آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

 

پرسش: آیا جن‏ها مثل انسان‏ها مکلّف هستند یا نه؟ آیا پیامبر و امام آنها همان پیامبر و امام انسان‏ها مى‏باشد؟ با توجه به آیه شریفه (130، انعام) که رسول هر قومى از جنس خودش مى‏باشد؛ توضیح بفرمایید؟
پاسخ: یکى از اصول مسلم و معارف قرآن وجود جن است، و اعتقاد به آن یک واقعیت قرآنى است. قرآن کریم درباره آنها مى‏فرماید: «وَ الجانّ خَلَقناهُ مِن قبلُ مِن نار السَّمُوم» و پیش از آن، جن را از آتشى سوزان و بى‏دود خلق کردیم.(1) آیات و روایات دلالت دارند که جن‏ها نیز مانند انسان‏ها مکلف و مختار هستند.(2) از جمله آیاتى که بر اختیار و تکلیف جن‏ها دلالت دارد، آیه‏اى است که مبعوث شدن پیامبرانى را براى آنها عنوان کرده است.(3) در جایى دیگر قرآن از قول خود جن‏ها مى‏گوید: «و از میان ما برخى فرمانبردار و برخى منحرفند، پس کسانى‏که به فرمانند، آنان در جستجوى راه درستند، ولى منحرفان هیزم جهنم خواهند بود».(4)
آنها هم مانند انسانها، کافر و مسلمان هستند، یعنى برخى مسلمانند و برخى کافر. در سوره جن و احقاف، داستان ایمان آوردن گروهى از جنیان به پیامبر اسلام و کتاب آسمانى او بیان شده است که: رسول خدا - صلى الله علیه و آله - پس از آن که از مکه به سوى طائف رفت تا مردم را به اسلام دعوت کند، اما کسى دعوت آن حضرت را پاسخ نگفت. در بازگشت به محلى رسید که آن را وادى جن مى‏گفتند، شب را در آن جا ماند و به تلاوت آیات الهى مشغول شد، در آن هنگام شب گروهى از جن‏ها، صداى صوت قرآن پیامبر - صلى الله علیه و آله - را شنیدند، گویا نور ایمان در دل آنها تابید و مجذوب پیامبر شدند و پس از فراغت پیامبر از تلاوت قرآن، به سوى قوم خود باز گشتند و قوم خود را به‏سوى ایمان به رسول اسلام دعوت نمودند و بیان داشتند: «اى قوم ما! ما کتابى‏را شنیدیم که بعد از موسى - علیه السلام - نازل شده است... اى قوم ما! دعوت کننده الهى را اجابت کنید و به او ایمان آورید، تا گناهانتان را ببخشد و شما را از عذابى دردناک پناه دهد».(5)
صاحب تفسیر فتح‏القدیر مى‏گوید: در مورد این‏که آیا خداوند سوى جن‏ها رسولى از جنس خودشان فرستاده است یا نه، میان دانشمندان اختلاف است و ظاهر آیات قرآن دلالت دارد که رُسُل فقط از جنس انسان بوده‏اند (6) برخى دیگر از مفسران معتقدند که از (آیه 130، انعام) مى‏توان استفاده کرد که: خداوند به‏سوى جن‏ها رُسُلى را از جنس خودشان فرستاده است به خاطر این‏که مخاطب در آیه دو طرف (انسان و جن) هستند و در روایت نیز آمده است که شخصى از حضرت على - علیه السلام - پرسید: آیا خداوند به‏سوى جن‏ها پیامبرى فرستاده است؟ امام على - علیه السلام - فرمود: بله، خداوند پیامبرى را که نامش «یوسف» بود به‏سوى آنها فرستاد و آن پیامبر آنها را به سوى خداوند دعوت کرد اما جن‏ها او را به قتل رساندند.(7)
پس از بعثت پیامبر اسلام - صلى الله علیه و آله - ، نبوت ایشان براى جن‏ها نیز حجت بوده و پیامبر آنها هم حضرت محمد -صلى الله علیه و آله - مى‏باشد، چنان که عده‏اى از جن‏ها خود تصریح کرده‏اند که به پیامبر اسلام ایمان آورده‏اند(8) و از قوم خود تقاضا کردند که به پیامبر اسلام و کتاب او ایمان بیاورند.(9)
سپس ائمه آنها هم اهل‏بیت و دوازده امام - علیهم السلام - مى‏باشد، چنان که از ابوحمزه ثمالى نقل شده است که: روزى جهت شرفیابى‏به حضور امام باقر - علیه السلام - اجازه خواستم، گفتند: عده‏اى در خدمت آن حضرت هستند، مدتى صبر کردم، پس کسانى خارج شدند، که آنها را نمى‏شناختم و غریب به نظرم آمدند! به حضرت عرض کردم: فدایت شوم، الآن زمان حکومت بنى‏امیه است و شمشیرهاى آنها خونریز است! (یعنى ورود افراد ناشناس براى آن حضرت خطرناک است)، امام فرمود: اى ابا حمزه اینان گروهى شیعه از طایفه جن بودند، آمده بودند تا از مسائل دینى خود سؤال کنند.(10) بنابراین ممکن است قبل از بعثت پیامبر اسلام پیامبرى از جنس خود جنیان مبعوث شده باشد، ولى پس از بعثت پیامبر اسلام(ص) و به امامت رسیدن ائمه - علیهم السلام - نبوت و امامت آن بزرگواران بر جن و انس حجت است.
* *
پرسش: در کاربردهاى قرآنى بین «یا أیّها النبى» و «یا أیّها الرسول» چه فرقى وجود دارد؟ آیا مترادفند؟ با توجه به این که «یا أیّها الرسول» تنها دو بار (مائده، 41 و 67) به کار رفته به نظر مى‏رسد که نکته قابل توجهى است.
پاسخ: «نبى» از مادّه «نبأ» به معناى «پیام» یا «پیام مهم» است. پیامبران الهى را از این نظر «نبى» مى‏گویند که پیام خداوند را به بندگان مى‏رسانند. گفته شده که این واژه، از ماده «نَبْوَه» به معناى رفعت و بلندى است و اطلاق این واژه بر انبیا به لحاظ بلندى مقام و مرتبه آن‏ها مى‏باشد.
«رسول» در اصل از ماده «رسل» و به معناى حرکت توأم با آرامش است و از آن جا که فرستادگان پروردگار مأمورند با بندگان خدا با آرامش برخورد کنند، به آن‏ها رسول گفته شده. رسول معناى وسیعى دارد که فرشتگان و پیامبران الهى را شامل مى‏شود و اصولاً رسول کسى است که علاوه بر دریافت وحى داراى مأموریت و رسالت ویژه‏اى است در حالى که «نبى» چنین نیست و خطاب خداوند متعال در آیه 67 سوره مائده از این گونه موارد است.(11)
«نبى» از جهت مصداق، اعم از «رسول» است؛ یعنى همه انبیا داراى مقام نبوت بوده‏اند؛ ولى مقام رسالت به گروهى خاص از ایشان اختصاص دارد؛ پس مقام رسول از نبى والاتر است، در قرآن گاهى «رسول» و «نبى» هر دو با هم آمده‏اند مثل آیه 51 سوره مریم که در این صورت رسول غیر از نبى است؛ ولى گاهى به تنهایى استعمال شده که در این صورت ممکن است رسول و نبى داراى مفهوم واحد بوده و مترادف باشند.
در برخى از روایات آمده که «نبى» فرشته وحى را در خواب مى‏بیند و در بیدارى تنها صداى آن را مى‏شنود؛ ولى «رسول» در بیدارى هم او را مى‏بیند؛ پس بین آن دو عموم و خصوص مطلق بوده و «رسول» اخص است؛ یعنى هر رسولى «نبى» هست، ولى هر «نبىّ» رسول نیست.(12)
بنابراین، نمى‏توان گفت که «رسول» و «نبى» با هم مترادفند.
همان طور که اشاره کرده‏اید جمله «یا أیّها الرسول» تنها دو بار در قرآن آمده است که در هر دو جا خداوند با لحن خاصى که روى سخن تنها با پیامبر است و به صراحت و تأکید دستور مى‏دهد که آن چه را از طرف پروردگار بر او نازل شده به مردم ابلاغ کند و از تهدید مخالفان نهراسد و نگران اسلام و مسلمین نباشد.
خطاب خداوند به خصوص در آیه 67، سوره مائده و تأکید در آن به وسیله تعبیر «یا أیّها الرسول» نشان مى‏دهد که سخن از حادثه مهمى در میان بوده که عدم ابلاغ و تبلیغ آن مساوى با عدم تبلیغ رسالت محسوب مى‏شده است و آن حادثه مهم نیز بر اساس روایات فراوان مسأله‏اى جز تعیین جانشین براى پیامبر(ص) و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین، چیز دیگرى نمى‏تواند باشد.(13)
* *
پرسش: دیدگاه قرآن درباره مسأله رجعت چیست؟
پاسخ: مسأله رجعت از مسلمات عقاید ما شیعیان است که در قرآن هم به این مسأله اشاره شده.، مثلاً در آیه 69 سوره مریم آمده است: «ثُمَّ لَنَنْزعنَّ من کلِّ شیعةٍ اَیُّهم اَشَدُّ على الرَّحمن عتیا» بزودى از هر جماعتى که متشکل شدند، متمرّدترین و سرکش‏ترین آنها نسبت به خداى رحمان را بیرون مى‏آوریم، یعنى رؤسا و امامان ضلالت را بیرون مى‏آوریم که از این آیه نیز رجعت فهمیده مى‏شود. (14)
در آیه 83 سوره نمل مى فرماید «و یَوْمَ نَحْشُر مِنْ کلِّ اُمَّةٍ فوجًا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ» یعنى [به خاطر بیاور ]روزى را که از هر امتى دسته‏اى آنها را که آیه‏هاى ما را دروغ شمرده‏اند محشور کنیم و ردیف شوند» مرحوم علامه طباطبایى - رحمة الله - در تفسیر شریف المیزان ذیل این آیه مى‏فرمایند که آیه شریفه نمى‏تواند مربوط به وقایع قیامت باشد؛ بلکه از حشرى خبر مى‏دهد که قبل از روز قیامت واقع مى‏شود و دلیل عمده این ادعا نیز دو چیز است: یکى اینکه آیه فرمود: یوم نحشر من کل امة فوجا یعنى روزى که از هر امتى دسته‏اى را محشور کنیم، بدیهى است که در روز قیامت همه مردم از همه دسته‏ها و امتها محشور مى‏شوند. «و حَشَرْناهم فَلَمْ نُغادِرْ منهم احدًا»(15) یعنى همه انسانها را برمى‏انگیزیم و یک نفر هم از قلم نمى‏افتد. پس اینکه آیه مى‏فرماید از هر امتى دسته‏اى را محشور مى‏کنیم، معلوم مى‏شود مراد از این حشر، قیامت نیست، بلکه مربوط به قبل از قیامت است. دلیل دیگر اینکه در چند آیه بعد (نمل، 87) روز قیامت و اوصاف وقایع آن روز را بیان مى‏کند و معنا ندارد که قبل از شروع به بیان اصل قیامت و وقایع آن، یکى از وقایع آن را جلوتر ذکر کند، پس معلوم مى‏شود آیه شریفه از حشرى خبر مى‏دهد که قبل از روز قیامت واقع مى‏شود. که همان رجعت نامیده مى‏شود)(16) البته در اصل رجعت روایات فراوانى داریم که اجمالاً به حد تواتر مى‏رسد.
* *
پرسش: چرا برخى از مطالب و داستان‏ها در قرآن چندین بار تکرار شده است و حتى بعضى از آیات در یک سوره بیش از ده بار تکرار شده است؟
پاسخ: یکى از هدفهاى قرآن از تکرار بعضى آیات، استقرار و جایگزین کردن ایمان در جانهاى مردم و تثبیت عقاید و عبرتها و پند و اندرزهاى آن آیاتِ تکرار شده است؛ مانند برخى آیاتِ مربوط به توحید، قیامت، حساب، ثواب، عقاب، داستان پیامبران و...؛ به عنوان نمونه، در سوره مرسلات، آیه «ویل یومئذ للمکذبین» ده بار تکرار شده است. این سوره بسیارى از نعمتهایى را که خداوند به مردم عطا فرموده و همچنین بسیارى از بلاهایى را که بر آنها فرو فرستاده ذکر مى‏کند، و عبارت فوق (در آن روز واى بر تکذیب کنندگان) پس از هر نعمتى که خداوند به یاد مردم مى‏آورد و هر بلایى که آنان را از آن مى‏ترساند، آمده است تا توجّهشان را به این نعمتها و بلاها جلب کند و با یادآورى آنها از ادامه تکذیب پیامبران و کفر پرهیز کنند.(17) 31 بار تکرار آیه «فبأىّ آلاء ربّکما تکذبان» در سوره الرحمن آن هم در مقطعهاى کوتاه، علاوه بر این‏که آهنگ جالب و زیبایى به سوره داده است، تکرار آن بعد از ذکر هر نعمت، باعث برانگیخته شدن حسّ شکرگزارى در انسان و شناخت مبدأ آن نعمتها مى‏شود و جنّ و انس را در برابر این واقعیت قرار مى‏دهد که در مورد این نعمتها بیندیشند و از عقل خود بپرسند که آیا این نعمتهاى الهى قابل انکار است؟ و اگر نیست چرا ولى نعمت خود را نشناسند و چرا در آستان مقدسش سر فرود نیاورند؟(18)
* *
پرسش: علت این‏که قرآن کریم، زنان پیامبراکرم(ص) را مادران امت مى‏نامد، چیست؟ آیا چون ازدواج مردان دیگر با ایشان حرام است، چنین فرموده است یا دلیل دیگرى دارد؟ چرا بعضى از زنان پیامبراکرم(ص) دشمن اهل‏بیت(علیهم السلام) شدند؟
پاسخ: الف) همان‏گونه که پیامبراکرم(ص) پدر روحانى و معنوى امت به شمار مى‏آید، همسران او نیز مادران معنوى امتش محسوب مى‏شوند.
پدر یا مادر روحانى، کسى است که نوعى حق معنوى داشته باشد؛ هم‏چون پیامبراکرم(ص) که پدر روحانى امت محسوب مى‏شود و هم به خاطر ایشان است که همسرانشان نیز احترام مادر را پیدا مى‏کنند.
تحریم ازدواج با ایشان نیز یکى از شئون احترام آن‏ها و احترام پیامبراکرم(ص) به شمار مى‏آید.(19)
ب) در طول تاریخ، بسیارند بزرگانى که همسرانى در شأن خود نداشتند و از جمع نشدن شرایط لازم رنج مى‏بردند. قرآن مجید نیز نمونه‏هایى را از انبیاى بزرگ الهى ذکر کرده است. آیات شریفه 1 تا 4 سوره مبارکه تحریم نیز نشان مى‏دهد که پیامبراکرم(ص) نسبت به بعضى از همسرانش چنین بود. آن‏ها به خاطر رقابت‏هایى که با یکدیگر داشتند، گاه روح پاک حضرتش را جریحه‏دار مى‏کردند و گاه با اعتراض به ایشان و یا افشاى سرّشان او را رنج مى‏دادند؛ تا آن‏جا که خداوند به سرزنش آنان و دفاع از پیامبرش پرداخته و مؤکدترین بیان را در این زمینه فرموده و آن‏ها را به طلاق تهدید کرده است.
دشمنى با اهل‏بیت(علیهم السلام) از طرف برخى از زنان پیامبراکرم(ص) در زمان خود حضرت نیز سابقه داشت؛ حتى به مقام نبوت ایشان، (در شکل بازخواست) اهانت صورت مى‏گرفت. بعد از ایشان نیز در داستان «جنگ جمل»، دشمنى و بى‏احترامى‏به مقام نبوت نسبت به جانشینانش تکرار شد.(20)
این دشمنى و عداوت اختصاص به رسول اکرم(ص) نداشت بلکه عمیقتر و وسیعتر از آن بود به طورى که دامن فامیل و فرزندان على(ع) (حضرت خدیجه و حضرت زهرا(علیهما السلام)) را نیز مى‏گرفت، مثلاً عایشه خود را از حسن و حسین فرزندان على(ع) مخفى مى‏ساخت و با آنان مانند نامحرمان رفتار مى‏نمود با این‏که ابن‏عباس بر او اعتراض مى‏کرد و مى‏گفت که حسن و حسین(علیهم السلام) نسبت به عایشه محرم هستند، هدف وى از این عمل چیزى جز انکار مقام فرزندى حسنین(علیهما السلام) نسبت به پیامبراکرم(ص) نبود.(21)
علت دیگر در کینه و عداوت بعضى از زنان پیامبراکرم(ص) نسبت به خاندان اهل‏بیت(علیهم السلام) به خاطر این نکته است که از على(ع) کینه‏هاى بدر و اُحد و احزاب و... را به دل داشتند، چرا که امیرالمؤمنین(ع) تعداد زیادى از بستگان و نزدیکان ایشان را که در این جنگ‏ها در صف مشرکین بودند از میان برده بود، این کینه‏ها و انتقامجویى آن‏ها، در قلوب منافقین مخفى بود و جزئت اظهار آن را نداشتند، امّا روزى که حکومت را غصب کردند و اهل‏بیت(علیهم السلام) را منزوى کردند، تمام کینه‏ها و حسادت‏ها را بر این خاندان فرور ریختند.(22)
* *
[با تقدیر از مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى که در تهیّه پرسش‏ها و پاسخ‏هاى قرآنى، مجله را همراهى کردند.
ضمناً خوانندگان گرامى مى‏توانند براى دریافت پاسخ‏هاى قرآنى به این آدرس مکاتبه، یا تماس حاصل نمایند:
قم - صندوق پستى 3775 - 37185 نمابر: 7736270 - تلفن: 7742160 - 7742150]
پى‏نوشت‏ها:
1) حجر، 27.
2) ذاریات / 56.
3) انعام / 130.
4) جن / 14 و 15.
5) احقاف، 30 و 31؛ ر.ک: نورالثقلین، عروسى الحویزى، ج 5، ص 19، نشر اسماعیلیان.
6) فتح‏القدیر، على بن محمد شوکافى، ج 5، ص 26، دارالمعرفه، بیروت.
7) تفسیر الجدید، شیخ محمد سبزوارى، ج 3، ص 92، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، براى کسب آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: تفسیر ابن‏کثیر، ج 4، ص 260، ذیل آیه 29 / احقاف؛ تفسیر تبیان، ج 4، ص 276، ذیل آیه 130 انعام.
8) جن، 13.
9) احقاف / 31.
10) میزان‏الحکمه، محمدى رى‏شهرى، ج 2، ص 118، مکتب الاعلام الاسلامى.
11) ر.ک: مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانى، ص 200 و 503، دارالکتب العربى.
12) ر.ک: اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، ص 23، دارالتعارف، بیروت / آموزش عقاید، استاد محمد تقى مصباح یزدى، ج 2، ص 72، سازمان تبلیغات اسلامى.
13) براى آگاهى بیشتر ر.ک: غایة المرام، مرحوم محدث بحرانى، چاپ سنگى / تفسیر نمونه، آیت اللَّه مکارم شیرازى و دیگران، ج 5، ص 3 - 23، دارالکتب الاسلامیة.
14) ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 14، ص 120، نشر دفتر انتشارات اسلامى.
15) کهف، 47.
16) ترجمه المیزان، سیدمحمدباقر موسوى همدانى، ج 15، ص 568 - 570، نشر: دفتر انتشارات اسلامى.
17) ر.ک: قرآن و روانشناسى دکتر محمدعثمان نجاتى، ترجمه دکتر عباس عرب، ص 248 - 254، نشر آستان قدس رضوى، چاپ چهارم.
18) تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ج 23، ص 92 و 113، دارالکتب الاسلامیة، سوره الرحمن.
19) ر.ک: تفسیر نمونه، آیةاللَّه مکارم شیرازى و دیگران، ج 17، ص 204-206، دارالکتب الاسلامیة.
20) ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 24، ص 282.
21) نقش عایشه در تاریخ اسلام، علامه سیدمرتضى عسگرى، ص 281، نشر المهدى.
22) ر.ک: بحار، علامه محمدباقر مجلسى، ج 43، ص 159، نشر الاحیاءالتراث العربى / چشمه در بستر، آقایى، ص 34 و 89، مؤسسه انتشارات حضور.

تبلیغات