آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

با توجه به انتشار کتاب شرح دعاى کمیل به قلم حضرت حجةالاسلام و المسلمین انصاریان، با طلب پوزش از خوانندگان و مخاطبین همیشه همراه، آخرین بخش از این بحث توسط ماهنامه پاسدار اسلام را تقدیم مى‏نماییم. تحریریه ماهنامه پاسدار اسلام‏
«اللهم واسئلک سؤال من اشتدّت فاقته»
خدایا و از تو درخواست مى‏کنم درخواست کسى که نیازمندى و احتیاجش شدّت یافته و به نهایت رسیده است.»
مالک حقیقى‏
دعاخوان هنگامى که این بخش از دعا را مى‏خواند باید با چشم دل و دیده بصیرت با کمک گرفتن از آیات قرآن و روایات دو حقیقت را مشاهده کند:
حقیقت اوّل این که مالکى و منبع فیضى و بخشنده و بى‏نیازى و غنى مطلقى جز خداى مهربان وجود ندارد. حقیقت دوم این که وجود انسان و وجود همه موجودات غیبى و شهودى، ذات و هویّتشان جز فقر محض، نیازمندى، احتیاج و مملوکیت چیزى نیست.
خداست که در عین غنى بودن و بدون نیاز و احتیاج کاخ هستى را برافراشت و انواع موجودات را در عرصه گاه آفرینش به وجود آورد و هر موجودى را با تأمین کردن آن چه به آن نیاز داشت در مجراى خلقت قرار داد.
خدایى که هستى همه موجودات رشحه فیضى از فیوضات ربانى اوست و هیچ موجودى را قدرت مقابله با او نیست و همه ذاتاً تسلیم قدرت مطلقه اویند. اوست که با یک کلمه «کُن؛ باش» کائنات را در ظلمت‏کده نیستى مانند چراغى برافروخته است و با یک کلمه «لاتکن؛ مباش» مى‏تواند همه آنها را رهسپار دیار نیستى کند.
با احتیاج و نیازى که کلّ موجودات به رحمت واسعه او دارند، چرا و به چه سبب به آنان رحمت نورزد و چرا رحمتش فراگیر جهانیان نباشد وبراساس چه علّتى کسى بتواند نومیدى و یأس از رحمت او را به خود راه دهد؟!
احتیاج همه کائنات به لطف و رحمت او از یک طرف و اتصاف آن مقام اقدس به لطف و رحمت و محبت بى‏نهایت از طرف دیگر دلیلى روشن بر نیازمندى موجودات به او و بى‏نیازى او از همه موجودات است.
او خالق، رازق، مصوّر، ودود، رحیم، کریم، غفور و زنده کننده و میراننده است و در هیچ زمینه‏اى شریک و کفوى ندارد. همه موجودات هستى مخلوق و مملوک و مرزوق اویند و نمى‏توانند لحظه‏اى از حضرت او بى‏نیاز باشند.
او مالک همه جهانیان و مدبّر امور همه موجودات و کارگردان کارگاه آفرینش است.
آنان که با دل گرمى به مال و منال و جاه و مقام از نیازمندى و احتیاج خود به آن منبع فیض بى‏خبرند، احساس استغنا و بى‏نیازى مى‏کنند، در حالى که این احساس یک حالت شیطانى و میوه‏اى بسیار تلخ از درخت غفلت و بى‏خبرى است. به همین خاطر این کوردلان بى‏بصیرت و افتادگان در چاه خسارت از رفتن به پیشگاه او و نالیدن به درگاه وى و اظهار حاجت کردن به حضرت ربّ الارباب و اعلام تهى دستى و نیازمندى محروم اند و از این راه به زیان و ضرر غیر قابل جبرانى دچارند و زندگى و حیاتشان، هم چون و حوش صحرا و حیوانات جنگلى آلوده به ظلمت مادى گرى و خالى از فیوضات خاصّ ملکوتى است.
قرآن درباره آن غنى مطلق و فیّاض بى‏نهایت و ذات مستجمع جمیع صفات کمال مى‏فرماید:
«وَلِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ عَلَىَ کُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ»(1) مالکیت آسمان‏ها و زمین فقط در سیطره خداست و خدا بر هر کارى تواناست.
«له مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ و هُوَ على کُلّ شى‏ءٍ قدیر»(2) مالکیت آسمان‏ها و زمین و آنچه میان آنهاست فقط در سیطره خداست و بازگشت به سوى اوست.
«وَلِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ»(3) مالکیت آسمان‏ها و زمین ویژه اوست، زنده مى‏کند و مى‏میراند و او بر هر کارى تواناست.
«وَلِلّهِ ملک السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاء وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاء»(4) مالکیت آسمان‏ها و زمین فقط در سیطره خداست هر که را بخواهد مى‏آمرزد و هر که را بخواهد عذاب مى‏کند.
قرآن درباره انسان مى‏فرماید:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ»(5) اى مردم همه شما نیازمند و محتاج به خدایید و فقط خدا بى‏نیاز و ستوده خصال است.
راستى سراسر وجود انسان جز نیاز و احتیاج و فقر و تهى دستى چیز دیگرى هست؟
انسان در آفرینش خود و در تداوم زندگى و حیاتش و در بیرون رفتن از دنیا و نسبت به جلب منفعت و دفع ضرر چه قدرت و نیرویى و چه سلطه‏اى دارد؟
خدا او را آفریده و با به جریان انداختن فیوضاتش زندگى او را تداوم مى‏بخشد. هر نفعى را به سوى او مى‏کشاند و هر زیانى را از او دفع مى‏کند.
چرا این نیازمند محتاج و فقیر تهى‏دست با قلبى پاک و نیتى خالص، آن هم سحر شب جمعه به پیشگاه حضرت بى‏نیاز نرود و اعلام نیاز نکند و با همه وجود فریاد نزند: «اللهم واسئلک سؤال من اشتدت فاقته»
زیباترین و سودمندترین حال انسان حال دعاست، که با توجه به فقر ذاتى خود و با معرفت به نیازمندى معبود، دست گدایى به سوى دوست بردارد و از عمق قلب ناله کند و به حضرت محبوب عرضه بدارد:
آن دل که تویى در وى غم خانه چرا باشد
چون گشت ستون مسند حنانه چرا باشد
غم خانه دلى باشد کان بى‏خبرست از تو
چون جاى تو باشد دل غم خانه چرا باشد
بیگانه کسى باشد کو با تو نباشد یار
آن کس که تواش یارى بیگانه چرا باشد
دیوانه کسى بودست کو عشق نفهمیدست‏
آن کس که بود عاشق دیوانه چرا باشد
فرزانه کسى باشد کو معرفتى دارد
آن کو نبود عارف فرزانه چرا باشد
دُردانه بود سرّى کو در صدف سینه است‏
سنگى که بود بى‏جان دردانه چرا باشد
آن دل که بدید آن رو بو برد ز عشق هو
عشق دگران او را کاشانه چرا باشد
آن جان که تواش جانان غیر از تو که را بیند
وان دل که تواش دلبر بت خانه چرا باشد
رو سوره یوسف خوان تا بشنوى از قرآن
حق است حدیث عشق افسانه چرا باشد
فیض است زحق خرّم هرگز نخورد او غم‏
چون یافت عمارت دل ویرانه چرا باشد
«وانزل بک عندالشدائد حاجته؛
و نزد سختى‏ها و شداید و مصائب و بلاها حاجت خود را به پیشگاه تو فرود آورده است».
گرچه خداى مهربان همه خواسته‏ها و حاجات بنده‏اش را مى‏داند و به گرفتارى‏ها و مصائب و شداید او آگاه است و بدون درخواست و دعا و لابه و التماس مى‏تواند حاجات حاجتمند را به هنگام شداید و بلاها و در غیر مصائب و رنج‏ها برآورده کند، ولى بر پایه آیات قرآن و روایات، دوست دارد بنده‏اش به پیشگاهش اظهار حاجت کند. به درگاهش ناله و زارى سر دهد و با زبانش به حضرتش اظهار حاجت نماید و با مولاى مهربانش مناجات کند. در آستانه این درگاه سربندگى و ذلّت ساید و آنچه را نیازمند است با زبان دعا و راز و نیاز بخواهد و از آن منبع فیض و رحمت درخواست کند که اى مهربان محبوب من با کلید لطف و عنایتت، مشکلاتم را برطرف کن و سختى هایم را از زندگیم بردار و شداید و مصائب را از من دور فرما. مرا از زندان گرفتارى‏ها نجات بخش و به اراده ربوبى‏ات و به رحمت بى‏پایان و کرم و احسان بى‏نهایتت حاجاتم را روا کن و خواسته هایم را برآور و کشکول گداییم را از فیوضات خاصه ات پر کن.
بیان حاجت و اظهار گدایى و اعلام این معنا که‏اى مهربان‏ترین مهربانان! من جز فقر چیزى نیستم و غیر گدایى از پیشگاهت کارى نمى‏دانم، جز اشک و آه و امید و دل‏گرمى سرمایه‏اى ندارم، مطلوب حضرت مولاست. در حقیقت اطاعت و فرمان بردارى از حضرت اوست، مگر نه این است که در قرآن مجید فرمان به دعا داده و اجابت دعا را خود ضامن شده است.
آرى دعا و اظهار نیاز، به زبان آوردن حاجات و گریه و زارى، نوعى عبادت و به شکلى فرمان بردن و اطاعت از حضرت حق بوده و در حقیقت مخّ عبادت است.
دوست ندارد که بنده‏اش هنگام گرفتارى و سختى، و مصائب و شداید براى رفع گرفتارى‏ها و مصائبش به غیر او رجوع کند و از غیر او حاجت بخواهد و رفع مشکلات را از غیر او درخواست کند.
در حدیث قدسى اى که در کتاب‏هاى مهم نقل شده به مطالبى مهم و واقعیاتى بسیار ارزنده در این زمینه که فقط باید حاجت به درگاه او برد و از غیر او روى گرداند، اشاره شده که لازم است ترجمه آن متن ملکوتى و حقایق عرشى را در این سطور بیاوریم:
«آیا بنده‏ام در سختى‏ها و شداید به غیر من امید مى‏بندد، که غیر من آن سختى‏ها و شداید را از او برطرف کند، در حالى که برطرف کردن سختى‏ها و شداید به دست قدرت من است؟
آیا بنده من به غیر من امیدوار است که نیازها و حاجاتش را برآورده کند و از تهى دستى و فقر نجاتش دهد، در حالى که توانگر و بخشنده، کریم و جواد منم و همه درهاى حاجات نزد من و کلیدهایش در دست لطف و رحمت من است؟
چه شد، که بنده‏ام را روى گردان از خود مى‏بینم در حالى که آن چه را از من نخواسته با جود و کرمم به او عطا کرده‏ام و اکنون با این همه نیاز و حاجتش و التماس و درخواستش از من روى برگردانده و حوایج و نیازمندى اش را نزد غیر برده است؟!
منم خدا که خدایى جز من نیست، بدون این که از من بخواهد عطا مى‏کنم، آیا اگر بخواهند عطا نمى‏کنم؟!
آیا دریاى بى‏نهایت جود و کرم از من نیست، آیا دنیا وآخرت در دست من نیست؟
اگر تمام اهل آسمان‏ها و زمین، مانند آسمان‏ها و زمین را از من درخواست کنند و من به آنان عطا نمایم به اندازه بال مگسى از مملکت من کم نمى‏آید، زشتى باد بر کسى که از من روى مى‏گرداند خواسته هایش را از غیر من مى‏طلبد و رفع مشکلات و سختى‏هایش را از غیر من مى‏خواهد!»(6)

«و عظم فیما عندک رغبته ؛
و رغبت و میل و علاقه و شوق من نسبت به آن چه نزد توست بزرگ و عظیم است.»
امیرالمؤمنین - علیه السلام - به آنچه نزد خداست معرفت و آگاهى کامل داشت و بر پایه این معرفت و آگاهى بود که هنگام خواندن این دعا صورت به خاک مى‏گذاشت و با لابه و زارى و خضوع و خاکسارى عرض مى‏کرد: رغبتم به آن چه نزد توست بزرگ و عظیم است.
این فقیر اگر بخواهد به گوشه‏اى از آن‏چه نزد خداست و هر انسانى که سزاوار است مى‏تواند از آن بهره‏مند شود اشاره کند و از آیات قرآن مجید و روایات شاهد بیاورد این شرح و تفسیر از چند صد جلد بیشتر خواهد شد و عمر به پایان خواهد رسید، در حالى که بخش اندک از آنچه نزد آن منبع فیض است به نوشتار نخواهد آمد!
براى نمونه به حقایقى از آنچه نزد حضرت اوست، اشاره مى‏کنیم، باشد که رغبت و شوق ما را به آن بیفزاید و براى به دست آوردنش به ما نشاط بخشد:
پاداش‏هاى حق در برابر اعمال عبد
خداى مهربان از روى رحمت و لطف، همه بندگانش را به اجراى اعمالى چون نماز، روزه، حج، جهاد، انفاق، صدقه، خدمت به مردم، رعایت حقوق یکدیگر و ترک هر گناه و معصیتى دعوت کرده و براى همه این اعمال پاداشى به تناسب ایمان و ظرفیت عمل کننده بر عهده خود قرار داده است. در قرآن مجید در سوره اعراف، آیه 170 و سوره توبه، آیه 120 و سوره کهف، آیه‏30 قاطعانه اعلام داشته است که ما پاداش مصلحان و نیکوکاران را ضایع و تباه نخواهیم کرد و رسیدن مصلحان و نیکوکاران به پاداش مقرر شده حتمى و یقینى است.
خداى مهربان براى بندگان مؤمن و صالح و نیکوکار و پرهیزکار چند نوع پاداش مقرر فرموده که در قرآن مجید به آنها اشاره شده است:
1 - اجر عظیم، 2 - اجر کریم، 3 - اجر غیر ممنون 4 - اجر کبیر، 5 - اجر دوبار
«لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِیمٌ»(7)
براى کسانى از آنان که نیکى کردند و پرهیزکارى پیشه نمودند پاداشى بزرگ است.»
«إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ»؛(8) به یقین مردان و زنان صدقه دهنده، و وام دهندگان به خدا در حالى که وامى نیکو مى‏دهند، وامشان دوچندان شود و براى آنان پاداشى نیکو است.
«إنّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ»؛(9) به راستى آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند براى آنان پاداشى دایمى و همیشگى است.
«والَّذِینَ آمنوا وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ»؛(10) و آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.
«أُوْلَئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَیَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»؛(11) اینان براى این که صبر پیشه کردند و با خوبى، بدى را دفع نمودند و از آن چه به آنان روزى دادیم انفاق کردند پاداششان را دو بار دهند.
پاداش هایى که براى اهل ایمان و عمل صالح نزد خداست پاداش‏هاى دایمى و همیشگى است و جز خدا احدى قدرت عطا کردن آن را ندارد. روایات و احادیث به گوشه‏اى از پاداش‏هاى حق اشاره کرده‏اند که براى نمونه بخشى از آن روایات را که در حقیقت توضیحى بر آیات قرآن است در این سطور مى‏آوریم:

على - علیه السلام - در ضمن روایاتى مى‏فرماید:
«ثواب عملکم افضل من عملکم؛(12)پاداش نیک اعمالتان از اعمالتان برتر است.»
«ثواب الصبر اعلى الثواب؛(13) پاداش صبر واستقامت (بر طاعت، مصیبت، معصیت) برترین پاداش است.»
«ان اعظم المثوبة مثوبة الانصاف؛(14) به راستى بزرگ‏ترین پاداش نیک، پاداش انصاف است.»
«ثواب الجهاد اعظم الثواب؛(15) پاداش جهاد بزرگترین پاداش است.»
حضرت باقر - علیه السلام - فرمود:
«النائم بمکه کالمجتهد فى البلدان، والساجد بمکه کالمتشحط به فى سبیل الله و من خلف حاجاً فى اهله کان له کاجره حتى کانه یستلم الحجر؛(14) زائرى که در مکه بخوابد، چون کوشنده در شهرهاست، و کسى که در مکه سجده کند، مانند شهید به خون غلتیده در راه خداست و کسى که به جاى زائر براى اداره امور اهلش قرار گیرد پاداشش مانند زائر است تا جایى که گویى استلام حجر کرده است.»
رسول خدا (ص) فرمود:
«رباط یوم فى سبیل الله خیر من الدنیا و ما علیها(15)؛ یک روز جهاد و کارزار در راه خدا، بهتر است از دنیا و آنچه بر آن است.»
«حرس لیلة فى سبیل الله عزّوجلّ افضل من الف لیلة یقام لیلها و یصام نهارها؛(18)
یک شب پاسدارى در راه خداى عزوجل از هزار شب برتر است که هر شبش را به عبادت پایان برند و هر روزش را روزه بگیرند!!»
پیامبر فرمود:
«انّ العبد اذا تخلّى بسیده فى جوف اللیل المظلم و ناجاه اثبت الله النور فى قلبه...؛ عبد هنگامى که در دل شب تار با پروردگارش خلوت کند و با او به مناجات برخیزد، خدا نور را در دلش ثابت و پا برجا مى‏کند.»

على - علیه السلام - فرمود:
«قیام اللیل مصحة للبدن، و تمسک باخلاق النبیین، و رضى رب العالمین؛(16) عبادت شبانه بهبودى بدن، چنگ زدن به خوى پیامبران و خوشنودى پروردگار جهانیان است.»
رسول خدا فرمود:
«و انّ العبد لیؤمر به الى النار یوم القیامة فیسحب فیقول المؤمنون و المؤمنات یا ربنا هذا الذى کان یدعولنا فشفعنا فیه فیشفعهم الله فینجو؛(17) همانا روز قیامت فرمان مى‏رسد که بنده‏اى را به سوى آتش ببرند، چون او را به سوى دوزخ مى‏کشند، مردان و زنان مؤمن مى‏گویند: پروردگارا این کسى است که همواره براى ما دعا مى‏کرد، شفاعت ما را براى نجاتش بپذیر، پس خدا شفاعتشان را درباره او مى‏پذیرد و او نجات مى‏یابد.»
رسول خدا - صلى الله علیه و آله - فرمود:
«الا من تعلّم القرآن و علّمه و عمل بما فیه فانا له سائق الى الجنة و دلیل الى الجنة؛(18) آگاه باشید که هر کس قرآن را یاد بگیرد و به دیگران بیاموزد و به آن چه در آن است عمل کند، من کشاننده او به سوى بهشت و راهنمایش به جانب جنّت هستم.»
پى‏نوشت‏ها: -
1) سوره آل عمران، آیه 189
2) سوره مائده، آیه 18.
3) سوره حدید، آیه 57.
4) سوره فتح، آیه‏48.
5) سوره فاطر، آیه‏35.
6) انیس اللیل، ص‏196.
7) سوره آل عمران، آیه‏172.
8) سوره حدید، آیه‏18.
9) سوره فصلت، آیه‏8.
10) سوره فاطر، آیه‏7.
11) سوره قصص، آیه‏54.
12) تفسیر معین، ص‏299.
13) 15 تفسیر معین، ص‏299.
14) محجة البیضاء، ج‏2، ص‏153.
15) و 18 - تفسیر معین، ص‏193.
16) همان، ص‏459.
17) روضة الواعظین، ج‏2، ص‏327.
18) تفسیر معین، ص‏496.
 

تبلیغات