آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

با نگاهى بر تعالیم مبین دین اسلام و احادیث وارده از معصومین(ع) درمى یابیم که ارزش هیچ چیز بالاتر از یاد خدا نیست. هدف از خلقت جهان هستى, عبادت پروردگار عالمیان است و آن چیزى جز زنده نگاه داشتن یاد خدا در زندگى افراد بشر نمى باشد.
رفع همه گرفتارىها و مشکلات در ذکر خدا نهفته است و رویگردانى از این امر مهم آدمى را در عسرت و تنگى قرار مى دهد, به طورى که زندگى بر او تنگ مى شود و نه تنها از هدف اصلى در این جهان باز مى ماند, بلکه در آخر عمر نیز با خسران و پشیمانى, حسرت روزهایى را مى خورد که دیگر راه بازگشتى به آنها نیست. ذکر خدا مرتبه اى است بس والا که به فرموده امام سجاد(ع): ((اگر واجب نبود پذیرش دستورت, منزهت مى دانستم که نامت را بر زبان آرم, با آنکه ذکرى که از تو مى کنم, به اندازه من است نه به اندازه تو))!
یاد خدا زمان و محل خاصى ندارد و قدرى برایش تعیین نشده است.
امام صادق(ع) مى فرماید: ((هر چیزى حدى دارد که وقتى به آن رسد پایان مى پذیرد, جز ذکر خدا که حدى که با آن پایان گیرد ندارد. خداى عزوجل فریضه هایى واجب کرده است و هر که آنها را انجام دهد, همان حدود پایان آنها است. یکى از آنها رمضان است که روزه دارى آن همان حد و پایانش مى باشد. خداوند حج را واجب کرده است و هر که حج کند به پایان آن رسیده است, ولى تنها ذکر خداست که خداى عزوجل به اندک آن راضى نشده و براى آن پایانى مقرر نکرده است. سپس این آیه را خواند: ((یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا وسبحوه بکره واصیلا)) اى کسانى که به ایمان گرویدید! یاد کنید خدا را بسیار و تسبیح گوئیدش در بامداد و پسین. پس فرمود: خدا براى آن حدى مقرر نکرده که در آن به پایان رسد, امام(ع) فرمود: پدرم بسیار ذکر خدا مى کرد, من به همراه او مى رفتم و او ذکر خدا مى گفت, با او غذا مى خوردم و او ذکر خدا مى گفت و هر آینه که در گفتگوى با مردم بود و آنش از ذکر خدا باز نمى داشت. و من مى دیدم زبانش به کامش چسبیده بود و مى فرمود: ((لا اله الا الله)) و شیوه اش این بود که ما را گرد مىآورد و دستور مى داد به ذکر خدا تا آفتاب مى زد و هر کدام ما که قرائت (قرآن) مى دانستیم, دستور قرائت مى داد و هر کدام که قرائت نمى دانستیم او را دستور به ذکر مى داد.(1)
از آنجا که عوامل غفلت در زندگى مادى بسیار فراوان و تیرهاى وسوسه شیاطین از هر سو به طرف انسان پرتاب مى گردد, براى مبارزه با آن راهى جز ((ذکر کثیر)) نیست. ((ذکر کثیر)) به معنى واقعى کلمه, یعنى توجه با تمام وجود به خداوند, نه تنها به واسطه زبان و لقلقه لسان.(2) تداوم بر ذکر خدا در همه شئون زندگى و توجه به دستورات الهى, انسان را چنان مجذوب حق تعالى مى کند که وى را تسلیم محض کرده و تمام جاذبه هاى مادى و غیرخدایى را از دلش بیرون مى کند و به اعلى علیین متصل مى سازد و گرد و غبار گناه را از دلش مى نشاند و دلش را حرم امن خدا قرار مى دهد. ((جبرئیل به نزد رسول(ص) آمد و گفت: حق تعالى سلام مى گوید و مى فرماید که: ((امت ترا عطایى دادم که هیچ امتى را نداده ام, گفت: این چیست؟ گفت: ذکر حق تعالى در همه اوقات و در همه احوال.))(3) و باز در قرآن فرمود: نام پروردگارت را صبح و شام یاد کن.(4)

معانى ذکر
در مفردات آمده است ((ذکر یعنى یاد کردن, خواه با زبان باشد یا با قلب یا هر دو; خواه بعد از نسیان باشد یا از ادامه ذکر)).
البته گاهى کلمه ذکر در مقابل غفلت نیز قرار مى گیرد, مانند آیه ((ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا)) از کسى که ما دلش را از یاد خدا غافل کرده ایم, اطاعت مکن (کهف28/) غفلت عبارت است از بى خبرى از علم به علم; یعنى اینکه ندانم که مى دانم. پس ذکر در مقابل غفلت, عبارت است از اینکه بدانم که مى دانم, گاهى هم مى شود که ذکر در مقابل نسیان استعمال مى شود و نسیان عبارت است از این که صورت علم به کلى از خزانه ذهن زایل شده باشد, لذا ذکر بر خلاف نسیان, عبارت است از اینکه آن صورت همچنان در ذهن باقى باشد و ذکر در آیه ((واذکر ربک اذا نسیت)) به همین معنا آمده است. بنابراین, در چنین استعمالى, ذکر مانند نسیان معنایى است داراى آثار و خواصى که آن آثار بر وجود ذکر مترتب مى شود و به همین جهت کلمه ذکر مانند نسیان در مواردى که خودش نیست, ولى آثارش هست استعمال مى شود.(5)

مراتب ذکر
ذکر داراى مراتبى است که از ذکر لفظى شروع مى شود تا انقطاع کامل و مشهور و فنإ ذکر لفظى و لسانى, یعنى آن چه از اذکار که بر زبان انسان جارى شود.
دومین مرحله, ذکر معنوى است که علاوه بر بیان لفظى, انسان به معناى ذکر توجه دارد.
مرتبه دیگر, ذکر قلبى است که توجه به خدا از دل و قلب انسان بجوشد که در خیلى از موارد ثمرات این رویکرد, جارى شدن ذکر به زبان است و مرتبه عالى ذکر آن است که بندگان خاص و خالص خدا دارند که تمام وجودشان و تمام لحظات زندگیشان در حضور پروردگارند و حتى لحظه اى غفلت از خدا برایشان گناه محسوب مى شود. در این حالت, بنده مراتب کمال را یکى پس از دیگرى طى مى کند و چون به منبع عظمت و نور الهى وصل شده است, دیگر مشغله هاى دنیایى و پدیده هاى مادى برایش ارزشمند نیست, قلبش از انوار جمال خدایى پر مى شود و از اسرار پنهانى عالم, چیزهایى را درمى یابد, وجودش لبریز از عشق حق شده و چنان به بارگاه ربوبى انس مى گیرد که سرانجام, به انقطاع کامل و لقإ و فنإ برسد.
حضرت موسى(ع) در مناجات خویش با خدا فرمود: پاداش کسى که با زبان و قلبش ذکر تو را گوید چیست؟ فرمود: اى موسى, به وسیله سایه عرشم بر او سایه مى افکنم و او را در پناه خود قرار مى دهم.(6)
امیرمومنان على(ع) فرمود: ذکر دو نوع است, ذکر خداوند هنگام مصیبت و برتر از آن ذکر خداوند است در برابر آنچه خداوند بر تو حرام کرده است تا آن ذکر مانع از کار حرام تو شود.(7)
عقیده علماى اخلاق بر این است که در ذکر لفظى, چون شخص زبانش مشغول است, حداقل از ارتکاب معصیت هاى زبانى پرهیز نموده است. خود این ذکر لفظى نیز اگر دایمى شود, چه بسا که اثرات قلبى هم خواهد داشت. از ذکر خداوند, به عنوان پرهیز از حرامها و حلالها هم یاد شده است.
امام صادق(ع) فرمود: ((از مهم ترین چیزهایى که خداوند بر بندگانش واجب فرموده یاد خداست. سپس فرمود: آگاه باشید منظورم گفتن سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله والله اکبر نیست; اگرچه این هم از یاد خداست, لکن مرادم یاد خدا نزد حلال و حرام خداست که اگر اطاعت و بندگى بود, به آن عمل کند و اگر معصیت بود آن را ترک نماید.))(8)
ذکر خداوند حلاوتى دارد که خداوند به تناسب ظرفیت و قابلیت بندگانش از اثرات و نتایج آن, دلهاى مفتوح به ایمان را بهره مند مى گرداند; با عنایت به اینکه خود شخص نیز باید تحمل بسیار در این زمینه داشته و زهد و ریاضت کشد تا قابل دریافت فیض گردد. امام صادق(ع) فرمود: ((سه چیز است که مردم توانایى آن را ندارند: گذشت از خطاهاى مردم, همراهى با برادر خود در مالش, بسیار به یاد خدا بودن)) و باز حضرت فرمود: ((شما را نسبت به سخت ترین وظایف واجبه از ناحیه خداوند بر بندگانش آگاه کنم؟ سپس سه چیز را بیان فرمود که سومین آنها به یاد خدا بودن در همه حال بود.))
گرچه (9)لفظ ذکر اعم از ذکر باطنى و لفظى است, اما مراد از بیان آن ذکر قلبى و باطنى است; به طورى که شخص داراى حالتى روحانى و معنوى مى گردد که دایم خداوند را در نظر دارد مى داند که پروردگار متعال بر اعمالش ناظر است. مصداق این عمل, جمله حضرت امام خمینى(ره) است که فرمودند: ((عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید.))
یاد واقعى خداوند حتى به زبان هم باید خارج از بى حالى و غفلت صورت پذیرد, چنانچه حضرت على(ع) فرمودند: ((خداوند سبحان را از روى سهو و نسیان یاد مکن و از روى سهو و بازیچه فراموش منما, بلکه او را یاد کن; یاد کردنى تمام که دلت با آن موافق و درون و بیرونت با آن مطابق باشد. و هرگز به حقیقت ذکر خدا نتوانى رسید, مگر وقتى که در ذکرت به کلى خود را فراموش کنى و نفست را در کارت نابود سازى.))(10)
حضرت صادق(ع) فرمود: هر کس واقعا به یاد خدا باشد, مطیع او خواهد بود و هر کس که از خدا غافل شود, مرتکب معصیت خواهد شد. اطاعت از خدا علامت هدایت و ارتکاب معصیت نشانه گمراهى است و ذکر و غفلت, ریشه طاعت و معصیت مى باشند, پس قلب خودت را قبله قرار بده و زبان را حرکت نده جز به دستور قلب و موافقت عقل و رضاى ایمان; زیرا خدا به باطن و ظاهر تو آگاه است. همانند کسى باش که در حال قبض روح است, یا براى محاسبه اعمال در حضور خدا ایستاده است. نفس خود را جز به انجام تکالیف الهى که مهم است و آن امتثال اوامر و نواهى و وعده و وعیدهاست مشغول مدار, با آب حزن قلبت را بشوى و پاکیزه کن. چون خدا تو را یاد کرده تو نیز به یاد او باش, زیرا او تو را یاد کرد در حالى که به تو بى نیاز بود.
آشنایى تو با ذکر خدا باعث خضوع و حیا و تواضع تو در برابر او خواهد بود, پس اعمالت را فقط براى خدا انجام ده. و اگر ذکر خودت را بنگرى, باعث ریا و خودبینى و جهالت و تندخویى با مردم و بزرگ بینى عبادت ها و غفلت از فضل و کرم الهى مى شود. چنین ذکرى ثمرى جز دورى از خدا ندارد و با گذشت ایام, جز اندوه و وحشت اثرى نخواهد داشت. ذکر خدا بر دو نوع تقسیم مى شود: یکى ذکر خالص که قلب با آن همراهى مى کند و دیگرى ذکر صارف که یاد غیر خدا را نفى مى کند, چنانکه رسول خدا(ص) فرمود: من نمى توانم مدح تو را بگویم, تو چنان هستى که خودت را ستوده اى!
پس رسول خدا(ص) براى ذکر خود ارزشى قرار نداد, زیرا به این مطلب توجه داشت که ذکر خدا بر ذکر بنده تقدم دارد. پس کسانى که پایین تر از رسول خدا هستند, سزاوارترند که ذکر خودشان را ناچیز بشمارند. بنابراین کسى که مى خواهد ذکر خداى را بگوید باید بداند که مادام که خدا بنده اش را یاد نکند و توفیق ندهد, بنده قدرت ذکر نخواهد داشت.
بنابراین مصداق ذکر در حدیث فوق, توجه باطنى است که حدود الهى در آن رعایت گردد.
اذکار زبانى نیز اگر با نیت خالص و از قلبى سالم براى خدا ادا گردند, موجب تقرب و نزدیکى بنده به خدا خواهند شد.(11)

آداب ذکر
خداوند در قرآن کریم چنین مى فرماید: ((پروردگار خویش را به تضرع و بیم و با صداى غیر بلند در بامدادان و شامگاهان یاد کن و از غفلت زدگان مباش, زیرا کسانى که نزد پروردگار تواند از بندگى وى سرپیچى نکنند و تسبیح او گویند و بر او سجده کنند.))(12)
در این آیات یاد پروردگار بر دو قسم شده است:
یکى به دل (قلبى) و یکى به زبان و آهسته. ذکر زبانى بلند را چون با ادب بندگى هماهنگى ندارد توصیه نکرده است. در تفسیر آیه فوق چنین آمده: تضرع به معناى تملق همراه با خشوع و خضوع است و خیفه نوعى ترسیدن است که با ساحت پروردگار متناسب باشد. در تضرع نوعى میل و رغبت به نزدیک شدن و در خیفه نوعى ترس به دور شدن نهفته است. انسان در ذکر خداوند حالت شخصى را دارد که به چیزى که دوست دارد نزدیک مى شود و از آن چه مى ترسد دور مى شود. خداوند سبحان هرچند خیر محض است و شرى در او نیست, ذوالجلال والاکرام است, همه اسمإ جمال را دارد که ما و هر چیزى را به تقرب به درگاهش دعوت نموده و بسویش جذب مى کند, داراى اسمإ جلال نیز هست که قاهر بر هر چیز است و هر چیزى را از او دفع و دور مى کند. پس ذکر شایسته او که داراى همه اسمإ حسنى است, به همین است که مطابق با مقتضاى همه اسمإاش بوده باشد, چه اسمإ جمالیه و چه اسمإ جلالیه, و این صورت نمى گیرد مگر اینکه همراه با تضرع و خیفه باشد. همچنین ذکر قولى است که در صبح و شام صورت مى پذیرد که با بعضى از فرائض یومیه تطبیق مى یابد.
در ضمن ذکر مطلوب آن است که انسان را از جرگه غافلان دور کند و ذکر خدا بر دل, در صبح و شام و هر لحظه و هر ساعت استمرار یابد.(13)
امام سجاد(ع) در درخواست خویش به پروردگار چنین مى گوید: ((و آنسنا بالذکر الخفى)) خدایا ما را با ذکر خفیت مإنوس کن.
پس با توجه به توضیحات بالا, درمى یابیم که ذکر خفى مرتبه اى والا از ذکر است که اولیإ الهى آن را از خدا مى طلبند.
امام صادق(ع) فرمودند: ((من کان ذاکر الله فهو على الحقیقه فهو مطیع; کسى که به حقیقت یاد خداست بنده مطیع و فرمانبردارى است))(14)
با توجه به فرمایش حضرت, چنین انسانى قلب و جانش به نور هدایت و ایمان روشن شده است. حضور در پیشگاه پروردگار, به او اجازه هر کارى را نمى دهد. او در چنین حالتى وصل به منبع کمال است و دلبستگى هاى مادى و تعلقات مجازى نمى تواند از او انسانى سست اراده و ضعیف بسازد. در وجودش مایه هاى پربرکت الهى تجلى کرده و بر سراسر وجودش در ظاهر و باطن حاکم شده و راه و روش صحیح زندگى را در نظرش معین مى ساخته است.
براى او حد و مرزهاى گناه و ثواب واضح و روشن شده و قلبش بر گناه مسدود گردیده است.
ذاکر واقعى و مطیع دستورات الهى ظرف وجودش مودب به آداب الهى است و در آن صفات بنده واقعى چون پاکى و درستى رشد و نمو کرده است و آنچه هرزه و نارواست از او رخت بربسته و به وسیله ذکر ضمیرش منبع تجلى کمالات و صفات پسندیده گردیده است.
ذکر, انسان را موجودى نورانى و روحانى مى کند که با پس زدن حجاب هاى کور گناه به مقام کشف و شهود مى رسد و وجودش غرق دیدار جمال معنوى یار مى گردد, به طورى که از کل عالم چشم مى پوشد و جانش مشحون از عطر لقاى حق مى شود.

یاد خدا, بهترین عبادت
امام سجاد(ع) مى فرمایند: ((من إعظم النعم علینا جریان ذکرک عن السنتنا; از بزرگترین نعمت هاى تو بر ما, روان بودن ذکر تو بر زبان ما است)) ذکر در زبان ما یادآورى اسمإ حق و تفکر و اندیشه در بیان و مفهوم آن است. خداوند در قرآن مى فرماید: ((فاذکرونى اذکرکم;(15) مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.))
امام صادق(ع) فرمود: خداى عزوجل مى فرماید: اى آدمى زاده! مرا در میان مردم یاد کن تا تو را در میان گروه بهترى از فرشته ها یاد کنم.(16)
یاد خدا در زمان و مکان خاصى نمى گنجد و مقدار معینى نیز ندارد, بنابراین بشر دائما باید در حضور پروردگار جهان یاد او را زنده نگاه دارد. خداوند در قرآن کریم مى فرماید:
((آنگاه که از نماز فراغت یافتید, باز هم در هر حال ایستاده و نشسته و بر پهلو (در هر حال که توانید) خدا را یاد کنید))(17) از آیه فوق درمى یابیم که انسان نباید گمان برد که فقط در حال نماز (که از مهم ترین مصادیق ذکر است) باید متوجه خدا باشد, بلکه تمام لحظات زندگى, حضور خداوند را مى طلبد تا جایى که امام على(ع) در وصایاى ارزنده اش به امام مجتبى آن را گوشزد مى کند و مى فرماید: ((در هر حال خدا را یاد کن)).
از قول امام صادق(ع) آمده است که رسول خدا(ص) خطاب به اصحاب خود فرمود: آیا به شما خبر ندهم از بهترین کارهاى شما که درجه بلندترى است براى شما و در نزد خدا بهتر شما را پاکدامن مى کند و از پول طلا و نقره براى شما بهتر است و خوبتر از آن است که با دشمن خود نبرد کنید و از آنها بکشید و کشته شوید؟ عرض کردند: یا رسول الله چرا!
فرمود: آن بسیار ذکر خدا کردن است, سپس فرمود: مردى نزد پیغمبر آمد و عرض کرد بهترین اهل مسجد کیست؟ فرمود: آنکه بسیار ذکر خدا کند و رسول خدا(ص) فرمود: به هر که زبان گویاى به ذکر خدا داده شده است, خیر دنیا و آخرت به او داده شده. (18)
علاوه بر ذکر و یاد خدا, محافل و مجالسى که در آن زمینه ذکر خدا فراهم گردد, از اعتبار و ارزش خاصى برخوردار است.
و باز در اهمیت مجالس ذکر پیامبر(ص) فرمود: ((هرگاه بستانها و باغهاى بهشت را یافتید, آن را گردشگاه خود قرار دهید! سوال شد اى رسول خدا, باغهاى بهشت کدامند؟ فرمود: مجالس ذکر.))(19)
هر مجلس که در آن روح و دل انسان متوجه پروردگار و شناخت او باشد و در آن از اوصاف و صفات حق یاد گردد, نه تنها مورد توجه انسانهاى پاک و صالح قرار مى گیرد, بلکه نظر عالم بالا را نیز به خود جلب مى کند. رسول خدا(ص) فرمود: هیچ گروهى مشغول ذکر خدا نشوند, مگر آنکه ملائکه آنان را در میان خود گرفته و رحمت خدا شامل حالشان شود و آرامش بر آنها نازل گردد و نامشان همراه کسانى که با آنها بوده اند یاد شود.(20)

آثار ذکر خدا
الف: نظر خدا به بنده
توجه انسان به خدا و اتصال به منبع پرفیض ابدى به وسیله ذکر, اثرات چشمگیرى در زندگى و رفتار و کردار انسان خواهد گذاشت که به تناسب آن توجه, به ضعف و یا شدت مى گراید.
امام خمینى(ره) که خود از عارفان سیر الى الله مى باشد, در آثار یاد خدا چنین مى گوید: ((و بدان اى عزیز که تذکر از محبوب و به یاد محبوب به سر بردن, نتیجه هاى بسیار براى عموم طبقات دارد: اما براى کل اولیإ و عرفا که خود آن غایت آمال آن ها است و در سایه آن به وصال جمال محبوب خود رسند ((هنیئا لهم)). (21) و اما براى عامه و متوسطین, بهترین مصلحات اخلاقى و اعمال ظاهرى و باطنى است. انسان اگر در جمیع احوال و پیش آمدها به یاد حق تعالى باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببیند.
البته از امورى که خلاف رضاى او است خوددارى کند و از سرکشى نفس جلوگیرى کند. این همه مصیبات و گرفتارى به دست نفس اماره و شیطان رجیم, از غفلت یاد حق و عذاب و عقاب او است.
غفلت از حق, کدورت قلب را زیاد کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره کند و مفاسد را روزافزون کند, و تذکر و یادآورى از حق, دل را صفا دهد و قلب را صیقل نماید و جلوه گاه محبوب کند و روح را تصفیه نماید و خالص کند و از قید اسارت نفس انسان را برهاند و حب دنیا را که منشإ خطیئات و سرچشمه سیئات است, از دل بیرون کند و هم را هم واحد کند و دل را براى ورود صاحب منزل پاک و پاکیزه نماید. پس اى عزیز! در راه ذکر و یاد محبوب, تحمل مشاق هر چه بکنى کم کرده اى, دل را عادت بده به یاد محبوب, بلکه به خواست خدا, صورت قلب, صورت ذکر حق شود و کلمه طیبه لا اله الا الله صورت اخیره و کمال اقصاى نفس گردد که از این, زادى بهتر براى سلوک الى الله و مصلحى نیکوتر براى معایب نفس و راهبرى خوب تر در معارف الهیه یافت نشود.))
دلهاى پاک و مستعد آمادگى بیشترى براى پذیرش ذکر خدا دارند و به همان میزان نیز انوار الهى حاصل از ذکر و توجه به خدا, قلب و روحشان را فتح کرده و به قله هاى کمال نزدیک تر خواهد کرد. این رابطه دو طرفه اى که از ذکر حاصل مى شود, همان چیزى است که خداوند در قرآن فرمود: مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم; یعنى به هر مقدار که خدا در فکر, ذهن و عمل ما اعتبار و منزلت داشته باشد, ما نیز در درگاه الهى از ارزش و اهمیت برخورداریم. بنابراین, اثر وضعى ذکر روشن شدن باطن انسانها به نور ذکر و اتصال آنان به عالم بالا و رسیدن به فلاح و رستگارى است.
امام سجاد(ع) در مناجات الذاکرین این نتیجه از ذکر را چنین بیان مى دارد: ((دستور دادى به ما به ذکر خود و وعده دادى که در برابر آن ما را یاد کنى که شرف ما باشد و فخر و احترام و بزرگى ما بدین باشد.))
هنگامى که انسان به یاد خداست, مورد لطف و نظر پروردگار قرار مى گیرد و باطن و ضمیرش متوجه معدن رحمت و فیض ابدى مى گردد و خداوند محبوب او مى شود.
پیامبر(ص) در سخنى فرمودند: ((من اکثر ذکر الله احبه; هر کسى به یاد خدا بیفزاید, بر محبتش نسبت به خدا افزوده مى شود.))
اشاره اى دیگر که مى توان به آیه مورد بحث نمود, آن است که این مورد, یک اصل تربیتى و عاطفى است. ((به یاد خدا بودن یعنى به یاد ذات پاکى که سرچشمه تمام خوبى ها و نیکى هاست بودن.))(22)

ب: آرامش دل
از ویژگى هاى مهم یاد خداوند, اطمینان قلبى و طیب خاطر است, در قرآن آمده که ((إلا بذکر الله تطمئن القلوب; به درستى که با یاد خدا دلها آرام گیرد)) دنیا محل سختى ها, مشکلات و ابتلائاتى است که هر روزه مى تواند روح و فکر بشر ضعیف را دچار ناراحتى و گرفتارى کند و از آنجا که به دست آوردن نعمات و لذایذ این دنیا همراه تحمل مشقات و تلاشهاى زیاد مى باشد, انسان در از دست دادن آنها زود افسرده شده و دچار تشویش و پریشانى خاطر مى گردد. تنها چیزى که مى تواند سکون و آرامش وى را تضمین کند و از تندباد حوادث زیر و رو کننده, روزگار ایمنى بخشد, یاد پروردگار و قرار گرفتن در سایه ذکر خداست. چنین انسانى قلبش به چراغ نور الهى روشن و به سرچشمه عالم بقا متصل است و حوادث به ظاهر بزرگ, نمى تواند او را دچار مشکل نماید; زیرا که با یاد پروردگار دلش آرام است و معتقد است که همه چیز از خداست, هرگاه خواست به بنده اش مى دهد و هر گاه خواست مى گیرد.
لذا داشتن خاطرى آرام و شیرین در مقابل امواج تکان دهنده روزگار, اثر واقعى ذکر خداوند است. در مناجات امام سجاد در دعاى خمس عشر نیز آمده که: ((الهى ما الذ خواطر الالهام بذکرک على القلوب معبودا; چه شیرین و خوش است خاطره هاى الهام در یادآورى تو بر دلها)).
در مقابل افرادى که دلشان به یاد خدا آرام مى گیرد, انسانهایى هستند که به گفته پروردگار در ضیق و تنگى, روزگار مى گذرانند. آنان افرادى هستند که تمام ذکر و اندیشه خود را صرف جمع آورى اموال دنیا, بهره بردارى, لذت و کامجویى به دور از یاد پروردگار مى گذرانند. اینها کسانى هستند که آن عهد ازلى یاد خداوند را فراموش کرده و به جاى ذکر خدا قلبشان را به زرق و برق ها و تنعمات زودگذر دنیایى سپرده اند, گرچه به ظاهر داراى زندگى هاى آن چنانى و حظ و لذت وافر دنیایى هستند, اما به گفته قرآن در مشقت و تنگنا بسر مى برند, و ((هر کس از یاد خدا روى برگرداند, خداوند زندگى را بر او تنگ مى گرداند)).(23)
و کم نیستند چنین افرادى که با چشم خود مى بینیم چه زندگى ها و سرمایه هایى از این دنیا فراهم نکرده اند, ولى در بن بست و سردرگمى اند و لحظه اى آرامش خاطر ندارند و در زندگیشان گشایشى حاصل نمى شود.

ج: بصیرت و روشنایى دل
مطمئنا یکى از نتایج برجسته و سودمند ذکر, نورانیت دل و باطن و بصیرت خاص مى باشد که خداوند آن را به بزرگانى که به یاد او بوده اند عطا نموده است. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: ((ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون; چون اهل تقوى را از شیطان وسوسه و خیالى به دل فرا رسد هماندم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایى یابند.))(24)
در حدیث آمده است که قلب انسان داراى سه حالت است که یکى از آنها به قلب مفتوح تعبیر شده, و آن قلبى است که نور ایمان بدان تابش پیدا کرده و بر اثر همین نور, فرداى قیامت ظلمات را درهم مى شکند. و صاحبش با آن نور راه مى رود. بنابر سخن فوق, مى توان گفت که انسان ذاکر کسى است که قلبى مفتوح دارد و از دخالت شیطان و نفوذ او بر روح و قلبش در امان است. و این میسر نیست, مگر به واسطه مراقبت صحیح در طول اوقات شبانه روز. چنین انسانى بر اثر دوام ذکر, نیرو و قوه اى مى یابد که با باطن خود حقایق جهان را درک مى کند و خیلى از مسایلى که براى بشر عادى نهفته و مکتوم مانده است, براى او واضح و روشن مى گردد و به کشف و شهوداتى مى رسد که علم عادى و تجربى از دسترسى بدان محروم است. خداوند به وسیله یاد خویش نورى در قلوب چنین افرادى حاکم مى کند که از تردید و تزلزل مى رهند و از لغزشگاه هاى زندگى نجات مى یابند.
حضرت على(ع) ارتباط ذکر و نورانیت دل را چنین بیان مى دارد: ((دوام الذکر ینیر القلب والفکر)).

نهایت آرزوى عارفان
از عالى ترین مراتب ذکر, همانا ذکر خاصان درگاه الهى و نهایتا انقطاع کامل است که حضرت رسول اکرم(ص) و امامان هدى داراى چنین مراتبى بوده اند.
امیرمومنان على(ع) در مناجات شعبانیه مى فرماید: ((الهى هب لى کمال الانقطاع الیک; خدایا کمال انقطاع نبوى خود را به من عطا کن.)) این مقام را خداوند در قرآن کریم به پیامبر(ص) دستور مى دهد: نام پروردگارت را مدام یاد کن و به کلى از غیر منقطع شده رو به سوى او کن.))(25)
وظایفى چون نماز شب که انقطاع از غیر را به دنبال دارد, براى مردم واجب نیست, ولى بر پیامبر اکرم(ص) واجب است. خداوند به او فرمان مى دهد که قسمتى از شب را به مناجات با خدا سپرى کند و به مقام محمود نایل شود.
امامان که مقتداى ما و چراغ تشخیص راه از بیراهه اند و خود این منزل را پیموده اند, براى ما انسانهایى که آرزوى رسیدن به جا پاى آنان و یا لااقل حضور در سایه سار معرفت آنها را داریم مىآموزند که ((الهى فالهمنا ذکرک فى الخلا والملا واللیل والنهار والاعلان والاسرار و فى السرإ والضرإ; خدایا الهام کن به ما ذکر خود را در نهان و آشکار و شب و روز و پیدا و نهان.))(26)
امام سجاد(ع) مى فرماید: ((خدایا تو بنده دوستت را اهل کردى براى پرستش خود, و دلش را بردى به خواست خود, و او را برگزیدى براى شهود جلوه خود, و روى دلش را پرداختى براى خود, و دلش را فارغ ساختى براى دوستیت, و تشویقش کردى در آنچه نزد تو است و ذکر خودت را به او الهام کردى.))(27)
و امام على(ع) در دعاى کمیل از خدا علاوه بر صفات دیگر, دو نعمت را درخواست مى کند: یکى مقام ((شکر)) و دیگرى ((ذکر)): ((إن توزعنى شکرک و ان تلهمنى ذکرک)).
امام سجاد در مناجات با پروردگار, هر گذران از عمر را پسندیده نمى داند تا جایى که مى فرماید: ((واستغفرک من کل لذه غیر ذکرک; از هر لذتى جز لذت یاد تو طلب آمرزش مى کنم.))(28)

دستور العمل هایى از سالکین طریق ذکر و یاد خدا
حضرت على(ع) در سفارشى به امام مجتبى مى فرماید: ((فانى اوصیک بتقوى الله اى بنى و لزوم امره و عماره قلبک بذکره; تو را سفارش مى کنم به ترس از خدا و پیوسته در فرمان او بودن و خانه دل را به یاد او آباد نمودن.))(29)
امام خمینى در نامه اى که از خود به جاى گذاشته, از ذکر و یاد خدا نام مى برد و مى فرماید: ((... آنچه مایه نجات انسانها و آرامش قلوب است, وارستگى و گسستگى از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دایمى خداى متعال حاصل مى شود (اشاره به آیه شریفه: ((الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب)). )
آنان که درصدد برتریها به هر نحو هستند, چه برترى در علوم (حتى الهى آن) یا در قدرت و شهرت و ثروت, کوشش در افزایش رنج خود مى کنند. وارستگان از قیود مادى که خود را از این دام ابلیس تا حدودى نجات داده اند, در همین دنیا در سعادت و در بهشت رحمتند.))(30)

پى نوشت ها:
1 . اصول کافى, ج6, ص100, باب الذکر.
2 . تفسیر نمونه, ج17, ص351.
3 . عرفان اسلامى, انصاریان, ج3 حدیث ذکر.
4 . انسان / 25.
5 . تفسیر المیزان, ج2, 232.
6 . مشکاه الانوار, ص100.
7 . همان, ص98.
8 . همان, ص96.
9 . همان, باب الذکر.
10 . غرر الحکم, ص817.
11 . خودسازى یا تزکیه و تهذیب نفس, علامه امینى, ص169, به نقل از بحار, ج93, ص158.
12 . اعراف / آیات206 ـ 205.
13 . تفسیر المیزان, ذیل آیات فوق.
14 . مصباح الشریعه, حدیث ذکر.
15 . بقره / 105.
16 . همان.
17 . نسإ / 103.
18 . اصول کافى, ج6, باب الذکر.
19 . مشکاه الانوار, ص100.
20 . همان.
21 . تفسیر نمونه, ج2, ذیل آیه مربوطه.
22 . طه / 124.
23 . اعراف / 200.
24 . مزمل / 8.
25 . مناجات خمس عشر امام سجاد, مفاتیح الجنان.
26 . مناجات المحبین, مفاتیح الجنان.
27 . مناجات الذاکرین, مفاتیح الجنان.
28 . سروش هدایت, ج1, وصیت حضرت على(ع) به فرزندش.
29 . همان, نامه امام خمینى(ره).

 

تبلیغات