیقى بشر نبوده است. خداوند در هر دورهاى از حیات انسان، پیغمبرانى فرستاده تا پیام آوران نداى او باشند. هر دینى مکمّل مکتب و دین پیش از خود بود، تا این که نعمت و رحمت رادر حقّ بندگان خود تمام کرده و با نزول دین اسلام بر بندگانش منّت گذاشت. آن دسته از بندگان خدا که رضاى او و سعادت خویش را مىجستند سر تسلیم بر آستان توحید و نبوتش گذاردند و آن دسته که از دام خویش و منیّت رهایى نیافتند(مانند یهودیان) سر از بندگى تافته و از رحمت و لطف و هدایت خداوند دور گشتند و گرنه خداوند عین عدل و رحمت است و هرگز مانند بندگانش بر معیار، نژاد و خون و... تمایزى قائل نمىشود، بلکه آنها به سبب رفتار زشتشان خود را از رحمت خداوند محروم کردند و تا امروز در آتش سرگردانى و آوارگى مىسوزند و متأسفانه بىگناهان زیادى را نیز با خود همراه کردهاند. افسوس که از اعمال و اندیشه اشتباهشان دست برنمىدارند و به نتایج و آینده کارهایشان فکر نمىکنند.
خداوند در آیه صد و یازده سوره آل عمران به مسلمانانى که از طرف قوم کافر خود و یهودیان تحت فشار قرار گرفتهاند و به خاطر پذیرش اسلام نکوهش و احیاناً تهدید شدهاند بشارت مىدهد که مخالفان هرگز نمىتوانند زیانى به آنان برسانند و زیان آنها بسیار جزیى و کم اثر خواهد بود: «لن یَضُرّوکم الاّ اذىً».
این آیه متضمن پیش گویى و بشارت مهم به مسلمانان است و بیان مىکند که اهل کتاب هیچ گاه نمىتوانند ضرر مهمى به مسلمین برسانند و زیانهاى آنها جزیى و زود گذر است. در ادامه آیه مىفرماید: «وَ ان یُقاتلوکُم یُولوّکُم الأدبار؛ هرگاه در جنگ با آنها روبه رو شوید شکست خواهند خورد. و طعم پیروزى نهایى را مسلمین خواهند چشید.» در ادامه خداوند فرمان تکوینى و حکم قاطع تاریخ را بیان مىکند: «ضرِبَت عَلَیهم الذلّة؛ آنها هر کجا یافت شوند مهر ذلت بر آنان خورده و همواره ذلیل و بیچاره خواهند بود»، مگر این که در برنامه خود تجدید نظر کرده و راه خدا را در پیش گیرند.
البته طولى نکشید که این وعدههاى الهى و بشارت آسمانى در زمان خود پیامبر تحقق یافت و مخصوصاً یهودیان حجاز پس از تحریکات فراوان بر ضد اسلام، در میدانهاى مختلف جنگ یکى یکى از مسلمین شکست خورده و متوارى گشتند.
یکى دیگر از پیش گویىهاى قرآن درباره یهودیان آیه پنجاه و پنج سوره آل عمران است که مىفرماید: «و جاعِلُ الّذینَ اتّبَعوک فوقَ الّذینَ کفروا الى یَومِ القِیامة؛ خداوند در این آیه به حضرت عیسى و پیروان راستین او بشارت مىدهد که «پیروان تو را تا روز قیامت بر کافران برترى مىدهیم.»
بدیهى است که منظور از «الذین کفروا» در این جا یهود است که به حضرت عیسى کافر شدند. این بشارتى است که خداوند به مسیح و پیروان او داد تا مایه دل گرمى آنها در مسیرى که انتخاب کرده بودند گردد.
در واقع این آیه یکى از آیات اعجازآمیز و از پیش گویىهاى غیبى قرآن است که مىگوید: پیروان حضرت عیسى همواره بر یهود که مخالف حضرت عیسى هستند برترى خواهند داشت. هم اکنون در دنیاى امروز این حقیقت را با چشم خود مىبینیم که یهود و صهیونیستها بدون ارتباط و همبستگى به مسیحیان حتى یک روز نمىتوانند به حیات سیاسى، اجتماعى خود ادامه دهند.
البته از این آیه استفاده مىشود که حتى پس از ظهور امام زمان (عج) تمامى یهودیان مسلمان نمىشوند و عدهاى حتى در آن زمان نیز با پرداخت «جزیه» در کنار مسلمانان زندگى خواهند کرد.
یکى دیگر از آیات بشارت دهنده به مسلمانان، مخصوصاً در عصر حاضر آیه صد و شصت و هفت سوره اعراف است که در آن آیه خداوند صراحتاً مىفرماید: «وَ اذا تَأذَّن رَبَّکَ لَیبعَثَنَّ علَیهم الى یوم القیامةِ مَن یسومُهم سوءَ العذاب؛ (و نیز به خاطر بیاور) هنگامى که پروردگارت اعلام کرده تا دامنه قیامت کسى را بر آنها (یهودیان) مسلط خواهد ساخت که آنها را به طور مداوم در عذاب سختى قرار دهد.»
این آیه اشاره به قسمتى از کیفرهاى دنیوى یهود دارد. از این آیه استفاده مىشود که این گروه هرگز روى آرامش کامل نخواهند دید؛ هر چند براى خود حکومت و دولتى تأسیس کنند.
پىنوشتها:
1- مائده،آیه 82.
2- آل عمران، آیه 186.
3- همان، آیه 119.
4- بقره، آیه 76.
5- آل عمران، آیه 120.
6- بقره، آیه 105.
7- همان، آیه 109.
8- آل عمران، آیه 69.
9- بقره، آیه 144.
10- همان، آیه 145.
11- همان.
12- همان، آیه 120.
13- توبه، آیه 29.
14- همان، آیه 109.
15- اسرائیل در نزد خداوند بیشتر از ملائکه محجوب و معتبر است. اگر غیر یهودى یک یهودى را بزند چنان است که به عزّت الهیّه خسارت زده است و جزاى چنین شخصى جز مرگ چیز دیگرى نیست و باید او را کشت (تلمود). به اعتقاد ما حق بعنى اعمال زور، واژه حق واژهاى ذهنى است که به هیچ وجه عینیّت به خود نمىگیرد(پروتکل).
16- آل عمران، آیه 72.
17- همان، آیه 79.
18- نساء، آیه 155 - 156.
19- مائده، آیه 41.
20- همان، آیه 49.
21- هرگاه یهودى و اجنبى شکایت داشته باشند باید حق را به یهودى داد اگر چه بر باطل باشد(تلمود) دزدى از یهودى حرام و از غیر یهودى جایز است.(تلمود)