آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

 

میلاد نور
در سال 1280 هـ.ق (142 سال قبل) در قم, حرم خاندان رسالت(ع), در خانه علم و تقوا و پرصفا و صمیمیت آخوند ملا محمد تقى قمى (ره) کودکى دیده به جهان گشود که او را ابوالقاسم نام نهادند, این کودک سعادتمند در دامن پاک مادرى از شیفتگان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و در زیر نظر پدرى عالم و مهربان پرورش یافت, او درس هاى نخستین زندگى را که سنگ زیرین شخصیت علمى و معنوى و ایمانش بود نزد پدر آموخت, رفته رفته براى تحصیل در مراحل بعد, آماده شد.
ابوالقاسم داراى استعداد سرشار خداداد بود, و از همان دوران کودکى نشانه هاى رشد و پویایى در چهره اش دیده مى شد, او پس از یادگیرى دروس ابتدایى خواندن و نوشتن, به محضر درس مدرسان و عالمان آن عصر, مرحوم شیخ محمد حسن نادى(1) و ملا محمد جواد قمى(2) راه یافت, و پایه هاى علمى خود را در محضر این دو استاد, استوار ساخت, به گونه اى که آماده هجرت به سوى نجف اشرف و استفاده از محضر علماى بزرگ حوزه علمیه نجف گردید.

هجرت به نجف اشرف
شیخ ابوالقاسم در دوران جوانى براى ادامه تحصیل و کسب مراحل عالى علمى حوزوى به سوى نجف اشرف هجرت کرد, و در آنجا از محضر علماى برجسته و آیات عظام از جمله آیت الله حاج میرزا خلیل تهرانى و آیت الله حاج آقا رضا همدانى صاحب مصباح الفقیه, و آخوند ملا محمد کاظم خراسانى صاحب کفایه الاصول, و آیت الله سید محمد کاظم یزدى(ره) بر درجات علمى خود افزود. سپس به تهران بازگشت, و مدتى در تهران از محضر بزرگانى مانند آیت الله میرزا محمد آشتیانى صاحب حاشیه رسائل استفاده کرده و در این وقت به درجه اجتهاد رسیده بود و از آن پس مى توانست حوزه تدریس تشکیل دهد و به تصنیف و تحقیق و تدریس بپردازد و به تربیت شاگرد اقدام نماید.

بازگشت به قم
آیت الله شیخ ابوالقاسم قمى (ره) پس از طى مراحل تحصیلات حوزوى و وصول به درجه اجتهاد در نجف اشرف و تهران, به زادگاه خود, قم بازگشت و در حوزه علمیه قم به تدریس پرداخت, و شاگردان برجسته اى را که بسیارى از آنها بعدها به درجه اجتهاد و بعضى به مقام مرجعیت رسیدند, تربیت نمود. و از آنجاکه یکى از علماى قم در آن عصر همنام او بود و به عنوان شیخ ابوالقاسم قمى فرزند محمد کریم خوانده مى شد, و از مدرسان و ائمه جماعات قم به شمار مىآمد, براى این که این تشابه اسمى موجب اشتباه نشود, به آقاى شیخ ابوالقاسم قمى (که این مقاله در شرح احوال او است) شیخ ابوالقاسم کبیر گفتند, و همنام او را شیخ ابوالقاسم صغیر (کوچک) خواندند و آیت الله شیخ ابوالقاسم صغیر در عصر مرجعیت آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم, چند سال قبل از رحلت آقاى حائرى دار دنیا را وداع کرد.
مرحوم حجه الاسلام شیخ محمد رازى مى نویسد: ((آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر قمى از اجله علما و مجتهدین و فقها و مدققین عصر خود بود و در علوم ادبى و حسن خط مقامى والا داشت...))(3) و در مورد دیگرى مى نویسد: ((آیت الله العظمى آقاى شیخ ابوالقاسم قمى, عالم فاضل محقق مدقق اصولى, تقى زاهد, معروف به فضل و وسعت اطلاع و دقت نظر بود, بعضى او را بر آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى(ره) ترجیح مى دادند, و برجستگان از شاگردان ایشان از مراجع تقلید امروز به شمار مىآیند.))(4)
علامه سید محسن جبل عاملى صاحب اعیان الشیعه مى نویسد: ((شیخ ابوالقاسم کبیر قمى عالمى فاضل و محقق و مدقق و فقیه و اصولى و باتقوا و زاهد بود, و به فضل معروف و داراى اطلاعات وسیع و دقت نظر بود, و بر حاج شیخ عبدالکریم یزدى رییس حوزه علمیه قم برترى داشت, هر دو معاصر هم بودند... من در قم او را دیدم, مباحثه اى بین ما شد, فضل و دقت نظر عالى او را دریافتم.))(5)
از شخصیت علمى, معنوى و اجتماعى او این بس که ایشان در آن عصر در مسجد امام حسن(ع) قم اقامه جماعت مى کرد, ویکى دیگر از امام جماعت هاى آن عصر آیت الله ملا محمود زاهدى (پدر آیت الله حاج میرزا ابوالقاسم زاهدى) بود, آقاى ملامحمود زاهدى روزى پس از نماز ظهر دید مردم در نماز جماعت او بیشتر از مإمومین آیت الله شیخ ابوالقاسم قمى(ره) شرکت کرده اند, برخاست و به مردم گفت: ((به من اقتدا نکنید, به آیت الله العظمى شیخ ابوالقاسم قمى اقتدا کنید)) آنگاه صحنه را براى توجه بیشتر به مقام مرجعیت و تقواى آیت الله شیخ ابوالقاسم قمى ترک کرده و خود و مردم به او اقتدا کردند.(6)

شاگرد پرورى
یک عالم ربانى و دانشمند شایسته کسى است که علاوه بر خودسازى و ریاضت براى وصول به کمالات, به تربیت شاگردان از جهت ظاهر و باطن بپردازد, مرحوم آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر قمى(ره) در این راستا از علماى موفق و ممتاز بود, هم مدرس و استاد علوم, و هم معلم و مربى اخلاق براى شاگردان بود, به عنوان نمونه مرحوم آیت الله العظمى حاج میرزا ابوالفضل زاهدى قمى (وفات یافته سال 1357 ش) از شاگردان او بود, و پس از پیمودن سطوح عالیه, حدود ده سال در درس خارج فقه و اصول آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر, شرکت کرده و استفاده کامل برد(7) نمونه دیگر از شاگردان او مرحوم عالم و عارف زاهد حضرت آیت الله العظمى سید رضا بهإ الدینى (وفات یافته سال 1418 هـ.ق) است, وى از همان دوران کودکى و آغاز طلبگى مورد لطف و عنایت خاص آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر بود, او در این باره مى فرمود: ((ما مکتب مى رفتیم, آقاى شیخ ابوالقاسم در مکتب به دیدن ما مىآمد, ایشان کسى بود که مقلد داشت و صاحب نظر بود, به طورى که حاج شیخ (آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى موسس حوزه علمیه قم) به رإى و نظر او توجه داشت, وقتى از حاجى شیخ سوالى کرده بودند, ولى نظر آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر بر خلاف آن بود, حاج شیخ پس از تإمل و تجدید نظر, جواب مسإله را مطابق نظر شیخ ابوالقاسم کبیر نوشت.)) نیز مى فرمود: ((در مدرسه فیضیه در حجره اى مشغول تحصیل بودیم, شیخ ابوالقاسم کبیر مکرر به دیدن ما مىآمد.))
آقاى بهإ الدینى (ره) مکرر از آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر یاد مى کرد و مى فرمود: او توجه و عنایت خاصى در آغاز طلبگى من به من داشت,مرا تشویق مى کرد,(8) وقتى از آیت الله سید رضا بهإ الدینى در مورد معلم اخلاقش سوال شد, در پاسخ فرمود: ((معلم ما در این جهات, حاج شیخ ابوالقاسم کبیر بود که ما را نصیحت مى کرد, اخلاقیات عملى را خدمت آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر آموختیم.)) و در مورد دیگر فرمود: ((استاد اخلاق و عرفان عملى ما آقا شیخ ابوالقاسم کبیر بود.))(9)
از این مطالب چنین استفاده مى شود که آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر مصداق این سخن رسول خدا (ص) بود که ((المومن ینظر بنور الله; مومن با نور خدا, اشیإ را مشاهده مى کند.))(10)
آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمى داراى چنین فراست و بینش بود, با این نور, آینده را مشاهده مى کرد, و در سیماى آیت الله بهإالدینى آنگاه که کودک و نوجوانى بود, آینده درخشان او را مى دید, از این رو در تشویق و تربیت او سعى فراوان داشت, او آن روز مى نگریست که آقاى بهإالدینى در آینده الگوى فقهإ و پارسایان و عارفان برجسته خواهد شد, لذا در رشد و ارتقإ او عنایت خاصى داشت, این ها همه نشان دهنده شاگردپرورى آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر قمى(ره) است.

ملکات نفسانى و کمالات
شخصیت انسان را از آثار وجودى او مى توان شناخت, یکى از آثار او, اعمال نیک و سیر و سلوک پاک او است که از او بروز مى کند و دل ها را نورانى مى نماید, چرا که زیبایى انسان به لباس و قد و قامت نیست بلکه به نورانیت قلب و جان او است, از مقام بلند معنوى مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم کبیر همین بس که مرحوم آیت الله العظمى حاج آقا حسین قمى (وفات یافته سال 1325 هـ.ق) که از مراجع بزرگ تقلید بود فرمود: ((من منکر بودم که در این عصر و زمان, آدم خوب پیدا شود تا این که در قم آقاى شیخ ابوالقاسم کبیر قمى(ره) و در نجف اشرف آقاى سید مرتضى کشمیرى (عالم ربانى و صاحب کرامت) را دیدم, یقین کردم که در این عصر هم انسان کامل و مومن حقیقى یافت مى شود.))(11) به عنوان نمونه نظر شما را به بعضى از حالات و ویژگى هاى او جلب مى کنیم.

تواضع و حق شناسى
تواضع و حق شناسى نشانه بزرگوارى و روح بلند و صفاى قلب است, آیت الله شیخ ابوالقاسم قمى, نسبت به شاگردان و مومنان و همطرازهاى خود کمال تواضع و حق شناسى را داشت, مرحوم آیت الله شیخ محمد فکور یزدى (وفات یافته سال 1394 هـ.ق) مى فرمود: در روزهاى اول که از یزد به قم براى ادامه تحصیل آمده بودم, خیلى کوچک بودم و هنوز معمم نشده بودم, روزى در مسجد امام حسن عسکرى(ع) پولى از دستم افتاد, دنبال آن مى گشتم ناگاه پیرمرد اهل علمى که در نزدیک آنجا بود جلو آمد و از من پرسید: ((چه گم کرده اى؟)) عرض کردم: پولم گم شده است, ایشان هم به جستجو پرداخت تا پول را پیدا کند, من در آن وقت او را نشناختم بعد شناختم که همان عالم بزرگ شیخ ابوالقاسم کبیر قمى(ره) بود.)) آقاى فکور فرمودند: ((ببینید گذشتگان ما چقدر تارک هواى نفس بودند.))(12)
نمونه دیگر این که با این که ایشان داراى موقعیت علمى خوبى بود و از مراجع تقلید به شمار مىآمد, ولى در برابر آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى تواضع مى کرد, و از ایشان ترویج مى نمود, مثلا نقل شده که در مجلسى که آقاى حائرى هم نبود, واعظ در منبر نام ایشان را به عنوان حضرت آیت الله برد, بى درنگ آقاى شیخ ابوالقاسم به واعظ رو کرد و گفت: ((آیت الله, آقاى شیخ عبدالکریم است, و دیگر به من آیت الله نگویید.)) (13)
نظیر این واقعه این که: در مجلسى, جمعى از علما در محضر آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى و آیت الله العظمى شیخ ابوالقاسم قمى, حضور داشتند, شخصى وارد مجلس شد و در مقابل حاج شیخ ابوالقاسم ایستاد و گفت: ((حضرت آیت الله! عرضى دارم.)) در این هنگام حاج شیخ ابوالقاسم با دست اشاره به آیت الله حائرى کرد و گفت: ((آیت الله ایشان است)) با این که آقاى شیخ ابوالقاسم, مجتهد بود و مقلد داشت با این اشاره مى خواست بگوید: امروز پرچمدار, آیت الله حائرى است. (14)
نشانه دیگر از تواضع و حق شناسى آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر این که مى فرمود: ((خداوند به حاج شیخ (عبدالکریم) طول عمر عنایت فرماید, شهر ما (قم) را آباد کرد.))(15)

بى اعتنایى به امور مادى و مراقبت از حریم تقوا
مرحوم آیت الله سید مصطفى صفایى خوانسارى (وفات یافته سال 1314 هـ.ق) نقل کردند: روزى شخصى از ثروتمندها مقدارى برگه هلو یا زردآلو یا از این قبیل چیزها به رسم هدیه براى آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر قمى(ره) آورد, آقا هدیه را قبول کرد, اما مصرف نکرد, و به اهل خانه نداد, بلکه در گنجه اى که در اطاق خودش بود پنهان کرد, چند روزى گذشت, همان شخص که هدیه آورده بود آمد و در مورد اختلاف خود با دیگرى نامه اى به عنوان پرسیدن مسإله آورد و به خدمت آقا داد تا پاسخ آن را دریافت کند.
آقا شیخ ابوالقاسم کبیر (ره) اول برخاست و برگه ها را از گنجه آورد و نزد صاحب نامه گذاشت و فرمود: این برگه ها خدمتتان باشد, و آنگاه من در مورد اختلاف شما با شخصى که با او اختلاف دارید حکم مى کنم و فتوا مى دهم.(16)
آرى تقوا و خداپرستى و مراقبت از خویش و از اعمال و کردار خویش در عمق جان این عزیز ریشه دوانده بود, به طورى که امور مادى در فکر او اثر نمى کرد.

مراقبت در جلوگیرى از نفوذ سرمایه داران
آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر بسیار مراقب بود تا مبادا خوانین و افرادى که اسم و رسم داشتند و سرمایه دار بودند, با پول و اظهار ارادت, در او نفوذ کنند و سپس در فرصت مناسب از وجود او براى کسب امور مادى و موقعیت اجتماعى سوء استفاده نمایند, در این راستا کافى است که به دو واقعه زیر توجه کنید:
1ـ روزى ایشان از پیاز فروشى, پیاز مى خرید, و مشغول جدا کردن و ریختن پیاز در ظرف خود بود, در این هنگام یکى از خان هاى قم که با ایشان آشنا بود, سوار بر اسب از آنجا مى گذشت, وقتى که دید خود آقا مشغول جدا کردن پیاز است, از اسب پیاده شد و عرض کرد: ((اجازه دهید من این کار را انجام دهم.)) ایشان در پاسخ فرمود: ((خیر, خودم انجام مى دهم.)) سپس افزود: ((هرچه (از پیازها) دم کلفت تر باشد بدتر است))(17) اشاره به این که ما مرعوب افراد دم کلفت نمى شویم, و به آنها که قصد دین و رضاى خدا را ندارند باج نمى دهیم.
2ـ تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) در آن زمان گاهى براى برخى از علما, مقدارى انار مى فرستاد, از جمله براى ایشان فرستاد, ایشان نپذیرفت. این کار خوش آیند تولیت نبود, ولى آقاى شیخ ابوالقاسم قمى, این گونه هدیه نماها را رد مى کرد که مبادا در معرض کار خلاف قرار گیرد. مثلا قباله هاى آن روزهاباید به مهر و امضاى علما مى رسید, نقل شده یک قباله اى را که در ارتباط با همان تولیت بود نزد ایشان بردند که امضا کند, و هنگامى که قباله را آورده بودند, ایشان مشغول غذا خوردن بود, غذایش نان جو و دوغ بود, در این هنگام قباله را ملاحظه کرد, متوجه شد که اشکالى دارد, به آن شخصى که قباله را آورده بود فرمود: ((ما به این نان و دوغ ساخته ایم که این گونه قباله ها را امضا نکنیم.)) (18)

زهد و تقوا در سطح عالى
آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر قمى از زهد و تقوا در سطح بالایى برخوردار بود, از این رو فضلا و بزرگان و آدم شناسان هوشمند, او را الگوى تقوا مى دانستند, زهد و تقواى او تنها به نماز و تهجد و گوشه گیرى نبود, بلکه علاوه بر این ها به جامعه توجه عمیق داشت به مردم خدمت مى کرد, و جلسات تدریس داشت, مربى اخلاق بود, و در ارشاد و هدایت مردم کوشا بود, با عزت نفس و مناعت طبع, زندگى ساده خود را ادامه مى داد. بهتر این است که در این راستا نظر شما را به گفتار عارف وارسته و عالم ربانى مرحوم حضرت آیت الله العظمى سید رضا بهإالدینى (ره) در شإن آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر قمى جلب کنیم:
((افراد خیلى خوبى در حوزه بودند, چهل پنجاه نفر دور شیخ ابوالقاسم بودند, که مى شد پشت سر آنها نماز خواند. یعنى شیخ خودش مرد منزهى بود, قضیه سیاست نبود, واقعا و ثبوتا مردمان خوبى بودند, او در مکتب خانه به سراغ ما مىآمد و ما را تشویق مى کرد... به واسطه ترویج ایشان, فامیل هم به ما احترام مى کرد, به ما نصیحت مى نمود خیلى خدوم (خدمتکار) بود, یک بار به من گفت: تو نماز استیجارى نخوان, بعد گفت یکى از این هایى که به منزل ما مىآیند, به ما گفتند یک مقدار آرد براى شما گذاشته ایم, دوماه از آرد خبرى نشد, دو روز قبل که آرد ما تمام شد آرد رسید. مى خواست بگوید به موقع, خداوند کار تو را اصلاح مى کند, بعد گفت پولى که به تو مى دهم, به کسى نمى دهم, در آن زمان سه تومان به من مى داد... مکرر مى دیدم در کوهستان سوار الاغ است, به قریه جاسب مى رفت, جاسبى ها خیلى شیخ ابوالقاسم را دوست داشتند... شیخ ابوالقاسم(ره) از خوانین و اعیان, هدیه قبول نمى کرد, و چیزى اگر مى فرستادند, پس مى فرستاد و مى فرمود: خدا در وقت نیاز و احتیاج, ما را لنگ نمى گذارد, آخرین قسمت آرد منزل ما که پخته مى شود, باز از جاى مناسب, آرد به ما مى رسد, خدایى که این اندازه هواى ما را دارد, چرا ما از جاهاى نامناسب و افراد مشکوک چیزى قبول کنیم.))(19)
حضرت امام خمینى قدس سره در ضمن یاد از علماى ربانى و زاهد, نام چند نفر از علما از جمله نام آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر قمى را برده و ایشان را از علماى زاهدى که باید الگو قرار گیرند معرفى مى کند.(20)
از ویژگى هاى مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم که بیانگر زهد و احتیاط او است این که از سهم مبارک امام(ع) براى هزینه شخصى خود استفاده نمى کرد.(21)

احترام به یک خانم باتقوا
بانوى علویه اى که مادر دختر عموى همسر آیت اله العظمى شیخ محمد على اراکى(ره) بود در قم زندگى مى کرد, و با چرخ ریسى هزینه زندگى خود را تإمین مى نمود, این بانو بسیار محتاط و دین دار بود, وقتى که از دنیا رفت, مرحوم آیت الله شیخ ابوالقاسم قمى همراه آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى, شخصا در تشییع جنازه او شرکت کردند, و تابوت او را به دوش گرفتند, و با این که در کنار مرقد مطهر امامزاده حمزه قبرى داشت, مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمى, قبر خود را که در قبرستان شیخان بود به او بخشید, و آن بانوى علویه را در آنجا به خاک سپردند. (22)
و این نیز از کرامت هاى این مرد بزرگ است که از یک بانوى علویه این گونه تجلیل و احترام نمود, و به این ترتیب از زنان با ایمان تقدیر کرد.

تجلیل آیت الله حائرى از شیخ ابوالقاسم قمى
با این که آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى موسس حوزه علمیه قم, یگانه مرجع و بلندترین مقام روحانى در کشور بود, به خاطر مقام علمى و تقوایى آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر قمى(ره) بسیار از او تجلیل و احترام مى کرد, و حتى او را در موارد مهم مقدم مى داشت, به عنوان نمونه:
1ـ سوالى از آیت الله حائرى نموده بودند, ایشان پاسخ آن را کتبا داد, گویا سوال کننده در مورد سوالش برخوردى با آیت الله شیخ ابوالقاسم قمى داشت, جواب آقاى حائرى را نزد ایشان مطرح کرد, ولى حاج شیخ ابوالقاسم برخلاف نظر حاج شیخ عبدالکریم حائرى, نظر داد, وقتى که نظریه حاج شیخ ابوالقاسم را نزد آقاى حائرى بردند, ایشان پس از تإمل فرمود: ((من اشتباه کرده ام, نظر حاج شیخ ابوالقاسم درست است)) آن گاه مسإله را طبق نظریه حاج شیخ ابوالقاسم قمى نوشت.(23)
2ـ پس از ورود آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى به قم, عده اى از علما از ایشان مى خواهند تا نماز جمعه را در قم اقامه کنند, ایشان پس از ذکر مطالبى مى فرماید: ((اگر حاج شیخ ابوالقاسم قمى, اقامه نماز جمعه کند من شرکت مى کنم و به او اقتدا مى نمایم.))(24)
این گونه تجلیل علمى و عملى آیت الله حائرى از آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى(ره) نشان مى دهد که آقاى شیخ ابوالقاسم کبیر قمى, در سطح بالایى از مقام علم و تقوا قرار داشت و از موقعیت علمى, دینى و اجتماعى بسیار خوبى برخوردار بوده است.
لازم به تذکر است که علماى دیگر نیز در مناسبت هاى مختلف از آقاى حاج شیخ ابوالقاسم قمى یاد و تجلیل مى کردند.
از جمله مرحوم آیت الله العظمى حاج شیخ محمد على اراکى(ره) که سلمان عصر و از مراجع تقلید بزرگ بود, در تدریس و تبلیغ و خطبه هاى نماز جمعه به طور مکرر از ایشان یاد کرده و از او تجلیل مى کرد. مثلا در بحث علمى و فقهى در مورد حجیت شهرت فتوایى, نظریه حاج ابوالقاسم را به عنوان تإیید مىآورد و مى فرمود: به قول ایشان: ((شهرت را از گچ نتراشیده اند, (منشإ و مبنى دارد) لذا آقاى اراکى در مسإله اى که خلاف فتواى مشهور بود, جرإت مخالفت را نداشت.))(25)
و نیز آیت الله اراکى مى فرمود: ((من دو عارضه داشتم که سخت از آن نگران و ناراحت بودم, اول اینکه هر سال درد چشم بر من عارض مى شد, به حدى که از شدت درد بى طاقت مى شدم, دوم این که در فصل زمستان دستم ورم مى کرد و خشک مى شد و ترک برمى داشت, و از لابلاى پوست آن خون مىآمد, به طورى که باید تیمم کنم, من این دو کسالت را داشتم اما به زبان نمىآوردم, ولى هر دو کسالت به عنایت و فضل حضرت معصومه(س) و حضرت رضا(ع) برطرف شد, و من همان طور که مرحوم آقاى حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمى(ره) فرمود: براساس روایت ((استعینوا فى قضإ الحوائج فى کتمانها)) (در روا شدن حاجات از مخفى داشتن آن کمک جویید) کسالت خود را کتمان مى کردم, و به زبان نمىآوردم, ولى حضرت رضا(ع) و حضرت معصومه(س) از روى لطف و عنایتى که به من داشتند و دارند, مرا شفا دادند.))(26)
این گونه استناد مرجعى مانند آقاى اراکى به نظریه حاج شیخ ابوالقاسم, یا به روایتى که از او نقل شده, حاکى است که آقاى شیخ ابوالقاسم نزد علماى بزرگ داراى شإن و مقام ممتاز بوده است.
به امید آن که زندگى درخشان این مرد خدا و عالم ربانى و زاهد صمدانى, اسوه سازنده اى براى ما باشد, تا بتوانیم در پرتو نورافشانى سیره زیباى او, راه کمال را یافته و مراحل آن را بپیماییم و به سعادت ابدى نایل شویم.

حکایت رحلت
این عالم ربانى همچنان به تربیت شاگرد و انجام وظیفه ادامه مى داد, تا آن که بیمار و بسترى شد, سرانجام در یازدهم ماه جمادىالثانیه سال 1353 قمرى, دو سال قبل از رحلت آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى(ره) در 73 سالگى به لقإ الله پیوست, سراسر قم تعطیل شد, مردم تشییع کم نظیرى از جنازه مطهر او نمودند, و آن را با سینه زنى و گریه و فریاد به حرم حضرت معصومه(س) آوردند.
مرقد شریفش در رواق بالاسر مرقد مطهر حضرت معصومه(س) در قم نزد قبر آیت الله العظمى حائرى, در کنار دیوار مجاور مرقد آیت الله العظمى بروجردى(ره) قرار گرفته است.
مردم قم و سایر بلاد, از فقدان این عالم بزرگ, بسیار متإثر شدند, آیت الله حائرى و حوزه علمیه عزادار گردید, و به عنوان تجلیل از مقام مرجعیت و علم و تقوا, مراسم عزادارى و مجالس ترحیم متعدد برپا نمودند.
و مدت چهل شبانه روز مجالس ترحیم در قم و سایر شهرستان ها برگزار گردید))(27) و به راستى که او عزتمند زیست و عزتمند از دنیا رفت. گرچه با رحلت او از نظر شمارش ظاهرى یک تن کم شد, ولى از دیدگاه عقل و نگاه معنوى بیش از هزار نفر کم گردید.
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش

نوشته لوح قبر او:
روى سنگ قبر او چنین نوشته شده است: ((مرحوم آیت الله العظمى حاج شیخ ابوالقاسم قمى, وفات: یازدهم ج2 سال 1353, یک هزار و سیصد و پنجاه و سه قمرى. ))
یادش گرامى و درس هاى سازنده زندگى اش, پر رهرو باد.

پى نوشت ها:
1- حجه الاسلام شیخ محمد حسن نادى از شاگردان آیت الله شیخ مرتضى انصارى (ره) در نجف اشرف بود, و نظر به این که فرزند استاد نادى بود, به ((نادى)) معروف شد, او به قم مراجعت کرد, و از اساتید علوم حوزوى و ادبى بود و سرانجام در سال 1317 قمرى در قم درگذشت مرقدش در قبرستان شیخان است (تاریخ قم, مختارالبلاد ناصر الشریعه, ص258).
2- مرحوم ملا محمد جواد قمى از شخصیت هاى برجسته علمى قم و مدرسین عالى مقام بود, در مسجد امام حسن(ع) اقامه نماز جماعت مى نمود, تحصیلاتش در نجف اشرف در محضر آیت الله شیخ مرتضى انصارى صاحب رسائل و مکاسب بود و به درجه اجتهاد رسید, سپس به قم بازگشت و جلسه تدریس داشت و سرانجام در سال 1312 قمرى رحلت کرد, قبرش در قبرستان شیخان قرار دارد. (تاریخ قم ناصرالشریعه, ص256).
3- گنجینه دانشمندان, ج1, ص129.
4- آثار الحجه, ج1, ص39.
5- اعیان الشیعه, ج2, ص410.
6- ستارگان حرم, ج7, ص161 ـ 164.
7- همان.
8- سیرى در آفاق, تإلیف حسین حیدرى کاشانى, ص48 و 49 و 53 و 393.
9- همان, ص99 و 58و 159.
10- بحارالانوار, ج67, ص61.
11- گنجینه دانشمندان, ج1, ص129.
12- شرح احوال آیت الله العظمى اراکى, تإلیف آیت الله رضا استادى, ص69.
13- همان, ص70.
14- خورشید حوزه هاى علمیه آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى, تإلیف نگارنده, ص182, به نقل از آیت الله بهإالدینى.
15- الکلام یجر الکلام (از آیت الله سیداحمد زنجانى) ج1, ص106 و 107.
16- شرح احوال آیت الله العظمى حاج شیخ محمد على اراکى, ص69 و 70.
17- همان, ص70.
18- همان مدرک.
19- سیرى در آفاق, نوشته حسین حیدرى کاشانى, ص267 و 268.
20- صحیفه نور, ج19, ص157.
21- اقتباس از شرح احوال آیت الله العظمى شیخ محمد على اراکى, ص375.
22- همان , ص128 و 129.
23- سیرى در آفاق, نوشته حسین حیدرى کاشانى, ص49 (به نقل از آیت الله سید رضا بهإالدینى).
24- شرح احوال آیت الله العظمى شیخ محمد على اراکى, ص213 و 326.
25- همان, ص180 و 181.
26- همان, ص588.
27- سیرى در آفاق, ص;70 مجموعه سمینار بررسى مسائل حوزه, ص138 ـ 140.

تبلیغات