طراوت عبادت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
صدیقه مصطفوى (دختر امام) اظهار داشته است: یادم مىآید از دوران کودکى کم خواب بودم. چندین بار نیمه هاى شب بیدار مى شدم و مکرر نماز شب آقا را مى دیدم. از خود مى پرسیدم: چرا آقا در هنگام شب این قدر مى گرید خیلى از شب ها مهتاب بود و در پرتو روشنایى آن اشک چشم آقا را مشاهده مى کردم و این وضع براى من که طفلى بیش نبودم شگفت بود. در دورانى هم که به نجف مى رفتم و بچه هاى کوچک داشتم و شب ها بیدار مى شدم آقا در اتاقشان که رو به روى محل اقامت ما بود در ایوان کوچکى نماز شب مى خواندند و من احساس مى کردم براى این که صدایشان را نشنویم گریه شبشان را با بلند گویى که مناجات پخش مى کرد تطبیق مى دادند من چون بیدار بودم صداى گریه آقا را مى شنیدم. (1)
حجه الاسلام والمسلمین حسن ثقفى گفته است: هنگامى که امام براى اقامه نماز شب برمى خیزند مقیدند بى سرو صدا باشد, یادم است در پاریس دو اتاق کوچک بود و من که آن جا مى خوابیدم مى دیدم امام خیلى آهسته و واقعا مثل یک سایه برمى خاستند و بدون سر وصدا وضو مى گرفتند و نماز شب را بر پا مى داشتند.
برخى خویشاوندان که از پانزده سالگى با امام بوده اند گفته اند از دوران نوجوانى که با امام در خمین بودیم آقا یک چراغ موشى کوچک مى گرفتند و مى رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب مى خواندند, همسر امام مى گویند تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم چون چراغ را مطلقا روشن نمى کردند, حتى چراغ دست شویى را روشن نمى گذاشتند تا کسى بیدار نشود, هنگام وضوى نماز شب یک ابر زیر شیر آب مى نهادند که صداى چکه و ریزش آب موجب بیدارشدن کسى نگردد.(2)
آیه الله سید مصطفى خوانسارى صحنه اى از عبادت امام را این گونه نقل کرده است:
یک سال در قم برف زیادى آمده و سیل, نصف این شهر را خراب کرده بود, در همان وضع با آن شدت سرما و یخ بندان امام نیمه هاى شب از مدرسه دارالشفا به مدرسه فیضیه مىآمد و به هر زحمتى بود یخ حوض مدرسه را مى شکست و وضو مى گرفت و زیر مدرس مى رفت و در تاریکى مشغول تهجدش مى شد حال چه حالى داشت, نمى توانم بازگو کنم, با یک سرور و شادى معنوى نماز شب را به جاى مىآورد و هنگام اذان مىآمد مسجد بالاسر و پشت سر آیه الله حاج میرزا جواد ملکى به نماز مى ایستاد و بعد برمى گشت و مشغول مباحثاتش مى شد.(3)
بانو فاطمه طباطبایى گفته است: در سال 1349 شمسى با حاج احمدآقا ازدواج کردم و در سال 1352 شمسى با همسر و فرزند نه ماهه ام به عراق رفتم. نیمه شب بود که به منزل امام (پدر همسرایشان) رسیدیم, خودشان آمدند, در را باز کردند, چند دقیقه اى به احوال پرسى گذشت و بعد نماز شب را شروع کردند, این براى من خیلى شگفت آور بود, زیرا نماز شب واجب نبود و مى توانستند قدرى دیرتر بخوانند اما با وجود این که علاقه زیادى به پسرشان, حاج احمد آقا, داشتند و چند سالى بود که از ایشان دور بودند مشغول نماز شدند بعدها پى بردم این رفتار به دلیل علاقه وافرشان به نماز بوده است.(4)
حضرت امام در نخستین شب اقامتشان در پاریس در آپارتمان کوچکى اقامت کردند, هنگام خواب به اتاق خود رفتند, ساعت دو بعد از نیمه شب که به وقت نجف چهار و به وقت تهران چهار و نیم بعد از نیمه شب بود از اتاق خود بیرون آمدند, وضو گرفتند و برگشتند, هنوز چهار ساعت به اذان صبح مانده بود, یکى از اطرافیان مى گوید: تعجب کردیم که چرا ایشان زود از خواب برخاسته اند, صبح معما حل شد, زیرا امام فرمودند: این جا چه طور است؟ دیشب هر چه نشستم که صبح شود نماز بخوانم هوا روشن نشد, مشخص گردید که ایشان به عادت هر شب مطابق با افق نجف اشرف دو ساعت به اذان صبح مانده براى نماز شب بلند شده اند, خدمتشان عرض کردیم, افق این جا با عراق دو ساعت اختلاف دارد فرمودند: بیایید ساعت مرا درست کنید.(5)
حتى در شب پرواز سرنوشت ساز دوازدهم بهمن سال 1357 شمسى این برنامه عبادى امام ترک نشد. یکى از اصحابشان که در هواپیما بوده نقل مى کند: به احترام آقا طبقه بالاى هواپیما را اختصاص به امام دادند تا در آن جا استراحت کند و کسى مزاحمشان نباشد, من جسارت کردم و گفتم بروم ببینم امام در چه حالى است, وقتى به طبقه بالا رفتم دیدم امام مشغول نمازند ودر حال ریختن اشک هستند.(6)
یک روز در قم حضرت امام بیمار شدند به دستور پزشکان مى بایست به تهران انتقال یابند, هوا بسیار سرد بود و برف مى بارید. یخ بندان عجیبى در جاده ها وجود داشت. حضرت امام با این که چندین ساعت در آمبولانس بودند به محض آن که به بیمارستان قلب تهران منتقل شدند باز هم نماز شب را به جاى آوردند.(7)
بعد از عمل جراحى هر لحظه که امام مشکل خاصى نداشتند چشمان خود را روى هم مى نهادند و مى خوابیدند حتى پزشکان به این شک مى افتادند که نکند اثر داروهاى بیهوشى است که ایشان را به این صورت در مىآورد. اما زمانى که وقت نماز شب فرامى رسید خودشان بیدار مى شدند و مى فرمودند وقت نماز است (8) و این در حالى بود که براى به خواب رفتنشان به امام دارو مى دادند اما به همان حالت عادى راس ساعت دو بعد از نیمه شب نماز شب را اقامه مى کردند و حتى شور و حال افزون ترى داشتند. یکى از نزدیکان امام نقل مى کرد وقتى وارد اتاق بیمارستان شدم ایشان را در حالت عجیبى یافتم. آن قدر گریسته بودند که تمامى چهره منورشان خیس شده بود, هنوز هم اشک هاى مبارکشان چون بارانى جارى بود و چنان با خداى خود راز ونیاز مى کردند که من تحت تاثیر قرار گرفتم, وقتى متوجه من شدند با حوله اى که بر شانه داشتند صورت خود را خشک کردند.(9)
سیاست برخاسته از دیانت
حضرت امام خمینى در کتاب ((کشف اسرار)) که در سنین جوانى و مقارن با نخستین سال هاى حکومت استبدادى محمدرضا شاه نوشتند اشاره کوتاهى به مساله نماز جمعه کردند ولى در کتاب تحریرالوسیله که در زمان تبعید به ترکیه تإلیف فرمودند به طور مشروح پیرامون آن مسألى را ذکر کردند. ایشان در پیامى به مناسبت عید فطر سال 1358 شمسى فرموده اند:
((... اسلام دین سیاست است, دینى است که در احکام آن سیاست به وضوح دیده مى شود, هر روز اجتماعات در تمام مساجد کشورهاى اسلامى از شهرستان ها گرفته تا دهات و قرإ و قصبات چند مرتبه برپا مى شود تا این که مسلمین از احوال خودشان و حال مستضعفین اطلاع پیدا کنند و از طرفى هر هفته یک اجتماع بزرگ تشکیل مى شود تا نماز جمعه که مشتمل بر دوخطبه است و در آن باید مسأل روز و احتیاجات کشور از جهات سیاسى, اجتماعى و اقتصادى مطرح شود برپا گردد. اسلام مردم را براى مقاصد بزرگ به این اجتماعات دعوت کرده است....))(10)
همچنین امام تإکید نموده اند: نماز جمعه از اهمیت سیاسى فوق العاده اى برخوردار است و مى افزایند:
اسلام دین سیاست است و هر کس خیال کند که جداى از مسأل سیاسى است جاهل بوده و از این آیین و سیاست آگاهى ندارد. این سخن واضح و قاطع امام در احیاى نماز جمعه به عنوان تجلى ترکیب اسلام و سیاست نقش فوق العاده مهمى داشته است. در بیانى خطاب به کنگره جهانى أمه جمعه و جماعات که شرکت کنندگان آن از سوى امام پذیرفته شده بودند فرمودند:
((... نماز جمعه یکى از بزرگ ترین پدیده هاى اسلامى و یکى از مهم ترین ره آوردهاى انقلاب اسلامى ما است اگر این انقلاب اسلامى جز این نماز جمعه به ماچیز دیگرى نداده بود براى ملت ما و مسلمین کافى بود...))(11)
نخستین امام جمعه اى که از طرف حضرت امام تعیین شد مرحوم آیه الله طالقانى بود که اولین خطبه خود را در روز پنجم مرداد 1358 شمسى ایراد فرمودند. یکى از تجلیات مهم حضور دایمى مردم ایران در صحنه بعد از پیروزى انقلاب اسلامى عبارت از شرکت آنهادر نماز جمعه بود و جالب توجه است که حضرت امام تمام اقشار ملت از جمله زنان را هم به شرکت در نماز جمعه تشویق فرمودند. یکى از استفتأاتى که از ایشان شده این است که: آیا شرکت بانوان در نمازهاى جماعت یومیه و نماز جمعه کراهت دارد یا خیر؟ امام در جواب فرموده اند: کراهت ندارد بلکه در بعضى موارد مطلوب است. (12)
زهرا اشراقى (نوه امام) مى گوید آن زمان که در مراسم نماز جمعه بمب گذارى کرده بودند من هم در مراسم نماز مزبور شرکت کرده بودم. مادرم و دیگر افراد فامیل در خانه آقا بودند, چون از من خبرى نشده بود همه نگران شده بودند وقتى وارد خانه شدم, دیدم مادرم به حالت اعتراض گفت: تو چرا رفتى؟ تو که باردار بودى چرا رفتى؟ به خاطر بچه ات هم که شده نباید مى رفتى. این را هم بگویم که از قبل شایع شده بود که آن مراسم نماز را صدامیان بمباران مى کنند یا در آن بمب مى گذارند, نگرانى مادرم هم از این بابت بود. ولى امام که سر میز ناهار نشسته بودند با خنده اى به من گفتند: سالمى؟ من تشکر کردم. ایشان آهسته در گوشم گفتند: خیلى کارخوبى کردى که رفتى, خیلى از تو خوشم آمد که به چنین نمازى رفتى. (13)
حرمت مسجد
با وجود آن که حضرت امام نسبت به امور عبادى و نمازهاى واجب و مستحب اهتمام فراوان و جدى و عمیق داشت از این که به این عنوان شهرتى بیاید پرهیز داشت و یک بار شخصى به نام علیرضا آقا خانى که برادر شهید امیرحسین آقا خانى بود طى نامه اى خطاب به امام نوشت: رسم است بزرگ تر به کوچک تر هدیه مى دهد و نیز چنین مرسوم مى باشد که جواب هدیه را با هدیه مى دهند. این فرزند کوچک به طمع آن که از پدر بزرگوار خود هدیه اى دریافت کند هدیه اى ناقابل خدمت پدر عزیز خود فرستاده است ان شإالله مورد قبول واقع شود, اگر میل آن پدر مهربان بر آن قرار گرفت که فرزند کوچک خود را مورد رحمت و تفقد قرار دهند لطف فرموده عباى کهنه اى از خویش را که سال ها با آن نماز گزارده اید مرحمت فرمأید تاان شإالله حقیر نیز با آن سال ها نماز بگذارم شاید به حرمت آن عباى مقدس نماز ما هم قبول ذات اقدس احدیت قرار گیرد. حضرت امام طى نامه اى جواب وى را داد و از او و امثال این جوان تشکر کرد و پارچه اى برایش فرستاد. در نامه دفتر امام که در کنار آن پارچه مقدس بود این مطالب را مى شد خواند:
(( باسمه تعالى, جناب آقاى علیرضا آقا خانى, نامه شما و هدیه ارزشمندتان خدمت امام رسید و در مورد درخواستى که کرده بودید حضرت امام فرمودند: من عبایى که نماز بسیار در آن خوانده باشم ندارم ولى این پارچه را که براى شما فرستاده اند, فرمودند در آن زیاد نماز خوانده ام وما نیز آن را جهت شما ارسال داشتیم.)) (14)
در نجف امام اغلب نماز ظهر را در منزلشان مى خواندند و به مسجد نمى رفتند, مسجدى در نزدیکى محل اقامت ایشان بود که به مسجد ترک ها اشتهارداشت ولى آن گونه که نقل کرده اند شیخ انصارى در آن نماز مى خواند و درس مى گفت و به همین دلیل به آن مدرسه شیخ هم مى گفتند. در این مسجد مرحوم بحرالعلوم ـ ازعلماى نجف ـ نماز اقامه مى نمود و چون دچار کسالت شد دیگر به آن جا حاضر نشد هر چه خدمت امام مىآمدند که در این مسجد نماز بخوانند اخلاق و فروتنى آن بزرگوار اجازه نمى داد و قبول نمى کردند. مرحوم بحرالعلوم که مردى بزرگوار و از مشاهیر حوزه بود خودش کسى را نزد امام فرستاد, اما ایشان به منظور اجتناب از شهرت قبول نمى کردند تا آن که خود آن عالم با کهولت سنشان خدمت امام آمدند و گفتند: اگر شما نیایید من نماز نمى خوانم تااین که قبول کردند.(15)
قبل از تبعید حضرت امام صاحب یکى از کارخانه هاى بزرگ تهران مسجدى ساخته بود و از ایشان خواسته بود تا براى آن امام جماعتى مشخص کند. امام با اکراه پیشنهاد وى را پذیرفت و بعد از تعیین یک روحانى به عنوان امام جماعت آن مسجد خطاب به وى فرمودند: شما علاوه بر تبلیغ و ارشاد دوموضوع را نباید از یاد ببرید. اول این که در این مسجد نامى از من برده نشود و بعد برخورد شما با بانى مسجد به گونه اى باشد که خیال نکند چشم به ثروت او داریم. (16)
امام در یکى از سفرهایشان که مصادف با ماه رمضان بود, در مسجدى دور افتاده متروک و بسیار کوچک که بیش از یک اتاق گلى نداشت به اقامه نماز جماعت مى پرداختند, این در حالى بود که عده اى از علما به ایشان پیشنهاد کردند که در مسجد جامع شهر اقامه جماعت کنند, اما آن بزرگوار نپذیرفته و فرمودند: در مسجد جامع کسى هست که اقامه جماعت کند ولى در این جا کسى نیست, از این رو باید این مسجد را احیا کرد.(17)
امام به انجام شعأر دینى خیلى مقید بودند, به طور مثال درباره آداب مسجد آمده است که چنانچه کسى به مسجدى وارد شود مستحب است که دورکعت نماز به عنوان تحیت مسجد بخواند. امام هر وقت به مسجدى وارد مى شدند نماز تحیت را به جاى مىآوردند. مسجدى بود به نام گذر قلعه که آیه الله خوانسارى در آن جا نماز مى خواند, امام به عنوان ماموم و نمازگزار در آن حاضر مى شد و در غیاب مرحوم خوانسارى هم امامت مسجد مزبور را مى نمودند. وقتى دقت مى شد اطرافیان توجه مى کردند امام علاوه بر نافله ها نماز تحیت مسجد را هم مى خواندند.(18)
آیه الله محمدیزدى مى گوید: زمانى که حضرت امام در قم تشریف داشتند یکى از دوستان ایشان از کربلا آمده بودند اظهار علاقه کردند که به دیدنشان بروند, اتفاقا روزى که قرار شد برویم باران آمده و کوچه ها پر از گل بود. در خدمت امام با درشکه تا سر کوچه رفتیم. پسر آن آقا براى آن که راه آقا کوتاه شود راهنمایى کرد تا وارد حیاط مسجد شدیم و از مجاور مسجد از در فرعى خارج شدیم و از کوچه سر درآوردیم, بعد از پیچ و خم کوتاهى به منزل دوست امام رسیدیم و دیدار دو آشناصورت گرفت, وقتى امام برگشتند باز به در آن مسجد رسیدیم و خواستیم از همان راه برگردیم تا مسیر کوتاه شود و امام اذیت نشود اماایشان فرمودند: مسجد را نباید مسیر عبور قرار داد از کوچه برویم. گفتیم آقا گل است ناراحت مى شوید, گفتند مانعى ندارد و راهشان را گرفتند و رفتند ما هم دنبالشان راه افتادیم.(19)
حضرت امام صرف سهم مبارک امام(ع) را براى احداث مسجد اجازه نمى دادند مگر به دو شرط: یکى آن مسجد مورد نیاز باشد و دیگر آن که بودجه آن از طریق دیگرى تامین نشود. بنا به فرمایش جناب حجه الاسلام والمسلمین رحیمیان اگر سوال کننده به دو شرط مذکور توجه داشت و در متن سوال آنها را قید کرده بود مى فرمودند: ((در فرض مذکور مجازند پرداخت کنند)) اما در مورد تزئینات و تهیه لوازم غیر ضرورى و درجه دوم از قبیل سنگ ,کاشى, فرش و... معمولا به صورت مطلق اجازه صرف وجوه شرعى را نمى دادند. نمونه هاى بسیارى داشت از جمله این که یک نفر استجازه کرده بود که مبلغ سى هزار تومان بابت سهم مبارک امام براى فرش مسجدى در خیابان اباذر تهران پرداخت کنئ, فرمودند: اجازه نمى دهم. (20)
در واقع امام به شکوه معنوى و جلوه هاى باطنى مسجد و اماکن مذهبى و جلسه هاى دینى و عبادى توجه داشت. حجه الاسلام والمسلمین مهرى خاطر نشان ساخته است: روزى در نجف خدمت امام رسیدم واز مسألى که در ترکیه بود از ایشان پرسیدم فرمودند: مسجدى در حوالى محل اقامت ما بود که روزهاى جمعه به آن مکان مى رفتیم. لااقل پنج هزار نفر در این مسجد حاضر مى شدند به قدر پنج کلمه صداى بلند کسى از این پنج هزار نفر نمى شنید و زیاد مرا در حیرت انداخته بود که چرا ما مثلا این ابهت و جلالت را حفظ نکنیم. فکر کردم اگر یک خارجى این مسجد را ببیند و بعد هم بیاید در نجف مسجد هندى را مشاهده کند بعد مسجد قم را نظاره گر باشد و نماز خواندن ما را, قطعا خواهد گفت نمازها این است نه آن که ما داریم و ما جلالت و قدر نماز را حفظ نکردیم. اگر یکى از حاضران در مسجد ترکیه مثلا درست نایستاده بود و رفیقش مى خواست به این حالى کند به اشاره به او مى گفت: عقب بیاید و انگشتانش را مقابل انگشتان دیگران قرار دهد و صف را مستقیم جلوه دهند به طورى که اگر نگاه مى کردى تمام سر انگشتان نمازگزاران مقابل هم بود. حتى به زبان به یکدیگر نمى گفتند درست قرار بگیرید این قدر با هم بیگانه بودند. امام فرمود: این موارد مرا متاثر مى کرد واز دیدن چنین برنامه هایى ناراحت مى شدم. (21)
پى نوشت ها:
1. مجله سروش, شماره 476, تیر 1368 هـ.ش و ماخذ قبل ج1, ص 87.
2. پا به پاى آفتاب, ج1, ص157 و 142و 216.
3. مجله حوزه, شماره 32, ص 52, ماخذ قبلى, ج 3, ص49.
4. مجله دانشگاه انقلاب, شماره مسلسل 75.
5. روزنامه کیهان, شماره 16605.
6. پا به پاى آفتاب, ج 3, ص 243.
7. روزنامه کیهان, شماره 16538.
8. اظهارات غلامرضا باطنى از اعضاى تیم پزشکى حضرت امام خمینى, مجله حضور, شماره 19ص 313.
9. پا به پاى آفتاب, ج 1, ص 256 و ج2, ص 259.
10. عبادت وخود سازى (رساله نوین امام خمینى, ج اول), ترجمه و توضیح از عبدالکریم بى آزار شیرازى ,ص 103.
11. مجله حضور, شماره 20, ص 133.
12. همان, ص 136.
13. روزنامه کیهان, شماره 16598و نیز ماخذ قبل, ج 1, ص 198.
14. بوى عطر نماز, ص 35ـ36.
15. پا به پاى آفتاب, ج 2, ص 104.
16. گل هاى باغ خاطره, ص 43, و روزنامه کیهان, شماره 16602.
17.روزنامه کیهان, شماره 16583.
18. همان, شماره 16555.
19. همان, شماره 16594 و نیز پابه پاى آفتاب, ج 4, ص 331.
20. همان, شماره 16597.
21. سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى, ج 6, ص 160ـ;161 خلوتى با خویشتنن, ص 18ـ19 و روزنامه کیهان ,شماره 16593.
حجه الاسلام والمسلمین حسن ثقفى گفته است: هنگامى که امام براى اقامه نماز شب برمى خیزند مقیدند بى سرو صدا باشد, یادم است در پاریس دو اتاق کوچک بود و من که آن جا مى خوابیدم مى دیدم امام خیلى آهسته و واقعا مثل یک سایه برمى خاستند و بدون سر وصدا وضو مى گرفتند و نماز شب را بر پا مى داشتند.
برخى خویشاوندان که از پانزده سالگى با امام بوده اند گفته اند از دوران نوجوانى که با امام در خمین بودیم آقا یک چراغ موشى کوچک مى گرفتند و مى رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب مى خواندند, همسر امام مى گویند تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم چون چراغ را مطلقا روشن نمى کردند, حتى چراغ دست شویى را روشن نمى گذاشتند تا کسى بیدار نشود, هنگام وضوى نماز شب یک ابر زیر شیر آب مى نهادند که صداى چکه و ریزش آب موجب بیدارشدن کسى نگردد.(2)
آیه الله سید مصطفى خوانسارى صحنه اى از عبادت امام را این گونه نقل کرده است:
یک سال در قم برف زیادى آمده و سیل, نصف این شهر را خراب کرده بود, در همان وضع با آن شدت سرما و یخ بندان امام نیمه هاى شب از مدرسه دارالشفا به مدرسه فیضیه مىآمد و به هر زحمتى بود یخ حوض مدرسه را مى شکست و وضو مى گرفت و زیر مدرس مى رفت و در تاریکى مشغول تهجدش مى شد حال چه حالى داشت, نمى توانم بازگو کنم, با یک سرور و شادى معنوى نماز شب را به جاى مىآورد و هنگام اذان مىآمد مسجد بالاسر و پشت سر آیه الله حاج میرزا جواد ملکى به نماز مى ایستاد و بعد برمى گشت و مشغول مباحثاتش مى شد.(3)
بانو فاطمه طباطبایى گفته است: در سال 1349 شمسى با حاج احمدآقا ازدواج کردم و در سال 1352 شمسى با همسر و فرزند نه ماهه ام به عراق رفتم. نیمه شب بود که به منزل امام (پدر همسرایشان) رسیدیم, خودشان آمدند, در را باز کردند, چند دقیقه اى به احوال پرسى گذشت و بعد نماز شب را شروع کردند, این براى من خیلى شگفت آور بود, زیرا نماز شب واجب نبود و مى توانستند قدرى دیرتر بخوانند اما با وجود این که علاقه زیادى به پسرشان, حاج احمد آقا, داشتند و چند سالى بود که از ایشان دور بودند مشغول نماز شدند بعدها پى بردم این رفتار به دلیل علاقه وافرشان به نماز بوده است.(4)
حضرت امام در نخستین شب اقامتشان در پاریس در آپارتمان کوچکى اقامت کردند, هنگام خواب به اتاق خود رفتند, ساعت دو بعد از نیمه شب که به وقت نجف چهار و به وقت تهران چهار و نیم بعد از نیمه شب بود از اتاق خود بیرون آمدند, وضو گرفتند و برگشتند, هنوز چهار ساعت به اذان صبح مانده بود, یکى از اطرافیان مى گوید: تعجب کردیم که چرا ایشان زود از خواب برخاسته اند, صبح معما حل شد, زیرا امام فرمودند: این جا چه طور است؟ دیشب هر چه نشستم که صبح شود نماز بخوانم هوا روشن نشد, مشخص گردید که ایشان به عادت هر شب مطابق با افق نجف اشرف دو ساعت به اذان صبح مانده براى نماز شب بلند شده اند, خدمتشان عرض کردیم, افق این جا با عراق دو ساعت اختلاف دارد فرمودند: بیایید ساعت مرا درست کنید.(5)
حتى در شب پرواز سرنوشت ساز دوازدهم بهمن سال 1357 شمسى این برنامه عبادى امام ترک نشد. یکى از اصحابشان که در هواپیما بوده نقل مى کند: به احترام آقا طبقه بالاى هواپیما را اختصاص به امام دادند تا در آن جا استراحت کند و کسى مزاحمشان نباشد, من جسارت کردم و گفتم بروم ببینم امام در چه حالى است, وقتى به طبقه بالا رفتم دیدم امام مشغول نمازند ودر حال ریختن اشک هستند.(6)
یک روز در قم حضرت امام بیمار شدند به دستور پزشکان مى بایست به تهران انتقال یابند, هوا بسیار سرد بود و برف مى بارید. یخ بندان عجیبى در جاده ها وجود داشت. حضرت امام با این که چندین ساعت در آمبولانس بودند به محض آن که به بیمارستان قلب تهران منتقل شدند باز هم نماز شب را به جاى آوردند.(7)
بعد از عمل جراحى هر لحظه که امام مشکل خاصى نداشتند چشمان خود را روى هم مى نهادند و مى خوابیدند حتى پزشکان به این شک مى افتادند که نکند اثر داروهاى بیهوشى است که ایشان را به این صورت در مىآورد. اما زمانى که وقت نماز شب فرامى رسید خودشان بیدار مى شدند و مى فرمودند وقت نماز است (8) و این در حالى بود که براى به خواب رفتنشان به امام دارو مى دادند اما به همان حالت عادى راس ساعت دو بعد از نیمه شب نماز شب را اقامه مى کردند و حتى شور و حال افزون ترى داشتند. یکى از نزدیکان امام نقل مى کرد وقتى وارد اتاق بیمارستان شدم ایشان را در حالت عجیبى یافتم. آن قدر گریسته بودند که تمامى چهره منورشان خیس شده بود, هنوز هم اشک هاى مبارکشان چون بارانى جارى بود و چنان با خداى خود راز ونیاز مى کردند که من تحت تاثیر قرار گرفتم, وقتى متوجه من شدند با حوله اى که بر شانه داشتند صورت خود را خشک کردند.(9)
سیاست برخاسته از دیانت
حضرت امام خمینى در کتاب ((کشف اسرار)) که در سنین جوانى و مقارن با نخستین سال هاى حکومت استبدادى محمدرضا شاه نوشتند اشاره کوتاهى به مساله نماز جمعه کردند ولى در کتاب تحریرالوسیله که در زمان تبعید به ترکیه تإلیف فرمودند به طور مشروح پیرامون آن مسألى را ذکر کردند. ایشان در پیامى به مناسبت عید فطر سال 1358 شمسى فرموده اند:
((... اسلام دین سیاست است, دینى است که در احکام آن سیاست به وضوح دیده مى شود, هر روز اجتماعات در تمام مساجد کشورهاى اسلامى از شهرستان ها گرفته تا دهات و قرإ و قصبات چند مرتبه برپا مى شود تا این که مسلمین از احوال خودشان و حال مستضعفین اطلاع پیدا کنند و از طرفى هر هفته یک اجتماع بزرگ تشکیل مى شود تا نماز جمعه که مشتمل بر دوخطبه است و در آن باید مسأل روز و احتیاجات کشور از جهات سیاسى, اجتماعى و اقتصادى مطرح شود برپا گردد. اسلام مردم را براى مقاصد بزرگ به این اجتماعات دعوت کرده است....))(10)
همچنین امام تإکید نموده اند: نماز جمعه از اهمیت سیاسى فوق العاده اى برخوردار است و مى افزایند:
اسلام دین سیاست است و هر کس خیال کند که جداى از مسأل سیاسى است جاهل بوده و از این آیین و سیاست آگاهى ندارد. این سخن واضح و قاطع امام در احیاى نماز جمعه به عنوان تجلى ترکیب اسلام و سیاست نقش فوق العاده مهمى داشته است. در بیانى خطاب به کنگره جهانى أمه جمعه و جماعات که شرکت کنندگان آن از سوى امام پذیرفته شده بودند فرمودند:
((... نماز جمعه یکى از بزرگ ترین پدیده هاى اسلامى و یکى از مهم ترین ره آوردهاى انقلاب اسلامى ما است اگر این انقلاب اسلامى جز این نماز جمعه به ماچیز دیگرى نداده بود براى ملت ما و مسلمین کافى بود...))(11)
نخستین امام جمعه اى که از طرف حضرت امام تعیین شد مرحوم آیه الله طالقانى بود که اولین خطبه خود را در روز پنجم مرداد 1358 شمسى ایراد فرمودند. یکى از تجلیات مهم حضور دایمى مردم ایران در صحنه بعد از پیروزى انقلاب اسلامى عبارت از شرکت آنهادر نماز جمعه بود و جالب توجه است که حضرت امام تمام اقشار ملت از جمله زنان را هم به شرکت در نماز جمعه تشویق فرمودند. یکى از استفتأاتى که از ایشان شده این است که: آیا شرکت بانوان در نمازهاى جماعت یومیه و نماز جمعه کراهت دارد یا خیر؟ امام در جواب فرموده اند: کراهت ندارد بلکه در بعضى موارد مطلوب است. (12)
زهرا اشراقى (نوه امام) مى گوید آن زمان که در مراسم نماز جمعه بمب گذارى کرده بودند من هم در مراسم نماز مزبور شرکت کرده بودم. مادرم و دیگر افراد فامیل در خانه آقا بودند, چون از من خبرى نشده بود همه نگران شده بودند وقتى وارد خانه شدم, دیدم مادرم به حالت اعتراض گفت: تو چرا رفتى؟ تو که باردار بودى چرا رفتى؟ به خاطر بچه ات هم که شده نباید مى رفتى. این را هم بگویم که از قبل شایع شده بود که آن مراسم نماز را صدامیان بمباران مى کنند یا در آن بمب مى گذارند, نگرانى مادرم هم از این بابت بود. ولى امام که سر میز ناهار نشسته بودند با خنده اى به من گفتند: سالمى؟ من تشکر کردم. ایشان آهسته در گوشم گفتند: خیلى کارخوبى کردى که رفتى, خیلى از تو خوشم آمد که به چنین نمازى رفتى. (13)
حرمت مسجد
با وجود آن که حضرت امام نسبت به امور عبادى و نمازهاى واجب و مستحب اهتمام فراوان و جدى و عمیق داشت از این که به این عنوان شهرتى بیاید پرهیز داشت و یک بار شخصى به نام علیرضا آقا خانى که برادر شهید امیرحسین آقا خانى بود طى نامه اى خطاب به امام نوشت: رسم است بزرگ تر به کوچک تر هدیه مى دهد و نیز چنین مرسوم مى باشد که جواب هدیه را با هدیه مى دهند. این فرزند کوچک به طمع آن که از پدر بزرگوار خود هدیه اى دریافت کند هدیه اى ناقابل خدمت پدر عزیز خود فرستاده است ان شإالله مورد قبول واقع شود, اگر میل آن پدر مهربان بر آن قرار گرفت که فرزند کوچک خود را مورد رحمت و تفقد قرار دهند لطف فرموده عباى کهنه اى از خویش را که سال ها با آن نماز گزارده اید مرحمت فرمأید تاان شإالله حقیر نیز با آن سال ها نماز بگذارم شاید به حرمت آن عباى مقدس نماز ما هم قبول ذات اقدس احدیت قرار گیرد. حضرت امام طى نامه اى جواب وى را داد و از او و امثال این جوان تشکر کرد و پارچه اى برایش فرستاد. در نامه دفتر امام که در کنار آن پارچه مقدس بود این مطالب را مى شد خواند:
(( باسمه تعالى, جناب آقاى علیرضا آقا خانى, نامه شما و هدیه ارزشمندتان خدمت امام رسید و در مورد درخواستى که کرده بودید حضرت امام فرمودند: من عبایى که نماز بسیار در آن خوانده باشم ندارم ولى این پارچه را که براى شما فرستاده اند, فرمودند در آن زیاد نماز خوانده ام وما نیز آن را جهت شما ارسال داشتیم.)) (14)
در نجف امام اغلب نماز ظهر را در منزلشان مى خواندند و به مسجد نمى رفتند, مسجدى در نزدیکى محل اقامت ایشان بود که به مسجد ترک ها اشتهارداشت ولى آن گونه که نقل کرده اند شیخ انصارى در آن نماز مى خواند و درس مى گفت و به همین دلیل به آن مدرسه شیخ هم مى گفتند. در این مسجد مرحوم بحرالعلوم ـ ازعلماى نجف ـ نماز اقامه مى نمود و چون دچار کسالت شد دیگر به آن جا حاضر نشد هر چه خدمت امام مىآمدند که در این مسجد نماز بخوانند اخلاق و فروتنى آن بزرگوار اجازه نمى داد و قبول نمى کردند. مرحوم بحرالعلوم که مردى بزرگوار و از مشاهیر حوزه بود خودش کسى را نزد امام فرستاد, اما ایشان به منظور اجتناب از شهرت قبول نمى کردند تا آن که خود آن عالم با کهولت سنشان خدمت امام آمدند و گفتند: اگر شما نیایید من نماز نمى خوانم تااین که قبول کردند.(15)
قبل از تبعید حضرت امام صاحب یکى از کارخانه هاى بزرگ تهران مسجدى ساخته بود و از ایشان خواسته بود تا براى آن امام جماعتى مشخص کند. امام با اکراه پیشنهاد وى را پذیرفت و بعد از تعیین یک روحانى به عنوان امام جماعت آن مسجد خطاب به وى فرمودند: شما علاوه بر تبلیغ و ارشاد دوموضوع را نباید از یاد ببرید. اول این که در این مسجد نامى از من برده نشود و بعد برخورد شما با بانى مسجد به گونه اى باشد که خیال نکند چشم به ثروت او داریم. (16)
امام در یکى از سفرهایشان که مصادف با ماه رمضان بود, در مسجدى دور افتاده متروک و بسیار کوچک که بیش از یک اتاق گلى نداشت به اقامه نماز جماعت مى پرداختند, این در حالى بود که عده اى از علما به ایشان پیشنهاد کردند که در مسجد جامع شهر اقامه جماعت کنند, اما آن بزرگوار نپذیرفته و فرمودند: در مسجد جامع کسى هست که اقامه جماعت کند ولى در این جا کسى نیست, از این رو باید این مسجد را احیا کرد.(17)
امام به انجام شعأر دینى خیلى مقید بودند, به طور مثال درباره آداب مسجد آمده است که چنانچه کسى به مسجدى وارد شود مستحب است که دورکعت نماز به عنوان تحیت مسجد بخواند. امام هر وقت به مسجدى وارد مى شدند نماز تحیت را به جاى مىآوردند. مسجدى بود به نام گذر قلعه که آیه الله خوانسارى در آن جا نماز مى خواند, امام به عنوان ماموم و نمازگزار در آن حاضر مى شد و در غیاب مرحوم خوانسارى هم امامت مسجد مزبور را مى نمودند. وقتى دقت مى شد اطرافیان توجه مى کردند امام علاوه بر نافله ها نماز تحیت مسجد را هم مى خواندند.(18)
آیه الله محمدیزدى مى گوید: زمانى که حضرت امام در قم تشریف داشتند یکى از دوستان ایشان از کربلا آمده بودند اظهار علاقه کردند که به دیدنشان بروند, اتفاقا روزى که قرار شد برویم باران آمده و کوچه ها پر از گل بود. در خدمت امام با درشکه تا سر کوچه رفتیم. پسر آن آقا براى آن که راه آقا کوتاه شود راهنمایى کرد تا وارد حیاط مسجد شدیم و از مجاور مسجد از در فرعى خارج شدیم و از کوچه سر درآوردیم, بعد از پیچ و خم کوتاهى به منزل دوست امام رسیدیم و دیدار دو آشناصورت گرفت, وقتى امام برگشتند باز به در آن مسجد رسیدیم و خواستیم از همان راه برگردیم تا مسیر کوتاه شود و امام اذیت نشود اماایشان فرمودند: مسجد را نباید مسیر عبور قرار داد از کوچه برویم. گفتیم آقا گل است ناراحت مى شوید, گفتند مانعى ندارد و راهشان را گرفتند و رفتند ما هم دنبالشان راه افتادیم.(19)
حضرت امام صرف سهم مبارک امام(ع) را براى احداث مسجد اجازه نمى دادند مگر به دو شرط: یکى آن مسجد مورد نیاز باشد و دیگر آن که بودجه آن از طریق دیگرى تامین نشود. بنا به فرمایش جناب حجه الاسلام والمسلمین رحیمیان اگر سوال کننده به دو شرط مذکور توجه داشت و در متن سوال آنها را قید کرده بود مى فرمودند: ((در فرض مذکور مجازند پرداخت کنند)) اما در مورد تزئینات و تهیه لوازم غیر ضرورى و درجه دوم از قبیل سنگ ,کاشى, فرش و... معمولا به صورت مطلق اجازه صرف وجوه شرعى را نمى دادند. نمونه هاى بسیارى داشت از جمله این که یک نفر استجازه کرده بود که مبلغ سى هزار تومان بابت سهم مبارک امام براى فرش مسجدى در خیابان اباذر تهران پرداخت کنئ, فرمودند: اجازه نمى دهم. (20)
در واقع امام به شکوه معنوى و جلوه هاى باطنى مسجد و اماکن مذهبى و جلسه هاى دینى و عبادى توجه داشت. حجه الاسلام والمسلمین مهرى خاطر نشان ساخته است: روزى در نجف خدمت امام رسیدم واز مسألى که در ترکیه بود از ایشان پرسیدم فرمودند: مسجدى در حوالى محل اقامت ما بود که روزهاى جمعه به آن مکان مى رفتیم. لااقل پنج هزار نفر در این مسجد حاضر مى شدند به قدر پنج کلمه صداى بلند کسى از این پنج هزار نفر نمى شنید و زیاد مرا در حیرت انداخته بود که چرا ما مثلا این ابهت و جلالت را حفظ نکنیم. فکر کردم اگر یک خارجى این مسجد را ببیند و بعد هم بیاید در نجف مسجد هندى را مشاهده کند بعد مسجد قم را نظاره گر باشد و نماز خواندن ما را, قطعا خواهد گفت نمازها این است نه آن که ما داریم و ما جلالت و قدر نماز را حفظ نکردیم. اگر یکى از حاضران در مسجد ترکیه مثلا درست نایستاده بود و رفیقش مى خواست به این حالى کند به اشاره به او مى گفت: عقب بیاید و انگشتانش را مقابل انگشتان دیگران قرار دهد و صف را مستقیم جلوه دهند به طورى که اگر نگاه مى کردى تمام سر انگشتان نمازگزاران مقابل هم بود. حتى به زبان به یکدیگر نمى گفتند درست قرار بگیرید این قدر با هم بیگانه بودند. امام فرمود: این موارد مرا متاثر مى کرد واز دیدن چنین برنامه هایى ناراحت مى شدم. (21)
پى نوشت ها:
1. مجله سروش, شماره 476, تیر 1368 هـ.ش و ماخذ قبل ج1, ص 87.
2. پا به پاى آفتاب, ج1, ص157 و 142و 216.
3. مجله حوزه, شماره 32, ص 52, ماخذ قبلى, ج 3, ص49.
4. مجله دانشگاه انقلاب, شماره مسلسل 75.
5. روزنامه کیهان, شماره 16605.
6. پا به پاى آفتاب, ج 3, ص 243.
7. روزنامه کیهان, شماره 16538.
8. اظهارات غلامرضا باطنى از اعضاى تیم پزشکى حضرت امام خمینى, مجله حضور, شماره 19ص 313.
9. پا به پاى آفتاب, ج 1, ص 256 و ج2, ص 259.
10. عبادت وخود سازى (رساله نوین امام خمینى, ج اول), ترجمه و توضیح از عبدالکریم بى آزار شیرازى ,ص 103.
11. مجله حضور, شماره 20, ص 133.
12. همان, ص 136.
13. روزنامه کیهان, شماره 16598و نیز ماخذ قبل, ج 1, ص 198.
14. بوى عطر نماز, ص 35ـ36.
15. پا به پاى آفتاب, ج 2, ص 104.
16. گل هاى باغ خاطره, ص 43, و روزنامه کیهان, شماره 16602.
17.روزنامه کیهان, شماره 16583.
18. همان, شماره 16555.
19. همان, شماره 16594 و نیز پابه پاى آفتاب, ج 4, ص 331.
20. همان, شماره 16597.
21. سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى, ج 6, ص 160ـ;161 خلوتى با خویشتنن, ص 18ـ19 و روزنامه کیهان ,شماره 16593.