پاداش عالى براى بندگان ممتاز خدا (13)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
قرآن پس از ذکر دوازده ویژگى براى بندگان ممتاز و خاص خداى رحمان, که قبلا توضیح داده شد, پاداش ظاهرى و باطنى آنها را در روز قیامت بیان کرده و چنین مى فرماید: ((اولئک یجزون الغرفه بما صبروا ویلقون فیها تحیه وسلاما خالدین فیها حسنت مستقرا ومقاما;(1) آنها هستند که درجات عالى بهشت در برابر صبر و استقامتشان به آنان پاداش داده مى شود, و در آن با تحیت و سلام روبرو مى شوند در حالى که جاودانه در آن خواهند ماند, چه قرارگاه و محل اقامت خوبى.))
این آیات بیانگر پاداش عباد الرحمن است, که بسیار عالى و همراه با همه امتیازات ویژه خواهد بود. این آیات مى طلبد که در این گفتار پیرامون چهار موضوع یعنى 1ـ پاداش و کیفر 2ـ پاداش مخصوص عبادالرحمن 3ـ اهمیت صبر و استقامت در خودسازى 4 ـ مسإله خلود و جاودانگى بحث و بررسى شود, بحث و بررسى درباره اهمیت صبر را به گفتار آینده موکول مى کنیم و در اینجا نظر شما را به توضیح سه موضوع دیگر به ترتیب جلب مى نمائیم:
پاداش و کیفر
مسإله پاداش و کیفر, و به تعبیر دیگر مسإله جزا و مکافات عمل از قوانین و سنت هاى قطعى و تکوینى و تشریعى خداوند است, که به شکل هاى مختلف به تناسب عمل نیک یا بد, در دنیا و آخرت دامنگیر عامل مى شود.
در قرآن آیات بى شمار در این باره آمده, و آن از امور قطعى است و هیچ گونه تردیدى در تحقق آن وجود ندارد. اگر ما واژه جزإ را که به شکل هاى مختلف, صدها بار در قرآن آمده(2) مورد مطالعه قرار دهیم, به خوبى مى یابیم که مسإله پاداش وکیفر دنیوى و اخروى از امور مسلم قرآنى است, و خداوند تإکید فراوان در تذکر آن دارد, تا پیروان قرآن هرگز این قانون قطعى را از یاد نبرند و از آن غافل نباشند. به عنوان نمونه اگر نگاهى به سوره نبإ (هفتاد و هشتمین سوره قرآن) کنیم مى بینیم با کمال صراحت و روشنى, از آیه 21 تا 30, دورنمایى از مجازات دوزخیان را بیان مى کند, و به دنبال آن از آیه 31 تا 36 نمودارى از پاداش بهشتیان را برمى شمرد, در آیه 26 همین سوره مى فرماید: ((جزإ وفاقا; این مجازاتى است, موافق و مناسب اعمالشان)), و در آیه 36 همین سوره مى فرماید: ((جزإ من ربک عطإ حسابا; این پاداشى است از طرف پروردگارت که عطیه اى کافى است.))
بنابراین همه کارهایى که بشر انجام مى دهد در حساب دقیق خداوند ثبت و ضبط است, و براى همه کارها از خوب و بد جزاى مناسب وجود دارد, با توجه به این که مسإله جزإ تنها مخصوص آخرت نیست, بلکه بخشى از آن در همین دنیا نیز وجود دارد, و به شکل هاى گوناگون نصیب انسان به خاطر کارهایش مى گردد.(3)
روایات نیز در این باره بى شمار است, به عنوان نمونه, امیرمومنان على(ع) فرمود: ((کل امرء یلقى ما عمل و یجزى بما صنع; هر انسانى با عمل خود ملاقات مى کند , و به اساس آنچه انجام داده جزا داده مى شود.)) نیز فرمود: ((کما تدین تدان;(4) هرگونه که رفتار کنى با تو همان گونه رفتار مى شود.))
((لکل حسنه ثواب; هر کار نیکى پاداشى دارد.)) ((لکل سیئه عقاب;(5) هر کار بدى, کیفرى دارد.))
امام صادق(ع) فرمود: ((اما انه لیس من عرق یضرب, و لانکبه, و لاصداع, و لا مرض الا بذنب;(6) هیچ رگى (و نبضى) نزند, و پایى به سنگى نخورد, و درد سر و مرضى پیش نیاید, مگر به جهت گناهى که انسان انجام داده است.))
پاداش مخصوص عباد الرحمن
از آنجا که بندگان ممتاز خدا با داشتن دوازده ویژگى, در صف مقدم مومنان قرار دارند, خداوند به مناسبت, پاداش آنها را عالى ترین درجه بهشتى قرار داده که آن درجه داراى امتیازات مهم است.
نخست مى فرماید: غرفه بهشت در اختیار آنها قرار مى گیرد. غرفه به معنى طبقات فوقانى منازل است و در اینجا کنایه از قصر بى نظیر و بسیار ارجمند است, که بر قسمت هاى دیگر بهشت اشراف رفیع دارد. چنان که از آیه مذکور فهمیده مى شود, این قصر رفیع داراى سه ویژگى بسیار مهم است:
1ـ عباد الرحمن در آنجا همواره مورد احترام خاص قرار مى گیرند, و از سلام و تحیت الهى وفرشتگان و بهشتیان بهره مند مى شوند, همواره مقامات بالا آنها را به حیات و زندگى طیب, همراه با سلامتى و هرگونه رفاه ظاهرى و باطنى مژده مى دهند.
2ـ آنها در جایگاهى هستند که بسیار زیبا, با طراوت و باصفا است, و از هرگونه درد و رنج و اندوه, دور مى باشد.
3ـ آنها همیشه در آنجا خواهند بود, فنا و مرگ و نابودى به آنجا راه ندارد, و آنها هرگز نگران بیرون رفتن از آن جایگاه ارجمند نیستند. به راستى چه موهبتى از این بالاتر که انسان در قصرى جاویدان قرار گیرد, و در آن قصر از همه مواهب حیات و زیبایى ها و آسایش ها برخوردار باشد, و در آنجا هیچ گونه تشویش فنا و سایر عوامل اندوه نباشد.
در میان این پاداش ها, از همه بالاتر تحیت و سلام مستمر خدا و فرشتگان بر آنها است که لذت آن قابل بیان و درک نیست. درباره سلام خدا و فرشتگان بر بهشتیان ممتاز, در آیات دیگر قرآن نیز سخن به میان آمده است, چنان که در آیه 58 سوره یس مى خوانیم: ((سلام قولا من رب رحیم; بر آنها سلام الهى است که سخنى است از سوى پروردگار مهربان به آنها.)) و در آیه 23 و 24 سوره رعد مى خوانیم: ((والملائکه یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار; فرشتگان از هر درى بر آنها وارد مى شوند, و به آنان مى گویند سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! چه نیکو است سرانجام آن جایگاه بهشت.))
اهمیت خلود و جاودانگى
یکى از مسائل مهم در بحث معاد, و بهشت ودوزخ, مسإله خلود و جاودانگى است, به این معنى که عذاب دوزخ همیشگى و زوال ناپذیر است, چنانکه نعمت هاى بهشت نیز جاودانه و پایدار است. در قرآن در آیات متعدد سخن از خلود آمده, و صراحت آن به قدرى قاطع است که توجیه بردار نیست, خلود در اصل به معنى بقإ و دوامى است که زوال در آن راه ندارد, در لغتنامه لسان العرب ((خلد)) به معنى دوام و بقا در سرایى است که انسان از آن خارج نمى شود, تفسیر شده و اضافه مى کند: از این رو به آخرت ((دارالخلد)) مى گویند که مردم همیشه در آن مى مانند. همین معنى در مقاییس اللغه و صحاح اللغه نیز آمده است.
گرچه بعضى از مفسران در معنى خلود, توجیهاتى مانند طولانى و... نموده اند و احتمالاتى داده اند, ولى این توجیهات واحتمالات در برابر صراحت آیات قرآن قابل قبول نیست, و از سوى علماى اسلام ومفسران بزرگ مردود شناخته شده است. دلیل دیگر به این که خلود به معنى جاودانگى است این که در آیات متعدد قرآن تعبیرات دیگرى وجوددارد که قابل این گونه توجیهات و احتمالات نیست, و صراحت در جاودانگى دارد. مثلا در آیه 23 سوره جن مى خوانیم: ((خالدین فیها ابدا; گنهکاران به طور جاودانه و ابدى در دوزخ مى مانند.)) و یا در آیه 167 بقره مى خوانیم: ((و ما هم بخارجین من النار; آنها هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد.)) و در آیه 35 سوره رعد مى خوانیم: ((اکلها دائم و ظلها; میوه ها وسایه هاى بهشت همیشگى و زوال ناپذیر است. ))
در مورد خلود دوزخیان, یک اشکال مهم مطرح شده که کیفر دائمى ممکن است بر خلاف عدالت باشد, و تناسبى با چند سال گناه ندارد, که در جاى خود به آن پاسخ داده شده است(7) ولى در مورد جاودانگى نعمت هاى الهى وبهشت, بر اثر تفضل و الطاف بى کران خداوند, هیچ گونه اشکالى پیش نخواهد آمد, چرا که تفضل و پاداش بیشتر از خداوند بخشنده مهربانى که رحمتش سراسر عالم هستى را فراگرفته , جاى هیچ گونه تعجب نیست.
بنابراین تفضل جاوید خداوند نسبت به بندگان ممتاز, منع عقلى ندارد, و از نظر شرع ثابت شده, و در آیات قرآن از جمله آیه مورد بحث, از مسلمات است. قابل توجه این که در بعضى از آیات قرآن بین پاداش دنیا و آخرت , فرق گذاشته شده, مثلا در آیه 148 سوره آل عمران مى خوانیم: ((فآتاهم الله ثواب الدنیا وحسن ثواب الاخره; خداوند پاداش دنیا و پاداش نیک آخرت را به رادمردان مجاهد خدا داد.))
با این که پاداش , چه در دنیا و چه در آخرت, نیک است, در اینجا تنها پاداش آخرت, نیک معرفى شده است, اشاره به این که پاداش دنیا و پاداش آخرت فرق دارد, زیرا پاداش دنیا هرچه باشد سرانجام آمیخته با فنا و زوال است و نیز با ناملایمات دیگر که بازتاب طبع زندگى دنیا است همراه مى باشد, در حالى که پاداش آخرت همیشگى و دور از هر گونه ناملایمات است. لذا امیرمومنان على(ع) در گفتار خود به طور مکرر این مطلب را یادآورى کرده از جمله در فرازى از یکى از خطبه هایش مى فرماید: ((فاما اهل الطاعه, فاتابهم بجواره, و خلد هم فى داره, حیث لا یظعن النزال, ولا تتغیر بهم الحال, و لا تنوبهم الافزاع, و لاتنالهم الاسقام, و لا تعرض لهم الاخطار, و لا تشخصهم الاسفار;(8) خداوند پس از برپا شدن قیامت, فرمانبران خدا را در جوار رحمت خود, در سراى جاودانیش مخلد مى سازد, سرایى که ساکنان آن, هرگز از آن کوچ نمى کنند, و احوالشان تغییر نمى یابد, خوف و ترس به آنها نمى رسد از بیمارى ها مصون هستند, خطرى متوجه آنها نمى شود, سفرى در پیش ندارند, تا به اجبار از منزلى به منزل دیگر کوچ کنند.))
توضیح آن که مسإله خلود و جاودانگى , مسإله ساده اى نیست, بلکه مسإله بسیار مهمى است که مى تواند هشدار بزرگى براى انسان ها باشد, به عنوان مثال اگر عدد یک را در جایى بنویسیم و در کنار آن تا کره ماه, بلکه تا دورترین ستاره هاى ثابت, صفر بگذاریم, و با این اعداد سرسام آور خواسته باشیم به انتهاى خلود برسیم, به آن نخواهیم رسید. بنابراین مجرمانى که خداوند وعده خلود در آتش دوزخ به آنها داده, باید متوجه باشند که همیشه در عذابند, و همچنین در مقابل آن پاکان برجسته مانند عبادالرحمن که خداوند به آنها پاداش عظیم جاودانه داده, باید از یاد نبرند که به پاداش همیشگى خواهند رسید که هرگز پایانى ندارد. بنابراین آیا سزاوار است که انسان بر اثر دلبستگى هاى چند روزه دنیا به عذاب همیشگى گرفتار شود, و یا از پاداش همیشگى محروم بماند؟! مگر مفهوم ((این نقد بگیر و دست از آن نسیه بردار)) چقدر جاذبه دارد, که انسان مثلا ارزن را چون نقد است برگزیند, و در مقابل تریلیون ها تن طلاى ناب را چون نسیه است رها کند؟! به گفته یکى از دانشمندان به فرض محال اگر امور آخرت احتمالى, و امور دنیا یقینى باشد, باز انسان عاقل, تریلیون ها قرن احتمالى را فداى چند سال یقینى نمى کند. تا چه رسد به این که مامسلمانان به وجود معاد و آخرت اعتقاد داریم, بنابراین نباید نقد فانى و چند روزه را در برابر نسیه نزدیک جاودانه , برگزینیم, بر همین اساس امام باقر(ع) فرمود: ((والعجب کل العجب للمصدق بدار الخلود, و هو یعمل لدار الغرور;(9) تعجب بسیار, از کسى که خانه جاویدان آخرت را تصدیق مى کند, در عین حال به این دنیاى فریبا و فانى دل بسته است.))
نیز فرمود: ((فلا تعدن عیشا منصرفا عیشا, مالک منه الا لذه تزدلف بک الى حمامک;(10) زندگى فانى و ناپایدار را, زندگى نشمار, تو چرا به زندگى فانى دنیا (که مجازى است و) جز لذتى اندک در آن نیست دل بسته اى با این که این دنیا تو را به سوى مرگ نزدیک مى کند؟)) یعنى گیرم در این دنیا صد سال غرق در لذت و عیش و کیف باشى, ولى وقتى که در دنبال آن عذاب جاودانه الهى باشد, چه فایده دارد, آیا لذت نقد این چنینى, آن قدر مهم است که لذت خالد و همیشگى آخرت را فداى آن کنى؟ !
پى نوشت ها:
1 . فرقان (25) آیه 75 و 76 و 77.
2 . محمد فواد عبدالباقى, المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم, ص168 ـ 170.
3 . آیه 31 سوره نجم, و 15 سوره طه, به طور واضح بر این مطلب دلالت دارند.
4 . غرر الحکم, ج2, ص571.
5 . همان, ص577.
6 . شیخ کلینى, اصول کافى, ج2, ص269 (در این کتاب از صفحه 268 تا 276 تحت عنوان ((باب الذنوب)) سى روایت که بیانگر مکافات عمل است ذکر شده است.
7 . در این باره به پیام قرآن (تفسیر موضوعى) , ج6, ص500 و 501 مراجعه شود.
8 . نهج البلاغه , خطبه109.
9 . علامه مجلسى, بحار, ج78, ص184.
10 . همان, ص179.
این آیات بیانگر پاداش عباد الرحمن است, که بسیار عالى و همراه با همه امتیازات ویژه خواهد بود. این آیات مى طلبد که در این گفتار پیرامون چهار موضوع یعنى 1ـ پاداش و کیفر 2ـ پاداش مخصوص عبادالرحمن 3ـ اهمیت صبر و استقامت در خودسازى 4 ـ مسإله خلود و جاودانگى بحث و بررسى شود, بحث و بررسى درباره اهمیت صبر را به گفتار آینده موکول مى کنیم و در اینجا نظر شما را به توضیح سه موضوع دیگر به ترتیب جلب مى نمائیم:
پاداش و کیفر
مسإله پاداش و کیفر, و به تعبیر دیگر مسإله جزا و مکافات عمل از قوانین و سنت هاى قطعى و تکوینى و تشریعى خداوند است, که به شکل هاى مختلف به تناسب عمل نیک یا بد, در دنیا و آخرت دامنگیر عامل مى شود.
در قرآن آیات بى شمار در این باره آمده, و آن از امور قطعى است و هیچ گونه تردیدى در تحقق آن وجود ندارد. اگر ما واژه جزإ را که به شکل هاى مختلف, صدها بار در قرآن آمده(2) مورد مطالعه قرار دهیم, به خوبى مى یابیم که مسإله پاداش وکیفر دنیوى و اخروى از امور مسلم قرآنى است, و خداوند تإکید فراوان در تذکر آن دارد, تا پیروان قرآن هرگز این قانون قطعى را از یاد نبرند و از آن غافل نباشند. به عنوان نمونه اگر نگاهى به سوره نبإ (هفتاد و هشتمین سوره قرآن) کنیم مى بینیم با کمال صراحت و روشنى, از آیه 21 تا 30, دورنمایى از مجازات دوزخیان را بیان مى کند, و به دنبال آن از آیه 31 تا 36 نمودارى از پاداش بهشتیان را برمى شمرد, در آیه 26 همین سوره مى فرماید: ((جزإ وفاقا; این مجازاتى است, موافق و مناسب اعمالشان)), و در آیه 36 همین سوره مى فرماید: ((جزإ من ربک عطإ حسابا; این پاداشى است از طرف پروردگارت که عطیه اى کافى است.))
بنابراین همه کارهایى که بشر انجام مى دهد در حساب دقیق خداوند ثبت و ضبط است, و براى همه کارها از خوب و بد جزاى مناسب وجود دارد, با توجه به این که مسإله جزإ تنها مخصوص آخرت نیست, بلکه بخشى از آن در همین دنیا نیز وجود دارد, و به شکل هاى گوناگون نصیب انسان به خاطر کارهایش مى گردد.(3)
روایات نیز در این باره بى شمار است, به عنوان نمونه, امیرمومنان على(ع) فرمود: ((کل امرء یلقى ما عمل و یجزى بما صنع; هر انسانى با عمل خود ملاقات مى کند , و به اساس آنچه انجام داده جزا داده مى شود.)) نیز فرمود: ((کما تدین تدان;(4) هرگونه که رفتار کنى با تو همان گونه رفتار مى شود.))
((لکل حسنه ثواب; هر کار نیکى پاداشى دارد.)) ((لکل سیئه عقاب;(5) هر کار بدى, کیفرى دارد.))
امام صادق(ع) فرمود: ((اما انه لیس من عرق یضرب, و لانکبه, و لاصداع, و لا مرض الا بذنب;(6) هیچ رگى (و نبضى) نزند, و پایى به سنگى نخورد, و درد سر و مرضى پیش نیاید, مگر به جهت گناهى که انسان انجام داده است.))
پاداش مخصوص عباد الرحمن
از آنجا که بندگان ممتاز خدا با داشتن دوازده ویژگى, در صف مقدم مومنان قرار دارند, خداوند به مناسبت, پاداش آنها را عالى ترین درجه بهشتى قرار داده که آن درجه داراى امتیازات مهم است.
نخست مى فرماید: غرفه بهشت در اختیار آنها قرار مى گیرد. غرفه به معنى طبقات فوقانى منازل است و در اینجا کنایه از قصر بى نظیر و بسیار ارجمند است, که بر قسمت هاى دیگر بهشت اشراف رفیع دارد. چنان که از آیه مذکور فهمیده مى شود, این قصر رفیع داراى سه ویژگى بسیار مهم است:
1ـ عباد الرحمن در آنجا همواره مورد احترام خاص قرار مى گیرند, و از سلام و تحیت الهى وفرشتگان و بهشتیان بهره مند مى شوند, همواره مقامات بالا آنها را به حیات و زندگى طیب, همراه با سلامتى و هرگونه رفاه ظاهرى و باطنى مژده مى دهند.
2ـ آنها در جایگاهى هستند که بسیار زیبا, با طراوت و باصفا است, و از هرگونه درد و رنج و اندوه, دور مى باشد.
3ـ آنها همیشه در آنجا خواهند بود, فنا و مرگ و نابودى به آنجا راه ندارد, و آنها هرگز نگران بیرون رفتن از آن جایگاه ارجمند نیستند. به راستى چه موهبتى از این بالاتر که انسان در قصرى جاویدان قرار گیرد, و در آن قصر از همه مواهب حیات و زیبایى ها و آسایش ها برخوردار باشد, و در آنجا هیچ گونه تشویش فنا و سایر عوامل اندوه نباشد.
در میان این پاداش ها, از همه بالاتر تحیت و سلام مستمر خدا و فرشتگان بر آنها است که لذت آن قابل بیان و درک نیست. درباره سلام خدا و فرشتگان بر بهشتیان ممتاز, در آیات دیگر قرآن نیز سخن به میان آمده است, چنان که در آیه 58 سوره یس مى خوانیم: ((سلام قولا من رب رحیم; بر آنها سلام الهى است که سخنى است از سوى پروردگار مهربان به آنها.)) و در آیه 23 و 24 سوره رعد مى خوانیم: ((والملائکه یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار; فرشتگان از هر درى بر آنها وارد مى شوند, و به آنان مى گویند سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! چه نیکو است سرانجام آن جایگاه بهشت.))
اهمیت خلود و جاودانگى
یکى از مسائل مهم در بحث معاد, و بهشت ودوزخ, مسإله خلود و جاودانگى است, به این معنى که عذاب دوزخ همیشگى و زوال ناپذیر است, چنانکه نعمت هاى بهشت نیز جاودانه و پایدار است. در قرآن در آیات متعدد سخن از خلود آمده, و صراحت آن به قدرى قاطع است که توجیه بردار نیست, خلود در اصل به معنى بقإ و دوامى است که زوال در آن راه ندارد, در لغتنامه لسان العرب ((خلد)) به معنى دوام و بقا در سرایى است که انسان از آن خارج نمى شود, تفسیر شده و اضافه مى کند: از این رو به آخرت ((دارالخلد)) مى گویند که مردم همیشه در آن مى مانند. همین معنى در مقاییس اللغه و صحاح اللغه نیز آمده است.
گرچه بعضى از مفسران در معنى خلود, توجیهاتى مانند طولانى و... نموده اند و احتمالاتى داده اند, ولى این توجیهات واحتمالات در برابر صراحت آیات قرآن قابل قبول نیست, و از سوى علماى اسلام ومفسران بزرگ مردود شناخته شده است. دلیل دیگر به این که خلود به معنى جاودانگى است این که در آیات متعدد قرآن تعبیرات دیگرى وجوددارد که قابل این گونه توجیهات و احتمالات نیست, و صراحت در جاودانگى دارد. مثلا در آیه 23 سوره جن مى خوانیم: ((خالدین فیها ابدا; گنهکاران به طور جاودانه و ابدى در دوزخ مى مانند.)) و یا در آیه 167 بقره مى خوانیم: ((و ما هم بخارجین من النار; آنها هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد.)) و در آیه 35 سوره رعد مى خوانیم: ((اکلها دائم و ظلها; میوه ها وسایه هاى بهشت همیشگى و زوال ناپذیر است. ))
در مورد خلود دوزخیان, یک اشکال مهم مطرح شده که کیفر دائمى ممکن است بر خلاف عدالت باشد, و تناسبى با چند سال گناه ندارد, که در جاى خود به آن پاسخ داده شده است(7) ولى در مورد جاودانگى نعمت هاى الهى وبهشت, بر اثر تفضل و الطاف بى کران خداوند, هیچ گونه اشکالى پیش نخواهد آمد, چرا که تفضل و پاداش بیشتر از خداوند بخشنده مهربانى که رحمتش سراسر عالم هستى را فراگرفته , جاى هیچ گونه تعجب نیست.
بنابراین تفضل جاوید خداوند نسبت به بندگان ممتاز, منع عقلى ندارد, و از نظر شرع ثابت شده, و در آیات قرآن از جمله آیه مورد بحث, از مسلمات است. قابل توجه این که در بعضى از آیات قرآن بین پاداش دنیا و آخرت , فرق گذاشته شده, مثلا در آیه 148 سوره آل عمران مى خوانیم: ((فآتاهم الله ثواب الدنیا وحسن ثواب الاخره; خداوند پاداش دنیا و پاداش نیک آخرت را به رادمردان مجاهد خدا داد.))
با این که پاداش , چه در دنیا و چه در آخرت, نیک است, در اینجا تنها پاداش آخرت, نیک معرفى شده است, اشاره به این که پاداش دنیا و پاداش آخرت فرق دارد, زیرا پاداش دنیا هرچه باشد سرانجام آمیخته با فنا و زوال است و نیز با ناملایمات دیگر که بازتاب طبع زندگى دنیا است همراه مى باشد, در حالى که پاداش آخرت همیشگى و دور از هر گونه ناملایمات است. لذا امیرمومنان على(ع) در گفتار خود به طور مکرر این مطلب را یادآورى کرده از جمله در فرازى از یکى از خطبه هایش مى فرماید: ((فاما اهل الطاعه, فاتابهم بجواره, و خلد هم فى داره, حیث لا یظعن النزال, ولا تتغیر بهم الحال, و لا تنوبهم الافزاع, و لاتنالهم الاسقام, و لا تعرض لهم الاخطار, و لا تشخصهم الاسفار;(8) خداوند پس از برپا شدن قیامت, فرمانبران خدا را در جوار رحمت خود, در سراى جاودانیش مخلد مى سازد, سرایى که ساکنان آن, هرگز از آن کوچ نمى کنند, و احوالشان تغییر نمى یابد, خوف و ترس به آنها نمى رسد از بیمارى ها مصون هستند, خطرى متوجه آنها نمى شود, سفرى در پیش ندارند, تا به اجبار از منزلى به منزل دیگر کوچ کنند.))
توضیح آن که مسإله خلود و جاودانگى , مسإله ساده اى نیست, بلکه مسإله بسیار مهمى است که مى تواند هشدار بزرگى براى انسان ها باشد, به عنوان مثال اگر عدد یک را در جایى بنویسیم و در کنار آن تا کره ماه, بلکه تا دورترین ستاره هاى ثابت, صفر بگذاریم, و با این اعداد سرسام آور خواسته باشیم به انتهاى خلود برسیم, به آن نخواهیم رسید. بنابراین مجرمانى که خداوند وعده خلود در آتش دوزخ به آنها داده, باید متوجه باشند که همیشه در عذابند, و همچنین در مقابل آن پاکان برجسته مانند عبادالرحمن که خداوند به آنها پاداش عظیم جاودانه داده, باید از یاد نبرند که به پاداش همیشگى خواهند رسید که هرگز پایانى ندارد. بنابراین آیا سزاوار است که انسان بر اثر دلبستگى هاى چند روزه دنیا به عذاب همیشگى گرفتار شود, و یا از پاداش همیشگى محروم بماند؟! مگر مفهوم ((این نقد بگیر و دست از آن نسیه بردار)) چقدر جاذبه دارد, که انسان مثلا ارزن را چون نقد است برگزیند, و در مقابل تریلیون ها تن طلاى ناب را چون نسیه است رها کند؟! به گفته یکى از دانشمندان به فرض محال اگر امور آخرت احتمالى, و امور دنیا یقینى باشد, باز انسان عاقل, تریلیون ها قرن احتمالى را فداى چند سال یقینى نمى کند. تا چه رسد به این که مامسلمانان به وجود معاد و آخرت اعتقاد داریم, بنابراین نباید نقد فانى و چند روزه را در برابر نسیه نزدیک جاودانه , برگزینیم, بر همین اساس امام باقر(ع) فرمود: ((والعجب کل العجب للمصدق بدار الخلود, و هو یعمل لدار الغرور;(9) تعجب بسیار, از کسى که خانه جاویدان آخرت را تصدیق مى کند, در عین حال به این دنیاى فریبا و فانى دل بسته است.))
نیز فرمود: ((فلا تعدن عیشا منصرفا عیشا, مالک منه الا لذه تزدلف بک الى حمامک;(10) زندگى فانى و ناپایدار را, زندگى نشمار, تو چرا به زندگى فانى دنیا (که مجازى است و) جز لذتى اندک در آن نیست دل بسته اى با این که این دنیا تو را به سوى مرگ نزدیک مى کند؟)) یعنى گیرم در این دنیا صد سال غرق در لذت و عیش و کیف باشى, ولى وقتى که در دنبال آن عذاب جاودانه الهى باشد, چه فایده دارد, آیا لذت نقد این چنینى, آن قدر مهم است که لذت خالد و همیشگى آخرت را فداى آن کنى؟ !
پى نوشت ها:
1 . فرقان (25) آیه 75 و 76 و 77.
2 . محمد فواد عبدالباقى, المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم, ص168 ـ 170.
3 . آیه 31 سوره نجم, و 15 سوره طه, به طور واضح بر این مطلب دلالت دارند.
4 . غرر الحکم, ج2, ص571.
5 . همان, ص577.
6 . شیخ کلینى, اصول کافى, ج2, ص269 (در این کتاب از صفحه 268 تا 276 تحت عنوان ((باب الذنوب)) سى روایت که بیانگر مکافات عمل است ذکر شده است.
7 . در این باره به پیام قرآن (تفسیر موضوعى) , ج6, ص500 و 501 مراجعه شود.
8 . نهج البلاغه , خطبه109.
9 . علامه مجلسى, بحار, ج78, ص184.
10 . همان, ص179.