آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

مدتى نسبتا طولانى این افتخار را داشتم که بر سر سفره روحبخش سیره علوى بودیم و مولا عنایت کرد توانستیم در حد توان اندکمان از این سفره لذیذ بهره مند شویم. اینک با پایان یافتن آن سلسله مباحث, بحثى جدید پیش رو داریم که عنوان آن ((در آستان امامان علیهم السلام)) مى باشد. در این مباحث برآنیم تا با الهام از زیارت جامع, ارزشمند و پرمحتواى جامعه, خوشه اى از درخت پربار معرفت امامان(ع) برچینیم. ((معرفت امامان)) یک وظیفه حتمى و تردیدناپذیر هر دین باور است و بى تردید در این باب متنى کامل تر از زیارت جامعه نیست, در این زیارت به بیش از دویست و پنجاه ویژگى از ویژگیهاى امامان(ع) اشاره شده است. مباحثى که پیش روى شماست تقریرى فشرده از سلسله دروسى است که در سال جارى (1380) روزهاى پنجشنبه در مدرسه فیضیه قم در محضر طلاب حوزه علمیه قم داشته ام و هم چنان ادامه دارد این مباحث توسط برادر عزیز جناب ثقه الاسلام حسین پسندیده تدوین شده است. امید که این برگ سبز شایسته تقدیم به محضر عاشقان ولایت باشد. انشإ الله. سید احمد خاتمى 28دیماه 1380 ـ چهارم ذیقعده الحرام 1422

متن

زیارت امامان(ع)
مدخل
امامت از دیدگاه شیعه, اصلى است پیوند خورده با نبوت که تداوم وجودى نبوت در آن تجسم یافته است. مکتب اسلام خاتم الادیان است و پیامبر آن خاتم النبیین و تضمین کننده این خاتمیت, مسإله امامت است که همچنان تداوم بخش راه نبوت است.
براین اساس باید به این اصل که اصل کاربردى در دیدگاه ماست, بهإ ویژه داده شود. تإکید فراوانى که در روایات در باب امام شناسى وارد شده است, از این رهگذر است, که اشاره به برخى از آنها مفید است.
الف: از یکى از صادقین علیهما السلام نقل شده است که فرمود: ((لایکون العبد مومنا حتى یعرف الله و رسوله و الائمه کلهم و امام زمانه, و یرد الیه و یسلم له, ثم قال: کیف یعرف الاخر و هو یجهل الاول؟!))(1) بنده مومن نخواهد شد مگر آن که خدا و رسولش و همه ائمه و امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمان(عج) رجوع کند و تسلیمش باشد, سپس فرمود: چگونه ممکن است کسى امام خود را که امام زمان اوست بشناسد و امام اول را نشناسد (از این جهت همه امامان را باید شناخت)
شناخت امامان هم به دو صورت است:
یکى شناخت شناسنامه اى, که عبارت است از اطلاعاتى از قبیل: نام امام, نام پدر, همسر یا همسران, عدد اولاد, تاریخ ولادت, تاریخ شهادت و... این معرفت مفید است ولى نجات بخش نیست.
دیگرى معرفت نجات بخش است که از دو قسمت تشکیل شده است :
اول شناخت جایگاه امامان عندالله و نقش آنان در جهان هستى.
و دوم شناخت سیره اهل بیت علیهم السلام.
بحث ما در این مجال درباره قسمت اول این معرفت است که امامان و جایگاه والاى آنان را بشناسیم و در این راستا باید خود اهل بیت جایگاهشان را بیان کنند, چرا که بهترین معرف آنان کسى جز خودشان نیست. آنچنان که در باب معرفت خداوند هم بهترین معرفت, معرفتى است که از ناحیه خود او باشد, فلذا در دعاى شریف ابوحمزه ثمالى این گونه بیان کرده است: ((بک عرفتک و إنت دللتنى علیک و دعوتنى الیک)) از راه خودت تو را شناختم و تو مرا به خودت راهنمایى کردى و به سوى خودت خواندى.
براى تإمین این هدف زیارت شریف جامعه جایگاهى ویژه و والا داشته و مى توان گفت که بهترین و جامع ترین متن امام شناسى است.
این متن از امام هادى(ع) روایت شده است. از آنجا که این متن به عنوان زیارت جامعه است, ابتدا بحثى پیرامون زیارت تقدیم مى کنیم سپس به شرح متن آن مى پردازیم.

O معناى زیارت
معناى زیارت, آنچنان که از مجموع آیات و روایات استفاده مى شود, این است که زیارت ارتباط روح هاست, همانطور که لقإ ارتباط جسم هاست. ممکن است چنین معنایى از لغت ((زیارت)) استفاده نشود ولى استعمال زیارت به خصوص در لسان پیامبر(ص) و امامان(ع) در این معناست.
مهم ترین قرینه در این رابطه زیارات از راه دور براى ائمه(ع) است و زیارت از راه دور چیزى جز ارتباط روحى نیست. بنابراین تعریف جامع از زیارت اینکه: زیارت عبارت است از ارتباط روحى با معصوم(ع).
آدابى هم که نقل شده گامى است براى ایجاد این ارتباط. اینکه گفته شده قبل از زیارت, وضو وغسل انجام دهید, سخن از طهارت جسم و روح است, اینکه گفته شده با آرامش و وقار به زیارت بروید, در جهت زمینه سازى ارتباط روحى با معصومین سلام الله علیهم اجمعین است.

O مبانى زیارت
مبانى اعتقادى زیارت چیست؟
اگر آن مبانى شناخته شود زیارت تإثیر فزون ترى خواهد گذاشت و زائر با بصیرت بیشترى به زیارت محبوب خود خواهد پرداخت.
اولین و اساسى ترین مبناى زیارت, عشق به خداوند است. این که این همه انسان ها در جهان آمده اند و رفته اند, ولى تنها تعداد معدودى مورد توجه, محبت و عشق قلب هاى سلیم قرار گرفته اند, نشإت گرفته از عشق اینان به خداوند است چرا که حب محبوب و محب خدا, حب خداست. اینکه عشق به پیامبر(ص) و ائمه(ع) قلعه دلها را تسخیر کرده و دلهاى عاشق به گردشان طواف مى کنند همین جهت است, چرا که اینها عباد صالح خدا بودند. عشق به پیامبرى که بنده اوست ((إشهد ان محمدا عبده و رسوله)), عشق به امیرالمومنین على بن ابى طالب(ع) که در عزت و سرافرازیش همین بس که بنده اوست ((الهى کفى بى عزا إن إکون لک عبدا)).
پس اولین مبناى زیارت, عشق به خداست و بدون آن زیارت بى معناست و از حد سیاحت فراتر نمى رود. فلذا عاشق خداست که هر ساله رنج سفر به بارگاه ملکوتى امام رضا(ع) را هموار مى کند و هر دم در شوق زیارت حرمین و عتبات عالیات مى سوزد, ولى آن کس که سیاحت مى کند این مکان ها برایش یک بار جاذبه دارد و بس. اما زائران آستان مقدس امامان پیوسته به یاد آنها بوده و آرزوى زیارت تربت پاکشان را دارند.
دومین مبناى زیارت ابراز مودت به اهل بیت است که مزد رسالت است: ((قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فى القربى))(2) موده فى القربى مزد رسالت است و رفتن به زیارت اهل بیت در حقیقت ادإ این دین است, دینى که در قبال رسالت بر گردن مسلمانان است. جایگاه این مودت قلب است. امر قلبى نمود و بروز مى خواهد و یکى از جلوه هاى نمود مودت زیارت است. در حقیقت کسى که به زیارت آل الله مى رود, مودت قلبى خود را ابراز مى کند.
از دیگر جلوه هاى ابراز مودت, که اشاره به آن خالى از لطف نیست, شاد بودن در شادى اهل بیت و محزون بودن در غم ایشان است.
از دیگرراههاى ابراز مودت, نامگذارى نام اهل بیت, بر فرزندان است. نامگذارى نشان از علاقه است لذا در بین طاغوتى ها, نام هاى طاغوتى بازار گرمى دارد. مثلا در آگهى هاى تسلیت, گاهى امضا کنندگان همه داراى اسم هاى غربى هستند که مى فهماند این شخص حال و هواى دیگرى داشته است و گاهى هر چه هست, نام پیامبر(ص) و بچه هاى پیامبر(ع) است که نشان دهنده ارادت این شخص به اهل بیت است. از روایات استفاده مى شود که اهل بیت دوست داشتند در هر خانه اى نام پیامبر و اهل بیت(ع) وجود داشته باشد. بعضى مى گویند اسم پدرم یا مادرم یا خواهرم یا برادرم چنان بوده و حال زیبا نیست که نام پسرم را و یا دخترم را همین بگذارم, در حالى که سیره امامان اینگونه نبوده است.
امام سجاد(ع) مى فرماید: روزى در مدینه, مروان مرا دید و پرسید اسمت چیست؟
گفتم: على.
پرسید نام برادرت چیست؟
گفتم: على.
پرسید نام برادر دیگرت چیست؟.
گفتم: على!
مروان گفت: على و على, چرا همه را پدرت به اسم على نامگذارى کرده است؟!
سپس به خدمت پدر بزرگوارم (سیدالشهدا) رفتم و جریان را نقل کردم, که پدرم فرمودند: واى بر مروان! اگر صد پسر براى من متولد شود, دوست دارم هیچ نامى جز على برایشان قرار ندهم.(3)
به هر حال مودت فى القربى مزد رسالت است و زیارت ادإ این دین است.
سومین مبناى زیارت, اعتقاد به حیات پیامبر(ص) و ائمه(ع) است. ما معتقدیم امامان و پیامبر(ص) زنده اند و حیاتى معنادارتر از حیات مادى دارند, وقتى شهدا زنده هستند ((ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیإ عند ربهم یرزقون))(4) پیامبر(ص) و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و امامان معصوم علیهم السلام امام شهیدانند.
بعضى ((بل احیإ عند ربهم یرزقون)) را به معناى زنده یادى و زنده بودن خاطراتشان معنا کرده اند که:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکوئى نبرند
این گرچه قابل انکار نیست, ولى حیات شهیدان فوق این است, حیاتى را که قرآن مطرح مى کند حیاتى واقعى تر از این حیات مادى است. منتهى ما محبوس چهارچوبه طبیعتیم و آن حیات مافوق را نمى فهمیم. به جهت همین اعتقاد است که در اذن دخول ائمه(ع) مى گوئیم: ((إشهد انک تسمع کلامى و ترد سلامى)) شهادت مى دهم که کلامم را مى شنوى و سلامم را پاسخ مى دهى.
این ابراز اعتقاد به حیات ائمه(ع) است. لذا در روایات فراوان وارد شده است که زیارت بعد از موت ائمه(ع) مانند زیارت زمان حیات است.

نقش زیارت
تإثیر و نقش زیارت در زندگى فردى و اجتماعى را مى توان در سه حوزه تربیت, سیاست و معرفت تبیین کرد.
الف: نقش تربیتى زیارت:
تربیت نیاز به دو رکن اساسى دارد:
اول: برنامه.
دوم: الگو.
این که چگونه, با چه راهکارهایى و طبق چه الگویى یک نظام تربیتى داشته باشیم, قرآن و سنت, برنامه تربیتى را مطرح کرده اند و ائمه(ع) الگوى تربیتى اسلام هستند, و زیارت آنان باعث توجه به این الگوهاست, البته هر کس به اندازه فهم خودش الگو مى گیرد.
یکى امام رضا(ع) را به عنوان ضامن آهو و امام رئوف مى شناسد و به همین اندازه براى او جنبه الگویى دارد, دیگرى نکات اخلاقى زندگى امام در نظرش پیوسته جلوه دارد, تواضع امام, گذشت امام, ساده زیستى امام و... دیگرى معارف امام رضا(ع) را مى فهمد و دیگرى به باور ولایت تکوینى ائمه(ع) مى رسد و... هر چه سطح معرفت بالاتر بیاید, الگو پررنگ تر مى شود.
آن اصل ثابتى که در همه زیارت هاست, الگو بودن اهل بیت(ع) است. اگر بخواهیم یکجا تمام اخلاق اسلامى, رابطه درست با خدا, رابطه درست با مردم, رابطه درست با نفس و... را ببینیم, باید اهل بیت را مد نظر گرفت, چرا که آنچه خوبان همه دارند این گلهاى جهان هستى به تنهایى دارند. پس زیارت در حقیقت یک کلاس اخلاق است.

ب: نقش سیاسى زیارت:
زیارت, اعلان بیعت با آرمان امامان(ع) است. در کمتر زیارتى است که مضامینى مانند این مضامین نباشد: ((انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولى لمن والاکم و عدو لمن عاداکم))(5) قرینه نقش پررنگ سیاسى زیارت امامان, برخورد خلفاى جبار با آن است. گنبد و بارگاه إبى عبدالله(ع) چه تإثیرى دارد که متوکل مى گوید: تربت ابى عبدالله(ع) را ویران کنید و شخم بزنید؟!(6)
تإثیرش این است که هر که به زیارت ابى عبدالله(ع) مىآید سرتاپایش ضد ظلم و طغیان مى شود و تجسم ظلم و طغیان متوکل عباسى است, پس برخورد مى کند.
در تاریخ نقل شده است که متوکل آوازه خوان هائى داشت که مجالس عیش او را گرم مى کردند! یکبار پرسید سرپرست آوازه خوان ها کجاست؟ گفتند: به زیارت سیدالشهدا رفته است.
گفت: عجب! در دستگاه ما و زیارت سیدالشهدا! آن هم سرپرست آوازه خوان ها!!
بلافاصله دستور مى دهد آن تربت را ویران کنند و هر کس به زیارت سیدالشهدا مى رود, او را به زندان انفرادى بیندازند.

ج: نقش معرفتى زیارت:
بهترین راهى که اهل بیت (ع) براى معرفت خودشان برگزیده اند, زیارت هاى مإثوره است.
زیارت هاى مإثوره را نباید فقط به قصد ثواب خواند, گرچه ثواب فراوان دارد, بلکه باید با این دید به زیارت نامه ها نگاه کرد که این ها (البته زیارتنامه هاى مإثوره) متون امام شناسى هستند.
زیارتنامه ها دو دسته هستند:
یک دسته زیارت نامه هایى که براساس کلیات, توسط علما انشإ شده است.
صاحب جواهر(ره) در آخر بحث ((حج)), کلیاتى دارد که هر کدام از اولیاى خدا را خواستید زیارت کنید, به این صورت زیارت کنید.
براساس آن کلیات, زیارتنامه هایى تهیه مى شود و غالب زیارت امزاده ها ـ بجز اندکى ـ اقتباس از آن است.
دسته دوم: زیارت هایى است که خود ائمه(ع) انشإ کرده اند مانند: زیارت امین الله, زیارت عاشورا, زیارت اربعین و دیگر زیارت هاى معتبر.
فلذا براى معرفى نهضت سیدالشهدا(ع) هم, هیچ متنى جامع تر از زیارت نامه ها نیست.
جامع ترین متن حسین شناسى, همین زیارت عاشورا و زیارت اربعین است. با این زیارات اهداف سیدالشهدا, دشمنان سیدالشهدا و دوستان سیدالشهدا را مى توان شناخت.
بنابراین زیارت و زیارتنامه ها کانون معرفت اهل بیت(ع) هستند و زیارت جامعه از کاملترین آنها است.
شبهات پیرامون زیارت
وهابیت به تبع ((ابن تیمیه)) زیارت را شرک تلقى کرده اند و مى گویند کسى که به زیارت پیامبران و امامان(ع) مى رود گویا آنها را مى پرستد و تعدادى روایات جعلى هم نقل کرده اند و از این طریق قصدى جز اغواگرى ندارند.
پاسخ اجمالى اینکه, استدلال اینها بدین شکل است: زیارت پرستش است و پرستش غیر خدا ممنوع و شرک است, پس زیارت ممنوع و شرک است, در حالى که در مقدمه اول این قیاس مغالطه اى صورت گرفته و آن برابرى زیارت و پرستش است که شیعه به هیچ نحوى به آن معتقد نیست. زیارت تنها ابراز عشق و علاقه است و حتى مورد تإکید شخص پیامبر(ص) هم بوده است.
مرحوم علامه امینى در کتاب گرانقدر ((الغدیر)), 22 حدیث از 186 کتاب و منبع اهل سنت, نقل مى کند که پیامبر خود به زیارت ترغیب فرموده اند مانند:
عن عبدالله بن عمر مرفوعا عن النبى(ص): ((من زار قبرى وجبت له شفاعتى))(7) هر کس قبرم را زیارت کند, شفاعتش بر من واجب مى شود.
عن ابى هریره مرفوعا عن النبى(ص): ((من زارنى بعد موتى فکانما زارنى و اناحى و من زارنى کنت له شهیدا و شفیعا یوم القیامه))(8) آن کس که بعد از مرگم مرا زیارت کند, آنچنان است که در زمان حیاتم مرا زیارت کرده است و آن کس که مرا زیارت کند, من گواه و شفیع او در قیامت خواهم بود.
ایشان 42 گفتار هم از علماى اهل سنت, در باب مشروعیت زیارت نقل مى کند که به 2 مورد اشاره مى شود:
قال القاضى عیاض المالکى(المتوفى544): ((و زیاره قبره(ص) سنه مجمع علیها, و فضیله مرغب فیها))(9) قاضى عیاض مالکى گفته است: زیارت قبر پیامبر(ص) سنتى است که بر جوازش همه متفق بوده و فضیلتى مورد ترغیب است.
قال ابن هبیره (المتوفى 560): ((اتفق المالک والشافعى و ابوحنیفه و احمد بن حنبل, على ان زیاره النبى(ص) مستحبه))(10) ابن هبیره گفته است امامان فقهى اهل سنت مالک و شافعى و ابوحنیفه و احمد بن حنبل همه متفق اند که زیارت پیامبر(ص) مستحب است.
پس از بیان این مقدمات, مقتضى است بحث درباره زیارت جامعه را آغاز کنیم و البته قبل از بررسى متن آن, بررسى سند آن الزامى است.

سند زیارت جامعه
زیارت جامعه در کتب روایى و منابع حدیثى فراوانى نقل شده است که از اهم آن ها مى توان به این موارد اشاره کرد:
1ـ من لایحضره الفقیه, باب ما یجزى من القول عند زیاره جمیع الائمه(ع), ج2, ص609, ح3213.
2ـ تهذیب الاحکام, باب زیارت جامعه لسائر الشهدإ على اصحابها السلام, ج6, ص95, ح1.
3ـ وسائل الشیعه, باب استحباب الغسل لزیاره امیرالمومنین علیه السلام, ج14, ص390, ح19445.
4ـ مستدرک الوسائل, باب نوادر مایتعلق بابواب المزار, ج10, ص417, ح12274.
5ـ بحارالانوار, ج99, ص127.
6ـ عیون اخبار الرضا, ج2, ص272.
سندى که مرحوم شیخ در کتاب من لایحضره الفقیه آورده است به این شکل است:
((روى محمد بن اسماعیل البرمکى قال: حدثنا موسى بن عبدالله النخعى قال قلت لعلى بن محمد علیه السلام...))
اما محمد بن اسماعیل برمکى, درباره اش دو نظریه موجود است. در رجال نجاشى با این تعبیر از او یاد شده است ((کان ثقه مستقیما)), او مورد اطمینان و پیرو مکتب اهل بیت(ع) بوده است.
لکن در رجال ابن الغضائرى او را ضعیف شمرده است.
در رجال ابن داود پس از بیان این دو نظریه مى گوید: ((والثقه ارجح)) مرحوم علامه هم در این مورد پس از بیان اختلاف در شإن او, توثیقش را ترجیح مى دهد. مرحوم حضرت آیه الله خویى(قده) به ذکر اسم او کفایت کرده است.
اما در مورد موسى بن عبدالله نخعى, تقریبا در هیچ کتاب رجالى در موردش توضیح داده نشده است. مرحوم خوئى هم فقط نام او را آورده است.
نکته اى که باید متذکر شد اینکه در توثیق روایات نباید تنها به سند اکتفا کرد, بلکه در کنار سند, محتوا و متن را هم باید دید. اگر در موردى سند ضعیف باشد, اما متن محکم و متقن باشد, به طورى که جز از عهده معصوم برنیاید, آن روایت اخذ کردنى است. چنانچه در سند صحیفه سجادیه راوى (موسى بن متوکل بن هارون) ثقه نیست ولى این ضرر به جایگاه صحیفه نمى زند, زیرا مضمون بلند صحیفه به گونه اى است که جز امام معصوم(ع) کسى عرضه انشإ آن را ندارد و ما یقین داریم از امام سجاد(ع) است. فلذا در سند ((زیارت جامعه)) هم اگر خدشه کنند که از موسى بن عبدالله نخعى اسمى در کتب رجال نیامده و مجهول است, متن بلند زیارت جامعه, گویاى صدور آن از معصوم است.
بنابراین تردیدى در انتساب آن به امام هادى(ع) نیست, و این روایت, که به علت مضامین بلند و جامع, کاملترین متن امام شناسى است, مستند, محکم و متقن است.
ادامه دارد

پى نوشت ها:
1- الکافى, ج1, باب معرفه الامام والرد الیه, ح2, ص180.
2- شورى, 22.
3- الکافى, ج6, ص19, ح;7 بحارالانوار, ج44, ص211.
4- آل عمران, 169.
5- زیارت پر فیض عاشورا.
6- مقاتل الطالبین, ص395.
7- الغدیر, باب زیاره المشاهد المشرفه, ج5, ص143.
8- الغدیر, باب زیاره المشاهد المشرفه, ج5, ص156.
9- همان, ص166, به نقل از الشفإ بتعریف حقوق المصطفى, ج2, ص194.
10- همان, ص167, به نقل از المدخل لابن الحاج, ج1, ص256.

تبلیغات