بعثت از دیدگاه على علیه السلام
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی نبی کیست، وحی چیست
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ و سیره حضرت محمد(ص)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی وحی و نبوت و امامت در روایات
آرشیو
چکیده
متن
ماه رجب را ماه اعیاد باید نامید. درنخستین روز آن, مدینه پیامبر شاهد ولادت با سعادت امام محمد باقر سلام الله علیه در سال 57 هجرى بود.
دومین روز آن به روایتى فرخنده زادروز امام هادى (ع) است.و طبق روایتى دهمین روز ماه رجب,ولادت سراسر نور امام محمد جواد علیه الصلاه و السلام است.و مى توان گفت درخشنده ترین روزهاى این ماه پر برکت سیزدهم رجب است که نور تابان على از درون خانه خاص خدا, سرزمین بطحا را روشن و پر فروغ ساخت و همانا در روز بیست و هفتم این ماه مبارک استاد بزرگ بشریت و اشرف کائنات و برترین انسان کامل, به پیامبرى و نبوت برانگیخته شد. آن هم در چنان محیط خشن و سرتاپا وحشیگرى که سنگدلان جاهلیت, با پنجه هاى درشت خود, پاره هاى تنشان را زنده به گور مى کردند و از منش هاى انسانى هیچ بهره اى نبرده بودند.
در چنان روزگاران سیاهى که اندیشه هاى مردم نادان به پائین ترین سطح خود تنـزل کرده بود و به جاى تفکر و اندیشه, خیال و وهم حکمفرما بود, به جاى پرستش خالق یکتا, از خاک و شن و یا از خرما بتهاى بى جان و خرد با دست خود مى ساختند و در برابرش تعظیم کرده, خم و راست مى شدند, در آن دوران انحطاط اخلاقى که تاریخ مانندش را سراغ ندارد, چنان باغبانى به عالم وجود پاى نهاد که خس و خاشاک را مبدل به گلهائى لطیف و میوه هائى شیرین کرد و خارهاى دست و پا گیر را با سلاح ایمان و توکل از میان برداشت و به جاى آنها درختانى سرسبز کاشت که ریشه هایش در اعماق زمین دوانیده و شاخه هایش سر به فلک کشیده ((اصلها ثابت و فرعها فى السمإ)) رسول الله چنان درس رحمت و مهرى به آنان آموخت که همان عربهاى بیابانى سنگدل وقتى براى فتح مصر وارد آن دیار شدند, در خیابان خیمه زدند (همان جائى که اکنون فسطاط نام دارد) و پس از چند روز استراحت,هنگامى که خواستند به سوى آبادیهاى مصر حرکت کنند, دیدند در یکى از چادرهاى صحرائى, کبوترى لانه گرفته و در آشیانه اش تخم گذارى کرده, به فرمانده سپاه مسلمین مراجعه کردند, او اجازه نداد خیمه را بر سر لانه کبوترى که به آنجا پناه آورده, ویران کنند.
و بدینسان پیامبر اینچنین خارها را به گل تبدیل کرد از بعثت پیامبر و این راز آفرینش و واسطه وجوب و امکان و انسان کامل چه بگوئیم و چه بنویسیم که هرچه در لابلاى 32 حرف ابجدى مى نگریم, واژه اى را نمى توان یافت که آن را بشناساند و یا به زبان آشنا ترجمه کند جز از زبان کسى که در دامان محمد صلى الله علیه و آله تربیت یافته و در آغوش او درس جاودانه بودن را آموخته و به قول خود رسول الله جز او و خدایش کسى او را نشناخته, على باید بعثت پیامبر را بیان کند, همو که کعبه آمال عارفان و قبله پارسایان است, فاتح اقلیم عشق و مصباح جمال ازلى, که کوکب درى وجودش از درون مقدس ترین نقطه روى زمین, خانه خدا و کعبه ناسکان, بر جهان مادى تابید تا معنویت را در سراسر گیتى بگستراند و جهانیان را به عبادت خداى کعبه و اطاعت رسول خدا دعوت نماید و بیرق هاى گمراهى و جهالت را از فراز خانه بلند خدا به حضیض اسفل السافلین افکند و رایت سبز هدایت را برافرازد که راهبرش و برادرش رسول الله فرمود: ((لاعطین الرایه غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله کرار غیر فرار)) و اینسان على با برق ذوالفقارش قلب بت پرستان تاریخ را تا قیام قیامت به لرزه درآورد و خروش رعدآساى شمشیرآخته اش, هراس و رعب را در دل دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا انداخت تا آنجا که هنوز نام نامى و اسم گرامیش مایه امید و نوید دوستان و پیروانش مى باشد, چنانکه مایه رعب و وحشت اعدإ و دشمنانش است. از مطلب دور نشویم, و فراز سخن را به نخستین استاد سخن و فصاحت بسپاریم که او خود, بعثت رسول الله را توضیح دهد و از سخنان گرم و دلنشینش دوستان و محبانش را شاد سازد که سخن معشوق چه دلربا و شیرین است.
وانگهى على آینه تمام نماى محمد است که تمام اشعه تابناک علم و عمل و اخلاق و منش پیامبر در وجودش کاملا منعکس شده است.(1)
1 ـ ((و اشهد ان محمدا عبده و رسوله, ابتعثه و الناس یضربون فى غمره, و یموجون فى حیره, قد قادتهم ازمه الحین, و استغلقت على افئدتهم اقفال الرین)) و گواهى مى دهم که محمد, بنده و فرستاده او است, او را در حالى برانگیخت که مردم در گرداب جهل فرو رفته بودند و در گمراهى و سردرگمى غوطه ور بودند.
خداوند در حالى رسولش را مبعوث کرد که مردم از شدت جهل و نادانى در گردابى از گرفتاریها و بدبختى ها به سر مى بردند, در حیرت و سردرگمى غرق شده بودند. از سویى جهالت و گمراهى آنان را احاطه کرده و از سویى دیگر جنگ ها و حق کشى ها زندگى را بر آنان تلخ کرده بود.
در تاریخ بسیار دیده شده که همین جاهلان تند خوى بر سر یک مد طعام, سالهاى متمادى به جنگ و خونریزى مى پرداختند و با بهانه اى سست و واهى, دو طایفه بزرگ روبروى یکدیگر صف آرایى مى کردند و آنقدر کشتار و خونریزى زیاد مى شد تا آنکه از جنگ خسته شوند و دست از کارزار بردارند! حضرت امیر(ع) مردم آن دوران را به شترهایى تشبیه کرده است که افسارشان در دست دیگران است و آنان را به کشتارگاه مى کشانند, زیرا هیچ فسادى در جهان مادى زیانبارتر از گمراهى و جهالت نیست و حضرت ادامه مى دهد که بر دلهاى تاریکشان چنان قفلى از زنگار گناه و گمراهى زده شده بود که راه حق را هرگز نمى یافتند تا جایى که فطرت انسانى خویش را نیز از یاد برده بودند, در چنین اوضاع و احوالى لازم بود که خداوند به حسب لطفش, رسولى را بفرستد تا مردم را به فطرت اولیه خود بازگرداند و آنان را از منجلاب گرفتاریها و جهالت ها برهاند و پرده را از جلوى دیدگانشان بردارد و راه مستقیم خدا را به آنان بنمایاند.
2ـ ((ارسله على حین فتره من الرسل و طول هجعه من الامم, و اعتزام من الفتن و انتشار من الامور, و تلظ من الحروب و الدنیا کاسفه النور ظاهره الغرور, على حین اصفرار من ورقها و ایاس من ثمرها, و اغورار من مائها.
قد درست منار الهدى, و ظهرت اعلام الردى, فهى متجهمه لاهلها عابسه فى وجه طالبها, ثمرها الفتنه و طعامها الجیفه و شعارها الخوف و دثارها السیف))
(خطبه 89 نهج البلاغه)
پیامبرش را هنگامى به سوى مردم فرستاد که دیگر پیامبران نبودند و مردم در خوابى دراز مى غنودند.
اسب فتنه در جولان,کارها پریشان, آتش جنگها فروزان ,جهان تیره و تار, فریب دنیا بر همگان چیره, باغ آن افسرده, برگ آن پژمرده, از میوه اش نومید, آبش در دل زمین ناپدید, نشانه هاى رستگارى ناپیدا, علامتهاى گمراهى نمایان, دنیا با مردم خود ناخوش روى و با خواهنده خویش ترشروى, بارش محنت و آزار و خوردنیهاى دنیا مردار, درونش بیم و خوف و بیرونش شمشیر آخته.
دراین فراز حضرت امیر (ع) وضعیت بسیار هولناک و تاریک آن روزگار جاهلى را ترسیم مى کند که مردم عبرت بگیرند و از خود وى که جانشین پیامبر است فاصله نگیرند ولى چه باید کرد؟ با اینکه چند صباحى از رحلت پیامبر نگذشته بود جاهلیت به آن مردم بازگشت و بسیارى على را رها کردند و به سوى دیگران شتافتند.
على (ع) آنها را یادآورى مى کند که شما در چنان وضعیت فلاکت بارى به سر مى بردید ولى پیامبر شما را به آغوش اسلام راهنمایى کرد و از منجلاب هلاکت ها نجات داد ((و کنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منها)) ولى چه شده است که امروز دارید همانند دیروز عمل مى کنید ؟ اکنون فتنه بر شما فرود آمده همچون شترى که مهارش جنبان است و میانش سست و نااستوار.
از این دامى که دنیا برایتان گسترده خود را برهانید و بسوى وحى و وارث و جانشین به حق رسول (ص) بازگردید ! ولى چه شود که دگر بار ابرهاى تیره ضلالت بر سر آنان سایه افکند و پرده هاى گمراهى دیده گانشان را از دیدن حق باز داشت تا آنجا که در روایت آمده است : ((ارتد الناس بعد الرسول الا خمسه او سبعه)).
مردم پس از رسول خدا به قهقرا باز گشتند (به جاهلیت پیوستند) جز پنج نفر یا هفت نفر.
3ـ ((ان الله بعث محمدا (ص) و لیس احد من العرب یقرإ کتابا و لا یدعى نبوه, فساق الناس حتى بواهم محلتهم و بلغهم منجاتهم, فاستقامت قناتهم و اطمإنت صفاتهم.
اما و الله ان کنت لفى ساقتها حتى تولت بحذافیرها ما ضعفت و لا جبنت و ان مسیرى هذا کمثلها, فلانقبن الباطل حتى یخرج الحق من جنبه))(خطبه 33)
خدا محمد را بر انگیخت در حالى که از عرب کسى کتابى نخوانده بود و کسى ادعاى پیامبرى نکرده بود. محمد مردم را به راه راست دعوت کرد و آنان را به آن سوى کشاند و به رستگارى رساند تا آنکه کارشان استوار و جمعیتشان بر قرار گردید.
به خدا قسم من همواره در صف پیکار بودم تا سپاه جاهلیت از پاى در آمد و روى برگرداند.
نه ضعیف بودم و نه هراس داشتم امروز هم همانگونه ام و آنان هم همان. باطل را چنان مى شکافم تا حق از کنار آن آشکار گردد.
راستى چقدر این جاهلان نادان و این وارثان مشرکان درد به دل على کردند که پیوسته از آنان مى نالد و گله مى کند.
چه شد که یک باره به یاد گذشته خویش افتادند و از اسلام على دورى جستند و به جاهلیت خود بازگشتند و دست از کینه نکشیدند و کار را به جائى رساندند که در صحنه عاشورا به فرزند على به صراحت و با کمال جسارت مى گویند: ما به خاطردشمنى با پدرت تو را مى کشیم !
4 ـ ((... ان الله بعث رسولا هادیا بکتاب ناطق و امر قائم, لا یهلک عنه الا هالک. ان المبتدعات المشبهات هن المهلکات الا ما حفظ الله منها. و ان فى سلطان الله عصمه لامرکم فاعطوه طاعتکم غیر ملومه و لا مستکره بها))(خطبه 169)
همانا خداوند پیامبرى راهنما را برانگیخت با کتابى که به حق گویا بود و شریعتى برپا داشت هر که با او است بى گمان رستگار و پیروز است ولى آن کس که از پیامبر روى برگرداند, هلاک است و تبهکار. همانا آنچه در دین نبود و تازه پیدا شده و پدید آمده است و آنچه سنت نیست ولى شکل و شمایل سنت را دارد موجب تباهى است جز آنکه خدا رحم کند و بندگان را از آن برهاند. حکومتى که از جانب خدا برپا شده نگهبان کارهاى شماست. پس اطاعت کنید و فرمانش را گردن نهید بدون کراهت و با طیب خاطر.
5 ـ ((و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالدین المشهور و العلم المإثور و الکتاب المسطور و النور الساطع و الضیإ اللامع و الامر الصادع, ازاحه للشبهات و احتجاجا بالبینات و تحذیرا بالایات و تخویفا بالمثلات و الناس فى فتن انجذم فیهاحبل الدین و تزعزعت سوارى الیقین و اختلف النجر و تشتت الامر و ضاق المخرج و عمى المصدر فالهدى خامل و العمى شامل, عصى الرحمن و نصر الشیطان و خذل الایمان, فانهارت دعائمه و تنکرت معالمه و درست سبله و عفت شرکه.
اطاعوا الشیطان فسلکوا مسالکه و وردوا مناهله, بهم سارت اعلامه و قام لواوه فى فتن داستهم باخفافها و وطاتهم باظلافها و قامت على سنابکها فهم فبها تائهون حائرون جاهلون مفتونون فى خیر دار و شر جیران)) (خطبه 2 نهج البلاغه)
و گواهى مى دهم که محمد صلى الله علیه و آله نبى او و پیامبر اوست. او را فرستاد با دین آشکار و نشانه هاى پدیدار و قرآنى روشن, که نورى است درخشنده و چراغى است فروزنده. دستورهایش روشن است و عیان, تا گرد دودلى از دلها بزداید و با حجت و برهان مردم را ملزم گرداند.
نشانه هایش را ببینند و بیش از این با یکدیگر نستیزند و از گناه بر خویشتن بترسند و پارسا گردند و این در حالى بود که مردم گرفتار بلاها بودند.
رشته دین سست بود و نا استوار و پایه هاى ایمان ناپایدار. حقیقت با خیال به هم آمیخته و تمام کارها آشفته, چراغ هدایت بى فروغ, دیدگان حقیقت بین کور, همگى از خدا روى بر گرفته و به سوى شیطان شتافته بودند.
پایه هاى دین ویران و شریعت بى نام و نشان بود چرا که راههایش پوشیده و ناهموار, شیطان را مى پرستیدند و از او رهنمایى مى جستند و همچون گله اى که به آبشخور رود در پى او مى رفتند, تخم دوستى شیطان را در دل خویش کاشتند و پرچمش را برافراشتند و فتنه همواره آنان را پایمال مى کرد و ناخن هاى تیزش را در بدنشان فرومى برد و آنان در منجلاب فتنه سرگردان و درمانده بودند و به نادانى فریب شیطان مى خوردند...
6ـ ((... الى ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله صلى الله علیه و آله لانجاز عدته و تمام نبوته, ماخوذا على النبیین میثاقه, مشهوره سماته, کریما میلاده و اهل الارض یومئذ ملل متفرقه و اهوإ منتشره و طوائف متشتته, بین مشبه لله بخلقه او ملحد فى اسمه او مشیر الى غیره, فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمکانه من الجهاله)) پس خداى متعال براى اینکه وعده خود را (که توسط پیامبران گذشته به مردم داده بود) محقق سازد در حالى که از پیامبران پیمان گرفته شده بود, محمد بن عبدالله(ص) را مبعوث کرد.
زادروزش فرخنده و نشانه هایش شهرت یافته بود. و مردم در آن زمان از گروههاى مختلف و نژادهاى گوناگون تشکیل یافته بودند, گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبیه مى کردند و گروهى در نام خدا تصرف مى نمودند (نام بتها را به نام خدایان مى خواندند) و برخى از بردن نامش خوددارى مى نمودند, پس خداى متعال به وسیله آن حضرت, مردم را از گمراهى درآورد و از کژى و جهالت رهانید و باسستى و درستى رهنمون ساخت.
امیدواریم همچنانکه پیامبر مردم را در آن دوران جاهلیت زا انسانهایى خداشناس تربیت کرد, اکنون نیز رهنمودهاى او و قرآنش و پیام رسانانش ما را به راه راست هدایت کند و از تیرگى هاى ظلمت آساى جاهلیت کنونى برهاند.
آمین یا رب العالمین
فرارسیدن ماه فرخنده و مبارک رجب و اعیاد شیرین اسلامى و زادروز با سعادت مولاى متقیان و مبعث گرامى پیامبر اسلام را به مقام والاى ولى الله الاعظم إرواحنا فداه, رهبر عزیز انقلاب و تمام شیعیان جهان بویژه پیروان به حقش ملت مسلمان ایران تبریک و تهنیت عرض مى کنیم.
پى نوشت:
1 . حضرت امیر در این باره مى فرماید: ((و شما منزلت مرا نزد رسول خدا مى دانید و از نسبت و خویشاوندیم را با آن حضرت آگاهید. آنگاه که کودکى بودم, مرا در آغوش خود مى گرفت و بر سینه خویش جاى مى داد. مرا در بستر خویش مى خوابانید چنانکه تنم به تن او مى چسبید و بوى خوش و معطرش را به من مى بویانید. و گاهى غذاى خود را مى جوید, سپس آن را به من مى خورانید. از من هرگز دروغى در گفتار نشنید و در کردار خطائى نیافت.))
(از خطبه قاصعه نهج البلاغه)
دومین روز آن به روایتى فرخنده زادروز امام هادى (ع) است.و طبق روایتى دهمین روز ماه رجب,ولادت سراسر نور امام محمد جواد علیه الصلاه و السلام است.و مى توان گفت درخشنده ترین روزهاى این ماه پر برکت سیزدهم رجب است که نور تابان على از درون خانه خاص خدا, سرزمین بطحا را روشن و پر فروغ ساخت و همانا در روز بیست و هفتم این ماه مبارک استاد بزرگ بشریت و اشرف کائنات و برترین انسان کامل, به پیامبرى و نبوت برانگیخته شد. آن هم در چنان محیط خشن و سرتاپا وحشیگرى که سنگدلان جاهلیت, با پنجه هاى درشت خود, پاره هاى تنشان را زنده به گور مى کردند و از منش هاى انسانى هیچ بهره اى نبرده بودند.
در چنان روزگاران سیاهى که اندیشه هاى مردم نادان به پائین ترین سطح خود تنـزل کرده بود و به جاى تفکر و اندیشه, خیال و وهم حکمفرما بود, به جاى پرستش خالق یکتا, از خاک و شن و یا از خرما بتهاى بى جان و خرد با دست خود مى ساختند و در برابرش تعظیم کرده, خم و راست مى شدند, در آن دوران انحطاط اخلاقى که تاریخ مانندش را سراغ ندارد, چنان باغبانى به عالم وجود پاى نهاد که خس و خاشاک را مبدل به گلهائى لطیف و میوه هائى شیرین کرد و خارهاى دست و پا گیر را با سلاح ایمان و توکل از میان برداشت و به جاى آنها درختانى سرسبز کاشت که ریشه هایش در اعماق زمین دوانیده و شاخه هایش سر به فلک کشیده ((اصلها ثابت و فرعها فى السمإ)) رسول الله چنان درس رحمت و مهرى به آنان آموخت که همان عربهاى بیابانى سنگدل وقتى براى فتح مصر وارد آن دیار شدند, در خیابان خیمه زدند (همان جائى که اکنون فسطاط نام دارد) و پس از چند روز استراحت,هنگامى که خواستند به سوى آبادیهاى مصر حرکت کنند, دیدند در یکى از چادرهاى صحرائى, کبوترى لانه گرفته و در آشیانه اش تخم گذارى کرده, به فرمانده سپاه مسلمین مراجعه کردند, او اجازه نداد خیمه را بر سر لانه کبوترى که به آنجا پناه آورده, ویران کنند.
و بدینسان پیامبر اینچنین خارها را به گل تبدیل کرد از بعثت پیامبر و این راز آفرینش و واسطه وجوب و امکان و انسان کامل چه بگوئیم و چه بنویسیم که هرچه در لابلاى 32 حرف ابجدى مى نگریم, واژه اى را نمى توان یافت که آن را بشناساند و یا به زبان آشنا ترجمه کند جز از زبان کسى که در دامان محمد صلى الله علیه و آله تربیت یافته و در آغوش او درس جاودانه بودن را آموخته و به قول خود رسول الله جز او و خدایش کسى او را نشناخته, على باید بعثت پیامبر را بیان کند, همو که کعبه آمال عارفان و قبله پارسایان است, فاتح اقلیم عشق و مصباح جمال ازلى, که کوکب درى وجودش از درون مقدس ترین نقطه روى زمین, خانه خدا و کعبه ناسکان, بر جهان مادى تابید تا معنویت را در سراسر گیتى بگستراند و جهانیان را به عبادت خداى کعبه و اطاعت رسول خدا دعوت نماید و بیرق هاى گمراهى و جهالت را از فراز خانه بلند خدا به حضیض اسفل السافلین افکند و رایت سبز هدایت را برافرازد که راهبرش و برادرش رسول الله فرمود: ((لاعطین الرایه غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله کرار غیر فرار)) و اینسان على با برق ذوالفقارش قلب بت پرستان تاریخ را تا قیام قیامت به لرزه درآورد و خروش رعدآساى شمشیرآخته اش, هراس و رعب را در دل دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا انداخت تا آنجا که هنوز نام نامى و اسم گرامیش مایه امید و نوید دوستان و پیروانش مى باشد, چنانکه مایه رعب و وحشت اعدإ و دشمنانش است. از مطلب دور نشویم, و فراز سخن را به نخستین استاد سخن و فصاحت بسپاریم که او خود, بعثت رسول الله را توضیح دهد و از سخنان گرم و دلنشینش دوستان و محبانش را شاد سازد که سخن معشوق چه دلربا و شیرین است.
وانگهى على آینه تمام نماى محمد است که تمام اشعه تابناک علم و عمل و اخلاق و منش پیامبر در وجودش کاملا منعکس شده است.(1)
1 ـ ((و اشهد ان محمدا عبده و رسوله, ابتعثه و الناس یضربون فى غمره, و یموجون فى حیره, قد قادتهم ازمه الحین, و استغلقت على افئدتهم اقفال الرین)) و گواهى مى دهم که محمد, بنده و فرستاده او است, او را در حالى برانگیخت که مردم در گرداب جهل فرو رفته بودند و در گمراهى و سردرگمى غوطه ور بودند.
خداوند در حالى رسولش را مبعوث کرد که مردم از شدت جهل و نادانى در گردابى از گرفتاریها و بدبختى ها به سر مى بردند, در حیرت و سردرگمى غرق شده بودند. از سویى جهالت و گمراهى آنان را احاطه کرده و از سویى دیگر جنگ ها و حق کشى ها زندگى را بر آنان تلخ کرده بود.
در تاریخ بسیار دیده شده که همین جاهلان تند خوى بر سر یک مد طعام, سالهاى متمادى به جنگ و خونریزى مى پرداختند و با بهانه اى سست و واهى, دو طایفه بزرگ روبروى یکدیگر صف آرایى مى کردند و آنقدر کشتار و خونریزى زیاد مى شد تا آنکه از جنگ خسته شوند و دست از کارزار بردارند! حضرت امیر(ع) مردم آن دوران را به شترهایى تشبیه کرده است که افسارشان در دست دیگران است و آنان را به کشتارگاه مى کشانند, زیرا هیچ فسادى در جهان مادى زیانبارتر از گمراهى و جهالت نیست و حضرت ادامه مى دهد که بر دلهاى تاریکشان چنان قفلى از زنگار گناه و گمراهى زده شده بود که راه حق را هرگز نمى یافتند تا جایى که فطرت انسانى خویش را نیز از یاد برده بودند, در چنین اوضاع و احوالى لازم بود که خداوند به حسب لطفش, رسولى را بفرستد تا مردم را به فطرت اولیه خود بازگرداند و آنان را از منجلاب گرفتاریها و جهالت ها برهاند و پرده را از جلوى دیدگانشان بردارد و راه مستقیم خدا را به آنان بنمایاند.
2ـ ((ارسله على حین فتره من الرسل و طول هجعه من الامم, و اعتزام من الفتن و انتشار من الامور, و تلظ من الحروب و الدنیا کاسفه النور ظاهره الغرور, على حین اصفرار من ورقها و ایاس من ثمرها, و اغورار من مائها.
قد درست منار الهدى, و ظهرت اعلام الردى, فهى متجهمه لاهلها عابسه فى وجه طالبها, ثمرها الفتنه و طعامها الجیفه و شعارها الخوف و دثارها السیف))
(خطبه 89 نهج البلاغه)
پیامبرش را هنگامى به سوى مردم فرستاد که دیگر پیامبران نبودند و مردم در خوابى دراز مى غنودند.
اسب فتنه در جولان,کارها پریشان, آتش جنگها فروزان ,جهان تیره و تار, فریب دنیا بر همگان چیره, باغ آن افسرده, برگ آن پژمرده, از میوه اش نومید, آبش در دل زمین ناپدید, نشانه هاى رستگارى ناپیدا, علامتهاى گمراهى نمایان, دنیا با مردم خود ناخوش روى و با خواهنده خویش ترشروى, بارش محنت و آزار و خوردنیهاى دنیا مردار, درونش بیم و خوف و بیرونش شمشیر آخته.
دراین فراز حضرت امیر (ع) وضعیت بسیار هولناک و تاریک آن روزگار جاهلى را ترسیم مى کند که مردم عبرت بگیرند و از خود وى که جانشین پیامبر است فاصله نگیرند ولى چه باید کرد؟ با اینکه چند صباحى از رحلت پیامبر نگذشته بود جاهلیت به آن مردم بازگشت و بسیارى على را رها کردند و به سوى دیگران شتافتند.
على (ع) آنها را یادآورى مى کند که شما در چنان وضعیت فلاکت بارى به سر مى بردید ولى پیامبر شما را به آغوش اسلام راهنمایى کرد و از منجلاب هلاکت ها نجات داد ((و کنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منها)) ولى چه شده است که امروز دارید همانند دیروز عمل مى کنید ؟ اکنون فتنه بر شما فرود آمده همچون شترى که مهارش جنبان است و میانش سست و نااستوار.
از این دامى که دنیا برایتان گسترده خود را برهانید و بسوى وحى و وارث و جانشین به حق رسول (ص) بازگردید ! ولى چه شود که دگر بار ابرهاى تیره ضلالت بر سر آنان سایه افکند و پرده هاى گمراهى دیده گانشان را از دیدن حق باز داشت تا آنجا که در روایت آمده است : ((ارتد الناس بعد الرسول الا خمسه او سبعه)).
مردم پس از رسول خدا به قهقرا باز گشتند (به جاهلیت پیوستند) جز پنج نفر یا هفت نفر.
3ـ ((ان الله بعث محمدا (ص) و لیس احد من العرب یقرإ کتابا و لا یدعى نبوه, فساق الناس حتى بواهم محلتهم و بلغهم منجاتهم, فاستقامت قناتهم و اطمإنت صفاتهم.
اما و الله ان کنت لفى ساقتها حتى تولت بحذافیرها ما ضعفت و لا جبنت و ان مسیرى هذا کمثلها, فلانقبن الباطل حتى یخرج الحق من جنبه))(خطبه 33)
خدا محمد را بر انگیخت در حالى که از عرب کسى کتابى نخوانده بود و کسى ادعاى پیامبرى نکرده بود. محمد مردم را به راه راست دعوت کرد و آنان را به آن سوى کشاند و به رستگارى رساند تا آنکه کارشان استوار و جمعیتشان بر قرار گردید.
به خدا قسم من همواره در صف پیکار بودم تا سپاه جاهلیت از پاى در آمد و روى برگرداند.
نه ضعیف بودم و نه هراس داشتم امروز هم همانگونه ام و آنان هم همان. باطل را چنان مى شکافم تا حق از کنار آن آشکار گردد.
راستى چقدر این جاهلان نادان و این وارثان مشرکان درد به دل على کردند که پیوسته از آنان مى نالد و گله مى کند.
چه شد که یک باره به یاد گذشته خویش افتادند و از اسلام على دورى جستند و به جاهلیت خود بازگشتند و دست از کینه نکشیدند و کار را به جائى رساندند که در صحنه عاشورا به فرزند على به صراحت و با کمال جسارت مى گویند: ما به خاطردشمنى با پدرت تو را مى کشیم !
4 ـ ((... ان الله بعث رسولا هادیا بکتاب ناطق و امر قائم, لا یهلک عنه الا هالک. ان المبتدعات المشبهات هن المهلکات الا ما حفظ الله منها. و ان فى سلطان الله عصمه لامرکم فاعطوه طاعتکم غیر ملومه و لا مستکره بها))(خطبه 169)
همانا خداوند پیامبرى راهنما را برانگیخت با کتابى که به حق گویا بود و شریعتى برپا داشت هر که با او است بى گمان رستگار و پیروز است ولى آن کس که از پیامبر روى برگرداند, هلاک است و تبهکار. همانا آنچه در دین نبود و تازه پیدا شده و پدید آمده است و آنچه سنت نیست ولى شکل و شمایل سنت را دارد موجب تباهى است جز آنکه خدا رحم کند و بندگان را از آن برهاند. حکومتى که از جانب خدا برپا شده نگهبان کارهاى شماست. پس اطاعت کنید و فرمانش را گردن نهید بدون کراهت و با طیب خاطر.
5 ـ ((و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالدین المشهور و العلم المإثور و الکتاب المسطور و النور الساطع و الضیإ اللامع و الامر الصادع, ازاحه للشبهات و احتجاجا بالبینات و تحذیرا بالایات و تخویفا بالمثلات و الناس فى فتن انجذم فیهاحبل الدین و تزعزعت سوارى الیقین و اختلف النجر و تشتت الامر و ضاق المخرج و عمى المصدر فالهدى خامل و العمى شامل, عصى الرحمن و نصر الشیطان و خذل الایمان, فانهارت دعائمه و تنکرت معالمه و درست سبله و عفت شرکه.
اطاعوا الشیطان فسلکوا مسالکه و وردوا مناهله, بهم سارت اعلامه و قام لواوه فى فتن داستهم باخفافها و وطاتهم باظلافها و قامت على سنابکها فهم فبها تائهون حائرون جاهلون مفتونون فى خیر دار و شر جیران)) (خطبه 2 نهج البلاغه)
و گواهى مى دهم که محمد صلى الله علیه و آله نبى او و پیامبر اوست. او را فرستاد با دین آشکار و نشانه هاى پدیدار و قرآنى روشن, که نورى است درخشنده و چراغى است فروزنده. دستورهایش روشن است و عیان, تا گرد دودلى از دلها بزداید و با حجت و برهان مردم را ملزم گرداند.
نشانه هایش را ببینند و بیش از این با یکدیگر نستیزند و از گناه بر خویشتن بترسند و پارسا گردند و این در حالى بود که مردم گرفتار بلاها بودند.
رشته دین سست بود و نا استوار و پایه هاى ایمان ناپایدار. حقیقت با خیال به هم آمیخته و تمام کارها آشفته, چراغ هدایت بى فروغ, دیدگان حقیقت بین کور, همگى از خدا روى بر گرفته و به سوى شیطان شتافته بودند.
پایه هاى دین ویران و شریعت بى نام و نشان بود چرا که راههایش پوشیده و ناهموار, شیطان را مى پرستیدند و از او رهنمایى مى جستند و همچون گله اى که به آبشخور رود در پى او مى رفتند, تخم دوستى شیطان را در دل خویش کاشتند و پرچمش را برافراشتند و فتنه همواره آنان را پایمال مى کرد و ناخن هاى تیزش را در بدنشان فرومى برد و آنان در منجلاب فتنه سرگردان و درمانده بودند و به نادانى فریب شیطان مى خوردند...
6ـ ((... الى ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله صلى الله علیه و آله لانجاز عدته و تمام نبوته, ماخوذا على النبیین میثاقه, مشهوره سماته, کریما میلاده و اهل الارض یومئذ ملل متفرقه و اهوإ منتشره و طوائف متشتته, بین مشبه لله بخلقه او ملحد فى اسمه او مشیر الى غیره, فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمکانه من الجهاله)) پس خداى متعال براى اینکه وعده خود را (که توسط پیامبران گذشته به مردم داده بود) محقق سازد در حالى که از پیامبران پیمان گرفته شده بود, محمد بن عبدالله(ص) را مبعوث کرد.
زادروزش فرخنده و نشانه هایش شهرت یافته بود. و مردم در آن زمان از گروههاى مختلف و نژادهاى گوناگون تشکیل یافته بودند, گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبیه مى کردند و گروهى در نام خدا تصرف مى نمودند (نام بتها را به نام خدایان مى خواندند) و برخى از بردن نامش خوددارى مى نمودند, پس خداى متعال به وسیله آن حضرت, مردم را از گمراهى درآورد و از کژى و جهالت رهانید و باسستى و درستى رهنمون ساخت.
امیدواریم همچنانکه پیامبر مردم را در آن دوران جاهلیت زا انسانهایى خداشناس تربیت کرد, اکنون نیز رهنمودهاى او و قرآنش و پیام رسانانش ما را به راه راست هدایت کند و از تیرگى هاى ظلمت آساى جاهلیت کنونى برهاند.
آمین یا رب العالمین
فرارسیدن ماه فرخنده و مبارک رجب و اعیاد شیرین اسلامى و زادروز با سعادت مولاى متقیان و مبعث گرامى پیامبر اسلام را به مقام والاى ولى الله الاعظم إرواحنا فداه, رهبر عزیز انقلاب و تمام شیعیان جهان بویژه پیروان به حقش ملت مسلمان ایران تبریک و تهنیت عرض مى کنیم.
پى نوشت:
1 . حضرت امیر در این باره مى فرماید: ((و شما منزلت مرا نزد رسول خدا مى دانید و از نسبت و خویشاوندیم را با آن حضرت آگاهید. آنگاه که کودکى بودم, مرا در آغوش خود مى گرفت و بر سینه خویش جاى مى داد. مرا در بستر خویش مى خوابانید چنانکه تنم به تن او مى چسبید و بوى خوش و معطرش را به من مى بویانید. و گاهى غذاى خود را مى جوید, سپس آن را به من مى خورانید. از من هرگز دروغى در گفتار نشنید و در کردار خطائى نیافت.))
(از خطبه قاصعه نهج البلاغه)