آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

در سلسله مقالات ((در آستان امامان)) پیرامون امام شناسى بر اساس مکتب اهل بیت(علیهم السلام) با الهام از زیارت بلند جامعه سخن مى گفتیم. از ویژگى هایى که امامان(علیهم السلام) را در این زیارت با آن مى ستاییم آن است که این انوار تابناک الهى گنجینه هاى علم اند (خزان العلم). در این مقاله پیرامون این ویژگى بحث خواهیم کرد.
خزان العلم
از ویژگى هاى برجسته امامان در زیارت هاى گوناگون و کلمات خود معصومین(ع) آن است که آنان ((خزان العلم))اند.
((خزان)) بر وزن رمان جمع خازن به معناى گنجینه دار است. معناى عمومى ((علم)) نیز آگاهى است, لیکن باید دانست که این علمى که امامان ((خزینه دار)) آنند چه علمى است.
مناسب است پیش از بیان تفسیر این علم, بخشى از روایاتى که این ویژگى را براى امامان (علیهم السلام) ذکر کرده, بیاوریم:
1 ـ امام باقر(ع) فرموده: ((نحن خزان علم الله و نحن تراجمه وحى الله;(1) ما خزانه دارعلم خداییم, ما مترجمان وحى الهى هستیم.))
2ـ امام صادق(علیه السلام) نیز فرموده: ((نحن شجره العلم و نحن اهل بیت النبى(صلى الله علیه و آله و سلم) و فى دارنا مهبط جبرئیل و نحن خزان علم الله و نحن معادن وحى الله و من تبعنا نجى و من تخلف عنا هلک حقا على الله عزوجل;(2) ما درخت دانشیم و ما اهل بیت پیامبریم, خانه ما محل فرود جبرئیل بوده است. ما گنجینه داران علوم خداوندیم, ما معدن هاى وحى خداوندیم, هر کس از ما تبعیت کند, نجات مى یابد و هر کس از ((امر)) ما تخلف کند نابود مى شود. این سنت خداوندى است)).
3ـ امام سجاد(علیه السلام) هم فرموده: ((ما ینقم الناس منا فنحن والله شجره النبوه و بیت الرحمه و معدن العلم و مختلف الملائکه;(3) چرا مردم فضیلت ما را انکار مى کنند؟ به خدا قسم, ما از درخت نبوتیم, خانه رحمت و کانون علم و محل آمد و رفت فرشتگانیم.))
این تنها نمونه اى از دهها روایتى است که به این مضمون از اهل بیت(علیهم السلام) رسیده است. بنابراین ((علم)) در این روایات به طور مطلق و بدون هیچ قیدى ذکر شده است. لذا باید این جمله را با توجه به اطلاق آن تفسیر کرد.
علم خداوند
بى تردید, ذات مقدس ربوبى, عالم على الاطلاق جهان هستى است, او از نهان و آشکار با خبر است و علم ذات مقدسش علم حضورى است. علم حضورى عبارت است از: حضور معلوم نزد عالم, همانند علم انسان به خودش و علم ذات مقدس ربوبى به موجودات. بنابراین گنجینه علوم جهان هستى است.
انواع علم غیب
در روایتى از امام باقر(علیه السلام) دو گونه علم براى ذات مقدس خداوند ذکر شده است:
((ان لله تعالى علما خاصا و علما عاما; خداوند دو نوع علم دارد: یکى علم مخصوص و علم عام.
((فاما العلم الخاص فالعلم الذى لم یطلع علیه ملائکته المقربین و انبیائه المرسلین; علم خاص او علمى است که حتى ملائکه مقرب درگاهش و انبیإ ـ که فرستاده او به سوى بندگانند ـ از آن بى اطلاع اند.))
((و اما علمه العام فانه علمه الذى اطلع علیه ملائکته المقربین و ابنیائه المرسلین و قد وقع الینا من رسول الله(صلى الله علیه و آله و سلم); اما علم عامش همان علمى است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع اند و همان علم از ناحیه پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) به ما رسیده است.))(4)
آیاتى که بر اختصاص حصر عالم غیب به خداوند دلالت دارند بیانگر علم خاص اند; مثلا :
1. ((و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو;(5) و خزانه هاى غیب نزد اوست و جز او کسى نمى داند.))
2. ((قل لا یعلم من فى السموات والارض الغیب الا الله;(6) بگو آنان که در آسمان ها و زمین اند غیب را نمى دانند, جز خدا.))
3. ((قل انما العلم عندالله...;(7) بگو همانا علم نزد خداوند است.))
4. ((فقل انما الغیب لله;(8) پس بگو آگاهى از غیب اختصاص به خداوند دارد.))
و آیات دیگرى که در این مورداند.(9)
علاوه بر آن که این آیات مى تواند اشاره به همان علم خاص باشد, بر حصر علم غیب ـ اصاله و ذاتا ـ به خداوند دلالت دارند, مالک حقیقى اوست و او به هر کس که بخواهد تعلیم مى دهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالکیت و سلطنت او خارج نمى شود, بلکه هرگاه بخواهد از صاحب آن باز مى ستاند.
نوع دوم ـ که در مقابل علم اختصاصى است ـ علمى است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت مى کند:
((عالم الغیب فلایظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول;(10) خداوند به غیب آگاه است و احدى را, جز کسانى که مى پسندد از پیامبران بر غیب خود اطلاع نمى دهد. ))
در آیه دیگر آمده: ((و ما کان الله لیطلعکم على الغیب ولکن الله یجتبى من رسله من یشإ;(11) همواره خداوند شما را به غیب آگاه نمى ساخته ولى از پیامبران کسانى را که بخواهد انتخاب مى کند.))
براین اساس است که پذیرش آگاهى معصومان از غیب به اذن خداوند از بدیهى ترین و مستدل ترین عقائد پیروان اهل بیت است.
نمونه عینى این علم غیب, آگاهى هاى پیامبران و امامان(علیهم السلام) از غیب است به عنوان نمونه:
الف ـ پیشگویى حضرت نوح از این که امتش دیگر هدایت نشده و اگر بمانند فاجر و کافر مى پرورند.(12)
ب ـ آگاهى حضرت ابراهیم از ملکوت آسمان ها و زمین.(13)
ج ـ اطلاع حضرت یعقوب از آینده یوسف.(14)
د ـ آگاهى حضرت یوسف از آینده هم بندىهاى خود در زندان.(15)
هـ ـ پیشگویى حضرت صالح که در صورت پى کردن ناقه, بیشتر از سه روز زنده نخواهند ماند.(16)
و ـ آگاهى حضرت سلیمان از نطق حیوانات که از مصادیق بارز علم غیب است.
ز ـ اطلاع حضرت عیسى از آنچه خورده اند و در خانه ذخیره نموده اند.(17)
ح ـ خبرهاى غیبى و پیشگویى هاى آینده که به زبان پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) بیان شده است(18) , مانند:
1. انسان ها قادر نیستند تا همانند قرآن بیاورند.(19)
2. غلبه رومیان بر ایران باستانى.(20)
3. خداوند پیامبرش را حفظ خواهد کرد.(21)
4. اخبار از تحرکات و شیطنت هاى منافقان.(22)
5. قرآن تحریف نخواهد شد.(23)
6. اسلام سرانجام دین حاکم بر جهان خواهد گشت(24) و موارد دیگر.(25)
اینها نمونه هایى از آگاهى هاى غیبى اى است که قرآن کریم نسبت به پیامبران ذکر مى کند.
البته اخبار عینى پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) و امامان بسیار فراوان است که در این زمینه سه جلد کتاب با عنوان ((الاحادیث الغیبیه))(26) نوشته شده است.
تفسیر خزان العلم
با این ترتیب, تفسیر ((خزان العلم)) روشن شد. بنابراین, که امامان خزینه دار علم ذات مقدس ربوبى اند. لذا خدواند کلید علم غیب (به استثناى علم اختصاصى) را به دست اهل بیت (علیهم السلام) داده است. بنابراین نیازى نیست که این علم را به علومى که در کتب الهیه بر زبان انبیا جارى شده یا حتى تنها به علومى که در شب قدر بر آن ها نازل مى شود. لیکن چند نکته قابل تذکر است:

1. آگاهى انتخابى: این آگاهى, انتخابى و اختیارى است, یعنى هرگاه اراده کنند آگاه مى شوند.
امام صادق(علیه السلام) در این باره مى فرماید: ((ان الامام اذا شإ ان یعلم علم;(27) امام هرگاه بخواهد بداند, مى داند.))
در روایت دیگرى آمده است که عمار ساباطى گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: عن الامام یعلم الغیب; آیا امام علم غیب دارد؟
حضرت فرمود: نه; ((ولکن اذا اراد ان یعلم الشىء اعلمه الله ذلک;(28) لیکن وقتى اراده کرد چیزى را بداند خداوند از آن آگاهش مى سازد.))
به این ترتیب به این سوال هم پاسخ داده مى شود که آیا امیرمومنان على (علیه السلام) در ((لیله المبیت)) مى دانست که زنده مى ماند یا نه؟ یعنى نمى خواست بداند وگرنه قطعا مى دانست! او جاى پیامبر خوابید تا جانش را فداى پیامبر کند و تنها سوالى که از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) پرسید این بود که آیا شما سالم مى مانید یا نه؟ که پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) هم فرمود: آرى.(29)
البته پاسخ هاى دیگرى هم براى این سوال وجود دارد که در جاى خود ذکر شده است.

2. علم افاضى: وقتى پذیرفتیم که این علم, مستقل نیست, بلکه باید از ناحیه ذات مقدسش افاضه گردد, چه بسا در موردى خداوند صلاح نداند که این علم را به پیامبرى عنایت کند; مثلا از سویى مى بینیم که حضرت یعقوب آن قدر در فراق یوسف گریه مى کند که قرآن مى گوید: ((و ابیضت عیناه من الحزن;(30) دو چشمان او از اندوه سفید شد. )) بى تردید اگر حضرت یعقوب از سرنوشت فرزندش مطلع بود آن قدر گریه نمى کرد. از سوى دیگر مى بینیم که از فاصله چند صد کیلومترى بوى یوسف به مشامش مى رسد: ((انى لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون;(31) من بوى یوسف را احساس مى کنم اگر مرا به نادانى و کم عقلى نسبت ندهید.))
چه بسا خداوند براى رشد و ارتقإ معنوى حضرت یعقوب صلاح ندید که او را از سرنوشت فرزندش مطلع سازد.
ولى در پایان ماجرا, این علم را به او عنایت کرد.
گهى بر طارم اعلا نشینم
گهى من زیر پاى خود نبینم
3. علم غیب در خدمت هدایت انسان ها:
از سیره پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) و امامان(علیهم السلام) استفاده مى شود که از امکانات خدادادى ـ چه علم غیب و چه ولایت تکوینى و... ـ در مسیر هدایت انسان ها استفاده کرده اند, یعنى اگر در موردى مى دیدند که استفاده از این امکانات, سبب هدایت گرى مى شود از آن بهره مى گرفتند, اما هیچ گاه از آن استفاده شخصى نکردند. سختى, زندان و شهادت را به جان خریدند و از قدرت هاى الهى خود استفاده نکردند تا دیگران هدایت شوند.
در حادثه جانگداز عاشورا اگر سیدالشهدإ اراده مى کرد به اذن خداوند آب زیر پاى حضرت مى جوشید! ولى او نخواست از قدرت الهى اش استفاده کند:
((بودند دیو و دد همه سیراب و مى مکید
خاتم زقحط آب سلیمان کربلا!))
پیامبران و امامان نیز همانند دیگران زندگى مى کردند. به فرمایش امام صادق(علیه السلام): ((یصح و یمرض)), امام صحت مى یابد و مریض مى شود و ((یإکل و یشرب)), مى خورد و مى نوشد... و ((و یفرح و یحزن)), شادان و غمگین مى شود و ((و یضحک و یبکى)), مى خندد و گریه مى کند.(32) چنان که قرآن در مورد پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) فرموده: ((قل انما إنا بشر مثلکم...;(33) بگو من نیز بشرى همانند شما هستم.))
تذکر سه نکته فوق به این خاطر است که شناخت امامان, بسیار مهم و حساس است که باید به شدت مراقب دو خطر بود: یکى غلو که امامان را در حد خدایى یا پیامبرى قرار ندهیم و دوم عدم شناخت و آگاهى از شخصیت واقعى امامان.
بنابراین آنها بشرند, اما نه بشر معمولى, بلکه برگزیده و منتخب حضرت حق!
در جهانى همه شور و همه شر
ها على بشر کیف بشر(34)
امید است که خداوند توفیق معرفت شایسته امامان(علیهم السلام) به همه ما عنایت فرماید. آمین یا رب العالمین.
پى نوشت ها:
1. اصول کافى, ج1 ص192, ح3.
2. امالى صدوق, ص252.
3. اصول کافى, ج1, ص221, ح1.
4. التوحید, ص138, ح14.
5. انعام, 59.
6. نمل, 65.
7. احقاف, 23.
8. یونس, 20.
9. در رابطه با علم غیب خداوند ونیز علم غیب پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) و امامان ر.ک معالم النبوه فى القرآن الکریم (جلد سوم مفاهیم القرآن)
10. سوره ص, آیه26.
11. آل عمران, 179.
12. نوح, 28 ـ 27.
13. انعام, 75.
14. یوسف آیات 6 ـ 4.
15. همانص 41 ـ 36.
16. هود, آیات 65 ـ 64.
17. نمل, 16, 18 ـ 19.
18. آل عمران, 49.
19. تحریم13.
20. بقره 24 ـ ;23 اسرإ 88.
21. روم, آیات 6 ـ 1.
22. مائده, 67.
23. توبه, 83 و 42 و ;95 فتح 11 و 15 و...
24. حجر, 9.
25. توبه 32 و ;33 صف 8 و 9.
26. در این زمینه ر. ک مفاهیم القرآن ج3 (معالم النبوه فى القرآن الکریم) از ص387 تا 428.
27. اصول کافى, ج1, ص258.
28. همان.
29. ر.ک موسوعه الامام امیرالمومنین على بن ابى طالب (علیه السلام).
30. یوسف, 84.
31. همان, 94.
32. الخصال, ص528.
33. کهف, 110.
34. در رابطه با علوم اهل بیت(علیه السلام) ر. ک اهل البیت فى الکتاب والسنه, ((القسم الرابع علم اهل البیت)) از ص 231ـ177.

تبلیغات