آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

تذکر:
مجموعه مباحثى که از این پس از حضرت آیه الله جوادى آملى تحت عنوان ((انسان و دین)) منتشر مى شود, مسألى است که حضرت استاد پیرامون موضوعاتى همچون, تعریف دین, منشا دین, زبان دین و انتظار بشر از دین و... که در حوزه علمیه قم در جمع فضلإ و دانشجویان ایراد کرده اند. این مباحث ضمن برخوردارى از استقلال, پاسخگوى بسیارى از سئوالات و شبهات روز در رابطه با دین است. این مجموعه پس از تنظیم و طرح آن در محضر استاد و دریافت نظر تکمیلى ایشان نگارش یافته و اکنون جهت استفاده همگان به صورت سلسله مقالات در مجله پاسدار اسلام منتشر مى شود. امید است که این مجموعه با نظر نهایى حضرت استاد به صورت کتاب مدون انتشار یابد.

بسم الله الرحمن الرحیم
انسان و دین
یکى از مباحث مهم فلسفه دین, موضوع انسان و دین و چگونگى رابطه آنها است. رابطه انسان و دین زمانى درست ترسیم مى شود که حقیقت دین و حقیقت انسان به خوبى شناخته شود, وقتى حقیقت دین و انسان, درست تبیین گردید, پیوند انسان و دین نیز به خوبى روشن مى شود.
سر اینکه در آغاز بحث باید حقیقت دین وانسان تبیین شود آن است که اولا شناخت هر مرکبى متفرع بر شناخت اجزإ آن مرکب است و ثانیا با شناخت طرفین ارتباط روشن مى شود که دین چگونه انواع روابط انسان, یعنى رابطه انسان با خدا, رابطه انسان با انسان هاى دیگر, رابطه انسان با طبیعت و جهان آفرینش و رابطه انسان با خود را تنظیم کند. از این رو در آغاز این مباحث لازم است به تعریف دین پرداخته و حقیقت دین تبیین گردد.

تعریف دین
آنچه که امروز به نام دین شناخته مى شود از تنوع فراوانى برخوردار است, توحید و یکتاپرستى, اعتقاد به قدرتهاى جادویى, اعتقاد به تقدس برخى حیوانات و اشیإ و اشکال گوناگون بت پرستى و حتى مکاتبى چون مارکسیسم و اومانیسم را دین مى نامند و در شاخه هاى مختلف علوم, نظیر فلسفه دین, جامعه شناسى دین و روان شناسى دین مورد بررسى و کاوش قرار مى گیرند. این تنوع و گستردگى موجب شد تا عده اى مدعى شوند امکان تعریف واحدى از دین ممکن نیست و ارأه تعریفى که جامع افراد و مانع اغیار باشد امکان پذیر نباشد به لحاظ اینکه زمینه تعریف دین را فراهم کنیم تذکر نکاتى چند لازم و ضرورى است.
1ـ مراد ما از دین, دین وحیانى و الهى است نه هر چه که نام دین بر او نهاده مى شود. توضیح مطلب آن که در یک تقسیم بندى کلى دین را به دو دسته الهى و وحیانى و بشرى تقسیم مى کنند. ادیانى که ساخته انسان است و ریشه در نیازهاى آدمى دارد و انسان به دلیل برخى نیازهاى روانى یا اجتماعى به پیروى از باورها و عقاید و رفتارهایى, کشانده شده است. دینى که بر پایه بت پرستى یا اعتقاد به نیروهاى جادویى و مانند آن تشکیل شده است دینى بشرى است. اما ادیان الهى و وحیانى, ادیانى هستند که ریشه در غیب دارند پایه و اساس آنها بر وحى و پیام الهى استوار است, و انسان نه سازنده دین بلکه دریافت کننده پیام الهى است که باید به آن اعتقاد پیدا کرده و به محتواى وحى ملتزم شده و سلوک فردى و اجتماعى خود را بر آن اساس تنظیم کند. مراد ما در این نوشتار, دین الهى و وحیانى است نه دین بشرى. 2ـ در تعریف دین باید از خلط بین دین و تدین, دین و ایمان اجتناب کرده چنانکه در نوشته ها گاهى دین را به باور و اعتقاد تعریف کرده اند که نمونه اى از آنها از باب مثال نقل مى شود. بعضى در تعریف دین گفته اند: دین اعتقاد به هستیهاى روحانى است (1) و یا گفته اند: دین نظام یک پارچه اى از باورداشتها و عملکردهاى مرتبط به چیزهاى مقدس (2) است که از طریق آنها گروهى از آدمها با مسأل غایى زندگى بشرى کلنجار مى روند(3) و یا برخى گفته اند: دین اعتقاد به خدایى سرمدى است. یعنى, اعتقاد به این که حکومت و اراده اى الهى بر جهان حکم مى راند, خدایى که با بشر داراى مناسبات اخلاقى است (4) و بعضى مى گویند: جوهر دین عبارت است از احساس وابستگى مطلق (5). در این گونه از تعاریف بین ایمان و دین, تدین و دین دارى با دین خلط شده است در حالى که ایمان و تدین با دین متفاوت است. زیرا تدین و ایمان وصف انسان است در حالى که دین حقیقتى است که خداوند آن را به صورت پیام در اختیار انسان قرار مى دهد.

3ـ عدم امکان تعریف ماهوى از دین
تعریف ماهوى از دین میسر نیست زیرا تعریف ماهوى از چیزى به بیان ماهیات و ذاتیات آن چیز است. حقایقى که به جنس و فصل یا جنس و رسم, به حد تام یا حد ناقص تعریف مى شوند تعریفشان تعریف ماهوى است اما دین به دلیل این که ماهیت ندارد و چیزى که ماهیت ندارد جنس و فصل ندارد پس تعریف دین به حد تام یا ناقص امکان پذیر نیست. اما به لحاظ اینکه دین مفهوم است مى توان تعریف مفهومى از آن ارأه داد. و به عبارت دیگر براى دین نمى توان تعریف منطقى که مرکب از جنس و فصل باشد ارأه داد, اما ارأه تعریف مفهومى از آن ممکن است و لذا در تعریف دین مى گوییم: مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتى که هم به اصول فکرى بشر نظر دارد و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مى گوید و هم اخلاق و شئون زندگى او را تحت پوشش قرار مى دهد و به دیگر سخن, دین مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتى است که براى اداره جامعه انسانى و پرورش انسان ها در اختیار انسان قرار دارد.
با توجه به تعریف فوق روشن مى شود دینى که مبتنى بر وحى است از بخشهاى گوناگون تشکیل مى شود یک بخش آن عقاید است یعنى حقایق و واقعیاتى که باور و اعتقاد به آنها از مسلمانان خواسته شده است مانند خدا, وجود قیامت و معاد, نبوت و بهشت و دوزخ و امثال آن ها.
بخش دیگر آن اخلاقیات است یعنى تعالیمى که فضأل و رذایل اخلاقى را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس از رذایل و تخلق به فضأل را به وى ارأه داده است.
بخش دیگر آن شریعت و مناسک و احکام و مقررات است که چگونگى تنظیم روابط اجتماعى حقوقى و مدنى و سلوک اجتماعى و کیفیت روابط اقتصادى و سیاسى و نظامى در این بخش قرار مى گیرد.

اقسام دین
دین در یک تقسیم ابتدایى به دو قسم حق و باطل منقسم مى شود. زیرا مجموعه عقاید و مقررات اخلاقى یا حق است و یا باطل و یا ممزوج از حق و باطل است. ناگفته نماند اگر مجموعه عقاید و اخلاق و مقررات حق باشد آن را دین حق مى گویند و در غیر این صورت آن را دین باطل گویند. چه اینکه دینى که مجموعه حق و باطل باشد, دینى باطل است قرآن کریم ره آورد انبیإ را دین حق مى داند چرا که عقاید و اخلاق و مقررات آن مطابق با حق است زیرا آن چه که مطابق نظام هستى و محصول خداى سبحان است, حق است. قرآن مى فرماید: ((الحق من ربک))(6) حق از پروردگار سرچشمه مى گیرد و در جاى دیگر فرمود: ((ولایدینون دین الحق)).(7)
به دینى که دین حق است متدین نمى شوند. دین الهى که ره آورد همه انبیاست, اسلام است چنان که فرمود: ((ان الدین عندالله الاسلام))(8) و اسلام دین حقى است که غیر آن دین از کسى مقبول نیست ((و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه))(9) هر کس آئینى غیر از اسلام را انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد.
اما دین باطل ره آورد طاغوت و طاغوتیان است, قرآن وقتى از فرعون سخن مى گوید مى فرماید: فرعون به قومش گفت: ((انى اخاف ان یبدل دینکم او ان یظهر فى الارض الفساد))(10) من مى ترسم موسى کلیم (ع) دین شما را عوض کرده یا در سرزمین شما فساد ایجاد کند و لذا باید او را بکشیم. یعنى موسى مى خواهد آیینى که در کشور مصر حکومت مى کند و بر افکار و اندیشه مردم سایه افکنده, دگرگون سازد. آنچه که بر مردم مصر حکومت مى کرد مجموعه عقاید و اخلاق و قواعد و مقررات اجتماعى و نظامى و سیاسى بود و محصول اندیشه بشر طاغى که قرآن از آن به دین یاد مى کند. گرچه دین باطل است.

تبیین دین به علل چهارگانه
براى تبیین بهتر دین خوب است که آن را به علل اربعه آن بیان کرد. چنان که هرچیزى را اگر بخواهیم به طور کامل تبیین کنیم باید علل چهارگانه آن را تبیین کرد.
مراد از علل اربعه تبیین شیئى به علت فاعلى و علت غایى و علت صورى و علت مادى است. بنابراین در بیان علل اربعه دین مى توان گفت: مبدء فاعلى دین خداست . یعنى تنظیم کننده اصول اعتقادى و اخلاقى و عملى آن خداوند است و مبدء غایى آن به دو غایت متوسط و نهایى منشعب مى شود که جامع آن تحقق سعادت دنیا و آخرت است هدف متوسط آن, قیام مردم به قسط و عدل است و هدف نهایى آن نورانى شدن انسان به نور الهى, مبدء صورى دین به صورت کتاب و سنت و مبانى عقلى جلوه مى کند و موضوع و ماده و محل آن هم, حقیقت آن انسانیت است چه به لحاظ فردى و چه به لحاظ اجتماعى.
توضیح آن که خداوند مجموعه دین را به صورت پیام در اختیار انسان قرار مى دهد که وى مى تواند از راه وحى و عقل به آن پیام دست یابد و هدف و غایت آن را به صورت هدف متوسط و نهایى تبیین کرده است تا در پرتو تحقق این هدف سعادت دنیا و آخرت او تامین شود. در بیان هدف متوسط فرمود: ((و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط))(11) خداوند رسولان خود را با دلایل روشن فرستاده و با آن ها کتاب و میزان نازل کرده تا مردم به قسط و عدالت قیام کنند یعنى توده مردم به قسط و عدل قیام کرده و قیام و قعود و همه فعالیتهاى فردى و اجتماعى آن ها براساس قسط و عدل باشد. نه تنها اندیشه و حرکات افراد بر اساس قسط و عدل باشد بلکه جامعه نیز باید بر اساس قسط و عدل بیندیشد و حرکت کند.
در بیان هدف نهایى فرمود: ((کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات النور باذن ربهم الى صراط العزیز الحمید))(12) کتابى که بر تو نازل کردیم براى آن است که مردم را از تاریکى ها به سوى روشنایى به اذن پروردگارشان در آورى. به سوى راه خداوند عزیز حمید. این آیه مى فرماید: انسان نه تنها باید در مقام فعل اهل قسط و عدل باشد, بلکه در مقام یافته هاى قلبى و عقلى نیز اهل معرفت و شهود بوده و نورانى شود.
نورانى شدن انسان در مرحله فعل به صورت قسط و عدل تجلى مى کند و در مرحله قلب به صورت شهود کامل و ادراک صحیح محقق مى شود. اگر کسى حق را درست مشاهده کرد و فهمید و این حق درست مشاهده شده و فهمیده را به طور صحیح پذیرفت و صحنه زندگى او جز ظهور و حضور نور الهى نبود, از دیدگاه قرآن آن کس نور جامعه است که در بین مردم با نور مشى مى کند.
((او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس کمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها))(13)
آیا کسى که مرده بوده سپس او را زنده کردیم و نورى(14) برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد.
بنابراین هدف نهایى دین الهى نورانى شدن انسان است. انسانى که ((نورالسموات والارض)) را مشاهده کند و به اندازه سعه هستى خود مظهر ((نورالسموات والارض)) مى شود به طورى که اگر هستى او وسیع بود مظهر اسم اعظم مى شود و اگر محدود بود مظهر سایر اسمإ الهى خواهد شد و انسانى که نورانى شد سعادت دنیا و آخرت او تامین است.
مبدء صورى دین مجموعه اصول و فروعى است که از منابع دین استخراج مى شود و این منابع مجموعه نقل و عقل است یعنى صورت دین را هم با نقل و وحى مى توان شناخت هم با عقل, خصوصا در ارتباط با بخش عقاید نظیر وجود خداوند و نبوت و پیامبر و اصل ضرورت معاد و مانند آن. عقل برهانى اساسى ترین و روشن ترین منبع دین است و آن چه که از مجموعه منابع دین استخراج و استنباط مى شود همه شئون فردى و اجتماعى انسان را تحت پوشش قرار مى دهد.
اما مبدء مادى و محل و موضوع دین غیر از انسان چیزى نیست. زیرا انسان موجودى است که به دلیل برخوردارى از قدرت تفکر و شناخت و اختیار و انتخاب این استعداد را دارد که ظرف تحقق دین الهى باشد.
بنابر این در دین حق ضمن اینکه باید به مبدء الهى آن توجه شود باید به غایت آن که تامین سعادت دنیا و آخرت انسان باشد توجه شود و صورت آن نیز به گونه اى تنظیم شده باشد که توان تامین آن هدف را داشته باشد. نکته اى که شایان توجه است: این که تعریفهایى که در کتب غربیان آمده برخى از آن ها به بیان مبدء حقیقى توجه نکرده اند و در غالب آن ها از غایت نهایى یعنى ابدیت انسان غفلت شده است.(15)

تبیین دین باطل به علل چهارگانه
چنان که دین حق را به علل اربعه تبیین کرده ایم, دین باطل را نیز مى توان به همان صورت تبیین کرد. اگر چه وجود باطل وجود بالعرض است و ظهور و حضور آن در صحنه هستى بالعرض زوال پذیر خواهد بود و اگر ظهور مى کند در پرتو حق, ظهور مى کند, دین باطل نیز بالعرض خواهد بود. و لذا تبیین دین باطل به اعتبار هستى بالعرض اوست علل اربع دین باطل عبارت است از: مبدء فاعلى او که هوى و هوس انسان است. قرآن فرمود: ((إفرإیت من اتخذ الهه هویه))(16) و مبدء صورى آن عقاید و اخلاق و مقررات وهمى و خیالى است نه حقایق و مقررات عقلى, زیرا هوى و هوس هرگز با عقل و قلب کار ندارد و حتى راه چشم و گوش را که به سوى حق باز مى شود مى بندد و به عبارت دیگر دین باطل از نظر علمى به محدوده وهم و خیال وابسته است و از جهت گرایش عملى به شهوت و غضب ارتباط دارد. موضوع و محل آن انسانى است که به تباهى تن داده و هدف غایى او نیز سقوط در جهنم است و به عبارت دیگر: محصول دین باطل سقوط انسان در جهنم است که براى ابد در آن معذب خواهد بود.((و لقد ذرآنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس))(17)
اینکه گفته شد: غایت دین باطل سقوط در جهنم است باید توجه داشت که این غایت بالعرض است و گرنه غایت عملى بالذات نظام آفرینش عبادت است که در سوره ذاریات به آن اشاره شده است ((و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون))(18) و غایت علمى و قلبى و عقلى را علم قرار داده و فرمود: ((الله الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله على کل شىء قدیر و ان الله قد احاط بکل شىء علما))(19) هدف آفرینش نظام کیهانى آن است که شما به علیم بودن و قدیر بودن خداوند عالم شوید و اگر کسى خدا را به علم و قدرت شناخت به حیات هم مى شناسد زیرا آنکه علیم و قدیر است حى است و اگر خداوند به حیات شناخته شود به سایر اسمإ حسنا نیز شناخته مى شود.
ناگفته نماند آنچه که در این جا به عنوان هدف آفرینش مطرح شده, هدف آفریدگار و خالق نیست بلکه هدف مخلوق و آفریده است. زیرا خداوند کمال مطلق و غنى بالذات است و لذا هدفى براى ذات خود ندارد, اما چون حکیم است به مقتضاى حکمت قطعا آفرینش هدفى دارد که هدف مخلوق است و هدف مخلوق آن است که به علم صحیح و ایمان کامل و عمل صالح نایل شده و در نتیجه به سعادت برسد.

دین حق واحد است و دین باطل متعدد
مطلب دیگرى که در پایان این مقال توجه به آن لازم است اینکه چون مبدء فاعلى دین باطل هوى و هوس است و هوسها متفرقند, از این رو ادیان باطل متفرق و پراکنده اند و چون پراکنده اند منحصر و محصور نخواهد بود. زیرا هوس انسان محصور نیست. از این رو خداوند در قرآن در برابر صراط مستقیم که واحد است از راههاى پراکنده سخن مى گوید و مى فرماید: (( و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله))(20) انسانى که از راه الهى و دین حق فاصله گرفت گرفتار راههاى باطل و گوناگون خواهد شد.(21) ادامه دارد 
1. همیلتون, ملکلم, جامعه شناسى دین, ترجمه محسن ثلاثى ص21.
2. همان, ص 22.
3. همان, ص 31.
4. همان, ص 22.
5. رابرت هیوم, ادیان زنده جهان, ترجمه عبدالرحیم گواهى, ص22.
6. سوره آل عمران 60/.
7. سوره توبه / 29.
8. سوره آل عمران / 18.
9. همان / 85.
10. سوره مومن / 29.
11. سوره حدید / 25.
12. سوره ابراهیم / 2.
13. سوره انعام / 122.
14. حقیقت نور آن است که خود ظاهر بوده و مظهر دیگرى باشد. انسان نورانى, حق براى او ظاهر است و وى آن حق را براى دیگران اظهار مى کند.
15.جهت اطلاع رجوع شود به کتابهاى ذیل :
1ـ ادیان زنده جهان, نوشته رابرت هیوم, غلامحسین توکلى ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهى 2ـ جامعه شناسى دین, ملکلم همیلتون, ترجمه محسن ثلاثى 3ـ دین پژوهشى, نوشته میرچا الیاده ترجمه بهإالدین خرمشاهى 4ـ دین و چشم اندازهاى نوین.
16. سوره جاثیه / 23.
17. سوره اعراف / 179.
18. سوره ذاریات / 56.
19. سوره طلاق / 12.
20. سوره انعام / 153.
21. ناگفته نماند: بحث پلورالیزم و تکثر دینى از مسألى است که در ادامه این سلسله مباحث به آن پرداخته مى شود.

تبلیغات