ایمان ، آسایش و هدایت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«الذین لم یلبسوا إیمانهم بظلم أولئک لهم الأمن و هم مهتدون»(سوره انعام، آیه 82)؛ آنان که به خدا ایمان آوردند و ایمانشان را با ظلم وستم نیامیختند، آنان را ایمنى و آسودگى است وبى گمان هدایت شده اند.
ظلم: معناى طلم چنانکه راغب در مفرداتش گوید به کار بردن چیزى در غیر محل خودش است. نابغه ذبیانى در قصیدهاش گوید: النوى کالحوض بالمظلومة الجلد؛ یعنى زمینى که باران در آن نباریده مظلوم است زیرا در آنجا عدهاى مسافر حوضى ساخته اند که محکم نبوده و در جاى خود قرار ندارد.
بسیارى از مفسرین ظلم را در آیه به معناى شرک به خدا تفسیر کرده اند. در آیه آمده است: «ان الشرک لظلم عظیم» همانا شرک، ستمى بزرگ است.
از عبدالله بن مسعود روایت شده که نزول این آیه بر مردم سخت و دشوار آمد. خدمت رسول خدا عرض کردند: یا رسولالله! کدام یک از ما هستیم که در باره خود ظلم روا نداریم؟ حضرت فرمود: منظور این نیست که شما تصور مىکنید. مگر نشنیده اید که عبد صالح (لقمان) در نصیحت به پسرش گفت: پسرم! براى خدا شریک مگیر که همانا شرک، ستمى بزرگ است.
برخى دیگر از مفسران هر گناه کبیره اى را ظلم مىدانند و مىگویند: اگر ظلم منحصر در شرک باشد،باید مؤمنى که مرتکب گناهان کبیره مىشود، ایمن باشد و این عقیده مرجئه است. در اینجا نیز برخی مفسرین این مطلب را رد مىکنند. صاحب تبیان گوید: مقصود از ظلم در آیه شریفه همان شرک است و مرتکب گناه کبیره در ایمنى نیست ولى این مطلب در جاى دیگرى ثابت شده است. و انگهى در این آیه مبارکه پسوندى دارد که مىفرماید: و هم مهتدون، و آنان اهل هدایت هستند و چگونه مىشود که مرتکب گناهان بزرگ هدایت شده هم باشند؟
لبس: به معناى ستر و پوشاندن است و این تعبیر کنایهاى است که متضمن حقیقتى دیگر است و آن اینکه ظلم، اصل ایمان را باطل نمىکند زیرا ایمان جزء فطرت انسان است ولى باطل، باعث پوشیده شدن ایمان مىگردد.
ظلم، منحصر به شرک نیست: البته هر مقدار تقواى انسان و شناختش نسبت به خداوند بیشتر باشد، به مقدار بیشترى از مصادیق ظلم برخورد مىکند. پس لازم نیست ظلم، منحصر به شرک باشد بلکه شرک، بالاترین مصادیق شرک است. (ان الشرک لظلم عظیم).
و گناهان کبیره نیز ظلم به نفس است و نزد انسانهاى با معرفت و اولیاى خدا حتى یک مکروه و ترک اولى هم ظلم به حساب نى آید و خلاصه هرگونه انحراف از فضائل انسانى و منشهاى والاى اخلاقى، ظلم شمرده مىشود.
پس ایمان به خدا مشروط به نبودن شرک و حتى گناهان کبیره نیست بلکه در هر مرحله اى قطعا ایمان به خدا انسان را از افتادن در منجلاب فساد و شقاوت و بدبختى مىرهاند (ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر) و بدین سان هرچند ایمان عملى با ایمان نظرى مطابقت بیشترى پیدا کرد، انسان قطعا از گناهان کمترى برخوردار مىشود تا جائى که براى خویش یک مکروه نیز گناه مىشمرد.
بنابراین اطلاقى که واژه «ظلم» در آیه شریفه دارد اطلاقى است که بر حسب اختلاف مراتب ایمان،مختلف و گوناگون است و چون مقام آیه، مقام مناظره با مشرکین است، این ظلم را اطلاق بر شرک مىکنند چنانکه واژه «امن» تنها منطبق با امنیت و رهائى از عذاب جاودانه و شقاوت همیشگى است.
و اگر از خصوصیات منطبق بر آیه بگذریم، نتیجه مىگیریم که امنیت و هدایت شدن، مترتب بر ایمانى است که صاحبش را از جمیع انواع ظلم برکنار سازد.
الذین آمنوا ک این ایمان مخصوص به ایمان صحیح نیست بلکه مطلق ایمان به ربوبیت پروردگار است زیرا قسمت بعدى آیه (و لم یلبسوا...) آن را مقید در ایمان به ربوبیت خدا مىکند.
به هر حال از آیه چنین بر مىآید که «ظلم» در این آیه شریفه هر نوع ظلم و ستمى را دربر مىگیرد زیرا نکره است و چنانکه گفته شد عمومیت آیه حمل بر اطلاق مىشود. پس در این صورت معناى آیه چنین خواهد شد:آنان که ایمان آوردند و ایمان خویش را با هیچ یک از انواع ظلم و ستم نیامیختند از عقاب خداوند ایمن خواهند بود و نه تنها عقاب اخروى که حتى در دنیا نیز از عقابها و کیفرهاى دنیوى مانند بیمارى و نادارى رها مىشوند. و اما آنان که ایمان خود را با ظلم به نفس یا ظلم به غیر (اعم از انسان و حیوان) مخلوط کردنددر معرض عقابهاى الهى قرار گرفته و ایمن نخواهند بود.
در قرآن آیات زیادى وجود دارد که فواید تقوا را دورى از عذابها و ایمنى از گرفتاریها و پریشانیهاى دنیوى مقرر فرموده است. پس تقوا و ایمان نه تنها انسان را در آخرت از کیفر الهى و عذاب جهنم نگه مىدارد بلکه در دنیا نیز انسان را از بسیارى گرفتاریها و فقر بیمه مىسازد.
در تفسیر عیاشى از ابو بصیر نقل شده که امام صادق علیه السلام مىپرسد: معناى آیه «الذین آمنوا ولم یلبسوا...» چه مىباشد؟ حضرت مىفرماید: اى ابابصیر پناه مىبریم به خدا از اینکه از کسانى باشیم که ایمان خود را به ظلمى تباه ساختند.
آنگاه فرمود: اینها همان خوارج و یاران آنهایند.
و در تفسیر عیاشى نیز یعقوب بن شعیب از امام صادق علیه السلام نقل مىکند که فرمود: مراد از ظلم (در این آیه) ضلالت و ما فوق آن است.
ممکن است مراد از ضلالت گناهانى باشد که کمترین درجات ظلم را دربر مىگیرد و مراد از مافوق ضلالت، شرک به خدا باشد که بالاترین درحه ضلالت و گمراهى است توجه کنید که حتى امام علیهالسلام در روایت اول پناه مىبرد به خداوند از ایمانى که با هر نوع ظلمى تباه شود، سپس یکى از مصادیق بارز آن را خوارج مىداند و در روایت دوم ظلم را به معناى ضلالت مىداند که دربرگیرنده هر نوع گناهى است تا برسد به بالاترین مصادیقش که شرک باشد.
در روایت دیگرى نیز در همین تفسیر عیاشى از عبدالرحمن کثیر هاشمى نقل شده که امام صادق علیه السلام در ذیل تفسیر آیه فرمودند: «آمنوا بما جاء به محمد صلى الله علیه و آله من الولایة و لم یخلطوها بولایة فلان و فلان، فهو اللبس بظلم» کسانى که ایمان آوردند به آنچه که رسول خدا از ولایت آورده بود و آن ایمان را مخلوط به ولایت فلان و فلان نکردند که همان لبس به ظلم است.
خداوند ما را جزء مؤمنانى قرار دهد که ایمانمان را مخلوط به ولایت بیگانگان نکنیم و با ظلم به نفس و به غیر آن را نپوشانیم تا از عذاب الهى رهائى یابیم. آمین رب العالمین.
ظلم: معناى طلم چنانکه راغب در مفرداتش گوید به کار بردن چیزى در غیر محل خودش است. نابغه ذبیانى در قصیدهاش گوید: النوى کالحوض بالمظلومة الجلد؛ یعنى زمینى که باران در آن نباریده مظلوم است زیرا در آنجا عدهاى مسافر حوضى ساخته اند که محکم نبوده و در جاى خود قرار ندارد.
بسیارى از مفسرین ظلم را در آیه به معناى شرک به خدا تفسیر کرده اند. در آیه آمده است: «ان الشرک لظلم عظیم» همانا شرک، ستمى بزرگ است.
از عبدالله بن مسعود روایت شده که نزول این آیه بر مردم سخت و دشوار آمد. خدمت رسول خدا عرض کردند: یا رسولالله! کدام یک از ما هستیم که در باره خود ظلم روا نداریم؟ حضرت فرمود: منظور این نیست که شما تصور مىکنید. مگر نشنیده اید که عبد صالح (لقمان) در نصیحت به پسرش گفت: پسرم! براى خدا شریک مگیر که همانا شرک، ستمى بزرگ است.
برخى دیگر از مفسران هر گناه کبیره اى را ظلم مىدانند و مىگویند: اگر ظلم منحصر در شرک باشد،باید مؤمنى که مرتکب گناهان کبیره مىشود، ایمن باشد و این عقیده مرجئه است. در اینجا نیز برخی مفسرین این مطلب را رد مىکنند. صاحب تبیان گوید: مقصود از ظلم در آیه شریفه همان شرک است و مرتکب گناه کبیره در ایمنى نیست ولى این مطلب در جاى دیگرى ثابت شده است. و انگهى در این آیه مبارکه پسوندى دارد که مىفرماید: و هم مهتدون، و آنان اهل هدایت هستند و چگونه مىشود که مرتکب گناهان بزرگ هدایت شده هم باشند؟
لبس: به معناى ستر و پوشاندن است و این تعبیر کنایهاى است که متضمن حقیقتى دیگر است و آن اینکه ظلم، اصل ایمان را باطل نمىکند زیرا ایمان جزء فطرت انسان است ولى باطل، باعث پوشیده شدن ایمان مىگردد.
ظلم، منحصر به شرک نیست: البته هر مقدار تقواى انسان و شناختش نسبت به خداوند بیشتر باشد، به مقدار بیشترى از مصادیق ظلم برخورد مىکند. پس لازم نیست ظلم، منحصر به شرک باشد بلکه شرک، بالاترین مصادیق شرک است. (ان الشرک لظلم عظیم).
و گناهان کبیره نیز ظلم به نفس است و نزد انسانهاى با معرفت و اولیاى خدا حتى یک مکروه و ترک اولى هم ظلم به حساب نى آید و خلاصه هرگونه انحراف از فضائل انسانى و منشهاى والاى اخلاقى، ظلم شمرده مىشود.
پس ایمان به خدا مشروط به نبودن شرک و حتى گناهان کبیره نیست بلکه در هر مرحله اى قطعا ایمان به خدا انسان را از افتادن در منجلاب فساد و شقاوت و بدبختى مىرهاند (ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر) و بدین سان هرچند ایمان عملى با ایمان نظرى مطابقت بیشترى پیدا کرد، انسان قطعا از گناهان کمترى برخوردار مىشود تا جائى که براى خویش یک مکروه نیز گناه مىشمرد.
بنابراین اطلاقى که واژه «ظلم» در آیه شریفه دارد اطلاقى است که بر حسب اختلاف مراتب ایمان،مختلف و گوناگون است و چون مقام آیه، مقام مناظره با مشرکین است، این ظلم را اطلاق بر شرک مىکنند چنانکه واژه «امن» تنها منطبق با امنیت و رهائى از عذاب جاودانه و شقاوت همیشگى است.
و اگر از خصوصیات منطبق بر آیه بگذریم، نتیجه مىگیریم که امنیت و هدایت شدن، مترتب بر ایمانى است که صاحبش را از جمیع انواع ظلم برکنار سازد.
الذین آمنوا ک این ایمان مخصوص به ایمان صحیح نیست بلکه مطلق ایمان به ربوبیت پروردگار است زیرا قسمت بعدى آیه (و لم یلبسوا...) آن را مقید در ایمان به ربوبیت خدا مىکند.
به هر حال از آیه چنین بر مىآید که «ظلم» در این آیه شریفه هر نوع ظلم و ستمى را دربر مىگیرد زیرا نکره است و چنانکه گفته شد عمومیت آیه حمل بر اطلاق مىشود. پس در این صورت معناى آیه چنین خواهد شد:آنان که ایمان آوردند و ایمان خویش را با هیچ یک از انواع ظلم و ستم نیامیختند از عقاب خداوند ایمن خواهند بود و نه تنها عقاب اخروى که حتى در دنیا نیز از عقابها و کیفرهاى دنیوى مانند بیمارى و نادارى رها مىشوند. و اما آنان که ایمان خود را با ظلم به نفس یا ظلم به غیر (اعم از انسان و حیوان) مخلوط کردنددر معرض عقابهاى الهى قرار گرفته و ایمن نخواهند بود.
در قرآن آیات زیادى وجود دارد که فواید تقوا را دورى از عذابها و ایمنى از گرفتاریها و پریشانیهاى دنیوى مقرر فرموده است. پس تقوا و ایمان نه تنها انسان را در آخرت از کیفر الهى و عذاب جهنم نگه مىدارد بلکه در دنیا نیز انسان را از بسیارى گرفتاریها و فقر بیمه مىسازد.
در تفسیر عیاشى از ابو بصیر نقل شده که امام صادق علیه السلام مىپرسد: معناى آیه «الذین آمنوا ولم یلبسوا...» چه مىباشد؟ حضرت مىفرماید: اى ابابصیر پناه مىبریم به خدا از اینکه از کسانى باشیم که ایمان خود را به ظلمى تباه ساختند.
آنگاه فرمود: اینها همان خوارج و یاران آنهایند.
و در تفسیر عیاشى نیز یعقوب بن شعیب از امام صادق علیه السلام نقل مىکند که فرمود: مراد از ظلم (در این آیه) ضلالت و ما فوق آن است.
ممکن است مراد از ضلالت گناهانى باشد که کمترین درجات ظلم را دربر مىگیرد و مراد از مافوق ضلالت، شرک به خدا باشد که بالاترین درحه ضلالت و گمراهى است توجه کنید که حتى امام علیهالسلام در روایت اول پناه مىبرد به خداوند از ایمانى که با هر نوع ظلمى تباه شود، سپس یکى از مصادیق بارز آن را خوارج مىداند و در روایت دوم ظلم را به معناى ضلالت مىداند که دربرگیرنده هر نوع گناهى است تا برسد به بالاترین مصادیقش که شرک باشد.
در روایت دیگرى نیز در همین تفسیر عیاشى از عبدالرحمن کثیر هاشمى نقل شده که امام صادق علیه السلام در ذیل تفسیر آیه فرمودند: «آمنوا بما جاء به محمد صلى الله علیه و آله من الولایة و لم یخلطوها بولایة فلان و فلان، فهو اللبس بظلم» کسانى که ایمان آوردند به آنچه که رسول خدا از ولایت آورده بود و آن ایمان را مخلوط به ولایت فلان و فلان نکردند که همان لبس به ظلم است.
خداوند ما را جزء مؤمنانى قرار دهد که ایمانمان را مخلوط به ولایت بیگانگان نکنیم و با ظلم به نفس و به غیر آن را نپوشانیم تا از عذاب الهى رهائى یابیم. آمین رب العالمین.