آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

مقاله این شماره ماهنامه بدون اطلاع از اینکه قرار است ویژه نامه اى بنام امیرالمومنین(ع) (براى اسفند و فروردین) فراهم شود, به نگارش آمده بود, اما پس از آگاهى از این تصمیم و در روزهاى آخرین فرصت چاپ و نشر مجله, بر آن شدیم که بدون تغییر و تحول در اصل مقاله (که سخن روز بود) مقدمه اى بر آن بیفزأیم به گونه اى که اشاره اى به موضوع ویژه نامه نیز شده باشد.
با یک نگاهى کلى مفاد مقاله را بر محور پاسدارى از ارزشها و مبارزه با خطر ارتجاع مى یابیم که امروزه انقلاب اسلامى را تهدید مى کند و تجدید نظر طلبان یعنى همان مرتجعان و منافقان زمان را به وسوسه واداشته و این خطرى است که همواره انقلاب هاى مردمى را تهدید کرده و مى کند. و اگر هوشیارى و صلابت حامیان دلسوز سپر بلاى حوادث و هجمه ها نگردد, سرنوشت مکتب وانقلاب با خطر جدى روبرو خواهد بود. اسلام در صدر نخستین با همین مشکل نیز مواجه شد, منافقان و احزاب شکست خورده جاهلى, مرتجعان و واپس گرایان و در رإس همه امویان, مصیبت رحلت پیامبر گرامى را مغتنم شمرده! و با سوء استفاده از این فرصت و به منظور منافع شخصى, قومى و قبیله اى و با هدف انتقام گرفتن از دعوت اسلامى که بر سیادت بت ها و سیاست بت گردان خط بطلان کشیده و منافع نامشروع سوداگران ثروت و مکنت را به خطر افکنده بود, به میدان آمده و در جبهه هاى مختلف به مقابله با آئین توحید و رسالت و امامت و عدل اسلامى کمر بستند که شرح آن در این سطور نمى گنجد. بدیهى است که در این مصاف حق و باطل امیرالمومنین و خاندانش مى بایست طلایه دار پاسدارى و دفاع از رسالت محمدى باشند همان رسالتى که خدا و پیغمبر براى آنان تعیین نمودند چه امامت ادامه راه به نبوت است و معیار شناخت حق و باطل على(ع) بود و خاندان او. رسول گرامى بارها و بارها تإکید فرمود: ((على مع الحق و الحق مع على یدور معه حیثما دار...; على(ع) با حق است و حق با على, حق بر محور وجود على دور مى زند و ایندو تا قیامت از یکدیگر جدا نخواهند شد.))(1)
و نیز فرمودند: ((سیکون بعدى فتنه فاذا کان ذلک فالزموا على بن ابیطالب فانه الفارق (الفاروق) بین الحق والباطل; پس از من فتنه هایى در پیش است در چنان شرایطى ملازم و همراه على(ع) باشید که اوست جدا کننده حق و باطل.))(2) روایات با این مضمون فراوان است.
بدین ترتیب, خاتم انبیإ, طریق حق را براى دوران بعد از خود مشخص فرمود و آن راه ولایت و امامت بود که هرچه جز آن باشد گمراهى است و این براى همه عصرها و نسل هاست چرا که امامت در طول حیات معنوى بشر که مستلزم هدایت و حرکت در طریق حق و باطل است, استمرار دارد.

تفرقه و جناح بندى در اسلام
دعوت مبارک اسلام پس از رسول خدا(ص) در یک خط و جریان حرکت نکرد, بلکه همانگونه که حضرت خاتم فرمودند: امت هفتاد وسه فرقه شدند که به گفته حضرتش یک فرقه ناجى و رستگارند و دیگران در گمراهى و ضلالت. بنابراین نباید انتظار داشت اندیشه یک دعوت آسمانى همچنان از دید همه جناح ها و گروه ها به یک صورت تلقى یا قرأت شود. و تصور نمود که هر تلقى و قرأت صحیح است و همه را باید حق پنداشت!! تفرق و تشتت در بینش سرنوشتى است که دامنگیر کلیه دعوت هاى آسمانى بوده است.
مهم این است که جنگ هفتاد و دو ملت که حقیقت را ندیده و ره افسانه زده اند نباید به عنوان قرأت هاى مختلف تفسیر و توجیه گردد. چرا که حقیقت و آئین حق نسبى نیستند! و اصالت حقیقت یک اصل پذیرفته شده در اندیشه اسلامى است.
آنچه در این مقدمه به طور خلاصه باید گفت این است که: رسالت محمدى(ص) با آن همه عظمت و پشتوانه معنوى و در همان آغاز با وسوسه تحریف گران و پاره اى تفسیرها و قرأت هاى اسرأیلى مواجه بوده که راه امت را به گمراهى مى کشانید, معیار شناخت حق جز طریقه حقه على(ع) و اهلبیت نبوده است. چنانکه پیامبر اکرم(ص) به عمار یاسر فرمود: ((یا عمار ان رإیت علیا سلک وادیا و سلک الناس وادیا غیره, فاسلک مع على و دع الناس انه لایدلک على ردى و لن یخرجک من الهدى; اى عمار! هرگاه دیدى على به سویى مى رود و مردم به سویى دیگر, با على همراه باش و مردم را رها کن که او تو را به گمراهى نکشاند و از هدایت خارج نسازد.))(3)
و اما سخن امروز و راه انقلاب اسلامى ما و اصل مقاله!

تجدید نظر طلبان و رفراندمى دیگر!
چندى است که از درون پاره اى جناح هاى سیاسى که حساسیتى روى آرمان هاى انقلاب اسلامى ندارند, نغمه هایى به گوش مى رسد که باید آن را دیکته شده از سوى قدرتهاى استکبارى دانست, همان هایى که بیست و دو سال است از روى کارآمدن نظام اسلامى رنج مى برند و منافع نامشروع خود را در معرض نابودى مى بینند و براى به بن بست رسیدن و شکست انقلاب به خیال خام خود خط و نشان مى کشند و لحظه شمارى مى کنند. این نغمه شوم از حنجره عناصرى از داخل نیز شنیده مى شود که نه در انقلاب و شکل گیرى آن نقش داشته و نه براى تحقق آن سرمایه گذارى کرده و نه ایمان و باور درستى به ارزشهاى دینى دارند اما بر سر سفره حاضر آماده نشسته و سود و سوداى منافع شخصى یا جناحى و سیاسى را در سر مى پرورند. این عناصر بىآرمان از تجدید نظر در آرمان هاى انقلاب دم مى زنند و از مشکلات مخصوصا مسأل اقتصادى براى فرصت طلبان و موج سواران بستر سازى مى کنند و از پاره اى اختلافات و تنش هاى سیاسى بهره مى گیرند و سوژه هایى همچون اصلاحات, آزادى و جامعه مدنى و حقوق و آزادى زن را مطرح مى سازند و خواهان لیبرالیسم غربى و آزادى بى قید و شرط و اباحیگرى اخلاقى مى باشند. سوء استفاده از نام و عنوان دوم خرداد براى این عناصر کج اندیش, تکیه گاه دیگرى است که تار عنکبوت خیالات خود را بر آن تنیده و با چنگ زدن به اوهام و رویاهاى بى تعبیر دل خوش داشته اند. و گاه با نظریه پردازى ایدآلیستى سخن از رفراندمى دیگر مى گویند! مقصودشان این است که از ملت نظر خواهى شود آیا به نظام جمهورى اسلامى باز هم رإى مثبت مى دهند یا نه؟! این زمزمه گذشته از اینکه ناشى از خامى و ساده اندیشى عناصر مورد اشاره است, نشانه عدم درک صحیح آنها از جامعه اى است که در آن زندگى مى کنند, اما با آن بیگانه اند! اینها بر این باورند که مردم به دلیل پاره اى مشکلات مادى به اسلام و نظام, بى تفاوت شده وآماده اند با وسوسه نوکران اجنبى از آرمان هاى الهى خود دست بردارند!!
راهپیمایى بیست و دوم بهمن با حماسه پرشکوهش همان رفراندومى بود که اینها پیشنهاد مى دادند! با نتیجه اى که آنها انتظار نداشتند حضور میلیونى مردم از هر قشر و طبقه پاسخى بود دندان شکن به کج اندیشانى که در لایه تار عنکبوتى خیالات خود زندانى شده اند.
چشم جهانیان از هر سو به این روز تاریخى گشوده بود تا ببینند مردم پس از بیست و دو سال تجربه هاى تلخ و شیرین و خصومت هاى بى وقفه دشمنان خارجى و داخلى چگونه با آرمانهاى اسلامى و ملى خود برخورد مى کنند. حضور مجدد و پرشور مردم از قشرها و طبقات و عمدتا از توده هاى مردمى و چهره هاى همیشه آشنا و دین باور و حاضر در صحنه هاى انقلاب مشت محکمى بود بر پوزه امپریالیسم و صهیونیسم و تودهنى به عناصر وابسته داخلى آنها که با مغزهاى علیل به تحلیل و نظریه پردازى نشسته و از واقعیات عینى گریزانند. در روز تاریخى بیست و دوم بهمن مردم تهران و شهرستانها و شهرها و روستاها از پیر و جوان و زن و مرد چون سیل خروشان به خیابان ها ریختند تا به فرزندانشان بیاموزند بیست و دو سال قبل در میهن اسلامى چه گذشت و مردم فداکار به فرمان امام بزرگوار خود و تحت رهبرى الهى او, چگونه به خیابانها ریختند و با شکستن حکومت نظامى رژیم منحوس, به استقبال آتش و خون رفتند و رژیم ستمشاهى را به زباله دان تاریخ راندند و تار و پود آن را براى همیشه بر باد دادند.
خاطره فراموش نشدنى بهمن پنجاه و هفت, بزرگترین حادثه جهان اسلام را در طول تاریخ و پس از بعثت, به نمایش گذاشت که امت محمد(ص) و یاوران خمینى کبیر, با بت هاى زمان و طاغوت هاى جهان پنجه در پنجه افکنده و یکى دیگر از ایام الله را پدید آوردند که محور آن جز خدا و آئین حق نبود, و ملى گرایى و سیاسى کارى و اهداف مادى در آن نقش محسوسى نداشت. حضور یک پارچه مردمى در راهپیمایى بهمن همه ساله یاد آن خاطره شکوهمند را احیا مى کند و بفرموده مقام معظم رهبرى ـ حفظه الله تعالى ـ: ((22 بهمن روز تجدید عهد با اسلام, انقلاب و و ادامه راه روشن امام خمینى است)).
در راهپیمایى 22 بهمن, غیرت و حمیت ملت رشید ما به نمایش گذاشته مى شود که حاضر نیستند از آرمانهاى دینى خود جدا شوند و عهدى را که با امامشان بسته اند بشکنند.
و اینک در حاشیه این حماسه پرشکوه تاریخ که همه ساله متجلى مى شود, نکاتى را خاطر نشان مى سازد.

1 ـ قدردانى از مردم
نخستین نکته, مردم شناسى و قدردانى از امت وفادار و فداکارى است که با تمام مشکلات و فشارهایى که بخصوص بر قشرهاى آسیب پذیر وارد شده و مى شود, همچنان بر سر عهد و میثاق خود ایستاده و شعارهاى انقلاب را فریاد مى کنند. رمز مطلب این است که این مردم با خدا سودا کرده اند نه اینکه سوداگران نان و آب و جاه و مقام باشند! مانند بسیارى از ناکسان که بیست سال بر سر سفره انقلاب نشستند و کسب عنوان و شهرت و مال و ثروت براى خود و فرزندان و حاشیه هاىشان نمودند و همین که روز امتحان شد از تریبون هاى داخل و خارج, نغمه مخالفت ساز کردند و با اینکه مدعى بودند در انقلاب ذوب شده اند, در برابر تحسین و ترغیب بیگانه و رسانه هاى اجنبى رنگ باختند! و خوراک تبلیغاتى از طریق اینترنت, ماهواره و کنفرانس و مصاحبه در اختیار رسانه هاى امپریالیستى و اقطاب استکبارى نهادند و دشمن از آنان قهرمان سازى کرد و مجانى از آنان بار کشید! که شرح این رنج نامه از حوصله این مقال بیرون است.
بارى مردم ما نشان دادند که مانند کوفیان بى وفا نیستند, از حضور و فریادشان نام و نشان و مال و عنوان نمى خواهند, با امام خود و رهبرى دینشان و آرمان الهى شان میثاق همیشگى دارند و به هیچ قمیت حاضر نیستند آن را زیر پا بگذارند و این باید درس باشد براى مدعیان روشنفکرى و آنان که تازه سر از لاک خود برون کرده و شیفته مقام و عنوان و آب و نان و شهوت و شهرت اند و براى رسیدن به این اهداف سر از پا نمى شناسند. اینها در هر مقام و منصبى هستند باید بیایند در مدرسه عشق و ایمان مردمى زانو بزنند و از ملت و مردم خود درس وفا بیاموزند و با وجدان خود اندکى خلوت کنند و بیندیشند جایگاهشان کجاست؟! قدردانى از این مردم یک فریضه الهى و انسانى است همان گویند که خداوند به پیامبر گرامى خود دستور مى دهد بر امت و یاران باوفاى خود درود فرستد و طلب رحمت کند که این آرامش بخش دلهاى آنهاست ((و صل علیهم ان صلواتک سکن لهم))

2ـ قدرشناسى عملى نه لفظى!
نکته دیگر اینکه در مقام قدرشناسى از مردم تنها به تعارفات معمول نباید بسنده کرد و بلکه مى بایست درد مردم را شناخت, جراحت دلشان را مرهم نهاد, احساسات پاک آنان را پاسخ مثبت داد, به درد و درمانشان رسید, به مشکلاتشان توجه داشت, مردم از دو مشکل رنج مى برند:
اول: مسأل روزمره زندگى است همچون گرانى, تورم, تبعیض, شکاف فقر و غنا که بى مهار و پرشتاب به راه خود ادامه مى دهد و وعد و وعیدها نیز بى رنگ و بى اعتبار شده و روح مردم را مىآزارد و از تبعات آن باید هراسید, که ادامه آن پیوند قلبى مردم و مسوولین را سست مى کند و ایمان و اعتماد را تهدید مى نماید و به توطئه هاى دشمن عرصه و مجال مى دهد و به این وضع نه خداوند راضى است و نه خلق خدا.
مسوولین امور در سه نهاد مجلس و دولت و قضا, باید بطور جدى به مشکلات جامعه بیندیشند, آنها که وقتى به مجلس مى روند و در اولین ساعات از حقوق و مسکن و اتومبیل و خرج و برج سخن مى گویند تا آرامش نفس پیدا کنند! از حال مردم که با درآمد ناچیز با هزاران مشکل دست به گریبانند غافل نباشند.
دوم: مشکل دوم مردم این است که آرمانهاى دینى خود را در معرض خطر مى بینند, انحطاط اخلاقى, شیوع مفاسد ادارى و اجتماعى, رواج منکرات و هجوم فرهنگ بیگانه بر کشور و نسل جوان, خطر عظیمى است که کشور و دین را تهدید مى کند, پسران و دختران به فساد کشیده مى شوند, دختران و زنان به جاى حجاب اسلامى از کلاه و لباس هاى چسبان استفاده مى کنند و در خیابان ها راه مى روند و همه ناظران سکوت کرده اند! و این درسى است که برخى فیلمهاى تلویزیونى و سینمایى کشور اسلامى مان به آنها آموخته است! پارک ها و سینماها و تالارها, پایگاهى شده است براى نمایش مد و تجمل و میعادگاه پاره اى عناصر ناصالح.
برخى مطبوعات صفحات هنرى خود را به نمایش چهره هاى خارجى و داخلى مرد و زن هنرپیشه اختصاص داده اند که به عنوان مثال یکى از روزنامه هاى صبح که با یکى از مراکز مقدس حوزه! در ارتباط است و از آنجا تغذیه مالى مى شود گوى سبقت را در این میدان ربوده وحتى عکس هاى رنگى زنان بى حجاب را در صفحه اول یا دهم خود که ویژه ادب و هنر است! به نمایش مى گذارد. ((فمینیسم)) و زن باره گى در صفحات مطبوعات و سر در سینماها و فروشگاههاى مجاز! نوار ویدئو و کاست و تبلیغات بازرگانى و غیره رأج شده و به وضوح مشهود است. اینها با کدام معیار انقلاب اسلامى تناسب دارد؟!

چرا غیرت دینى بى رنگ شده؟!
آیا انقلاب بیست و دوم بهمن در پى این مقاصد بود؟ آیا از آزادى که زیر رگبار مسلسل ها فریاد مى شد, همین را مى خواستند؟ چرا غیرت دینى بى رنگ شده است؟ اعزام دختران که به خارج کشور به صورت مجرد مجاز نبود با تصویب همین مجلسیان مجاز اعلام شد که از طرف شوراى نگهبان رد شد, آیا این آقایان که خود را نمایندگان مردم مى دانند, و نان دین و انقلاب را مى خورند, این کار خود را خدمت به دین و انقلاب و کشور و ناموس و شرف مردم مى دانند؟! آیا اینها خبر ندارند پاره اى از زنان و دختران لجام گسیخته در خارج کشور و حواشى آبهاى خلیج, چه رسوایى ببار آورده اند؟ آیا زیر لواى دانشجویى و اعزام بدون اذن ولى, مى توان به آینده و سرنوشت دختران در خارج کشور مطمئن بود. اینگونه حرکات جاهلانه و شتابزده زیر لواى اصلاحات صورت مى پذیرد و کسى حساسیتى در خور از خود نشان نمى دهد. اینها آفت هاى انقلاب و دین و ملت است که یکى پس از دیگرى چهره مى نماید, آن هم زیر لوى قانون و قانون گذارى! و اصلاحات و آزادى که اگر در این مجال بصدد شرح آن باشیم مثنوى هفتاد من کاغذ شود!
گفتار رئیس جمهور محترم در روز 22 بهمن, در اینجا شایان توجه است :
((حکومت اگر همراه و خدمتگزار مردم بود, بزرگترین معروف است و اگر از مردم جدا افتاد و مصلحت مردم را فداى مصلحت خویش کرد, بزرگترین منکر است که در خارج رخ داده است.))
اما باید به داورى نشست که حکومت به مفهوم عام خود شامل کلیه نهادهاى تشکیل دهنده یک نظام چنانکه شایسته و بایسته است, آیا با مردم و آرمانهاى مردم یعنى همان اهداف ملى و اسلامى پیوند دارند؟
آیا پاره اى عناصر مصلحت مردم را فداى مصلحت خویش نکرده و نمى کنند؟
دسته بندىهاى پوچ سیاسى که به گفته رئیس محترم مجلس مانع رسیدن به اهداف انقلاب اسلامى است, چشم و گوش عده اى را کور و کر نکرده است؟
لیبرال مآبى بر پاره اى مغزها سایه نیفکنده است؟
حقیقت این است که استحاله تدریجى آفتى است که اسلام و انقلاب را تهدید مى کند و باید بى درنگ آن را مهار کرد.
به فرموده مقام معظم رهبرى: ((این انقلاب بدون نام خمینى کبیر در هیچ جاى جهان شناخته شده نیست)) و بدون اهداف و آرمانهایش کمترین وزن در دید جهانیان نخواهد داشت.
به گفته رئیس جمهور در روز 22 بهمن: ((مردم خواست مشترک و سرکوب شده خود را در فریادو نداى امام یافتند.)) و پشت کردن به آرمانهاى امام یعنى پشت کردن به اسلام و استقلال و عزت و شرف ملى و دینى. اگر این تلقى درست است, پس چرا پاره اى عناصر تازه از راه رسیده از تجدید نظر در اهداف انقلاب و پشت کردن به آرمانهاى امام سخن مى گویند؟ آیا اینها به تودهنى نیاز ندارند؟! آیا اینها منافقان و مرتجعان زمان نیستند؟
صاحبان اصلى این انقلاب مردم اند, مردمى که از اول در صحنه حضور داشته و خواهند داشت, و براى به ثمر نشستن درخت انقلاب خون داده و زجر کشیده اند. این مردم با هر چه جز اهداف و آرمانهاى امام امت سر آشتى نخواهند داشت و ناخالصى ها را در کوره انقلاب ذوب خواهند کرد.
مردم ما این سخن تاریخى امام خود را هرگز از یاد نمى برند که فرمود:
((قدرت ها و ابرقدرت ها و نوکران آنها مطمئن باشند که اگر خمینى یکه و تنها بماند, به راه خود که راه مبارزه با کفر وظلم و شرک و بت پرستى است ادامه مى دهد و به یارى خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام این پابرهنه هاى مغضوب دیکتاتورها خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانى که به ظلم وستم خویش اصرار مى نمایند سلب خواهد کرد.))(4)
و امت خمینى نیز باید چنین باشند که امام بودو حتى مسوولین امر اگر جز این باشند, در نظام اسلامى جایگاهى نخواهند داشت. جریانهاى زودگذر که اساس آن بر نفى ارزشهاى انقلاب اسلامى است, همانند کف هاى روى آب است که به سرعت زأل مى شود, بستر سازى براى بیگانه و سلطه استکبارى خواب بى تعبیرى است که جریانهاى سیاسى در خیال مى پرورند و عرض خود مى برند و زحمت ما مى دارند.
به طور خلاصه: حراست از انقلاب اسلامى که در 22 بهمن تبلور یافت, مسوولیتى است که هیچ فرد ایرانى و مسلمان که داراى غرور ملى و غیرت دینى است, بویژه آنانکه راه امیرالمومنین را مى روند, شانه از زیر آن خالى نتوانند کرد و خطر استحاله تدریجى انقلاب را عالمان دینى, دانشگاهیان, صاحبان قلم و اندیشه و غیرتمندان دین باور و مردان و زنان باغیرت به خوبى درک مى کنند و سکوت و سازش در برابر آن خیانت به اسلام است که بدون تردید مومنان راستین آن را روا نمى دانند و این است رسالت هر مسلمان در بحبوحه اوضاع کنونى و آینده.

پى نوشت ها:
1 . کشف الغمه, ج1, ص243, مناقب خوارزمى, مخاطرات راغب, ج2, ص478.
2 . کنزالعمال, ج5, ص612, کشف الغمه, ج1, ص...
3 . کنزالعمال, ج11, ص613.
4 . صحیفه نور, ج20, ص113 ـ 114.

تبلیغات