آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

سیماى ملکوتى امامان علیهم السلام را با الهام از زیارت بلند جامعه پى مى‏گرفتیم به یارى خداوند در این مقاله به تفسیر «دعائم‏الاخیار» مى‏پردازیم که امامان(ع) به آن توصیف شده‏اند.
امامان معصوم پایه‏ها و استوانه‏هاى نیکان و خوبان اند. این مضمون با واژه‏هاى دعائم الاخیار آمده است.
واژه دعائم‏
واژه «دعائم» جمع «دِعامه» به معناى ستونى که بدون آن خانه فرو مى‏ریزد. بنابراین هر ستونى دعامه نیست بلکه ستونى را دعامه مى‏نامند که نقش اساسى در نگه داشتن سقف دارد. به رئیس خاندان «دعامة القوم» مى‏گویند. در دعایى مى‏خوانیم: «اسئلک باسمک الذى دعمت به السماوات...» ذات مقدست را به آن نامى مى‏خوانم که با آن آسمان را نگهداشتى.(1) در روایات فراوانى نماز، روزه، زکوة، حج و ولایت «دعائم الاسلام» خوانده شده است.(2)
واژه اخیار
«اخیار» جمع خیر است مثل اشراف که جمع شریف است و اموات که جمع «میّت» است. خیر را چنین معنا کرده‏اند: «ما یرغب فیه الکلّ کالعقل والعدل والفضل والشى‏ء النافع و ضده الشّر»(3) خیر چیزى است که همه به آن تمایل دارند مانند خرد، عدالت، فضیلت، و هر چیز نافع و ضد آن شر است. ابوفارس لغت شناس اصیل عرب مى‏گوید: «الخیر اصله العطف والمیل ثم یحمل علیه فالخیر خلاف الشّر»(4)
اصل معناى خیر، گرایش و میل به چیزى است مشتقات این واژه از همین معنى گرفته شده است. در الفروق اللغویة آمده است خَیر به فتح خاء ضد شر است و خیر به کسر خاء به معنى کَرَم و جود است.(5)
خیر در قرآن
براى رسیدن به معناى واژه «دعائم‏الاخیار» باید واژه «خیر» را پى‏گیرى کنیم که قرآن و روایات چه چیزى را خیر مى‏نامند. واژه خیر در قرآن به همان معناى لغوى به کار رفته است و در مصادیقى استعمال شده است. به مال دنیا خیر گفته است «ان ترک خیراً...»(6) اگر متوفى مالى از خود باقى گذارده است، روشن است که مال دنیا مورد رغبت دنیائیان است.
به «حکمت» خیر گفته است «و من یؤتى الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً»(7)
به آن کس که حکمت داده شده «خیر فراوان» به او داده شده است، به برگزیدن و انتخاب اختیار گفته مى‏شود، چون معمولاً انسان چیز خوب و دلپسند را گزینش مى‏کند. در قرآن کریم پیامبران مدال «اخیار» را دارند «واذکر عبدنا ابراهیم واسحق و یعقوب اولى الایدى و الابصار انا اخلفناهم بخالصة ذکرى الدار و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار واذکر اسمعیل والیسع و ذا الکفل و کل من الاخیار»(8)
یاد آر بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را صاحبان دست‏هاى نیرومند و چشم‏هاى بینا، ما آن‏ها را با خلوص ویژه‏اى خالص کردیم و آن یادآورى سراى آخرت بود و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند و به یاد آر اسماعیل و الیسع و ذا الکفل که همه از نیکان بودند به این ترتیب «اخیار» را باید برخورداران‏از موهبت ویژه الهى معنا کرد که همان نبوت است و «خیر» را که انسان‏ها به آن موصوف مى‏شوند در این راستا معنا کرد. موهبت الهى همانند اصل وجود مراتب دارد، در بالاترین مرتبه‏اش نبوت، رسالت، امامت قرار دارد و در مراتب پائین‏تر هر گونه انس با ذات مقدّس ربوبى خیر است و واجد آن موصوف به «خیّر» است. گفتنى است واژه خیر در بیشتر موارد در قرآن اسم استعمال شده است و گاه در قالب اسم تفضیل به کار رفته است مانند «ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیراً منها او مثلها»(9)، ما آیه‏اى را نسخ نکرده یا آن را به تأخیر نمى‏اندازیم مگر آن که بهتر از آن یا مانند آن را مى‏آوریم.
در صورت تفضیل واژه خیر در اصل «اخیر» بوده که همزه آن به واسطه کثرت استعمال به خلاف قیاس حذف شده است.
مرحوم علاّمه طباطبایى (ره) معتقد است که واژه «خیر» صفت مشبهه است نه افعل تفضیل، اگر چنین بود، باید اوزان افعل تفضیل بر آن جارى مى‏شد همان گونه که «افضل»، «افاضل»، «فضلى‏» و «فضلیات» گفته مى‏شود در حالى که این اوزان در خیر جریان نمى‏یابد و اوزان خیر، خرء، خیره، اخیار و خیرات است همان گونه که شیخ و شیخه و اشیاخ و شیخات گفته مى‏شود. بنابراین باید خیر را صفت مشبهه دانست.(10)
ویژگى‏هاى اخیار در روایات
روایات فراوانى در باب «خیر» رسیده است. از آن جا که هدف تفسیر «دعائم‏الاخیار» است، فقط اشاره‏اى به ویژگى‏هاى «اخیار» از دیدگاه معصومین علیهم السلام مى‏نمائیم این ویژگى‏ها در روایات گاه تحت عنوان «خیرالناس» آمده است و گاه تحت عنوان «خیرالمؤمنین».
ویژگى‏هایى را که معصومین(ع) براى «اخیار» ذکر مى‏کنند بر دو بخش مى‏توان تقسیم کرد:
1 - ارتباط صمیمانه با خداوند:
«اخیار» ارتباط صمیمانه، عاشقانه با ذات مقدس ربوبى دارند. اهل اطاعت خداوند و حریم نگهدارى براى او هستند.
پیامبر اکرم در روز فتح مکه فرمود:
«... ألا و ان خیرکم عندالله واکرمکم علیه الیوم اتقاکم و اطوعکم له»(11) آگاه باشید بهترین شما نزد خداوند و گرامى‏ترین شما بر او امروز باتقواترین و مطیع‏ترین شما نسبت به خداوند مى‏باشند.
امام على(ع) فرمود: «خیر الناس اورعهم و شر الناس افجرهم»(12) بهترین مردم باورع‏ترین و بدترین مردم گناهکارترین آنها هستند.
ورع فوق تقوى است، تقوى ترک گناه است و ورع ترک مشتبه به گناه است.
«انس با قرآن» انس با خداوند است چون قرآن کریم جلوه ذات مقدس ربوبى است. بهترین‏ها آنانند که با این کتاب آسمانى به هر شکل انس داشته باشند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خیرکم من قرأ القرآن و اقرأه»(13) بهترین شما آن کس است که قرآن را بخواند و آن را آموزش دهد.
قرائت و اقراء در صدر اسلام تنها روخوانى قرآن نبوده است بلکه شامل آشنایى با مفاهیم قرآن و آموزش آنها هم مى‏شده است.
نیز حضرت فرمود: «خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه»(14) بهترین شما آن کس است که قرآن را یاد گرفته، آن را به دیگران بیاموزد.
از جلوه‏هاى ارتباط صمیمانه با خداوند رغبت به آخرت و دلبسته نشدن به دنیاست خوبان این چنین‏اند. پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«خیرکم ازهدکم فى الدّنیا و ارغبکم فى الآخرة»(15) بهترین شما کسانى اند که بى‏میل‏ترین به دنیا و با رغبت‏ترین به آخرت باشند آن کس که عاشق خداوند است، عاشق دین او نیز هست، شیفته آموزش معارف بلند آن است خوبان این ویژگى را دارند از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند بهترین مردم کیانند حضرت فرمود:
«افقههم فی دین الله...»(16)
آن کس که بیش از دیگران به آموزش دین مى‏پردازد.
و خلاصه بهترین‏ها آنانند که آن چنان خدایى عمل مى‏کنند که دیدن آنها انسان را به یاد خداوند مى‏اندازد. از پیامبراکرم(ص) پرسیدند چه همنشینى خوب است؟
حضرت فرمود: همنشینى که «من ذکرکم الله رؤیته» دیدنش شما را به یاد خدا بیاندازد، گفتارش بر علمتان بیفزاید و عملش شما را به یاد آخرت بیاندازد.(17)
این بخشى از ویژگى‏هاى اختیار از دیدگاه امامان است.
2 - رفتار شایسته با مردم
بخش دیگر ویژگى‏هاى خوبان رفتار شایسته با مردم است:
الف - رفتار شایسته با خانواده.
پیامبر(ص) فرمود: «خیرکم خیرکم لاهله و انا خیرکم لاهلى»(18) بهترین شما آنانند که بهترین رفتار را با خانواده داشته باشند و من بهترین شما در رفتار با خانواده‏ام یعنى بهترین رفتار را با خانواده‏ام دارم.
ب - خدمت رسانى به مردم. در چندین روایت بهترین‏ها کسانى معرفى شدند که خدمت‏رسان‏ترین هستند. مردى شرفیاب حضور پیامبر(ص) شد عرض کرد دوست دارم بهترین مردم باشم (چه کنم؟) حضرت فرمود: «خیرالناس من ینفع الناس فکن نافعاً لهم»(19) بهترین مردم کسى است که به مردم سود مى‏رساند سود رسان به مردم باش.
امیرمؤمنان (ع) فرمود: «خیر الناس من تحمّل مؤنة الناس»(20) بهترین مردم آن کس است که زحمت مردم را به دوش بکشد.
ج - اخلاق خوش. از ویژگى‏هاى خوبان در روایات اخلاق خوش معرفى شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ان خیارکم احسنکم اخلاقاً»(21) همانا بهترین شما آنانند که بهترین اخلاق را دارند.
د - جواب بدى را با خوبى دادن.
این ویژگى خوبان است که در قرآن هم به آن سفارش شده است.(22)
امام على(ع) فرمود:
«خیر الناس من اذا اُغضب حُلِمَ و ان ظُلم غُفِر و ان اسى الیه احسن»(23)
بهترین مردم آن کس است که وقتى او را به خشم آورند حلیمانه برخورد کند و اگر به او ستم شد، بگذرد و اگر به او بدى شد، خوبى کند.
امام صادق(ع) فرمود: بهترین بندگان خداوند آن کس است که 5 ویژگى داشته باشد:
1 - «اذا احسن استبشر» وقتى موفق به کار خوب مى‏شود خوشحال باشد که خداوند توفیقش داده است.
2 - «و اذا اساء استغفر» وقتى کار بد را مرتکب مى‏شود، استغفار کند.
3 - «و اذا اعطى شکر» کسى که به او خدمتى مى‏کند سپاسگزارش گردد.
4 - «و إذا ابتلى صبر» وقتى مبتلا به بلا مى‏شود صبر کند.
5 - «و اذا اُظلم غُفِر» وقتى به او ستم شد چشم‏پوشى کرده مى‏گذرد.(24)
اینها برخى از ویژگى‏هاى خوبان در عرصه اجتماع بود.(25)
الگوهاى علم و عمل‏
اینک با توجه به این که مفهوم «خیر» و «اخیار» روشن شد باید ببینیم که معناى «دعائم الاخیار» چیست؟
با تفسیرى که از خیر و اخیار داشتیم به نظر مى‏رسد که مراد از دعائم الاخیار این باشد که در دو عرصه الهى و مردمى خیر، شما الگو و جلودار و راهنمایید اگر همراهى با شما نباشد سقوط است، انحراف است، ضلالت است. اگر فضائل را تشبیه به یک خیمه و خانه نمائیم ستون اصلى آن امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین‏اند. باید شیوه ارتباط صمیمانه با خداوند را از سیره آنان آموخت، باید شیوه معاشرت الهى با مردم را از آنان فراگرفت زیرا که آنان معصوم‏اند و اسوه عملى مکتب هر آن چه مى‏گویند دستور خداست و هر آن چه مى‏کنند همان است که خداوند خواسته است. امام صادق(ع) فرمود: اگر ما نیز مانند دیگران با رأى و اجتهادمان فتوا مى‏دادیم هلاک مى‏شدیم. آنچه ما مى‏گوئیم اجتهاد نیست بلکه آثارى از رسول خداست که ریشه و پایه علم است و ما نسل به نسل آن را به ارث مى‏بریم و همان گونه که مردم طلا و نقره خود را براى نسل‏هاى بعد ذخیره مى‏کنند ما نیز این علوم و معارف را براى نسل‏هاى بعد ذخیره و حفظ مى‏کنیم.(26)
آنچه خوبان در عرصه معارف دارند از آنان است. خیمه معارف بلند در خانه اهل بیت زده شده، باید معارف اسلام ناب محمدى(ص) را از آنان آموخت:
در حدیث معروف و مسلّم پیامبر(ص) آمده است که حضرت فرمود: «أنا مدینة العلم و علىٌّ بابها».
من شهر علمم و على در آن (راه ورود به آن) شهر علم است.
به گفتار پیغمبرت راه جوى‏
دل از تیرگیها بدین آب شوى‏
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحى‏
خداوند امر و خداوندنهى‏
که من شهر علمم علیّم در است‏
درست این سخن قول پیغمبر است‏
گواهى دهم کاین سخن راز اوست‏
تو گوئى دو گوشم بر آواز اوست(27)
این حدیث را به جز عالمان و محدثان معتبر و بزرگ شیعه بیش از 140 تن از بزرگان و محدثان اهل سنت نیز نقل کرده‏اند.(28)
و آنان که در فهم معارف بلند پیشگامند بیش از دیگران بر این باورند که آنها «دعائم‏الاخیار» در فهم معارف بلند الهى‏اند. صدرالمتألهین شیرازى فیلسوف نام آور تشیّع مى‏گوید که سخت بپرهیز که در صدد دانستن حقایق احوال معادى جز از طریق خبر (ادله سمعى) و ایمان به غیب برآیى یعنى بخواهى آن حقایق را با عقل مغشوش و دلیل مخدوش خود دریابى که در این صورت مانند کور مادر زادى خواهى بود که بخواهد رنگها را با حسّ چشایى یا بویایى یا شنوایى یا بساوایى خویش درک کند و این عین انکار وجود رنگهاست.(29)
نیز همو در کتاب دیگر مى‏گوید: از آنچه گفتیم دانسته شد که وجود بهشت و دوزخ و دیگر احوال آخرت همان سان که توده عوام مى‏فهمند و تصور مى‏کنند حق است و مطابق واقعیت و واجب است اعتقاد داشتن به آن و هر کس یک چیز از آن همه را انکار کند پریشانگویى کرده (و سخن کفر گفته) و کارش تباه گشته است.(30)
آقا على حکیم متوفى (1307 قمرى) فیلسوف بزرگ شیعى مى‏گوید: طریق نجات آن است که انسان پس از اطلاع بر رؤس مسائل اعتقادیه، بناى خود را بر این بگذارد که هر یک از آنها که مطابق اعتقاد ائمه معصومین(ع) است معتقد باشد و هر یک مطابق نباشد منکر.(31)
این تنها نمونه اندکى از خضوع عالمان بلند معارفى در پیشگاه معارف بلند امامان است و این همان حقیقتى است که خود فرمودند که علم نافع در خانه آنهاست. امام‏صادق(ع) به یونس بن عبدالرحمن فرمود: «یا یونس اذا اردت العلم الصحیح فخذ عن اهل البیت فانا رویناه و اوتینا شرح الحکمة و فصل الخطاب انّ الله اصطفانا و آتانا ما لم یؤت احداً من العالمین».(32)
یونس! اگر در پى علم صحیح هستى از ما اهل بیت بگیر، علم صحیح به ما روایت شده و شرح حکمت و سخن آخر به ما داده شده است.
خداوند ما را برگزیده و چیزى به ما داده است که به احدى از جهانیان داده نشده است.
(در این باره به یارى خداوند در فرازهاى دیگر به تناسب سخن خواهیم گفت ان شاء الله).
این در عرصه علمى، در عرصه عملى هم آنها «دعائم الاخیار» هستند، باید مفهوم «خیر» را از آنها گرفت و مصداق خیر را هم در روش و سیره آنان دید. در عرصه ارتباط با خداوند، برخورد شایسته با مردم و... آنهایند که سرآمدند. آنها تجلّى مکارم الاخلاقند که بعثت پیامبر جهت تکمیل آن بوده است. پیامبر(ص) فرمود: «انّى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»(33) همانا من مبعوث شدم تا صفات عالى انسانى را تکمیل نمایم.
استوانه‏هاى مکتب
مى‏توان «دعائم الاخیار» را از زاویه‏اى دیگر نیز تفسیر کرد که در قرآن کریم «ایمان» مصداق خیر معرفى شده است مانند آیات: سوره انفال آیه‏23 و 70 و سوره هود آیه‏31 نیز اسلام مصداق خیر ذکر شده است در آیات سوره بقره آیه‏105 و با این مصادیق امامان سلام الله علیهم اجمعین استوانه‏هاى اصیل دین و مکتب‏اند.
و از زاویه‏اى دیگر مى‏توان گفت در جهان هستى هر چه «خیر» و «خیرات» را ذات مقدّس ربوبى تدارک دیده به برکت خاندان عصمت و طهارت امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین است.
پى‏نوشت‏ها: -
1 - مجمع البحرین، ج‏1، ص‏595، «واژه دَعَمَ».
2 - وسائل الشیعه، ج‏1، ص‏25 (چاپ آل البیت).
3 - مفردات راغب، ص‏300 (تحقیق صفوان عدنان).
4 - مقائیس اللغة ص‏318 «خیر» (چاپ یک جلدى).
5 - الفروق اللغویة، ص‏95.
6 - سوره بقره، آیه‏180.
7 - سوره بقره آیه‏269.
8 - سوره ص، آیه‏46 تا 48.
9 - سوره بقره، آیه‏106.
10 - تفسیر المیزان، ج‏3، ص‏133.
11 - بحارالانوار، ج‏73، ص‏293.
12 - غرر الحکم، حدیث‏5015.
13 - کنزالعمال، ج‏1، ص‏525.
14 - سنن ابن ماجه، ج‏1، ص‏77، امالى شیخ طوسى، ص‏357، (با مختصر تفاوت).
15 - کنزالعمال، ج‏3، ص‏192.
16 - مسند احمد، ج‏10، ص‏402.
17 - اصول کافى، ج‏1، ص‏39.
18 - من لایحضره الفقیه، ج‏3، ص‏555.
19 - کنزالعمال، ج‏16، ص‏128.
20 - غرر الحکم، حدیث‏5002.
21 - بحارالانوار، ج‏16، ص‏237.
22 - سوره مؤمنون، آیه‏96.
23 - غرر الحکم، حدیث‏5000.
24 - بحارالانوار، ج‏78، ص‏206.
25 - در رابطه با روایات خیر مراجعه کنید به کتاب الخیر والبرکة فى الکتاب والسنة تألیف محمدى رى شهرى.
26 - بصائر الدرجات، ص‏319.
27 - از فردوسى.
28 - الغدیر، ج‏6، ص‏61 تا ص‏77.
29 - تفسیر سوره یس ص‏151.
30 - المبدء والمعاد، صص‏413 و 414.
31 - بدائع الحکم، ص‏278.
32 - بحارالانوار، ج‏26، ص‏158.

تبلیغات