شهادت امام على (ع)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
به یارى خداوند طى سالیان اخیر بر سر سفره زندگى سراسر افتخار مولى على(ع) نشستیم و گلگشتى در آن زندگى پربار داشتیم.
اینک قسمت پایانى این زندگى سعادتمندانه یعنى شهادت مولى على(ع) را به نگاه مى نشینیم.
شهادت در فرهنگ امام على(ع) باختن نیست, بردن است.
شهادت در فرهنگ امام على(ع) به آب رسیدن لب تشنه است.
شهادت در فرهنگ امام على(ع) یافتن گمگشته است.
شهادت در فرهنگ امام على(ع) امید زندگى است; آرزو است!
و بالاخره شهادت در فرهنگ مولى همان است که قرآن فرمود: ((فوز عظیم)) برندگى بزرگ.
پیشگویى پیامبر از شهادت امام على(ع)
شهادت مولى على(ع) را پیامبر اکرم(ص) به هنگام نزول آیه 1 و 2 سوره عنکبوت پیشگویى کرده بود, که سخن از امتحان است.
مولى على(ع) با یادآورى خاطره اى از پیامبر, مسئله شهادت خود را پرسید.
فرمود آیا پس از اتمام ((جنگ احد)) که من سعادت شهادت را نداشتم, و بر من گران آمد, شما نفرمودید بشارت باد بر تو که شهادت در انتظارت نشسته است؟!
پیامبر(ص) فرمود: همینطور است! حال بگو ((فکیف صبرک اذن)) در آن هنگام صبرت چگونه است؟
مولى(ع) گفت: شهادت جاى شکیبایى و صبر ندارد, بلکه جاى شکر و سپاس دارد.(1)
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
در روایتى جابر بن عبدالله انصارى آورده است که پیامبر(ص) به امام على(ع) فرمود: تو جانشین منى و تو را خواهند کشت و سرانجام این محاسنت به خون سرت خضاب خواهد شد.(2)
در روایتى آمده است عائشه گوید: ((رإیت النبى التزم علیا و قبله)) پیامبر را دیدم, على(ع) را در آغوش گرفته, او را مى بوسد و مى فرماید: ((بإبى الوحید الشهید)) پدرم فداى شهید تنها!(3)
در روایاتى پیامبر(ص) قاتل امیرمومنان على(ع) را شقى ترین مردم و یا شقى ترین این امت نامیده است.(4)
آگاهى امام على(ع) از شهادت خود
و شخص امیرمومنان على(ع) نیز بارها شهادت خود را پیشگویى کرده بود و فرموده بود که محاسنم به خون سرم خضاب خواهد شد و کاملا قاتل خویش را مى شناخت!
در آخرین ماه رمضان عمر مبارکش, که در شب بیست و یکم آن به شهادت رسید فرمود:
((اتاکم شهر رمضان و هو سید الشهور و إول السنه)) ماه رمضان فرا رسید که بهترین ماهها است و اول سال ((سالکان الى الله)) است ((و فیه تدور رمى السلطان)) آسیاب ذات مقدس ربوبى در آن مى چرخد, کنایه از آنکه خداوند احسانش را بین بندگان خود به گردش درآورده است. ((الا و انکم حاجوا العام صفا واحدا و آیه ذلک انى لست فیکم)) امسال حج انجام مى دهید به آن نشانه که دیگر على را در جمع خود نمى بینید.(5)
امام على(ع) یک عمر بى صبرانه در انتظار شهادت بود و در آخرین رمضان حال و هواى دیگرى داشت, هر روزى که از ماه رمضان مى گذشت, زمان وصل حضرت نزدیک مى شد, او حال ویژه اى مى یافت.
وعده وصل چون شود نزدیک
آتش عشق بیشتر گردد
شب نوزدهم میهمان دخترش ((ام کلثوم)) بود و با ساده ترین افطار, روزه اش را به اتمام رساند و تا صبح بیدار بود.
دخترش به بابا عرض کرد: ((ما هذا الذى قد اسهرک؟)) چرا امشب بیدارى؟ چه حادثه اى بیدارت نگاه داشته است؟
حضرت فرمود: ((انى مقتول لو قد اصبحت)) به هنگام صبح بر من ضربت خواهند زد, ضربتى که به شهادت ختم مى گردد.(6)
آن شب جهان هستى نگران على(ع) بود! مرغابیها به هنگام خروج مولى از خانه ناله زدند, گوئیا به آنان الهام شده بود که مولى را از دست مى دهند.
مولى به نماز صبح ایستاد, سوره حمد را خواند, سپس سوره انبیإ را آغاز کرد و یازده آیه خوانده بود که ناگاه اشقى الاولین والاخرین, ضربت بر فرق نازنینش فرود آورد.(7)
به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را
به خدا على نبیند به نماز جز خدا را
به نماز آخرینش چه گذشت من ندانم
که نداى دعوت آمد شه ملک لافتى را
همه اهل بیت عصمت زسرا برون دویدند
ابتا و واعلیا بنمود پر فضا را
تنها جمله اى که به هنگام فرود آمدن ضربت بر فرق نازنین على(ع) از حضرت شنیده شد, این بود که ((فزت و رب الکعبه)) به خداى کعبه رستگار شدم!(8)
((فائز)) برنده مرحله پایانى مسابقه است و فرق آن با ((فلاح)) این است که فلاح از بند رستن است. چه بسا کسانى که در مراحلى از یک مسابقه برنده باشند, اما سرانجام در مرحله پایانى ببازند, برنده واقعى آن است که در مرحله پایانى و به اصطلاح ((فینال مسابقات)) مدال پیروزى را نصیب خود سازد, و امام على(ع) خود را برنده این مرحله مى داند.
رفتار مولى در فاصله ضربت تا شهادت
و اینک فهرستى از رفتار مولى(ع) از زمان ضربت تا شهادت:
1ـ گفتن جمله ((فزت و رب الکعبه)) به هنگام فرود آمدن ضربت.
2ـ فرمود: ((لایفوتنکم الرجل)) ابن ملجم را دستگیر کنید.(9)
این بزرگترین توطئه گر و شقى ترین که انسانیت را به ماتم نشاند, نباید از معرکه بگریزد, باید دستگیر گشته به سزاى جنایت ننگین خود برسد.
3ـ سفارش به برخورد انسانى با قاتل ((اطیبوا طعامه و الینوا فراشه))(10) غذاهاى خوب و بستر نرم به او دهید.
بجز از على که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون, به اسیر کن مدارا
و در روایتى هست فرمود: ((اطعموه من طعامى و اسقوه من شرابى))(11) از همان غذایى که به من مى دهید و با همان نوشیدنى که از من پذیرایى مى کنید, از قاتلم پذیرایى کنید.
4ـ سفارش فرمود: ((ایاکم و المثله...)) او را شکنجه نکنید, اعضایش را نبرید, نگوئید چون على را کشته باید او را تکه تکه کنیم که پیامبر(ص) فرمود: سگ هار را هم مثله نکنید.(12)
5 ـ فرمود ابن ملجم را نزدم بیاورید, او را نزد مولى آوردند.
حضرت به او فرمود: ((اى عدوالله لم احسن الیک)) هان دشمن خدا آیا به تو احسان نکردم؟
گفت: بله.
سپس فرمود: ((فما حملک على هذا؟)) چه چیزى تو را به این جنایت واداشت؟
این شقى پست پاسخ داد که شمشیرم را چهل روز تیز کردم و از خدا خواستم که بدترین خلق خدا را با آن بکشم!
مولى على(ع) فرمود: تو خود بدترین خلق خدایى و با همین شمشیر کشته خواهى شد. (13)
6 ـ براى مولى طبیب آوردند, طبیب تا زخم مولى را دید گفت: ((وصیتى دارید بفرمائید)) که دیگر کار تمام است و زخم به مغز رسیده است.(14)
طبیبا وامکن زخم سرم را
مسوزان قلب زینب دخترم را
ببند آنگونه زخمم را که در قبر
نبیند فاطمه زخم سرم را
در و دیوار مسجد هست شاهد
که من گفتم اذان آخرم را
وداع زندگى را گفتم آنروز
که زد در کوچه قنفذ همسرم را
7 ـ برخى از سفارشها و وصایایى که در این مدت فرموده است عبارتند از:
1 ـ سفارش به تقوى و پرهیز از دلبستگى به دنیا و زهد در آن.
2 ـ کار براى خدا.
3 ـ یار مظلوم و دشمن ظالم بودن.
4 ـ دعوت به نظم و برنامه ریزى در زندگى.
5 ـ تلاش براى ایجاد آشتى و صفا در جامعه.
6 ـ سفارش به زندگى و تإمین نیاز یتیمان.
7 ـ سفارش به همسایه شایسته بودن.
8 ـ سفارش به انس و عمل به قرآن.
9 ـ سفارش به نماز.
10 ـ سفارش به خانه خدا و حج.
11 ـ سفارش به جهاد با مال و جان و زبان در راه خدا.
12 ـ سفارش به صمیمیت و دوستى و پرهیز از قهر و کینه توزى.
13 ـ سفارش به اینکه در قصاص ابن ملجم زیاده روى نشده, او را به یک ضربت بکشید که او بیش از یک ضربت نزده است.
14 ـ سفارش به زکوه.
15 ـ سفارش به رسیدگى به مشکل فقرا و محرومان.
16 ـ سفارش به حمایت از ذریه پیامبر و دفاع از آنها.
17 ـ سفارش به تکریم اصحاب شایسته پیامبر اکرم(ص).
18 ـ سفارش به برخورد شایسته با زنان.
19 ـ سفارش به انجام فریضه امر به معروف و نهى از منکر و اینکه پیامدترک آن بسیار وخیم است.
20 ـ سفارش به توحید و دورى از شرک به هر نوع آن.
21 ـ سفارش به برپایى سنت پیامبر(ص).
22 ـ سفارش به حریم نگهدارى براى ذات تقدس ربوبى در آشکار و نهان.
23 ـ سفارش به روزه که زکات بدن است.
24 ـ سفارش به شرکت در مجالس ذکر و یاد خدا.
25 ـ سفارش به گذشت.
26 ـ سفارش به زندگى انسانى با مردم.(15)
اینها برخى از وصایاى مولى على(ع) چه به صورت جمعى و یا به صورت فردى در این مدت بوده است.
8 ـ اندکى قبل از شهادت فرمود: مرگ براى من میهمان ناخوانده و ناشناس نیست, مثل من و مرگ, مثل لب تشنه اى است که بعد مدتها به آب برسد و همانند کسى است که گمشده ارزشمندى داشته باشد و بعد مدتها آن را بیابد.(16)
9 ـ و سرانجام آخرین جمله اى را که فرمود و به دیدار خدا رفت این بود که: ((إشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و إشهد ان محمدا عبده و رسوله)) این جملات را گفت و در شب جمعه 21 رمضان سال چهل هجرت جهان انسانیت را به داغ نشاند و به فراق ابدى خود مبتلا ساخت.(17)
گفتنى ها در این زمینه بسیار است و على(ع) دریاست و ما قطره اى ناچیز!
قلم در برابر کوه فضائل و شخصى که بر شاخسار فضائل نشسته, اظهار عجز مى کند و زبان حالش این است که:
کتاب فضل تو را آب بحر کافى نیست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
پس همان به, که قلم را واگذاریم و از روح بلند مولى(ع) استمداد کنیم که همه ما را پیرو شایسته اش قرار بدهد. آمین رب العالمین.
پى نوشت ها:
1 . نهج البلاغه, خطبه ;156 بحارالانوار, ج41, ص7.
2 . المعجم الکبیر, ج2, ص247.
3 . تاریخ دمشق, ج42, ص549.
4 . اسد الغابه, ج4, ص;110 تاریخ دمشق, ج42, ص;550 السیره النبویه ابن هشام, ج2, ص249.
5 . الارشاد, ج1, ص;320 المناقب ابن شهر آشوب, ج2, ص271.
6 . الارشاد, ج1, ص;16 اعلام الورى, ج1, ص310.
7 . موسوعه الامام على بن ابى طالب, ج7, ص239.
8 . بحارالانوار, ج42, ص288.
9 . الامامه والسیاسه ج1, ص180.
10 . انساب الاشراف, ج3, ص;256 الامامه والسیاسه, ج1, ص181.
11 . کشف الغمه, ج2, ص59.
12 . نهج البلاغه, نامه;47 الکامل فى التاریخ, ج2, ص435.
13 . تاریخ طبرى, ج5, ص;145 الکامل فى التاریخ, ج2, ص435.
14 . مقاتل الطالبیین, ص;51 الاستیعاب, ج2, ص221.
15 . موسوعه الامام على بن ابى طالب, ج7, از صفحه 254 تا صفحه263.
16 . نهج البلاغه, نامه ;23 بحارالانوار, ج42, ص254.
17 . بحارالانوار, ج42, ص290.
در تدوین این مقاله, از کتاب ارزشمند موسوعه الامام على بن ابى طالب(ع) ج7, بهره فراوان بردم.
اینک قسمت پایانى این زندگى سعادتمندانه یعنى شهادت مولى على(ع) را به نگاه مى نشینیم.
شهادت در فرهنگ امام على(ع) باختن نیست, بردن است.
شهادت در فرهنگ امام على(ع) به آب رسیدن لب تشنه است.
شهادت در فرهنگ امام على(ع) یافتن گمگشته است.
شهادت در فرهنگ امام على(ع) امید زندگى است; آرزو است!
و بالاخره شهادت در فرهنگ مولى همان است که قرآن فرمود: ((فوز عظیم)) برندگى بزرگ.
پیشگویى پیامبر از شهادت امام على(ع)
شهادت مولى على(ع) را پیامبر اکرم(ص) به هنگام نزول آیه 1 و 2 سوره عنکبوت پیشگویى کرده بود, که سخن از امتحان است.
مولى على(ع) با یادآورى خاطره اى از پیامبر, مسئله شهادت خود را پرسید.
فرمود آیا پس از اتمام ((جنگ احد)) که من سعادت شهادت را نداشتم, و بر من گران آمد, شما نفرمودید بشارت باد بر تو که شهادت در انتظارت نشسته است؟!
پیامبر(ص) فرمود: همینطور است! حال بگو ((فکیف صبرک اذن)) در آن هنگام صبرت چگونه است؟
مولى(ع) گفت: شهادت جاى شکیبایى و صبر ندارد, بلکه جاى شکر و سپاس دارد.(1)
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
در روایتى جابر بن عبدالله انصارى آورده است که پیامبر(ص) به امام على(ع) فرمود: تو جانشین منى و تو را خواهند کشت و سرانجام این محاسنت به خون سرت خضاب خواهد شد.(2)
در روایتى آمده است عائشه گوید: ((رإیت النبى التزم علیا و قبله)) پیامبر را دیدم, على(ع) را در آغوش گرفته, او را مى بوسد و مى فرماید: ((بإبى الوحید الشهید)) پدرم فداى شهید تنها!(3)
در روایاتى پیامبر(ص) قاتل امیرمومنان على(ع) را شقى ترین مردم و یا شقى ترین این امت نامیده است.(4)
آگاهى امام على(ع) از شهادت خود
و شخص امیرمومنان على(ع) نیز بارها شهادت خود را پیشگویى کرده بود و فرموده بود که محاسنم به خون سرم خضاب خواهد شد و کاملا قاتل خویش را مى شناخت!
در آخرین ماه رمضان عمر مبارکش, که در شب بیست و یکم آن به شهادت رسید فرمود:
((اتاکم شهر رمضان و هو سید الشهور و إول السنه)) ماه رمضان فرا رسید که بهترین ماهها است و اول سال ((سالکان الى الله)) است ((و فیه تدور رمى السلطان)) آسیاب ذات مقدس ربوبى در آن مى چرخد, کنایه از آنکه خداوند احسانش را بین بندگان خود به گردش درآورده است. ((الا و انکم حاجوا العام صفا واحدا و آیه ذلک انى لست فیکم)) امسال حج انجام مى دهید به آن نشانه که دیگر على را در جمع خود نمى بینید.(5)
امام على(ع) یک عمر بى صبرانه در انتظار شهادت بود و در آخرین رمضان حال و هواى دیگرى داشت, هر روزى که از ماه رمضان مى گذشت, زمان وصل حضرت نزدیک مى شد, او حال ویژه اى مى یافت.
وعده وصل چون شود نزدیک
آتش عشق بیشتر گردد
شب نوزدهم میهمان دخترش ((ام کلثوم)) بود و با ساده ترین افطار, روزه اش را به اتمام رساند و تا صبح بیدار بود.
دخترش به بابا عرض کرد: ((ما هذا الذى قد اسهرک؟)) چرا امشب بیدارى؟ چه حادثه اى بیدارت نگاه داشته است؟
حضرت فرمود: ((انى مقتول لو قد اصبحت)) به هنگام صبح بر من ضربت خواهند زد, ضربتى که به شهادت ختم مى گردد.(6)
آن شب جهان هستى نگران على(ع) بود! مرغابیها به هنگام خروج مولى از خانه ناله زدند, گوئیا به آنان الهام شده بود که مولى را از دست مى دهند.
مولى به نماز صبح ایستاد, سوره حمد را خواند, سپس سوره انبیإ را آغاز کرد و یازده آیه خوانده بود که ناگاه اشقى الاولین والاخرین, ضربت بر فرق نازنینش فرود آورد.(7)
به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را
به خدا على نبیند به نماز جز خدا را
به نماز آخرینش چه گذشت من ندانم
که نداى دعوت آمد شه ملک لافتى را
همه اهل بیت عصمت زسرا برون دویدند
ابتا و واعلیا بنمود پر فضا را
تنها جمله اى که به هنگام فرود آمدن ضربت بر فرق نازنین على(ع) از حضرت شنیده شد, این بود که ((فزت و رب الکعبه)) به خداى کعبه رستگار شدم!(8)
((فائز)) برنده مرحله پایانى مسابقه است و فرق آن با ((فلاح)) این است که فلاح از بند رستن است. چه بسا کسانى که در مراحلى از یک مسابقه برنده باشند, اما سرانجام در مرحله پایانى ببازند, برنده واقعى آن است که در مرحله پایانى و به اصطلاح ((فینال مسابقات)) مدال پیروزى را نصیب خود سازد, و امام على(ع) خود را برنده این مرحله مى داند.
رفتار مولى در فاصله ضربت تا شهادت
و اینک فهرستى از رفتار مولى(ع) از زمان ضربت تا شهادت:
1ـ گفتن جمله ((فزت و رب الکعبه)) به هنگام فرود آمدن ضربت.
2ـ فرمود: ((لایفوتنکم الرجل)) ابن ملجم را دستگیر کنید.(9)
این بزرگترین توطئه گر و شقى ترین که انسانیت را به ماتم نشاند, نباید از معرکه بگریزد, باید دستگیر گشته به سزاى جنایت ننگین خود برسد.
3ـ سفارش به برخورد انسانى با قاتل ((اطیبوا طعامه و الینوا فراشه))(10) غذاهاى خوب و بستر نرم به او دهید.
بجز از على که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون, به اسیر کن مدارا
و در روایتى هست فرمود: ((اطعموه من طعامى و اسقوه من شرابى))(11) از همان غذایى که به من مى دهید و با همان نوشیدنى که از من پذیرایى مى کنید, از قاتلم پذیرایى کنید.
4ـ سفارش فرمود: ((ایاکم و المثله...)) او را شکنجه نکنید, اعضایش را نبرید, نگوئید چون على را کشته باید او را تکه تکه کنیم که پیامبر(ص) فرمود: سگ هار را هم مثله نکنید.(12)
5 ـ فرمود ابن ملجم را نزدم بیاورید, او را نزد مولى آوردند.
حضرت به او فرمود: ((اى عدوالله لم احسن الیک)) هان دشمن خدا آیا به تو احسان نکردم؟
گفت: بله.
سپس فرمود: ((فما حملک على هذا؟)) چه چیزى تو را به این جنایت واداشت؟
این شقى پست پاسخ داد که شمشیرم را چهل روز تیز کردم و از خدا خواستم که بدترین خلق خدا را با آن بکشم!
مولى على(ع) فرمود: تو خود بدترین خلق خدایى و با همین شمشیر کشته خواهى شد. (13)
6 ـ براى مولى طبیب آوردند, طبیب تا زخم مولى را دید گفت: ((وصیتى دارید بفرمائید)) که دیگر کار تمام است و زخم به مغز رسیده است.(14)
طبیبا وامکن زخم سرم را
مسوزان قلب زینب دخترم را
ببند آنگونه زخمم را که در قبر
نبیند فاطمه زخم سرم را
در و دیوار مسجد هست شاهد
که من گفتم اذان آخرم را
وداع زندگى را گفتم آنروز
که زد در کوچه قنفذ همسرم را
7 ـ برخى از سفارشها و وصایایى که در این مدت فرموده است عبارتند از:
1 ـ سفارش به تقوى و پرهیز از دلبستگى به دنیا و زهد در آن.
2 ـ کار براى خدا.
3 ـ یار مظلوم و دشمن ظالم بودن.
4 ـ دعوت به نظم و برنامه ریزى در زندگى.
5 ـ تلاش براى ایجاد آشتى و صفا در جامعه.
6 ـ سفارش به زندگى و تإمین نیاز یتیمان.
7 ـ سفارش به همسایه شایسته بودن.
8 ـ سفارش به انس و عمل به قرآن.
9 ـ سفارش به نماز.
10 ـ سفارش به خانه خدا و حج.
11 ـ سفارش به جهاد با مال و جان و زبان در راه خدا.
12 ـ سفارش به صمیمیت و دوستى و پرهیز از قهر و کینه توزى.
13 ـ سفارش به اینکه در قصاص ابن ملجم زیاده روى نشده, او را به یک ضربت بکشید که او بیش از یک ضربت نزده است.
14 ـ سفارش به زکوه.
15 ـ سفارش به رسیدگى به مشکل فقرا و محرومان.
16 ـ سفارش به حمایت از ذریه پیامبر و دفاع از آنها.
17 ـ سفارش به تکریم اصحاب شایسته پیامبر اکرم(ص).
18 ـ سفارش به برخورد شایسته با زنان.
19 ـ سفارش به انجام فریضه امر به معروف و نهى از منکر و اینکه پیامدترک آن بسیار وخیم است.
20 ـ سفارش به توحید و دورى از شرک به هر نوع آن.
21 ـ سفارش به برپایى سنت پیامبر(ص).
22 ـ سفارش به حریم نگهدارى براى ذات تقدس ربوبى در آشکار و نهان.
23 ـ سفارش به روزه که زکات بدن است.
24 ـ سفارش به شرکت در مجالس ذکر و یاد خدا.
25 ـ سفارش به گذشت.
26 ـ سفارش به زندگى انسانى با مردم.(15)
اینها برخى از وصایاى مولى على(ع) چه به صورت جمعى و یا به صورت فردى در این مدت بوده است.
8 ـ اندکى قبل از شهادت فرمود: مرگ براى من میهمان ناخوانده و ناشناس نیست, مثل من و مرگ, مثل لب تشنه اى است که بعد مدتها به آب برسد و همانند کسى است که گمشده ارزشمندى داشته باشد و بعد مدتها آن را بیابد.(16)
9 ـ و سرانجام آخرین جمله اى را که فرمود و به دیدار خدا رفت این بود که: ((إشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و إشهد ان محمدا عبده و رسوله)) این جملات را گفت و در شب جمعه 21 رمضان سال چهل هجرت جهان انسانیت را به داغ نشاند و به فراق ابدى خود مبتلا ساخت.(17)
گفتنى ها در این زمینه بسیار است و على(ع) دریاست و ما قطره اى ناچیز!
قلم در برابر کوه فضائل و شخصى که بر شاخسار فضائل نشسته, اظهار عجز مى کند و زبان حالش این است که:
کتاب فضل تو را آب بحر کافى نیست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
پس همان به, که قلم را واگذاریم و از روح بلند مولى(ع) استمداد کنیم که همه ما را پیرو شایسته اش قرار بدهد. آمین رب العالمین.
پى نوشت ها:
1 . نهج البلاغه, خطبه ;156 بحارالانوار, ج41, ص7.
2 . المعجم الکبیر, ج2, ص247.
3 . تاریخ دمشق, ج42, ص549.
4 . اسد الغابه, ج4, ص;110 تاریخ دمشق, ج42, ص;550 السیره النبویه ابن هشام, ج2, ص249.
5 . الارشاد, ج1, ص;320 المناقب ابن شهر آشوب, ج2, ص271.
6 . الارشاد, ج1, ص;16 اعلام الورى, ج1, ص310.
7 . موسوعه الامام على بن ابى طالب, ج7, ص239.
8 . بحارالانوار, ج42, ص288.
9 . الامامه والسیاسه ج1, ص180.
10 . انساب الاشراف, ج3, ص;256 الامامه والسیاسه, ج1, ص181.
11 . کشف الغمه, ج2, ص59.
12 . نهج البلاغه, نامه;47 الکامل فى التاریخ, ج2, ص435.
13 . تاریخ طبرى, ج5, ص;145 الکامل فى التاریخ, ج2, ص435.
14 . مقاتل الطالبیین, ص;51 الاستیعاب, ج2, ص221.
15 . موسوعه الامام على بن ابى طالب, ج7, از صفحه 254 تا صفحه263.
16 . نهج البلاغه, نامه ;23 بحارالانوار, ج42, ص254.
17 . بحارالانوار, ج42, ص290.
در تدوین این مقاله, از کتاب ارزشمند موسوعه الامام على بن ابى طالب(ع) ج7, بهره فراوان بردم.