آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

رهبر فرزانه انقلاب اسلامى, سال گذشته را به مناسبت یکصدمین سالگرد ولادت رهبر کبیر انقلاب, سال حضرت امام(ره) نامیدند. متإسفانه با آنکه حضور حضرت امام(ره) هنوز در میان امت اسلامى احساس مى شود, لیکن رفتار, گفتار و منویات و افکار بلند و ارزشمند آن عزیز سفر کرده, بیشتر در میان سطور باقى مانده تا اینکه دستورالعمل زندگى افراد جامعه اسلامى قرار گیرد. شاید نقص اصلى, در عدم درک عمیق, و عدم شناخت دقیق و صحیح ویژه گى هاى برجسته روحى و فکرى آن سلاله پاک حضرت زهرا و على(ع) باشد. البته عیب بزرگ دیگر , از ناحیه وجودى ماست که از نظر روحى و فکرى, در سطوح مختلفى از معنویت قرار داریم; بدین ترتیب هرچه این عیب و آن نقیصه بیشتر مى شود, فاصله مراد و مرید و امام و مإموم و رهبر و پیرو افزون تر مى گردد. حال که تقارن سال 79 با دو عیدالله الاکبر, امسال از سوى خلف صالح خمینى کبیر, به نام نامى مولا امیرالمومنین على بن ابى طالب(ع) مزین گشته است, در لبیک به نداى ولایت امرمان, با توکل به سید المتوکلین و اقدر القادرین, و با توسل به حبل الله المتین حضرت مولى الموحدین, نورى از آن مصباح الدجى و نمى از یم معارف و عظمت وجودى حضرتشان برگیریم; باشد تا در مسیر نیت خالصانه معظم له قرار گیریم و قدمى در این راه برداریم! شمه اى از خصال خیرالبریه و ابوالائمه الطاهرین(ع)

متن

بیان مطالب و موضوعات ساده آسان, و براى مخاطب قابل فهم است, ولى هرچه مطلب و موضوع پیچیده تر و دور از ذهن تر باشد, بیان آن مشکل تر بوده و محتاج به توانایى روحى و فکرى بیشترى است. و البته درک آن نیز آمادگى ذهنى و روحى بیشترى را مى طلبد.
چون که بحث درباره خیرالاوصیإ و خاتمهم و افضل الناس و اعظمهم بعد النبى(ص), یعنى مولود کعبه حضرت امیرالمومنین على بن ابیطالب(ع) پیش مىآید, چه کسى توان بحث و سخن در این باره را دارد؟
و به فرمایش حضرت امام خمینى(ره):
((... ما از این جهات معنوىاى که در ایشان بوده, حتى یک جمله موافق با واقع نمى توانیم عرض کنیم, لکن بعضى از جهات که مربوط به جهت مادى است و جهات اجتماعى است, آن را مى شود گفت.))
ولى امام راحلمان(ره) از برخى تعریف ها ـ درباره حضرت امیرالمومنین(ع) ـ اظهار ناراحتى نموده و مى فرمایند:
((حضرت امیر حقیقتا مظلوم است... حتى در بین شیعیان هم مظلوم است. وقتى مى خواهند تعریف کنند از حضرت امیر, تعریف مى کنند به چیزهایى که بر خلاف واقعیت, و توهین به حضرت است... آنها که عارف لفظى اند (عرفان حقیقى که کم است در دنیا), آنها هم وقتى مى خواهند از حضرت نقل کنند, یک حرف هاى درویشى نقل مى کنند. آنى که هست واقعیتش را نمى دانند و این جهات ظاهرى هم که حضرت داشته است, به خاطر جهالت هایى که بوده است منحرف کرده اند از واقعیتش...))(1)حال با این مقدمه, چه کسى جز وجود پاک و نورانى معصومین(ع) در این باره مطلبى مى تواند بیان کند؟
تا قیامت وصف آن قامت نگنجد در بیان
لیک مى دانم قیامت مى کند از وى قیام
زان میان حاشا اگر آرم حدیثى در میان
سر خاص الخاص کى باشد روا در بزم عام؟
وصف آن بالا نباشد کار هر بى پا و سر
من کجا و مدحت آن سرور والامقام؟(2) لذا هرچند الفاظ و کلمات براى به تصویر کشیدن عظمت روحى و معنوى خلیفه الله و رسوله قاصر باشند و ما مخاطبان از معنویات و فضائل و کمالات روحى و معنوى به دور باشیم, کمتر از بیان این فضایل بهره مند مى گردیم. با این حال, تنها راه مطمئن, گوش دل سپردن به فرمایشات گهربار معصومین(ع) در بیان فضائل و کمالات آن امام معصوم است.
ما در این راه از کلام وحى و هم چنین از بیانات صدیق اکبر و امین الله و رسوله نیز, در وسع خویش بهره خواهیم جست ان شإالله تعالى!
با تذکر به این نکته مهم که به فرموده امام خمینى(ره):
((دو جور تعریف داریم: یک وقت این است که آدم تعریف مى کند, مى خواهد خودش را نشان بدهد, این ابلیس است! یک وقت از خودش تعریف مى کند, براى اینکه هدایت کند دیگران را. این نفس رحمان است!
حضرت امیر که مى فرماید: که من, قسم مى خورد به اینکه اگر همه دنیا و چه را به من بدهند, من ظلم حتى به آن طور نمى کنم, این وادار شده است از طرف خداى تبارک و تعالى به اینکه این را بگوید تا مقام معلوم بشود و مردم تبعیت کنند. او مى خواهد هدایت کند مردم را به راهى که غیر از آن نمى شود. و لهذا در عین حالى که برایش مشکل است مى گوید...))(3)
فضیلت هاى خاص وجود افضل الوصیین و امیرالمومنین(ع) از نظر قرآن و روایات
1ـ سبقت و برترى در ایمان
((السابقون السابقون اولئک المقربون))(4)آنان که در ایمان به خداوند بر همه پیشى گرفتند. آنها مقرب درگاه الهى اند! ابن عباس گوید: حضرت على بن ابى طالب(ع) در ایمان به رسول الله(ص) پیشى گرفت.(5)این امر مهم, به صورت متواتر و بدون ابهام روشن است که در آغاز, تنها حضرت على(ع) به نبى مکرم اسلام و سیدالمرسلین(ص) ایمان آوردند, لذا حتى در میان اهل سنت به اقدم الامه سلما (ایمانا) معروفند.(6)و آیات دیگرى بر تقدم ایمان آن حضرت بر دیگران دلالت دارد; همچون آیه شریفه ((السابقون الاولون من المهاجرین والانصار))(7)نان که ((در ایمان به خداوند سبقت گرفتند و اول ایمان آوردند از مهاجرین و انصار)).
ابن عباس مى گوید: آیه در مورد حضرت على بن ابیطالب(ع) (مهاجر) و سلمان فارسى(رض) (انصار) مى باشد. و آیاتى بر برترى ایمان ولى المومنین على(ع) براى اثبات ولایت آن حضرت بر مومنان اشاره دارد که با ویژه گى خاصى تنها بر آن حضرت صادق است:
((انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون.))(8) همانا تنها خداوند و رسولش و کسانى که ایمان آوردند, آنان که نماز را به پا داشتند و در حال رکوع زکات مى دهند, بر شما ولایت دارند.
روایات فراوانى از شیعه و سنى نقل شده است که آیه در مورد حضرت مولى الموحدین(ع) مى باشد.(9)طبق بعضى از روایات انگشترى که ابوالیتامى والمساکین(ع) به فقیر دادند, هم ارزش مادى داشته و هم ارزش معنوى:(10)برو اى گداى مسکین در خانه على زن
که نگین پادشاهى دهد از کرم گدا را(11)
درباره ایمان سید المومنین على بن ابیطالب(ع) روایات فراوانى از سیدالمرسلین و سیده نسإ العالمین و ائمه طاهرین(ع) آمده است که از آن جمله است:
نبى مکرم اسلام مى فرمایند: یا على, تو اولین مسلمان در اسلام آوردن و اولین مومن در ایمان آوردن هستى و تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى(12) فرموده اند: اگر آسمان ها و زمین در کفه اى, و ایمان على(ع) در کفه اى دیگر قرار گیرد, ایمان على بن ابیطالب(ع) برترى یابد.(13)
یک سوال و تإمل
هدف از نقل فضایل و ویژه گى هاى خاص امین الله و رسوله(ص) و تشویق بر اعلان و اظهار این فضایل چیست؟ مسلما مهم ترین امر در بیان فضایل آن حضرت یافتن حق و حرکت در مسیر حق و صراط مستقیم الهى است که همانا با خلیفه الله و رسوله همراهست.
و لذا بارها حضرت امیرالمومنین(ع) فضایلشان را, بویژه تقدم در ایمان و اطاعتشان از خداوند و رسول خدا را, به مردم گوشزد مى فرمایند که از آن جمله, خطبه هایى از آن حضرت است:
((إترانى إکذب على رسول الله(ص)؟! والله لانا اول من صدقه فلا اکون اول من کذب علیه.))
آیا مرا تکذیب کننده رسول الله(ص) مى بینید؟! به خداوند سوگند, هر آینه من اولین کسى هستم که او را تصدیق کرد, پس نمى توانم اولین تکذیب کننده اش باشم؟ (14)و در جاى دیگر مى فرمایند: حافظین از اصحاب محمد(ص) مى دانند که من حتى یک لحظه از خداوند و رسولش رو برنتافتم و مرتد نگشتم...(15)
و در خطاب به خوارج مى فرمایند: ((إبعد ایمانى بالله و جهادى مع رسوله(ص) اشهد على نفسى بالکفر)) آیا پس از ایمانم به خداوند و جهادهم در رکاب رسول الله(ص) به کفر خویش گواهى دهم؟!(16)
و باز به این نکته ظریف و مهم امام راحلمان اشاره مى کنیم که فرموده اند:
((... حضرت امیر(ع) در تعریف از خودشان, از طرف خداوند وادار شده اند تا مقام معلوم بشود و مردم تبعیت کنند و هدایت کنند مردم را.))

2ـ عصمت, طهارت و دورى از هر پلیدى
چه تاج افتخارى برتر و والاتر از آنکه امین وحى نازل مى گردد که:
((انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.))(17)
که به اتفاق شیعه و سنى آیه شریفه درباره حضرت رسول اکرم(ص), حضرت امیرالمومنین, حضرت فاطمه زهرا و حسنین ـ صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین ـ است که مى فرماید: همانا خداوند اراده فرموده است که رجس وپلیدى را از شما اهل بیت دور سازد!
از ابن عباس روایت شده که گفت: از رسول الله(ص) شنیدم که مى فرمایند: ((إنا و على والحسن والحسین و تسعه من ولد الحسین مطهرون معصومون.))
البته روایات متعددى بر عصمت اهل بیت عصمت و طهارت دلالت دارد. در شإن نزول آیه شریفه تطهیر هم, حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا(س) به طور قطع واردند.

باز یک نکته و نتیجه
این همه تإکید آیات شریفه قرآن بر عظمت روحى و معنوى ذوى القربى و اهل بیت رسول الله الاعظم(ص) و سفارش بر مودت و دوستى با ایشان, بویژه آیات دال بر عظمت روحى امام المتقین و یعسوب المومنین على(ع) و عصمت ایشان براى چیست؟
آیا مسلمین و بویژه شیعیان, قدر و منزلت چنین خاندانى را دانسته اند؟! و آیا مى توان گفت مسلمین بى ولایت و مودت ذوىالقربى عامل به قرآنند؟! و روى آوردن به کسانى که نص و صراحتى از کتاب آسمانى در موردشان نیامده و اگر آمده, در فضیلتشان نیست! چه عذرى براى پیروان اینها باقى مى گذارد؟!
پس, گرایش به دیگران, خطاى محض و هلاکت ابدى را به دنبال دارد; چه در عصر حضور آن معصومان پاک و چه در عصر غیبتشان; حال به هر عنوان و از سوى هر فرد و گروهى که باشد, پس دست نیاز به سوى آن واسطه هاى فیض الهى آوریم که:
یاران نظرى که نیک اندیش شوم
بیگانه زقید هستى خویش شوم
تکبیر زنان رو سوى محبوب کنم
از خرقه برون آیم و درویش شوم(18)

3ـ عبادت و بندگى خالصانه
بندگى و اطاعت بى چون و چرا در نزد معبود بى همتا آن چنان اهمیت دارد که در معرفى ولى مردم بعد از خداوند و رسول در کنار اصل ایمان, نماز (عبادت بدنى) به همراه زکات (عبادت مالى) مطرح مى گردد(19) این شاخصه, جز در وجود مقدس امام من اطاع الله تعالى, مولى الموحدین على بن ابیطالب(ع) نمى باشد; (اى شده در نماز بس معروف که به عبادت بر کسان موصوف)(20)
خداوند متعال در ویژه گى همراهان رسول الله(ص) مى فرماید:
((... تریهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فى وجوههم من اثر السجود...))(21)نان را بسیار در حال رکوع و سجده مى بینى که فضل و رحمت و خشنودى خداوند را خواستارند, بر رخسارشان از اثر سجده نشان ها پدیدار است.
و بر فرض آنکه در شإن نزول این آیه روایتى هم نباشد, این صفات بندگى قبل از هر صحابه اى بر اخ الرسول و زوج البتول و اب الائمه الطاهرین(ع) صدق مى کند.
حال آنکه از امام کاظم(ع) روایت شده که این آیه در منزلت حضرت امیرالمومنین(ع) نازل گشته است.
امام راحلمان(ره) در پیامشان به اجلاسیه هزاره نهج البلاغه چنین گفته اند:
((اولى آن است که ... بگوییم على بن ابى طالب فقط بنده خدا بود, و این بزرگترین شاخصه اوست که مى توان از آن یاد کرد)).(22)
سید الصدیقین, امیرالمومنین على(ع) خود چنین مى فرمایند:
((ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فى جنتک, لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک. ))(23)
خدایا, ترا نه به خاطر ترس از آتشت عبادت کردم و نه به خاطر طمع در بهشتت; بلکه ترا سزاوار عبادت و بندگى یافتم!
و باز مى فرمایند: ((اللهم انى اول من اناب و سمع و اجاب. لم یسبقنى الا رسول الله(ص) بالصلاه.))(24)
خداوندا من اولین کسى هستم که به سوى تو بازگشته و نداى تو را شنیده و پاسخ گفته است. هیچ کس جز رسول الله(ص) در نماز بر من پیشى نگرفت!
نقل است که نماز شب آن حضرت ترک نگشت; حتى در شب لیله الهریر.(25)
در نبرد صفین روزى که مشغول پیکار و قتال بودند, توجهشان به خورشید بود. ابن عباس عرض کرد: یا امیرالمومنین, چرا چنین مى کنید؟ حضرت فرمودند: به زوال خورشید نگرم تا نماز (ظهر) بخوانیم. ابن عباس عرض کرد: آیا الان وقت نماز است؟ پس حضرت على(ع) فرمودند: پس به خاطر چه چیز با آنها پیکار مى کنیم؟ همانا به خاطر نماز با آنها پیکار مى کنیم.(26)

یک تإسف عمیق!
با توجه به این فرمایش صریح و سیره قطعى قائد الغر المحجلین(ع) و بسته بودن راه هر گونه توجیه گرى و انحراف, افسوس که بعضى نویسندگان و گویندگان و تهیه کنندگان برنامه هاى رسانه هاى ارتباط جمعى, به مسایل فرعى و حاشیه اى پرداخته و راه نفوذ اندیشه هاى شوم بازمانده است لذا به تدریج کوته فکران و کج اندیشان و مغرضان با انواع حیله ها و ترفندها بر فکر و روح نسل پس از انقلاب و دیگر ناآگاهان فرهنگ دینى و سیره معصومین(ع) دست یافته و باعث تشویش فکر و ایجاد شبهات خطرناک در اذهان بى اطلاعان شده اند, و به طور خزنده استحاله فرهنگى را دنبال مى کنند; تا جایى که نسبت به وجود مقدس دو زوج بى همتا یعنى سیدالاولین والاخرین ما خلا النبیین و سیده نسإ العالمین, آن جسارتها و حداقل بى التفاتى ها گردیده و سیره و روش آن بزرگواران دچار تحریف و انحراف مى گردد.

4ـ علم الهى و آگاهى ویژه
قرآن کریم مى فرماید: ((و تعیها اذن واعیه))(27) پند الهى را گوش شنوا مى پذیرد.
حال چه وجودى پذیراتر از وجود مبارک امین الله والرسول(ص) براى فرمایشات الهى است؟ که تاریخ خود گواه این مطلب است و اقرار دشمنان آن حضرت اثبات کننده این امر!
در روایاتى نقل شده است که هنگامى که پیامبر اسلام(ص) علم خود را به حضرت على(ع) تعلیم مى فرمودند, این آیه شریفه در شإن حضرت على(ع) نازل گردید و این حاکى از عظمت روحى وارث علم رسول الله(ص) و صاحب سر رسول الله(ص) مى باشد.
در شإن نزول این آیه در خصوص آن حضرت, روایاتى در حد تواتر معنوى از فریقین نقل شده است.(28)
سروده شاعر ایرانى کسائى مروزى شایسته این مقام است که:
این دین هدى را به مثل دایره اى دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
علم همه عالم به على(ع) داد پیمبر(ص)
چون ابر بهارى که دهد سیل به گلزار
و روایاتى نقل شده که مراد از ((من عنده علم الکتاب)) در آیه شریفه ((قل کفى بالله شهیدا بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب))(29)ارث علم النبیین, حضرت امیرالمومنین(ع) مى باشد.(30)

در نهایت آنکه طبق روایت مشهور, پیامبر اسلام(ص) فرمود: ((إنا مدینه العلم و على بابها)) بدون شرفیابى به پیشگاه مقدس اعلم الناس بعد النبى(ص), دست یافتن به گنجینه علم الهى ممکن نخواهد بود.
در برش پیر خرد چون کودکى دانش پژوه
بر درش عقل مجرد همچو پیرى خاکسار(31)
و خلاصه هر آنچه از صفات ذات و کمال الهى او یاد کنیم, عین الله تعالى و باب الله تعالى و صفى رسول الله(ص) آئینه آن صفات الهى بوده و پرتو آن صفات در وجود آن حضرت متجلى است.
همان گونه که در نامگذارى آن حضرت به هنگام تولد, به مادرشان حضرت فاطمه بنت اسد خطاب شد: نامش را على بگذار که برگرفته از نام خداى اعلى است.

و بالاخره آنکه فضایل نفسانى امیرالبرره محدود به این صفات نیست; همان طور که این مختصر هم تنها قطره اى از دریاى بیکران عظمت وجودى خلیفه الله تعالى والرسول(ص) مى باشد.
و صفات نفسانى دیگرى همچون ورع و تقوا, زهد, خبردادن از غیب (که بخشى از علم آن حضرت است) و... که تنها جلوه هایى از آن قائد الغر المحجلین است که بروز نموده, همچنان غیر قابل دسترس و ناشناخته و یا در مسیر تاریخ و گذشت زمان در هاله اى از ابهام باقى مانده است!
اما آن صفات و فضائلى که در ارتباط با اجتماع مانند: حسن خلق, سخاوت و کرم, امانت, شجاعت, جهاد و مبارزه علیه شرک و ظلم, مستجاب الدعوه بودن, قضاوت و خوش تدبیرى و حل مشکلات و مسایل مختلف و دیگر فضایلى که از افضل الوصیین(ع) پرتو افشان گشته و همانند فضایل نفسانى آن حضرت, جاى بحث و تإمل اندیشمندان بوده, به نحوى که آن مولا به جامع صفات متضاد معروف گشته اند. وقت, فرصت, دقت و صاحب نظرى وارسته و توانمند مى طلبد تا در این زمینه مانند علامه امینى زحمات طاقت فرسایى را متحمل گشته و گنجینه اى گرانبها را به ارمغان گذارد.
و اما نتیجه اى که از این مختصر در باب فضایل نفسانى مولایمان و در حد وسع فکرى و روحى, به یارى حق تعالى مى گیریم آن است که:
1ـ فضایل و ویژه گى هاى یعسوب المله والدین حضرت على(ع) را با خصوصیات و صفات عادى انسانى نسنجیم: بلکه جایگاه ویژه آن حضرت را طبق آیات الهى و روایات نبوى و اهل بیت عصمت و طهارت دریابیم.
چنانچه در زمینه علوم, امام صادق(ع) مى فرمایند: ((ان لله علما لایعلمه الا هو, و له علم یعلم انبیائه و رسله, فنحن نعلمه))(32)درستى که خداوند علمى دارد که کسى غیر از او آن را نمى داند; و براى او علمى است که انبیا و فرستادگانش مى دانند. و ما هم این علم را مى دانیم.
لذا باید باور داشت که علم حقیقى از آن خداوند متعال را و انبیا و اولیاى الهى است, و با دانسته ها و اکتسابات ما متفاوت است; و چه کسى اعلم الناس بعد الرسول(ص) غیر از حضرت على(ع) وجود دارد؟ اتفاقا خود اهل سنت هم بر این مطلب اذعان داشته و روایت ها و کتاب هاى فراوانى در این زمینه دارند.
شاید بر اساس این نکته در ویژه گى هاى خاص امیرمومنین باشد که شهریار چنین سروده است:
نه خدا توانمش خواند, نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتى را
2ـ همانطور که اشاره شد, علم حقیقى نزد اهل بیت نبوت(ع) است, لذا باید در زمینه هاى مختلف علمى و دینى, و مسایل مختلف فردى و اجتماعى به این خاندان و بویژه به سیره و فرمایشات خلیفه الله بعد الرسول(ص) توجه عمیق گردد.
و این امر, وظیفه اهل علم و متخصصین فن را خطیرتر مى سازد.

3ـ با توجه به وجوب مودت و تبعیت نسبت به عترت رسول الله(ص) (و بویژه با تإکیدات الهى و نبوى در این زمینه) و براساس وحى الهى و سیره نبوى در نشر فضایل, کرامات و جایگاه رفیع علوى, هر مطلع و مبلغى در نهادها و ارگان هاى مختلف فرهنگى و ارتباط جمعى, این سیره را به عنوان یک تکلیف و اصل دنبال نموده و نشر فضایل آن حضرت را به زبان خاص امروزى و مخاطبان ویژه, در حیطه تخصص خویش وظیفه خود بداند (با آنکه با رهنمود رهبر معظم انقلاب در این امر, این رسالت سنگین تر گردیده است).
4ـ با اعتقاد به اینکه الگوى کامل بشریت اهل بیت عصمت و طهارتند, و جدا شدن از ایشان هلاکت ابدى را به دنبال دارد, لازم است سیره وفرمایشات مستودع مواریث الانبیإ(ع) حضرت على مرتضى(ع) را به عنوان دستورالعمل مناسب (از سوى خبرگان دینى و علمى) به تمامى نهادها و گروه هاى مختلف در هر سطحى از جامعه اسلامى ابلاغ گشته, قانونمندى, اصلاحات, نظم, تشنج زدایى و... در جامعه اسلامى بر این اساس باشد.
5ـ احتجاج و اتمام حجت و اعلام خطر به فریب خوردگان و مغروران به بضاعت اندک از اصطلاحات روزمره! که هر کس جز در خانه اهل بیت نبوت (بویژه خاتم الاوصیإ حضرت على علیه الصلاه والسلام) را بکوبد و تإسى به غیر از ایشان بجوید, محکوم به هلاکت و فنا و عاقبت به شرى است.
در روایتى از امام صادق(ع) آمده است که: ((الصراط المستقیم امیرالمومنین علیه السلام.))(33)
6 ـ و هشدارى براى ما مدعیان تشیع و پیروى از آن امام همام (بویژه کارگزاران نظام مقدس جمهورى اسلامى) که اعمال و گفتار و طرز فکر و زندگیمان چه مقدار به آن حضرت شباهت دارد؟ آیا حداقل به این فرمایش حضرت امیرالمومنین(ع) عمل کرده ایم که به یکى از کارگزاران خویش (پس از پذیرفتن دعوت بر سر سفره رنگین) مى فرمایند:
((... آگاه باش! هر مإمورى امام و پیشوایى دارد که باید به او اقتدا کند و از نور دانشش بهره گیرد. بدان امام شما از دنیایش به همین دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان اکتفا کرده است. آگاه باش! شما توانایى آن را ندارید که چنین باشید, اما مرا با ورع, تلاش, عفت, پاکى و پیمودن راه صحیح یارى دهید... . ))
و سپس یادآورى مى فرمایند که: ((... جایگاه فرداى هر کس قبر اوست که در تاریکى آن آثارش محو و اخبارش ناپدید مى شود. و قبر حفره اى است که هرچه بر وسعت آن افزوده شود و دست حفره کننده بازتر باشد, سرانجام سنگ و کلوخ آن را پر مى کند و جاهاى خالى آن را با خاک هاى انباشته, مسدود مى سازند من نفس سرکش را باتقوا تمرین مى دهم و رام مى سازم تا در آن روز بزرگ و خوفناک با ایمنى وارد صحنه قیامت شوم و در آنجا که همه مى لغزند, من ثابت و بى تزلزل بمانم... .))(34)
7ـ و بالاخره آنکه باید تإسف بر گذشته بخوریم و قبل از تإثر و پشیمانى ابدى به فکر آینده خویش باشیم با:
الف ـ نظر به اینکه طبق روایات نبوى(ص) حضرت على(ع) با حق و قرآن همراهند; پس کلام آن حضرت و تالى تلو قرآن یعنى نهج البلاغه را از مظلومیت و مهجوریت خارج سازیم!
ب ـ ملاک عمل خویش را پس از قرآن, سیره اهل بیت(ع) و بویژه روش, منش و گفتار امام المتقین(ع) قرار دهیم; زیرا حضرت امیرالمومنین(ع) به دلیل قول پروردگار متعال در قرآن کریم: ...ندع... انفسنا...))(35)فس رسول الله(ص) بوده, و رسول الله(ص) هم به دلیل ((و لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه...))(36)لگوى ما مى باشند; لذا وصى رسول الله ـ صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین ـ به دلیل نفس پیامبر بودن الگوى ما مى باشد.
ج ـ پس از عمل خویش ملاک ارزشها را براساس قرآن و گفتار معصومین و سیره ایشان قرار داده و مشوق دیگران باشیم. البته بهترین و موثرترین شیوه : ((کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم))(37)مى باشد.
امید است خداوند متعال ما را در تإسى و تبعیت از مولایمان موفق بفرماید, و امید آنکه طبق وصیت امام راحلمان(ره) افتخارمان به نهج البلاغه باشد, و طبق فرموده خلف صالح امام راحلمان حضرت آیت الله العظمى خامنه اى ـ مدظله العالى ـ :
((من از بسیجیان این کشور علوى و فاطمى مى خواهم که على(ع) را الگوى خود قرار دهند)) ما خواسته شان را بکار بندیم, ان شإالله تعالى!
آرى! آنجا که
ریزه خوار خوان او میکال با حفظ ادب
حامل فرمان او جبریل با شرط قبول(38)
ما چه ادعا کنیم؟!
مفتقر به صد خجلت مدحت و ثنا آورد
وز فریضه ذمت شمه اى به جا آورد
در بر ولى نعمت تحفه گدا آورد
بر در فلک حشمت مورى التجا آورد(39)
والحمد لله رب العالمین.
پى نوشت ها:
1 . صحیفه نور, ج20, ص 6 ـ 185.
2 . دیوان کمپانى, مرحوم شیخ محمد حسین غروى اصفهانى.
3 . صحیفه نور, ج20, ص73.
4 . واقعه, آیه10 و 11.
5 . الغدیر, ج2, ص306, چاپ اسلامیه.
6 . کتاب کشف الیقین فى فضایل امیرالمومنین(ع), ص39, تإلیف حسن بن یوسف بن مطهر الحلى.
7 . توبه, آیه100.
8 . مائده, آیه55.
9 . تفاسیر روایى مانند البرهان (ج1, ص485 ـ 479).
10 . همان, ص480, ح4, و ص485.
11 . قصیده معروف مرحوم شهریار.
12 . احقاق الحق, ج4, ص218.
13 . الحکم الزاهره, ج1, ص81.
14 . نهج البلاغه, خطبه37.
15 . همان, خطبه 196.
16 . همان, خطبه 58.
17 . احزاب, آیه33.
18 . دیوان حضرت امام(ره), ص225.
19 . مائده, آیه55.
20 . از سنائى (شاعر قرن پنجم).
21 . الفتح, آیه آخر.
22 . صحیفه نور, ج14, ص 225.
23 . الحکم الزاهره, ج2, ص102.
24 . نهج البلاغه, خطبه 131.
25 . شب جنگ خونین بین حضرت امیر(ع) و معاویه لع.
26 . کشف الیقین, ص122.
27 . سوره الحاقه, آیه12.
28 . کتب تفسیرى و روائى شیعه و سنى (به فرموده بعضى مفسرین روایات متواتر معنوى است).
29 . الرعد, آیه42.
30 . کتب روایى و تفسیرى من جمله: البرهان, ج2, ص4ـ302.
31 . دیوان کمپانى.
32 . الحکم الزاهره, ج1, ص56.
33 . البرهان, ج1, ص50, ح22.
34 . نهج البلاغه, نامه 45.
35 . آل عمران, آیه61.
36 . الاحزاب, آیه21.
37 . بحارالانوار, ج70, ص303.
38 و 39 . دیوان کمپانى.

تبلیغات