آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

 

قبلا گفتیم که نخستین حکمت و نصیحت لقمان به پسرش توحید و خداشناسى بود که زیربناى همه کمالات, معارف و ارزش ها به حساب مىآید. حال, به تشریح دومین حکمت و نصیحت او مى پردازیم. او به فرزندش چنین مى گوید: ((یا بنى انها ان تک مثقال حبه من خردل فتکن فى صخره او فى السماوات او فى الارض یات بها الله ان الله لطیف خبیر; پسرم! اگر به اندازه سنگینى خردلى (کار نیک یا بد) باشد, و در دل سنگى یا در (گوشه اى از) آسمان ها و زمین قرار گیرد, خداوند آن را به حساب مىآورد و حاضر مى سازد, خداوند دقیق و آگاه است.))(1)
در این آیه دو مطلب مهم مطرح است:
1ـ مسإله وسعت احاطه و علم و قدرت خدا, که بخشى از خداشناسى است و بیانگر نظم و حساب گرى دقیق خدا مى باشد.
2ـ مسإله حساب رسى بنده خدا, یعنى او باید به اعمال خود توجه داشته باشد, و همواره به حساب رسى اعمال خود بپردازد و با حساب رسى دقیق, رفتار خود را با فرمان خدا هماهنگ کند و بداند که در دنیا و آخرت, حساب دقیقى در کار است و روزى او را به پاى حساب مى کشند و او به نتیجه اعمال خود (از خوب و بد) در دنیا و آخرت خواهد رسید.
خردل, گیاهى است که دانه هاى بسیار ریز مانند دانه هاى خشخاش دارد و در آیه فوق, اشاره به این است که اعمال انسان, اگرچه بسیار کوچک باشد گم نمى شود, بلکه در معرض حساب رسى دقیق الهى قرار مى گیرد.
مسإله دقیق حساب گرى خداوند به گونه اى است که اگر ذره اى از اعمال انسان در دل سنگى یا در گوشه آسمان ها و زمین باشد, خداوند آن را حاضر مى کند. با توجه به عظمت آسمان ها و وسعت شگفت انگیز آنها, به اهمیت حساب رسى خداوند بیشتر پى مى بریم. امروز علم کیهان شناسى ثابت کرده, که فاصله بعضى از ستارگان ثابت آسمان نسبت به زمین به قدرى زیاد است که میلیون ها سال نورى لازم است تا نور آنها به زمین برسد, با توجه به این که سرعت سیر نور در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر است, حال اگر اندکى از اعمال انسان در گوشه اى از همین ستارگان که آنقدر با زمین فاصله دارند باشد, خداوند آن را نزد او حاضر مى کند. بنابراین, این نصیحت لقمان, بسیار هشدار دهنده و خطیر است و باید همچون آژیر بلند خطرى, بیداربخش و تکان دهنده باشد. عظمت وسعت آسمان ها را با یک مثال مى توان بهتر فهمید, نور خورشید تقریبا در هشت دقیقه به زمین مى رسد و فاصله مرکز خورشید با زمین 24 میلیون فرسنگ است. اینک با توجه به وسعت دورى فاصله ستارگان ثابت با زمین, مى توانید عظمت وسعت آسمان ها را دریابید.
لقمان با یادآورى عظمت احاطه علمى خدا و عظمت قدرت او و عظمت حساب گرى دقیق او, به فرزندش هشدار مى دهد که مراقب اعمال خود باشد و با نظم و حساب دقیق, خود را کنترل کند تا هنگام بروز حساب گرى خدا ـ که چهره کامل آن در قیامت آشکار مى شود ـ روسفید باشد و به جاى روسیاهى, مورد تشویق و پاداش الهى قرار گیرد.

حساب گرى در آیات دیگر قرآن
در قرآن در موارد دیگرى نیز مسإله وسعت بى کران علم خدا و حساب گرى او عنوان شده است, از جمله در آیه 3 سبإ مى خوانیم:
((لا یعزب عنه مثقال ذره فى السماوات ولا فى الارض ولا اصغر من ذلک ولا اکبر الا فى کتاب مبین; به اندازه سنگینى ذره اى در آسمان ها و زمین, از علم او دور نخواهد ماند, و نه کوچک تر از آن و نه بزرگتر, مگر این که در کتابى آشکار (لوح محفوظ) ثبت است.))
وقتى که واژه حساب را در قرآن بررسى مى کنیم, مى بینیم که این واژه به شکل هاى مختلف 47 بار در قرآن آمده است که در هشت مورد آن خداوند به عنوان ((سریع الحساب)) معرفى شده, یعنى حساب رسى او سریع, بدون کندى و با سرعت انجام مى شود. پنج آیه از قرآن هم روز قیامت را به عنوان ((یوم الحساب)) خوانده است.(2) که این نام یکى از مشهورترین نام هاى قیامت است و اصولا قیام قیامت به خاطر آن است; در آیه 47 سوره انبیإ مى خوانیم: ((ونضع الموازین القسط لیوم القیامه فلا تظلم نفس شیئا وان کان مثقال حبه من خردل اتینا بها وکفى بنا حاسبین; ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مى کنیم, پس به هیچ کس کم ترین ستمى نمى شود, و اگر به مقدار سنگینى یک دانه خردل (کار نیک و بدى) باشد, ما آن را حاضر مى کنیم, و کافى است که ما حساب کننده باشیم.))
کوتاه سخن آنکه مسإله نامه هاى اعمال, میزان و ثبت اعمال توسط دو فرشته رقیب و عتید که در قرآن به طور مکرر, از جمله در آیه 18 سوره ((ق)) مکرر آمده, همه بیانگر حساب گرى و حساب رسى دقیق خداوند در قیامت است. بنابراین, نباید از مسإله حساب و کتاب غافل ماند.

حساب گرى از نظر روایات
در روایات اسلامى و گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع) از حساب رسى و مسإله حساب و کتاب, بسیار سخن به میان آمده است, به عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب مى کنیم:
رسول خدا(ص) فرمود: ((حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا; قبل از آن که شما را به پاى حساب رسى بکشانند, خودتان را به حساب بکشید.))(3)
امیرمومنان على(ع) مى فرماید: ((قیدوا انفسکم بالمحاسبه; خود و رفتار خود را با حساب رسى کنترل کنید.))(4)
و از سخنان رسول خدا(ص) است: ((اکیس الکیسین من حاسب نفسه; زیرک ترین زیرک ها کسى است که خود را حساب رسى کند.))(5)
امام صادق(ع) فرمود: ((حق على کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فى کل یوم و لیله على نفسه فیکون محاسب نفسه, فان رإى حسنه استزاد منها, و ان رإى سیئه استغفر منها لئلا یخزى یوم القیامه; به هر مسلمانى که ما را مى شناسد, (و امامت ما را پذیرفته) سزاوار است که هر روز و هر شب, کردارش را نزد خود مورد بررسى قرار دهد, اگر آن را نیک یافت بر آن بیفزاید و اگر آن را گناه یافت, از آن استغفار و توبه کند تا در قیامت رسوا نگردد.))(6)
یکى از مسایل که در روایات متعدد آمده, مسإله عرض اعمال بر پیامبر(ص) و امامان(ع) است که این موضوع نیز در جاى خود بیانگر حساب و کتاب دقیق است به طورى که حتى اعمال ما را در طول هفته چند بار به محضر پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) عرضه مى کنند. دراین باره در اصول کافى شش روایت آمده است در روایت اول از امام صادق(ع) مى خوانیم: ((تعرض الاعمال على رسول الله, اعمال العباد, کل صباح ابرارها و فجارها فاحذروها, و هو قول الله تعالى: اعملوا فسیرى الله عملکم و رسوله; در هر بامداد, کردار بندگان نیکوکار و فاسق, بر رسول خدا(ص) عرضه مى شود, پس (از کردار ناشایسته) برحذر باشید, و همین است معنى سخن خدا (در قرآن آیه 105 توبه): بگو عمل کنید, خداوند و فرستاده او و مومنان اعمال شما را مى بینند.))(7) درباره عرض اعمال بر امامان(ع) نیز, در این باب, چند روایت ذکر شده است.(8)
در جلسه باشکوهى که در مکه بین هارون الرشید و امام کاظم(ع) برگزار شد, هارون در ضمن چند سوال از امام پرسید: ((دین چیست؟ حقیقت دین را برایم شرح بده؟))
امام کاظم (ع) اعدادى را برشمرد فرمود: دین یعنى همین اعداد! هارون خنده استهزاآمیزى کرد و گفت: من از شما درباره دین مى پرسم, شما چند عدد ریاضى را ردیف کرده و براى من برمى شمرى؟
امام کاظم (ع) فرمود: ((إما علمت ان الدین کله حساب; آیا نمى دانى که همه دین, حساب است؟))
سپس براى تإیید سخنش آیه 48 سوره انبیإ را قرائت فرمود, که آن آیه قبلا ذکر شد.

تجزیه و تحلیل درباره حساب گرى
محاسبه و حساب گرى, یعنى اینکه انسان با توجه عمیق و مراقبت دائم, کردار خود را تحت نظر بگیرد و آن را با دستورهاى اسلامى هماهنگ کند و مواظب باشد که در کارهایش, از صراط مستقیم منحرف نگردد.
در روایات آمده که شخصى از امیرمومنان على(ع) پرسید: محاسبه یعنى چه؟ و انسان چگونه باید به حساب رسى خود بپردازد؟
آن حضرت در پاسخ چنین فرمود: ((وقتى صبح شد و انسان دوباره به کارهاى روزمره ادامه داد, شب که فرا رسید, به وجدان خود رجوع کند و خطاب به آن بگوید: اى وجدان! امروز بر عمر تو گذشت و هرگز دیگر باز نمى گردد, و خداوند از تو در مورد این روز که در چه راهى به مصرف رساندى سوال مى کند که چه عملى انجام دادى؟ آیا خدا را یاد کردى و از او شکر گزارى نمودى, و حق برادر مومنت را ادا کردى؟ و اندوهش را برطرف ساختى؟ و در غیاب او آبرویش را حفظ نمودى؟ و پس از مرگ او, حرمت او را در میان بستگانش نگهداشتى؟ و از موقعیت خود براى او بهره بردى؟ و مسلمانى را یارى کردى؟ چه کار نمودى؟... اگر وجدان او در پاسخ او بگوید: کارهاى نیک انجام داده ام, پس خدا را به بزرگى یاد نموده و سپاس گزارى کند, ولى اگر در پاسخ از گناه خود سخن گفت, استغفار و توبه نماید.))(9)
رسول خدا(ص) فرمود: ((انسان از پرهیزکاران نخواهد شد, مگر این که به شدت خود را به حساب بکشد, همانند حساب رسى شدید شریک از شریک خود, و در این محاسبه دریابد که آیا غذایش و نوشیدنى هایش و لباسش از کجا آمده؟ آیا از راه حلال یا حرام؟))(10)
برهمین اساس علماى اخلاق شیوه محاسبه را این گونه ترسیم نموده اند: هنگامى که مومن صبح از خواب برخاست تا شام باید پنج مرحله را بپیماید:
1ـ مشارطه
2ـ مراقبه
3ـ محاسبه
4ـ معاتبه
5ـ مکافئه یعنى: نخست با خود شرط کند و عهد ببندد که گناه نکند, سپس لحظه به لحظه مراقب باشد که مبادا گناهى از او سر زند و عهدش شکسته شود. پس از آن, هنگام شب, حساب رسى کند که آیا گناهى از او سر زده یا نه؟ اگر دید گناهى کرده, خود را مورد سرزنش قرار داده و با عتاب و نکوهش نفس اماره توبه کند. و در مرحله پنجم, چالش به وجود آمده از گناه را با کارهاى نیک و مناسب جبران کند. بنابراین حساب گرى در مرحله چهارم, مقدمه توبه و جبران و ترمیم خواهد شد, چنان که امیرمومنان على(ع) فرمود: ((ثمره المحاسبه صلاح النفس; میوه و نتیجه حساب گرى, پاک سازى و بهسازى روح و روان است.))(11)
محدث خبیر شیخ عباس قمى(ره) از شیخ بهایى(ره) نقل مى کند: یکى از پارسایان به نام ((ثوبه بن صمه)) همواره خود را محاسبه مى کرد و حساب رسى مى نمود. روزى به حساب گرى خویش پرداخت و به خود گفت شصت سال از عمرت گذشته است, که 21500 روز خواهد شد, سپس با خود گفت: واى بر من! اگر روزى یک گناه کرده باشم 21500 گناه کرده ام, جواب خدا را چه بدهم, با این حساب گرى آن چنان ناراحت شد که فریاد کشید و بر زمین افتاد و هماندم از دنیا رفت.(12)
نیز نقل مى کند: ((احمد بن ابى الجوارى)) که از پارسایان ممتاز بود, استادى به نام ((ابوسلیمان دارانى)) داشت, ابوسلیمان از دنیا رفت, پس از گذشت یک سال, در عالم خواب او را دید و احوال او را پرسید و خطاب به او گفت:
((اى استاد! خداوند پس از مرگ تو, با تو چگونه رفتار نمود؟)) ابوسلیمان در پاسخ گفت: ((اى احمد! روزى در کنار باب الصغیر (دمشق) عبور مى کردم, پیرمردى را دیدم که پیشاپیش شترى که بار بر پشتش بود حرکت مى کرد, من چوب کوچکى از آن بار گرفتم, نمى دانم با آن خلال دندان کردم و یا آن را به دور افکندم, از آن هنگام که مرده ام تاکنون, در مورد این کار (که چرا بدون اجازه آن پیرمرد, چوبى از بار او گرفته ام محاسبه و بازخواست مى شوم.))
محدث قمى(ره) پس از نقل این ماجراى عجیب مى گوید: آیه قرآن این حکایت را تصدیق مى کند, آنجا که خداوند از قول لقمان به پسرش مى فرماید: ((انها ان تک مثقال حبه من خردل...)) بنابراین, اگر گناه به اندازه خردلى باشد, محاسبه خواهد شد.(13) نیز این مطلب را تإیید مى کند سخنى که از امام صادق(ع) روایت شده است: ((اتقوا المحقرات من الذنوب, فانها لاتغفر; از گناهان حقیر و ریز پرهیز کنید (و آنها را سبک نشمارید) که مرتکبین آنها (بدون توبه) آمرزیده نشوند.))
زید شحام, (یکى از شاگردان امام) مى گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: گناهان حقیر و ریز چیست؟
در پاسخ فرمود: ((الرجل یذنب الذنب, فیقول طوبى لى لو لم یکن لى غیر ذلک; شخصى گناه مى کند و مى گوید: خوشا به حال من که غیر از این, گناه ندارم.))(14)
نیز رسول خدا (ص) براى این که مسإله حساب رسى را به شاگردان و مسلمانان بیاموزد, (به نقل امام صادق(ع)) روزى همراه یاران در سفرى به بیابانى بىآب و علف فرود آمدند و به یاران فرمود: بروید هیزمى بیاورید (تا آتش روشن کنیم و غذا بپزیم) یاران عرض کردند: اینجا سرزمین خشکى است و هیچ هیزمى نیست. رسول خدا(ص) فرمود: بروید هر مقدار یافتید بیاورید.
یاران رفتند و چوب هاى خشکیده را از بیابان جمع نموده و به حضور پیامبر(ص) آورده به زمین ریختند, در حال, هیزم بسیار انباشته گردید. پیامبر(ص) به آنها فرمود: ((هکذا تجتمع الذنوب; گناهان این گونه روى هم انباشته مى شوند.))
سپس فرمود: ((از گناهان ریز (و به گمان شما ناچیز و حقیر) برحذر باشید, که همه آنها داراى حساب و کتاب است و انباشته خواهد شد.))(15)
در روایت دیگر صفوان مى گوید: بین عبدالله بن حسن (نواده امام حسن مجتبى(ع)) با امام صادق(ع) نزاعى (در امور سیاسى) پیش آمد و جمعیت زیادى اجتماع کردند و فریادهاى آنها بلند شد, تا این که شب فرا رسید و از هم جدا شده و متفرق شدند. صبح زود از خانه بیرون آمدم, در مسیر راه ناگاه امام صادق(ع) را در کنار در خانه عبدالله دیدم که به کنیز عبدالله مى فرمود: به عبدالله بگو جعفر بن محمد, کنار در, شما را مى خواهد. کنیز پیام امام را به عبدالله ابلاغ کرد, عبدالله از خانه خارج شد, امام را محزون دید, پرسید: چرا محزون هستى؟ امام فرمود: پس از نزاع با تو به خانه رفتم, شب این آیه قرآن را تلاوت کردم: ((والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل ویخشون ربهم ویخافون سوء الحساب))(16) تحت تإثیر قرار گرفتم, گویى این آیه را نخوانده بودم. اینک براى آشتى آمده ام. آن گاه همدیگر را در آغوش گرفته و گریه کردند.))(17)
این است معنى حساب رسى و حساب گرى.

پى نوشت ها:
1 . لقمان, آیه 16.
2 . ابراهیم, آیه41, ص, آیه16, 26, 53, غافر, آیه27.
3 . علامه مجلسى, بحارالانوار, ج70, ص73.
4 . غرر الحکم, میزان الحکمه, ج2, 405.
5 . بحار, ج70, ص70.
6 . همان, ج78, ص279.
7 . محدث کلینى, اصول کافى, ج1, ص219.
8 . همان, ص219 و 220.
9 . بحار, ج70, ص70.
10 . همان, ج77, ص86.
11 . غرر الحکم, میزان الحکمه, ج2, ص409.
12 . محدث قمى, سفینه البحار, ج1, ص488 (واژه ذنب)
13 . همان, ص250 (واژه حسب)
14 . اصول کافى, ج2, ص287.
15 . همان, ص288 (به طور اقتباس).
16 . یعنى: خردمندان کسانى هستند که پیوندها و صله رحم را که خداوند به آن دستور داده انجام مى دهند, و از پروردگارشان مى ترسند, و از بدى حساب رسى (قیامت) بیم دارند. (رعد,آیه21)
17 . تفسیر نورالثقلین, ج2, ص494.

تبلیغات