آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

((فکر و قلم از دیرزمان در پیشگاه با عظمت فاطمه زهرا(س) انجام وظیفه مى کنند مولفان از زمان شهادت آن حضرت تاکنون, در تلاش بوده اند تا اشعه اى از آن نور الهى را در نوشته هاى خود منعکس نمایند.))
تاکنون (1) بیش از صدها کتاب مستقل در باره فاطمه زهرإ(س) نوشته شده که به بیش از بیست زبان زنده دنیا رسیده است .
اما آیا شمشیرهاى قلم و جوشش هاى فکرى توانستند مقام ((آیینه کوثر)) و((بانوى آیینه ها)) را آنطورى که شان این ((مادر اسلام)) و ((مادر پدر)) است بیان کنند؟
واقع امر این است که فاطمه(س), قرآن ناطق است و بانوى قرآن. و با قلم و جوشش هاى فکرى, آنهم اندیشه بشرهاى معمولى و با سلاح قلم افراد بى صلاح یا کم صلاح, نمى توان به جلالت فاطمه(س), دسترسى پیدا کرد.
اگر فاطمه ى زهرا ((لیله القدر بزرگ)) است, و اگر فاطمه زهرا ((مادر معجزه ها)) است, و اگر از وى ((شکوفه ى عصمت)), ((کوثر ربانى)),((کوثر ولایت)), ((مادر امت)), ((فرشته زمینى)), ((خورشید عالمتاب)), ((ماه هفت آسمان)) و ... نام مى بریم چگونه مى توان به کنه شخصیت او واقف گشت ؟!
اگر بگوییم او ((مرکز پرگار عشق))است که ما او را دختر نبوت و همسر ولایت و مادر امامت مى دانیم; حق مطلب بهتر ادا مى گردد.
فاطمه ى زهرا, ((معجزه زنده اى است در قیافه یک زن)) که نگارنده از وى به عنوان ((مادر معجزه ها و معجزه جاوید)) نام مى برد.
فاطمه ى زهرا(س) همسان یک همسر معمولى نمى زیست. از خانه دارى وى گرفته تا خطبه خوانى, همه اش معجزه بود.
خانه کوچک او به بلنداى عرش و سخن ساده او یعنى :
((الجار ثم الدار)) او, همسایه سپس خانه ى خود و خود,
به بلنداى کربلا پیام دارد.
سخن گفتن از شخصیت فاطمه(س) از باب این است که: ((یاس, قاصد مرگ است.))
و گرنه شناختن و شناساندن شخصیت فاطمه(س), همسان گوهر بیرون کشیدن از دل اقیانوس پرتلاطم آنهم در شبهاى تار و تاریک مى باشد.
در عرفان اسلامى, از عشق به عنوان عامل و واسطه رسیدن به جایگاه عظیم و آشیانه ى رفیع ((سیمرغ جان)) یعنى حضرت محبوب یاد مى شود.(2)
الذین آمنوا اشد حبا لله (3)
آنهایى که ایمان دارند, عشقشان به خدا شدیدتر است .
مومنان واقعى, در دریاى بیکران عشق خدا, آنچنان غوطه ورند که على وار مى گویند:
((گرفتم صبر آرم بر عذاب تو, چگونه صبر دارم بر فراق تو؟!))(4)
اساسا عشق حقیقى همیشه متوجه نوعى از کمال است, انسان هرگز عاشق عدم و کمبودها نمى شود, بلکه همواره دنبال هستى و کمال مى گردد و به همین دلیل آن کس که هستى و کمالش از همه برتر است از همه کس به عشق ورزیدن سزاوارتر مى باشد.(5)
حضرت زهرا(س) بانوى آیینه ها است. باید خودمان را در این آیینه مورد محک و آسیب شناسى قرار دهیم . آسیب شناسى جان و کالبد شکافى انسانیت خویش .
آیینه اى که ((دین نما)) است و خلاصه دین را در خود جمع کرد به طور جد باید ملاک و معیار و محک زندگى پیروانش باشد.
از مرز گفتار و نوشتار صرف باید گذر کرد و خود را با مردان و زنانى که میدان دار عمل هستند; مورد مقایسه قرار داد تا آسیبهاى زهرآلود, شناسایى و ترمیم گردد.
ظاهر عشق معنوى, تمامش رنج است و رنجش و در میدان عاشقى نان و حلوا تقسیم نمى کنند. همانند کربلاى حسینى, باید در میدان عمل, سرداد و سرود عشق خواند و همسان فاطمه(س) فدایى و مدافع واقعى ولایت و امامت ماند.
هرچه گویم عشق از آن باشد فزون
مطلق است از کیف و کم و چند و چون
راست گویم, عشق, مصداق حقست
در حقیقت, عشق, حق مطلق است .(6)
هان ! اى پهلوان پهلو شکسته, و اى پارساى پاکدامن, از اینکه نتوانستیم در این ((سرود عشق)) با شما همخوانى داشته باشیم, عذر ما را بپذیر.
اى عذرإ, عذر ما کودکان کودن, که هنوز که هنوز است تو را غریب و تنها گذارده ایم بپذیر و بر بیچارگى ما دعا کن.
((این شکوه بیجا مال من بدبخت است که فکر مى کنم بندگى, نان دانى است و با دو رکعت نماز, به نان دانى آمده ام.
اگر به یک بنده صالح خدا بگویند که چقدر دعا مى کنى و آیا به چیزى رسیده اى؟
مى گوید:
روى آوردن به خدا و خواستن از او وظیفه بندگى است و غیر این نمى توان بود. ))(7)

لیله القدر بزرگ
اى لیله القدر بزرگ, لیله القدر ناطق, مفسر واقعى سوره لیله القدر, لیله القدر زنده, لیله القدر غریب, لیله القدر معصوم, لیله القدر قرنها, و اى لیله القدر زنان و مردان, به ما بگو و بر جان ما بخوان که به کدام سمت در حرکتیم ؟ به سوى صعود یا به سوى نزول, به پرواز یا به پرتگاه ؟!
فرات الکوفى, پیرامون تفسیر سوره قدر, با نقل حدیثى, مقام حضرت زهرا(س) را به بلنداى شب قدر و شناخت شخصیت فاطمه(س) را مساوى با درک عمیق شب قدر مى داند.
عن ابى عبدالله(ع) قال :
((انا انزلناه فى لیله القدر)) اللیله فاطمه والقدر الله. زمان و شب آن فاطمه است و قدر آن ذات اقدس اله.
یعنى توسل در طول توکل, کارآمد است و براى رسیدن به لقإ حق, باید به حق پرستان واقعى مراجعه کرد. در شب قدر هم, حضور حضرت زهرإ ملموس است و عرشیان و فرشیان بلند آوازه , با وى مانوس .
پس فاطمه(س) با شب قدر است و شب قدر با فاطمه.
فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر:
براى رسیدن به شب قدر, باید به شناخت شرافتمندانه اى دسترسى پیدا کرد که حق مطلب بدان ادا شود و آن شناخت شخصیت فاطمه است.
راه رسیدن به شب قدر, همان راه فاطمه(س) و راه فاطمه (س) صراط الله و صراط المستقیم است .
شناخت توحید ناب و شب قدر, همسان پیوند زمان به زمان, پیوند به شناخت فاطمه(س) دارد و این پیوند و پیوستگى تا قیامت بزرگ ادامه خواهد داشت .
و قوله :
((و ماادریک ما لیله القدر ـ لیله القدر خیر من الف شهر)) یعنى خیر من الف مومن و هى ام المومنین:
فاطمه(س), خیر کثیر و خیر وسیع است . از حضرت ایشان, در روایات ((ام المومنین)) نام برده شد.
ام المومنینى که مقامش از مقام هزار مومن بالاتر است ;
عدد هزار, نشانه کثرت است . و گرنه مقام ومنزلت این مادر, به تنهایى برابرى مى کند با کل هستى.
والروح القدس هى فاطمه:(8)
روح مخلوق عظیمى است مافوق فرشتگان و آنها اهل بیت و فاطمه(س) هستند.
با توجه به این حدیث و تفسیر, سوره قدر را هم مى توان, ((سوره فاطمه(س))) نامید کما اینکه سوره کوثر, ((سوره مادر)) و سوره فاطمه(س) است .
همه این نکات عرضه شده, معرفت و معرفى در قالب الفاظ است, وگرنه معرفى مقام اهل بیت (علیهم السلام) در قالب الفاظ نمى گنجد و همان آب کشیدن با غربال است که فقط ((نمى)) بیش باقى نمى ماند.
معرفى و معرفت مقام فاطمه(س), در قالب الفاظ, رسیدن به ((نم)) بیش نخواهد بود.
پس فاطمه زهرا(س) کوثر کبریایى, کوثر آسمانى, کوثر جاودانى و کوثر دو جهانى است و از وى باید شجره طیبه, سرزمین سبزفام, معصومه معصوم, اول معصوم و آخر معصوم و تنها معصوم , د رمیان تمام زنان جهان نام برد.
برد و گستره مقام حضرت زهرإ جاودانه است و با افکار معمولى و الفاظ, نمى توان بدان دست یازید.

همسویى با همسایه
((الجار ثم الدار)) (9)
در فرهنگ اسلام, به همه چیز با دیده دقیق نگریسته شده. و حق همسایه نیز از این قاعده کلى, مستثنى نیست. پیامبران و امامان (علیهم السلام), یکصدا در مورد ((حق همسایه)) سفارش نموده اند و بر همزیستى مسالمت آمیز تاکید ورزیده اند.
دژ سینه :
امام سجاد(ع) در رساله حقوق خودشان, حق مطلب را در مورد ((حق همسایه)) ادإ نموده. مى فرمایند:
و اما حق الجار:
1ـ حق همسایه این است که در غیاب او آبرو و امکانات او را حفظ کنى.
2ـ در حضورش او را اکرام نمایى و همیشه یاریش دهى و درصدد عیبجویى از لغزشهاى او نباشى.
3ـ اگر اتفاقا عیبى از او مشاهده کردى آن عیب را در سینه ات به گونه اى حفظ کنى که سرنیزه ها هم نتوانند بر دژ سینه ات غلبه یابند و بر آن راز دست پیدا کنند...
4ـ در سختیهااو را تنها مگذار.
5 ـ در نعمت بر او حسد مورز.
6ـ از خطاى او چشم پوشى کن.
7ـ به بدگویان او مجال صحبت مده.
8ـ اگر دغلکارى از سرریا و تزویر با او طرح دوستى و آشنایى ریخت, از روى نصیحت و دلسوزى ماهیت آن شخص را براى او آشکار کن.
9ـ با همسایه ات خوش رفتار باش.(10)
ـ آیا جوامع بشرى به این درجه از رشد اخلاقى انسانى رسیده اند که عیب همسایه ها را در سینه شان به گونه اى حفظ کنند که سر نیزه ها هم نتوانند بر دژ سینه شان غلبه یابند و بر آن راز دست یازند؟!
این نکته اى است که امام سجاد(ع), آن را متذکر شد و ملاک و معیار خوبى است براى اینکه بشریت, بویژه شیعیان, خودشان را در معرض محک اخلاقى انسانى ببینند و در این ترازو, خودشان را مورد سنجش قرار دهند.
هرگاه احساس کردیم سینه ما, همسان دژ محکمى درآمد و سر نیزه هاى حرف هاى بى ربط این و آن بر آن نفوذ نکرد و یا همسان دژ, از آبرو و انسانیت انسانها دفاع کرد, آن وقت مى توان خود را انسانى یافت که در مسیر درست و یا در مسیر حق در حرکت است .
این حرفها, همان کوچک, زیباهایى است که در دین اسلام وجود دارد و نباید از کنار آن به سادگى گذر کرد.

همسایه یا خانه ؟!
على بزرگ در نهج البلاغه , به نکته بسیار زیبایى اشاره مى کند و مى فرمایند:
سل عن الرفیق قبل الطریق, و عن الجار قبل الدار.
پیش از راه, در باره ى همراه پرس وجو کن,
و پیش از خانه در باره ى همسایه.(11)
1ـ همراه :
2ـ همسایه :
اگر به پاى این گفتار حضرت امیر(ع), سجده کنیم, و آنرا بر جرم خورشید تابلو کنیم تا بر عالمیان بتابد و اگر این سخن زیبا را, بر تمام سنگهاى موجود در جهان, حکاکى کرده باشیم و یا آنرا بر بال ملائک تابلو کنیم و توسط آنها بر فرد فرد بشریت دعوت نامه بفرستیم تا این سخن حضرت امیر(ع) را به گوششان رسانده باشیم و یا همسان آیات الهى, همه محققین به تحقیق و تفسیر, پیرامون آن بپردازند و یا اگر ... درصدى از حق مطلب را ادإ نکردیم.
آنچه به کلام امامان (علیهم السلام) و انبیإ (علیهم السلام) برترى و قداست مى بخشد, این است که آنها قبل از همه, عامل به گفتار خویش بودند. از این جهت, پیروان واقعى انبیإ و امامان (علیهم السلام), قبل از بیان سخنان آنها براى دیگران, خود باید به آن عامل باشند. اگر غیر از این باشد, در واقع هیچ پیروى تحقق نیافته و طبق فرموده آیت الله جوادى آملى :
واعظ و (آمر) غیر متعظ همانند راننده اى را مى ماند که تمام مسافران را به مقصد مى رساند و خود در بیابان غریبانه جان مى دهد.
علامه طباطیایى مى فرمایند:
... دعوت به حق به وسیله مجادله با مسلمیات کاذبه خصم هر چند اظهار حق است, و لکن چنین مجادله اى احیإ باطل نیز هست و یا مى توانى بالاتر از این بگویى, و آن این است که چنین مجادله اى کشتن حق است با کشتن حقى دیگر, مگر اینکه منظور چنین مجادله اى صرف مناقصه باشد نه احیإ حق.(12)
آرى ! اخلاق اسلامى و عمل به آن بسیار مهم است و در صورت بى توجهى به آن, آثار کاملا معکوس در زندگى فردى و اجتماعى ببار خواهد آورد.
از این روى سخن حضرت امیر(ع) که فرمودند:
((پیش از راه, در باره ى همراه پرس و جو کن, و پیش از خانه در باره همسایه.))
بوى قرآن مى دهد و در میدان فرهنگى, اخلاقى و اجتماعى, به بلنداى کربلاى خونین, پیام دارد و عمل به آن به بلنداى رنجهاى کربلا, بلإ آفرین است .
هرگاه حقوق همراه و همسایه, حقوق همنشین و همشهرى, همکار و همگان, براى ما مهم جلوه گرى کرد و در ((خلوت وجلوت)) با آنها یکسان برخورد نمودیم و بالاتر از همه, همراه و همسایه را بر خود مقدم داشتیم, بدانیم که انسان خوبى هستیم و به قله اخلاق و ایثار ناب نایل گشته ایم.
راستى چند درصد بشریت و یا چند درصد مسلمانان و شیعیان, در زندگى اجتماعى, به این سخن فاطمه زهرإ(س) که فرمودند:
((الجار ثم الدار)) ((اول همسایه بعد خانه)) عمل مى کنند؟!
سخن حضرت على(ع) چه ؟!
فرمایش امام سجاد(ع) چه ؟!
آیا سینه هاى بشریت به منزله دژ محکم درآمد تا اژدها هاى دو پا نتوانند در آن نفوذ کنند و اسرار همنشین و همسایه ها را به سرقت ببرند؟!
واقع امر این است که جوامع بشرى کلا و شیعیان, به این درجه از انسانیت نرسیده و اگر بگوئیم تفاوت از زمین تا آسمان است, به بى راهه نرفته ایم و حرف گزاف نگفته ایم. البته ((قلیل من عبادى الشکور))(13) ((و لکن اکثرهم لایعلمون)) (14)
بلى به تعبیر قرآن شریف, اکثر مردم چگونه زیستن را نمى دانند و آدمهاى فهمیده, اندک هستند.
همه این نکاتى که عرضه داشتیم ـ و هزاران نکات دیگر که در صدد بیان آن نیستیم ; که اگر بیان گردد, سر از چندین جلد کتاب درخواهد آورد ـ به خاطر این بود که بگوئیم ; این جمله زیباى فاطمه(س)که فرمود:
((الجار ثم الدار))
همسان حادثه کربلا, مشکل گشاى خلل هاى اخلاقى اجتماعى است وبه بلنداى کربلاى خونین, پیام آفرین است.
این همان سخنى است که فاطمه(س) آن را در دل نماز شب, زمزمه مى کرد; این سخن زیبا, در جواب سوال امام حسن(ع) بیان شد. امام حسن(ع) مادر را دید که همواره براى همسایگان, برادران اسلامى, و مردم دعا مى کند, گفت : مادرجان چرا براى خودت دعا نمى کنى؟
مادر خودت چه ؟! براى خودت دعا نمى کنى؟!
حضرت زهرا(س) فرمود: پسرم! اول همسایه و سپس خانه خود و خود.
اى کاش از زبان ((مرکز پرگار عشق)) تفسیر این جمله را مى شنیدیم و بدان عمل مى کردیم ولى صد افسوس که جوامع بشرى این جمله را بر ((جان)) خویش تابلو نکرده و در عمل یک گام به آن سمت سیر نکرده است !!!
اگر به همین جمله شیرین ((بى بى دو عالم)) عمل مى شد, معجزه ها بپا مى شد و زندگى اجتماعى و فردى از عسل شیرین تر مى گشت .

شما را به جان همسایه :
حال که سخن از حقوق همسایه ها به میان آمد, جا دارد این سخن بزرگ على بزرگ را مرورکنیم و آنرا بر جان خود حک نمائیم.
والله, الله فى جیرانکم, فانهم وصیه نبیکم, مازال یوصى بهم حتى ظننا انه سیورثهم :
((خداى را, خداى را, در باره همسایگانتان, که مورد وصیت پیامبر شمایند, همواره در باره ى آنان سفارش مى کرد, چنان که پنداشتیم که دیرى نپاید که در ردیف میراث برانشان نشاند.))(15)
شما را به جان همسایه ها, شما را به جان همنشینان ...
چقدر گفتار دو همسر, همسنگ و همسو است . به همان مقدار که فاطمه(س) بر حقوق همنشین و همسایه ها توجه نموده به همان میزان على بزرگ هم به حقوق همنشین و همسایه ها سفارش نموده است . منتهى حضرت زهرا در دل نماز شب و حضرت على(ع) در بستر شهادت.
این سخن بزرگ, داراى لایه هایى متعدد است که به آسانى نمى توان به لایه ى زیرین آن دسترسى پیدا کرد.
اگر این سخن حضرت ((کالبد شکافى)) شود, از دل آن اخلاق ناب, ایثارجاودانه, دردمندى زیبا, مسئولیت پذیرى ممتاز, حضور روح بخش, جامعه شناسى جانانه,
عدالت اجتماعى مورد نظر على(ع),
خودشناسى و عرفان عاقلانه, توحید ویکتایى, دغدغه امامان و انبیإ, آموزش چگونه زیستن, چگونه ماندن و چگونه مردن,
وحدت و امت واحده و همزیستى مسالمت آمیز
عمل به این آیه قرآن شریف که :
انماالمومنون اخوه: یعنى مومنان برادر یکدیگرند.(16)
عدم تبعیض در اسلام, جهانى و جاودانه بودن دین اسلام. قانونمندى و توجه به حقوق همنشین و همسایه ها,
بدر آمدن از چارچوب تئورى و رفتن در میدان عمل,
توجه به عاطفه و فطرت, روان شناسى و توجه به روابط اجتماعى انسانى,
سبقت در کار خیر, ساده زیستن و قناعت مقدس, و صله رحم...
این نکات لایه هایى از این سخن بود که به ذهن نگارنده آمد. ولى تفسیر و تحلیل عمیق تر را مى توان از لابلاى گفتار و نوشتار بزرگان جویا بود.
مهمتر از آنچه به عرض رسید, عمل به این نکات بلند است که باید همانند میدان کربلا آمادگى پیدا کرد و سختیهاى آنرا به جان خرید.
امید است جامعه بشرى به آن درجه از رشد اخلاقى, انسانى, فرهنگى و اجتماعى نایل گردد تا بتواند با میل قلبى, به حقوق همنوعان احترام بگذارد و همزیستى مسالمت آمیز را در عمل, بصورت فرهنگ عمومى درآورند.
اگر مردم به این درجه از رشد و همدلى و همزیستى نایل گردند; به ((جان همسایه)) و ((به جان همنشین)) سوگند یاد مى کنند کما اینکه به جان عزیزترین فرد و عزیزترین چیز سوگند یاد مى کنند.
این طرز برخورد, نشانه اوج عزت و احترام بین طرفین است.
و اگر روزى فرا رسد که جامعه بشرى بویژه جامعه شیعى به جان همدیگر, به جان همسایه و همنشین, سوگند یاد کنند, نشانه آن است که بشریت به رشد اخلاقى, انسانى, فرهنگى, اجتماعى و رشد رحمانى و ربانى رسیده است.

مادر معجزه ها
زندگى حضرت زهرإ(س), همسان زندگى یک همسر معمولى نبود. از خانه دارى وى گرفته تا خطبه خوانى.
او معجزه اى بود که در قالب و قیافه یک زن ظهور کرد. معجزه اى زنده و زیبا.
فاطمه زهرإ(س) فرزند معجزه ها بود همسر معجزه ها بود,
و مادر معجزه ها. یعنى دختر نبوت بود همسر ولایت بود و مادر امامت .
حضرت زهرإ مرکز پرگار عشق بود و ((مرکز معجزه ها))
او الگویى است در قیافه یک معجزه و به نام یک مادر .
مادرى که براى امت خود ((ام ابیها)) است .
((فاطمه زهرایى که پیغمبر مى فرمایند:
((ام ابیها)) یعنى فاطمه مادر این امت است,
مادر این امت است,
مادر این امت است .)) (17) و این خود معجزه است که یک مادر, مادر یک امت باشد و هر خارى به پاى یکى از افراد این امت برود, قلب او در تپش باشد.
((تنها ارزش وجودى ایشان به همین محدود نمى شود که مادر فرزندانى معصوم و ریشه ساداتى باشند که در گوشه و کنار, خدمتگزار این امت باشند. خیلى از این وسیع تر است ; در این حد که هر خارى که به پاى یکى از افراد این امت برود, مطمئن باشید قلب فاطمه زهرإ(س) در تپش است . به خاطر این خار, قلب آن حضرت مى تپد,
مانند قلب یک مادر .
اما تپش قلب مادر کجا و تپش قلب مادرى چون حضرت فاطمه زهرا(س) کجا؟!
فاطمه زهرا عصمت کبرى است .)) (18)
این خود معجزه بزرگ است .
رهى که حضرت فاطمه(س) و اهل بیت (علیهم السلام) یک شبه پیمودند; جوامع بشرى با هزار سال و هزار قرن, بوى آنرا نمى توانند استشمام کنند.

معجزه در معجزه :
اختصاص یافتن سوره و آیاتى از قرآن, به نام یک بانوى نمونه, خود معجزه اى است بى نظیر. یعنى خداوند در معجزه جاویدش قرآن مجید, مستقیما از فاطمه(س) نام برد وبراى او دعوتنامه فرستاد و از او به عنوان کوثر کبرى و کوثر نسلها یاد کرد.
((این نعمت عظیم و خیر فراوان, شکرانه عظیم لازم دارد, هر چند شکر مخلوق هرگز حق خالق را ادا نمى کند, بلکه توفیق شکرگزارى خود نعمت دیگرى است از ناحیه او لذا مى فرماید:
اکنون که چنین است, فقط براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن.)) (19)
از این رو است که رهبر معظم انقلاب حضرت آیه الله العظمى خامنه اى از فاطمه زهرا(س) به عنوان ((قله بشریت)) یاد مى کنند.
مى فرمایند:
((فاطمه زهرا(س) در قله بشریت قرار دارد و کسى از او بالاتر نیست و مى بینیم که آن بزرگوار به عنوان یک بانوى مسلمان, این فرصت را یافت که خودش را به این اوج برساند. پس, فرقى بین مرد و زن نیست و به خصوص شاید از همین جهت هم است که خداى متعال در قرآن کریم, آن وقتى که راجع به نمونه ى انسانهاى خوب و نمونه انسانهاى بد مثال مى زند, مثال را در هر دو مورد از زن انتخاب مى کند. یک مورد زن فرعون و در مورد دیگر, همسر نوح و لوط را مثال مى زند.))(20)
برلب کوثرم اى دوست ولى تشنه لبم
در کنار منى از هجر تو در تاب و تبم
روز من باتو به شب آمد وشب با تو به روز
در فراق رخ ماهت, گذرد روز و شبم(21)
خانه فاطمه زهرا(س), خانه معجزه ها است . خانه کوچک اما به بلنداى عرش!
خانه فاطمه(س) سجدگاه و فرودگاه الهى است. ساده است اما زیبا و باصفا.
((پیامبر اسلام(ص) روزى از دخترش پرسید:
فاطمه(س) چه در خواست و حاجتى دارى ؟
هم اکنون فرشته وحى در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است! تا هرچه بخواهى تحقق پذیرد.
فاطمه(س) پاسخ داد:
لذتى که از خدمت حضرت حق مى برم, مرا از هر خواهشى باز داشته است.
حاجتى جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والاى خداوند باشم !))(22)
خانه فاطمه(س) خانه خداست, خانه مردان خدا.
خانه الگوها و خانه خدایى زیستن و خدایى ماندن و خدایى مردن .
خانه فاطمه(س), همان خانه ((کسایى)) پدر است که پنج تن آل عبا را در آن جا داد.
آرى خانه مادى فاطمه(س), ((کسإ آسا)) بود و ساده اما شهرت یافته بر بلندیهاى عرش .
((شیخ صدوق مى فرمایند:
رسول گرامى اسلام(ص) هر گاه به مسافرت مى رفت, با فاطمه(س)خداحافظى مى کرد و وقتى از سفر برمى گشت, ابتدا به دیدن فاطمه(س)مى شتافت .
در یکى از مسافرتهاى پیامبر(ص) حضرت زهرا دو دستبند نقره ویک جفت گوشواره براى خویش و یک پرده براى درب منزل خرید پیامبر(ص) از مسافرت بازگشت و به دیدار دخترش شتافت.
پس از مشاهده پرده خانه و زیور آلات ساده فاطمه(س) توقف کوتاهى کرد وبه مسجد رفت.
حضرت زهرا(س)با خود اندیشید که پدر ناراحت است و فورى دستبند وگوشواره و پرده را درآورد و خدمت رسول خدا(ص) فرستاد و پیام داد:
دخترت براى تو سلام مى فرستد و مى گوید که این (زیورآلات اندک) را نیز در راه خدا انفاق کن.
پیامبر گرامى اسلام پس از مشاهده بخشش و ایثار فاطمه (س) سه بار فرمود:
فداها ابوها.
پدرش فداى او باد.))(23)
وقتى پیامبر مى فرمایند: فداها ابوها,
امتش چه بگویند و چه کار مى کردند که شایسته شان او و خداپسندانه باشد؟
آیت ا... صالحى مازندرانى در درس خارج اصول مى فرمود: بنده نام استاد خود را بدون وضو مس نمى کنم.
و استاد حسن زاده آملى در کتاب نامه هاى برنامه ى خود مى فرمایند:
استادم الهى قمشه اى نشسته بود و بنده در اثر شدت عشق و علاقه به استاد خم شدم و کف پاى استاد را بوسیدم ...
و نمونه هاى دیگر که در حوزه هاى علمیه بین استاد و شاگرد فراوان است .
با توجه به نکات مذکور, جوامع بشرى در مقابل نام, یاد و راه امامان و انبیإ (علیهم السلام) چه وظیفه اى پیدا مى کنند و تا به حال چه کار کرده اند؟!
این نکته را باید متذکر شد که :
انبیإ و امامان معصوم (علیهم السلام), در مرحله تکوین همسان قرآن شریف که کتاب جهانى است, دعوت جهانى دارند وپیامبران و امامان جهانى هستند, نه براى گروه و قشر خاص . منتها در مرحله تشریع و عمل اختصاص مى یابد براى مومنین و مقام مادر امت و مادر معجزه ها هم از این قاعده مستثنإ نیست .
فاطى از فاطمه خواهد سخنى
بین چه مى خواهد ـ از مثل منى
آنکه جبریل پیام آور اوست
عارف منزلتش داور اوست(24)
با همه نکاتى که عرض شد در پایان باید به این پرسش پاسخ گفت که :
ـ الگوى زنان امروز کیست ؟
((پاسخ این سوال بسیار روشن است و آن این است که :
وضعشان را ببین و حالشان را بپرس .
ببین آنچه را که مى گویند, انجام مى دهند, عمل مى کنند به گفته و عمل چه کسانى شبیه است؟
آیا زینبى عمل مى کنند یا چون دیگران ؟
آیا روششان چون فاطمه است یا فرد دیگر؟
بى شک گروهى هستند که به دنبال الگوهاى غربى مى باشند. فکرشان, روش زندگى شان, تجمل پرستى ایشان, نشات گرفته از زنان به ظاهر متمدن و روشن فکر ولى در واقع بنجل هاى غربى است .
آن دوشیزه یا بانوى ((نیمه عریان)), آن وابسته و دلبسته به لوکس و تجمل, آن بى غم لذت پرست نمى تواند الگویى جز الگویى غربى, افراد بى بند وبار, حتى ((رقاصه ها و آواز خوان ها داشته باشند. آنکس که دائما در فکر رنگ عوض کردن زیور و تجملات, زندگى طاووسى, عیش و خوش گذرانى است بى شک الگوى زندگیش ((هنر پیشه هاى)) سینما, زنان اشراف و مفتخور, حجله نشینان عروسان چمن است و جز آن الگویى ندارد اگر چه در لباس و چهره به ظاهر اسلامى باشد.
اما الگوى ما که باشد؟
بى شک براى آنکس که مسلمان است وایدئولوژى اسلامى را پذیرفته است نمى تواند جز فاطمه و زینب کبرى کسى را به رهبرى فکرى خود برگزیند. او باید از فضه و اسمإ تبعیت کند, از سمیه و ام سلمه پیروى نماید. شکى نیست که برخى با ظاهرسازیهایى سعى دارند خود را به همین گونه که گفتیم معرفى کنند اما واقعیت این است که ظاهر سازیها حقیقت را عوض نمى کنند. رنگ عوض کردن ها حسابى دارد و پذیرش جدى مسایل حسابى دیگر. زن اسلامى سعى دارد با پذیرش الگوى حیات فاطمه, فکرش را فاطمى کند, اخلاقش را زینبى کند, دیدش را فضه اى نماید و بالاخره بیانش را خداپسندانه کند. این امرى است که در سایه خواستن و ((تمرین ایمان)) بدست مىآید.))(25)
((اى ریحانه پیامبر(ص) اینک که تاخیر زمان, لیاقت خدمت در کنار در نیم سوخته ى خانه ات را از من گرفته, و مظلومیت تو دستم را از قبر بى شمع و چراغت کوتاه نموده. ..))(26)
الهام بنما که وظیفه و دین ما نسبت به دین ما چیست و به همان سمت و سو ما را ایصال الى المطلوب بنما!
اى بانوى اسلام, تو همسان اسلام غریب بودى و غریب ماندى و غریب خواهى ماند و پیروان ناقابل تو هم در غریب گذاردن تو سهیم !
به هر حال مقام فاطمه(س) را باید آسمانیان معرفى کنند, زیرا زمینیان زمین گیر و زمین پرستان زهرآگین را یاراى درک شخصیت این بانوى نمونه نیست و پیامبر است که مى فرمایند: فاطمه پاره تن من است .
آرى امروز همه ما باید همسان فاطمه(س) فدایى ولایت باشیم و ولایى بزییم و ولایى بمانیم و سپس ولایى بمیریم .
و همچنین باید فاطمى زیست و فاطمى ماند و فاطمى مرد.

روضه على(ع) در سوگ فاطمه(س)
رفتى و, در ماتمت افغان و زارى مى کنم
خفتى و, من تا سحر, شب زنده دارى مى کنم
بضعه طاها تویى, اى یادگار مصطفى
من به دست خود کفن, این یادگارى مى کنم(27)
على بزرگ هم براى فاطمه زهرا(س), روضه خواند. روضه بزرگ و زیبا در سند بزرگ و زیباترین سند, یعنى نهج البلاغه این برادر قرآن و قرآن زمینى!
اگر فاطمه(س) براى پدر بزرگوارشان ((روضه)) مى خواند, على(ع) هم براى مدافع ولایت روضه مى خواند. تازه ((گریه هاى فاطمه(س) به خاطر فراق پدر نیست, به خاطر خطرى است که این امت را تهدید مى کند. فاطمه(س) خیلى براى مکتب حیاتبخش پیامبر(ص) قلبشان مى تپید. آن قدر براى این امر تاسف و تاثر مى خوردند که وقتى دیدند منطقشان به جایى نمى رسد, با گریه با صداى بلند به میدان آمدند.))(28)
على(ع) هنگام دفن فاطمه(س) در کنار مزار پیامبر و رسول اسلام(ص) چنین روضه خوانى مى کند:
السلام علیک یا رسول الله و عن ابنتک النازله فى جوارک, والسریعه اللحاق بک !
اى رسول خدا, سلام من و دخترت ـ که اینک در جوار تو فرودآمده, شتابان به تو پیوسته است ـ بر تو باد.
فاطمه زهرا(س), خیلى زود کوچ کرد, هنوز در اول جوانى بود که جان به جان آفرین تسلیم کرد.
گل بر تو و جوانى تو گریه مى کند
بلبل به همزبانى تو گریه مى کند
تو پیر در بهار جوانى شدى که چرخ
بر پیرى و جوانى تو گریه مى کند
((اى رسول خدا, از فراق برگزیده ى تو شکیبایى من کاستى گرفته, در غم فقدانش تاب و توانم نمانده است! اما آنچه از اندوه این فاجعه مى کاهد, فراق عظیم حضرتت و مصیبت سنگین و کمرشکن تو است که بس توانفرساتر باشد!
آرى,
این من بودم که سر نازنینت را بر لحد گور نهادم و میان گردن و سینه ام جانت راـ که از کالبد بیرون مى شد ـ احساس کردم,
... زود باشد که دخترت تو را در جریان اخبار همداستانى امتت در جهت هضم وى قرار دهد, با این همه تو نیز با اصرار از او بپرس و چگونگى رفتارشان را با ما از او بجوى که آن همه به زمانى بود که چندانى از رحلتت نگذشته بود و یادت از خاطره ها نرفته بود.
اینک من با شما دو عزیزان ((وداع)) مى کنم بىآنکه از بودن با شما احساس خستگى و تنگى کنم, که اگر به خانه بازگردم نه از خستگى است, و اگر بمانم نه از بدبینى به آن وعده ها است که خداى صابران را بدان نوید داده است.))(29)
اولین روضه حضرت زهرا توسط, امیر بزرگ, حضرت امیر خوانده شد که در نوشتار و متن فوق به پاره اى از آن اشاره رفته است.
به حق روضه حضرت زهرا(س), همان روضه رضوانى بود که براى رسیدن به ((رضوان من الله اکبر)), توسط امیر بیان, بیان شد.
حضرت امیر(ع) در جاى دیگر مى فرمایند:
و منا خیر نسإالعالمین.(30)
(فاطمه زهرا) بهترین زنان جهان, افتخار مااست.
فرشتگان عالم به وجود فاطمه(س) افتخار مى کنند...

السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده السلام علیک ....
درود بر تو اى صدیقه شهیده
اى ستمدیده و اى غصب شده حق او
اى فشار و سختى دیده,
اى دنده شکسته و اى همسر ستم دیده ...(31)
درود بر تو و همسرت,
درود بر مرقد اطهرت,
درود بر صورت سیلى خورده ات,
درود بر پهلوى شکسته ات,
درود بر اشکهایت,
و درود...
پى نوشت ها:
1. اسماعیل,انصارى رنجانى, فاطمه در آیینه کتاب, (قم : نشر الهادى, دوم,1375) ص 7.
2. کیهان اندیشه, شماره 42.
3. سوره((2)) بقره, 165.
4. دعاى کمیل .
5. تفسیر نمونه, ج 1, ص 565.
6. میرزا حسن, اصفهانى, مثنوى زبده الاسرار.
7. سیدعلى اکبر, ابوترابى, از تربت کربلا, ص 211.
8. تفسیر فرات کوفى, ص218.
9. بحارالانوار, ج 43,ص 82, مجله مشهور حضرت زهرا(س).
10. رساله حقوق امام سجاد(ع), ترجمه سیدمحمد شاهرودى.
11. نهج البلاغه, نامه 31.
12. المیزان, ج 12, ص 572.
13. سوره ((34)) سبإ, آیه13.
14. سوره((7)) اعراف, آیه131.
15. نهج البلاغه, نامه 47.
16. سوره((49)) حجرات, 10.
17. سیدعلى اکبر, ترابى, همان .
18. همان .
19. تفسیر نمونه, ج 27, ص 372.
20. آیت الله خامنه اى, زن از دیدگاه مقام معظم رهبرى, نشر نوادر,1378, صص 6ـ 7.
21. دیوان امام خمینى ره, ص 306.
22. محمد دشتى, نهج الحیاه فرهنگ سخنان فاطمه(س), (قم : انتشارات, موسسه تحقیقاتى امیرالمومنین(ع), 14, 1375) ص98.
23. همان.
24. دیوان حضرت امام خمینى ره, ص 312.
25. على, قائمى, فاطمه برترین بانوى اسلام (قم : انتشارات, هجرت, 1358).
26. اسماعیل انصارى زنجانى, همان .
27. دیوان حبیب چاپچیان (حسان), اى اشکها بریزید.
28. سیدعلى اکبر, ابوترابى, همان
29. نهج البلاغه, خ 193.
30. نهج البلاغه, نامه 28.
31. مفاتیح الجنان, زیارت حضرت زهرا(س).

تبلیغات