در سایه سار معارف حسینى علیه السلام
آرشیو
چکیده
متن
ضرورت احیاى معارف حسینى (ع)
قال رسول الله (صلى الله علیه وآله)
((من احب ان ینظر الى احب اهل الارض الى اهل السمإ فلینظر الى الحسین)).(1)
ترجمه: کسى که دوست دارد به محبوبترین اهل زمین در پیش اهل آسمان نگاه کند به حسین (ع) نظر نماید.
نام قدسى حضرت سیدالشهدإ اباعبدالله الحسین (ع), همیشه در ذهن و اندیشه هر آزاد منشى تداعى بخش مفاهیم والایى همچون آزادگى, شجاعت, ایثار, انصاف, بیدارى, خلوص و از همه مهمتر عشق و محبت کامل آن امام به ساحت خداوند متعال است و همواره در طول چهارده قرن ذکر ((یا حسین(ع))) اسوه و تندیس عارفانه عاشقان ساحت ربوبى و بیدارگر عالمان ربانى بوده و تسلى بخش جان خسته مظلومان جهان از سیطره ظلم و فساد پذیرى بر تار وپود هستى امروزین است.
در حدیثى که از لسان مبارک حضرت محمد(ص) در راستاى معرفى شخصیت ممتاز و یگانه سبط بزرگوار خود صادر شده, از وجود نورانى و قدسى سیدالشهدإ (ع) به ((امام عزت و افتخار)) تعبیر شده بعد آنکه همو را چراغ هدایت و کشتى نجات امت خویش معرفى کرده است, آنجا که مى فرماید:
((ان الحسین بن على (ع)... امام خیر و یمن و عز و فخر))(2) یعنى حسین (ع) پیشواى خیر و خجستگى و ((امام عزت و افتخار)) است.
راستى که فرهنگ غنى معارف حسینى (ع) در تمام ابعاد خود, مایه خیر و سعادت و عزت و افتخار ره پویان آن امام همام و سرور انام مى باشد, آنچنانکه قیام عاشورایى او ((بیدارگر تاریخ)) و بت شکن جمود و خمود جامعه اسلام نماى سال 60 و 61 هجرى قمرى بود, معارف این معدن هدایت و کشتى نجات امت محمد(ص) توانایى آن را دارد که در صورت درک صحیح و تبیین و تبلیغ آگاهانه آن ـ به مانند تبلیغ امام سجاد (ع) و زینب کبرى(س) بعد از واقعه عاشورا ـ پایه هاى کفر و الحادپذیرى امروزین را حتى در مرکز کفر, ریشه کن سازد و عزت و افتخارى حسینى که ریشه در فرهنگ وحیانى قرآن دارد به بار آورد که ((و لله العزه و لرسوله و للمومنین و لکن المنافقین لایعلمون))(3) و این امر جز با رجعت علمى و عملى به مکتب آن ((هادى والاگهر)) میسور نخواهد بود, چرا که به فرموده سلطان سخن على (ع) ((العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل والعلم یهتف بالعمل فان اجابه و الا ارتحل عنه))(4) یعنى دانش و عمل پیوند نزدیکى به هم دارند و نوعى رابطه و ارتباط وجودى بین آن دو حاکم است وکسى که دانش دارد بایستى برحسب آن عمل کند چرا که علم, عمل را فرا مى خواند اگر پاسخش داد مى ماند وگرنه کوچ مى کند.
لذا ضرورت اقتضا دارد از این سال مسمى به ((عزت و افتخار حسینى(ع))) که در آغاز و پایان خود مصادف با دو عاشوراى حسینى ـ شده, فرصت را غنیمت شمرده و با تإمل در اندیشه الهى و تابناک این حماسه ساز ((اسوه بیدارى)) خود را با تعالیم آن امام عرصه علم و دین و خازن وحى الهى بیشتر آشنا کنیم و توصیه هاى او را چراغ هدایت زندگى خویش قرار دهیم, چرا که سعادت ابدى در گرو معرفت اندیشه هاى حسین (ع) و حسینیان است.
آنچه در این مقال از آن سخن خواهیم گفت در مثل به ((قطره اى از اقیانوس بى انتها)) ماند, لیکن برحسب عشق به معارف نورانى, هادیان ((وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا))(5) جرعه نوش نسیم زلال اندیشه صاحب ((نیایش عرفه)) خواهیم شد, تا به مدد انوار اختر تابناک امامت, تاریکزار وجود خود را با معرفت حسینى نورى دگر بخشیم که خود فرموده اند: ((انما سموا شیعه لانهم خلقوا من شعاع نورنا))(6) پس بایستى این سنخیت و ارتباط وجودى خود را با مرکز نور, جهت استضائه کامل, بیشتر از پیش محکمتر نمائیم, لکن این مطلوب جز با آشنایى و معرفت معارف اهل بیت ـ علیهم السلام ـ مقدور نیست و بنا به فرموده حضرت صادق (ع) از آبإ گرامش, میزان معرفت هر کسى (از شیعیان) به اندازه آشنایى و فهم سخنان ائمه اطهار (علیهم السلام) بستگى دارد و با دقت در مضامین غرر کلام آنهاست که شخص به بالاترین درجات ایمان مى رسد:
((یا بنى اعرف منازل الشیعه على قدر روایتهم و معرفتهم, فان المعرفه هى الدرایه للروایه و بالدرایات للروایات یعلوالمومن الى اقصى درجات الایمان))(7) .
و به سیاق روایت دیگرى از امام صادق (ع) خصوصیت و ویژگى ذاتى شیعه داشتن علاقه به معرفت ائمه (ع) و فهم سخنان هدایتگر آنان و درک در حد وسع مقامات آن بزرگواران مى باشد, ایشان در قسمتى از یک روایت در معرفى شیعه حقیقى مى فرماید: ((و مالت ارواحهم الى معرفتنا و سرنا والبحث عن امرنا)) (8)
عصاره این نوشته اهتمام در بازگویى و تبیین موضوع امام شناسى از منظر امام حسین (ع) است که نوعى رویکرد تلویحى و ضمنى به عنصر ((غفلت از ولایت و امامت)) در تمامى ابعاد معارف اعتقادى دارد و با مدد گرفتن از آیات قرآن و درر سخنان اهل بیت (ع) موضوع ((تعدد قرائت از مسإله امامت)) را در اندیشه تفکر شیعى در حد وسع بسط خواهیم داد و مباحث طرح شده را با نصب العین قراردادن حدیثى از حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و با تکیه بر محتواى آن ارائه خواهیم نمود.
معرفت امام معصوم وظیفه نخستین شیعه:
معرفت و باورداشت قلبى موضوع امامت طبق توصیه هاى ائمه اطهار (علیهم السلام) و تبیان علمى و اصولى علماى شیعه از زمره اصول دین و بلکه اصل اصیل سایر اصول مى باشد, اصول دین اسلام یعنى اصولى که دین مبتنى به آنهاست به نحو اجتماع نه افتراق, همه اصول را باید شناخت و شناخت را به مرحله باورداشت قلبى رسانید تا بتوان گفت دین من, به حقیقت همان اسلام قرآنى است که آمیخته با ایمان و هدایت الهى است و مرضى خداوند متعال است و به قطع, معرفت به ولایت و امامت بعد از پیامبر(ص) است که چنین آثارى را در جهان بینى اسلامى به دنبال دارد همانند:
الف: جلوگیرى از خسران در آخرت: ((و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین)) (9)
ب: یقین به پذیرش در پیشگاه الهى: ((ان الدین عندالله الاسلام))(10) یا ((إفغیر دین الله یبغون)) (11) .
ج: اخذ هدایت الهى: ((فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام)) (12) .
د: داشتن نور ربانى: ((افمن شرح الله صدره للاسلام فهو على نور من ربه))(13) .
و سر نزول آیه ى (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا) همزمان با تبلیغ ولایت و امامت بلافصل على (ع) بعد از پیامبر(ص) اینست که اسلام منهاى امامت, یک اسلام ناقص و تصنعى است و نمى تواند آثار قرآنى فوق را در جامعه و افراد نمادین کند.(14) و بدین جهت است که قرآن حشر در قیامت را با معیت امام و پیرو دنیایى هر گروه معرفى مى کند آنجا که مى فرماید: ((یوم ندعوا کل اناس بامامهم)) (15) و این آیه به تنهایى در بیان اهمیت موضوع ((امام شناسى)) در هر دوره کفایت مى کند چرا که در صورت عدم قرائت صحیح از آن, دیگر هیچ راه نجاتى براى او باقى نخواهد بود و اگر اصل امامت از زمره اصول نمى بود حشر در قیامت همراه با امام و پیرو دنیایى, از چندان اهمیتى برخوردار نبود که تنها قرآن بدان تاکید بورزد و علت اختصاص به ذکر آن در آیه شریفه تاکید بر اهمیت ((امام شناسى)) است به گونه اى که در احادیث از ((عدم معرفت به امام)) در هر عصر به ((مرگ جاهلى یا یهودى)) تعبیر شده است ولى در سایر موارد چنین تعبیرى وارد نشده است, یعنى شخص ناآگاه به معرفت امام عصر خود همانند دوره جاهلیت هیچ بهره اى از اسلام ندارد, محقق کرکى در ذیل حدیث نبوى (ص): ((من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه)) مى فرماید این حدیث:
((صریح فى الدلاله على ان الامامه من الاصول, لان الجاهل بشىء من فروع الدین (وان کان واجبا) لاتکون میته جاهلیه اذ لایقدح فى اسلامه و ایمانه)) (16)
یعنى حدیث نبوى به طور صریح دلالت دارد بر اینکه امامت از زمره اصول دین به شمار مىآید, چرا که از موت شخص ناآگاه به موردى از فروع دین ـ هرچند که واجب هم باشد ـ تعبیر به مرگ جاهلى نشده است, چرا که جهل او ضررى به اسلام و ایمان او وارد نمى سازد, همو در بخش (و کذا القول فى الامامه فانها من اصول الدین)(17) چهار دلیل متقن عقلى و علمى بر این مطلب اقامه کرده است که در جاى خود بسیار درخور توجه است ولى مجال این وجیزه, گستره آن را ندارد که به آنها بپردازیم.
ثمره اثبات موضوع فوق ـ اینکه امامت از زمره اصول دین است ـ دو مطلب است, اول اینکه به اتفاق نظر تمامى علماى اسلام, تقلید عقیدتى در اصول دین ممنوع و غیرقابل قبول است و دوم اینکه معرفت علمى و تحقیقى موضوع امامت, واجب و لازم عقیده تشیع است, طورى که معرفت امام معصوم و مقامات آنان از وظایف شیعه و از حقوق اولیه و اصلى یک امام بر عهده پیروان اوست, در روایتى که سدیر از امام باقر(ع) نقل مى کند, این مطلب به وضوح جلوه گر است:
امام باقر (ع) مى فرمایند:
((... انما کلف الله الناس ثلاث, معرفه الائمه (علیهم السلام), و التسلیم لهم فیها ورد علیهم والرد الیهم فیما اختلفوا فیه)) (18) .
یعنى: به تحقیق که خداوند بر عهده مردم سه تکلیف قرار داده است, شناخت ائمه اطهار (ع), تسلیم در برابر مقامات وارده ائمه اطهار(ع), و ارجاع مورد اختلاف به محضر آنان)), در روایت دیگرى امام صادق (ع) زیدالشحام را مورد خطاب قرار مى دهد و مى فرماید: ((... عن زیدالشحام عن ابى عبدالله (ع) قال, قال لى: اتدرى بما امروا؟ امروا بمعرفتنا والرد الینا و التسلیم لنا)).(19)
با دقت در مضامین این دو روایت از صادقین (علیهماالسلام) دانسته مى شود که معرفت امام معصوم جنبه تکلیفى بر شیعه دارد و ائمه (ع) خود بدان دستور داده اند, منتها در طول تاریخ عارفان حقیقى ائمه (ع) بسیار نادر و در اقلیت بوده اند و عمده رنجش خاطر ائمه (ع) علاوه بر حاکمیت جور, غفلت شیعیان از این امر بسیار مهم بوده است, و در دورنماى کلى جهان بینى اسلامى عدم درک صحیح و نداشتن قرائت قرآنى از اصل امامت, باعث بروز حوادث دلخراشى همچو عاشورا و یا قبل از آن سقیفه و غیبت حضرت ولى عصر(عج) و غیره شده است وبه قطع مى توان اذعان کرد که سقیفه و عاشورا از جهل مسلمانان به موضوع امامت حق ناشى شد و على (ع) با صبر غمبار خود ((بیدارى و معرفت نوین)) دیگرى بر مسلمانان به ارمغان آورد و یا امام حسین (ع), آن شهید راه معرفت, با شهادت خود و اصحابش, حقانیت امامت قرآنى را ثابت کرد و همچنین سایر ائمه (علیهم السلام)با استفاده از فرصتهاى مناسب در بیدارى وجدان عمومى تلاشهاى وافرى انجام داده اند, اما جاهلان از اسلام ناب از درک این گوهرهاى نورانى عاجز ماندند و حکم به خروج حسین بن على (ع) از دین جدش محمد(ص) دادند و خون او را مباح دانستند. آرى غفلت از حق, مساوى است با روى آوردن به باطل.
((معرفت امام, مفتاح وصول به توحید ناب))
هدف از خلقت انسان چیزى جز رسیدن به تکامل و تخلق به اخلاق الهى, نیست و این هدف متکى بر باورداشت اصل توحید و یگانگى ذات اقدس خداوند متعال است که همان ((توحید)) است و تمامى عبادات و اذکار جلوه هاى بیرونى و جوارحى این باورداشت قلبى است, منتها رسیدن به توحید ناب از مسیر مطمئن و راهنماى آگاه به طریق, همیشه از دلمشغولیهاى رهروان این مسیر قدسى است, از منظر شیعه معرفت توحید بستگى تام به شناخت امامت و مقامات امام معصوم (ع) دارد, چرا که در فرهنگ شیعى از وجود امام بعنوان انسان کامل و عبد متاله یاد مى شود که خود ره یافته به توحید و آگاه از غوامض و ظرایف آن است. امام خمینى (ره) در تفسیر سوره حمد ضمن اشاره به بخشى از زیاره جامعه کبیره: و ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم... مى فرماید:
((این سرى از اسرار توحید است و اشاره به آن است که رجوع به انسان کامل رجوع الى الله است ; زیرا که انسان کامل فانى مطلق و باقى به بقإ الله است و از خود تعین و انیت و انانیتى ندارد, بلکه خود از اسماى حسنى و اسم اعظم است ; چنانچه اشاره به این معنى در قرآن و احادیث شریفه بسیار است)) (20)
چرائى اخذ معارف از اهل بیت (علیهم السلام):
به حکم عقل سلیم رجوع به انسان کامل براى اخذ معارف الهى اصلى مسلم و ضرورى مى نماید و این امر اختصاص به انسان ندارد بلکه به اذعان روایات وارده حتى ملائکه الهى نیز توحید و تسبیح و تحمید خدا را از اهل بیت (علیهم السلام) یاد گرفته اند.
اما اینکه چرا توحید و مراتب آنرا باید از طریق معارف اهل بیت (ع) بشناسیم؟ خود محتاج به تقدیم و توضیح مقدمه ى است و آن اینکه:
((شناخت خداوند از دو طریق امکان پذیر است: الف: شناخت با واسطه ب: شناخت بدون واسطه
یعنى اینکه خداوند بدون هیچ واسطه اى خودش را به ما بشناساند, این حالت براى انسانهاى عادى میسور نیست هرچند که خداوند قدرت آن را دارد که با الهام, القإ, ایجاد صوت و غیره به ما معرفت برساند ولى به دو علت امکان ندارد:
1ـ جلالت ذات اقدس الله اقتضا مى کند که با هر کسى تماس نگیرد و این عدم تماس ناشى از عدم طهارت ما است نه منع خداوند از تقرب به او, جهت توضیح بیشتر باید گفت خداوند براى مس باطن قرآن که کلام اوست مى فرماید:
(انه لقرآن کریم فى کتاب مکنون لایمسه الاالمطهرون تنزیل من رب العالمین)(21) و جز اهل طهارت کسى شایستگى تماس با اصل قرآن را که در کتاب مکنون قرار دارد, ندارد چه رسد به تقرب خود او که صاحب قرآن است.
2ـ در انسانهاى عادى آن بعد نورانى و قدسى که خداوند در انبیإ و ائمه (ع) قرار داده, وجود ندارد, لذا بدون ایجاد و یا جلإ دادن آن بعد نورانى در انسانهاى عادى شایستگى تماس بلاواسطه وجود ندارد.))(22)
لذا ضرورى است که براى شناخت توحید بایستى واسطه هاى مطمئنى در عالم وجود داشته باشد تا تحت تعالیم آنها بتوانیم به چنین معرفتى نائل شویم.
اهمیت معرفت امام معصوم از منظر حسینى (ع):
در این زمینه امام حسین (ع), آن بیدارگر تاریخ و شهید راه معرفت ضمن روایتى مى فرمایند:
((خرج حسین بن على (ع) على اصحابه:
فقال ایها الناس ان الله عزوجل ذکره, ما خلق العباد الالیعرفوه, فاذا عرفوه عبدوه...))
فقال له رجل یابن رسول الله بابى انت و امى, فمامعرفه الله قال:
معرفه کل اهل زمان امامهم الذى یجب علیه طاعته.)) (23)
دقایق حدیث فوق :
1ـ بنا به فرمایش امام حسین (ع) هدف از خلق انسانها و یا در مفهوم کلى عباد ((معرفت خداوند متعال)) است, (ما خلق العباد الا لیعرفوه: بندگان را نیافرید مگر اینکه او را بشناسند).
2ـ معرفت مفتاح عبادت حقیقى و زمینه ساز عبودیت واقعى است و الا عکس آن مطلوب خدا نیست (فاذا عرفوه عبدوه: پس اگر خدا را شناختید, او را عبادت کردید), گویى خود معرفت الله نوعى عبادت مى باشد و جوهره عبادت واقعى همان معرفت الله است.
3ـ معرفت خداوند بدون شناخت امام (امام هر دوره) حاصل نمى شود و یک رابط و سنخیت مابین توحید و امامت برقرار است, یعنى اگر امام را شناختى بمنزله آنست که خدا را شناختى, چرا که معرفت امام معصوم یا همان انسان کامل بعلت تخلق او به اسمإ حسنى, معرفت خداست ((الذین من عرفهم فقد عرف الله و من جهلم فقد جهل الله)) (24)
4 ـ معرفت امام یک وظیفه عمومى و عینى براى تمامى عبادالله است (کل اهل زمان) و سر آن نیاز بنده به تکامل و رسیدن به حقیقت توحید است که مفتاح آن تنها از معرفت امام معصوم حاصل مى شود, به عبارت دیگر نیاز به شناخت امام هر دوره براى درک هدف از خلقت, ضرورتى است اجتناب ناپذیر.
در روایت دیگرى امام باقر (ع) مى فرمایند:
((بنا عبدالله و بنا عرف الله و بنا وحدالله و محمد حجاب الله))(25)
از عبارات نورانى (بنا عبدالله, بنا عرف الله, بنا وحدالله) این روایت استفاده مى شود که سه موضوع مهم عبادت خدا معرفت او و رسیدن به وحدانیتش فقط و فقط به برکت اهل بیت (علیهم السلام) تحقق پیدا مى کند و نکته آن در تقدم ضمیر (بنا) بر متعلق اش (همانند ایاک نعبد و ایاک نستعین) به وضوح روشن است, این همان نکته اى است که امام حسین (ع) در روایت پیشین بدان اشاره نمودند.
امامت در فرهنگ قرآن و احادیث :
در این بخش سعى در ارائه قرائت اصیل قرآنى از موضوع امامت و امام حق از منظر آیات و روایات وارده در این باره خواهیم پرداخت لکن به اصل امامت تنها از بعد قدسى آن اکتفا نکرده و بلکه در مفهوم عام آن که همان زعامت امور دنیایى و دینى است, بحث را ارائه مى کنیم و در تعریف کلامى آن تنها به سخن علامه حلى (ره) در کتاب شریف ((الالفین)) که حاوى دوهزار دلیل عقلى و منطقى و نقلى در اثبات امامت بلافصل على (ع) و عصمت ائمه اطهار(ع) مى باشد, اکتفا مى کنیم ایشان در بحث اول این کتاب چنین آورده اند:
((ماالامام؟ الامام هو الانسان الذى له الریاسه العامه فى امورالدین و الدنیا بالاصاله فى دارالتکلیف))(26)
و ((الامامه لطف عام والنبوه لطف خاص لامکان خلق الزمان من نبى حى, بخلاف الامام لما سیإتى و انکار اللطف العام شر من انکار اللطف الخاص)) (27)
سیره سیاسى و اجتماعى امامان معصوم نیز در برخورد با جریانات و چالش هاى اجتماعى و سیاسى جامعه اسلامى نیز موید این تعریف مى باشد, چه بسا که قیام ها و حماسه هاى اجتماعى و حماسى ائمه (ع) همانند قیام عاشورایى امام حسین(ع) در جهت هدایت و بیدارى این بعد اجتماعى و سیاسى جامعه صورت گرفته است, صرفنظر از آنکه امامان حق در زعامت دینى نیز چنین حماسه هایى را آفریده اند و با انفاس قدسى و نورانى خود جان هاى بیدار جامعه را به فراسوى این ظلمتکده رهنمون ساخته اند.
از منظر قرآن امام دو نوع است, منتها نوع باطل آن از تقابل نوع دیگر آن و در برابر آن مفهوم امامت به خود مى گیرد و الا امامت اصیل که همان نوع حق و نور است جز یک قرائت, قرائت دیگرى نمى پذیرد, قرآن در معرفى امامان باطل جهت بیدارى اذهان جامعه در تشخیص امام حقیقى (صرفنظر از نص قطعى و ادله نقلى) و امامان حق براى تبعیت مردم از آنان در امور دین و دنیا, آیاتى را به این موضوع اختصاص داده است و به تبع آن در تفسیر این آیات احادیث نورانى از ائمه اطهار(ع) وارد شده است که در ذیل بدان اشاره مى کنیم:
الف = امامان باطل: و جعلناهم ائمه یدعون الى النار و یوم القیامه لاینصرون, و اتبعناهم فى هذه الدنیا لعنه و یوم القیامه هم من المقبوحین / قصص, آیات 41و42.
ترجمه: و آنان را پیشوایان ضلالت و دعوت به دوزخ قرار دادیم و روز قیامت هیچکس آنها را بر نجات از عذاب دوزخ یارى نخواهد کرد و در نتیجه اعمالشان در این دنیا, بر آنها لعن فرستادیم و در آخرت آنان را از زشتکاران و مردودان درگاه خود ساختیم.
مرحوم کلینى (ره) در کتاب اصول کافى بابى به این عنوان آورده است:
((باب ان الائمه فى کتاب الله امامان: امام یدعو الى الله و امام یدعو الى النار)) (28)
در این باب در روایتى امام صادق ضمن اشاره به اینکه ائمه در کتاب خدا دو دسته اند در تفسیر دسته باطل آن مى فرمایند:
((و جعلناهم ائمه یدعون الى النار)) یقدمون امرهم قبل امرالله و حکمهم قبل حکم الله و یاخذون باهوائهم خلاف ما فى کتاب الله عزو جل))(29)
بر حسب این روایت و آیه ى شریفه فوق, بافت وجودى و عقیدتى چنین امامانى عبارتند از:
الف = واداشتن مردم به کفر و گناه و فساد که لازمه آن دعوت به دوزخ است (یدعون الى النار)
ب = تقدم خواست عمومى مردم بر امر الهى.
ج = سیاستگذارى و زعامت آنان بر خلاف کتاب خداوند و به پیروى از هواى نفس مى باشد, و بزرگترین رفتار خلاف کتاب خداوند که از این افراد سر مى زند همین داعیه داشتن امامت و زعامت مردم است چرا که امامت حقه از مناصب الهى بوده و نیاز به جعل خاص از ناحیه خداوند و تبلیغ آن از طریق پیامبر(ص) یا امام بر حق پیشین مى باشد ولى چنین افرادى به پیروى از مصالح خیالى و هواى نفس و تسویلات شیطانى, با سیاستى توام با مکر و حیله, عنوان امامت را غصب و امام بر حق را برکنار مى نهند ولى اینان هر چه باشند در قبضه و ید تواناى خداوند قادر و جبار قرار دارند و چیزى جز لعنت الهى در این دنیا و رسوایى در آخرت, توشه اى نخواهند داشت. چنین طرز تفکر و قرائتى از امامت و زعامت بود که حسین بن على (ع) بدان جهت قیام کرد, چرا که غصب چنین منصبى بدون شایستگى و بر خلاف حق مى تواند چنان سیطره فکرى و عقیدتى بر جامعه بیافکند که حتى آگاهان جامعه نیز در برابر آن سکوت غیرمنطقى به خود گیرند و رإى به قتل بى گناهانى چون اطفال و... صادر کنند, چنین برداشت و قرائت فاسدى از زعامت بود که على بن ابیطالب (ع) را بیست و پنج سال در صبر غمبار و جانکاه نشانید و على (ع) آن شیرمرد گیتى در عرصه سیاست و دیانت را به کارهاى فرعى واداشت.
ب = امامان حق: و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و ایتإالزکوه و کانوا لنا عابدین /انبیإ/آیه73.
ترجمه: و آنان را پیشواى مردم ساختیم تا خلق را به ((امر ما)) هدایت کنند و هر کار نیکو از انواع عبادات و خیرات را و خصوص اقامه نماز و ادإ زکات را به آنها وحى کردیم و آنها هم اهل عبادت ما هستند.
در این باب نیز امام صادق (ع) مى فرمایند:
((... و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا)) لا بإمرالناس, یقدمون امرالله قبل امرهم و حکم الله قبل حکمهم))(30)
لذا خاستگاه وجودى و اندیشه هدایتى امامان حق را مى توان اینگونه تبیین کرد:
الف = خاستگاه زعامت امامان حق برگرفته از جعل خاص و نصب الهى است (وجعلناهم ائمه) و آیات دیگر قرآن نیز بدین مطلب اذعان دارند مثل آیه (انى جاعلک للناس اماما) بقره / 124.
و تنها امام حق و نور است که خداوند در مورد آن اینچنین با عظمت و بدون هیچ حاملى در جعل,نصب آن را به شخص خود نسبت داده است (31) و این عهد الهى خود را به ستمکاران نمى دهد (و لاینال عهدى الظالمین) بقره / 124.
ب = زعامت امام حق دعوت جامعه به سوى کمال و سعادت الهى و ابدى است (یهدون بامرنا) و این ((هدایت به امر)) مستلزم آگاهى امام از مسیر کمال و ارتباط مستمر او با معدن هدایت الهى است.
ج = از نمادهاى اصلى زعامت امام حق تجلى و نمود ((کارهاى پسندیده و مطابق با شرع)) در اجتماع است و در واقع استقرار حکومت حق امام معصوم (ع) چنین نتایجى را بدنبال دارد, همانند: فعل خیرات, اقامه نماز, و پرداخت زکات, البته شایان ذکر است که این موارد سه گانه به سالم بودن معنوى و مادى کل جامعه اشاره دارند نه روابط فردى بین بنده و خدا.
د = تقدم خواست و حکم الهى بر هر خواسته دیگرى... و غیره.
نتیجه:
با این رویکرد به مسإله امامت حق در قرآن مى توان نتیجه گرفت که قرآن با تبیین اوصاف کلى امام حق و تفصیل کلیات در بیانات اهل بیت (ع) جاى هیچ قرائت دیگرى در این موضوع باقى نمى ماند و عمده مشکل جامعه اسلامى بعد از پیامبر(ص) با وجود اصول و قرائن متقن و روشن, عدم فهم و قرائت صحیح از این موضوع بود که فجایعى چون سقیفه, عاشورا و... را منجر شد ولى بیدارگرى چون حسین بن على (ع) بود که در اثبات حقانیت خود از هر چه داشت دست فرو شست تا براى همگان تا ابد جاى هیچ تردید و شبهه اى باقى نماند, امید آن است که امسال که مسمى به عزت و افتخار حسینى (ع) است بتوانیم از عزت و افتخار حسینى (ع) براى خود توشه اى بیندوزیم.
((والسلام على من اتبع الهدى))
پى نوشت ها :
1 . ابن شهر آشوب, مناقب آل ابى طالب, ج 4, ص73, انتشارات العلامه, قم .
2. شیخ صدوق: ابن بابویه قمى, عیون اخبار الرضا (ع), ج 1, ص60.
3. سوره منافقون, آیه ى 8. شایان توجه است بررسى مفهوم عزت در مجموعه کلام وحى و احادیث معصومین (ع) و تبیین ابعاد مختلف آن مستلزم پژوهى است قرآنى و روایى, آنچنانکه واژه ((العزیز)) از اسمإ حسناى الهى در مجموعه آیات قرآن کریم به شماره گان (92) تکرار شده است: بنگرید: فهرست آیات و موضوعات قرآن, دکتر محمود رامیار, باب العین, واژه عزیز.
4. نهج البلاغه, حکمت شماره 366, نسخه معجم المفهرس, ص 182.
5. ((و آنان را پیشواى مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند)), سوره انبیإ, آیه 73.
6. علامه مجلسى, بحارالانوار, ج 25, ص 23.
به دلالت مفهوم این روایت شریف واژه شیعه از فعل (شع: پراکنده شد) اخذ شده و واژه شعاع جمع کلمه اشعه و شعاع از همین مصدر مى باشند: بنگرید: سیاح, احمد, فرهنگ بزرگ جامع نوین, ج 2, ص 731, بخش لغات دخیل انتشارات اسلام, ج چهاردهم.
7. بحارالانوار, ج 2,ص 184, دار احیإ التراث العربى, ج سوم, بیروت.
8. همان, ج 2,ص 210.
9. آل عمران / آیه 85.
10. آل عمران / آیه 19.
11. آل عمران / آیه 83.
12. انعام / آیه 125.
13. زمر / آیه 22.
14. مائده / آیه3. علامه امینى (رحمه الله علیه) در کتاب شریف الغدیر, بخش ((اکمال الدین بالولایه)) در شإن نزول این آیه, به نقل روایات وارده از طریق اهل سنت در نزول آیه اکمال در باره ولایت على (ع) پرداخته است:
بنگرید: علامه امینى (ره), الغدیر فى الکتاب والسنه والادب, ج 1, ص 230ـ238.
و در باره آیه تبلیغ: همان, ج 1, ص 214ـ229, دارالکتب الاسلامیه, ج دوم, 1366,تهران.
15. اسرإ / آیه 71, عبارت (کل اناس بامامهم) به ظاهر دلالت بر این دارد که خداوند در هر دوره یک امام و رهبر حق دارد و الا خلف و کذب در کلام الهى پیش مىآید, در تفسیر عیاشى در تفسیر این آیه در روایتى چنین آمده است:
((... سإلته عن قوله:((یوم ندعو کل اناس بامامهم)) قال: من کان یإتمون به فى الدنیا و یوتى بالشمس والقمر, و یقذفان فى جهنم و من یعبدهما)) و در روایت دیگرى از امام باقر(ع) آمده است: ((یجىء رسول الله فى قومه و على فى قومه, والحسن فى قومه, والحسین فى قومه, و کل من مات بین ظهر انى امام جإ معه)): بنگرید: محدث جلیل مسعود بن عیاش سلمى, تفسیر عیاشى, ج 2, ص 302ـ303.
16. محقق کرکى, على بن عبدالعال, نفحات اللاهوت فى لعن الجبت والطاغوت, ص 50, مکتبه نینوى الحدیثه.
17. همان, نفحات اللاهوت, ص 47.
18. شیخ حلى, حسن بن سلیمان, مختصربصائر الدرجات, ص 74, انتشارات الرسول المصطفى (ص), طبعه الاولى, قم.
19. همان, مختصر بصائر الدرجات, ص 73. مرحوم کلینى در اصول کافى در باب شناخت امام معصوم 16 حدیث نقل کرده است, ر. ک: کلینى (ره), اصول کافى, ج 1, کتاب الحجه, باب معرفه الامام والرد الیه, انتشارات علمیه اسلامیه .
20. امام خمینى (ره), تفسیر سوره حمد, ص 44, موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره), ج پنجم, 1378.
21. واقعه / آیات 77,78,79,80.
22.توکل, سید رحیم, مقدمه و شرح زیارت جامعه کبیره, ص45ـ46, ج اول.
23. بحارالانوار, ج 23, باب 4, حدیث 23.
24. آیت اللهى, سیدحسین, خزان العلم و اهل بیت الوحى, ج1, ص10, ج اول, 1377.
25. بحارالانوار, ج 23, ص 102, و باب ((ان الناس لایهتدون بهم)) .
26 و 27. علامه حلى (ره), الفین, ص12ـ13, نشر موسسه الدین والعلم مع دارالهجره, ج اول ,1405 هـ, ایران.
در باره این کتاب از خود علامه حلى (ره) چنین نقل شده است: لولا زیاره الحسین و تصنیف الالفین لهلکتنى الفتاوى, بنگرید: علامه طهرانى, محمدحسین, ولایت فقیه در حکومت اسلام, ج 3,ص 8.
حسین اعلمى نیز در مقدمه چاپ بیروت الفین در باره این کتاب مى گوید: بحث واف فى الامامه بادله کافیه لم یسبقه غیره من علمإالشیعه على کثرتهم و کثره مصنفاتهم فى الامامه)).
28. اصول کافى, ج 1, کتاب الحجه,ص 313.
29. همان, ج1,ص 314.
30. همان, ج 1, ص 314.
31. در اینکه نصب منصب امامت در قرآن بدون واسطه و حامل مى باشد, بحث تحقیقى جالبى دارد صاحب شموس الطالعه: بنگرید: همدانى, سیدحسین, الشموس الطالعه, ص 70, موسسه العروه الوثقى, طبقه الاولى.
قال رسول الله (صلى الله علیه وآله)
((من احب ان ینظر الى احب اهل الارض الى اهل السمإ فلینظر الى الحسین)).(1)
ترجمه: کسى که دوست دارد به محبوبترین اهل زمین در پیش اهل آسمان نگاه کند به حسین (ع) نظر نماید.
نام قدسى حضرت سیدالشهدإ اباعبدالله الحسین (ع), همیشه در ذهن و اندیشه هر آزاد منشى تداعى بخش مفاهیم والایى همچون آزادگى, شجاعت, ایثار, انصاف, بیدارى, خلوص و از همه مهمتر عشق و محبت کامل آن امام به ساحت خداوند متعال است و همواره در طول چهارده قرن ذکر ((یا حسین(ع))) اسوه و تندیس عارفانه عاشقان ساحت ربوبى و بیدارگر عالمان ربانى بوده و تسلى بخش جان خسته مظلومان جهان از سیطره ظلم و فساد پذیرى بر تار وپود هستى امروزین است.
در حدیثى که از لسان مبارک حضرت محمد(ص) در راستاى معرفى شخصیت ممتاز و یگانه سبط بزرگوار خود صادر شده, از وجود نورانى و قدسى سیدالشهدإ (ع) به ((امام عزت و افتخار)) تعبیر شده بعد آنکه همو را چراغ هدایت و کشتى نجات امت خویش معرفى کرده است, آنجا که مى فرماید:
((ان الحسین بن على (ع)... امام خیر و یمن و عز و فخر))(2) یعنى حسین (ع) پیشواى خیر و خجستگى و ((امام عزت و افتخار)) است.
راستى که فرهنگ غنى معارف حسینى (ع) در تمام ابعاد خود, مایه خیر و سعادت و عزت و افتخار ره پویان آن امام همام و سرور انام مى باشد, آنچنانکه قیام عاشورایى او ((بیدارگر تاریخ)) و بت شکن جمود و خمود جامعه اسلام نماى سال 60 و 61 هجرى قمرى بود, معارف این معدن هدایت و کشتى نجات امت محمد(ص) توانایى آن را دارد که در صورت درک صحیح و تبیین و تبلیغ آگاهانه آن ـ به مانند تبلیغ امام سجاد (ع) و زینب کبرى(س) بعد از واقعه عاشورا ـ پایه هاى کفر و الحادپذیرى امروزین را حتى در مرکز کفر, ریشه کن سازد و عزت و افتخارى حسینى که ریشه در فرهنگ وحیانى قرآن دارد به بار آورد که ((و لله العزه و لرسوله و للمومنین و لکن المنافقین لایعلمون))(3) و این امر جز با رجعت علمى و عملى به مکتب آن ((هادى والاگهر)) میسور نخواهد بود, چرا که به فرموده سلطان سخن على (ع) ((العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل والعلم یهتف بالعمل فان اجابه و الا ارتحل عنه))(4) یعنى دانش و عمل پیوند نزدیکى به هم دارند و نوعى رابطه و ارتباط وجودى بین آن دو حاکم است وکسى که دانش دارد بایستى برحسب آن عمل کند چرا که علم, عمل را فرا مى خواند اگر پاسخش داد مى ماند وگرنه کوچ مى کند.
لذا ضرورت اقتضا دارد از این سال مسمى به ((عزت و افتخار حسینى(ع))) که در آغاز و پایان خود مصادف با دو عاشوراى حسینى ـ شده, فرصت را غنیمت شمرده و با تإمل در اندیشه الهى و تابناک این حماسه ساز ((اسوه بیدارى)) خود را با تعالیم آن امام عرصه علم و دین و خازن وحى الهى بیشتر آشنا کنیم و توصیه هاى او را چراغ هدایت زندگى خویش قرار دهیم, چرا که سعادت ابدى در گرو معرفت اندیشه هاى حسین (ع) و حسینیان است.
آنچه در این مقال از آن سخن خواهیم گفت در مثل به ((قطره اى از اقیانوس بى انتها)) ماند, لیکن برحسب عشق به معارف نورانى, هادیان ((وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا))(5) جرعه نوش نسیم زلال اندیشه صاحب ((نیایش عرفه)) خواهیم شد, تا به مدد انوار اختر تابناک امامت, تاریکزار وجود خود را با معرفت حسینى نورى دگر بخشیم که خود فرموده اند: ((انما سموا شیعه لانهم خلقوا من شعاع نورنا))(6) پس بایستى این سنخیت و ارتباط وجودى خود را با مرکز نور, جهت استضائه کامل, بیشتر از پیش محکمتر نمائیم, لکن این مطلوب جز با آشنایى و معرفت معارف اهل بیت ـ علیهم السلام ـ مقدور نیست و بنا به فرموده حضرت صادق (ع) از آبإ گرامش, میزان معرفت هر کسى (از شیعیان) به اندازه آشنایى و فهم سخنان ائمه اطهار (علیهم السلام) بستگى دارد و با دقت در مضامین غرر کلام آنهاست که شخص به بالاترین درجات ایمان مى رسد:
((یا بنى اعرف منازل الشیعه على قدر روایتهم و معرفتهم, فان المعرفه هى الدرایه للروایه و بالدرایات للروایات یعلوالمومن الى اقصى درجات الایمان))(7) .
و به سیاق روایت دیگرى از امام صادق (ع) خصوصیت و ویژگى ذاتى شیعه داشتن علاقه به معرفت ائمه (ع) و فهم سخنان هدایتگر آنان و درک در حد وسع مقامات آن بزرگواران مى باشد, ایشان در قسمتى از یک روایت در معرفى شیعه حقیقى مى فرماید: ((و مالت ارواحهم الى معرفتنا و سرنا والبحث عن امرنا)) (8)
عصاره این نوشته اهتمام در بازگویى و تبیین موضوع امام شناسى از منظر امام حسین (ع) است که نوعى رویکرد تلویحى و ضمنى به عنصر ((غفلت از ولایت و امامت)) در تمامى ابعاد معارف اعتقادى دارد و با مدد گرفتن از آیات قرآن و درر سخنان اهل بیت (ع) موضوع ((تعدد قرائت از مسإله امامت)) را در اندیشه تفکر شیعى در حد وسع بسط خواهیم داد و مباحث طرح شده را با نصب العین قراردادن حدیثى از حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و با تکیه بر محتواى آن ارائه خواهیم نمود.
معرفت امام معصوم وظیفه نخستین شیعه:
معرفت و باورداشت قلبى موضوع امامت طبق توصیه هاى ائمه اطهار (علیهم السلام) و تبیان علمى و اصولى علماى شیعه از زمره اصول دین و بلکه اصل اصیل سایر اصول مى باشد, اصول دین اسلام یعنى اصولى که دین مبتنى به آنهاست به نحو اجتماع نه افتراق, همه اصول را باید شناخت و شناخت را به مرحله باورداشت قلبى رسانید تا بتوان گفت دین من, به حقیقت همان اسلام قرآنى است که آمیخته با ایمان و هدایت الهى است و مرضى خداوند متعال است و به قطع, معرفت به ولایت و امامت بعد از پیامبر(ص) است که چنین آثارى را در جهان بینى اسلامى به دنبال دارد همانند:
الف: جلوگیرى از خسران در آخرت: ((و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین)) (9)
ب: یقین به پذیرش در پیشگاه الهى: ((ان الدین عندالله الاسلام))(10) یا ((إفغیر دین الله یبغون)) (11) .
ج: اخذ هدایت الهى: ((فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام)) (12) .
د: داشتن نور ربانى: ((افمن شرح الله صدره للاسلام فهو على نور من ربه))(13) .
و سر نزول آیه ى (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا) همزمان با تبلیغ ولایت و امامت بلافصل على (ع) بعد از پیامبر(ص) اینست که اسلام منهاى امامت, یک اسلام ناقص و تصنعى است و نمى تواند آثار قرآنى فوق را در جامعه و افراد نمادین کند.(14) و بدین جهت است که قرآن حشر در قیامت را با معیت امام و پیرو دنیایى هر گروه معرفى مى کند آنجا که مى فرماید: ((یوم ندعوا کل اناس بامامهم)) (15) و این آیه به تنهایى در بیان اهمیت موضوع ((امام شناسى)) در هر دوره کفایت مى کند چرا که در صورت عدم قرائت صحیح از آن, دیگر هیچ راه نجاتى براى او باقى نخواهد بود و اگر اصل امامت از زمره اصول نمى بود حشر در قیامت همراه با امام و پیرو دنیایى, از چندان اهمیتى برخوردار نبود که تنها قرآن بدان تاکید بورزد و علت اختصاص به ذکر آن در آیه شریفه تاکید بر اهمیت ((امام شناسى)) است به گونه اى که در احادیث از ((عدم معرفت به امام)) در هر عصر به ((مرگ جاهلى یا یهودى)) تعبیر شده است ولى در سایر موارد چنین تعبیرى وارد نشده است, یعنى شخص ناآگاه به معرفت امام عصر خود همانند دوره جاهلیت هیچ بهره اى از اسلام ندارد, محقق کرکى در ذیل حدیث نبوى (ص): ((من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه)) مى فرماید این حدیث:
((صریح فى الدلاله على ان الامامه من الاصول, لان الجاهل بشىء من فروع الدین (وان کان واجبا) لاتکون میته جاهلیه اذ لایقدح فى اسلامه و ایمانه)) (16)
یعنى حدیث نبوى به طور صریح دلالت دارد بر اینکه امامت از زمره اصول دین به شمار مىآید, چرا که از موت شخص ناآگاه به موردى از فروع دین ـ هرچند که واجب هم باشد ـ تعبیر به مرگ جاهلى نشده است, چرا که جهل او ضررى به اسلام و ایمان او وارد نمى سازد, همو در بخش (و کذا القول فى الامامه فانها من اصول الدین)(17) چهار دلیل متقن عقلى و علمى بر این مطلب اقامه کرده است که در جاى خود بسیار درخور توجه است ولى مجال این وجیزه, گستره آن را ندارد که به آنها بپردازیم.
ثمره اثبات موضوع فوق ـ اینکه امامت از زمره اصول دین است ـ دو مطلب است, اول اینکه به اتفاق نظر تمامى علماى اسلام, تقلید عقیدتى در اصول دین ممنوع و غیرقابل قبول است و دوم اینکه معرفت علمى و تحقیقى موضوع امامت, واجب و لازم عقیده تشیع است, طورى که معرفت امام معصوم و مقامات آنان از وظایف شیعه و از حقوق اولیه و اصلى یک امام بر عهده پیروان اوست, در روایتى که سدیر از امام باقر(ع) نقل مى کند, این مطلب به وضوح جلوه گر است:
امام باقر (ع) مى فرمایند:
((... انما کلف الله الناس ثلاث, معرفه الائمه (علیهم السلام), و التسلیم لهم فیها ورد علیهم والرد الیهم فیما اختلفوا فیه)) (18) .
یعنى: به تحقیق که خداوند بر عهده مردم سه تکلیف قرار داده است, شناخت ائمه اطهار (ع), تسلیم در برابر مقامات وارده ائمه اطهار(ع), و ارجاع مورد اختلاف به محضر آنان)), در روایت دیگرى امام صادق (ع) زیدالشحام را مورد خطاب قرار مى دهد و مى فرماید: ((... عن زیدالشحام عن ابى عبدالله (ع) قال, قال لى: اتدرى بما امروا؟ امروا بمعرفتنا والرد الینا و التسلیم لنا)).(19)
با دقت در مضامین این دو روایت از صادقین (علیهماالسلام) دانسته مى شود که معرفت امام معصوم جنبه تکلیفى بر شیعه دارد و ائمه (ع) خود بدان دستور داده اند, منتها در طول تاریخ عارفان حقیقى ائمه (ع) بسیار نادر و در اقلیت بوده اند و عمده رنجش خاطر ائمه (ع) علاوه بر حاکمیت جور, غفلت شیعیان از این امر بسیار مهم بوده است, و در دورنماى کلى جهان بینى اسلامى عدم درک صحیح و نداشتن قرائت قرآنى از اصل امامت, باعث بروز حوادث دلخراشى همچو عاشورا و یا قبل از آن سقیفه و غیبت حضرت ولى عصر(عج) و غیره شده است وبه قطع مى توان اذعان کرد که سقیفه و عاشورا از جهل مسلمانان به موضوع امامت حق ناشى شد و على (ع) با صبر غمبار خود ((بیدارى و معرفت نوین)) دیگرى بر مسلمانان به ارمغان آورد و یا امام حسین (ع), آن شهید راه معرفت, با شهادت خود و اصحابش, حقانیت امامت قرآنى را ثابت کرد و همچنین سایر ائمه (علیهم السلام)با استفاده از فرصتهاى مناسب در بیدارى وجدان عمومى تلاشهاى وافرى انجام داده اند, اما جاهلان از اسلام ناب از درک این گوهرهاى نورانى عاجز ماندند و حکم به خروج حسین بن على (ع) از دین جدش محمد(ص) دادند و خون او را مباح دانستند. آرى غفلت از حق, مساوى است با روى آوردن به باطل.
((معرفت امام, مفتاح وصول به توحید ناب))
هدف از خلقت انسان چیزى جز رسیدن به تکامل و تخلق به اخلاق الهى, نیست و این هدف متکى بر باورداشت اصل توحید و یگانگى ذات اقدس خداوند متعال است که همان ((توحید)) است و تمامى عبادات و اذکار جلوه هاى بیرونى و جوارحى این باورداشت قلبى است, منتها رسیدن به توحید ناب از مسیر مطمئن و راهنماى آگاه به طریق, همیشه از دلمشغولیهاى رهروان این مسیر قدسى است, از منظر شیعه معرفت توحید بستگى تام به شناخت امامت و مقامات امام معصوم (ع) دارد, چرا که در فرهنگ شیعى از وجود امام بعنوان انسان کامل و عبد متاله یاد مى شود که خود ره یافته به توحید و آگاه از غوامض و ظرایف آن است. امام خمینى (ره) در تفسیر سوره حمد ضمن اشاره به بخشى از زیاره جامعه کبیره: و ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم... مى فرماید:
((این سرى از اسرار توحید است و اشاره به آن است که رجوع به انسان کامل رجوع الى الله است ; زیرا که انسان کامل فانى مطلق و باقى به بقإ الله است و از خود تعین و انیت و انانیتى ندارد, بلکه خود از اسماى حسنى و اسم اعظم است ; چنانچه اشاره به این معنى در قرآن و احادیث شریفه بسیار است)) (20)
چرائى اخذ معارف از اهل بیت (علیهم السلام):
به حکم عقل سلیم رجوع به انسان کامل براى اخذ معارف الهى اصلى مسلم و ضرورى مى نماید و این امر اختصاص به انسان ندارد بلکه به اذعان روایات وارده حتى ملائکه الهى نیز توحید و تسبیح و تحمید خدا را از اهل بیت (علیهم السلام) یاد گرفته اند.
اما اینکه چرا توحید و مراتب آنرا باید از طریق معارف اهل بیت (ع) بشناسیم؟ خود محتاج به تقدیم و توضیح مقدمه ى است و آن اینکه:
((شناخت خداوند از دو طریق امکان پذیر است: الف: شناخت با واسطه ب: شناخت بدون واسطه
یعنى اینکه خداوند بدون هیچ واسطه اى خودش را به ما بشناساند, این حالت براى انسانهاى عادى میسور نیست هرچند که خداوند قدرت آن را دارد که با الهام, القإ, ایجاد صوت و غیره به ما معرفت برساند ولى به دو علت امکان ندارد:
1ـ جلالت ذات اقدس الله اقتضا مى کند که با هر کسى تماس نگیرد و این عدم تماس ناشى از عدم طهارت ما است نه منع خداوند از تقرب به او, جهت توضیح بیشتر باید گفت خداوند براى مس باطن قرآن که کلام اوست مى فرماید:
(انه لقرآن کریم فى کتاب مکنون لایمسه الاالمطهرون تنزیل من رب العالمین)(21) و جز اهل طهارت کسى شایستگى تماس با اصل قرآن را که در کتاب مکنون قرار دارد, ندارد چه رسد به تقرب خود او که صاحب قرآن است.
2ـ در انسانهاى عادى آن بعد نورانى و قدسى که خداوند در انبیإ و ائمه (ع) قرار داده, وجود ندارد, لذا بدون ایجاد و یا جلإ دادن آن بعد نورانى در انسانهاى عادى شایستگى تماس بلاواسطه وجود ندارد.))(22)
لذا ضرورى است که براى شناخت توحید بایستى واسطه هاى مطمئنى در عالم وجود داشته باشد تا تحت تعالیم آنها بتوانیم به چنین معرفتى نائل شویم.
اهمیت معرفت امام معصوم از منظر حسینى (ع):
در این زمینه امام حسین (ع), آن بیدارگر تاریخ و شهید راه معرفت ضمن روایتى مى فرمایند:
((خرج حسین بن على (ع) على اصحابه:
فقال ایها الناس ان الله عزوجل ذکره, ما خلق العباد الالیعرفوه, فاذا عرفوه عبدوه...))
فقال له رجل یابن رسول الله بابى انت و امى, فمامعرفه الله قال:
معرفه کل اهل زمان امامهم الذى یجب علیه طاعته.)) (23)
دقایق حدیث فوق :
1ـ بنا به فرمایش امام حسین (ع) هدف از خلق انسانها و یا در مفهوم کلى عباد ((معرفت خداوند متعال)) است, (ما خلق العباد الا لیعرفوه: بندگان را نیافرید مگر اینکه او را بشناسند).
2ـ معرفت مفتاح عبادت حقیقى و زمینه ساز عبودیت واقعى است و الا عکس آن مطلوب خدا نیست (فاذا عرفوه عبدوه: پس اگر خدا را شناختید, او را عبادت کردید), گویى خود معرفت الله نوعى عبادت مى باشد و جوهره عبادت واقعى همان معرفت الله است.
3ـ معرفت خداوند بدون شناخت امام (امام هر دوره) حاصل نمى شود و یک رابط و سنخیت مابین توحید و امامت برقرار است, یعنى اگر امام را شناختى بمنزله آنست که خدا را شناختى, چرا که معرفت امام معصوم یا همان انسان کامل بعلت تخلق او به اسمإ حسنى, معرفت خداست ((الذین من عرفهم فقد عرف الله و من جهلم فقد جهل الله)) (24)
4 ـ معرفت امام یک وظیفه عمومى و عینى براى تمامى عبادالله است (کل اهل زمان) و سر آن نیاز بنده به تکامل و رسیدن به حقیقت توحید است که مفتاح آن تنها از معرفت امام معصوم حاصل مى شود, به عبارت دیگر نیاز به شناخت امام هر دوره براى درک هدف از خلقت, ضرورتى است اجتناب ناپذیر.
در روایت دیگرى امام باقر (ع) مى فرمایند:
((بنا عبدالله و بنا عرف الله و بنا وحدالله و محمد حجاب الله))(25)
از عبارات نورانى (بنا عبدالله, بنا عرف الله, بنا وحدالله) این روایت استفاده مى شود که سه موضوع مهم عبادت خدا معرفت او و رسیدن به وحدانیتش فقط و فقط به برکت اهل بیت (علیهم السلام) تحقق پیدا مى کند و نکته آن در تقدم ضمیر (بنا) بر متعلق اش (همانند ایاک نعبد و ایاک نستعین) به وضوح روشن است, این همان نکته اى است که امام حسین (ع) در روایت پیشین بدان اشاره نمودند.
امامت در فرهنگ قرآن و احادیث :
در این بخش سعى در ارائه قرائت اصیل قرآنى از موضوع امامت و امام حق از منظر آیات و روایات وارده در این باره خواهیم پرداخت لکن به اصل امامت تنها از بعد قدسى آن اکتفا نکرده و بلکه در مفهوم عام آن که همان زعامت امور دنیایى و دینى است, بحث را ارائه مى کنیم و در تعریف کلامى آن تنها به سخن علامه حلى (ره) در کتاب شریف ((الالفین)) که حاوى دوهزار دلیل عقلى و منطقى و نقلى در اثبات امامت بلافصل على (ع) و عصمت ائمه اطهار(ع) مى باشد, اکتفا مى کنیم ایشان در بحث اول این کتاب چنین آورده اند:
((ماالامام؟ الامام هو الانسان الذى له الریاسه العامه فى امورالدین و الدنیا بالاصاله فى دارالتکلیف))(26)
و ((الامامه لطف عام والنبوه لطف خاص لامکان خلق الزمان من نبى حى, بخلاف الامام لما سیإتى و انکار اللطف العام شر من انکار اللطف الخاص)) (27)
سیره سیاسى و اجتماعى امامان معصوم نیز در برخورد با جریانات و چالش هاى اجتماعى و سیاسى جامعه اسلامى نیز موید این تعریف مى باشد, چه بسا که قیام ها و حماسه هاى اجتماعى و حماسى ائمه (ع) همانند قیام عاشورایى امام حسین(ع) در جهت هدایت و بیدارى این بعد اجتماعى و سیاسى جامعه صورت گرفته است, صرفنظر از آنکه امامان حق در زعامت دینى نیز چنین حماسه هایى را آفریده اند و با انفاس قدسى و نورانى خود جان هاى بیدار جامعه را به فراسوى این ظلمتکده رهنمون ساخته اند.
از منظر قرآن امام دو نوع است, منتها نوع باطل آن از تقابل نوع دیگر آن و در برابر آن مفهوم امامت به خود مى گیرد و الا امامت اصیل که همان نوع حق و نور است جز یک قرائت, قرائت دیگرى نمى پذیرد, قرآن در معرفى امامان باطل جهت بیدارى اذهان جامعه در تشخیص امام حقیقى (صرفنظر از نص قطعى و ادله نقلى) و امامان حق براى تبعیت مردم از آنان در امور دین و دنیا, آیاتى را به این موضوع اختصاص داده است و به تبع آن در تفسیر این آیات احادیث نورانى از ائمه اطهار(ع) وارد شده است که در ذیل بدان اشاره مى کنیم:
الف = امامان باطل: و جعلناهم ائمه یدعون الى النار و یوم القیامه لاینصرون, و اتبعناهم فى هذه الدنیا لعنه و یوم القیامه هم من المقبوحین / قصص, آیات 41و42.
ترجمه: و آنان را پیشوایان ضلالت و دعوت به دوزخ قرار دادیم و روز قیامت هیچکس آنها را بر نجات از عذاب دوزخ یارى نخواهد کرد و در نتیجه اعمالشان در این دنیا, بر آنها لعن فرستادیم و در آخرت آنان را از زشتکاران و مردودان درگاه خود ساختیم.
مرحوم کلینى (ره) در کتاب اصول کافى بابى به این عنوان آورده است:
((باب ان الائمه فى کتاب الله امامان: امام یدعو الى الله و امام یدعو الى النار)) (28)
در این باب در روایتى امام صادق ضمن اشاره به اینکه ائمه در کتاب خدا دو دسته اند در تفسیر دسته باطل آن مى فرمایند:
((و جعلناهم ائمه یدعون الى النار)) یقدمون امرهم قبل امرالله و حکمهم قبل حکم الله و یاخذون باهوائهم خلاف ما فى کتاب الله عزو جل))(29)
بر حسب این روایت و آیه ى شریفه فوق, بافت وجودى و عقیدتى چنین امامانى عبارتند از:
الف = واداشتن مردم به کفر و گناه و فساد که لازمه آن دعوت به دوزخ است (یدعون الى النار)
ب = تقدم خواست عمومى مردم بر امر الهى.
ج = سیاستگذارى و زعامت آنان بر خلاف کتاب خداوند و به پیروى از هواى نفس مى باشد, و بزرگترین رفتار خلاف کتاب خداوند که از این افراد سر مى زند همین داعیه داشتن امامت و زعامت مردم است چرا که امامت حقه از مناصب الهى بوده و نیاز به جعل خاص از ناحیه خداوند و تبلیغ آن از طریق پیامبر(ص) یا امام بر حق پیشین مى باشد ولى چنین افرادى به پیروى از مصالح خیالى و هواى نفس و تسویلات شیطانى, با سیاستى توام با مکر و حیله, عنوان امامت را غصب و امام بر حق را برکنار مى نهند ولى اینان هر چه باشند در قبضه و ید تواناى خداوند قادر و جبار قرار دارند و چیزى جز لعنت الهى در این دنیا و رسوایى در آخرت, توشه اى نخواهند داشت. چنین طرز تفکر و قرائتى از امامت و زعامت بود که حسین بن على (ع) بدان جهت قیام کرد, چرا که غصب چنین منصبى بدون شایستگى و بر خلاف حق مى تواند چنان سیطره فکرى و عقیدتى بر جامعه بیافکند که حتى آگاهان جامعه نیز در برابر آن سکوت غیرمنطقى به خود گیرند و رإى به قتل بى گناهانى چون اطفال و... صادر کنند, چنین برداشت و قرائت فاسدى از زعامت بود که على بن ابیطالب (ع) را بیست و پنج سال در صبر غمبار و جانکاه نشانید و على (ع) آن شیرمرد گیتى در عرصه سیاست و دیانت را به کارهاى فرعى واداشت.
ب = امامان حق: و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و ایتإالزکوه و کانوا لنا عابدین /انبیإ/آیه73.
ترجمه: و آنان را پیشواى مردم ساختیم تا خلق را به ((امر ما)) هدایت کنند و هر کار نیکو از انواع عبادات و خیرات را و خصوص اقامه نماز و ادإ زکات را به آنها وحى کردیم و آنها هم اهل عبادت ما هستند.
در این باب نیز امام صادق (ع) مى فرمایند:
((... و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا)) لا بإمرالناس, یقدمون امرالله قبل امرهم و حکم الله قبل حکمهم))(30)
لذا خاستگاه وجودى و اندیشه هدایتى امامان حق را مى توان اینگونه تبیین کرد:
الف = خاستگاه زعامت امامان حق برگرفته از جعل خاص و نصب الهى است (وجعلناهم ائمه) و آیات دیگر قرآن نیز بدین مطلب اذعان دارند مثل آیه (انى جاعلک للناس اماما) بقره / 124.
و تنها امام حق و نور است که خداوند در مورد آن اینچنین با عظمت و بدون هیچ حاملى در جعل,نصب آن را به شخص خود نسبت داده است (31) و این عهد الهى خود را به ستمکاران نمى دهد (و لاینال عهدى الظالمین) بقره / 124.
ب = زعامت امام حق دعوت جامعه به سوى کمال و سعادت الهى و ابدى است (یهدون بامرنا) و این ((هدایت به امر)) مستلزم آگاهى امام از مسیر کمال و ارتباط مستمر او با معدن هدایت الهى است.
ج = از نمادهاى اصلى زعامت امام حق تجلى و نمود ((کارهاى پسندیده و مطابق با شرع)) در اجتماع است و در واقع استقرار حکومت حق امام معصوم (ع) چنین نتایجى را بدنبال دارد, همانند: فعل خیرات, اقامه نماز, و پرداخت زکات, البته شایان ذکر است که این موارد سه گانه به سالم بودن معنوى و مادى کل جامعه اشاره دارند نه روابط فردى بین بنده و خدا.
د = تقدم خواست و حکم الهى بر هر خواسته دیگرى... و غیره.
نتیجه:
با این رویکرد به مسإله امامت حق در قرآن مى توان نتیجه گرفت که قرآن با تبیین اوصاف کلى امام حق و تفصیل کلیات در بیانات اهل بیت (ع) جاى هیچ قرائت دیگرى در این موضوع باقى نمى ماند و عمده مشکل جامعه اسلامى بعد از پیامبر(ص) با وجود اصول و قرائن متقن و روشن, عدم فهم و قرائت صحیح از این موضوع بود که فجایعى چون سقیفه, عاشورا و... را منجر شد ولى بیدارگرى چون حسین بن على (ع) بود که در اثبات حقانیت خود از هر چه داشت دست فرو شست تا براى همگان تا ابد جاى هیچ تردید و شبهه اى باقى نماند, امید آن است که امسال که مسمى به عزت و افتخار حسینى (ع) است بتوانیم از عزت و افتخار حسینى (ع) براى خود توشه اى بیندوزیم.
((والسلام على من اتبع الهدى))
پى نوشت ها :
1 . ابن شهر آشوب, مناقب آل ابى طالب, ج 4, ص73, انتشارات العلامه, قم .
2. شیخ صدوق: ابن بابویه قمى, عیون اخبار الرضا (ع), ج 1, ص60.
3. سوره منافقون, آیه ى 8. شایان توجه است بررسى مفهوم عزت در مجموعه کلام وحى و احادیث معصومین (ع) و تبیین ابعاد مختلف آن مستلزم پژوهى است قرآنى و روایى, آنچنانکه واژه ((العزیز)) از اسمإ حسناى الهى در مجموعه آیات قرآن کریم به شماره گان (92) تکرار شده است: بنگرید: فهرست آیات و موضوعات قرآن, دکتر محمود رامیار, باب العین, واژه عزیز.
4. نهج البلاغه, حکمت شماره 366, نسخه معجم المفهرس, ص 182.
5. ((و آنان را پیشواى مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند)), سوره انبیإ, آیه 73.
6. علامه مجلسى, بحارالانوار, ج 25, ص 23.
به دلالت مفهوم این روایت شریف واژه شیعه از فعل (شع: پراکنده شد) اخذ شده و واژه شعاع جمع کلمه اشعه و شعاع از همین مصدر مى باشند: بنگرید: سیاح, احمد, فرهنگ بزرگ جامع نوین, ج 2, ص 731, بخش لغات دخیل انتشارات اسلام, ج چهاردهم.
7. بحارالانوار, ج 2,ص 184, دار احیإ التراث العربى, ج سوم, بیروت.
8. همان, ج 2,ص 210.
9. آل عمران / آیه 85.
10. آل عمران / آیه 19.
11. آل عمران / آیه 83.
12. انعام / آیه 125.
13. زمر / آیه 22.
14. مائده / آیه3. علامه امینى (رحمه الله علیه) در کتاب شریف الغدیر, بخش ((اکمال الدین بالولایه)) در شإن نزول این آیه, به نقل روایات وارده از طریق اهل سنت در نزول آیه اکمال در باره ولایت على (ع) پرداخته است:
بنگرید: علامه امینى (ره), الغدیر فى الکتاب والسنه والادب, ج 1, ص 230ـ238.
و در باره آیه تبلیغ: همان, ج 1, ص 214ـ229, دارالکتب الاسلامیه, ج دوم, 1366,تهران.
15. اسرإ / آیه 71, عبارت (کل اناس بامامهم) به ظاهر دلالت بر این دارد که خداوند در هر دوره یک امام و رهبر حق دارد و الا خلف و کذب در کلام الهى پیش مىآید, در تفسیر عیاشى در تفسیر این آیه در روایتى چنین آمده است:
((... سإلته عن قوله:((یوم ندعو کل اناس بامامهم)) قال: من کان یإتمون به فى الدنیا و یوتى بالشمس والقمر, و یقذفان فى جهنم و من یعبدهما)) و در روایت دیگرى از امام باقر(ع) آمده است: ((یجىء رسول الله فى قومه و على فى قومه, والحسن فى قومه, والحسین فى قومه, و کل من مات بین ظهر انى امام جإ معه)): بنگرید: محدث جلیل مسعود بن عیاش سلمى, تفسیر عیاشى, ج 2, ص 302ـ303.
16. محقق کرکى, على بن عبدالعال, نفحات اللاهوت فى لعن الجبت والطاغوت, ص 50, مکتبه نینوى الحدیثه.
17. همان, نفحات اللاهوت, ص 47.
18. شیخ حلى, حسن بن سلیمان, مختصربصائر الدرجات, ص 74, انتشارات الرسول المصطفى (ص), طبعه الاولى, قم.
19. همان, مختصر بصائر الدرجات, ص 73. مرحوم کلینى در اصول کافى در باب شناخت امام معصوم 16 حدیث نقل کرده است, ر. ک: کلینى (ره), اصول کافى, ج 1, کتاب الحجه, باب معرفه الامام والرد الیه, انتشارات علمیه اسلامیه .
20. امام خمینى (ره), تفسیر سوره حمد, ص 44, موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره), ج پنجم, 1378.
21. واقعه / آیات 77,78,79,80.
22.توکل, سید رحیم, مقدمه و شرح زیارت جامعه کبیره, ص45ـ46, ج اول.
23. بحارالانوار, ج 23, باب 4, حدیث 23.
24. آیت اللهى, سیدحسین, خزان العلم و اهل بیت الوحى, ج1, ص10, ج اول, 1377.
25. بحارالانوار, ج 23, ص 102, و باب ((ان الناس لایهتدون بهم)) .
26 و 27. علامه حلى (ره), الفین, ص12ـ13, نشر موسسه الدین والعلم مع دارالهجره, ج اول ,1405 هـ, ایران.
در باره این کتاب از خود علامه حلى (ره) چنین نقل شده است: لولا زیاره الحسین و تصنیف الالفین لهلکتنى الفتاوى, بنگرید: علامه طهرانى, محمدحسین, ولایت فقیه در حکومت اسلام, ج 3,ص 8.
حسین اعلمى نیز در مقدمه چاپ بیروت الفین در باره این کتاب مى گوید: بحث واف فى الامامه بادله کافیه لم یسبقه غیره من علمإالشیعه على کثرتهم و کثره مصنفاتهم فى الامامه)).
28. اصول کافى, ج 1, کتاب الحجه,ص 313.
29. همان, ج1,ص 314.
30. همان, ج 1, ص 314.
31. در اینکه نصب منصب امامت در قرآن بدون واسطه و حامل مى باشد, بحث تحقیقى جالبى دارد صاحب شموس الطالعه: بنگرید: همدانى, سیدحسین, الشموس الطالعه, ص 70, موسسه العروه الوثقى, طبقه الاولى.