آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

تا به حال فرازهایى از زیارت جامعه کبیره شرح دادیم. اینک به شرح بخش هاى دیگرى از آن مى پردازیم:
قله هاى حلم و بردبارى
((منتهى الحلم; قله هاى بردبارى)) است.
((منتهى)) به معناى اوج و قله است. در کتاب مجمع البحرین آمده: ((انتهى الامر: بلغ نهایته و هى اقصى ما یمکن ان یبلغه)).(1) فلان امر به انتها رسید, یعنى به بالاترین درجه ممکن رسید.
((حلم)) به معناى کنترل نفس و جلوگیرى از طغیان غضب است. راغب در مفردات مى گوید: ((حلم به معناى خویشتن دارى, هنگام هیجان و غضب است. از آن جا که این حالت از عقل و خرد ناشى مى شود, به معناى عقل و خرد نیز به کار رفته است.))(2)
بر همین اساس ابن منظور در ((لسان العرب)) آن را به ((الاناه والعقل)) معنا نموده است.(3)
طریحى واژه حلم را در ((مجمع البحرین)) چنین معنا کرده است: ((الحلیم الذى لم یعاجل بالعقوبه;(4) حلیم کسى است که در عقوبت عجله نمى کند.
حلم در قرآن
((حلم)) از ویژگى هاى انسان هاى وارسته, صالحان و انبیاى الهى است. خداوند برخى از پیامبرانش را با آن ستوده است:
((ان ابراهیم لحلیم اواه منیب;(5) همانا ابراهیم بردبار, دلسوز و بازگشت کننده به سوى خدا بود.))
((اواه)) به معناى مهربان و رحیم است.
توصیف حضرت ابراهیم به این دو وصف گویاى آن است که این دو, رابطه نزدیکى با هم دارند. بنابراین, فرو بردن غضب و حلم و دلسوزى; حتى درباره مجرمان و تلاش براى نجات آنها جزء صفات برجسته برگزیدگان خداوند در جهان هستى است.
خداوند در آیات دیگر, خوبان را به وصف ((حلم)) مى ستاید, ((والذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش و اذا ما غضبوا هم یغفرون;(6) کسانى که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مى ورزند و هنگامى که خشمگین مى شوند خشم خود را فرو مى برند.))
لذا طبق این آیه, آنها نیز غضب ناک و خشمگین مى شوند, چرا که خشم هنگام بروز ناملایمات و سختى ها یک امر طبیعى است, اما آنها بر غضب خویش مسلط اند و واکنشى انجام نمى دهند. البته گاهى همین خشم و غضب, سازنده و حیاتى است; مثلا خشمى که در برابر دشمن متجاوزى که در تدارک حمله به مسلمین است.
یکى دیگر از ویژگى هاى ((عبادالرحمن)) ـ در قرآن کریم ـ آن است که: ((و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما;(7) هنگامى که جاهلان آن ها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند) به آنها سلام مى کنند (و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى گذرند).))
در حدیثى که در تفسیر این آیه وارد شده آمده است که: روزى پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: عده اى از امت من هستند که من آنها را دوست دارم و آنها نیز مرا دوست دارند, اما هنوز به وجود نیامده اند, گویا ایشان را مى بینم.
(سپس پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) بخشى از اوصاف برجسته آنها را شمرد تا به این جا رسید) و به صفت صبر و حلم آراسته باشند و در مسیر مروت و مدارا سلوک کنند. شخصى عرض کرد: یا رسول الله! با غلامان خود رفق و مدارا مى کنند؟ حضرت فرمود: نه, آنها غلام ندارند و خودشان کارهاى خویش را انجام مى دهند, بلکه با جاهلان و سفیهان مدارا مى نمایند, سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.(8)
((حلم در روایات))
از امام حسن(علیه السلام) پرسیدند: حلم چیست؟ فرمود: ((کظم الغیظ و ملک النفس;(9) فرو بردن غضب و تسلط بر نفس.))
از دیدگاه اهل بیت, حلمى که همراه با قدرت باشد, داراى ارزش والاى اخلاقى است, نه حلمى که از موضع ضعف و ناتوانى است!
حضرت على(علیه السلام) فرمود:
((لیس الحلیم من عجز فهجم و اذا قدر انتقم انما الحلیم من اذا قدر عفى;(10) حلیم کسى نیست که به خاطر عجز و ناتوانى ساکت شود و اقدام به کارى نکند, و به هنگام توانایى انتقام بگیرد, بلکه حلیم کسى است که هنگام توانایى ببخشد.)) و نیز فرمود: ((اشجع الناس من غلب الجهل بالحلم;(11) شجاع ترین مردم کسى است که با نیروى حلم بر جهل غالب آید.)) هم چنین فرمود: ((اقوى الناس من قوى على غضبه بحلمه;(12) قوىترین مردم کسى است که با نیروى حلمش بر غضبش چیره گردد.))
در نگاه اهل بیت این فضیلت همراه با بالاترین پاداش هاست. و از پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم)روایت شده است که فرمود: ((ان المومن لیدرک بالحلم واللین درجه العابد المتهجد;(13) مومن با حلم و نرمى اش به مقام عبادت کننده شب زنده دار مى رسد.))
نیز فرمود: ((من کظم غیظا و هو قادر على انفاذه و حلم عنه اعطاه الله اجر شهید;(14) کسى که خشم خود را فرو برد, در حالى که قدرت بر انجام آن کار دارد و بردبارى پیشه کند, خداوند اجر شهید را به او عنایت مى کند.))
از دیدگاه اهل بیت ((حلم)) تإثیر فراوانى در مسائل و فرهنگ اجتماعى انسان دارد.
حضرت على(علیه السلام) فرمود: ((من حلم ساد;(15) هر کس حلم پیشه کند, بزرگ و سرور مى شود.)) نیز فرمود: ((ان اول عوض الحلیم من خصلته ان الناس کلهم اعوانه على خصمه;(16) نخستین نتیجه اى که شخص بردبار مى گیرد این است که مردم به یارى او در مقابل دشمنش برمى خیزند.))
امامان نمونه هاى عالى حلم
سیره عملى و رفتارى امامان معصوم, تفسیر واقعى ((حلم)) است. در ذیل به چند نمونه از آن اشاره مى کنیم:
1. مرد شامى کینه اى با امام مجتبى(علیه السلام) در راهى برخورد مى کند و به او ناسزا مى گوید. حضرت به تمام سخنان او گوش داد و سپس فرمود:
((إیها الشیخ اظنک غریبا و لعلک شبهت... و ان کنت جائعا اشبعناک و ان کنت عریانا کسوناک و ان کنت محتاجا اغنیناک و ان کنت طریدا آویناک و ان کان لک حاجه قضینالک, فلو حرکت رحلک الینا و کنت ضیفاالى وقت ارتحالک کان اعود علیک لان لنا موصفا رحبا و جاها عریضا و مالا کثیرا; اى مرد! گمان مى کنم غریبى و مرا اشتباه گرفته اى!! اگر از ما طلب رضایت کنى از تو راضى خواهیم شد, اگر از ما چیزى بخواهى به تو مى دهیم, اگر از ما راهنمایى بخواهى تو را راهنمایى مى کنیم, اگر از ما کمک بخواهى, به تو کمک مى کنیم, اگر گرسنه هستى تو را سیر مى کنیم, اگر برهنه هستى تو را مى پوشانیم, اگر فقیر و محتاج هستى تو را بى نیاز مى کنیم, اگر رانده شده اى پناهت مى دهیم و اگر حاجتى دارى برآورده مى کنیم. سپس اگر به سوى ما آیى و تا وقت رفتن میهمان ما باشى به نفع توست, زیرا منزل ما وسیع و عریض و مال ما بسیار است.))
شنیدن این جملات آن چنان انقلاب روحى اى در شامى ایجاد کرد که به گریه افتاد و گفت:
((إشهد انک خلیفه الله فى إرضه الله إعلم حیث یجعل رسالته و کنت إنت و إبوک إبغض خلق الله الى و الان إنت إحب خلق الله الى; شهادت مى دهم که تو خلیفه خدا در زمین هستى, خداوند مى داند که کجا رسالتش را قرار دهد. پیش از این رفتار, تو و پدرت مبغوض ترین مردم در چشم من بودید, ولى حالا محبوب ترین مردم نزد من هستید.
سپس به سمت خانه حضرت حرکت کرد و در منزل ایشان اقامت گزید و تا هنگام بازگشت میهمان آن حضرت بود. البته در حالى مدینه را ترک کرد که در زمره محبین اهل بیت عصمت و طهارت قرار داشت.(17)
2. کنیزى براى امام سجاد(علیه السلام) آب مى ریخت که ناگهان ظرف آب از دستش رها شد و به صورت حضرت خورد و چهره آن حضرت را مجروح کرد. در این جا امام به نشانه اعتراض سر مبارکش را بلند کرد, کنیز بى درنگ گفت: ((والکاظمین الغیظ)), امام (علیه السلام) فرمود: خشم خود را فرو خوردم. سپس کنیز گفت: ((والعافین عن الناس)), امام(علیه السلام) فرمود: خدا هم از تو بگذرد. کنیز ادامه داد: ((والله یحب المحسنین)), امام(علیه السلام) فرمود: برو که در راه خدا آزادت کردم.))(18)
3. روزى حضرت صادق(علیه السلام) خدمت کارش را به دنبال کارى فرستاده بود, ولى او تإخیر کرد. خود امام به دنبال او رفت, دید در گوشه اى (بر اثر گرما) خوابیده است. امام بالاى سر او نشست و مدتى او را باد زد تا آسوده بخوابد. وقتى بیدار شد, امام (علیه السلام) با لحنى آرام و دلنشین و همراه با عاطفه فرمود: ((یا فلان, والله ما ذاک لک تنام اللیل والنهار لک اللیل و لنا منک النهار;(19) فلانى به خدا قسم این کار درستى نیست که هم شب بخوابى و هم روز! شب را بخواب و روز را براى ما بگذار!
پیامد حلم
هرگاه به وسیله حق, باطل را دفع کردیم, با حلم و مدارا جهل و خشونت را و با نیکى و گذشت, بدىها را جبران نمودیم, طوفانى در وجود مخالفان ایجاد مى شود که تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته و بیدار مى شوند, شرمنده مى گردند و به اشتباه خود پى مى برند, تمام این ویژگى ها در سایه ((حلم)) و بردبارى است, چرا که روش انتقام جویانه, موجب خشم و لجاجت مى گردد و دشمنى ها گسترش مى یابد.
از آن جا که چنین برخوردى با مخالفان, کار ساده اى نیست و رسیدن به چنین مقامى نیاز به خودسازى دقیق اخلاقى دارد, توجه به این آیه ضرورى است که خداوند مى فرماید:
((وما یلقاها الا الذین صبروا وما یلقاها الا ذو حظ عظیم;(20) اما به این مرحله جز کسانى که داراى صبر و استقامتند نمى رسند و جز کسانى که بهره عظیمى از ایمان و تقوا دارند به آن نائل نمى گردند.))
مصداق بارز ((صبروا)) و ((ذو حظ عظیم)) در آیه فوق, امامان بزرگوار شیعه هستند. آنها با تإسى به پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) در نهایت اقتدار, گذشت و حلم را پیشه کردند و از مخالفان ناآگاه گذشتند, و حقوق خود را نادیده گرفتند.
حلم ناپسند
البته واضح است که این سیره و منش تا جایى فضیلت محسوب مى شود که سبب سوء استفاده دشمن نشود, زیرا همیشه اقلیتى هستند که از این روش سوء استفاده مى کنند, لذا تا برخورد قانونى و قاطع با آنها نشود, به خود نمىآیند و هم چنان به راه غلط خود ادامه مى دهند; همان طور که خدا مى فرماید:
((اشدإ على الکفار رحمإ بینهم)).
بنابراین امامان معصوم(علیهم السلام) هم علاوه بر بردبارىهاى فراوانى که نسبت به افراد خطاکار داشتند و از آنها چشم پوشى مى کردند, در بعضى موارد واکنش نشان داده و گنه کاران را به جزاى خود مى رساندند. نمونه بارز گذشت و بردبارى آنها, حضرت على(علیه السلام) در برخورد با قاتل خویش است:
به جز از على که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
آرى, همین امام, شدیدترین برخورد را بامخالفین و دشمنانى مانند ناکثین, قاسطین و مارقین دارد.
# # #
چرا در این زیارت از امامان تعبیر به ((حلمإ)) نشد, بلکه تعبیر به ((منتهى الحلم)) گردید؟
پاسخش این است که اهل بیت (علیهم السلام) مصداق بارز ((تخلقوا باخلاق الله)) هستند, یعنى به اخلاق نیک الهى آراسته شده اند. از آن جا که خالق هستى خود ((منتهى الحلم)) است, یعنى نه تنها از جرم گنه کاران مى گذرد,(21) بلکه برکات زمین و آسمان را بر توبه کاران نازل کرده,(22) و گناه آنها را تبدیل به حسنه مى نماید;(23) حتى به فرشتگان مإمور آنها امر مى کند که گناهان او را فراموش و از زمین مى خواهد که زشتى هاى آنها را مستور دارد.
به گونه اى که روز قیامت هنگامى که در صحنه رستاخیز حضور مى یابند هیچ کس و هیچ چیز ضد آنها گواهى نخواهد داد.(24)
امامان هم که خلق ((حلم)) را از خالق خود گرفته اند همانند ذات مقدس ربوبى بر قله حلم نشسته اند. منتها ((حلم)) خداوند بى نهایت و ذاتى است, اما حلم امامان معصوم, محدود و عرضى است.
نتیجه:
امید که بتوانیم با الهام از سیره امامان معصوم, این فضیلت بزرگ را کسب کرده و به ارزش والاى ((حلم)) آراسته گردیم و خود را به خلق و خوى آنها نزدیک سازیم; چنان که پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) مى فرماید:
((إلا إخبرکم باشبهکم بى اخلاقا قالوا بلى یا رسول الله فقال احسنکم اخلاقا و اعظمکم حلما وابرکم بقرابته و اشدکم انصافا من نفسه فى الغضب والرضا;(25) آیا به شما خبر دهم که کدام یک از شما ـ از جهت اخلاق ـ به من شبیه ترید؟ عرض کردند: آرى اى رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم)!
فرمود: آن کس که از همه خوش خوتر, بردبارتر و نیکوکارتر نسبت به خویشاوندانش و با انصاف تر از همه در حال خشم و خشنودى باشد.))
امام باقر(علیه السلام) نیز از امام سجاد نقل کرده است که فرمود: ((اذا لیعجبنى الرجل ان یدرکه حلمه عند غضبه;(26) من لذت مى برم از انسانى که حلم و بردباریش, هنگام خشم, سراغ او مىآید (و او را از چنگال خطر رهایى مى بخشد.))(27)
پى نوشت ها:
1. مجمع البحرین, ج1, ص426.
2. مفردات راغب, کلمه ((حلم)).
3. لسان العرب, ج12, ص146, واژه ((حلم)).
4. مجمع البحرین, ج6, ص48.
5. سوره هود, 75.
6. سوره شورى, آیه37.
7. فرقان, 62.
8. تفسیر منهج الصادقین, ج6, ص417 و اخلاق در قرآن, ج3, ص383, و ص384.
9. بحارالانوار, ج75, ص102.
10. غرر الحکم, حدیث7529.
11. شرح فارسى غرر, ج2, ص450.
12. همان, ص435.
13. مستدرک الوسائل, ج11, ص288 (کتاب الجهاد).
14. جامع الاحادیث, ج13, ص479.
15. بحارالانوار, ج74, ص208, ح1.
16. غرر الحکم, ج2, ص66.
17. بحارالانوار, ج43, ص344.
18. امالى شیخ صدوق, ص201.
19. اصول کافى, ج2, ص112, ح3 و7.
20. سوره فصلت, 35.
21. سوره تحریم, 8.
22. نوح, 10 تا 12.
23. فرقان, 70.
24. اصول کافى, ج2, ص430, باب التوبه, ح1.
25. بحارالانوار, ج74, ص152.
26. اصول کافى, ج2, ص112.
27. درباره بحث حلم:
الف ـ از نگاه قرآنى, ر. ک اخلاق در قرآن, ج3, ص377 تا 408.
ب ـ از نگاه روایات, ر. ک میزان الحکمه, ج2, ص686 تا 690 (چاپ 9 جلدى انتشارات دارالحدیث سال طبع 1416 هـ.ق.
ج ـ از نگاه اخلاقى, ر. ک جامع السعادات, ج1, ص295.

تبلیغات