آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

 

فضایل و مکارم
شهید قدوسى با تزکیه و تهذیب نفس و نیز تصفیه درون از طریق عبادت و رعایت موازین شرعى مسیر کمالات را طى کرد و بر فراز این قله رستگارى و پارسایى قرار گرفت و بر اثر این توفیق بزرگ معنوى, جویبارهاى باطراوتى از فضائل و کرامات را جارى ساخت که جامعه و نیز مرتبطین با او از این حالات روحانى بهره مى گرفتند, اهم این خصال پسندیده را مى توان در امور ذیل بیان نمود:

1 ـ اخلاص:
مهمترین ویژگى که مورد نظرش بود, اخلاص در عمل و انجام تکالیف براى رضایت خدا بود و نه تنها خودش به این مهم اهتمام مى ورزید بلکه از دیگران هم انتظار داشت چنین باشند, یک بار کسى فامیل خود را عوض کرده بود, شهید قدوسى مى گفت این معنا کشف مى کند که وى به دنبال خیالات نفسانى است و از این جهت از چشم من افتاد, غرضش این بود که اعمال و تصمیم هاى آدمى هرچقدر هم اندک باشد از مبادى نفسانى منشإ مى گیرد چه بسا یک رفتار کوچکى که از نفسانیت بزرگى حکایت دارد و اسارت روح را نشان مى دهد, همین اخلاص فوق العاده اش سبب گردید که از هرگونه مطرح شدن اجتناب کند و خدمات و افتخارات آن بزرگوار در زمان حیاتش و بعد از شهادتش هم آن چنان که باید و شاید شناخته نشود, با تشخص و شهرت طلبى ناسازگار بود و آن را منشإ سقوط انسان مى دانست در تمام عمرش حتى یکبار مسوولیت امام جماعت را نپذیرفت, آرام و بدون جلب توجه دیگران به مجالس وارد مى شد و در پایین مجلس در بین افراد عادى مى نشست, اهل وعظ و خطابه رسمى جز براساس احساس وظیفه شرعى نبود, کمتر حاضر به مصاحبه با رسانه ها و صدا و سیما مى شد به ویژه اگر بنا بود از عملکردهاى خود دفاع کند و مى گفت: از چشم مردم افتادن بهتر از این است که انسان در دام نفس اسیر شود.از جاه و مقام ظاهرى نفرت داشت و با برخوردهاى اولیه مى شد این خصلت را در وى دید. از این که محور قوم, گروه و دسته اى باشد و افرادى دورش جمع شوند و نزد او رفت و آمد کنند منزجر بود و از هر عاملى که او را به این وادى بکشاند اجتناب مى کرد, قبل از فرا رسیدن اعیاد منزل را ترک مى کرد که مبادا کسى در این دید و بازدید دست او را ببوسد و اگر در مواقعى کسى قصد این کار را داشت با قدرت جسمى خاصى وى را از این کار منع مى نمود. از ریاکارى نفرت داشت و نمى خواست عملى را که انجام داده اظهار نماید و به رخ افراد بکشد و وجهه اى در جامعه بدست آورد, حتى با اشاره و کنایه هم نمى فهمانید که چنین و چنان کرده ام و این را هم نوعى تزویر مى دانست.

2 ـ تقید و تعهد:
تقواى استوار و تعهد خلل ناپذیر خصلتى بود که هر کس آیه الله قدوسى را مى شناخت این وصف را در وى مشاهده مى کرد و به راستى آن شهید مواظبت ها, دقت ها و موشکافى هایى خاص در این امر از خود بروز مى داد, براى رسیدن به مراحل ایمان و پارسایى انجام مستحبات و پرهیز از مکروهات را امرى ضرورى مى شمرد و ترک واجب و ارتکاب حرام را براى یک مومن امرى محال مى دانست, وظیفه شرعى و تعهد در مقابل قرآن و اسلام برایش یک اصل مسلم بود و همیشه در همه جا کارها را با این اصل تطبیق و به آن عمل یا آن را رد مى کرد, تب حمایت از محرومین و انقلابى بودن, نمى توانست در او اثرى داشته باشد مگر آنجا که اسلام اجازه داده بود و چه اتهامات و عکس العمل هایى متوجه اش کردند تا بلکه امورى دیگر به جاى حق براى او اصل گردد ولى قبول نکرد, حاضر نبود حتى براى یک لحظه به اسم مصلحت و اقتضإ سیاست بر خلاف مصالح اسلام عمل کند و تنها به قانونى احترام مى گذاشت که حکم اسلام را در بر داشته باشد و لذا فریب منادیان دروغین آزادى و آزادى خواهى را جهت میدان دادن به گروههاى محارب و ضد انقلاب نخورد و راه سوء استفاده منحرفین را سد نمود, محبوبیت فرد در بین مردم, سوابق مبارزاتى و علمى و برخى تشخص ها هیچ کدام مجوز این نمى شد که قدوسى از تخلف افراد صرف نظر کند یا به اشخاصى مسوولیت بدهد چنانچه یک قاضى تخلف مى کرد اگر مردمان دیارى با او مخالف مى شدند او را برکنار مى کرد در عین حال مراقب بود که مبادا تحت تإثیر جوسازىها یا تومار بازىها فرد مخلصى که مشغول کار است به خاطر عمل کردن به وظیفه اش توبیخ یا تنبیه شود, کمتر مسوولیت مى پذیرفت و این برنامه نیز براساس وظیفه شرعى او بود.
شهید قدوسى ضمن این که تعبد و تقید نسبت به موازین اسلامى را خودش پیاده کرده بود حساسیت شدیدى داشت به این که شاگردانش چنین باشند و از این که طلبه اى زیاد بخندد یا وقتش را به باطل و امور بیهوده و غیر مربوط صرف نماید ناراحت مى شد.

3ـ مدیریت, نظم و قاطعیت:
مدیریت, نظم و قاطعیت, نظم شدید و نمونه شهید قدوسى, زبانزد خاص و عام بود و مقررات موسسه اى که او بر آن نظارت داشت, باید کاملا اجرا شود و تخلف از ضوابط را از هیچ کس قبول نمى کرد, در مقابل بى نظمى هیچ گونه انعطافى از خود نشان نمى داد و این در حالى بود که مى گفت اگر من بچه یتیم و یا فرد درمانده اى را ببینم دلم مى خواهد در کنارش به گریه بنشینم و این رقت قلب و عاطفه شدید چندین بار نمودار گردید. او نخستین کسى بود که نظم را در مدارس طلاب مستقر کرد و خود اسوه الگوى نظم در همه امور بود, قبل از ساعت مقرر در مدرسه منتظریه (حقانى) حاضر مى شد و از کوچکترین بى نظمى و تإخیر بدون علت شرعى نمى گذشت, تا دیروقت در مدرسه مى ماند و کار امروز را به فردا موکول نمى نمود, درس طلبگى را با سیستم جدید آموزشى تلفیق داد, کلاس هاى مرتب و راحت, تخته و کچ و نقشه, میز و صندلى, و دفتر حضور و غیاب تهیه کرد, در عمل به آنچه که وظیفه شرعى خود تشخیص مى داد ذره اى مجامله نمى کرد و اصرار و چانه زدن در مقابلش بى فایده بود. در ابتدا جوانب کار را به دقت مى سنجید سپس تصمیم مى گرفت و پس از آن وارد عمل مى شد و در این وقت بود که هیچ کس قادر نبود او را از ادامه کار باز دارد.
شهید قدوسى از تقیدات زننده حاکى از بى شخصیتى و پاى بندى به اوهام و خیالات مانند تقید به نشستن کنار دیوار در جلسات بیزار بود و مقید بود هر جا که فضایى خالى هست بنشیند و با قاطعیت و صلابت در مقابل رسم پوسیده و جاهلى, استقامت نشان مى داد و به آداب متکى به خرافات پشت پا مى زد, دیر باور بود و با یک دلیل ساده و براساس یک نقل قول ضعیف و یا بى اساس مطلبى را قبول نمى کرد و به زودى قانع نمى شد از این رو باورهاى خود را هم به سادگى از دست نمى داد, براى رسیدن به اهدافى که داشت سعى مى کرد کم خطرترین راه را برگزیند, هیچ وقت به شیوه هاى ساده لوحانه, عجولانه که معمولا ندامت زا و شکست پذیر است متوسل نمى گردید, به همین دلیل ساواک نتوانست از او ردپایى یا مدرکى به دست آورد و گاه او با این تدبیر و ژرف اندیشى, نیروهاى امنیتى را گیج مى کرد, در مدت پانزده سال که مدیریت مدرسه حقانى را عهده دار بود, بحرانهاى مختلفى پیش آمد و موضوعات جنجالى و مسایل اختلاف برانگیز در سطح جامعه و یا میان حوزویان یا در مورد مدرسه مطرح مى شد و گاه موضع گیرىهاى تندى از سوى بعضى شاگردان موجب تشنج و از هم گسیختگى کارها مى گردید, اما شهید قدوسى این مسایل را به آرامى طى مى کرد و براى رفع بحران ها و ناگوارىها به نحو مطلوبى چاره اندیشى مى کرد, وقتى براى کارى مصمم مى گشت از آن افرادى نبود که سست بشود و مشکلات و دشوارىهاى طریقى را که انتخاب کرده بود مى پذیرفت و با بردبارى از آنها مى گذشت, حاضر نبود خلاف باورها و اعتقاداتش با خواهش رفقا رفتار کند و اگر چیزى را تشخیص مى داد امکان نداشت خلاف آن را عمل کند, مگر این که به باور جدیدى برسد, زیر بار توقعات بیجا و توصیه دیگران نمى رفت و در حالى که در مقام صرف بیت المال مو را از ماست مى کشید قاطعانه جلوى توقیف ها, مصادره ها و بازداشت هاى بى رویه را مى گرفت, هرچند بر علیه او تظاهرات و تبلیغ مى کردند, در عین حالى که براى رشد مردم تلاش مى نمود براى جلوگیرى از نفاق و حفظ امنیت جامعه با تقوا و پارسایى فوق العاده که از ایشان ملحوظ و محسوس بود احکام قاطع و انقلابى صادر مى کرد و همین برخورد جدى بود که تا اندازه هاى لجام گسیختگى گروهک هاى مهاجم به جان و مال و دین و آبروى مردم را مهار کرد.
شهید قدوسى با حساب و کتاب و از روى بصیرت عقلى و باطنى مطلبى را ادعا مى کرد و تا آخر پاى این ادعا مى ایستاد اگرچه گروهى مخالفش مى شدند, حتى از سلامتى خود در این راه مایه مى گذاشت.

4ـ رعایت امور بیت المال و صرفه جویى:
آیه الله قدوسى در دو امر, بیت المال و حق الناس, بسیار دقت مى کرد, از چاى, نهار و امکانات اولیه هر فرد مسوول استفاده نمى کرد و تمام حساب هاى دادستانى را به منزل مى برد و شخصا به آنها رسیدگى مى کرد و معتقد بود یک ریال اگر اشتباه شود باید در روز قیامت پاسخگو باشد, در حق الناس هم بسیار حساس بود تا جایى که دستور داده بود مشروبات توقیف شده را خالى کرده و شیشه هاى آنها را به صاحبانشان برگردانند چون خرید و فروش و استفاده از مشروبات الکلى حرام است و مى توان آن را توقیف کرد, اما شیشه هاى آنها شامل حال این حکم نمى شود, براى این که ذره اى از راه حق منحرف نشود با احتیاط بسیار هر نوع راهى را که امکان داشت غیر حق باشد سد مى کرد و به همین دلیل از پذیرفتن هر نوع هدیه اى امتناع مى نمود, یکى از همسایگان ایشان نقل مى کند یک بار مشاهده کردم شهید قدوسى از منزل بیرون آمد و باعجله در کوچه مى دود و همراه ایشان فرزندش در حالى که پتویى در دست دارد حرکت مى کند! پرسیدم چه شده است؟ گفت: یکى از خانواده هاى زندانیان این را در منزل گذاشته و رفته است و مى خواهم سریعا آن را پس دهم تا این اعمال دیگر تکرار نشود. در طول مدت تصدى دادستانى انقلاب هرگز حقوقى براى خود منظور نداشت و از امکانات ومزایاى مالى که حق او بود, استفاده نکرد با این که جواز استفاده مشروع از این امکانات را خود به بسیارى از افراد مى داد, کاملا مراقب بود که اموال شخصى با امور بیت المال مخلوط نگردد. وقتى به سمت دادستانى منصوب شد به تهران آمد, و چون در این شهر منزلى نداشت خانه یکى از روحانیون را اجاره کرده حاضر نشد در منازل مصادره اى سکونت اختیار کند, سیاست ایشان در حفظ و نگهدارى اموال و امکانات بیت المال موجب شد که بسیارى از اموال مربوط به دولت در نهایت مراقبت جمع آورى و نگهدارى شود و مإموران مى دانستند در صورتى که کوچکترین بى توجهى در این باره بکنند به سختى مورد اعتراض و توبیخ آن قاضى به خون خفته قرار مى گیرند. اصرار زیادى بر نفى رفاه طلبى و از بین بردن احساس راحتى داشت و کاملا مواظب بود افرادى را مسوول بیت المال کند که کاملا فهمیده اند آنچه زیر دست آنهاست مربوط به محرومان است و هر ذره اى از آنها حساب و کتاب دارد و به شدت با اسراف و مصارف بیمورد و بیهوده مخالف بود یکى از اساتید دانشگاه اصفهان نقل مى کرد شهید قدوسى در پایان سال تحصیلى مدرسه حقانى پولى در پاکت گذاشت تا من به عنوان حق التدرس بدهد, هرچه اصرار کرد نپذیرفتم و درخواست یک قطعه پارچه براى کفن نمودم, گفت آن را از مال خودم مى دهم و اى دریغ که من لایق این موهبت و محبت نبودم. بعد از تجدید بناى مدرسه و نصب شوفاژ کلاسها گرم و راحت بود اما دفتر کار قدوسى سرد بود وقتى علت را پرسیدم گفت: در مواقع تنهایى ضرورت ندارد براى من تنها یک اتاق به این بزرگى گرم باشد, اگر از تلفن مدرسه استفاده مى کرد از جیب خودش وجه آن را مى پرداخت, آیه الله گیلانى خاطرنشان نموده است شهید قدوسى در مصرف بیت المال خیلى محتاط بود اما در مواقعى که قرار بود از مال خودش براى دوستان خرج کند نهایت سخاوت و صفت کریم بودن خود را نشان مى داد یکى از افرادى که کارهاى چاپى و تایپى مدرسه حقانى را انجام مى داد نقل کرده است روزى در آن اتاقى که مشغول کار بودم پاکت نامه اى را که روى زمین افتاده و له شده و آسیب دیده بود برداشتم تا داخل سطل زباله بیندازم, ایشان آن را از من گرفت وگفت: این که پشتش سفید است, یعنى یک بار دیگر مى توان از آن استفاده کرد!
بیشتر و یا تمام کارهایى را که یک یا چند کارمند ساده و معمولى مى توانستند انجام دهند خود شخصا انجام مى داد, از هر قلم و برگ کاغذى حداکثر استفاده را مى نمود و غالبا یادداشت هاى موقتى را با مداد مى نوشت تا پس از رفع نیاز آنها را پاک کند و از کاغذ آن مجددا بهره گیرد, هنگام غروب و حتى اگر شب ها مشغول نوشتن نبود و با کسى صحبت مى کرد از روشن کردن چراغ و مصرف برق خوددارى مى کرد در عین حال از تمام امکانات و آنات زندگى خود در رسیدن به هدف استفاده مى نمود و از برخوردهاى زودگذر با اشخاص و فرصت هاى آن نیز به نحوى در جهت منظورهاى عالى که در ذهن داشت بهره بردارى مى کرد, اوقاتش را به طرز مدبرانه اى براى کارهایى که داشت تقسیم کرده بود و به همین دلیل گاهى فرصت نمى کرد با همسایه اى که از دوستان طلبگى و از مدرسان معروف حوزه بود حتى یک رفت و آمد کوتاه داشته باشد, اوقاتش به امور اجتماعى تعلق داشت, مصرف وقت از سوى او بسیار دقیق و حساب شده بود, صرفه جویى در زمان نیز از خصال بارز او به شمار مى رفت, ورع و پارسایى ایشان به امور مالى و اوقات عمر منحصر نمى گردید بلکه در گفتار کمال احتیاط را مى نمود که مبادا مرتکب غیبت و یا بهتان شود و حقوق اجتماعى و اخلاقى افراد نادیده گرفته شود.

5ـ فروتنى, زهد و ساده زیستى:
آیه الله قدوسى نهایت فروتنى را نسبت به دوستان و آشنایان و نیز مردمان عادى داشت, همیشه به همه پیش سلام بود و از تبختر و کبر و غرور بیزارى مى جست. با وجود آن که به درجه اجتهاد رسیده بود همچون یک انسان عادى پشت میز و یا روى زمین مى نشست, به همه سلام مى نمود و جلوى پاى هر استاد و طلبه اى بلند مى شد, در مدرسه حقانى با آن درجه علمى دروس در سطوح پایین را تدریس مى نمود به عنوان مثال رساله توضیح المسائل و گلستان سعدى را درس مى داد و چه موشکافیها و دقت که در همین دروس داشت مفاهیمى چون شهرت اجتماعى, مرید داشتن, ریاست و تقدم و تإخر و امثال این ها امورى بود که استاد قدوسى به آن ها مى خندید و اگر مى دید کسى از هم لباسهاى او گرفتار این اوهام است جدا رنج مى برد با این وصف تإکید مى کرد گاهى وظیفه شرعى ایجاب مى کند که آدمى موقعیتى را بدست آورد یا در حفظ موقعیتى کوشا باشد.
یکى از اساتید گروه علوم تربیتى دانشگاه اصفهان نقل مى کرد وقتى به مدرسه اى که مدیریت آن به عهده شهید قدوسى بود آمدم تا به تدریس مسایل تربیتى و روان شناختى بپردازم مردمى را دیدم با لباس ساده و بى پیرایه, چهره اى گشاده, چشمانى درشت و نافذ و صبور و بردبار و دوست داشتنى, کمتر گوینده است و بیشتر شنونده, به تلفن ها مختصر و مفید جواب مى دهد, نیازمندىهاى استادان و شاگردان را گوش مى دهد و یادداشت مى کند و براى بر آوردن آنها در اسرع اوقات اقدام مى کند.
او چنان در دوران طلبگى زاهدانه زندگى مى نمود که گاهى قرصى نان را به دو نیم مى کرد و از خوردن بیشتر از نصف آن خوددارى مى نمود و زمانى لباسى نسبتا گرانبها را به سائل رهگذر مى داد و این در حالى بود که از لحاظ امکانات مالى و اوضاع خانوادگى در وضع مناسبى بسر مى برد. یک بار که به مشهد مقدس مشرف شده بود, سختى هاى بسیارى را تحمل کرد خودش مى گوید یکبار که حدود دو الى سه ماه در آنجا بودم تنها وسیله اى که داشتم یک جاجیم بود که شبها در حرم روى آن مى خوابیدم و غذایم نان خالى و هلوى مشهدى بود. طورى که بعد از مدتى یکى از دوستانم مرا دید و گفت اگر وضع تو به این شکل ادامه یابد دیگر به قم برنخواهى گشت. در کیفیت لباس پوشیدن و اصلاح سر و صورت ظاهر خود را همچون طلبه اى معمولى مىآراست, دقت داشت حجم عمامه اش بزرگ نباشد و محاسنش از حد خاصى بلندتر نگردد. هر کس با او مإنوس بود اخلاص و بى تکلفى و تخلق وى را به فضایل اسلامى مى دید در همان اوقاتى که دادستان کل انقلاب اسلامى و عضو شوراى عالى قضایى بود, تنها و بدون هیچ پیرایه اى در خیابانهاى قم حرکت مى کرد یکى از یارانش مى گوید در روز جمعه اى که فردایش (روز شنبه) به شهادت رسید براى صرف ناهار افتخار میزبانى او را داشتم با کمال صفا و اخلاص و بدون هیچ پیرایه و تکلف پس از آن که غذایش را خورد روى فرش اتاق خوابید و پس از کمى استراحت آخرین خداحافظى را با ما کرد.
از پذیرفتن هر نوع امتیاز مالى اجتناب مى کرد و در تمام مدتى که در مدرسه حقانى مشغول انجام وظیفه بود حقوق و پولى دریافت ننمود حتى در موارد بسیارى از اموال شخصى در راه بهبود امکانات مدرسه خرج مى کرد افراد پولدار و کسانى که براى کمک به این مدرسه نزد ایشان مى رفتند با شخصیت بى نیاز و مستقل او روبرو مى شدند و او هرگز در مقابل این افراد خود را کوچک نمى کرد و ترجیح مى داد مدرسه در سختى هاى مالى بماند زیرا معتقد بود برخى کمکها عوارض دارد و انتظارات نابجا به دنبال مىآورد.

6ـ کمک به محرومین:
آن شهید والامقام در جهت انجام حوائج مومنین و حل مشکلات برادران مسلمان نهایت سعى را مى نمود, کسى نبود که مشکلاتى داشته باشد و به ایشان مراجعه نماید, مگر این که آیه الله قدوسى در حل آن مى کوشید با این که در اثر ازدحام و کثرت مسائل روز و پیش آمد دشوارىها و زیادى کار کسالت پیدا کرده بود در این خصوص وظایفى را که عهده دار شده بود به خوبى و در کمال دلسوزى انجام مى داد. فعالیت زیادى در کمک مادى به افراد مستمند از جهات مختلف مى نمود اما کسى مطلع نمى شد, حتى گاه مهریه تزویج بعضى را شخصا مى پرداخت, برخى را صاحب و مالک خانه مسکونى مى کرد و تمامى این مساعدت ها را در پنهانى و خفا انجام مى داد چون متوجه بود طبق آیات و روایات هیچ عملى بدون اخلاص در نزد پروردگار پذیرفته نمى باشد. عجیب علاقه داشت که به محرومین کمک کند, براى یک عده اى در آستانه فرارسیدن عید, لباس تهیه مى نمود و از زندگى خودش مقدارى کسر مى کرد و به نیازمندان مى داد و مى گفت این درست نیست که ما در رفاه باشیم و عده اى از افراد جامعه به لحاظ معیشت در تنگنا و سختى بسر برند.

7 ـ ایثار و فداکارى:
مرحوم شهید قدوسى بر حسب تعبد, تقوا و ایمانى که داشت به منظور انجام وظیفه شرعى و احساس تکلیف دینى سهم رشد علمى خود را کم نمود و تمام توان خود را براى تعلیم و تربیت طلاب بکار گرفت, عقیده داشت این درست نیست که عده اى در بى سامانى و بى نظمى جلو بروند و با رکود و ایستایى مواجه گردند باید براى اعتلاى فکرى و علمى جامعه تدابیرى اندیشید و زمینه هاى رشد انسانها را فراهم ساخت و ترجیح داد به منظور تحقق این هدف مقدس خود را فدا کند, نه تنها در اعطاى مال و امکانات به دیگران از حق خود صرف نظر مى کرد بلکه در دانش و بینش و موقعیت علمى و اجتماعى از خویشتن صرف نظر مى کرد و دیگران را در نظر داشت این دلاورى در حرکت علمى است که آدمى خود را از درجه علمى تنزل دهد براى رشد دیگران, و این خصلت بسیار برجسته او در شاگردانش نیز اثر بخشید و آنان نیز چون ستارگانى درخشیدند و خود را محو کردند تا دیگران را از تیرگى و ضلالت برهانند, شهید قدوسى با آن توانایى ذاتى و حافظه و استعداد اگر درجات علمى را ادامه مى داد مى توانست آثار مهم و سودمندى در زمینه هاى فقهى و فلسفى به یادگار بگذارد ولى چون تشخیص داد یک کار منظم و منسجم براى تربیت طلاب ضرورت دارد کارهاى علمى خود را رها کرد و مدیریت مدرسه منتظریه را عهده دار گردید تا طلاب را از طریق شیوه هاى جدید مدیریت و تعلیم و تربیت به سوى رشد و کمال ارتقا دهد.

8 ـ اهتمام و جدیت وافر در امور:
آن شهید وقتى کارى یا برنامه اى را به عنوان وظیفه خود تلقى مى کرد با جدیت و پشتکار وصف ناپذیرى آن را انجام مى داد بىآنکه توجهى به خود و اوقات ادارى داشته باشد, زمان مدیریت مدرسه حقانى قبل از طلوع آفتاب در محل کار خویش حاضر مى گردید و تا پاسى از شب در مدرسه مى ماند بدون اینکه فصول سال برایش تفاوتى داشته باشد در دادستانى کل انقلاب اسلامى نیز تا نیمه هاى شب به رفع و رجوع کار مردم مى پرداخت و حتى گاهى فرصت غذاخوردن نمى یافت و همین کار مداوم و پرفشار بدنش را بیمار و روحش را خسته نمود ولى باز ذره اى از جدیت اولیه نکاست. تلاش هاى عاشقانه او در جهت هدف مقدسى که داشت با معیارهاى عادى تطبیق نمى کرد مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله خامنه اى در این مورد فرموده اند: ((هم پر کار بود و خسته نمى شد هم پشتکار داشت و این طور نبود که یک کارى را رها کند و دنبال کار دیگرى برود نمونه آن مدرسه حقانى است اگر ریاست مدرسه حقانى با کسى غیر از آقاى قدوسى بود من باور نمى کنم که این مدرسه به این اندازه از ارزش و آثار مى رسید, این مرد بود که نشست آنجا حواسش را جمع کرد و از همه کارهاى حوزه برید و به هیچ کار دیگر نپرداخت تا این مدرسه را به این رونق رسانید.))

9 ـ استقامت و بردبارى:
شهید قدوسى بر نفس خود تسلط کامل داشت و کسى از ایشان عصبانیت و خشم ندید, ذره اى حسد نداشت بلکه از شنیدن و دیدن کمالات دیگران خوشحال مى شد, بسیار شجاع و با شهامت بود و در یورش هاى وحشیانه اى که هر چند وقت یک بار قواى امنیتى رژیم استبدادى به مدرسه داشتند او از جاى خود تکان نمى خورد و آنها را به هیچ مى گرفت. در برابر مشکلات و مصایب چون کوه استوار مى ایستاد, در ماجراى شهادت جوان برومند و با لیاقتش مرحوم محمد حسن قدوسى خم به ابرو نیاورد و چون خانواده اش خواستند به این مناسبت مجلس روضه اى در منزل برقرار کنند اجازه نداد و گفت: شما مى خواهید به این عنوان براى فرزند خودتان بگریید. شهید قدوسى در بیان حقایق صراحت داشت و چیزى که به نظرش حق بود مى گفت, اگرچه براى خودش زیان داشت, در حوادث گوناگون آرامش روحى و اطمینان از خود بروز مى داد, مثبت اندیش و خوش بین بود, آن حالت هاى منفى گرایى و منفى سرایى که در خیلى ها وجود دارد در ایشان دیده نمى شد. استقامت فوق العاده اى در برابر موانع و گرفتارىها داشت و مى کوشید در تلاشهاى شبانه روزى بر مشکلات فائق آید, امام خمینى در پیامى به مناسبت شهادت ایشان فرمود: ((این جانب سالیان طولانى از نزدیک با او سابقه داشتم و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و تعهد در راه هدف مى شناختم)), تمام همش مصروف این مى شد که در شاگردانش حس مسوولیت و تعهد پدید آورد تا خود را انتخاب کنند, کوشش مى کرد تا موانع شکوفایى کمالات در افراد را نابود سازد و لذا پیش از هر چیز در جهت محو خصلت هاى انحرافى تلاش مى کرد که در افرادى به صورت عادت درآمده و به آن توجهى نمى کردند, شجاع ترین فرد نزد وى کسى بود که از غیر خدا نترسد, در قاموس او رودربایستى و مصلحت اندیشى جایى نداشت, پیوسته از این که مى دید خصلت توجیه اشتباهات و خطاها در میان طلاب جا افتاده است شدیدا رنج مى برد زیرا وارد شدن به این امور صداقت و صراحت را از انسان گرفته و پنجره شبهات را به وادى هلاکت مى گشاید, با گتره اى کار کردن و افراط و تفریط نمودن مخالف بود و مى گفت از روى متانت و صبر باید از طرق عادى به کسب کمالات پرداخت و مشقت و رنج این راه را پذیرفت, در برخورد با تخلفات و انتقادهاى تند و برخى سوء رفتارهاى عده اى از مخالفین دستخوش احساسات نمى شد, همه حرف ها را مى شنید و به آرامى جواب مى داد یا سوال هاى جدید مطرح مى کرد و حرمت افراد را در گفتگوها رعایت مى نمود.

10 ـ اهل مشورت و انتقادپذیرى بود:
آن مجتهد ژرف اندیش اصل شورایى را در امورى که عهده دارش بود, رعایت مى کرد, با اهل نظر تبادل افکار مى نمود و چون نظرات آنان را دریافت مى نمود, تصمیم مى گرفت و روى آن مى ایستاد ولو این که به هر کجا بکشد, در واقع افکار صاحبان اندیشه را روى هم مى ریخت, جرح و تعدیل مى کرد و در آنها اجتهاد موضوعى مى نمود و آنچه را به مرحله اجرا مى گذاشت قابل برگشت و تغییر نبود, زیرا در موقع تصمیم به خدا توکل و اعتماد مى کرد. در جهت وحدت فکرى مسوولین و دست اندرکاران تلاش مى کرد, و با هرگونه تکروى مخالف بود, به نظرات دیگران احترام مى گذاشت و درباره گروهک هاى مسلح گرچه اعتقاد داشت باید شدت عمل بیشترى اعمال گردد, ولى چون مسوولین دیگر مخالف بودند به احترام آنها از این رویه خوددارى کرد, خودش در سمینار قضات (در سال 1360) خاطر نشان ساخت در عین این که اگر به طرز فکر خودم عمل مى کردم سردسته اصلى گروهک ها زودتر دستگیر مى شدند اما بنده معتقدم نتیجه اى که وحدت فکرى براى انقلاب اسلامى دارد خیلى عمیق تر است, خودبرتر بینى و استبداد رإى را از شاگردانش دور نگه مى داشت و به آنها تإکید مى نمود تا براى حقیقت بیش از خود و افکار خویش ارزش قائل باشند و به آنان درس فدا شدن فرد در برابر جمع را مىآموخت, برایش رنج آور بود که افرادى نسبت به فکر و نظر دیگران بى اعتنا بودند و همه را نیازمند خود و خویش را بى نیاز از همه مى دانند, بر این باور بود که اگر جامعه بخواهد اصلاح شود باید از افراد شروع کرد و به دوستان و شاگردان تذکر مى داد بیائید اصلاحات را از خودمان و افرادى که سرپرستى آنها را عهده دار شده ایم آغاز کنیم و از زیر بار مسوولیتى که در برابر حق و حقیقت قبول کرده ایم شانه خالى نکنیم, زیرا انسان گاهى به آسانى و به سادگى بر آنچه واجب و حتمى است خود را به غفلت و بى بصیرتى مى زند و سکوت مى نماید, غافل از این که آلودگى اجتماع افراد درست را هم خراب مى کند, تإثیر محیط, معنایى جز این ندارد, عده اى مى گفتند انسان از نظر مصلحت اندیشى و رعایت روابط دوستى حتى الامکان باید از برخورد منفى با افراد پرهیز کند که جاذبه کم نشود, ولى شهید قدوسى باکى نداشت و مى گفت انتقاد سازنده اگرچه دافعه هم دارد لازم است. و خود آن را انجام مى داد و اعتقادش بر این بود که اگر قرار است جامعه اصلاح شود, اگر دوست صمیمى من عمل را آن طور که بر او تکلیف بوده انجام نداده باید از او انتقاد کنم تا به اصلاح رفتارش دست بزند و بداند که روش گذشته او نه مطلوب است و نه مورد تإیید ما مى باشد و میزان روابط دوستانه باید براساس موازین حقیقى و ضوابط ارزشى باشد.
کاملا آماده بود که انتقادهاى اطراف را بپذیرد و در جهت رفع عیوب و کاستى ها بکوشد, اما مى گفت انتقاد کردن شروطى دارد, نخست این که فرد منتقد انسانى مهذب, خوش نیت باشد و قصد خیرخواهى و اصلاح در او مشاهده شود و غرض هاى شخصى و گروهى وى را وادار به انتقاد نکرده باشد, دوم انتقادش حاوى رشد و سازندگى و حرکت از نقائص به سوى درستى و راستى باشد و عیوب را برطرف نماید, سوم این که نقاد بر آنچه که مى خواهد انتقاد کند آگاهى کامل و احاطه کافى داشته باشد و چهارم آن که شرایط و امکانات و مقتضیاتى که طى آنها کارى انجام شده در نظر بگیرد و با ملاحظات مربوط به توانایى ها و مقدورات, کاستى هاى موجود را در قالب انتقاد مشخص کند و راه حل بهتر و مفیدتر و کم عارضه تر ارائه دهد.

11 ـ دوستى مشفق و صدیق:
شهید قدوسى در برخوردهاى شخصى و مسایل خصوصى بیش از حد دوست و صمیمى بود براى آشنایان و شاگردانش انیس و غمخوار و محرم راز بود و در نشست هاى خصوصى که افراد با او داشتند و گاه از شب تا به صبح طول مى کشید کسى احساس خستگى و افسردگى نمى کرد, به آداب اجتماعى و مسایل تربیتى اهمیت زیادى مى داد و رعایت کننده اخلاق اسلامى در برخورد با دوستان بود, در عین حال که متواضع و دوستانه رفتار مى کرد وقار و هیبت خاصى داشت و خداوند متعال محبت او را در دل ها قرار داده بود. در مقابل اهانت ها کریمانه مى گذشت و هرگز قصد مقابله به مثل و انتقام گرفتن نداشت, از چاپلوسى نفرت خود را اعلام مى کرد, و تعریف دیگران از خود را منفى مى دانست و در عین حال روى تعریفى که از دیگران نزد او مى شد حساب مى نمود و از افرادى که از خودشان نزد او تعریف مى کردند بدش مىآمد, در عین حال دوستى ها در ضوابطى که وى قبول داشت و اجرا مى کرد تإثیرى نداشت و برخى ضعف هاى دوستان که در نظر خودشان و یا اشخاص دیگر ناچیز جلوه مى کرد برایش غیر قابل تحمل بود, هرگز حاضر نمى شد به خاطر آشنایى با کسى یا سفارش دوستان در مدرسه به کسى حجره تنهایى بدهد. سینه اش براى دوستان صندوق اسرار بود, عالم متین و موقرى بود که هرگز در طول معاشرت با او کسى از وى سخن مبتذل و یا حرکتى ناهنجار نمى دید, در هیچ مجلسى هرچند خصوصى و در هیچ حالتى هرچند مواقع تفریح و اوقات فراغت, بذله گویى و شوخى هاى رکیک از او شنیده نمى شد.
منفى ترین حالات یک فرد را جلسات و نشستن هاى دور هم بیهوده را که باعث اتلاف وقت مى شود مى دانست و کرارا افراد را از این امور عبث منع مى نمود و عقیده داشت اجتماعاتى این گونه زمینه ساز غیبت و تهمت و تحقیر افراد است و اشخاص را نسبت به هم بدبین مى کند, او معتقد بود یک دوست واقعى و باایمان کسى است که بتواند رازدارى را در خود زنده کند, چه در این صورت از خیلى از گناهان مصون خواهد بود و در زیر شکنجه هاى طاغوت بیشتر دوام مىآورد و از گناه لو دادن دوستان و یاران در امان مى ماند.

12 ـ هوش سرشار و فطانت:
در حالى که مرحوم شهید قدوسى کمال تقوا و تقدس را داشت از فطانت و زیرکى خاص برخوردار بود, چندین مرتبه ساواک, مدرسه منتظریه را محاصره کرد, ولى در مقابل زیرکى ایشان تمام فعالیت هاى آنان خنثى گردید, ضمن برخوردارى از هوش و استعداد سرشار و ذکاوت فوق العاده از روان شناسى و قیافه شناسى نیز بهره داشت, با یک برخورد و ملاقات طرف مقابل را مى شناخت و غالب پیش بینى هایش درباره افراد درست از آب درمىآمد, حافظه اش بسیار قوى و قدرتش براى کارهاى علمى و پژوهشى زیاد بود و به امور تحقیقاتى علاقه داشت به همین دلیل اشتغالات غیر علمى برایش سنگین و ناگوار بود, او با قدرت تفکر عالى و اندیشه نیرومندى که خداوند به وى عطا کرده بود به مراحل عالى علمى در فقه, اصول و فلسفه نائل گردید و در شمار کسانى بود که در جلسات پژوهشى و بحث هاى تحقیقى علامه طباطبایى حضور یافت, قدرت علمى و فکریش اقتضا مى کرد که به عنوان یک متفکر و محقق و استادى برجسته و صاحب نظر در حوزه علمیه به اشغال کرسى استادى و تحقیق و تتبع و تإلیف و تدریس بپردازد, اما به رغم توانایى کافى و کامل که براى این پیشرفت علمى داشت در یک مقطع مهمى از عمر خویش امور تحقیقى و تدریس و کاوشهاى علمى را رها کرد و با تمام وجود نیروى خویش را براى راه اندازى یک موسسه آموزشى و دانشگاهى اسلامى به کار گرفت, او معلمى دانا, مربى ورزیده و کاردان بود و شیوه هاى ابتکارى و توإم با خلاقیت و نبوغ را چه در امر مدیریت و چه در مسایل تربیتى از خود بروز داد.(1)

میهمان قدسیان
آیه الله قدوسى داراى شش فرزند بود که چهار نفر آنان ذکور و بقیه اناث هستند, فرزند ارشد ایشان محمد حسن قدوسى در جبهه هاى نبرد در منطقه هویزه به شهادت رسید, شهید قدوسى در شهادت این فرزند لایق و ممتاز, بردبارى فوق العاده اى از خود نشان داد,(2) خودش نیز به لقاى حق و آرمیدن در بارگاه قدسیان از طریق شهادت اشتیاق داشت و گاهى مى گفت: به علت خستگى زیادى که از کارها دارم وقتى که مى خوابم با تمام قدرت بلند مى شوم و مجددا مى افتم, پس چرا این موتورسوارها به سراغ ما نمىآیند.(3) پس از شهادت آیه الله دکتر بهشتى گفته بود: چون امام به من دستور داده است از خود حفاظت کنم مى ترسم که اگر چنین نکنم و کشته شوم در مخالفت فرمان ولى فقیه کشته شوم و بروم به جهنم و روزهاى آخر حیاتش یک حالت عرفانى و ملکوتى خاص داشت و دائما در انتظار شهادت به سر مى برد.(4)
او از این که در جمع شهداى هفتم تیر 1360 نبوده و آن سعادت شامل حالش نشده اظهار تإسف و شکوه مى کرد و این فوز عظیم را براى خود آرزو مى نمود و در روزهاى آخر عمرش همچون عاشقى که او را به محضر یار مى برند به شور و هیجان افتاده و از تمام تعلقات دنیایى بریده و در شادى زایدالوصفى بسر مى برد و این حالات را کسى در تمام عمرش از او ندیده بود.(5)
فردى نفوذى از کارمندان دادستانى زیر اتاق آیه الله قدوسى بمبى تعبیه نموده و از این مکان خارج مى شود تا آن که در ساعت 40 / 8 روز شنبه 14شهریور 1360 انفجار مهیبى رخ مى دهد به نحوى که دیوار پشت سر آن شهید جدا شده و ایشان از اتاق خویش که در طبقه دوم بود به کف حیات پرتاپ شده بود, نخست آن قاضى وارسته را به بیمارستان 501 ارتش انتقال دادند و سپس براى معالجه دقیق تر به بیمارستان شهدا انتقال یافت و تحت عمل جراحى قرار گرفت اما اقدام پزشکان به نتیجه نرسید و ضربه و خونریزى مغزى سبب شهادت این مرد بزرگ و اسوه اخلاص گردید, در روز بعد پیکر پاک آن شهید به دوش مردم مسلمان قرار گرفت و پس از آن که مسافتى را در میان اندوه و خشم مردم طى کرد, با شکوه خاصى به سوى شهر مقدس قم حمل شد تا در جوار بارگاه مطهر حضرت فاطمه معصومه جاى گیرد.(6) امام خمینى در پیامى که به مناسبت شهادت او صادر نمود, خاطر نشان ساخت: ((شهادت بر او مبارک و وفود الى الله و خروج از ظلمات به سوى نور بر او ارزانى باد.))(7)
آرى:
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقى زکشتن مهراس
مرده است هر آن که او را نکشند

پى نوشت ها:
1 . خصوصیات اخلاقى را که در این نوشتار برشمردیم تمامى شاگردان ,یاران و آشنایان ایشان طى مصاحبه ها و خاطراتى یادآور شده اند و در کتب و مقالاتى که به شرح حال ایشان اختصاص دارد و نیز ویژه نامه ها و یادنامه ها مى توان این نکات را یافت.
2 . یادنامه شهید قدوسى, ص58 و ;158 دیدار با ابرار, همان, ص;139 عدالت در خون ص26 و ص;99 یادها و یادگارها, ص49.
3 . عدالت در خون, ص99.
4 . همان, ص97.
5 . یادنامه شهید قدوسى, ص82.
6 . مجله سروش, سال سوم, شماره 113, 28 شهریور 1360, ص10 ـ 11.
7 . صحیفه نور, ج15 ص122.

تبلیغات