رزم آوران وفادار لشکر امام على علیه السلام
آرشیو
چکیده
متن
میدان نبرد صفین نمایشگاهى از اوج فضیلت, انسانیت, اخلاق در یک سو و اوج رذالت, ناجوانمردى, درنده خویى در سوى دیگر بود. گویا در آغاز خلقت که خالق هستى خبر از خلقت انسانها داده بود و فرشتگان برآشفتند و گفتند: ((إتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدمإ; آیا مى خواهى کسانى را بیافرینى که ایجاد فساد در زمین کرده و خونریزى نمایند.))(1)
این سوى را دیده بودند و آن جلوه زیبا به آنها نشان داده نشده بود که خداى هستى آن را مى دید ((انى اعلم ما لا تعلمون; من مى دانم آنچه را که نمى دانید.))(2) آنها رزم آوران وفادار لشگر امام على(ع) را ندیده بودند!
آنها عمار بن یاسر را ندیده بودند!
آنها مالک اشتر را ندیده بودند!
آنها حجر بن عدى را ندیده بودند!
و...
اصحاب پیامبر (ص) در صفین
در نبرد صفین تعدادى از برجستگان اصحاب پیامبر حضور داشتند.
یعقوبى گوید: هفتاد نفر از رزمندگان جنگ بدر و هفتصد نفر از آنان که در بیعت رضوان با نبى گرامى اسلام بیعت کرده بودند و از دیگر مهاجران و انصار چهارصد نفر در رکاب امیرمومنان على(ع) بودند,(3) در حالى که تعداد اصحاب پیامبر در لشگر معاویه از عدد انگشتان دست تجاوز نمى کرد, آن هم از نو مسلمانانى بودند که بعد از فتح مکه مسلمان شده بودند!
نقل کرده اند که معاویه به انصار گفت چرا از من طلبکارید؟! ((فوالله لقد کنتم قلیلا معى کثیرا مع على; بخدا قسم اندکى از شما با من بودید ولى اکثر شما با على(ع) بودید.))(4)
حضور تعداد کثیرى از صحابه با امیرمومنان على(ع) افتخارى براى امام نیست چرا او با حق است و حق با اوست هرچند یکنفر از صحابه نیز با حضرت همراهى نکنند!! ولى این گویاى بصیرت آن عده است که این محور حق را یافتند و با حضرت همراهى کردند.
عبدالرحمن بن حجاج (از یاران امام کاظم((ع))) گوید: روزى در مجلس ابان بن تغلب (از خواص یاران امام باقر((ع))) و امام صادق(ع) بودم, جوانى از او پرسید چند نفر از اصحاب پیامبر در رکاب امام على(ع) بودند؟ ابان به او گفت: گویا تو مى خواهى فضیلت و عظمت على(ع) را با اصحاب پیامبر بشناسى؟
جوان گفت: همین طور است.
ابان گفت: ((والله ما عرفنا فضلهم الا باتباعهم ایاه; به خدا قسم ارزش اصحاب پیامبر را جز با پیروى از مولا على(ع) نمى شناسیم.))(5)
از شخصیت هاى برجسته اصحاب پیامبر(ص) که با امام على(ع) بودند, برخى از آنان عبارتند از: امام حسن, امام حسین, عمار بن یاسر, سهل بن حنیف, قیس بن سعد, عدى بن حاتم, هاشم بن عتبه, عبدالله بن بدیل, عبدالله بن عباس, اویس قرنى, ابوالهیثم مالک بن التیهان, عبدالله بن جعفر, خزیمه بن ثابت, سلیمان بن صرد خزاعى, عمرو بن حمق خزاعى و...
و البته بودند برخى بى بصیرت از اصحاب پیامبر که ریزش کردند و به حمایت از امیرمومنان على(ع) وارد میدان نشدند, ولى به جاى آنها نیروهاى مخلصى ((رویش)) کردند تا پاى جان از امام حمایت کردند و در رکاب حضرت بودند, همانند مالک اشتر, حجر بن عدى, اصبغ بن نباته, صعصعه بن صوحان و...
در این مقاله نگاهى گذرا به برخى از رزم آوران فداکار این اردوگاه داریم. بر آن نیستیم تا زندگینامه این شیرمردان را تقدیم کنیم, بلکه در پى ترسیم گوشه اى از جلوه و فضیلت و مناقب و کمالات این انسانهاى نمونه هستیم:
1ـ عمار بن یاسر.
او از شهداى جنگ صفین است که به هنگام شهادت 93 سال داشت.(6) عمار این افتخارات را با خود دارد:
الف: پدر و مادر او از اولین شهداى اسلام اند که در دوره بعثت و پس از تحمل شکنجه هاى فراوان به فیض عظیم شهادت نأل شدند.
ب: او نیز از مقاومان سخت کوش صدر اسلام است که علیرغم شکنجه هاى فراوان نستوه بر پیمان الهى اش باقى ماند.
ج: او از جمله کسانى است ک پیامبر او را محور حق معرفى کرد و فرمود: عمار با حق است و حق با عمار است و فرمود عمار سر تا بقدم ایمان است.(7)
د: او این افتخار را دارد که به همراه امیرمومنان (ع) و جمعى دیگر بر پیکر مطهر حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها نماز گذارد.(8)
هـ: او نیز همانند همرزمش ابى ذر از معترضان به سیاستهاى ضد قرآنى عثمان بود. عثمان مى خواست او را نیز همانند ابوذر تبعید کند که امام على(ع) نگذاشت این ظلم نسبت به عمار صورت گیرد.(9)
و: پیامبر نوید شهادت به او داد و فرمود: ((تقتلک الفئه الباغیه; گروه سرکش تو را خواهند کشت))(10) این ((فئه باغیه)) باند جنایتکار معاویه بودند.
ز: او مى گفت اگر همه با على(ع) مخالفت کنند و من تنهاى تنها شوم دست از على(ع) بر نمى دارم, زیرا على یک آن از حق جدا نشد!(11)
ح : امام على(ع) در شهادتش در رثایش فرمود: کسى که در داغ شهادت عمار داغدار نباشد رشد یافته نیست, خداى رحمت کند عمار را روزى که اسلام آورد! خداى رحمت کند عمار را روزى که کشته شد! و خداى رحمت کند او را روزى که زنده خواهد شد!
اگر نام 4 تن از اصحاب پیامبر(ص) برده شود عمار چهارمین آنهاست و اگر نام 5 تن از آنان برده شود, عمار پنجمین آنهاست و هیچ یک از اصحاب پیامبر(ص) شکى نداشت که بى تردید عمار بهشتى است, پس بهشت بر او گوارا باد. عمار هر جا که بود با حق بود و قاتلش در آتش است.))(12)
2ـ هاشم بن عتبه ((مرقال))
او از شجاعان اصحاب پیامبر(ص) بود که افتخار جانبازى در جنگ ((نرموک)) را یافت و یک چشم خود را در این جنگ در راه خدا داد. او از یاران وفادار امیرمومنان(ع) بود و افتخار شهادت در رکاب حضرت را در جنگ صفین یافت. او و عمار یاسر در یک روز در صفین شهید شدند و امیرالمومنین این دو را در کنار هم نهاد و بر آنان نماز گزار.(13)
او از کسانى است که با افتخار حدیث غدیر ((من کنت مولاه فعلى مولاه)) را پیوسته بازگو مى کرده است.(14)
هاشم بن عتبه از نعمت فرزندى مومن و وفادار برخوردار بود بنام ((عبدالله)) که نسخه دوم پدر بود. در صفین پس از آنکه پدرش هاشم بر زمین افتاد, او پرچم پرافتخار پدر را برداشت و بر دشمنان چون شیر مى غرید و در رجزش با پدر شهیدش سخن گفت:
یا هاشم بن عتبه بن مالک
اعزز بشیخ من قریش هالک
ابشر بحورالعین فى الارأک
والروح والریحان عند ذلک(15)
اى هاشم فرزند عتبه! افتخار کن که پیرمردى از قریش شهید شده است. بشارت باد ترا به حور العین که بر تختهاى بهشتى آرمیده اند و با گل و ریحان از تو پذیرایى مى کنند!
آرى از سرزمین خانه پاکان, پاکانى این چنین برمى خیزند که پیام آور عزت و سربلندى مکتب اند.
((والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه)).(16)
3ـ عمرو بن حمق الخزاعى
از اصحاب پیامبر گرامى اسلام(ص) و امیرمومنان(ع) و امام حسن(ع) بود. او ذوب در امیرمومنان على(ع) بود و به مولى مى گفت رإى و دستور نظر شماست و ما در برابر نظر شما رإى از خود نداریم.(17)
در تمامى جنگهاى امیرمومنان على(ع) حضورى فعال, جدى و پرنشاط داشت و امام فرمود: ((لیت ان فى جندى مأه مثلک; اى کاش در میان لشگریانم صد نفر مثل تو بودند!))(18)
او کانون غیرت دینى بود و سرپرست کاروان مصریان که به علامت اعتراض به مدینه آمده بودند تا فریاد مظلومیت مردم مصر را که از ظلم عبدالله بن ابى سرح, والى آن سامان به ستوه آمده بودند به گوش عثمان برسانند.
او از شهداى عشق به امیرمومنان على(ع) است که با دستور معاویه کشته شد و این ننگ بزرگ براى همیشه در پرونده سیاه او ثبت گردید. حاکم موصل پس از شهادت سر او را براى معاویه فرستاد و این اولین سرى بود که در تاریخ اسلام از شهرى به شهر دیگر بردند.(19) معاویه دستور داد این سر را براى همسرش که دو سال بود که در زندان معاویه بود ببرند. او که دو سال بود از شوهرش خبر نداشت ناگاه مواجه با سر همسرش شد آهى سوزان از عمق جان برکشید و گفت: واى بر شما پس از آنکه مدتى طولانى او را از من دور ساختید اینک سر بریده اش را برایم آورده اید!! همسر عزیزم! خوش آمدى! هیچگاه فراموشت نکرده و نخواهم کرد!
آنگاه به قاصدى که سر همسرش را آورده بود گفت: این پیام را براى معاویه ببر. اى معاویه خدا فرزندانت را یتیم و خانه ات را خراب کند و هرگز ترا نیامرزد! وقتى این پیام به معاویه رسید او را احضار کرد و گفت تو این سخنان را گفته اى؟
او گفت: بلى من گفته ام, نه آن را انکار مى کنم و نه پوزش مى خواهم. امید که نفرینم اثر کند و بدان که خداوند در کمین ستمگران است و کیفرى مناسب برایت تدارک دیده است.))(20)
این است سخنان شیرزنى که در بند دشمن اسیر است و این چنین شجاعانه تحقیرش مى کند, سلام بر عمرو بن حمق شهید, و همسر وفادارش!
4ـ اویس قرنى
از شهیدان رکاب امیرمومنان على(ع) اویس قرنى است او این مدال را از پیامبر(ص) دارد که حضرت در مورد او فرمود:
((انى لاجد روح الرحمن من قبل الیمن; از ناحیه یمن نسیم خدایى به مشامم مى رسد. ))(21)
موقعى که اویس در یمن شتربانى مى کرد و مادر پیرش را اداره مى نمود, علاقه شدیدى به زیارت پیامبر(ص) پیدا کرد, از مادر اجازه خواست تا به دیدار پیامبر(ص) بشتابد, مادر اجازه داد, ولى گفت اگر به مدینه رفتى و رسول خدا در مدینه نبود, نیمه روزى بیشتر توقف مکن.
اویس راه طولانى یمن تا مدینه را طى کرد, اما وقتى به خانه رسول خدا(ص) آمد, گفتند پیغمبر در مدینه نیست! پیامى گذاشت که سلام مرا به پیامبر(ص) برسانید و بگویید مردى از یمن به نام اویس به زیارت شما آمده بود و از مادر اجازه توقف بیشتر را نداشت!
پیغمبر(ص) به خانه برگشت, پرسید چه کسى به خانه ما آمده؟ گفتند شتربانى از یمن بنام اویس! و سلام رساند! حضرت فرمود: آرى این نور اویس است که در خانه ما به هدیه گذاشته است!(22)
اویس ضرب المثل زهد و دعا و عبادت و انقطاع الى الله بود.(23)
اصبغ بن نباته گوید در روز صفین با امیرمومنان على(ع) بودم, نود و نه نفر با حضرت بیعت کردند, حضرت فرمود: صدمین کس کیست؟ زیراکه نبى اکرم(ص) فرمود که در این روز صد نفر با من بیعت خواهند کرد! در این هنگام مردى که لباس پشمینه پوشیده و بهمراه خود دو شمشیر داشت جلو آمد و گفت ((هلم یدک ابایعک; دستتان را جلو آور تا با حضرتت بیعت کنم)) حضرت فرمود: بر چه چیز با من بیعت مى کنى؟ او گفت: ((على بذل مهجه نفسى دونک; بر اینکه جانم را فدایت کنم!)).
حضرت فرمود: ((من إنت; تو که هستى؟)).
او گفت: اویس قرنى!!
با حضرت بیعت کرد و مردانه جنگید تا به شهادت رسید!(24)
سلام بر اویس قرن که عارف محراب و حرب بود و آموخت که تجلى عرفان گاه در محراب است و سجده هاى طولانى و گاه در محراب است و رکوعهاى طولانى! و گاه در میدان حرب است و جانبازى در رکاب امام حق امیرمومنان على(ع).
5ـ خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین
او رزمنده تمامى نبردهاى نبى گرامى اسلام(ص) است و از این رو او را ((ذوالشهادتین)) مى نامند که پیامبر(ص) گواهى او را به تنهایى جاى دو شاهد مى پذیرفت.(25)
او از معدود کسانى بود که بعد از پیامبر اکرم(ص) در کنار امیرمومنان على(ع) بود و در مسجد فریادش در دفاع از امیرمومنان على(ع) بلند بود و پیوسته بر این نکته تإکید مى کرد که پیامبر(ص) اهل بیت خود را معیار حق قرار داده و آنان را به عنوان امام برگزیده است.(26)
او بعد از شهادت عمار بن یاسر وارد خیمه اش شده و سلاحش را برگرفت وارد میدان شد مردانه جنگید تا به شهادت رسید.(27)
شخصى به نام ((عبدالرحمن بن ابى لیلى)) گوید در صفین بود ناگاه دیدم مردى محاسن سفید عمامه بر سر نقاب بر صورت بگونه اى که فقط اطراف محاسنش دیده مى شود وارد میدان شده و سخت مى جنگید, به او گفتم: پیر مرد با مسلمانان مى جنگى؟! نقابش را کنار زد و گفت من خزیمه ام از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که مى فرمود: ((قاتل مع على جمیع من یقاتل; با تمام آنان که با على مى جنگند نبرد کن!))(28)
اهل بصیرت این چنین اند! محور حق را مى یابند و از آن جدا نمى شوند نه تحت تإثیر جوند نه تحت تإثیر تبلیغات و نه تحت تإثیر ظاهر فریبنده! على(ع) با حق است و آنها هم همراه حق!
6ـ عبدالله بن بدیل
از کسانى است که قبل از فتح مکه مسلمان شده و در نبرد حنین, طأف و تبوک شرکت داشته و از بزرگان اصحاب امام على(ع) است. او از کسانى بود که علیه بى عدالتى هاى عثمان وارد میدان شد و بازوى پرتوان امیرمومنان بود و در نبرد جمل و صفین در رکاب حضرت جنگید. و تا آخرین نفس مقاومت کرد. در آخرین لحظات قبل از شهادت دوست دیرینه اش ((اسود بن طهمان خزاعى)) از او نصیحت خواست, او گفت:
((اوصیک بتقوى الله و ان تناصح امیرالمومنین و ان تقاتل معه المحلین حتى یظهر الحق او تلحق بالله و ابلغه عنى السلام;(29) ترا سفارش به تقواى الهى مى کنم و اینکه خیرخواه امیرمومنان على(ع) باشى و در رکابش بجنگى تا آنکه حق غالب شده و یا به شهادت برسى و سلام مرا به حضرتش برسان.
به هنگامى که دوست عبدالله سلامش را به مولا رساند حضرت فرمود: ((رحمه الله جاهد مع عدونا فى الحیاه و نصح لنا فى الوفاه; خداى رحمتش کند که در زمان حیاتش با دشمنان ما جنگید و به هنگام شهادت نیز از خیرخواهى نسبت به ما فروگذار نکرد. ))(30)
اینها نام برخى از شهیدان فداکار رکاب امام على(ع) در جنگ صفین بود که هم افتخار مصاحبت با نبى اکرم(ص) را داشتند (به استثنإ اویس که در حکم صحابى است) و هم افتخار یارى امیرمومنان على بن ابى طالب(ع). آنچه این بزرگ مردان را به این میدان کشاند ((بصیرت)) آنها بود. آنها این واقعیت را با تمام جانشان باور کردند که ((على مع الحق و الحق مع على; على با حق است و حق با على(ع) است.))
بر این اساس آنى از امیرمومنان على(ع) جدا نشدند و تا آخرین نفس از حضرت حمایت کردند و آنان که از این نعمت برخوردار نبودند, راه خود را از مولى جدا کردند یا در جبهه دشمن قرار گرفتند و یا به گوشه اى خزیدند و موضع بى طرفى را برگزیدند. بى طرفى که عملا آب به آسیاى دشمن ریختن محسوب مى شد.
در روایتى از حضرت امام على(ع) رسیده است که حضرت فرمود: ((الساکت اخوا الراضى و من لم یکن معنا کان علینا; آن کس که ساکت است (از حق حمایت نکرده, باطل را محکوم نمى کند) برادر کسى است که به باطل رضایت داده و آن کس که با ما نباشد بر ماست.))(31)
ولى با این همه امام تنها نماند در غربت و تنهایى انسانهایى والا حق را شناخته, به حمایت و یارى حضرت برخاستند و در زمره حواریون حضرت قرار گرفتند.
در مقاله آینده به یارى خداوند به تماشاى سیماى برخى از گلهاى پروریده گلستان ((ایمان و ولایت)) مى نشینیم. ان شإالله(32)
پى نوشت ها:
1 و 2 . سوره بقره, آیه30.
3 . تاریخ یعقوبى, ج2, ص188, عدد شرکت کنندگان در بیعت رضوان در بین رزمندگان جنگ صفین را خلیفه بن خیاط 800 نفر ذکر کرده است, تاریخ خلیفه بن خیاط, ص148.
4 . العقد الفرید, ج3, ص91.
5 . معجم رجال الحدیث, ج1, ص146.
6 . المستدرک على الصحیحین, ج3, ص436. مروج الذهب, ج2, ص391. اسدالغابه, ج4, ص127 و...
7 . تاریخ دمشق, ج43, ص393. الغارات, ج1, ص177.
8 . الخصال, ص361, ح50.
9 . انساب الاشراف, ج6, ص169.
10 . بیست و هفت نفر از اصحاب پیامبر این حدیث را با الفاظ مختلف نقل کرده اند در الاستیعاب, ج3, ص231. والاصابه, ج4, ص474 آمده است که ((تواترت الاثار عن النبى(ص) انه قال تقتل عمارا الفئه الباغیه)), مدارک فراوان این احادیث را در موسوعه الامام على بن ابى طالب, ج6, ص131 و 132.
11 . الامالى شیخ طوسى, ص731.
12 . انساب الاشراف, ج1, ص197. الطبقات الکبرى, ج3, ص262.
13 . قاموس الرجال, ج9, ص288.
14 . همان, ج9, ص290.
15 . وقعه صفین, ص356.
16 . سوره اعراف, آیه58.
17 . موسوعه الامام على بن ابى طالب, ج12, ص238.
18 . وقعه صفین,ص104.
19 . الطبقات الکبرى, ج6, ص25. انساب الاشراف, ج5, ص282.
20 . اعیان الشیعه, ج2, ص95. (دارالتعارف بیروت)
21 . پیغمبر و یاران, ج1, ص345.
22 . همان, ج1, ص349.
23 . حلیه الاولیإ, ج2, ص87.
24 . خصأص الأمه, ص53. رجال کشى ج1, ص315. الارشاد, ج1, ص315.
25 . المستدرک على الصحیحین, ج3, ص448. الطبقات الکبرى, ج4, ص379.
26 . الخصال, ص464.
27 . رجال الکشى, ج1, ص267.
28 . اصحاب الامام امیرالمومنین(ع), ج1, 190, ص302.
29 و 30 . وقعه صفین, ص457. شرح نهج البلاغه, ج8, ص93.
31 . بحارالانوار, ج74, ص421. در این باره در کتاب ((رسالت خواص)) چاپ نهم, ص44 تا ص47 سخن گفته ایم.
32 . در تدوین این مقاله از کتاب ارزشمند موسوعه الامام على بن ابى طالب بهره فراوان بردیم.
این سوى را دیده بودند و آن جلوه زیبا به آنها نشان داده نشده بود که خداى هستى آن را مى دید ((انى اعلم ما لا تعلمون; من مى دانم آنچه را که نمى دانید.))(2) آنها رزم آوران وفادار لشگر امام على(ع) را ندیده بودند!
آنها عمار بن یاسر را ندیده بودند!
آنها مالک اشتر را ندیده بودند!
آنها حجر بن عدى را ندیده بودند!
و...
اصحاب پیامبر (ص) در صفین
در نبرد صفین تعدادى از برجستگان اصحاب پیامبر حضور داشتند.
یعقوبى گوید: هفتاد نفر از رزمندگان جنگ بدر و هفتصد نفر از آنان که در بیعت رضوان با نبى گرامى اسلام بیعت کرده بودند و از دیگر مهاجران و انصار چهارصد نفر در رکاب امیرمومنان على(ع) بودند,(3) در حالى که تعداد اصحاب پیامبر در لشگر معاویه از عدد انگشتان دست تجاوز نمى کرد, آن هم از نو مسلمانانى بودند که بعد از فتح مکه مسلمان شده بودند!
نقل کرده اند که معاویه به انصار گفت چرا از من طلبکارید؟! ((فوالله لقد کنتم قلیلا معى کثیرا مع على; بخدا قسم اندکى از شما با من بودید ولى اکثر شما با على(ع) بودید.))(4)
حضور تعداد کثیرى از صحابه با امیرمومنان على(ع) افتخارى براى امام نیست چرا او با حق است و حق با اوست هرچند یکنفر از صحابه نیز با حضرت همراهى نکنند!! ولى این گویاى بصیرت آن عده است که این محور حق را یافتند و با حضرت همراهى کردند.
عبدالرحمن بن حجاج (از یاران امام کاظم((ع))) گوید: روزى در مجلس ابان بن تغلب (از خواص یاران امام باقر((ع))) و امام صادق(ع) بودم, جوانى از او پرسید چند نفر از اصحاب پیامبر در رکاب امام على(ع) بودند؟ ابان به او گفت: گویا تو مى خواهى فضیلت و عظمت على(ع) را با اصحاب پیامبر بشناسى؟
جوان گفت: همین طور است.
ابان گفت: ((والله ما عرفنا فضلهم الا باتباعهم ایاه; به خدا قسم ارزش اصحاب پیامبر را جز با پیروى از مولا على(ع) نمى شناسیم.))(5)
از شخصیت هاى برجسته اصحاب پیامبر(ص) که با امام على(ع) بودند, برخى از آنان عبارتند از: امام حسن, امام حسین, عمار بن یاسر, سهل بن حنیف, قیس بن سعد, عدى بن حاتم, هاشم بن عتبه, عبدالله بن بدیل, عبدالله بن عباس, اویس قرنى, ابوالهیثم مالک بن التیهان, عبدالله بن جعفر, خزیمه بن ثابت, سلیمان بن صرد خزاعى, عمرو بن حمق خزاعى و...
و البته بودند برخى بى بصیرت از اصحاب پیامبر که ریزش کردند و به حمایت از امیرمومنان على(ع) وارد میدان نشدند, ولى به جاى آنها نیروهاى مخلصى ((رویش)) کردند تا پاى جان از امام حمایت کردند و در رکاب حضرت بودند, همانند مالک اشتر, حجر بن عدى, اصبغ بن نباته, صعصعه بن صوحان و...
در این مقاله نگاهى گذرا به برخى از رزم آوران فداکار این اردوگاه داریم. بر آن نیستیم تا زندگینامه این شیرمردان را تقدیم کنیم, بلکه در پى ترسیم گوشه اى از جلوه و فضیلت و مناقب و کمالات این انسانهاى نمونه هستیم:
1ـ عمار بن یاسر.
او از شهداى جنگ صفین است که به هنگام شهادت 93 سال داشت.(6) عمار این افتخارات را با خود دارد:
الف: پدر و مادر او از اولین شهداى اسلام اند که در دوره بعثت و پس از تحمل شکنجه هاى فراوان به فیض عظیم شهادت نأل شدند.
ب: او نیز از مقاومان سخت کوش صدر اسلام است که علیرغم شکنجه هاى فراوان نستوه بر پیمان الهى اش باقى ماند.
ج: او از جمله کسانى است ک پیامبر او را محور حق معرفى کرد و فرمود: عمار با حق است و حق با عمار است و فرمود عمار سر تا بقدم ایمان است.(7)
د: او این افتخار را دارد که به همراه امیرمومنان (ع) و جمعى دیگر بر پیکر مطهر حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها نماز گذارد.(8)
هـ: او نیز همانند همرزمش ابى ذر از معترضان به سیاستهاى ضد قرآنى عثمان بود. عثمان مى خواست او را نیز همانند ابوذر تبعید کند که امام على(ع) نگذاشت این ظلم نسبت به عمار صورت گیرد.(9)
و: پیامبر نوید شهادت به او داد و فرمود: ((تقتلک الفئه الباغیه; گروه سرکش تو را خواهند کشت))(10) این ((فئه باغیه)) باند جنایتکار معاویه بودند.
ز: او مى گفت اگر همه با على(ع) مخالفت کنند و من تنهاى تنها شوم دست از على(ع) بر نمى دارم, زیرا على یک آن از حق جدا نشد!(11)
ح : امام على(ع) در شهادتش در رثایش فرمود: کسى که در داغ شهادت عمار داغدار نباشد رشد یافته نیست, خداى رحمت کند عمار را روزى که اسلام آورد! خداى رحمت کند عمار را روزى که کشته شد! و خداى رحمت کند او را روزى که زنده خواهد شد!
اگر نام 4 تن از اصحاب پیامبر(ص) برده شود عمار چهارمین آنهاست و اگر نام 5 تن از آنان برده شود, عمار پنجمین آنهاست و هیچ یک از اصحاب پیامبر(ص) شکى نداشت که بى تردید عمار بهشتى است, پس بهشت بر او گوارا باد. عمار هر جا که بود با حق بود و قاتلش در آتش است.))(12)
2ـ هاشم بن عتبه ((مرقال))
او از شجاعان اصحاب پیامبر(ص) بود که افتخار جانبازى در جنگ ((نرموک)) را یافت و یک چشم خود را در این جنگ در راه خدا داد. او از یاران وفادار امیرمومنان(ع) بود و افتخار شهادت در رکاب حضرت را در جنگ صفین یافت. او و عمار یاسر در یک روز در صفین شهید شدند و امیرالمومنین این دو را در کنار هم نهاد و بر آنان نماز گزار.(13)
او از کسانى است که با افتخار حدیث غدیر ((من کنت مولاه فعلى مولاه)) را پیوسته بازگو مى کرده است.(14)
هاشم بن عتبه از نعمت فرزندى مومن و وفادار برخوردار بود بنام ((عبدالله)) که نسخه دوم پدر بود. در صفین پس از آنکه پدرش هاشم بر زمین افتاد, او پرچم پرافتخار پدر را برداشت و بر دشمنان چون شیر مى غرید و در رجزش با پدر شهیدش سخن گفت:
یا هاشم بن عتبه بن مالک
اعزز بشیخ من قریش هالک
ابشر بحورالعین فى الارأک
والروح والریحان عند ذلک(15)
اى هاشم فرزند عتبه! افتخار کن که پیرمردى از قریش شهید شده است. بشارت باد ترا به حور العین که بر تختهاى بهشتى آرمیده اند و با گل و ریحان از تو پذیرایى مى کنند!
آرى از سرزمین خانه پاکان, پاکانى این چنین برمى خیزند که پیام آور عزت و سربلندى مکتب اند.
((والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه)).(16)
3ـ عمرو بن حمق الخزاعى
از اصحاب پیامبر گرامى اسلام(ص) و امیرمومنان(ع) و امام حسن(ع) بود. او ذوب در امیرمومنان على(ع) بود و به مولى مى گفت رإى و دستور نظر شماست و ما در برابر نظر شما رإى از خود نداریم.(17)
در تمامى جنگهاى امیرمومنان على(ع) حضورى فعال, جدى و پرنشاط داشت و امام فرمود: ((لیت ان فى جندى مأه مثلک; اى کاش در میان لشگریانم صد نفر مثل تو بودند!))(18)
او کانون غیرت دینى بود و سرپرست کاروان مصریان که به علامت اعتراض به مدینه آمده بودند تا فریاد مظلومیت مردم مصر را که از ظلم عبدالله بن ابى سرح, والى آن سامان به ستوه آمده بودند به گوش عثمان برسانند.
او از شهداى عشق به امیرمومنان على(ع) است که با دستور معاویه کشته شد و این ننگ بزرگ براى همیشه در پرونده سیاه او ثبت گردید. حاکم موصل پس از شهادت سر او را براى معاویه فرستاد و این اولین سرى بود که در تاریخ اسلام از شهرى به شهر دیگر بردند.(19) معاویه دستور داد این سر را براى همسرش که دو سال بود که در زندان معاویه بود ببرند. او که دو سال بود از شوهرش خبر نداشت ناگاه مواجه با سر همسرش شد آهى سوزان از عمق جان برکشید و گفت: واى بر شما پس از آنکه مدتى طولانى او را از من دور ساختید اینک سر بریده اش را برایم آورده اید!! همسر عزیزم! خوش آمدى! هیچگاه فراموشت نکرده و نخواهم کرد!
آنگاه به قاصدى که سر همسرش را آورده بود گفت: این پیام را براى معاویه ببر. اى معاویه خدا فرزندانت را یتیم و خانه ات را خراب کند و هرگز ترا نیامرزد! وقتى این پیام به معاویه رسید او را احضار کرد و گفت تو این سخنان را گفته اى؟
او گفت: بلى من گفته ام, نه آن را انکار مى کنم و نه پوزش مى خواهم. امید که نفرینم اثر کند و بدان که خداوند در کمین ستمگران است و کیفرى مناسب برایت تدارک دیده است.))(20)
این است سخنان شیرزنى که در بند دشمن اسیر است و این چنین شجاعانه تحقیرش مى کند, سلام بر عمرو بن حمق شهید, و همسر وفادارش!
4ـ اویس قرنى
از شهیدان رکاب امیرمومنان على(ع) اویس قرنى است او این مدال را از پیامبر(ص) دارد که حضرت در مورد او فرمود:
((انى لاجد روح الرحمن من قبل الیمن; از ناحیه یمن نسیم خدایى به مشامم مى رسد. ))(21)
موقعى که اویس در یمن شتربانى مى کرد و مادر پیرش را اداره مى نمود, علاقه شدیدى به زیارت پیامبر(ص) پیدا کرد, از مادر اجازه خواست تا به دیدار پیامبر(ص) بشتابد, مادر اجازه داد, ولى گفت اگر به مدینه رفتى و رسول خدا در مدینه نبود, نیمه روزى بیشتر توقف مکن.
اویس راه طولانى یمن تا مدینه را طى کرد, اما وقتى به خانه رسول خدا(ص) آمد, گفتند پیغمبر در مدینه نیست! پیامى گذاشت که سلام مرا به پیامبر(ص) برسانید و بگویید مردى از یمن به نام اویس به زیارت شما آمده بود و از مادر اجازه توقف بیشتر را نداشت!
پیغمبر(ص) به خانه برگشت, پرسید چه کسى به خانه ما آمده؟ گفتند شتربانى از یمن بنام اویس! و سلام رساند! حضرت فرمود: آرى این نور اویس است که در خانه ما به هدیه گذاشته است!(22)
اویس ضرب المثل زهد و دعا و عبادت و انقطاع الى الله بود.(23)
اصبغ بن نباته گوید در روز صفین با امیرمومنان على(ع) بودم, نود و نه نفر با حضرت بیعت کردند, حضرت فرمود: صدمین کس کیست؟ زیراکه نبى اکرم(ص) فرمود که در این روز صد نفر با من بیعت خواهند کرد! در این هنگام مردى که لباس پشمینه پوشیده و بهمراه خود دو شمشیر داشت جلو آمد و گفت ((هلم یدک ابایعک; دستتان را جلو آور تا با حضرتت بیعت کنم)) حضرت فرمود: بر چه چیز با من بیعت مى کنى؟ او گفت: ((على بذل مهجه نفسى دونک; بر اینکه جانم را فدایت کنم!)).
حضرت فرمود: ((من إنت; تو که هستى؟)).
او گفت: اویس قرنى!!
با حضرت بیعت کرد و مردانه جنگید تا به شهادت رسید!(24)
سلام بر اویس قرن که عارف محراب و حرب بود و آموخت که تجلى عرفان گاه در محراب است و سجده هاى طولانى و گاه در محراب است و رکوعهاى طولانى! و گاه در میدان حرب است و جانبازى در رکاب امام حق امیرمومنان على(ع).
5ـ خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین
او رزمنده تمامى نبردهاى نبى گرامى اسلام(ص) است و از این رو او را ((ذوالشهادتین)) مى نامند که پیامبر(ص) گواهى او را به تنهایى جاى دو شاهد مى پذیرفت.(25)
او از معدود کسانى بود که بعد از پیامبر اکرم(ص) در کنار امیرمومنان على(ع) بود و در مسجد فریادش در دفاع از امیرمومنان على(ع) بلند بود و پیوسته بر این نکته تإکید مى کرد که پیامبر(ص) اهل بیت خود را معیار حق قرار داده و آنان را به عنوان امام برگزیده است.(26)
او بعد از شهادت عمار بن یاسر وارد خیمه اش شده و سلاحش را برگرفت وارد میدان شد مردانه جنگید تا به شهادت رسید.(27)
شخصى به نام ((عبدالرحمن بن ابى لیلى)) گوید در صفین بود ناگاه دیدم مردى محاسن سفید عمامه بر سر نقاب بر صورت بگونه اى که فقط اطراف محاسنش دیده مى شود وارد میدان شده و سخت مى جنگید, به او گفتم: پیر مرد با مسلمانان مى جنگى؟! نقابش را کنار زد و گفت من خزیمه ام از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که مى فرمود: ((قاتل مع على جمیع من یقاتل; با تمام آنان که با على مى جنگند نبرد کن!))(28)
اهل بصیرت این چنین اند! محور حق را مى یابند و از آن جدا نمى شوند نه تحت تإثیر جوند نه تحت تإثیر تبلیغات و نه تحت تإثیر ظاهر فریبنده! على(ع) با حق است و آنها هم همراه حق!
6ـ عبدالله بن بدیل
از کسانى است که قبل از فتح مکه مسلمان شده و در نبرد حنین, طأف و تبوک شرکت داشته و از بزرگان اصحاب امام على(ع) است. او از کسانى بود که علیه بى عدالتى هاى عثمان وارد میدان شد و بازوى پرتوان امیرمومنان بود و در نبرد جمل و صفین در رکاب حضرت جنگید. و تا آخرین نفس مقاومت کرد. در آخرین لحظات قبل از شهادت دوست دیرینه اش ((اسود بن طهمان خزاعى)) از او نصیحت خواست, او گفت:
((اوصیک بتقوى الله و ان تناصح امیرالمومنین و ان تقاتل معه المحلین حتى یظهر الحق او تلحق بالله و ابلغه عنى السلام;(29) ترا سفارش به تقواى الهى مى کنم و اینکه خیرخواه امیرمومنان على(ع) باشى و در رکابش بجنگى تا آنکه حق غالب شده و یا به شهادت برسى و سلام مرا به حضرتش برسان.
به هنگامى که دوست عبدالله سلامش را به مولا رساند حضرت فرمود: ((رحمه الله جاهد مع عدونا فى الحیاه و نصح لنا فى الوفاه; خداى رحمتش کند که در زمان حیاتش با دشمنان ما جنگید و به هنگام شهادت نیز از خیرخواهى نسبت به ما فروگذار نکرد. ))(30)
اینها نام برخى از شهیدان فداکار رکاب امام على(ع) در جنگ صفین بود که هم افتخار مصاحبت با نبى اکرم(ص) را داشتند (به استثنإ اویس که در حکم صحابى است) و هم افتخار یارى امیرمومنان على بن ابى طالب(ع). آنچه این بزرگ مردان را به این میدان کشاند ((بصیرت)) آنها بود. آنها این واقعیت را با تمام جانشان باور کردند که ((على مع الحق و الحق مع على; على با حق است و حق با على(ع) است.))
بر این اساس آنى از امیرمومنان على(ع) جدا نشدند و تا آخرین نفس از حضرت حمایت کردند و آنان که از این نعمت برخوردار نبودند, راه خود را از مولى جدا کردند یا در جبهه دشمن قرار گرفتند و یا به گوشه اى خزیدند و موضع بى طرفى را برگزیدند. بى طرفى که عملا آب به آسیاى دشمن ریختن محسوب مى شد.
در روایتى از حضرت امام على(ع) رسیده است که حضرت فرمود: ((الساکت اخوا الراضى و من لم یکن معنا کان علینا; آن کس که ساکت است (از حق حمایت نکرده, باطل را محکوم نمى کند) برادر کسى است که به باطل رضایت داده و آن کس که با ما نباشد بر ماست.))(31)
ولى با این همه امام تنها نماند در غربت و تنهایى انسانهایى والا حق را شناخته, به حمایت و یارى حضرت برخاستند و در زمره حواریون حضرت قرار گرفتند.
در مقاله آینده به یارى خداوند به تماشاى سیماى برخى از گلهاى پروریده گلستان ((ایمان و ولایت)) مى نشینیم. ان شإالله(32)
پى نوشت ها:
1 و 2 . سوره بقره, آیه30.
3 . تاریخ یعقوبى, ج2, ص188, عدد شرکت کنندگان در بیعت رضوان در بین رزمندگان جنگ صفین را خلیفه بن خیاط 800 نفر ذکر کرده است, تاریخ خلیفه بن خیاط, ص148.
4 . العقد الفرید, ج3, ص91.
5 . معجم رجال الحدیث, ج1, ص146.
6 . المستدرک على الصحیحین, ج3, ص436. مروج الذهب, ج2, ص391. اسدالغابه, ج4, ص127 و...
7 . تاریخ دمشق, ج43, ص393. الغارات, ج1, ص177.
8 . الخصال, ص361, ح50.
9 . انساب الاشراف, ج6, ص169.
10 . بیست و هفت نفر از اصحاب پیامبر این حدیث را با الفاظ مختلف نقل کرده اند در الاستیعاب, ج3, ص231. والاصابه, ج4, ص474 آمده است که ((تواترت الاثار عن النبى(ص) انه قال تقتل عمارا الفئه الباغیه)), مدارک فراوان این احادیث را در موسوعه الامام على بن ابى طالب, ج6, ص131 و 132.
11 . الامالى شیخ طوسى, ص731.
12 . انساب الاشراف, ج1, ص197. الطبقات الکبرى, ج3, ص262.
13 . قاموس الرجال, ج9, ص288.
14 . همان, ج9, ص290.
15 . وقعه صفین, ص356.
16 . سوره اعراف, آیه58.
17 . موسوعه الامام على بن ابى طالب, ج12, ص238.
18 . وقعه صفین,ص104.
19 . الطبقات الکبرى, ج6, ص25. انساب الاشراف, ج5, ص282.
20 . اعیان الشیعه, ج2, ص95. (دارالتعارف بیروت)
21 . پیغمبر و یاران, ج1, ص345.
22 . همان, ج1, ص349.
23 . حلیه الاولیإ, ج2, ص87.
24 . خصأص الأمه, ص53. رجال کشى ج1, ص315. الارشاد, ج1, ص315.
25 . المستدرک على الصحیحین, ج3, ص448. الطبقات الکبرى, ج4, ص379.
26 . الخصال, ص464.
27 . رجال الکشى, ج1, ص267.
28 . اصحاب الامام امیرالمومنین(ع), ج1, 190, ص302.
29 و 30 . وقعه صفین, ص457. شرح نهج البلاغه, ج8, ص93.
31 . بحارالانوار, ج74, ص421. در این باره در کتاب ((رسالت خواص)) چاپ نهم, ص44 تا ص47 سخن گفته ایم.
32 . در تدوین این مقاله از کتاب ارزشمند موسوعه الامام على بن ابى طالب بهره فراوان بردیم.