ولادت فروغ فروزان الهى
آرشیو
چکیده
متن
پیامبر و خدیجه در حصار اقتصادى و تنگناى اجتماعى از سوى قریش, سخت ترین روزهاى زندگى را مى گذراندند. خدیجه به خاطر پیامبر نگران بود و وحشت آزار رساندن دشمنان به رسول خدا(ص) او را سراسیمه مى کرد. از سوى دیگر حامل جنینى مبارک بود و لازم بود آرامش خود را حفظ کند تا به او آسیبى نرسد و در میان این دو حالت, اضطرابى فراوان او را در بر مى گرفت. به هر حال خداوند این قلب مالامال از ایمان و تقوا را نگذاشت که در حال نگرانى و اندوه به سر ببرد پس آن جنین را به سخن گفتن با مادر واداشت. راستى همه چیز این خانواده اعجازانگیز است.
روزى پیامبر وارد خانه شد, متوجه صدایى گشت, خدیجه است, همسر مهربان و عزیزش که در تنهایى مطلق به سر مى برد و زنان مکه کاملا با او قطع رابطه کرده اند. چه خبر است؟ چه کسى وارد منزل شده و با همسرش هم صحبت شده است؟
نزدیک شد کسى را ندید. نکند از شدت نگرانى خدیجه حدیث نفس مى گوید و با خود صحبت مى کند.
همسر عزیزم! با چه کسى مشغول حرف زدن هستى؟
خدیجه با اطمینان پاسخ داد: با جنینى که در شکمم هست حرف مى زدم و پیوسته او مرا از تنهایى در مىآورد و مرا خرسند مى سازد.
رسول الله(ص) که منتظر چنین واقعه اى بود فرمود: ((یا خدیجه هذا جبرئیل بشرنى بإنها إنثى... و انها النسله الطاهره المیمونه و ان الله تبارک و تعالى سیجعل نسلى منها و سیجعل من نسلها إئمه یجعلهم خلفإ فى إرضه بعد انقضإ وحیه)).
اى خدیجه! این جبرئیل است که به من بشارت مى دهد که فرزندمان دختر است و او نسل پاک و مبارک است. خداى تبارک و تعالى ذریه مرا از راه او قرار مى دهد و از نسلش ائمه و پیشوایانى به وجود مىآورد که پس از پایان یافتن وحى و (رحلت پیامبر) پیشوایان و خلفاى او در زمین خواهند بود.
و بدینسان در طول دوران باردارى, فاطمه با مادرش پیوسته سخن مى گفت و او را آرامش و آسایش مى بخشید و تسلى خاطر مى داد تا جایى که حضرت خدیجه سلام الله علیها هرگز از طولانى شدن دوران حاملگى نگران نبود , ولى در تب و تاب دیدن زهرا روزشمارى مى کرد و هر روز که مى گذشت شور و شوق براى دیدار این فرزند مبارک بیشتر و افزونتر مى گشت. او هرچه زودتر مى خواست این فروغ فروزان فرهنگ اعجاز الهى را ببیند و به جمال دل آرایش, دل خوش کند و افسردگى را از قلب خود محو کند.
و سرانجام وقت چیدن گل فرا رسید و هنگام زایمان نزدیک شد. خدیجه را غمى فراوان در بر گرفته بود که هیچ زنى نیست او را یارى دهد و به کمکش بشتابد. امام صادق(ع) این داستان را چنین حدیث کرده است:
در حالى که خدیجه سخت غمگین بود, ناگهان چهار بانوى گندمین بلند قامت وارد شدند, گویا از زنان بنى هاشم اند. خدیجه از دیدنشان وحشت کرد. یکى از زنان گفت: خدیجه جان! هرگز نگران نباش. ما فرستادگان پروردگارت هستیم و خواهرانت مى باشیم. من ساره هستم و این یکى آسیه دختر مزاحم که دوست بهشتى تو مى باشد. این هم مریم دختر عمران است و آن چهارمى کلثوم خواهر موسى بن عمران. خداوند ما را فرستاده است تا تو را در امر زایمان یارى دهیم. یکى از طرف راستش و دیگرى از طرف چپش و سومى روبرویش و چهارمى پشت سرش قرار گرفتند و سرانجام فاطمه زهرا پاک و پاکیزه به دنیا آمد.
امام صادق(ع) ادامه مى دهد: ((فلما سقطت الى الارض شرق منها النور حتى دخل بیوت مکه و لم یبق بیت فى شرق الارض و غربها و الا إشرق فیه ذلک النور)).
هنگامى که زهرا بر روى زمین قرار گرفت نورى از سیماى مبارکش پدیدار شد که تمام خانه هاى مکه را روشن کرد بلکه هیچ خانه اى در شرق و غرب زمین نبود, جز آن که آن نور در آن خانه تابید.
نه تنها زمین که آسمان را نورى تابان فرا گرفت که فرشتگان چنین نورى را پیش از آن ندیده بودند.
اما سیمایش. پیامبر به او نگریست , گویا به آینه نگاه مى کند و خود را مى بیند. بضعه اى از او و پاره اى از تن او, همان شکل و همان خوى, همان سیما و همان روى. همان رنگ و همان منش. بدون کم و زیاد, تو گویى او مادر پدر است که محمد را به دنیا آورده و ام ابیهاست. نه تصور است که تصدیق مى باشدو نه خیال است که حقیقت. چه خیره مى نگرى در رخش که آیتى است از آن قرآن و روایتى است از آن کتاب. در میان رخ زیبایش مى نگرى مى بینى پروردگار با قلم وحى نوشته است ((نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون)) که این ذکر الهى است و خداى خود نگهدارش است و در پیشانیش مى نگرى مى بینى پروردگار آفرینش آیه ((و لقد کرمنا بنىآدم)) را ترسیم کرده و ((انک لعلى خلق عظیم)) را عکس بردارى کرده است که این خلق عظیم پاره اى از تن آن خلق عظیم است. عظمت از سر و رویش مى بارد و نور وجودش خانه کوچک, ولى سترگ پیامبر را روشن و منور ساخته است. و پیامبر اسمش را فاطمه گذاشت.
فاطمه نامى است شیرین و زیبا و براى پیامبر پرخاطره. سه فاطمه قبل از زهرا, در این خاندان شریف پدید آمده اند که هر یک براى رسول الله عزیز است و با ارزش:
1ـ فاطمه دختر عمرو که والده عبدالله و مادر بزرگ رسول الله است.
2ـ فاطمه دختر زائده مادر حضرت خدیجه و مادر بزرگ زهرا.
3ـ فاطمه بنت اسد همسر ابوطالب و مادر على; همو که چون مادرى مهربان پیامبر را در کودکى در آغوش خود پرورش داد و با احترام سرپرستیش را به عهده گرفت و محمد او را مادر صدا مى کرد و به او بیشتر از تمام زنان علاقه داشت, آخر او مادر على نفس محمد است و او شبهاى طولانى از استراحت خود مى کاست و به پرورش پیامبر مى پرداخت. مادرى بس مهربان که با تمام وجود به رعایت این کودک عظیم الشإن مى پرداخت و جان خود را فداى مقدمش مى کرد و پیامبر براى این مادر, احترامى بسیار قائل بود که آن را نمى توان با قلم مادى توصیف کرد, همین بس که تنها فرزندش را به نام او نام نهد تا براى همیشه فاطمه بنت اسد در خاطره ها زنده بماند.
درود بى پایان خدا بر این خاندان پاک باد.
و اینک براى تیمن و تبرک , حدیثى و سیره اى کوتاه از سرور زنان عالم بضعه مصطفى حضرت زهراى اطهر سلام الله علیها به مناسبت سالروز ولادت باسعادتش یادآور مى شویم:
در تفسیر امام عسکرى سلام الله علیه حدیث 216, آمده است: روزى زنى نزد حضرت زهرا علیها سلام آمد و عرض کرد: مادرى ضعیف و ناتوان دارم, مسائلى راجع به نمازش داشت, مرا فرستاد که از شما احکامش را بپرسم. حضرت فرمود: هرچه مى خواهى بپرس. او ده مسإله را سوال کرد, سپس از اینکه زیاد وقت حضرت را گرفته بود خجالت کشید و عرض کرد: بیش از این مزاحم نمى شوم اى دختر رسول خدا!
حضرت فرمود: آنچه سوال دارى ـ بدون رودربایستى ـ بپرس. اگر کسى بارى سنگین دارد و تا رساندن بار به پشت بام صد هزار دینار زر کرایه و اجرت مى گیرد, آیا آن بار بر او سنگینى دارد؟ گفت: نه!
حضرت زهرا(س) فرمود: پس بدان که من براى هر مسإله اى بیش از مابین زمین تا عرش از در شهوار ناب پاداش و کرایه گرفته ام, پس سزاوار است که بر من سنگین نیاید. از پدرم رسول خدا(ص) شنیدم که مى فرمود: علماى شیعیانمان در روز قیامت در حالى محشور مى شوند که خلعت کرامتهاى الهى به اندازه علومشان و تلاششان در هدایت و ارشاد بندگان خدا, به آنان پوشانده مى شود تا جایى که بر هر یک از آنها هزار هزار لباس نور مى پوشانند , سپس منادى پروردگار ندا مى دهد: اى سرپرستان ایتام آل محمد(ص) که هنگام دورى و جدا بودن آنان از پدرانشان ـ که امامان مى باشند ـ آنها را سرپرستى و هدایت مى کردید, اینان شاگردان شما و ایتام شمایند که در دنیا سرپرستیشان به عهده شما بود, و به اندازه علومى که به آنان آموختید, به آنان نیز خلعت مى پوشانند و در میان آن ایتام, گروهى دیده مى شوند که صد هزار خلعت دارند و همچنین این یتیمان آل محمد بر آنها که به آنان خلعت علم عطا کردند, خلعت ها مى دهند سپس خداى تعالى مى فرماید: خلعت هاى کافلین ایتام را کامل کنید و بر آنان دو برابر بپوشانید...
آنگاه فاطمه علیها سلام فرمود: اى بنده خدا! یک نخ از آن خلعت ها هزار هزار بار برتر است از آنچه آفتاب بر آن تابیده است.
صحیفه نور:
امام باقر علیه السلام, جابر بن عبدالله انصارى را طلبید و از او پرسید: در صحیفه حضرت زهرا چه دیدى؟
عرض کرد: اى ابا جعفر! بر مولایم فاطمه وارد شدم که ولادت امام مجتبى(ع) را به ایشان تهنیت عرض کنم. پس دیدم صحیفه اى (کاغذى) سفید از در ناب در دست مبارکش است, گفتم: اى سرور زنان جهان! این چه صحیفه اى است که همراه دارید؟
فرمود: در این صحیفه نام ائمه از فرزندانم نوشته شده است.
گفتم: آن را بدهید تا من هم ببینم.
فرمود: اى جابر اگر نه این بود که جز پیامبر یا وصى پیامبر یا اهل بیت پیامبر کسى نباید به این صحیفه دست بزند, اجازه مى دادم , ولى تو اجازه دارى در آن بنگرى.
جابر گوید پس در آن نگریستم دیدم نوشته شده:
إبوالقاسم محمد بن عبدالله المصطفى , مادرش آمنه بنت وهب.
إبوالحسن على بن ابى طالب المرتضى , مادرش فاطمه بنت اسد.
إبومحمد الحسن بن على البر, إبوعبدالله الحسین بن على التقى و مادرشان فاطمه بنت محمد صلى الله علیه و آله و سلم.
إبومحمد على بن الحسین العدل, مادرش شهربانویه دختر یزدجرد.
إبوجعفر محمد بن على الباقر, مادرش إم عبدالله دختر حسن بن على بن ابى طالب.
إبو عبدالله جعفر بن محمد الصادق, مادرش إم فروه بنت قاسم بن محمد بن ابى بکر.
إبوابراهیم موسى بن جعفر الثقه, مادرش کنیزى است که نامش حمیده است.
إبوالحسن على بن موسى الرضا, مادرش کنیزى است که نامش نجمه است.
إبوجعفر محمد بن على الزکى, مادرش کنیزى است که نامش خیزران است.
إبوالحسن على بن محمد الامین, مادرش کنیزى است که نامش سوسن است.
إبومحمد الحسن بن على الرفیق, مادرش کنیزى است که نامش سمانه است و کنیه اش ام حسن.
إبوالقاسم محمد بن الحسن, و اوست حجت و قائم خدا بر خلقش, مادرش کنیزى است که نامش نرجس است. صلوت الله علیهم اجمعین.
روزى حضرت امیر (ع) به حضرت زهرا فرمود: آیا چیزى براى غذا خوردن در منزل دارى که بخوریم؟
حضرت زهرا(س) گفت: نه! به خدایى که پیامبر را به نبوت برگزید و تو را به وصایت (جانشینیش) انتخاب کرد غذایى در منزل نداریم و اگر از این دو روز گذشته چیزى مانده بود, قطعا تو را بر خودم و فرزندانم حسن و حسین ترجیح مى دادم و تقدیمت مى کردم.
حضرت امیر(ع) فرمود: فاطمه جان! چرا به من خبر ندادى که چیزى از بیرون تهیه کنم.
حضرت زهرا(س) پاسخ داد: یا إباالحسن من از خدایم خجالت مى کشم از تو چیزى درخواست کنم که در توانائیت فعلا نیست.
راستى این همه عظمت و بزرگوارى و منش والا در کسى جز زهرا سراغ دارید؟
این داستان قابل توجه تمام همسران شیعه باید قرار گیرد و این چنین باشند که اگر احساس کردند شوهرانشان توانایى خرید چیزى را حتى اگر از ضروریات منزل باشد ندارند, بر آنها تحمیل نکنند و شوهر بیچاره مجبور نباشد که براى خرید لباس عروسى یا تجملات بى ارزش مادى , از دیگران وام بگیرد تا مطالب همسرش را برآورده سازد.
به خدا قسم سراسر زندگى کوتاه و بابرکت حضرت زهرا درسهایى است فراموش نشدنى که باید مردان و زنان آن را به گوش هوش بسپارند و سرمشق زندگى سازند.
سهل انگارى در نماز:
در کتاب فلاح السائل ص22, آمده است که روزى حضرت زهرا سلام الله علیها از پدر پرسید: پدر! زن یا مردى که در خواندن و به جاى آوردن نماز سهل انگارى کند چه کیفرى خواهد داشت؟
حضرت فرمود: اى فاطمه! هر کس چه مرد باشد و چه زن اگر در امر نماز خواندن سهل انگارى کند, خداوند او را به پانزده بلا مبتلا سازد:
6 خصلت در دنیا, 3 خصلت هنگام مرگ, و 3 خصلت در قبر, و 3 خصلت در روز قیامت و هنگام خروج از قبر.
اما آنچه در دنیا به او مى رسد:
اول اینکه خداوند برکت را از عمرش مى گیرد, سپس برکت از روزیش گرفته مى شود و خداى عزوجل سیماى صالحان را از رخساره اش محو مى سازدو هر عملى که انجام دهد بى پاداش مى ماند و دعایش به آسمان بالا نمى رود و در دعاى صالحان بهره اى نخواهد داشت.
و اما هنگام مرگ, پس نخست آنکه با ذلت و خوارى از دنیا مى رود و سپس گرسنه و تشنه مى میرد و همانا اگر آب تمام رودهاى دنیا را به او بیاشامند هرگز تشنگى اش برطرف نمى شود.
و اما در قبر, پس خداوند فرشته اى را موکل مى کند که او را آزار بدهد و قبرش بر او تنگ مى گردد و در گور احساس تاریکى و ظلمت مى نماید.
و اما روز قیامت, و هنگامى که سر از قبر برمى دارد, پس خداوند فرشته اى را وادار مى کند که او را با صورت بر زمین بکشد و مردم به او بنگرند و دوم اینکه حسابش سخت و دشوار خواهد بود و سوم اینکه خداوند به او نظر نمى کند و او را تزکیه نمى نماید و برایش عذابى دردناک آماده مى سازد.
قبل از خواب:
از حضرت زهرا سلام الله علیها روایت شده که روزى رسول خدا(ص) بر من وارد شد و در حالى که رختخوابم را انداخته بودم بخوابم به من فرمود: فاطمه جان! نخواب , جز آنکه چهار عمل انجام دهى: که قرآن را ختم کنى و پیامبران را شفیع خود سازى و مومنان را از خود خشنود گردانى ویک حج و یک عمره به جاى آورى!
این را گفت و مشغول نماز شد.
صبر کردم تا حضرت نمازش را تمام کرد, سپس عرض کردم: اى رسول خدا! به چهار امر دستور دادى که در حال حاضر هیچ کدام را نمى توانم انجام دهم.
حضرت تبسمى کرد و فرمود:
1ـ اگر سه بار ((قل هو الله)) را بخوانى, مانند آن است که قرآن را ختم کرده اى.
2ـ و اگر بر من و پیامبران قبل از من صلوات بفرستى, ما همه در روز قیامت شفاعتت مى کنیم.
3ـ و اگر براى مومنان طلب آمرزش و استغفار کنى, همه از تو راضى مى شوند. و...
روزى پیامبر وارد خانه شد, متوجه صدایى گشت, خدیجه است, همسر مهربان و عزیزش که در تنهایى مطلق به سر مى برد و زنان مکه کاملا با او قطع رابطه کرده اند. چه خبر است؟ چه کسى وارد منزل شده و با همسرش هم صحبت شده است؟
نزدیک شد کسى را ندید. نکند از شدت نگرانى خدیجه حدیث نفس مى گوید و با خود صحبت مى کند.
همسر عزیزم! با چه کسى مشغول حرف زدن هستى؟
خدیجه با اطمینان پاسخ داد: با جنینى که در شکمم هست حرف مى زدم و پیوسته او مرا از تنهایى در مىآورد و مرا خرسند مى سازد.
رسول الله(ص) که منتظر چنین واقعه اى بود فرمود: ((یا خدیجه هذا جبرئیل بشرنى بإنها إنثى... و انها النسله الطاهره المیمونه و ان الله تبارک و تعالى سیجعل نسلى منها و سیجعل من نسلها إئمه یجعلهم خلفإ فى إرضه بعد انقضإ وحیه)).
اى خدیجه! این جبرئیل است که به من بشارت مى دهد که فرزندمان دختر است و او نسل پاک و مبارک است. خداى تبارک و تعالى ذریه مرا از راه او قرار مى دهد و از نسلش ائمه و پیشوایانى به وجود مىآورد که پس از پایان یافتن وحى و (رحلت پیامبر) پیشوایان و خلفاى او در زمین خواهند بود.
و بدینسان در طول دوران باردارى, فاطمه با مادرش پیوسته سخن مى گفت و او را آرامش و آسایش مى بخشید و تسلى خاطر مى داد تا جایى که حضرت خدیجه سلام الله علیها هرگز از طولانى شدن دوران حاملگى نگران نبود , ولى در تب و تاب دیدن زهرا روزشمارى مى کرد و هر روز که مى گذشت شور و شوق براى دیدار این فرزند مبارک بیشتر و افزونتر مى گشت. او هرچه زودتر مى خواست این فروغ فروزان فرهنگ اعجاز الهى را ببیند و به جمال دل آرایش, دل خوش کند و افسردگى را از قلب خود محو کند.
و سرانجام وقت چیدن گل فرا رسید و هنگام زایمان نزدیک شد. خدیجه را غمى فراوان در بر گرفته بود که هیچ زنى نیست او را یارى دهد و به کمکش بشتابد. امام صادق(ع) این داستان را چنین حدیث کرده است:
در حالى که خدیجه سخت غمگین بود, ناگهان چهار بانوى گندمین بلند قامت وارد شدند, گویا از زنان بنى هاشم اند. خدیجه از دیدنشان وحشت کرد. یکى از زنان گفت: خدیجه جان! هرگز نگران نباش. ما فرستادگان پروردگارت هستیم و خواهرانت مى باشیم. من ساره هستم و این یکى آسیه دختر مزاحم که دوست بهشتى تو مى باشد. این هم مریم دختر عمران است و آن چهارمى کلثوم خواهر موسى بن عمران. خداوند ما را فرستاده است تا تو را در امر زایمان یارى دهیم. یکى از طرف راستش و دیگرى از طرف چپش و سومى روبرویش و چهارمى پشت سرش قرار گرفتند و سرانجام فاطمه زهرا پاک و پاکیزه به دنیا آمد.
امام صادق(ع) ادامه مى دهد: ((فلما سقطت الى الارض شرق منها النور حتى دخل بیوت مکه و لم یبق بیت فى شرق الارض و غربها و الا إشرق فیه ذلک النور)).
هنگامى که زهرا بر روى زمین قرار گرفت نورى از سیماى مبارکش پدیدار شد که تمام خانه هاى مکه را روشن کرد بلکه هیچ خانه اى در شرق و غرب زمین نبود, جز آن که آن نور در آن خانه تابید.
نه تنها زمین که آسمان را نورى تابان فرا گرفت که فرشتگان چنین نورى را پیش از آن ندیده بودند.
اما سیمایش. پیامبر به او نگریست , گویا به آینه نگاه مى کند و خود را مى بیند. بضعه اى از او و پاره اى از تن او, همان شکل و همان خوى, همان سیما و همان روى. همان رنگ و همان منش. بدون کم و زیاد, تو گویى او مادر پدر است که محمد را به دنیا آورده و ام ابیهاست. نه تصور است که تصدیق مى باشدو نه خیال است که حقیقت. چه خیره مى نگرى در رخش که آیتى است از آن قرآن و روایتى است از آن کتاب. در میان رخ زیبایش مى نگرى مى بینى پروردگار با قلم وحى نوشته است ((نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون)) که این ذکر الهى است و خداى خود نگهدارش است و در پیشانیش مى نگرى مى بینى پروردگار آفرینش آیه ((و لقد کرمنا بنىآدم)) را ترسیم کرده و ((انک لعلى خلق عظیم)) را عکس بردارى کرده است که این خلق عظیم پاره اى از تن آن خلق عظیم است. عظمت از سر و رویش مى بارد و نور وجودش خانه کوچک, ولى سترگ پیامبر را روشن و منور ساخته است. و پیامبر اسمش را فاطمه گذاشت.
فاطمه نامى است شیرین و زیبا و براى پیامبر پرخاطره. سه فاطمه قبل از زهرا, در این خاندان شریف پدید آمده اند که هر یک براى رسول الله عزیز است و با ارزش:
1ـ فاطمه دختر عمرو که والده عبدالله و مادر بزرگ رسول الله است.
2ـ فاطمه دختر زائده مادر حضرت خدیجه و مادر بزرگ زهرا.
3ـ فاطمه بنت اسد همسر ابوطالب و مادر على; همو که چون مادرى مهربان پیامبر را در کودکى در آغوش خود پرورش داد و با احترام سرپرستیش را به عهده گرفت و محمد او را مادر صدا مى کرد و به او بیشتر از تمام زنان علاقه داشت, آخر او مادر على نفس محمد است و او شبهاى طولانى از استراحت خود مى کاست و به پرورش پیامبر مى پرداخت. مادرى بس مهربان که با تمام وجود به رعایت این کودک عظیم الشإن مى پرداخت و جان خود را فداى مقدمش مى کرد و پیامبر براى این مادر, احترامى بسیار قائل بود که آن را نمى توان با قلم مادى توصیف کرد, همین بس که تنها فرزندش را به نام او نام نهد تا براى همیشه فاطمه بنت اسد در خاطره ها زنده بماند.
درود بى پایان خدا بر این خاندان پاک باد.
و اینک براى تیمن و تبرک , حدیثى و سیره اى کوتاه از سرور زنان عالم بضعه مصطفى حضرت زهراى اطهر سلام الله علیها به مناسبت سالروز ولادت باسعادتش یادآور مى شویم:
در تفسیر امام عسکرى سلام الله علیه حدیث 216, آمده است: روزى زنى نزد حضرت زهرا علیها سلام آمد و عرض کرد: مادرى ضعیف و ناتوان دارم, مسائلى راجع به نمازش داشت, مرا فرستاد که از شما احکامش را بپرسم. حضرت فرمود: هرچه مى خواهى بپرس. او ده مسإله را سوال کرد, سپس از اینکه زیاد وقت حضرت را گرفته بود خجالت کشید و عرض کرد: بیش از این مزاحم نمى شوم اى دختر رسول خدا!
حضرت فرمود: آنچه سوال دارى ـ بدون رودربایستى ـ بپرس. اگر کسى بارى سنگین دارد و تا رساندن بار به پشت بام صد هزار دینار زر کرایه و اجرت مى گیرد, آیا آن بار بر او سنگینى دارد؟ گفت: نه!
حضرت زهرا(س) فرمود: پس بدان که من براى هر مسإله اى بیش از مابین زمین تا عرش از در شهوار ناب پاداش و کرایه گرفته ام, پس سزاوار است که بر من سنگین نیاید. از پدرم رسول خدا(ص) شنیدم که مى فرمود: علماى شیعیانمان در روز قیامت در حالى محشور مى شوند که خلعت کرامتهاى الهى به اندازه علومشان و تلاششان در هدایت و ارشاد بندگان خدا, به آنان پوشانده مى شود تا جایى که بر هر یک از آنها هزار هزار لباس نور مى پوشانند , سپس منادى پروردگار ندا مى دهد: اى سرپرستان ایتام آل محمد(ص) که هنگام دورى و جدا بودن آنان از پدرانشان ـ که امامان مى باشند ـ آنها را سرپرستى و هدایت مى کردید, اینان شاگردان شما و ایتام شمایند که در دنیا سرپرستیشان به عهده شما بود, و به اندازه علومى که به آنان آموختید, به آنان نیز خلعت مى پوشانند و در میان آن ایتام, گروهى دیده مى شوند که صد هزار خلعت دارند و همچنین این یتیمان آل محمد بر آنها که به آنان خلعت علم عطا کردند, خلعت ها مى دهند سپس خداى تعالى مى فرماید: خلعت هاى کافلین ایتام را کامل کنید و بر آنان دو برابر بپوشانید...
آنگاه فاطمه علیها سلام فرمود: اى بنده خدا! یک نخ از آن خلعت ها هزار هزار بار برتر است از آنچه آفتاب بر آن تابیده است.
صحیفه نور:
امام باقر علیه السلام, جابر بن عبدالله انصارى را طلبید و از او پرسید: در صحیفه حضرت زهرا چه دیدى؟
عرض کرد: اى ابا جعفر! بر مولایم فاطمه وارد شدم که ولادت امام مجتبى(ع) را به ایشان تهنیت عرض کنم. پس دیدم صحیفه اى (کاغذى) سفید از در ناب در دست مبارکش است, گفتم: اى سرور زنان جهان! این چه صحیفه اى است که همراه دارید؟
فرمود: در این صحیفه نام ائمه از فرزندانم نوشته شده است.
گفتم: آن را بدهید تا من هم ببینم.
فرمود: اى جابر اگر نه این بود که جز پیامبر یا وصى پیامبر یا اهل بیت پیامبر کسى نباید به این صحیفه دست بزند, اجازه مى دادم , ولى تو اجازه دارى در آن بنگرى.
جابر گوید پس در آن نگریستم دیدم نوشته شده:
إبوالقاسم محمد بن عبدالله المصطفى , مادرش آمنه بنت وهب.
إبوالحسن على بن ابى طالب المرتضى , مادرش فاطمه بنت اسد.
إبومحمد الحسن بن على البر, إبوعبدالله الحسین بن على التقى و مادرشان فاطمه بنت محمد صلى الله علیه و آله و سلم.
إبومحمد على بن الحسین العدل, مادرش شهربانویه دختر یزدجرد.
إبوجعفر محمد بن على الباقر, مادرش إم عبدالله دختر حسن بن على بن ابى طالب.
إبو عبدالله جعفر بن محمد الصادق, مادرش إم فروه بنت قاسم بن محمد بن ابى بکر.
إبوابراهیم موسى بن جعفر الثقه, مادرش کنیزى است که نامش حمیده است.
إبوالحسن على بن موسى الرضا, مادرش کنیزى است که نامش نجمه است.
إبوجعفر محمد بن على الزکى, مادرش کنیزى است که نامش خیزران است.
إبوالحسن على بن محمد الامین, مادرش کنیزى است که نامش سوسن است.
إبومحمد الحسن بن على الرفیق, مادرش کنیزى است که نامش سمانه است و کنیه اش ام حسن.
إبوالقاسم محمد بن الحسن, و اوست حجت و قائم خدا بر خلقش, مادرش کنیزى است که نامش نرجس است. صلوت الله علیهم اجمعین.
روزى حضرت امیر (ع) به حضرت زهرا فرمود: آیا چیزى براى غذا خوردن در منزل دارى که بخوریم؟
حضرت زهرا(س) گفت: نه! به خدایى که پیامبر را به نبوت برگزید و تو را به وصایت (جانشینیش) انتخاب کرد غذایى در منزل نداریم و اگر از این دو روز گذشته چیزى مانده بود, قطعا تو را بر خودم و فرزندانم حسن و حسین ترجیح مى دادم و تقدیمت مى کردم.
حضرت امیر(ع) فرمود: فاطمه جان! چرا به من خبر ندادى که چیزى از بیرون تهیه کنم.
حضرت زهرا(س) پاسخ داد: یا إباالحسن من از خدایم خجالت مى کشم از تو چیزى درخواست کنم که در توانائیت فعلا نیست.
راستى این همه عظمت و بزرگوارى و منش والا در کسى جز زهرا سراغ دارید؟
این داستان قابل توجه تمام همسران شیعه باید قرار گیرد و این چنین باشند که اگر احساس کردند شوهرانشان توانایى خرید چیزى را حتى اگر از ضروریات منزل باشد ندارند, بر آنها تحمیل نکنند و شوهر بیچاره مجبور نباشد که براى خرید لباس عروسى یا تجملات بى ارزش مادى , از دیگران وام بگیرد تا مطالب همسرش را برآورده سازد.
به خدا قسم سراسر زندگى کوتاه و بابرکت حضرت زهرا درسهایى است فراموش نشدنى که باید مردان و زنان آن را به گوش هوش بسپارند و سرمشق زندگى سازند.
سهل انگارى در نماز:
در کتاب فلاح السائل ص22, آمده است که روزى حضرت زهرا سلام الله علیها از پدر پرسید: پدر! زن یا مردى که در خواندن و به جاى آوردن نماز سهل انگارى کند چه کیفرى خواهد داشت؟
حضرت فرمود: اى فاطمه! هر کس چه مرد باشد و چه زن اگر در امر نماز خواندن سهل انگارى کند, خداوند او را به پانزده بلا مبتلا سازد:
6 خصلت در دنیا, 3 خصلت هنگام مرگ, و 3 خصلت در قبر, و 3 خصلت در روز قیامت و هنگام خروج از قبر.
اما آنچه در دنیا به او مى رسد:
اول اینکه خداوند برکت را از عمرش مى گیرد, سپس برکت از روزیش گرفته مى شود و خداى عزوجل سیماى صالحان را از رخساره اش محو مى سازدو هر عملى که انجام دهد بى پاداش مى ماند و دعایش به آسمان بالا نمى رود و در دعاى صالحان بهره اى نخواهد داشت.
و اما هنگام مرگ, پس نخست آنکه با ذلت و خوارى از دنیا مى رود و سپس گرسنه و تشنه مى میرد و همانا اگر آب تمام رودهاى دنیا را به او بیاشامند هرگز تشنگى اش برطرف نمى شود.
و اما در قبر, پس خداوند فرشته اى را موکل مى کند که او را آزار بدهد و قبرش بر او تنگ مى گردد و در گور احساس تاریکى و ظلمت مى نماید.
و اما روز قیامت, و هنگامى که سر از قبر برمى دارد, پس خداوند فرشته اى را وادار مى کند که او را با صورت بر زمین بکشد و مردم به او بنگرند و دوم اینکه حسابش سخت و دشوار خواهد بود و سوم اینکه خداوند به او نظر نمى کند و او را تزکیه نمى نماید و برایش عذابى دردناک آماده مى سازد.
قبل از خواب:
از حضرت زهرا سلام الله علیها روایت شده که روزى رسول خدا(ص) بر من وارد شد و در حالى که رختخوابم را انداخته بودم بخوابم به من فرمود: فاطمه جان! نخواب , جز آنکه چهار عمل انجام دهى: که قرآن را ختم کنى و پیامبران را شفیع خود سازى و مومنان را از خود خشنود گردانى ویک حج و یک عمره به جاى آورى!
این را گفت و مشغول نماز شد.
صبر کردم تا حضرت نمازش را تمام کرد, سپس عرض کردم: اى رسول خدا! به چهار امر دستور دادى که در حال حاضر هیچ کدام را نمى توانم انجام دهم.
حضرت تبسمى کرد و فرمود:
1ـ اگر سه بار ((قل هو الله)) را بخوانى, مانند آن است که قرآن را ختم کرده اى.
2ـ و اگر بر من و پیامبران قبل از من صلوات بفرستى, ما همه در روز قیامت شفاعتت مى کنیم.
3ـ و اگر براى مومنان طلب آمرزش و استغفار کنى, همه از تو راضى مى شوند. و...