جوانان در ارتباط با قرآن
آرشیو
چکیده
متن
اگر شاعر عرب, کتاب ((الغدیر)) علامه امینى را, ((معجزه شبها)) و حروف آن را ((ستاره هاى درخشان)) معرفى مى کند و تحقیق ایشان را همسان نورافکنى مى داند که ((بسیارى از روایات پیامبر مبشر را از تاریکى ابهام, بیرون آورد))(1) در مورد ((کتاب کریم)), چه کسى باید بگوید و چه باید گفت؟!
از باب ((بل الانسان على نفسه بصیره))(2)
هیچ کس خودش را بهتر از خودش نمى شناسد و نمى تواند معرفى کند.
قرآن مجید هم, ((بین بنفسه و مبین لغیره)) است.
شایسته است در معرفى قرآن, بیش از همه, از خود کتاب کریم کمک بگیریم.
قرآن مجید, بهتر از هر چیز و هر کس, خودش را مى شناسد و معرفى هم مى کند.
قرآن, در معرفى خود مى گوید, شعاع من, شعاع هدایت و انسانیت است.
رسالت قرآن, همیشگى و همگانى است. منتها در عمل, عده اى خاص, بدان تمسک مى جویند.
بزرگترین رسالت قرآن مجید آن است که بیماران را شفا ببخشد و انسان را از نظر روحى ((بیمه)) سازد.
در عصر تکنولوژى و ماشین, بیمارى صنعتى و استرس, انسانها را فلج کرده است... و زندگى را به جهنم روحى, مبدل ساخته است. از این رو باید دید, قرآن مجید داراى چه منزلتى مى باشد و از چه جایگاهى برخوردار است؟
قرآن مجید, صد درصد, از پایگاه مستحکمى برخوردار مى باشد و آمادگى دارد دنیایى از بهشت درون و بیرون را, جلو روى انسان ترسیم کند و از او بهشت محض و بهشت سیار, تربیت کند.
در این نوشتار, درصدد ماندیم, تا چگونگى و چرایى ارتباط جوانان با قرآن را تبیین کنیم.
نوجوانان و جوانان بیش از همه زمانها, به پایگاه معنوى و قرآن مجید, نیاز دارند. چرا؟ چون بیش از همه زمانها, جوانان در معرض خطر و مرض ها و غرض هاى آلوده قرار دارند.
بیماریهاى روحى که امروزه جوانان را تهدید مى کند, بسیار بسیار متعدد و متنوع است, بیماریهاى روحى, داروى معنوى و تکیه معنوى مى خواهد. از این جهت, هر جوانى با مراجعه به قرآن, مى تواند بیماریهاى روحى خود را, پیشگیرى و یا درمان بخشد. اگر چنین اتفاقى در زندگى یک نوجوان و جوان بیفتد, شیرین ترین و زیباترین اتفاقى است که در زندگى آنها بوجود آمده. ((اتفاقات قرآنى)) همه اش مهم و بزرگ است و انس یک نوجوان و جوان با قرآن, یک اتفاق آسمانى است.
به هر حال قرآن, در عمل, میزان رفتار و کردار مسلمانان است عموما, و جوانان است خصوصا, و همه باید خودشان را بر قرآن عرضه کنند, تا ببینند یک انسان و جوان قرآنى هستند یا خیر؟
اگر چنین نیستند باید هر چه سریعتر براى درمان جان خود اقدام کنند و لحظه اى توقف روا نباشد و هیچ مانع و یا ((مینى)) از طرف قرآن مجید وجود ندارد. اگر مانع و یا میدان مینى احساس مى شود در خود ما است...
در این مختصر, عناوینى تحت عنوان:
1ـ درآمد 2 ـ یتیم نوازى قرآن 3ـ قرآن در کلام برادر قرآن 4 ـ زبان نوجوانان و جوانان, در انس با زبان قرآن 5 ـ انتظارات کور, از حافظان نوجوان و جوان و... بحث شده است.
یتیم نوازى در قرآن:
الم یجدک یتیما فآوى و وجدک ضالا فهدى و وجدک عائلا فاغنى فاما الیتیم فلا تقهر و اما السائل فلاتنهر و اما بنعمه ربک فحدث
مگر یتیم نیافت و در پناه خویش جاى داد. سرگشته ات یافت و به راهت آورد. محتاجت یافت و بى نیازت کرد. پس یتیم را میازار. و با سائل خشونت نکن و از نعمت پروردگارت سخن بگو.(3)
دوران کودکى, سرآغاز نیاز و نیاز به پناهگاه است. حضرت محمد(ص) تنها ((یتیم قرآنى)) است که در قرآن مجید نوازش شده و دست محبت الهى بر سر او کشیده شد.
حضرت محمد(ص) در دوران کودکى و یتیمى, شنا کردن در اقیانوس بیکران انسانیت را در شنزارهاى مکه آغاز کرد. چون وى مى خواهد ثقل اکبر تربیت گردد و به درجه ((خلق عظیم)) برسد و از این جهت باید آبدیده گردد.
به تجربه و در تاریخ, ثابت شد که کسى در ((سمور)) به رشد ربانى و شدن و شکوفایى نمى رسد. از این جهت رسول الله از صفر, که اوج نیاز و دوران یتیمى است, شدن و شکوفایى را آغاز مى کند.
خداوند به رسول بزرگوارش مى فرمایند:
((لولاک لما خلقت الافلاک)) اگر تو نبودى افلاک را نمىآفریدم.(4)
در همین راستا مولوى مى گوید:
با محمد بود عشق پاک, جفت
بهر عشق او خدا ((لولاک)) گفت
گر نبودى بهر عشق پاک را
کى وجودى دادمى افلاک را
من بدان افراشتم چرخ سنى
تا علو عشق را فهمى کنى
چقدر زیبا است! آن کسى که ((افلاک)) به وجو او بند و پیوند دارد, خداوند او را در یتیمى مىآزماید و در دوران بسیار حساس و در اوج نیاز, او را با سختى بزرگ و سنگینى مواجه مى سازد.
اینگونه زندگى ((عشق است و دیگر هیچ)).
این حیات, ارزیابى شده است. خداوند, خود این حیات را ارزیابى کرده است اگر حیات, ارزیابى نباشد, به گفته سقراط, ارزش زیستن ندارد.
خداوند در سوره غافر یک چرخه اى از حیات را بیان مى کند که جالب توجه است. کودکى ـــــ جوانى ـــــ پیرى.
((هو الذى خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه...))
اوست که شما را: 1ـ از خاک آفرید 2ـ سپس از نطفه 3ـ آنگاه از خون بسته 4ـ و بعد از آن به صورت طفلى شما را بیرون مى فرستد 5ـ تا به کمال نیرو برسید 6ـ و پس از آن پیر شوید و برخى از شما پیش از رسیدن به پیرى مى میرید, و بعضى به آن اجل معین مى رسید, و شاید بیندیشید.))(5)
((شدن)) در این آیه موج مى زند و سیر تکاملى انسان, به صورت آرام در جسم انسان تعبیه شده است. یعنى رشد جسم, حتما باید توإم با رشد جان باشد. به هر تقدیر دوران کودکى, جوانى و پیرى, در آیینه قرآن, بسیار آرمانى به ((فیلم)) کشیده شد و مبدإ معنادار و معاد ماندگارى را به نحو نیکو, تبیین مى کند.
قرآن در کلام برادر قرآن
ما ز قرآن مغز را برداشتیم
پوست را پیش سگان انداختیم(6)
بهترین معرف قرآن, خود قرآن و امامان(ع) هستند. على(ع) زبان ناطق و قرآن ناطق است که با زیباترین بیان قرآن را معرفى و توصیف مى کند. على بزرگ, خود اولین جوان حافظ کل قرآن مى باشد و اولین قرآن ناطق در میان اهل بیت(ع).
پیش بینى و پیش گوئیهاى حضرت امیر(ع) در حق قرآن, بسیار مهم و داراى پیام بزرگ و شإن نزول است.
حضرت در آخرین وصیت و نصیحت خود, پیش بینى و پیش گوئیهاى جالب توجهى را انجام مى دهد که امروزه هر صاحب خردى را تکان مى دهد.
مى فرمایند:
((الله الله فى القرآن لا یسبقکم بالعمل به غیرکم))
خدا را! خدا را! درباره قرآن مبادا دیگرى بر شما پیشى گیرد در رفتار به حکم آن. (7)
دقیقا حضرت, مشکل بزرگ جامعه فعلى مسلمانان را نسبت به قرآن نشانه گرفته و آن ((غربت قرآن در عمل)) است. از نظر تعداد شمارگان, خط و چاپ, قرآن غریب نیست. از نظر قارى, حافظ, تفسیر و... قرآن غریب نیست ولى با چشم پر از اشک و دلى پر خون و آه سرد و کشنده باید گفت قرآن در میان مسلمانان عموما و در میان شیعیان خصوصا, غریب, تنها و مهجور مانده است. در عمل قرآن, کتاب مردگان معرفى گشته است, نه کتاب زندگى و کتاب زنده و زنده ها.
در جاى دیگر حضرت امیر(ع) آنچنان لایه هاى نورانى قرآن را معرفى مى کنند که فردهاى معمولى را یاراى درک آن نیست. مى فرمایند:
1ـ قرآن نورى است که خاموشى ندارد.
2ـ چراغى است که درخشندگى آن زوال نپذیرد.
3ـ دریایى است که ژرفاى آن درک نشود.
4ـ راهى است که رونده آن گمراه نگردد.
5ـ شعله اى است که نور آن تاریک نشود.
6ـ جداکننده حق و باطلى است که درخشش برهانش خاموش نگردد.
7ـ بنایى است که ستون هایش خراب نشود.
8ـ شفا دهنده اى است که بیماریهاى وحشت انگیز را بزداید.
9ـ قدرتى است که یاورانش شکست ندارند.
10ـ حقى است که یارى کنندگانش مغلوب نشوند.
11ـ قرآن معدن ایمان و اصل آن است.
12ـ چشمه هاى دانش و دریاى علوم است.
13ـ سرچشمه عدالت و نهر جارى عدل است.
14ـ پایه هاى اسلام و ستون هاى محکم آن است.
15ـ نهرهاى جارى زلال حقیقت و سرزمین هاى آن است.
16ـ دریایى است که تشنگان آن, آبش را تمام نتوان کشید.
17ـ چشمه اى است که آبش کمى ندارد.
18ـ محل برداشت آبى است که هرچه از آن برگیرند, کاهش نمى یابد.
19 ـ منزلى است که مسافران راه آن را فراموش نخواهند کرد.
20ـ نشانه هایى است که روندگان از آن غفلت نمى کنند.
21ـ کوهسارى زیبایى است که از آن نمى گذرند.
22 ـ خداوند قرآن را فرونشاننده عطش علمى دانشمندان, و باران بهارى براى قلب فقیهان, و راه گسترده و وسیع براى صالحان قرار داده است.
23ـ قرآن دارویى است که با آن بیمارى وجود ندارد.
24 ـ ریسمانى است که رشته هاى آن محکم است.
25ـ پناهگاهى است که قله آن بلند و توان و قدرتى است براى آنکه قرآن را برگزیند.
26 ـ محل امنى است براى هر کسى که وارد آن شود.
27ـ برهانى است بر آن کس که با آن سخن بگوید.
28 ـ عامل پیروزى است براى آن کس که با آن استدلال کند.
29 ـ راهبر آن که, آن را به کار گیرد.
30ـ نشانه هدایت است براى آن کس که در او بنگرد... .(8)
این بود بخشى از کلام برادر قرآن, در معرفى قرآن. به راستى هر کس ((شم امام شناسى اش قوى و یا سالم باشد, بوى کلام امام على(ع) را حس مى کند و باید جانش عطرآگین گردد. به حق هم, قرآن مجید شفابخش و به فرموده آیت الله جوادى آملى رسالت اصلى قرآن مجید این است که بیماران را شفا ببخشد. در عصر تکنولوژى و زندگى ماشینى, همه به قرآن نیاز دارند و آنهایى که بیشتر در معرض خطر هستند, نیازشان به قرآن مجید, صد چندان است. جوانان عزیز که بیش از همه در تاختگاه دشمن قرار دارند, بیش از همه به قرآن عزیز نیازمند هستند تا بتوانند با نور قرآن, سرزمین وجود و جان خودشان را از حوادث غیر مترقبه شیطانى ((بیمه)) سازند.
کسى که جانش را بیمه قرآنى نماید, از هیچ طوفانى از پاى درنمىآید و براى ابد و تا قیام قیامت سربلند و سعادتمند خواهد ماند.
زبان نوجوانان و جوانان در انس با زبان قرآن
قرآن ((ره آورد)) سفر معنوى پیامبر اسلام(ص) است. و بطون فراوانى را در خود پنهان دارد. در واقع زبان قرآن دو گونه است:
1ـ زبان دعوت .
2 ـ زبان معرفت.
ـ زبان دعوت قرآن, زبان جهانى و زبان بین المللى است و با شعار شفابخش ((هدى للناس)) و به دنبال آن, ((هدى للمتقین))(9) از همگان دعوت به عمل آورد.
ـ زبان معرفت قرآن, زبان طهارت و زبان تزکیه است. یعنى: ((انه لقرآن کریم فى کتاب مکنون لایمسه الا المطهرون;
این قرآنى است کریم, در لوح محفوظ, جز پاکان بر آن دست نمالند.))(10)
و ثمره بزرگ آن, همان ((رضوان من الله اکبر)) است.
خداى متعال قرآن را به عنوان شفاى آنچه در دلها و افکار است, معرفى مى نماید ((و ننزل من القرآن ما هو شفإ و رحمه للمومنین)) اگر قرآن ذاتا شفا شد, هرگز هیچ مرضى در آن راه نمى یابد و هرگاه شخصى به قرآن مراجعه نماید بدون شفا و درمان باز نمى گردد.
بیمار اگر بخواهد درمان شود, با شفا بهبودى مى یابد و دارو ذاتا شفاى مریض نیست, زیرا بسیار مى شود که بیمار دارویى مصرف مى کند و مریضى او شفا نمى یابد. خداى سبحان در مورد قرآن نمى فرماید که قرآن, داروست بلکه مى گوید او شفاست و اثر شفابخش آن قطعى است و هر کس به محضر قرآن بیاید و آن را بفهمد و بپذیرد و عمل کند, به طور قطع مرضهاى درونیش از بین مى رود.))(11)
امروزه, استرس یا بیماریهاى صنعتى ـ فشارهاى روانى و عصبى ـ خیالبافى ها, عشق به خودکشى و... در جوامع انسانى موج مى زند و بعضى از جوامع انسانى را به جهنم روحى و انسانى, تبدیل ساخته است.
خلا انسانى و روحى پیش آمده در جوامع بشرى را, با هیچ ماشینى نمى توان پر و یا تخلیه کرد, مگر با معنویت و ارزشها... .
قرآن مجید, به پنج مرحله زندگى بشرى اشاره مى کند و آن را مورد آسیب شناسى قرار مى دهد. مى فرماید:
((اعلموا انما الحیوه الدنیا:
1ـ لعب
2ـ و لهو
3ـ و زینه
4ـ و تفاخر بینکم
5ـ و تکاثر فى الاموال والاولاد.
کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتریه مصفرا ثم یکون حطاما و فى الاخره عذاب شدید و مغفره من الله و رضوان و ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور;
بدانید که زندگى دنیا:
1ـ بازیچه (دوران کودکى),
2ـ و سرگرمى (دوران نوجوانى)
3 ـ تجمل ـ و تجمل پرستى ـ (دوران جوانى)
4ـ تفاخر در میان خودتان (دوران میانسالى)
5ـ و افزون طلبى در اموال و اولاد (دوران شیخوخیت و کهنسالى) است.))(12)
دوستى و دلبستگى به تمام مراحل پنج گانه خطر محض است و دوستى و دلبستگى به هر یک از این مراحل, خطر نسبى است.
این پنج مرحله دنیا است و دنیا, آن است که انسان را از خدا باز بدارد.
آیت الله جوادى آملى پیرامون تفسیر این آیه مى فرمایند:
حیوان را اگر بخواهند به دام بکشند, با کمند به دام مى اندازند ولى یک انسان را اگر بخواهند به دام بکشند, از راه اندیشه وارد مى شوند...
به هر تقدیر, دشمن, نوجوان و جوان را, خشمگین مى کند و سپس کارد تیز دودمى را به دست نوجوان و جوان قرار مى دهد و به دنبال آن, والدین, معلمین و مسوولین را در مقابل نوجوانان و جوانان قرار مى دهد!
در این صورت چه باید کرد؟!
چه کار کنیم تا اینکه:
هم کارد تیز دو دم را, از دست نوجوانان و جوانان بگیریم,
هم دست نوجوانان و جوانان زخمى نشود,
هم خسارت جسمى و جانى بر والدین, معلمین, مسوولین و جامعه وارد نشود؟!
در این صورت اگر ناشیانه وارد میدان شویم, خسارتهایى به طرفین و یا جامعه وارد مى شود که جبران کردن آن یا مشکل است یا غیر ممکن.
در یک چنین فضایى, کسى باید وارد میدان گردد که به زبان نوجوانان و جوانان و به زبان زمان و مکان آشنایى کامل داشته باشد.
اول باید یک چیزى که تعدیل کننده باشد به دست آنها داد و به دنبال آن با آرامش کامل, کارد تیز دو دم را از دست آنها گرفت....
هم چنین است, زبان نوجوانان و جوانان, در ارتباط با قرآن و دین.
زبان نوجوانان و جوانان, زبان زیبایى, تنوع طلبى, زبان خلاقیت, زبان سرعت, زبان تکنولوژى, آماده و آنى خواهى, نوپرستى و... است.
در این صورت, چگونه مى توان نوجوانان و جوانان را با قرآن قرین ساخت و یا آشتى داد؟ همه کسانى که مى خواهند ((فرهنگ قرآنى)) را نشر بدهند, به ویژه معلمین قرآن, باید با زبان زمان و مکان, آشنا, مسلح به وسایل آموزشى پیشرفته و به روز باشند.
بطور مثال, اگر امر دایر شود بین دو کلاس قرآن, از جانب یک معلم, منتهى یک کلاسش به تعداد دانشآموز به ((رایانه)) و ((دیسکت قرآن)) مجهز باشد, کلاس دیگرش به تعداد دانشآموز ((قرآن بر رحل)) داشته باشد, در این صورت نوجوانان, جوانان, حتى بزرگسالان کدام کلاس قرآن را ترجیح مى دهند؟
اگر یک چنین کارى, در یک مدرسه و محیط آموزشى از طرف دو معلم صورت پذیرد, دانشآموزان کدام کلاس را ترجیح مى دهند؟! هم چنین است در مساجد.
اگر مسجدى مجهز باشد به کتابخانه عمومى, سالن مطالعه, رایانه با دیسکت هاى متعدد و متنوع, سالن ورزشى متنوع, اعم از ورزش هاى فکرى و جسمى, میز و صندلى, حمام و..., و مسجد دیگرى که هیچ یک از این امکانات را ندارد, نوجوانان و جوانان به کدام سمت گرایش بیشترى پیدا مى کنند؟
بنابراین, همه کسانى که با آموزش قرآن و نشر فرهنگ قرآنى, سر و کار دارند, باید مسلح و مجهز به امکانات آموزشى پیشرفته باشند و با شناسایى و آشنایى با آن, بتوانند محتوى و معانى عظیم کتاب کریم را, در یک ظرف زیبا, تحویل نوجوانان و جوانان بدهند, تا بتوانند نوجوانان و جوانان را با قرآن پیوند, آشنا و یا آشتى دهند.
البته روحیات اینگونه, اختصاص به جوانان تنها هم ندارد و به حساب ضعف نوجوانان و جوانان هم نمىآید. چون جوان ها, همیشه تاریخ تلاش مى کنند تا خودشان را در قبرستان کهنگى و کهنه پرستى گرفتار نکنند. حرفهاى کهن را مى پذیرند و حرفهاى کهنه را رد مى کنند.
حافظان نوجوان و جوان هم چنین هستند و این از جمله زیبائیهاى نهفته در درون نوجوانان و جوانان است.
این معلم و مربى است که باید زبان آنها را بشناسد و مطابق میل و خواست مثبت آنها شیوه و متد ارائه دهد. اگر معلم و تمام کسانى که مى خواهند فرهنگ قرآنى را نشر بدهند, با زبان نسل جدید و جوانان آشنا نباشند, نمى توانند ساربان خوبى براى این کاروان باشند.
اگر ساربان از کاروان عقب بماند, شاید کاروان, سر از ناکجا آباد بدر آورد.
به هر تقدیر, قلب نوجوانان و جوانان باید با ((قلب و روح قرآن)) پیوند بخورد; این کار یعنى پیوند و پیمان با قرآن, یا باید از طرف خود نوجوانان و جوانان صورت پذیرد یا دست اندرکاران در ارتباط با ((فرهنگ قرآنى)), این پیوند و پیمان با قرآن را ایجاد بکنند, تا از این طریق نوجوانان و جوانان ((بیمه قرآنى)) گردند.
مگر حسین فهمیده کى بود؟
او نوجوان قرآنى بود که به تعبیر مولانا:
((هر که نور حق خورد, قرآن شود))
او از قرآن فهمیده بود و زبان قرآن شده بود!
تو همچون غنچه هاى چیده بودى
که در پرپر شدن خندیده بودى
مگر راز حیات جاودان را
تو از ((فهمیده))ها فهمیده بودى(13)
رهبر بزرگ قرن, خمینى کبیر, این نوجوان قرآنى, را به عنوان رهبر بزرگ معرفى مى کند, مى فرمایند:
((رهبر ما آن طفل 12 ساله اى است که قلب کوچکش که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است, با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد.))
خداوندا, من از پیشگاه مقدس تو عذر مى خواهم که کودکان و جوانان عزیز ما خود را فدا کنند و ما بهره کشى کنیم.
او حدیث عشق آموزى را از قرآن آموخته بود.
کودکان, نوجوانان, جوانان, بزرگسالان, زنان و مردان, باید از این نوجوان قرآنى, حدیث عشقآموزى بیاموزند.
هیچ دلیلى وجود ندارد که نتوانیم حسین فهمیده را به عنوان رهبر بزرگ معرفى کنیم! به حق, او رهبر بزرگ بود...
من از او بوى خودسوزى شنیدم
حدیث عشق آموزى شنیدم
از آهنگ شکست استخوانش
صداى پاى پیروزى شنیدم(14)
او پیک و پیغامبر, پیامبر قرآن, حضرت محمد(ص) بود.
البته شهید حسین فهمیده, که حضرت امام خمینى(ره) او را به عنوان رهبر معرفى کرد, از باب ((مشت نمونه خروار)) است. شهید سید ابوالفضل فلاح مازندرانى گلنشینى, که در سن هفده سالگى, مفسر قرآن مجید بود, نماز شبش ترک نمى شد و... او هم رهبر بود... .
مگر پیامبر اسلام(ص) در دوران نوجوانى, در مبارزه با متجاوزان و مشرکان, انجمن ((پیمان جوان مردان)) را تشکیل نداد؟!
پیامبر قرآن, وقتى جوان 25 ساله شد, رفتار او در شهر مکه زبانزد همه گشت و مردم به وقار و پاکدامنى, نجابت, امانت, و درستکارى او پى بردند و از این رو او را ((محمد امین)) نامیدند.(15)
به هر تقدیر, حقوق همیشه دو طرفه است.
اگر قرآن, شفابخش جانها است.
جوانان عزیز هم باید از قرآن پاسدارى بکنند و آن نیست مگر عمل به قرآن و قدرشناسى از خویشتن و لازمه آن این است که ما جان و اندیشه خود را بر قرآن عرضه بکنیم, ببینیم جان و اندیشه ما قرآنى است یا خیر؟
شهید باهنر در کتاب فرهنگ و تمدن اسلامى, صفحه 40 مى نویسد:
((حقیقت این است که دین, در دست مسلمین به کلى قیافه واقعى خود را از دست داده است. به زحمت مى توان به دنیا فهماند که اسلام قادر است برنامه سعادت همه جانبه براى مردم فراهم سازد.))
امید است مسلمانان عموما و جوانان خصوصا به این درجه از رشد فکرى رسیده باشند, تا اینکه به فرموده شهید بهشتى:
((عملکرد هیچ کس را به حساب اسلام نیاورند.))
تا اسلام براى شیفته گان خود, زیبا و شیوا جلوه گرى کند.
پى نوشت ها:
1- عبدالحسین, احمد امینى, ((راه ما راه و روش پیامبر ماست)).
2- سوره قیامت, 75 / 14.
3- سوره ضحى, 93 / آیات 6 ـ 11.
4- تإویل الایات الظاهره, ص431.
5- سوره غافر: 40 / آیه67.
6- مثنوى معنوى.
7- نهج البلاغه, نامه47.
8- نهج البلاغه, خطبه198.
9- سوره بقره: 2 / آیه2.
10- سوره واقعه / 56, آیات 78 ـ 80.
11- عبدالله, جوادى آملى, ((قرآن در قرآن ـ تفسیر موضوعى)) قم: اسرى, دوم ـ 78, ج1, ص234.
12- سوره حدید / 57, آیه20.
13- قیصر امین پور.
14- همان.
15- عبدالحمید جوده السحار, ((دوران جوانى)), ترجمه4, ب شیرازى, ص1.
از باب ((بل الانسان على نفسه بصیره))(2)
هیچ کس خودش را بهتر از خودش نمى شناسد و نمى تواند معرفى کند.
قرآن مجید هم, ((بین بنفسه و مبین لغیره)) است.
شایسته است در معرفى قرآن, بیش از همه, از خود کتاب کریم کمک بگیریم.
قرآن مجید, بهتر از هر چیز و هر کس, خودش را مى شناسد و معرفى هم مى کند.
قرآن, در معرفى خود مى گوید, شعاع من, شعاع هدایت و انسانیت است.
رسالت قرآن, همیشگى و همگانى است. منتها در عمل, عده اى خاص, بدان تمسک مى جویند.
بزرگترین رسالت قرآن مجید آن است که بیماران را شفا ببخشد و انسان را از نظر روحى ((بیمه)) سازد.
در عصر تکنولوژى و ماشین, بیمارى صنعتى و استرس, انسانها را فلج کرده است... و زندگى را به جهنم روحى, مبدل ساخته است. از این رو باید دید, قرآن مجید داراى چه منزلتى مى باشد و از چه جایگاهى برخوردار است؟
قرآن مجید, صد درصد, از پایگاه مستحکمى برخوردار مى باشد و آمادگى دارد دنیایى از بهشت درون و بیرون را, جلو روى انسان ترسیم کند و از او بهشت محض و بهشت سیار, تربیت کند.
در این نوشتار, درصدد ماندیم, تا چگونگى و چرایى ارتباط جوانان با قرآن را تبیین کنیم.
نوجوانان و جوانان بیش از همه زمانها, به پایگاه معنوى و قرآن مجید, نیاز دارند. چرا؟ چون بیش از همه زمانها, جوانان در معرض خطر و مرض ها و غرض هاى آلوده قرار دارند.
بیماریهاى روحى که امروزه جوانان را تهدید مى کند, بسیار بسیار متعدد و متنوع است, بیماریهاى روحى, داروى معنوى و تکیه معنوى مى خواهد. از این جهت, هر جوانى با مراجعه به قرآن, مى تواند بیماریهاى روحى خود را, پیشگیرى و یا درمان بخشد. اگر چنین اتفاقى در زندگى یک نوجوان و جوان بیفتد, شیرین ترین و زیباترین اتفاقى است که در زندگى آنها بوجود آمده. ((اتفاقات قرآنى)) همه اش مهم و بزرگ است و انس یک نوجوان و جوان با قرآن, یک اتفاق آسمانى است.
به هر حال قرآن, در عمل, میزان رفتار و کردار مسلمانان است عموما, و جوانان است خصوصا, و همه باید خودشان را بر قرآن عرضه کنند, تا ببینند یک انسان و جوان قرآنى هستند یا خیر؟
اگر چنین نیستند باید هر چه سریعتر براى درمان جان خود اقدام کنند و لحظه اى توقف روا نباشد و هیچ مانع و یا ((مینى)) از طرف قرآن مجید وجود ندارد. اگر مانع و یا میدان مینى احساس مى شود در خود ما است...
در این مختصر, عناوینى تحت عنوان:
1ـ درآمد 2 ـ یتیم نوازى قرآن 3ـ قرآن در کلام برادر قرآن 4 ـ زبان نوجوانان و جوانان, در انس با زبان قرآن 5 ـ انتظارات کور, از حافظان نوجوان و جوان و... بحث شده است.
یتیم نوازى در قرآن:
الم یجدک یتیما فآوى و وجدک ضالا فهدى و وجدک عائلا فاغنى فاما الیتیم فلا تقهر و اما السائل فلاتنهر و اما بنعمه ربک فحدث
مگر یتیم نیافت و در پناه خویش جاى داد. سرگشته ات یافت و به راهت آورد. محتاجت یافت و بى نیازت کرد. پس یتیم را میازار. و با سائل خشونت نکن و از نعمت پروردگارت سخن بگو.(3)
دوران کودکى, سرآغاز نیاز و نیاز به پناهگاه است. حضرت محمد(ص) تنها ((یتیم قرآنى)) است که در قرآن مجید نوازش شده و دست محبت الهى بر سر او کشیده شد.
حضرت محمد(ص) در دوران کودکى و یتیمى, شنا کردن در اقیانوس بیکران انسانیت را در شنزارهاى مکه آغاز کرد. چون وى مى خواهد ثقل اکبر تربیت گردد و به درجه ((خلق عظیم)) برسد و از این جهت باید آبدیده گردد.
به تجربه و در تاریخ, ثابت شد که کسى در ((سمور)) به رشد ربانى و شدن و شکوفایى نمى رسد. از این جهت رسول الله از صفر, که اوج نیاز و دوران یتیمى است, شدن و شکوفایى را آغاز مى کند.
خداوند به رسول بزرگوارش مى فرمایند:
((لولاک لما خلقت الافلاک)) اگر تو نبودى افلاک را نمىآفریدم.(4)
در همین راستا مولوى مى گوید:
با محمد بود عشق پاک, جفت
بهر عشق او خدا ((لولاک)) گفت
گر نبودى بهر عشق پاک را
کى وجودى دادمى افلاک را
من بدان افراشتم چرخ سنى
تا علو عشق را فهمى کنى
چقدر زیبا است! آن کسى که ((افلاک)) به وجو او بند و پیوند دارد, خداوند او را در یتیمى مىآزماید و در دوران بسیار حساس و در اوج نیاز, او را با سختى بزرگ و سنگینى مواجه مى سازد.
اینگونه زندگى ((عشق است و دیگر هیچ)).
این حیات, ارزیابى شده است. خداوند, خود این حیات را ارزیابى کرده است اگر حیات, ارزیابى نباشد, به گفته سقراط, ارزش زیستن ندارد.
خداوند در سوره غافر یک چرخه اى از حیات را بیان مى کند که جالب توجه است. کودکى ـــــ جوانى ـــــ پیرى.
((هو الذى خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه...))
اوست که شما را: 1ـ از خاک آفرید 2ـ سپس از نطفه 3ـ آنگاه از خون بسته 4ـ و بعد از آن به صورت طفلى شما را بیرون مى فرستد 5ـ تا به کمال نیرو برسید 6ـ و پس از آن پیر شوید و برخى از شما پیش از رسیدن به پیرى مى میرید, و بعضى به آن اجل معین مى رسید, و شاید بیندیشید.))(5)
((شدن)) در این آیه موج مى زند و سیر تکاملى انسان, به صورت آرام در جسم انسان تعبیه شده است. یعنى رشد جسم, حتما باید توإم با رشد جان باشد. به هر تقدیر دوران کودکى, جوانى و پیرى, در آیینه قرآن, بسیار آرمانى به ((فیلم)) کشیده شد و مبدإ معنادار و معاد ماندگارى را به نحو نیکو, تبیین مى کند.
قرآن در کلام برادر قرآن
ما ز قرآن مغز را برداشتیم
پوست را پیش سگان انداختیم(6)
بهترین معرف قرآن, خود قرآن و امامان(ع) هستند. على(ع) زبان ناطق و قرآن ناطق است که با زیباترین بیان قرآن را معرفى و توصیف مى کند. على بزرگ, خود اولین جوان حافظ کل قرآن مى باشد و اولین قرآن ناطق در میان اهل بیت(ع).
پیش بینى و پیش گوئیهاى حضرت امیر(ع) در حق قرآن, بسیار مهم و داراى پیام بزرگ و شإن نزول است.
حضرت در آخرین وصیت و نصیحت خود, پیش بینى و پیش گوئیهاى جالب توجهى را انجام مى دهد که امروزه هر صاحب خردى را تکان مى دهد.
مى فرمایند:
((الله الله فى القرآن لا یسبقکم بالعمل به غیرکم))
خدا را! خدا را! درباره قرآن مبادا دیگرى بر شما پیشى گیرد در رفتار به حکم آن. (7)
دقیقا حضرت, مشکل بزرگ جامعه فعلى مسلمانان را نسبت به قرآن نشانه گرفته و آن ((غربت قرآن در عمل)) است. از نظر تعداد شمارگان, خط و چاپ, قرآن غریب نیست. از نظر قارى, حافظ, تفسیر و... قرآن غریب نیست ولى با چشم پر از اشک و دلى پر خون و آه سرد و کشنده باید گفت قرآن در میان مسلمانان عموما و در میان شیعیان خصوصا, غریب, تنها و مهجور مانده است. در عمل قرآن, کتاب مردگان معرفى گشته است, نه کتاب زندگى و کتاب زنده و زنده ها.
در جاى دیگر حضرت امیر(ع) آنچنان لایه هاى نورانى قرآن را معرفى مى کنند که فردهاى معمولى را یاراى درک آن نیست. مى فرمایند:
1ـ قرآن نورى است که خاموشى ندارد.
2ـ چراغى است که درخشندگى آن زوال نپذیرد.
3ـ دریایى است که ژرفاى آن درک نشود.
4ـ راهى است که رونده آن گمراه نگردد.
5ـ شعله اى است که نور آن تاریک نشود.
6ـ جداکننده حق و باطلى است که درخشش برهانش خاموش نگردد.
7ـ بنایى است که ستون هایش خراب نشود.
8ـ شفا دهنده اى است که بیماریهاى وحشت انگیز را بزداید.
9ـ قدرتى است که یاورانش شکست ندارند.
10ـ حقى است که یارى کنندگانش مغلوب نشوند.
11ـ قرآن معدن ایمان و اصل آن است.
12ـ چشمه هاى دانش و دریاى علوم است.
13ـ سرچشمه عدالت و نهر جارى عدل است.
14ـ پایه هاى اسلام و ستون هاى محکم آن است.
15ـ نهرهاى جارى زلال حقیقت و سرزمین هاى آن است.
16ـ دریایى است که تشنگان آن, آبش را تمام نتوان کشید.
17ـ چشمه اى است که آبش کمى ندارد.
18ـ محل برداشت آبى است که هرچه از آن برگیرند, کاهش نمى یابد.
19 ـ منزلى است که مسافران راه آن را فراموش نخواهند کرد.
20ـ نشانه هایى است که روندگان از آن غفلت نمى کنند.
21ـ کوهسارى زیبایى است که از آن نمى گذرند.
22 ـ خداوند قرآن را فرونشاننده عطش علمى دانشمندان, و باران بهارى براى قلب فقیهان, و راه گسترده و وسیع براى صالحان قرار داده است.
23ـ قرآن دارویى است که با آن بیمارى وجود ندارد.
24 ـ ریسمانى است که رشته هاى آن محکم است.
25ـ پناهگاهى است که قله آن بلند و توان و قدرتى است براى آنکه قرآن را برگزیند.
26 ـ محل امنى است براى هر کسى که وارد آن شود.
27ـ برهانى است بر آن کس که با آن سخن بگوید.
28 ـ عامل پیروزى است براى آن کس که با آن استدلال کند.
29 ـ راهبر آن که, آن را به کار گیرد.
30ـ نشانه هدایت است براى آن کس که در او بنگرد... .(8)
این بود بخشى از کلام برادر قرآن, در معرفى قرآن. به راستى هر کس ((شم امام شناسى اش قوى و یا سالم باشد, بوى کلام امام على(ع) را حس مى کند و باید جانش عطرآگین گردد. به حق هم, قرآن مجید شفابخش و به فرموده آیت الله جوادى آملى رسالت اصلى قرآن مجید این است که بیماران را شفا ببخشد. در عصر تکنولوژى و زندگى ماشینى, همه به قرآن نیاز دارند و آنهایى که بیشتر در معرض خطر هستند, نیازشان به قرآن مجید, صد چندان است. جوانان عزیز که بیش از همه در تاختگاه دشمن قرار دارند, بیش از همه به قرآن عزیز نیازمند هستند تا بتوانند با نور قرآن, سرزمین وجود و جان خودشان را از حوادث غیر مترقبه شیطانى ((بیمه)) سازند.
کسى که جانش را بیمه قرآنى نماید, از هیچ طوفانى از پاى درنمىآید و براى ابد و تا قیام قیامت سربلند و سعادتمند خواهد ماند.
زبان نوجوانان و جوانان در انس با زبان قرآن
قرآن ((ره آورد)) سفر معنوى پیامبر اسلام(ص) است. و بطون فراوانى را در خود پنهان دارد. در واقع زبان قرآن دو گونه است:
1ـ زبان دعوت .
2 ـ زبان معرفت.
ـ زبان دعوت قرآن, زبان جهانى و زبان بین المللى است و با شعار شفابخش ((هدى للناس)) و به دنبال آن, ((هدى للمتقین))(9) از همگان دعوت به عمل آورد.
ـ زبان معرفت قرآن, زبان طهارت و زبان تزکیه است. یعنى: ((انه لقرآن کریم فى کتاب مکنون لایمسه الا المطهرون;
این قرآنى است کریم, در لوح محفوظ, جز پاکان بر آن دست نمالند.))(10)
و ثمره بزرگ آن, همان ((رضوان من الله اکبر)) است.
خداى متعال قرآن را به عنوان شفاى آنچه در دلها و افکار است, معرفى مى نماید ((و ننزل من القرآن ما هو شفإ و رحمه للمومنین)) اگر قرآن ذاتا شفا شد, هرگز هیچ مرضى در آن راه نمى یابد و هرگاه شخصى به قرآن مراجعه نماید بدون شفا و درمان باز نمى گردد.
بیمار اگر بخواهد درمان شود, با شفا بهبودى مى یابد و دارو ذاتا شفاى مریض نیست, زیرا بسیار مى شود که بیمار دارویى مصرف مى کند و مریضى او شفا نمى یابد. خداى سبحان در مورد قرآن نمى فرماید که قرآن, داروست بلکه مى گوید او شفاست و اثر شفابخش آن قطعى است و هر کس به محضر قرآن بیاید و آن را بفهمد و بپذیرد و عمل کند, به طور قطع مرضهاى درونیش از بین مى رود.))(11)
امروزه, استرس یا بیماریهاى صنعتى ـ فشارهاى روانى و عصبى ـ خیالبافى ها, عشق به خودکشى و... در جوامع انسانى موج مى زند و بعضى از جوامع انسانى را به جهنم روحى و انسانى, تبدیل ساخته است.
خلا انسانى و روحى پیش آمده در جوامع بشرى را, با هیچ ماشینى نمى توان پر و یا تخلیه کرد, مگر با معنویت و ارزشها... .
قرآن مجید, به پنج مرحله زندگى بشرى اشاره مى کند و آن را مورد آسیب شناسى قرار مى دهد. مى فرماید:
((اعلموا انما الحیوه الدنیا:
1ـ لعب
2ـ و لهو
3ـ و زینه
4ـ و تفاخر بینکم
5ـ و تکاثر فى الاموال والاولاد.
کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتریه مصفرا ثم یکون حطاما و فى الاخره عذاب شدید و مغفره من الله و رضوان و ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور;
بدانید که زندگى دنیا:
1ـ بازیچه (دوران کودکى),
2ـ و سرگرمى (دوران نوجوانى)
3 ـ تجمل ـ و تجمل پرستى ـ (دوران جوانى)
4ـ تفاخر در میان خودتان (دوران میانسالى)
5ـ و افزون طلبى در اموال و اولاد (دوران شیخوخیت و کهنسالى) است.))(12)
دوستى و دلبستگى به تمام مراحل پنج گانه خطر محض است و دوستى و دلبستگى به هر یک از این مراحل, خطر نسبى است.
این پنج مرحله دنیا است و دنیا, آن است که انسان را از خدا باز بدارد.
آیت الله جوادى آملى پیرامون تفسیر این آیه مى فرمایند:
حیوان را اگر بخواهند به دام بکشند, با کمند به دام مى اندازند ولى یک انسان را اگر بخواهند به دام بکشند, از راه اندیشه وارد مى شوند...
به هر تقدیر, دشمن, نوجوان و جوان را, خشمگین مى کند و سپس کارد تیز دودمى را به دست نوجوان و جوان قرار مى دهد و به دنبال آن, والدین, معلمین و مسوولین را در مقابل نوجوانان و جوانان قرار مى دهد!
در این صورت چه باید کرد؟!
چه کار کنیم تا اینکه:
هم کارد تیز دو دم را, از دست نوجوانان و جوانان بگیریم,
هم دست نوجوانان و جوانان زخمى نشود,
هم خسارت جسمى و جانى بر والدین, معلمین, مسوولین و جامعه وارد نشود؟!
در این صورت اگر ناشیانه وارد میدان شویم, خسارتهایى به طرفین و یا جامعه وارد مى شود که جبران کردن آن یا مشکل است یا غیر ممکن.
در یک چنین فضایى, کسى باید وارد میدان گردد که به زبان نوجوانان و جوانان و به زبان زمان و مکان آشنایى کامل داشته باشد.
اول باید یک چیزى که تعدیل کننده باشد به دست آنها داد و به دنبال آن با آرامش کامل, کارد تیز دو دم را از دست آنها گرفت....
هم چنین است, زبان نوجوانان و جوانان, در ارتباط با قرآن و دین.
زبان نوجوانان و جوانان, زبان زیبایى, تنوع طلبى, زبان خلاقیت, زبان سرعت, زبان تکنولوژى, آماده و آنى خواهى, نوپرستى و... است.
در این صورت, چگونه مى توان نوجوانان و جوانان را با قرآن قرین ساخت و یا آشتى داد؟ همه کسانى که مى خواهند ((فرهنگ قرآنى)) را نشر بدهند, به ویژه معلمین قرآن, باید با زبان زمان و مکان, آشنا, مسلح به وسایل آموزشى پیشرفته و به روز باشند.
بطور مثال, اگر امر دایر شود بین دو کلاس قرآن, از جانب یک معلم, منتهى یک کلاسش به تعداد دانشآموز به ((رایانه)) و ((دیسکت قرآن)) مجهز باشد, کلاس دیگرش به تعداد دانشآموز ((قرآن بر رحل)) داشته باشد, در این صورت نوجوانان, جوانان, حتى بزرگسالان کدام کلاس قرآن را ترجیح مى دهند؟
اگر یک چنین کارى, در یک مدرسه و محیط آموزشى از طرف دو معلم صورت پذیرد, دانشآموزان کدام کلاس را ترجیح مى دهند؟! هم چنین است در مساجد.
اگر مسجدى مجهز باشد به کتابخانه عمومى, سالن مطالعه, رایانه با دیسکت هاى متعدد و متنوع, سالن ورزشى متنوع, اعم از ورزش هاى فکرى و جسمى, میز و صندلى, حمام و..., و مسجد دیگرى که هیچ یک از این امکانات را ندارد, نوجوانان و جوانان به کدام سمت گرایش بیشترى پیدا مى کنند؟
بنابراین, همه کسانى که با آموزش قرآن و نشر فرهنگ قرآنى, سر و کار دارند, باید مسلح و مجهز به امکانات آموزشى پیشرفته باشند و با شناسایى و آشنایى با آن, بتوانند محتوى و معانى عظیم کتاب کریم را, در یک ظرف زیبا, تحویل نوجوانان و جوانان بدهند, تا بتوانند نوجوانان و جوانان را با قرآن پیوند, آشنا و یا آشتى دهند.
البته روحیات اینگونه, اختصاص به جوانان تنها هم ندارد و به حساب ضعف نوجوانان و جوانان هم نمىآید. چون جوان ها, همیشه تاریخ تلاش مى کنند تا خودشان را در قبرستان کهنگى و کهنه پرستى گرفتار نکنند. حرفهاى کهن را مى پذیرند و حرفهاى کهنه را رد مى کنند.
حافظان نوجوان و جوان هم چنین هستند و این از جمله زیبائیهاى نهفته در درون نوجوانان و جوانان است.
این معلم و مربى است که باید زبان آنها را بشناسد و مطابق میل و خواست مثبت آنها شیوه و متد ارائه دهد. اگر معلم و تمام کسانى که مى خواهند فرهنگ قرآنى را نشر بدهند, با زبان نسل جدید و جوانان آشنا نباشند, نمى توانند ساربان خوبى براى این کاروان باشند.
اگر ساربان از کاروان عقب بماند, شاید کاروان, سر از ناکجا آباد بدر آورد.
به هر تقدیر, قلب نوجوانان و جوانان باید با ((قلب و روح قرآن)) پیوند بخورد; این کار یعنى پیوند و پیمان با قرآن, یا باید از طرف خود نوجوانان و جوانان صورت پذیرد یا دست اندرکاران در ارتباط با ((فرهنگ قرآنى)), این پیوند و پیمان با قرآن را ایجاد بکنند, تا از این طریق نوجوانان و جوانان ((بیمه قرآنى)) گردند.
مگر حسین فهمیده کى بود؟
او نوجوان قرآنى بود که به تعبیر مولانا:
((هر که نور حق خورد, قرآن شود))
او از قرآن فهمیده بود و زبان قرآن شده بود!
تو همچون غنچه هاى چیده بودى
که در پرپر شدن خندیده بودى
مگر راز حیات جاودان را
تو از ((فهمیده))ها فهمیده بودى(13)
رهبر بزرگ قرن, خمینى کبیر, این نوجوان قرآنى, را به عنوان رهبر بزرگ معرفى مى کند, مى فرمایند:
((رهبر ما آن طفل 12 ساله اى است که قلب کوچکش که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است, با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد.))
خداوندا, من از پیشگاه مقدس تو عذر مى خواهم که کودکان و جوانان عزیز ما خود را فدا کنند و ما بهره کشى کنیم.
او حدیث عشق آموزى را از قرآن آموخته بود.
کودکان, نوجوانان, جوانان, بزرگسالان, زنان و مردان, باید از این نوجوان قرآنى, حدیث عشقآموزى بیاموزند.
هیچ دلیلى وجود ندارد که نتوانیم حسین فهمیده را به عنوان رهبر بزرگ معرفى کنیم! به حق, او رهبر بزرگ بود...
من از او بوى خودسوزى شنیدم
حدیث عشق آموزى شنیدم
از آهنگ شکست استخوانش
صداى پاى پیروزى شنیدم(14)
او پیک و پیغامبر, پیامبر قرآن, حضرت محمد(ص) بود.
البته شهید حسین فهمیده, که حضرت امام خمینى(ره) او را به عنوان رهبر معرفى کرد, از باب ((مشت نمونه خروار)) است. شهید سید ابوالفضل فلاح مازندرانى گلنشینى, که در سن هفده سالگى, مفسر قرآن مجید بود, نماز شبش ترک نمى شد و... او هم رهبر بود... .
مگر پیامبر اسلام(ص) در دوران نوجوانى, در مبارزه با متجاوزان و مشرکان, انجمن ((پیمان جوان مردان)) را تشکیل نداد؟!
پیامبر قرآن, وقتى جوان 25 ساله شد, رفتار او در شهر مکه زبانزد همه گشت و مردم به وقار و پاکدامنى, نجابت, امانت, و درستکارى او پى بردند و از این رو او را ((محمد امین)) نامیدند.(15)
به هر تقدیر, حقوق همیشه دو طرفه است.
اگر قرآن, شفابخش جانها است.
جوانان عزیز هم باید از قرآن پاسدارى بکنند و آن نیست مگر عمل به قرآن و قدرشناسى از خویشتن و لازمه آن این است که ما جان و اندیشه خود را بر قرآن عرضه بکنیم, ببینیم جان و اندیشه ما قرآنى است یا خیر؟
شهید باهنر در کتاب فرهنگ و تمدن اسلامى, صفحه 40 مى نویسد:
((حقیقت این است که دین, در دست مسلمین به کلى قیافه واقعى خود را از دست داده است. به زحمت مى توان به دنیا فهماند که اسلام قادر است برنامه سعادت همه جانبه براى مردم فراهم سازد.))
امید است مسلمانان عموما و جوانان خصوصا به این درجه از رشد فکرى رسیده باشند, تا اینکه به فرموده شهید بهشتى:
((عملکرد هیچ کس را به حساب اسلام نیاورند.))
تا اسلام براى شیفته گان خود, زیبا و شیوا جلوه گرى کند.
پى نوشت ها:
1- عبدالحسین, احمد امینى, ((راه ما راه و روش پیامبر ماست)).
2- سوره قیامت, 75 / 14.
3- سوره ضحى, 93 / آیات 6 ـ 11.
4- تإویل الایات الظاهره, ص431.
5- سوره غافر: 40 / آیه67.
6- مثنوى معنوى.
7- نهج البلاغه, نامه47.
8- نهج البلاغه, خطبه198.
9- سوره بقره: 2 / آیه2.
10- سوره واقعه / 56, آیات 78 ـ 80.
11- عبدالله, جوادى آملى, ((قرآن در قرآن ـ تفسیر موضوعى)) قم: اسرى, دوم ـ 78, ج1, ص234.
12- سوره حدید / 57, آیه20.
13- قیصر امین پور.
14- همان.
15- عبدالحمید جوده السحار, ((دوران جوانى)), ترجمه4, ب شیرازى, ص1.